اعتبارسنجی راویان اولیه روایات الغیبة نعمانی
الموضوعات : نشریه پژوهشنامه معارف اهل بیت علیه السلام
1 - پژوهشگر علوم قرآن و حدیث، دانشگاه قرآن و حدیث، قم، ایران
الکلمات المفتاحية: الغیبة نعمانی, روایات مهدوی, غیبت, واقفیه.,
ملخص المقالة :
کتاب الغیبة نعمانی (م360ق)، قدیمیترین کتاب در دسترس پیرامون غیبت امام زمان(ع) است؛ که در آن، بیش از 130 راوی اولیه وجود دارد. عدۀ کمی از ایشان، بیشترین میزان روایات مهدویت را به خود اختصاص دادهاند. اکنون این سؤال مطرح میشود که چرا بیشترِ روایات غیبت و مهدویت، از این راویان است؟ و آیا این وضعیت، ارتباطی به مذهب این راویان اولیۀ پر روایت، دارد؟ و از سوی دیگر، آیا راویان اولیه کتاب الغیبة، راویانی شناخته شده، ثقه و مورد اعتماد رجالیون میباشند؟ بنابراین در این پژوهش، به بررسی و اعتبار سنجی کلی روایات کتاب الغیبة با تمرکز بر 11 تن از راویان پر روایت، به روش تحقیق کتابخانهای، پرداختهایم. نتایج این پژوهش نشان میدهد با توجه به ضعف یا مشکلات رجالی این 11 تن از راویان اولیه کتاب الغیبة، که غالباً واقفی هستند، حداقل حدود 157 عدد (33 درصد) از 478 روایت کتاب الغیبة نعمانی، ضعیف و احتمالاً جعلی هستند.
<1> پژوهشنامه معارف اهل بیت (ع)، سال سوم، شمارۀ هشتم، تابستان ۱۴۰۳ ش
Research for the Studies of the Ahl al-Bayt (as), Year 3, Issue 8, Summer 2024
اعتبارسنجی راویان اولیه روایات الغیبة نعمانی
کاظم استادی1
تاریخ دریافت: 30/09/1402 تاریخ پذیرش: 27/06/140۳، صفحۀ ۱۳ تا 46 (مقالۀ پژوهشی)
چکیده
کتاب الغیبة نعمانی (م360ق)، قدیمیترین کتاب در دسترس پیرامون غیبت امام زمان(ع) است؛ که در آن، بیش از 130 راوی اولیه وجود دارد. عدۀ کمی از ایشان، بیشترین میزان روایات مهدویت را به خود اختصاص دادهاند. اکنون این سؤال مطرح میشود که چرا بیشترِ روایات غیبت و مهدویت، از این راویان است؟ و آیا این وضعیت، ارتباطی به مذهب این راویان اولیۀ پر روایت، دارد؟ و از سوی دیگر، آیا راویان اولیه کتاب الغیبة، راویانی شناخته شده، ثقه و مورد اعتماد رجالیون میباشند؟ بنابراین در این پژوهش، به بررسی و اعتبار سنجی کلی روایات کتاب الغیبة با تمرکز بر 11 تن از راویان پر روایت، به روش تحقیق کتابخانهای، پرداختهایم. نتایج این پژوهش نشان میدهد با توجه به ضعف یا مشکلات رجالی این 11 تن از راویان اولیه کتاب الغیبة، که غالباً واقفی هستند، حداقل حدود 157 عدد (33 درصد) از 478روایت کتاب الغیبة نعمانی، ضعیف و احتمالاً جعلی هستند.
کلیدواژهها: الغیبة نعمانی، روایات مهدوی، غیبت، واقفیه.
درآمد
اولین مرحله برای بررسی یک کتاب، بررسی وجود خارجی مؤلف اثر است؛ که آیا اساساً وی از نظر شخصیت تاریخی، هویتِ واقعی دارد؟ یا اسمی موهوم یا مستعار است؟ و کتابی را به دلایل مختلف، به این نام خیالی، منسوب نمودهاند؟ سپس، لازم است بررسی شود که آیا اساساً این شخصیتِ واقعی، اثر و تألیفی داشته است یا اینکه اثری را به اشتباه سهوی و یا عمدی، به وی منسوب نمودهاند. این وضعیت، جدای بهرهگیری از کتابهای رجالی و فهرستی، با جستجوی در منابع همدوره یا پس از زمان مؤلف، قابل پیگیری و راستیآزمایی است.
پس از بررسی مراحل قبل، این نکته بسیار حائز اهمیت است تا توجه نماییم که جدای از آثار نوشتاری، حتی گفتارهای شفاهی دورههای متقدم نیز، نهایتاً و اکنون، به صورت نسخه نوشتاری خطی در دستان ما قرار میگیرند. بنابراین، تنها راه داشتن معارف پیشینیِ اصیل، توجه و بررسی اصالت آثار و وضعیت نسخههای خطی منابع متقدم، از جهات گوناگون، است.
از همه مسائل گذشته مهمتر، توجه به نکتهای است که میان محققان دینی کمتر مورد دقت واقع میشود؛ و آن اینکه، وقتی یک کتاب خطی در دسترس ما قرار میگیرد؛ جدای از هویت تاریخی مؤلف و انتساب صحیح آن اثر به او، لازم است تحقیقی مجزا صورت گیرد که، آیا این کتاب موجود کنونی، همان اثر مورد نظر از مؤلف است یا خیر؟ و «اینهمانی» اثر تأیید گردد. این بررسی به این معنی که، ممکن است یک شخصیت تاریخی، مثلاً کتاب حدیثی با عنوان الف داشته باشد؛ ولی کتاب «الف» کنونی و در دسترس ما، همان کتاب «الف» آن مؤلفِ متقدم نباشد.
پس از طی مراحل مختلف اعتبارسنجی که گذشت؛ نوبت به بررسی شکلی اسناد یک کتاب حدیثی میرسیم. این اسناد دو دسته هستند؛ اسنادی کلی که در سرآغاز برخی از کتب خطی وجود دارند؛ و اسناد داخلی ابتدای روایات و احادیث کتاب. بنابراین، لازم است این اسناد، از نظر شکلی، یعنی «تعداد راویان، ترتیب و جانمایی درست راویان، و نیز کشف افتادگی و ارسال آنها» اقدام شود.
از سوی دیگر، روایان اسناد اخبار و احادیث، سه دسته هستند: راویان اولیه، راویان واسط، و راویان نهایی. منظور از راویان اولیه، ناظر یا متکلمِ مادر است که روایت ابتدائاً از قول او نقل میشود؛ و غالباً شامل اصحاب و تابعین هستند. راویان نهایی نیز، آخرین فرد سلسله سند میباشند که معمولاً صاحبان کتاب هستند. و راویان میانی، همان راویان واسطه را تشکیل میدهند؛ که از یک نفر تا حدود ده نفر را شامل میشوند.
اما کدام یک از این راویان در سلسله اسناد، از اهمیت بیشتری برخوردار هستند؟ به نظر منطقی مینماید که برای بررسی اسناد یک کتاب، لازم است از ریشه اقدام کنیم تا اعتبارسنجی روایات در سرجمع کلی یک کتابِ حدیثی، به سرعت انجام شود؛چون اسناد آثار حدیثی، از حیث سیر گسترش راویان، به صورت درختی میباشند. برای بررسی با این روش، ما اکنون کتاب الغیبة نعمانی را مد نظر نوشتار حاضر قرار خواهیم داد.
پیشینه
مقالات، کتابها و آثار متعددی پیرامون بررسی یا معرفی کتاب الغیبة نعمانی وجود دارد؛ که هر کدام به جنبههایی از این کتاب، به عنوان آموزش یا نقد توجه داشتهاند. به عنوان نمونه، برخی آثار به بررسی راویان نهایی و مصادر نعمانی پرداختهاند؛ همانند: شبیری زنجانی، محمد جواد (1380ش)، «نعمانی و مصادر غیبت»، انتظار موعود، ش 2 و 5. برخی از آثار نیز، بر اسناد بخش اندکی از احادیث نعمانی، تأملاتی داشتهاند؛ همانند: فایضی، طیبه (1398ش)، «نقد و بررسی متنی و سندی احادیث باب پنجم کتاب الغبیبة نعمانی»، مطالعات علوم اسلامی، سال اول، ش1. برخی از آثار نیز، به جنبههای حاشیهای و تحلیلی، یا رویکردهای تاریخی و کلامی الغیبة نعمانی پرداختهاند؛ همانند: نادری، مرتضی (1391ش)، «اعتبار و تداول کتاب الغیبه نعمانی»، سفینه، سال دهم، ش37. یا مختاری، علیرضا (1386ش)، «تحلیلی درباره احادیث غیبت در کتاب الغیبة نعمانی»، علوم حدیث، ش45.
اما هیچکدام از این مقالات و آثار، به اعتبارسنجی کلی احادیث الغیبة نعمانی، به وسیله «بررسی وضعیت رجالی راویان اولیه» آن نپرداختهاند. مقاله حاضر، به نظر میرسد که اولین اثر در این موضوع و با این روش باشد.
طرح مسأله
کتاب الغیبة نعمانی (م360ق)، قدیمیترین کتاب در دسترس پیرامون غیبت امام زمان(ع) است، در این اثر، بیش از 130 راوی اولیه وجود دارد؛ یعنی راویانی که ابتدائاً مطلبی را به نقل از معصوم(ع) یا واقعهای را به نقل از خودشان (به عنوان ناظر مستقیم یک رخداد) نقل نمودهاند. عدۀ کمی از ایشان، بیشترین میزان روایات را به خود اختصاص دادهاند؛ همانند: جابربن یزید الجعفی، ابانبن تغلب، عبداللهبن سنان، هشامبن سالم، ابوحمزه الثمالی، هر کدام حدود 9 روایت؛ جابربن سمرة السوائی، زرارة بن أعین، هر کدام حدود 11 روایت؛ محمدبن مسلم الثقفی، ابوالجارود زیادبن المنذر، هر کدام حدود 14 روایت؛ المفضلبن عمر الجعفی، 22 روایت؛ و ابیبصیر، بیش از 51 روایت. این وضعیت در دیگر کتب حدیثی با موضوع غیبت، تکرار شده است؛ به عنوان مثال، روایات ابوبصیر در کمالالدین صدوق با حدود 38 روایت2 و الغیبة شیخ طوسی با حدود 30 روایت3 میباشد.
اکنون با توجه به تعداد زیاد روایات این افراد انگشتشمار پیرامون مسأله غیبت، این سؤالات پیشروی ما قرار میگیرد که:
ـ چرا بیشترِ روایات غیبت، از این راویان است؟ آیا این وضعیت، ارتباطی به مذهب این راویان اولیۀ پر روایت، با مسأله غیبت و مهدویت، ندارد؟
ـ آیا راویان اولیه کتاب الغیبة، راویانی شناخته شده، ثقه و مورد اعتماد رجالیون میباشند؟
ـ آیا نمیتوان روایات کتاب الغیبه را، به صورت جمعی، یعنی به وسیله بررسی وضعیت رجالی راویان اولیه احادیث، مورد اعتبارسنجی کلی قرار داد؟
بنابراین، با توجه به این سؤالات و اهمیت مسأله مهدویت و غیبت در مذهب شیعه اثنیعشریه، لازم است به بررسی اعتبار سنجی کلی روایات کتاب الغیبة نعمانی بپردازیم؛ تا گوشهای از پرسشهای موجود، روشن گردد. برای این منظور، با ذکر مقدماتی به اعتبارسنجی کلی راویات الغیبة نعمانی میپردازیم.
1ـ آمار روایات کتاب الغیبة و راویان اولیه آن
1 ـ 1 ـ تعداد روایات و راویان الغیبة
بنابر نسخههای موجود کتاب الغیبة، که دارای بیشترین تعداد و حجم متنی در نسخه هستند؛ و البته، کتاب چاپی نیز بر اساس آنها منتشر شده است؛ حدود 478 روایت در کتاب الغیبة نعمانی موجود است. اسناد اخبار و احادیث این کتاب، شامل سه دسته راویان هستند:
الف ـ «راویان نهایی»، منظور راویانی هستند که از آنها به عنوان مشایخ نعمانی نام برده میشود؛ یا آثار ایشان، به عنوان مصادر کتاب الغیبة نعمانی محسوب شده است. این راویان، جمعاً حدود 30 نفر هستند؛ که نام راویان پر روایت، و تعداد روایتهای ایشان، عبارتند از: 1ـ ابنعقده زیدی (حدود 140روایت) 2ـ محمدبن همام (حدود 70روایت) 3ـ شیخ کلینی (حدود 70روایت) 4ـ عبدالواحد موصلی (حدود 50روایت) 5ـ علیبن احمد (حدود 50روایت) 6ـ علیبن حسین (حدود 30روایت) 7ـ احمدبن هوزه (حدود 30روایت) 8ـ محمدبن عثمان (حدود 10روایت). این هشت نفر که نام برده شد، جمعاً 450 روایت، یعنی 94 درصد روایات کتاب نعمانی را نقل نمودهاند؛ و حدود 22 نفر راوی دیگر، جمعاً دارای تنها حدود 28 روایت، یعنی 6 درصد اخبار کتاب هستند.
«راویان واسط» یعنی افردی که نامشان میان راویان نهایی و راویان اولیه هستند؛ تعدادشان حدود پانصد نفر میباشند؛ که به علت اختصار این نوشته، از ذکر اسامی و آمار ایشان خودداری میکنیم.
«راویان اولیه» نیز در این نوشته همانطور که اشاره شد، منظور راویانی هستند که ابتدائاً مطلبی از آنها به نقل از معصوم(ع) نقل شده، یا نقل به گونهای است که این راوی، ناظر مستقیم یک رخداد و گفتگو بوده است؛ که اکنون به آنها خواهیم پرداخت.
1 ـ 2 ـ راویان اولیه کتاب الغیبة
تعداد راویان اولیه کتاب الغیبة نعمانی، بیش از یکصد و سی نفر هستند؛ ولی 39 نام از آنها، راوی بیش از 300 روایت از کتاب الغیبة میباشند؛ که جمعاً حدود 64 درصد روایات الغیبة را تشکیل میدهند؛ و مابقی حدود یکصد نفر راوی اولیه، تنها 36 درصد اخبار، یعنی حدود 170 روایت را نقل نمودهاند.
در اینجا دو نکته بسیار مهم وجود دارد؛ اول اینکه، ممکن است برخی از این راویان، واقعاً «راوی اولیه» نباشند؛ به این معنی که نام راوی اولیه در اسناد کتاب الغیبه افتادگی پیدا نموده و راوی ثانویه به عنوان راوی اولیه درج شده باشد. به هر صورت، در بررسی نوشتار حاضر، ما راویانی که به عنوان راوی مستقیم از واقعه یا معصوم(ع)، روایتی از آنها در اسناد کتاب الغیبة نقل شده است را، به عنوان راوی اولیه در نظر گرفتهایم.
نکته دیگر اینکه، برخی اسامی راویان در کتاب الغیبة، با دو جایگاه «راوی اولیه» و «راوی ثانوی»، نقل قولی در این کتاب دارند. به عنوان نمونه، علیبن ابیحمزه، حدود چهل روایت در کتاب الغیبة نعمانی دارد. از این تعداد، هفت روایت به عنوان راوی اولیه از او در اسناد الغیبة درج شده است؛ و 27 روایت دیگر، به عنوان راوی ثانویه از او درج شده است؛ و در پنج روایت نیز، احتمالاً نام او به عنوان راوی ثانویه، افتادگی پیدا نموده است؛ و در سه راویت نیز، به شاید نام وی مورد تصحیف واقع شده باشد. از سوی دیگر، به نظر میرسد که آن هفت روایت علیبن ابیحمزه، که به عنوان راوی اولیه درج شده است؛ در واقع، نام راوی اولیه اصلی اسناد الغیبة، افتادگی پیدا نموده است؛ و نام وی به عنوان راوی اولیه، باقی مانده است. یعنی در واقع شاید، تمام اخبار علیبن ابیجمزه در الغیبة نعمانی، به صورت راوی ثانویه باشند. (برای تأمل بیشتر، جدول صفحه بعد را ملاحظه کنید)
بنابراین، با توجه به نکاتی که ذکر شد، فعلاً و بر اساس وضع کنونی اسناد کتاب الغیبة و بدون در نظر گرفتن افتادگیها و تصحیفهای احتمالی، تعداد راویان اولیه کتاب را، همانطور که اشاره شد، بیش از 130 نفر، و تعداد راویان اولیه پر روایت آن، حدود 39 نفر اعلام میکنیم.
2ـ گزارش راویان اولیه پر روایت
راویان اولیه کتاب الغیبة، که هر کدام از آنها بیش از دو روایت در این کتاب دارند (بدون توجه به افتادگیهای احتمالی از اسامی راویان اولیه، که پیشتر اشاره کردیم) عبارتند از:
1ـ ابراهیمبن عمر الیمانی، ابوبکر الحضرمی، انسبن مالک، الحارث الاعور الهمدانی، حذیفةبن الیمان، داودبن کثیر الرقی، عبد الرحمنبن کثیر، عبدالاعلیبن اعین، عمروبن سعد، معروفبن خربوذ، یعقوببن السراج (هر کدام 3 روایت).
2ـ ابوخالد الکابلی، الحارثبن المغیرة النصری، عبیدبن زرارة، مالکبن أعین الجهنی، مهزمبن ابیبردة الاسدی (هر کدام 4 روایت).
3ـ عبداللهبن عطاء المکی، محمدبن منصور الصیقل، مسروق [بن اجدع همدانی] (هر کدام 5 روایت).
4ـ [عبدالله] ابن ابییعفور، اسحاقبن عمار، الاصبغبن نباتة، سلیمبن قیس الهلالی، [ابوالطفیل] عامربن واثلة، « عَنْ رَجُلٍ» (هر کدام 6 روایت).
5ـ علیبن ابیحمزة (7 روایت).
6ـ حمرانبن أعین، الفضیلبن یسار (هر کدام 8 روایت).
7ـ ابانبن تغلب، جابربن یزید الجعفی، عبداللهبن سنان، هشامبن سالم (هر کدام 9 روایت).
8ـ [ابوحمزه] ثابتبن دینارثُمالی (10 روایت).
9ـ جابربن سمرة السوائی، زرارةبن أعین (هر کدام 11 روایت).
10ـ محمدبن مسلم الثقفی (13 روایت).
11ـ [ابوالجارود] زیادبن المنذر (14 روایت).
12ـ المفضلبن عمر الجعفی (22 روایت).
13ـ ابیبصیر (51 روایت).
3ـ ترجمه برخی از راویان اولیه پر روایت
از 39 نفر راویان پرروایت در الغیبة، راویانی که هر کدام بیش از 5 روایت دارند، 18 نفر هستند. اکنون و در این مجال، به خاطر طولانی نشدن نوشتار، ما فقط به ترجمه حدود 11 نفر از راویان اولیه پر روایت میپردازیم؛ که به ترتیب پرشماری روایتهای منقول از ایشان، عبارتند از:
3 ـ 1 ـ ابیبصیر
در راویات، حدود 12 راوی با کنیه ابیبصیر ذکر شدهاند؛ که برخی از ایشان عبارتند از: 1ـ ابوبصیر ثقفی (خصیبی، 1377ق: 39). 2ـ ابوبصیر عبداللهبن محمد اسدی کوفی. از اصحاب امام باقر(ع) (کشی، 1348ق: 174؛ طوسی، 1415ق: 129). 3ـ ابوبصیر یوسفبن حارث. از اصحاب امام باقر(ع) (طوسی، 1415ق: 141). 4ـ ابوبصیر لیثبن بختری مرادی. 5ـ ابوبصیر یحییبن ابیالقاسم اسدی. از این افراد، دو تن آخری، مشهورتر هستند:
4 ـ 1 ـ 1ـ ابومحمد (ابوبصیر) یحییبن ابیالقاسم اسدی (م150ق)
کنیۀ یحیی، ابومحمد؛ ولی به ابوبصیر خوانده شده است. کنیۀ پدر او ابوالقاسم و نام وی اسحاق است (طوسی، 1381ق: ۱۴۰) شیخ طوسی او را از اهل کوفه شمرده؛ و نسبت اسدی به وی داده است (طوسی، 1381ق: 333).
در منابع واقفی، همانند کتاب فی نصرة الواقفة اثر ابومحمد علیبن احمد علوی موسوی (م356ق) روایاتی در اثبات باورهای مذهب واقفه از ابوبصیر، نقل شده است؛ که اگر درست باشند، این گمان را تقویت میکند که احتمالاً ابوبصیر اسدی واقفی بوده باشد. حتی برخی از رجالیان امامیه همچون علامه حلّی، به واقفی بودن ابوبصیر اسدی حکم راندهاند (نک: حلی، 1381ق، 264؛ ابنداوود حلی، بیتا: 1/284)؛ که باتوجه به وفات او در سال ۱۵۰ق، و آغاز جریان واقفۀ اول در سال 148ق، واقفی بودن ابوبصیر اسدی، منتفی نمیباشد.
4 ـ 1 ـ 2 ـ ابومحمد (ابوبصیر) لیثبن بختری مرادی (نیمۀ اول قرن2)
کنیۀ اصلی او دقیقاً روشن نیست؛ زیرا برخی کنیه او را ابومحمد (حلی، 1381ق: 1 / 137 ؛ نجاشی، 1407ق: 321) و برخی دیگر، ابویحیی ذکر کردهاند (ابنندیم، بیتا: 275) و احتمالاً از اهل کوفه است (طوسی، 1381ق: 134)
تنها اثر یاد شده از ابوبصیر مرادی کتابی در مسائل فقهی است، که بیشتر به روایت ابنفضال فطحی از ابوجمیله مفضلبن صالح پرداخته (نجاشی، 1407ق: 321؛ ابنندیم، بیتا: 275)؛ که البته وی، کذاب و واضع حدیث معرفی شده است (ابن غضائری، 1422ق: 88)
رجالیان متقدم، ابوبصیر مرادی را توثیق نکردهاند و درباره وی سکوت کردهاند (برقی، 1383ق، 13 و 18 ؛ نجاشی، 1407ق: 321 ؛ طوسی، 1356ق: 382). هر چند که ابن غضائری، ضمن اینکه مذهب او را مورد طعن دانسته، و از رنجش و کدورت خاطر امام صادق(ع) از وی، و نیز اختلاف نظر اصحاب در وضعیت رجالی وی خبر داده است، اما گفته است که اعتبار روایی او مورد طعن نیست (ابنغضائری، 1422ق: 111)
روایتی از شعیببن یعقوب عقرقوفی نشان میدهد که ابوبصیر مرادی، به امامت امام کاظم(ع) باور نداشته است (به عنوان نمونه نک: طوسی، 1390ق:10 / 25) و گفتار ابن غضائری نیز، گویای آن است که وی فاسد المذهب بوده است (حلی، 1381ق: 1 / 137). اگر شواهد یاد شده را در کنار روایات ستایشآمیز گروه فطحیان دربارۀ ابوبصیر مرادی قرار دهیم، شاید به گرایش فطحی ابوبصیر مرادی، رهنمون سازد. (نک: کشی، 1348ق: 9 و 238).
4 ـ 1 ـ 3 ـ ابیبصیرها و سردرگمی در تطبیق روایات
کنیه ابیبصیر نامی میان اسناد حدیثی شیعه است، که بیش از سه هزار خبر را به خود اختصاص داده است؛ به طوری که تنها در کتب اربعه، حدود 2275 روایت از ابیبصیر وجود دارد؛ ولی در تمامی سلسلۀ اسناد روایات امامیه (جز چند عدد)، نام ابوبصیر بدون افزودن هیچ پیشوند و پسوندی، درج شده است؛ این وضعیت باعث شده تا شناسائی و تفکیک این چند شخصیت، مخصوصاً دو ابیبصیر همعصر که هر دو در کوفه توطن داشته و از راویان امام صادق(ع) بودهاند، از قطعیّت برخوردار نباشد؛ به طوری که حتی کشی نیز، در تمییز این ابوبصیرها، دچار خلط و اشتباه بوده است. (کشی، 1348ق: 173).
با توجه به این که کنیه ابوبصیر، مشترک بین چند نفر است؛ و از طریق راههای تشخیص افراد مجمل و مشابه، همچون: توجه به توصیفات اسناد مختلف ابیبصیر در کتاب الغیبة و نیز جستجوی روایات الغیبة در منابع متقدم، و توجه به نام راویان قبل و بعد ابیبصیر و همچنین، توجه متن احادیث ابیبصیر در الغیبة، نتوانستیم هویت شخصیت ابیبصیر در روایات الغیبة را شناسایی نماییم؛ ناچاریم راه دیگری را برگزینیم (استادی،1400ش: پ)
برای اعتبارسنجی روایات ابیبصیر در الغیبة نعمانی، ناچاریم از بررسی رجالی شخص ابیبصیر عبور کرده، و راویان پیش از وی را مورد ارزیابی قرار دهیم؛ تا روایات ابیبصیر در الغیبة نعمانی، اعتبارسنجی شوند.
با توجه به آمار روایات ابیبصیر در کتاب الغیبة نعمانی، شانزده راوی در سلسله اسناد ابیبصیر، بلافاصله قبل از وی قرار گرفتهاند. که با توجه به ترجمه راویان و وضعیت رجالی آنها، عدهای از ایشان مهمل و مجهول و یا غیرمشهور هستند. بنابراین، اگر ابیبصیرها را واقفی بدانیم، کل روایات ابیبصیر در الغیبة نعمانی، از واقفیان است؛ و اگر فرضاً ابیبصیرها را واقفی ندانیم؛ آن وقت لازم است توجه کنیم که آیا راویان قبل از ابیبصیر واقفی هستند یا خیر؟ از شانزده نفر راویان پیش از ابیبصیر در اسناد الغیبه، آنها که از گروه واقفی هستند، بیشترین تعداد یعنی حدود 38 عدد، نقل روایت از ابیبصیر در الغیبة نعمانی را دارند. از سوی دیگر، اگر افراد مهمل و مجهول که از مذهب آنها اطلاعی نداریم را نیز واقفی بدانیم؛ جمع روایات ابیبصیر در اسناد الغیبه از واقفیان، به حدود 48 عدد از 51 عدد خواهد رسید (استادی،1400ش: پ).
جمعبندی اینکه، ابوبصیر نام مشترک میان تمام منابع شیعی است؛ که توثیق روایاتش در پرده ابهام قرار میگیرد. اما توثیق روایات وی در کتاب الغیبة، دو وضعیت پیدا نموده است: چون روایات الغیبة، عقیدتی است؛ و راویان ثانویه ابوبصیر در این اسناد واقفی هستند، تمامی روایات ابوبصیر در الغیبة، ضعیف ارزیابی میشوند.
3 ـ 2 ـ المفضلبن عمر الجعفی
رجالیان متقدم، مفضلبن عمر را ضعیف، فاسد المذهب، مضطرب الروایة، مرتفع القول، خطابی و… مینامند (ابنغضایری، 1422ق: ۸۷ ؛ ابنداوود، ۱383ق: ۲۸۰ ؛ حلی، ۱۳۸۱ش: ۴۱۲.). نجاشی نیز دربارۀ او میگويد: «ابوعبدالله و قيل ابومحمد، الجعفي، فاسد المذهب، کوفي، مضطرب الروايه، لا يعبأبه، و قيل انه کان خطابياً و قد ذکرت له مصنفات لايعول عليها» (نجاشی، 1407ق: ۴۱۶)
برقی مفضلبن عمر را از اصحاب امام صادق(ع) میداند؛ ولی به وثاقت یا ضعف او اشاره نمیکند. شیخ طوسی نیز در الفهرست، فقط وصیت و کتاب او را نقل میکند (طوسی، الفهرست بیتا: ۲۵۱) و در کتاب رجال خودش، یکبار او را از اصحاب امام صادق(ع) و بار دیگر از اصحاب امام کاظم(ع) میداند؛ ولی متعرض وثاقت یا ضعف مفضل نمیشود (طوسی، ۱۴۱۵ق: ۳۰۷). کشی نیز روایاتی که در مدح و ذم اوست را نقل میکند؛ و نتیجهگیری اختصاصی نمیکند (کشی، ۱۴۰۴ق:۲ / ۶۱۲).
اما علمای رجالی متأخر، نظرات مثبتی پیرامون مفضل اتخاذ نموده؛ و حتی در رفع اتهامات وی کوشیدهاند (به عنوان نمونه نک: المازندرانی، 1416ق: 6 / 310؛ علياری، 1412ق: 7 /70؛ شوشتری، ۱۴۲۴ق: 9 /93).
واکاوی مستندات موجود دربارۀ مفضّلبن عمر ما را به این نتیجه رهنمون میسازد که حتّی اگر مذمّتهای رجالشناسان متقدّم دربارۀ وی را نادیده انگاشته و وی را به طور کامل خطّابی ندانیم، این احتمال بسیار قوی خواهد بود که وی در دورانی از امامت امام صادق(ع) دارای گرایشهای خطّابی بوده است. همچنین با تأمّل در روایات منقول از مفضّلبن عمر، این موضوع اثبات میشود که احادیث وی از دخل و تصرّف غالیان مصون نمانده است؛ و آنها افکار خود را از طریق وی در مجموعههای حدیثی، وارد نمودهاند (طلوع، 1394ش:13).
جمعبندی اینکه، قدما المفضلبن عمر را ضعیف دانسته و برخی متأخرین وجهه وی را تصحیح نمودهاند؛ ولی چون روایات الغیبة، عقیدتی است؛ و المفضلبن عمر فاسد المذهب یا لااقل دارای گرایشهای خطّابی است، بنابراین، روایات وی در الغیبة، ضعیف هستند.
3 ـ 3 ـ ابوالجارود زیادبن المنذر
از زیادبن منذر کوفی، معروف به ابوالجارود، به عنوان اصحاب صادقین(ع) و نیز بنیانگذار فرقۀ جارودیه نام برده شده است (طوسی، 1381ق: 197)؛ و بیشتر روایاتش در منابع زیدی یافت میشود (نک : ابوطالب، 1395ق: ۳۲ ؛ المرشد، 1403ق: ۱ / ۱۷). وی در امامیه شخصیتی کاملاً شناخته شده نیست؛ مضافاً به اینکه، خلط میان او و دیگرانی همانند یزیدبن ابیزیاد نیز، بر این اجمال افزوده است (به عنوان نمونه نک : خوارزمی، ۱۸۹۵م: ۲۹؛ شهرستانی، 1364ش: ۱ / ۱۴۰).
او به سبب اندیشههای خاصش، از سوی امام باقر(ع) طرد شد و گفتهاند که امام(ع) او را «شیطانِ کور ساکن دریا» لقب داده است (نوبختی، ۱۹۳۱م: ۴۸؛ کشی، 1348ق: ۲۲۹). وی در پی قیام زیدبن علی، به او پیوست (نجاشی، 1407ق: 170). کشّی او را «رأس الزیدیه» معرفی میکند و روایات متعددی در ذم وی نقل میکند (کشی، 1348ق: ۲۳۰). منابع رجالی متأخر زیدیه نیز، ابوالجارود را به عنوان راوی زیدبن علی و یک محدث بزرگ زیدی میشناسند.
به عقیدۀ ابوالجارود پس از حسنین(ع) نص قطع گردیده است، اما امامت از فرزندان فاطمه(ع) خارج نشدنی است؛ و هر کدام از فرزندان فاطمه(ع) که مردم را به سوی خود بخواند، امام «مفترض الطاعة» است؛ هر چند تشخیص دقیق امام افضل، به سبب کثرت فرزندان فاطمه(ع) دشوار است؛ پس شرط امامت، «خروج» است. (ناشیء اکبر، ۱۹۷۱م: 43).
از اظهار نظر رجالیون متقدم شیعه نیز، توثيق ابوالجارود به دست نمىآيد (برقی، 1383ش: 18؛ طوسی، 1381ق: 197؛ نجاشی،1407ق: 170) از سوی دیگر، عبارات کتب رجال امامیه، غالباً با نقل اقوال صادقین(ع) در لعن و ذم او همراه است (مثلاً نک : کشی، 1348ق: ۲۳۰؛ حلی، 1381ق: ۲۲۳). ابنغضائری نیز نوشته: حديثه في حديث أصحابنا أكثر منه في الزيديّة؛ و أصحابنا يكرهون ما رواه محمّدبن سنان عنه، و يعتمدون ما رواه محمّدبن بكر الأرجنيّ (ابنغضائری، 1422ق: 61). با این وجود، روایات ابوالجارود، در سطح گستردهای در کتب امامیه نقل شده است (نک: خوئی، 1983م: ۲۱ / ۳۴۹). به عنوان نمونه، صدوق از ابنعقده (۳۳۳ق) که از راویان زیدی است، چندین روایت ابوالجارود را با طریق کاملاً زیدیِ کثیربن عیاش نقل نموده است. (فرجامی، ١٣٩٤ ش: 113)
برخی رجالیان متأخر، همانند آیتالله خویی، ابتدا ایشان را تضعیف میکردند؛ ولی بعداً به خاطر وقوع وى در اسناد كامل الزّيارات، و گواهى شيخ مفيد در رساله عدديه، و همچنین، واقع شدن ابوالجارود در اسناد تفسیر قمی، او را توثیق کردهاند (خويى، 1983م: 7/ 324) ولی این توثیق را اشکال نمودهاند (به عنوان نمونه نک: شبیری، 1396ش)
جمعبندی اینکه، ابوالجارود در نزد قدما توثیق نشده؛ و در نزد رجالیان متأخر، وضعیت رجالیش، اختلافی است. ولی چون روایات الغیبة، عقیدتی است؛ و ابوالجارود واقفی زیدی است، روایات وی در الغیبة، ضعیف هستند.
3 ـ 4 ـ زرارة ابن أعین
ابوالحسن، عبدربّهبن اَعين كوفى، مشهور به زُرارَة؛ از اصحاب صادقین(ع) و كنيهاش ابوالحسن و ابوعلى بود (نجاشى، 1407ق: 463؛ طوسى، 1420ق: 209). با اینکه تعداد روايات زراره در منابع حدیثی شيعه بالغ بر حدود دوهزار حديث است (خويى، 1983م: 7 / 247) اما از ترجمه جزییات زندگی او، اطلاع چندانى در دست نيست.
زراره پيش از پيوستن به مذهب شيعه، از شاگردان حكمبن عُتَيبه بود (نک: كشّى، 1348ق: 210) و پس از آن از اصحاب صادقین شد (برقى، 1383ش: 47؛ طوسى، 1415ق: 210) او را در زمره گروهى شش نفره از اصحاب صادقین(ع) كه بر فقاهت آنان اجماع شده، معرفى كردهاند (نک: کشی، 1348ق: 136).
البته، رواياتى متعددی نيز در نكوهش زراره موجود است؛ که حتی در برخى از آنها، امام صادق(ع) از زراره برائت جسته و او را لعن كرده است (نک: کشی، 1348ق: 145ـ153 و 158ـ 160)؛ و حتی او را «شر من الیهود و النصاری» خطاب کردهاند (خويى، 1983م: 7 / 251)؛ یا رواياتى كه از بیمعرفتی زراره از امام صادق(ع) حکایت میکند (نک: کشی، 1348ق: 147ـ 148 و 157ـ159؛). روایات ذم زراره، بالغ بر سی عدد است؛ که حداقل در چند مورد، وی مورد لعن امام(ع) قرار گرفته است. (خويى، 1983م: 7 / 234 ـ 245) البته برخی گفتهاند، رواياتى ذم زراره، در مقام تقيه برای وی اظهار شده است (نک: مامقانى، 1431ق: 28 / 113؛ شوشترى، ۱۴۲۴ق: 4 / 434)؛ و برخی نیز این روایات را دلیل بر عدم وثاقت وی دانستهاند (بهبهانی، 1306ق: 142)
به گفته برخى از افراد فرقه فطحيه، زراره پس از وفات امام صادق(ع)، به امامت عبداللّهبن جعفر افطح، یعنی پسر بزرگ امام صادق(ع)، معتقد شد؛ و از این اعتقاد خود در مدت کوتاه عمر خود پس امام صادق(ع)، برنگشت (نک: اشعرى، 1400ق: 28؛ قاضى عبدالجبار، بیتا:20 / 180؛ نَشوان، ۱۹۷۱م: 164). همچنین، در رواياتى از امام كاظم(ع)، از ترديد زراره درباره امامت ایشان و طلب غفران براى زراره، صحبت شده است (نک: کشی، 1348ق: 155). دو گزارش نیز نشان میدهد که زاره خود امام صادق(ع) را به عنوان قائم میشناخته؛ و بر این امر نیز بسیار اصرار داشته است. (نک: کشی، 1348ق: 147 و 157)
طبق برخی گزارشهای تاریخی، زراره حلقهاى از ياران و شاگردان در مباحث كلامى، با نامهاى «زراريه، تَيميه، شُميطيه» داشته (به عنوان نمونه نک: اشعرى، 1400ق: 28 و 36؛ بغدادى، بیتا: 70؛ كشّى، 1348ق: 152)؛ که از وی، تبعيت علمی مىكردهاند؛ و دارای آراى خاصى بودهاند (شهرستانى، 1364ش: 166). برخی نیز نوشتهاند كه شمارى از اعضاى اين گروه زراره، به فطحيه پيوستند؛ و تا اوايل قرن پنجم، فعاليت داشتهاند (نک: قاضى عبدالجبار، بیتا:20 / 180).
جمعبندی اینکه، وضعیت رجالی زرارةبن أعین اختلافی است. ولی چون روایات الغیبة، عقیدتی است؛ و وی مشکوک به واقفیِ افطحی است، روایات وی در الغیبة، ضعیف ارزیابی میشوند.
3 ـ 5 ـ جابر ابن سمرة السوائی
رجال شناسان عامه، نام کامل وی را جابربن سَمُرَهبن عمروبن جُنادهبن جُنْدَب سُوائی، و کنیهاش را ابوعبداللّه یا ابوخالد ذکر کردهاند (ابن حبّان، ۱۳۹۳ق: ۳ / ۵۲).
وی نزد رجالیان شیعه مجهول است. در رجال برقی، ابنغضائری، کشی و نجاشی، سخنی از جابربن سمرة، نیامده است. در رجال طوسی نیز فقط نامش ذکر شده: جابربن سمرة السوائي ، نزل الكوفة (طوسی، 1415ق: 32).
جابر ۱۴۶ حدیث از پیامبر روایت کرده؛ اما بخاری و مسلم، تنها اندکی از آنها را صحیح دانستهاند (نک: نووی، بیتا: ۱ /۱۴۲).
جمعبندی اینکه، جابربن سمرة مجهول و احتمالاً عامی است؛ که بخاری و مسلم، اندکی از روایاتش را صحیح دانستهاند. وی، ضعیف ارزیابی میشود.
3 ـ 6 ـ حمران ابن أعین
شیخ طوسی، کنیه حُمرانبن اَعْیَنبن سُنسُن شیبانی را، ابوالحسن ذکر کرده؛ و وی را از اصحاب و راویان صادقین(ع) دانسته است (طوسی، 1415: 132). حمران، برادر زرارة است؛ و شاید بزرگترین فرزند آل اَعیَن باشد (موحدیابطحی، بیتا: 103).
حمران از راویان مشترک است؛ و عامه و امامیه از وی حدیث نقل کردهاند. جدای از ابیطفیل عامربن واثِله، مشایخ حدیث وی، جملگی از مشایخ حدیث اهلسنّتاند؛ همانند: ابوحرببن ابیالاسود و عبیدبن نُضَیله (نک: مِزّی، 1422ق: 7 / 307)
برخی از رجالیان اهلسنّت، روایات حمران را غیرموثق و نامعتبر دانستهاند (به عنوان نمونه نک: نسائی، 1406ق: 167؛ ابنابیحاتم، 1371ق: 3 / 265؛ مِزّی، 1422ق: 7 / 307).
کشی، روایاتی را در مدح حمران نقل کرده است (کشی، 1348ق: 176ـ181). مضمون این اخبار، اکثراً در اثبات شیعه بودن حمران است؛ شاید به این دلیل که حداقل دو برادر وی، از عامه بودهاند (نک: زراری، 1411ق: مقدمه).
منابع رجالی شیعه بر اساس جمعبندی روایتهای رجال کشی و شاید نقلقولهای دیگر، حمران را توثیق نمودهاند (به عنوان نمونه نک: حلّی، 1381ق: 134؛ اردبیلی، 1403ق: 1 / 278) اما شهید ثانی، روایات مدح رجال کشی را، ضعیف و غیرقابل اطمینان دانسته است؛ و وثاقت حمران را نپذیرفته است (زینالدینبن علی، 1379ق: 2 / 962). برخی فقها نیز، با تکیه بر روایات مدحآمیز درباره حمران و با وجود نبود دلیل معتبری بر وثاقت او، احادیثاش را مقبول دانستهاند (به عنوان نمونه نک: سبزواری، 1273ق: 86). هر چند برخی دیگر بهسبب فقدان نص صریح بر وثاقت یا حتی مدح حمران، حدیث او را ضعیف دانسته است. (نک: موسویعاملی، 1410ق: 8 / 419).
در جمعبندی میتوان گفت که، وثاقت حمرانبن أعین اختلافی است؛ و مشکوک به عامی بودن است.
3 ـ 7 ـ علی ابن ابیحمزة
جدای از روایات مستقل ابوالحسن علیبن ابیحمزه بِطائنی در کتاب الغیبة، 29 روایت از 51 روایت ابوبصیر در کتاب الغیبة نعمانی به نقل از بِطائنی، از سران واقفیه است4؛ که با توجه به افتادگی برخی اسناد، این تعداد، حتی به حدود 33 روایت نیز خواهند رسید.
معاصران علیبن ابیحمزه و نیز رجالیون همچون ابنغضائری، نجاشی، علامه حلّی، ابنداود، و رجالیون متأخر، از وی به عناوین واقفه یا پایهگذار واقفیه، و نخستین کسی که این نظریه را مطرح کرد، یاد کردهاند. (نک: نجاشی، 1407ق: 249؛ طوسی، 1398ق:42؛ حلّی، ۱۳۸۱ق: 231؛ ابنداود،1383ق: 259؛ خوئی، 1983م: 11 / 214ـ223) حتی روایاتی بسیار مذموم در حق او وجود دارد. درباره علیبن ابیحمزه بطائنی از حسنبن علی وشاء نقل شده است که امام رضا(ع) فرمود: «آتشی در قبرش افروخته شد که تا قیامت، خاموش نمیشود». (ابنشهرآشوب، ۱۳۷9ق: ۴ / ۳37)
علیبنحسنبن فضّال، بِطائنی را «کذّاب و متهم» خوانده است (کشی، 1348ق: 403). بسیاری از رجالیان و علما نیز، معتقد به ضعف او هستند (نک: کلباسی، ١٤١٩ق: 134). هر چند که برخی از متأخرین، علیبن ابیحمزه را توثیق کردهاند (مامقانی، 1349ق: 2 / 262 ؛ خوئی، 1983م: 11 / 225). برخی نیز، وثاقت بِطائنی را اختصاص زدهاند؛ و ضعف وی را به دوران بعد از وفات امام کاظم(ع) و واقفیه شدن وی، نسبت میدهند (نک: کلباسی، ١٤١٩ق: 151) برخی نیز مدعی هستند که بزرگانِ اصحاب، روایات بطائنی را، جز در مسائل راجع به مذهب وقف، تلقی به قبول کرده و او را در اینگونه مسائل، ثقه میدانستهاند (نک: نوری، 1382ق: 3 / 623)
نتیجه اینکه، به نظر میرسد که در هر سه صورت، روایات علیبن ابیحمزه در کتاب الغیبه، بیاعتبار هستند؛ زیرا این دست روایات بطائنی، پیرامون غیبت و مهدویت است؛ که مطابق و مرتبط با دوره واقفیه او و پس از زمان امام کاظم(ع) است؛ و مهمتر آنکه راوی بیشتر این روایات بطائنی، حسن فرزند او است؛ که از چهرههای سرشناسِ واقفیه بوده و در کتب رجال در ضعف او کمتر تردید شده است (به عنوان نمونه: مامقانی، 1349ق: 1 /290). حتی، از عليّبن الحسنبن فضال نقل شده است که، بطائنی «کذّاب ملعون» و «كذّاب متّهم» است؛ و نقل یک حدیث نیز از وی، روا نمیباشد (کشی، 1348ق: 552).
یک نکته بسیار مهم پیرامون حسن و علی بطائنی این است که حسن، کتابی در غیبت دارد (نک: نجاشی، 1407ق: 37) این مسأله، روایات وی و پدرش را در کتاب الغیبة نعمانی، تحت الشعاع خود قرار میدهد؛ زیرا ایشان از واقفیه هستند، و به سبب مذهبشان، احتمال جعل و دس اخبار غیبت از ایشان، پر رنگ مینماید.
جمعبندی اینکه، علیبن ابیحمزة شدیداً تضعیف شده و مورد ذم قرار گرفته؛ و چون وی از سران واقفیه است، و روایات الغیبة، عقیدتی هستند؛ روایات وی در الغیبة، قطعاً ضعیف هستند.
3 ـ 8 ـ سلیم ابن قیس الهلالی
شخصیت سلیم، بسیار مناقشهبرانگیز است؛ برخی او را شخصی خیالی و برخی او را از اصحاب حضرت امیر(ع) دانستهاند. (استادی، 1400ش: الف) چون اطلاع کمی از وی وجود دارد و آن دانستهها، همگی از خود کتاب سلیم هستند؛ نمیتوان وی را توثیق نمود؛ یا حداقل قضاوتی پیرامون او داشت (استادی، 1399ش: ج)
جدای از جعلی بودن اسناد شیخ طوسی بر نسخههای خطی کتاب منسوب به سلیم (استادی، 1400ش: ب، 150)، همواره نظرات منفیای درباره اصالت متن کتاب کنونی سلیم، ابراز شده؛ و دیدگاههایی از اندیشمندان وجود داشته که کتاب منسوب به سلیمبن قیس، را ساختگی دانستهاند. (شوشتری، بیتا: 234؛ شوشتری، ۱۴۲۴ق: 1/ 94؛ حلی: ۱۴۱۷ق: 325) به گونهای که حتی برخی از صاحبنظران، درباره موضوع بودن این کتاب، به نوعی اجماع معتقد شدهاند (مازندرانی،1342ش: 11/87).
از مناقشات پیرامون سلیم و کتاب او که گذر کنیم، با بررسی کتابهای مربوط به قرن اول تا شش هجری قمری، مشخص میشود که تعداد انگشتشماری احادیث به نقل از سلیمبن قیس در آثار کلامی، تاریخی وجود دارد، که همگی به نقل از شخص «عمربن اذینة» هستند؛ الا پنج روایت موجود در کتاب الغیبة نعمانی، که این روایات به نقل از شخص «معمربن راشد» میباشند. (استادی، 1399ش: ث) بررسیها نشان میدهد که به دلایل متعددی همچون: «1ـ احادیث سلیم الغیبة، در آثار قبل، معاصر و بعد از الغیبة نعمانی تا چند قرن وجود ندارد؛ و حتی این احادیث در آثار غیبت دیگران نیز بازتاب نیافته. 2ـ در کل آثار و منابع حدیثی و غیر حدیثی شیعه، تا قرن دوازدهم، هیچ حدیثی از سلیمبن قیس به نقل از معمربن راشد وجود ندارد. 3ـ اسناد احادیث سلیم در الغیبة با اسناد احادیث سلیم در دیگر آثار قرون نخستین هماهنگ نیست. 4ـ احادیث مرتبط دیگر از کتاب سلیم نیز، در کتاب الغیبة استفاده نشدهاند»؛ این 5 حدیث از 6 حدیث سلیم در الغیبة نعمانی، جعلی یا به تعبیر دیگر، نونویس هستند.
به نظر میرسد این روایات، بعد از زمان نعمانی، توسط دیگران عمداً یا سهواً به متن کتاب الغیبة نعمانی اضافه شده باشند؛ به این معنی که مثلاً برخی افراد، احادیث مرتبط کتابهای کنونی سلیم که با موضوع باب چهارم الغیبه همخوانی داشته است را در حاشیه نسخۀ خطی کتاب الغیبة نعمانی یادداشت نموده است و این حاشیه، در نسخهبرداریهای بعدی توسط افراد دیگری، به متن اصلی کتاب افزوده شده و وجه تمایزی میان متن اصلی و متن حاشیه ایجاد نشده است (استادی، 1400ش: ج، سراسر متن).
جمعبندی اینکه، اساس وجود شخص سلیم مشخص نیست؛ و به عبارتی وی مهمل یا حداقل مجهول است. احادیث منسوب به وی، به وضع توسط دیگران متهم شده؛ و از همه مهمتر، احادیش در الغیبة نعمانی نونویس و غیراصیل هستند.
3 ـ 9 ـ اسحاق ابن عمار
در کتاب الغیبة 6+1 بار5 نام «اسحاقبن عمار» آمده؛ که سه بار آن بدون پسوند (نعمانی، 1397ق: 138، 170 و 293) و 3+1 بار آن نیز، با عنوان اسحاقبن عمار الصَّيْرَفِيِّ ذکر شده است (نعمانی، 1397ق: 170، 292، 324 و 35). در برخی نسخهها نیز در اسناد یک روایت، اسحاق کندی به صورت «علىبن إسحاقبن عمارة الكناسى» ثبت شده است (نعمانی، 1397ق: ٢٨٥)
اسحاقبن عمار از اسامی مشترک راویان حدیث است که موجب اختلاف رجالیون شده است. در کتب رجال متقدم دو اسحاقبن عمار آمده است: إسحاقبن عماربن حيان مولى بني تغلب ابويعقوب الصيرفي؛ له كتاب نوادر، يرويه عنه عدة من أصحابنا (نجاشی، 1407ق :71) و دیگری، إسحاقبن عمار الساباطي، له أصل، وكان فطحيا (طوسی، 1417ق: 54). همچنین، رجالیان بعدی، همانند علامه حلی و ابنداوود و بسیاری دیگر (همانند: سیدبنطاووس و شهید ثانی)، اسحاقبن عمار را یک نفر، و او را فطحی دانستهاند (نک: حلی، بیتا: 317 ؛ ابنداوود 1383ق: ۴۸)
اما شیخ بهایی در کتاب مشرق الشمسین، میان ایشان تمیز قائل شد و بیان نمود که اسحاقبن عمار ساباطی فطحی ثقه است و اسحاقبن عمار کوفی صیرفی، امامی ثقه است (عاملی، 1414ق: 277)؛ و این قول وی تا زمان علامه بحرالعلوم مورد قبول واقع شد. بحرالعلوم در رجالش گفته است: این دو، یک نفر هستند؛ ولی نه فطحی، بلکه امامی ثقه؛ و اساساً «اسحاقبن عمار ساباطی» نداریم (بحرالعلوم، 1363ش: 481).
دوباره در دورۀ معاصر، غالب رجالیون (همانند کاظمی، اردبیلی، تهرانی و خویی) وی را یک نفر، و آن هم، فطحی دانستهاند (به عنوان نمون نک: تهرانی، بیتا: 2 / 141؛ خویی، 1983م: 3 / 222) هر چند که برخی اندک از رجالیان متأخر نیز، همانند شبیری، رأی بحراالعلوم را پذیرفتهاند (شبیری، 1362ش: 36).
اکنون چهار راه پیشروی ماست؛ دو راه اینکه به صرف اجمال، اسحاقبن عمار را چه یکی باشند و چه دو نفر، ایشان را یا کلاً فطحی بدانیم یا کلاً غیر فطحی؛ و راه سوم اینکه توقف کنیم؛ و راه چهارم اینکه، از وضعیت رجالی وی عبور کنیم؛ و به بررسی راویان قبل وی در اسناد الغیبة بپردازیم.
در اسناد الغیبة، چهار راوی پیش از نام اسحاقبن عمار قرار گرفتهاند: الْحَسَنُبن مَحْبُوبٍ (٣ بار)، صَفْوَانُبن يَحْيَى (٢ بار)، مَنْصُورِبن يُونُسَ و سَعْدَانَبن مُسْلِمٍ نیز هر کدام یکبار.
دو تن از ایشان، از اصحاب اجماع خوانده شدهاند؛ که برخی صفوان را در دورهای واقفی دانستهاند (نک: نجفی، 1388ش: 145). دو نفر دیگر، عبارتند از:
1ـ مَنْصُورِ ابن يُونُسَ
منصوربن یونس از سران واقفیه است. وی وکیل امام کاظم(ع) بود که بنا به نقل کشى، به دلیل اموالى که در دست داشت، رحلت امام کاظم(ع) را منکر شد و از تحویل آن ها به امام رضا(ع) امتناع نمود (کشى، 1348ق: 468، ح893)
2ـ سَعْدَانَ ابن مُسْلِمٍ
برقی، فقط نامش را در ذیل نام «الحارثبن حصيرة الأسدي» آورده است (برقی، 1342: 40). نجاشی نیز فقط نام او را در کنار برخی راویان ذکر کرده است (به عنوان نمونه: نجاشی، 1407ق: 131). کشی نامی از سَعْدَانَبن مُسْلِمٍ نبرده است.
طوسی در رجال فقط از او در اصحاب امام صادق(ع) نام برده (طوسی، 1415ق: 215) و در الفهرست، نوشته: سعدانبن مسلم العامري، واسمه عبد الرحمان، و سعدان لقبه (طوسی، 1417ق: 140).
جمعبندی اینکه، اسحاقبن عمار از اسامی مشترک است؛ وضعیت رجالی اسامی موجود در این اشتراک، اختلافی است. چون روایات الغیبة، عقیدتی است؛ و اسحاقبن عمار و برخی روایان بعدی، متهم به واقفی افطحی و غیر آن شده است، روایات وی در الغیبة، ضعیف ارزیابی میشوند.
3 ـ 10 ـ ابوالطفیل عامر ابن واثلة
اَبوطُفِیل، عامربن واثلة الكناني (م بعد۱۰۰ق) که حدود ۸ سال آخر زندگانی پیامبر(ص) را درك كرده (نک: ابن حجر، ۱۳۲۶ق: ۵ / ۸۲)؛ از یاران حضرت امیر(ع) که در جنگهای ایشان شركت داشته، دانستهاند (نک: یعقوبی، بیتا: ۲ / ۲۱۳)
ابوطفیل احادیث کمی از پیامبر (ابن عدی، 1419ق: 7 / 15) و احادیث فراوانی از اصحاب پیامبر(ص) و نیز چهار امام نخستین شیعه(ع) روایت كرده است. حتی از حضرت باقر(ع) و حضرت صادق(ع) حدیث نقل كرده است (كاظمی، بیتا: ۲ / ۴).
برقی از عامر به عنوان اصحاب امام(ع) و کاتب وی نام برده است (برقی، 1383ش: 8) ابنغضائری از او نام نبرده است. نجاشی نیز از او مستقلاً نامی نبرده است؛ ولی در یک جا، ذیل عنوان حفصبن سوقة، روایتی را نقل نموده که نام ابوطفیل در آن آمده است. (نجاشی، 1407ق: 135) طوسی در الفهرست، نامی از عامربن واثلة نبرده است؛ اما در رجال خود در چند جا، نام وی را درج نموده (طوسی، 1415ق :44، 70، 95، 124) و در یک جا، او را از اصحاب حضرت امیر(ع) ذکر نموده است (طوسی، 1415ق : 118 ).
کشی در چند جای رجال خود، عامربن واثلة را جزو فرقه کیسانیه معرفی کرده؛ که به زنده بودن محمد حنفیه اعتقاد داشت (کشی، 1409ق: 1 / 95 و 2 / 248) و روایاتی نیز از او از محمدبن حنفیه نقل نموده است (کشی، 1409ق: 1 / 205 و 2 / 150 و 249). کیسانیه، محمد را امام خود میدانند؛ و او اولین کسی است که مهدی موعود دانسته شده است (نک: صابری، 1388ش: ۲ / ۵۵). البته شواهدی نیز این مطلب را تأیید میکنند؛ زیرا ابوطفیل تا قیام مختاربن ابیعبید ثقفی در زندان بود (خلیفه، 1976م: ۱ / ۳۳۰)؛ و وقتی ابنزبیر، محمدبن حنفیه را محبوس و تهدید به قتل نمود، وى چهار تن از شیعیان خود از جمله طفیلبن عامر فرزند عامربن واثله را مأمور کرد که نامه را به مختار برساند و از او کمک بخواهند (ناشناس، اخبارالدوله العباسیه، بیتا: ١٠٠). پس از آن نیز، در قیام مختار به خوانخواهی حسینبن علی (ع) شركت كرد و پرچمدار سپاه او بود (نك: ابنكثیر، بیتا: ۹ / ۱۹۹). برخی نیز روایات مهدوی اَبوطُفِیل را، جعلی و متأثر از قیام نفس زکیه (145ق) ملقب به مهدی دانستهاند (نک: شاطری، 1399ش: 139).
جمعبندی اینکه، شخصیت اَبوطُفِیل کاملاً روشن نیست؛ و وثاقت وی نیز محل اشکال است. چون روایات الغیبة، عقیدتی است؛ و اَبوطُفِیل متهم به واقفیه و از فرقه کیسانیه میباشد، روایات وی در الغیبة، ضعیف هستند.
3 ـ 11 ـ عَنْ رَجُلٍ
جدای از راویان میانی که نامشان در اسناد الغیبة نیامده و با تعبیر «عَنْ رَجُلٍ» درج شدهاند؛ حداقل شش مورد اسناد الغیبة نیز، راولیان اولیهشان با ذکر «عَنْ رَجُلٍ» به آخر رسیدهاند (نک: نعمانی، 1397ق:183، 203، 206،236، 277 دو روایت)؛ و عبارتی، حدیث مجهول یا مجهول الآخر هستند.
راوی مجهول، دو حالت دارد؛ یا واقعاً شخص مشخص نبوده؛ و یا اینکه راوی مشکلات رجالی و مذهبی داشته و محدثان نخواستهاند نام وی را به همان دلایل، درج نمایند. به عنوان نمونه این روایت، با دو اسناد در همین کتاب الغیبة آمده است؛ یکی با درج عنوان «عن رجل» و دیگری با نام « أَبِياَلْجَارُودِ»؛ که عبارتند از:
1ـ حَدَّثَنَا عَلِيُّبن الْحُسَيْنِ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبْنُ يَحْيَى الْعَطَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبن حَسَّانَ الرَّازِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبن عَلِيٍ عَنْ مُحَمَّدِبْنِ سِنَانٍ عَنْ رَجُلٍ عَنْ أَبِيجَعْفَرٍ(ع) أَنَّهُ قَالَ: لَا تَزَالُونَ وَ لَا تَزَالُ حَتَّى يَبْعَثَ اللَّهُ لِهَذَا الْأَمْرِ مَنْ لَا تَدْرُونَ خُلِقَ أَمْ لَمْ يُخْلَقْ. (نعمانی، 1397ق:183)
2ـ حَدَّثَنَا عَلِيُّبن أَحْمَدَ عَنْ عُبَيْدِ اَللَّهِبن مُوسَى اَلْعَلَوِيِّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُبن اَلْحُسَيْنِبن أَبِياَلْخَطَّابِ عَنْ مُحَمَّدِبن سِنَانٍ عَنْ أَبِياَلْجَارُودِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَاجَعْفَرٍ(ع) يَقُولُ: لاَ يَزَالُونَ وَ لاَ تَزَالُ حَتَّى يَبْعَثَ اَللَّهُ لِهَذَا اَلْأَمْرِ مَنْ لاَ يَدْرُونَ خُلِقَ أَمْ لَمْ يُخْلَقْ. (نعمانی، 1397ق:182).
در هر صورت، در جمعبندی اسناد با عبارت «عَنْ رَجُلٍ»، میتوان گفت که این روایات از مجهول، ضعیف و یا محتمل الصدور از افراد فاسد هستند.
4ـ جمعبندی بررسی رجالی راویان اولیه
4 ـ 1 ـ نتایج وضعیت رجالی برخی راویان اولیه الغیبة نعمانی
خلاصه وضعیت رجالی 11 نام و عنوان از راویان اولیه پر روایت کتاب الغیبة عبارتند از:
1ـ ابوبصیر نام مشترک میان تمام منابع شیعی است؛ که توثیق روایاتش در پرده ابهام قرار میگیرد. اما توثیق روایات وی در کتاب الغیبة، دو وضعیت پیدا نموده است: چون روایات الغیبة، عقیدتی است؛ و راویان ثانویه ابوبصیر در این اسناد واقفی هستند، تمامی روایات ابوبصیر در الغیبة، ضعیف ارزیابی میشوند.
2ـ قدما المفضلبن عمر را ضعیف دانسته و برخی متأخرین وجهه وی را تصحیح نمودهاند؛ ولی چون روایات الغیبة، عقیدتی است؛ و المفضلبن عمر فاسد المذهب یا لااقل دارای گرایشهای خطّابی است، بنابراین، روایات وی در الغیبة، ضعیف هستند.
3ـ ابوالجارود در نزد قدما توثیق نشده؛ و در نزد رجالیان متأخر، وضعیت رجالیش، اختلافی است. ولی چون روایات الغیبة، عقیدتی است؛ و ابوالجارود واقفی زیدی است، روایات وی در الغیبة، ضعیف هستند.
4ـ وضعیت رجالی زرارةبن أعین اختلافی است. ولی چون روایات الغیبة، عقیدتی است؛ و وی مشکوک به واقفیِ افطحی است، روایات وی در الغیبة، ضعیف ارزیابی میشوند.
5ـ جابربن سمرة مجهول و احتمالاً عامی است؛ که بخاری و مسلم، اندکی از روایاتش را صحیح دانستهاند. وی، ضعیف ارزیابی میشود.
6ـ وثاقت حمرانبن أعین اختلافی است؛ و مشکوک به عامی بودن است.
7ـ علیبن ابیحمزة شدیداً تضعیف شده و مورد ذم قرار گرفته؛ و چون وی از سران واقفیه است، و روایات الغیبة، عقیدتی هستند؛ روایات وی در الغیبة، قطعاً ضعیف هستند.
8ـ اساس وجود شخص سلیم مشخص نیست؛ و به عبارتی وی مهمل یا حداقل مجهول است. احادیث منسوب به وی، به وضع توسط دیگران متهم شده؛ و از همه مهمتر، احادیش در الغیبة نعمانی نونویس و غیراصیل هستند.
9ـ اسحاقبن عمار از اسامی مشترک است؛ وضعیت رجالی اسامی موجود در این اشتراک، اختلافی است. چون روایات الغیبة، عقیدتی است؛ و اسحاقبن عمار و برخی روایان بعدی، متهم به واقفی افطحی و غیر آن شده است، روایات وی در الغیبة، ضعیف ارزیابی میشوند.
10ـ شخصیت اَبوطُفِیل کاملاً روشن نیست؛ و وثاقت وی نیز محل اشکال است. چون روایات الغیبة، عقیدتی است؛ و اَبوطُفِیل متهم به واقفیه و از فرقه کیسانیه میباشد، روایات وی در الغیبة، ضعیف هستند.
11ـ روایات با عنوان «عن رجل» نیز، ضعیف هستند.
جدول بررسی رجالی برخی راویان اولیه، به صورت اختصار این گونه است:
بنابراین، با توجه به ضعف یا مشکلات رجالی 11 تن از راویان اولیه الغیبة، حداقل حدود 157 عدد (33 درصد) از 478روایت کتاب الغیبة نعمانی، ضعیف و احتمالاً جعلی هستند.
۴ ـ 2 ـ تعیین تکلیف راویان اولیه مشکوک یا توثیق شده
در مواردی که وضعیت رجالی راویان اولیه در اسناد الغیبة، اختلافی است یا حتی توثیق شدهاند؛ میتوان برای اعتبارسنجی اسناد احادیث، به بررسی وضعیت رجالی راویان ثانویه و یا نهایی اسناد پرداخت. به عنوان نمونه، ابوحمزه ثمالی جزء راویان اولیه اسناد کتاب الغیبة میباشد؛ که نه روایت از او در این کتاب موجود است؛ و وضعیت او رجالی او مشکوک است.
ابوحمزه ثابتبن دینار ثمالی، مشهور به ابوحمزه ثمالی و ابن ابیصفیه؛ راوی و مفسر امامی قرن دوم و از اصحاب چهار امام تا امام کاظم(ع) میباشد (نجاشی، 1407ق: ۱۱۵). ابوحمزه را از فقهای کوفه بر شمردهاند و در برای جلالت وی روایاتی نقل کردهاند (کشی، 1348ق: ۲۰۲ ؛ نجاشی، 1407ق: ۱۱۵). هر چند، روایاتی در ذم وی نیز، موجود است (نک: کشی، 1348ق: ۲۰1) از طرف دیگر، اهل سنّت نیز، غالباً ابوحمزه را تضعیف نموهاند (به عنوان نمونه نک: ابنعدی، 1405ق: ۲ / ۵۲۰).
آنچه اکنون از ترجمه وی اهمیت دارد، این است که ابوحمزه در کوفه با زیدبن علی مراوده داشته (نک: ابنطاووس، 1419ق:۱۴۰) و نیز شاهد دعوت و شهادت زید در کوفه بوده است (طوسی، ۱۴۰۱:۶/ ۳۷)؛ و حتی سه فرزند وی، یعنی حمزه و نوح و منصور، در قیام زیدبن علی، کشته شدهاند (نجاشی، 1407ق: ۱۱۵).
با توجه به این شواهد، ابوحمزه مشکوک به زیدی مینماید. از سوی دیگر میان زیدیه و واقفیه، ارتباط خوبی برقرار بوده است؛ به طوری که ابنعقده راوی بسیاری از کتابهای واقفیان بوده است (فرجامی، ١٣٩٤ش: 455)؛ و از شاگردان حمیدبن زیاد (۳۱۰ق)، استاد واقفیه، بوده است (نجاشی، 1407ق: 158 و 172) ؛ و در همین کتاب الغیبة، 22 روایت از ابنعقده به نقل از واقفیانی همچون علیبن ابیحمزه وجود دارد؛ که 16 تای آنهای به نقل از ابیبصیر هستند6. بنابراین، لازم است اسناد قبل از ابوحمزه نیز، مورد بررسی قرار گیرند. (جدول صفحه بعد را ملاحظه فرمایید)
با تأمل در جدول راویان ابوحمزه ثمالی، و با توجه به زیدی و واقفی بودن عدهای از راویان میانی ابوحمزه، شاید بتوان زیدی بودن شخص ابوحمزه را بر مبنای شواهدی، پشتیبانی نمود. ولی جدای از این فرضیه، دقت در اسناد ابوحمزه، مسایل ارزشیابی دیگری را نیز روشن میکند.
جز اسناد دو حدیث از ده حدیث، بقیه طرق احادیث ابوحمزه ثمالی، دارای مشکلات رجالی هستند؛ همانند مجهول بودن برخی راویان، واقفی و زیدی بودن برخی دیگر، و غالی و ضعیف بودن عدهای دیگر از راویان این اسناد. دو طریق منتهی به شیخ کلینی نیز، که ممکن است دارای مشکلات مطرح شده نباشند؛ دارای مشکلات دیگری، همانند ارسال هستند. به عنوان نمونه: روایت حسنبن محبوب از ابوحمز ثمالی، مرسل است؛ زیرا ابن محبوب (متوفی 224ق) در محدود وفات ابوحمزه ثمالی (متوفی 150ق) تازه به دنیا آمده است. کشی نیز گفته است که اصحاب ما، روایت ابنمحبوب را از ابوحمزه صحیح نمیدانند (کشی، 1348ق: ش1095) هر چند که برخی نیز درصدد رفع این مشکل تلاشهایی نمودهاند (نک: بخشی، 1393ش: 18).
به این ترتیب و به عنوان نمونه، میتوان با توجه به اختلافی یا مشکوک بودن وضعیت ابوحمزه ثمالی، و حتی بر فرض توثیق وی و زیدی نبودن او، روایات ابوحمزه ثمالی در کتاب الغیبة نعمانی را، در مرحله دوم و توسط راویان میانی و نهایی، ارزیابی نمود؛ و احادیث ابوحمزه ر،ا ضعیف و نامعتبر اعلام کرد.
۵- وضعیت توثیق راویان فاسد المذهب
جدای از مسائل کلی توثیق و تضعیف که پیرامون تمامی راویان، قابل توجه و بررسی هستند، و راویان فاسد المذهب نیز از این قاعده مستثنی نیستند؛ در مرحله دیگر، حتی میتوان راویان توثیق شده به صورت کلی را، مقید به مذهب نمود؛ و ایشان را بررسی مجدد نمود. این قید مذهب، اختصاصی به راویان عامی ندارد؛ و در میان راویان شیعه نیز، قابل توجه و بررسی هستند.
جدای از مسأله تفکیک تحمیل حدیث در زمان وقف و پیش از آن، پیرامون راویان فاسد المذهب شیعه غیر اثنیعشریه، دو نقطه حداقلی و حداکثری و نیز حالتهای میانی آنها وجود دارد. برخی از علما یا رجالیون ممکن است که کلاً معتقد به عدم اعتنا به روایات راویان فاسد المذهب شیعی باشند، بدون شرط و استثنایی؛ و از آن سو، برخی نیز ممکن است ایشان را توثیق نمایند. به عنوان نمونه، برخی عثمانبن عیسی واقفی را، به واسطه توثیق شیخ طوسی و شهرآشوب، ثقه دانسته است (خویی، 1983م: 12 / 132). این رجالیون، میان استفاده از روایات فاسد المذهبها و عقائدشان، تمایز قائل شدهاند (به عنوان نمونه نک: طوسی، 1425ق: 387؛ طوسی، 1420: ۱۶، ۳۹، ۱۵۶، ۲۵۶؛ نجاشی، 1418ق: ۴۲، ۲۵۵، ۳۲۹، ش ۳۸۴) یا لااقل، این روایات ایشان را در صورتی که مخالف و معارض از روایات امامیه نداشته باشند، میپذیرند (طوسی، 1417ق: 1 / 50).
برخی از علماء و رجالیان نیز، نظر میانه دادهاند؛ و عقیده دارند که تنها روایاتی از راویان شیعی غیرامامی پذیرفته است، که اعتقادی، آن هم از نوع اعتقادات به مذهبشان نباشد (به عنوان نمونه نک: نوری، 1382ق: 3 / 623 )؛ به این معنی که موافقت متن روایت با عقائد راویان فاسد المذهب، روایت را تضعیف مینماید (نک: معماری، 1377س: 57 )
نتیجه اینکه، برخی کل راویان غیر امامی را به اعتبار مذهبشان تضعیف نمودهاند؛ و از آن سو برخی، راویان غیر ضعیف غیر امامی را در مسائل اعتقادی و مخصوصاً عقائد خاص مذهبیشان ضعیف و غیرموثق دانستهاند. بر این مبنی، میتوان راویان فاسد المذهب را به چند دسته تقسیم نمود:
ـ فاسد المذهب راستگو، ضعیف است؛ کلاً.
ـ فاسد المذهب راستگو، ضعیف است، فقط در مسایل اعتقادی.
با توجه به اینکه در بهترین حالت، رجالیون، تنها روایان فاسد المذهب شیعه را در مسائل غیراعتقادی توثیق نمودهاند؛ و تمامی راویات ایشان که در مسائل اعتقادی و مخصوصاً تحکیم مبانی مذهبشان باشد را تضعیف نمودهاند؛ بنابراین، راویان غیر اثنیاعشریه واقفی (اعم از تمامی فرق و گروههای زیدی، اسماعیلی و غیر آن)، که مسایل مهدویت و قائم، جزء ارکان اعتقادی ایشان محسوب میشود، ضعیف، غیر موثق، و بیاعتبار هستند.
۶ ـ روایات مهدویت و فرق واقفه
فرقههای مختلف و متنوع واقفی از قرن اول به بعد، برخی معتقدات مشابهی با امامیه داشتهاند؛ همانند موضوع مهدویت و رجعت، که این نیز، ارتباط مستقیمی با مسائل مهدوی دارد. اکنون به گوشهای از مسائل آنها اشاره میکنیم.
6 ـ 1 ـ برخی معتقدات مهدوی فرقههای واقفی
چون فرقههای واقفیه متنوعاند (نک: نجفی، 1388ش: 18) و مجال پرداختن به همه آنها نیست؛ به عنوان نمونه، پیرامون موضوع مهدویت در دو گروه زیدیه و واقفیۀ اخص (که در دوران امام صادق(ع) رخ داد)، اشاراتی مینماییم.
یکی از معتقدات مهم زیده، مسأله مهدویت و قیام مهدی است (نک: مغربی، 1416ق:169) و در این میان، همانند امامیه معتقدند که هر کس امام زمان(ع) خود را نشناخته بمیرد، به مرگ جاهلی مرده است. ایشان از سوی، دیگر به رجعت و ارتباط آن به مهدویت نیز قائل هستند (نک: عمرجی، 1420ق: 94 و 96)
به عنوان نمونه، عقائدِ مهدوی، ابوجارود از فرقه زیدیه را میتوان مثال زد. وی که به تصریح منابع زیدی، در قیام زید حضور داشته و البته سی سال پس از آن هم زنده بوده است. او همواره به لزوم قیام در برابر حاکم جور پایبند بوده؛ و در ترویج این باور میکوشیده است. همچنین، احادیث زیادی درباره مهدی، پیشبینی قیامها و ویژگیهای قائم، از ابوجارود نقل شده است (نک: فرجامی، 1394ش: 116). نیز، ابوجارود به رجعت باور داشت؛ و اعتقاد رجعت در زیدیه، به معنای انتظار برای بازگشت نفس زکیه است (ماهر جرار، 1384ش: ۲۲).
از سوی دیگر، واقفیان پس از امام صادق(ع) اعتقاد داشتند که امام صادق(ع) از دنیا نرفته، و پنهان شده (مجلسی بیتا:۱ / ۲۷۹) و در غیبت به سر میبرد (بحرانی، ۱۴۱۷ق:۱۷۳؛ شبر، ۱۴۲۴ق:۱ / ۲۵۱) و زندگی جاویدان خواهد داشت (خاتمی، ۱۳۷۰ش: ۲۱۲) بنابراین، امام صادق(ع) پس از مدتی ظهور خواهد کرد و با قیام مسلحانه (خالصی، ۱۳۷۸ش:۸۲) یا قیام به شمشیر (شهرستانی، ۱۳۶۴ش: ۱ /۱۹۵؛ نوبختی، ۱۴۰۴ق: ۶۷)، شرق و غرب عالم را فتح خواهد کرد (حمیری، ۱۹۷۲م:۱۶۲)؛ یعنی، امام صادق(ع) همان مهدی منتظر (نوبختی، ۱۴۰۴ق: ۶۷ ؛ طوسی، ۱۴۲۵ق:۱۹۶) یا مهدی قائمی است (شهرستانی، ۱۳۶۴ش: ۱ /۱۹۵ ؛ اشعری، ۱۴۰۰ق: ۲۵) که برخواهد گشت و دنیا را پس از فراگیر شدن ظلم و جور، پر از عدل و داد میکند(مفید، ۱۴۱۳ق: ۳۰۵ ؛ بحرانی، ۱۴۱۷ق: ۱۹۵).
این واقفیان، اخبار مربوط به ائمه اثناعشر را قبول نمیکنند (طوسی، ۱۴۲۵ق: ۱۹۶)؛ و مهمتر آنکه از نخستین نويسندگانی هستند كه كتاب «الغيبة» در بيان غيبت قائم نگاشتهاند (غلامعلی، 1389).
واقفیان کتابهای فراوان و قابل توجهی در غیبت نوشتهاند. حسن بطائنی که کتابهای «الغیبه، القائم و نیز الرجعه» را نگاشته (نجاشی، 1407ق: ۳۷)، طاطری از اساتید و بزرگان واقفی و حسنبن سماعه (۲۶۳ق) علیبن عمر الأعرج و علیبن محمد رباح (نجاشی، 1407ق: 256 و 260) نیز هر یک کتابی با نام «الغیبه» دارند (نجاشی، 1407ق: 40 و 42 و 255) افزون بر آن، عبداللّٰهبن جبلةبن حیان واقفی (۲۱۹ق) نیز به صراحت در عنوان کتابش بیان کرده که اندیشهٔ انتظار برای قائم ویژگیهایی خاص واقفیه دارد: «کتاب الصفه فی الغیبه على مذاهب الواقفه» (نجاشی، 1407ق: 216).
6 ـ 2 ـ ورود روایات مهدوی فرق واقفه به کتابهای امامیه
اشاره شده که از ابوجارود احادیث زیادی درباره مهدی، پیشبینی قیامها و ویژگیهای قائم، نقل شده؛ که همین روایات را منابع امامی با توجه به باور مهدویت، بازگو نمودهاند (برای نمونه نک: عقیلی، 1414ق: ۴ / ۲۸۶) امامیه نیز بیشتر این اخبار او را گرفته و در زمره روایات مربوط به قائم و مهدی موعود ثبت نمودهاند؛ به طوری که اکنون احادیث فراوانی از ابوالجارود در منابع امامیه در این موضوعات یافت میشود.
البته با توجه به باورهای زیدی ابوالجارود و برخی پیروانش که احتمالاً بر اخبار او افزودهاند، شاید این برداشت دور از واقع نباشد که روایات او چون رنگ و بوی اعتقادات او را دارد، حاصل دخل و تصرف او در اخبار است. (نک: فرجامی، 1394ش: 111) به عنوان نمونه، بازتاب باور «خروج قائم» که در مقابل حکومت اموی قیام کرده بودند و خود را از بنیهاشم میخواندند، به روایات ابوالجارود نیز راه یافته است؛ و از سوی دیگر گاه برای مشروع کردن این قیامها، آنها را نشانهای از آغاز قیام قائم معرفی میکردهاند. (فرجامی، 1394ش: 112)
مؤلفان امامیه نیز بعدها این مفاهیم را در منابع خود داخل کردند؛ به گونهای که شیخ مفید قیام سیاهپرچمان از خراسان را از نشانههای ظهور امام زمان(ع) دانسته است (مفید، بیتا:۲ /۳۶۸) طوسی نیز، با اینکه بیش از دیگر محدثان امامی از ابوالجارود پرهیز داشت؛ و برخی روایات فقهی وی را باطل اعلام کرده؛ اما با این وجود، حتی او هم برخی روایات ابوالجارود درباره خروج مهدی را در کتاب الغیبة خود گزارش نموده است. (نک: طوسی، 1425ق: 441 و 427 و 474)
همچنین، از آنجایی که شماری از سران فرقه واقفیۀ اخص، در عین فساد مذهبشان، از نظر رجالی توثیق شدهاند؛ شمار زیادی از اخبار مهدوی آنها نیز، از سوی عالمان شیعه، معتبر تلقی گردیده و در منابع امامیه راه یافته است؛ در حالی که ایشان گمان نبردهاند که منظور از قائم در این گروه از روایات، امام کاظم(ع) بوده است (صادقی، ١٣٩٧ش: 307).
6 ـ 3 ـ جمعبندی و پیشنهاد
روایات فرقههای واقفی دو دسته کلی هستند: روایات مرتبط با موضوع مهدویت و روایات غیرمرتبط. روایات مهدویت مربوط به راویان فرقههای مختلف واقفی را نیز، میتوان در دو دسته پیگیری کرد:
1ـ روایاتی که نمود و ظهوری آشکار در جعل داشتهاند؛ همانند: اخباری که کفن و دفن امام کاظم(ع) را انکار میکند؛ که علمای امامیه اثنیعشریه، این دست روایات مشخص را، قویاً جعلی و نامعتبر شمردهاند. به عنوان نمونه، طوسی روایات منقول از علیبن ابیحمزه در این باره را، به دلیل مذهب واقفیه وی، تضعیف و رد کرده است (نک: طوسی، 1425ق: 55)
2ـ روایاتی که ظهور و نمود اولیه و مشخص در جعل ندارند؛ همانند تعداد زیادی از روایات علائم ظهور قائم و مشابه آن. این دست روایات را علمای امامیه یا از سر عدم دقت و توجه، و یا از سر تغافل، یعنی نیاز به روایات مهدوی برای پشتیبانی مسأله غیبت امام دوازدهم(ع)، در منابع حدیثی خود، مخصوصاً کتابهای الغیبة، همانند نعمانی، بکار بردهاند.
بنابراین، لازم است که در اعتبارسنجی روایات مهدویت در منابع امامیه، تجدید نظر کلی شود؛ و تمامی روایات مهدوی، با توجه به راویان فرقههای واقفی بررسی دوباره و تعیین تکلیف گردند.
نتیجه
تعداد راویان اولیه کتاب الغیبة نعمانی، بیش از یکصد و سی نفر هستند؛ ولی 39 نام از آنها، راوی بیش از 300 روایت از 478 روایت کتاب الغیبة میباشند؛ که جمعاً حدود 64 درصد روایات الغیبة را تشکیل میدهند؛ و مابقی حدود یکصد نفر راوی اولیه، تنها 36 درصد اخبار، یعنی حدود 170 روایت را نقل نمودهاند.
از 39 نفر راویان پرروایت در الغیبة، راویانی که هر کدام بیش از 5 روایت دارند، 18 نفر هستند؛ که خلاصه وضعیت رجالی 11 تن از آنها، نشان میدهد که این روایات و راویان ضعیف هستند؛ و همگی یا حداقل، غالباً فاسد المذهب و واقفی میباشند.
برخی رجالیون، میان استفاده از روایات فاسد المذهبها و عقائدشان، تمایز قائل شدهاند و لااقل، روایات ایشان را در صورتی که مخالف و معارض از روایات امامیه نداشته باشند، میپذیرند. برخی دیگر نیز عقیده دارند که تنها روایاتی از راویان شیعی غیرامامی پذیرفته است، که اعتقادی (آن هم از نوع اعتقادات به مذهبشان) نباشد؛ به این معنی که موافقت متن روایت با عقائد راویان فاسد المذهب، روایت را تضعیف مینماید. نتیجه اینکه، برخی کل راویان غیر امامی را به اعتبار مذهبشان تضعیف نمودهاند؛ و از آن سو برخی، راویان غیر ضعیف غیر امامی را در مسائل اعتقادی و مخصوصاً عقائد خاص مذهبیشان ضعیف و غیرموثق دانستهاند. یعنی، راویان غیر اثنیاعشریه واقفی (اعم از تمامی فرق و گروههای زیدی، اسماعیلی و غیر آن)، که مسایل مهدویت و قائم، جزء ارکان اعتقادی ایشان محسوب میشود، ضعیف، غیر موثق، و بیاعتبار هستند.
بنابراین، با توجه به ضعف یا مشکلات رجالی این 11 تن از راویان اولیه الغیبة، حداقل حدود 157 عدد (33 درصد) از 478روایت کتاب الغیبة نعمانی، ضعیف و احتمالاً جعلی هستند.
از سوی دیگر، توجه به این نکته ضروری است که روایات مهدویت مربوط به راویان فرقههای مختلف واقفی، دو دسته هستند: 1ـ روایاتی که نمود و ظهوری آشکار در جعل داشتهاند؛ و علما آنها را رد و تضعیف نمودهاند. 2ـ روایاتی که ظهور و نمود اولیه و مشخص در جعل ندارند. این دست روایات را علمای امامیه یا از سر عدم دقت و توجه، و یا از سر تغافل، یعنی نیاز به روایات مهدوی برای پشتیبانی مسأله غیبت امام دوازدهم(ع)، در منابع حدیثی خود، مخصوصاً کتابهای الغیبة، همانند نعمانی، بکار بردهاند. بنابراین، پیشنهاد میشود که در اعتبارسنجی روایات مهدویت در منابع امامیه، تجدید نظر کلی شود؛ و تمامی روایات مهدوی، با توجه به راویان فرقههای واقفی بررسی دوباره و تعیین تکلیف گردند.
منابع
۱. ابن حبّان (۱۳۹۳ق)، کتاب الثقات، حیدرآباد دکن: چاپ افست بیروت (بیتا).
۲. ابن عدی، عبدالله (1419ق)، الکامل فی ضعفاء الرجال، بکوشش سهیل زکار، بیروت: دار الفکر. نیز: همان، (1405ق)، بیروت: بینا.
۳. ابن غضائری، احمد (1422ق)، رجال ابنالغضائری، بکوشش حسينى جلالی، قم: دارالحديث.
۴. ابن كثیر، عماد الدین (بیتا)، البدایة و النهایة ، بیروت: دار احیاء.
۵. ابنابیحاتم (1371ق)، کتاب الجرح و التعدیل، حیدرآباد، دکن، بیروت: چاپ افست.
۶. ابنحجر عسقلانی، احمد (۱۳۲۶ق)، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دكن: بینا.
۷. ابنداوود حلی، حسن (1383ق)، رجال ابن داود، تهران: دانشگاه تهران. نیز: همان (بیتا)، قم: الشريف الرضي.
۸. ابنشهرآشوب، محمد (۱۳۷9ق)، مناقب آل ابیطالب، قم: علامه.
۹. ابنطاووس (1419ق)، فرحة الغری، قم: چاپ تحسین آلشبیب.
۱۰. اردبیلی، محمد (1403ق)، جامع الرواة، بیروت: بینا.
۱۱. استادی، کاظم (1400ش)، الف، اسرار آلمحمد و سلیمبن قیس، قم: بوستان کتاب.
۱۲. استادی، کاظم (1400ش)، ب، «بررسی انتساب سند کتاب سلیم به شیخ طوسی»، علوم حدیث، دوره 26، شماره 1 ، ص150-177.
۱۳. استادی، کاظم(1399ش)، ث: نسبت منابع نخستین و سلیم، قم: کتابخانه دارالحدیث.
۱۴. استادی، کاظم(1399ش)، ج: درباره سلیم و کتاب او، قم: کتابخانه دارالحدیث.
۱۵. استادی، کاظم (1400ش)، پ، «اعتبارسنجی روایات ابیبصیر در الغیبه نعمانی»، مطالعات تاریخی قرآن و حدیث، دوره 27، شماره69.
۱۶. استادی، کاظم (1400ش)، ج، «روایات سلیمبن قیس در الغیبه نعمانی و بررسی وضعیت استثنای آن در میان روایات دیگر»، اعتبار سنجی حدیث، دوره 2، شماره4.
۱۷. اشعری، ابوالحسن (1400ق)، مقالات الإسلامیین، آلمان: فرانس شتاینر.
۱۸. بحرالعلوم، محمدمهدی (1363ش)، الفوائد الرجالیة، تهران: مکتبة الصادق(ع).
۱۹. بحرانی، ابنمیثم (1417ق)، النجاة فی القیامة، قم: مجمع الفکر الإسلامی.
۲۰. بخشی، محمدصادق (1393)، توثیق مشایخ احمدبن محمدبن عیسی اشعری در ترازوی نقد، فصلنامه علمی علوم حدیث، دوره ١٩ ، ش٧١ .
۲۱. برقی، احمد (1383ش)، رجال البرقی، تصحیح: کاظم موسوی، تهران: دانشگاه تهران.
۲۲. بغدادى، عبدالقاهر (بیتا)، الفرق بين الفرق، چاپ محيىالدين عبدالحميد، بيروت: دارالمعرفة.
۲۳. بهبهانی، محمدباقر (1306ق)، تعلیقات علی منهج المقال، بینا.
۲۴. تهرانی، آقابزرگ (بیتا)، الذریعة، قم: موسسه اسماعیلیان.
۲۵. حلی، حسنبن یوسف (۱۴۱۷ق)، خلاصة الاقوال، قم: نشر الفقاهة. نیز: همان (۱۳۸۱ق)، نجف: بینا.
۲۶. حمیری، ابوسعید (1972م)، الحور العین، تحقیق کمال مصطفی، تهران: بینا.
۲۷. خاتمی، احمد (1370ش)، فرهنگ علم کلام، تهران: انتشارات صبا.
۲۸. خالصی، محمدباقر (1378ش)، ده انتقاد و پاسخ پیرامون غیبت امامت امام مهدیع، قم: مرکز نشر اسلامی.
۲۹. خصیبی (١٣٧٧ ق)، الهداية الكبرى، بیروت: البلاغ.
۳۰. خلیفةبن خیاط (1976م)، تاریخ، بكوشش سهیل زكار، دمشق: بینا.
۳۱. خوارزمی، محمد (۱۸۹۵م)، مفاتیح العلوم، بکوشش فان فلوتن، هلند: لیدن.
۳۲. خویی، ابوالقاسم (1983م)، معجم رجال الحدیث، بیروت: بینا (چاپ افست قم).
۳۳. زراری، احمد (1411ق)، رسالة ابیغالب الزراری الی ابنابنه فی ذکرآلاعین، چاپ حسینی، قم: البحوث و التحقیقات الإسلامیة.
۳۴. زینالدینبن علی (1379ق)، رسائل الشهیدالثانی، قم: بصیرتی.
۳۵. سبزواری، محمدباقر (1273ق)، ذخیرةالمعاد فی شرح الارشاد، تهران: چاپ سنگی (قم: چاپ افست).
۳۶. شاطری، محمدحسن (1399ش)، «بررسی اعتبار روایت المهدی فی لسانه رته و جنبش محمدبن عبدالله حسنی در جعل آن»، حدیث پژوهی، شماره 11 ، 139ـ158.
۳۷. شبر، سیدعبدالله (1424ق)، حق الیقین، قم: انوار الهدی.
۳۸. شبیریزنجانی، سیدموسی (1362ش)، درس رجال، جلسه 36، سایت مدرسه فقاهت.
۳۹. شبیری زنجانی، محمدجواد (1396ش)، درس خارج اصول، سایت تقریرات، 12 / 12 / 1396ش.
۴۰. شهرستانى، محمد (1364ش)، كتاب الملل و النحل، چاپ فتح اللّه بدران، قم: چاپ افست (الشریف الرضی).
۴۱. شوشتری، محمدتقی (۱۴۲۴ق)، قاموس الرجال، قم: النشر الاسلامی.
۴۲. شوشتری، محمدتقی (بیتا)، الاخبار الدخیلة، تهران: مکتبة الصدوق.
۴۳. صابری، حسین (1388ش)، تاریخ فرق اسلامی، تهران: سمت.ج۲، ص۵۵.
۴۴. صادقی، جعفر (١٣٩٧ش)، «ردّ پای رجال واقفیه در وضع روایات مهدوی»، حدیث پژوهی، سال دهم، ش 20 .
۴۵. طلوعهاشمی، سیّدهزینب (1394ش)، «بازخوانی دیدگاه رجال شناسان متقدّم و متأخّر درباره مفضّلبن عمر جعفی»، کتاب قیم، سال 5، شماره 13.
۴۶. طوسی، محمد (1417ق)، الفهرست، تحقيق: الشيخ جواد القيومي، قم: بینا. نیز: همان (1420ق)، تحقیق عبدالعزیز طباطبائی، قم: مکتبه المحقق الطباطبائی. نیز: همان (1356ق)، به کوشش بحرالعلوم، نجف: بینا.
۴۷. طوسی، محمد (1401ق)، تهذیب الاحکام، بیروت: بینا.
۴۸. طوسی، محمد (1417ق)، العدة فی اصول الفقه، قم: ستاره.
۴۹. طوسی، محمد (1425ق)، الغیبه، تحقیق تهرانی، قم: المعارف الإسلامیة.
۵۰.. طوسی، محمد (1381ق)، رجال، بکوشش بحرالعلوم، نجف: بینا. نیز: طوسی (1415ق)، رجال طوسی، بکوشش الاصفهانی، قم: جامعه مدرسین.
۵۱. عاملی، بهاءالدین (1414ق)، مشرق الشمسین، مشهد: آستان قدس.
۵۲. عقیلی، محمد (1418ق)، الضعفاء الکبیر، بکوشش قلعجى، بیروت: دارالکتب العلمیه.
۵۳. علياريتبريزي، علي (1412ق)، بهجه الآمال، تهران: بنياد فرهنگ اسلامي.
۵۴. غلامعلي، مهدی (١٣٨٦ش)، «درآمدي بر غيبت نگاری»، حديث انديشه، ش3 ، ٣٨ ـ ٥٠.
۵۵. عمرجی، احمدشوقی (1420ق)، الحیاة السیاسیة و الفکریة للزیدیة في المشرق الإسلامي، قاهره: مکتبه مدبولی.
۵۶. فرجامي، اعظم (١٣٩٤ش)، زیدیه و حدیث امامیه، قم: انتشارات دارالحدیث.
۵۷. قاضى عبدالجبار (بیتا)، المغنى، چاپ عبدالحليم محمود، قاهره: الدار المصرية.
۵۸. كاظمی، عبدالنبی (بیتا)، تكملة الرجال، بكوشش بحرالعلوم، نجف: مطبعة الآداب.
۵۹. كلباسى، ابوالهدى (١٤١٩ق)، سماء المقال في علم الرجال، تحقیق: حسینی قزوینی، قم: ولي عصر(ع).
۶۰. کشی (1348ق)، اختیار معرفه الرجال، بکوشش مصطفوی، مشهد: دانشگاه فردوسی.
۶۱. المازندراني، ابوعلي حائري (1416ق)، منتهي المقال، قم: آلالبيت لأحياء التراث.
۶۲. مازندرانی، محمدصالح (1342ش)، شرح الکافی، تهران: المکتبة الاسلامية.
۶۳. مامقانی (1431ق)، تنقیح المقال، قم: آلالبیت(ع). نیز: همان، (1349ق)، نجف: چاپ سنگی.
۶۴. ماهر جرار (1384ش)، «تفسیر ابوالجارود زیادبن منذر»، ترجمهٔ رحمتی، آینهٔ پژوهش، ش۹۵.
۶۵. مجلسی، محمدباقر (بیتا)، حق الیقین، تهران: انتشارات اسلامیه.
۶۶. المرشد بالله، یحیی (1403ق)، الامالی، بیروت: بینا.
۶۷. مِزّی، یوسف (1422ق)، تهذیبالکمال، چاپ بشار عواد، بیروت: الرساله.
۶۸. معماری، داود (1377ش)، «جایگاه و مبانی نقد متن در علوم حدیث»، دانشکده الهیات مشهد، ش39.
۶۹. مغربی، علی عبدالفتاح (1416ق)، الفرق الکلامیة، قاهره: مكتبة وهبة.
۷۰. مفید، محمد (بیتا)، الارشاد، تحقیق آلالبیت(ع)، قم: دارالمفید.
۷۱. موحدیابطحی، محمدعلی (بیتا)، تاریخ آلزرارة، اصفهان، مطبعه ربانی.
۷۲. موسویعاملی، محمد (1410ق)، مدارک الاحکام، قم: بینا.
۷۳. ناشناس(بیتا)، اخبارالدوله العباسیه، تحقیق عبدالعزیز الدورى و عبدالجبار المطلبى، بیروت: دارللطباعة و النشر.
۷۴. ناشیء اکبر، عبدالله (۱۹۷۱م)، مسائل الامامة، بکوشش یوزف فان اس، بیروت: بینا.
۷۵. نجاشی، احمد (1407ق)، رجال نجاشی، بکوشش زنجانی، قم: نشر اسلامی. نیز: همان، (1418ق).
۷۶. نجفی، مهری (1388ش)، «راویا واقفی مذهب در کتب اربعه و اعتبار روایات آنها»، (پایان نامه ارشد)، تهران، دانشکده اصول الدین.
۷۷. نسائی، احمد (1406ق)، کتابالضعفاء، چاپ ابراهیم زاید، بیروت: دارالمعرفه.
۷۸. نعمانی، محمد (1397ق)، الغیبه، تهران: نشر صدوق.
۷۹. نوبختی، حسن (1404ق)، فرق الشیعه، بیروت: دار الأضواء. نیز: همان (۱۹۳۱م)، بکوشش ریتر، استانبول: بینا.
۸۰. نوری، حسین (1382ق)، مستدرک الوسائل، تهران: چاپ افست.
۸۱. نووی، یحیی (بیتا)، تهذیب الاسماء، مصر: الطباعه المنیریه، تهران: چاپ افست.
۸۲. یعقوبی، احمد (بیتا)، تاریخ یعقوبی، بیروت: دارصادر.
[1] . پژوهشگر علوم قرآن و حدیث، دانشگاه قرآن و حدیث، قم، ایران: kazemostadi@gmail.com
[2] . جلد اول: 70، 138، 147، 152، 203، 206، 222، 229، 234، 281، 287، 296، 308، 311، 325، 326، 329. نیز: جلد دوم: 335، 338، 339، 345، 345، 350، 352، 357، 358، 393، 415، 417، 479، 480، 522، 645، 654، 655، 670، 673، 674 (صدوق، 1395ق، كمال الدين و تمام النعمة، تصحیح غفاری، تهران: اسلامیه.)
[3] . ص53، 54، 60، 140، 142، 143، 146، 158، 161، 162، 163 (دو تا)، 167، 339، 347، 420، 422، 424، 427، 431، 447، 448، 449، 450، 452، 453، 454، 460، 472، 475، 477 (طوسى، 1411ق، الغيبة، قم: دارالمعارف الإسلامية.).
[4] . روایات علی بطائنی از ابیبصیر به ترتیب صفحه عبارتند از: 37، 51، 96، 164 (دوتا)، 188، 164، 200، 204، 205، 210، 233 (دوتا)، 234، 240، 241 (دوتا)، 253، 262، 263، 267، 269 (دوتا)، 272، 289 (دوتا)، 294، 307 (دوتا)، 305، 316، 320، 330 (دوتا) (نک: النعماني، محمد بن إبراهيم (1397 ق)، الغيبة، تحقیق غفاری، تهران: صدوق).
[5] . شش بار با نقل مستقیم از معصوم(ع) و یک بار عَنْ عَبْدِ الْأَعْلَى بْنِ أَعْيَنَ عَنْ أَبِيعبدالله(ع) (نعمانی، : 35).
[6] . به عنوان نمونه نک: 37، 51، 200، 204، 234، 240، 241، 253، 262، 267، 269، 307، 320 (نک: النعماني، محمد بن إبراهيم (1397 ق)، الغيبة، تحقیق غفاری، تهران: صدوق).