استعارهی مفهومی در غزل سعدی (بر اساس نظریه ی لیکاف و جانسون)
الموضوعات :نازنین بهاروند 1 , مسعود سپهوندی 2 , قاسم صحرایی 3
1 - دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی،خرم اباد،دانشگاه آزاد اسلامی،خرم آباد ،ایران
2 - استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی،خرم اباد،دانشگاه آزاد اسلامی،خرم آباد ،ایران
3 - استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی،لرستان،دانشگاه لرستان ،ایران
الکلمات المفتاحية: سعدی, لیکاف و جانسون, استعاره مفهومی, غزل,
ملخص المقالة :
چکیدهزبان در هیچ زمانی و در هیچ سطحی چه در زبان روزمره و خودکار و چه در زبان ادبی یا زبان علمی، از استعاره خالی نبوده است. آمیختگی استعاره با تجربه چنان است که تصور میشود هرگز نمیتوان استعارهای را مستقل از اساس تجربی آن فهمید یا حتیالامکان به شکل مناسبی بازنمود. نظاممند بودن وابستگی عبارتهای استعاری به مفاهیم استعاری به ما این اجازه را میدهد که عبارتهای زبانی استعاری را برای فهم و درک ماهیت مفاهیم استعاری فعالیتهای خود مورد مطالعه قرار دهیم. به سبب همین نظاممندی امکان فهمیدن جنبهای از یک مفهوم برحسب جنبهی دیگر فراهم میشود. این مقاله با قرار دادن روش تحقیق خود بر اساس نظریهی استعارهی مفهومی لیکاف و جانسون به بررسی این نوع از استعاره در غزلیات سعدی میپردازد. مقالهی حاضر با روش توصیفی تحلیلی انجام شده و سعی دارد با تبیین و تحلیل استعارههای مفهومی در غزلیات مورد نظر، در نهایت از جایگاه استعارهی مفهومی در شعر این شاعر بزرگ تصویر روشنی به دست دهد. نتایج این پژوهش حاکی از آن است که استعارههای مفهومی سعدی بیشتر در یک مصرع میآیند و مصرع دیگر به عنوان رازگشای آنهاست و معنی را روشن میکند. بیشترین مفاهیم شناختی در غزلیات سعدی به عناصر طبیعی و حوزههای قدرت تعلق دارد. بسامد بالای یک نام نگاشت، یعنی اینکه این مفهوم در ذهن شاعر از تسلط بالایی برخوردار است و سعدی با این مفاهیم یا در تضاد است یا در همراهی با آن است.
_||_