آمریکا و استراتژی صلح سازی در افغانستان؛ از نئومحافظهکاری تا نئوهمیلتونیسم
الموضوعات :سمیه حمیدی 1 , احسان مزدخواه 2 , پیمان زنگنه 3
1 - گروه علوم سیاسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه بیرجند، بیرجند، ایران
2 - گروه علوم سیاسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه بیرجند، بیرجند، ایران
3 - گروه علوم سیاسی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه بیرجند، بیرجند، ایران
الکلمات المفتاحية: افغانستان, ایالاتمتحده آمریکا, صلح سازی, نئومحافظهکاری, نئوهمیتلونیسم,
ملخص المقالة :
حادثه تروریستی ۱۱سپتامبر۲۰۰۱ باعث دگرگونی بنیادین در عرصهی سیاست خارجی آمریکا شد. در علت سنجی این پدیده، دولتمردان آمریکایی عدم دموکراسی و عدم صلح سازی پایدار را در جوامع فرومانده را بهعنوان پیشران خشونتطلبی و حرکتهای تروریستی میدانستند. پرسش اصلی پژوهش حاضر این است که استراتژیهای صلح سازی آمریکا از دوران جرج بوش(پسر) تا دوران نئوهمیلتونیسم به رهبری جو بایدن، در افغانستان بهمنظور صلح سازی چگونه بوده است؟ فرضیه پژوهش به این نکته اشاره دارد کنشگری آمریکا در افغانستان بهمنظور صلح سازی ریشه در تأمین منافع فرا منطقهای و اجرای جهانیسازی آمریکایی دارد. اساساً توجه به مسئله و رهیافت صلح سازی در افغانستان در دستگاه ادارکی ـ اعمالی ایالاتمتحده آمریکا بهمنظور ایجاد یک کشور پایدار در صلح به حاشیه رفته است، سیاستی که بهنوعی برای صلح سازی، جریانات داخلی در افغانستان را از مناسبات دورنگه داشته است و توجهی به ساخت و ساحت داخلی افغانستان ندارد به همین دلیل پروسه صلح سازی پایدار موفق نبوده و منجر به نتایج مثبت نشده است. روش پژوهش توصیفی-تحلیلی با تکیهبر مفهوم صلح دموکراتیک/صلح سازی است. دستاورد پژوهش نشان میدهد، دولتهای حاکم بر کاخ سفید از زمان حاکمیت نئومحافظهکاران در زمان بوش(پسر) تا دوران موسوم به نئوهمیلتونیسم(جو بایدن) از استراتژی صلح سازی برای تأمین منافع خود در بُعد فرا منطقهای و همچنین حضور استراتژیک بهمنظور تمرکز بر رقبای منطقهای مانند چین و روسیه استفاده کرده است.
_||_