بررسی انتقال تصوف با تکیه بر سیر تاریخی نظریه وحدت وجود از ابنعربی تا بیدل
الموضوعات :مسعود صدقی 1 , ابوالفضل محمودی 2
1 - دانشجوی دکتری دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات، عرفان اسلامی، تهران، ایران
2 - دانشیار دانشگاه آزاد اسلامی واحد علوم و تحقیقات، عرفان اسلامی، تهران، ایران
الکلمات المفتاحية: تصوف, ابنعربی, بیدل, ادبیات تطبیقی, انتقال, شعر پارسی,
ملخص المقالة :
عرفان و تصوف اسلامی بهزعم پارهیی از محققین خاستگاهی شرقی دارد و از ادیان هند و بودایی به انحای گوناگون به جهان اسلام راه یافته است. آموزههای وحدتوجودی هندی، ابتدا مکتب خراسان از تصوف را تحت تاثیر قرار داد و سپس از این طریق در مکتب عراق نیز تاثیر گذاشت. محیالدین ابنعربی اندلسی به عنوان موجد و یا حداقل مدون عرفان نظری یا حکمت فلسفی، در عرفان و تصوف تاثیر فراوان نهادهاست. آثار ابنعربی همراه با شرحها و تفسیرها و حتی انتقادها و تکفیرها، مرزهای ممالک اسلامی را درنوردید و از منتهیالیه غرب، به هندوستان در اقصی نقاط شرق که خارج از مرزهای جهاناسلام بود، رسید. میرزاعبدالقادر بیدلعظیمآبادیکهدرایرانبهدهلویمشهوراستازآرایعرفانیابنعربیتاثیرفراوانپذیرفتهاست،بهگونهییکهمیتواناورابقیهالسیفشارحینابنعربیدانست. بیدلعلیرغمشهرتومحبوبیتفراوانیکهبینفارسی زبانانشبه قارهو آسیای میانهدارد،در ایرانبه خوبیشناختهنیست. اینمقالهبادیدگاهیتطبیقیبه بررسی انتقال تصوف و همراه با آن، شعر پارسی به هندوستان میپردازد، سپس تاثیر آرای ابنعربی در مهم ترین مسأله تصوف و عرفان، یعنی وحدت وجود را در آثار بیدل با ذکر شواهد بررسی مینماید.