اطوار دل در مثنوی
الموضوعات : عرفان اسلامی
علی اکبر افراسیاب پور
1
(استادیار دانشگاه شهید رجایی تهران)
میترا فخاری طهرانی نژاد
2
(پژوهشگر آموزش و پرورش منطقه 4 تهران)
الکلمات المفتاحية: مهجةالقلب, صدر, اطوار دل, حبَّة القلب, قلب, فؤاد, شغاف, مثنوی, سویداء, مولوی,
ملخص المقالة :
بیشک، مولوی بزرگترین شاعری است که سیر و سلوک باطنی را به سلک نظم درآورده؛ و شعر و تمثیل و حکایت را دست افزاری جهت بیانِ روشِ نیل به حقیقت، قرارداده است. کلید گشایش رمزهای مثنوی، دل در اطوار گوناگون است؛ در این پژوهش دل و اطوارِ آن در آثار برخی معاصران و اسلاف مولوی؛ و به تفصیل در مثنوی مولوی، طرح و بررسی میشود. در مثنوی هفت مفهوم برای اطوار دل یافت شد. سه طورِِصدر، قلب و شغاف که از رشّ نور بهرهای ندارند مربوط به جسم دل هستند؛ و مولوی جسم دل را در خور پایة دل نمیداند. نام قلب برای طورهای دیگر دل نیز به کار رفته؛ ولی طور دوم دل فقط با نام قلب مشخّص شده است. دل در اطوار فؤاد، حبَّةالقلب، سویداء و مهجةالقلب از رشِّ نور نصیبی دارد. جلال الدّین برای طور آخر دل نامی ذکر نکرده است؛ لکن معانیش در مثنوی وجود وتعابیر فراوانی به آن اشاره دارد.