درآمدی بر پارادایمشناسی مطالعات تاریخی قرآن و حدیث با تکیه بر فلسفۀ علوم انسانی
الموضوعات :سید محمدهادی گرامی 1 , فاطمه طیبی فرد 2
1 - استادیار گروه مطالعات قرآنی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ایران.
2 - دانشآموختۀ کارشناسی ارشد ادیان و عرفان، دانشگاه تهران، تهران، ایران.
الکلمات المفتاحية: تفسیر, تبیین, پارادایمشناسی, فلسفۀ علوم انسانی, مطالعات تاریخی قرآن و حدیث, اعتبارسنجی منابع,
ملخص المقالة :
پارادایمشناسی مطالعات تاریخی قرآن و حدیث ـ شامل همه کوششهای مربوط به اعتبارسنجی منابع و همینطور فهم متن ـ در فضای آکادمیک بینالمللی و همینطور ایران رونق و قوتی ندارد و البته، این وضعیت در ایران به مراتب بدتر است. پژوهشگران و دانشجویان این حوزۀ مطالعاتی، عموماً بهطور ناخوداگاه و خودکارشده تحت سلطۀ یک پارادایم به پژوهش میپردازند. نداشتن این خودآگاهی سبب میگردد که با تحول علوم ــ امری که امروزه رشد برقآسایی دارد ــ و ایجاد پارادایمهای نوین، رویکردهای سنتی در قرآن و حدیث دچار چالش شوند و پرسشهای جدید بدون پاسخ باقی بمانند. بدون شکلگیری یک خودآگاهی پارادایمی و همینطور آگاهی از پاردایمهای نوین و رقیب، بیتردید عبور از این چالشها و پاسخ به پرسشهای جدید میسر نخواهد شد. فلسفه و پارادایمشناسی مطالعات تاریخی قرآن و حدیث پیشنهاد یک گرایش مطالعاتی جدید است که میتواند چارچوب مستقلی برای بررسیهای پارادایمی و فلسفی در این حوزه ایجاد کند که براساس آن، فهم و تحلیل پرسشها و دغدغههای سنتی و نوین در این زمینه آسانتر میشود. این مقاله نشان خواهد داد که به رغم مشکلات جدی که در حوزه پارادایمشناسی مطالعات تاریخی قرآن و حدیث ــ به خصوص در ایران ــ وجود دارد، با استفاده از فلسفۀ علوم انسانی ـ اجتماعی میتوان ـ علاوه بر مباحث قبلی همچون شکاکان/ بدبینان در خصوص منابع و تاریخی نگری/ پدیدارشناسی در خصوص فهم متن ـ دوگانهای پارادایمی جدیدی همچون کلگرایی/ فردگرایی، خودآئینی/ همنوعگرایی و اثباتگرایی/ تفسیرگرایی و... را برای پایهریزی مباحث پارادایمشناسی مطالعات تاریخی قرآن و حدیث پیشنهاد داد.
_||_