رابطهی هنر و سیاست از دیدگاه ژان فرانسوا لیوتار
الموضوعات :الهام احمدی 1 , مریم بختیاریان 2
1 -
2 -
الکلمات المفتاحية: هنر, سیاست, میل, امر ناانسانی, رخداد, زیباشناسی, لیوتار,
ملخص المقالة :
با توجه به اینکه محور اصلی اندیشه های لیوتار عدالت و آزادی است، برداشت وی از هنر نیز می تواند مایه های سیاسی قابل تأملی داشته باشد. به نظر لیوتار، حاکمیت فرا روایت های مدرن در وضعیت پسامدرن پایان یافته است، چراکه فرا روایت ها خود، عامل برخی بی عدالتی ها و نابسامانی ها واقع شدهاند. برای مقاومت در برابر کلیت فراروایت ها لیوتار، بحث میل را مطرح می کند که می تواند به صورت های متفاوت تحت عنوانِ مشترک هنر، نمود یابد. هنر به دلیل گرایش به کودک واری یا ناانسان می تواند از قید گفتمان های مدرن رها باشد. یعنی، انسانی که مانند نوزاد همچون یک لوح سفید در خدمت هیچ نظام ایدئولوژیک بخصوصی با اهداف خاص نیست و فقط دارای نیازها و اهداف طبیعی و اصیل است؛ موجودی که درون هر انسان بالغ و نا بالغی وجود دارد. اکنون هنر با تمایل به این موجود به سان یک رخداد است و رخداد، واقعه ای است که با هیچ نظام از پیش تعریفشده ای سازگار نیست؛ به همین دلیل توانایی به چالش کشیدن نظام حاکم را دارد و می تواند تفارق را آشکار سازد و بدین سان می تواند شیوه های پیشین تبیین را از بین ببرد. به این ترتیب، هنر می خواهد با داروی های جدید، جهانی عادلانه پدید آورد. در این برداشت، دیگر هنر نمی تواند مبلغ و یا مکمل سیاست گذاری ها باشد. این نوشتار پس از مطالعه، ترجمه و تحلیل آرای لیوتار و شارحان وی تلاش دارد تا نقش سازندهی هنر و رابطه ی آن با سیاست و به تبع آن عدالت را روشن سازد.
_||_