نقد دیدگاه تأثیر محدودیت ابعاد وجودی انسان در تاریخمندی قرآن کریم
الموضوعات :مرتضی جعفری هنرمند 1 , علیرضا کمالی 2 , سیدحسن محمدی 3
1 - دانش پژوه سطح چهار مرکز تخصصی تمدن نوین اسلامی و مدرس سطوح عالي حوزه علميه قم، ایران
2 - استادیار گروه قرآن و حدیث، دانشگاه معارف اسلامی قم، ایران.
3 - دکتری مدرسی معارف اسلامی و مدرس دانشگاه تهران، ایران (نویسنده مسئول).
الکلمات المفتاحية: انسان در قرآن, انسانشناختی, تاریخمندی قرآن, ابعاد وجودی انسان.,
ملخص المقالة :
تاریخی بودن قرآن و محدودیت وجودی شخص پیامبر(ص) از جمله مباحث اختلافی اندیشمندان است. مقاله حاضر به روش توصیفی ـ تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانهای به بررسی این موضوع پرداخته است. قائلان به تاریخمندی قرآن، ذات و فهم انسان را متغیر و محدود به زمان و مکان میدانند و در مورد پیامبر نیز، وی را از همه لحاظ همانند سایر انسانها دانسته و ذات و فهم پیامبر را محصول پرورش و فرهنگ تاریخ عرب میدانند؛ درنتیجه قرآن را کلام لفظی محمد دانسته و فهم او را مقدس نمیدانند. مخالفان تاریخمندی قرآن، معتقدند انسان ظرفیت آموختن نفس وحی و حقیقت همه اسماء را داشته و دارای روح مجردی است که توانایی فرازمان و فراتاریخیبودن را دارد و این ظرفیت علمی و روحی بسیار بالا باعث احاطه وی بر همهچیز است. این امر نسبت به پیامبراکرم(ص) بهطریق اولی جاری است؛ بهگونهای که تمام شناخت و معرفت پیامبر فراتاریخ است و قرآن کریم از این حیث یک کتاب آسمانی الهی است. مهمترین دستاوردهای این پژوهش، مستند نبودن دلایل محدودیت ذات انسان؛ ملکوتی بودن انسان بهمقتضای بعد الهی و مجرد او ـ که توان رفتن به فرازمان و فرا تاریخ را دارد ـ و تلقی قرآن با علم حضوری توسط پیامبر (ص) است.
1. کتاب
قرآن کریم.
الف) فارسی
1. ابوزید، نصر حامد، (1380ش). معنای متن، ترجمه مرتضی کریمی نیا، تهران: طرح نو،.
2. ابوزید، نصر حامد، (1389ش). معنای متن پژوهشی در علوم قرآن، ترجمه: مرتضی کریمی نیا، تهران: طرح نو.
3. ابوزید، نصر حامد، (1997م). نقد خطاب الدینی، قاهره: مکتبه مدبولی،.
4. جوادی آملی، عبدالله، (1381ش). صورت و سیرت انسان در قرآن، چاپ دوم، قم: مرکز نشر اسراء،.
5. جوادی آملی، عبدالله، (1385). تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم: مرکز نشر اسراء.
6. جوادی آملی، عبدالله، (1389). تفسیر انسان به انسان، قم: مرکز نشر اسراء.
7. خمینی، روحالله، (1386ش). انسانشناسی در اندیشه امام (ره)، تبیان آثار موضوعی، دفتر چهل و سوم، چاپ دوم، قم: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره).
8. رجبی، محمود، (1380ش). انسانشناسی قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)،.
9. سروش، عبدالکریم، (1378ش). بسط تجربه نبوی، تهران: موسسه فرهنگی صراط.
10. سروش، عبدالکریم، (1397ش). کلام محمد، رویای محمد، تهران: صراط.
11. سید علی، طباطبایی، (1387ش). کتاب تجلی اعظم، چاپ دوم، قم: انتشارات قائم آل محمد (ص).
12. عرب صالحی، محمد، (1387)، تاریخی نگری و دین، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
13. عرب صالحی، محمد، (1393ش). چالش با ابوزید، قم: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
14. قربانی لاهیجی، زین العابدین، (1374). فلسفه آفرینش انسان و سعادت واقعی او، تهران: دفتر تبلیغات اسلامی.
15. مجتهد شبستری، محمد، (1383ش). تاملاتی در قرائت رسمی از دین، تهران: انتشارات طرح نو.
16. مصباح یزدی، محمدتقی، (1396ش). خودشناسی برای خودسازی، چاپ بیستم، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره).
17. مطهری، مرتضی، (1373ش). انسان در قرآن، چاپ هشتم، تهران: انتشارات صدرا.
18. منسوب به امام صادق علیهالسلام، (1400ق). مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات.
19. هایدگر، مارتین، (1386ش). وجود و زمان، ترجمه محمود نوالی، تبریز: دانشگاه تبریز.
20. هایدگر، مارتین، (1388ش). هستی و زمان، ترجمه سیاوش جمادی، چاپ دوم، تهران: ققنوس.
ب) عربی
1. ابن عربی، محیی الدین، الفتوحات المکیه فی معرفه اسرار المالکیه و الملکیه، موسسه آلالبیت (ع) لاحیاء التراث، 599 ه. ق تا 629 ه. ق و 632 تا 634ه. ق.
2. ابوزید، نصر حامد، (1992م). المنهج الوافی فی فهم النصوص الدینیه، بیروت: الهلال.
3. آمدی، عبدالواحد، (1407ق). غررالحکم دررالکلم، بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات.
4. مجلسی، محمدباقر، (1372ش). بحارالانوار، تحقیق سید جواد علوی و مرتضی آخوندی، تهران: درالکتب الاسلامیه.
2. مقالات
1. سهرابی فر، محمدتقی، (۱۳۹۶ش). «هایدگر و ذاتمندی»، قبسات سال بیست و دوم، تابستان.
2. عرب صالحی، محمد، (۱۳۹۲ش). ابوزید و تاریخ نگری، قبسات، سال ۱۸ بهار.
3. عرب صالحی، محمد، (1395 ش). مبانی تاریخمندی قرآن و تحلیل و نقد مبانی وحی شناختی آن؛ و فلسفه دین، دوره 13، شماره 4، صفحات 659ـ679
4. عصمتی، سبحان، (۱۳۸۵ش). ابعاد معنوی شخصیت پیامبر،
5. مجله پاسدار اسلام، مرداد، شماره ۲۹۶.
3. سایت
1. ترجمه گفتگوی ابوزید با نشریه "Herder Karrespondanz 2008» قابلدسترس در: www.naser hamed abuzayd. Biogfa
1388.10.82. مجتهد شبستری، محمد، مجموعه مقالات:
https://mohammadmojtahedshabestari.com
https://www.mehrnews.com/news/288354
<1> مطالعات تاریخی قرآن و حدیث، شمارۀ 79، سال سیام، تابستان 1403 ش
Historical Approaches to Quran and Hadith Studies, vol. 79, year 30, summer 2024
نقد دیدگاه تأثیر محدودیت ابعاد وجودی انسان در تاریخمندی قرآن کریم
مرتضی جعفری هنرمند1
علیرضا کمالی2
سیدحسن محمدی3
تاریخ دریافت: 31/02/1403 تاریخ پذیرش: 19/08/1403، صفحۀ 35 تا 56 (مقالۀ پژوهشی)
چکیده
تاریخی بودن قرآن و محدودیت وجودی شخص پیامبر(ص) از جمله مباحث اختلافی اندیشمندان است. مقاله حاضر به روش توصیفی ـ تحلیلی و با استناد به منابع کتابخانهای به بررسی این موضوع پرداخته است. قائلان به تاریخمندی قرآن، ذات و فهم انسان را متغیر و محدود به زمان و مکان میدانند و در مورد پیامبر نیز، وی را از همه لحاظ همانند سایر انسانها دانسته و ذات و فهم پیامبر را محصول پرورش و فرهنگ تاریخ عرب میدانند؛ درنتیجه قرآن را کلام لفظی محمد دانسته و فهم او را مقدس نمیدانند. مخالفان تاریخمندی قرآن، معتقدند انسان ظرفیت آموختن نفس وحی و حقیقت همه اسماء را داشته و دارای روح مجردی است که توانایی فرازمان و فراتاریخیبودن را دارد و این ظرفیت علمی و روحی بسیار بالا باعث احاطه وی بر همهچیز است. این امر نسبت به پیامبراکرم(ص) بهطریق اولی جاری است؛ بهگونهای که تمام شناخت و معرفت پیامبر فراتاریخ است و قرآن کریم از این حیث یک کتاب آسمانی الهی است. مهمترین دستاوردهای این پژوهش، مستند نبودن دلایل محدودیت ذات انسان؛ ملکوتی بودن انسان بهمقتضای بعد الهی و مجرد او ـ که توان رفتن به فرازمان و فرا تاریخ را دارد ـ و تلقی قرآن با علم حضوری توسط پیامبر (ص) است.
کلیدواژهها: انسان در قرآن، انسانشناختی، تاریخمندی قرآن، ابعاد وجودی انسان.
نظریه تاریخمندی قرآن از مباحث مجامع علمی است. مراد قایلان به تاریخمندی قرآن این است که عناصر تاریخی مختلفی در شکلگیری قرآن دخیلاند که موجب زایش قرآن بر اساس تاریخمندی گردیده است. منظور از تاریخمندی در این نظریه آن است که قرآن مولود شرایط تاریخی، زمانی، مکانی و فرهنگی و انسانی عصر نزول است و با نبود آن شرایط، آن بخش تاثیرپذیر قرآن از آن شرایط نیز به امور تاریخی میپیوندد وکارایی خود را در زمانهای دیگر از دست میدهد. مبنای انسان شناختی در تاریخمندی قرآن از زوایای مختلفی از جمله: محدودیت ذاتی انسان، محدودیت فهم انسان و تاریخمندی انسان قابل بررسی است. این پژوهش به بررسی و نقد دیدگاه محدودیت ذاتی انسان میپردازد.
انسانشناسی از موضوعات پایهای و تاثیرگذار در علوم انسانی است؛ چه آن بخش از علوم انسانی که موضوع اساسی آن انسان است؛ مانند دانش روان شناسی، علوم تربیتی و اخلاق و چه آن دسته از علوم انسانی که موضوع آن بهصورت مستقیم انسان نیست، اما محور اساسی آن انسان است. مانند دانش اقتصاد، مدیریت وعلوم سیاسی. همچنین نوع نگاه به انسان و ماهیت و ظرفیت و استعدادهای او میتواند در تعیین ماهیت امور تاثیرگذار باشد؛ از جمله این امور بحث ماهیت گزارهها و آموزههای قرآنی و کیفیت دریافت آن توسط پیامبر است. در نگاه اول: انسان فراتاریخ است و از نشئه ملکوتیاش تمام وحی را اخذ نموده است، پیامبر(ص) همان چیزی که از مقام عندالله دریافت کرده بدون دخالت هیچ عنصر غیر الهی به مردم منتقل نموده است؛ بنابراین قرآن امری فرازمان و فراتاریخ است. اما در نگاه دوم: انسان حتی اگر رسول هم باشد محدود به زمان است و فراتاریخ نیست و قوه و ظرفیتش هم به تَبَع شرایط عینی زمان خودش محدود است. در این نگاه تفاوتی میان پیامبران و سایر انسانها از حیث تاریخیبودن نیست؛ هرچند تفاوت در ظرفیت وجودی آنهاست.
2. طرح مسأله
اصل بحث تاریخمندی قرآن و مسئله انسان در ادبیات دینی ما بهطور کامل طرح نشده است. حال اگر خود قرآن که یکی از مهمترین منابع استنباط و تکیهگاه استخراج و پاسخ به این مسائل است، زیر سؤال رود و تاریخمند شود، سنت هم مورد خدشه واقع شده و زیر سؤال میرود و از حجیت میافتد و دیگر منبعی برای آموزههای دینی و استخراج مسائل باقی نخواهد ماند. از اینرو ارائه پژوهشی قاعدهمند و همهجانبه در این زمینه ضروری است تا به واسطه آن به شبهاتی که در حوزه محدودیت ذاتی انسان مطرح است، پاسخی درخور با هدف دفاع از کیان قرآن کریم داده شود.
3. پیشینه پژوهش
درباره این موضوع آثار متعددی نگارش یافته است؛ ازجمله کتاب تاریخینگری و دین به قلم محمد عرب صالحی، کتاب بسط تجربه نبوی نوشته عبدالکریم سروش، کتاب معنای متن به قلم نصر حامد ابوزید و پایاننامه «بررسی جاودانگی قرآن با تأکید بر نقد شبهه تاریخمندی قرآن» اثر مهدی زارع و پایاننامه «تحلیل و نقد مبانی تاریخمندی قرآن با تأکید بر آراء اقبال و فضل الرحمان» اثر محمدعلی نظری و مقالات و آثار دیگر.
وجه تمایز پژوهش حاضر با سایر پژوهشها در آن است که پژوهشهای فوق به جنبههای متفاوت به بررسی انسانشناختی، جاودانگی، و تاریخمندی قرآن به شیوه کلی پرداخته است؛ اما در این پژوهش با نگاهی دقیقتر و جزئیتر به بحث و بررسی ابعاد وجودی انسان پرداخته شده است.
4. محدودیتهای ذاتی انسان و تلازم آن با تاریخمندی
در ابتدا موضوع محدودیت ذاتی انسان از دیدگاه اندیشمندان غربی و روشنفکران شرقی مورد بررسی قرار میگیرد.
4ـ1. مبنای انسانشناختی تاریخمندی قرآن از نگاه قائلان به این نظریه
فقدان ذات ثابت برای انسان، محدودیت او به زمان و تاریخ، ذاتی بودن حیثیات مکانی، زمانی و تاریخی او و عدم امکان فرازمان و فرامکان بودن انسان و… مطابق نظریههای مطرحشده در تاریخینگری فلسفی در دیدگاههای هایدگر و گادامر و مارگولیس، هر انسانی موجودی با پیشینهای منحصر، محدود، محیط به اوضاع و احوالی خاص است که محدود و محصور به حیطه زمانی و مکانی است و همه این ویژگیها، ذاتی او محسوب میشوند (عربصالحی، 1385: 68). مارگولیس مینویسد: «هیچکس توانایی فرار از تاریخ محلی و موضعی خود ندارد و هیچ راهی برای فرار از اوضاع تاریخی نیست» (همان: 59). برنشتاین4 هم موافق با این نگاه مینویسد: «افراد مجبورند که در محدودهای که بهواسطه موقعیت آنها در تاریخ دیکته شده، بیندیشند و عمل کنند و امیدی برای خروج از این محدودیتها نیست. راهی برای قدم نهادن در یک موقعیت و حوزه مطلق نیست».5
هایدگر از انسان به «هستی ـ در جهان» تعبیر میکند، منظور او دنیایی است که انسان در آن زندگی میکند، نگاه او از جهان، جهانی است که تکتک موجودات خود را مستغرق در آن میبینند بهطوریکه نحوه وجود هر شخصی برای خود است و اول و آخر ندارد. پس این انسان محدوده وجودیاش همین مقدار است. هایدگر با این نگاهی که از انسان دارد در مقابل آن کسانی که تعبیر ذاتگرایانه از انسان دارند، میایستد. انسان یا همان دازاین، ذاتی است که دارای تعریف نیست بلکه یک «هستی ـ در ـ جهان» است (همان: 60). فرد، هستی شیءگونه یا هستی جوهری نیست، بلکه فرد یا شخص، شیء، جوهر و متعلق به شناسایی نیست (هایدگر، 1386: 77).
در نگاه او، طبیعت انسان را تنها میتوان بر اساس ارتباط بشر با عرصه هستی تعریف کرد و انسان بهمثابه دازاین موجودی است که خارج از خود، در عرصه هستی قرار میگیرد. انسان به دلیل ویژگی «از خود بیرون جهیدن» و «بیرون ایستادن» دارای ماهیت ثابتی نیست تا قابلتعریف باشد (سهرابیفر، 1396: 111). انسان موجودی پرتابشده در تاریخ خاص است؛ لذا هر انسانی دارای پیشساختار مخصوص به خود است (همان: 111-112).
در این تبیین، انسان که بهعنوان دازاین تعبیر شده، چیستی و ذات قابلی که دارای تعریف باشد، ندارد. او از ابتدا از دو طرف، هم گذشته و هم آینده، محدود به محیط و موقعیت خود است. این موقعیتی که خود بدون اختیار در آن داخل شده است، جزء جداییناپذیر او شده و این جایگاه و موقعیت، امری متغیر و تاریخمند است؛ پس با این وجود او نمیتواند به موقعیتی فراتاریخی و فرامدرسی برسد. «هستی انسان معنی خود را در زمانمندی به دست میآورد» (هایدگر، 1388: 34).
هایدگر وقتی این تعبیرها را بهکار میبرد، از طرفی در مقابل کسانی قرار میگیرد که از انسان تعبیر ذاتگرایانه دارند و انسان را دارای ذات ثابت واحدی میدانند و از طرف دیگر، بر محدود بودن انسان تأکید میکند و از دیدگاه سوم این محدودیت و تاریخمندی انسان را جزء جداییناپذیر او میداند (عربصالحی، 1385: 185).
4ـ2. دیدگاه و مبنای اندیشمندان اعتزال نو شرقی در مورد محدودیت ذاتی انسان
همانطور که پیشتر بیان شد، موضوع تاریخمندی انسان سابقه نزدیک به دو قرن دارد. اندیشمندان غربی به این مسئله اشاره کردهاند که کمکم این مسئله وارد دنیای اسلام شد. در حال حاضر افرادی چون عبدالکریم سروش، نصر حامد ابوزید، محمد مجتهد شبستری و… به این مسئله دامن زده و در پرتو آن قرآن را تاریخمند دانستهاند و نقدهای زیادی نیز بر این مسئله وارد کردهاند. در این پژوهش به بررسی و نقد دیدگاه این اندیشمندان در زمینه محدودیت ذاتی انسان پرداخته میشود.
4ـ2ـ1. دیدگاه عبدالکریم سروش
طبق نظر عبدالکریم سروش، «پیامبر هم انسان است، هم تجربه او انسانی است و هم اطرافیان او آدمیاناند. از مواجهه این عناصر انسانی، بهتدریج، آیینی انسانی زاده میشود که درخور آدمیان است و پاسخ به وضع واقعی آنان…» (سروش، 1378: 21). همچنین در کتاب «کلام محمد» و «رویای محمد» در متن مصاحبه با میشل هوبینک، پیامبر را آفریننده وحی دانسته و هر آنچه از خدا دریافت میکند، مضمون وحی میداند و از آنجایی که مضمون آن در فهم مردم نیست، وظیفه شخص پیامبر این است که به این مضمون بیصورت، صورتی ببخشد تا آن را در دسترس همگان قرار گیرد.
او میگوید: پیامبر، مانند یک شاعر، این الهام را به زبانی که خود میداند و به سبکی که خود به آن اشراف دارد به مردم منتقل میکند. از اینرو شخصیت خود پیامبر نقش مهمی در شکل دادن به متن دارد؛ حتی تاریخ زندگیاش، پدر، مادر، دوران کودکیاش و احوالات روحیاش در انتقال آن نقش دارند. بنابراین او میگوید زمانی که قرائت را تلاوت میکنید، حس میکنید که پیامبر گاهی اوقات شاد است و محتوای آن بسیار فصیح و گاهی اوقات پرملال است و در بیان سخنان خویش بسیار عادی و معمولی است. این، آن جنبه کاملاً بشری وحی است. (سروش، 1397: 16ـ17). وی بر این عقیده است که پیامبر «به زبان زمان خویش» سخن نگفته؛ بلکه بر اساس دانش و معرفت دیگری با مردم عصر خود سخن رانده است. البته ایشان این نکته را خدشهای در نبوت او نمیداند؛ چرا که محمد پیامبر خدا بود، نه دانشمند یا مورخ.» (همان: 17).
4ـ2ـ2. دیدگاه نصر حامد ابوزید
ابوزید معتقد است محمد (صلیالله علیه و آله) نخستین گیرنده متن قرآن و مبلغ آن، پارهای از واقعیت و جامعه خود بود. فرزند جامعه و محصول آن بود؛ در مکه یتیم بزرگ شده و چنان همسالانش در صحرای پرورش مییافتند، در میان قبیله بنیسعد رشد کرد. چنان اهل مکه به تجارت پرداخت و… میگفت من فرزند زنی هستم که در مکه قدید6 میخورد.
ابوزید به این نتیجه میرسد که تفکر دینی حاکم، درگذشته و حال، چهره حقیقی و تاریخی پیامبر را ذهنی و یک حقیقت ایدئال جلوه میدهد (ابوزید، 1389: 123). وی با استناد به آیات قرآن در انسان بودن محمد (صلیالله علیه و اله) تأکید داشته و از ارتکاب وی به خطا و انتقاد و سرزنش قرآن به ایشان خبر میدهد. در قرآن خداوند بارها به مسئله انسانیت و خطاپذیری، انسان، محمد اشاره میکند. وی عظمت محمد (صلیالله علیه و آله) در معصومیت فرا انسانی او نمیداند؛ بلکه عظمت محمد عظمتی انسانی است (عربصالحی، 1387: ۵۴).
4ـ2ـ3. دیدگاه محمد مجتهد شبستری
محمد مجتهد شبستری از اندیشمندان مسلمان در دهه اخیر در مقالات و کتب خود به بحث درباره محدودیت ذاتی انسان و تاریخمند بودن قرآن و پیامبر پرداخته است. در ادامه به بخشی از نظریات ایشان در زمینه انسان و محدودیت ذاتی او پرداخته میشود:
ایشان میگوید: پیامبر گرامی اسلام ادعای پیامبری کرد ادعای ایشان بهصورت انسانی بود. پیامبر گرامی اسلام در کنار ادعای خود فرمود که «انا بشر مثلکم» به خاطر همین در کنار ادعای خود بهصورت یک انسان زندگی میکرد و وارد کارهای انسانی میشد؛ یعنی در جنگها شرکت میکرد و در مراسمات مردم بود. پیامبر وقتی از دنیا رفت مزیت غیر انسانها برایش قائل نشدهاند. یکی از اصحاب وی پس از رحلت پیامبر (صلیالله علیه و آله) گفت که پیامبر نمرده است؛ همه بهاتفاق پاسخ دادند: نخیر او مرده است. ادعای پیامبری او خیلی انسانی تلقی میشد از دین و رسالت پیامبر اسلام در آغاز اسلامی قرائت انسانی میشده است و همه این موارد به انسانی بودن پیامبر اشاره دارد (شبستری، 1385: 53).
نظریه «قرائت نبوی از جهان» که میگوید: متن قرآن گفتار پیامبر اسلام است که بنا به دعوی خود او، وی با امداد الهی «وحی» به انجام آن گفتار قادر شده است، هر دو مشکل هرمنوتیکی و کلامی را در یک باب حل میکند؛ زیرا از طرفی متن قرآنی را مجموعهای از افعال گفتاری پیامبر و نشاندهنده تجربههای نبوی، بشری او تلقی میکند و از طرف دیگر نقش وحی الهی در پیدایش آن متن را ممکن و از نظر عقلانی و ایمانی قابلقبول بهحساب میآورد. اگر کسی دلالت ذاتی متن قرآن به افعال گفتاری و تجربههای بشری مربوط به آن را نفی کند، در واقع «متن» را از متن بودن میاندازد. وقتی متن از «متنیت» بیفتد، هیچ معیار عقلایی برای فهم و تفسیر بینالاذهانی آن متن در دسترس نخواهد بود. در حالیکه به وضوح مییابیم که متن قرآن قابل فهم و تفسیر بینالاذهانی است (مجتهد شبستری، ۱۳۹۲). همچنین در مقاله «انسانیت کلام قرآنی و حقیقت تجربه نبوی» میگوید: پدیدارهایی که زبان انسانیاند «انسانیت» دارند. منظور از انسانیت که انسانها به آن سخن میگویند، این است که هر پدیده زبانی انسانی با ظهور و بروز و انعکاس صفات و خصلتهای انسانها، نگاهها و جهانبینیهای آنها، ایدهها و مفهومها و افکار و زیستجهان آنها در آن، پدیدار آن میشود که هست. زیربنای هر زبان انسانی، تجربههای زیسته انسانها، حساسیتها، درک و دریافتها، میلها و غریزهها و تخیلها و الهامهای دریافتی و مانند آنهاست. زبان انسانی هر جا ظاهر شود، «عالم انسان» را نشان میدهد؛ و بنابراین زبان انسان، «انسانیت» دارد یا زبان انسان فقط انسانی است. گرچه با زبان انسانی میتوان از «الوهیت» سخن گفت؛ ولی با آن نمیتوان عالم الوهیت را نشان داد. اگر کسی چنین کرد، در واقع تجربه خود را از عالم الوهیت را با زبان نشان میدهد که باز هم انسانی است و نه خود عالم الوهیت را. زبانهای گوناگون انسان، آیینههای گوناگون انسانیت است و نه آیینههای الوهیت. کلامهای مستفاد از متنهای شفاهی یا مکتوب که پدیدارهایی از جنس زبان انسانیاند، به این سبب که معانی و الفاظ زبان انسانی از یکدیگر غیرقابل تفکیکاند، همان ظرفیت پدیدارهای زبانی را دارند و نه بیشتر از آن را. کلامهای مستفاد از متن ما هم انسانیت دارند، یعنی تمام تاروپود آنها از ایدهها و افکار و جهانبینی و مفاهیم زیستجهانی انسان و… یافته شده است. محتوای این کلامها از عالم انسان است و نه خارج از آن (همان).
4ـ3. بررسی و نقد دیدگاه قائلان به محدودیتهای ذاتی انسان
با توجه به تبیین محدودیتهای ذاتی انسان نقدهای قائلان به این دیدگاه را میتوان طبق موارد ذیل مورد نقد قرار داد:
اولاً؛ ادعای آنها فاقد سند و استدلال عقلی و منطقی است. درواقع، آنچه آنها بهعنوان دیدگاه خود آوردهاند، یک نوع علت است و هیچ دلیلی بر گفتههایشان ندارند (عرب صالحی، 1387: 131). این اشخاص در مواردی تأثیرپذیری انسان از فرهنگ و اوضاع و احوال زمان را دیدهاند و این امر باعث شده که بهصورت ناقص آن را به همه انسانها تعمیم دهند، در حالی که این فرض قابلقبول نیست و نمیتواند دلایل مستدلی بر ادعایشان باشد. انسان بهطور قطع نمیتواند فارغ از تأثیر از زمان و مکان، یک پیام را آنگونه که هست قلمداد کند، مگر آنکه محیط و فرهنگ زمانه را جزء ذاتیات جداییناپذیر ذات انسان بدانیم. همچنین محذور این است که پیامبر اسلام پیام الهی را بدون آمیختن آن به فرهنگ آن زمان بگیرد و درنهایت خالص بودن به مردم ابلاغ کند؛ دلیل بر آن نمیتوان یافت مگر اینکه تاریخ و فرهنگ زمانه را از ذاتیات و حیثیات وجودی انفکاکناپذیر انسان بدانیم (همان: 131).
ثانیا؛ قبل از آفرینش انسان، خداوند موجودات مجرد مانند فرشتگان و جنّیان و موجودات مادی مثل حیوانات و دیگر موجودات دنیای ماده را آفرید و خلقت انسان توسط خداوند یک امر بزرگی بود که حتی قرآن فرشتگان را از درک آن ناتوان دانسته است. این موجود که مرکب از ماده و معناست، دارای ویژگیهایی است که عبارتاند از:
ألف: چندبعدی بودن انسان؛ با دقت و نظر در آیات قرآن این حقیقت روشن میشود که انسان دارای دو بعد مهم و اصلی یعنی بعد روحانی و جسمانی است. قرآن کریم در سوره سجده به خلقت انسان اشاره میکند و میفرماید: «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِينٍ، ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ، ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِيهِ مِنْ رُوحِهِ وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ».7 خداوند در این آیه به چند ویژگی بزرگ انسان اشاره میکند و نخست میفرماید: خداوند آغاز آفرینش انسان را از گل قرار داد «و بدا خلق الانسان من طین» و سپس به آفرینش نسل انسان و چگونگی تولد فرزندان آدم اشاره میکند. «ثم جعل نسله و... » و در ادامه به مراحل پیچیده تکامل انسان در عالم رحم و همچنین مراحلی که آدم به هنگام آفرینش از خاک طی نمود «و نفخ فیه من روحه».
بنابراین، انسان در آغاز به صورت نطفهای که انعقاد پیدا میکند، تنها دارای یک نوع حیات نباتی است؛ یعنی فقط تغذیه و رشد و نمو دارد، ولی از حس و حرکت که نشانه حیات حیوانی و همچنین قوه ادراک که نشانه حیات انسانی است، در آن خبری نیست؛ اما تکامل در رحم به مرحلهای میرسد که شروع به حرکت میکند و تدریجاً قوای دیگر انسانی در آن زنده میشود و این همان مرحلهای است که قرآن در آن تعبیر به نفخ روح کرده است. اضافه روح به خدا بهاصطلاح اضافه تشریفی است، یعنی یک روح گرانقدر و پرشرافت که سزاوار است روح خدا نامیده شود، در انسان دمیده شد؛ و این بیانگر آن است که انسان گرچه از لحاظ مادی از خاک تیره و آبی بیمقدار است، ولی از نظر معنوی و روحانی حامل روح الهی است. یکسوی وجود او به خاک منتهی است و سوی دیگرش به عرش پروردگار. به خاطر داشتن همین دو بعد، قوس صعودی و نزولی و تکامل و انحطاط او فوقالعاده وسیع است (مکارم شیرازی، 1374: 125ـ129). وجود روح الهی باعث میشود که وجود جسمی آدمی ارزش پیدا کند و تفاوت او با دیگر موجودات را آشکار سازد؛ و هر عظمتی که انسان میتواند به آن برسد، بهوسیله همین بعد روحانی اوست و این بعد است که باعث رسیدن به قرب الهی میشود. خداوند سبحان وقتی داستان آدم را نقل میکند، میفرماید: «وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي خَالِقٌ بَشَرًا مِنْ صَلْصَالٍ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُونٍ، فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ» (سوره حجر: 15، آیه 28 الی 29). از آیه معلوم میشود که آدم از این کرامت برخوردار است که روح الهی به او افاضه شده است و همین افاضه روح الهی ما به مسجود شدن او بود.
انسان میتواند با عبادت خالصانه، با همین روح به مقامی برسد که بهوسیله خداوند کار خدایی کند و در حد استعداد و ظرفیت خود، بهمجرد خواستن و اراده کردن، چیزی را موجود کند (جوادی آملی، 1387: 75ـ77). و با عبادت و وصل شدن به درگاه خداوند به فرازمان متصل شود. انسان بهوسیله همین عبادت است که میتواند به بالاترین مرتبه که قرب و رضوان الهی است برسد؛ که در روایات متعددی آمده است که ثمره عبادت و بندگی رسیدن به ربوبیت است. در روایتی از امام صادق علیهالسلام آمده است: «العبودیه جوهره کنهها الربوبیه» (منسوب به امام صادق علیهالسلام، 1400ق: باب صدن/597).
ب: انسان عصاره و چکیده عالم وجود؛ انسان موجودی است که خداوند بهگونهای او را خلق نموده که همه جهاتی که در عالم است، در او نیز هست؛ منتها بهصورت قوه و استعداد و این استعداد و قوه باید به فعلیت برسد. پس وجود انسان عصاره تمام عالم و تمام موجودات است و وجودش یک نقشه کوچکی است که از روی نقشه بزرگ عالم کبیر از عقل تا آخرین نقطه وجود برداشته شده است. در حدیثی از امام علی علیهالسلام میفرماید: «من عرف نفسه فقد عرف ربه» (آمدی، 1407: 5/194). خداوند در وجود انسان خواص تمام موجودات عالم را بهطور جمعالجمع گردآورد (خمینی، 1386: 43 و 72-71). خداوند انسان را بعد از همه آنها آفریده است و قرآن کریم به این حقیقت چنین اشاره میکند: همانکه خلقت همهچیز را نیکو آفریده است و خلقت انسان را از گل آغاز کرد. (سوره سجده: 32، آیه 7). پس آدمی فهرست کتاب آفرینش است و در حدیثی چنین بیان میشود: «اتزعم أَنَّكَ جِرْمٌ صَغِيرٌوَ فِيكَ انْطَوَى الْعَالَمُ الْأَكْبَرُوَ أَنْتَ الْكِتَابُ الْمُبِينُ الَّذِي بِأَحْرُفِهِ يَظْهَرُ الْمُضْمَر.8
ج. جهان در تسخیر انسان؛ از منظر قرآن، انسان از آنچنان جایگاهی برخوردار است که به فرمان خداوند همه موجودات و همه نیروهای طبیعت در تسخیر او هستند و از آنها برای نفع خود استفاده و بهرهکشی میکند؛ قرآن کریم در این مورد میفرماید: «وَلَقَدْ آتَيْنَا دَاوُودَ وَسُلَيْمَانَ عِلْمًا وَقَالَا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي فَضَّلَنَا عَلَى كَثِيرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِينَ؛9 همچنین آیه بعدی میفرماید: «وَوَرِثَ سُلَيْمَانُ دَاوُودَ وَقَالَ يَا أَيُّهَا النَّاسُ عُلِّمْنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ وَأُوتِينَا مِنْ كُلِّ شَيْءٍ إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْفَضْلُ الْمُبِينُ؛10. با این آیاتی که ذکرشده استفاده میشود که تمام موجوداتی که در آسمانها و زمین هستند برای انسان و به خاطر انسان رام شدهاند، ماه و خورشید و هر چه در آسمانهاست و معادن و دریا و گیاه و هر که هرچه در زمین است در خدمت انسان گذاشته شده است (مطهری، 1373: 30) و این انسان است که میتواند دارای چنین امتیازات الهی باشد.
د. انسان و خلیفهاللهی؛ یکی از مسائل مهم که در جریان آفرینش انسان، در قرآن مطرحشده، مسئله جانشینی و خلیفه بودن انسان است. در آیه سیام سوره بقره خداوند متعال میفرماید: «وَإِذْ قَالَ رَبُّكَ لِلْمَلَائِكَةِ إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِيهَا مَنْ يُفْسِدُ فِيهَا وَيَسْفِكُ الدِّمَاءَ وَنَحْنُ نُسَبِّـحُ بِحَمْدِكَ وَنُقَدِّسُ لَكَ قَالَ إِنِّي أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ»11 انسان بهترین مخلوق خداست که دارای تمام کمالات و درجات آفرینش است که حرکت و افق او از مرحله پایینترین مخلوقات یعنی جمادات تا عالیترین مخلوقات یعنی فرشتگان حتی بالاتر خواهد بود. پس شایسته همین انسان است که خداوند در حدیث قدسی درباره انسان میفرماید: «یا رَبّ لِماذا خَلَقْتَ الخَلْق؟ قال: کُنْتُ کَنزا مَخفّیا فَاَحبَبْتَ اَن اُعْرَف فَخَلَقْتُ الخلَقَ لکی اعرَف».12 انسان موجودی است که نائل به افتخار در «نفخت فیِ من روحی» شده است. همین سبب شده است که او اشرف مخلوقات شود. منظور از خلافت حضرت آدم، خلافت بر انسانها و یا سایر موجوداتی که قبل از او بودهاند نیست؛ بلکه مقصود خلافت و جانشینی خدا است، زیرا خداوند میفرماید: «من جانشینی قرار میدهم» بدون آنکه بگوید «جانشین چه کسی»؛ بهعلاوه طرحکردن مسئله جانشینی برای فرشتگان با هدف ایجاد آمادگی در آنان برای سجده کردن بر آدم است و جانشینی از غیر خدا در این آمادگی نقش ندارد؛ علاوه بر آن، وقتی همه فرشتگان گفتند آیا کسی را که فساد و خونریزی میکند خلیفه قرار میدهی، با اینکه ما تو را تسبیح و تقدیس میگوییم، درواقع درخواست مؤدبانهای از طرف فرشتگان بود که ما را خلیفه قرار بده که ما لایقتر به این جایگاه هستیم نسبت به آدم و اگر جانشینی از خدا مدنظر نبود، این درخواست نیز بیوجه بود؛ به دلیل اینکه جانشینی از غیر خدا چندان ارزشی ندارد که فرشتگان آن را درخواست کنند و نیز برای به دست آوردن جانشینی از غیر خدا، دانستن همه اسماء یا توان فراگیری آنها لازم نیست، پس منظور از خلافت، جانشینی از خداوند است (رجبی، 1380: 151). مقام خلافت انسان و جانشینی انسان در جهانبینی قرآنی و عرفانی، مربوط به وجود جامع انسان است که قلمرو آن، همه «ما سوی الله» است؛ حتی تعلیم فرشتگان را نیز شامل میشود یعنی مدیریت کلان جهان امکان (جوادی آملی، 1389: ۲۱۷).
پس در نتیجه؛ با توجه به مطالب ارائه شده انسان دارای ابعاد گستردهی وجودی است که همین امر باعث امتیاز او از دیگر موجودات است و با توجه به آیات قرآن و موارد یادشده انسان موجوی فراتاریخی و فرازمانی میباشد.
4ـ4. بررسی و نقد دیدگاه قائلان به محدودیت ذاتی شخص پیامبر (ص)
یکی از مباحث مهم در تاریخمندی انسان، محدودیت ذاتی شخص پیام (صلی الله علیه و آله) است که طبق این نظریه و شواهد قرآنی و تاریخی، پیامبر (ص) نیز مانند سایر انسانها از لحاظ وجودی محدود به زمان خودش بوده و باید او را بر اساس همان زمان مورد مطالعه قرار داد؛ اما این دیدگاه از چند منظر مورد نقد قرار میگیرد:
ألف: رفعت و بالا بودن مقام پیامبر؛ یکی از معیارهای سنجه در شناخت جایگاه شخص، تعریف و تمجید آن توسط کسانی است که از نظر رتبه بالاتر از او قرار دارند. هنگامیکه پیامبر گرامی اسلام مورد توجه خاص خداوند قرار میگیرد، بیشازپیش ارزش وجودی ایشان بر همگان پدیدار میگردد؛ ازاینرو، همگان تا أبد مکلف میشوند که بر او درود بفرستند و سلامش گویند و در برابر فرمانش تسلیم شوند. «إِنَّ اللَّهَ وَمَلَائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَيْهِ وَسَلِّمُوا تَسْلِيمًا».13 این آیه اشاره به مقام والای پیامبر گرامی اسلام است که با تأیید صریح خداوند موجب مقبولیت وی در میان مردم میشود. در سوره انشراح آیه 4 آمده است: «وَ رَفَعْنا لَكَ ذِكْرَكَ؛ وآوازه تو را بلند ساختیم»، همچنین آیات دیگری که اشاره به این موضوع دارد (سوره نور: 24، آیه 68). خداوند متعال در نوع کمالات ثبوتی خود مانند ایمان، اطاعت، اجابت و اوصاف سلبی و دیگر موارد، نام مبارک رسول خدا را در کنار نام خودش، شریک خود ذکر کرده است (جوادی آملی، 1385: 1/362). بنابر این آیات یاد شده علاوه بر عظمت وجودی پیامبر، بیانکننده روح بلند و والای او نیز است. ازطرفی همانگونه که خداوندِ ازلی و ابدی دستور به سلام و صلوات بر پیامبر میدهند، بیانگر آنست که وجود قدسی پیامبر اسلام را نبایست صرفا در تاریخ حیاتشان دید، بلکه این وجود در طول تاریخ تا ابد حضور دارد و در حال رشد و کمال است.
ب: عبد مطلق بودن پیامبر گرامی اسلام؛ یکی از ویژگیهای خاص پیامبر «عبد مطلق» بودن او است. خداوند در مورد پیامبر گرامی اسلام در سوره نجم آیه 42 میفرماید: «وَأَنَّ إِلَى رَبِّكَ ٱلمُنتَهَى؛ و اینکه پایان همه امور به پروردگارت منتهی میگردد». خداوند ربالعالمین است؛ ولی بعضی از اشخاص و انسانها تحت تدبیر اسمای جزئیه حق هستند: مثلاً بعضی در حقیقت، عبدالصمد، عبدالباسط، عبدالرحیم و... هستند؛ ولی پیامبر گرامی اسلام «عبد» است و خداوند مدبر، مربی شخصی وی است که نهایت مرتبه را دارا است و در قوس صعود، مقام بالاتر از مقام مربوبیت شخص رسول اکرم (صلیالله علیه و آله) نیست. آن حضرت انتساب به عالیترین اسم از اسمای حسنای خداوند است؛ یعنی «هو» که همان هویت مطلقه است و حضرت در قوس نزول از نزد همان مقام تنزل کرده است و هویت مطلقه مبدأ ارسال رسول اکرم، الله است. «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»14. اینها اشاره بر این دارد که پیامبر گرامی اسلام کاملترین شخص است، خداوند متعال پیامبر گرامی اسلام را کاملترین شخص در همه عصرها میداند؛ ازاینرو، حضرت آدم و پیامبران بعدی زیر لوای این عبد مطلق میباشند. به تعبیری رسول خدا سید اولین و آخرین است چنانکه میفرماید: «انا سید ولد آدم و لا فخر، انا خاتم النبیین و امام المتقین و رسول ربالعالمین» (مجلسی، 1372: 1/294). طبق نظر آیتالله جوادی آملی این خصوصیات، مخصوص پیامبر اکرم است (جوادی آملی، 1385: 8/26). همچنین آیات زیادی از قرآن اشاره به بندگی و اطاعت پیامبر گرامی اسلام دارد که زمینهساز دستیابی به سایر مقامها از قبیل نبوت، رسالت، رفتن به معراج و... بوده است. بهعنوان مثال آیه اول قرآن سوره اسرا میفرماید: «سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ»15 ذکر عبد برای پیامبر میتواند اشاره به تأثیر عبودیت او دررفتن به معراج باشد و قطعاً مراد از عبد، عبد تکوینی نیست؛ زیرا در این معنا باهم شریک هستند؛ لذا آنچه در این مسئله تأثیر داشته عبودیت اختیاری است و در آیه دیگری میفرماید: «وَإِنْ كُنْتُمْ فِي رَيْبٍ مِمَّا نَزَّلْنَا عَلَى عَبْدِنَا فَأْتُوا بِسُورَةٍ مِنْ مِثْلِهِ وَادْعُوا شُهَدَاءَكُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ»16. عبودیت خدا او را شایسته نزول وحی میکرد، با اینکه پیامبر گرامی اسلام، امی و درس نخوانده بود، کتابی آورد که هیچکس نتوانست و نمیتواند حتی سوره و آیهای مانند آن را بیاورد. در مواردی قرآن از پیامبر بهعنوان عبد نام برده است، چه در مواردی که با دشمنان خدا در میدان جنگ نبرد میکرد، چه در آغاز رسالت و چه به هنگام اسراء و رفتن به معراج و چه به هنگام نزول قرآن و…. در همه این موارد او یک بندهی خداست و همه مسئولیتها و مقامات معنوی از عبودیت او ناشی شده است. همچنین از مقامات معنوی پیامبر گرامی اسلام این است که ایشان لایق وحی الهی شدند. در آیاتی از قرآن خداوند پیامبر را مانند سایر انسانها دانسته است و دریافت وحی از سوی خداوند بر پیامبر را یک امتیاز بر سایر انسانها میداند، مثلا در سوره کهف آیه 110 میفرماید: «قُل اِنَّما اَنا بَشَرٌ مِثلُکُم یوحی اِلَیَّ اَنَّما اِلـهُکُم اِلـهٌ واحِدٌ... ؛ بگو من فقط بشری هستم مثل شما (امتیازم این است که) به من وحی میشود که تنها معبودتان معبود یگانه «خدا» است»، و در آیه 6 سوره فصلت در همین مضمون میفرماید: «قُل اِنَّما اَنا بَشَرٌ مِثلُکُم یوحی اِلَیَّ اَنَّما اِلـهُکُم اِلـهٌ واحِدٌ فَاستَقیموا اِلَیهِ واستَغفِروهُ وویلٌ لِلمُشرِکین»17 آیات زیادی از قرآن کریم دلالت بر این دارند که هرچه پیامبر گرامی اسلام از وحی گرفته به مردم گفته است، همانی است که خداوند بر او به نازل کرده است و شخص پیامبر به هیچ نحو و ناخواسته از روی سهو و خطا، تأثیری در معنا یا الفاظ آن نگذاشته است. آیه قرآن میفرماید که پیامبر از روی هوا و هوس سخن نمیگوید بلکه هر چه میگوید وحی الهی است که بر او تعلیم دادهشده است (عصمتی، ۱۳۸۵: شماره ۲۹۶).
با توجه به مطالب یاد شده، پیامبر (صلی الله علیه و آله) با نگاه عبودیت مطلق خود، به مقام نبوت و رسالت و حتی معراج نائل آمدند که در تاریخ معینی نمیگنجند.
ج: فرد بودن ذات مقدس خاتمالانبیا؛ وجود مبارک و مقدس پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) در کائنات و جهان، در نظام کیهانی و در عالم امکان و در کلمات وجودی فرد است، به دلیل اینکه آنچه اولین و آخرین بدون استثناء، انبیا و مادون آنها مطلقاً حقایقی را تحصیل میکنند، معارفی را به دست میآورند و فیوضاتی که به آنها فیض میشود، همه و همه از وجود برکت ختمی مرتبط به پیامبر گرامی اسلام است. این سخن حقیقتی است برهانی، عرفانی و قرآنی. مرحوم صدر المتالهین رحمهالله در مرحله اتحاد عاقل به معقول اسفار، از صادر نخستین و بلکه از عقل اول، تعبیر به عقل بسیط میکند.18 «و انسان کامل با عقل بسیط اتحاد وجودی پیدا میکند». «اذا کان العقل کان الاشیاء». لذا اینچنین انسان کامل، «کان الاشیاء» موجودات نظام هستی و کلمات نظام هستی همه میشوند شئون او. این اتحاد او وجوداً با عقل بسیط بالاتر از سید، بالاتر از فرمایش محیالدین عربی است. در باب ششم فتوحات در بحث هباء: «... فلم یکن أقرب إلیه «تعالی» قبولا، فی ذلک الهباء، إلاحقیقة محمد (صلیالله علیه و آله) المسماة بالعقل. فکان سید العالم بأسره و أول ظاهر فی الوجود. فکان وجوده من ذلک النور الإلهی و من الهباء و من الحقیقة الکلیة. وفی الهباء وجد عینه، وعین العالم من تجلیه، وأقرب الناس إلیه علی بن أبیطالب و أسرار الأنبیاء اجمعین» (ابن عربی، بیتا: ۱/169). هباء یکی از اسماء صادر نخستین است و حضرت ختمی (صلیالله علیه و آله) از حیث سعه وجودیاش، اعتدال مزاجش، قابلیت ذاتیاش و اقتضای عین ثابتش طوری است که صعودا با صادر نخستین که رق منشور و همه کلمات وجودی نظام هستی میپیوندد. آنگاه تمام کلمات وجود که «قل لو کان البحر مدادا لکلمات ربی لنفذ البحرقبل ان تنفذ کلمات ربی و لو جئنا بمثله مدادا» (سوره کهف: 18، آیه 109). همه میشود شئون وجودی او، غرض اینکه آن تعبیر اتحاد در کلام مرحوم صدرالمتالهین رحمه الله خیلی مهمتر و شریفتر از این تعبیر «پیوند و قبول» در گفتار محیی الدین عربی است، بنابراین آنچه غیر خدا میگیرند از رق منشور و از این مشکات و از این شعبه حضرت خاتم (صلی الله علیه و آله) است. دیگر فردی مثل حضرت خاتم در نظام هستی نداریم. البته فرمایش صاحب فتوحات این است که دو نفر به مقام هباء رسیدند. یکی خاتمالانبیا و دیگری سید الاصیاء «ع» اما سیدالاصیا حضرت امیرالمؤمنین «ع» تابع است و حضرت خاتم (صلی الله علیه و آله) اصیل لذا او در عالم امکان میشود فرد (طباطبایی، 1387: 4ـ5). پس با این بیان پیامبر گرامی اسلام دارای ذات ماورایی است.
د: پیامبر، معراج و سیر مقام «او ادنی»؛ یکی از برجستهترین مقامات پیامبر گرامی اسلام عروج به مقام بلند مراتب انسانی و دستیابی به عالیترین درجه تقرب به خداوند یعنی معراج آن حضرت است. پیامبر (صلی الله علیه و آله) در این سفر آیات الهی بسیاری را مشاهده کرد و به درجهای از کمال و تقرب رسید که فرشته همراه و راهنمای پیامبر در مرحلهای از همراهی بازماند و پیامبر (صلی الله علیه و آله) به سیر خود ادامه داد؛ آنجا که خداوند در قرآن سوره اسراء آیه 1 میفرماید: «سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَيْلًا مِنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الْأَقْصَى الَّذِي بَارَكْنَا حَوْلَهُ لِنُرِيَهُ مِنْ آيَاتِنَا إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ»19. نهایت سیر انسانی که فوق آن قابلتصور بر هیچکس نیست سیر حضرت خاتمالانبیا است، این سیر صمد است، پر از جای خالی بر هیچکس ندارد، مثلاینکه نبوت آن حضرت هم صمد است، قرآن آن حضرت هم صمد است، جای خالی برای کتاب دیگری نیست. اگرچه مقام «قرب قوسین» خیلی مقام مهمی است، که در سوره نجم از آیه 4 الی 6 اشاره به این مهم دارد: «إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى»20 «عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى»21، «ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى»22. اما مقام «او ادنی»، نیز مختص به پیامبر گرامی اسلام است و سخن گفتن در پیرامون آن سخت است و فهم آن کار هر کس نیست.
در نیابد حال پخته هیچ خام |
| پس سخن کوتاه باید و سلام |
کسی که ناقص باشد نمیتواند مرحله کامل را آنچنانکه هست درک کند چون علم و ادراک احاطه، عالم است به معلوم؛ اما این سیر، سیری است که اثر آن قرآن است؛ زیرا اثر هرکس نمودار دارایی اوست. بزرگترین اثر پیامبر قرآن کریم است، این قرآن معرف حقیقت اوست (همان: ۱۲).
هـ: مظهر اسم الله بودن پیامبر؛ همه موجودات عالم تحت تربیت اسمی هستند که در عالم اسماء آن اسم را میپروراند. گرچه اکثراً نمیدانند که تحت تربیت چه اسمی هستند و از چه طریقی در حال رشد و ترقی میباشند؛ و از آنجا که وجود مقدس رسول خدا صلیالله علیه و آله مظهر کامل برای اسم الله است و اسم الله جامع جمیع اسماء الهیه و مستجمع جمیع صفات کمالی است، لذا اسمی که مربی وجود مبارک و خاتمالانبیاء (صلیالله علیه و آله) است، اسم الله است. یعنی رب او الله است و اسم الله کعبه و قبله همه اسماء الهی است و اسماء همه در حول او طایفاند و کسی که مظهر اسم الله است، او نیز کعبه و قبله همه است. مظهر الله بودن هم باید اتم مظاهر باشد، به خاطر اینکه حضرت دعوتکننده بهسوی الله است و هر نبی و رسول دعوتکننده بهسوی خداوند است، لکن نه از حیث این اسم، بلکه از حیث اسمی مخصوص که رب آن نبی و رسول است؛ زیرا هر پیامبری مظهر اسمی خاص است که آن اسم تحت لوای اسم الله است. بنابراین همه انبیا تحت لوای خاتمالانبیاء قرار دارند. لذا فرمود: «آدم و من دونه تحت لوایی». نکته قابلتوجهی که میتوان از این بحث استفاده کرد این است که نفوس همه انبیاء اولوالعزم باید از همه جمیع مراتب عقول عبور کند و بعد از سیر عوامل عقلی در اسماء و صفات حق سیر نماید. سیر در اسماء بعد از فنا در ذات و صحو بعد از محو حاصل میشود. نهایت مسیر حضرت ختمی (صلیالله علیه و آله) در جمیع اسماء و صفات است و سیر انبیاء دیگر در برخی از اسماء است؛ لذا اعتدال حقیقتی از مختصات حضرت ختمیمرتبت (صلیالله علیه و آله) است و انبیاء دیگر تجلیات و حسنات او میباشند. روحانیت حضرت ختمیمرتبت (صلیالله علیه و آله) از عقل کل و صادر نخستین است و سلسله نزولیه افعال حقتعالی به اوست و قوس صعود نیز بر وفق قوس نزول است؛ یعنی: هر چه در آن قوس بود باید در آن قوس به ظهور برسد. «کما بداءکم تعودون» (سوره اعراف: 7، آیه 29). پس از آن جناب (صلیالله علیه و آله) در عروج به مقام عقل کلی که در اول بود، رسید.
دو سر خط حلقه هستی به حقیقت به هم تو پیوستی
بلکه رسیده به مقام که خبر داد: «لی مع الله وقت لا یسعنی فیه ملک مقرب و لا نبی مرسل» پس نمیماند بعد از این مرتبه صعودی مگر مرتبه احدیت. سبحانالله. با توجه به مطالب بالا انسان به عظمت وجودی والایی که پیغمبر اسلام دارا است پی میبرد (طباطبایی، 1387: 16ـ17).
و: واسطه فیض بودن؛ مبدأ افاضه فیوضات و افاده هبات در عالم، ربالعالمین است؛ و خداوند کلید باب جود، کرم و مشکات اقتباس نور قدم است و بدون شک رسول خدا (صلیالله علیه و آله) افاضه این خیرات و فیوضات است و بهوسیله و واسطه پیامبر است که دیگر موجودات از نور عالم وجود استفاده و فیض میبرند. چنان که در خبر قدسی آمده: «لولاک لما خلقت الافلاک» (مجلسی، 1372: 15/۲۵ـ۲۸). اینکه وجود پیامبر گرامی اسلام واسطه فیض است به دلیل این است که فیض، مستقیم و بدون واسطه از طرف خداوند متعال افاضه نمیشود. عالم بهمنزله یک اتاق تاریک است که شعاع آفتاب حقیقی نمیتواند بر آن بتابد و وجود مبارک ختمیمرتبت بهمنزله آیینهای است که در اتاق قرار دارد که شعاع نور در اتاق بهواسطه آن آیینه بر اتاق میتابد و منعکس میشود و باعث روشنی آن میشود. این آیینه از آفتاب حقیقت هستی نور میگیرد و به اتاق میتابد. وقتی این اتاق به نور وجود، هستی یافت، آنگاه بهواسطه این وجود و نور خطاب میشود که: «أَلَمْ تَرَ إِلَى رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاكِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا».23 نور وجود این اتاق واسطه این آیینه است و نور آیینه هم از آفتاب است. پس وجود مبارک پیامبر واسطه فیض است و اگر برفرض او نباشد، عالم به عدم و تاریکستان تبدیل میشود. «لولاک لما خلقت الافلاک» این انسان کامل است، این خلیفهالله است که در ارتقاء وجود چنان بالا میآید که صفات ربوی در او تجلی میشود، آنطور اسماء او جمع است که «و إنک لعلی خلق عظیم» (سوره قلم: 68، آیه 4). اینچنین انسانی در نظام هستی متصل به صفات ربوی است که میشود آینه ایزدنما و برای اینچنین انسانی که قطب عالم امکان است، مثل و مانندی وجود ندارد بلکه دومی برای او نیست و اصلاً دوییتی بردار نیست (طباطبایی، 1387: 17ـ19).
پس در نتیجه؛ از آنجایی که پیغمبر گرامی اسلام دارای جایگاه رفیع و بلندی است که مورد سلام و صلوات خداوند متعال قرار میگیرد و از چنان روح بلندی برخوردار است که واسطه فیض از طرف خداوند بر روی کائنات و تمام مخلوقات شده است؛ نشان از عدم محدویت ذاتی شخص پیامبر است و اشاره به فرازمانی و فراتاریخی بودن ایشان دارد.
بر پایه بررسیهای انجام یافته درباره محدودیت ذاتی انسان، بهخصوص محدودیت ذاتی شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله) از نگاه اندیشمندان غربی و شرقی، نتائج ذیل حاصل میگردد:
أولاً: انسان دارای ذات ثابت و محدود به زمان و تاریخ نیست و با توجه به حیثیات مکانی، زمانی و تاریخی متفاوت هستند.
ثانیاً: برخی از اندیشمندان اسلامی معتقدند که پیامبر هم مانند سایر انسانها است: به میان آنها میآمد و همانند آنها زندگی میکرد که قرآن نیز بارها به آن اشارهکرده است و تا جایی قرآن پیامبر را مورد سرزنش قرار میدهد و در نتیجه قائل به فرهنگی بودن قرآن هستند و آن را محصول تاریخی و فرهنگی میدانستند، میگویند که ادعای پیامبر به پیامبری خود بهصورت انسانی بود پیامبر هم محدود به زمان و مکان خود بود. این ادعا به چند دلیل مردود است:
1. دلایلی که در محدود بودن ذات انسان ذکر کردهاند مستدل و مستند نیست.
2. گرچه انسان از محدودیت وجودی و ذاتی برخوردار است؛ اما این مانع از فهم درک امور فراتاریخ بودن نمیشود.
3. انسان بهمقتضای بعد الهی و مجرد خود توان رفتن به فرازمان و فراتاریخ را دارد.
4. انسان از صنف امور ملکوتی و فرازمانی است.
5. پیامبر، قرآن را به علم حضوری تلقی کرده و خداوند حقایق قرآن را در جان و نفس پیامبر قرار داده و قرآن با وجود پیامبر اکرم(ص) عجین گشته است.
منابع
1. ابن عربی، محیی الدین (بیتا)، الفتوحات المکیه فی معرفه اسرار المالکیه و الملکیه، موسسه آلالبیت (ع) لاحیاء التراث.
2. ابوزید، نصر حامد (1380ش)، معنای متن، ترجمه مرتضی کریمی نیا، تهران: طرح نو.
3. ابوزید، نصر حامد (1389ش)، معنای متن پژوهشی در علوم قرآن، ترجمه: مرتضی کریمی نیا، تهران: طرح نو.
4. ابوزید، نصر حامد (1992م)، المنهج الوافی فی فهم النصوص الدینیه، بیروت: الهلال.
5. ابوزید، نصر حامد (1997م)، نقد خطاب الدینی، قاهره: مکتبه مدبولی.
6. آمدی، عبدالواحد (1407ق)، غرر الحکم و درر الکلم، بیروت: موسسه الاعلمی
7. جوادی آملی، عبدالله (1381ش)، صورت و سیرت انسان در قرآن، چاپ دوم، قم: اسراء.
8. جوادی آملی، عبدالله (1385)، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قم: اسراء.
9. جوادی آملی، عبدالله (1389)، تفسیر انسان به انسان، قم: اسراء.
10. خمینی، روحالله (1386ش)، انسانشناسی در اندیشه امام (ره)، تبیان آثار موضوعی، دفتر چهل و سوم، چاپ دوم، قم: موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره).
11. رجبی، محمود (1380ش)، انسانشناسی، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره).
12. سروش، عبدالکریم (1378ش)، بسط تجربه نبوی، تهران: صراط.
13. سروش، عبدالکریم (1397ش)، کلام محمد، رویای محمد، تهران: صراط.
14. سید علی، طباطبایی (1387ش)، کتاب تجلی اعظم، چاپ دوم، قم: انتشارات قائم آل محمد (ص).
15. عرب صالحی، محمد (1387)، تاریخی نگری و دین، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
16. عرب صالحی، محمد (1393ش)، چالش با ابوزید، قم: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
17. قربانی لاهیجی، زین العابدین (1374)، فلسفه آفرینش انسان و سعادت واقعی او، تهران: دفتر تبلیغات اسلامی.
18. مجتهد شبستری، محمد (1383ش)، تاملاتی در قرائت رسمی از دین، تهران: طرح نو.
19. مجلسی، محمدباقر (1372ش)، بحارالانوار، تحقیق سید جواد علوی و مرتضی آخوندی، تهران: درالکتب الاسلامیه.
20. مصباح یزدی، محمدتقی (1396ش)، خودشناسی برای خودسازی، چاپ بیستم، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره).
21. مطهری، مرتضی (1373ش)، انسان در قرآن، چاپ هشتم، تهران: صدرا.
22. منسوب به امام صادق علیهالسلام (1400ق). مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، بیروت: موسسه.
23. هایدگر، مارتین (1386ش)، وجود و زمان، ترجمه محمود نوالی، تبریز: دانشگاه تبریز.
24. هایدگر، مارتین (1388ش)، هستی و زمان، ترجمه سیاوش جمادی، چاپ دوم، تهران: ققنوس.
25. سهرابی فر، محمدتقی (۱۳۹۶ش)، «هایدگر و ذاتمندی»، قبسات، سال بیست و دوم، تابستان.
26. عرب صالحی، محمد (۱۳۹۲ش)، «ابوزید و تاریخ نگری»، قبسات، سال ۱۸ بهار.
27. عرب صالحی، محمد (1395 ش)، «مبانی تاریخمندی قرآن و تحلیل و نقد مبانی وحی شناختی آن»؛ فلسفه دین، دوره 13، شماره 4، صفحات 659ـ679
28. عصمتی، سبحان (۱۳۸۵ش)، «ابعاد معنوی شخصیت پیامبر»، پاسدار اسلام، مرداد، شماره ۲۹۶.
29. مجتهد شبستری، محمد، مجموعه مقالات:
https: //mohammadmojtahedshabestari.com
https: //www.mehrnews.com/news/288
[1] . دانش پژوه سطح چهار مرکز تخصصی تمدن نوین اسلامی و مدرس سطوح عالي حوزه علميه قم، ایران:
morteza124770@gmail.com
[2] . استادیار گروه قرآن و حدیث، دانشگاه معارف اسلامی قم، ایران: Kamali@maaref.ac.ir
[3] . دکتری مدرسی معارف اسلامی و مدرس دانشگاه تهران، ایران (نویسنده مسئول): S.h.mohammadi@ut.ac.ir
[4] . Richard Bernstein.
[5] . lbi, p. 8I.
[6] . گوشت تکهتکه و خشکانده شده. نک: المنحد.
[7] . «او همان کسی است که هرچه آفرید نیکو آفرید و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد و سپس نسل او را از عصارهای از آب ناچیز و بیقدر آفرید. سپس اندام او را موزون ساخت و از روح خویش در وی دمید و برای شما گوش و چشمها و دلها قرارداد؛ اما کمتر شکر نعمتهای او را بهجا میآورید.» (سوره سجده: 32، آیه 7 الی 9).
[8] . «آيا گمان میكنى كه تو موجود كوچكى هستى درحالیکه دنیای بزرگی در تو نهفته است؟! اى انسان، تو كتاب روشنى هستى كه با حروفش هر پنهانى آشکار میشود». (قریانی، 1374: 32_31).
[9] . «و یقیناً ما به داود و سلیمان، دانش [ویژه] دادیم و آن دو گفتند: همه ستایشها ویژه خداست، همانکه ما را بر بسیاری از بندگان مؤمن خود برتری عطا کرده است». (سوره نمل: 27، آیه 15.)
[10] . «و سلیمان وارث داود شد و گفت: ای مردم! [معرفت و آگاهی به] زبان و منطق پرندگان را به ما آموختهاند و از هر چیزی [که به پیامبران و پادشاهان دادهاند] به ما عطا کردهاند، یقیناً این امتیاز وبرتری آشکاری است». (همان، آیه 16.)
[11] . «وآن زمان را یاد آر که پروردگارت به فرشتگان گفت: بهیقین جانشینی در زمین قرار میدهم. گفتند: آیا موجودی را در زمین قرار میدهی که در آن به فساد و تباهی برخیزد و بهناحق خونریزی کند و حالآنکه ما تو را همواره با ستایشت تسبیح میگوییم و تقدیس میکنیم. [پروردگار] فرمود: من [از این جانشین و قرار گرفتنش در زمین اسراری] میدانم که شما نمیدانید».
[12] . یعنی: «پروردگارا! برای چه مخلوقات را آفریدی؟ خدای تعالی فرمود: گنجی پنهان بودم، دوست داشتم که شناخته شوم، پس خلق را آفریدم تا مرا بشناسند» (مجلسی، 1372: ج 84، 198و 344).
[13] . «همانا خدا و فرشتگانش بر پیامبر درود و رحمت میفرستند. ای اهل ایمان! بر او درود فرستید و آنگونه که شایسته است، تسلیم اوباشید» (سوره الاحزاب: 33، آیه 56).
[14] . «اوست که پیامبرش را با هدایت و دین حق فرستاد تا آن را بر همه ادیان پیروز گرداند، هرچند مشرکان خوش نداشته باشند» (سوره توبه: 9، آیه 33).
[15] . «به نام خدا که رحمتش بیاندازه است و مهربانیاش همیشگی منزّه و پاک است آن [خدایی] که شبی بندهاش [محمد (صلیالله علیه واله)] را از مسجدالحرام به مسجدالاقصی که پیرامونش را برکت دادیم، سیر [و حرکت] داد تا [بخشی] از نشانههای [عظمت و قدرت] خود را به او نشان دهیم؛ یقیناً او شنوا و داناست».
[16] . «و اگر در آنچه ما بر بنده خود محمّد «صلیالله علیه واله» نازل کردهایم، شک دارید [که وحی الهی است یا ساخته بشر] پس سورهای مانند آن را بیاورید و [برای این کار] غیر از خدا، شاهدان و گواهان خود را [از فُصحا و بُلغای بزرگ عرب به یاری] فراخوانید، اگر در گفتار خود که این قرآن ساخته بشر است نه وحی الهی راستگویید» (سوره بقره: 2، آیه 23).
[17] . «بگو: من فقط انسانی مثل شما هستم، این حقیقت بر من وحی میشود که معبود شما معبود یگانه است، سپس تمام توجه خویش را بهسوی او کنید و از وی آمرزش طلبید و وای بر مشرکان».
[18] . عقل بسیط بر آن قوه و صورت علمیه جمعی اطلاق میشود که انسان در هر رشته به دست میآورد که همان اصول و ضوابط کلی است.
[19] . «به نام خدا که رحمتش بیاندازه است و مهربانیاش همیشگی منزّه و پاک است آن [خدایی] که شبی بندهاش [محمّد (صلیالله علیه واله و سلم)] را از مسجدالحرام به مسجدالاقصی که پیرامونش را برکت دادیم، سیر [و حرکت] داد تا [بخشی] از نشانههای [عظمت و قدرت] خود را به او نشان دهیم؛ یقیناً او شنوا و داناست».
[20] . «گفتار او چیزی جز وحی که به او نازل میشود، نیست».
[21] . «فرشته بسیار نیرومند به او تعلیم داده است».
[22] . «همانکه دارای درایت و توانمندی شگفتی است، پس [به آنچه مأمور انجامش است] مسلط و چیره است».
[23] . «آیا به [قدرت و حکمت] پروردگارت ننگریستی که چگونه سایه را امتداد داد و گستراند؟ و اگر میخواست آن را ساکن و ثابت میکرد، آنگاه خورشید را برای [شناختن] آن سایه، راهنما [انسانها] قراردادیم». (سوره فرقان: 25، آیه 45)