آبشخورهای فکری شاه داعی شیرازی در سرودن مثنوی «چهارچمن» (ردّ پای هفت شهر عشق عطار در چهارچمن)
الموضوعات : عرفان اسلامی
1 - دانشگاه محقّق اردبیلی
الکلمات المفتاحية: شاه داعی شیرازی, عطار, منطقالطیر, ستّۀ شاه داعی, چهارچمن, هستیشناسی,
ملخص المقالة :
«شاهداعی شیرازی» یکی از شاعرانِ عارف و از مبلّغان اندیشة وحدت وجودی ابن عربی در قرن نهم است که آثار متعدّدی به نظم و نثر از وی باقی مانده است. یکی از آثار منظوم وی «ستّة شاه داعی» است. مثنوی «چهارچمن»، چهارمین منظومه از ستّۀ شاه داعی شیرازی است که شاعر در سرودن آن به طور ضمنی به آثار پیشین، ازجمله «منطقالطیر» عطار نظر داشته است. از آنجا که دربارۀ این مثنوی و افکار و اندیشههای شاه داعی در آن، تاکنون پژوهشی صورت نگرفته است، در این مقاله با بهرهگیری از روش توصیفی ـ تحلیلی و کتابخانهای، تأثیرپذیری سرایندة این مثنوی از متقدّمان، به ویژه عطّار، مطمح نظر قرارگرفتهاست. شاه داعی علاوه بر ساختار اثر (استفاده از شیوۀ مناظره و قالب داستان منظوم، انتخاب شخصیّتهای داستان و...) از نظر پرداختن به هفت وادی سلوک و مبحث وحدت وجود از عطّار تأثیر پذیرفته است. حاصل سخن این که، پیروی شاه داعی از ابن عربی و بازتاب چشمگیر اندیشۀ هستیشناختیِ وی در ساختار اثر، از جمله در بسامد واژهها و اصطلاحات و همچنین در محتوا قابل تأمّل است. مثنوی «چهارچمن» با وجود تأثیرپذیریهایی که داشته است، از نظر ساختار هنری و ادبی، اثری ابداعی و مستقل است؛ چرا که سراینده با بهرهگیری از قوة تخیّل خویش توانسته است، اندیشههای پراکندۀ پیشینیان را در شیوۀ شاعری خود ذوب کرده و اثری جاودانه خلق کند