خاستگاههای آرکائیسم زبانی در غزل معاصر(با نظری به شعر محمدرضا ترکی، سیمین بهبهانی و فاضل نظری )
الموضوعات :حسین کریمی ثابت 1 , سیف الدین آب برین 2 , فروغ جلیلی 3
1 - دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی، واحد ارومیه، دانشگاه آزاد اسلامی، ارومیه، ایران
2 - گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد ارومیه، دانشگاه آزاد اسلامی، ارومیه، ایران
3 - گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد ارومیه، دانشگاه آزاد اسلامی، ارومیه، ایران
الکلمات المفتاحية: غزل معاصر, باستان&lrm, گرایی زبانی, بلاغت, صنایع بدیعی, موسیقی,
ملخص المقالة :
آرکائیسم یا باستان گرایی زبانی یکی از گونه های پرکاربرد هنجارگریزی در شعر معاصر است؛ غالب شاعران برای برجسته سازی زبان، واژگانی کهنه و آرکائیک را در اشعار خود وارد کردهاند و عامل تمایز و تفاوت زبان شعری خود شده و زبان را از حالت خودکارشدگی خارج کردهاند. در این میان آرکائیسم علاوه بر تمایل به برجستهسازی کلام، خاستگاهها و علل دیگری نیز در غزل معاصر دارد؛ مجموعه عوامل بلاغی و بدیعی در شعر معاصر عامل گرایش به آرکائیسم بوده است. ضرورت وزن و موسیقی، قافیهبندی، قافیههای درونی، صنعتورزی و بدیع لفظی و معنوی، عامل معنا و کمال معنایی برخی واژگان کهن و برخی عوامل دیگر سبب ظهور جلوههای پر رنگ آرکائیسم در شعر معاصر شده است. صنعتورزی شاعران معاصر و گرایش به خلق صنایع بدیعی، عامل موسیقی و ضرورت موسیقیایی به عنوان نمود بلاغت در شعر، قافیه و موسیقی کناری، ویژگی آوایی و لفظی واژگان کهن، همه و همه عواملی بودند که سبب شده اند تا شاعارن به آرکائیسم زبانی بگرایند. در واقع عامل کهنه گرایی زبانی، در پاره ای موارد عوامل بلاغی و بدیعی و موسیقیایی است. پژوهش حاضر با روشی توصیفی-تحلیلی، به نقد و بررسی خاستگاهها و علل کهنهگرایی زبانی در غزلیات محمدرضا ترکی، سیمین بهبهانی و فاضل نظری پرداخته است. نتیجۀ پژوهش حاضر نشان از دخالت گسترده عوامل فوقالذکر در کهنهگرایی زبانی این شاعران دارد.