تبیین حقوقی کنترل امنیت تنگه هرمز در حقوق بین الملل
الموضوعات : فصلنامه مطالعات سیاسی
1 - گروه حقوق، واحد رودهن، دانشگاه آزاد اسلامی، رودهن، ایران
الکلمات المفتاحية: جمهوری اسلامی ایران, خلیج فارس, حقوق بین الملل, تنگه هرمز امنیت ملی,
ملخص المقالة :
امنیت ایران و منطقه به یکدیگر وابسته است و حقوق بین الملل دریاها هم جز در مواقع خاصی در هنگام منازعات مسلحانه و آن هم به طور محدود از طریق بازرسی کشتی ها، این امر را نمی پذیرد. یافته ها نشان می دهد که مساله حاکمیت دولتها بر دریاهای مجاور سرزمین آنها از دیرباز فکر حقوقدانان و سیاستمداران را به خود معطوف کرده نظریه ها و دکترین های مختلفی دراین زمینه ارائه شده است.تنگه هرمز از اهمیت خاص امنیتی در سطح بین المللی برخوردار است و این تنگه مهم ترین گلوگاه حمل ونقل جهان است و کشورهای منطقه و جـهان از حـیث صادرات و واردات به آن وابسته اند. مهم ترین دلیل برتری آن نسبت به دیگر تنگه ها قرار داشتن در منطقه ی استراتژیکی خلیج فارس میباشد که به عنوان منطقه ای که بیش ترین ذخایر اثـبات شـده ی انرژی را در خود جای داده است بر اهمیت این تنگه می افزاید. متغیر مستقل در این تحقیق ،تـنگه هـرمز بوده و امنیت ملی کشور نیز متغیر وابسته به آن مـی باشد، هدف ، شناسایی نقش تنگه هرمز در تأمین امنیت جمهوری اسلامی ایران است . روش تحقیق در این مـقاله ، تـوصیفی - تحلیلی بوده و بـا اسـتفاده از اسـناد و منـابع کتابخانه ای و بهره مندی از کتب و مقالات در دسترس تـهیه شـده است .کلید واژگان:تنگه هرمز- امنیت ملی- حقوق بین الملل- خلیج فارس-جمهوری اسلامی ایران
_||_
تبیین حقوقی کنترل امنیت تنگه هرمز در حقوق بین الملل
چکیده
امنیت ایران و منطقه به یکدیگر وابسته است و حقوق بین الملل دریاها هم جز در مواقع خاصی در هنگام منازعات مسلحانه و آن هم به طور محدود از طریق بازرسی کشتی ها، این امر را نمی پذیرد. یافته ها نشان می دهد که مساله حاکمیت دولتها بر دریاهای مجاور سرزمین آنها از دیرباز فکر حقوقدانان و سیاستمداران را به خود معطوف کرده نظریه ها و دکترین های مختلفی دراین زمینه ارائه شده است.تنگه هرمز از اهميت خاص امنيتي در سطح بين المللي برخوردار است و اين تنگه مهم ترين گلوگاه حمل ونقل جهان است و کشورهاي منطقه و جـهان از حـيث صادرات و واردات به آن وابسته اند. مهم ترين دليل برتري آن نسبت به ديگر تنگه ها قرار داشتن در منطقه ي استراتژيکي خليج فارس ميباشد که به عنوان منطقه اي که بيش ترين ذخاير اثـبات شـده ي انرژي را در خود جاي داده است بر اهميت اين تنگه مي افزايد. متغير مستقل در اين تحقيق ،تـنگه هـرمز بوده و امنيت ملي کشور نيز متغير وابسته به آن مـي باشد، هدف ، شناسايي نقش تنگه هرمز در تأمين امنيت جمهوري اسلامي ايران است . روش تحقيق در اين مـقاله ، تـوصيفي - تحليلي بوده و بـا اسـتفاده از اسـناد و منـابع کتابخانه اي و بهره مندي از کتب و مقالات در دسترس تـهيه شـده است .
کلید واژگان:تنگه هرمز امنیت ملی، حقوق بین الملل،خلیج فارس،جمهوری اسلامی ایران
مقدمه:
تنگههاي بسياري در دنيا وجود دارند كه هر يك به دليلي داراي اهميت هستند؛ مانند تنگه بسفر و داردانل در استانبول تركيه، بندر سنگاپور در كنار تنگه مالا، بندر عدن در سواحل درياي سرخ و تنگه بابالمندب، بندر جبل الطارق در تنگه جبل الطارق و آبراه پاناما در كشور پاناما. هر يك از تنگهها داراي اهميت متفاوتي ميباشند و هر يك به دليلي براي قدرتها ارزش معيني دارند، در اين ميان تنگه هرمز كه به عنوان تغذيهكننده، نفت را به مناطق مختلف دنيا صادر ميكند و به خطر افتادن و بسته شدن اين نقطه، بازار انرژي را به خطر مياندازد، اهميت چشمگيري دارد. نقش سياسي تنگهها به دنبال ارزشهاي ارتباطي و اقتصادي و ژئواستراتژيك آنها متبلور ميشود؛ يعني همچنان كه ارزشهاي ياد شده كه تنگهها را از اهميت ژئوپليتيكي بالايي برخوردار ميكند و در قدرت ملي و سياست خارجي كشورهاي ساحلي آن تأثير ميگذارد، كاربري آن نيز به قدرت كشورهاي ساحلي بستگي دارد. چنان چه اگر كشورهاي ساحلي از قدرت نسبي در سطح جهاني و يا حداقل قارهاي و منطقهاي برخوردار باشند، از قابليت قدرتآفريني تنگه در سياستهاي منطقهاي و بينالمللي خود سود خواهد برد؛ ولي اگر كشورهاي ساحلي فاقد قدرت لازم باشند، طبيعي است كه نه تنها قابليت قدرتآفريني تنگه را نخواهند توانست متبلور نمايند، بلكه مورد توجه خاص قدرتهاي جهاني قرار گرفته، و در كشمكش رقابت قدرتها، به زير سلطه يكي از آنها درميآيند و يا به پيمانهاي نظامي و سياسي منطقهاي و يا جهاني كشيده خواهند شد. (عالمي، حمزه ١٣٩٠،٣٥)
هر روزه تعداد بسیار زیادی از کشتیهای غولپیکر تجاری و نفتکشهای عظیمالجثه برای رسیدن به مقاصد خود در دریاها باید از تنگهها عبور نمایند و در این راستا تنگههایی که یک دریای نیمهبسته را به یک دریای باز متصل میکنند از اهمیت بسیاری برخوردارند. اهمیت مذکور در مورد تنگههایی همچون تنگه هرمز که معبر بیشترین نیاز سوختی جهان است، مشهود است. از آنجا که تنگهها با عمق و عرض کمی که دارند، به راحتی قابلانسداد هستند و میتوان در عبورومرور آنها اخلال ایجاد نمود، این مساله بااهمیت هست.تنگه هرمز در ميان تنگه هاي استراتژيک جهان ، اهميت ويـژه اي دارد؛ ايـن تنگـه از ارزش هـاي خاص ارتباطي ، اقتصادي ، نظامي و ژئوپليتيکي برخوردار است .جمهوري اسـلامي ايران بـه عنوان بزرگترين قدرت در ميان هشت کشور ساحلي درياي عمـان و خليج فارس از زمان حضور قـدرت هـاي فـرامنطقه اي در صدد فراهم نمـودن زمينـه هـاي ايجـاد امنيت در اين آبراه بين المللي بوده و بهتـرين گزينـه پـيش رو اسـتفاده از امـکانـاتي اســت کـه موقعيت جغرافيايي سرزمين در اختيارش مي گذارد؛ اين ظرفيت ها شامل در دست داشـتن تـمـام کـرانه هاي شمالي تنگه هرمز و خليج فارس و در اختيار داشتن جزايـر اسـتراتژيک و خصوصـاً شش جزيره در دهانه تـنگه هـرمز مـي باشد که به عنوان پاشنه هـاي دفـاعي مـي تواننـد در امنيـت منطقه تـنگه هـرمز و در نهايت ، تأمين امنيت ملي جمهوري اسلامي ايران به خدمت گرفته شوند.
1.مفاهیم:
1.1مفهوم امنيت ملي :
امنيت از ريشه لغوي آن از زبـان عربي گرفته شده و در زبان فارسي ، متداول شده است و تقريباً فارسي زبانان ، آن را با مفهوم يکساني ، مورد استفاده قـرار مـي دهنـد. امنيـت در فرهنـگ معين به معناي ايمن شدن ، در امان بودن و بي بـيمي تـعريف شده است (معـين ، ١٣٧١: ٣٥٤) رابـرت ماندل امنيت را در لغت به معناي رهايي از خطر، تهديد، آسيب ، تشـويش ، اضـطراب ، هـراس ، نگراني يا وجود آرامش ، اعتماد، تأمين و حائل در نظر گرفته اسـت (٤٤ :١٩٩٤ ,Mandel. بـاري بوزان ، بنيانگذار مکتب مـطالعات امـنيتي کپنهاک ، مشهورترين اثر مکتوب در زمينه مفهوم امنيت را مقاله آرنولد ولفرز در خصوص امنيت ملي مي داند تعريفي که ولفرز در اين مقاله از امنيـت ارايه داده اين است که : "امنيت در معناي عيني ، فقدان تـهديد نـسبت به ارزش هاي کسب شده و در معناي ذهني ، يعني فقدان هراس از اينکه ارزش هاي مذبور مورد حمله قرار گيـرد." وي بـا انتقاد از آنچه آن را برداشت ساده انگارانه از مفهوم امنيت مي نامد اظهـار مـي دارد کــه بــرخلاف اعـتقاد رئاليست ها به کسب امـنيت از طـريق کـسب قدرت و يا اعتقاد آرمان گرايان به تاٴمين امنيت از طريق صلح ، نياز به ارايه يک ديدگاه ميانه که هر دو مفهوم قدرت و صلح را در خـود جـاي دهـد بـه عـنوان بهترين تعريف براي مفهوم امنيت ضروري مي بـاشد(بــوزان ، ١٣٨٩: ١٧ و ٣٢) امنيت به سه بخش فردي ، ملي و بين المللي تقسيم مي شود، با اين حال ، امنيت ملي از دو بخش ديگر بـا اهـميت تـر اسـت ، چرا که دولت ها بر بسياري از شرايط که تعيين کننده امـنيت در دو سـطح ديگـر است تسلط دارند، مطالعات مربوط به امنيت از ابتداي شکل گيري متـأثر از تفکـرات دو طيـف فکري واقع گـرايان و ايدهـ آليسـت ها بوده است ، رئاليست ها اعتقاد داشتند که قدرت بيشتر، امـنيـت را تـأمين خواهد کرد ولي آرمان گرايان معتقد بودند که نبود جنگ و ايجاد صلح ، امنيت را ايجاد خواهد کرد، مـفهوم امـنيت يک مـفهوم گنگ و مبهم است و برخي آنرا صرفاً مرتبط بـا دولـت و مسائل نظامي مي دانـند کـه اين امـر بر نارسا شدن مفهوم آن مي افزايد، البته جداي از ايـن عامـل ،عواملي ديگري همچون دامـنه مـشترک امـنيت و قـدرت بـر ابهـام واژه امنيـت افـزوده و باعـث توسعه نيافتگي آن مي شود.(بوزان ، ١٣٨٩: صص ١٧-١٣) امـروزه امـنيت ملي يکي از مهم ترين اهداف سياست خارجي هر يک از کشورهاسـت ؛ امنيـت ملـي ، جـوهره اســتقلال ، تـماميـت ارضــي و حاکميت است و حفظ اهداف ديگر و نيز به وجود آورنده و زمينه ساز هر هدف کـلي و کـلان در کشورها در گرو حفظ و ايجاد اين هدف است (حيدري ، ١٣٨٤: ٢٩)
1.2مفهوم تنگه
از نظر جغرافیایی، تنگه به قسمتی از دریا گفته میشود کـه بهطور طبیعی به وجود آمده باشد و دو سرزمین را از یکدیگر جدا مینماید. بدون توجه به اینکه آن سرزمینها متعلق به دو کشور هستند یا یک کشور و بدون توجه به حداقل و حداکثر وسعت آن. همچنین، گـاهی تـنگه دو قسمت از دریای آزاد یا دو اقـیانوس یا حتی دو قسمت از یک اقیانوس را به هم وصل میکند. هیچ ملاکی در مورد حداقل وسعت دریاهایی که تنگه آنها را بـه هم وصل میکند، وجود ندارد. طـبق بند ٤ ماده ١٦ کنوانسیون ژنو مورخ ١٩٥٨م مربوط به دریای سرزمینی و منطقه نظارت، تنگههایی که قسمتی از دریای آزاد را به قسمتی دیگر از دریای آزاد و یا به دریای سرزمینی یک کشور بیگانه متصل میسازند و در خدمت کشتیرانی بینالمللی قرار دارند، تحت عـنوان «تنگههای بینالمللی» شناسایی میشوند. با توجه به تعریف مذکور، تنگه هرمز که دو دریای آزاد را به یکدیگر مرتبط میکند و حملونقل دریایی بینالمللی را در این منطقه میسر میسازد، در گروه تنگههای بینالمللی قـرار میگیرد. از نظر حقوقی نیز تنگههایی که برای کشتیرانی بینالمللی مورداستفاده قـرار میگیرند، تنگه بهحسابمیآیند. بهعبارتدیگر، آبراههای بینالمللی شامل تنگههایی میشود که بهطور اساسی برای کشتیرانی تجاری یا نظامی کشورها به غیر از کـشورهای اطراف مورداستفاده قـرار میگیرند. تنگه هرمز بریدهای از دریای عمان است که صد و چهار مایل دریایی طول دارد و کشور ایران در سمت شمال و شمال غربی و کشور عمان در جنوب آن واقعشده است. عرض این تنگه در کوتاهترین نقطه ۳۸ کیلومتر و بلندترین فاصله بین دو ساحل کشور ۹۰ کیلومتر هست.( شيرازي، حبيب الله ابولحسن و مسعود آخوندمهريزي ،١٣٨٦،١٩)
3.رژیم حقوقی عبور از تنگه هرمز و وضعیت جمهوری اسلامی ایران
درباره عبور از تنگه هرمز از نظر حقوقی در هیچ دورهای قرارداد ویژهای بسته نشده است؛ چراکه در دورانهای گذشته این گوشه از مرزوبوم همانند سایر قسمتهای آن در سیطره استعمار قرار داشت. پرتغالیها، انگلیسیها و به دنبال آنها، آمریکاییها در دوران حضور خود در این تنگه نیازی به تعیین رژیم حقوقی آن نمیدیدند تا خود را در مخمصه حقوق دول ساحلی گرفتار نمایند. تعیین رژیم حقوقی تنگهها به دلیل موقعیت خاص استراتژیکشان، در اصل بر یک دسته از قواعد عرفی استوار است. از طرفی، در قوانین حقوق بینالملل و مقررات مربوط به تنگهها، در کنوانسیون ١٩٥٨م ژنو راجع به دریای سرزمینی و منطقه مجاور، «عبور بیضرر» مورداشاره و تأکید است و در کنوانسیون ١٩٨٢م مونتهگوبی در مورد حقوق دریاها هم برای هر تنگهای با توجه به شرایط خاص خودش، نوع عبور بهخصوصی را میپذیرد که در مورد تنگه هرمز «عبور ترانزیت» را پذیرفته است. به عبارتی، مطابق با کنوانسیون ١٩٨٢م حقوق دریاها، عبور از تنگههای بینالمللی مانند تنگه هرمز تابع عبور ترانزیت هست.
منظور از «عبور بیضرر» آن است که کشتی میتواند برای گذشتن از دریای سرزمینی یا ورود به آبهای داخلی از آبهای سرزمینی بگذرد. این عبور باید سریع و پیوسته باشد (بند ٢ ماده ١٨ کنوانسیون ١٩٨٢م.) البته، کشتی در موارد لازم حق لنگرانداختن دارد. منظور از بیضرربودن، اشاره به نحوه عبور دارد. طبق کنوانسیون دریای سرزمینی ١٩٥٨م عبور در صورتی بیضرر است که مضر به صلح و نظم یا امنیت دولت ساحلی نباشد (بند ٤ ماده ١٤.) زیردریایی هنگام عبور باید به سطح آب آمده و پرچم خود را نشان دهد. همچنین، پرتاب وسایل نظامی از کشتی ممنوع هست و درصورتیکه «عبور بیضرر» نباشد، دولت ساحلی میتواند مانع چنین عبوری شود یا درصورتیکه متخلف کشتی جنگی باشد و به درخواست دولت ساحلی در مورد رعایت مقررات توجه نکند، میتواند از آن بخواهد شتابانه آبهای سرزمینی را ترک کند. دولت ساحلی حق دارد، بنا به ملاحظات امنیتی، قسمتی از آبهای سرزمینی خود را بهطور موقت علیه کشتیرانی خارجی ببندد، مشروط بر اینکه بدون تبعیض و برای مدت موقت باشد.
رژیم «عبور ترانزیت» نیز طبق ماده ٣٧ کنوانسیون ١٩٨٢م، به تنگههایی که برای کشتیرانی بینالمللی بین یک بخش از دریای آزاد یا یک منطقه انحصاری اقتصادی و بخش دیگر از دریای آزاد یا یک منطقه انحصاری اقتصادی مورداستفاده قرار میگیرند، اعمال میشود. عبور ترانزیت از 2 جهت مهم با عبور بیضرر متفاوت است: اول آنکه عبور ترانزیت شامل هواپیما نیز میشود. دوم اینکه زیردریاییها موظف نیستند هنگام عبور از تنگه در سطح آب ظاهر شده و پرچم خود را نشان دهند، در حالی که عبور بیضرر بههیچوجه شامل هواپیما نمیشود و زیردریاییها باید در سطح آب حرکت کنند. بهعلاوه، عبور ترانزیت قابلتعلیق نیست. عبور ترانزیت در ماده ٣٨ کنوانسیون ١٩٨٢م این گونه تعریفشده است: عبور ترانزیت به معنی اعمال آزادی کشتیرانی و پرواز تنها به منظور عبور سریع و پیوسته از تنگه از دریای آزاد یا منطقه انحصاری اقتصادی هست. شرط عبور پیوسته و سریع مانع از عبور از طریق تنگه به منظور ورود یا بازگشت از کشوری که با تنگه هممرز است، نیست. جمهوری اسلامی ایران کنوانسیون ١٩٨٢م را امضاء نموده، ولی آن را تصویب ننموده و تا زمانی که قوه مقننه ایران آن را تصویب نکند، اسناد الحاق به آن، بهطور رسمی به مقام امین کنوانسیون و سازمان ملل متحد ابلاغ نمیشود. کنوانسیون 1982م از اعتبار حقوقی برای ایران برخوردار نبوده و هیچگونه تکالیف قطعی و حقوقی برای ایران ایجاد نمینماید و تنها مقررات کنوانسیون 1958م در بحث تنگههای بینالمللی شامل آن میگردد.
بر اساس کنوانسيون ١٩٨٢ حقوق بين المللي درياها تنگه هرمـز بـه علـت اتصـال منطقـه انحصاري اقتصادي خليج فـارس به آب هاي آزاد اقيانوس هند به عنـوان يـک تنگـه بـين المللـي شناخته شده (حافظ نيا، ١٣٨٨: ٤٠٣) که عبـور از آن ترانزيتـي اسـت بـدين معنـي کـه کشـتي هـا، زيردريايي ها و هواپيماهاي تجاري و نظامي کشورهاي ديگر بـدون کـسب اجـازه از کشـورهاي ساحلي ، ماداميکه مخل نظم و امنيت آنها نبوده و تهديدي برايشان محسوب نشود و عبور آنهـا پيوسته و سريع باشد مي توانند از آن گذر نمايند و کشورهاي ساحلي حق تعليق عبـور آنهـا را نـدارند، البـته کشورهاي ساحلي مي توانند مسيرهاي مشخصي را براي عبور کشـتي هـا از داخـل تنگه تعيين نمايند، در تنگه هرمز مسير اصلي عبور کشتي ها از داخـل طــرح تـفکيـک تـردد آن صورت مي پذيرد که بـه تـأييد آيمو1 يا سازمان بين المللي دريانوردي رسيده و در حال حاضر در قلمرو آب هاي سرزميني کشور عمان و در شمال جزاير قويين قرار دارد علت مکان يـابي آن در آنجا، عمق مـناسب و بـيشتر، کوتاهي مسير، جريانات کـشندي و... مـي باشد (حافظ نيا، ١٣٩٠: ٢) امـا مطابق قانون مناطق دريايي جمهوري اسلامي ايران در خليج فارس و درياي عمان مصوب سال
١٣٧٢ مجلس شوراي اسلامي ، عبور از تنگه هرمز، مشمول عبور بي ضرر است بر ايـن اسـاس ، عبور شـناورهاي خـارجي به استثنا موارد مندرج در ماده ٩، از درياي سرزميني ايران مـادامي کـه مخل نظم ، آرامش و امنيت کشور نباشد تابع اصل عبور بي ضرر است و عبور به جـز در مـوارد اضطراري بايد با سرعت متعارف و پيوسـته انـجام گيـرد (پيشــگاهي فـرد، ١٣٨٤: ٥٧) مطـابق مـاده ٩ قانون مزبور، مستثنيات عبور بي ضرر شامل عبور شناورهاي جنگي ، زيردريايي ها، شناورهاي بـا سـوخت هسته اي و هر نوع وسيله غوطه ور ديگر و همچنين شناورها و زيردريـايي هـاي حامـل مـواد اتـمي يا خـطرناک و يا زيان آور براي حفظ محيط زيست و شناورهاي تحقيقاتي خـارجي از درياي سرزميني از درياي سرزميني منوط به موافقت قبلي مقامات صـالحه جمهـوري اســلامي ايرانـ خواهد بود زيردريايي ها بايد در سطح آب و با پرچم برافراشته عبور نماينـد (پيشـگاهي فـر، ١٣٨٤: ٥٨)شـايان ذکـر اسـت در اوضاع جنگي و همچنين در صـورت تهديـد امنيـت و اسـتقلال کشورهاي حاشيه تنگه ، کشورهاي ساحلي تنگه مي تـوانند محدوديت هايي را براي عبور هـوايي و دريايي قايل شوند که ايران علاوه بر اين به خاطر اعـلام مواضع رسمي و نيـز قــوانين داخـلـي خود راجع به کشتي هاي جنگي خارجي که سال هاست عمل شده و به صورت يک عـرف بـين المللي در آمده است به طريق اولي مي تواند حاکميت خود را بر تنگه هرمز گسترش دهد؛ ولي بـايد به اين مسأله توجه داشت که اعمال حاکميت و دفاع مشروع از خود نياز به قـدرت دارد و کسب قدرت لازم در پهنه آب هاي جنوب کشور به منظور دفاع مشروع از حقـوق مسـلم ملـت ايران بايد در استراتژي هاي ملي کـشور ايران بـه خوبي ديده شود. (حافظ نيا، ١٣٨٨: ٤١١)
4.عبورومرور از تنگه هـرمز از منظر قوانین دریایی ایران
در مورد رژیم عبور از تنگه هرمز دو حالت «بیضرر» و «عبور ترانزیت» محل مناقشه است و از جهتی نیز ایران تاکنون به کنوانسیون ١٩٨٢م که به تعبیر بعضی از حقوقدانان، قانون اساسی دریاهاست، نپیوسته و تنها آن را امضا کرده است. با استناد به کنوانسیون ١٩٥٨م دریاها که ایران از اعضای آن هست، باور این بوده که رژیم حاکم بر تنگه هرمز برای ایران تنها شامل حق «عبور بیضرر» برآمده از این کنوانسیون است. بر اساس این کنوانسیون، ایران میتواند به قوانین داخلی خود که مصوب ١٣١٣ه.ش هست، برای عبور بیضرر کشتیهای خارجی از آبهای سرزمینی و یا دریای ساحلی خود شرایط تعیین نماید. بر این اساس، برابر با مواد ٤، ٥ و ٦ قانون مزبور، ورود یا توقف کشتیهای جنگی دول خارجی که تابع عبور بیضرر بوده، باید از قبل موافقت ایران را کسب نماید و برابر ماده ٢ آییننامه مربوطه، در زمان صلح باید کشتی جنگی حداقل ٨ روز قبل از عبور دولت ایران را از طریق سیاسی مطلع نمایند. ماده ٤ قانون مزبور نیز به این شرح است: کشتیهای جنگی خارجی و تحتالبحریها به شرط آنکه در سطح دریا سیر کنند، حق عبور بیضرر از آبهای ساحلی ایران را دارند، مگر اینکه کشتیهای مزبور متعلق به دول متحارب باشند. در این صورت، مقررات مملکتی و بینالمللی که برای ایام جنگ و اقدام بیطرفی منظور است، به مورد اجرا گذارده میشود.
متن ماده ٦ قانون اصلاح قانون تعیین حدود آبهای ساحلی و منطقه نظارت ایران مصوب ٢٢ فروردین ١٣٣٨ه.ش در خصوص خط مبدأ و آبهای داخلی ایران به این شرح است: آبهای واقع بین ساحل و خط مبدأ و همچنین، آبهای واقع بین جزایر متعلق به ایران که فاصله آنها از یکدیگر از 12 مایل دریایی تجاوز نکند، آبهای داخلی کشور محسوب میگردد. بر این اساس، دولت ایران حق دارد که بـر اسـاس منافع ملی و امنیتی نسبت به سـرزمین آبـی خـود که بخشی از تنگه هرمز نیز شامل آن است، تصمیمگیری مستقل گرفته و با تکیه بر اصـل آزادی، اراده و حاکمیت ملی دولتها در امور حقوق بینالملل، در صورت وقوع تهدیداتی برای منافع و امنیت خود، با استناد به حـقوق بینالملل، به اقدامات مـقتضی در راستای «تعلیق» عبور و مرور از تنگه هرمز در بخش تحت مالکیت دریای سرزمینی دست زند.
5.نقش تنگه هرمز وتنگه ها در تامین امنیت
در كنوانسيون 1958 ژنو، تنگههايي كه در داخل درياي سرزميني يك يا چند دولت واقع شدهاند (مانند تنگه هرمز)، در مورد حمل و نقل دريايي قرار شد كشتيهاي خارجي حق «عبور بيضرر» از اين تنگهها را داشته باشند. عبور بيضرر در اصطلاح به تردد كشتيها، اعم از تجاري يا جنگي اطلاق ميشود كه در خلال آن پارهاي اقدامها كه با مقصود و روح عبور ساده و ممتد منافات داشته باشد، ممنوع است؛ از آن جمله ميتوان تمرينهاي نظامي، گردآوري اطلاعات امنيتي، تبليغات منفي، آلودگي محيط زيست، فعاليت ماهيگيري و پژوهش و تحقيقات دريايي را نام برد. در قوانين ايران مصوب 1313 و اصلاحيه آن در سال 1338 حق عبور را در زمان صلح، حق عبور بيضرر شناخته و در زمان جنگ، عبور كشتيهاي دول متخاصم را منوط به رعايت مقررات كشوري و بينالمللي دانسته است.
طبق ماده 6 اين اصلاحنامه (22 فروردين 1338) آبهاي واقع بين ساحل كشور و خط مبدأ و همچنين آبهاي واقع بين جزاير متعلق به ايران كه فاصله آنها از يكديگر از 12 مايل دريايي تجاوز نكند، آبهاي داخلي كشور محسوب ميگردد. (دولتيار، 1372: 28 ـ 17) بنابراين آبهاي تنگه هرمز هر يك 12 مايل دريايي سهم كشورهاي ايران و عمان ميباشد كه مجموعا 24 مايل دريايي است و قسمتهايي كه در خارج از اين محدوده 24 مايلي است، به جهت عمق كم و وجود تخته سنگهاي پراكنده در اين آبها، از اهميت كشتيراني برخوردار نميباشد و فقط خطوط كشتيراني در محدوده آبهاي سرزميني ايران و عمان قرار دارد و طبق قوانين بينالمللي ايران و عمان ميتوانند در صورت رعايت نكردن قوانين دريايي از طرف كشتيها و يا در زمان جنگ، محدوديتهايي در خصوص عبور و مرور دريايي اعمال كنند.
تقريبا ٨٠ درصد از تجارت کالاها از طريق درياهـا و بـا عـبور از تنگه ها و کانال ها صورت ميگيرد. بر اين اساس بايد گفت بيش از نيمي از تجارت نفت و فـراورده هـاي نـفتي نيز از طريق درياهاي آزاد و به وسيله نفتکش ها صورت ميگيرد. (William komiss. Lavar Hunt zinger.(2011)) بنابراين مسيرهاي اسـتراتژيک دريايي نـقش مهمي در امنيت عرضه انرژي دارند. چرا که هر گونه اختلال در اين تنگه ها و به دنبال آن مـشکلاتي کـه براي عبور و مرور نفت کش ها به وجود آيد، بر انتقال نفت تـاثير گـذاشته و امنيت عرضه انرژي با مشکل جدي مـواجه خـواهد شـد. تنگه هاي بين المللي که با عـنوان تـنگه هاي ترانزيتي مورد توجه بسيار هستند از لحاظ حجم نفت انتقال داده شده نقش بـسيار اسـتراتژيک در بين مسيرهاي آبي دارند. بـازار بـين المللي انـرژي بـه حـمل ونقل مطمئن و امن وابسته است . انـسداد هـر يک از مسيرهاي انتقال انرژي منجر به بالا رفتن هزينه هاي کل انرژي خـواهد شـد. علاوه بر اين مسيرهاي آبي همواره در مـعرض خطر دزدان دريايي، حمله هاي تـروريستي و مـشکلات سياسي از قبيل : جنگ و درگيري قـرار دارنـد. همچنين تصادف هاي دريايي که سبب بروز نشت نفت به درياها ميشود، از جمله خـطراتي اسـت که امنيت انرژي اين نوع از حـمل ونـقل را تـهديد ميکند(رودريگو١، ١٣٨٥: ٣٩). در ذيل بـا مـعرفي تک تک اين تنگه هـا اهـميت ، تهديدات ، آسيب پذيريهاي آن ها در ادوار گذشته و حال بررسي خواهد شد.
6.ژئوپليتيک تنگه هرمز
تنگه هاي هرمز و باب المندب در ميان شش آبراه ممتاز جهان با تنگه هـاي دوور و مالاکـا رقابت دارند(ميرحيدر، ١٣٨٣: ٢٠٤) تنگه هرمز به لحاظ اهميت اقـتصادي و جـغرافيـايي و تـأثير در منافع قدرت هاي رقيـب غـرب در آثـار بسـياري از صـاحب نظـران و متخصصـان مسـايل استراتژيک به عنوان يک نقطه فشار و کنترلي1 شناخته مي شود که از طريق آن مـي تـوان گلـوي اقتصاد دنياي صـنعتي غـرب را به علت عبور بخش عمده اي از نفت مـورد نيـاز اروپـاي غربـي ، ژاپن ، آمريکا و ساير کشـورهاي صـنعتي از ايـن تنگـه فشـرد. (حـافظ نيـا، ١٣٨٨: ٤٦٦)
6.1.اهميت و نقش ژئواستراتژيکي تـنگه هـرمز
اهـميـت اسـتراتژيک تنگـه هرمـز عمـدتاً تــابعي از وابـسـتگي کـشـورهاي توليدکننـده و مصرف کننده نفت و گاز و نيز عبور آن از تنگه هرمز مي باشد بنابراين چنانچه مسيرها، روش ها و طرح هاي جايگزين ، توسعه يابد اهـميت تـنگه هـرمز به شدت کاهش خواهـد يافت (حـافظ نيـا، ١٣٩٠: ٢)
بـرخي دلايل ديگـر ژئواستراتژيکي تنگه هرمز، عبارتند از:
١) قرار داشتن در موقعيت مناسب براي ورود قدرت بري به شبه جزيره عربستان و همچنـين ، تکيه گاه دفـاعي شـبه جـزيره عربستان و واقع شدن در ابتداي دهليز فلات ايران )
٢) قرار گرفتن در موقعيت پخـش بحران به صحنه عمليات اقيانوس آرام)
٣) قرار گرفتن تنگه در مرکزيت نظريه ريملنـدِ اسـپايکمن و پيونـد دهنـده بخـش هـاي شمالي ، جـنوبي ، غـربي و شـرقي در اين نظريه )
٤) ايجاد تسهيلات تدارک نيرو و لجستيک ، ايجاد پيوستگي براي نيروي دريـايي بـحـري و بـه عنوان مکمل استراتژي بري . (حافظ نيا، ١٣٨٨: ٤٣٦-٤٢٩)
6.2.اهميت و آسيب پذيري تنگه هـرمز
تنگه هرمز بـه عـنوان يک آب راه بين المـللي از ارزش اسـتراتژيک خـاصي برخوردار است ، اين تنگه در جـنوب غربي آسيا و در امتداد پيشرفتگي آب هاي اقيانوس هند در مدخل خليج فارس قرار دارد، که خليج فارس و درياي عـمان را بـه هم ميپيوندد و کم فاصله ترين مـنطقه دريايي بـين شـبه جـزيره عـربستان و فلات ايران است (نـوري، ١٣٩٠: ٨٧). تـنگه هرمز در نظريات ژئوپليتيکي از جمله نظريات اسپايکمن و مکيندر درباره ي مناطق هارتلند و ريملند که منظور کشورهاي ساحلي شـبه جـزيره واقـع در غرب و جنوب اروپا و جنوب آسيا است جايگاه بـرجسته اي دارد. در نـظريات کـلاسيک ژئوپليتـيکي، خـليج فـارس در موقعيت ريملند جهاني واقع شده است ، که براين اساس تنگه هرمز مرکز ريملند است و بخش هاي شمالي، جنوبي، غربي و شرقي را به هم پيوند ميدهد. بر طبق نـظريه ريملند، کنترل تنگه هرمز به مفهوم کنترل چهار بخش ياد شده خواهدبود. بنابراين هميشه و در طول تاريخ اهميت فزاينده اي در بين قدرت هاي بزرگ داشته است . اهميت تنگه هرمز در طول تاريخ با الهـام از نـظريه معروف مکيندر بيش تر برجسته خواهدشد، که بر اين اعتقاد بود که هر قدرتي که به تنگه هرمز دست يابد به خليج فارس دست خواهديافت ، و هر قدرتي که به خـليج فـارس دست يابد به منابع عظيم انرژي دست خواهديافت ، در نتيجه هر قدرتي که منابع عظيم انرژي را در اختيار داشته باشد، بر اقتصاد جهان مسلط خـواهدشد(مـعصومي نژاد، ١٣٩٠: ١٤٨). تنگه هرمز به عـنوان مـهم ترين گذرگاه انتقال انرژي جهان محسوب ميشود که در طول دو قرن اخير از اهميت به سزايي برخوردار شده است .
اعمال امنيت و کنترل از نظر قوانين بين المـللي بـرعهده هر دو کشور همسايه کـه شـمال آن ايران و جنوب آن کشور عمان است قرار دارد. که به ژئوپليتيک اين دو کشور اهميت ويژه اي بخشيده است . لذا در طول تاريخ کشور ايران از قدرت و سيطره بيش تري بر تنگه هرمز برخوردار بوده است ، و همواره نقش فعال تري را در گـستره ي جـغرافيايي تنگه هرمز ايفا نموده است (مجتهدزاده ، ١٣٨٢: ٨١)
تنگه ي هرمز به دليل ويژگيهاي ژئوپليتيکي که ذکر گرديد نسبت به تنگه هاي ديگـر ظـرفيت بـيش تري از نفت کش هاي نفتي را دربرميگيرد و از اين حيث مـسير، مـناسب ترين از لحاظ صرفه اقتصادي براي کشورهاي جهاني محسوب ميگردد. در يک نگاه کلي از نظر ترانزيت نفت ، تنگه هرمز محل خروجي ايالات مـتحده و انـگليس بـراي ورود به اقيانوس آرام است ، و تنگه مالاکا مرتبط کننده اقيانوس هند و اقـيانوس آرام ميباشد، که هر دو از استراتژيک ترين گذرگاه هاي آبي در جهان ميباشند(خانيها و قورچي، ١٣٨٨: ٢٤٢)
تنگه هرمز يکي از راهبرديترين خطوط بين المللي کشتيراني در جهان به شمار ميآيد، که تامين کننده ي ٢٠ درصد نفت مصرفي دنيا اسـت . در حـال حاضر بيش از ٧٥% از نفت اسـتخراجي حـوزه خليج فارس از اين آبراه صادر ميشود (فتوحي، ١٣٩٠: ٥). تنگه هرمز درياي خليج فارس را به اقيانوس هند و خطوط کشتيراني بين المللي در درياي آزاد پيوند ميدهد و شاهرگ اقتصادي غرب و کشورهاي واقع در در خاوردور به شمار مي آيد (افشار سـيستاني، ١٣٧١: ٣)
اين تنگه براي کشورهاي ساحلي و هم چنين کشورهاي صنعتي اهميت فزاينده اي دارد، چرا که چرخ اقتصادي کشورهايشان به صادرات نفت از تنگه هرمز و همچنين امنيت انرژي آن وابسته است . اين تنگه شريان حياتي اقتصادي دنـياست کـه در سياست هـاي نظامي و دفاعي ايران تهديد به بستن آن در مقابل فشارهاي قدرت هاي مداخله گر برون منطقه اي، به عنوان ابزار و اهـرم فشار متقابلي است . روزانه در حدود ٥٥ کشتي شامل نفت کش ها و کـشتيهاي تـجاري از تـنگه هرمز عبور ميکند. اين تنگه مناسب ترين مسير انتقال نفت و گاز منطقه خليج فارس به سراسر جهان مـيباشد. بـه دليل نگراني کشورهاي صادر کننده نفت خليج فارس از امکان انسداد تنگه هرمز در اثر مـنازعات مـنطقه اي و فـرامنطقه اي، طرح هاي جايگزين انتقال انرژي از طريق خطوط لوله را به درياي مديترانه ، درياي سرخ و درياي عمان از سوي برخي کشورهاي عـربي منطقه مورد استفاده قرار گرفته است (حافظ نيا، ١٣٩٠: ٢)
63.نقش استراتژيک تنگه ها
اهميت تنگه ها از لحاظ تردد کشتيها، جـابه جـايي کالاهاي استراتژيک به ويژه نفت و مـيزان اسـتفاده از آن بر کسي پوشيده نيست . مسيرهاي دريايي بين المللي محدود به گذشتن از موقعيت هاي خاص مرتبط با گذرگاه ها، دماغه ها و تنگه هاست . اين درحالي است کـه تـنگه هاي مورد استفاده در تـجارت دريايي يا مـسير جايگزين ندارند، و يا در فاصله اي قرار دارند، که انحراف مسير از آن صرفه اقتصادي ندارد. بيشتر اين مسيرها بين نواحي مهم صنعتي از قبيل اروپاي غربي قرار گرفته اند. از اين مسيرها مواد نفتي کشورهاي در حال توسعه به کـشورهاي تـوسعه يافته منتقل ميشود. اين گلوگاه ها براي اقتصاد جهاني بخصوص براي بازيگران اصلي آن بسيار حياتي هستند. از طرفي مهم ترين گذرگاه هاي استراتژيک ، گذرگاه هايي باريک و کم عمق اند و بسياري از آن هـا در کـشورهاي پر مناقشه و بـيثبات قرار دارند.(رودريگو١، ١٣٨٥: ١٣٥)
تنگه هاي مهم که مسيرهاي اصلي عبور کشتيها در بين اقيانوس ها و درياها هستند و بـخش قابل توجهي از تجارت جهاني، از جمله نفت را پوشش ميدهند، هم براي کـشورهاي سـاحلي واقـع در آن ها و هم براي استفاده کنندگان اصلي کانون توجه استراتژيک هستند. اين مسئله ، اين تنگه ها را به نقاط حساس تـجارت جـهاني تبديل کرده است . امروزه تنگه هايي که قسمتي از مسير تجارت جهاني به ويژه تـجارت انـرژي را تـشکيل ميدهند، تنگه هاي استراتژيک محسوب ميگردند(خانيها و قورچي، ١٣٨٨: ٢٤١). اين موقعيت هاي گذرگاهي همواره از اهميت ويژه اي بـرخوردارند، زيرا واسطه ي برقراري ارتباط بين المللي بوده و اين اختيار را دارند که يا موجب انسداد يا گشايش جـريان مبادله و جابه جايي انـرژي گـردند. تنگه هاي موجود در اقيانوس هند نقش بسيار برتري در تجارت دريايي ايفا ميکنند. امروزه منطقه اقيانوس هند، با قرار گرفتن در بين اقتصادهايي با جهش بالا در جنوب ، جنوب شرق و شرق دور و منطقه غني از نفت خـليج فارس ، موقعيت استراتژيکي را براي سهولت بخشيدن به مقدار زياد تجارت در اين عرصه ارائه ميدهد. منطقه اقيانوس هند داراي چهار آبراهه مهم و بحراني براي تجارت بين المللي دريايي شامل : تنگه ي هرمز(مرز ايران و عمان )، تنگه ي مالاکا(مرز انـدونزي و مـالزي)، تنگه ي باب المندب (مرز جيبوتي و يمن ) و کانال سوئز در مصر است . که به عنوان مسيرهاي مهم در تجارت دريايي نفت هستند. اين مسيرها بدون اغراق نه تنها به عنوان منبع حياتي از نظر استراتژيکي و اقـتصادي بـراي بسياري از ملل قرار گرفته و در طول آن ها عمل ميکنند، بلکه نقش حساسي را به عنوان شاه راه تجارت جهاني و تامين انرژي بازي ميکنند(پيشگامي فرد وخانيها، ١٣٨٨: ٢٤)
نتيجه گيري و پیشنهادات :
در اختيار داشتن تنگه استراتژيک هرمز و بر خورداري از موقعيت گذرگاهي است کـه اين کـشور را مـسلط به بهترين گلوگاه اقتصادي و انرژي جهان گردانيده است . از اين رو ايران با در اختيار داشتن تنگه ي هرمز از ارزش اسـتراتژيکي بالاتري برخوردار است که مي تواند از آن به عنوان اهرم فشار يا خنثي سازي فشارهاي خـارجي اسـتفاده کـند. تنگه هايي بين المللي در استراتژيک ترين نقطه واقع هستند. تنگه هرمز که در نقطه ي اسـتراتژيک خـليج فارس و به عنوان شريان حياتي عبور نفت خليج فارس به نقاط مختلف عـمل مـيکند.
آنچه کـه بـاعث مي شود پديده اي در امنيت ملي يک کشور نقش مثبت يا منفـي ايفـا کنـد نحوه استفاده و بهره برداري از آن توسط حاکمان مي باشد، بـنابراين تـنگه هـرمز و جزايـر شـمالي آن در بر دارنده نقش هاي مثبت و منفي در امنيت مـلي جمهوري اسلامي ايـران هسـتند کـه در ابتدا بايد نسبت به شناخت نقش ها اقدام و از نقـاط قـوت کـه داراي نقـش مثبـت مــي بـاشـند بـه عنوان فرصت ، حداکثر استفاده را برده و نقاط ضعف را کـه داراي نقـش هـاي مـنفـي هـسـتند کم رنگ کرده و از جنبه تهديد به فرصت تبديل نماييم .
پرهزينه و خطرناک بودن راههاي زميني براي انتقال حـامل هـاي انرژي و کالا، همچنين وابستگي شديد به استفاده از تنگه هرمز براي صادرات نفت و واردات کالاهـاي مـورد نيـاز کـشـورهاي مـنطقه خليج فارسدر تمام سـواحل شـمالي تنگـه هرمـز و خلـيج فـارس و هـمچنين سـکونت آنان در اکثـر نقـاط سـاحلي شـمالغرب و جنـوب آن را مــي تــوان از ديگــر فرصت هاي اين پديده جغرافيايي دانست که اگـر بـه درستي مورد استفاده و بهـره بـرداري قـرار گيرند مي توانند موجب افزايش قدرت مـلي و در نـتيجه تامين کننده امنيت ملي کـشور بـاشند.
با بررسي تنگه هاي بين المللي اين نکته روشن ميگردد که وجه اشتراک اين تنگه ها نقش ارزنده اي است کـه در تـامين انرژي در جهان ايفا ميکنند و از اين حيث اهميت استراتژيک عمده اي را در اقتصاد جهان رقم ميزنند. به علت رشد مبادلات جهاني و وابستگي شديد جهان به انرژي، لزوم تجارت دريايي بيش تر احساس ميشود. و به موازات تـوسعه تـجارت دريايي، تنگه هـا، کانال ها که در طول مسيرهاي پرترافيک درياهاي جهان واقع شده اند، به علت عبور زياد کشتيها از اين مسيرها، بـخش مهمي از امنيت تجارت جهاني محسوب ميشوند. تنگه هرمز تنها خروجي خـليج فـارس اسـت که بيش تر انتقال مواد و انرژي خليج فارس از طريق اين تنگه صورت ميگيرد و به عنوان انتقال دهنده ي مـواد نـفتي و غيرنفتي خليج فارس به بيرون از آن جايگاه استراتژيکي برجسته اي در سطح منطقه اي و برون منطقه اي کـسب کـرده اسـت . امروزه از آن جايي که اهميت درياها به واسطه گسترش روزافزون تجارت دريايي فزوني يافته است ، رقابت در مـورد آن ها گسترده تر شده و تنگه ها بيش ازپيش در سياست هاي دولت ها محوريت يافـته اند.
تنگه هاي بـين المـللي در جغرافياي سياسي نوين از جايگاه ويژه اي برخوردار شده اند. و از اين رو داشتن مزاياي استراتژيکي تنگه ها ميتواند تامين کننده ي امنيت ملي کشورها گردد. توجه و بهره گيري از اين مولفه هاي ژئوپلتيک و ژئواکونوميک در ارتقاي قدرت و امنيت ملي کـشور نقش مهمي را براي قدرت يابي ايران در عرصه ي نظام بين الملل ايفا مي کند. لذا زماني اين منطقه در مسير امنيت ملي کشور حرکت خواهد کرد که ، امنيت در اين حوزه حاکم باشد.
به عنوان يک راهکار مي توان گفت که جمهوري اسلامي ايران ضـمن افـزايش قدرت ملـي خود بايد پيشگام اجراي استراتژي تأمين امنيت تنگه هرمز باشد چرا که اين کـار باعـث تجلـي اقتدار نظامي ايران در منطقه خليج فـارس خـواهد شد و پـذيرش نقـش بـين المللـي جـمهـوري اسـلامي ايران را در حفاظت از منافع مشترک ملت ها و کشـورها در تنگـه هرمـز را بـه ارمغـان خواهد آورد و انگشت اتهام تهديد امنيت تنگه هرمز را به سوي متجاوزان و مداخلـه کننـدگان برون مـنطقه اي مـتوجه خواهد نمود و افکار عـمومي جـهان را عليـه آنـان بسـيج خواهـد کـرد و نشان خواهد داد که ايران در مقابل ساير کشورها و نهادهاي بين المللي قرار نگرفتـه و خواهـان صلح و امنيت جهاني است و ثبات اقتصادي جهاني و تضمين امنيت انـرژي از خواسـته هـايش اسـت در نـتيجه تصوير دولت ايران در افکار عمومي توليدکننـدگان و مصـرف کننـدگان انـرژي جهان بهبود خواهد يافت و در نهايت ، امنيت و منافع ملي از طريـق از بـين رفـتن زمينـه هـاي شکل گيري تهديدات و ائتلاف هـاي بـين المللـي عليـه ايـران تضـمين خـواهـد شــد و فضـاي صـلح آميز و روابط حسنه اي را با کشورهاي منطقه خليج فارس بـه وجـود خواهـد آورد کـه بـه امنيت و توسعه اقتصادي مـنطقه کمک خواهد کرد و باعث خواهد شد کشورهاي منطقه و حتي برون مـنطقه اي ، ايران را بـه عـنوان بازيگر اصـلي تـأمين کننـده امنيـت تنگـه هرمـز بـه رسـميت بشناسند و با اين واقعيت کنار بيايند که در نهايت اين مـوضـوع مـوجـب ، ايجـاد قـدرت بـراي جمهوري اسلامي ايران و تأمين کننده امنيت ملي کشور خواهد بود.
منابع و مآخذ
1. بوزان ، باري (١٣٨٩)؛ «مردم ، دولت ها و هراس »؛ ترجمه پژوهشـکده مـطالعـات راهبـردي ؛ تهـران : انتشـارات پژوهشکده مطالعات راهبردي .
2. پيشگاهي فرد، زهرا (١٣٨٤)، «مقدمه اي بر جغرافياي سياسي درياها با تأکيد بر آبـهاي ايران »، تـهران : دانـشگاه تهران .
3. پيشگاهيفرد، زهرا ونسرين خانيها (١٣٨٨)، «جايگاه حوزه استراتژيک اقيانوس هند و تنگه هاي استراتژيک آن در فرايند جهاني شدن »، فـصلنامه عـلمي و پژوهشي جغرافيا، دوره ٣، شماره ١٠.
4. حافظ نيا، محمد رضـا(١٣٩٠)، تـنگه هـرمز، کدام استراتژي: بستن يا نبستن ، انجمن ژئوپلتيک ايران .
5. حافظ نيا، محمدرضا (١٣٨٨)؛ «خليج فارس و نقش استراتژيک تنگه هـرمز»؛ چـاپ پنـجم ، تهران : سمت .
6. حافظ نيا، محمدرضا (١٣٩٠)، «تنگه هرمز، کـدام اسـتراتژي : بسـتن يـا نبسـتن ».
7. حـيدري ، غـلامحسن (١٣٨٤)، «جـزوه درسي »؛ دانشگاه آزاد اسلامي ، واحد تهران مرکزي .
8. خانيها، نسرين و مرتضي قورچي(١٣٨٨)، «جهاني شدن ، اقتصاد پسا فورديسم و تنگه هاي بين المللي»، فصلنامه بين المللي و روابط خارجي، سال اول ، شماره ١.
9. دولتـيار، مـصطفي (١٣٧٢)؛ «رژيم حقوقي تنگه هاي بين المللي »؛ تهران : وزارت امور خارجه .
10. رودريگو، ژان پاول وحـسن ربـيعي(١٣٨٥)، «نفت و مسيرهاي انتقال انرژي»، فصلنامه دفاعي امنيتي، شماره ٤٤.
11. شيرازي، حبيب الله ابولحسن و مسعود آخوندمهريزي (١٣٨٦)، «جايگاه منابع انرژي در امنيت خليج فـارس و امـنيت آمـريکا با توجه به الگوي امنيت مشارکتي»، فصلنامه تخصصي علوم سـياسي(علمي پژوهشي)، شماره هفتم .
12. عالمي، حمزه (١٣٩٠)، «نقش تنگه هرمز در حفظ امنيت ملي ايران »، نشريه پيشـگامان .
13. مـجتهدزاده ، پيروز (١٣٧٩)؛ «خليج فارس : کشورها و مرزها»؛ تـهران : انـتشارات عطايي.
14. مجتهدزاده ، پيروز (١٣٨٢)، « امنيت منطقه اي در خليج فارس : (روندتلاش هاي گذشته و چشم انـداز آينـده )»، مـجله سياسي اقتصادي، ترجمه ، سيمين مجتهدزاده ، شماره ١٤٦-١٤٥.
15. معصومينژاد، زينب السادات (١٣٩٠)، «تاريخچه سياسي تنگه هرمز»، خليج فارس : نگاهي تاريخي و ژئوپليتـيک
16. مـعين ، مـحمد (١٣٧١)؛ «فـرهنگ فارسي »؛ جلد اول ؛ تهران : دانشگاه تهران .
17. ميرحيدر، دره (١٣٨٣)؛ «مباني جـغرافياي سياسي »؛ چاپ يازدهم ؛ تـهران : سـمت .
18. نوري، وحيد(١٣٩٠)، «اهميت ژئوپليتيکي جزيره هاي سه گانه و تنگه هرمز»، مجله سياسي - اقتصادي، شـماره ٢٧٤-٢٧٣.
19. Mandel, Robert(1994); "The changing Face of National Security Greenwood Press": London,UK
20. William komiss. Lavar Hunt zinger.(2011)."the economic implications of disruptions to marifime oil chokepoints .final march 2011.pp.1-8.