بررسی تاثیر دینداری و گرایش سیاسی بر احساس عدالت توزیعی شهروندان در برنامههای توسعه رفاهی دولت
الموضوعات : مطالعات توسعه اجتماعی ایرانمیثم هاشمی نیا 1 , رحمت اله امیراحمدی 2 , حسین ابوالحسن تنهایی 3
1 - دانشجوي دكتراي تخصصي جامعه شناسی اقتصادی و توسعه، دانشكده علوم انسانی، واحد آزاد شهر، دانشگاه آزاد اسلامي، آزاد شهر، ايران.
2 - استادیار، گروه جامعه شناسی، دانشكده علوم انسانی، واحد آزاد شهر، دانشگاه آزاد اسلامي، آزاد شهر، ايران
3 - دانشیار گروه جامعه شناسی، دانشكده علوم اجتماعی، واحد تهران مرکزی، دانشگاه آزاد اسلامي، تهران، ايران.
الکلمات المفتاحية: عدالت توزیعی, رفاه اجتماعی, دولت رفاه, توسعه, نیاز,
ملخص المقالة :
در این پژوهش، تاثیرگذاری گرایش سیاسی و میزان دینداری شهروندان بر احساس عدالت توزیعی در برنامههای رفاهی دولت مد نظر است. این پنجره و منظر، از آن جهت اهمیت دارد که حاکمیت سیاسی کشور در پیوندی جدایی ناپذیر با دین، تلاش میکند نگرش متفاوتی به مقوله رفاه و عدالت اجتماعی بر اساس مفاهیم دینی داشته باشد. چارچوب نظری این پژوهش بر مبنای نظریههای نقد دولت رفاه و نظریه بوردیو تدوین شده است. این تحقیق به صورت پیمایشی و با ابزار پرسش نامه در بین شهروندان خرم آبادی در پایان سال 1399 و آغاز 1400 انجام یافته است. نمونهگیری پژوهش با تلفیقی از نمونهگیری خوشهای و طبقهبندی نامتناسب طراحی شد و حجم نمونه 400 نفر بود. نتایج نشان میدهد شهروندان دیدگاه یکسانی به برنامههای رفاهی دولتها ندارند. آنها در میان سه دولت پیشین، برنامههای رفاهی دولت خاتمی را بهتر و دولت روحانی را ضعیفتر ارزیابی کردهاند. در امید به برنامههای رفاهی دولت آینده نیز اکثریت جمعیت معتقد به ثبات یا حتی بدتر شدن وضعیت هستند. نتایج پژوهش حاکی از تاثیرگیری ارزیابی برنامههای رفاهی دولت از میزان تعهد شهروندان به شعایر دینی و نوع گرایش سیاسی آنهاست؛ در این معنا افراد با گرایش اصولگرا و اعتقادات دینی بیشتر، ارزیابی بهتری از عدالت توزیعی دارند. نتایج پژوهش موید این است که ارجحیت گرایشها و نگرشها موجب وابستگی/ طرد ذهنی شهروندان نسبت به نهادهای دولتی شده و ارزیابی نیازهای اجتماعی و توزیع عدالت توزیعی برنامههای رفاهی دولت را سوگیرانه و به نفع یا علیه آنها تغییر میدهد.
باری، نورمن (1380). رفاه اجتماعی، ترجمه سیداکبر میرحسینی و سید مرتضی نوربخش ، تهران: انتشارات سمت.
بلیک مور، کن (1385). مقدمهای بر سیاستگذاری اجتماعی. ترجمة علی اصغر سعیدی و سعید صادقی جقه. تهران: مؤسسة عالی پژوهش تامین اجتماعی.
بمانیان، محمدرضا و محمودی نژاد، هادی(1387). شهرسازی رفاهگرا به جانب ارتقای کیفیت زندگی، سازمان شهرداریها و دهداریهای کشور، تهران: موسسه فرهنگی اطلاع رسانی و مطبوعاتی تهران.
دین، هارتلی(1388). سیاستگذاری اجتماعی، ترجمه عبدالله بیچرانلو، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
رفیع پور، فرامرز (1383). تکنیکهای خاص تحقیق در علوم اجتماعی، تهران، شرکت سهامی انتشار.
ریتزر، جورج (1383). نظریه جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، تهران: انتشارات علمی.
زاهدی مازندرانی، محمدجواد (1382).توسعه و نابرابری، تهران: انتشارات مازیار.
سالارزاده، نادر؛ شیخی، محمد (1386). بررسی میزان توجه نمایندگان دورههای چهارم و ششم مجلس شورای اسلامی به مقولات مختلف رفاه اجتماعی، فصلنامه علوم اجتماعی، دوره ؟ ، شماره 38-39 ؛ 173 -202 .
سبکتکین ریزی، قربانعلی؛ موحدی، محمد ابراهیم (1384). گرایشهای سیاسی نخبگان سیاسی، دوره 12، شماره 31، 71-110.
شجاعی زند، علیرضا(1384). مدلی برای سنجش دینداری در ایران، مجله جامعه شناسی ایران، دوره6 ، شماره1، 34-66.
شهریاری، حیدر (1393). تطبیقی گرایش سیاسی دانشجویان دانشگاه تهران، فصلنامه دانش سیاسی، دوره 2، شماره 20، 101-63.
طالبان، محمدرضا. (1380). دینداری و بزهكاری در میان جوانان، تهران : وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی .
علم، قربان (1386). منشا دین از دیدگاه پیتر ال. برگر، ترجمه مهدی حسنزاده، فصلنامه مقالات و بررسیها، شماره 2 ،پیاپی 83،، 60-77.
فیتزپتریک، تونی. (1381)، نظریه رفاه (سیاست اجتماعی) ترجمه، هرمز همایون پور، تهران، مؤسسه عالی تأمین اجتماعی.
کلود تاپیا و دیگران (1379). درآمدی بر روانشناسی اجتماعی ترجمه مرتضی کتبی، تهران: نشر نی.
مارکوزه،هربرت (1362). انسان تک ساحتی، ترجمه محسن مویدی، تهران: انتشارات امیرکبیر.
محققیان، زهرا؛ پرچم، اعظم (1391). ماهیت امید، مقایسه تطبیقی بین اسلام و مسیحیت، مجله معرفت ادیان، شماره1.
میجلی، جیمز، (1378). رفاه اجتماعی در جهان، ترجمة محمدتقی جغتایی، دانشگاه علوم بهزیستی، تهران.
هزار جریبی، جعفر و صفری شالی، رضا (1390). رفاه اجتماعی و عوامل مؤثر بر آن؛ مطالعة موردی شهر تهران، مجلة پژوهش و برنامه ریزی شهری، سال دوم، شمارة پنجم، 22-1.
وثوقی، منصور نیکخلق، علیاکبر (1370). مبانی جامعهشناسی، ناشر: خردمند.
وصالی، سعید، و امیدی، رضا. (1393). سیاستگذاری اجتماعی: زمینهها و رویکردها. برنامه ریزی و بودجه، 19(1)، 179-206. SID. https://sid.ir/paper/241024/fa
علمی، قربان؛ حمیدیه، بهزاد (1389). پیامدهای فرهنگ رفاه برای دینداری، فلسفه و كلام اسلامی (مقالات و بررسیها)، دوره 43، شماره 2 ، 83 - 101.
یزدانی، فرشید (1382). مفاهیم بنیادی در مباحث رفاه اجتماعی (سیاست اجتماعی، حمایت اجتماعی، رفاه و تامین اجتماعی)، رفاه اجتماعی، دوره3 ، شماره،10، 31 - 54.
Bannet, F. (2004), Development of social Security, Social Policy Review, University of Bristol, Grear Britain: The Policy Press.
Beland, D. (2010), What is social policy? Understanding the welfare state: Cambridge press University.
Brehm, J.M., 2003, Amenity Migration and Social Change: Expanding the Concept of Community Attachment and its Relationship to Dimensions of Well-being in the Rural West, Doctoral dissertation, Utah State University, Department of Sociology.
Cheladurai. )2006). "Human Resource Management in Sport and Recreation, 4th", Human Kinetic, USA.
Himmelfarb, Harold S.(1975) Maasuring religious involvement, Social Forces , Vol. 53, No4: 606-618.
Giddens, Anthony, (2006), Sociology, Fifth Edition, Cambridge, Polity Press.
Gough,I,& Therborn, G. (2010), The global futures of welfare states In F G Castles S Leibfried J Lewis H Obinger & Ch Pierson Eds The oxford handbook of the welfare state(762-780) Oxford: Oxford University Press
Midgely, J. (2000), Context of Welfare Theory: a develop mentalist in perpetration, Center for social development, Washington university Pup.
Najman, Adil (1997), Asessing Progress Toward Sustainablity in Developing Countries,In Assesing Sustainable Development; Principles in Practice; (editors) Peter Hardi & Terrence Zdan: Internationan Institut for Sustainable Development (IISD), Canada.
Smit, B. &, Ramsey, D. (2002), Rural Community Well-being: Models and application to changes in the tobacco-belt in Ontario. Geoforum, 33, PP. 367–384.
Tornblom, K. Y., & Jonsson, D. S. (1985). "Sub rules of the equality and contribution principles: Their perceived fairness in distribution and retribution". Social Psychology Quarterly, 48, 249-261..
Legatum Prosperity IndexTM (2014) http; www. Prosperity.com.
Verba, S.; Schlozman, K. & Brady, H. (1995). Voice and equality: Civic voluntarism in American politics. Cambridge, MA: Harvard University Press.
Wilkinson R, Kater P. (1991), Income Inequality and population health: A reviw and explanation of the evidence. Social Sience & Medicine, 62, pp 1768-1784.
بررسی تاثیر دینداری و گرایش سیاسی بر احساس عدالت توزیعی شهروندان در برنامههای توسعه رفاهی دولت
چکیده
در این پژوهش، تاثیرگذاری گرایش سیاسی و میزان دینداری شهروندان بر احساس عدالت توزیعی در برنامههای رفاهی دولت مد نظر است. این پنجره و منظر، از آن جهت اهمیت دارد که حاکمیت سیاسی کشور در پیوندی جدایی ناپذیر با دین، تلاش میکند نگرش متفاوتی به مقوله رفاه و عدالت اجتماعی بر اساس مفاهیم دینی داشته باشد. چارچوب نظری این پژوهش بر مبنای نظریه های نقد دولت رفاه و نظریه بوردیو تدوین شده است. این تحقیق به صورت پیمایشی و با ابزار پرسش نامه در بین شهروندان خرم آبادی در پایان سال 1399 و آغاز 1400 انجام یافته است. نمونهگیری پژوهش با تلفیقی از نمونهگیری خوشهای و طبقهبندي نامتناسب طراحی شد و حجم نمونه 400 نفر بود. نتایج نشان میدهد شهروندان دیدگاه یکسانی به برنامههای رفاهی دولتها ندارند. آنها در میان سه دولت پیشین، برنامههای رفاهی دولت خاتمی را بهتر و دولت روحانی را ضعیفتر ارزیابی کردهاند. در امید به برنامههای رفاهی دولت آینده نیز اکثریت جمعیت معتقد به ثبات یا حتی بدتر شدن وضعیت هستند. نتایج پژوهش حاکی از تاثیرگیری ارزیابی برنامههای رفاهی دولت از میزان تعهد شهروندان به شعایر دینی و نوع گرایش سیاسی آنهاست؛ در این معنا افراد با گرایش اصول گرا و اعتقادات دینی بیشتر، ارزیابی بهتری از عدالت توزیعی دارند. نتایج پژوهش موید این است که ارجحیت گرایشها و نگرشها موجب وابستگی/ طرد ذهنی شهروندان نسبت به نهادهای دولتی شده و ارزیابی نیازهای اجتماعی و توزیع عدالت توزیعی برنامههای رفاهی دولت را سوگیرانه و به نفع یا علیه آنها تغییر میدهد.
واژگان کلیدی: عدالت توزیعی، رفاه اجتماعی، دولت رفاه، توسعه، نیاز، سیاستگذاری اجتماعی
Studying the Effects of Religiousness and Political Orientation on Justice Feeling among Iranian Citizens Regarding Iranian Government´s Welfare Development Plans
Abstract
The present research aimed at studying the effects of religiousness and political orientation on justice feeling among Iranian citizens regarding Iranian government´s welfare plans. This perspective is important because the political sovereignty of Iran with an inseparable tie with religion tries to have a different attitude towards social welfare and justice based on religious concepts. The present research framework was developed based on the theories of criticizing the government of welfare and Bourdieu´s theory. The present research was carried out by survey method and using questionnaire administered among Khoramabad citizens in 2021. The research sampling was designed through integrating cluster sampling and disproportionate stratified sampling with 400 as the sample volume. The results showed that Khorramabad citizens have not an equal attitude towards Iranian governments´ social welfare plans. Regarding the three previous governments, Khoramabad citizens assessed welfare plans of Khatami´s government as higher than that of Rohani´s government. Regarding their hope for the next government´s welfare plans, majority of the population predict the same or worse conditions. The research results showed that their commitment towards religious rituals and political orientations have effects on their assessment of a government´s welfare plans, i.e., the individuals with fundamentalist orientation and religious believes assess plans for distributive justice higher. The results also showed that priorities in the individuals´ orientation or attitude resulted in accepting or rejecting governmental institutions in their minds; moreover, the individuals assess securing the social needs and distributive justice in the governments´ welfare plans as biased for or against them.
Keywords: distributive justice, social welfare, government of welfare, development, needs, social policymaking.
بیان مساله
در ایران پساانقلابی برنامههایی در جهت ایجاد رفاه اجتماعی همچون تعدیل ساختاری (۱۳۵۹)، تجدید برنامههای فقرزدایی و برنامههای توسعه اقتصادی اجتماعی و فرهنگی (برنامه اول توسعه ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۲؛ برنامه دوم توسعه۱۳۷۴ تا ۱۳۷۸؛ برنامه سوم توسعه۱۳۷۹ تا ۱۳۸۳؛ برنامه چهارم توسعه ۱۳۸۴ تا ۱۳۸۸؛ برنامه پنجم توسعه ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۴؛ برنامه ششم توسعه ۱۳۹۶ تا ۱۴۰۰)، طرح هدفمند کردن یارانهها (۱۳۸۹)، پرداخت یارانه بنزین(1398) و یارانه کمک معیشتی کرونا(1399) توسط برخی دولتها اعمال شده است. نگرش اقشار مختلف مردم به این برنامههای اجرا شده تحت تاثیر متغیرهای مختلفی قرار دارد. در این پژوهش، عدالت رفاهی از منظر شهروندان و تاثیر گذاری گرایش سیاسی و میزان دینداری آنها بر عدالت رفاهی مد نظر است. این پنجره و منظر، از آن جهت اهمیت دارد که حاکمیت سیاسی کشور با دین پیوند جدایی ناپذیر دارد؛ این حاکمیت دینی-سیاسی، تلاش میکند نگرش متفاوتی به مقوله رفاه و عدالت اجتماعی بر اساس مفاهیم دینی داشته باشد.
عدالت اجتماعی دارای سه بعد اصلی عدالت توزیعی، عدالت رویه ای و عدالت تعاملی است. تمرکز اصلی عدالت توزیعی بر روی نتایج دریافت شده افراد یا گروه ها نسبت به همدیگر و هدف اصلی آن، توزیع منابع بین آنها میباشد(چلادورای1،2006). منطق عدالت توزیعی بر سه اصل اساسی استوار است: «اصل انصاف» که بیان میکند منابع و پاداش ها باید بر اساس مشارکت های افراد و یا واحدها توزیع شوند. «اصل مساوات» که بیانگر توزیع مساوی منابع و پاداش بین افراد و واحدها است. «اصل نیاز» نیز می گوید منابع و پاداش ها باید بر اساس نیازهای افراد یا واحدهای مختلف توزیع گردند(تورنبلوم و جانسون2، 1985).
کلمه رفاه در ترجمه اصطلاح لاتین به معنای خوب بودن و خوب شدن است(میجلی3، 1378: 4-5). ويلكينسن4 (1991) رفاه را در مفهوم وسيع آن، نظامي معرفي كرده است كه نيازهاي اجتماعي، فرهنگي و فيزيكي افراد، خانواده ها، نهادها و اجتماعات آنها را در بر ميگيرد(برم5، 2003: 26). ريدر6 (1990) براي تحليل رفاه اجتماعي در ابعاد اجتماعي، اقتصادي، مالي و دولتي، شاخص هايي از قبيل اشتغال، درآمد، ساختار اقتصادي، فقر، جرم، آموزش، تراكم جمعيت، ظرفيت و نياز مالي را درنظر گرفته است(اسمیت و رامسی7، 2002). اين تعاريف نشان ميدهند كه رفاه اجتماعي خصلتي پويا و تحول يابنده دارد و متناسب با تغييرات ايجادشده در جوامع و رشد انتظارها و نيازها دگرگون مي شود(هزارجريبي و صفري شالي، 1390: 2). بر این اساس، رفاه اجتماعي شهروندان صرفاً به موضوع اقتصادي مرتبط نميشود و مفاهيمي نظير احساس محروميت نسبي، رضايتمندي بهداشتي، رضايتمندي اجتماعي و موارد ديگر را نيز در بر مي گيرد كه ذيل بعد غيرمادي رفاه اجتماعي قرار ميگيرند(بانت8،2004: 45؛ گیدنز9، 2006 : 365-367). به عبارت دیگر رفاه اجتماعی ابعاد مختلفی دارد که مهمترین آنها ابعاد زیستی، حقوقی، اجتماعی، و اقتصادی است (باری، 1380: 159). همچنین رفاه شامل اجزای اصلی تامین اجتماعی، اشتغال، آموزش و پرورش، بهداشت ومسکن است(بمانیان و محمودی نژاد، 1387: 84-86).
در دوران پست مدرنیته، با گسترش و تنوع فوق العاده رفاه، فرهنگی شکل گرفته است که میتوان از آن به «فرهنگ رفاه» تعبیر کرد. فرهنگ رفاه به معنی اصالت یافتن رفاه مادّی و اومانیستی است که، در واقع، نوعي ابراز وجود براي سوژه احساسگرا و به شدّت سطحی شده مي باشد. حاکمیّت این فرهنگ پیامدهای خاصّی براي نوع و رویکرد دینداری پیروان ادیان گوناگون به همراه داشته است(علمی و حميديه، 1389: 2-1). اما از سوی دیگر دینداری نیز بر تلقی از رفاه و سیاست های رفاهی تاثیر گذار بوده است.
در پژوهشهای مختلف تاثیر عوامل مختلف بر روی مقوله رفاه مورد بررسی قرار گرفته است. در این پژوهش به صورت اختصاصی تاثیر نوع گرایش سیاسی و میزان دینداری شهروندان بر روی احساس عدالت توزیعی در برنامههای رفاهی دولت مد نظر قرار گرفته است.
گرایش به معنای جهتگیری کلی و ارزشگذاری نسبت به موضوع معین است. مثلاً موافق یا مخالف چیزی بودن، چیزی را خوب دانستن و درست یا غلط ندانستن و غیره (کلود تاپیا، ۱۳۷۹ : ۳۳). لذا میتوان گفت گرایش نتیجه یک ذهنیت و نگرش است که به کنش اجتماعی منجر میشود. آلپورت10 گرایش را به عنوان حالت ذهنی که فرد را برای انجام کنش آماده میسازد و جز متغیرهای واسط غیر قابل مشاهده هست تعریف میکند (کلود تاپیا، ۱۳۷۹ : 35). نوع گرایش یا حالت ذهنی در این تحقیق از نوع سیاسی است. بر این اساس گرایشی که معطوف به رفتار سیاسی یا نظام سیاسی باشد گرایش سیاسی نامیده میشود(سبکتکین ریزی، موحدی، 1384: 90-91). گرايش سياسي تابعي از مناسك فعاليت هاي سياسي است. گرايش سياسي به بحث و گفتگوي آزاد سياسي و ترويج فرهنگ گفتمان بستگي دارد. انسانها از تأثير عوامل اجتماعي و جمعيتي بر گرايشهاي سياسي مجموعه نسبتاً ثابتي از معاني و گرايش ها را كسب ميكنند. این جامعه پذيري سياسي تركيبي از مكانيسم، روندها و نهادهاي گوناگون است.
دینی بودن نیز عنوان عامی است که به هر فرد یا پدیدهای که ارزشها و نشانههای دینی در آن متجلی باشد اطلاق میشود. فرد متدین از یکسو خود را ملتزم به رعایت فرامین و توصیههای دینی میداند و از سوی دیگر اهتمام و ممارستهای دینی او را به انسانی متفاوت با دیگران بدل میسازد. بنابراین به دو طریق یا با دو نشانه میتوان او را از دیگران بازشناخت. یکی از طریق پایبندی و التزام دینیاش و دیگری از پیامد دینداری و آثار تدین در فکر و جان و عمل فردی و اجتماعی او(شجاعی زند، 1384: 36). دینداری به بیان کلی یعنی داشتن اهتمام دینی به نحوی که نگرش و گرایش فرد را متاثر سازد(هیمل فارب11، 1975).
فرض کلیدی این پژوهش آن است که دینداری و گرایش سیاسی از متغیرهایی هستند که نوع ارزیابی افراد را از برنامه های رفاهی دولتها تحت تاثیر قرار میدهند. برخی از دلایل این تاثیر گذاری عبارتند از :
الف- با تغییر دولتها، نوع نگاه آنها به مساله رفاه اجتماعی و توزیع رفاه دستخوش تغییر میشود. حمایت مردم از دولتها نیز تحت تاثیر گرایش سیاسی قرار دارد.
ب- حکومت دینی، دارای گفتمانی است که فقر و رفاه را متفاوت از گفتمانهای غیر دینی تفسیر میکند. در نتیجه حامیان و مخاطبان این نوع گفتمان، در مقایسه با دیگر افراد، نگرشی متفاوت از برنامههای رفاهی دولت خواهند داشت.
ج- همچنین، هم افزایی تاثیرات گرایش سیاسی با میزان دینداری و یا بر عکس، خنثی سازی این تاثیرات، وابسته به نوع دولتها است.
بر این اساس تاثیرات دین و گرایش سیاسی را میتوان در مساله رفاه اجتماعی و عدالت توزیعی نیز ردیابی نمود. با نگاهی مختصر به گروههای معنویتگرای نوین در نقاط مختلف جهان، میتوان به روشنی دید که چگونه دینورزی به تأصّل و ارزش رفاه گره خورده است، بلکه دینورزی و دینداری، اصولاً، عبارت شده است از کشف رازهای گیتی و آنها را به خدمت رفاه خویش درآوردن، ثروتمندی، شاد و بشّاش زیستن و اموری از این دست(علمی و حميديه، 1389: 18). مفهوم عام رفاه و تامین در بسیاری از ادیان از جمله مهمترین اهداف برشمرده شده سعادت بشری بوده است و در قالب واژههایی همچون عدل، یاری به نیازمندان و ... معنا مییابد. گرچه بنا به رویکردهای مختلف و نیز شرایط اجتماعی و سازوکارهای این جهانی، پاسخگویی به بخشی از آن به جهان دیگر احاله شده است(یزدانی، 1382: 32). این تاثیرات به نوعی دیگر درباره گرایش سیاسی نیز قابل جستجو است.
با وجود تاثیرات گرایش سیاسی و میزان دینداری در ارزیابی رفاه اجتماعی به ویژه در بعد احساس عدالت توزیعی، رکود و فقر اقتصادی چند سال اخیر و تبعات بحران کرونا، مساله رفاه اجتماعی را دوباره از دیدگاه مردم به موضوعی کلیدی و حیاتی تبدیل کرده است. در این حالت این پرسش مطرح میشود که آیا تبعات این بحرانها موجب شده است ارزیابی برنامههای رفاهی دولت، خود را از تاثیرات گرایش سیاسی و میزان دینداری برهاند.
این بررسی از آنجا ضرورت دارد که مرور پژوهشهای انجام یافته در این حوزه نشان از خلا پژوهشی دارد. همچنین با تغییر دولتها، سیاستهای رفاهی به ویژه اولویتها و نوع برنامه ریزی و جامعه هدف در آنها دگرگون میشود که موجب میشود هم افزایی تاثیرات متغیرهای گرایش سیاسی و دینداری با نوع دولت حاکم تغییر یابد. با این رویکرد، این پژوهش در پی پاسخگویی به سوال کلیدی زیر است؟
آیا میزان دینداری و نوع گرایش سیاسی شهروندان بر احساس عدالت توزیعی شهروندان در برنامههای رفاهی دولت موثر است؟
چارچوب نظری
چارچوب نظری این پژوهش بر مبنای نظریه بوردیو و نظریههای نقد دولت رفاه تدوین شده است. کلیدواژه اصلی نظریه بوردیو برای بررسی رفاه اجتماعی و عدالت رفاهی"عادت واره" است. عادت واره ساختمان ذهنی شهروندان است که در میدان (ساختارهای زمینه ای) که آنها در آن قرار گرفته اند شکل می گیرد. این رابطه دیالکتیکی بین عامليت و ساختار در عملكرد خود را نشان میدهد(ريتزر، 1383 :716).
به اعتقاد بورديو از طريق عملكرد افراد در زمينه، منش با میدان(زمينه) ارتباط پيدا ميكند. عملكرد واسطة منش با میدان(زمينه) است. منش از طريق عملكرد ساخته ميشود و زمينه در نتيجة عملكرد آفريده ميشود. در حاليكه عملكرد به شكل بخشيدن منش گرايش دارد، منش نيز عملكرد را ايجاد كرده و آن را وحدت مي بخشد(ريتزر، 1383 :722). منش اصولي را فراهم ميسازد كه آدمها بر پاية آنها گزينش ميكنند. منش در بيشتر فعاليتهاي عملي انسان ها (عملکرد) خود را نشان میدهد.
به نظر بورديو رابطة ميان منش و میدان(زمینه) به دو صورت عمده عمل ميكند. از يك سو، میدان(زمینه) منش را مشروط ميسازد؛ و از سوي ديگر منش، میدان(زمینه) را به عنوان چيز معني داري كه منطق و ارزش دارد و به سرمايه گذاري انرژي مي ارزد، مي سازد(ريتزر، 1383 :726).
با کاربرد نظریه بوردیو در تبیین تاثیر دینداری و نوع گرایش سیاسی در برساخت رفاه اجتماعی و عدالت رفاهی باید گفت این دو مقوله، میدان(زمینه) در اختیار شهروند را تغییر میدهد. میادین دینداری و گرایش سیاسی از این جهت که در جامعه ما تحت تاثیر حاکمیت و دولتهای مختلف قرار دارند از اهمیت ویژه ای برخوردار هستند. با توجه به منافع دولتها در ارزیابی مثبت از برنامههای رفاهی، این میادین میتواند در جانبداری یا ضدیت با برنامههای رفاهی موثر واقع شوند. به عبارت دیگر میادین دینداری و گرایش سیاسی به صورت سوگیرانه میتواند ارزیابی های شهروندان را از برنامههای رفاهی دولت بالاتر و یا پایین تر از واقعیت های موجود جلوه دهد.
برای بررسی ارزیابی شهروندان از برنامه های رفاهی دولت ها بهره گیری از نظریه نقد دولت رفاه مفید الهام بخش باشد. دولت دولت رفاه دلالت دارد بر وجود سیاستهای سنجیده و هوشمندانهای در زمینه تامین دستکم حداقل استاندارد زندگی برای همه و ارتقاء برابری در فرصتهای زندگی؛ و در آن هیچ تردیدی در زمینه ضرورت تمرکز توجه کلیه نهادهای رسمی در تامین خدمات همگانی وجود ندارد. در ادبیات موجود در این زمینه همه جا بر روی دو اصل اساسی تاکید شده است: اول تامین خدمات رفاهی برای تضمین بقا در شرایط اقتصاد آزاد( سرمایه داری مدرن) و دوم؛ وجود دولت دموکراتیک.
دولت رفاه نتیجه نهادین بر عهده گرفتن مسئولیت آشکار بهزیستی و رفاه کلیه اعضا از سوی یک جامعه (دولت) قانونی و رسمی است. در معنای خاص، دلالت بر وضعیت ویژهای دارد که در آن دولتهای طرفدار اقتصاد آزاد، تامین پایه ایترین خدمات اجتماعی و ارائه سطوح معینی از خدمات رفاهی به تودههای نیازمند را به منظور ایجاد تعادل و توازن اجتماعی و سیاسی به عهده میگیرد(زاهدی، 1382: 289 -288).
مفهوم قرن بیستمی دولت رفاه با بسط پنج زمینه اصلی و مهم در خدمات اجتماعی و رفاهی همراه بوده است که از این قرارند: حمایت از سالمندان، بیمه اجتماعی، تامین اجتماعی خانواده، زمینه سازی برای گسترش فرصتهای اشتغال، مراقبتهای پزشکی(زاهدی، 1382: 306 -311).
دولت رفاه نظیر هر پدیده توسعهای دارای جنبه های مثبت و منفی است. مهمترین جنبه مثبت آن حمایت از اقشار آسیب پذیر و نیازمندان، بهبود سطح زندگی عمومی و افزایش رفاه همگانی است. البته این نتایج مثبت عمدتاً محدود و منحصر به تعداد معینی از کشورهای صنعتی شده غربی است. در مقابل این نتایج مثبت محدود، سیاهه تفصیلتری از جنبههای منفی دولت رفاه میتوان به دست داد که بر خلاف جنبههای مثبت یاد شده محدود و منحصر به تعداد محدودی از کشورها نیست. در راس این جنبه های منفی میتوان از شکل گیری دولتهای حداکثری اقتدارگرا، کم تحمل و اغلب نقدناپذیری نام برد که ضمن کوشش برای برقراری برابری هرچه بیشتر، اغلب موجب بروز شدیدترین شکلهای نابرابری و تبعیض میشوند. شبیه دولتهای سوسیالیستی به اعتبار امکانات محدودی که در اختیار عموم میگذارند، حق هرگونه دخالت در همه جنبههای زندگی اجتماعی و شخصی افراد را برای خود قائل اند و اغلب نیز از این مساله به نحو بسیار گستردهای در جهت تقویت اقتدار و تحکیم قدرت یک گروه محدودی از افراد(حکومتگران) در مقابل بی قدرت سازی اکثریت مردم استفاده میکنند. (زاهدی، 1382: 311).
دولت رفاه به دلیل نارساییهای آن و به ویژه به خاطر پیامدهای نامطلوب در ابعاد سیاسی و اجتماعی در معرض نقادیهای جدی و متنوعی قرار گرفته است. از جمله برجستهترین نقادان میتوان از مارکوزه، هابرماس، ژولیان لوگران و گالبرایت12 نام برد.
اساس نقادی مارکوزه از دولت رفاه مبتنی بر «سیاست زدایی کردن»13 و ایجاد «انسان و جامعه تک ساحتی» تحت لوای دولتی است که به مثابه پدیدهای ترکیبی از نیروهای متعدد که به امر مدیریت و کنترل اقتصاد نوین یاری میرسانند، به استفاده قهر آمیز از ایدئولوژی متوسل میشود. به نظر مارکوزه آزادیهای فردی که از عوامل بنیادین نخستین مراحل پیریزی یک جامعه صنعتی بود در جمعآوری پیشرفته امروزی به خاطر نظارت نوظهوری که از سوی دولت رفاه اعمال میشود، نفوذ و تأثیر خود را از دست داده است. از دید او در جوامع تحت سلطه دولت رفاه، آزادی فکر، آزادی گفتار و آزادی شناخت و آزادی انتخاب مشاغل که در گذشته باعث ظهور نظریات انتقادی در هر جامعه میگردید، جای خود را به فرهنگ مادی و حسابگرانهای سپرده و به کلی از ارزش و اعتبار پیشین افتادهاند. این فرهنگ مادی نفوذ و تاثیر قاطعی در همه شئون زندگی افراد جامعه به دست آورده است (ماکوزه، 1362: 37).
به نظر هابرماس مرحله پیشرفته سرمایهداری که در آن دولتهای رفاه ظهور کردهاند، با وضعیت بی ثباتی تشدید شوندهای روبروست که او آن را با «گرایشهای بحران»14 مشخص میکند. از دید او، دولت رفاه که زاییده پریشانی اقتصادی است از اتحاد رهبران سیاسی با نخبگان اقتصادی به وجود آمده است. این دولت اقتصاد و حکومت را به هم پیوند داده و به این ترتیب حوزه عمومی را محدود ساخته است. هابرماس برای توصیف این وضعیت اصطلاح «باز فئودالی شدن» را به کار میبرد که به طور نمادین معرف تهدید آشکار حوزه عمومی از طریق تقویت بی حساب اقتدار دولت و تبدیل آن به یک نهاد سلطهگر و نقد ناپذیر و شبه فئودالی است. از دید او این وضعیت موجب بروز بحران مشروعیت میشود که تجلی آن بی ثباتی است که به نوبه خود به ظهور جنبش های جدید اجتماعی منجر میشود که با ارزشهای نظام حاکم به مقابله و رویارویی میپردازند.
اگرچه هابرماس در تحلیل خود از بحران مشروعیت اشارهای به وضعیت کشورهای در حال توسعه نمیکند، اما بر مبنای دیدگاه او با توجه به وقایع سیاسی جاری در این کشورها میتوان نتیجه گرفت که بحران مشروعیت در این کشورها به بی ثباتی مزمن و مستمری منجر میشود که نتیجه غایی آن تغییر پیدرپی نظام های سیاسی حاکم و به تبع آن بی ثباتی ارزشها و هنجارهای سیاسی کنترل و مدیریت اجتماعی است. بیثباتی و تغییر به نوبه خود گسست های اغلب چاره ناپذیری را در روند توسعه و نوسازی پدید می آورند و به همین اعتبار میتوان آنها را «عوامل ضد توسعه ای» ارزیابی کرد. (زاهدی، 1382: 312-313).
ژولیان لوگران(1982) برای ارزیابی عملکرد دولت رفاه از تمییز بین پنج نوع برابری بهره میگیرد: برابری هزینههای عمومی، برابری درآمد نهایی، برابری استفاده، برابری هزینه،برابری نتیجه. لوگران بر این عقیده است که دولت رفاه در تحقق یکایک هدفهای فوق شکست خورده است. این موضوع اساسا از تناقضی سرچشمه میگیرد که دولت رفاه گرفتار آن است. منظور بسیاری از پایهگذاران دولت رفاه این بود که این تأسیس بتواند مظهر اخلاق برابری باشد ولی در عین حال نابرابریهای سنگین موجود در جامعه سرمایه داری را به طور بنیادی به خطر نیفکند.(فیتزپتریک، 1381: 73-74).
یکی از تیز بینانه ترین نقادی های دولت رفاه از آن گالبرایت است. بر اساس کتاب مشهور گالبرایت «جامعه وفور نعمت»15 که در سال ۱۹۵۸ منتشر شد میتوان نقد جانانهای از نسخه آمریکایی دولت رفاه به دست آورد. از دیدگاه گالبرایت الگوی متداول تخصیص منابع در ایالات متحد به حدی تورش دار16 است که در آن نیازهای اساسی کاملا نادیده گرفته شده اند. این تورش از طریق چیزی که «مصرفکننده فرمانفرما»17 خوانده میشود نیز تعدیل نشده است. اقتصاد آمریکا بر مبنای خواستههای مصرفی به طور مصنوعی ترغیب شده تنظیم میشود. خواسته هایی نظیر تعویض سالانه مدل اتومبیل های بسیار بزرگ با هزینه های بسیار کلان. مدل پوشاک نیز سالانه از طریق گروهی از کارخانه داران یهودی که میتوانند تقریباً یک شبه مدل قدیمی را پدیده اعلام کنند تعویض میشود. سالانه میلیاردها دلار صرف تبلیغات میشود که در واقع چیزی به جز وارد کردن فشار بر مصرف کنندگان برای خرید بیشتر نیست و این درحالی است که نیازهای اساسی در بسیاری از نواحی به نام ضرورت عمل به «قواعد اقتصاد» نادیده گرفته میشود. آموزش، مراقبت های پزشکی، مقیاس های مورد نیاز بهداشت عمومی برای پالایش هوا و آب و بهبود سیستم های فاضلاب مورد توجه جدی نیستند. کسی به نیازهای اساسی برای حمایت از هنر و حقوق انسانی توجه ندارد. برنامههای تلویزیون آموزشی تامین اعتبار نمیشود، اما در همان حال، میلیون ها دلار صرف تحقیقات در مورد آدامس جویدنی میشود. (زاهدی، 1382: 313).
اما منفیترین پیامد دولت رفاه صرفاً همان جنبههایی نیست که گالبرایت به آن اشاره میکند. بلکه منفیترین جنبه دولتی رفاه را باید در پیامدهایی جستجو کرد که از سرشت توده وار دولت رفاه سرچشمه گرفتهاند. دولت رفاه به مثابه یک دولت حداکثری با سیاستهای توده وار، همان پیامد منفی و فاجعه باری را به ارمغان آورده است که همه جنبشهای تودهای دیگر به بار میآورند: دولت رفاه به تقویت ساختار دولت و بسته قدرت حکومتی منجر میشود و پیامد مستقیم این بسط قدرت، قبض آزادی و خلاقیت است . از دیدگاه جامعه شناسی سه پیامد مهم برای دولت رفاه را میتوان به قرار زیر بر شمرد:
1- دولت دفاع در اجرای کارکرد هایش به طور آشکاری روزبهروز سرکوبگر تر شده و کارکردهای کنترلی و مراقبتی آن تشدید میشود .
2- کارکردهای دولت رفاه از طریق تشبث به اصل عقلانی سازی روزبهروز متمرکزتر شده و از این طریق نهادهای دیوانسالار عظیم تر و دست و پاگیر در پدید میآورد.
3- دولت رفاه به مثابه یک سیاست توده وار میتواند به نحوی تاریخی توده ها را در مقیاس عظیم برای «خود-عقیم سازی» بسیج کند.
اگرچه رفاه همگانی امری پسندیده و ضروری است و دولت رفاه را به جهت کوشش آن برای تامین رفاه همگان نمیتوان سرزنش کرد و در معرض نقادی قرار داد، اما نکته مهم آن است که وضعیت تناقض نمادی دولت رفاه به دلیل نا همسوی هدف تامین رفاه همگانی و واقعیت تمرکز قدرت در دست گروهی محدود از اعضای یک جامعه و تقویت مستمر در دست گروهی محدود از اعضای یک جامعه و تقویت مستمر اقتدار آنان، نارسایی و ضعفی قابل اغماض نیست. به ویژه که تجربه تاریخی الگوی توسعه دولت رفاه خواسته در شرایط جهان سومی مبین آن است که تناقض اشاره شده عموما" به نفع تمرکز قدرت و از طریق بسط مهار ناپذیر نابرابری های اجتماعی و تبعیض و فقر یعنی یعنی «استحاله دولت رفاه» به پدیدهای ضد اهداف خود و به عاملی توسعه ستیز حل میشود. (زاهدی، 1382: 314).
فرضیههای پژوهش
- میزان دینداری شهروندان بر احساس عدالت توزیعی شهروندان در برنامههای رفاهی دولت موثر است.
- نوع گرایش سیاسی شهروندان بر احساس عدالت توزیعی شهروندان در برنامههای رفاهی دولت موثر است.
روش شناسي تحقيق
نوع تحقیق: روش اصلی به کار گرفته در این پژوهش روش کمی با پیمایش مقطعی است.
جمعیت و نمونه نحقیق: شهروندان خرمآبادی به عنوان جامعه آماری پژوهش طبق سرشماری سال ۱۳۹۵ مرکز آمار ایران، ۳۷۳٬۴۱۶ نفر را شامل میشود. بر اساس فرمول کوکران تعداد نمونه حدود 384 نفر برآورد شد، اما جهت اطمینان از افت نمونه تعداد 400 نفر بصورت نمونه در دسترس انتخاب شد. شیوه نمونهگیری پژوهش تلفیقی از نمونهگیری خوشهای و طبقهبندي نامتناسب است. این تلفیق به خاطر ساختار جمعیت آماری پژوهش بوده است(رفیع پور، 1383:388-389). در طرح نمونهگیری پژوهش با در نظر گرفتن متغیر میزان برخورداری از رفاه اجتماعی مناطق شهری خرمآباد سعی شده است تا حد امکان، پرسشنامهها به تناسب جمعیت شهری بین مناطق مرفه، متوسط، و پایین توزیع شود.
ابزار اندازه گیری و روایی و پایایی آن
ابزار گردآوری دادهها، پرسشنامه است. این پرسشنامه که بر اساس تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای پژوهش تدوین شده است دارای روایی صوری است. احراز روایی صوری با تایید متخصصان و صاحبنظران درباره کلیت پرسشنامه و مطلوب بودن آن در جهت پاسخگویی به سوالات تحقیق به دست آمده است. به منظور سنجش میزان پایایی پرسشنامه از تکنیک هماهنگی درونی گویهها یا آلفای کرونباخ استفاده شد. تمامی متغیرهای مورد بررسی، مقدار آلفای کرونباخ بالاتر از 0.7 داشتند.
جدول1- مقدار آلفای کرونباخ متغیرهای پژوهش
متغیر | تعداد گویهها | مقدار آلفای کرونباخ |
احساس عدالت توزیعی در رفاه اجتماعی | 49 | 945/0 |
ارزیابی برنامههای رفاهی دولتهای پیشین | 4 | 71/0 |
میزان عمل به شعایر دینی | 5 | 867/0 |
تعریف مفهومی و عملیاتی متغیر ها
احساس عدالت توزیعی در برنامههای رفاهی
تمرکز اصلی عدالت توزیعی بر روی نتایج دریافت شده افراد یا گروهها نسبت به همدیگر و هدف اصلی آن، توزیع منابع بین آنها (چلادورای18،2006) و منطق آن بر سه اصل اساسی «انصاف، مساوات و نیاز» استوار است(تورنبلوم و جانسون19، 1985). برنامههای رفاهی را نیز بر اساس فلسفه دولت رفاه، سیاستهای سنجیده و هوشمندانهای میتوان تلقی نمود که در آن دولتهای طرفدار اقتصاد آزاد، تامین پایه ای ترین خدمات اجتماعی و ارائه سطوح معینی از خدمات رفاهی به تودههای نیازمند را به منظور ایجاد تعادل و توازن اجتماعی و سیاسی به عهده میگیرند(زاهدی، 1382: 289 -288). ابعاد مختلف این برنامهها با جرح و تعدیل در شاخص لگاتوم20 (لگاتوم، 2014) شامل نه بعد معیشتی و اقتصادی، فرصتهای کار و اشتغال، بهداشت و درمان، آموزش، امنیت و آسایش،آزادی های فردی، حکمروایی، رسانهها و ارتباطات، تفریح و سرگرمی میشود. متغیر «میزان احساس عدالت توزیعی در برنامههای رفاهی» از طریق نگرش افراد درباره میزان بهره مندی عادلانه از ابعاد مختلف امکانات رفاهی مورد سنجش قرار گرفت. گویههای این متغیر در قالب طیف لیکرت بر اساس احساس بهره مندی عادلانه (بسیارکم، کم، متوسط، زیاد، بسیار زیاد) طراحی شده است .
گرایش سیاسی
گرايشهای سیاسی، چارچوبی از افکار است که خیر عمومی در آن نهفته است(شهرياری،1393). گروههای اولیه و اجتماعی تأثیر زيادی بر گرايش و فعالیت سیاسی افراد به جای میگذارند(وربا21 و همکاران، 1995). گرایش سیاسی بر نگرش افراد به نوع سیاستگذاری های رفاهی موثر است؛ چون احزاب سیاسی در پرداختن به مقوله رفاه اجتماعی اولویتهای متفاوتی دارند. گرايش سیاسی در اين پژوهش بر اساس رای احتمالی شهروندان به گرایش های سیاسی مختلف در انتخابات مختلف مورد سنجش قرار گرفته است.
میزان عمل به شعایر دینی
دین در کنار حکومت، اقتصاد، آموزش و پرورش و خانواده یکی از پنج نهاد اجتماعی اساسی و اولیه در هر جامعه است. نهاد دین دارای قدمت است و شکل گیری آن مترادف با شکل گیری جامعه بشری است. این نهاد هم قبل از به وجود آمدن فرد و هم بعد از آن وجود داشته است و فرد در بدو تولد آن را در مقابل خود مییابد. این نهاد به کندی تغییر میکند، اما از بین نمیرود زیرا لازمه حیات اجتماعی جامعه انسانی است(وثوقی و نیک خلق، 1370: 1551). حاکمیت «فرهنگ رفاه در دوران پست مدرنیته» پیامدهای خاصّی براي نوع و رویکرد دینداری پیروان ادیان گوناگون به همراه داشته است(علمی و حمیدیه، 1389: 2-1).
دينداري يا تدين عبارت است از التزام فرد به دين مورد قبول خويش. اين التزام در مجموعه اي از اعتقادات، احساسات، اعمال فردي و جمعي كه پيرامون خداوند (امر قدسي) و رابطه اي ايماني با او، سامان مي پذيرد. به طور خلاصه، دينداري يعني ميزان علاقه، احترام، سلوك و پايبندي ( التزام) افراد به دين اسلام (طالبان، 1380 :50-49). عمل به شعایر دینی بخشی از دینداری است که در قالب اعمال فردی یا جمعی انجام می گیرد.
این متغیر در نگرش فرد به رفاه از آن جهت تاثیرگذار است که جهت گیری های فرد را نسبت به سبک زندگی بر اساس آموزه های دینی معین میکند. میزان عمل یا شرکت شهروندان در برخی آیین ها و مراسم دینی در قالب طیف لیکرتی سه گزینه ای (هرگز / گاهی / همیشه) مورد سنجش قرار گرفته است.
ارزیابی برنامههای رفاهی دولتهای پیشین
ارزیابی برنامه های رفاهی دولت بیش از اینکه عمل تصمیمگیری در مورد اینکه «این برنامه ها غلط است» باشد تلاشی است برای مشخص کردن اینکه «این برنامه ها چگونه میتواند بهبود یابد». هدف یک ارزیابی نیز فراتر از تعیین موفق بودن، یک راهبرد برای پایداری است. در تمامی موارد اهداف ارزیابی، توانمند ساختن گروههای ذی سهم به دانستن این نکته است که آن ها کجا هستند و قصد دارند کجا بروند و نیز مشخص ساختن این نکته که میخواهند کجا باشند. ترسیم خط مشی برای دستیابی به هدف و از همه مهمتر قدرت تغییر دادن آن خط مشی در واکنش به تغییر در اطلاعات، ارزشها، منابع و اولویتها از دیگر اهداف ارزیابی است(نجمان22، 1997: 21).
ارزیابی ها معمولا" نخبه محور است؛ اما ارزیابی میتواند بر اساس دیدگاه شهروندان عادی نیز باشد. ارزیابی شهروندان از برنامه رفاهی دولتهای پیشین بر اساس طیف لیکرتی پنج گزینه ای (بسیار ضعیف/ضعیف/متوسط/قوی/بسیار قوی) انجام یافته است. در این متغیر سوال زیر مبنا قرار گرفته است:
در طول 24 سال گذشته 3 رئیس جمهور ( هر کدام 8 سال) در راس کار بوده اند. دولتهای متبوع این سه رئیس جمهور هر کدام طرح هایی برای رفاه مردم در ابعاد عمرانی، بهداشتی، آموزشی، امنیتی و ... ارائه نموده اند ارزیابی شما از طرح های آنها را در جدول زیر مشخص کنید.
امید به برنامههای رفاهی دولت آینده
امید عبارت است از تمایلی که با انتظار وقوع مثبت همراه است و یا به عبارت دیگر ارزیابی مثبت از آنچه را که فرد متمایل است و میخواهد که به وقوع بپیوندد(شاو و کوستانزو23، 1985: 170). منشأ هر پویایی و پیشرفتی در زندگی انسان، امید است؛ و امید به آینده یکی از نیازهاي اساسی انسانهاست، چراکه انسان ناامید نمیتواند در راه تحقق اهداف فردي و خصوصاً اجتماعی گام بردارد (محققیان و پرچم، 1391 : 8). متغیر امید به برنامههای رفاهی دولت آینده بر اساس پیش بینی شهروندان از کیفیت این برنامهها بر مبنای طیف لیکرتی پنج گزینهای(بسیار بدتر خواهد بود/ بدتر خواهد بود/تفاوتی چندانی نخواهد کرد/ بهتر خواهد بود /بسیار بهتر خواهد بود) مورد سنجش قرار گرفته است.
فکر میکنید برنامههای رفاهی دولت آینده (پس از دولت روحانی در سال 1400) در مقایسه با دوره های قبلی چه وضعیتی خواهد داشت؟
یافتهها
بافت نمونه : از نظر 40.3 درصد پاسخگویان زن و 59.7 درصد آنها مرد بودند. 22.2 درصد آنها در مناطق گران شهر، 59.8 درصد در مناطق متوسط و 18 درصد در مناطق ارزان شهر خرم آباد سکونت داشتند.
گرایش سیاسی
با توجه به نتایج جدول توزیع فراوانی گرایش سیاسی، 22 درصد پاسخگویان گرایش سیاسی اصلاح طلب، نزدیک به همین میزان یعنی 21.5 درصد اصول گرا و 21.5 درصد نیز گرایش سیاسی مستقل دارند. در این میان 35.1 درصد نیز هیچ گرایش سیاسی به این سه مورد ندارند.
میزان عمل به شعایر دینی
با توجه به نتایج جداول، در متغیر میزان عمل به شعایر دینی 50 درصد پاسخگویان اذعان به عمل همیشگی به فریضه نماز یومیه دارند؛ اما در فریضه نماز جمعه فقط 7.1 درصد آن را همیشه انجام میدهند. در عدم تعهد به فرایض دینی نیز 44.6 درصد افراد هرگز در نماز جمعه شرکت نمیکنند. این عدم تعهد در نماز یومیه 23.2 درصد، روزه 22.2 درصد، قرائت قران 22 درصد و مراسم دعا 26.1 درصد است. در دسته بندی پاسخگویان بر اساس میزان عمل به شعایر دینی نیز افرادی با میانگین بالای عمل به شعایر دینی از میانگین میزان احساس عدالت توزیعی در رفاه اجتماعی شهروندان بالایی برخوردار هستند.
جدول2- توزیع درصد فراوانی پاسخگویان براساس گویههای میزان عمل به شعایر دینی
عمل به شعایر دینی | توزیع | هرگز | گاهی | همیشه | جمع |
نماز یومیه | درصد | 2/23 | 8/26 | 0/50 | 0/100 |
روزه | درصد | 2/22 | 7/33 | 1/44 | 0/100 |
قرائت قرآن | درصد | 0/22 | 6/57 | 5/20 | 0/100 |
مراسم دعا | درصد | 1/26 | 0/52 | 0/22 | 0/100 |
میزان عمل به شعایر دینی | درصد | میانگین میزان احساس عدالت توزیعی در رفاه اجتماعی | |||
کم | 8/26 | 98/113 | |||
متوسط | 7/52 | 65/126 | |||
زیاد | 5/20 | 96/135 | |||
جمع | 0/100 | 16/125 |
توصیف احساس عدالت توزیعی:
میزان احساس عدالت توزیعی در رفاه اجتماعی شهروندان در نه بعد، مورد سنجش قرار گرفته است(جدول3). اطلاعات جدول زیر را میتوان به صورت زیر خلاصه نمود:
ü کم ترین بعد احساس عدالت توزیعی به ترتیب به ابعاد فرصت های کار و اشتغال(78.5 درصد) و حکمروایی(57.8 درصد) مربوط میشود.
ü بالاترین بعد احساس عدالت توزیعی به ترتیب به ابعاد آزادی های فردی(27.2 درصد) و بهرهمندی از رسانهها و ارتباطات(23.7 درصد) مربوط میشود.
ü در مجموع 37.3 درصد شهروندان میزان احساس عدالت توزیعی در رفاه اجتماعی را پایین و بسیار پایین، 60.2 درصد متوسط و 2.4 درصد بالا و بسیار بالا تلقی نمودهاند.
جدول3- میزان احساس عدالت توزیعی در برنامههای رفاه اجتماعی شهروندان خرمآبادی در ابعاد نه گانه
ارزیابی برنامههای رفاهی دولتهای پیشین و امید به آینده:
بر اساس نتایج جدول در میان سه دولت پیشین، شهروندان برنامههای رفاهی دولت خاتمی را بهتر و دولت روحانی را ضعیف تر ارزیابی کردهاند. در حالیکه 67.3 درصد شهروندان برنامههای رفاهی دولت روحانی را بسیار ضعیف تلقی نمودهاند، فقط 3 درصد برنامههای این دولت را بسیار قوی ارزیابی نمودهاند. در این میان 20.2 درصد برنامههای دولت خاتمی را بسیار ضعیف ولی 47 درصد بسیار قوی ارزیابی نمودهاند.
در دسته بندی پاسخگویان بر اساس ارزیابی برنامههای رفاهی دولتهای پیشین، آنهایی که میانگین بالایی در این ارزیابی دارند، از میانگین بالایی نیز در میزان احساس عدالت توزیعی در رفاه اجتماعی برخوردار هستند.
جدول 4- توزیع پاسخگویان براساس گویههای ارزیابی برنامههای رفاهی دولتهای پیشین
ارزیابی برنامههای رفاهی دولتهای پیشین | بسیار ضعیف | ضعیف | متوسط | قوی | بسیار قوی | میانگین(1-5) | |
سید محمد خاتمی (دولت اصلاحات) | 2/20 | 6/14 | 8/37 | 9/15 | 5/11 | 2.97 | |
محمود احمدی نژاد(دولت عدالت و توسعه) | 0/21 | 8/16 | 2/31 | 2/20 | 7/10 | 2.97 | |
حسن روحانی(دولت تدبیر و امید) | 3/67 | 8/16 | 7/12 | 4/2 | 7/0 | 1.56 | |
ارزیابی برنامههای رفاهی دولتهای پیشین | درصد | میانگین میزان احساس عدالت توزیعی در رفاه اجتماعی | |||||
کم | 6/17 | 47/120 | |||||
متوسط | 6/67 | 28/125 | |||||
زیاد | 9/14 | 13/130 | |||||
جمع | 0/100 | 16/125 |
در امید به برنامههای رفاهی دولت آینده نیز 31.5 درصد معتقدند وضعیت بد یا بدتر خواهد شد( 17.8 درصد معتقد به بسیار بدتر شدنريا، 13.7 درصد نیز معتقد به بدتر شدن) ،25.7 درصد معتقد به بهبود وضعیت هستند( 4.4 درصد معتقد به بسیار بهتر شدن و 21.2 درصد معتقد به بهتر شدن) و 42.9 درصد نیز معتقد به عدم تغییر وضعیت هستند.
ارزیابی برنامههای رفاهی دولتهای پیشین و امید به آینده: بر اساس نتایج جدول در میان سه دولت پیشین، شهروندان برنامههای رفاهی دولت خاتمی را بهتر و دولت روحانی را ضعیف تر ارزیابی کردهاند. در حالیکه 67.3 درصد شهروندان برنامههای رفاهی دولت روحانی را بسیار ضعیف تلقی نمودهاند، فقط 3 درصد برنامههای این دولت را بسیار قوی ارزیابی نمودهاند. در این میان 20.2 درصد برنامههای دولت خاتمی را بسیار ضعیف ولی 47 درصد بسیار قوی ارزیابی نمودهاند. در امید به برنامههای رفاهی دولت آینده نیز 31.5 درصد معتقدند وضعیت بد یا بدتر خواهد شد،25.7 درصد معتقد به بهبود وضعیت هستند و 42.9 درصد نیز معتقد به عدم تغییر وضعیت هستند.
آزمون فرضیه ها:
فرضیه: به نظر میرسد میزان گرایش سیاسی بر میزان احساس عدالت توزیعی در رفاه اجتماعی شهروندان مؤثر است.
برای بررسی وجود رابطه بین میزان گرایش سیاسی و میزان احساس عدالت توزیعی در رفاه اجتماعی شهروندان از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه استفاده شده است. با توجه به مقدار F برابر 854/6 و سطح معنیداری 000/0 میتوان نتیجه گرفت بین گرایش سیاسی و میزان احساس عدالت توزیعی در رفاه اجتماعی شهروندان رابطه وجود دارد. با توجه به نتایج میانگینها، افراد با گرایش سیاسی اصول گرایی، میزان احساس عدالت توزیعی در رفاه اجتماعی بیشتری دارند.(05/0Sig.(P)<α(
جدول5- بررسی رابطه بین گرایش سیاسی و میزان احساس عدالت توزیعی در رفاه اجتماعی شهروندان
سطح معنی داری (Sig) | مقدار F | میانگین | تعداد | گرایش سیاسی |
000/0 | 854/6 | 93/123 | 90 | اصلاج طلب |
22/130 | 88 | مستقل | ||
53/133 | 88 | اصول گرا | ||
72/117 | 144 | هيچ کدام | ||
16/125 | 410 | جمع |
این نتیجه بر اساس نظریه بوردیو قابل تبیین است. بدین معنا که گرایش سیاسی، میدان(زمینه) را در اختیار شهروندان قرار میدهد که در این میدان، ذائقه افراد در نگرش به عدالت توزیعی از همدیگر تمایز پیدا میکند. گرایش سیاسی از متغیرهایی است که به علت دلبستگی/ عدم دلبستگی فرد به حاکمیت، نگرش انتقادی یا حمایتی فرد را به توزیع عدالت توزیعی تحت تاثیر قرار میدهد. بر این اساس به علت حاکمیت اصول گرایان بر کشور، بالاتر بودن میانگین اصول گراها در میزان احساس عدالت توزیعی در رفاه اجتماعی قابل تبیین است. اصلاح طلبان به علت نگرشی انتقادی به وضعیت کشور، توزیع عدالت توزیعی را پایینتر ارزیابی میکنند. در پژوهش سالارزاده و شيخي(1386) نیز با عنوان «بررسي ميزان توجه نمايندگان دوره هاي چهارم و ششم مجلس شوراي اسلامي به مقولات مختلف رفاه اجتماعي» تمایز توجه به مقولات رفاهی بر اساس گرایش سیاسی تبیین شده است.
فرضیه: به نظر میرسد میزان عمل به شعایر دینی بر میزان احساس عدالت توزیعی در رفاه اجتماعی شهروندان مؤثر است.
برای بررسی تأثیر متغیر میزان عمل به شعایر دینی بر میزان احساس عدالت توزیعی در رفاه اجتماعی از آزمون رگرسیون استفاده شده است. با توجه به مقدار ضریب رگرسیونی استاندارد شده برای متغیر میزان احساس عدالت توزیعی در رفاه اجتماعی 259/0 در سطح خطای کوچکتر از 000/0 میتوان گفت که متغیر میزان عمل به شعایر دینی بر متغیر میزان احساس عدالت توزیعی در رفاه اجتماعی مؤثر است یعنی با افزایش میزان عمل به شعایر دینی ، میزان احساس عدالت توزیعی در رفاه اجتماعی نیز افزایش می یابد.
(میزان احساس عدالت توزیعی در رفاه اجتماعی) 598/2+ 033/99= میزان عمل به شعایر دینی
با توجه به مقدار آزمون F (397/29) در سطح خطای کوچکتر از 000/0 ، میتوان نتیجه گرفت مدل رگرسیونی مرکب از یک متغیر مستقل(میزان عمل به شعایر دینی) و یک متغیر وابسته(میزان احساس عدالت توزیعی در رفاه اجتماعی) مدل خوبی بوده و متغیر مستقل قادر است تغییرات و واریانس میزان احساس عدالت توزیعی در رفاه اجتماعی را تبیین کنند.
در تبیین این تاثیر میتوان گفت بر اساس نظریه بوردیو، دینداری و عمل به شعایر دینی میدانی را به وجود می آورد که این میدان، ذهنیت فرد را به مقوله رفاه اجتماعی و فقر تغییر میدهد. دینداری بر مبنای عمل به شعایر دینی مورد حمایت حاکمیت است و افرادی که از این رویه دینداری حمایت میکنند به نوعی دلبستگی به حاکمیت دارند و در نتیجه این دلبستگی، میزان عدالت توزیعی در برنامههای رفاهی دولت را بالاتر ارزیابی میکنند. این پژوهش همراستا با پژوهش هزار جریبی(1390) است که در آن مشخص شده است دینداری دارای تأثیر افزاینده بر میزان احساس عدالت در بین افراد میباشند.
جدول 6- مدل تأثیر متغیر میزان عمل به شعایر دینی بر متغیر احساس عدالت توزیعی در رفاه اجتماعی
متغیر پیش بین | ضرایب تأثیر رگرسیونی استاندارد نشده | ضرایب تأثیر رگرسیونی استاندارد شده | مقدار t | سطح معنی داری(Sig) | ||||
B (ضریب خطا) | خطای استاندارد | بتا (Bete) | ||||||
مقدار ثابت | 033/99 | 014/5 | 0 | 752/19 | 000/0 | |||
میزان عمل به شعایر دینی | 598/2 | 479/0 | 259/0 | 422/5 | 000/0 | |||
منبع واریانس | مجموع مجذورها | درجه آزادی | میانگین مجذورها | F | سطح معنی داری | |||
رگرسیون | 586/23048 | 1 | 586/23048 | 397/29 | (a) 000/0 | |||
باقیمانده | 465/319891 | 408 | 048/784 | - | - | |||
جمع کل | 051/342940 | 409 | 0 | - | - |
نتیجه گیری
رفاه به بهرهمندی فرد از امکانات زندگی (در حوزه های مختلف جسمی، روانی، اجتماعی، و غیره) تعریف میشود؛ امکاناتی که آلام جسمی و استرسهای روانی را به حداقل میرسانند و رسیدن انسان به اهداف زندگی را میسر میسازند. در دوران پست مدرنیته، با گسترش و تنوّع فوق العاده رفاه، فرهنگی شکل گرفته است که میتوان از آن به «فرهنگ رفاه» تعبیر کرد. فرهنگ رفاه در رابطه دیالکتیکی با فرهنگ دینی و فرهنگ سیاسی قرار دارد.
نتایج پژوهش حاکی از تاثیرگیری ارزیابی برنامههای رفاهی دولت از میزان تعهد شهروندان به شعایر دینی و نوع گرایش سیاسی آنهاست. همچنین نتایج نشان میدهد پاسخگویان دیدگاه یکسانی به برنامههای رفاهی دولتها ندارند. شهروندان در میان سه دولت پیشین، برنامههای رفاهی دولت خاتمی را بهتر و دولت روحانی را ضعیفتر ارزیابی کردهاند. در امید به برنامههای رفاهی دولت آینده نیز اکثریت جمعیت معتقد به ثبات یا حتی بدتر شدن وضعیت هستند. این نگاه بدبینانه به آینده رفاهی کشور نیازمند تامل است.
تاثیرگیری ارزیابی از برنامههای رفاهی دولت از متغیر نوع گرایش سیاسی و میزان دینداری در جامعه ایران نشان میدهد افزایش وابستگی به نهادهای دولتی موجب نوعی خودسانسوری میشود که در نتیجه آن شهروندان نداشتهها را به داشتهها تعبیر و تفسیر میکنند یا از دیدن نقاط مثبت برنامههای رفاهی دولتها باز میمانند. به عبارت دیگر ارزیابی شهروندان از میزان عدالت توزیعی بیشتر بازتاب وابستگی فکری و عقیدتی آنها به دولت و حاکمیت است تا نیازهای واقعی آنها. در این معنا، در تاثیرگذاری نوع گرایش سیاسی افراد و میزان عمل به شعایر دینی، افراد با گرایش اصول گرا و اعتقادات دینی بیشتر که وابستگی بیشتری به حاکمیت دارند ارزیابی بهتری از عدالت توزیعی دارند.
نتایج پژوهش حاضر در حوزه سیاستگذاری اجتماعی نشان دهنده ارتباط «گرایش ها و نگرش ها با سوگیری ارزیابی عدالت توزیعی» است که بر اساس آنها گرایش سیاسی و میزان تعهد دینی، ارزیابی عدالت توزیعی را به گونه ای تحت تاثیر قرار میدهد که میتواند با واقعیتهای عینی جامعه شکاف داشته باشد. این ارجحیت گرایشها و نگرشها موجب وابستگی ذهنی آنها به نهادهای حمایتی دولتی شده و واقع بینی ارزیابی نیازهای اجتماعی و توزیع عدالت توزیعی برنامههای رفاهی دولت را سوگیرانه و به نفع یا علیه حاکمیت تغییر میدهد.
با اینهمه به نظر میرسد شرایط نامناسب اقتصادی کشور به ویژه بحران اقتصادی سه سال اخیر کشور و شیوع بیماری کرونا، تاثیر گرایش سیاسی و اعتقادات دینی را در ارزیابی برنامه رفاهی از منظر عدالت توزیعی کاهش داده است و به نظر میرسد عوامل اقتصادی به ویژه نیازهای فردی و اجتماعی اهمیت دوچندانی یافتهاند. در این سالها استیلای جو ناامیدی، احساس عدالت توزیعی را در ابعاد مختلف رفاه تنزل داده است.
1. باری، نورمن (1380) رفاه اجتماعی، ترجمه سیداکبر میرحسینی و سید مرتضی نوربخش ، تهران: انتشارات سمت.
2. بمانیان، محمدرضا و محمودی نژاد، هادی(1387) شهرسازی رفاه گرا به جانب ارتقای کیفیت زندگی، سازمان شهرداری ها و دهداری های کشور، تهران: موسسه فرهنگی اطلاع رسانی و مطبوعاتی تهران.
3. دین، هارتلی(1388) سیاستگذاری اجتماعی، ترجمه عبدالله بیچرانلو، تهران: پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی.
4. رفیع پور، فرامرز (1383)، تکنیکهای خاص تحقیق در علوم اجتماعی، تهران، شرکت سهامی انتشار.
5. ريتزر، جورج (1383). نظريه جامعه شناسي در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثي، تهران: انتشارات علمي.
6. زاهدی مازندرانی، محمدجواد(1382).توسعه و نابرابری، تهران : انتشارات مازیار.
7. سالارزاده، نادر؛ شيخي، محمد(1386) بررسي ميزان توجه نمايندگان دوره هاي چهارم و ششم مجلس شوراي اسلامي به مقولات مختلف رفاه اجتماعي، فصلنامه علوم اجتماعي، دوره ؟ ، شماره 38-39 ؛ 173 -202 .
8. سبکتکین ریزی، قربانعلی؛ موحدی، محمد ابراهیم (1384) گرایش های سیاسی نخبگان سیاسی، دوره 12، شماره 31، 71-110.
9. شجاعی زند، عليرضا(1384) مدلي براي سنجش دينداري در ايران، مجله جامعه شناسي ايران، دوره6 ، شماره1، 34-66.
10. شهرياری، حیدر (1393) تطبیقی گرايش سیاسی دانشجويان دانشگاه تهران، فصلنامه دانش سیاسی، دوره 2، شماره 20، 101-63.
11. طالبان، محمدرضا. (1380 ) دينداري و بزهكاري در ميان جوانان، تهران : وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي .
12. فیتزپتریک، توني. (1381)، نظريه رفاه (سياست اجتماعي) ترجمه، هرمز همايون پور، تهران، مؤسسه عالي تأمين اجتماعي.
13. کلود تاپیا و دیگران (1379) درآمدی بر روانشناسی اجتماعی ترجمه مرتضی کتبی، تهران: نشر نی.
14. مارکوزه،هربرت( 1362) انسان تک ساحتی، ترجمه محسن مویدی، تهران: انتشارات امیرکبیر.
15. محققیان، زهرا؛ پرچم، اعظم (1391 ) ماهیت امید، مقایسه تطبیقی بین اسلام و مسیحیت، مجله معرفت ادیان، شماره1.
16. میجلی، جیمز، (1378) رفاه اجتماعی در جهان، ترجمة محمدتقی جغتایی، دانشگاه علوم بهزیستی، تهران.
17. هزار جریبی، جعفر و صفري شالي، رضا (1390) رفاه اجتماعي و عوامل مؤثر بر آن؛ مطالعة موردي شهر تهران، مجلة پژوهش و برنامه ريزي شهري، سال دوم، شمارة پنجم، 22-1 .
18. وثوقی، منصور نیکخلق، علیاکبر (1370) مبانی جامعهشناسی، ناشر: خردمند.
19. علمی، قربان؛ حميديه، بهزاد (1389) پيامدهاي فرهنگ رفاه براي دين داري، فلسفه و كلام اسلامي (مقالات و بررسي ها)، دوره 43 ، شماره 2 ، 83 - 101 .
20. یزدانی، فرشيد(1382) مفاهيم بنيادي در مباحث رفاه اجتماعي (سياست اجتماعي، حمايت اجتماعي، رفاه و تامين اجتماعي)، رفاه اجتماعي، دوره3 ، شماره،10 ، 31 - 54 .
منابع انگلیسی
1. Bannet, F., (2004), Development of social Security, Social Policy Review, University of Bristol, Grear Britain: The Policy Press.
2. Brehm, J.M., 2003, Amenity Migration and Social Change: Expanding the Concept of Community Attachment and its Relationship to Dimensions of Well-being in the Rural West, Doctoral dissertation, Utah State University, Department of Sociology.
3. Cheladurai. )2006). "Human Resource Management in Sport and Recreation, 4th", Human Kinetic, USA.
4. Himmelfarb, Harold S.(1975) Maasuring religious involvement, Social Forces , Vol. 53, No4: 606-618.
5. Giddens, Anthony, (2006), Sociology, Fifth Edition, Cambridge, Polity Press.
6. Midgely, J., (2000), Context of Welfare Theory: a develop mentalist in perpetration, Center for social development, Washington university Pup.
7. Najman, Adil(1997) Asessing Progress Toward Sustainablity in Developing Countries,In Assesing Sustainable Development; Principles in Practice; (editors) Peter Hardi & Terrence Zdan: Internationan Institut for Sustainable Development(IISD), Canada.
8. Smit, B. &, Ramsey, D. (2002), Rural Community Well-being: Models and application to changes in the tobacco-belt in Ontario. Geoforum, 33, PP. 367–384.
9. Tornblom, K.Y., & Jonsson, D.S. (1985). "Sub rules of the equality and contribution principles: Their perceived fairness in distribution and retribution". Social Psychology Quarterly, 48, 249-261..
10. Legatum Prosperity IndexTM (2014) http; www. Prosperity.com.
11. Verba, S.; Schlozman, K. & Brady, H. (1995). Voice and equality: Civic voluntarism in American politics. Cambridge, MA: Harvard University Press.
12. Wilkinson R, Kater P. (1991), Income Inequality and population health: A reviw and explanation of the evidence. Social Sience & Medicine, 62, pp 1768-1784.
[1] -Cheladurai
[2] -Tornblom & Jonson
[3] - Midgely
[4] -Wilkinson
[5] -Brehm
[6] - Reader
[7] -Smit & Ramsey
[8] - Bannet
[9] -Giddens
[10] -Allport
[11] - Himmelfarb, Harold S.
[12] -Galbiath
[13] -depoliticization
[14] -Tendencies crisis
[15] -The Affluent Society
[16] -biased
[17] -soveregn consumer
[18] - Cheladurai
[19] - Tornblom & Jonson
[20] -Legatum
[21] - Verba
[22] - Najman
[23] - Shaw, M, Costanzo, P,R.