تاثیر صلح آماسیه بر معاهدات میان ایران عثمانی، از استامبول اول تا صلح ذهاب (با تکیه بر وجوه اشتراک)
الموضوعات : فصلنامه تاریخحمیده تقی زاده سیس 1 , محمد تقی امامی خوئی 2 , محمد کلهر 3
1 - دانشجوی دکترای تاریخ،گروه تاریخ، واحد علوم وتحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
2 - دانشیار واحد یادگار امام خمینی (ره)، شهرری، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
3 - استادیار گروه تاریخ ، واحد یادگارامام خمینی(ره) شهر ری، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
الکلمات المفتاحية: صفویه, آماسیه, عثمانی, معاهدات.,
ملخص المقالة :
تاسیس سلسلۀ صفوی و رسمیت یافتن مذهب تشیع توسط آنها، شکاف عمیقی میان ایران و عثمانی ایجاد کرد که موجبات بروز جنگهای بی پایان میان طرفین با هدف حذف رقیب، را فراهم میکرد. این درگیری ها با جنگ چالدران (920ق/1514م) آغاز شده با تهاجمات سلیمان که منجر به انعقاد صلح آماسیه (962ق/1555م) شد، تداوم پیدا کرد. این صلح ضمن کاهش اختلافات سیاسی و مذهبی، مرزهای ایران با عثمانی را تا حدودی مشخص کرده، موجودیت سیاسی و جغرافیایی صفویان را توسط عثمانیها تایید میکرد. این پژوهش بر آنست به این سئوال مهم پاسخ بدهد که صلح آماسیه چه تاثیر ی بر قراردادهای میان دو کشور در دورۀ صفوی تا صلح ذهاب داشته است و مفاد مشترک این قراردادها کدامند؟ فرض بر این است که نکات مشترک زیادی در عهدنامه های منعقده میان ایران و عثمانی عصر صفوی با آماسیه وجود دارد. چنانچه یافته های نوشتار حاضر درستی این فرضیه را به اثبات می رساند. در تدوین و نگارش این رساله، با بهره گیری از روش تحقیق تاریخی مبتنی بر شیوه ی توصیف و تحلیل اسناد به بررسی منابع کتابخانه ای پرداخته و در نهایت یافته های پژوهش ارائه می شود.
تاثیر صلح آماسیه بر معاهدات میان ایران عثمانی، از استامبول اول تا صلح ذهاب
(با تکیه بر وجوه اشتراک)
حمیده تقی زاده سیس، دانشجوی دکترای تاریخ ایران اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، تهران، ایران
Hamideh 4750@gimail.com
محمدتقی امامی خوئی، دانشیار گروه تاریخ، واحد یادگارامام، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران (نویسنده مسئول)
dr.mohammadtaghiemamikhoei@yahoo.com
چکیده
تاسیس سلسلۀ صفوی و رسمیت یافتن مذهب تشیع توسط آنها، شکاف عمیقی میان ایران و عثمانی ایجاد کرد که موجبات بروز جنگهای بی پایان میان طرفین با هدف حذف رقیب، را فراهم میکرد. این درگیری ها با جنگ چالدران (920ق/1514م) آغاز شده با تهاجمات سلیمان که منجر به انعقاد صلح آماسیه (962ق/1555م) شد، تداوم پیدا کرد. این صلح ضمن کاهش اختلافات سیاسی و مذهبی، مرزهای ایران با عثمانی را تا حدودی مشخص کرده، موجودیت سیاسی و جغرافیایی صفویان را توسط عثمانیها تایید میکرد. این پژوهش بر آنست به این سئوال مهم پاسخ بدهد که صلح آماسیه چه تاثیر ی بر قراردادهای میان دو کشور در دورۀ صفوی تا صلح ذهاب داشته است و مفاد مشترک این قراردادها کدامند؟ فرض بر این است که نکات مشترک زیادی در عهدنامه های منعقده میان ایران و عثمانی عصر صفوی با آماسیه وجود دارد. چنانچه یافته های نوشتار حاضر درستی این فرضیه را به اثبات می رساند. در تدوین و نگارش این رساله، با بهره گیری از روش تحقیق تاریخی مبتنی بر شیوه ی توصیف و تحلیل اسناد به بررسی منابع کتابخانه ای پرداخته و در نهایت یافته های پژوهش ارائه می شود.
واژگان کلیدی: صفویه، آماسیه، عثمانی، معاهدات.
مقدمه
تأسیس سلسله صفوی و تلاش آنها برای ایجاد هویت مستقل و یک پارچه برای ایران با اعلام تشیع، آن هم با برداشت صوفیانه که ریشه در آناطولی - بخش استراتژیک و مهمی از قلمرو عثمانی - داشت، حساسیت عثمانی ها را برانگیخته بود. روابط میان دوکشور در دورهی صفوی به فراخور اقتضائات زمانی، گاه دوستانه و گاه خصم آمیز بود که به جنگ و در نهایت، انعقاد عهد نامههای صلح میانجامید. درابتداء قدرت گرفتن صفویان، شاه اسماعیل جوان موسس این سلسله خوی جنگ طلبانه داشت اما بایزید سالخورده تمایلی به جنگ نشان نمی داد لذا شاه اسماعیل بدون برخورد با مانعی جدی به گسترش نفوذ خود در آناطولی می پرداخت اما با جلوس سلطان سلیم جوان بر تخت سلطنت، که بر خلاف پدرِ صلح طلبش، روحیهی ستیزه جویانه داشت یک دورهی طولانی جنگ های فرسایشی و اختلافات ارضی با رنگ و بوی مذهبی میان دو کشور آغاز شد که از جنگ چالدران (1514م/920ق) با شکست سنگین اسماعیل و از دست رفتن آناتولی شرقی، دیار بکر و بخش هایی از کردستان از ایران، شروع شد و توسط جانشینش سلیمان قانونی تداوم یافت. سلیمان در مدت بیست سال، چهار لشکر کشی بزرگ و پرهزینه با کمترین دستآورد، به ایران داشت که نتیجه اش انعقاد صلح آماسیه (1555م/962ق) بود. این صلح تا سالها پایدار مانده، پایه ی مصالحه نامههای بعدی میان دو حکومت قرار گرفت. پیمان آماسیه در زمان سلطان محمد خدابنده توسط عثمانی ها نقض شد اما در صلح دوم استانبول توسط شاه عباس دوباره احیا شد.
این پژوهش برآن است با پایه قرار دادن صلح آماسیه (1555م /962ق) به عنوان پایدارترین صلح و با مطالعهی دقیق بندهای مورد توافق معاهدات و قراردادهای بعدی میان دو کشور در عصر صفوی به این سوال مهم پاسخ بدهد که تاثیر صلح آماسیه بر دیگر قراردادهای میان دو کشور در دورۀ صفوی چه بوده و مفاد مشترک این قراردادها کدام است؟ فرض بر این است که نکات مشترک زیادی در عهد نامه ها ی منعقده میان ایران وعثمانی از آماسیه تا ذهاب وجود دارد. در تدوین و نگارش این مقاله، با بهره گیری از شیوه ی توصیفی - اسنادی به بررسی منابع کتابخانهای و در نهایت تحلیل آنها می پردازیم. در رابطه با موضوع این مقاله که بررسی معاهدات دورۀ صفوی تا ذهاب را شامل می شود. تحقیقاتی انجام شده است اما اغلب آنها صرفاً به بیان قراردادها بسنده کرده اند ولی آنها را با آماسیه تطبیق نداده، نکات مشترکشان را استخراج نکرده اند. مانند: مقالۀ "جایگاه مذهب و مسائل فقهی در مناسبات ایران و عثمانی در دوره ی صفویه و افشاریه (با تاکید بر متن مصالحه نامه ها)": نوشتۀ علی قاسمی و علی طاهری، نویسندگان در این مقاله تلاش کرده اند با بررسی نقش مذهب و فقه در روابط ایران و عثمانی در دورۀ صفویه و افشاریه، تاثیر این دوعامل برقراردادهای میان دو کشور را استخراج کنند. در این رساله در بخش هایی که به تاثیر عوامل مذهبی در معاهدات پرداخته ایم به این مقاله رجوع شده است. رساله دکترای حسن مجربی دانشجوی دکترای دانشگاه مذاهب اسلامی تحت عنوان "مناسبات مرزی ایران و عثمانی با تکیه برعهد نامۀ صلح آماسیه" نیز یکی دیگر از پژوهش ها مرتبط با موضوع این مقاله است. نویسنده در این رساله به بررسی علل ناآرامی در مرزهای غربی ایران و تحلیل تاکتیک های نظامی شاه طهماسب صفوی در دفع حملات نظامی عثمانی ها و انعقاد معاهده صلح آماسیه بین ایران و عثمانی پرداخته است. با توجه به اینکه مبنای پژوهش حاضر، صلح آماسیه میباشد رسالۀ مجربی در بخش بررسی این صلح، بسیار کمک کننده بود. البته تفاوت آن با پژوهش حاضر در این است که صلح آماسیه با قراردادهای دیگر تطبیق داده نشده است. "بررسی عوامل تاثیرگذار در انعقاد معاهدة صلح آماسیه در مرزهای غربی ایران" به قلم حسن مجربی، نویسنده در این مقاله تلاش کرده است به بررسی علل ناآرامی در مرزهای غربی ایران و تاثیر تاکتیک های نظامی شاه طهماسب در ناکامی سلطان سلیمان بپردازد. آن بخش از این مقاله که به بررسی نحوۀ انعقاد صلح آماسیه و تعیین حدود مرزی میان دو کشور می پردازد در نوشتار حاضر بیشتر مورد توجه قرار گرفته است. "تاریخ روابط ایران و عثمانی": تألیف نصرالله صالحی و بهروز مستان، که به شکل منحصر بفردی 15 مقاله از آثار اندیشمندان ترک را جمع آوری کرده است که می توان در آنها با نوع نگاه و قرائت خاص ترکها نسبت به روابط میان دو کشور آشنا شد. در ضمن این که در دو مقاله از آن می توان اطلاعاتی را مرتبط با موضوع این پژوهش پیدا کرد اما در آنها به طور مختصر به شرح امور جنگها و قراردادهای صلح، بدون اشاره به نکات متشرک قراردادها پرداخته اند. در پایان می توان به کتاب "شاه طهماسب صفوی: مجموعه اسناد و مکاتبات تاریخی به همراه یادداشتهای تفضیلی" به قلم عبدالحسین نوایی اشاره کرد. کتاب حاضر جلد سوم از مجموعه اسناد و مکاتبات سیاسی، فرمانهای رسمی و سلطنتی کشور ایران است که مبتنی بر اسناد و مکاتبات سیاسی و فرمانهای شاه طهماسب صفوی ایست. در این مقاله در بخش های مربوط به معاهدات به این کتاب رجوع شده است. انگیزه از انجام این تحقیق شناخت تاریخ روابط سیاسی، دو کشور است. در ضمن تاکنون پژوهشی با رویکرد حاضردر موضوع مورد بحث، انجام نشده است. (سلام و خسته نباشید. اقای دکتر مقاله ی صلح آماسیه از دیدگاه مورخان ترک نویسنده دکتر محدتقی امامی خویی را که فرموده بودید ببینیم و استفاده کنم متاسفانه هر چه در نت جستجو کردم با این که ادرس مجله ای که این مقاله را چاپ کرده پیدا کردم ولی خود مقاله نبود. فصلنامه مطالعات تاريخي, بهار و تابستان 1384, دوره -, شماره 7-8)
معاهدات ایران و عثمانی در دوره ی شاه طهماسب (930- 984ق/۱۵2۴ـ۱۵۷۶م)
شاه اسماعیل در جنگ چالدران مغلوب شد، به این دلیل که با وجود داشتن فرصت کافی برای استقرار بر روی تپهای که درسمت غربی دشت چالدران قرار داشت، سهل انگاری کرده امکان تسلط عثمانیها، بر آن تپۀ استراتژیک را به آنها داد لذا آنها توانستند با سلاحهای گرم خود، ـ صفویان از سلاحهای گرم استفاده نکردند زیرا آن را خلاف رسم جوانمردی می دانستند.ـ سربازان ایرانی را قلع و قم کرده، شکست سنگینی بر سپاه ایران وارد کنند. (فلسفی، 1371: ص 92-91)
بعد از مرگ شاه اسماعیل و جانشینی شاه طهماسب، اولامه حاکم آذربایجان بر شاه طهماسب شوریده پس از شکست از او، به عثمانی پناه برد. سلطان سلیمان (926-974ق/ ۱۵۲۰ ـ۱۵۶۶م) که از تصرف وین بازمانده بود از پناهندگی اولامه استقبال کرده او را به حکومت بتلیس منصوب کرد. (Gokbilgin 1957,482) زیرا شرف خان حاکم آنجا که گماشتهی سلیمان بود به شاه طهماسب پیوسته بود. لذا سلطان عثمانی اولامه را با سپاهی روانهی فتح آنجا و سرکوبی شرف خان کرد. او موفق به شکست و در نهایت قتل شرف خان شد. (Müneccimbaşi1974 538-539) البته عوامل دیگری چون تحریکات امرای سرحدی دو کشور و نگرانی سلیمان از گسترش تشیع در قلمرو عثمانی به خصوص آناتولی، جنگ را امری حتمی می نمود. (بیانی، 1378: ص267)
شاه طهماسب تمام تلاشش را بهکار می برد که از درگیری نظامی با حکومت قدرتمند عثمانی بپرهیزد. «خواندگار کتابی به من نوشته فرستاده بود، مضمونش آن که پدر تو شاه اسماعیل، با پدر من جنگ کرده، تو نیز دعوی شجاعت می کنی بیا جنگ کنیم و اگر جنگ نمی کنی دگر شجاعت مکن، در جواب کتاب او نوشتم که بزرگتر از جمیع موجودات حضرت پروردگار جل جلاله و عظم شانه است و درکلام شریف فرموده که در جهاد و غزایی که با کفار می نمایید خود را به تهلکه میاندازید... جایی که درغزای کفار از تهلکه منع فرموده باشد من چگونه دو لشکر مسلمان را که در عدد برابر ده کس یک کس نبوده به جنگ فتوی دهم که این مسلمانان را در تهلکه اندازم.» (شاه طهماسب، 1343: ص29)
ولی نه توسعه طلبیهای عثمانیها این اجازه را به آنها میداد که از ایران صرف نظر کنند و نه اختلافات مذهبی میان دو کشور مجال خودداری از جنگ را بین طهماسب و سلیمان فراهم میکرد؛ لذا سرانجام شاه سلیمان به ایران لشکر کشید که منجر به وقوع یک دوره جنگهای طولانی 20ساله در فاصلهی میان سالهای (1533-1553م/938-962ق) بین دو کشور شد این درگیریها پیروز نهایی نداشت. شاه طهماسب که تمایلی به رویاروییِ مستقیم با ارتش قدرتمند عثمانی را نداشت با سیاست زمینهای سوخته عثمانیها را به زانو درآورد. «ما خود همهجا را خوارانیده و سوزانیده ایم که جنگ روبروی با ایشان نکینم، حالِ ایشان چگونه خواهد شد اگر یک ماه را پیش آیند، محل برگشتن چه علاج دارند و دیگر آذوقه از کجا به دست می آورد. » (شاه طهماسب، 1343: ص29)
اما سلطان سلیمان که از ایجاد رابطه بین ایران و دربار شارل پنجم بیمناک شده بود تصمیم گرفت به ایران حمله کند. روملو در احسن التواریخ حوادث سال (940ق/1534م) را این گونه توصیف می کند: « درین سال سلطان سلیمان پادشاه روم متوجه آذربایجان گردید سبب لشکر کشیدن او بدین صوب، آنکه الامه پیوسته رسولان بدرگاه شهریار روم ارسال داشته پیغام می نمود که شاه دین پناه به یورش ماوراء النهر از هرات بیرون رفته و از آذربایحان دور افتاده اگر بدین جانب نهضت فرمایند ممکن که آن دیار در تصرف آید. خواندگار سخن الامه را قبول نموده به ترتیب قتال و تکمیل آلات جدال اشاره فرموده با سپاه خونریز به جانب تبریز درحرکت آمد... الامه را با ده هزار کس پیش فرستاد و ... الامه و سایر سرداران سپاه روم به شهر درآمدند. بعد از چند روز ابراهیم پاشا با جمیع امرا در حوالی تبریز نزول نموده... القصه اکثر بلاد آذربایجان را گرفتند.» (روملو، 1384: ص 324 :2(
شاه طهماسب در این جنگ شکست خورد زیرا چنانچه خود میگوید: « از لشکریان ما جمعی بودند مثل حسن خان و قاضی خان و ملک بیک خویی و اتباع ایشان که بدل دشمن و به زبان دوست بودند و دایم الاوقات منتظر فرصت بودند که شکستگی در کار ما واقع شود.» (شاه طهماسب، 1343: ص 32 -31) علاوه براین، شورش رهبران سنی عراق بر علیه سپاه ایران و علماء شیعه، که پیش از این آنها را آزرده بودند، عثمانی ها را در رسیدن به اهداف شان که تسلط برعراق بود را یاری کرد. یکی دیگر از علتهای این شکست اشتغال شاه طهماسب به جنگ با ازبکان بود که مدام از مرزهای شرقی به تحریک عثمانیها ایران را مورد تاخت و تاز قرار میدادند. آنها حتی گاهی حملات خود را با عثمانی ها هماهنگ میکردند تا همزمان غرب و شرقِ ایران را مورد تهاجم قرار دهند. در این جنگ هرچند عثمانی ها موفق به شکست کامل صفوی نشدند ولی توانستند مناطق ارجیش، عادلجواز، اخلاط و وان را تصرف کنند. (پورگشتال، 1387: ص 378: 2)
دور دوم جنگها (1535م/942ق) در ادامهی نبرد اول روی داد. زیرا بر اثر سرما و برف سنگین سلطان سلیمان مجبور به عقب نشنینی به عراق شده بود وی بعد از اتمام زمستان دوباره از بغداد راه تبریز را درپیش گرفت. شاه طهماسب، پیش قراولان سپاه را برای شناسایی موقعیت عثمانی ها به سوی آنها روانه کرد. نیروهای عثمانی ها در مواجه با پیش قراولان طهماسب شکست خورده، سنان پاشا فرمانده عثمانی نیز کشته شد. این شکست سلطان عثمانی را در ادامه فتوحات خود در ایران مردد کرده، او را وادار به بازگشت کرد. (روملو، 1384: ص 868: 3) در این حمله عثمانیها نه تنها موفق به تصرف هیچ منطقهای نشدند بلکه «به نیروی دولت قاهره الکای، وان و ارججیش مفتوح شد.» (همان، ص 260 :2) علاوه براین تعداد زیادی از سپاهیانشان براثر سرما و کمبود آذوقه و شبیه خونهای متعدد سربازان طهماسب کشته شدند. شاه سلیمان نیز به زحمت بعد از یک سال و هفت ماه جنگِ بی فایده به استانبول مراجعت کرد. شاه طهماسب هم پس از عقب نشینی سلیمان عازم تبریزشده آنجا را از اولامه پس گرفت. ( پچوی، 1283: ص 178-173: 1)
بعد از 13سال آرامش برای بار سوم (956- 955ق/1549- 1548م) آتش جنگ میان دو کشور شعله ور شد. لطفی پاشا شرح آنچه را که در این سال اتفاق افتاده چنین بیان می کند: «القاص میرزا و همراهان اوباش بد معاششان سلطان را تحریک کرده و گفتند به محض این که پادشاه روم به سرحد آذربایجان برسد اکثر بیگلربیگیها و سپاهیان عجم، شاه تهماسب را از سلطنت خلع کرده و منتظر ورود القاص میشوند. بدین سبب و وسوسه، سلطان سلیمان با این که زمان مسافرت مساعد نبود، به سپاهیان و بیگلر بیگیها روم، ایلی و آناتولی فرمان نوشته و پیک فرستاد که سفر فوری و مهم در پیش دارم سریعاً به ما ملحق شوید. هنوز بهار نرسیده سلطان از استانبول به اتفاق القاص به سوی تبریز حرکت نموده... با خیلی عظیم به ارجیش آمد که سرحد ولایت روم بود. امید و انتظار شان این بود که بیگلر بیگیهای ایران و سپاهیان آن سامان کسی نسبت به آنان اظهار اطاعت و انقیاد کند ولی امید و انتظارشان حاصل نشد. از ارجیش به بند ماهی کوچ کرده... به تبریز وارد شدند.... به لشکر روم بلای آسمانی نازل شد. اسبان تلف شدند و کسی را مرکب مناسب و رهوار باقی نماند و بروز قحطی و کمبود خواربار هم مشکل دیگر بود. پادشاه به ناچار تبریز را واگذاشت.» (لطفی پاشا، 1341: ص 435-438)
شاه طهماسب در این دوره از جنگ ها نیز با استفاده از سیاست زمین سوخته سپاه عثمانی را دچار قحطی و آشوب کرد. لذا بر اثر آن سلیمان چهار روز بیشتر نتوانست در تبریز دوام بیاورد و ناچار به ترک ایران و بازگشت به عراق شد.
علت اصلی دور چهارم (961ق/ 1554م) رویارویی دو پادشاه قدرتمند، تحریکات اسکندر پاشا حاکمِ وان و ارزروم بود. سرانجام با تحریکات او، سلیمان در نامه های خود شروع به تهدید شاه طهماسب کرد: « با لشکر آهن پوش شیر صولت به عزم ویران کردن دیارکفر شعار شرق، حرکت نموده ام و اکنون که ماه شعبان است مدت پنج روز در حوالی قارص اردو زده ام... در گذشته ممالک و اراضی تو زیر سم ستوران لشکر منصور ما پایمال شده، تو به مقابله برنخاستی و در پرده گریز خود را از نظر دور کردی...اگر در ذات تو ذرهای غیرت و حمیت، و در جبلت تو به مقدار دانه خردل جلادت باشد و از مردی بهرهای داشته باشی به مقابله لشکر ظفرمآثر ما بر می خیزی...» (شاه طهماسب، 1343: ص213)
این نامه شاه طهماسب را به خشم آورد و آخرین جنگ میان دو پادشاه شعله ورشد. در این جنگ سپاهیان ایران ابتکار عمل را به دست گرفته حمله را از چهار سمت آغاز کردند عثمانیها با تلفاتی 3000 نفره شکست خورند؛ وقتی خبر ناکامی اسکندر پاشا به سلیمان رسید، سلطان عثمانی از راه حلب راهی ایران شد. شاه طهماسب اینبار نیز از سیاست زمینهای سوخته استفاده کرد. او در پاسخ اصرار امرای قزلباش که می خواستند در جواب این نامهی گستاخانهی سلیمان به آنجا حمله کند می گوید: « هیچ در وی برابر این نیست که تغافل کرده با ایشان جنگ نمی کنیم.» (شاه طهماسب، 1343: ص 69) سلیمان به واسطهی اعمال سیاست زمین های سوخته دچار قحطی شد در حالیکه در راه مدام مورد حمله های چریکی و شبیخون قزلباشها نیز قرار میگر فت. در یکی از این حمله های چریکی سنان بیگ که برای گشت زنی از اردو خارج شده بود به اسارت ایرانی ها در آمد. سلیمان به نخجوان رسید ولی در آنجا نیز دچار قحطی شده بهناچار راهی ارزروم شد. (روملو، 1384: ص 377)
بالاخره اسارت سنان بیگ، توصیهی محمد پاشا وزیر اعظم عثمانی به مصالحه، واقف شدن سلیمان بر این نکته که طهماسب بهخاطر تعداد کم سربازانش هیچگاه با او به طور مستقیم وارد جنگ نخواهد شد، رسیدن پیک صلح از جانب شاه طهماسب و مهمتر از همه مخالفت سرداران عثمانی برای ادامهی جنگ های بیهوده و فرسایشی بر سر تصرف دشتهای خشک و بیحاصلِ ایران به جای اروپای سرسبز و حاصل خیز، سلطان عثمانی را بعد از تحمل هزینه های سنگین چهار بار لشکر کشی متقاعد کرد که هرگز نخواهد توانست ایران را تسخیر کرده به قلمرو خود بیافزاید؛ لذا به ناچار محمد پاشا را برای درخواست صلح روانهی دربار شاه طهماسب کرد. « حسب الاستدعا محمد پاشا و استشفاع خیر اندیشان این طرف، سنان بیگ را آزاد فرمودند.... شاهقلی بیگ نامی از ریش سفیدان قاجار را همراه سنان بیگ فرستادند و از این جانب نیز سلطان سلیمان به صلح و صفا مایل شده شاهقلی بیگ را مشمول انعام و احسان باز فرستاد.» (ترکمان، 1325: ص 87 :1)
صلح آماسیه (962ق/1555م)
هرچند سلیمان دوباره ایران را مورد تاخت و تاز خود قرار داده تا نخجوان هم پیش آمد ولی درنهایت مجبور به عقب نشینی به ارزروم شده وعده ی حمله در بهار آینده را به سپاهیان خود داد. اما شاه طهماسب که پیشتر از جانب احمد پاشا چراغ سبز پذیرش صلح از جانب سلیمان را دریافت کرده بود دوباره سفیری را نزد سلیمان فرستاده درخواست صلح خود را تکرار کرد. (شاه طهماسب، 1343: ص 228، خورشاه، 1379: ص 185) سلیمان سفیر شاه طهماسب را به حضور پذیرفته در نامه ای از شاه طهماسب خواست که یکی از امرای معتبر خویش را بفرستد تا پیمان صلح نهایی گردد. ( شاه طهماسب، 1343: ص 297)
شاه طهماسب با این که لحن نامهی سلیمان تند و حاوی عبارات توهین آمیز بود؛ برای برقراری صلح پاسخ نامه را با نهایت احترام داد. « کمال الدین فرخ زاد بیگ ایشیک آقاسی را که از معتمدان و نزدیکان این درگاه است، جهت تبلیغ رسالت و تشیید مبانی موافقت و تاکید قواعد دوستی و صداقت، روانه درگاه معلی گردانیدیم و تفاصیل احوال را بر تقریر او رجوع فرمودیم که به عرض برساند.» (فریدون بیگ، 1274: ص 623 - 621: 1) سرانجام مذاکرات به نتیجه رسید و در (8 رجب 962ق/ 8 ژوئن 1555م) صلح آماسیه به امضاء دوطرف درآمد. (چارشلی، 1370: ص 388: 2)
مفاد صلح آماسیه
- به موجب پیمان آماسیه حاکمیت ایران بر سرتاسر آذربایجان و بخشهای عمدهی قفقاز از جمله سرتاسر اران و شروان و بخشهای بزرگی از شرق ارمنستان و مناطقی از شرق گرجستان و همچنین نواحی شرقی عراق و حتی بخشهای شرقی آناتولی تثبیت شد.
- نواحی غربی گرجستان و غرب ارمنستان و بخشهایی از غرب عراق به قلمروی عثمانی اضافه گردید.
- ویران ماندن قلعهی قارص تا به عنوان منطقهی حائل میان چخور سعد و ارزروم قرار بگیرد.
- همچنین به موجب این قرارداد سلطان سلیم موظف شد تا با پیروان مذهب تشیع با مدارا رفتار کرده و سفرحجاج و زائران شیعۀ ایرانی را که عازم مکه، مدینه و عراق هستند را آزاد گذاشته از آنان حمایت کند.
- علاوه بر این فرماندهان مرزی هر دو دولت موظف شدند که از صدور هرگونه دستوری که موجب منازعات مرزی شود، خودداری نمایند.
- خودداری ایرانیها از لعن خلفای سه گانه
- استرداد پناهندگان هر دو کشور (فریدون بیگ، 1274: ص 54 - 52: 2؛ روملو، 1384: ص 64)
صلح آماسیه به عنوان اولین پیمان منعقده میان ایران و عثمانی بعدها پایهی قراردادهای بین دو کشور قرار گرفت و به نوعی الگو و اساس در تعیین مرزهای ایران با همسایگانش تبدیل شد.
تحلیل صلح آماسیه
این پیمان در کارنامهی پادشاهی شاه طهماسب نقطهای درخشان محسوب می شود چرا که توانست تمام تجاوزات سلطان سلیمان را با درپیش گرفتن ترفندهای مدبرانه ای چون، سیاست زمین های سوخته ناکام بگذارد در ضمن مقاومت مردمی در مناطق اشغالی منجر به تحمیل تلفات سنگین مالی و جانی بر سپاهیان عثمانی می شد که بستر مناسب را برای بروز نارضایتی های جدی میان سران سپاه عثمانی فراهم می کرد چرا که آنها معتقد بودند جنگ بر سر زمین های بی آب علف بی فایده است. ( مجربی، 1397: ص 257). اهمیت این نکته وقتی دو چندان می شود که بدانیم سلطان سلیمان در واقع نیرومندترین سلطان عثمانی بود؛ در زمان او قلمرو عثمانی به بزرگ ترین حد خود رسید آنقدر قدرتمند بود که هیچ کدام از رقبای اروپاییش نتوانستند به قلمرو عثمانی حمله کرده وارد خاک سلیمان بشوند. (شاه طهماسب، 1343: ص 238) این در حالی است که طهماسب اولین و تنها پادشاهی بود که علی رغم مجهزتر و پرتعدادتر بودن سپاهیان عثمانی توانست وارد قلمروی این سلطان بلامنازع عثمانی شود.
سرانجام پیمان آماسیه توسط عثمانیها که با گزارش خسرو پاشا حاکم وان، از اختلافات داخلی دربار مطلع شده بودند، نقض شده آنها «فرصت را غنیمت شمرده شرقاً و غرباً [بر ایران تاخته] طمع در ممالک آذربایجان و شیروان کردند و گردنکشان اطراف که سال ها سر در چنبر اطاعت داشتند دم از استقلال و استبداد زده و دست تطاول و تعدی بر ممالک دراز کردند.» (ترکمان، 1325: ص 152 :1) لذا در سال (985ق/1577م) خوی، سلماس و ارومیه تصرف شد. ولی چون پاسخ درخوری از جانب دولت ایران به آنها داده نشد. لذا «حضرت سلطان مراد خان... چنین خواستند و فرمان دادند که به سوی دیار عجم و ولایت شروان و گرجستان سفر تدارک شود.» (ابوبکر بن عبدالله، 1392: ص 30)
بنابراین مصطفی پاشا به تاریخ (26 صفر 985ق/5 می 1578م) در راس سپاهی راهی ایران شده به ارزروم رفت و قلعهی قارص را دوباره بنا کرد. این کار او مخالف یکی از بندهای مورد توافق صلح آماسیه بود که در آن عثمانیها تعهد کرده بودند این قلعه را برای همیشه ویران بگذارند. (قمی، 1359: ص 676: 2) مصطفی پاشا بعد از استقرار در قارص راه قفقاز را در پیش گرفت. سلطان محمد به امرای ارمنستان، قره باغ و آذربایجان دستور تشکیل سپاه مشترک و مقابله با قوای عثمانی را داد. دو سپاه در منطقه چلدر در تاریخ (6جمادی الثانی986ق/10 اوت 1578م) با هم مواجه شدند که به دلیل اختلاف میان فرماندهان سپاه، به شکست نیروهای ایرانی انجامید. سلطان مراد به محمد شاه پیام فرستاد که مصالحه تنها در صورتی ممکن خواهد بود که دولت ایران از تمام ولایاتی که به تصرف عثمانی درآمده است صرف نظر کند. در غیر این صورت سرداران او به پیشروی در خاک ایران ادامه خواهند داد. سران قزلباش این شروط را نپذیرفتند.( پورگشتال، 1387: ص 1188: 2) بنابراین سلطان مراد سپاهی را به فرماندهی فرهاد پاشا در سال (991ق/1583م) برای ادامهی فتوحش به ایران گسیل کرد.
فرهاد پاشا توانست محمد خان حاکم ایروان را که از طرف حکومت مرکزی هیچ کمکی دریافت نکرده بود شکست داده ایروان و کمی بعد شروان را تصرف کند. (بدلیسی، 1343: ص 380) سپس در سال (993ق/1585م) سلطان مراد سپاهی دویست و شصت هزار نفری را به سرداری عثمان پاشا برای تسخیر آذربایجان روانهی این ناحیه کرد. او به نزدیکی آذربایجان رسیده بود که حمزه میرزا تازه احساس خطر کرده به ولایات مختلف جهت جمعآوری سپاه نامه نوشت و آنها را با قوایشان برای جنگ احضار کرد ولی بیشتر سرداران ترکمان و تکلو که بهخاطر قتل امیرخان از حمزه میرزا به شدت رنجیده بودند از ارسال قوا خودداری کردند. (ترکمان، 1382: ص 223 و224 :1) لذاحمزه میرزا جرات هیچ اقدامی را در خود ندید. مردم از کمک حکومت نا امید، دست به دامان علمای تبریز شدند و آنها را برای ابراز فرمانبرداری نزد عثمان پاشا فرستادند. تبریز به سادگی و بدون جنگ قابل توجهی در (27 رمضان 933ق /7جولای1527م) به تصرف عثمان پاشا درآمد. حمزه میرزا در اواخر سال(991ق/1586م) در مجلس ضیافتی، در حالیکه مشغول مذاکرات صلح بود، به قتل رسید. او 18 بار برای پس گرفتن تبریز به آنجا حمله کرد. (چارشلی، 1368: ص 73)
معاهدۀ صلح اول استانبول (999ق/1590 م)
شاه عباس در حالی به سلطنت رسید که عثمانیها سراسر ارس، آذربایجان، لرستان، همدان و نهاوند را در تصرف خود داشتند. ازبکان نیز در شرق و ناحیه خراسان به قتل و غارت در قلمرو ایران مشغول بودند. از همه بدتر اینکه قزلباشها به جان یکدیگر افتاده بودند. در چنین شرایط وی چارهای جز پیگیری مذاکرت صلح حمزه میرزا نداشت. ( نوایی، 1353: ص 2) هرچند با بررسی روابط شاه عباس با عثمانی، می توان گفت او تلاش می کرد با سیاست راهبردی مصالحه جویانه در چارچوب عقد قراردادهای صلح، مانع تجاوزات عثمانی ها به قلمرو ایران شود. چنانچه مشاهده می شود تمام عملیات نظامی شاه عباس با هدف دفع حملات آنها، یا برای باز پس گیری سرزمین های اشغالی ایران بود. لذا در تمام مدت حکومتش، با فرستادن سفرای صلح به همراه نامه های مودت آمیز و مودبانه، ارسال هدایا ی در خور توجه، و بخصوص با پرهیز از ادعاهای تندروانه ی مذهبی، سعی در حفظ این روابط دوستانه داشت.( ثواقب، 1398: ص33)
مفاد صلح اول استانبول
به موجب این قرار داد:
- تمام شهرهایی که تا زمان عقد قرارداد به تصرف عثمانی در آمده بودند، به آن دولت واگذار شود.
- شاهزاده حیدر میرزا به عنوان گروگان به دربار عثمانی اعزام شود. (نوایی، 1353: ص 104: 1)
- اسرای طرفین آزاد شوند.
استرداد پناهندگان دو کشور: در سراسر دوران صفوی یکی از مسائل اختلاف برانگیز میان ایران و عثمانی، پناهندگی مخالفان سیاسی دو کشور به دیگری بود. دو عامل، زمینۀ مناسب برای تصمیم مخالفان در پناه بردن به دولت متخاصم را فراهم می کرد. یکی همجواری سرزمینی، دومی حمایت حکام کشور متخاصم از مخالفان سیاسی بود که با هدف ایجاد فشار و گرفتن امتیازات بیشتر از رقیب و نیز تخلیۀ اطلاعاتی و سیاسی و نظامی جهت استفاده از آنها در مواقع ضروری، صورت می گرفت، بود. چنانچه در تمام دوران صفوی بارها شاهد این قضیه بوده ایم مانند پناهنده شدن شاهزاده مراد عثمانی به شاه اسماعیل که خود یکی از عوامل بروز جنگ چالدران بود. (واله اصفهانی، 1372: ص233) همینطورپناهنده شدن بایزید پسر سلطان سلیمان در سال (968ق/1561م) به ایران بود که موجب شد سلطان عثمانی هیأتی برای بازگردان بازید به ایران بفرستد؛ بعد از تبادل سفرا و نامههای میان دو سلطان اولین معاهدهی ایران و عثمانی، مبنی بر بازگرداندن پناهندگان دو کشور به کشور میزبان به زبان ترکی در استانبول امضا شد که در نتیجهی آن بایزید به عثمانی بازگردانده شد. (وحید مازندرانی، 1350: ص 61) و نیز پناهندگی الامه حاکم شورشی آذربایجان به عثمانی بود. سلیمان از اولامه برای سرکوبی شرف خان دست نشانده ی خود در بتلیس که به طهماسب پناهنده شده بود استفاده کرد.(روملو، 1384: ص 324 :2) همچنین پناهنده شدن القاص میرزا برادر شاه طهماسب به عثمانی ها که با تحریک او سلیمان دور سوم تجاوزاتش به ایران را از سر گرفت. (لطفی پاشا، 1341: ص 435-438)
خود داری ایرانیها از تبری (نوایی، 1353: ص 104: 1) ایران و عثمانی برای مشروعیت دادن به جنگ های توسعه طلبانۀ خود و رسیدن به اهداف سیاسی شان همواره ازاین اصل فقهی، بهره برده اند. چنانکه عثمانیها با گرفتن فتوای ارتداد شیعیان از مفتیان سنی، و صفویان با غاصب خواندن خلفای سه گانه و گرفتن جواز سب و لعن آشکار شخصیت های مورد احترام سنی ها، از علمای شیعه، در صدد دست یافتن به اهداف جاه طلبانۀ خود بودند. چنانچه در ادامه خواهیم دید منع ایرانیان از تبرا ، در معاهدات بعدی، همواره یک بند را به خود اختصاص داده است.
شاه عباس بعد از انعقاد استانبول اول، مشغول سرکوبی قزلباشهای یاغی و کاستن از قدرت آنها که در ولایتهای مختلف خودسری میکردند، شد. (ترکمان، 1377: ص 597 :2) در ضمن اقدام به تجهیز سپاه ایران به سلاحهای جنگی روز و آموزش قوای نظامی کرد. بنابراین وقتی که قاضی بیگ، یکی از خانهای کُرد سلماس برعلیه بیگلربیگی تبریز، سرخوش علی پاشا، سر به شورش برداشته از شاه عباس کمک خواست او فرصت را مغتنم شمرد و درحالی که علی پاشا برای سرکوبی قاضی بیگ از تبریز خارج شده بود به سرعت عازم آنجا شده، قبل از این که علی پاشا به تبریز برسد او را اسیرکرد. این شهر بعد از بیست سال دوباره در سال (هجده جمادی الاول1012 ق /24 اکتبر1603م) به ایران برگشت. (همان: ص 642: 2)
بعد فتح تبریز «شهسوار گیتی خرام جهان پیما... کمر همت به تسخیر قلعهگیری وسعت آباد جهان[نخجوان] انداخت....» (همان: ص 643 :2) از آنجا که شریف پاشا بیگلر بیگی قلعه، همراه بیشتر سپاهیان خود به قلعهی ایروان نقل مکان کرده بود قلعۀ نخجوان بدون جنگ تصرف شد. شاه عباس سپس عازم فتح ایروان شد در این زمان ایروان سه قلعه داشت. فتح قلعه کوزه چی تنها وقتی ممکن شد که برخوردار بیک، دو توپ ساخت. (سایکس 1380، 252-253) هم زمان قلعه جدید ایروان نیز به دست قرچقای بیگ و تفنگ چیان او تسخیر شد. شریف پاشا مشروط بر، درامان ماندن مدافعان قلعه، تقاضای صلح کرد شاه عباس پذیرفت. به این ترتیب قلعهی ایروان نیز بدون خونریزی در اختیار شاه عباس قرار گرفت. (فلسفی، 1371: ص 1732: 5)
شاه عباس این بار متوجه تصرف قلعهی گنجه شده (1015ق/ 1606م)، برای مردم آنجا پیام فرستاد از جنگ پرهیز کنند تا جان و مالشان در امان باشد. اما مدافعان قلعه به دستور محمد پاشا حاکم گنجه، به سختی مقاومت کردند. محاصره سه ماه به طول انجامید ولی در نهایت عثمانیها شکست خوردند شاه عباس فرمان داد تا محمد پاشا و همه سربازانی را که از قلعه دفاع کرده بودند را گردن زدند. (ترکمان، 1377: ص 715) در نتیجهی فتوحات شاه عباس تمام آذربایجان، قفقاز، کردستان، شمال بین النهرین به قلمرو ایران باز گردانده شد. شاهعباس بعد از این فتوحات به دربار عثمانی پیام فرستاد که خیال تصرف خاک عثمانی را ندارد لذا برای مصالحه آماده است مشروط بر اینکه عثمانیها معاهدهی آماسیه را دوباره بپذیرند. (همان: ص 739 -733)
معاهدۀ دوم صلح استانبول (1020 ق/1612م)
شاه عباس بعد از این پیروزیها پیکی با هدایای مناسب برای سلطان احمد فرستاد که اگر دولت عثمانی معاهدۀ آماسیه را که در زمان جدش شاه طهماسب میان دو کشور منعقد شده است را دوباره بپذیرد آمادهی مصالحه می باشد. (همان: ص 863) سرانجام پس از مذاکرات طولانی هیأت ایرانی موفق شد که عثمانی ها را متقاعد کند تا به مرزهای تعیین شده درقرارداد آماسیه برگردند. ایرانیها نیز دویست خروار ابریشم برای عثمانیها بفرستند. به این ترتیب معاهدۀ دوم صلح استانبول بین شاه عباس و سلطان احمد اول در تاریخ (1021ق/1617م) منعقد شد.
مفاد صلح دوم استانبول
- ناحیهای که توسط سنجاراوغلی تصرف شده بود مانند گذشته جزو حکومت بغداد باشد.
- ایرانیان از هلوخان که شهر زور را متصرف شده بود حمایت نکنند.
- خودداری دولت ایران از بدرفتاری با سنیان ساکن قلمرو خود.
- دشمنان و سایر خوانین داغستان را که از اخلاص کیشان باب عالی میباشند نباید مشوش نمود و اتراک را در خراب کردن قلاعی که روسیه در سواحل رود اترک ساختهاند نباید ممانعت کرد. (پورگشتال، 1387: ص 1757: 2؛ مهدوی، 1388: ص)
مفاد مشترک با آماسیه
ـ برگشت به مرزهای آماسیه، بنابراین تمام فتوحاتی که مراد سوم و محمد سوم در طول سالهای سلطنت خود بهدست آورده بودند به شاه عباس واگذار شد.
ـ منع تبری از جانب ایرانیها دولت ایران پذیرفت جلوی دشنام و لعن و نفرین نسبت به خلفای سه گانه و ام البنین عایشه عفیفه را بگیرد.
ـ ایرانی ها برای تامین امنیتشان از راه حلب و دمشق به حج بروند نه از راه بغداد و بصره: توضیح این که در این دوره حج و زیارت عتبات به هم آمیخته بود و حاجیان ایرانی اغلب تلاش میکردند این دو فریضه را باهم انجام بدهند دومسیر عمده برای این سفروجود داشت راه شام و راه جبل راه شام دور بود و امن زیرا دولت عثمانی امنیت این مسیر را تضمین می کرد. اما راه جبل در ضمن این که نزدیکتربود در مسیر به عتبات عالیات هم ختم میشد اما ناامن بود و دولت عثمانی امنیت حجاج و زوار را در این مسیر تضمین نمی کرد ولی به عللی که ذکر شد ایرانی ها این مسیر را ترجیح میدادند.(دوغان، پاییز 1385: ص100)
تحلیل معاهدات استانبول
شاه عباس در صلح اول استانبول به واسطهی درگیری در جبهههای شرق و مشکلات داخلی با واگذاری امتیازات بسیار و به رسمیت شناختن قلمروهای از دست رفته صفویان، در زمان پدرش موفق شد زمان کافی را برای تجهیز سپاه و ایجاد آمادگی و تدارکات لازم برای مقابله با عثمانیها را بهدست بیاورد. او توانست در مدتی کمتر از پنج سال تا سال (1607م/1016ق) در چند جنگ عثمانیها را شکست داده آنها را وادار به عقب نشینی بکند و مرزهای ایران را به حدود آماسیه برساند. مرحلهی بعد وادار کردن عثمانیها به پذیرفتن این شکست و تن دادنشان به صلح بر پایه آماسیه بود که مدتی زیادی به طول انجامید زیرا آنها ترجیح می دادند با حملات متعدد و پیروزی در میادین جنگ از بار شرمساری این شکست ها فارغ شوند؛ ولی بلاخره بعد از این که چند بار بخت خود را آزمودند و نتیجهای نگرفتند. مجبور به تسلیم در برابر خواستهی شاهعباس شده شرط او را پذیرفتند. اما مشکل دیگری که بر سر راه انعقاد این مصالحه نامه وجود داشت این بود که در مدت شصت سالی که از صلح آماسیه میگذشت تغییرات زیادی در مرزهای دو طرف روی داده بود. مثلا منطقهی مسخیا در گرجستان و قلاع ناحیهی آخسقه که مطابق صلح آماسیه جزو اراضی ایران محسوب میشد در اشغال عثمانیها بود؛ از سوی دیگر بعضی از قلعههای حوالی عربستان و بغداد که جزو اراضی عثمانی بود در تصرف ایرانی قرار گرفته بود لذا جابجایی این مرزها بعد از این مدت طولانی بسیار دشوار بهنظر می رسید بنابراین تصمیم گرفتند مالکیت بر اراضی که در دست طرفین است را به رسمیت بشناسند. (ترکمان، 1350: ص ، 836)
پبمان استانبول دوم را به جرات می توان آخرین قرارداد مقتدرانۀ ایران با عثمانیها در دورهی صفوی دانست زیرا قرارداد آماسیه را بعد از حدود نیم قرن احیا کرد هرچند درقراردادهای بعدی ایرانیها اندک اندک امتیازاتی را که با بازگشت به آماسیه در این معاهده بهدست آورده بودند را واگذار کردند.
قرارداد صلح ایروان (1027ق/1618م)
سلطان احمد، به دلیل بدعهدی طهماسب در ارسال 200خروار ابریشم و نیز برای تسخیر دوبارهی قلعهی ایروان، محمد پاشا (اکوز پاشا) را راس سپاهی روانهی ایران کرد. اوکوز قلعهی روان را محاصره کرد اما امیرگونه خان، محافظ آنجا به شدت مقاومت کرد لذا او از این محاصرهی 44 روزه طرفی نبست. شاه عباس هم که تمایلی به جنگ نداشت، پیام صلح فرستاد. طی مصالحه نامهای که در منطقهی سرو منعقد شد، قرار شد: دویست خروار ابریشم ارسالی شاه عباس به عثمانیها به صد خروار تقلیل پیدا کند. همچنین « سنجاقهای درنه، دره تنگ و خمین» واقع در مرز ایران - بغداد، که پیشترها متعلق به ایران بود همراه با اراضی حومه و روستاهای تابعهاش به دولت ایران واگذار شود. قلعۀ قارص و آخسقه نیز در اختیار دولت عثمانی می ماند. (چارشلی، 1368: ص 142: 5) محمد پاشا وقتی به قلمرو عثمانی برگشت، در دربار نه تنها کسی از او استقبال نکرد بلکه از سمتش عزل شده و توافقش با شاه عباس مورد قبول واقع نشد. (رمضانی، 1386: ص 34-32)
مفاد مشترک با آماسیه
ـ بازگشت دوباره به صلح آماسیه
ـ منع تبری از جانب ایرانیها
ـ آزادی ایرانی ها برای رفتن به حج و زیارت عتبات و تامین امنیت آنها.
دوباره سلطان احمد که با گرجستان متحد شده بود به تبریز حمله کرده آنجا را اشغال کرد. شاه عباس راهی تبریز شد. عثمانیها که می دانستند تاب مقاومت در برابر شاه عباس را ندارند به ناچار پیشنهاد صلح دادند. عثمانی ها دوباره شرایط صلح آماسیه را پذیرفتند و نیز مقرر شد بجای 200 خروار ابریشم ارسالی از جانب صفویان پس از این100 خروار فرستاده شود. (مهدوی، 1388: ص 79) ونیز ولایت آخسقه گرجستان به عثمانیها واگذار شود و در مقابل نواحی تنگه زنجیر در عراق عرب به ایران تعلق بگیرد.
صلح ایروان تا وقتی که ابوبکر پاشا رئیس شرطۀ عراق سر به شورش برداشته از شاه عباس کمک خواست پا برجا بود. شاه عباس نیرویی را برای حمایت از او فرستاد. مراد چهارم پیشنهاد صلح شاه عباس را نپذیرفت این امر بر شاه ایران بسیار گران آمد لذا در راس سپاهی عازم تصرف بغداد و بین النهرین شد. (رمضانی، 1386: ص 46) در تاریخ (23 دسامبر1623م/ 1 رجب 1033ق) بغداد توسط سپاه صفویان محاصره شد؛ بکیرسوباشی تصمیم به مقابله گرفت اما پسرش درویش محمد آغا که مسئول دفاع از قلعه نارین بود مخفیانه با شاه عباس مکاتبه کرده با گرفتن امان و وعده ی حکومت بغداد از شاه عباس، درهای قلعه را بر روی ایرانیها گشود بعد از تصرف بغداد، حله، نجف، کربلا، موصل، کرکوک و شهرزور هم فتح شد. (بی نا، 1392: ص 231) عثمانی ها دو بار تلاش کردند بغداد را از صفویان پس بگیرند اما تا وقتی که شاه عباس زنده بود ناکام ماندند ولی مرگ وی و جانشینی نوهاش صفیمیرزا معادلات قدرت، را به نفع عثمانیها برهم زد. یکی از پرتنش ترین دوره های روابط ایران و عثمانی در زمان این شاه جوان روی داد درحالی که رقیب او یکی از مقتدرترین سلاطین عثمانی یعنی مراد چهارم (1049- 1032ق/1639-1623م) بود.
شاه صفی وقتی قدرت را دست گرفت (1038- 1050ق) که هنوز حالت جنگی میان دو کشور برقرار بود لذا شاه ایران مقصود بیگ را با پیشنهاد صلح روانهی دربار مراد چهارم کرد. اما سلطان عثمانی که در فکر انتقام از ایرانیها بهخاطر شکستهای متعددش از شاه عباس بود، پیشنهاد مذکور را نپذیرفت. ادامهی ماجرا در زبده التواریخ چنین آمده است: «در سنة (1039ق/ 1630م) که سال دوم جلوس آن حضرت [شاه صفی] بود، رومیه به سرکردگی مصطفی پاشا بر سر قلعۀ ایروان آمده، در اندک وقتی، قلعه را به تصرف درآورده و اهل ایروان اطاعت نمود.» ( مستوفی، 1357: ص 106) اما شاه صفی موفق شد دوباره آنجا را پس بگیرد. «در سنة (1041ق /1632م) شاه صفی تدارک لشکر و سپاه دیده با توپخانهی بسیار روانهی ایروان شده، شش ماه قلعه ی ایروان را محاصره نموده، چندین مرتبه محاربات نموده... روز دیگر آن حضرت خود داخل قلعه گردید.» (همان) شاه صفی سپس با شکستن محاصرۀ بغداد آنجا را نیز پس گرفت. (شاملو، 1371: ص 40)
عثمانی ها برای پس گرفتن ایروان در سال (1045ق/1635م) دوباره به ایران حمله کردند. در خلد برین دلیل این لشکرکشی «چون اخبار گیردار عساکر ظفرشعار در تسخیر قلعۀ وان به سلطان مراد، خواندگار روم رسید، به اهتمام تمام در صدد انتقام جنود نصرت فرجام در آمده به تسخیر مملکت آذربایجان، از آن مرز و بوم متوجه دیار ایروان گردید.» (واله قزوینی، 1380: ص 218) بعد از 11 روز محاصره ایروان را تصرف کرد.
سلطان مراد سپس متوجه تبریز شده آنجا را اشغال کرد. (همان) ولی بعد از 4 روز بهعلت مقاومت قزلباشها و کمبود آذوقه و تدارکات و سرمای شدید مجبور به بازگشت شد. (همان: ص 223) لشکر کشی 10 ماهه سلطان مراد به ایران منجر به تسخیر ایروان و تخریب تبریز شد. هفت ماه بعد شاه صفی به کمک توپ و گلوله باران قلعه و بروز قحطی و در نهایت کشته شدن مرتضی پاشا توانست قلعه نشینان را وادار به تسلیم نموده قلعۀ ایروان را پس بگیرد. (وحید قزوینی، 1383: ص271)
سلطان مراد برای تلافی شکست ایروان در سال (1048 ق/1638م) عازم تسخیر بغداد شد این در حالی بود که صفویان در مرزهای شرقی از یک طرف درگیر نبرد با تیموریان هند و از جانبی دیگر، تهاجم ازبکان ماورالنهر بودند. (بی نا، 1392: ص 236) شاه صفی برای مقابله دستور تخریب تمامی آبادیها و مزارع مسیر عبور ارتش عثمانی به خصوص حوالی بغداد را داد. (ذیل تاریخ ترکمان، 1317: ص 216) اما چندان موثر نیافتاد. بغداد در (نوامبر 1638م/ رجب 1048ق) به محاصرۀ نیروهای عثمانی درآمد. سرانجام در روز سی و هفتم محاصره باوجود مقاومت دلیرانهی حصریان، بروز قحطی و نیز تعیین خلف بیگ چرخچی باشی به فرماندهی کل که موجب نارضایتی حاکم بغداد و سایر فرماندهان شده بود، حصریان بهناچار امان خواسته تسلیم شدند، (چارشلی، 1377: ص 3: 230) و «آنان توانستند یکی از اعضاء شریف و نفیس این کشور را از بدن جدا کنند.» (وحید قزوینی، 1383: ص 52)
شاه صفی به ناچار درخواست مصالحه کرد. سلطان مراد هم به واسطهی اختلافاتش با ینی چریها، بیماری و نیز درگیریهایش در اروپا با این درخواست موافقت کرده در نامهای شدیداللحن شاهِ صفوی را به دلیل برهم زدن صلح مقصر دانسته و او را ترسو خواند و شرایط صلح را اینگونه عنوان کرد: «اگر خواهان صلح هستید باید سرزمینهایی را که در زمان جد بزرگوارمان به آنها تعلق داشت، باز پس داده و هر سال هدایای مقرر را ارسال دارید. در غیر این صورت، در مرز قشلاق کرده و در بهار دست به حمله خواهیم زد.» (چارشلی، 1377: ص 271: 3)
معاهدۀ صلح ذهاب (1048ق/1639م)
سندی که با عنوان معاهده ذهاب توصیف می شود در واقع یک پیمان نامه مرزی است. که بر طبق آن شاه صفی مجبور شد به ناچار رسما تن به جدایی بغداد از ایران داده با این مصالحه به جنگهای 17 سالهی خود با مراد پایان دهد. مستوفی این واقعه را اینطور به تصویر میکشد: «به هر تقدیر بعد از آمدن ایلچیان و طی مراتب، بنای مصالحه شده، چگونگی را به خدمت نواب اشرف عرض کرده، بعد از رخصت مصالحه و سنور ابتداء بنای سنور را کنار آب شط مصیبت بند علی گذاشته، صلح کرده... سنور بسته صلح نامجه از طرفین نوشته به یکدیگر سپرده، رومی به ولایت خود و قزلباشیه به اصفهان مراجعت کرده، نواب رضوان مکان به انتظام امور ایران پرداخته...» (وحید قزوینی، 1383: ص 52؛ مستوفی، 1357: ص 108)
مفاد صلح ذهاب
- بغداد، بصره، روستاهای غرب زنجیر قلعه سی، زور و قسمتی از کردستان غربی به عثمانیها و آذربایجان شرقی، رواندوز، روستاهای شرق زنجیر قلعه سی، ارمنستان و گرجستان به ایران واگذار شد.
- ایرانیها مطلقاً نمی بایست به مرزهای قارص، آخسقه، وان و شهر زور و بغداد و بصره واقع در مرز شمالی تجاوز کند.
- توافق شد که زنجیر قلعه سی و نیز قلاع حوالی ققد، ماکو و قارص واقع در مرز وان از سوی هر دوطرف معاهده تخریب شود.
مفاد مشترک با آماسیه
ـ ویران ماندن قلعه ی قارص
ـ حدود متصرفات در ناحیه قفقاز مطابق صلح آماسیه تعیین شد.
ـ تثبیت حاکمیت ایران فقط بر شرق آذربایجان، کل ارمنستان، کل گرجستان
ـ تثبیت حاکمیت عثمانی بر کل عراق و بخشی از غرب کردستان
ـ منع تبری از جانب ایرانی ها (چارشلی، 1370: ص 237-238: 3) در حالیکه عثمانی ها هیچ تعهدی در قبال تامین امنیت زوار ایرانی ندارند چرا که هر گاه هنگام عقد این صلح نامهها ایرانی ها در موضع ضعف قرار داشتند مانند معاهده صلح اول استانبول و ذهاب هیچ اشارهای به تامین حقوق زوار ایرانیها نشده است. در حالی که الزام ایرانیها بر منع تبری یکی از شروط ثابت تمام قراردادها می باشد؛ حتی وقتی که ایران از موضع قدرت پای میز مذاکرات نشسته است. مانند معاهدات استانبول اول و ایروان.
تحلیل عهد نامهی ذهاب
- در این عهد نامه عثمانیها موفق شدند رود فرات را مرز طبیعی خود با صفویان قرار دهند، ( بی نا، 1392: ص 239) که از نظر اقتصادی برای ایران گران تمام شد. زیرا این ناحیه بهدلیل قرار گرفتن در تقاطع راههای تجاری خاور دور و هندوستان از اهمیت سوق الجیشیِ فوق العادهای برخوردار بود. در ضمن این که تصرف عراق عرب برای دولت عثمانی از دو جهت اهمیت داشت، یکی اینکه برای تامین امنیت سوریه و مصر ضروری بود. دوم اینکه امکان تسلط آنان بر خلیج فارس را فراهم می کرد که عامل مهمی در جهت فعالیت نیروی دریایی عثمانی در اقیانوس هند بود. (بی نا، 1392: ص 224)
- با این قرارداد از آنجا که دیگر منافع توسعه طلبانۀ عثمانی تامین شده بود، اختلافات مذهبی هم به شدت فروکش کرد لذا این صلح حدود 90 سال تا زمان شاه طهماسب دوم که افغانها بر ایران حاکم شدند ادامه پیدا کرد. (عابدینی، 1388: ص 605)
- در آخر اینکه پایهی تمام قراردادهای انعقادی میان ایران و کشورهای همسایه: کردان، ارزروم اول و دوم، پروتکل تهران، پروتکل اسلامبول و صورت جلسات منفک به آن، عهد نامهی مرزی و حسن هم جواری سال (1354ش/1966م)، که بعد از این بسته شد نیز قرار گرفت. (غفاری، 159: ص 1388)
نتیجه
نقطه تمرکز این پژوهش، متکی بر بررسی تاثیر صلح آماسیه بر معاهدات استانبول اول و دوم، ایروان و ذهاب است. برای توضیح برآیند این نوشتار مفاد مشترک این چهار معاهده از جنبه های ارضی، مذهبی و سیاسی استخراج و مقایسه شده اند. از نقطه نظر ارضی در صلح آماسیه قرار شد: آذربایجان، اران و شروان برای ایران باشد و ارمنستان و گرجستان و عراق و آناطولی میان دو کشور تقسیم شود. البته در صلح اول استانبول تمام این نواحی به عثمانیها واگذار شد اما در صلح دوم استانبول و صلح ایروان دوباره مرزها به آماسیه برگشتند. با این تفاوت که در صلح ایروان آخسقۀ گرجستان در ازاء واگذاری تنگهی زنجیر در عراق عرب به ایران، به متصرفات عثمانی افزوده شد. در صلح ذهاب مرزهای دو کشور در منطقه قفقاز با تغییر کوچکی به حدود آماسیه برگشت. چنانچه ایران ارمنستان، گرجستان و رواندوز را تصاحب کرد در حالی که تسلط خود بر شرق آذربایجان، شرق تنگهی زنجیر و کل عراق و بخشی از غرب کردستان را از دست داد. در ضمن مانند آماسیه قرار شد قلعه ی قارص ویران بماند. از جنبۀ مذهبی ماده مربوط به تامین حقوق و امنیت حجاج و زوار ایرانی، به استثناء قرار داد استانبول اول و ذهاب جزو تعهدات عثمانی است. وجه اشتراک این معاهدات، خودداری ایرانیها از تبری است که در تمام معاهدات دوران صفوی یک بند را به خود اختصاص داده است. از منظر سیاسی هم متاثر از صلح آماسیه مادۀ مربوط به استرداد پناهندگان دو کشور، در استانبول اول تکرار شده است.
منابع
کتاب
1. ابوبکر بن عبدالله، 1392، تاریخ عثمان پاشا، به کوشش دکتر یونس زیرک، ترجمه ی نصرالله صالحی، تهران، طهورا.
2. الحسینی القمی، احمد بن شرف الدین، 1359، خلاصه التواریخ، تصحیح احسان اشراقی، تهران، دانشگاه تهران.
3. بدلیسی، امیر شرفخان، 1343، شرفنامه تاریخ مفصل کردستان، با مقدمه و تعلیقات محمد عباسی، تهران، موسسه مطبوعاتی علمی.
4. بیانی، خان بابا، تاریخ نظامی ایران دردوره صفویه، تهران، زرین قلم، 1378.
5. پچوی، ابراهیم، 1283ق، تاریخ پچوی، استانبول، دارالصناعه عامره.
6. پورگشتال، هامر، 1387، تاریخ امپراتوري عثمانی، ترجمه میرزا زکی علی آبادي، به اهتمام جمشید کیانفر، تهران، اساطیر.
7. ترکمان، اسکندربیگ، 1377، عالم آرای عباسی، تصحیح اسماعیل رضوانی، دنیای کتاب.
8. ترکمان، اسکندربیگ، 1317، ذیل تاریخ عالم آرای عباسی، تصحیح سهیلی خوانساری، تهران، کتابفروشی اسلامی
9. اوزون چارشلی، اسماعیل حقی، (1368)، تاریخ عثمانی، ترجمۀ ایرج نوبخت، تهران: موسسه کیهان.
10. خورشاه، ابن قباد الحسینی، 1379، تاریخ ایلچی نظامی شاه، تصحیح محمد رضا نصیری و کوئیچی هانه وا، تهران، انجمن آثار و مفاخرفرهنگی.
11. رمضانی، عباس، 1386، معاهدات تاریخی ایران 100 قرارداد و معاهده ی تاریخی از عصر صفویه تا پایان عصر قاجار، تهران، ترفند
12. روملو، حسن بیگ، 1384، احسن التواریخ، تصحیح و تحشیه عبدالحسین نوایی، تهران، اساطیر.
13. سایکس، سر پرسی،1380، تاریخ ایران، ترجمه فخرالدین محمد تقی فخر داعی گیلانی، تهران، افسون.
14. شاملو، ولی قلی بن داودقلی، 1371، قصص خاقانی، تصحیح حسن سادات ناصری، تهران، وزارت ارشاد اسلامی.
15. شاه طهماسب، 1343، تذکره شاه طهماسب، شرح و قایع و احوالات زندگانی شاه طهماسب صفوی، کلکته، نشر کاویانی.
16. صالحی، نصرالله، بهروز مستان، 1395، تاریخ روابط ایران و عثمانی، تهران، طهوری.
17. فریدون بیگ، احمد، 1274، منشات السلاطین، استانبول، مطبعه عامره، نسخ خطی کتابخانه ی مجلس شورای اسلامی، شماره ثبت63506.
18. فلسفی، نصرالله، 1371، زندگانی شاه عباس اول، تهران، انتشارات علمی.
19. لطفی پاشا بن عبدالله، عبدالحی، 1341، تواریخ آل عثمان، مصحح محشیسی عالی، استانبول، مطعبه عامره.
20. مستوفی، محمدحسن، (1357)، زبده التواریخ، به کوشش بهروزگودرزی، تهران: بنیاد موقوفات محمد افشار.
21. مهدوی، هوشنگ. 1388. تاریخ روابط خارجی ایران، از ابتدای دوره ی صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم 1500-1945. تهران، امیرکبیر.
22. نوایی، عبدالحسین، 1353، شاه عباس مجموعه اسناد و مکاتبات تاریخی همراه با یاداشت های تفصیلی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران.
23. نوایی، عبدالحسین، 1350، شاه طهماسب صفوی: مجموعه اسناد و مکاتبات تاریخی به همراه یادداشتهای تفضیلی، تهران، بنیاد فرهنگ ایران.
24. واله قزوینی اصفهانی، محمد یوسف، 1380، ایران در زمان شاه صفی و شاه عباس دوم، تصحیح و تعلیقات توضیح و اضافات محمد رضا نصیری، تهران، انجمن آثار ومفاخر فرهنگی.
25. واله قزوینی اصفهانی، محمد یوسف، 1372، خلد برین ایران در روزگار صفویان، به کوشش میرهاشم محدث، تهران، بنیاد موقوفات محمود افشاریزدی.
26. وحید قزوینی، محمد طاهر، 1383، تاریخ عالم آرای عباسی، تصحیح سید سعید میرمحمدصادق، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگ
27. وحید مازندرانی، غلامعلی، 1350، عهد نامه های تاریخی ایران از عهد هخامنشی تاعصرپهلوی 599قبل از میلاد-19421320شمسی، تهران، انتشارات وزارت خارجه شاهنشاهی.
28. - - - - - ، (1392)، عالم آرای صفوی، به کوشش علی اصغر منتظرالصاحب، تهران: بی نا
کتابهای ترکی
1. Gokbilgin,M.Tayyip, Temmuz, 1957,”Aezve Raporlar1na Gore lbrahim,Pasan1n irakeyn Seferindkil1k Tedbirleri ve Futuhti”Belleten,XXl.
2. Müneccimbaşi, Ahmet Dede, 1974 Müneccimbaşi Tarihi, çev:ismail Erunsal, Istanbul.
مقالات
1. جهانبخش ثواقب، شهاب شهیدانی، پروین رستمی. (1398). «سیاست صلح طلبی شاه عباس یکم نسبت به دولت عثمانی(با استاد به مکتوبات و معاهدات)»، فصلنامه ی علمی تاریخ اسلام و ایران دانشگاه الزهرا، سال سی ام، دورۀ جدید، شماره 45، پیاپی 135، ص 33ـ9.
2. دوغان، اسری. (پاییز 1385). «راههای حج در دورۀ صفویه» میقات حج، سال چهاردهم شماره 57، ص97ـ115.
3. عابدینی، ابوالفضل. (بهار1388). «قراردادهای صلح ایران و عثمانی و کاهش تنش های مذهبی بین دو کشور در عصر صفوی و افشاری» تاریخ ایران، شماره ی 5/60، 120ـ101.
4. غفاری، مریم. (1388). «واپس گرایی در روابط ایران و عثمانی بر اساس معاهده ذهاب(1049ق)» پایان نامه کارشناسی ارشد تاریخ ایران اسلامی، دانشکده ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد تهران مرکزی.
5. قاسمی، علی، و علی طاهری. ( زمستان1396). « جایگاه مذهب و مسائل فقهی در مناسبات ایران و عثمانی در دوره ی صفویه و افشاریه (با تاکید بر متن مصالحه نامه ها)» فصلنامه ی گنجینه ی اسناد: سال بیستم وهفتم، دفتر چهارم،64-44.
6. مجربی، حسن، و امامی خویی، و رضوی. (1397). «بررسی عوامل تاثیرگذار در انعقاد معاهدة صلح آماسیه در مرزهای غربی ایران» پژوهشنامه مطالعات مرزی، شماره ی دوم، 274ـ253.
7. 5. مجربی، حسن. (آبان 1396). «مناسبات مرزی ایران و عثمانی با تکیه بر عهد نامه صلح آماسیه» رساله دکترا، استاد راهنما امامی خویی، دانشگاه مذاهب اسلامی تهران.
Abstract
The Impact of the Amasya Peace on the Treaties between Ottoman Iran, from Istanbul I to Zahab Peace(Relying on subscription funds)
The establishment of the Safavid dynasty and the recognition of the Shiite religion by them created a deep rift between Iran and the Ottomans, which led to endless wars between the two sides with the aim of eliminating the rival. These conflicts continued with the Battle of Chaldoran (920 AH / 1514 AD), which began with the invasions of Suleiman, which led to the conclusion of the peace of Amasya (962 AH / 1555 AD). This peace, while reducing political and religious differences, to some extent defined the borders of Iran with the Ottomans, and confirmed the political and geographical existence of the Safavids by the Ottomans. This study aims to answer the important question that what effect did the peace of Amasya have on the agreements between the two countries in the Safavid period until peace and what are the common provisions of these agreements? It is assumed that there are many common points in the treaties concluded between Iran and the Ottoman Safavid era with Amasya. If the findings of the present article prove the correctness of this hypothesis. In compiling and writing this dissertation, using historical research method based on the method of describing and analyzing documents, library resources are examined and finally the research findings are presented.
Keywords: Safavid, Amasya, Ottoman, Treaties.