انتقاد اجتماعی در دیوان ناصرخسرو قبادیانی« اشخاص و طبقات اجتماعی»
الموضوعات :احمد ذاکری 1 , سید ابوالفضل معصومی 2
1 - دانشیار و عضو هیأت علمی و عضو هیأت علمی
2 - دانش آموخته ی کارشناس ارشد زبان و ادبیّات فارسی
الکلمات المفتاحية:
ملخص المقالة :
به نام خداوندی که در وحدت قدیم ست از همه اشیا (ناصر خسرو، دیوان ، 1/1 ) ناصرخسرو قبادیانی یکی از چهره های درخشان ادبی و علمی قرن پنجم ایران است که خلاف رسم زمانه اش عوض مدیحه سرایی سلاطین و امرا وخوشباشی وکامجویی، اشعار و افکارش را با تمسّک به آیات قرآن، احادیث، راه و روش ائمّه به ویژه حضرت علی( ع )وخلفای فاطمی درگرو تمجید وتجلیل از حق،کسب فضیلت، دانش، ستیزه و انتقاد علیه مفاسد و زشت کاری های اجتماعی زمانه، زهد مثبت و ستیهنده قرار می دهد.او خواستار جامعه ای است پاک و منزّه یا به تعبیری آرمان شهری که دور از مفاسد اجتماعی باشد و معتقد است که چنین جامعه ای جز زیر سیطره ی دین حق تحت لوای مذهب اسماعیلی به وجود نمی آید، غـزل و مـدیحه ی سـلاطین را گزافه می شمارد و از شـاعرانی که از عشق و می و مطرب سخن می گویند، بیزاری می جوید. بر همین اساس توجّه این مقاله به انتقاد ناصرخسرو به اشخاص و طبقات اجتماعی در دیوان اشعارش از مخالفان چه خواص و چه عوام معطوف شده است. او اشخاص و طبقات حاکم زمانه اش از جمله: ناصبیان، فقها، علما، واعظان و خطیبان، خلفا، امیران خراسان، حاکمان و ستمکاران، سلاطین و شاهان، چاکران و وابستگان قدرت، شعر فروشان و اهل غزل، فریفتگان دنیا و زمان، اهل هوا و هوس، افراد جاهل وعوام، طمع کاران و اهل آز، ریا کاران و چاپلوسان،خراسان و خراسانیان را مورد انتقاد قرارداده است .