از تخت جمشید تا نقش رستم: نگاهی باستان شناختی به ماهیّت عنصر مکان در داستان «آتشپرست»
الموضوعات : جستار نامه: ادبیات تطبیقی (فارسی- انگلیسی)
1 - دکترای علوم باستانشناسی، و تاریخ هنر، دانشگاه تورین، ایتالیا( نویسندۀ مسئول)
2 - دانشیار گروه زبان و ادبیات فارسی، دانشگاه تربیت مدرس، تهران، ایران
الکلمات المفتاحية: بینامتنیّت, ادبیات تطبیقی, صادق هدایت, باستانشناسی, «آتشپرست»,
ملخص المقالة :
آنچه که بر فرآیند خوانش و ارزیابی یک اثر غنای بیشتری میبخشد، بازیابی حضور دیگر متون و بازتولید آن در متن مورد مطالعه است. از دیگر سو، با مفروض دانستن علم باستان شناسی و مصادیق آن در کسوت یک متن، این سؤال مطرح می شود که ادبیات و باستان شناسی، به مثابه دو متن تأثیرگذار و مهم، و در طی مراحل روند رشد طبیعی خود در جامعۀ ایرانی، چگونه بر هم کنش داشته اند؟ بررسی های ابتدایی نشان می دهد که مسئلۀ مذکور در آثار نویسندگان نامداری همچون صادق هدایت -که خود صاحب مطالعات نسبتاً گستردهای در حوزههای مختلف جغرافیای تاریخی و اقلیمشناسی شهرهای کهن بوده و رویکردی تاریخمدار و فضایی باستانگرایانه را در آثار خود دنبال نموده است- بیش از پیش به چشم میخورد. در میان آثار وی نیز، داستان آتشپرست با برقراری پیوند میان مکان-روایت خود با یکی از مهمترین عناصر باستانشناختی ایران، بیش از آثار دیگر وی، زمینه را برای خوانش تطبیقی- بینامتنی اثر فراهم نموده است. از اینرو، مطالعۀ حاضر، با مقایسۀ دو متن پسین (آتشپرست) و پیشین (سفرنامۀ اوژن فلاندن) (Eugène Flandin) و با یاری گرفتن از اصول نقد تطبیقی و بینامتنی، چرایی جابهجایی عنصر مکان را در داستان مذکور با تأکید بر واقعیّتهای باستانشناختی توضیح داده و فرضیۀ تعمّدی بودن انتقال آن از تخت جمشید به نقش رستم را اثبات نموده است. همچنین این جابهجایی، سبب جدایی عناصر گفتمان اولیّه از بافت خود و قرار گرفتن در بافت دیگری شده است که به دنبال آن، بستر باستانشناختی غنیتری برای خوانشهای فرامتنی اثر مذکور فراهم آمده است.
_||_