سیر تاریخی تکامل مفاهیم اسطوره و کهنالگوهای داستانی (مطالعه موردی: آثار ماری اِندیای)
الموضوعات :سمانه قدرت آبادی 1 , کریم حیاتی آشتیانی 2
1 - دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فرانسه، گروه تخصصی فرانسه، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
2 - استادیار زبان و ادبیات فرانسه، گروه تخصصی فرانسه، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
الکلمات المفتاحية: اسطوره, کهن الگو, ماری اِندیای, تخیل, ادبیات,
ملخص المقالة :
مقالۀ حاضر، پس از ارائۀ مقدمهای از چگونگی پیدایش اسطوره، در پاسخ به سوالهایی همچون اینکه چرا در آثار ماری اِندیای اسطوره در کنار واقعیت روزمره قرار میگیرد و دلایل تغییر اسطورهها در آثار وی چیست، به بررسی ویژگیهای اساسی آن میپردازد. ماری اِندیای نویسندۀ آگاه و توانمند معاصر فرانسوی با نگاهی نو به اسطورههای داستانی پرداخته است. او راه حل معضلات جامعه را در شناخت کهن الگوهای جمعی و اسطورههای نهفته در حکایات و روایتها میداند. اِندیای با یافتن اسطورههای تکرار شونده در داستانها و آثارش، ریشۀ مشکلات اجتماعی را یافته و میداند تا زمانی که این مسائل درمان نشوند، در جستجوی ناجی رمزگشای خویش، همچنان نسل به نسل در دل حکایات و روایتها تکرار می شوند. در اینجا قصد داریم با بررسی کهن الگوهای نهفته در اسطورههای داستانی، نشان دهیم که چگونه میتوان موفق به شناسایی الگوهای ثابت تکرار شوندۀ مسائل و مشکلات بشری شد، همانا که ادبیات نیرویی برای صعود، رفع موانع و معضلات بشری است. در این پژوهش با روش تحلیلی متنیـتوصیفی، برخی جنبههای ناپیدا و درونی شخصیتهای داستانی اِندیای را از خلال نظریههای اسطوره شناسی مورد بررسی قرار دادهایم. نقش ادبیات در پویایی، شکوفایی، رشد و حتی سقوط یک جامعه انکارناپذیر است. اسطوره همان کهن الگوی نهفته در خرد جمعی یک جامعه است که دارای روایت و حکایت است و هدف ما از این پژوهش شناخت نقش اسطورهشناسی و از آن مهمتر نقش درمانیای میباشد که ادبیات میتواند به لطف علم اسطوره شناسی در جامعه امروزی ایفا کند.