دیالکتیک سنت و مدرنیته در ادبیات سیاسی ایران؛ بررسی تطبیقی دو داستان «فارسی شکر است» و «رجل سیاسی»
الموضوعات : جستار نامه: ادبیات تطبیقی (فارسی- انگلیسی)سمیه علی اکبر زاده 1 , دکترماندانا علیمی 2 , علی فلاح 3
1 - دانشجوی دکتری، گروه زبان و ادبیات فارسی، واحد گرگان، دانشگاه آزاد اسلامی، گرگان، ایران
2 - استادیارگروه زبان وادبیات فارسی،واحد آزادشهر،دانشگاه آزاداسلامی ،آزادشهر،ایران
3 - استادیار زبان و ادبیات فارسی، واحد گرگان، دانشگاه آزاد اسلامی، گرگان، ایران(نویسندۀ مسئول)
الکلمات المفتاحية: جمالزاده, دیالیکتیک, سنت, مدرنیته, ادبیات سیاسی.,
ملخص المقالة :
یکی از نویسندگان مشهوری که در آثار خود همواره با بیانی مبتنی بر طنز، اوضاع سیاسی ایران را به نقد کشیده است، محمدعلی جمالزادة است. وی در آثار خود بارها آشفتگی سیاسی- فرهنگی جامعة ایران اعم از حاکمین و طبقات مختلف مردم را ترسیم نموده است در این مقاله، نویسندگان درتلاشند تا با استفاده از روش تطبیقی دو اثر جمالزاده با عناوین رجل سیاسی و فارسی شکر است را با بهره گیری از طنز سیاسی بررسی نموده و به این سوال اصلی پاسخ دهند: جمالزاده جدال سنت و مدرنیته را در دو داستان رجل سیاسی و فارسی شکر است چگونه و در قالب چه مفاهیمی دسته بندی نموده است؟ فرضیة مقاله تأکیدی است بر این موضوع که این دو اثر جمالزاده عمدتاً با محوریت طنز و گفتمان انتقادی و با هدف اصلاح اوضاع آشفتة سیاسی و اجتماعی و فرهنگی جامعة خود صورت پذیرفته است. یافتههای مقاله نشان داد جمالزاده در داستان فارسی شکر است چهار مفهوم کلان نهادینگی استبداد و فساد؛ سیاست زدگی جامعة ایران، شکاف عمیق طبقاتی و دیالکتیک فرهنگ وارداتی و هویت سنتی را نشان میدهد. اما در داستان رجل سیاسی، جمالزاده به بررسی جامعة ایران در زمان و شرایط خاصی میپردازد و اشاره به افتادن سرنوشت مردم به دست کسانی داردکه اصلاً تخصصی ندارند.در این راستا، سیاست به مثابه ثروت و رفاه، فقدان مریتوکراسی، لمپنیسم سیاسی، عدم فهم مسائل سیاسی و فقدان تخصص، ناپایداری تودهها در قالبجو زدگی سیاسی، تشجییع سیاسی و قهرمانسازی نادرست و لابیگری سیاسی مهمترین مواردی است که جمالزاده بدان اشاره نموده است.