Ethical Examples and Themes in Faraedel al-Suluk
Subject Areas : شاهنامهKhadije Sadat Tabatabaee 1 , Davood Mohammadi 2
1 - Ph.D. student, Department of Persian Language and Literature, Semnan University (corresponding author)
2 - Assistant Professor of Persian Language and Literature Department of Semnan University
Keywords: Faraedel Al Soluk, Shams Sajasi, Morality, Moral Virtues, Moral vices,
Abstract :
Moral thoughts in Persian poetry and prose draw on religious culture and education, and the existence of these thoughts has given Persian literature a special richness. Faraedel al Soluk is one of the valuable works of the seventh century AH that is full of educational teachings and contains a treasure trove of knowledge, virtues, and wisdom. In this study, an inductive method has been used to examine texts that explicitly or indirectly imply moral themes, and using the content analysis method, the relevant words and phrases have been described. Therefore, the most important question in this study is: "In the book Faraedel Al Soluk by Sajasi, which moral and educational teachings are recommended and from which moral vices are forbidden?" For this purpose, Faraedel Al Soluk by Shams Sajasi was chosen as the axis of work and appropriate moral examples were extracted from this book in line with the topic. The results of the study indicate that Sajasi, in his book, in addition to providing literary pleasure for the audience, uses every opportunity to convey his educational thoughts to the audience and, under the influence of the moral teachings of the Islamic religion, directly or indirectly, through the narration of appropriate stories or parables, leads the reader towards the manifestation of moral virtues and by explaining the consequences of moral vices, makes them undesirable in his eyes and tries to guide people on the right path of life." Faraedel Al Soluk, Shams Sajasi; Morality; Moral Virtues; Moral vices
1. قرآن مبین، ترجمه، توضیح و تفسیر فشردة قرآن به قرآن، علیاکبر طاهری قزوینی، تهران: قلم.
2. اسکندریشرفی، فرشاد؛ مبارک، وحید (1399)، «بازنمایی مضامین اخلاقی و تعلیمی در پنج گنج عماد فقیه کرمانی، پژوهشنامه ادبیات تعلیمی (پژوهشنامه زبان و ادبیات فارسی)، دورة 12، شمارة 47، 183 220.
3. امیری ابراهیمآباد، لیلی (1392)، بررسی تطبیقی کلیلهودمنه و فرائدالسلوک فی فضایلالملوک، پایاننامة وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، دانشگاه ولی عصر (عج)، رفسنجان: دانشکدة ادبیات و علوم انسانی.
4. بهنامفر، محمد (1392)، وحی دل مولانا، مشهد: آستان قدس رضوی.
5. پورنامدارايان، تقي (1375)، رمز و داستانهاي رمزي در ادب فارسي، چ چهارم، تهران: علمي و فرهنگـي.
6. جرجاني، سيد شريف (1360)، التّعريفات، ترجمة سيد عرب و سيما نوربخش، تهران: فرزان.
7. چالدره، طاهره (1398)، «حجاب در آیینة شعر معاصر»، دوفصلنامهی علمی ـ تخصصی زبان و ادبیات فارسی شفای دل، سال دوم، شمارة چهارم، 63 76.
8. حافظ، شمسالدین محمد (1389)، دیوان، از روی نسخة تصحیحشدة علامه محمد قزوینی، تهران: ستارة سبز.
9. حزین لاهیجی، محمّدعلی ابن ابیطالب (1378)، دیوان حزین لاهیجی، تصحیح ذبیحالله صاحبکار، تهران: نشر سایه.
10. خراسانی، محبوبه؛ اخوت، افسانه (1392)، «تجلی اخلاق در ادبیات»، رشد آموزش زبان و ادب فارسی، شمارة 105، 12 10.
11. داودیان، محمدحسن (1395)، «مضامین اخلاقی در اشعار محمّدتقی بهار، ماهنامه شباک» شبکه اطلاعات کنفرانسهای کشور، سال دوم، شمارة 7 (پیاپی 14)، جلد 1، مطالعات علوم انسانی، 11 1.
12. ذکاوتی قراگزلو، علیرضا (1381)، «نقد و بررسی کتاب فرائدالسلوک»، آینة میراث، سال پنجم، شمارة 1، 16 13.
13. راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1378)، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق و ضبط محمدخلیل عیتانی، چاپ دوم، تهران: آرایه.
14. رضایی، پروین (1400)، «مضامین اخلاقی ـ تعلیمی در غزلیات حکیم نزاری قهستانی»، پژوهشنامه ادبیات تعلیمی، سال سیزدهم، شمارة پنجاهم، 1 30.
15. رونی، ابوالفرج (1347)، دیوان ابوالفرج رونی شاعر قرن پنجم هجری، بهاهتمام محمود مهدوی دامغانی، مشهد: طوس.
16. سجاسی، شمس (1368)، فرائدالسلوک، بهتصحیح و تحشیه نورانی وصال و غلامرضا افراسیابی، تهران: نشر پاژنگ.
17. سعدی، مصلح بن عبدالله (1384)، کلیات سعدی، بهکوشش محمدعلی فروغی، چاپ دوم، تهران: زوّار.
18. سلطانی رنانی، سید مهدی (1388)، «مشورت در سیرة نبوی»، فرهنگ کوثر، شمارة 79، 51 43.
19. شعیری، محمد بن محمد [بیتا]، جامعالأخبار، نجف: مطبعة حيدرية.
20. شميسا، سيروس (1376)، انواع ادبی، چ پنجم، تهران: فروغي.
21. صائب تبریزي، محمدعلی (1365)، دیوان، بهتصحیح محمد قهرمان، تهران: علمی و فرهنگی.
22. طبرسی، فضل بن حسن (1372)، مجمعالبیان، ج 6، چاپ سوم، تهران: ناصرخسرو.
23. طریحی، فخرالدین (1375)، مجمعالبحرین، تهران: نشر مرتضوی.
24. غزالی، محمد (1369)، احیاء علومالدین، ترجمة مؤیدالدین محمد خوارزمی، بهکوشش خدیوجم، تهران: علمی و فرهنگی.
25. فاریابی، ظهیر (1337)، دیوان اشعار، بهکوشش تقی بینش، مشهد: چاپخانة طوس
26. فرخی یزدی (1363)، دیوان فرخی یزدی، بهکوشش حسین مکی، چاپ هفتم، تهران: امیرکبیر.
27. فروغیبسطامی، میرزاعباس (1399)، دیوان فروغی بسطامی، گردآورنده: حمیدرضا قلیچخانی، تهران: روزنه.
28. کهدویی، محمدکاظم (۱۳۹۷)، آینة تعلیم، ادبیات تعلیمی منظوم، یزد: دانشگاه یزد.
29. مسلمیزاده، محبوبه؛ ممتحن، مهدی (1396)، «مضامین اخلاقی و تعلیمی مشترک در شعر زهیر و سعدی»، پژوهشنامة ادب تعلیمی، سال نهم، شمارة 34، 129 168.
30. مصطفوی، حسن (1360). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
31. معین، محمّد (1363)، فرهنگ فارسی، چاپ سوم، تهران: امیرکبیر.
32. موسیزاده، حسینعلی؛ سیدصادقی، سید محمود؛ حمیدی، سید جعفر (1394). «جلوههای بخشش و بخل در گلستان و بوستان»، فصلنامة تخصصی تحلیل و نقد متون زبان و ادبیات فارسی، 185 207.
33. نبیلو، علیرضا (1389). «بررسی و تحلیل عناصر داستانی فرائدالسلوک»، پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی، دانشکدة ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، دورة جدید، سال دوم، شمارة 3 (پیاپی 7)، 116 97.
34. ناظمیان، هومن (1396). «نگاهی به مکتب اخلاقی ابنمقفع در کتاب کلیلهودمنه»، همایش بینالمللی نقش و جایگاهِ عربینویسان و عربیسرایان ایران در رشد و شکوفاییِ فرهنگ و تمدن اسلامی، دانشگاه شیراز، 209 230.
35. نیکپناه، منصور؛ موسوی، مهدیه (1395). «نگرشی به برخی از فضایل اخلاقی در کلیلهودمنه»، مقالات دومین همایش متنپژوهی ادبی، 23 1.
36. هاشمپور، معصومه؛ نیکروز، یوسف (1400). «آموزههای تعلیمی بر مبنای حضور نسلهای متفاوت در شاهنامه»، پژوهشنامه ادبیات تعلیمی (پژوهشنامه زبان و ادبیات فارسی)، دورة 13، شمارة 50، 1 22.
37. يوسفيپور كرماني، پوران (1392). «تأثير تعليمي كليلهودمنه بر مثنوي مولانا»، فصلنامة تحقيقات تعليمي و غنايي زبان و ادب فارسي دانشگاه آزاد اسلامي ـ واحد بوشهر، شمارة پياپي شانزدهم، 202 193.
نشريه علمي پژوهشنامه ادبيات تعليمي سال چهاردهم، شمارة پنجاه و ششم، زمستان 1401، ص 197- 167
|
مصادیق و مضامین اخلاقی در فرائدالسلوک
خدیجه سادات طباطبایی-* دکتر داود محمدی1*
چکیده
اندیشههای اخلاقی در نظم و نثر فارسی از فرهنگ و تربیت دینی بهره میگیرد و وجود این اندیشهها به ادبیّات فارسی غنای خاصی بخشیده است. فرائدالسلوک یکی از آثار ارزشمند سدة هفتم هجری است که سرشار از آموزههای تعلیمی است و گنجینهای از معارف، فضایل و حکمتها را در بردارد. در این پژوهش، سعی شده است با روش استقرایی، به بررسی متنهایی پرداخته شود که به تصریح یا کنایه بر مضامین اخلاقی دلالت دارد و با استفاده از شیوة تحلیل محتوایی، واژگان و عبارات مدّنظر توصیف شوند؛ بنابراین، مهمترین پرسش در این پژوهش این است که «در کتاب فرائدالسلوک سجاسی، به کدام آموزههای اخلاقی و تعلیمی سفارش و از چه رذایل اخلاقی نهی شده است؟» بدین منظور فرائدالسلوک شمس سجاسی، برای محور کار انتخاب و متناسب با موضوع به استخراج مصداقهای اخلاقی در این کتاب پرداخته شد. نتایج پژوهش بیانگر آن است که سجاسی در کتابش، علاوهبر ایجاد التذاذ ادبی برای مخاطب، از هر فرصتی برای انتقال اندیشههای تعلیمی خود به مخاطب استفاده کرده و تحت تأثیر آموزههای اخلاقی دین مبین اسلام، بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم ازطریق بیان حکایت یا تمثیلهای مناسب، خواننده را بهسوی تجلی فضایل اخلاقی سوق میدهد و با بیان عواقب ناشی از رذایل اخلاقی، آنها را در نظرش ناپسند جلوه میدهد و سعی در هدایت انسانها در مسیر صحیح زندگی دارد.
واژههای کلیدی
فرائدالسلوک؛ شمس سجاسی؛ اخلاق؛ فضایل اخلاقی؛ رذایل اخلاقی
1ـ مقدمه
آموزههای اخلاقی کمابیش در همة ادوار تاریخی در متون ادب فارسی اعم از نظم و نثر دیده میشود. از دیرباز عارفان و ادیبان کوشیدهاند تا با زبانی ادبی و هنری به تعلیم و تربیت بشر بپردازند تا بتوانند تأثیرگذاری بیشتری بر جامعه داشته باشند (رضایی، 1400: 2). شاعران و نویسندگان موضوعات آموزشی فراوانی را با لطایف هنری و ادبی آمیختهاند و در آثار ادبی منعکس کردهاند (هاشمپور و نیکروز، 1400: 2)؛ ازاینرو مواعظ و نصایح و معانی ادبِ تعلیمی در گونههایِ مختلف نثر، اعم از مرسل و فنی تبلور یافته است.
ادبیات تعلیمی در معنای خاص، «شامل دستورالعملهایی بوده که به آموزش یک فن یا هنر یا علم خاص اختصاص داشته» و در معنای عام نیز «به مجموعه آثار منظوم و منثور گفته میشود که موضوع آنها مسائل اخلاقی، عرفانی، پند و اندرز، حکمت و... است» (کهدویی، 1397: 13).
انسانها براي ايجاد ارتباط منطقي و فهماندن مطالب مدّنظر خود، در قالب حكايات داستانگونه و تمثيلي کوشیدهاند به بيان آموزههاي اخلاقي، اجتماعي، حكمي و عملي بپردازند (يوسفيپور كرماني، 1392: 194). تجلی روح انساندوستی، اعتقاد به خداوند و مقدسات مذهبی و گرایش به نیکیها و سجایای پسندیده از ویژگیهای معنوی متون تمثیلی به شمار میرود (خراسانی و اخوت، 1392: 10). فرائدالسلوک یکی از کتابهایی است که در زمرۀ متون تمثیلی به شمار میآید و در مقالۀ حاضر به تحلیل مفاهیم اخلاقی موجود در آن پرداخته میشود.
1ـ1 بیان مسئله
فرائدالسلوک فی فضائلالملوک کتابی است که در حوزة زبان و ادبیات فارسی کمتر شناختهشده است. سجاسی، مؤلف کتاب، همزمان با نویسندگان بزرگی مانند سعدی، خواجه نصیرالدین طوسی، عطاملک جوینی و... میزیسته است. شاید یکی از دلایل کمشهرتی سجاسی، تقارن زمان حیاتش با نویسندگان بزرگ بوده است. همچنین برای مشخصشدن دیدگاههای اخلاقی شاعران و نویسندگان، بررسی و تحقیق دربارة مضامین اخلاقی بهکاررفته در آثار آنها ضروری است. سجاسی یکی از نویسندگانی است که تاکنون دربارة کتاب او پژوهشهای زیادی انجام نشده است. درنتیجه در شمار نویسندگان گمنام فارسیزبان است. یکی از هدفهای این پژوهش بررسی و تحلیل جایگاه آموزههای اخلاقی و تعلیمی در کتاب فرائدالسلوک است که الگوی مناسبی برای تشریحِ کیفیت و چگونگیِ متون تعلیمی، در مقطعی هرچند کوتاه از تاریخِ ادبِ فارسی است. بدیهی است انجام چنین پژوهشهایی به معرفی و شناساندنِ بیشتر سجاسی میانجامد و زمینه را برای انجام پژوهش در آثار او فراهم میآورد. مهمترین پرسشی که در این پژوهش دنبال میشود عبارت است از: کتابِ فرائدالسّلوک به کدام آموزههای اخلاقی و تعلیمی سفارش کرده و از چه رذایل اخلاقی بازداشته است؟
1ـ2 پیشینة پژوهش
دربارة فرائدالسلوک تحقیقاتی بهطور پراکنده انجام شده است؛ ازجملة این مقالات میتوان به مقالة علیرضا نبیلو (1389) با عنوان «بررسی عناصر داستانی در فرائدالسلوک» اشاره کرد. همچنین مقالهای دیگر از ذکاوتیِقراگزلو (1381) با عنوان «نقد و بررسی کتاب فرائدالسلوک» به انجام رسیده که در آن، مطالبی دربارة ویژگیهای کتاب ثبت شده است. البته تحقیقات گستردهای دربارة مضامین اخلاقی در آثار شاعران و نویسندگان دیگر دیده میشود که به نمونههایی از آنها اشاره میشود:
- رضایی (1400) در پژوهش خود با عنوان «مضامین اخلاقی ـ تعلیمی در غزلیات حکیم نزاری قهستانی» دریافته است که او در غزلیاتش خوانندگان را به فضایل مهم اخلاقی مانند صبر، توبه، مهربانی، خلقِ نیک و... دعوت میکند و از رذایل اخلاقی مانند کینه، مکر و حیله، غرور و عُجب و ... برحذر میدارد.
- همچنین هاشمپور و نیکروز (1400) در مقالهای با عنوان «آموزههای تعلیمی بر مبنای حضور نسلهای متفاوت در شاهنامه» دریافتند که فردوسی مضامین تعلیمی را در رابطه با هر نسل، متفاوت به کار برده است.
- اسکندریشرفی و مبارک (1399) در پژوهشی با عنوان «بازنمایی مضامین اخلاقی و تعلیمی در پنجگنج عماد فقیه کرمانی» دریافتند که در مثنویهای عماد فقیه موضوعهای اخلاقی و تعلیمی از اندرزهای کهن و آموزههای عرفانی و صوفیانه تلفیق یافته است.
- یافتههای پژوهش داودیان (1397)، با عنوانِ «مضامین اخلاقی در اشعار حزین لاهیجی» نشان داد که اگرچه بر فضایلِ اخلاقی در شعر لاهیجی بیشتر تأکید شده است، رذایلِ اخلاقی هم در شعر او نمود یافته است.
- پژوهش مسلمیزاده و ممتحن (1396) با عنوانِ «مضامین اخلاقی و تعلیمی مشترک در شعر زهیر و سعدی» نشان داد که بین زهیر و سعدی، آرای اخلاقی و اجتماعی و ارشادات مشترکی وجود دارد.
- همچنین ناظمیان (1396) در پژوهشی با عنوانِ «نگاهی به مکتب اخلاقی ابنِمقفع در کتاب کلیلهودمنه» دریافت که ابنِمقفّع به مباحث اخلاقی در هر دو بُعد فردی و اجتماعی توجه بسیار دارد.
2ـ فرائدالسلوک
فرائدالسلوک یکی از کتابهای ارزشمند نثر فارسی است که در قرن هفتم هجری (609‑610 ق.) اسحاق بن ابراهیم ابیرشید شمس سجاسی آن را تألیف کرد. کتاب بعد از خطبه و آغاز کتاب، در ده باب تنظیم شده است و نویسنده در آن به فضایلی مانند عقل، علم، عدل، جود، عزم، حزم، حکمت، شجاعت، عفت و مکارم اخلاق پرداخته است. در مجموعِ این ده باب، 58 داستان آمده که درونمایة اصلی آن با موضوع همان باب مرتبط است (نبیلو، 1389: 99). مؤلف در زمان اتابک ازبک میزیسته و کتاب خود را به نام او کرده است (ذکاوتی قراگزلو، 1381: 13). برای همین، به هیچوجه از نام، لقب و کنیة او ذکری به میان نیامده و تنها در قصیدهای به تخلص خود یعنی شمس اشاره میکند.
خدایگانا «شمس» ازپی مدایح تو |
| بگرد قطب هنر سالها مدار نهاذ |
این اثر تعلیمی قصد دارد به دوستدارانش حکمت عملی و آداب زندگی بیاموزد و با نثری فصیح، زیبا و استادانه، معانی بلند تربیتی، مذهبی، اجتماعی و گاه سیاسی را بیان کند (همان، مقدمه: بیست و نه). سُجاسی با آفرینش چنین اثری توانسته است اثر خود را به کلیلهودمنه و سندبادنامه نزدیک کند و از جهت مقدمهچینی و استفاده از ابیات عربی و فارسی، آیات، عبارات و توصیههای اخلاقی و سیاسی شبیه آنهاست (نبیلو، 1389: 99). اشارات لطیف بهکاررفته در آن، باعث شده است که نهتنها شاهان و سیاستمداران، بلکه تمام مردم، از فواید اخلاقی آن بهرهمند شوند (امیری ابراهیمآباد، 1392: 2)؛ زیرا رسيدن به درجاتِ عالي کمال، هدفِ اصليِ پرداختن به چنین کتابهایی بوده است؛ بنابراين خواننده در سراسر داستانهای این کتاب، «بهجاي تأمل در نقش شخصيتها و تفسير اجزاي داستان، به پيام كلي حاصل از برخورد شخصيتها و نتيجة حوادث ميانديشد» (پورنامداريان، 1375: 132 و 133).
1ـ3 روش پژوهش
در این مقاله برآنیم تا با روش استقرایی متنهای مربوطبه موضوع را بررسی کنیم که به تصریح یا کنایه بر مضامین اخلاقی دلالت دارد. جامعة آماري تحقیق، کل کتاب فرائدالسلوک شمس سجاسی است. در این باره، ابتدا مصادیق و مضامین اخلاقی بهکاررفته در کتاب ازطریق یادداشتبرداری استخراج و سپس همة یادداشتها به دو دستة فضایل و رذایل اخلاقی تقسیم شد؛ آنگاه برای هر مضمون اخلاقی با توجه به منابع مختلف تعاریف متعددی بیان شد و شواهد متناسب با هر مضمون در زیر آن قرار گرفت. در پایان، با استفاده از شیوة توصیفی و تحلیل محتوایی، ضمن استفاده از منابع کتابخانهای، واژگان و عبارات اصلی تحلیل شد.
2ـ مضامین اخلاقي و تعلیمی فرائدالسلوک
علم اخلاق در زمینة صفات و مصداقهایی که در آن بحث شده است، به دو دستة کلی فضایل و رذایل تقسیم میشود. فرائدالسلوک از متون ارزشمند تعلیمی ـ اخلاقی است که در قالبِ حکایتهایِ تمثیلی، سعی در هدایت و ارشاد بشر دارد. در ادامه به بررسی فضائل و رذائل اخلاقی بهکاررفته در این کتاب پرداخته میشود.
2ـ1 فضایل اخلاقی
اخلاق و کارکرد آن، یکی از مهمترین بنمایههای متون گوناگون زبان و ادب فارسی است و موضوعات مختلف اخلاقی و پند و اندرزهای فراوان در بیشتر این آثار دیده میشود. سجاسی نیز در اثر خود به اخلاقیات توجه بسیاری نشان داده و اصطلاحات و مفاهیم اخلاقی را به کار برده است. بهسبب اهمیت مطلب و بهمنظور بررسی دقیق مصادیق، ابتدا جدولِ کمّیِ بسامدِ کاربردِ مضامینِ اخلاقی ارائه میشود و سپس به تحلیل بیشتر هریک از آنها پرداخته خواهد شد.
جدول شمارة 1: فراوانی کاربرد فضایل اخلاقی
مصداق | فراوانی | درصد | شمارة صفحات کاربرد مصادیق |
توکل | 6 | 62/4 | 416، 417 (4 شاهد)، 418 |
شکرگزاری و امید به رحمت الهی | 7 | 38/5 | 125، 131 (2 شاهد)، 197، 343، 510 |
عدل و عدالت | 17 | 08/13 | 148، 306، 307، 308، 310، 311، 312، 313، 314، 320 (2 شاهد)، 321، 364، 365، 375 (2 شاهد)، 488 |
حزم و عاقبتاندیشی | 10 | 69/7 | 447، 448، 449، 450، 451 (3 شاهد)، 470، 479 |
بذل و بخشش و سخاوت | 32 | 61/24 | 97، 102، 153، 367 (3 شاهد)، 368 (2 شاهد)، 369، 372، 373، 374، 375 (2 شاهد)، 376 (5 شاهد)، 377 (2 شاهد)، 378 (3 شاهد)، 379 (3 شاهد)، 380، 387، 413 (2 شاهد)، 441 |
احسان و نیکی | 10 | 69/7 | 138، 144 (2 شاهد)، 149، 151، 155، 367، 372، 482، 508 |
صبر و شکیبایی | 11 | 46/8 | 117 (2 شاهد)، 199، 343 (2 شاهد)، 418، 419 (3 شاهد)، 420، 510 |
مکارم اخلاق و محاسن رفتار | 8 | 15/6 | 572 (2 شاهد)، 573 (4 شاهد)، 576، 586 |
رعایت ادب و احترام | 5 | 85/3 | 157، 168، 170، (507‑508)، 509 |
عفّت و پاکدامنی | 9 | 92/6 | 548 (2 شاهد)، 549، 550 (2 شاهد)، 551 (2 شاهد)، 552، 568 |
عیبپوشی | 1 | 77/0 | 508 |
صدق و راستی | 2 | 54/1 | 161، 508 |
امانتداری | 2 | 54/1 | 306، 509 |
مشورت | 4 | 08/3 | 429، 462، 509 (2 شاهد) |
ناپایدار دانستن دنیا | 6 | 62/4 | 371 (2 شاهد)، 469، 489، 490 (2 شاهد) |
2ـ1ـ1 توکل
توکل یکی از مقامات عرفانی، به معنای اعتماد و امیدِ تمام به خدا و قطع اعتماد و امید از مخلوقات یا اسباب و وسایط است كه پس از كمال معرفت به دست ميآيد (غزالی، 1369: 50).
سجاسی در قسمتهایی از کتاب خود به توکل اشاره میکند و تصریح میکند هرکس در کنف توکل به عنایت خداوندی جای گرفت، خداوند او را بسنده است و پیروزی با او همراه است. زیرا تنها مأمن و پناه انسانها ذات پاک آفریدگار است: «عزم از نتایج توکلست و توکل از غرایب آثار دولت و بدایع اعجاز نصرت «و من یتوکل علی الله فهو حسبه ان الله بالغ امره... و هر پادشاه کی بر مرکب عزم سوار شذ و سپر توکل در روی کشیذ و فتراک عنایت الهی دستآویز ساخت جز منصور و مظفر و پیروز و مؤید نیایذ» (سجاسی، 1368: 417).
در قرآن در بخشی از آیة سوم سورة طلاق با مضمون «وَ مَن يَتَوَكَّل عَلَى ٱللَّهِ فَهُوَ حَسبُهُ إِنَّ ٱللَّهَ بَلِغُ أَمرِهِۦ قَد جَعَلَ ٱللَّهُ لِكُلِّ شَيء قَدرا» به چنین مفهومی اشاره شده است.
توكل بدان معنا نيست كه آدمي بدون تلاش، از همه كارها دست بردارد و تمام كارها را به خداوند واگذارد؛ بلكه خود را بايد در جريان كارها و اسباب ظاهري وارد كند؛ ضمن آنكه توكل واقعي او بايد به خدا باشد.
«چون عزیمت شما بر مجاهدت و محاربت کفار تصمیم گرفت و رأی شما بر مقاتلت و مقاومت ایشان جازم شذ بدلی قوی و املی فسیح فرا پیش آییذ و از کثرت عدد و تواتر مدد ایشان منزجر و منهزم مشویذ و توکل بر رعایت و عنایت آفریذگار کنیذ» (همان: 417).
2ـ1ـ2 شکرگزاری و امیدواری به رحمت الهی
خداوند خالق تمام موجودات است و تمام امور عالم به دست مشیتِ او نظام میگیرد و هیچکس توانایی درک عظمت او را ندارد؛ با این همه، ذات کبریایی بر بندگانش منّت گذاشته است و به مقتضای آیة شریفة «اُدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ» (غافر: 60)، بندگانش را به ذکر خداوندی دعوت میکند و بر خود میبالد تا از این طریق، دعای آنها را به اجابت برساند و باز در عین بینیازی، به شکرگزاری بندگانش اعلام نیاز میکند و با انذار و تبشیر با نجوای آیة کریمة «لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ» (ابراهیم: 7)، از آنها میخواهد شکرگزاری کنید تا بر نعمتهایتان بیفزایم. در کتاب سجاسی نیز شکرگزاری هم مسئلة مذهبی و هم اخلاقی است که آدمی باید به آن توجه داشته باشد و این مضمون بهخوبی در عباراتش منعکس شده است: «و ایشان بر مقتضای «ولئن شکرتم لازیدنّکم» بارگاه کبریای ما را کی اندیشۀ عقول کوامل بر آن شامل نشوذ شکر گزاردند و کمال بیمنتهای ما را کی ادراک نفوس نواطق بر آن محیط نگردذ سپاسداری کردند» (سجاسی، 1368: 197)؛ «و سپاس خدای را کی حضرت را بکمال دانش تو مزین کرد و بارگاه ما را بحصافت خرذ و شهامت علم تو بیاراست» (همان: 297).
سجاسی به همة انسانهای مؤمن و مخلص نوید میدهد که با هر مشکلی، آسانی و با هر صعوبتی سهولتی همراه است و این دو همیشه با هم بودهاند؛ اما در هرحال نباید از شکر خداوند غافل و از رحمت واسعة الهی ناامید شد که خداوند در قرآن میفرماید: «فَإِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا؛ إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْرًا» (شرح: 6‑5): «بهر داهیۀ کی واقع گردذ و هر نازلۀی کی حادث شوذ امیذ از رحمت نامتناهی الهی بکلی منقطع نبایذ کرد» (سجاسی، 1368: 131).
1ـ2ـ3 عدل و عدالت
عدل و عدالت به معني دادگري است و در مقابل ظلم ميآيد. در اخلاق «عدل» حالت وسط ميان افراط و تفريط در هر كار است (جرجاني، 1360: 103). سجاسی در معنای عدل مینویسد: «عدل، رسانیذن منافعست بدیگران از راه طبع وجور مضرت رسانیذن است بدیگران از راه اکراه» (همان: 321‑320).
خداوند در آياتي از قرآن به عدل الهي اشاره کرده است: «إنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ...»، درحقيقت خدا به دادگري و احسان فرمان میدهد (نحل: 90). سجاسی نيز تحت تأثير تعاليم اسلامي، در حکایات تمثیلیاش به عدالت اشاره کرده است و مردمان را به این سو سوق میدهد: «پس میان ایشان حکم بر طریق معدلت و نصفت کن و داوری بر منهج عدل و انصاف نمای و پای بر جادهی حق نه، نه بر طریق باطل و متابعت هوای نفس» (همان: 308)؛ «پس هرگاه که عدل و انصاف از میان خلائق برخیزد طبایع متغیّر گردذ و هوا تکدّر پذیرذ و وبا از لوازم تغیّر جوهر هواست خلق جهان معذّب گردند و قوت منعدم شوذ» (همان: 311).
عدالت وصف پسندیدهای است که به رابطة انسان و اجتماع ارتباط پیدا میکند (داودیان، 1397: 23). سجاسی معتقد است اگر قدرتمندان مراعات حال زیردستان خود را بکنند خداوند پایههای حکومت آنها را مستحکم میکند و بهشت باقی را روزیشان میگرداند. همچنین نویسنده برقراری عدل را سبب طول عمر میداند و در مقابل، ظلم را نکوهش میکند و معتد است جباران به جبر روزگار گرفتار میشوند؛ نیز ذات بد و غیرعادلانه را بنیانبرانداز میداند: «هر پادشاه کی با خویش و پیوند و قرابت خویش احسان کنذ و بر رعیت ظلم روا ندارذ و سایۀ عدل بر بسیط عالم گسترانذ پروردگار بازوی عدل او محکم گردانذ و ثواب جزیل او را کرامت کنذ... عدل در عمر میافزایذ و ظلم زندگانی را کوتاه میکنذ پس عدل نوریست از انوار عقل مقدس و شعاعیست از اشعۀ عالم ملکوت کی بر روان گویا و نفس پاک ملوک نزول کنذ» (همان: 320).
سجاسی شاهان را به مدارا با ضعیفان دعوت وآنرا حلیت و زیور ملوک معرفی میکند. او عدل را توشهای میبیند که آدمی میتواند بعدها از نتایج آن بهرهمند شود. برای انسانی که پروندة اعمالش در این جهان بسته نمیشود و دنیای دیگری در انتظار اوست، اعمال نیک او ازجمله عدل قطعاً در سزای عمل وی مؤثّر خواهد بود: «پس عدل و راستی و انصاف و معدلت ملوک را زیباتر حلیتی و نیکوتر زینتی است و مظنۀ رحمت و مطیه شفقت است و وسیلتی شریف است بمغفرت و رضوان» (همان: 364).
2ـ1ـ4 حزم و عاقبتاندیشی
سجاسی در تعریف حزم مینویسد: «حزم، بنظر صائب و قوت فکر در عواقب امور نگریستن است و تأملکردن برأی روشن» (سجاسی، 1368: 450). در جایی دیگر میگوید: «حزم نوریست الهی منبع او از فیضان عقل مقدس در سینۀ ملوک و اصحاب بصائر توطن ساخته کی روی هر حادثه کی از طوارق زمان حادث شذ پیش از وقوع و هجوم در آینه معرفت فرا نفس نمایذ» (همان: 479).
در تعالیم اسلامی، عاقبتاندیشی جایگاه ویژهای دارد. قرآن انسانها را به عاقبتاندیشی دعوت میکند و از آنها میخواهد که در دنیا بهگونهای عمل کنند که سعادت اخرویشان تأمین شود. سجاسی نیز معتقد است که انسان باید در آغاز هر کاری، نتیجة آن را بسنجد و میزان تأثیر آن را در سرنوشت خویش بازشناسد. همچنین، هرگز بدون تأمل و دقت دست به کاری نزند؛ زیرا در ورطة نابودی غوطهور میشود: «عاقل آنست کی اواخر کار در اوائل مشاهده کنذ و عواقب امور در مبادی بینذ چه صواب رأی وحسن حال در امور معظم پوشیذه باشذ کی اول صلاح روی نمایذ و آخر بفساد کشذ» (همان: 528)؛ «عاقل در هر کاری... مغافضه و مفاجا شروع نکنذ و درونشذ و بیرونآمذ آن نیک براندیشذ و مضایق و مفاسح آن به نظر خرذ ببینذ تا از مواضع خلل آن ایمن شوذ آنگه در آن خوض پیوندذ» (همان: 429). نصرالله منشی در کلیهودمنه در این معنی شعری از ابوالفرج رونی را ذکر میکند:
هرکجا حزم تو فرود آید |
| برکشد امن حصنهای حصین |
«حازم آنست کی قوت بصیرت و مدد تجربت او را از مواقع ذل محافظت کنذ و چون دور فلک بر غور حزم او بپرذ و واقعةی نازل شوذ و حادثةی واقع گردذ بنور خرذ دل بر جای دارذ و بمصباح عقل خاطر بر افروزذ و نفس را بحسن تدبیر چنان خلاص دهذ کی چشم عقل در جودت رأی او خیره مانذ» (همان: 449). گفتنی است سجاسی حزم را دیدهبان روح میداند که میتواند مردمان را از حوادث سخت زمانه برهاند و به سرمنزل مقصود برساند: «حزم دیذهبان روح و پاسبان نفس و طلیعة مال و جاسوس عرفست از طوارق حدثان و عوارض آفات» (همان: 451).
2ـ1ـ5 بذل و بخشش و سخاوت
بخشش در لغت به معنی داد و دهش و انعام و هدیه است (معین، 1363: ذیل بخشش). سجاسی در تعریف جود میگوید: «جود الهی آنست که هریک از موجودات را بر قدر اهلیت او فاضلترین چیزی بخشند بی مطالبت جزا و طمع پاداش... وجود انسانی آنست کی چیزی کی بذان محتاج باشذ در وقتی کی احتیاج بذان غالب باشذ بکسی بخشذ کی مستحق آن چیز بوذ» (سجاسی، 1368: 378).
بخشش یکی از فضایل خوب و زیبای انسانی است. کسی که اهل بخشش است، علاوهبر کمک به دیگری ازنظر اقتصادی و آسایشی، به خود نیز کمک میکند تا ازنظر روانی در آرامش قرار گیرد؛ یعنی علاوهبر رضایت قلبی در دنیا، پاداش معنوی نیز در بر خواهد داشت.
چنین مفهومی در آثار شاعران و نویسندگان بازتاب گستردهای داشته است. سجاسی در این معنی مینویسد: «جود و سخا شجرهیست که ثمرة آن در دنیا نیکنامیست و در عقبی رستگاری و خوبانجامی... هرکس که طبیعت او بجود و سخا مایل بوذ دست بشاخی از شاخهای این درخت درآویزذ آن شاخ دست او را از دست نگذارد تا بخرمترین بقعةی از بقاع بهشت ونزهترین روضةی از ریاض فردوس فرود آیذ» (همان: 367)
پیامبر (ص) نیز در این باره میفرماید: «اَلجَنَّة دارُ الأَسخیاءِ» (غزالی، 1369، ج 3: 514). البته این بدان معنا نیست که شخص بخشنده با این نیت، این کار را انجام میدهد؛ بلکه ازآنروست که بخشندگی و سخاوت یک عمل انسانی و نشانة رنگ خداییگرفتن انسان است. این صفت اخلاقی انسان موجب میشود تا ارتباط انسانی از استحکام و استواری بیشتر و بهتری برخوردار شود.
سجاسی معتقد است: «مالی که در عاجل در راه استرضاء حق مصروف نشود در آجل تبعت و نکال باشذ» (سجاسی، 1368: 368».
انسان سخی و بخشنده میکوشد تا از آن کمالی که در اختیار دارد دیگران نیز بهرهمند شوند و اینگونه خود را مجرای فیض الهی و خلیفة خداوندی روی زمین قرار میدهد: «پس هرکس را که خذای تعالی او را مالی داذ و ثروتی ارزانی داشت بایذ کی بدان مال صلتِرحم کنذ و بخویشان خوذ خیر و منفعت رسانذ و در وجه ضیافت و مهمانیهای نیگو مصروف دارذ» (سجاسی، 1368: 375). چنین تفکری در ادبیات فارسی پیشینه داشته است. چنانکه سعدی در گلستان در این باره میسراید:
نیم نانی گر خورد مرد خدای |
| بذل درویشان کند نیم دگر |
همچنین سجاسی مقام و مرتبت بخشش را بعد از عدل و انصاف معرفی میکند: «و از فضائل آداب ملوک و خصائل سیر سلاطین بعد از عدل هیج فضیلت آن شرف ندارذ کی جود و پس از انصاف هیچ خصلت آن مرتبت نیابذ کی سخا» (سجاسی، 1368: 375).
انسان با کمک به دیگری، گام بلندی در راه تخلق به اخلاق خدایی و پاسخگویی به نیاز طبیعی و فطری خود بر میدارد؛ زیرا بهطور طبیعی دوست دارد تا محبت خویش را به دیگری نشان دهد تا خوی خدایی بودنش را نشان دهد. سجاسی معتقد است بخشندگی باعث میشود که انسان حکیمالنفس و کاملذات شود: «فاضلترین صفتی از صفات حق آنست کی او را جواد گویند کی جود او سائر و ساریست در جمله موجودات و کرم او طائر و طاریست در کل مخلوقات.... حکیمالنفس و کاملذات بحقیقت کسی بوذ کی اوجواد و سخی باشذ» (همان: 367).
خداوند از مؤمنان میخواهد هنگامی که بخششی چون صدقه کردند، با منت و اذیت، کار خویش را تباه نکنند (بقره: 264)؛ زیرا منتگذاری موجب میشود تا ارزش کارشان از میان برود. این معنی در نثر سجاسی نیز نمود یافته است: «ذکر مواهب و سخا آنگه تمام شوذ کی بشائبه منت مکدر نگردذ و سخی ذکر بخششها نکنذ کی آنگه نام سخا از آن بذ گردذ» (همان: 380).
عرب گوید: «جُدوا لا تمنن فإنِّ الفائده الیکِ عادهٌ»: یعنی ببخش و منت منه که نفع آن به تو بازگردد (موسیزاده، سیدصادقی و حمیدی، 1394).
درخت کرم هرکجا بیخ کرد |
| گذشت از فلک شاخ و بالای او |
در ادامه، سجاسی جود را نوالهای از خوان الطاف خداوندی معرفی میکند که سبب قرب الهی میشود: «پس جود از خوان الطاف الهی نوالۀیست مشبع و از شعاع مشاعل انوار قدسی ذباله مضیء کی روان پاک بتناول آن نواله استعداد قربت الهی حاصل کنذ» (سجاسی، 1368: 413).
همچنین سجاسی انجمنی که درد مردم را نداشته باشد و سائلی را از درگاه خود ناامید کند، به مردگان تشبیه میکند و جایگاه آن انجمن را گورستانی بیش نمیداند: «چون سائلی بامیذ عارفۀی قصد انجمنی کنذ و بطمع جایزۀ بر در کریمی روذ اگر نیز متوسل نباشذ بتحفۀ و متقرب نبود بهدیۀ و از آن در نومید بازگردذ و از آن انجمن بی نجحِ مراد انصراف کنذ انگار کی ساکنان آن انجمن مردهاند و آن انجمن گاه گورستان» (همان: 441).
2ـ1ـ6 احسان و نیکی
احسان و نیکی ازجمله اخلاق پسنديده است. در لغت به معني «انجام كار خيري است كه انجام آن سزاوار و بجا باشد» (جرجانی، 1360: 11). از نظر سجاسی «کرم و احسان مُلکیست که ریع آن در دنیا دوستکامی و در آخرت نیکفرجامیست... پس عاقل را هیچ عمل در ارتفاع درجه سعادت و ارتقاء ذروه سلامت موازی و مقابل احسان و نیکوکاری نیست» (سجاسی، 1368: 372).
احسان و نیکوکاری از صفات بسیار باارزشی است که نشان از شخصیّت والای انسان دارد. سجاسی در چند جای کتاب خود به ارزش والای آن اشاره کرده است. از نظر او انسان باید جویای حال ضعیفان باشد و با بینوایان رفتار شایستهای داشته باشد: «در باغ نابسته گذاشته تا غریبان و بیتوشگان و درویشان و تنگدستان بپای قصر روند ورفع حاجات واجب دارند» (همان: 151).
انسان موجودي اجتماعي است و در روابط اجتماعي، نيازمند روحية احسان و نیکوکاری است. بسياري از تنشها، دوريها و جبههگيريها، با مدارا، از بین خواهد رفت و بذر مهرباني در جامعه خواهد روييد. نمونة بارز اين کنش و واکنش را در خطابی ميتوان دید که خداوند نسبتبه پیامبر (ص) بیان میفرماید و سجاسی هم در کتابش به آن اشاره میکند و موفقیت رسولش را در گرو رفق و عطوفت بیان میکند: «دعوت براه حق و دین صدق بمدارا و نرمی کن نه بدرشتی و فظاظت تا رمیذه نشوند کی اجلاف را بدرشتی براه نتوان آورد و جهال را جز بتازیانهی حکمت رام نتوان کرد» (همان: 482).
سجاسی معتقد است که انسان اگر نیکوکاری کند، نیکوکاری خواهد دید و شایسته است که آدمی به این صفت پسندیده آراسته شود: «با مردم از نیکی و بدی آن کن که ازیشان در حق خوذ طمع داری» (همان: 508). نمونههایی از این شیوة تفکر در شعر شاعران پارسیگوی نیز منعکس شده است:
هر دست که دادند از آن دست گرفتند |
| هر نکته که گفتند همان نکته شنیدند |
2ـ1ـ7 صبر و شکیبایی
صبر در لغت به معنای بردباری و شکیبایی است و در اصطلاح، ترک شکایت از سختی و بلا نزد غیرخداست (بهنامفر، 1392: 230).
صبر و شکیبایی یکی از نمونههای صفاتِ نیک انسانی است که در ادب منظوم و منثور فارسی مطرح و در قالبهایی زیبا و با مضمونپردازیهایی ظریف بیان شده است. بردباری برای رسیدن به هدف، نوعی انتظار و مقاومت برای گشایش است که در آموزههای دینی سابقه داشته و در آثار بزرگان ادب فارسی نیز به آن اشاره شده است. سجاسی صبوری در مقابل بلایای دهر را از عادات آزادگان و نیکان معرفی میکند: «من با مکائد ایام و حوادث روزگار مصابرت میکردم و هر بلیۀی که از تصاریف زمان بر من نازل شد بقوت صبر تحمل نموذم و صابری با مکارۀ روزگار و نوائب دهر عادات احرار و شیمت ابرارست» (سجاسی، 1368: 199).
صبر آثار و نتایج دنیوی و اخروی بسیاری دارد که در قرآن به برخی از آنها اشاره شده است؛ ازجمله اینکه خداوند به صابران وعدة پیروزی میدهد (آلعمران: 125). سجاسی نیز در کتابش به چنین مفهومی اشاره دارد: «چون در کفایت مهمی سعی پیوستی و در اثناء مباشرت آن مکروهی روی نموذ و حادثۀ واقع گشت بر آن صبر کن و دل از نصرت نومیذ مگردان کی صبر از عزایم امورست و هرآینه بمقصود مفضی باشد و بمطلوب مقضی» (سجاسی، 1368: 419).
سجاسی صبر را یک فضیلت باارزش میبیند. از نظر او شایسته نیست که آدمی در مقابل مصیبت، ضعیف و ناتوان باشد؛ زیرا صبر، خود زمینهای برای پیروزی و موفّقیّت است و از رنج و محنت نباید غمگین شد؛ زیرا روزگار پر از درد و رنج و سختی است و انسان باید به سلاح صبر مسلّح باشد: «صبر از ملازمان عزمست و عازم بایذ کی صابر بوذ بر هجوم بلا و ورود قضا کی نه هر عزم کی بر کفایت مهمی تصمیم گرفت البته باسعاف و انجاح پیوندذ و اگر در آن برخلاف مراد وهنی افتذ بر آن صبر بایذ کرد و روی از کار باز نبایذ گرفت» (همان: 418).
همچنین سجاسی معتقد است که صبر بر فقر و تنگدستی بهتر از ذلّت و خواری ناشی از سؤال است: «بر فقر صبر کن کی صبر بر فقر نیکوترست از ذل سؤال» (همان: 510). چنین مفهومی در شعر برخی شاعران نیز دیده میشود:
تا میتوان به لخت جگر ساخت، صبر کن |
| دون همّتانه، از فلک سفله نان مخواه |
2ـ1ـ8 مکارم اخلاق و محاسن رفتار
سجاسی در شرح مکارم اخلاق و نیکوییهای رفتار مینویسد: «مکارم اخلاق نوریست بمشاعل انوار قدسی منتمی و محاسن شیم پرتویست باشعهی بوارق ملکوت منتسب کی فروغ فضائل او رذائل حرص را از نفس قهر کنذ و شعاع شمائل او تیرگی شره را از طبع منع فرمایذ» (سجاسی، 1368: 586). از نظر نویسنده مکارم اخلاق و محاسن رفتار سبب میشود رذایل اخلاقی مانند حرص و شره از طبیعت انسان محو شود. همچنین بیان میکند: «هیچ فضیلت در نفس آدمی نیکوتر از مکارم اخلاق و محاسن شیم نیست... پس چنان ساز که نفس تو بر اخلاق صالح آرام گیرذ و از شیم ردی منهزم و متنفر گردذ» (همان: 573).
در ادامه تأکید میکند که: «میباید کوشیذ کی نفس بمکارم اخلاق کی رستگاری دنیا و آخرت در آنست معتاد شوذ و از رذائل شیم کی نکوهش دنیا و نکال عقبی در آنست منزجر گردذ... هرکه نفس شریف و کامل و طاهر بوذ خُلق او جمیل و عادت او کریم و شیمت او نیکو افتذ» (همان)؛ بنابراین، سجاسی معتقد است برای پرهیز از نکوهش دنیا و رسیدن به سعادت عقبی، باید خود را متخلق به عادات افاضل و اخیار نمود تا بتوان به قرب آفریدگار نزدیک شد و این جز ازطریق کسب و تعلیم حاصل نمیشود: «اخلاق و تهذیب عادات بکسب و تعلیم حاصل میشوذ. بر عاقل واجب بوذ اعتیادکردن بعادات کرام و بر خدمت لازم باشذ تخلقنموذن به اخلاق افاضل و اخیار تا سعادت قرب آفریذگار کی غایت کمال نفس آنست بذان وسیلت بدست آرذ» (همان: 576).
2ـ1ـ9 رعایت ادب و احترام
وقتی سخن از «ادب» به میان میآید، نوعی رفتار خاص و سنجیدة انسان، با افراد پیرامون در نظر میآید. این رفتار که از تربیت شایسته نشأت میگیرد، به شیوة سخنگفتن، راهرفتن، معاشرت، نگاه، درخواست، سؤال، جواب و... مربوط میشود. سجاسی در کتاب خود به توصیههای اخلاقی در این باره پرداخته و در ارشاد نسل انسان سعی دارد تا بتواند آنها را به کمال غایت و قرب آفریدگار نزدیک کند.
نویسنده در باب اول کتاب خود، «حکایت پسر بازرگان و دختر پادشاه»، در حین بیان داستان به نکات ظریفی اشاره میکند که بیانگر رعایت ادب و احترام در مقابل بزرگان است: «پس چنانک اقتضاء ادب و رسم ملوکست نماز برد و بایستاذ پریرخ بنشستن اشارت فرموذ بازرگان بچه به زانو چنانک رسم خدمتست بنشست» (سجاسی، 1368: 157).
هر ملتی برای اظهار محبت، در ملاقات با یکدیگر نوعی تحیت دارد که گاهی نمود عملی مییابد و نشانة محبت و احترام است و گاهی نیز لفظی است. در اسلام، سلامکردن نشانة تحیت لفظی است و بنابر برخی آیات تحیت بهشتیان نیز سلام است. «أُوْلئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِما صَبَرُوا وَ یُلَقَّوْنَ فیها تَحِيَّةً وَ سَلاماً» (فرقان: 75). اینان همان کسانی هستند که بهخاطر صبرشان، غرفههای بهشت را پاداش یابند و در آنجا به درود و سلامشان بنوازند». یکی از آموزههای اخلاقی در کتاب فرائدالسلوک نیز توجه به همین مطلب است: «چنان ساز کی در سلام پیوسته سابق باشی واگر دیگری بر تو سبق برذ در جواب لطف زیادت کن» (سجاسی، 1368: 508‑507).
گاهی چیزهایی که مایة افتخار آدمی هستند، توهماتی نشأتگرفته از نگرش سطحی انسان هستند؛ بنابراین سجاسی ضمن اینکه انسان را به رعایت ادب و احترام دعوت میکند و از غرور و تکبر برحذر میدارد، تأکید میکند که هنر آدمی در این است که بتواند در جایگاه بزرگی، خود را فروتر از دیگران فرض کند و در دام خودبزرگبینی گرفتار نشود: «در مجالس مؤدب باش و بادب خویش افتخار مکن کی نیکوترین ادبی آنست که چون از همه به باشی خود را از همه کمتر دانی» (همان: 509).
2ـ1ـ10 عفت و پاکدامنی
عفّت، بازداری روح و روان از گناهان و دست نیاز درازنکردن بهسوی دیگران است» (طریحی، 1375، ج 5: 102)؛ همچنین به معنی خویشتنداری در برابر تمایلات افراطی نسبتبه لذتهای مادّی و نفسانی است (راغب اصفهانی، 1378، ج 1: 573). عفت در تفکر اسلامی زیربنای علم اخلاق به شمار میرود و شامل منزهبودن و پاکی دست و زبان و شکم و دامن و... از هر نوع عیب و بدی است (چالدره، 1398: 67). سجاسی در کتابش عفت را اینگونه معنی میکند: «عفت آنست که مرد در حالت قدرت بر قضای شهوات از راندن لذات جسدانی ممتنع شوذ و نفس امّاره را از هوا و مراد خویش بقهر منع کنذ... پس عفت فضیلتیست کی بوسیلت آن احراز کمالات نفسانی توان کرد و بذریعت آن بمقام اعظم از قرب آفریذگار توان رسید» (سجاسی، 1368: 548‑550).
آثار ادبی بیان کنندة شرایط جامعهای هستند که در آن خلق شدهاند. بررسی و تحلیل این آثار، فضای حاکم بر زمانه و محیطی که اثر در آن تبلور یافته را نشان میدهد. عفت و پاکدامنی علاوهبر اینکه حکم الهی است، یک مسئلة اجتماعی و فرهنگی نیز هست که در ادبیات کلاسیک منعکس شده است. سجاسی در کتابش ضمن اینکه ویژگیهای انسان عفیف را بیان میکند، التزام آن را سبب رسیدن به کمالاتِ نفس معرفی میکند: «عفیف آنکس باشذ کی از لذات بدنی امتناع نمایذ در حالتی کی بر تحصیل آن قادر بوذ و چون آن لذات بدنی ازو فوت شذ بر فوت آن خرّم باشذ» (همان: 550)؛ «پس فضیلت عفت نوریست مقتبس از شموع عقل مقدس کی آن نور ظلمات شهوات و تاریکی لذات جسدانی از نفس دور کنذ و حرص و شره شهوانی را از طبع دفع فرماید و این فضیلت در ملوک شریف و زیوری نفیسست» (همان: 568).
2ـ1ـ11 عیبپوشی
عیبپوشی از بزرگترین شاخصههای خیرخواهی است و از آن به ستر عیوب تعبیر میشود. ستر به معنای پوشاندن چیزی است و عیب، نقصان در ذات چیزی یا در صفتی است (راغب اصفهانی، 1378: 258). در اصطلاح، عیبپوشی، پرده بر بدیهای مردم افکندن است (مصطفوی، 1360: 75). در فضیلت و شرافت عیبپوشی همین بس که یکی از اوصاف خدای سبحان «ستّارالعیوب» است. پس باید نگریست که چگونه خداوند بر گناه گناهکاران در دنیا و آخرت پرده میافکند؛ ازاینرو انسان وظیفه دارد خوی و خصال خود را به این صفت رحمانی آراسته کند. چنین مفهومی در کتاب سجاسی هم جلوهنمایی میکند و مردم را از آشکارکردن عیوب دیگران باز میدارد: «تتبع عیوب و عثرات مکن واگر در کسی عیبییابی آنرا آینة نفس خویش ساز و از مجادلت و خلاف و ستیزهکاری تا توانی پرهیز کن کی آن نوع بر آزار و خصومت بعث کنذ» (سجاسی، 1368: 508).
حافظ شیرازی، چنین مفهومی را در شعرش منعکس میکند و همواره بر لزوم عیبپوشی تأکید دارد:
عیب درویش و توانگر به کم و بیش، بد است |
| کار بد، مصلحت آن است که مطلق نکنیم |
2ـ1ـ12 صدق و راستی
راستگویی از اعمال نیکوی انسانی و نزد دین و خرد اجایگاه ویژهای دارد. فطرت پاک انسان ایجاب میکند که آدم سالم و متعادل، دل و زبانش یکسو و هماهنگ باشد؛ ظاهر و باطنش یکی باشد و آنچه را باور دارد، بر زبان جاری کند. خداوند در قرآن میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ: ای اهل ایمان، خداترس باشید و با مردان راستگوی باایمان بپیوندید» (توبه: 119). سجاسی نیز در کتابش ضمن اشاره به این آموزة دینی و اخلاقی، مردم را به راستی دعوت میکند و آنها را از دروغ برحذر میدارد: «صدق وحق را لازم افعال و اقوال خویش کن کی قوام امور خلائق بصدقست و الصدق میزان الله فیالارض و از کذب و زور تا توانی تجنّب نمای کی دروغ زینت و شکوه مرد ببرذ و دروغگوی در چشم مردم بیوقع و کمحرمت باشذ» (سجاسی، 1368: 508).
2ـ1ـ13 امانتداری
امانت از ریشة «امن» به معنی آرامش خاطر است (راغب اصفهانی، 1378: ذیل واژه). یکی از خصایل اخلاقی انسان که هم در ادبیات عرفانی و هم در تعلیمی بازتاب گستردهای داشته، امانت و امانتداری است. اولين و پربسامدترين اصطلاحي كه از امانت در ادب عرفانی به ذهن متبادر ميشود، اصطلاح فارسي «بار امانت» و بيت مشهور حافظ است:
آسمان بار امانت نتوانست كشيد |
| قرعة كار به نام من ديوانه زدند |
امانتی که سجاسی از آن در کتابش نام میبرد، جنبة تعلیمی دارد. او مردمان را به وفای عهد دعوت میکند و از خیانت در امانت برحذر میدارد و معتقد است اگر کسی در امانت خیانت ورزد، از رحمت و مغفرت الهی دور میماند و درهای روزی به رویش بسته میشود: «تا در امانتی کی بدیشان سپارند باهل امانت بازرسانند تا از برکت راستی و یمن محافظت آن من کی پرورذگارم درِ امن و آسایش و رامش و آرامش بر جهانیان گشایم و راه آفات سماوی از اختلاف هوا و صواعق و زلازل و وبا بر بندگان دربندم» (سجاسی، 1368: 306).
همچنین سجاسی مردم را از خیانت در امانت برحذر میدارد و معتقد است که خیانت در امانت سبب ازدستدادن روزی و رحمت و مغفرت الهی میشود: «در امانت خیانت مکن کی کلیذ روزی گم کنی و در مغفرت و رحمت بر خوذ دربندی» (همان: 509).
2ـ1ـ14 مشورت
پیشرفت علم و تکنولوژی و نظریهپردازی در زمینههای مختلف، محصول هماندیشی و تعامل و بهرهگیری از ایدهها و تجربههای دیگران است. در متون و تعالیم اسلامی توصیههای بسیاری دربارة «مشورت» شده است. این امر «برای جلوگیری از استبداد و نیز دستیابی به افکار و اندیشههای ناب و برتر، مؤثر و مفید تلقی میشود. پیامبر با وجود برخورداری از ملکة عصمت و بینیازی از مشورت، با اصحاب خویش رایزنی میکرد» (سلطانیرنانی، 1383: 43). شاعران و نویسندگان حوزة ادبیات تعلیمی به چنین موضوعی توجه داشتهاند و آن را در آثار خود منعکس کردهاند. سجاسی نیز در تعریفی زیبا بیان میکند: «مشورت درختیست؛ سعادت ثمرة او و حزم نهالیست سلامت شکوفه او» (سجاسی، 1368: 462).
او همچنین، مخاطبانش را به مشورت و هماندیشی در کارها سوق میدهد: «خردمند در هر کاری کی او را پیش آیذ چون با دوستان مشورت نبرذ و از عقلا و اهل تجارب استیضاح نکنذ از آن کار جز پشیمانی حاصل نبینذ وجز ناکامی فائده نیابذ» (همان: 429).
امام علی (ع) در این باره میفرماید: «آنکه از خرد دیگران بهره جست، درست را از خطا بازشناخت» (دشتی، 1366: 392، بهنقل از نیکپناه و موسوی، 1395: 16). اصولاً مردمی که کارهای مهم خود را با مشورت انجام میدهند، کمتر گرفتار لغزش میشوند و برعکس، افرادی که خود را بینیاز میدانند، غالباً گرفتار اشتباه میشوند و ثمرهای جز پشیمانی حاصلشان نمیشود. سعدی در این معنی میسراید:
بیخ بی مشورت که بنشانی |
| برنیارد به جز پشیمانی |
همانطوری که در اسلام، دربارة مشورتکردن دستور مؤکّد داده شده است، به افرادی که طرف مشورت قرار میگیرند نیز تأکید شده است از هیچگونه خیرخواهی فروگذاری نکنند و در مشورت خائن نباشند. سجاسی در این باره مینویسد: «با خائن و دروغزن استشارت مکن کی چون بر سخن وی اعتماد نبوذ بر رأی او واثق نتوان بود» (سجاسی، 1368: 509).
2ـ1ـ15 ناپایداردانستن دنیا
کمابیش همة سخنوران در نکوهش دلبستگی به دنیا و تعلّقات آن سخن گفتهاند و دنیادوستی را موجب تباهی انسان و سرچشمة گناهان برشمردهاند. سجاسی هم متأثّر از مبادی فرهنگ اسلامی، در ناپایداری و افسونگری دنیا سخن گفتهاست تا عبرتی شود برای کسانی که پندپذیرند. سجاسی در مضامین تعلیمی خود تأکید میکند که هیچکس نباید به زندگی این جهانی دل ببندد؛ زیرا دنیای افسونگر به کسی وفا نمیکند؛ او کسی را که به زخارف دنیا مشغول شود، بدبخت میداند: «بدبخت کسا کی بزخارف دنیا مشغول و مغرور گردذ و بمصاحبت ملاهی او ثقت افزاید» (همان: 371). در ادامه تصریح میکند: «نفسی پاک و ذاتی کامل توانذ بوذ کی دامن بملاهی و مزخرفات فانی دنیا آلوذه نگردانذ و اسباب تنعم و احتشام ناپایدار او را در چشم قبول جای نذهذ» (همان: 490)؛ زیرا سجاسی دنیا را به عروسی صاحبجمال تشبیه میکند که هر هفته شوهری را در حبالة عقد خویش درمیآورد: «کی دنیا بر مثال عروسیست صاحبجمال و حلی و پیرایة او این مزخرفات مموه کی مردم آنرا زر و نعمت و جواهر خوانند و این عروس هر هفتۀی شوهری کنذ و هر مدت دیگری را در حباله عقد خویش آرذ» (همان: 384)؛ بنابراین، سجاسی تأکید میکند در اندوختن مال، باید رضایِ ایزد را طلب کرد و در اصلاحِ امور اخروی کوشید تا از سعادت دنیا و عقبی بهرهمند شوید: «پس در ابقای مال کی تمتع از آن دیگری بوذ استرضاء رحمان طلب نه متابعت شیطان و چون میبینی برأیالعین و میدانی بیقین کی این مال کی من جمع کردم تو میخوری حقیقت شناس کی چون تو جمع کنی دیگری خورد» (همان: 384‑383).
نکتة دیگری که در آموزههای تعلیمی سجاسی دیده میشود، زودگذری دنیاست: «بر زمان عمر هیچ اعتمادی نیست. از آن جهت کی چون برق میگذرذ و بر حیات دنیا تکیه نمیتوان کرد کی بنایی سست دارذ زوذ فرومینشینذ و از زمان زندگانی آنچ رفت اعادت آن ناممکنست» (همان: 232). سعدی نیز در این معنی میسراید:
دریغا که بی ما بسی روزگار |
| بروید گل و بشکفد نوبهار |
درنهایت سجاسی اموال دنیوی را مستعار گیتی معرفی میکند و مردم را از آن بر حذر میدارد: «اندوهگین مشویذ بر آنچ فوت شذ از شما از اسباب دنیا کی آنرا بحقیقت درنگ و ثبات نباشذ و خرم و شادمان مگردیذ بدانچ از اموال مستعار گیتی بشما دهند کی آن بضرورت نصیب دیگران خواهذ بوذ» (همان: 490‑489).
2ـ2 رذایل اخلاقی
با نظری گذرا به درونمایة کتاب سجاسی آشکار میشود که او همانطور که مردم را به انجام فضایل اخلاقی دعوت میکند، از همة ناشایستها و رذایل و آنچه موجب سقوط اخلاقی انسان میشود، برحذر میدارد و آنها را نکوهش و تقبیح میکند. در جدول شمارة 2، ابتدا بسامدِ کاربردِ رذایل اخلاقی ارائه میشود و سپس به بررسی بیشتر هریک از آنها پرداخته خواهد شد.
جدول شمارة 2: فراوانی کاربرد رذایل اخلاقی
مصداق | فراوانی | درصد | شمارة صفحات کاربرد مصادیق |
جهل | 4 | 90/12 | 207، 222، 223، 300 |
اسراف و تبذیر | 3 | 68/9 | 372 (2 شاهد)، 373، 386 |
ظلم و ستم | 6 | 36/19 | 317، 320، 332، 337، 361، 368 |
حسد | 4 | 90/12 | 234، 265 (2 شاهد)، (508‑509) |
بخل | 4 | 90/12 | 367، 368، (376‑375)، 377 |
خوردن مال یتیم | 1 | 23/3 | 92 |
دروغ | 2 | 45/6 | 561 (2 شاهد)، |
حرص | 2 | 45/6 | 508، 551 |
پیروی از هوای نفس | 5 | 13/16 | 124، 145، 265، 308، 552 |
2ـ2ـ1 جهل
واژة جهل در لغت به معنی نادانبودن و نادانی است (معین، 1363: ذیل جهل). شاعران و نویسندگان زیادی در آثار خود، زبان به نکوهش جهل گشودند و مردم را از ابتلای آن برحذر میداشتند. آنها جهل را بدترین بیماریها دانستهاند که هیچ دارویی بهجز علم و دانش آن را بهبود نمیبخشد. سجاسی نیز در کتاب تعلیمی خود، جهل را رسوایی عظیمی برای انسان معرفی میکند و آنها را از دوستی با افراد جاهل بازمیدارد و به آنها هشدار میدهد که در صورت مصادقت با جاهلان چیزی بهجز چوبة دار در انتظارشان نخواهد بود: «هیچ خجلت رسواتر از نادانی نیست و هیچ ننگ شنیعتر از جهالت نه» (سجاسی، 1368: 207).
دردی بتر از علت نادانی نیست |
| جز علم دوای این پریشانی نیست |
«تا بدانی که مصادقت جهال عاقبتی وخیم دارذ و مجالست اوباش خاتمتی ذمیم. چنانک حکیم گفت:
صحبت ابلهان چو دیگ تهیست |
| کز درون خالی از برون سیهیست» |
«تا بدانی کی علم و هدایت مرد را بتخت رسانذ و جهل و غوایت بر دار نشانذ» (همان: 300).
2ـ2ـ2 اسراف و تبذیر
«هر کار و عملی را که انسان انجام میدهد و از حد و اندازة خود تجاوز و زیادهروی کند، آن اسراف است» (راغب اصفهانی، 1378: ذیل سرف) و تبذیر «پراکندن مال از روی اسراف است و ریشة آن پاشیدن بذر است با این فرق که تبذیر پراکندن یا فاسد و ضایعکردن است» (طبرسی، 1372: 633).
سجاسی در کتابش، اسراف و تبذیر را رذیلت اخلاقی معرفی کرده است و مردمان را به میانهروى دعوت میکند که یک فضیلت انسانى است: «نه بحد تبذیر کی نتیجه آن تشویر باشذ بایذ رسانیذ و نه سمت تقتیر کی تفسیر آن بخلست بر خویشتن واجب داشت و ان خیر الأمور اوسطها» (همان: 373)؛ «اما بکلی مال تلف کردن و دست اسراف و تبذیر بذان رسانیذن هم محمود نیست که اگر عقبی صالح باشذ او را محرومگذاشتن مبارک نبوذ و اگر فرزندی شایسته بوذ او را محتاج و صاحب مِسکنت گردانیذن خذای نپسندذ» (همان: 386).
2ـ2ـ3 ظلم و ستم
«ظلم در لغت به معني انجام كار بيجا و تعدي از حد وسط است» (حدیدی و ثنایی، 1392: 104). سجاسي ازجمله نویسندگانی است كه با نگاه كلي به نوشتههایش ميتوان دريافت که روحیة ظلمستیزی داشته و هرجا توانسته به این موضوع اشاره کرده و با تازيانة انتقاد و سلاح موعظه مردمان را از این منکر منع کرده است: «ظالم هرگز روی رستگاری نبینذ و لوائح مغفرت از وی منقطع گردذ و در ظلمت بیاندازه بمانذ کی "الظلم ظلمات یوم القیامه"» (سجاسی، 1368: 320). این موضوع با اندک تفاوتهایی در متن، در برخی منابع کهن، همانند جملهای حکیمانه نقل شده است: «الْمُلْکُ یَبْقَى بِالْعَدْلِ مَعَ الْکُفْرِ وَ لَایَبْقَى الْجَوْرُ مَعَ الْإِیمَانِ»؛ فرمانروایی عادلانه کافران باقی میماند؛ اما فرمانروایی ظالمانه مؤمنان برقرار نخواهد ماند (شعیری، بیتا: 119).
سجاسی معتقد است رواج فساد در جامعه و مباحشدن ربا و باریدن بلاهای آسمانی از نشانههای ظلم شاهان و فرمانروایان است: «و از ولوع رعیت بر فسق و فجور و حرص پادشاه بر جمع زخارف و اظهار فساد و اشاعت زنا و اباحت ربا، آفات سماوی بر ارجاء نواحی متتابع شذ و قحط و وبا کی از نتایج ظلم و عواقب ضیم است پای در دایره آن خطه نهاذ» (همان: 337).
همچنین سجاسی ضمن اشاره به آیات ششم و هفتم سورة علق، به انسانها هشدار میدهد که به صِرف بینیازی و تمکن، به طغیان و گردنکشی دست دراز نکنند و بیان میکند که نعیم دنیا بر بلندای زوال قرار دارد؛ بنابراین به آن مغرور نشوید و در راه درست از آن استفاده کنید: «و بدالت استغنا کی "إن الإنسان لیطغی، أن رأه إستغنی" دست بآستین طغیان بیرون نیارذ و سر از گریبان کفران برنکنذ و پای در دامن عصیان نپیچد و بحقیقت بشناسذ که نعیم دنیا بر شرف زوالست» (همان: 368).
2ـ2ـ4 حسد
حسد یکی از رذایل اخلاقی است و فرد حسود از دیدن یا شنیدن نعمتیهایی که دیگران از آن برخوردار هستند، خشمگین شود و نمیتواند این نعمت را در او ببیند. صفت نکوهیدة حسد، تأثیری عمیق در انحراف طبع انسانی و گریز او از مسیر خیرخواهی دارد. شاعران و نویسندگان در پهنة شعر و ادب پارسی همواره به این مقوله عنایت داشتهاند. سجاسی در کتابش، شعری را از میرظهیرالدین مرعشی مطرح میکند و میگوید آتش حسد خرمن عقل و عافیت را میسوزاند.
حسد آنجا که آتش افروزد |
| خرمن عقل و عافیت سوزد |
خداوند در قرآن نیز یکی از منابع شر برای آدمی را حاسدان معرفی میکند؛ آنجا که میفرماید: وَ مِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إِذَا حَسَدَ» (فلق: 5). در ادامه سجاسی با صراحت بیان میکند کسی که گرفتار حقد و حسد است، هیچگاه به شرف نفس نخواهد رسید: «حقد و حسد مورز کی هرگز بشرف نفس نرسی» (همان: 509‑508).
کجا ز بوته دوزخ خلاص خواهد یافت؟ |
| کسی که پاك نکرده است از حسد خود را |
2ـ2ـ5 بخل
بخل در لغت به معنی امساكکردن و خست است و در برابر «سخا» به کار میرود. «بخل امساك موجودي است از محلّی که نباید امساك شود» (راغب اصفهانی، 1378: ذیل بخل). سجاسی در توصیف بخل مینویسد: «بخل درختیست بیخ در منابت و مغارس دوزخ محکم کرده و شاخ در مهالک و معاطب جهنم گسترانیذه» (سجاسی، 1368: 367).
در قرآن، بخل از خويهاي ناپسند شمرده شده و به معنی مضایقه در مال آمده است. «قُلْ لَوْ أَنْتُمْ تَمْلِكُونَ خَزائِنَ رَحْمَةِ رَبِّي إِذاً لَأَمْسَكْتُمْ خَشْيَةَ الْإِنْفاقِ وَ كانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً» (اسراء: 100). در کتاب سجاسی نیز بخل در همین معنی به کار رفته است: «اگرکسی فخر نفس خویش در بخل دانذ و مال را محکم دارذ تا از آن فخر اندوزد آن فخر روز عرض اعمال عاری باشد راه نماینده بنار و ننگی بود کشنده» (سجاسی، 1368: 376‑375).
در ادامه سجاسی تأکید میکند چنین شخصی هرگز نخواهد توانست به مراتب قرب الهی دست یابد و عاقبتی جز فرومایگی و افتادن در دام حرص و طمع نخواهد داشت و مجد و بزرگواری شخص از بین خواهد رفت: «و بخیل هرگز بمرتبت سنی و منقبت هنی نرسذ از آن جهت کی بخل محبت غنا نتیجه آرذ و محبت غنا نفس را بنذالت و خساست و طمع آرزومند گرداند و این همه هلاک عز و فناء مجدست» (همان: 337).
2ـ2ـ6 خوردن مال یتیمان
قرآن در آیات بسیاري به نیکی و احسان به یتیم و اطعام او سفارش کرده است و خوردن مال یتیم را ناپسند میداند (بقره: 215، 220؛ نساء: 2، 8؛ بلد: 15؛ ضحی: 9). یتیم و دیگر مشتقّات آن بیست و سه بار در قرآن وارد شده است. در سورة ضحی آیة 9 آمده است: «فَأَمّا الْیتیم فَلا تَقْهرْ»؛ و اما یتیم را میازار.
سجاسی در کتاب تعلیمی خود بهطور مستقیم به این موضوع نپرداخته است؛ اما در داستان پسر بازرگان، که به حد رشد رسیده است و ارثیة خود را از مادر طلب میکند، به آیات سورة نساء گریزی زده است و در حین بیان خواستة خود، آیاتی از قرآن را دربارة توجه به مال یتیمان به فراخور مطلب بیان میکند و بهترتیب بخشی از آیات 10، 2 و 6 سورة نساء را در این معنی ذکر میکند: «ای ماذر اکنون اثر نجابت در جبین من ظاهر شذ و برهان رشد بر چهرهی من ساطع گشت، میخواهم کی مال پذر در دست من مقرر داری و...کی "يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا" استخراج واجب داری و وخامت عاقبت این نهی کی "لَا تَأْكُلُوا أَمْوَالَهُمْ إِلَی أَمْوَالِكُمْ" پیش چشم کنی و چون مرا استقلال حاصل آمذ و... آیة "وَابْتَلُوا الْيَتَامی حَتَّى إِذَا بَلَغُوا النِّكَاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْدًا فَادْفَعُوا إِلَيْهِمْ أَمْوَالَهُم» برخوانی"» (سجاسی، 1368: 92).
2ـ2ـ7 دروغ
دروغگفتن از اخلاق رذیلهاي است که در قرآن، نکوهش شده است (زمر: 3). سجاسی در این معنی مینویسد: «هیچچیز در کمالیت نفس قادحتر از دروغ نیست و کذب و بذقولی در فضائل نفس آدمی همچنانست کی آتش در مفاصل نی» (سجاسی، 1368: 561). در ادامه سجاسی میگوید: «هیچ صفت آدمی را مذمومتر از دروغ نیست و هیچ نعت نفس را قبیحتر از کذب نه» (همان: 561).
2ـ2ـ8 حرص
حرص در لغت به معنی «کشش و اشتیاق زیاد» است (معین، 1363: ذیل حرص) و یکی از مذمومترین رذایل اخلاقی است که انسان را به گردآوردن آن چیزی برمیانگیزد که بدان نیاز ندارد. سجاسی در تعریف انسان حریص مینویسد: «حریص کسی بوذ کی چون لذتی شهوانی ازو فوت شوذ بر فوت آن اندوه خورذ و از نایافتن آن متألم گردذ» (سجاسی، 1368: 551).
از نظر سجاسی، حرص و طمع سبب میشود که آدمی از کسب فضایل محروم ماند: «قناعت بر حرص و شره غالب گردان تا آزمندی نفس ترا از اقتناء فضائل باز ندارذ» (همان: 508).
2ـ2ـ9 تبعیّت از هوای نفس
هوای نفس علاوهبر اینکه اثرات مخرّب فردی بر جسم و روان میگذارد، یکی از موانع کمال و صعود به درجات برتر و متعالی به شمار میآید. «پس برای انسانی که جنسش از این دنیا و تعلّقات آن نیست، دوری از هوایِ نفس فضیلتی است که باید نفسش را با آن تهذیب کند» (داودیان، 1395: 4). خداوند در قرآن میفرماید: «وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَحِيمٌ» (یوسف: 53).
سجاسی از مردمان میخواهد که خود را از هوای نفس دور نگاه دارند؛ زیرا متابعت از مرادهای نفسانی انسان را گمراه میکند ودر معرض نابودی قرار میدهد: «مشایعت مراد خویش مکن کی تباعت هوای نفسانی و شیاعت قوای شهوانی ترا از مسالک مراضی گمراه گردانذ و در مهالک معاصی سرگردان کنذ» (سجاسی، 1368: 308).
سپس تأکید میکند به دست آوردن سعادت فضیلتِ عفّت زمانی میسر خواهد شد که آدمی به لذات بدنی پشت پا بزند: «تا نفس لذات بدنی را پشت پای نزند سعادت فضیلت عفت اورا دست ندهذ» (همان: 552).
دست از مس وجود چو مردان ره بشوی |
| تا کیمیای عشق بیابی و زر شوی |
جدول شمارة 3: فراوانی کاربرد فضایل و رذایل اخلاقی
مصداق | فراوانی | درصد |
فضایل اخلاقی | 130 | 25/80 |
رذایل اخلاقی | 31 | 25/19 |
3ـ نتیجهگیری
- فرائدالسلوک کتابی است که در حوزة ادبیات تعلیمی جای میگیرد و ازنظر شیوة بیان و استشهاد به آیات و روایات و ذکر اشعار فارسی و عربی شبیه کلیلهودمنه و سندبادنامه است. اینگونه صنعتپردازی در آموزههای تعلیمی سجاسی سبب شده است که مضامین اخلاقی با بیانی شیرین به مخاطب منتقل شود.
- سجاسی تحت تأثیر آموزههای دینی و تربیتی اسلامی، در کتابش بهطور مستقیم و غیرمستقیم در قالب حکایت و تمثیل، توصیههایی را به خواننده منتقل میکند که علاوهبر ایجاد التذاذ ادبی، از ارزش مذهبی و تعلیمی نیز برخوردار است.
- با توجه به جدول شمارة 1، بیشترین میزان کاربرد فضایل اخلاقی به «بذل و بخشش و سخاوت» اختصاص دارد و کمترین آنها مربوطبه فضیلتِ «عیبپوشی» است. همچنین، با توجه به جدول شمارة 2، بیشترین میزان پرداختن به رذایل اخلاقی به «ظلم و ستم» اختصاص دارد و کمترین آنها مربوطبه «خوردن مال یتیم» میشود که این خود میتواند بیانگر وضعیت اجتماعی و سیاسی دوران سجاسی باشد؛ اما نکتة تأملبرانگیز این است که درمجموع میزان سفارش به فضایل اخلاقی (25/80 درصد) بیش از رذایل اخلاقی (25/19 درصد) است که جدول شمارة 3 آشکارا این مفهوم را منعکس میکند؛ بنابراین، میتوان نتیجه گرفت که سجاسی فردی مثبتاندیش بوده است و با پررنگکردن فضایل اخلاقی میکوشد انسان را در مسیر صحیح زندگی قرار دهد.
- به نظر میرسد که سجاسی به برخی از فضایل اخلاقی با تأکید بیشتری میپردازد؛ مثلاً عدل را در برابر ظلم، علم را در برابر جهل، بذل را در برابر بخل و... به کار میبرد. شاید در دورهای که سجاسی میزیسته، به تعلیم برخی آموزههای اخلاقی نیاز بیشتری احساس میشده است و نویسنده علاوهبر اینکه آن فضیلت را توصیه میکند، نقطة مقابل آن را هم در نظر میگیرد و با انذار و تنذیر سعی در متنبهکردن مخاطب دارد.
- با توجه به ماهیت موعظه که اغلب تلخ و گزنده است، نویسنده میکوشد تا در قالب داستان و حکایات تمثیلی، مفاهیم اخلاقی را بهطور غیرمستقیم منتقل کند و تأثیرگذاری بیشتری ایجاد کند.
- سجاسی در کتابش به برخی از معارف الهی و اسلامی ازجمله توکل، ذکر، عدالت، صبر، بخشش و... میپردازد و ضمن اشاره به حدود شرعی آن، با بیانی دلنشین به تعلیم بشر در این زمینه میپردازد و مفاهیم دینی را با آموزههای اخلاقی عجین میکند و اثری شگرف برای هدایت انسانها در مسیر صحیح زندگی پدید آورده است.
منابع
1. قرآن مبین، ترجمه، توضیح و تفسیر فشردة قرآن به قرآن، علیاکبر طاهری قزوینی، تهران: قلم.
2. اسکندریشرفی، فرشاد؛ مبارک، وحید (1399)، «بازنمایی مضامین اخلاقی و تعلیمی در پنج گنج عماد فقیه کرمانی، پژوهشنامه ادبیات تعلیمی (پژوهشنامه زبان و ادبیات فارسی)، دورة 12، شمارة 47، 183‑220.
3. امیری ابراهیمآباد، لیلی (1392)، بررسی تطبیقی کلیلهودمنه و فرائدالسلوک فی فضایلالملوک، پایاننامة وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، دانشگاه ولی عصر (عج)، رفسنجان: دانشکدة ادبیات و علوم انسانی.
4. بهنامفر، محمد (1392)، وحی دل مولانا، مشهد: آستان قدس رضوی.
5. پورنامدارايان، تقي (1375)، رمز و داستانهاي رمزي در ادب فارسي، چ چهارم، تهران: علمي و فرهنگـي.
6. جرجاني، سيد شريف (1360)، التّعريفات، ترجمة سيد عرب و سيما نوربخش، تهران: فرزان.
7. چالدره، طاهره (1398)، «حجاب در آیینة شعر معاصر»، دوفصلنامهی علمی ـ تخصصی زبان و ادبیات فارسی شفای دل، سال دوم، شمارة چهارم، 63‑76.
8. حافظ، شمسالدین محمد (1389)، دیوان، از روی نسخة تصحیحشدة علامه محمد قزوینی، تهران: ستارة سبز.
9. حزین لاهیجی، محمّدعلی ابن ابیطالب (1378)، دیوان حزین لاهیجی، تصحیح ذبیحالله صاحبکار، تهران: نشر سایه.
10. خراسانی، محبوبه؛ اخوت، افسانه (1392)، «تجلی اخلاق در ادبیات»، رشد آموزش زبان و ادب فارسی، شمارة 105، 12‑10.
11. داودیان، محمدحسن (1395)، «مضامین اخلاقی در اشعار محمّدتقی بهار، ماهنامه شباک» شبکه اطلاعات کنفرانسهای کشور، سال دوم، شمارة 7 (پیاپی 14)، جلد 1، مطالعات علوم انسانی، 11‑1.
12. ذکاوتی قراگزلو، علیرضا (1381)، «نقد و بررسی کتاب فرائدالسلوک»، آینة میراث، سال پنجم، شمارة 1، 16‑13.
13. راغب اصفهانی، حسین بن محمد (1378)، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق و ضبط محمدخلیل عیتانی، چاپ دوم، تهران: آرایه.
14. رضایی، پروین (1400)، «مضامین اخلاقی ـ تعلیمی در غزلیات حکیم نزاری قهستانی»، پژوهشنامه ادبیات تعلیمی، سال سیزدهم، شمارة پنجاهم، 1‑30.
15. رونی، ابوالفرج (1347)، دیوان ابوالفرج رونی شاعر قرن پنجم هجری، بهاهتمام محمود مهدوی دامغانی، مشهد: طوس.
16. سجاسی، شمس (1368)، فرائدالسلوک، بهتصحیح و تحشیه نورانی وصال و غلامرضا افراسیابی، تهران: نشر پاژنگ.
17. سعدی، مصلح بن عبدالله (1384)، کلیات سعدی، بهکوشش محمدعلی فروغی، چاپ دوم، تهران: زوّار.
18. سلطانی رنانی، سید مهدی (1388)، «مشورت در سیرة نبوی»، فرهنگ کوثر، شمارة 79، 51‑43.
19. شعیری، محمد بن محمد [بیتا]، جامعالأخبار، نجف: مطبعة حيدرية.
20. شميسا، سيروس (1376)، انواع ادبی، چ پنجم، تهران: فروغي.
21. صائب تبریزي، محمدعلی (1365)، دیوان، بهتصحیح محمد قهرمان، تهران: علمی و فرهنگی.
22. طبرسی، فضل بن حسن (1372)، مجمعالبیان، ج 6، چاپ سوم، تهران: ناصرخسرو.
23. طریحی، فخرالدین (1375)، مجمعالبحرین، تهران: نشر مرتضوی.
24. غزالی، محمد (1369)، احیاء علومالدین، ترجمة مؤیدالدین محمد خوارزمی، بهکوشش خدیوجم، تهران: علمی و فرهنگی.
25. فاریابی، ظهیر (1337)، دیوان اشعار، بهکوشش تقی بینش، مشهد: چاپخانة طوس
26. فرخی یزدی (1363)، دیوان فرخی یزدی، بهکوشش حسین مکی، چاپ هفتم، تهران: امیرکبیر.
27. فروغیبسطامی، میرزاعباس (1399)، دیوان فروغی بسطامی، گردآورنده: حمیدرضا قلیچخانی، تهران: روزنه.
28. کهدویی، محمدکاظم (۱۳۹۷)، آینة تعلیم، ادبیات تعلیمی منظوم، یزد: دانشگاه یزد.
29. مسلمیزاده، محبوبه؛ ممتحن، مهدی (1396)، «مضامین اخلاقی و تعلیمی مشترک در شعر زهیر و سعدی»، پژوهشنامة ادب تعلیمی، سال نهم، شمارة 34، 129‑168.
30. مصطفوی، حسن (1360). التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
31. معین، محمّد (1363)، فرهنگ فارسی، چاپ سوم، تهران: امیرکبیر.
32. موسیزاده، حسینعلی؛ سیدصادقی، سید محمود؛ حمیدی، سید جعفر (1394). «جلوههای بخشش و بخل در گلستان و بوستان»، فصلنامة تخصصی تحلیل و نقد متون زبان و ادبیات فارسی، 185‑207.
33. نبیلو، علیرضا (1389). «بررسی و تحلیل عناصر داستانی فرائدالسلوک»، پژوهشهای زبان و ادبیات فارسی، دانشکدة ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه اصفهان، دورة جدید، سال دوم، شمارة 3 (پیاپی 7)، 116‑97.
34. ناظمیان، هومن (1396). «نگاهی به مکتب اخلاقی ابنمقفع در کتاب کلیلهودمنه»، همایش بینالمللی نقش و جایگاهِ عربینویسان و عربیسرایان ایران در رشد و شکوفاییِ فرهنگ و تمدن اسلامی، دانشگاه شیراز، 209‑230.
35. نیکپناه، منصور؛ موسوی، مهدیه (1395). «نگرشی به برخی از فضایل اخلاقی در کلیلهودمنه»، مقالات دومین همایش متنپژوهی ادبی، 23‑1.
36. هاشمپور، معصومه؛ نیکروز، یوسف (1400). «آموزههای تعلیمی بر مبنای حضور نسلهای متفاوت در شاهنامه»، پژوهشنامه ادبیات تعلیمی (پژوهشنامه زبان و ادبیات فارسی)، دورة 13، شمارة 50، 1‑22.
37. يوسفيپور كرماني، پوران (1392). «تأثير تعليمي كليلهودمنه بر مثنوي مولانا»، فصلنامة تحقيقات تعليمي و غنايي زبان و ادب فارسي دانشگاه آزاد اسلامي ـ واحد بوشهر، شمارة پياپي شانزدهم، 202‑193.
[1] * دانشجوی دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سمنان (نویسنده مسؤول)
sadattabatabaee@semnan.ac.ir
** استادیار گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه سمنان d_mohammadi@semnan.ac.ir
تاریخ وصول 25/6/1401 تاریخ پذیرش 19/9/1401