بررسی تاثیر هوش تجاری بر ساختار نوآوری باز
الموضوعات :مهدی سبک رو 1 , فرانک صفری شاد 2 , ابراهیم رحیمی 3 , نجیبه عباسی رستمی 4
1 - استادیار و عضو هیأت علمی دانشکده اقتصاد، مدیریت و حسابداری دانشگاه یزد
2 - دانشجوی دکتری مدیریت بازرگانی، دانشگاه یزد
3 - دکترای مدیریت منابع انسانی، عضو هیأت علمی دانشگاه فنی و حرفهای، مدرس دانشگاه پیام نور استان مرکزی
4 - دانش آموخته کارشناس ارشد مدیریت بازرگانی، دانشگاه اصفهان. (مسئول مکاتبات).
الکلمات المفتاحية: آمادگی سازمانی, ظرفیت جذب, هوش تجاری, نوآوری باز, توانمندی مشارکتی,
ملخص المقالة :
زمینه: در عصر جهانی شدن، پیروزی از آن شرکت های است که خیلی سریع و هوشمندانه، اجازه ورود افکار و ایده های جدید در محیط خارجی سازمان را به درون سازمان می دهند و این به مفهوم نوآوری باز می باشد. هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر هوش تجاری بر ساختار نوآوری باز است. روش: این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه ی گردآوری داده ها، توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش حاضر 134 نفر از کارکنان یک شرکت تولیدی در شهر کرمانشاه هستند که با استفاده از فرمول آماری کوکران تعداد 99 نفر به عنوان نمونه مورد بررسی قرار گرفتند. برای سنجش متغیر هوش تجاری از پرسشنامه تدوین شده توسط پروویچ (2012) و برای سنجش متغیر نوآوری باز از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شده است. که روایی پرسشنامه بر اساس روایی محتوا و سازه و پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ مورد سنجش قرار گرفت. تجزیه و تحلیل دادهها از طریق آزمون t مستقل و مدلیابی معادلات ساختاری و با کمک نرم افزارهای SPSS و Smart-PLS انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد که هوش تجاری بر ساختار نوآوری باز تاثیر مثبت و معنا دار دارد و تمامی فرضیات پژوهش مورد تایید واقع شدند. نتیجه گیری: دانش حاصل از پژوهش حاضر به مدیران و کارگزاران سازمانی کمک می کند که جهت ارتقای هوش تجاری سازمان و نوآوری باز برنامه های خاصی را برای سازمان خود مدنظر قرار دهند.
_||_
ل
بررسی تاثیر هوش تجاری بر ساختار نوآوری باز
چکیده
زمینه: در عصر جهانی شدن، پیروزی از آن شرکت های است که خیلی سریع و هوشمندانه، اجازه ورود افکار و ایده های جدید در محیط خارجی سازمان را به درون سازمان می دهند و این به مفهوم نوآوری باز می باشد.
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر هوش تجاری بر ساختار نوآوری باز است.
روش: اين پژوهش از نظر هدف، كاربردي و از نظر شيوه ي گردآوري داده ها، توصیفی- پیمایشی است. جامعه آماری پژوهش حاضر 134 نفر از کارکنان یک شرکت تولیدی در شهر کرمانشاه هستند که با استفاده از فرمول آماری کوکران تعداد 99 نفر به عنوان نمونه مورد بررسی قرار گرفتند. برای سنجش متغیر هوش تجاری از پرسشنامه تدوین شده توسط پروویچ (2012) و برای سنجش متغیر نوآوری باز از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شده است. که روایی پرسشنامه بر اساس روایی محتوا و سازه و پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ مورد سنجش قرار گرفت. تجزیه و تحلیل دادهها از طریق آزمون t مستقل و مدلیابی معادلات ساختاری و با کمک نرم افزارهای SPSS و Smart-PLS انجام شد.
یافته ها: نتایج نشان داد که هوش تجاری بر ساختار نوآوری باز تاثیر مثبت و معنا دار دارد و تمامی فرضیات پژوهش مورد تایید واقع شدند.
نتیجه گیری: دانش حاصل از پژوهش حاضر به مدیران و کارگزاران سازمانی کمک می کند که جهت ارتقای هوش تجاری سازمان و نوآوری باز برنامه های خاصی را برای سازمان خود مدنظر قرار دهند.
واژه های كليدي: هوش تجاری، نوآوری باز، آمادگی سازمانی، توانمندی مشارکتی، ظرفیت جذب.
مقدمه
از آنجایی که محیط کسب و کار به سرعت در حال تغییر است و فرایندهای کسب و کار در حال پیچیده تر شدن هستند، برای مدیران بسیار مشکل خواهد بود تا درک جامع و کاملی از محیط کسب و کارشان داشته باشند. عواملی از جمله جهانی شدن، مقررات زدایی، ترکیب و ادغام، رقابت و نوآوری در فن آوری، شرکت ها را وا داشته تا درباره استراتژی کسب و کار خود تجدید نظر کنند. در این میان بسیاری از شرکت های بزرگ به هوش تجاری متوسل شده اند تا به آنها در درک و کنترل فرایندهای کسب وکار به منظور دستیابی به مزیت رقابتی کمک کند ( احمد خان1، 2012). هوش تجاری روش بهبود عملکرد کسب و کارها از طریق ارائه کمک های بسیار به تصمیم گیرندگان اجرایی است که آنها را قادر می سازد به اطلاعات عملی دست یابند ( سوئی2 و همکاران، 2007).
امروزه، با کوتاهتر شدن چرخه عمركالاها و فناوری بكارگرفته شده در آن ها، مقوله نوآوري اهمیت روزافزونی در تجارت پیدا کرده است (جاكوبي و بيلينگر3، 2005). يكي از اصول ايجاد يك محيط نوآورانه، شناخت بازار و آگاهي از محدوده وسيع فرصت هاي ممكن و همچنين آگاهي از نقاط قوت و ضعف داخلي سازمان مي باشد. هوش تجاري و هوش رقابتي با قابليت هاي فراواني كه دارند، اطلاعات زيادي در اين زمينه ها براي سازمان فراهم مي كنند. از طرفي رقابت پذيري يك سازمان عامل ديگري است كه در ايجاد يك محيط نوآورانه نقش مهمي ايفا مي كند، در واقع مي توان بيان نمود كه نوآور بودن يك سازمان بدون رقابت پذيري آن بي معناست. (صالح زاده و همکاران، 1389).
سازمان ها باید بصورت مداوم به نوآوری در فرایندها، محصولات و خدمات خود بپردازند و از آن جایی که سازمان ها جهت نوآوری نیازمند ارائه فکر و ایده ی جدید هستند، بنابراین باید افکار و ایده های جدید را کنکاش کنند و این جستجو و استقبال از ایده های جدید فقط محدود به محیط داخلی سازمان ها نباشد، بلکه باید اجازه ورود افکار و ایده های جدید در محیط خارجی سازمان به درون سازمان داده شود و این به مفهوم نوآوری باز می باشد. لذا در پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر هوش تجاری بر ساختار نوآوری باز، به بررسی این مفاهیم و ارتباط بین آن ها پرداخته شده است.
ادبیات پژوهش
مفهوم هوش تجاری
یکی از مهم ترین انواع هوش که در محیط کسب وکار و برای مدیران ارشد سازمانی از اهمیت بالایی برخوردار است، هوش تجاری میباشد (هابول4، 2010). اصطلاح هوش تجاری برای نخستین بار در سال 1989 توسط یکی از پژوهشگران گروه گارتنر به نام هوارد درسنر مطرح گردید. او هوش تجاری را مجموعه ای از مفاهیم و روش ها به منظور توسعه تصمیم گیری های تجاری از طریق سیستم های مبتنی بر واقعیت معرفی کرد.
هوش تجاری مفهوم وسیعی است که جهت دهی مناسب کل سازمان را در می گیرد. این مفهوم با اکتساب، مدیریت و تجزیه و تحلیل مقادیر انبوهی از داده ها در مورد شرکا، محصولات، خدمات، مشتریان و عرضه کنندگان، فعالیت ها و تبادلات بین آنها سروکار دارد. به عبارت دیگر، هوش تجاری فرایند سیستماتیک و سازمان یافته ای است که توسط آن سازمان اطلاعات را از منابع درونی و بیرونی مرتبط با فعالیت ها و تصمیم گیری های آن کسب و کار بدست می آورد، تجزیه و تحلیل می کند و به گردش در می آورد. هوش تجاری مفهوم جامعی است که از طریق آن کل سازمان بر آن می شود تا از سیستم های اطلاعاتی فراهم شده به مؤثرترین روش با هدف کسب اطلاعات به هنگام و با کیفیت برای تصمیم گیری استفاده نماید به طریقی که مزیت های رقابتی به وجود آید. چنین مفهومی باید از طرف مدیران ارشد سازمانی مورد حمایت قرار گرفته و در سرتاسر سازمان توسعه یابد( میرابی و همکاران،1389).
هوش تجاری شامل فرآیندها، ابزارها و فناوری های مختلف است که برای تبدیل داده به اطلاعات و ا اطلاعات به دانش مورد نیاز هستند. برنامه های کاربردی هوش تجاری موجب تسریع در روند تصمیم گیریهای تجاری در رابطه با کیفیت داده ها می شود (هابول، 2010). هوش تجاری ترکیبی از محصولات، فن آوری ها و روش ها جهت سازماندهی اطلاعات کلیدی است که برای بهبود سود و عملکرد مورد نیاز است. در سطح گسترده تر، هوش تجاری به عنوان اطلاعات کسب و کار و تجزیه و تحلیل کسب و کارها در چارچوب فرایندهای اصلی و اساسی کسب و کار که منجر به تصمیم گیری ها و اقداماتی می شود که به بهبود عملکرد کسب و کار منتهی می شود، در نظر گرفته می شود. این مفهوم از هوش تجاری در شکل شماره (1) نشان داده شده است. ( سوئی5 و همکاران، 2007).
شکل (1): مفهوم هوش تجاری
پارامترهای اصلی مورد نیاز در هوش تجاری
پارامترهای اصلی در هوش تجاری به منظور اتخاذ تصمیماتی با کیفیت بالا مورد نیاز است. این پارامترها شامل مشتریان، رقبا، شرکا، محیط اقتصادی و فرایندهای داخلی می باشند.
1)مشتریان
بدون مشتریان نابودی یک تجارت حتمی است. تجارت به اینکه خدمات و کالاهایش را بفروشد، نیازمند است. هوش تجاری به تجارت کمک می کند که مشتریهای خود را بهتر بشناسند و برتری های آنها را مشاهده کنند. کمک می کند تا خود را با خواسته های مشتریان تطبیق دهند. هوش تجاری داده های جمع آوری شده از مشتریان در سطح بازار را بکار می گیرد.
2)رقبا
یک تجارت موفق نه تنها باید مشتریان را از خود راضی نگه دارد، بلکه باید رقبایی که بطور دائم مراقبند تا مشتریان را از آن خود نمایند، رقابت کند. تاجران امروزی باید بطور دائم رقبایشان را ارزیابی نمایند و استراتژی هایی را اتخاذ کنند. هوش تجاری می تواند به شرکت ها در تعیین استراتژیی هایی که رقبا برای در اختیار گرفتن مشتریان بکار می گیرند، کمک مؤثری باشد.
3)شرکای تجاری
شراکت ذات هر تجارت است. از تأمین کنندگان گرفته تا شرکت های پشتیبان مشتری و توزیع کنندگان کالا که به تجارت شما در چرخه آن کمک می کنند. اطمینان از اینکه همکاری شرکا با تجارت شما در توازن خوبی است، نکته مهمی می باشد. برای مثال امروز خیلی از تاجران، اطلاعات خود را با تأمین کنندگان به اشتراک می گذارند به گونه ای که تأمین کنندگان می توانند موجودی انبار فعلی و آینده را پیش بینی و تنظیم نمایند که ضرورتاً باعث کمک به تجارت شما خواهد شد. به اشتراک گذاری اطلاعات یک کلید است و قادر بودن به اشتراک گذاری اطلاعات مناسب جایی است که هوش تجاری مهم خواهد بود.
4) محیط اقتصادی
بدون هوش تجاری سازمان نمی تواند تجزیه و تحلیل سودمندی از نشانه های کلیدی اقتصادی شامل (نظرات مصرف کننده نهایی، تورم، بیکاری، فراز و نشیب های اقتصادی و ...) به منظور تغییر استراتژی به گونه ای که با محیط اقتصادی فعلی همخوانی داشته باشد، بدهد.
5) فرآیندهای داخلی
فرایندهای داخلی معمولاً به عنوان فعالیت های روزانه یک تجارت یا سازمان تعریف می شود. سازمان ها برای موفقیت در تجارتشان باید قادر به مشاهده نقاط قوت و ضعف فعالیت های روزمره باشند. و همچنین در هر لحظه باید ببینند چه میزان سوددهی و بدهی دارند. بدون هوش تجاری سازمان نمی تواند اطلاعات را به منظور تغییر استراتژی بگونه ای که با محیط فعلی منطبق باشد، به طور مؤثر پردازش نماید. (صفرزاده و همکاران،1387).
اهداف هوش تجاری
مهمترین هدف هوش تجاری در سازمان ایجاد یک بستر و چارچوب با ثبات، قابل گسترش، منعطف و تعامل پذیر است که امکان بکارگیری فناوری های نوین تجاری را در سازمان فراهم می آورد. سیستم هوش تجاری به شرکت ها کمک می کند تا روند تغییرات بازار سهام، تغییرات در رفتار مشتریان و الگوهای مصرف، اولویتهای مشتریان، توانایی های و در نهایت وضعیت شرکت را تجزیه و تحلیل کند. هوش تجاری به مدیران برای ارائه پاسخ به روند تغییرات محیطی کمک کرده و این امکان را به سازمان می دهد تا ثبات و پایداری بیشتری داشته باشد و فرایند تصمیم گیری مبتنی بر اطلاعات را جایگزین قضاوت شهودی و تصمیم گیری مبتنی بر حدس و گمان کنند (حقیقت منفرد و ملایری،1389).
از طرفی هوش تجاری با فرایند تجاری یک سازمان و زنجیره ارزش سازمانی ارتباط مستقیمی دارد. هوش تجاری از یک سو با تأمین کنندگان سازمان در ارتباط بوده و بر عملیات و فعالیتهای سازمان تأثیر می گذارد و از سوی دیگر نیز با مشتریان سازمان در ارتباط است. بنابراین هوش تجاری این امکان را به سازمان می دهد که با کسب بینش، درک صحیح و دیدگاه های کلان، نیازمندی های همهی ذینفعان سیستم را مدنظر قرار دهد ( البشیر و دیگران6،2008).
مفهوم نوآوری باز
نظریه نوآوری باز برای اولین بار توسط هنری چسبرو (2003) پروفسور دانشگاه برکلی کالیفرنیا بیان شد. او نوآوری باز را به عنوان ضرورتی جدید برای ایجاد و سود بردن از فناوری تعریف کرد . قسمت مرکزی فرایند نوآوری شامل جستجو برای دستیابی به ایده های جدید که ظرفیت تجاری شدن را دارند ، می باشد. شرکت ها اغلب مقدار قابل توجهی از پول،زمان و منابع دیگر را صرف فرصتهای نواوری جدید می کنند. در فرایند نوآوری مدرن، سازمان ها نیاز به دانش ویژه ی بالایی پیرامون مصرف کنندگان مختلف، تکنولوژی و بازار متنوع و گوناگون دارند.
نوآوری باز در تعریف بنیادین، بدین معناست که ایده های با ارزش می تواند از درون یا بیرون شرکت سرچشمه بگیرند و تجاری سازی آن ها نیز می تواند از درون یا بیرون شرکت ها باشد. در این پارادایم، شرکت ها ضمن باز کردن حصارهای حائل بین دانش سازمانی یا بیرون، منافع و خطرات توامان را می پذیرند. در واقع، شرکت ها به جای انبار کردن فناوری ها و نوآوری های خود در پستو با به اشتراک گذاشتن ایده ها و دانش سازمانی، ضمن استفاده از سرچشمه های بیرونی دانش و فناوری، در عین حال فرصت بهره برداری از ماصل دانش سازمانی خود را برای دیگران و رقبا فراهم می کنند (خسرو پور همکاران،1392).
نوآوری باز که در شمار پارادایم های نوین نوآوری تلقی می شود، در شرکت های توانمند چند ملیتی به خوبی به کار گرفته شده و ابزارهای طرح شده در این پارادایم، ارزش افزایی هرچه بیشتر را در بنگاه ها در کنار ارتقای سطح کیفی محصولات و رضایت بالای مشتریان پرتوقع را به دنبال داشته است (مشیری،2011).
رویکرد نوآری باز ،مدیریت نوینی را طلب می کند .سازمان های امروزی نیازمند نیل به نگرش های متفاوتی در خصوص باز کردن درب پژوهشگاه های خود به روی سازمان های بیرونی هستند تا بتوانند فرصت هایی را برای تبادل فناری خلق کنند که منجر به اثر بخشی بیش تر فرایند نوآوری، کارایی افزون تر سرمایه گذاری های تحقیق و توسعه ای، و نیل به راه های میانبر شود (دربندی و خورشید،1388). با وجود آنكه کاربرد ویژه نوآوري باز در صنعت و بازار می باشد، بسياري از ساختارهاي ديگر سازماني براحتي ميتوانند اصول نوآوري باز را پياده سازي و اجرا نمايند. شرکت هایی که از نوآوري باز استفاده میکنند را میتوان در دو گروه اصلی طبقه بندی نمود:
1- مبتکران:7 شرکت هایی هستندکه مجوز استفاده از نوآوري هایشان را به شرکت های دیگر داده و بسترهاي مناسب را برای همكاري مشترک ایجاد میکنند.
2- پذیرندگان:8 شرکت هایی که تولیدات/ فرآیندهای تولیدي خود را بر اساس تجارب مبتکران انجام میدهند. با اين وجود که مبتکران بازیگران فعال این عرصه هستند و پذیرندگان احتماال نوآوري باز را به هیچ وجه انجام نمی دهند، اما وجود آن ها از این جهت که مبتکران بتوانند مجوز استفاده از نوآوري هایشان را صادر نمایند ضروری میباشد. در واقع پذیرندگان، استفاده کنندگان غیرفعال پاراديم نوآوري باز می باشند (مشیری،2011).
نوآوری باز و شبکه محور شامل اتحاد با شرکای بیشماری به منظور توسعه محصولات و خدمات، استقرار رویه های مبتنی بر تکنولوژی و نوآوری باز، استفاده از تکنولوژی و نوآوری از محیط بیرونی به منظور توسعه محیط درونی، و شرکت و مشارکت در پروژه های منبع باز در صنایع مختلف است.که در بعضی موارد شامل خلق بازارهای جدید در قسمت های هوشمندانه است که توسط خود شرکت ایجاد می شود نه اینکه از آن بهره برداری کنند (نامبیسان9 و همکاران،2015)
بصورت مشابه سازمان های غیرانتفاعی، آژانس های دولتی و سازمان های بخش های اجتماعی/عمومی هم می توانند رویکردهای نوآوری باز را به کار برند (کلی و پاول10،2012). یکی از نتایج به کارگیری رویکرد نوآوری باز در هر سه بخش دولتی،خصوصی و غیرانتفاعی، ارتقا و تسهیل ابتکارات کارافرینی اجتماعی، مخصوصا در اقتصادهای تلفیقی می باشد. همچنین شواهد نشان می دهد که درگیری موفقیت آمیز با شهروندان و دیگر بخش ها در کارآفرینی اجتماعی، سازمان ها نیازمند انطباق ساختار، استراتژی ها و رویه ها با رویکردهای بازو مشارکتی هستند (باتیلانا و دورادو11،2010).
نوآوري باز عبارت است از تلاش هاي مشترك داخلی با قابلیت برون سپاري و یا ترکیبی از چندین روش مختلف، در جهت بکارگیري دانش داخلی و خارجی در راستاي افزایش ارزش اقتصادي زنجیره، تسریع، توسعه محصول و متراکم نمودن بازار ایده در طول توسعه محصول یا خدمات روند نوآوري باز از طریق دو فاکتور مهم اتفاق می افتد (اسفندیاري،1390) : اول دموکراسی بازار و دوم افزایش فشارهاي رقابتی و کاهش عمر(تقاضاي) محصول در بازار.
ایده اصلی که پشت نوآوري باز وجود دارد این است که دنیاي وسیعی از دانش وجود دارد که بنگاه یا سازمان نمی تواند به همه آنها از طریق تحقیقات اختصاصی خودش دست یابد، بلکه باید بجاي تحقیقات خصوصی در درون بنگاه از سایر تحقیقات از طریق فرآیند اعطاي مجوزها و ثبت اختراع یا خریداري از سایر شرکت ها اقدام نماید. بعلاوه اختراعات داخلی نیز صرفا در درون بنگاه مورد استفاده قرار نگیرند و در خارج از شرکت یا سازمان تجاري سازي شوند. در این مدل شرکت ها بخشی از فرآیند تحقیق و توسعه را برون سپاري می کنند. از ایده هاي خارجی استفاده کرده و مرتبا محصولات جدید رقبا و شرکت هاي پیشرو را رصد میکنند . سپس روي محصولاتی که موفق بوده اند سرمایه گذاري می کنند. در بعضی موارد هم با رقبا و دیگر مراکز تحقیقاتی همکاري مشترك انجام می دهند ( واعظی نژاد و صادقی،1387).
مدل مفهومی ساختار شاخص نوآوری باز كه در این پژوهش استفاده شده است توسط هافکبرینک و شرول در سال 2010 طراحی شد و در شكل(2) نشان داده است. در این چارچوب، منظور از آمادگی سازمانی، توجه به ابعاد فرهنگی و جو سازمان، ساختار و فرایند مناسب ، تغییر و بازسازی و بهبودهای فناورانه برای به کارگیری چنین رویکردی در سازمان است . فرهنگ مستعد سازمان برای نوآوری باز عمدتا شامل عوامل ضمنی سازمانی است. از ملزمات نوآری باز در این حوزه می توان به مرزهای سازمانی نفوذپذیر نسبت به محیط، راحتی ارتباطات کارکنان سازمان با افراد خارج از سازمان و جریان آزادانه اطلاعات بین سازمان و محیط اشاره کرد.از ویژگی های یک سازمان باز نیز می توان ساختار باز و منعطف را مثال زد. خصیصه هایی که می توان برای سازمان باز در این رابطه درنظر گرفت، ارتباطات جانبی بین بازیگران نوآوری به منظور افزایش اطلاعات و دانش در دسترس این بازیگران می باشد.
توانمندی های همکاری در قلب بحث نوآوری باز قرار دارند و از آن، به عنوان توانایی ادغام و اهرم سازی عوامل سازمانی برای ایجاد توانایی و ظرفیت سازمانی برای نوآوری باز می توان یادکرد که سه کارکرد همکاری داخلی، قابلیت شبکه سازی و همکاری از بیرون به درون و از درون به بیرون را شامل می گردد. کارکرد همکاری داخلی عبارت است از همکاری به منظور افزایش تبادلات دانش بین رشته ای درون مرزهای ساختاری و سپس،توسعه تعاملات جانبی بین اجزا دانشی-کارکردی برای افزایش جریانات دانش در سراسر مرزهای سازمانی.
آخرین ویژگی مهمی که می توان برای سازمانی با رویکرد نوآوری باز متصور شد،ظرفیت جذب سازمان در بهره برداری منابع فناورانه است که شامل مراحلی چون شناسایی فرصت های فناورانه،استخراج و تلفیق (شامل توانایی برای بازشناسی توانمندی ها فناورانه و دانش داخلی و خارجی)، فهم و تبادل (شامل توانایی تعیین ارزش دانش درجهت بازار ) می باشد (خسروپور و همکاران،1392).
شکل2: ساختار شاخص رویکرد نوآوری باز
پیشینه پژوهش
محبوبی و همکاران (1393) پژوهشی با عنوان "اثر هوش تجاری مدیران بر نوآوری در مدیریت بازار " انجام دادند. جامعه آماری این تحقیق را کلیه کارکنان و رؤسای شعب بانک کشاورزی استان اردبیل تشکیل داده که نمونهای به حجم 81 نفر با استفاده از فرمول کوکران انتخاب شد. نتایج تحقیق نشان داد که هوش تجاری، پردازش اطلاعات تجاری، مهارتهای تجاری و انعطافپذیری تجاری بر نوآوری در مدیریت بازار تأثیر معناداری دارد. همچنین یافته های تحقیق نشان داد که آگاهی تجاری بر نوآوری در مدیریت بازار تأثیر معناداری ندارد.
شهری و همکاران (1392) درپژوهش خود با عنوان ارائه یک مدل مفهومی مبتنی بر خرد جمعی و نواوری باز در ایجاد و بهینه سازی مدل های کسب و کار دانش محور ، به اثبات نظری اهمیت نوآوری و خلاقیت در مدل های کسب و کار ،جهت دستیابی به اقتصاد دانش محور پرداخته و یک مدل مفهومی قابل پیاده سازی مبتنی بر نواوری باز به عنوان راهکاری عملی برای حمایت از تولید ملی ،کار و سرمایه ایرانی ارائه دادند.
تاج فر (1392) در پایان نامه خود با عنوان ارزیابی پیاده سازی سیستم هوش تجاری در سازمان های دولتی(مورد کاوی: شهردار ی ساری) به امکان سنجی و ارزیابی آمادگی سازمان ها جهت پیاده سازی سیستم هوش تجاری پرداخت. براساس هدف تحقیق پس از بررسی مبانی نظری و ادبیات تحقیق و پیشینه تحقیقات انجام شده،5 بعد و 23 شاخص برای پیادهسازی سیستم هوش تجاری در شهرداری ساری شناسایی و معرفی شدند تا با ارزیابی و مطالعات روی ابعاد و شاخصها، مدل تحلیلی مناسب استخراج شود. ابعاد شناسایی شده عبارتند از: ابعاد مدیریتی، منابع انسانی، فنی، مالی و عملیاتی. نتایج پژوهش نشان داد که از عوامل و ابعاد پنج گانه بالاترین امیتاز مربوط به ابعاد نیروی انسانی و مدیریتی است و ابعاد عملیاتی ، مالی و فنی در رتبه های بعدی قرار گرفتند و در پایان پژوهش با توجه به ارزیابی انجام شده و امادگی های لازم برای بهبود وضعیت سیستم هوش تجاری جهت پیاده سازی راه کارهایی در سازمان ارائه شد.
صالح زاده و همکاران (1389) در پژوهشی به بررسی رابطه میان هوش تجاری و هوش رقابتی در اثربخشی فرایند نوآوری پرداختند. با توجه به اين مطالب، در اين مقاله رابطه ميان هوش تجاري و هوش رقابتي در اثربخشي فرايند نوآوري مورد بررسي قرار گرفته است و چارچوبي مفهومي از ارتباط ميان اين سه موضوع مورد بحث ارائه شده است. نتايج تحقيق نشان مي دهد كه هوش تجاري و هوش رقابتي هم به فرايند نوآوري و هم به رقابت پذيري سازمان كمك خواهند كرد كه اين نوآوري و رقابت پذيري نيز ارتباطي دو طرفه و متقابل با يكديگر دارند.
بهرامی و همکاران (2012) پژوهشی با عنوان " نوآوری در مدیریت بازار با استفاده از هوش تجاری: معرفی چارچوب پیشنهادی" انجام دادند. امروزه، سازمان تجاری برای اینکه قادر باشد در مواجهه با تغییرات متنوع بازار پایدار بماند و در نهایت قادر به مدیریت بازار باشد، نیاز به تجزیه و تحلیل بازار دارد. برای این منظور، سازمان باید فرآیندهای کسب و کار خود را با استفاده از فن آوری های مدرن که هوش تجاری(BI) نامیده می شود، بروز رسانی نماید. در این مقاله در کنار معرفی فرایندهای مدیریت بازار، ضرورت قابل توجه نوآوری و خلاقیت در این فرایندها برای رقابت در تجارت جهانی مورد بحث قرار گرفته است. هدف از این مقاله معرفی چارچوب عملی برای کمک به سازمانها در جهت هدایت اهداف خود نسبت به هوش می باشد، که آن باعث میشود سازمانها درک صحیح و به موقعی از وضعیت بازار به دست آورند.
یکی از تحقیقات انجام شده در ارتباط با هوشمندی فناوری و نوآوری باز، مطالعات وگلرز12 و همکاران در سال 2010 است. نتایج این تحقیق حاکی از آن است که رشد فزاینده اینترنت در افزایش منابع داده برای هوشمندی فناوری تأثیر بسزایی داشته، بکارگیری مناسب و استفاده از ابزار فناوری اطلاعات برای دستیابی و تجزیه و تحلیل این داده ها به یک نکته کلیدی در ایجاد هوشمندی فناوری تبدیل شده است از این رو، راهبرد سازمان در شناسایی و اکتساب فرایند مناسب هوشمندی فناوری دارای اهمیت زیادی شده که یک سازمان در ادغام نوآوری و ایده از بیرون سازمان با مزیت های اصلی درون سازمانی به آن نیازمند است. یک راهبرد مناسب در این حوزه می تواند با ارتباط بین هوشمندی فناوری و نوآوری باز موجب ایجاد مزیت رقابتی شود.
چن و همکاران(2012) در پژوهش خود با عنوان هوش تجاری و تحلیل: از داده های بزرگ به تاثیر بزرگ ،به معرفی و تحلیل موارد و ویژگی هوش تجاری و تحلیل پرداختند و در نهایت یک مدل تلفیقی ارائه دادند.
نامبیسان و همکاران (2015) در پژوهش خود باعنوان کارآفرینی و نوآوری باز، بر چگونگی تاثیر رویکرد نوآوری باز به عنوان یک محرک بر ساختار، رویه، ماهیت و خروجی کارآفرینی تمرکز کردند و آن را تحلیل نمودند.
مدل مفهومی پژوهش
با توجه به تعاریف ارائه شده برای هوش تجاری و مدل ساختار شاخص نوآوری باز هافکبرینک و شرول(2010)، در شکل شماره (3)، مدل مفهومی این پژوهش ارائه شده است:
شکل3:مدل مفهومی پژوهش
فرضیه های پژوهش
فرضیه اصلی: هوش تجاری بر ساختار نوآوری باز تاثیر مثبت و معنادار دارد.
فرضیه فرعی1: آمادگی سازمانی بر ساختار نوآوری باز تاثیر مثبت و معنادار دارد.
فرضیه فرعی2: توانمندی مشارکتی بر ساختار نوآوری باز تاثیر مثبت و معنادار دارد.
فرضیه فرعی3: ظرفیت جذب بر ساختار نوآوری باز تاثیر مثبت و معنادار دارد.
روش شناسی پژوهش
این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت و روش توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماري اين پژوهش شامل مدیران و کارکنان کارخانه ی چینی کرد شهر کرمانشاه که شامل 134 نفر می باشد. درا ين تحقيق از روش نمونه گيري تصادفي ساده استفاده گرديد. با استفاده از فرمول کوکران حجم نمونه 99 نفر به دست آمد. به منظور آزمون مدل پژوهش از پرسشنامه استاندارد شده استفاده شد برای سنجش متغیر هوش تجاری از پرسشنامه تدوین شده توسط پروویچ (2012) و برای سنجش متغیرنوآوری باز از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شده است که بعد از بازبینی توسط اساتید و کارشناسان مربوطه مورد تایید قرار گرفت. لذا سوالات پژوهش روایی لازم را دارند. در این پژوهش روایی سازه به وسیله تحلیل عاملی تاییدی بررسی شده است. ضرايب آلفاي كرونباخ كليهي متغیرهاي پژوهش از 7/0 بالاتر است، بنابراين سوالات پرسشنامه پايايي لازم را داردکه جزئیات مربوطه را می توان در جدول شماره (1) مشاهده نمود. داده های جمع آوری شده با استفاده از فنون آماری شامل: آزمون t-value ، تحلیل عامل تاییدی و معادلات ساختاری و با نرم افزارهای SPSS و Smart PLS در راستای تبیین اجزای مدل و روابط بین آنها تجزیه و تحلیل شده اند.
یافته های پژوهش
در روش مدل سازی معادلات ساختاری ابتدا لازم است تا روایی سازه مورد مطالعه قرار گرفته تا مشخص شود سوال های انتخاب شده برای اندازه گیری سازه های مورد نظر خود از دقت لازم برخوردار هستند. برای این منظور از تحلیل عاملی تاییدی (CFA) استفاده می شود. در شکل(4) مدل اصلاح شده و بار عاملی باقی سوالات را پس از فرایند حذف سوالات با بارعاملی پایین نشان می دهد.
در Smart-PLS به منظور ارزیابی مدل اندازه گیری از شاخصهای میانگین واریانس استخراج شده (AVE)، پایایی ترکیبی (CR) نیز استفاده میشود. میانگین واریانس توسعه یافته (AVE) به منظور بررسی روایی همگرای پژوهش به کار گرفته میشود. استاندارد بالای 5/0 برای این میانگین واریانس توسعه یاقته مناسب میباشد. در روش شناسی مدل معادلات ساختاری ضریب پایایی ترکیبی بالاتر از 7/0 برای هر سازه نشان از پایایی مناسب آن دارد. مقدار ضرایب ذکر شده در جدول1 آمده است که نشان از اعتبار بالای مدل تحقیق دارد.
جدول 1: مقادیرسه معیار آلفای کونباخ، پایایی ترکیبی و روایی همگرا
متغیرها | ضریب آلفای کرونباخ | ضریب پایایی ترکیبی | میانگین واریانس استخراج شده |
هوش تجاری | 894/. | 912/. | 489/. |
ساختارنوآوری باز | 908/. | 924/. | 527/. |
آمادگی سازمانی | 762/. | 863/. | 678/. |
توانمندی مشاکتی | 855/. | 903/. | 701/. |
ظرفیت جذب | 848/. | 898/. | 688/. |
آزمون الگوی ساختاری
آزمون الگوي ساختاري به منظور تاييد و يا رد فرضيه هاي پژوهش انجام ميشود. الگوي ساختاري آزمون شده در شکل شماره (4) ارائه شده است. اعداد روی مسیرها نشان دهنده ضرایب مسیر هستند.
شکل 4: مقادیر بار عاملی و ضرایب مسیر مدل
به منظور بررسی معناداری ضرایب مسیر، لازم است مقادیر T-value برای هر مسیر محاسبه شود. این مقادیر در شکل5 ارائه شده است.
شکل 5: مقادیر T-value
در شکل فوق اعداد مشخص شده نشان دهنده مقادیر T-value هستند. مقادیر بزرگتر و مساوی 96/1، به معنای وجود ارتباط معنادار بین دو متغیر میباشد. بدین ترتیب خلاصه بررسی فرضیه های پژوهش در جدول شماره( 2) ارائه شده است.
جدول 2: آزمون فرضیه های پژوهش
فرضیه | رابطه | ضریب مسیر | Tآماره | نتیجه آزمون | ||
اصلی | ساختار نوآوری باز |
| هوش تجاری | 881/0 | 562/39 | تأیید |
فرعی1 | ساختار نوآوری باز |
| آمادگی سازمانی | 634/. | 216/21 | تأیید |
فرعی2 | ساختار نوآوری باز |
| توانمندی مشارکتی | 851/. | 893/25 | تأیید |
فرعی3 | ساختار نوآوری باز |
| ظرفیت جذب | 863/. | 876/29 | تأیید |
نتيجهگيري
این پژوهش تاثیر هوش تجاری بر ساختار نوآوری باز را بررسی کرده است. یافته های پژوهش حاضر حاکی از وجود تاثیرهوش تجاری بر ساختار نوآوری باز است. بطوریکه نتایج حاصل از آزمون فرضیه اصلی بیانگر تاثیرمثبت هوش تجاری بر ساختار نوآوری باز و تمامی مولفه های نوآوری باز در سطح اطمینان 99 درصد می باشد. بنابراین، می توان گفت از آنجائی که هوش تجاری به دنبال افزایش سود و بهره وری سازمان ها از طریق شکار فرصت های خارج از سازمان و در محیط خارجی است موجب تشویق سازمان ها در بکارگیری رویکرد نوآوری باز و ورود ایده های ناب از محیط خارج به درون سازمان می شود دارد که این یافته با نتایج حاصل از پژوهش وگلرز وهمکاران (2010) و دربندی و خورشیدی (1388) مبنی بر باز کردن درب پژوهشگاه های سازمان به روی محیط بیرونی به منظور خلق فرصت هایی را برای تبادل افکار و ایده هایی که منجر به اثر بخشی بیش تر فرایند نوآوری،کارایی افزون تر سرمایه گذاری های تحقیق و توسعه ای، و نیل به راه های میانبر شود هم خوانی دارد.
هم چنین با توجه به تاثیر مثبت هوش تجاری بر ظرفیت جذب سازمان (فرضیه فرعی 3) می توان گفت که تمرکز برهوش تجاری باعث افزایش ظرفیت جذب ایده ای و بعبارتی فرصت های موجود در محیط جهت رشد و سوددهی سازمان، براساس ماهیت دریافت ایده یا چالش پیش روی سازمان باشد، که این نتایج با یافته حاصل از تحقیقات ارسن و سالتر(2006) مبنی برنقش مثبت گشودگی نوآوری باز و تحقیقات گسترده و عمیق در بهره برداری از عملکرد نوآوری سازگاری دارد.
در این راستا یکی از وظایف متخصصان و محققان حوزه بازاریابی، بسط و گسترش مفهوم هوش تجاری و هم چنین، طراحی و پیاده سازی رویکرد نوآوری، با توجه به پارامترهای محیطی کسب و کار و نیز متغیرهای درون سازمانی با تمرکز بر شرایط بومی سازمان از طریق آموزش مفاهیم و اصول بکارگیری مفهوم هوش تجاری و رویکرد نوآوری باز در بین مدیران و رهبران سازمان است. دانش حاصل از پژوهش حاضر به مدیران و کارگزاران سازمانی کمک می کند که جهت ارتقای هوش تجاری سازمان و نوآوری باز برنامه های خاصی را برای سازمان خود مدنظر قرار دهند.
منابع
اسفندیاري، وحید. (1390). نوآوري باز، ماهنامه اندیشه گستر سایپا. شماره121
تاج فر، امیر هوشنگ. (1392). ارزیابی پیاده سازی سیستم هوش تجاری در سازمان های دولتی (مورد کاوی:شهرداری ساری). پایان نامه کارشناسی ارشد،دانشکده مهندسی کامپیوتر، استان تهران.
حقیقت منفرد، جلال و عوض ملایری، علی. (1389). تأثیر هوش تجاری بر فرایندهای تجاری و عملکرد سازمانی. مطالعه موردی: شرکت تحقیق، طراحی و تولید موتور ایران خودرو(ایپکو). اولین همایش ملی هوش سازمانی/ کسب و کار.
خسروپور، حسین؛ فيضي، كامران و طبائيان، كمال. (1392). بررسي و رتبه بندي عوامل موثر بر سازوكار به كارگيري رو يكرد نوآوريِ باز در صنعت هوايي ايران، فصلنامه مديريت نوآوري، سال دوم، شماره4.
دربندی ، س؛ خورشید، ص. (1388. (رویکرد نوآوری باز و نقش آن در توسعه نوآوری ,” دومین کنفرانس ملی خلاقیت شناسی، TRIZ و مهندسی مدیریت نوآوری ایران و دومین کنفرانس ملی تفکر و آثار علمی تخلیی و کاربردهای آن در آموزش، پژوهش، اختراع و نوآوری, تهران.
شهری، رضا: شریعت نیا، شیخ، رضا. (1393). ارائه یک مدل مفهومی مبتنی بر خرد جمعی و نوآوری باز در ایجاد و بهینه سازی مدل های کسب و کار دانش محور، دومین منفرانس بین المللی مدیریت ،کارآفرینی و توسعه اقتصادی، قم، دانشگاه پیام نور.
صالح زاده، رضا؛ عطارپور، محمدرضا و شائمی برزکی، علی. (1389). بررسی رابطه میان هوش تجاری و هوش رقابتی در اثربخشی فرایند نوآوری، اولین کنفرانس بین المللی مدیریت و نوآوری.
صفرزاده، حسین؛ بنکدار مازندرانی، نازنین و جاویدی حق، مریم. (1389). نقش هوشمندی کسب و کار در استقرار اثربخش مدیریت استراتژیک در سازمان ها. فصلنامه مدیریت کسب وکار، شماره 5، سال دوم.
محبوبی، پیمان؛ ابوالفتحی، مرتضی و حبیبی، نسرین. (1393). اثر هوش تجاری مدیران بر نوآوری در مدیریت بازار در شعب بانک کشاورزی، کنفرانس بین المللی اقتصاد، حسابداری، مدیریت و علوم اجتماعی.
میرابی، وحید رضا؛ کردلویی، حمیدرضا و هاشمی، عسگر.(1389). کاربرد هوش تجاری در صنعت بانکداری به منظور کسب مزیت رقابتی. اولین همایش ملی هوش سازمانی/ کسب و کار.
مشيري ،بنيامين. (2011). توسعه نوآوري باز در ميان عناصر نظام ملي نوآوري،كنفرانس جهاني پارك هاي علمي- دانمارك
واعظی نژاد، محمد; صادقی، جعفر. (1387). . نوآوري باز، استراتژي کلیدي شرکت هاي فناوري بنیان داخلی براي رقابت در بازارهاي داخلی و خارجی، اولین کنفرانس ملی خلاقیت شناسی و مهندسی و مدیریت نوآوري TRIZ، پژوهشکده علوم خلاقیت شناسی، نوآوري، تهران.
Ahmad Khan, R. and DR.S.M.K.Quadri. (2012). Business intelligence:An integrated approach,. Business Intelligence Journal - January, Vol.5 No.1.
Battilana, J. and S. Dorado. (2010). Building Sustainable Hybrid Organizations: The Case of Commercial Microfinance Organizations, Academy of Management Journal, 53(6), 1419–1440.
Cui, Z., Damiani, E. and Leida, M. (2007), Benefits of Ontologies in Real Time Data Access, Digital EcoSystems and Technologies Conference,. Inaugural IEEE-IES, , pp. 392 -397.
Clay, A. and R. Paul. (2012). Open Innovation: A Muse for Scaling, Stanford Social Innovation Review, Fall , 17–18.
Chen, Hsinchun; Chaing ,H. L & Storey, Veda. c. (2012). Business intelligence and analytics:From big data to big impact , MIS Quarterly, Vol. 36 No. 4, pp. 1165-1188.
Elbashir M, Williams S(2007). BI Impact: The assimilation of business intelligence into core business processes. Business Intelligence,12(4).
Habul. A. (2010). Business Intelligence and Customer Relationship Management, ITI ,32nd Int. Conf. on Information Technology Interfaces, June 21-24.
Jacobides, M. G. & Billinger, S. (2006). Designing the boundaries of the firm: From ”make, buy, or ally” to the dynamic benefits of vertical architecture. Organization Science, 17(2): 249-261.
Mahdi Bahrami, Mohammad Arabzad, Mazaher Ghorbani. (2012). “Innovation In Market Management By Utilizing Business Intelligence: Introducing Proposed Framework”, Procedia - Social and Behavioral Sciences, 41 160 – 167
Nambisan, Satish; Siegel ,Donald& Martin Kenney.( 2015). Enterreneurship and open innovation, Strategic entrepreneurship journal.
Veugelers. M.; Bury . J. & Viaene, S. (2010). Linking technology intelligence to open innovation, TechnologicalForecasting & Social Change, pp. 335- 343.
The effect of business intelligence on open innovation structure
Abstract
Background: In the era of globalization, the victory of those companies that many quick and clever, allow new thoughts and ideas in the external environment into the organization And this is to the concept of open innovation.
Aim : The aim of this study was to evaluate the effect of business intelligence on an open innovation structure.
Method : This research is applied objective and the descriptive method of data collection. The study sample of 134 employees are a manufacturing company in the city of Kermanshah which 99 were selected by Cochran statistical formula. validity based on the content and construct validity and its reliability was assessed by Cronbach's alpha.To measuring business intelligence of questionnaire developed by Prvvych (2012) and to measuring open innovation structure of questionnaire Self-made was used. Data analysis by independent t-test and structural equation modeling was performed using SPSS, and Smart-PLS.
findings :The results showed that business intelligence is a positive and significant impact on the structure of open innovation and all hypotheses were confirmed. Conclusion: Knowledge gained from this study will help managers and institutional agents to Consider Special programs for your organization for promote business intelligence and open innovation organization.
Keywords: business intelligence, open innovation, Organizational readiness, collaborative capabilities, absorption capacity.
[1] . Ahmad Khan
[2] Cui
[3] . Jacobides & Billinger
[4] . Habul
[5] Cui
[6] Elbashir et al
[7] Pioneers
[8] Followers
[9] Nambisan
[10] Clay& Paul
[11] Battilana& Dorado
[12] veugelers