اُتیسم و سه نظریهی اصلی شناخت
الموضوعات :آزاده دوست الهی 1 , سیدعلی صمدی 2 , مصطفی تقوی 3
1 - دانشآموخته دکتری فلسفه علم، دانشکده حقوق، الهیات و علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
2 - دانشیار مؤسسه پرستاری و تحقیقات بهداشتی، دانشگاه آلستر، آلستر، ایرلند شمالی
3 - عضو هیأت علمی گروه فلسفه علم، دانشگاه صنعت شریف، تهران، ایران
الکلمات المفتاحية: اختلالات طیف اُتیسم, نظریهی ذهن, نظریهی شبیهسازی, نظریهی کنترل اجرایی یا فراشنا,
ملخص المقالة :
مطالعات گسترده بر روی اختلالات عصبی ـ روانی تأثیر بهسزایی بر درک ما از ساختار و عملکرد مغز و سیستم عصبی گذاشته است؛ تا جاییکه پیامدهای فلسفی مهمی در حوزه ی فلسفه ی ذهن و علوم شناختی، داشتهاند. اُتیسم اختلالی است که از زمان شناسایی آن تا به امروز شاهد تغییرات بسیاری در مفهوم آن بودهایم. پژوهش پیرامون این اختلال آن را تبدیل به یک موضوع در مباحث روانشناسی فلسفی کرده است. روند این پژوهشها بر روی نقایص شناختی و رفتاری افراد دارای اُتیسم، بینش ارزشمندی در توسعه و ساختار شناخت اجتماعی داشته است. در این خصوص سه نظریهی اصلی شناخت یعنی نظریه ی ذهن، نظریه ی شبیه سازی و نظریهی کنترلِ اجرایی یا نظریه فراشناخت هر کدام با رویکردی متفاوت به اختلال اُتیسم، علت های متفاوتی را معرفی می کنند. در این مقاله ابتدا با تعریفِ بالینی از اُتیسم شروع کرده، سپس سه نظریه اصلی شناخت را معرفی کرده و در آخر برتری نظریهی شبیهسازی را در مقایسه با دو نظریهی دیگر نشان خواهیم داد.
_||_