بایدها و نبایدهای اخلاقی جنگ در آداب الحرب و الشجاعه
الموضوعات :علی ابوترابی 1 , مریم محمودی 2 , پریسا داوری 3
1 - دانشجوی دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد دهاقان، دانشگاه آزاد اسلامی، دهاقان، ایران
2 - دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد دهاقان، دانشگاه آزاد اسلامی، دهاقان، ایران(نویسنده مسؤول)
3 - استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد دهاقان، دانشگاه آزاد اسلامی، دهاقان، ایران
الکلمات المفتاحية: جنگ, اخلاق, صلح, آداب الحرب و الشجاعه, فخر مدبّر,
ملخص المقالة :
کتاب آداب الحرب و الشجاعه یکی از آثار ادبی و تاریخی است که علاوهبر ارائة اطلاعات ارزشمند دربارة جنگ، در بررسی مسائل مرتبط با اخلاقِ جنگ نیز بسیار ارزشمند است. این کتاب تألیف فخر مُدبّر (قرن ششم، اوایل قرن هفتم) است. پرسش اصلی این پژوهش آن است که فخر مدبّر در آداب الحرب و الشجاعه به کدام یک از آداب جنگ و بایدها و نبایدهای اخلاقی آن توجه داشته است؟. براساس این پژوهش که به روش توصیفی ـ تحلیلی انجام شده است، برتری صلح بر جنگ، پایبندی و احترام به صلح و پیماننشکستن، خوشرفتاری با اسرای جنگی، مشورتکردن در جنگ، کوچک و خوار نشمردن دشمن، رعایت حقوق لشکریان و حقگزاری از آنان، پرهیز از دشنامدادن، رازداری و پوشاندن اسرار نظامی، تیمارداشت و رعایت حقوق رعیت، رعایت حقوق غیرنظامیان، منع از آسیبرساندن به مزارع و کشتزارها، پرهیز از ترس و ناامیدی ازنظر فخر مدبّر، ازجمله اخلاق جنگ شمرده میشود.
قرآن، ترجمة الهی قمشهای.
نهج البلاغه (1411 ق)، ترجمة محمد دشتی، تهران: مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین.
آمدی، عبدالواحد بن محمد (1410 ق)، غرر الحکم و درر الکلم، قم: دارالکتاب الاسلامی.
ابنخلدون، عبدالرحمن بن محمد (1359)، مقدمه ابنخلدون، ترجمة محمد پروین گنابادی، جلد دوم، تهران: بنگاه ترجمه و نشرکتاب.
بهداروند، محمدمهدی (1321)، جامعهشناسی جنگ تهران: مؤسسه انتشارات کتاب نشر.
جنیدي، فریدون (1384)، حقوق جهان در ایران باستان، تهران: بلخ.
سعدی، مصلحالدین (1359)، بوستان، تصحیح غلامحسین یوسفی، تهران: انجمن استادان زبان و ادبیات فارسی.
ـــــــــــــــــــ (1356)، گلستان، تصحیح غلامحسین یوسفی، تهران: خوارزمی.
غزالی، محمد (1317)، نصیحه الملوک، تصحیح جلالالدین همایی، تهران: طهوری.
فخر مدبّر (1346)، آداب الحرب و الشجاعه، تصحیح احمد سهیلی خوانساری، تهران: اقبال.
فقیه حبیبی، علی (1395)، «جایگاه حقوق بشردوستانه در اسلام و اسناد بینالمللی»، فصلنامه پژوهشهای سیاسی جهان اسلام، سال 6، ش 2، 83‑103.
کلینی رازی، ابوجعفر محمد بن اسحاق (1367)، اصول کافی، تهران: دار الکتب الاسلامیه.
مجلسى، محمدباقر (1403 ق)، بحارالأنوار، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چ ۲.
محلاتی، محمدجعفر (1385)، «اخلاق جنگ در متون ادبی و حماسی فارسی»، پژوهشنامة فرهنگ و ادب، سال دوم، شمارة 3، 92‑116.
محقق داماد، مصطفی (1375)، «تدوین حقوق بشردوستانة بینالمللی و مفهوم اسلامی آن»، مجلة تحقیقات حقوقی، دورة 1، ش 119، 147‑210.
مسعودی، علی بن حسین (1409 ق)، مروج الذهب، قم: مؤسسه دارالهجره، 4 ج.
نورمحمدی نجفآبادی، محمد و دیگران (1397)، «نظریة جنگ عادلانه و اخلاقمداری در جنگ در میان مسلمانان برپایة آداب الحربها»، مجلة تاریخ و تمدن اسلام، شمارة 27، سال چهاردهم، 97‑127.
وبگالی (1372)، فیلسوفان جنگ و صلح، ترجمة محسن حکیمی، تهران: مرکز.
نشريه علمي پژوهشنامه ادبيات تعليمي سال پانزدهم، شمارة پنجاه و هفتم، بهار 1402 |
بایدها و نبایدهای اخلاقی جنگ در آداب الحرب و الشجاعه
علی ابوترابی-* دکتر مریم محمودی1*- دکتر پریسا داوری***
چکيده
کتاب آداب الحرب و الشجاعه یکی از آثار ادبی و تاریخی است که علاوهبر ارائة اطلاعات ارزشمند دربارة جنگ، در بررسی مسائل مرتبط با اخلاقِ جنگ نیز بسیار ارزشمند است. این کتاب تألیف فخر مُدبّر (قرن ششم، اوایل قرن هفتم) است. پرسش اصلی این پژوهش آن است که «فخر مدبّر در آداب الحرب و الشجاعه به کدام یک از آداب جنگ و بایدها و نبایدهای اخلاقی آن توجه داشته است؟». براساس این پژوهش که به روش توصیفی ـ تحلیلی انجام شده است، برتری صلح بر جنگ، پایبندی و احترام به صلح و پیماننشکستن، خوشرفتاری با اسرای جنگی، مشورتکردن در جنگ، کوچک و خوار نشمردن دشمن، رعایت حقوق لشکریان و حقگزاری از آنان، پرهیز از دشنامدادن، رازداری و پوشاندن اسرار نظامی، تیمارداشت و رعایت حقوق رعیت، رعایت حقوق غیرنظامیان، منع از آسیبرساندن به مزارع و کشتزارها، پرهیز از ترس و ناامیدی ازنظر فخر مدبّر، ازجمله اخلاق جنگ شمرده ميشود.
واژههای کلیدی
آداب الحرب و الشجاعه؛ فخر مدبّر؛ اخلاق؛ جنگ؛ صلح
1ـ مقدمه
یکی از دغدغهها و بحرانهای زندگی بشر، همواره جنگ و نتایج وخیم آن بوده است؛ زیرا جنگ در تاریخ سیاسی ـ اجتماعی بشر، امری همیشگی و ناگزیر است. جنگ عملی زورمدارانه از یک طرف برای مجبورکردن حریف و طرف مقابل خود برای پذیرفتن خواستة بحق یا ناحق خود است. «جنگ چیزی نیست جز جدالی شخصی در سطحی گسترده که هریک تلاش دارند تا رقیب خود را درهم شکند» (وبگالی، 1372: 73). جنگ یک رفتار اجتماعی سازمانیافته است که با دشمن خطابکردن طرفین درگیر رخ میدهد. این مهم پیشدرآمدی برای کنش متقابل میان آنها ایجاد میکند که نتیجة آن ستیز خواهد بود؛ ازاینرو جنگ نیرومندترین شکل برخورد تمدنهاست (بهداروند، 1333: 3). ابنخلدون در این باره معتقد است: «جنگها و انواع مقاتله در میان بشر وجود داشته است و آن موضوعی طبیعی است. ریشة جنگ در این موضوع نهفته است که بعضی از انسانها میخواهند از برخی دیگر انتقام گیرند و وابستههای قومی و عصبیّت هریک از آنها، از اقوام و رهبران خود، حمایت کنند؛ وقتی که هر دو طرف خواهان جنگ شوند و عِدّه و عُدّة خود را دور هم فراهم آورند، آتش جنگ شعلهور میشود؛ یکی انتقام میگیرد و دیگری از خود دفاع میکند. این امری طبیعی موضوعی است که همواره در جامعة بشری وجود داشته است و هیچ امت و ملتی و هیچ نسلی، از انواع اجتماعات بشری، از جنگ و ستیز و مخاصمه خالی نبودهاند» (ابنخلدون، 1359: 271).
در طول تاریخ هرجا منازعات سیاسی، دینی و مذهبی و قبیلهای بهشیوة مسالمتآمیز حلوفصل نشده، در آنجا جنگ آخرین راه حل سیاسی بوده که کاربرد داشته است. افزونخواهی، ظلم و ستم، توسعهطلبی و قدرتجویی از عوامل ایجاد جنگ است. غزالی گاهی جنگ را یک ضرورت میداند: «دیگر اگر شمشیر و قلم نیستی، این جهان به پای نیستی و این هر دو حاکماند اندر همهچیز» (غزالی، 1317: 102).
بایدها و نبایدهای اخلاقی در جنگ، ازجمله مباحث مهمی است که با طرح ملاحظات اخلاقی جنگ، اصول و قواعد لازم را برای پیشگیری از اعمال خشونتآمیز در جنگها ارائه میکند. متون و آثار ادبی و تاریخی، در این بررسیها بسیار باارزش و مهم هستند.
کتاب آداب الحرب و الشجاعه تألیف منصور بن مبارکشاه معروف به فخر مُدبّر، از نویسندگان سدة ششم و هفتم هجری و از بهترین آثار فارسی است که تاریخ تألیف آن را بین سالهای 626 و 633 ـ که پایان عمر ایلتتمش است ـ دانستهاند. این کتاب سی و چهار باب دارد. بابهای اول تا ششم آن مربوط به آداب جنگ نیست؛ بلکه مشتمل بر داستانها و حکایاتی دربارة کشورداری و حکومت و صفات اخلاقی پادشاهان و وزیران کاردان و شایسته است؛ نیز دربردارندة آن چیزی است که مربوط به عنوان کتاب، یعنی آداب جنگیدن و دلاوری است؛ این مسائل از باب هفتم آغاز میشود که در آداب جنگ و دلاوری و بایدها و نبایدهای اخلاقی جنگ و فنون و ابزار جنگ است. مؤلف در هر باب، حکایات و روایات متعددی را بهمنظور طرح مضامین اخلاقی، بایدها و نبایدهای اخلاقی در جنگ مطرح کرده است. فخر مدبّر در میان متون تاریخی همعصر خود به ابتکار دست زده و یک اثر تخصّصی، دربردارندة اطلاعات سودمندی در مسائل نظامی و سپاهیگری نگاشته و خود نیز به این امر مهم اشاره داشته است: «در این نوع کسی مثل این کتاب، کتابی نکرده است و چون به نظر تأمل مطالعه افتد، معلوم شود که داعی خطا نگفته است ولله اعلم بالصواب» (فخر مدبّر، 1346: 23).
«در تعریفی جامع و کلنگر، آدابالحربها آثاری مستقل دربارة جنگ و مسائل آناند که موضوعات مختلفی مانند اخلاق جنگ، سلاحها، راهبردها و راه کنشهای جنگی (آمادهسازی، عملیات، پشتیبانی، امداد و نجات) را در بر میگیرند. عموم مؤلّفان این آثار، خود، متخصص جنگ بودهاند. تألیف چنین متونی در سدههای دوم تا اواخر نهم هجری ادامه داشت و با تغییر الگووارة جنگی و بهکارگیری سلاح گرم در میدان جنگ دستخوش تغییرات بنیادین شد» (نورمحمدی نجفآبادی و دیگران، 1397: 99).
در آدابالحرب، پند و اندرز در جایگاه انگيزة اصلي و اساسي تأليف كتاب خودنمايي ميكند. نویسنده کتاب را با همين انگيزه براي پادشاه عصر خود تأليف کرده است؛ همچنانکه كتابهاي ديگر مانند سياستنامه و اخلاق ناصري و کلیلهودمنه با همين انگيزه نوشته شدهاند؛ بنابراین پند و اندرز از مهمترین و بنیادیترین مسائل اخلاقی و تعلیمی در آدابالحرب است که گاه با استناد به اشعار و گاه با ضربالمثلهایی بدان اشاره شده است که سرشار از جنبههای حکمی و اخلاقی اسلامی است. فخر مدبّر مخاطب پندهای خود را هم مشخص کرده است: «این پندها را باید که پادشاهان و امیران و سران لشکر و کافة خلایق کاربند باشند تا نیکبخت دنیا و آخرت گردند...» (1346: 498). وی علاوهبر ذکر داستانهایی از رزمآوری و شجاعتهای جسمانی و معنوی، به ذکر آداب جنگاوری و خوی اخلاق مردانگی نیز میپردازد و در مقدمة هر فصل، نخست با بیان روش و منش و خوی و شیوة دلاوری، سخن را آغاز میکند؛ حتی گاهی جنگ و حرب را در کتابی که در وصف نبرد و قواعد آن تألیف شده است، امری تلخ برمیشمرد و صاحبان قدرت و حکومت را پند میدهد که تاحد امکان به جنگ دست نزنند (همان: 164).
در برخی از داستانها و حکایات، فراخور موضوع و برحسب حجم، مبحث سخنان پندآمیز و نتایج اندرزگونة فراوان آمده است. اغلب مَثَلهای گوناگونی هم که در مباحث کتاب آمده است و بدان استناد میشود، بیانگر قوّت جنبۀ حکمی و اخلاقی آن است. در بسیاری اوقات نیز حکمتها در قالب اشعار فارسی بیان شده است. توجه نویسنده به گنجینۀ امثال و حکم دیوانهای شاعران عرب و عجم ـ که جز با تداوم انس، چنین موفقیتی به دست نمیآمد ـ از ویژگیهای فکری برجستۀ آداب الحرب و الشجاعه است. بهطورکلی، اصول اخلاقی، انسانی و تاحدی اسلامی، محور بسیاری از موضوعات کتاب را تشکیل میدهد.
در این کتاب، اخلاق در جنگ با دقت و ظرافتی خاص مدّنظر نویسنده بوده و آموزههای تعلیمی و اخلاقی بسیاری در این زمینه ارائه شده است. این پژوهش درپی پاسخگویی به این پرسش است که «فخر مدبّر در آداب الحرب و الشجاعه به کدام یک از بایدها و نبایدهای اخلاقی جنگ توجه داشته است؟».
1ـ1 پیشینة پژوهش
دربارة بایدها و نبایدهای اخلاقی جنگ در متون ادبی مقالات بسیاری نوشته نشده است که با توجه به بررسی انجامشده تنها میتوان به پژوهشهای زیر اشاره کرد:
- مقالة «نظریة جنگ عادلانه و اخلاقمداری در جنگ در میان مسلمانان (برپایة آدابالحربها)» به قلم نورمحمدی نجفآبادی و همکاران (1397). در این مقاله که در مجلة تاریخ و تمدن اسلامی چاپ شده است، با تمرکز بر آدابالحربهای شناختهشدة اسلامی، نظریة جنگ عادلانه تبیین و با بایدها و نبایدهای اخلاقی جنگ از منظر مؤلفان این متون آموزشی انطباق داده شده است؛ نیز به جنبهها و وجوه دیگری از اخلاق جنگ در آثار مکتوب قرون میانی تاریخ اسلام (قرن دوم تا قرن نهم هجریقمری) پرداخته شده که در قالب توصیههای اخلاقی به فرماندهان و جنگجویان آمده است.
- مقالة «اخلاق جنگ در متون ادبی و حماسی فارسی» اثر محلاتی در سال 1385 است. این پژوهش ضمن کاوش در فرهنگ ایرانی ـ اسلامی، در جستوجوی ریشههای فکری مبانیای است که امروزه بهصورت مقررات بینالمللی انساندوستانه در عرصة جنگ، همانند یک دستاوردِ حقوق بشری، با پذیرش عموم روبهرو شده است.
2ـ بحث و بررسی
آداب الحرب و الشجاعه کتابی در آیین پادشاهی و كشورداری و شیوههای نبرد و آراستن سپاه و شناختن انواع گوناگون اسب و اندرز به پادشاهان است. یکی از موضوعات تأملبرانگیز در این کتاب، برشمردن صفات اخلاقی پادشاهان و سرلشکران در میدان جنگ است. عدالت، شکر نعمت و مواسا بر مردمان، از صفاتی که به آنها اشاره شده است: «پادشاه باید عادل باشد و سرلشکر هم عادل باشد و بدانچه از دنیا ایزد تعالی بداده باشد، شاکر باشند و نعمت خداوند تعالی را قدر بشناسند و بر مردمان بدانچه دارند مواسا کنند» (فخر مدبّر، 1346: 493). نویسنده ویژگیهای پادشاه و سرلشکر را در بخشی دیگر از کتاب چنین برشمرده است: «پادشاه و لشکرکش را ده خصلت بهایم بباید تا در لشکرکشی چست آید؛ شجاعت خروه و مهربانی ماکیان و دل شیر و حملهکردن خوک و چپ دادن روباه و صبرکردن سگ بر جراحت و پایداشتن کلنگ و حذرکردن زاغ و غارتکردن گرگ و ساکنی گربه» (همان: 394).
مخاطب اصلی فخر مدبّر پادشاه است؛ اما به مناسبت موضوع کتاب از گروههای دیگر مانند لشکریان هم غافل نبوده است. نقش لشکریان در جنگها بر کسی پوشیده نیست. فخر مدبّر در تمثیلی زیبا از قول ابوالحسن سیمجور، سپهسالار را به بازدار و سرلشکر و حشم را به باز تشبیه میکند: «باز فربه کار نکند از گرانی و پری و از لاغری و سستی هم کار نکند که قوت ندارد و اگر از گرسنگی حریصی کند خود را هلاک کند؛ چنان باید که باز میانه بود در فربهی و لاغری تا شکار بتواند کرد» (همان: 479). در تمثیلی دیگر، پادشاه و سرلشکر به سر تشبیه شدهاند و لشکریان به دیگر اندامها: «خللی که به اندام رسد چون سر به سلامت باسد هیچ زیان ندارد و چون سر را خللی باشد همة اندامها را زیان دارد و بیکار ماند» (همان: 488). بهدلیل اهمیتی که این گروه در جامعه و میدان جنگ داشتهاند، نویسنده در قسمتهای مختلف کتاب به صفات و ویژگیهای اخلاقی آنها اشاره کرده است؛ ازجمله آنکه لشکریان باید «از دروغگفتن بپرهیزند تا از بیبرکتی آن به واقعهای گرفتار نشوند و در هرحال که باشند راستگوی و راستگار باشند و همیشه با آبدست و ذکر خدای تعالی باشد و در هیچحال خمر نخورند و خصم را خوار ندارند» (همان: 292).
ذکر و یاد خدا از بهترین اعمال نزد پروردگار است که موجب شرافت و رستگاری انسان میشود. خداوند هم در قرآن یاد خدا را آرامبخش دلها گفته است. فخر مدبّر یکی از ویژگیهای اخلاقی لشکریان را چنین توصیف میکند: «همیشه ذکر خدای بر زبان دارند» (همان: 344). خداوند در قرآن کریم میفرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا لَقِیتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَ اذْکُرُوا اللَّهَ کَثِیرًا لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» (انفال: 45)؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید، اگر گروهی را (در جنگ) ملاقات کردید، پس پایداری کنید و یاد خدا را فراوان بهجا آورید، شاید رستگار شوید. ذکر خداوند نتیجة ایمان به خدا و اطاعت از اوست که فخر مدبّر آن را حصار حربکنندگان میداند. «طاعت خدای حصار حربکنندگان است» (فخر مدبّر، 1346: 489).
مهربانی و پندپذیری و مطیع امر فرمانده بودن از دیگر ویژگیهای اخلاقی رزمندگان است: «با یاران خویش مهربان باشند و نصیحتگار و با همه قوت و شجاعت گوش به فرمان مهتر خویش دارند» (همان: 372).
فخر مدبّر همچنین به صفات ناشایست اخلاقی لشکریان پرداخته است؛ از آن جمله است: تظاهر به بیماری و توسل به دروغ و بهانه در جنگ؛ پیغام دروغ دادن؛ ناسازگاریکردن با یاران؛ تضریبکردن میان یاران؛ دزدیکردن از مردمان سوداگر؛ ستاندن جو و کاه به ظلم، ستاندن ستور مردمان و بازندادن؛ بازکردن افسار و اشکال و کمند و جامة یاران؛ بیگارگرفتن مردمان؛ خمرخوردن و بدمستیکردن؛ دشنامدادن به پادشاه و سرلشکر (همان: 460‑463).
در ادامه مهمترین اصول اخلاقی حاکم بر جنگ براساس نظر فخر مدبّر بررسی میشود:
2ـ1 رجحان صلح بر جنگ
حرب ازنظر فخر مدبّر پنج گونه است: 1) حرب با کافران که فریضه است اگر بکشد، غازی و اگر کشته شود، شهید است؛ 2) حرب مسلمانان که یکی از ایشان فزونی جوید بر دیگر مسلمانان. در این حرب بهتر آن است که مسلمانان دیگر بین دو گروه صلح و آشتی برقرار کنند؛ 3) حرب با خوارج که از طاعت سلطان سرپیچی کنند. این حرب مباح است؛ 4) حرب با کسانی که خراج از پادشاه بازگیرند و این حرب رواست؛ 5) حرب با غالبان و دزدان و جنگ با ایشان حلال است (همان: 236‑238). به این ترتیب، فخر مدبّر مرز جنگهای درست و نادرست را مشخص میکند؛ جنگی که برای دفع ظلم و ستم و ناامنی و غارت و تهاجم باشد، پسندیده و مقدس است؛ زیرا این جنگ گرچه در ظاهر مغایر با صلح است، میتواند اقدامی برای برقراری صلح و عدالت باشد. خداوند متعال نیز این جنگ را توصیه کرده است: «وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيًّا وَاجْعَلْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ نَصِيرًا» (نسا: 75)؛ چرا در راه خدا جهاد نمیکنید و در راه (آزادی) جمعی ناتوان از مرد و زن و کودک که (در مکه اسیر ظلم کفارند و) دائم میگویند: بار خدایا، ما را از این شهری که مردمش ستمکارند بیرون آر و از جانب خود برای ما (بیچارگان) نگهدار و یاوری فرست. بهطورکلی فخر مدبّر در آداب الحرب و الشجاعه طرفدار جنگ نیست و بر بدسرانجامی هرگونه جنگ و خونریزی تأکید میکند و صلح را به جنگ ترجیح میدهد: «بدان که خود حربکردن شیئی تلخ است و هرکه اندر آن عجب آرد و منی کند خوار ماند... و حرب تا بتواند و ممکن گردد نباید جست» (فخر مدبّر، 1346: 164). در قرآن کریم نیز خداوند متعال مؤمنان را به صلح و رفتار مسالمتآمیز به دشمنان دعوت کرده و از جنگ و خونریزی برحذر داشته است: «وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَ تَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ» (انفال: 61).
نویسندة آداب الحرب، صلح و عدالت را مفاهیم مرتبط با هم و تفکیکناپذیر میداند و تحقق عدالت را و انصاف ازجانب پادشاه را پیششرط صلح و عامل پیشگیری از جنگ برمیشمارد؛ او پرهیز از جنگ را به پادشاهان توصیه میکند: «تا بتوانید به جنگکردن حریصی مکنید تا بتوانی به تن خود جنگ مکن چون پادشاه و سرلشکر باشی که اگر بسیار کشته شود، آن زیان ندارد که سرلشکر خسته شود که سرلشکر مر سپاه را همچون سر است مر دیگر اندامها را. خللی که به اندام رسد، چون سر به سلامت باشد، هیچ زیان ندارد» (فخر مدبّر، 1346: 488). در جایی دیگر سرلشکران و فرماندهان را اینگونه از جنگطلبی برحذر میدارد: «لشکر اگرچه انبوهتر از لشکر خصم باشد، طالب حرب و جنگ نباشد و اگرچه بر زبان جنگ میخواهد، باید که به دل صلح طلبد و به بسیاری لشکر مغرور نگردد» (همان: 279).
فخر مدبّر با بیان این نکته که «معنی حرب، رفتن جان و مال است» (همان)، صلح را وضعیت و تعاملی برد ـ برد میداند که باعث آسایش لشکریان، آرامش مردم و امنیت شهرها میشود: «صلح بهتر از پیروزی باشد که هیچکس را واقعه نیفتد و لشکر و حشم همه به سلامت برجای باشد و خونی ناحق نرود و ولایت خراب نگردد و رعایا غارت و مستاصل نشوند» (فخر مدبّر، 1346: 278). این توصیه یادآور کلام امیرمؤمنان در نهجالبلاغه است: «و لاتَدفَعَنَّ صُلحا دَعاكَ إلَيهِ عَدُوُّكَ و لِلّهِ فيهِ رِضىً؛ فَإنَّ فِي الصُّلحِ دَعَةً لِجُنودِكَ و راحَةً من هُمومِكَ و أمنا لِبِلادِكَ» (اگر دشمن، تو را به صلح فراخواند و خشنودى خدا در آن بود، آن را رد مكن؛ زيرا صلح ماية آسايش سپاهيان تو و راحتى خودت از اندوهها و ايمنى سرزمين تو است) (نهجالبلاغه، نامة 53).
درجایی دیگر، خویشتنداری را عامل پیشیگیری از جنگ میداند: «اگر با دشمن به آبخور دستور حرب افتد، هم فرصت بباید جست تا چنان باشد که وقت آبدادن استور، اسب و استورشان برانی و اگر شما بر آب فرود آمده باشید، شتاب نباید کردن. خویشتن نگاه باید داشت که نگاهداشتن خویش بهتر از حربکردن و خاموشی و خویشتن نگاهداشتن اندر حرب، بهتر از همهچیز بود مگر تدبیری افتد که از حربکردن، بهتر باشد یا آسانتر شود حرب بدان تدبیر» (فخر مدبّر، 1346: 371).
فخر مدبّر اصالت را به صلح میدهد نه به جنگ؛ و توصیه میکند که اگر مسلمانان برای حرب روند یا شهری یا قلعهای را محاصره کنند، نخست آنها را به اسلام دعوت کنند؛ اگر پذیرفتند، دست از جنگ بردارند و اگر از قبول اسلام امتناع کردند، اما جزیه را پذیرفتند باز هم جنگ را رها کنند (همان: 399). به هر روی نویسندة آداب الحرب جنگ را آخرین انتخاب و روش در رویارویی با دشمن میداند و خطاب به سران و فرماندهان لشکر میگوید: «کس فرستد و پیغام دهد و عذر افکند مگر جنگ بازافتد و هرچند کارزار پستتر بود بهتر بود و اگر چاره نباشد آغاز جنگ کند و پای مردانه نهد» (همان: 370).
تأکید فخر مدبّر در بهرهگیری از روشها و راهکارهای مختلف برای پیشگیری از جنگ و دستیابی به صلح، برخورداری او را از میراث ایرانی نشان میدهد. در همین باره میگوید: «بدان که به روزگار پیشین کارها به مناظره و پیغام و افزونی دانش و حکمت بود جنگ و خونریزش نطلبیدندی کارها به علم و حکمت کردندی» (همان: 169). وی برای مؤکدکردن عقیده و نظر خود، از داستان انوشیروان و رای هند کمک میگیرد. رای که شطرنج به فرمان او ساخته شده بود، آن را برای انوشیروان میفرستد و پیغام میدهد که ما از چنین علم و حکمتی برخورداریم؛ اما شما اگر از باختن شطرنج و علم آن عاجز شوید از ما خراج نطلبید و برای ما باژ و ساو فرستید. بزرگمهر راز شطرنج را دریافت و با فرستادگان، شطرنج باخت و آنان عذر خواستند و خراج و مال قبول کردند (همان: 170). در قسمت دیگری از کتاب چنین میگوید: «هرگز ذوالقرنین جنگ نجستی و خون نریختی و کارها همه به حکمت و علم کفایت کردی که خونریختن بدترین کارهاست و هیچ خردمند نجوید و بدین رضا ندهد» (همان: 173). در همین باره باز هم توصیه میکند: «از خونکردن ناحق دور باشید تا اسیر دشمن نگردید» (همان: 496).
فخر مدبّر در قسمتی دیگر از کتاب توصیه میکند که باید پیشنهاد صلح دشمن را پذیرفت؛ اما در عین حال شرایط صلح و مفاد صلحنامه را نیز متذکر میشود: «اگر صلح خواهند و دوستی کنند باید که سرحدهای ملک پیدا کنند و عهدنامه نویسند و در آن تأکید کنند به سوگندان خدای و رسول و ملائکه و کتابهای منزل و پیغامبران و طلاق و عتق و حج پیاده و غزو و املاک سبیل و هر استثنا که یاد کنند در آن تأکید نمایند» (همان: 148).
2ـ2 پایبندی و احترام به صلح و نشکستن پیمان
یکی از الزامات صلح، پایبندی و احترام به آن است. فخر مدبّر برای صلح و تقید به آن اهمیت قائل شده است: «چون عهدنامه نوشته شد باید که از هر دو طرف بخوانند و بر زبان رانند و جملة قضات و ائمه و سادات و مشایخ و اهل صلاح و اعیان لشکر و ارکان دولت از هر دو طرف گواه کنند و عهدنامة این طرف بدان طرف و آن طرف بدین طرف دهند و البته به هیچ نوع از آن رجوع ننمایند و خلاف نکنند» (همان: 148).
عهدشکنی و تقیدنداشتن به معاهدة صلح عواقب سوء و وخیمی برای پیمانشکن خواهد داشت: «هرآینه هرکه عهد بشکند و سوگند خلاف کند، منکوب و مخذول و مقهور شود و هرکه عهد نشکند و سوگند خلاف نکند به اتفاق مظفر و منصور گردد» (همان: 148). پایبندی به عهد و پیمان از مؤکدات دین مبین اسلام است: «وَأَوْفُوا بِالْعَهْدِ إِنَّ الْعَهْدَ كَانَ مَسْئُولًا» (اسرا: 17)؛ و همه به عهد خود باید وفا کنید که البته (در قیامت) از عهد و پیمان سؤال خواهد شد.
2ـ3 خوشرفتاری با اسرای جنگی
توصیههای فخر مدبّر دربارۀ رفتار با اسرای جنگی بهگونهای است که میتوان دغدغههایی انساندوستانه را از میان سطور آن استنباط کرد. او دربارة رفتار با اسرای جنگی چنین میگوید: «و نشان زینهاریان آن است که چون به خدمت آیند، سلاح و علامت بیفگنند، آنگاه به زینهار آیند؛ اسیران را چون پیش آرند، در کشتن ایشان درنگ باید کرد و تعجیل ننمود» (فخر مدبّر، 1346: 345). «زینهار، واژة آمیختهاي است که در پناه نیرو یا در پناه جنگافزارِ کسی بودن را میرساند و زینهارداري، کاري بوده است که از دورترین روزگاران در ایران با آیین بوده است و آن، چنان است که اگر دشمنی از دشمن خویش زینهار بخواهد، بیدرنگ در پناه او میرود و در همة زمان زندگی، از گزند وي آسوده میشود» (جنیدی، 1384: 150).
در قرآن، آزادکردن اسیران کافر با گرفتن فدیه یا با منتنهادن، امری جایز شمرده شده است: «فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّی إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا» (محمد: 4). فخر مدبّر هم با عنایت به این توصیة خداوند گفته است: «شتابزدگی نباید کرد در حدیث اسیران و کشتن ایشان که باشد که عذری دارند که قبول افتد یا مالی خطیر بدهند که از آن کارهای بزرگ توان کرد» (1346: 347). «نخستین امتیاز اسلام در مورد حقوق اسیران، سبقت تاریخی احکام آن است؛ یعنی اسلام در زمانی احکامی را درخصوص اسیران جنگی الزامآور اعلام کرد که در نقاط دیگر جهان قانون مدونی در این رابطه وجود نداشت. اسلام با فدیهگرفتن از اسرا سبب حفظ جان اسیران میشد و از این طریق هزینة مالی آنان که در اسارت بودند را تأمین مینمود» (فقیه حبیبی، 1395: 101).
برپایة آیات قرآن، کشتن اسیر جایز نیست؛ مگر اینکه سابقة جنایت یا فتنه داشته باشند. فخر مدبّر هم آورده است: «و اگر کسی به زینهار آید او را امان باید داد...» (1346: 344)؛ در قسمتی دیگر از کتاب نیز گفته است: «و اگر یک تن از مرد و یا زن کافری را یا جماعتی را از اهل شهری یا حصاری امان دهد، روا باشد و نشاید که کسی از مسلمانان ایشان را بکشد» (همان: 402). آنچه فخر مدبّر دربارة حقوق اسیران جنگی گفته است، بیانگر فرهنگ غنی ایرانیان و توجه آنان به حقوق بشردوستانه و کرامت انسانی است که بهلحاظ زمانی بر بسیاري از قوانین حقوقی و بینالمللی نو مقدم است.
2ـ4 مشورتکردن در جنگ
در جوامع بشری، مشورت و بهرهگیری از تجربیات و افکار دیگران، یک اصل پذیرفتهشده است؛ ازاینرو رهبران و کارگزاران جوامع، مشاوران متعددی در زمینههای مختلف حکومتی در کنار خود دارند. مشورتکردن در هر کاری، بهویژه در جنگ، از دیگر آموزههای اخلاقی است که در آداب الحرب و الشجاعه بدان سفارش بسیار شده است و پادشاهان ملزم به رعایت و کاربرد آن هستند. «انوشیروان گوید که پادشاه را هیچچیز خوار نکند که خوارگرفتن او مر کارهای بزرگ را و هوای دل نتوانیافتن مگر به رأی صواب و رأی صواب را بیرون نتوان آورد مگر به مشورت و دشمن را هلاک نتوان کرد مگر به داد و عدل» (فخر مدبّر، 1346: 164). از دیدگاه امام علی (ع) نیز مشورت و بهرهگیری از افکار و نظریات دیگران جایگاه خاصی دارد؛ بهویژه که دین اسلام هم بر این امر تأکید میکند. ایشان در سیاست و مملکتداری، خود را نیازمند یاری دیگران میدانستند و همیشه در همة کارهای مملکتی از مشورت دیگران بهره میجستند. دربارة مشورت فرمودهاند: «لا غنیَّ کالعقلِ ولا فَقرَ کالجهلِ و لامیراثَ کالادبِ و لاظَهیرَ کالمُشاورهِ؛ هیچ ثروتی چون عقل، هیچ فقری چون نادانی، هیچ ارثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نیست» (نهجالبلاغه، حکمت 54).
فخر مُدبّر در باب هفتم با عنوان «اندر مشورتکردن در حرب تا ممکن گردد حربکردن» علاوهبر توصیههای اخلاقی که صلح و آشتی را بر جنگ ترجیح میداند، میگوید سلطان و حاکم موظّف است تا جایی که میتواند تدابیری بیندیشد تا از بروز جنگ جلوگیری کند و یکی از آن مسائل، مشورتکردن پادشاه با زیردستان، پیش از جنگ و پس از آن است. فخر مُدبّر اصل مشورت را مانعی برای وقوع جنگ، جلوگیری از استبداد، خودمحوری و نیز دستیابی به افکار و اندیشههای ناب و برتر دانسته است. استبداد رای و خودکامگی فرمانده راههای کمخطرتر و کمهزینهتر را مسدود و بروز جنگ را اجتنابناپذیر میکند؛ بر همین اساس معتقد است که «تدبیر و مشورت بهتر از سپاه بسیار» (همان: 488).
2ـ5 کوچک و خوارنشمردن دشمن
از دیگر توصیههایی که به پادشاهان و فرماندهان و رزمندگان میشود، خوارنشمردن دشمن است: «دشمن اگرچه خُرد است، او را بزرگ دارید و اگر چه ضعیف است، بر او نبخشایید» (همان: 488). سعدی نیز گفته است: «هرکه دشمن کوچک را حقیر میدارد، بدان ماند که آتش اندک را مهمل میگذارد» (سعدی، 1365: 232). امام علی (ع) نیز فرموده است: «لاتَستَصغِرَنَ عَدُوّا و إن ضَعُفَ»؛ هرگز هیچ دشمنی را دستکم مگیر، هرچند ناتوان باشد (غررالحکم، 10216). فخر مدبّر برای تبیین این نکتة مهم به حکایتی از اسکندر استناد میکند: «چنین گویند که در آن وقت که اسکندر بر دارای بن دارا مصاف کرد، پیران کاردیده و جوانان جهادگزیده را بخواند و رأی و تدبیر حکیمانه و... پیش گرفت. یکی از اصحاب لشکر و سپهسالاران گفت: ایّها الملک! دارای بن دارا آن محل نیست که پادشاه خاطر و دل خویش را در قهر و قمع او برنجاند و خصم خُرد را در معرکة بزرگ خود بزرگ گرداند. اسکندر جواب داد که شیر در گرفتن روباه همان احتیاط دارد که در گرفتن گور» (فخر مدبّر، 1346: 373).
فخر مدبّر معتقد است برای غلبه بر دشمن، نباید او را ضعیف و خوار دانست. «در هیچوقت دشمن خود را خرد و ضعیف و سست ندانی و او را فزونتر از آن دانی که به هزار بار به سلامت باشی و چنان پنداری که از او بزرگتر و قویتر مرد و مردانهتر هیچکس نیست و چون تو دشمن را بزرگداری، به جنگ تو سست آید. تو را از آن هیچ زیان ندارد؛ بلکه سود دارد و جمال تو در آن باشد. دشمن را به گرفتار کسان خوار نباید داشت. اگر او را در چشم تو خوار کنند، از بازگشتن دشمن ایمن نباید بود؛ اگرچه دور رفته باشد؛ شاید که مکر کرده باشد و اگر دشمن به چشم تو کمتر از آن آید که دیده باشی، یقین بدان که کمین کرده باشد. تدبیر آن بساز و راه آن نگاه دار» (همان: 453). فخر مدبّر عاقلانه نمیداند که دربارة دشمنی تساهل کنی که با گذشت زمان نیرو میگیرد و پرتوان و پرقدرت به جنگ بازمیگردد.
در رویارویی با دشمن نهتنها نباید او را خوار و کوچک شمرد، بلکه باید از همة توان جسمی و ذهنی و کیاست و فراست خود بهره برد؛ بهگونهای که حتی با وجود مذمومبودن فریب و نیرنگ و دروغ، این خصلتها دربارة جنگ تخصیص خورده و استفاده از آن براى شکست دشمن مجاز شناخته شده است؛ «به حربگاه دروغگفتن روا باشد تا خصم از آن مقهور گردد و امیرالمؤمنین علی علیه الصلواه و السلام فرمود در آن وقت که عمر بن عبدود را به چیزی در حرب خندق مشغول کرد و شمشیر بر پای عمرو زد، پای او را بیرون انداخت. عمرو گفت یا علی غدر کردی وی را جواب داد: الحرب خدعه؛ یعنی جنگکردن همه فریب است» (همان: 299). مسعودی در مروج الذهب این حدیث را از قول پیامبر نقل کرده و در شرح آن نوشته است: «از کلام بسیار کوتاه و گویای رسول خدا مشخص است که قتال با شمشیر در مراحل آخر جنگ است؛ در مراحل ابتدایی باید از خدعه بهره برد» (مسعودی، 1409، ج 2: 293). فخر مدبّر هم با تأکید بر کاربرد حیله و نیرنگ در جنگ میگوید: «پرهیز کن از ظفرجستن به خونریختن و ظفرجستن به حیله و چاره بهتر بود؛ زیراکه بسیار چیز باشد که آن را نتوان یافت مگر به خطرکردن بزرگ. در آن کوش که دشمن تو را طاعت دارد که آن بزرگتر غنیمتی باشد و در آن کوش تا کشتن نکنی، مگر جایی که درمانی و ناچار و ضرورت باشد، آن وقت معذور باشی» (فخر مدبّر، 1346: 454).
2ـ6 رعایت حقوق لشکریان و حقگزاری از آنان
دوام هر مملکت و حکومتی در گرو سپاه و لشکریان و رزمندگان است؛ پس بر پادشاهان واجب است که حق لشکریان را بپردازند. آنچنانکه از کتابهای تاریخی استنباط میشود، بیشتر جنگجویان سپاهیگری را شغل و منبع درآمد خود میدانستهاند؛ به همین دلیل است که باب سیام کتاب آداب الحرب و الشجاعه با توصیة پادشاهان و لشکرکشان به شناخت حق نیکوکاران و فرمانبرداران چنین آغاز میشود: «چنان باید که پادشاه و لشکرکش نیکوکرداران و فرمانبرداران را حق بشناسد و هریک را بر اندازة خدمت و کار و فرمانبرداری او تشویق و صِلَت و انعام و اسپ و سلاح و نان پاره دهد و تربیت کند و قوّت دل دهد تا دیگران را به خدمتکردن و فرمانبردارینمودن حریص گرداند و عاجز و ضعیف را جهد کند و به صِلَت و نیکویی مردمی جلد گرداند تا بدان سبب خطرها و جانبازیها کنند تا کارها و فتحهای بزرگ برآید» (همان: 452). آنچه در آداب الحرب در این زمینه آمده، یادآور سفارش علی (ع) به مالک اشتر دربارة رعایت حقوق نظامیان است: «ثمَّ تَفَقَّدْ مِنْ أُمُورِهِمْ مَا يَتَفَقَّدُ الْوَالِدَانِ مِنْ وَلَدِهِمَا، وَلاَ يَتَفَاقَمَنَّ فِي نَفْسِکَ شَيْءٌ قَوَّيْتَهُمْ بِهِ، وَلاَ تَحْقِرَنَّ لُطْفاً تَعَاهَدْتَهُمْ بِهِ وَإِنْ قَلَّ; فَإِنَّهُ دَاعِيَةٌ لَهُمْ إِلَى بَذْلِ النَّصِيحَةِ لَکَ، وَحُسْنِ الظَّنِّ بِکَ. وَلاَ تَدَعْ تَفَقُّدَ لَطِيفِ أُمُورِهِمُ اتِّکَالاً عَلَى جَسِيمِهَا، فَإِنَّ لِلْيَسِيرِ مِنْ لُطْفِکَ مَوْضِعاً يَنْتَفِعُونَ بِهِ، وَلِلْجَسِيمِ مَوْقِعاً لاَ يَسْتَغْنُونَ عَنْهُ»؛ «پس در كارهاى آنان بهگونهاى بينديش كه پدرى مهربان دربارة فرزندش مىانديشد، و مبادا آنچه را كه آنان را بدان نيرومند مىكنى در نظرت بزرگ جلوه كند و نيكوكارى تو نسبتبه آنان ـ هرچند اندك باشد ـ خوار مپندار؛ زيرا نيكى، آنان را به خيرخواهى تو خواند و گمانشان را نسبتبه تو نيكو گرداند و رسيدگى به امور كوچك آنان را بهخاطر رسيدگى به كارهاى بزرگشان وامگذار؛ زيرا از نيكى اندك تو سود مىبرند و به نيكىهاى بزرگ تو بىنياز نيستن.» (نهجالبلاغه، نامة 53).
2ـ7 پرهیز از دشنامدادن
دشنام و ناسزاگویي از آفات زبان است. استفاده از كلمات ناشايست و دور از شأن آدمي در ارتباط با دیگران با اصل کرامت انسان مغایرت دارد. پیامبر اکرم (ص) فرموده است: «إِنَّ اَللَّهَ حَرَّمَ اَلْجَنَّةَ عَلَى كُلِّ فَحَّاشٍ بَذِيٍّ قَلِيلِ اَلْحَيَاءِ لاَ يُبَالِي بِمَا قَالَ وَ لاَ مَا قِيلَ فِيه» (خداوند بهشت را حرام كرده بر هر دشنامدهندة بيابروي بيحيایي كه از آنچه ميگويد و از آنچه به او گفته ميشود باكي ندارد و متأثر و ناراحت نميشود) (کلینی، 1367، ج 2: 323). فخر مدبّر معتقد است که فرمانده و لشکرکش باید میان لشکریان اتحاد برقرار کند و لشکر را از هرجومرج نگه دارد: «و سرهنگان و نقیبان و خلیفتان لشکر را نگاه دارند تا هیچکس از سواران خرد و بزرگ، یکدیگر را دشنام دهند یا پادشاهان را دشنام دهند که آفتی هرکدام بزرگتر باشد و نتوان دانست عاقبت چه شود و ظفر و هزیمت که را باشد. اگر اسیر شود، جان به سلامت نبرد و نشاید که هیچ مهتری را دشنام دهد که جان در سر آن کند» (فخر مدبّر، 1346: 358‑359).
2ـ8 رازداری و پوشاندن اسرار نظامی
تأکید بر رازداری از آموزههای دینی و اخلاقی در همة ادیان، بهویژه اسلام است. رازداری و محافظت از اسراری که همانند امانت در اختیار انسان قرار دارد، یکی از مهمترین و کلیدیترین فضایل اخلاقی به شمار میآید. در جنگ نیز فرمانده و لشکریان باید مراقب باشند که دشمن از تدابیر لشکر آگاهی نیابد. فخر مدبّر در این باره میگوید: «گفتهاند که سر همة تدبیرهای حرب آن است که دشمن از تدبیرهای تو در هیچحال آگه نشود و جهد کنی تا تو از تدبیرها و اندیشة او آگاه باشی و جاسوسان و صاحبخبران بسیار داری تا همه چیزها تو را روشن کنند» (همان: 453).
فخر مدبّر برای آگاهی از اوضاع و احوال دشمن، وجود جاسوسانی را که لازم میداند که تنها پادشاه و سرلشکران آنها را بشناسند. جاسوس باید «بخرد بود و راستگوی، برای قوت دل مردمان دروغ نگوید» (همان: 491). نیز در آداب عرض لشکر گفته است هرچند پادشاه و سرلشکر از عدد سواره و پیاده لشکر آگاهاند، نباید تعداد دقیق را آشکار کنند تا دشمن از آن بیخبر باشد (همان: 278). على (ع) در حدیثی مىفرمايند: «اَلظَّفَرُ بِالْحَزْمِ وَ الْحَزْمُ بِاِجالَةِ الرَّأْىِ وَ الرَّأْىُ بِتَحصِينِ الاْسْرارِ» (پيروزى در پرتو دورانديشى است و دورانديشى در بهكارگيرى صحيح انديشه است و انديشة صحيح با نگهدارى و رازدارى ميسّر است) (نهجالبلاغه).
2ـ9 تیمارداشت و رعایت حقوق رعیت
یکی از اصول اخلاقی که باید در همة زمانها و مکانها به آن توجه کرد، تمایز بین نظامیان و غیرنظامیان و رعایت حقوق مردم عادی است که فخر مدبّر با عنوان «رعیت» از آنها یاد میکند. وی به رعایت حقوق رعیت قبل و در هنگام جنگ اشاره کرده است. او با ذکر این نکته که پادشاه باید تمام تلاش خود را برای تجهیز لشکر و لشکریان به کار بگیرد، یادآور میشود که «در ساختن زرادخانه و سلاح مبالغت بیش نماید و مال و خزاین از وجوه قانون و معتاد طلبد و البته آنچه بیرون شریعت و معاملت باشد، روا ندارد که بر رعیت حیف رود» (فخر مدبّر، 1346: 138).
در زمان جنگ نیز رعایت حال و حقوق مردمان ازجمله اموری است که باید پادشاه و لشکریان به آن توجه داشته باشند: «یکی از عدل پادشاهان و تیمارداشت رعیت آن است که روا ندارند که لشکریان در خانههای رعیت به صبح هیچوقت نزول کنند و رعیت را برنجانند تا عورات و اطفال ایشان از نظر و دست نامحرمان و بیباکان مسلّم و مصون مانند تا دست به عورات مسلمانان به طوع و رغبت به کره و جبر دراز نکنند تا شومی زنا در مملکت و لشکر او نرسد که در هر لشکری که زنا رود ایزد تعالی آن لشکر را نصرت ندهد و دشمنان بر ایشان گمارد» (همان: 116). در قسمتی دیگر از آداب الحرب و الشجاعه در این باره آمده است: «لشکریان را نگذارد که در خانة رعایا نزول کنند و سپنج سازند؛ مگر به دستوری ایشان و نگذارد که ظلم کنند و قماش و کالا خرند و بها کم دهند» (همان: 445). «اگر بر آبادانی گذر افتد، هیچکس را نرنجانند و از کسی چیزی نستانند و آنچه دریابند، به سیم بخرند» (همان: 294).
2ـ10 رعایت حقوق غیرنظامیان
با نگاهی دقیق به آیات قرآن مشخص میشود که مانند بسیاری از اصول و قواعد مربوط به جنگ، حقوق غیرنظامیان و ممنوعیت قتل و ستم به آنان و شیوة برخورد با آنها کاملاً تبیین شده است (بقره: 190؛ فتح: 25). «فرهنگ اسلام نخستین مبدأ تدوین قواعد انساندوستانة بینالمللی بوده است» (محقق داماد، 1375: 152). فخر مدبّر هم بهروشنی شیوة برخورد با غیرنظامیان شامل زنان، کودکان، سالخوردگان، ناتوانان جسمی و حتی دیوانگان را مشخص کرده است: «نشاید که مثله کنند یا زنان را بکشند یا بچگان طفل کافر یا پیران فرتوت را یا مقعد یا نابینا را بکشند... و نشاید که دیوانه را بکشند» (فخر مدبّر، 1346: 400) که یادآور کلام علی (ع) است: «وَ لَا تُجْهِزُوا عَلَی جَرِیحٍ، وَ لَا تَهِیجُوا النِّسَاءَ بأَذًی وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَکُمْ وَ سَبَبْنَ أُمَرَاءَکُمْ، فَإِنَّهُنَّ ضَعِیفَاتُ الْقُوَی وَ الْأَنْفُس وَ الْعُقُولِ؛ إِنْ کُنَّا لَنُؤْمَرُ بالْکَفِّ عَنْهُنَّ وَ إِنَّهُنَّ لَمُشْرِکَاتٌ، وَ إِنْ کَانَ الرَّجُلُ لَیَتَنَاوَلُ الْمَرْأَةَ فِی الْجَاهِلِیَّةِ بالْفَهْرِ أَوِ الْهِرَاوَةِ فَیُعَیَّرُ بهَا وَ عَقِبُهُ مِنْ بَعْده»؛ «مجروحان را به قتل نرسانید. زنان را با آزاردادن تحریک نکنید، هرچند آبروی شما را بریزند، یا امیران شما را دشنام دهند که آنان در نیروی بدنی و روانی و اندیشه کمتوان هستند. در روزگاری که زنان مشرک بودند، مأمور بودیم دست از آزارشان برداریم و در جاهلیّت اگر مردی با سنگ یا چوبدستی به زنی حمله میکرد، او و فرزندانش را سرزنش میکردند» (نهجالبلاغه، نامة 14).
2ـ11 منع از آسیبرساندن به مزارع و کشتزارها
یکی از مصداقهای مهم اخلاق در جنگ، حفظ محیط زیست و طبیعت است که ازجملة آن میتوان به مزارع و کشتزارها اشاره کرد. «کشت و غلة مردمان مچرانید تا مقهور و منهزم نگردید، کشتهای مردمان زیر پای ستوران نمالانید تا منصور و مظفر گردید» (فخر مدبّر، 1346: 496) پیامبر اکرم (ص) در همین ارتباط فرمودهاند: «لا تُحرِقُوا النَّخلَ وَ لا تُغرِقوهُ بِالماءِ وَ لا تَقطَعُوا شَجَرَةً مُثمِرَةً وَ لا تُحرِقُوا زَرعاً»؛ نخل را نسوزانید و آن را در آب غرق نکنید. درخت بارور را قطع نکنید و زراعت را به آتش نکشید (کلینی، 1367، ج 5: 29).
2ـ12 پرهیز از ترس و ناامیدی
رجا و امیدواری نیز ازجمله آموزههای اخلاقی و فضایل اخلاقی است و طبق آیة «ولاتَیأسوا من رَوحِ اللهِ» (یوسف: 87)، پرهیز از ناامیدی توصیه شده است. لشکریان هیچگاه نباید مرعوب قدرت و شوکت ظاهری دشمنان شوند و از عـِدّه و عـُدّه دشـمن بهراسند. «و بدانچه لشکر خصم قوی و انبوه باشد، دلتنگ نباید بود و نباید ترسید» (فخر مُدبّر، 1346: 20). پیامبر اکرم (ص) میفرمودند، در غزوات ترسوها وارد نشوند؛ زیرا آنها موجبات شکست سپاه را با اضطراب و فرار خود فراهم میکنند: «مَنْ احَسَّ مِنْ نَفْسِه جُبْناً فَلا یغُز» (بحارالأنوار، ج 100: 49)؛ کسی که خود را ترسو حس میکند، به جنگ نرود. فخر مدبّر هم گفته است: «بددلی اندر حرب عار است» (فخر مدبّر، 1346: 478).
انعکاس یأس و ناامیدی در افراد گاهی با گریز و فرار نمایان میشود. گریختن از جنگ و ترککردن میدان نبرد بهدلیل ترس و بددلی یکی از ویژگیهای زشت اخلاقی در بین لشکریان است که مجازات سنگین مرگ برای آن وضع شده است؛ زیرا گریز از میدان نبرد باعث هراس همرزمان و تضغیف روحیة آنان میشود. فخر مدبّر بر این اعتقاد است که: «از بددلی و پرهیزکردن و گریختن زندگانی کس نیفزوده است و از جنگکردن کم نشده است» (همان: 488).
یکی از راههای ایجاد امید و رهایی از یأس و ناامیدی تقویت ایمان و اراده است: «نیت و اعتقاد نیکو باید کرد و نومید نشاید بود» (همان: 20). تشویق نیز از عوامل مؤثر در ایجاد روحیة امیدواری است؛ به همین دلیل فخر مدبّر پادشاهان و سرلشکران را به این امر توصیه میکند: «در جنگکردن، مردان مبارزکاری را قوّت دل باید داد و بر جنگ فرمودن اغرا باید کرد» (همان: 454).
3ـ نتیجهگیری
آداب الحرب و الشجاعه کتابی است که دربارة جنگ و مسائل مربوط به آن نوشته شده است. فخر مدبّر به اخلاق جنگ هم در این کتاب توجه کرده است. او پادشاهان و لشکریان را به پیروی از اصول اخلاقی در جنگ توصیه کرده و تجاوز از حدود اخلاقی را ناروا دانسته است. نتایج پژوهش حاضر نشان میدهد تأکید فخر مدبّر در مرحلة اول، بر صلح و پرهیز از جنگ و خونریزی است و جنگ تنها زمانی با رعایت اصول اخلاقی جایز است که برای دفع ظلم و ستم و ناامنی و غارت و تهاجم باشد. بر همین اساس نویسنده به رعایت عهد و پیمان با دشمن و دوری از پیمانشکنی سفارش میکند. در هنگام وقوع جنگ و رویارویی با دشمن، رعایت اصول اخلاقی ازجمله، مشورتکردن، کوچک و خوار نشمردن دشمن، رعایت حقوق لشکریان و حقگزاری از آنان، پرهیز از دشنامدادن، رازداری و پوشاندن اسرار نظامی، تیمارداشت و رعایت حقوق رعیت، رعایت حقوق غیرنظامیان، منع از آسیبرساندن به مزارع و کشتزارها، پرهیز از ترس و ناامیدی توصیه شده است. پس از پایان درگیری و خاتمة جنگ نیز فخر مدبّر دربارة اسیران دشمن و خوشرفتاری با آنان تذکر میدهد.
منابع
1. قرآن، ترجمة الهی قمشهای.
2. نهج البلاغه (1411 ق)، ترجمة محمد دشتی، تهران: مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین.
3. آمدی، عبدالواحد بن محمد (1410 ق)، غرر الحکم و درر الکلم، قم: دارالکتاب الاسلامی.
4. ابنخلدون، عبدالرحمن بن محمد (1359)، مقدمه ابنخلدون، ترجمة محمد پروین گنابادی، جلد دوم، تهران: بنگاه ترجمه و نشرکتاب.
5. بهداروند، محمدمهدی (1321)، جامعهشناسی جنگ تهران: مؤسسه انتشارات کتاب نشر.
6. جنیدي، فریدون (1384)، حقوق جهان در ایران باستان، تهران: بلخ.
7. سعدی، مصلحالدین (1359)، بوستان، تصحیح غلامحسین یوسفی، تهران: انجمن استادان زبان و ادبیات فارسی.
8. ـــــــــــــــــــ (1356)، گلستان، تصحیح غلامحسین یوسفی، تهران: خوارزمی.
9. غزالی، محمد (1317)، نصیحه الملوک، تصحیح جلالالدین همایی، تهران: طهوری.
10. فخر مدبّر (1346)، آداب الحرب و الشجاعه، تصحیح احمد سهیلی خوانساری، تهران: اقبال.
11. فقیه حبیبی، علی (1395)، «جایگاه حقوق بشردوستانه در اسلام و اسناد بینالمللی»، فصلنامه پژوهشهای سیاسی جهان اسلام، سال 6، ش 2، 83‑103.
12. کلینی رازی، ابوجعفر محمد بن اسحاق (1367)، اصول کافی، تهران: دار الکتب الاسلامیه.
13. مجلسى، محمدباقر (1403 ق)، بحارالأنوار، بیروت: دار إحیاء التراث العربی، چ ۲.
14. محلاتی، محمدجعفر (1385)، «اخلاق جنگ در متون ادبی و حماسی فارسی»، پژوهشنامة فرهنگ و ادب، سال دوم، شمارة 3، 92‑116.
15. محقق داماد، مصطفی (1375)، «تدوین حقوق بشردوستانة بینالمللی و مفهوم اسلامی آن»، مجلة تحقیقات حقوقی، دورة 1، ش 119، 147‑210.
16. مسعودی، علی بن حسین (1409 ق)، مروج الذهب، قم: مؤسسه دارالهجره، 4 ج.
17. نورمحمدی نجفآبادی، محمد و دیگران (1397)، «نظریة جنگ عادلانه و اخلاقمداری در جنگ در میان مسلمانان برپایة آداب الحربها»، مجلة تاریخ و تمدن اسلام، شمارة 27، سال چهاردهم، 97‑127.
18. وبگالی (1372)، فیلسوفان جنگ و صلح، ترجمة محسن حکیمی، تهران: مرکز.
[1] * دانشجوی دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد دهاقان، دانشگاه آزاد اسلامی، دهاقان، ایران
abootorabiali@gmail.com
** دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد دهاقان، دانشگاه آزاد اسلامی، دهاقان، ایران (نویسنده مسئول)
m.mahmoodi75@yahoo.com
*** استادیار زبان و ادبیات فارسی، واحد دهاقان، دانشگاه آزاد اسلامی، دهاقان، ایران
parisa.davarii@gmail.com
تاريخ وصول 18/6/1401 تاريخ پذيرش13/10/1401