دلایل هژمونیک شدن گفتمان غرب ستیزی در میان روشنفکران ایران، دهه 40 و 50
الموضوعات :محمد سهرابی 1 , عباس صالحی نجفآبادی 2
1 - گروه علوم سیاسی، دانشکده علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی همدان
2 - عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اسلامی، واحد همدان، گروه علوم سیاسی، ایران، همدان
الکلمات المفتاحية: گفتمان, روشنفکران, لاکلاو موفه, غرب ستیزی, بومی گرایی,
ملخص المقالة :
چکیده غرب ستیزی یکی از مهم ترین رویکردها در نگاه ایرانیان به غرب است که در دوره معاصر تکوین یافته و به گفتمان غالب تبدیل شده است. نگرش های بدبینانه به غرب در دهه های 40 و 50 از ناحیه نیروهای اجتماعی ویژه روشنفکران و نخبگان در قالب یک روایتپردازی تفاوت با غرب به حیات استعاری خود ادامه دادند و به صورت یک گفتمان ضد قدرت، بازتولید و زمینهساز گفتمان غربستیزی شدند. یکی از گونه های بررسی پدیده های سیاسی، تحلیل آنها بر اساس روش تحلیل گفتمانی است. موضوع این مقاله بررسی دلایل هژمونیک شدن گفتمان غرب ستیزی در میان روشنفکران دهه 40 و 50 براساس نظریه لاکلا و موفه به عنوان یکی از مهمترین و غنی ترین نظریه ها در حوزه تحلیل گفتمان می باشد. این مقاله سعی دارد دلایل هژمونیک شدن گفتمان غربستیزی در میان روشنفکران دهه 40 و 50 را براساس نظریه لاکلا و موفه به عنوان یکی از مهمترین و غنیترین نظریه ها در حوزه تحلیل گفتمان مورد بررسی قرار دهد. پرسش اصلی این است که براساس نظریه لاکلاو موفه مفصل بندی مفاهیم، فرایند هویتسازی و استقرار گفتمان غربستیزی در دهه 40 و50 چگونه اتفاق افتاد؟ پیش فرض اصلی آن است که با توجه به بومیگرایی، بنیادگرایی اسلامی و بدبینی تاریخی ایرانیان به غرب، نیروهای مخالف وضع موجود تأثیر مستقیم در گسترش غرب ستیزی در ایران داشتند. بر این اساس اسلامگرایی و بومیگرایی به عنوان دال های اصلی گفتمان غربستیزی بوده و مفاهیم و معانی دیگر، حول آن مفصل بندی شده اند
_||_