روایت انتقاد طنزآمیز برادری دارا و اسکندر
الموضوعات :
معصومه زندیه
1
(دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه کردستان، کردستان، ایران)
تیمور مالمیر
2
(استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه کردستان، کردستان، ایران)
الکلمات المفتاحية:
ملخص المقالة :
اسکندر به سبب ویرانی و کشتار و غارتهایش، در منابع قدیم ایرانی ملعون و گجسته خوانده شده اما در منابع متأخر تحتِ تأثیر افسانهها و خیال پردازیهای یونانی، از او به نیکی و بزرگی یاد شده و شخصیتی مثبت یافته است. محققان عمدتاً تردید ندارند که شخصیت اسکندر در شاهنامه منفی است اما وجود دو مسئله را با این شخصیت منفی در تناقض دیدهاند: یکی روایت برادری دارا و اسکندر و دیگری نقل مفصّل سرگذشت وی، تا جایی که تصور کردهاند این نقل مفصّل، دلالتی بر مقبولیّت و چهرۀ مثبت یافتن اسکندر است. در مقالۀ حاضر براساس روش ساختارگرایی نشان دادهایم نسبت برادری دارا و اسکندر نه برای جبران شکست و حفظ غرور ملی، بلکه یک طنز گزنده نسبت به عملکرد ناشایست حاکمانی بوده که با بیتدبیری یا خودفروختگی، راه را برای تجاوز بیگانه هموار میکردهاند. نقل مفصّل داستان اسکندر در شاهنامه نیز به علت سرسلسلۀ سلوکیهبودن اسکندر با دورۀ حکومت نسبتاً طولانی در تاریخ ایران است و دلالتی بر نگاه مثبت به اسکندر نمیکند چون در ضمن آن مطالبی گنجانده شده که حاوی نوعی اعتراض و انتقاد نسبت به نژاد و تبار اوست و افسانههایی را نقشبرآب میکند که برای تثبیت اسکندر و جانشینان وی درست شده است. دادههای پژوهش به شیوة کتابخانهای گرد آمده و با روش توصیفی- تحلیلی پردازش شده است.
کتاب ها
مقالات
_||_