نظریه عالم کبیر و عالم صغیر در مکتب ابنعربی
الموضوعات : عرفان اسلامیمهدی فرحناکی مقدم 1 , احسان قدرتاللهی 2 , محمدرضا بلانیان 3
1 - دانشجوی دکتری عرفان اسلامی، پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، ایران. نویسنده مسئول:
farahnakimahdi@gmail.com
2 - استادیار گروه ادیان و فلسفه، دانشکده ادبیات و زبان های خارجی، دانشگاه کاشان، ایران.
3 - استادیار گروه معارف، دانشکده الهیات، دانشگاه یزد، ایران.
الکلمات المفتاحية: عرفان, ابنعربی, عالم صغیر, عالم کبیر, microcosm, macrocosm, انسان کبیر, Great Man, Ibn AL’Arabi’s school,
ملخص المقالة :
نظریۀ عالم کبیر و عالم صغیر یا تناظر انسان و عالم در جهان اسلام، در بیان اخوان الصفا و تفکر اسماعیلی، غزالی، شیخ اشراق، افضل الدین کاشانی، عطار و مولوی تبلور بیشتری یافت هاست.این نظریه در مکتب ابن عربی، اندیشه ای اساسی و زمینه ای است که با تمام مباحث جهان شناسی و انسانشناسی این مکتب، پیوندداشته و درپی تبیین مقام انسان و جایگاه او در عالم است. تناظر انسان و عالم در مکتب ابن عربی از دو رویکرد تناظر جزوی و تناظر کلی قابل بررسی است. تناظر جزوی یکا یک اعضای انسان را با تک تک اجزای عالم، مقابل قرارمی دهد، و بیشتر جنبه ذوقی و تمثیلی دارد. در طرح تناظر کلی عالم کبیر و عالم صغیر، این اندیشه را می توان عین الربط مباحث این مکتب تلقی کرد. براساس جهان شناسی و انسان شناسی ابن عربی، انسان و عالم، ظهورات اجمالی و تفصیلی حقیقت واحد هستند. تناظر کلی، متوجه ساحت نوعی و تکوینی انسان است و براین اساس، انسان و عالم، هر دو بر صورت الهی بوده و از این جهت، نشانگر یک حقیقت اند و هر سه با یکدیگر تطابق دارند. در این نگاه، انسان، کون جامع؛ خلیفه الهی؛ روح؛ معنی؛ و غایت عالم است. انسان، مختصری از کل عالم بوده، و از این رو، به لحاظ صورت ظاهری، عالم صغیر؛ اما در معنی، عالم کبیر تلقی می شود.
_||_