کارکرد تمثیلی و کهنالگویی آب در نزد لائوتسه و فردوسی
الموضوعات : پژوهش های نقد ادبی و سبک شناسیشهرام تقی پور 1 , بابک عباسی 2 , شهلا اسلامی 3
1 - دانشجوی دکتری گروه فلسفه هنر، دانشکده حقوق، الهیات و علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
2 - استادیار گروه فلسفه هنر، دانشکده حقوق، الهیات و علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران. (نویسنده مسئول)
3 - استادیار گروه فلسفه هنر، دانشکده حقوق، الهیات و علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات تهران، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
الکلمات المفتاحية: فردوسی, کهنالگو, آب, لائوتسه,
ملخص المقالة :
پژوهش حاضر با این رویکرد که موضوع نگاه انسان به چیستی و کیستی خود در جهان هستی، موضوعی پایاننپذیرفته در تاریخ تفکر آدمی است و مسائلی از قبیل زیستمحیط و افزایش جمعیت، موضوع رابطه انسان با طبیعت و بازنگری رهیافتهای پیشین را بیش از پیش ملزم به خوانش کرده است، ضمن بررسی اندیشههای دو اندیشمند در کتابهای شاهنامه و دائودهجینگ و معنای استعاره و تمثیل با کهنالگو و همچنین جایگاه موضوع آب در اندیشه بشری و بهویژه فرهنگهای ایران و چین، یعنی لائوتسه از چین و فردوسی از ایران، مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج بررسیهای ما گویای آن است که در نزد لائوتسه، طبیعت محوریت داشته و در نزد فردوسی، انسان محوریت داشته است. لائوتسه به زبان تمثیل و استعاره و فردوسی به زبان کهنالگوها، به طبیعت بهعنوان جزو لاینفک تفکر و نگاه انسان به خویش مینگریستند. لائوتسه میگفت انسان باید طبیعت را بهمثابه آموزگار خود قرار دهد و فردوسی میگفت که انسان بایستی طبیعت را مهار کرده و بهعنوان سکوی صعود خود در نظر گیرد. هر دوی اینها، بهروزی انسان و نگهبانی طبیعت را در اندیشه داشتند؛ اما راه رسیدن به آنها را متفاوت میدیدند. پرسش و پاسخی که هنوز هم معتبر است.
_||_