A Reflection on the Single Narratives of Mohammad ibn Sinān in the Four Shia Hadith Books
Subject Areas : Quarterly Journal of Research for the Studies of the Ahl al-Baytsajad salami 1 , Mojgan Sarshar 2 , محمد شریفانی 3
1 - Faculty of Law, Theology, and Political Science, Unit of Sciences and Research, Islamic Azad University, Tehran, Iran
2 - Azad Islamic University
3 - دانشگاه علامه طباطبایی
Keywords: Mohammad ibn Sinān, Exaggeration, Narrative, Single Hadith, Intellect.,
Abstract :
Moḥammad ibn Sinān Zāhari (d. 220 AH) is one of the prolific narrators who has had a significant impact on the Jurisprudence and Hadith of the Imāmiyyah. Many prominent schʾolars of Hadith criticism, such as Ibn al-Ghadhāʾīri in al-Dhuʿafā, Ibn Najāshi in al-Rijāl, Sheikh Tūsi in al-Fihrist and al-Tahdhibain, Shahid Thāni in al-Rawḍāt al-Bahīyyah, and Khoei in Muʿjam Rijāl al-Hadith, have criticized him and some believe that he is accused of exaggeration, elevation, and weakness. Consequently, especially his solitary narrations have been deemed unreliable. This paper endeavors to examine 8 solitary narrations of Mohammad ibn Sinān in al-Kāfi and al-Tahdhīb, by referring to evidence and real testimonies, as well as the statements of eminent scholars of Hadith criticism, to delve into the attributes of weakness attributed to his narrations in order to achieve a more comprehensive understanding of his status. The texts of these narrations have been evaluated considering their tendency towards exaggeration and lack of rational consistency. The most significant finding of this research is that upon scrutinizing and analyzing some of Ibn Sinan's narrations, the narrations are weakened due to possessing numerous characteristics such as exaggeration, elevation, and extremism, rendering them unreliable and contrary to reason. Therefore, the opinions of prominent scholars in regard to the weakness of Mohammad ibn Sinan's character and the rejection of his solitary narrations are deemed accurate and valid.
قرآن کریم.
- ابناثیر جزری، مبارکبنمحمد. (1367ش). النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، قم: مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، چاپ چهارم.
- ابنبابویه، محمدبنعلی. (1414ق). الإعتقادات الإمامیه، قم: کنگره شیخ مفید، چاپ دوم.
- .......................................... (1413ق). منلایحضره الفقیه، قم: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم.
- ابنداود حلی، حسنبنعلی. (1392ق). رجال ابنداود، نجف: المطبعه الحیدریه.
- ابنغضائری (واسطی بغدادی) احمدبنحسین. (1422ق). الرجال، قم: مؤسسه دارالحدیث، چاپ اول.
- ابنقولویه، جعفربنمحمد. (1356ش). کاملالزیارات، نجف اشرف: دارالمرتضویه، چاپ اول.
- ابنمنظور، محمدبنمکرم. (1414ق). لسانالعرب، بیروت: دارصادر، چاپ سوم.
- ابننجاشی، ابوالعباس احمدبنعلی. (1365ش). الرجال، قم: مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ ششم.
- بحرالعلوم طباطبائی، محمدمهدیبنمرتضی. (1363ش). الفوائد الرجالیه، تهران: مکتبه الصادق(ع)، چاپ اول.
- بهبودی، محمدباقر. (1370ش). گزیده تهذیب، تهران: انتشارات کویر، چاپ اول.
- جبعی عاملی، زینالدینبنعلی. (1410ق). الروضه البهیه فی شرح اللمعهالدمشقیه، قم: انتشارات داوری، چاپ اول.
- جوادی آملی، عبدالله. (1401ش). تسنیم فی تفسیر القرآن الکریم، قم: مرکز نشر اسراء، چاپ اول.
- خویی، ابوالقاسم. (1409ق). معجمرجالالحدیث، قم: الخوئی الإسلاميه، چاپ چهارم.
- راغب اصفهانی، حسینبنمحمد. (1412ق). مفردات الفاظ قرآن، بیروت: دارالقلم و دمشق: الدارالشامیه، چاپ اول.
- سبحانی تبریزی، جعفر. (1377ش). کلیات فی علمالرجال، قم: جماعه المدرسين بقم، مؤسسة النشر الاسلامي.
- طباطبایی، محمدحسین. (1417ق). المیزان فی تفسیر القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم.
- طبرسی، فضلبنحسن. (1372ش). مجمعالبیان لعلوم القرآن، تهران: انتشارات ناصرخسرو، چاپ سوم.
- طوسی، محمدبنحسن. (1390ق). الاستبصار فیما اختلف من الاخبار، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول.
- ........................................... (بیتا). التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت: دارالاحیاء التراث العربی، چاپ اول.
- ............................................ (1407ق). تهذیبالأحکام، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم.
- ............................................. (1373ش). رجال الطوسی، قم: جماعه المدرسين في الحوزه العلميه بقم، مؤسسة النشر الإسلامي، چاپ سوم.
- ............................................. (1420ق). فهرست کتب الشیعه و أصولهم و أسماء المصنفین و أصحاب الأصول، قم: مکتبه المحقق الطباطبایی، چاپ اول.
- فراهیدی، خلیلبناحمد. (1409ق). کتاب العین، قم: مؤسسه دارالهجره، چاپ دوم.
- فولادوند، محمدمهدی. (1418ق). ترجمه فولادوند، تهران، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، چاپ سوم.
- کشی، محمدبنعمر. (1409ق). اختیار معرفهالرجال، مشهد: مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول.
- کلینی، محمدبنیعقوب. (1407ق). الکافی، تهران: دارالکتبالاسلامیه.
- مجلسی، محمدباقر. (1403ق). بحارالانوار الجامعه لدرر الأخبار الائمه الاطهار، بیروت: داراحیاء التراث العربی، چاپ دوم.
- .................................. (1406ق). ملاذالأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، قم: کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول.
- ................................... (1404ق). مرآةالعقول في شرح أخبار آلالرسول، تهران: دارالکتبالاسلامیه، چاپ دوم.
- مشکور، محمدجواد. (1372ش). فرهنگ فرق اسلامی، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ دوم.
- مکارم شیرازی، ناصر. (1374ش). تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الاسلامیة، چاپ اول.
- نوری، میرزا حسین. (بیتا). فصلالخطاب، چاپ فرهنگ و معارف اسلامی، چاپ افست.
تأملی بر روایتهای متفرد محمد بن سنان در کتب اربعه حدیثی شیعه
تأملی بر روایتهای متفرد محمد بن سنان در کتب اربعه حدیثی شیعه
سجاد سلامی1
مژگان سرشار2
محمد شریفانی3
تاریخ دریافت: ۳۱/۰۲/140۳ تاریخ پذیرش: ۱۲/0۵/140۳، صفحۀ ۸۴ تا ۹۷ (مقالۀ پژوهشی)
چکیده
یکی از راویان پر حدیث در کتب اربعه حدیثی شیعه، محمد بن سنان زاهری (م.220ق) است. تعداد زیادی از بزرگان رجالی همچون ابنالغضائری در الضعفاء، ابننجاشی در الرجال، شیخ طوسی در الفهرست و التهذیبین، شهیدثانی در الروضه البهیه و خوئی در معجم رجالالحدیث وی را تضعیف کردهاند و بعضاً معتقدند که وی متهم به غلو، ارتفاع و ضعف است، لذا به ویژه روایتهای مفرد او را از حیز اعتبار ساقط کردهاند و در مقابل گروهی دیگر همانند سیدبنطاووس در فلاحالسائل، شیخ حر عاملی در وسائلالشیعۀ، مجلسی اول در روضۀالمتقین، مجلسی دوم در المرآۀالعقول و الوجیزه، سید بحرالعلوم در الفوائدالرجالیۀ او را توثیق کردهاند. در این نوشتار کوشش شده است تا با بررسی 8 روایت مفرد محمدبنسنان در الکافی، الفقیه و التهذیب و استناد به قرائن مختلف به بررسی ویژگیهای تضعیفی نامبرده بپردازیم تا به اطلاعات جامعی از احوال او دست یابیم. متن این روایتها را با توجه به مخالفت آنها با قرآن، مقایسه با سایر احادیث صحیح متشابه یا مخالف، میزان سازش آنها با عقل، نظرات مفسران و مانند این معیارها ارزیابی کردهایم. مهمترین نتیجه پژوهش این است که با توجه به بررسی و تحلیل متن روایتهای متفرد ابنسنان، روایتهای وی به دلیل برخورداری از ویژگیهای تضعیفی متعددی همچون اختلال، اضطراب غلو، ارتفاع و افراط دارای ضعف هستند و در نتیجه آرای بزرگان رجالی در باب ضعیف بودن شخصیت محمدبنسنان و روایتهای مفرد وی صحیح است.
کلیدواژهها: محمد بن سنان زاهری، روایت مفرد، جرح و تعدیل، تضعیف و توثیق.
1. درآمد
اگر چه حدیث در کنار قرآن کریم به عنوان یک حجّت پذیرفته شده و راهنمای دینشناسی شناخته میشود؛ ولیکن با عنایت به اینکه صدور روایات از معصومان قطعی نیست، استناد به حدیث در گرو اعتبارسنجی آن است و در این باب بررسی رجالی نقش عمدهای را ایفا میکند. از این رو عالمان رجالی در راستای بررسی احوال راویان به منظور دستیابی به اعتبار یا عدم اعتبار نقل آنان به جد کوشیدهاند. ثمره این کوششها تکیهگاهی برای عالمان و حدیث پژوهان در عرصه معرفتهای رجالی است که در آیۀ 6 سوره حجرات بدین مهم نیز اشاره شده است. در این مسیر یکی از راویانی که مورد بررسی و نقادی علمای رجال قرار گرفته ابوجعفر محمد بن حسن بن سنان زاهری خزاعیِ هَمدانیِ کوفی است. نام پدر وی، «حسن» بوده که بنابر نقل ابننجاشی در الفهرست به نقل از ابوعبداللهبنعیاش آمده که محمدبنسنان، او را در زمان کودکی از دست داد و پدربزرگش؛ سنان، سرپرستی وی را برعهده گرفت. بدین دلیل وی به «ابنسنان» ملقب شده است. او از نوادگان زاهر از موالی عمرو بنحمق خزاعی است. از تاریخ ولادت وی اطلاعی در دست نیست؛ امّا گویا در سال 220قمری درگذشته است. وی تألیفات متعددی را از خود به جای گذاشت؛ به طوری که شیخ طوسی و ابنشهر آشوب تعداد تألیفات او را همردیف با تألیفات حسینبنسعید اهوازی که بالغ بر 30 کتاب است قرار دادهاند که بنابر نقل نجاشی در الفهرست خود، کتابهای الطرائف، الأظلّۀ، المکاسب، الحجّ، الصید والذبائح، الشراء والبیع، الوصیّۀ و النوادر را میتوان به عنوان تصنیفات محمدبنسنان معرفی کرد. وی فردی کوفی و همزمان امام کاظم (ع)، امام رضا (ع) و امام جواد (ع) بوده است. از او در کتب اربعه نزدیک به 1000 روایت نقل شده که بنابر نقل خوئی در معجم رجالالحدیث، عنوان "محمدبنسنان" در اسناد 797 حدیث وجود دارد و در مابقی نیز از او با لفظ "ابنسنان" یاد شده است. او از 150 نفر روایت نقل کرده و از وی نیز 70 نفر روایت نقل میکنند. (ر.ک: طوسی، 1407: ج1، ص289). عدهای از بزرگان رجالی همچون ابنالغضائری در الضعفاء، ابننجاشی در الرجال، شیخ طوسی در الفهرست و التهذیبین، شهید ثانی در الروضه البهیه و خوئی در معجم رجالالحدیث وي را تضعیف کردهاند و بعضاً او را به داشتن اندیشۀ غلوآمیز، افراط و ارتفاع متهم کردهاند؛ اتهامی که او را تضعیف و ما را در پذیرش روایاتش دچار تردید خواهد کرد. با عنایت به جایگاه شخصیتی محمدبنسنان، تعداد زیاد روایتهای او در کتابهای حدیثی شیعه و روایتهای متفاوتی که در جوامع مختلف حدیثی درباره او وارد شده و با نظر به اینکه یکی از برترین شیوهها در سنجش شخصیّت، جایگاه و موقعیت راویان، رجوع به منقولات و آثار آنان است، شایسته است به منظور بازشناسی حال وی تأملی در تعدادی از روایتهای متفرد او در الکافی، الفقیه و التهذیب که به عمل آید تا از این رهگذر بتوانیم به نظری جامع دربارۀ او دست یابیم. لازم به ذکر است با توجه به اینکه روایات الاستبصار متکی بر روایات التهذیب است، به دلیل محدودیت صفحات از ذکر روایات آن خودداری شده است.
2. طرح مسأله
موضوع جرح یا تعدیل و بررسی میزان اعتبار روایتها، یکی از برجستهترین امور در واکاوی یک راوی است. پذیرش یا رد روایتهای تعداد بسیاری از راویانی که در احوال رجالی آنها تشتت آراء وجود دارد، میتواند از اهمیّت بالایی برخوردار باشد. یکی از مشهورترین این راویان که بزرگان اختلاف نظر شدیدی درباره او دارند «محمد بن سنان» است. با توجه به این پراکندگی آراء، همواره این تردید برای افراد و به ویژه پژوهشگران حدیثی به وجود میآید که شخصیت او چگونه است. بنابراین بهترین راه این است که به سراغ روایتهای متفرد وی برویم که اتفاقاً مورد خدشه ابن غضائری و ابن نجاشی نیز قرار گرفتهاند. در نتیجه مسأله اصلی پژوهش این است که با جمعآوری روایات متفرد محمد بن سنان در کتابهای اصلی حدیثی شیعه؛ «الکافی، الفقیه، التهذیب» و واکاوی و بررسی فقهالحدیثی و انجام شیوههای ارزیابی متن احادیث به نوع و فحوای آنها دسترسی پیدا کرده تا از این طریق آرای رجالی مختلف را درباره او مورد ارزیابی قرار داده و دریابیم که چه رأیی میتوان درباره او صادر کرد. از این رو در این تحقیق مبنای نگارنده این است که متفردات محمد بن سنان که محتملالفسق به نظر میرسد، بررسی شود، چرا که در خصوص سایر روایتهای وی که با ثقات مشترک است، آنها را به اعتبار همان ثقات نه به اعتبار اینکه از محمد بن سنان نقل شده است، میپذیریم.
3. آرای علمای حدیث و رجال درباره محمد بن سنان
در سه موضع از کتاب اختیار معرفۀ الرجال روایتها و نظرات متفاوتی از کشی درباره محمدبنسنان نقل شده است، امّا در موضع ابتدائی به نقل از استادش حمدویه میگوید: «ایوببننوح روایت کردن احادیث محمدبنسنان را جایز نمیدانست» (کشی، 1409: ج1، ص389). نجاشی در الفهرست به نقل از ابو العباس احمد بن محمد بن سعید، درباره محمدبنسنان چنین آورده است: «او مردی ضعیف است و به هیچ وجه نمیشود بر وی اعتماد کرد و آنچه را که به تنهایی نقل میکند قابل توجه نیست» (ابننجاشی، 1365: ص328). شیخ طوسی نیز در الرجال از وی با تعبیر «ضعيف» یاد میکند (طوسی، 1373: ص۳۶۴)، در الفهرست آورده است «محمدبنسنان مورد طعن واقع شده و تضعيف شده است و همه روايتهای او براي ما نقل شده است بجز آنهايي كه مشتمل بر غلو و تخليط است» (همو، 1420: ص406)، در تهذيبالأحكام نیز بیان میکند که «وی مورد طعن واقع شده و حقیقتاً ضعيف است و نمیتوان به متفردات او عمل کرد» (همو، 1407: ج7، ص361) و در الاستبصار اشاره میکند که «محمدبنسنان فردی مطعون و ضعیف است که به متفرداتش عمل نمیشود و اصحاب روایتهای او را از غلو پالایش کردهاند» (همو، 1390: ج3، ص224). شیخ مفید در الرسالة الهلالية بعد از نقل حديث «شهر رمضان ثلاثون يوماً لاينقص أبداً»، میگوید: «این حدیث شاذ، نادر و غیرقابل اعتماد است. در طریق آن محمدبنسنان وجود دارد. بر وی طعن زدهاند. شیعه در متهم بودن و ضعف او اختلافی ندارد. کسی که چنین بود نمیشود در مسائل دینی به وی اعتماد کرد» (بحرالعلوم طباطبایی، 1363: ج۳، ص253). ابنغضائری در الرجال درباره محمدبنسنان گفته است: «ضعیف و اهل غلو است و به وی نمیتوان اعتماد کرد» (ابنغضائری، 1422: ج1، ص92). ابنداوود حلی در الرجال خود بعد از آوردن اقوال نجاشی و شیخ طوسی مبنی بر ضعف و طعن محمدبنسنان از زبان خود وی نقل کرده که قبل از مرگش گفته است: «از آنچه من روايت كردهام، چيزي از قولم نقل نكنيد، زيرا اينها كتبي است كه از بازار خريدم» و سپس مینویسد: «بیشتر روایتهای او فساد است» (ابنداوود حلی، 1392: ص273). زینالدین بن علی بن احمد عاملی جُبَعی معروف به شهید ثانی در الروضه هنگام بررسی روایتی که محمدبنسنان در طریق آن است وی را ضعیف معرفی میکند و میگوید: «درباره محمدبنسنان دو قول وجود دارد که قول صحیحتر و مشهورتر تضعیف است» (جبعی عاملی، 1410: ج5، ص160)، همچنین همانگونه که بحرالعلوم طباطبایی در فوائدالرجالیه آورده، نظر شهید ثانی به تضعیف محمدبنسنان را دانشمندان متأخر او مانند شیخ حسن صاحب معالم (فرزند شهید)، محمد صاحب استقصاء الاعتبار و محمد صاحب مدارک (نوههای شهید)، محقق اردبیلی، محقق داماد و فاضل استرآبادی نیز پذیرفتهاند (بحرالعلوم طباطبائی، 1363: ج2، ص259). از صفوان بن يحيي نقل شده است که: «محمدبنسنان از غلات بود و ما در مقابل او ايستاديم» (کشی، 1409: ج1، ص507). خویی نیز در معجم رجالالحدیث آورده است: «با وجود تضعیف ابنعقده، نجاشی، شیخ طوسی، شیخ مفید و ابنغضائری و کذاب خواندن وی توسط فضلبنشاذان، توثیق مفید در ارشاد و حضورش در سلسله اسناد کتابهای کاملالزیارات ابنقولویه و تفسیر علیبنابراهیم قمی موجب اعتماد بر وی و عمل به روایتهایش نمیشود» و بدین ترتیب او را ضعیف میشمرد و توثیقش را معتبر نمیداند (خویی، 1409: ج17، ص169).
4. روایتهای محمد بن سنان در الکافی، الفقیه و التهذیب
همانگونه که پیشتر گفته شده یکی از دلایل تضعیف روایتهای مفرد محمدبنسنان از دیدگاه بزرگان رجالی، غلو، افراط، ارتفاع و به تبع مخالفت با عقل در روایتهای اوست. در این نوشتار هر اشکالی که نویسنده از متن روایت به دست میآورد، به مدد مقایسه با آیات قرآن، سنت و سیره، تاریخ و واقعیتهای اطراف و نظرات مفسران است. معالوصف در ادامه تعداد 8 روایت مفرد منقول از وی در ذیل موضوعات امامت و رهبری، ایمان و کفر، اموات و مردگان، روزه، حدود، دیه، طهارت و ازدواج از الکافی، الفقیه و التهذیب آورده میشود.
یکی از موضوعاتی که محمدبنسنان در آن به نقل روایت پرداخته بحث امامت و رهبری است در ادامه یکی از این روایتها بیان میشود. در روایتی محمدبنسنان آورده است که يك سال پيش از آنكه ابو الحسن موسى (ع) به عراق آيد خدمت آن حضرت رسيدم و پسرش على (ع) در برابر او نشسته بود، به من نگاهى كرد و فرمود: اى محمد متوجه باش كه در اين سال جنبشى (سفرى) باشد، از آن بىتابى مكن، گويد: گفتم، قربانت چه مىشود آنچه فرمودى مرا پريشان كرد؟ فرمود: من نزد اين سركش مىروم ولى از خود او به من آفتى نرسد و نه از آنكه بعد از او باشد، گويد: گفتم: آن چه باشد؟ قربانت، فرمود: هر كه ستم كند به حق اين پسرم و منكر امامتش گردد بعد از من چون كسى است كه ستم به على بن أبى طالب (ع) كرده و منكر امامت او شده بعد از رسول خدا (ص)، گويد: گفتم: اگر خدا به من عمرى داد حق وى را به او تسليم كنم و به امامتش اقرار نمايم، فرمود: اى محمد، راست گفتى خدا عمر تو را طولانى كند و حق او را به وى تسليم كنى و معترف به امامت او و امامت آن كه بعد از او است باشى، گويد: گفتم: او كيست؟ فرمود: محمد پسرش، گويد: گفتم: براى او هم رضا و تسليم دارم. (کلینی، 1407: ج1، ص319)
عبارت «وَ عَلِيٌّ ابْنُهُ جَالِسٌ بَيْنَ يَدَيْهِ فَنَظَرَ إِلَيَّ» در متن روایت گواهی میدهد که راوی مدعی بینایی است. درحالیکه همانگونه که بهبودی در عللالحدیث آورده محمد بن سنان متهم بود که از اول کودکی نابینا و مکفوف البصر بوده است و این طعن بزرگی بود بر احادیث و کتابهایی که بر مردم املاء میکرد و میگفت: من این احادیث را در دوره جوانی استماع کردهام و به کتابت آوردهام ولی بعداً به کوری و نابینایی دچار شدهام. این احادیث که بر بینایی او شهادت میدهد و اصرار هم دارد که در متن حدیث، سندی ارائه کند که بینایی او را به اثبات برساند حجّت نخواهد بود، زیرا از زبان خودش روایت شده است. (بهبودی، 1378: ص16) همچنین روایت مورد بحث در نظر مشهور علما نیز ضعیف تلقی شده است. (مجلسی، 1404: ج3، ص371) بنابراین قابل قبول نیست.
یکی دیگر از موضوعاتی که محمدبنسنان در آن به نقل روایت پرداخته بحث ایمان و کفر است. از جمله در روایت ذیل بنگرید: از محمدبنسنان نقل شده است که امام صادق(ع) فرمود: هر كه در هر روز صد بار بگويد: أستغفراللَّه، خداوند هفتصد گناه او را بيامرزد و در بندهاى كه هر روز هفتصد گناه كند، خيرى نيست. (کلینی، 1407: ج2، ص439)
استغفار از ریشه غفران در اصل به معنای پوشیدن چیزی میآید که انسان را از آلودگی نگه دارد؛ بنابراین، استغفار، درخواست مصونیت از عذاب با گفتار و رفتار است. (راغب اصفهانی، 1412: ص609) استغفار و طلب مغفرت از خداوند متعال امری بسیار پسندیده است و حکایت از خضوع و خشوع در برابر خالق هستی را دارد و در روایتهای متعددی نیز به آن توصیه شده است، امّا این که ذکر استغفرالله چند بار باید تکرار شود گرچه در بعضی روایتها همانند روایت فوق صد بار و در بعضی هفتاد بار (ابنبابویه، 1413: ج1، ص489) توصیه شده است، ولیکن به نظر میرسد که محدود به عدد خاصی نیست و هرچه انسان این ذکر را بیشتر بگوید بگوید، شاید مطلوبتر باشد. آن هم بستگی به بسیاری شرایط دیگر دارد. البته که باید در زمان گفتن این ذکر، همانند دیگر اذکار به حقیقت آن توجّه داشت و آداب مربوط بدان را رعایت کرد. علاوه بر این کلینی در ذیل این روایت، در پاورقی آورده، لفظ «کل» که در دو جای این روایت آمده، در بعضى از روايتها ديده نمىشود، پس ممكن است منظور هفتصد گناه در زمان حياتش باشد. (کلینی، 1407: ج2، ص439) معالوصف گویی این روایت دارای اضطراب هم هست که بیشک این مطلب به وثاقت و صحت حدیث خدشه وارد میکند. افزون بر این، روایت فوق در تعابیری غلوآمیز بیان صد بار ذکر استغفرالله را مایۀ آمرزش هفتصد گناه شمرده، ولیکن استغفار سبب آمرزش هر گناهی نمیشود چنان که آیۀ 113 سوره توبه خبر از ممنوعیت استغفار براى مشرکان مىدهد. چرا که شرك، گناهى نابخشودنى است و حتّى استغفار پيامبر(ص) براى مشركان بىاثر است. (مکارم شیرازی، 1374: ج3، ص511). همچنین در آیۀ 8 زلزال (و هر كه هموزن ذرّهاى بدى كند [نتيجه] آن را خواهد ديد.) به کیفر دقیق الهی براساس اعمال اشاره شده است، بنابراین اگر قرار باشد که انسان کار یا کارهای بدی انجام دهد و عکسالعمل آن را با تنها ذکر استغفار حتی صدمرتبه و بیشتر نبیند، مضمون آیه زیر سوال میرود و با نظم آفرینش نیز سازگاری ندارد. لازم به ذکر است که این روایت علاوه بر غلو، اضطراب، مخالفت با عقل و آیه قرآن، در نظر مشهور علماء نیز ضعیف شمرده شده است. (مجلسی، 1404: ج11، ص311) بنابراین با توجّه به تمامی موارد پیش گفته، متن روایت مورد خدشه است و نمیتواند عیناً کلام معصوم باشد.
3.4. اموات و مردگان
از موضوعات دیگری که محمدبنسنان در آن به نقل پرداخته بحث اموات و مردگان است. در روایت از ابنسنان نقل شده است: ابوالجارود گويد: امام باقر(ع) فرمود: از جمله سخنان موسى(ع) به هنگام مناجات با خدا، اين بود كه گفت: پروردگارا! كسى كه مردهاى را غسل دهد، چه پاداشى دارد؟ فرمود: او را از گناهانش پاك نمايم بهسان روزى كه مادرش او را زاييده است. (کلینی، 1407؛ ج3، ص164)
این روایت در تعابیری غلوآمیز، پاداش غسل میت را پاک شدن کامل گناهان غسلدهنده بهسان روزى كه از مادر زاییده شده تلقی کرده است. امّا با تفحص در آیههای قرآن از قبیل آیۀ 31 نساء که میفرماید: (اگر از گناهان بزرگى كه از آن[ها] نهى شدهايد دورى گزينيد، بدیهاى شما را از شما مى زداييم، و شما را در جايگاهى ارجمند درمىآوريم.)، آیۀ 49 کهف که بیان میکند: (و كارنامه [عمل شما در ميان] نهاده مىشود، آنگاه بزهكاران را از آنچه در آن است بيمناك مىبينى، و مىگويند: «اى واى بر ما، اين چه نامهاى است كه هيچ [كار] كوچك و بزرگى را فرو نگذاشته، جز اينكه همه را به حساب آورده است.» و آنچه را انجام دادهاند حاضر يابند، و پروردگار تو به هيچ كس ستم روا نمىدارد.)، آیۀ 37 شوری که متذکر میشود: (و كسانى كه از گناهان بزرگ و زشتكاریها خود را به دور مىدارند و چون به خشم درمىآيند درمىگذرند.) و آیۀ 53 قمر که میفرماید: (و هر خرد و بزرگى [در آن] نوشته شده.) مشاهده میشود که مسألۀ بزرگ و كوچكى گناه در قرآن بارها مطرح شده است و گناهانی که بندگان مرتکب میشوند همه در یک رتبه قرار ندارند. بر این اساس، آمرزیده شدن آن نیز بستگی به نوع گناهی دارد که شخص مرتکب شده است، ممکن است گناهی با یک استغفار زبانی بخشیده شود، درحالیکه برای زدوده شدن گناهی دیگر نیاز به زحمت و جبران بیشتری باشد. در این روایت نیز تعابیری که مطرح شده، نه تنها با تسبیب نمیسازد و عقل آن را نمیپذیرد بلکه با آیات قرآن نیز سازگاری ندارد. چرا که عقل بشر نمیپذیرد که هزاران بدی که با کنشی در طبیعت مواجه میشود، صرفاً با غسل مردهای، همگی پاک شود. همچنین به عقیده برخی محققان بعضی از گناهان کبیره هستند که بیشک با انجام کارهای خیر مثل غسل دادن میت آمرزیده نخواهند شد، چنانکه آیۀ 48 نساء میفرماید: (مسلماً خدا، اين را كه به او شرك ورزيده شود نمىبخشايد و غير از آن را براى هر كه بخواهد مىبخشايد) این مطلب را دربرمیگیرد. علاوه بر این مجلسی نیز در مرآةالعقول این حدیث را ضعیف خوانده است. (مجلسی، 1404؛ ج13، ص347) بنابراین با توجه به نکات بیان شده، متن روایت مورد خدشه است و نمیتواند عیناً کلام معصوم باشد.
4.4. روزه
یکی دیگر از موضوعاتی که محمدبنسنان در آن به روایت پرداخته بحث روزه است، در ادامه یکی از این روایتها آورده میشود. محمدبنسنان آورده است که حذیفه بن منصور گويد: از امام صادق (ع) نقل شده است كه فرمود: ماه رمضان سى روز است و هرگز كم نمىشود. (کلینی، 1407: ج4، ص78)
کلینی سه روایت را که همین معنا را میرسانند در الکافی نقل کرده که در سند دو روایت از آن «ابن سنان» آمده و در سومی نیامده است. این روایت درصدد است تا به خواننده القاء کند که ماه رمضان30 روز است و کمتر نمیشود. درحالیکه همانگونه که بیان خواهد شد این روایت هم مخالف با واقعیت خارجی و شواهد علمی است و هم مخالف با نص صریح قرآن است. همانگونه که بهبودی در معرفهالحدیث آورده این روایت جزو احادیث عددیه است. از نظر وی این روایت از جعلیهای عبدالکریم بن ابی العوجاء و از زمره روایتهای مردود است. چرا که برخلاف نص صریح قرآن است که در آیۀ 185 بقره فرموده است: (ماه رمضان [همان ماه] است كه در آن، قرآن فرو فرستاده شده است، [كتابى ] كه مردم را راهبر، و [متضمّن] دلايل آشكار هدايت، و [ميزان] تشخيص حق از باطل است. پس هر كس از شما اين ماه را درك كند بايد آن را روزه بدارد) و در آیۀ 189 بقره میفرماید: (در باره [حكمت] هلالها[ى ماه] از تو مىپرسند، بگو: «آنها [شاخص] گاهشمارى براى مردم و [موسم] حجّاند.» و نيكى آن نيست كه از پشت خانهها درآييد، بلكه نيكى آن است كه كسى تقوا پيشه كند، و به خانهها از در [ورودى] آنها درآييد، و از خدا بترسيد، باشد كه رستگار گرديد.) و معیار ماه رمضان رؤیت ماه دانسته شده است. (بهبودی، 1427: ص16) براساس این آیه روشن است كه ماه رمضان نيز مانند ساير ماههاى قمرى كم و زياد مىشود و ملاک شمارش تعداد روزهای ماههای قمری، رؤیت هلال ماه است. بنابراین ممکن است گاهی 29 روزه باشد و گاهی 30 روزه، چنانکه این موضوع در روایتهای صحیحی ازجمله؛ «ابو عبدالله صادق (ع) میگفت: اگر با دیدن هلال رمضان روزه بگیری و با دیدن هلال شوال افطار کنی روزه ماه رمضان را کامل کردهای گرچه فقط بیست و نه روز روزه گرفته باشی زیرا رسول خدا صلوات الله علیه گفته است گاهی ماه رمضان بیست و نه روز میشود.» (بهبودی، 1370: ج2، ص239)، «به ابو عبدالله صادق (ع) گفتم من بر اساس رؤیت هلال ماه رمضان بیست و نه روز روزه گرفتم و روز سیام آن را قضا نکردم. ابو عبدالله گفت من نیز بیست و نه روز روزه گرفتهام و روز سیام را قضا نکردهام. ابو عبدالله گفت: رسول خدا که صلوات خدا بر او نازل باد گفت: گاهی ماه رمضان سی روز است و گاهی بیست و نه روز.» (همان، ص239)، «ابو عبدالله صادق (ع) گفت: جدم رسول خدا که صلوات خدا بر او نازل باد با انگشتان دست خود اشاره کرد و گفت ماه قمری گاه سی روز کامل دارد و گاهی بیست و نه روز میشود. من گفتم ماه رمضان چطور آیا ماه رمضان سی روزه خواهد بود و یا امتیاز خاصی ندارد و مانند سایر ماهها گاهی بیست و نه روز میشود؟ ابو عبدالله گفت: ماه رمضان نیز مانند سایر ماهها است که گاهی سی روز کامل دارد و گاهی بیست و نه روز میشود.» (همان، ص240) و «به ابوعبدالله صادق (ع) گفتم: آیا ماه رمضان همیشه سی روز کامل است؟ ابو عبدالله گفت نه ماه رمضان نیز مانند سایر ماههای قمری است.» (همان، ص243) نیز آمده است. شيخ مفيد نیز در رسالة العددية خود از اين دست روايات مورد بحث با عنوان احاديث شاذ، مجهولالسند و غيرمعتمد ياد كرده است. (خوئی، 1409: ج1، ص29و30) علاوه بر این همانگونه که در مرآة العقول نیز آمده این روایت از دیدگاه مشهور علما نیز ضعیف است، (مجلسی، 1404: ج16، ص235) بنابراین با توجّه به همۀ این موارد، روایت مورد بحث قابل قبول و استناد نیست.
5.4. حدود
یکی دیگر از موضوعاتی که محمدبنسنان در آن به نقل روایت پرداخته بحث حدود است، در ادامه یکی از این روایتها بیان میشود. محمدبنسنان در روایتی نقل کرده است که علاء فضيل بن يسار گويد: به امام صادق (ع) عرض كردم مردى پس از اينكه اقرار كرده است به فرزندى طفلى، او را از خود نفى میكند حكم چيست؟ فرمود: اگر فرزند از همسر آزاد است، پدر را پنجاه تازيانه میزنند مطابق حدّ زناى برده و اگر فرزند از كنيزش باشد حدّ ندارد. (ابن بابویه، 1413: ج4، ص53)
در عبارت «إِنْ كَانَ الْوَلَدُ مِنْ حُرَّةٍ جُلِدَ الْأَبُ خَمْسِينَ سَوْطاً» از این روایت نسبت به مصدر اولیه آن (کلینی، 1407: ج7، ص262) «إِنْ كَانَ اَلْوَلَدُ مِنْ حُرَّةٍ جُلِدَ اَلْحَدَّ خَمْسِينَ سَوْطاً» تحریف صورت گرفته که از اختلاف و اضطراب این روایت با مصدر اولیهاش خبر میدهد. در این روایت اگر حکم زنا مورد بحث است که بنابر آیۀ 2 نور که میفرماید: (به هر زن زناكار و مرد زناكارى صد تازيانه بزنيد) باید بهعنوان حد، صد تازیانه بخورد نه پنجاه تازیانه و اگر حکم قذف آزاد مورد بحث است که بنابر آیۀ 4 نور میفرماید: (و كسانى كه نسبت زنا به زنان شوهردار مىدهند، سپس چهار گواه نمىآورند، هشتاد تازيانه به آنان بزنيد) باید بهعنوان حد، هشتاد تازیانه بخورد نه پنجاه تازیانه، بنابراین با آیههای قرآن سازگاری ندارد. علاوه بر این مجلسی در مرآةالعقول به مختلفٌفیه بودن این حدیث (مجلسی، 1404: ج23، ص407) و در ملاذالأخیار به ضعیف بودن آن در نظر مشهور علما اذعان کرده است. (همو، 1406: ج16، ص164) همچنین فاضل هندی در کشف اللثام این حدیث را ضعیف و متروک خوانده است. (اصفهانی، بیتا: ج10، ص519) بنابراین با توجه به موارد بیان شده این روایت قابل اعتماد نیست و از دایره پذیرش خارج است.
6.4. دیه
یکی دیگر از موضوعاتی که محمدبنسنان در آن به نقل روایت پرداخته بحث دیه است، در ذیل به یکی از این روایتها بنگرید. محمد بن سنان بیان کرده است که فضل بن عثمان از امام صادق (ع) نقل میكند درباره مردی كه كشته شده باشد و سرش را در قبيلهاى بيابند و پيكرش از سينه و دو دست و دو پا در قبيله ديگرى و باقى اجزايش را در قبيلهاى ديگر، فرمود: ديه او برعهده قبيلهاى است كه سينه و دستهايش را در آنجا يافتند و نماز ميّت را بر همان قسمت از بدن میخوانند. (ابن بابویه، 1413: ج4، ص166)
بنابراین روایت اگر سینه و دستهای مقتول را در قبیلهای بیابند، دیۀ او بر عهدۀ همان قبیله است. این بیان بیشک نهتنها با بدیهیات عقلی ناسازگار است، بلکه با آیۀ قرآن نیز همخوانی ندارد، چرا که براساس آیۀ 92 نساء که میفرماید؛ (و هيچ مؤمنى را نسزد كه مؤمنى را -جز به اشتباه- بكشد. و هر كس مؤمنى را به اشتباه كشت، بايد بنده مؤمنى را آزاد و به خانواده او خونبها پرداخت كند؛ مگر اينكه آنان گذشت كنند...) دیۀ مقتول بر عهدۀ کسی است که او را به قتل رسانده نه بر عهدۀ قبیلهای که سینه و دستهای مقتول را در میان آنها بیابند. علاوه بر این روایت فوق با سایر روایایتهای منقول از ثقات در این زمینه نیز متفاوت است. چنانکه در روایتهای ذیل آمده است که؛ «از امام صادق (ع) پرسیدند: اگر کسی در میان جماعتی نشسته باشد و ناگهان بمیرد و یا مقتولی را در میان یک قبیله بیابند و یا بر در خانهای و یا در محلهای و فامیل مقتول بر علیه آنان شکایت کنند، چه صورت دارد؟ ابوعبدالله گفت: فامیل مقتول، بدون شاهد و دلیل حقی بر گردن آنان ندارند و اگر قتل او مسلم شود، خون او نباید پایمال شود.» (بهبودی، 1370: ج5، ص348) و «امام صادق (ع) گفت: اگر مقتولی در میان یک قبیله و یا در محلهای یافت شود، تمام آن محله باید سوگند بخورند که «ما قاتل نیستیم و قاتل را هم نمیشناسیم». اگر حاضر نشدند که چنین سوگندی یاد کنند، خونبهای آن مقتول را از میان مردان بالغ آن قبیله با سهم مساوی جمعآوری کرده به صاحبان مقتول میپردازند.» (همان، ص349) همچنین مجلسی نیز در ملاذ الأخیار این حدیث را ضعیف خوانده است. (مجلسی، 1406: ج16، ص446 و ج5، ص628) بنابراین با توجّه به نکات بیان شده روایت مورد بحث قابل قبول نیست.
یکی دیگر از موضوعاتی که محمدبنسنان در آن به نقل روایت پرداخته بحث طهارت است، در ادامه یکی از این روایتها بیان میشود. محمد بن سنان به نقل از ابوخالد آورده است که امام باقر (ع) گفت: مرد، زنی را غسل نمیدهد مگر اینکه زنی حاضر نباشد. (طوسی، 1407: ج1، ص440)
در این روایت از جواز غسل زن توسط مرد در زمانی که زنی حاضر نباشد سخن به میان آمده است. درحالیکه با مقایسۀ این روایت با سایر روایتهای صحیح ازجمله؛ «از ابوعبدالله صادق (ع) پرسید: اگر خانمی بمیرد و در میان همراهانش مرد محرمی نباشد، آیا مردان نامحرم او را غسل بدهند؟ ابوعبدالله گفت: اگر او را غسل بدهند مایه و زرو و بال آنان خواهد بود. فقط دو دست او را غسل میدهند.» (بهبودی، 1384: ج2، ص139)، «از ابوعبدالله صادق (ع) پرسیدند: اگر مردی در حال سفر بمیرد و در آن منطقه جز بانوان مسلمان کس دیگری نباشد، تکلیف آنان چیست؟ ابوعبدالله گفت: جنازه او را باید بدون غسل به همان صورت دفن کنند و اگر خانمی بمیرد که با او کسی از خانمها همراه نباشد، مردها جنازه او را بدون غسل به همان صورت دفن میکنند مگر آنکه همسرش با او همراه باشد که حق دارد همسر خود را از روی لباس غسل بدهد و آب را از روی لباس بر بدن او بریزد. شایسته نیست که لباس او را خارج کند و به اندام شرمگاه او بنگرد زن نیز حق دارد جنازه شوهرش را غسل بدهد، درصورتیکه مردی همراه آنان نباشد عریان کردن جسد مرد برای همسرش اشکالی ندارد ولی عریان کردن جسد زن برای همسرش روا نیست زیرا شرمگاه زن بعد از مرگ منظره زشت و ناگواری دارد.» (همو، 1370: ج1، ص217)، «از ابوعبدالله صادق (ع) پرسید: اگر خانمی بمیرد و غیر از مردان نامحرم کسی نباشد که او را غسل بدهد آیا مردان نامحرم میتوانند جسد او را از روی لباس غسل بدهند؟ ابو عبدالله گفت: در آن صورت ننگ و عاری به همراه وزر و وبال دامن آنان را خواهد گرفت مردان نامحرم فقط میتوانند دستهای زن نامحرم را غسل بدهند.» (همو، 1370: ج1، ص220)، «از ابوعبدالله صادق (ع) پرسیدم: اگر انسان در جانی بمیرد که غیر از بانوان کسی در کنار او نباشد چه کسی باید او را غسل بدهد؟ ابوعبدالله گفت: یکی از خانمها که با او محرم باشد بیآنکه لباس مرده را بدر آورد باید او را غسل بدهد و سایر خانمها با ریختن آب کمک نمایند و اگر خانمی مرحوم شود که غیر از مردها کسی از بانوان همراه او نباشد، مردها باید بیغسل و بیکفن جسد او را به خاک بسپارند و اگر مرد محرمی همراه او باشد باید بدن آن خانم را از روی لباس غسل بدهد.» (همان، ش475) مشاهده میشود که برخلاف روایت فوق، از عدم چنین جوازی یا نهایتاً غسل دو دست سخن به میان آمده است. علاوه بر این مجلسی نیز در ملاذ الأخیار این حدیث را ضعیف خوانده است. (مجلسی، 1406: ج3، ص246) بنابراین از دایره پذیرش خارج است.
یکی از موضوعات دیگری که محمدبنسنان در آن به نقل روایت پرداخته بحث ازدواج است، در ذیل یکی از این روایتها آورده میشود. محمد بن سنان از منصور صیقل آورده است که امام صادق (ع) گفت: هیچ اشکالی ندارد که یک مرد با دو خواهر ازدواج کند. (طوسی، 1407: ج7، ص288)
در این روایت ازدواج با خواهر زن و به همسری داشتن دو خواهر که از آن به «جمع بین الاختین» تعبیر میشود جایز شمرده شده است، درحالیکه این مبحث از موضوعاتی است که خداوند متعال در قرآن کریم حکم آن را به صراحت بیان داشته است. آنجا که در آیۀ 23 نساء میفرماید: (بر شما حرام شده است ... و جمع دو خواهر با همديگر، مگر آنچه كه در گذشته رخ داده باشد.) این مورد آخرین مورد از مواردی است که در این آیه از حرمت ازدواج با آنها سخن گفته شده است. بنابراین روایت مورد بحث مخالف نص صریح قرآن است. همچنین بر اساس همین آیه است که روح الله خمینی (ره) در اینباره چنین فتوا داده است که بین دو خواهر جمع کردن در ازدواج جایز نبوده و به هر حال حرام و باطل است، نسبى باشند آن دو خواهر یا رضاعى؛ در ازدواج دائم باشد یا منقطع و یا مختلف؛ آنها را در یک شهر سکنی دهد یا در دو شهر مختلف؛ پس اگر با یکى از دو خواهر ازدواج نموده باشد و پس از آن با خواهر دیگر ازدواج کند عقد دومى باطل است نه اولی، چه به اولى دخول کرده باشد یا نه و اگر عقد آنها مقارن هم شود، به این که آنها را با یک عقد یا در یک زمان عقد نماید، هر دو با هم باطل میباشند. (خمینی، 1390: ج2، ص280، مسأله15) افزون بر این روایت فوق با فقه عامه همخوانی دارد، زیرا چنانکه محمدباقر بهبودی آورده جمع بین دو خواهر زر خرید و جمع بین مادر و دختر زر خرید، در فقه اهل سنت بیاشکال است و در عصر اول خلیفۀ سوم به حلال بودن آن فتوی میداد. (بهبودی، 1370: ج4، ص221) ضمناً روایت مذکور از نقصان برخوردار است، به این دلیل که در حکم بیان شده مشخص نشده که ازدواج در زمان واحد مد نظر است یا در زمانهای مختلف و بعد از جدایی از خواهر قبلی. چرا که بنابر نظر مفسران این کار در زمان واحد مجاز نیست، امّا در زمانهای مختلف و بعد از جدایی از خواهر قبلی یا فوت آن، مانعی ندارد. (طوسی، بیتا: ج6، ص477؛ طباطبایی، 1417: ج4، ص265) علاوه بر این مجلسی نیز در ملاذ الأخیار این حدیث را ضعیف یا مجهول خوانده است. (مجلسی، 1406: ج12، ص96) بنابراین از دایره پذیرش خارج است.
نتیجه
با تأمل در تعداد 8 روایت متفرد منقول از محمد بن سنان در ذیل موضوعات امامت و رهبری، ایمان و کفر، اموات و مردگان، روزه، حدود، دیه، طهارت و ازدواج از کتابهای الکافی، الفقیه و التهذیب درمییابیم که در مجموع گزارش دانشمندانی چون شیخ مفید، نجاشی، شیخ طوسی، ابن غضائری، محقق حلی، ابن داود حلی، فخرالمحققین، شهید ثانی و خوئی که حکم به تضعیف محمد بن سنان زاهری کردهاند را قابل پذیرش تلقی مینماید. زیرا با بررسیهای بعمل آمده این نتیجه حاصل میشود که این دست روایتهای وی به دلیل مخالفت با قرآن، احادیث صحیح، شواهد عقلی، نظرات مفسران و... غیرقابل قبول است و به تبع نیز نمیتوان ملتزم به تصدیق شخصیت موثقی برای محمد بن سنان بود. در نتیجه برای کسانی که روایت صحیح، منشأ حکم شرعی است، شخصیت محمد بن سنان با توجه به متن روایتهای متفرد او، غیرموجه و روایتهای وی «مطروح» است. چنان که ابن غضائری و ابن نجاشی گزارش داده بودند.
منابع
علاوه بر قرآن کریم
1. ابنبابویه، محمدبنعلی (1413ق)، من لایحضره الفقیه، قم: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم.
2. ابنداود حلی، حسنبنعلی (1392ق)، رجال ابنداود، نجف: المطبعه الحیدریه.
3. ابنغضائری (واسطی بغدادی) احمدبنحسین (1422ق)، الرجال، قم: مؤسسه دارالحدیث، چاپ اول.
4. ابننجاشی، ابوالعباس احمدبنعلی (1365ش)، الرجال، قم: مؤسسه النشر الاسلامی، چاپ ششم.
5. اصفهانی (فاضل هندی)، محمد بن حسن (بیتا)، كشف اللثام و الإبهام عن قواعد الأحكام، قم: مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجماعة المدرسين بقم المشرفة.
6. بحرالعلوم طباطبائی، محمدمهدیبنمرتضی (1363ش)، الفوائد الرجالیه، تهران: مکتبه الصادق(ع)، چاپ اول.
7. بهبودی، محمدباقر (1378ش)، علل الحدیث، تهران: انتشارات سنا.
8. بهبودی، محمدباقر (1370ش)، گزیده تهذیب، تهران: انتشارات کویر، چاپ اول.
9. بهبودی، محمدباقر (1384ش)، گزیده کافی، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.
10. بهبودی، محمدباقر (1427ق). معرفۀ الحديث و تاريخ نشره و تدوينه و ثقافته عند الشيعة الاماميه، دارالهادي، چاپ اول.
11. جبعی عاملی، زینالدینبنعلی (1410ق)، الروضه البهیه فی شرح اللمعهالدمشقیه، قم: انتشارات داوری، چاپ اول.
12. خمینی، روح الله (1390ش)، تحریرالوسیله، نجف: دار الکتب العلمیه، چاپ دوم.
13. خویی، ابوالقاسم (1409ق)، معجم رجالالحدیث، قم: مؤسسه الخوئی الاسلامیه، چاپ چهارم.
14. راغب اصفهانی، حسینبنمحمد (1412ق)، مفردات الفاظ قرآن، بیروت: دارالقلم و دمشق: الدارالشامیه، چاپ اول.
15. طباطبایی، محمدحسین (1417ق)، المیزان فی تفسیر القرآن، قم: دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ پنجم.
16. طوسی، محمدبنحسن (بیتا)، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت: دارالاحیاء التراث العربی، چاپ اول.
17. طوسی، محمدبنحسن (1407ق)، تهذیبالأحکام، تهران: دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم.
18. طوسی، محمدبنحسن (1373ش)، رجال الطوسی، قم: جماعه المدرسين في الحوزه العلميه بقم، مؤسسة النشر الإسلامي، چاپ سوم.
19. طوسی، محمدبنحسن (1420ق)، فهرست کتب الشیعه و أصولهم و أسماء المصنفین و أصحاب الأصول، قم: مکتبه المحقق الطباطبایی، چاپ اول.
20. فولادوند، محمدمهدی (1418ق)، ترجمه فولادوند، تهران، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، چاپ سوم.
21. کشی، محمدبنعمر (1409ق)، اختیار معرفهالرجال، مشهد: مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول.
22. کلینی، محمدبنیعقوب (1407ق)، الکافی، تهران: دارالکتبالاسلامیه.
23. مجلسی، محمدباقر (1406ق)، ملاذالأخیار فی فهم تهذیب الأخبار، قم: کتابخانه آیتالله مرعشی نجفی، چاپ اول.
24. مجلسی، محمدباقر (1404ق)، مرآةالعقول في شرح أخبار آلالرسول، تهران: دارالکتبالاسلامیه، چاپ دوم.
25. مکارم شیرازی، ناصر (1374ش)، تفسیر نمونه، تهران: دارالکتب الاسلامیة، چاپ اول.
[1] . دانشجوی دکتری رشته علوم قرآن و حدیث، دانشکده حقوق، الهیات و علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران: ssalamy1992@gmail.com
[2] . استادیار گروه علوم قرآن و حدیث، دانشکده حقوق، الهیات و علوم سیاسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران (نویسنده مسئول): sarshar2008@gmail.com
[3] . دانشیار دانشکده الهیات، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران: sharifani40@yahoo.com