The position of education and globalization in the opinions of recent Iranian thinkers
Subject Areas : Educational managementhaji ali shiravand 1 , Hasan Shamsini 2 , علی فلاح نژاد 3
1 - PhD student in political thought, Khorramabad branch, Islamic Azad University, Khorramabad, Iran
2 - Assistant Professor of Political Science of Takestan
3 - - Assistant Professor, Department of Political Science, Khorramabad Branch, Islamic Azad University, Khorramabad, Iran
Keywords: Freedom, education, thinkers, Iran, globalization,
Abstract :
Education is the main focus of human life in all eras, especially in the era of globalization, because without education life in the third millennium is not possible. Of course, it should be said that education in the information age is defined by new characteristics such as interactive, critical education, influence in people's lives and lifestyle. The central question and purpose of this research is to explain the place of education in the opinions of global thinkers, including Iranians, in the recent period. In order to explain this issue and with a discourse analysis, it can be said that globalization has certain effects on the lives of citizens in all dimensions, such as abandonment, the reduction of governments' sovereignty over the education of citizens, the role of modern media in the direction of people's lives, changes in people's lifestyles, The transformation in the nature of the job and the gelatinous identity. Therefore, it can be said that in the political thought of thinkers in the era of globalization, with characteristics such as the privatization of education, critical thinking, increasing the importance of non-formal education, the difference between university education and citizen life, the economicization of the education category, privatization and digitization. It is framed
جایگاه آموزش و جهانیشدن در آرای متفکران مفاخر ایران
حاجی علی شیراوند1، حسن شمسینی غیاثوند2 و علی فلاح نژاد3
تاریخ دریافت: 08/06/1402 تاریخ پذیرش: 14/08/1402
چکیده
آموزشمحور اصلی زندگی انسانها در همه دورهها بخصوص در عصر جهانیشدن است، چرا که بدون آموزش زندگی در هزاره سوم امکانپذیر نیست. البته باید گفت که آموزش در عصر اطلاعات با خصوصیات نوینی همچون آموزش تعاملی، انتقادی، تأثیرپذیری در زندگی انسانها و سبک زندگی معنا میشود. سؤال و هدفمحوری این پژوهش تبیین جایگاه آموزش در آرای متفکران جهانی از جمله ایرانی در دوره متأخر است. در جهت تبیین این موضوع و با تحلیل گفتمانی میتوان گفت که جهانیشدن تأثیرات خاصی بر زندگی شهروندان در همه ابعاد همچون رهاشدگی، کاهش حاکمیت دولتها بر آموزش شهروندان، نقش رسانههای نوین در جهتگیری زندگی مردم، تحول در سبک زندگی مردم، دگردیسی در ماهیت شغل و هویت ژلاتینی گذاشته است؛ بنابراین میتوان گفت که در اندیشه سیاسی متفکران در عصر جهانیشدن با خصوصیاتی همچون غیردولتی شدن آموزش، تفکر انتقادی، افزایش اهمیت آموزشهای غیررسمی، انفکاک بین آموزش دانشگاهی و زندگی شهروندی، اقتصادی شدن مقوله آموزش، خصوصی شدن و دیجیتالیشدن صورتبندیشده است.
کلیدواژگان؛ آزادی، آموزش، متفکران، ایران، جهانیشدن؛ اقتصاد پستمدرن
The position of education and globalization in the opinions of recent Iranian thinkers
Abstract:
Education is the main focus of human life in all eras, especially in the era of globalization, because without education life in the third millennium is not possible. Of course, it should be said that education in the information age is defined by new characteristics such as interactive, critical education, influence in people's lives and lifestyle. The central question and purpose of this research is to explain the place of education in the opinions of global thinkers, including Iranians, in the recent period. In order to explain this issue and with a discourse analysis, it can be said that globalization has certain effects on the lives of citizens in all dimensions, such as abandonment, the reduction of governments' sovereignty over the education of citizens, the role of modern media in the direction of people's lives, changes in people's lifestyles, The transformation in the nature of the job and the gelatinous identity. Therefore, it can be said that in the political thought of thinkers in the era of globalization, with characteristics such as the privatization of education, critical thinking, increasing the importance of non-formal education, the difference between university education and citizen life, the economicization of the education category, privatization and digitization. It is framed
Keywords: Freedom, education, thinkers, Iran, globalization
مقدمه
جدیدترین موج جهانیشدن که در دهه 1980 آغاز شد، توسط اقتصاد دانش هدایت میشود و به نوبه خود، این اقتصاد دانشی توسط جهانیشدن تسهیل میشود. بدون آموزش، اقتصاد دانش در حال فروپاشی است؛ بنابراین هرکسی که از جهانیشدن صحبت می کند، در مورد اقتصاد دانش و آموزش نیز صحبت می کند. عجیب است که نظریه نقش اجتماعی آموزش در ادبیات توسعه بسیار غنی تر و ظریف تر از ادبیات آموزش غربی است. آموزش به عنوان یک سرمایه گذاری فردی در سرمایه انسانی، با بازده مالی بر حسب درآمد آتی، برچسب گذاری کرد، آموزش نیز می تواند به طور گستردهتر به عنوان سرمایه گذاری در نظر گرفته شود. «قابلیتهایی» که متعاقباً امکان دستیابی به سطوح بالاتری از عملکرد را در سطوح سلامت، زندگی خانوادگی، مشارکت اجتماعی و غیره فراهم میکند. تحقیقات تجربی زیربنای این موقعیت است و نشان میدهد که سطح تحصیلات بالاتر نیز به تغذیه و سلامت بهتر منجر میشود (به عنوان مثال. پیشگیری از ایدز)، مسکن، آموزش جنسی و غیره (مک ماهون، 1999؛ سایتو، 2003). آموزش نقشی حیاتی برای غلبه بر بسیاری از چالش ها و حفظ صلح در جهان ایفا می کند. چالشهایی که بر تمامی عرصههای زندگی بشر در جهان تأثیر میگذارند، شرایطی هستند که طبیعتاً در نتیجه پیشرفت سریع علم و فناوری در جریان هستند. اجتناب از آن غیرممکن است، اما باید با استفاده از منابع با کیفیت بالا به ویژه منابع انسانی مقابله کرد. کیفیت معلم کلیدواژه تضمین کیفیت آموزش است. معلمان واجد شرایط قادر نخواهند بود وظایف خود را به صورت حرفه ای بدون شرایطی که وظایف آنها را پشتیبانی می کند انجام دهند.
چارچوب مفهومی
نهاد آموزشوپرورش یکی از مهمترین نهادهای هر جامعه به شمار میرود و معمولاً در قالب دو نوع نظام آموزشوپرورش رسمی و غیررسمی موردبحث قرار میگیرد. در گفتار حاضر، منظور ما از نظام آموزشوپرورش، به طور مشخص، نظام آموزشوپرورش رسمی در قالب مقاطع پیشدبستانی، ابتدایی، راهنمایی، متوسطه و پیشدانشگاهی است. همهای مقاطع نیاز به یک مدیریت صحیح از جانب نظام آموزشی دارند. برای آموزش و تربیتمعلم پویا در جهان جهانی شده قرن بیست و یکم، مؤسسات آموزشوپرورش معلم باید برنامههایی طراحی کنند که به معلمان آینده کمک کند تا عمیقاً بدانند و درک کنند. مجموعه وسیعی از چیزها در مورد آموزش و یادگیری و در زمینههای اجتماعی و فرهنگی آنها. علاوه بر این، آنها باید بتوانند این درک را در شرایط پیچیده کلاس درس اجرا کنند که به دانشآموزان متنوع خدمت میکند. اگر قرار است معلم قرن بیست و یکم در این وظیفه موفق شود، مؤسسات آموزش و تربیتمعلم باید برنامههایی را طراحی کنند که انواع محیطهایی را که هم معلمان تازهکار و هم معلمان باتجربه در آن تدریس میکنند، تغییر دهند و به معلمانی شایسته تبدیل شوند. این نشان میدهد که شرکت آموزشوپرورش معلمان باید بیشتر و بیشتر گام بردارد و با مدارس در دستور کار تحول متقابل با تمام مبارزات درگیر تعامل نزدیکتر داشته باشد. مهمتر از همه، مؤسسات آموزشوپرورش معلمان باید مسئولیت آموزش سیاستگذاران و عموم مردم را در مورد آنچه که واقعاً برای آموزش مؤثر نیاز است، هم از نظر دانش و مهارتهای موردنیاز و هم از نظر زمینههای مدرسهای که باید ایجاد شود، بر عهده بگیرند. اجازهدادن به معلمان برای توسعه و استفاده از آنچه میدانند به نمایندگی از دانشآموزان خود (فولان، 1993)
منظور از مدیریت در سازمانهای آموزشی، تحقق هدفهای آموزشی و پیشبرد مؤثر آموزش و یادگیری است. مدیریت آموزشی عبارت از برنامهریزی، سازماندهی، هدایت و کنترل کلیه امور و فعالیتهای آموزشوپرورش است. مدیریت آن بخش از فعالیتهای سازمانهایی آموزشی که مستقیماً با امر آموزشوپرورش و یادگیری مرتبط است، ازجمله، فعالیتهای مربوط به برنامههای آموزشی، مواد و محتوای دروس، روشها و وسایل آموزشی، مشاوره و راهنمایی تحصیلی، اقدامات آموزشی و پرورشی مکمل برنامه، امور معلمان و دانشآموزان. در کل مدیریت آموزشی عبارت است از: "تصمیمگیری و اجرای تصمیمات درباره آموزشوپرورش است. (هوشمند،1382: 168)
نظام آموزشی دستخوش سه معضل است که باید با آنها مبارزه کنیم: فراوانی اطلاعات، واپسگرایی و عدم تناسب. بر خلاف گذشته آموزشوپرورش امروز و آینده به معنای فرایند دائمی یادگیری توسط هر انسان و هر جامعه است. یکی از اهداف تازه آموزشوپرورش یادگیری تغییر است. کسب دانش، پرورش هوش، استعداد، شناخت خود و آگاهی از موهبتها و استعدادهای خویش، به کار انداختن قوای ذهنی خلاق و پر تخیل، غلبه بر انگیزههای نامطلوب و ویرانگر، ایفای نقش مسئولانه و... از جمله هدفهای آموزشوپرورش نوین است. (کینگ و اشنایدر، 1990) در دومین کتابی که حاوی 54 مقاله در مورد آموزشوپرورش نوین توسط شعبه اروپایی مؤسسه مطالعات قرن 21 مستقر در سوئد منتشر شد، آمده است:
1) اهمیت دادن به کارهای جمعی و گروهی که توسط افراد بومی انجام میپذیرند؛
2) پشتیبانی وسیع مالی از طریق نهادهای مختلف که میتواند استمرار تأمین مالی را تضمین کند؛
3) جلب مشارکت وسیع که بتواند معرف نقطهنظرات همه گروهها باشد؛
4) دربرگیری تمامی بخشهای کلیدی و توجه ویژه به روابط بین آنها که در آینده نقش مهمی خواهند داشت؛
5) مطالعه چشماندازهای درازمدت بهجای توجه به مسائل کوتاهمدت؛
6) مطالعه روابط متقابل بین کشورهای جهان در همه زمینهها؛
7) بررسی راهبردهای پایدار از نظر اقتصادی اجتماعی و زیستمحیطی؛
8) بررسی و مطالعه مقولههای اخلاقی، فلسفی و سیاسی و ارزشیابی کفایت نهادهای ملی برای پرداختن به آنها؛
9) شفافکردن هدفهای تحقیق و برگزیدن شیوههای مناسب علمی؛
10) بررسی چگونگی کاربست نتایج بهدستآمده از تحقیقات به ترتیبی که توجه عموم را برانگیزاند و به بهبود سیاستگذاریها و اقدامات عملی منجر شود.
موضوعات دیگری از قبیل: هدایت اجتماعی، تغییرات محیط سیاسی، الگوهای اقتصادی وابسته به هم تقاضاهای اجتماعی در کشورهای درحالتوسعه، تغییر در فرهنگ، محیطزیست و فناوری. علاوه بر اینها به اندیشههای چارهجویانه برخی از کشورها دررابطهبا مسائل فوق اشاره میکند که نشاندهنده ضرورت توجه به آموزشوپرورش نوین است. (گارت، 1991). برخی معتقدند که جهانیشدن و امکان دسترسی به آموزش جهانی میتواند باعث رشد شخصیتهای چندبعدی گردد که در زمینههای مختلف دانش و مهارت کسب نموده و ازاینرو امکان موفقیت آنها در مشاغل مختلف بالاست و قادرند در صورت لزوم، حیطة کاری خود را تغییر داده و باتکیهبر دانشها و مهارتهای چندبعدی خود در عرصة رقابتهای بینالمللی پابرجا بماند. (Walker & Sundaran, 2000)از سوی دیگر برخی اعتقاد دارند که جهانیشدن آموزشوپرورش مانند سایر ابعاد جهانیشدن چون متأثر از فلسفة نئولیبرال است منجر به خصوصی شدن آموزش میگردد و این امر با شعار پرورش انسانهای توانمند چندبعدی مغایرت خواهد یافت. زیرا در این صورت، مستعدان بیسرمایه که توانایی استفاده از بخش خصوصی را ندارند در عرصة رقابتهای بینالمللی جایی نخواهند داشت. (Vargas, 2000)
نظریه اطلاعاتی
نظریاتی است که به تحولات در نهادها و بازیگران غیردولتی و افزایش یا کاهش نقش و تأثیر آنها در عصر انفجار اطلاعات اشاره مینمایند، در مورد سطح اول در این جا به دو مورد اشاره میشود، یکی نظریه گیدنز و دیگری نظریه جوزف نای که هر یک از زوایای متفاوتی تأثیر اطلاعات را در ساخت دولت ملی مورد ملاحظه قرار دادهاند، دراینرابطه آنتونی گیدنز به نقش اطلاعات در ساختار دولت ملی اشاره مینماید. وی اطلاعاتی شدن جامعه را فرایندی مربوط به آغاز و پیدایش جوامع مدرن و نه پایان قرن 20 می داند. از نظر گیدنز دولتهای ملی به خاطر این که لااقل می بایست اعضای خود را بشناسند (و الزاماً آن هایی را که به آن متعلق نیستند) از همان آغاز استقرار جوامع اطلاعاتی اند. گیدنز باور دارد که دولتهای ملی می بایست تسلط خود را هم بر «منابع تخصیص دهنده» (برنامه ریزی و مدیریت) و هم بر منابع اقتدار[ (قدرت و نظارت) حفظ کنند. ومعتقد است در عین حال که این منابع در دولت مدرن گرایش به تمرکز دارند، نظارت کار او مؤثر نیاز دو هر دو این ها است (وبستر، 1995، ص 102)
مسئله بعدی مربوط به نقش اطلاعات در پیدایش دولتهای مدرن است. نکته این است که اکثریت قاطع دولتهای ملی در وضعیت جنگی پدیدآمدهاند و تمام آنها با برخورداری از قدرت دفاعی قابلاطمینان باقیماندهاند. آمادگی برای جنگ پیشنیازی است برای تمام دولتهای ملی، اصلی که به طور مکرر در سراسر تاریخ نوین آزمایش شده است. (Giddens 1985, P178) از نظر گیدنز عامل مسلط در شکلگیری دولتهای مدرن کارایی نیروی نظامی و ارتش آنها بوده است و برخورداری از فناوریهای اطلاعاتی موجب ارتقای سطح نظامیگری دولتها بوده است. امروزه نقش فن آوری اطلاعات بسیار گستردهتر از قبل دراینرابطه مؤثر است. از نظر وی، جنگ دفاعی مدرن اساساً درباره ی اطلاعات است. خواه موضوع ساختن هوش در سلاح های هوشمند مثل موشک های گروز باشد، خواه مساله عرضه ی تجهیزات، ضد تجهیزات و... اطلاعات هسته ی مرکزی امور نظامی مدرن است (وبستر، 1382، 124) علاوه بر این دولت ملی با داشتن اطلاعات انحصاری حق نظارت تام بر شهروندان را به دست آورده است. نوع دیگر تحلیل مربوط به ارتباط انقلاب اطلاعاتی و دولت ملی از آن جوزف نای است. نای از منظری دیگر به تحلیل این مقوله مبادرت ورزیده است. از نظر وی مهم ترین تأثیر انقلاب اطلاعاتی، قدرت بخشیدن به بازیگران غیردولتی در عرصه ی فراملی است. در کل میتوان گفت انقلاب اطلاعاتی موجب کاهش قدرت دولت ملی از چند وجه شده است و آن را تحت تأثیر قرار داده است. اولین و مهمترین مساله، تغییر ساختار بین المللی است. نکته ی بعدی، تغییر حاکمیت دولتها است و در نهایت تغییر بازیگران در عرصه ی سیاست خارجی توسط وی مورد توجه قرار گرفته است.
تحلیل پیرامون تأثیرات سیاسی انقلال اطلاعاتی به مباحثی چون توسعه یا محدودیت در اموری از قبیل حقوق شهروندی، آزادی های سیاسی و جامعه مدنی و حوزه عمومی اختصاص می یابد. دانشمندان زیادی پیرامون این سوال تحقیق نموده اند که آیا انفجار اطلاعات و گسترش دستیابی انسانها به اطلاعات منجر به بهبودی حقوق و آزادی های سیاسی شده است یا نه و اصولاً در سطحی بالاتر آیا این اطلاعات حقیقتاً به صورت اطلاعات ناب و خالص بدون دستکاری در اختیار شهروند جهانی قرار می گیرد و موجب شکلگیری یک آگاهی بی طرفانه میشود یا خیر؟. پاسخ به این سوالات به دو شکل کاملاً متضاد ارائه شده است: نظریات مطلقاً خوش بینانه ای وجود دارند که گسترش ارتباطات را عمدتاً زمینه ساز رشد حقوق و آزادی های سیاسی فرد انگاشته اند که عمدتاً پایگاهی نئولیبرال دارند. دسته ی دیگر نظریات که بسط دهنده ی بدبینانه ی غالباً پست مدرنی از گشترس اطلاعاتند و مدعی دستکاری شدن اطلاعات و محدودیت آزادی های فردی در محیط گیج کننده ای از شبکه اطلاعاتی است که دارای جهت دهی و اغراض خاص هستند. افراد مانند شیلر معتقدند، انقلاب اطلاعاتی با گسترش آرمان های آزادی، قرار دادن قدرت های ستمگر در وضعیت تدافعی یا طرد آنها از عرصه ی داد و ستد و کمک به جوامعی که دچار فقر مزمن هستند، محیط امنیت بین المللی را بهبود می بخشند. فن آوری اطلاعات کشورهای دموکراتیک جهان را نیرومند و یکپارچه می کند و به گونه ای امیدبخش، امنیتی بسزا را در سیاره ی زمین برقرار خواهد کرد (وبستر، 1382، 239) از نظر وی یک پیوند قوی علیّ بین دسترسی به اطلاعات و خواست آزادی وجود دارد. این امر یک اندیشه بسیار قدیمی دموکراسی غربی را تقویت می کند که بر اساس آن دادن اطلاعات به مردم موتور مشروعیت بخش به دولت است دیگر پژوهش های تجربی جدید تایید می کند که افزایش آزادی های اقتصادی گرایش طبقه متوسط رو به رشد را برای کسب حقوق دایمی و ثابت افزایش می دهد که این امر سیاست ها و دوره ی تصدی هیات حاکمه را به چالش می کشد. شهروندان از راه فن آوری اطلاعاتی از وقایعی آگاه می کردند که در داخل و خارج کشورشان رخ می دهد. در نتیجه فن آوری های اطلاعاتی، دولتهای نامشروع را در برابر سه گزینه قرار می دهد:
علاوه بر این، در سطح فرا ملی، شاهد شکلگیری مفهوم شهروند جهانی هستیم، بسیاری از شهروندان در چنین وضعیتی، برای خود هیچ هویت ملی قایل نیستند بلکه به گونه ای روز افزون به عنوان یک شهروند جهانی عمل می کند. شهروندان با استفاده از فن آوری های نوین اطلاعات قادرند در سراسر جهان بر سر مسایل مختلف چون اتحادیه های تجاری، محیط زیست، حقوق بشر، دین و... با یکدیگر به بحث پرداخت و تشریک مساعی داشته باشند. اما برای تحقق کامل چنین مفهومی موانعی چند وجود دارد. اولین مانع، اشکال پیچیده سلسله مراتبی و نابرابری است که نظم جهان را تهدید می کند نابرابری در دسترسی به اطلاعات و ارتباطات به ویژگی بارز نظم جهانی تبدیل شده است. این نابرابری در دو شکل عمده ظهور یافته است: یکی نابرابری عمده در نظارت و مالکیت ابزارهای ارتباطاتی که در جریان و میزان اطلاعات و ارتباطات نمود می یابد و دومی در نحوه ی تنظیم گفتمان های ارتباطات (یورگنسون، 1386، 141) سوال اصلی این جا است که به کسی اخبار و اطلاعات، وقایع مهم، مفاهیم و ارزش های دخیل در تعریف تاریخ قدیم و جدید ما را تعیین می کند؟ در حال حاضر یکی از بززگترین چالش ها تضمین این امر است که خصوصیت حصری بودن جامعه اطلاعات جای خود را به پذیرا بودن داده است. نبود کنونی دسترسی اکثریتی از جمعیت جهان به اطلاعات که اغلب با عنوان تقسیم دستیابی به آن اشاره میشود. به طور همزمان علت و نتیجه ی توزیع نابرابر ثروت و منبع در جهان است (فرانک یورگنسون، 1386، 81) در کنار پرداختن به این محدودیت ها، گروهی از مفسران مانند هابرماس ترجیح می دهند جامعه ی اطلاعاتی را چیزی خدشه دار تلقی نمایند. یعنی چیزی که احزاب آن را دستکاری و ارایه ی آن را داره می کنند یا که آن را برای ترغیب مردم به نفع مواضع خاصی دسته بندی می کنند. یا که آن را برای خدمت به اهداف خود دستکاری می کنند یا آن را به صورت کالایی قابل فروش، یعنی «تفریح، و سرگرمی» تولید می کنند.
کارکردها و تعاریف دولت الکترونیک را میتوان فهرست وارد به شکل زیر طبقه بندی کرد:
-تبادل خدمات (خودسازی خدمات و اطلاعات، خدمات تعاملی، و مدیریت شهروندی مشتری مدار)
-توسعه شهروندی، (مشارکت/ دموکراسی الکترونیکی)
-توسعه و بهبود اقتصادی (مشارکت، جهانی سازی)
-اطلاع رسانی (جهانی سازی، بازاریابی)
یک مثال سنتی و عینی در زمینه ی بهره گیری از ارتباطات الکترونیکی برای اهداف سیاسی، رای گیری الکترونیک است، هر چند که هنوز، فقط در تعداد محدودی از کشورها به طور کامل مورد توجه و استفاده قرار گرفته است. (محسنی، 1380، 41)
ویژگی افتصادی
در جهان امروز، اطلاعات جایگاه کالای بازرگانی را به دست آورده است و میتوان آن را مطابق با قانون های عرضه و تقاضا، که بر تجارت هر گونه محصولی حاکم است به فروش رساند. در واقع همه کشورهای جهان چه توسعه یافته و چه در حال توسعه به اقتصاد سیاسی اطلاعات مشغول اند. با این حال کشورهای توسعه یافته اطلاعات را بسان دروندادی ضروری برای توسعه تکنولوژیکی و اقتصادی می دانند و به چشم کالای بین المللی قابل معامله و به این نکته معترف اند که اگر کشوری نتواند اطلاعات مورد نیاز شهروندان و صنایع را تامین کند، بخش عمده ای از استقلال خود را از دست خواهد داد این بدان سبب است که اطلاعات را بیگانگان عرضه خواهند داشت (داورپناه، 1384، 109) امروزه اطلاعات مهمترین عامل در خلق، تولید و نگهداری توسعه در هر صنعتی است به طوری که مقدار اطلاعات مصرف شده در یک صنعت یا فن آوری نشان دهنده سطح تکنولوژیکی و صنعتی یک کشور است. تولید صنعتی بیش از تولید کالا به تولید اطلاعات گرایش پیدا می کند و صنایع اطلاعات اهمیت بیشتری کسب می کنند. نخستین اشارات بعدی در مورد این که «نوع جدیدی از جامعه» در حال ساخته شدن است، از سوی دانیل بل[ -Daniel Bell] بود. در واقع وی، نقش اطلاعات را در ایجاد جهش در جوامع صنعتی گوشزد نمود. اگرچه پیش از وی دیگران مفهوم نظام پسا صنعتی را به کار برده بودند، لیکن او بود که این مفهوم را پر آورده کرد. مرحله ی تازه جامعه صنعتی، که از دهه 1960 پیش بینی می شد، بیش از هر چیز بر دانش نظری مبتنی بود. با کاربرد تکنولوژی های جدید اطلاعاتی و ارتباطی که همان کاری را برای توانایی ذهنی می کردند که ماشین در انقلاب صنعتی برای توانایی جسمانی کرده بود، نظام صنعتی تغییر شکل یافت- دانیل بل بعدها گفت این وضع جدید «جامعه اطلاعاتی» خواهد بود. (لایون، 1380، ص69) بل با نظری تکامل گرایانه، اعلام می کند که پسا صنعتی گرایی ویژگی مهم قرن 21 ساختارهای اجتماعی ایالات متحده، ژاپن، اروپای غربی و شوروی خواهد بود. حرکت موتور تاریخ به شکل خودکار و توقف ناپذیری به سوی جامعه پساصنعتی کاملاً در حرکت است. جامعه پسا صنعتی تنها از دگرگونی ساختار اجتماعی به وجود می آید. این دگرگونی شامل اقتصاد، ساختار اشتغال و نظام طبقاتی میشود، اما سیاست و مسایل فرهنگی را مستثنی می کند (وبستر، ص56) در حالی که در جوامع پیشا صنعتی کارگر کشاورزی در همه جا کمابیش حاضر است و در جوامع صنعتی کار در کارخانه اصل پذیرفته شده است، در جوامع پسا صنعتی کار خدماتی تسلط دارد. اما جایگاه اطلاعات در جامعه پسا صنعتی چیست؟ اطلاعات به طور جدی در هر دوره با سرشت حیات درگیر شده است. زندگی در جامعه پسا صنعتی که بر پایه خدمات بنا شده است بازی بین اشخاص است و آنچه که به حساب می آید، نیروی خام عقلانی یا انرژی نیست بلکه اطلاعات است و ما به کار برای اکثریت مردم اطلاعات است. کار خدماتی مطمئناً کار اطلاعاتی است پس ضرورتاً تسلط شغل های خدماتی به حجم عظیم تری از اطلاعات می انجامد. در چنین جامعه ای نقش متخصصان و مهندسان پر رنگ گشته و به دلیل سه گردش بودن حجم بالای اطلاعات جامعه در معرض دگرگونی های تعیین کننده کیفی نیز هست.. (مدیریان، 1384، 350)
پیشرفت های اخیر ارتباطات جهانی را میتوان از بلند پروازی های ایدئولوژی نئولیبرالیسم دانست که بازار را در وضعی قرار داده است که مصرف کنندگان به طور کلی می توانند بر اساس اطلاعات و داده های کامل دقیق دست به انتخاب بزنند. رشد خصوصی سازی واگذاری املاک دولتی و حذف نظارت دولت بر شرکت های خصوصی با دلایلی نظیر افزایش ابتکار، انعطاف پذیری و روح خطر پذیری و خلاقیت در آنها توجیه میشود. (ویکلن، همان، ص12) همچنین ایدئولوژی نئولیبرال یکی از جریانات قوی در پیشرفت های فن آوری نوین اطلاعات را کالا شدگی اطلاعات می داند که به واسطه آن اشکالات جدید اطلاعات و سرگرمی ها در بازار گسترش یافته است. برای مثال انبوهی از اطلاعات را میتوان روی یک لوح فشرده قرار داد. هر چند این مساله به نقش آموزشوپرورش، کتابخانه ها و نهادهای فرهنگی لطمه زده اما توجیه فئولیبرال این است که این وضعیت از آن جهت به نفع مصرف کنندگان است که امکان انتخاب های متعددی از کالاهای ارزان قیمت (از جمله اطلاعات) را در بازارهای پر مصرف و پر رقابت فراهم می آورد.
به هر حال در نگاه خوش بینانه نئولیبرالیسم بر اثرات مثبت اقتصادی انقلاب اطلاعاتی، فن آوری نوین با گسترش آرمان های آزادی، قرار دادن قدرت های ستمگر در وضعیت تدافعی یا طرد آنها از عرصه ی داد و ستد و کمک به جوامعی که دچار فقر مزمن هستند محیط امنیت بین المللی را بهبود می بخشد. توسعه ی اقتصادی شبکه ای از طریق بزرگراه های اطلاعاتی شکاف بین پروتمند و فقیر را بیشتر و وسیع تر کرده و طبقه فقیر اقتصادی به طبقه فقیر اطلاعاتی امروز تبدیل شده است. توان رقابت کسی در این گردونه افزون تر است که اطلاعات بیشتری داشته باشد. فن آوری اطلاعات ساختار اقتصاد را دگرگون کرده است. زیرا نوع جدیدی از تقسیم کار را مطرح می کند که در نتیجه ان مشاغل از میان می ورد و مشاغل جدیدی پدید می آید و ساختار اقتصادی باید خود را با حوزه های جدید هماهنگ کند.
ویژگی های فرهنگی- اجتماعی
در روزگاری نه چندان دور اصل بر پذیرفتن تفاوت میان »ما» و «آنها» بود اما بازیگران به تحمل و بردباری در برابر تفاوت ها فرا خوانده می شدند. عصر جدید ارتباطات فرض را بر اعتبار همه دعاوی درباره حقیقت می گذارد، بدون آن که در چاله ی نسبی گرایی محض بیفتد. در واقع عصر ارتباطات راه را برای کسانی که اقلیت نامیده می شدند و می خواستند صدایشان شنیده شود، هموار ساخته است. این عصر بدون شکل عصر کثرت گرایی فرهنگی و شکلگیری وضعیت چند فرهنگی است. پدیده ی چند فرهنگی مفهومی متناقض نما است. هم بیانگر تنوع است و هم وحدت. تنوع لازمه جهان گستری است، زیرا تجلی دلبستگی های محل و هویت های خاص را مجاز می شمارد. در عین حال مستلزم وحدت است، زیرا ترویج گر مفهوم دهکده ی جهانی است. (رجایی، 1379، 132) تکثر گرایی فرهنگی که در پرتو تکنولوژی اطلاعات (شکلگیری شبکه ای از رسانههای دیداری- شنیداری و مکتوب) تحولات عمیقی را در ارزش های فرهنگی و آداب و رسوم ملت ها و اقوام به وجود آورده است و بازاریابی و تشخیص هویت آنها را با دشواریهای تازه ای مواجه نموده است (نویدی، 1388، ص41) از نظر کاستلز، اهمیت «هویت» در جوامع اطلاعاتی از آن جهت حایز اهمیت است که این امر به عنوان اصل سازمان دهنده جوامع بدل شده است. منظور از هویت عمدتاً فرایندی است که یک کنش گری اجتماعی به وسیله آن خود را می شناسد و عمدتاً بر مبنای یک خصیصه یا مجموعه ای از خصایص فرهنگی معنا را می سازد. (کاستلز، 1380، 48). به طور خلاصه میتوان مهم ترین ویژگی فرهنگی عنصر اطلاعات را مانند سایر عرصه ها اعم از سیاسی، اقتصادی و اجتماعی رد تمرکز گرایی و شکلگیری نوع تکثر و یا به اصطلاح بدبینامه چند پارگی در مناسبات اجتماعی دانست اگر موجب شکلگیری هویت های گوناگون، نهادهای اجتماعی متنوع، رد فرد گرایی و غربی شدن برای همه ی جوامع، توجه به خرده فرهنگ ها و احترام به آنها شده است. از سویی حوزه ی فرهنگ دستخوش نفوذ گسترده ی اقتصاد شبکه ای قرار گرفته است و به نوعی پدیده های فرهنگی در اثر ترکیب با تکنولوژی اطلاعاتی، جنبه ی مصرفی و کالا وارگی یافته اند.
اموزش در رویکرد پست مدرنیسم
تربيت اخلاقي مورد نظر فوكو، فردي، محلي و خاصاست. فوكو با مباني مدرنيته در مورد حقيقت و اخلاق مخالف است. از نظر او حقيقت بيروني، ثابت و جهاني وجود ندارد كه بتوان با آن معياري براي قلمرو اخلاق تعيين كرد. حقيقت و اخلاقي كه مدرنيته در مورد آنها ادعاي جهانشمولي دارد، به اذعان فوكو محصول وضعيت تاريخي مدرن است كه مدرنيته با خلق آن قصد اعمال سلطه را دارد. او در اين باره ميگويد: «حقيقت به اين جهان وابسته است و به شكل سلطه و اجبار توليد ميشود. هر جامعه رژيم خاص خود را از حقيقت دارد، حقيقت مانند ثروت توليد ميشود» (فوكو 1972. 55)
فوكو مخالف هر گونه كليت و جهان شمولي است، به همين دليل به عقلگرايي كانتي به شدت مخالفت ميورزد. او همچنين با فرهنگ عقلگراي مدرن كه خود را يگانه و غالب ميدانست، سخت مخالف است. فوكو اعتقادي به نظامهاي يكپارچه و متحدالشكل اخلاقي ندارد. به گفته فوكو «ما بايد در مقابل تمايلات مركزگرايانه مربوط به جهاني كردن تئوريها مقاومت كنيم و به جاي آن تحقيق در دانش تحت انقياد رآمده و محلي و خاص را جايگزين آن كنيم» (سجادي، 1379). فوكو هر نوع كليتگرايي از جمله عقلانيت مطلق، فرهنگ غالب و اخلاق جهاني را نفي ميكند، اخلاق مدرن از نظر او يگانه الگوي واحد اخلاقي نيست و شكلهاي ديگري از اخلاق نيز ميتواند وجود داشته باشد به گفته فوكو: «هيچ شكلي زندگي اخلاقي نميتواند به مسائل همگان پاسخ دهد، اكنون ناگريزيم به شكلهاي «محلي»، «كوچك» و «جزئي» روي آوريم.» (احمدي، 1384). بنابراين رويكرد فوكو در تربيت اخلاقي فردي، محلي و خاص است. همچنين ميتوان گفت، رويكرد اخلاقي او رويكردي نسبيتگرا و چندگانه است كه نظريات و عقايد اخلاقي گوناگون افراد را وقع مينهد.
1. تربيت اخلاقي فوكو مقاومتگرا و سلطهستيز است.
فوكو در كتاب «مراقبت و مجازات» تبارشناسي قدرت را در دستور كار خويش قرار ميدهد. او در اين كتاب توضيح ميدهد كه مجازاتها چگونه از حالت تنبيه جسماني به تنبيه روحي و رواني تغيير شكل داده است، كه هدف آن ايجاد بدنهاي مطيع و فرمانبردار است و در نهايت منجر به ايجاد انضباط در جامعه ميشود. به اعتقاد او اين نظام كنترل به نهادهايي همچون زندان و مدرسه، ... سرايت ميكند و قدرت به طور پنهان اعمال ميشود. «به اعتقاد فوكو قدرت در اشكال سنتي مانند قدرت پادشاه قابل رؤيت است و در ملاعام ظاهر ميگردد و دائماً به نمايش گذاشته ميشود، اما قدرت انضباطي اين روابط را معكوس ميسازد» (دريفوس و رابينو، 1378). فوكو همچنين با طرح نظام سراسر بين[ - Pan option ] در واقع عملكرد خودكار قدرت را بيان ميكند و نتيجه چنين سيستمي را اطاعتپذيري اتوماتيك افراد ميداند، يعني هر كس به طريق دروني خود را كنترل ميكند و ديگر مثل قديم زور و اجبار ضرورتي ندارد. در واقع فوكو هدفش نشان دادن چهرهي پنهان قدرت است، از نظر او مدرنيته داراي چنين شيوهي عملي است به عقيدهي او مهمترين ويژگي جامعهي مدرن اين است كه نظام قدرت در اين جامعه اغلب خود را به شكل علم و حتي رهايي مينماياند.» (حقيقي، 1378). يعني قدرت هميشه با توجهي علمي اعمال ميشود فوكو اخلاقي را كه معمار مدرنيته يعني كانت ارائه كرده است، نظامي تحميلي ميداند كه هدفي جز سلطه ندارد. اخلاق عقلاني مدرن كه انسان مدرن آن را پذيرفته و تقديس ميكند، در واقع يك جريان تحميلي و اجباري است (سائول نيومن، 2003). فوكو معتقد است كه انسان همواره در چنبرهي قدرت اسير است. «از آنجا كه مقاومت در برابر قدرت سلطه همواره محلي[ - local ] است، تقاببرداري نيز مبناي محلي دارد» (حقيقي، 1378). بنابراين مقاومتگرايي و مبارزه با سلطه يكي از مهمترين رويكردهاي او براي تربيت اخلاق است.
2. تربيت اخلاق مورد نظر فوكو دموكراتيك و غيراقتدارگريانهاست.
فوكو نظام اخلاقي كانت را نظامي خشك و كليتگرا ميداند كه هدفش يكسانسازي اخلاقي به منظور سهولت در اعمال سلطه است. از نظر فوكو در صورت تحقق يافتن كامل اخلاق عقلاني و خود فرمان كانتي شكلي از فريب و سلطه ناشي از قدرت ـ دانش وجود دارد. «چنين جامعهاي در معناي كانتي خودفرمان و آزاد است، اما در حقيقت از آزادي خبري نيست. در چنين جامعهاي ما را با فريب توجيه ميكنند كه موجوداتِ آزادي هستيم در صورتي كه چنين نيست و ما تحت سلطه و استيلاييم» (حقيقي، 1378). فوكو ميگويد: در چنين نظام اخلاقي كه قدرت حاكميت دارد، چگونه ميتوان سخن از آزادي گفت. او معتقد است: «قدرت همواره محدوديتي براي آزادي بوده و هست و سخن گفتن از اخلاقي مطلق و مستقل كه كانت مدعي است، توهم و فريبي پيش نخواهد بود» (سائول نيومن، 2003). دستورالعملهايي ذهني كه كانت به اسم اخلاق منتشر كرده در واقع آزادي انسان را محدود كرده است. به زعم فوكو يك عمل در صورتي ميتواند يك فرمان اخلاقي و آزاد باشد كه از بيرون بر انسان تحميل نشود و از درون خود انسان بجوشد، يعني آنچه را فرد فرد انسانها آزادانه و از روي اختيار و با رغبت و تمايل در جهت تربيت نفس انجام دهند، اخلاقي است؛ يعني عملي اخلاقي است كه در شرايطي غيرتحميلي و آزادانه انجام شود. بنابراين ميتوان گفت، رويكرد فوكو براي تربيت اخلاقي دموكراتيك و غيرمتقدرانه است.
3. غايت تربيت اخلاقي از نظر فوكو تربيت انتقادي است.
فوكو مهمترين كاركرد فلسفه را هشدار دادن نسبت به خطرات قدرت ميداند و فلسفه از نظر او چيزي است كه سلطه را در همه اشكال سياسي، اقتصادي و ... زير سؤال ميبرد (فوكو، 1984). فوكو به خلاف آنكه ابتدا پايان انسان را اعلام كرده بود، سرانجام به انسان و نقش اثرگذار او در اجتماع برميگردد؛ البته منظور وي انسان آگاه، روشنفكر و داراي بلوغ فكري است به گفته او «روشنفكر خاص به خلاف روشنفكر عام، خود را سرمشق خوب نميداند و مدعي جنگ يا بيعدالتي نيست و در مقابل كسي است كه از توان محدودش براي مبارزه با قدرت استفاده ميكند» (حقيقي، 1381). فوكو همچنين رسالت فيلسوف را نشان دادن فريبها ميداند و سعي دارد انسانها را به داشتن نگاهي عميق و انتقادي برانگيزد. انساني كه گفتمان غالب زمان خويش را بشناسد، گرفتار امواج گفتماني نخواهد شد چنين فردي به درجات بالايي از آگاهي رسيده است و ميتواند به نقد بپردازد و فريبها را نشان دهد. در واقع او انساني فراخانديش و به دور از جزمگرايي است و ميتواند به نقادي آگاهانه بپردازد. بنابراين رويكرد او رويكردي انتقادي است و تربيت اخلاقي مورد نظر او جنبهي آگاهي بخشي و نقادي دارد.
جهانیشدن و آموزش در آرای متفکران ایران
در حالی که در راهبرد اسلامی، توسعه از یک سو متضمن «عمران الارض» است که استفاده بیرویه از طبیعت را نفی میکند، و از سوی دیگر تعالی و کرامت انسانی را در بر میگیرد، جمع بین دنیا و آخرت را تضمین میکند و توسعه اقتصادی و فرهنگی را به طور همزمان مورد توجه قرار میدهد، میتوان گفت که سبک زندگی معیار، شاخص و نمادی برای هویت دینی، اعتقادی و ارزشی فرد و جامعه است. با مطالعه نوع معماری، پوشش، اوقات فراغت، نوع استفاده از محتوای رسانه و نوع رسانه، روابط خانوادگی و اجتماعی، موسیقی، ارتباطات شهروندی، دکوراسیون خانه و امثال آن، میتوان به کیفیت باورها و ارزشهای افراد پی برد. به تعبیر زیبای علامه مجلسی، ظاهر، عنوان و نمایشگر باطن است (مجلسی، 1403 ق، جلد 66: 365). در وضعیت کنونی که وضعیت بشر دچار بحران شده، مسائل بیپاسخ فراوانی برای انسان مطرح شده است که گفتمان غرب (لیبرال دموکراسی) پاسخی برای آنها ندارد. این وضعیت، فرصتی برای بازگشت ادیان است. از این رو میتوان گفت در شرایط کنونی، «در جهان غرب، بحران تمدن جدید ـ بحرانی که فرآورده غرب است ـ به کاملترین وجه، محسوس و مشهود است؛ زیرا با ورشکستگی اجتماعی و بحران زیستمحیطی مرتبط است. در جهان غرب، راهحلهایی برای این بحران پیشنهاد میشود که مشتمل بر همان اسباب و عواملی هستند که این بحران را موجب گشتهاند» (نصر، 1385: 42). این وضعیت، موجب سرگشتگی انسانها شده است. این فرصتی است که انسانها به سنّتهای خود باز گردند. چنانچه در غرب، یکی از راهحلهای بحران زیستمحیطی را بازگشت به فضائل سنتی میدانند. در این شرایط، ادیان جهانی در عرصه زندگی احیاء میشود. دین اسلام به منزله مکتبی که در آن به مقتضیات زمان توجه شده است، جایگزین مناسبی برای حل بحرانهای کنونی جهان محسوب میشود. برخی اندیشمندان بر احیای مجدد ادیان در سطح زندگی بشر صحه گذاشتهاند. جف هینس با بیان سابقه جوامع مذهبی فراملی مسیحی و اسلامی پیش از ظهور دولتهای متمرکز سکولار بیان کرده است: «با این حال، اهمیت سیاسی دین در سیاست بینالملل که از آغاز قرن هفدهم به طور فزایندهای رنگ باخته بود، بار دیگر در اواخر قرن بیستم به مدد فرایند جهانیشدن و متعاقب آن، انقلاب ارتباطات به دوران اوج سیاسی خود رسید (هنیس، 1381: 390). در این شرایط اسلام نه تنها به سادگی میتواند محور اصلی زندگی انسان مسلمان قرار گیرد و انسجام اسلامی را به وجود آورد، بلکه برای تمام بشر، پیام صلح، دوستی، عدالت، امنیت و آرامش را دارد. این موضوع از آنجا نشأت میگیرد که ادیان به فطرت انسان توجه دارند و «فطرت الهی انسان که پذیرای وعدهها و بشارتهای الهی است، محدود به فضا و زمان خاص نیست. مخاطب ادیان به ویژه اسلام، انسان به ماهو انسان است. گسترش ادیان، حاصل قلمروزدایی از منظر «شولت»، جهانیشدن، همان فرایند قلمروزدایی است که اکنون به دوران اوج خود رسیده است. این امر، ظرفیتها و قابلیتهای فراوانی برای جهانیشدن واقعی اسلام در مقابل جهانیشدن غیرواقعی و مصنوعی غرب ایجاد میکند. «جهانیشدن حقیقی بر انسانشناسی و فلسفه تاریخ خاص مبتنی است و با هر انسانشناسی سازگار نیست. بدون باور به جوهر و غایتی برای انسان یا دستنیافتنی دانستن این ذات و جوهر و غایت برای انسان و عدم باور به مبانی این جوهرگرایی که به اصلگرایی و خالقگرایی برمیگردد، نمیتوان مدعی جهانیشدن و عامگرایی مرتبط با آن شد» (افروغ، 1387: 22). در این نگرش، لایههای زیرین فرهنگ همچون جهانبینی و ارزشها اهمیت بسیار بیشتری دارد و «به میزانی که جهان کنونی به خدا، انسان، ذات و غایت او و به فلسفه تاریخ منبعث از آن و در مرتبت بعدی، اصول اخلاقی و رفتاری منتج از آن باور داشته باشد، میتوان درباره جهانی بودن واقعی آن داوری کرد» (هنیس، 1381: 387).
جهانیشدن و بومی گرایی از منظر رویکرد جهان محلی شدن؛ا یــن دیــدگاه، فرهنگهای خاص بــا فرهنگ عام جهانی وارد داد و ســتدی پیچیده شــده و در عین حفظ خاصیت خود، از مزایای فرهنگ جهانی نیز بهره مند و آنها را نیز بهرهمند می گردانند. در این رویکرد عرصه فرهنگی جهان، عرصه تحمیل، تسلیم، تهاجم، همگونی و یا گاهی مقاومت مســالمت آمیز نیست، بلکه عرصه داد و ستد، فصل و وصل، همگونی و ناهمگونی و انطباق موقعیتهای محلی با فرایند جهانیشدن است. (عبدالهی، 2 )1964( ). 1395( از بعد تاریخی، این رویکرد در نظریه دهکده جهانی مارشال مکلوهان مبتنی بر پدیده های در حال ظهور دهکده جهانی و تغییرات چشــمگیری که با توســعه رسانههای الکترونیکی جدید در جوامع سراسر جهان رخ داد، ریشه دارد. حدود 20 سال پــس از دهکده جهانی مکلوهان )1983(، مفهوم بازار جهانی رایج و شــرکتها، برای ایجاد و فروش محصولات جدید در سراســر جهان، از این بازار اســتفاده کردند. در سال،3 بیان کرد که جهانیشدن به آن معنا نیست که درخواست برای کنچی اوهمای تولیــد کالایی جهانی، وظایف محلی ها و تولید محصولات محلی را از بین ببرد. از اینرو، در اواخر دهه 1990 و اوایل 2000 رواج یافت و این اســتراتژیهای جهان محلی شــدن، درواقع، وقتی رؤسای شرکتهای اصطلااح شــکل گرفت آمریکایی در دفترهای شــان صرفاً دنبال استانداردسازی و تولید کالاهای یکسان بودند. توسط بازاریابان متوجه شدند که محصولات جهانی آنها باید با شرایط فرهنگی و محلی و ارزشهای هر منطقه و کشــوری، سازگاری داشته و برای تولید و فروش کالایهایشان، نسبت به آنها احساس مسئولیت کنند. تغییر منوی فستفود بین المللی مکدونالد برای سازش با ذائقههای محلی در هر منطقه نشانگر این واقعیت است. جایگاه بومیگرایی در رویکرد جهانمحلیشــدن: رابرتسون معتقد است که محلی شدن و جهانیشدن به عنوان بخشــی از به هم پیوستگی و اتصال جهانی، با هم مرتبط و متحد شدهاند، بهگونهای که تجربیات جوامع، جهانشمول شده و بیش از آن، آرزوی منطقهای و محلی شدن از یکسو و آرزوی جهانیشدن از سوی دیگر رشد یافته است. )سلیمی، :1386) 285-286)بنابراین، اساساً بومی شدن جزء ویژگی ذاتی این رویکرد است. وقتی یک عنصر فرهنگی عام، در سطحی جهانی، وارد یک فرهنگ خاص میشود، ویژگی خاص بودگی آن فرهنگ و اقتضائات محلی را به خود میگ یرد. به عنوان مثال، دموکراسی به عنوان یک ارزش جهانشــمول عام، زمانی که وارد جامعه مذهبی ایران شد معنا و مفهوم آن، از اقتضائات فرهنگ ملی و مذهبی ایران تأثیر پذیرفت. در این رویکرد، جذب و انطباق از فرهنگها، امری یکطرفه نیست، بلکه امری متقابل و دوطرفه است و این بستگی به غنای فرهنگ یک جامعه دارد. )نش، :1382 111). بر اساس این رویکرد، جهانیشدن همواره در چهارچوبی محلی به وقوع میپیوندد و نظام آموزشــی به عنوان امری محلی، فرایندها و تحوالت جهانی را متناسب با چارچوب محلی منعکس می کندنظام آموزشــی برای بهبود کارایی خود، باید چشم انداز برنامهریزیهایش صرفاً محدود به تحوالت داخلی نباشد؛ بلکه با نظر به تحوالت جهانی و لحاظ کردن ارزشهای فرهنگی و توجه به تعامل دو امر جهانی و محلی باشد تا دانشآموزان توانایی زیســتن در این جهان درهم تنیده را داشته باشند. نظامهای آموزشی نیســت. محلیگ رایی، به الزامات محلی و محیطی در سیاستگذاری علمی و سرمایه گذاری برای آن، تأكید دارد. در این دیدگاه، نظام معرفت برخاســته از نظام هستی شناسی اجتماعی و به كار ســامان اجتماع میآید«. )موســوی، :1389 361( بنابراین، چهارچوب محلی، به عنوان شــیوهای برای بهرهبرداری نظام آموزشــی از تحوالت جهانی در حیطه تعلیم و تربیت اســت که باعث زایندگی آن میشــود، زیرا در برابر پدیدههای جهانی، رویکردی منفعلانه و غیرفعال به خود نمی گیرد. بروز و ظهور پدیدههایی مثل »آموزشوپرورش بینالمللی« و شکلگیری مجامع فراملی دانشــمندان و دانشــگاهیان از طریق گســترش ارتباطات فراملی، محصول این همگرایی فرهنگی جهانی اســت. )خانیکی، 1392) درواقع، این رویکرد ســعی می کند از طریق جهانیشدن، به ســاختارهای کوچک اهمیت دهد و آنهــا را جهانی کند. این مکتب برای پیشــرفت و ترقی جامعه مدنی جهانی و یا جامعه شــبکه ای، بهترین الگو را در مدرسه محوری، مشارکت از پایین، احترام به ذهنیت افراد و خلاقیت آنها می داند که به دنبال ساختارشکنی دولت تمرکزگرا و یکسان ساز است.
بر همین اساس متفکران ایران همچون شبستری و ملکیان با توجه به تأثیرات جهانیشدن و اموزش نوین به موضوعاتی همچون الگوهای سکولاریسم اسلامی پرداخته اند. مفهوم سکولاریسم اسلامی را که در چند دهه اخیر در نظام گفتاری روشنفکران و متفکران رایج شده است، در واقع میتوان جزو تأثیرات روشنفکران و تحولات معنایی ایران دانست؛ زیرا این موضوع و موضوعاتی از این قبیل به تدریج جزو زبان و گفتمان بخشی از مردم شد و بالطبع می تواند تأثیرات ساختاری و کارکردی درپی داشته باشد. گرچه واژه سکولاریسم اسلامی را روشنفکران و متفکران ابداع نکرده اند و بیشتر از طرف تحلیل گران و تفکرات آنها به وجود آمده است و گرچه در ظاهر ماهیت تضادگونه دارد، بیانگر برداشت دگراندیشان ایران از اسلام، غرب، مدرنیته و در واقع تأثیر مدرنیته بر اندیشه های متفکران ایران است.
اصطلاح سکولاریسم اسلامی بیانگر تحولات مهم فکری و گفتمان در ایران است؛ زیرا از یک طرف بیانگر شکست نظام دینی از متفکران و دگراندیشان و از طرف دیگر گویای نزاع فکری و گفتمانی در اذهان و بینش های متفکران ایران است؛ زیرا بیشتر این متفکران با توجه به ماهیت دین اسلام و قدرت آن در ایران نمی توانند معتقد به سکولاریسم غربی شوند و از طرف دیگر تحت تأثیر شدید این تفکر ـ و در کل مدرنیته ـ هستند و از نظر آنها کارآیی دنیوی این نظام بیش از نظام های دیگر بوده است. با توجه به این علل و نیز برخی علل دیگر و با بهره گیری از اندیشه ها و نظریات جدید به خصوص هرمنوتیک، ترکیبی از آموزه های اسلامی و سکولاریسم به وجود آورده اند که به نوعی یک چرخش زبانی و تفهمی محسوب میشود. اصول و ویژگی های اساسی سکولاریسم اسلامی عبارت است از:1. قرائت پذیری های متعدد از سکولاریسم؛ 2. انفکاک تفسیر از متن در نصوص اصلی اسلام؛ 3. پذیرش مرجعیت دین در فهم آموزشهای دینی، ناظر به زندگی سیاسی؛ 4. نفی جنبه مقدس و حیاتی آموزه های سیاسی و اجتماعی متون مقدس اسلام؛ 5. نگرش انسانی به آموزه ها و گزاره های دینی؛ 6 . دیدگاه زمانی به گزاره های دینی؛ 7. پذیرش مرجعیت عقل و تدوین قوانین و تنظیم زندگی سیاسی و اجتماعی؛ 8 . پذیرش نقش اصلی و بنیادین مردم در حکومت؛ 9. تقسیم بندی و انفکاک ساختاری گزاره های دینی (5) و برداشت مفهومی و اهدافی از گزاره هایی همچون عدالت؛ 10. رویکردی سیاسی به سکولاریسم و جدایی دین از دولت.
به نظر مجتهد شبستری امکان بازخوانی و بازسازی دین در دنیای امروز فراهم شده است. از این دیدگاه در نظام بازخوانی و بازسازی شده، هر سه ساحت «شریعت» و «طریقت» و «حقیقت» در دین اسلام باقی می ماند. اما در ساحت شریعت، ترکیب و آرایش جدیدی به وجود می آید. (مجتهد شبستری، 1382: 25)
عبدالله نعیم در تبیین نقش گزاره های دینی در دنیای کنونی می گوید:
عقل و تجربه بشری ما را یاری می دهند تا دریابیم که قرآن و سنت، چهارچوب کلی دولت را تحت حکومت قانون و براساس حاکمیت مردم و پاسخگو بودن دولت و دولتمردان تعیین کرده اند. برای اینکه به این رویکرد توجه جدی مبذول گردد، باید روشن شود که این رویکرد مناسب تر از دو الگوی رقیب کنونی است: الف) اعمال قوانین شریعت از سوی دولت اسلامی؛ ب) جدایی کامل اسلام و سیاست. (برگر، 1380: 131 و 132)
دکتر سروش معتقد است که در این بازسازی، برداشت و فهم جدیدی از دین شکل می گیرد. به اعتقاد طرفداران این دیدگاه چنین برداشتی از خلط ایدئولوژی و دین مصون می ماند و دین را در جایگاه حقیقی خود قرار می دهد و در نتیجه غیر ایدئولوژیک میشود. هدف این دین، معطوف به آخرت و تأمین سعادت اخروی است و دنیا به آن میزانی که به کار سعادت اخروی می آید و برای آن مزاحمت ایجاد می کند، مورد نظر دین واقع میشود و این مقدار از توجه به معنای برنامه ریزی برای دنیا، به معنای امروز کلمه و به معنای مورد نظر ایدئولوژی نیست. (سروش، 1376: 198) در واقع سکولاریسم اسلامی به نوعی به سکولاریسم حداقلی معتقد است؛ زیرا به انسان محوری در عصر سیاسی و اجتماعی، جدایی دین از دولت، انفکاک ساختاری نقش ها و اصالت بخشیدن به عقل انسانی معتقد است. اما در زمینه و اهداف، متمایز از دولتهای غربی است؛ زیرا باید جهتگیری دینی برای تحقق ارزش های دینی و تحت نظارت آموزه های دینی داشته باشد. ت و بر اساس عنایت به تفاوتها، شرایط را برای احترام به توده ها فراهم می کند. )شکوری، :1389 74) متفکران دینى براى حفظ دین در دنیاى کنونى باید در آن بازنگرى کنند تا آن را موافق با ارزشهاى لیبرال دموکراسى کنند. چراکه وی تنها یکى از ایدئولوژىهاى ممکن را براى حکومت مردمسالار در ذهن داشته و آن را ملاک داورى خود قرار دادهاست. برای همین وی معتقد است در راستای تحقق عدالت و آزادی، باید حکومت مردم سالار در جامعه برقرار شود و این امر خود گویای برداشت لیبرالی از حکومت مردم سالار است حال آنکه مردم سالاری قرائت های مختلفی دارد. (مجتهد شبستری، ، 1380: 3)
نتیجه گیری
سرمایه گذاری در آموزشوپرورش تأثیرات سرریز بسیاری را بر جامعه گستردهتر ایجاد می کند. مردم از یکدیگر یاد می گیرند. آموزش همچنین بر امنیت (پیشگیری از رفتارهای پرخطر و بزهکارانه)، تعهد اجتماعی، مسئولیت مدنی و کیفیت تصمیمات دموکراتیک تأثیر مثبت دارد. تحقیقات به طور فزاینده ای به نقش آموزش در توسعه سرمایه اجتماعی اشاره می کند (de la Fuente و Ciccone، 2002). این تأثیرات اجتماعی مثبت در زمینه برنامههای ضد فقر جنسیتی واضحتر است. به عنوان مثال، آموزش بیشتر برای زنان با برنامه ریزی خانواده بهتر و تغذیه، سلامت و آموزش بهتر برای کودکان همراه است. برای عبور از دور باطل فقر و بیماری، برنامه های آموزشی و آموزشی برای دختران و زنان ضروری است. در این زمینه، یونیسف به درستی از تأثیر چند برابری آموزش برای دختران صحبت می کند این اثرات خارجی مثبت دلیل دیگری برای مداخله دولت در آموزشوپرورش است. یکی از دلایلی که باعث میشود بازده تحصیلات عالی در کشورهای در حال توسعه نسبتاً پایین است، به فرار مغزها از کشورهای در حال توسعه به شمال ثروتمند مربوط میشود - پدیده ای که دقیقاً با پیش بینی های تئوری تجارت بین المللی مطابقت ندارد. در بخش اول مقاله، به تئوری مزیت های نسبی اشاره کردیم: هر کشوری در صادرات کالاها و خدماتی که عوامل تولید در آنها بیش از حد وجود دارد، متخصص خواهد شد. رابرت ماندل (1957) نشان داد که تحرک بینالمللی عوامل تولید را میتوان به عنوان جایگزینی برای تجارت کالا در نظر گرفت و با همان اثر. به طور خاص، این بدان معناست که اگر کشورهای در حال توسعه نیروی کار غیر ماهر و کشورهای ثروتمند دارای تعداد نسبتاً زیادی افراد بسیار ماهر باشند، ما انتظار مهاجرت کارگران غیر ماهر از جنوب به شمال و مهاجرت کارگران بسیار ماهر از شمال به جنوب را داریم. در هر دو مورد، مهاجران با این واقعیت جذب می شوند که در کشور میزبان، حقوق نسبتاً بهتری نسبت به کشورهای خود دریافت می کنند، زیرا در آنجا نسبتاً کمیاب هستند.. آموزشوپرورش میتواند با آموزش کاربرتکنولوژی مؤثر در جهت عدم وابستگی اقتصادی کشور به بیگانگان بردارد و درنتیجه کشور به توسعههمهجانبه نائل آید. به روش صحیح و کارآمد در جلوگیری از انحطاط فرهنگی در کشور قدمی مؤثربردارد که این مهم خود میتواند عاملی مؤثر در توسعههمهجانبه کشور عزیزمان ایران باشد. همچنین افرادعملاًمیتوانند با رعایت حقوق دیگران و احترام به ایشان به آموزشوپرورشودانش آموزان در این زمینه کمک نمایند که این مورد خود باعث پیشرفت و رشد همهجانبه کشور در آینده خواهد شد. آموزشوپرورش از فرهنگ گذشته کشور در جهت ساخت فرهنگی نووکارآمد اقدام نماید که این عامل خود امری مهم در توسعه جامعه خودخواهد بود. نیز آموزشوپرورشمیتواند با ایجاد روحیه مشارکتجویی و مسئولیتپذیری در دانشآموزان آنها را برای کشور مفید وکارآمد تربیت کند که این خود نوسازی و پیشرفت همهجانبه کشور امری مؤثر خواهد بود. آموزشوپرورش میتواندباتربیت به روش صحیح و کارآمد دانشآموزان از انحطاط فرهنگی در کشور جلوگیری نماید و این خود میتواند عاملی مؤثر در توسعههمهجانبه کشور عزیزمان ایران باشد. آموزشوپرورش درامرتألیف کتب باید به نحوی عمل نماید که مباحث فرهنگی و اجتماعی باعث افزایش اطلاعات دانشآموزان در این زمینه شود که این مطلب میتواند گامی مؤثر از راه پیشرفت و رشد همهجانبه کشور شود. آموزشوپرورش میتواند با افزایش آگاهیهای سیاسی معلمین از طریق ایجاد دورهها در کنار آگاهیهای علمی گامی بسیار مؤثر در راه توسعه همه جانبه کشور بردارد میتوان به این نتیجه رسید که آموزشوپرورش با ایجاد فعالیتهای فوق برنامه در افزایش آگاهیهای سیاسی شاگردان گام بردارد که این مهم میتواند در رشد و سیاسی همهجانبه کشور مؤثر باشد.
آموزشوپرورش با ایجاد انگیزه لازم در دانشآموزان و اولیا ایشان برای حضور فعال در عرصههای سیاسی کشور گامی مؤثردرراه پیشرفت سیاسی کشور و رشد همهجانبه آن بردارند. مسئولان آموزشوپرورشمیتوانند با توزیع برابر امکانات وتجهیزات آموزشی درتمامی مناطق کشور بین دانشآموزان درراه رشد تمامی استعدادها بکوشد که این خود میتوانددرراهتوسعههمهجانبه کشور عاملی مهم بشمار آید. اگر مسئولان نظام تصمیمی جدی و واقعی در مورد رسیدگی و توجه به امور معیشتی و رفاهی معلمین و رفع مشکلات ایشان که فکر ایشان را مشغول داشته است بکنند آنهامیتوانند با راحتی خیال و فکر به امر آموزش دانشآموزان که آیندهسازان فردای جامعه ایرانی هستند و به نحوی برای تربیت آنها تلاش کنند تا بتوانند آینده پیشرفته و بلندمرتبه را برای کشور نوید دهند. همچنین باید خاطر نشان کرد که رهبران و مسئولین نظام و جامعه با مدنظر قرار دادن اینکه پیشرفت و رشد جامعه میسر نمیشود مگر با رشد آموزشوپرورش و تربیت افرادی کارآمد وماهر برای در دست گرفتن چرخهای اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و… جامعه که این مهم خود میطلبد که سرانه بیشتری از درآمد کشور را به بخش آموزشوپرورش اختصاص میدهند تا انشاءالله با خواست خدا بتوانیم به رشد و توسعه و پیشرفت همهجانبه کشور دستیابیم. جهانیشدن اصطلاحی است که برای توصیف تغییرات جوامع و اقتصاد جهانی که در نتیجه افزایش چشمگیر مبادلات تجاری و فرهنگی ایجاد میشود، استفاده میشود. جهانیشدن امروزه نه تنها در زمینه های اقتصادی، تجاری و فناوری، بلکه در آموزش نیز یک روند است. جهانیشدن نشاندهنده «ارتباط بین فناوریها» است. این فناوری ها به سرعت جهان را به یک "دهکده جهانی" تبدیل کرده اند. هیچ کشوری نمی تواند در انزوا زندگی کند بدون اینکه به دنبال تأثیر روندهای جهانی و تغییر در همه زمینه های زندگی باشد. آموزش مهمترین ابزار توسعه ملی است؛ بنابراین این عصر دانش تأثیر زیادی در آموزش دارد. آموزش معلمان مغز همه رشته های آموزشی است زیرا آموزش را برای تربیت معلمان آینده ارائه می دهد. همچنین مادر همه حرفه هاست. مانند سایر مشاغل، جهانیشدن نیز بر آموزش معلمان تأثیر می گذارد.
منابع و مآخذ
· ایکنبری، جی. جا ن. (1388) جهانیشدن به عنوان سلطه آمریکا، از کتاب نظر یه های جهانیشدن. دیوید هلد و آنتونی مک گور. مسعود کرباسیان. تهران: نشر سرچشمه.
· تاملینسون، جان .( 1381 ). جهانیشدن و فرهنگ. محسن حکیمی. تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی.
· حقیقت، سیدصادق(1386)ظرفیت سنجی دین نسبت به مفاهیم سیاسی مدرن، ظرفیتسنجی دین نسبت به مفاهیم سیاسی مدرن؛مجله علوم سیاسی ش 38، تابستان
· خسروپناه، عبدالحسین، (1389). آسیبشناسی دینپژوهی معاصر، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
· جهانیان، رمضان و مریم یعقوبیان. ( 1391 ). سیاست های مدیریت بر آموزش در عصر جهانیشدن
· فصلنامه تخصصی علوم سیاسی. سال هشتم. شماره 21 .
· سند تحول بنیادین آموزشوپرورش. ( 1390 ). تصویب نهایی شورای عالی انقلاب فرهنگی در تاریخ 5/ 7/ 1390 .
· سيسميك، تيموتي، 1379 اسلام و دموكراسي، ترجمه شعبانعلي بهرامپور و حسن محدثي، تهران، ني،
· شجاعی زند، علیرضا, 1380 دین، جامعه و عرفی شدن: جستارهایی در جامعهشناسی دین، تهران، نشر مرکز،
· طباطبايي، سيد جواد، 1372. درآمدي فلسفي بر تاريخ انديشه سياسي در ايران، تهران: كوير،
· فوکو میشل. 1385.. دیرینه شناسی دانش. ترجمه سرخوش و جهاندیده. تهران؛ نی
· فوکو میشل. 1387. تولد زیست سیاست. ترجمه نجف زاده. تهران؛ نی.
· فیرحی، داود، 1391. فقه و سیاست در ایران معاصر، تهران: نشر نی،
· قادری، حاتم، 1389. اندیشه های سیاسی در اسلام و ایران، تهران: سمت،
· لیوتار، ژان فرانسو ا. ( 1381 ). وضعیت پست مدرن. حسینعلی نوروزی. تهران: نشر گام نو.
· مجتهد شبستری، محمد، 1381. ، نقدی بر قرائت رسمی از دین، تهران: طرح نو،
· هابرماس، یورگن ( 1380). جهانیشدن و آینده دموکراسی منظومه پساملی. کمال پولادی. تهران: نشر مرکز.
· Fullan, M. G., (1993). Why Teachers Must Become Change Agents, Educational Leadership Vol. 50 No. 6,
· Gallagher, T. (2005). Mediating Globalization: Local Responses to Political and Economic Pressures, British Educational Research Journal, Vol. 31, No. 1
· Herbert, McNergney, Robert F. and Joanne M. (2001) Foundations of Education: The Challenge of Professional Practice Boston Allyn and Bacon.
· Linda Darling-Hammond, John Bransford Preparing Teachers for a Changing World: What Teachers
· Should Learn and Be Able to Do, Jossey Bass Publishers 989 Market Street San
· Francisco, www.josseybass.com.
· O’Sullivan, E. (2008). Finding our Way in the Great Work. Journal of Transformative Education,
· Tikly, L. (2001). Globalization and Education in the Postcolonial World: Towards a Conceptual Framework. Comparative Education, Vol. 37, No. 2 Pp. 151 - 171.
· UNESCO, (1996) Learning: the Treasure within Report to UNESCO of the International Commission on Education for the 21st Century (Chair: J. Delors) Paris: UNESCO.
· T. Friedman The lexus and the olive tree (Anchor Books, New York, 1999).
· . L. Tikly Globalisation and education in the postcolonial world: Towards a conceptual framework, Comp Ed, 37(2), 156 (2001).
· C. Tilly, Past, present, and future globalizations (Teachers College Press, New York, 2004).
· Pennycook Global Englishes and transcultural flow (Routledge, New York, 2006).
· Welmond, M. (2002). Globalization Viewed from the Periphery: The Dynamics of Teacher Identity in the Republic of Benin. Comparative Education Review, Vol. 46, No. 1
· World Conference on EFA, Jomtien, (1990). .http://www.unesco.org/en/efa/the-efa-movement/jomtien1990/
· Yang, B. (2004). Holistic Learning Theory and Implications for Human Resource Development, Advances in Developing Human Resources, 6, 241. SAGE, online version.
[1] دانشجوی دکترای علوم سیاسی، واحد خرم آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، خرم آباد، ایران
[2] گروه علوم سیاسی، واحد تاکستان، دانشگاه آزاد اسلامی، تاکستان، ایران (نویسنده مسئول) yashamsini@gmail.com
[3] گروه علوم سیاسی، واحد خرم آباد، دانشگاه آزاد اسلامی، خرم آباد، ایران