Suggestions for solving the shortcomings of the translation of the two chapters of Mujahidat and Taqwi (From Qashiriyyeh's treatise written by Mehdi Mohabbati)
masoud Pakdel
1
(
The Assistant Professor Persian Language and Literature department Gachsaran branch, Islamic Azad University,Gachsaran, Iran
)
saeed baytsaedi
2
(
department languege and litreyture azad yoniversity ramhormoz branch
)
Keywords: Qashiriyyah treatise, shortcomings of translation, Mehdi Mohabati, Mujahid chapter, Taqwi chapter,
Abstract :
The book Risalah Qashiriyya is one of the most important sources of Islamic Sufism written by Abul Qasim Qashiri, one of the mystics and scholars of the 5th century Hijri, in Arabic language, whose fame reached the place of the Islamic world during his time. This book was translated into Persian language twice in the 5th and 6th centuries of Hijri. Professor Badi-ul-Zaman Forozanfar in 1345 and Dr. Mehdi Mohabati in 1391 edited and published this book, which has many privileges. By comparing Mahdi Mohabati's translation of the two chapters of Mujahidat and Taqwa with the Arabic text of Qashiriyyah's treatise, it seems that there are shortcomings in this translation that can make it difficult to understand the text correctly. In this research, which was conducted in a comparative and content analysis manner and using library sources, the translation of these two chapters with Arabic text, its shortcomings were extracted and an attempt was made to provide a more accurate translation. Not paying attention to the chain of narrators and not finding the Persian equivalent of some phrases are among the flaws that can be seen in this translation.
1. القشیری، ابوالقاسم. (1391). الرسالۀالقشیریه. تصحیح و تطبیق مهدی محبّتی، چاپ اول، تهران: هرمس.
2. رضایتی کیشه خاله، محرم. (1384). تحقیق در رسالۀ قشیریه با تأملی در افکار و آثار امام قشیری. چاپ اول، تهران: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
3. عثمان، ابوعلی. (1388). رسالۀ قشیریه، با تصحیحات و استدراکات بدیعالزمان فروزانفر. چاپ دهم، تهران: علمی و فرهنگی.
4. عثمان، ابوعلی.(1391). ترجمه رسالۀ قشیریه. مقدمه، تصحیح و تعلیقات مهدی محبّتی، چاپ اول، تهران: هرمس.
5. فروزانفر، بدیعالزمان (1345). رسالۀ قشیریه.
ب: مقالات
1. احمدی، جمال .(1388). «بررسی تطبیقی بخشی از ترجمۀ رسالۀ قشیریه با متن اصلی عربی و استخراج کاستیهای ترجمۀ آن». تهران: پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی.
2. روضاتیان، مریم.(1386).«کاستیهای ترجمه وتصحیح رسالۀ قشیریه». مجلۀ گوهر گویا، مجلّۀ دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان، سال اول، شمارۀ اول، صص152-143.
3. روضاتیان، مریم و میر باقری فرد، سید علی اصغر. (1389). «ضرورت تصحیح ترجمه ابوعلی عثمانی از رسالۀ قشیریه». تهران: پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی.
4. روضاتیان، مریم.(1392). «ماجرای تصحیح ترجمۀ رساله قشیریه».تهران: پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی.
5. قازان، علی .(1392). «نمونه ایی از بازنگری ترجمۀ رسالۀ قشیریه». تهران: پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی.
6. کاظمیفر، معین و غلامحسینزاده، غلامحسین.(1394). «بررسی انتقادی ترجمۀ رسالۀ قشیریه». مجلة آینه میراث.
پیشنهادهایی در جهت رفع کاستیهای ترجمۀ دو باب مجاهدت و تقوی
( از رسالۀ قشیریه به قلم مهدی محبّتی)
سعید بیت ساعدی1، مسعود پاکدل2
چکیده
کتاب رسالۀ قشیریه یکی از مهم ترین منابع تصوّف اسلامی نوشتۀ ابوالقاسم قشیری از عارفان و عالمان قرن پنجم هجری به زبان عربی است، که آوازۀ آن در دوران خود او به جای جای عالم اسلامی رسیده بود. این کتاب دو بار در قرنهای پنجم و ششم هجری به زبان فارسی برگردانده شده است. استاد بدیع الزمان فروزانفر در سال 1345 و دکتر مهدی محبّتی در سال 1391این کتاب را تصحیح و چاپ نمودهاند که از امتیازات بسیاری برخوردار هستند. با مقابلۀ ترجمۀ دو باب مجاهدت و تقوی مهدی محبّتی با متن عربی رسالۀ قشیریه به نظر میرسد کاستیهایی در این ترجمه وجود دارد که میتواند دریافت صحیح متن را دشوار سازد. در این پژوهش که باروش تطبیقی و به نحو تحلیل محتوی و با استفاده از منابع کتابخانه ای صورت پذیرفته است ، ترجمۀ این دو باب با متن عربی، کاستیهای آن استخراج و تلاش شده است ترجمۀ دقیق تری ارائه گردد. عدم توجه به سلسلۀ راویان و نیاوردن معادل فارسی برخی از عبارات از جمله ایراداتی است که در این ترجمه به چشم میخورد.
واژگان کلیدی: رسالۀ قشیریه، کاستیهای ترجمه، مهدی محبّتی، باب مجاهدت، باب تقوی
دو |
زین الاسلام ابو القاسم عبدالکریم بن هوزان قشیری (465-376) یکی از بزرگان عرفا و شعرا و علمای قرن پنجم هجری قمری است. وی در زمینههای مختلف فقه و حدیث از همتایان خود سرآمد بود. و نیز در کلام، تصوّف، شعر و کتابت آثار زیادی در زمینههای مختلف فرهنگ و معارف اسلامی به او نسبت داده شده است. که از جمله آثار بسیار گرانبهای او کتاب« الرساله القشیریه» است. این کتاب به زبان عربی نوشته شده است که یکی از مهم ترین متون صوفیه در قرن پنجم هجری قمری به شمار میرود.
رسالۀ قشیریه نامه یا پیامی است که قشیری آن را به صوفیان شهرهای اسلام فرستاده و شروع به تهیّۀ آن در سال 437و پایان آن در اوائل سال438و علّت نوشتن آن ظهور فساد در طریقت و انحراف صوفی نمایان از آداب و سنن مشایخ پیشین و ظهور مدعیّان دور از حقیقت و دروغین بوده است. این کتاب روی هم رفته مشتمل بر دو فصل و پنجاه و چهار باب است، فصل اول در بیان عقاید صوفیان است در مسائل اصول، که از میانۀ آنها به مسألۀ توحید و صفات بیشتر توجه شده و نظر قشیری آن بوده است که موافقت نظر مشایخ صوفیّه را با عقاید اشعری به اثبات برساند و فصل دوم نتیجه و خلاصه مانندی است از فصل اوّل، این دو فصل در ترجمۀ فارسی به عنوان یک باب (باب اول ) در آمده است. پس از این دو فصل بابی است مخصوص به شرح احوال و نقل اقوال مشایخ صوفیّه از ابراهیم بن ادهم (متوفّی 162) تا ابو عبدالله احمد بن عطا ء رودباری، (متوفّی 369) و مجموعاً شرح حال هشتادو سه تن را با مختصری در زندگی و تاریخ وفاتشان ذکر میکند و سپس چند حکایت و سخن از گفتۀ آنها میآورد، غالب مطالب این باب را از طبقات الصوفیّه استادش ابوعبدالرحمن سلّمی استفاده کرده و تا آنجا که توانسته به اختصار کوشیده است. (عثمانی، 1388، : 68).
باب دوم در شرح مصطلحات وتعبیرات صوفیان است وابواب دیگر این کتاب مشتمل است بر ذکر احوال و مقامات و آداب و معاملات و اخلاق و سنن صوفیّه که قشیری بر خلاف ابو نصر سراج در«اللّمع»در ذکر آنها ترتیب را رعایت نکرده و فی المثل احوال را از مقامات و معاملات جدا نساخته است. (همان، 69)
رسالۀ قشیریه از همان آغاز تالیف شهرت خاصّی پیدا کرده است و معتقدان قشیری این کتاب را نزد او خوانده یا سماع کردهاند. (همان، 71).
این اثر اگر چه قدیم ترین کتاب مدرسی صوفیّه نیست-زیرا قبل از آن ابونصر عبدالله بن سراج طوسی (378ق)کتاب اللّمع فی التصوف و ابوبکر محمد بن اسحاق بخاری کلاباذی(380ق) التعرّف لِمذهب اهل التصوف، و ابوطالب مکی(386ق)قوت القلوب را تدوین کرده بودند – مع الوصف جامع ترین و معتبرترین کتابی است که از قدما در باب تصوّف باقی مانده است (رضایتی کیشه خاله، 1384: 1)
این کتاب توسط ابو علی بن احمد عثمانی از شاگردان قشیری به فارسی ترجمه شد و متن این ترجمه با تصحیحات و استدراکات مرحوم فروزانفر، (عثمان، 1388). و تصحیح و تطبیق مهدی محبّتی، (عثمان، 1391). به چاپ رسید.
با توجه به آنکه توضیحات این دو بزرگوار بسیار مفید و جامع میباشد امّا برخی اشتباهات که در ترجمه و تصحیح آقای مهدی محبّتی (عثمانی، 1391) که بنای کار این مقاله بوده است، در حاشیه ذکر نشده است و در برخی موارد ترجمهای که در حاشیه آورده شده، نیاز به تفکّر بیشتری دارد. بررسی دقیق تر، ترجمه و مقایسه کامل آن با متن عربی رسالۀ قشیریه (قشیری، 1391) در رفع بسیاری از ابهامات موجود در ترجمه رسالۀ قشیریه(عثمانی، 1391) ضروری است. در مقالۀ حاضر نتایج بخشی از این بررسی که از مقایسه بابهای پنجم(مجاهدت)و هفتم(تقوی) بین متن عربی و ترجمۀ فارسی به دست آمده، ارائه شده است.
پیشینۀ پژوهش
رضایتی کیشه خاله، محرم(1384) کتابی را با عنوان((تحقیق در رسالۀ قشیریه)) با تامّلی در افکار و آثار امام قشیری منتشر کرده است. این اثر در پنج فصل، فراهم آمده: فصل اول به شرح احوال، افکار و آثار امام قشیری، اختصاص دارد. در فصل دوم، ساختهای دستوری و زبانی ترجمۀ رسالۀ قشیریه در سه سطح آوایی، صرفی و نحوی با ذکر امثال و شواهد متعدد. توصیف شده است. در فصل سوم، کلیهی اشعار "رساله قشیریه" که بالغ بر صد و هشتاد بیت است، به فارسی ترجمه شده و فصل چهارم، شامل ترجمهی بیش از 140 حدیث نبوی و احیانا قدیمی از متن عربی کتاب است و فصل پنجم که مفصلترین بخش تالیف حاضر است، به معرفی شخصیتهای "رسالۀ قشیریه" اختصاص یافته است.
روضاتیان، مریم (1386)، درمقالهای علمی با عنوان: « کاستیهای ترجمه و تصحیح رسالۀ قشیریه » است که در این مقاله نویسنده فقط به چهار باب: توبه، ورع، زهد، و خلوت پرداخته است.
احمدی، جمال (1388)در مقالهای با عنوان «بررسی تطبیقی بخشی از ترجمه رسالۀ قشیریه با متن اصلی عربی و استخراج کاستیهای ترجمۀ آن » به بررسی ترجمه باب سوم پرداخته و پیشنهادهایی در خصوص ارتقاء ترجمه داده است.
روضاتیان، مریم و میر باقری فرد، سید علی اصغر (1389) در مقالهای با عنوان «ضرورت تصحیح ترجمه ابوعلی عثمانی از رسالۀ قشیریه » نمونههایی از ترجمۀ اول و دوم رسالۀ قشیریه را با متن عربی آن مقایسه و ضمن پرداختن به برخی ابهامات دربارۀ ترجمه و تصحیح رسالۀ قشیریه، ضرورت ترجمه ابوعلی عثمانی را از این اثر تبیین کردهاند.
روضاتیان، مریم(1392) در مقالهای با عنوان «ماجرای تصحیح ترجمۀ رسالۀ قشیریه » که نویسنده در این مقاله بصورت تصادفی باب توبه و باب ورع را بر اساس تصحیح مهدی محبّتی (1391) مورد نقد و بررسی قرار داده است.
قازان، علی (1392) مقالهای با عنوان «نمونه ایی از بازنگری ترجمۀ رسالۀ قشیریه» که نویسنده باب اول رسالۀ قشیریه بر اساس رویارویی متن عربی با فارسی مورد نقد و بررسی قرار داده است.
کاظمی فر، معین و غلامحسین زاده، غلامحسین (1394)ودرمقالهای با عنوان «بررسی انتقادی ترجمۀ رسالۀ قشیریه» کوشیدهاند مقایسه ترجمه قدیم فصل اول رسالۀ قشیریه با اصل عربی آن ارزیابی کنند.
معرفی دو باب مجاهدت و تقوی
بحث و بررسی
در مقالۀ حاضر، نتایج بررسی و تطبیق کامل دو باب مجاهدت و تقوی بین متن عربی کتاب الرساله القشیریه تصحیح و تطبیق مهدی محبّتی، (القشیری، 1391). و ترجمه فارسی ابو علی عثمانی، تصحیح و تعلیقات مهدی محبّتی، (عثمانی، 1391). ارائه شده است که این نتایج، کاستیهای ترجمه و در پارهای موارد اشکالات تصحیح را در تقسیم بندیهای مطرح شده بیان کرده است.
باب پنجم: مجاهدت
1-سلسله راویان حدیث بصورت کامل بیان نشده و مترجم فقط نام آخرین راوی را آورده است که از این موارد در این باب دست کم یازده مورد به این شکل آمده است که در زیر به دو مورد اشاره شده است:
1-1. اَخبَرَنا عَلی بِن اَحمَد اَلاَهوازی قال: اَخبَرنا اَحمَد بِن عُبِید اَلصَفّار، قال: حَدَّثنَا اَلعَباس بِن اَلفَضل اَلاِسقاطی، قال: حَدَّثنا اِبن کاسِب قالَ حَدَّثنا اِبن عَیینِه، عَن عَلی بِن زِید، عَن اَبی نَضرَه، عَن اَبی سَعید اَلخِدری، قال: «سُئلَ رَسول الله عَن أفضَل اَلجَهادِ، قال: «کَلَمَهُ عَدلٍ عِندَ سُلطانٍ جائِر » وَ دَمَعت عَینا اَبی سَعید. (القشیری، 144: 1391).
-ابو سعید خدری (رضی الله عنه) گوید: پرسیدند پیغمبر را ( صلی الله علیه )از فاضل ترین جهاد، گفت: کلمۀ حق، پیش سلطان ستمکار گفتن، و اشک از چشم ابو سعید فرو ریخت. (عثمانی، 187: 1391).
متن پیشنهادی: به ما خبر داد علی بن احمد اهوازی و گفت: به ما خبر داد احمد بن عبید صفّار، و گفت: با ما سخن گفت عباس بن فضل اسقاطی و گفت: با ما سخن گفت ابن کاسب و گفت: با ما سخن گفت از عیینه از علی بن زید از ابی نضره از ابی سعید خدری و گفت: پرسیدند شده پیغمبر را ( صلی الله علیه ) از فاضلترین جهاد، گفت: کلمهی حق پیش سلطان ستمکار گفتن، و اشک از چشم ابو سعید فرو ریخت.
1-2. سَمِعتُ مُحَمَد بِن اَلحُسَین یَقول: سَمِعتُ اَحمَد بِن عَلی بِن جَعفَر یَقول: سَمِعتُ اَلحَسَن بِن عِلویه یَقول، قال ابو یَزید: کُنتُ اِثنی عَشر سِنهَ حَداد نَفسی. (القشیری، 144: 1391).
- بویزید گفت: به دوازده سال، آهنگر نفسِ خویش بودم. (عثمانی، 187: 1391)
متن پیشنهادی:
از محمد بن حسین شنیدم که میگفت: از احمد بن علی بن جعفر شنیدم که میگفت: از حسن بن علویه شنیدم که میگفت: بویزید گفت: دوازده سال آهنگر نفس خویش بودم...
2-در پارهای موارد مترجم در نقل قولها فعل (سَمِعتُ ) را ترجمه نکرده است:
1. 2. سَمِعتُ الاسُتاذ اَبا عَلی الدقّاق، یَقول: (القشیری، 144: 1391).
-استاد ابو علی دقّاق گوید: (عثمانی، 187: 1391).
متن پیشنهادی:
از استاد ابو علی دقّاق شنیدم که میگفت:
3-در پارهای موارد مترجم آیات قرآنی را در ترجمه ذکر نکرده:
3-1. سَمِعتُ الاستاذ ابا علی الدقّاق، یقول:
مَن زُیّنَ ظاهِرَهُ بِالمُجاهِدهَ حَسَّنَ الله سَرائِرهُ بِالمُشاهِده. قال الله تَعالی: «وَ الذینَ جاهَدوا فینا لَنَهدیَهُم سُبُلُنا»(القشیری، 144: 1391).
-استاد ابو علی دقّاق گوید: هر که ظاهر خویش را بیاراید به مجاهدت، خدای باطن او را بیاراید به مشاهدت. (عثمانی، 187: 1391).
متن پیشنهادی:
استاد ابو علی دقّاق گوید: هر که ظاهر خویش را بیاراید به مجاهدت، خدای باطن او را بیاراید به مشاهدت. خداوند متعال میگوید: و آنها را که در راه ما بکوشند به راههای خود هدایت میکنیم.
4-گاهی موارد مترجم عبارات را به صورت ناقص ترجمه کرده است یا عبارتی را به کلی از ترجمه انداخته است یا کلمهای را ترجمه نکرده است.
4-1. جملاتی که بصورت ناقص ترجمه شده است:
سَمِعتُ اَلشِیخ اَبا عَبدِالرَحمن اَلسُلَّمی یَقول: سَمِعتُ اَبا عُثمان اَلمَغرِبی یَقول: مَن ظَنَّ أنَّهُ یُفتَح عَلیه شَئ مِن هذهِ
اَلطَریقه اَو یَکشِف لَهُ عَن شَئٍ مِنهُ اِلّا بِلِزوم اَلمُجاهِده فَهو فی غَلط. (القشیری، 144: 1391).
-ابو عثمان مغربی راست که هر که پندارد که این در بر وی باز گشایند و هیچ چیز یابد از حقیقت مگر به مجاهده، اندر غلط است. (عثمانی، 187: 1391).
متن پیشنهادی:
ابو عثمان مغربی راست که هر که پندارد که این در بر وی باز گشایند و هیچ چیز یابد از حقیقت مگر به ضرورت مجاهده، اندر غلط است.
4-2. مترجم عبارتی را از ترجمه به کلی تغییر داده است:
قالَ ابَو یَزید: کُنتُ اثنی عَشَرَ سِنَهً حَدّاد نَفسِی. وَ خَمسَ سِنین کُنتُ مِرآهَ قَلبی، وَ سِنَه أنظُرُ فیما بَینِهُما، فَاِذا فَی وَسَطِی زُنّارٌ ظاهِرٌ، فَعَمِلتُ فی قَطعِهِ اثنی عَشَرَهَ سَنهَ. (القشیری، 144: 1391).
-بویزید گفت: به دوازده سال، آهنگر نفسِ خویش بودم و پنج سال، آینه دل خویش بودم و یک سال
، اندر آینه مینگریستم، زنّاری دیدم بر میان خویشتن ظاهر، دوازده سال در آن بودم تا ببریدم. (عثمانی، 187: 1391).
متن پیشنهادی:
بویزید گفت: به دوازده سال، آهنگر نفس خویش بودم و پنج سال، آینه دل خویش بودم و یک سال مینگریستم در آنچه میان آن دو بود، زنّاری دیدم بر میان خویشتن ظاهر، دوازده سال در آن بودم تا ببریدم.
5-گاهی مترجم عین جمله عربی را در ترجمۀ فارسی خود آورده است:
وَ سَمِعتَهُ یَقول: قَولَهُم اَلحَرَکَهُ بَرَکَهَ، حَرِکاتُ اَلظَواهِر تُوجِبُ بَرکاتُ اَلسَرائِر. (القشیری، 144: 1391).
-و هم از وی شنیدم اندر لفظ« الحَرَکَةُ بَرَکَه »َ، حرکات ظاهر ، برکات سرّ برآورد. (عثمانی، 187: 1391).
متن پیشنهادی:
وهم از وی شنیدم: اندر لفظ، حرکت و کوشش برکت را به دنبال دارد، حرکاتِ ظاهر، برکات باطن بر آورد.
5-1. گاهی مترجم کلمه عربی را عیناً در ترجمه فارسی آورده و آن را به فارسی ترجمه نکرده است.
مَن لَم یَکُن لَهُ سِرٌّ فَهُو مُصرٌّ: (القشیری، 148: 1391).
-هر که او را سرّ نباشد؛ مصرّ باشد. (عثمانی، 191: 1391).
متن پیشنهادی:
هر که او را سِرّ نباشد؛ در مخالفتهای خود پا بر جا، باشد.
6-دربرخی موارد ترجمه بصور کامل انجام نشده است: 6-1. سَمِعتُ السرّی یَقول:
یا مَعشَراَلشَباب، جِدّوا قَبلَ أن تَبلَغُوا مَبلِغی فَتُضعِفوا وَ تُقصِروا کَما قَصَرت. کانَ فی ذلِکَ اَلوَقت لا یَلحَقِهُ الَشَباب فی اَلعِباده. (القشیری، 145: 1391).
-واز سریّ همی آید که گفت: یا جوانان؛ کار به جوانی کنید، پیش تا پیری نرسید که ضعیف شوید چنین من، و اندر وقت هیچ جوان طاقت عبادت وی نداشتی. (عثمانی، 188: 1391).
متن پیشنهادی:
-واز سریّ همی آید که گفت: ای جوانان پیش از آن که به سن من برسید تلاش کنید، پس مانند من ضعیف و ناتوان میشوید. در آن زمان جوانان در عبادت به او نمیرسیدند.
6-2. سَمِعتُ اَلشیخ اَبا عَبدِالرَحمن، یَقول: سَمِعتُ جَدّی أبا عَمرو بِن نَجید یَقول: مَن کَرُمَت عَلیه نَفسَهُ هانَ عَلیه ذَنبَهُ! !(القشیری، 145: 1391).
|
متن پیشنهادی:
شنیدم شیخ ابا عبدالرحمن که میگفت: از پدر بزرگم ابا عمرو بن نجید شنیدم که میگفت: هر کس تنش بر وی گرامی بود، گناهش در پیش وی خوار بود. (گناه نمیکند).
6-3. سَمِعتُ الشیخ اَبا عَبدَالرَحمن، یَقول: سَمِعتُ أبا علی الرّوذباری یَقول: اذا قالَ الصوفی بَعدَ خَمسَةَ اَیام أَنا جائِع، فَألزِموهُ اَلسوق وَ أمُرّوهُ بِالکَسب. (القشیری، 146: 1391).
-ابو علی رودباری گوید: صوفی پس پنج روز اگر گوید گرسنهام , وی را به بازار فرستید تا کسب کند. (عثمانی، 188: 1391).
متن پیشنهادی:
ابو علی رودباری گوید: صوفی پس پنج روز اگر گوید گرسنهام , وی را به بازار فرستید و به کسب دستور دهید.
6-4. وَ حَملَها عَلی خَلاف هَواها فِی عُموم اَلاَوقاتِ. (القشیری، 146: 1391).
-یعنی خلاف کردن اندر همه روزگار. (عثمانی، 188: 1391).
متن پیشنهادی:
در اکثر اوقات نفس را بر خلاف آنچه که میخواهد سوق داد.
6-5. فَعَلِمتُ أنَّ نِشاطِی طُولَ عُمری... (القشیری، 146: 1391).
-دانستم که نشاط من اندر آن روزگار... (عثمانی، 189: 1391).
متن پیشنهادی:
دانستم که نشاطم در همه عمر...
7-در برخی موارد مترجم کلمهای را از ترجمه انداخته است.
7-1. وَ إِعلَم أنَّ اَصلُ اَلمُجاهِده وَ مَلاکِها فَطم اَلنَفس عَن اَلمَألوفات... (القشیری، 147: 1391).
-بدان که اصل مجاهدت، خو باز کردن نفس است از آنچه دوست دارد. (عثمانی، 188: 1391).
متن پیشنهادی:
بدان که اصل مجاهدت و معیار آن، خوبازکردن نفس است از آنچه دوست دارد.
7-2. فَمِنَ اَلواجِب کَسرِ ذلِکَ عَلیها، وَ إِحلالِها بَعُقُوبَه اَلذُلَّ بِما یُذَکِّرها مِن حِقارَهِ قَدرِها، وَ خَساسَهِ اَصلِها وَ قَذارَهِ فِعلِها. (القشیری، 146: 1391).
-واجب بود این بر وی به شکستن به رنج و مذلّت و به پوشیدن تا حقارت اصل خویش بداند. (عثمانی، 189: 1391).
متن پیشنهادی:
واجب بود این بر وی به شکستن به رنج و مذلّت و به پوشیدن تا حقارت اصل خویش بداند. و نیز پستی اصلش و پلید بودن فعلش.
8-مترجم در برخی موارد کلمه را به درستی ترجمه نکرده است:
8-1. وَ جَهدَ اَلعَوامِ فِی تَوفِیهَ اَلأَ عمالِ. وَ قَصد اَلخَواصِ اِلی تَصفِیه... (القشیری، 146: 1391).
-و جهد عام، اندر عمل بسیار بود و جهد خاص... (عثمانی، 189: 1391).
متن پیشنهادی:
-و مجاهدۀ عوام در عمل بسیار بود و اقدام خواصّ
8-2. وَ اِنّما یَری عُیوبَ نَفسِه مَن یتَّهِمُها فِی جَمیع اَلأَحوالِ. (القشیری، 148: 1391).
-عیبهای خویش کسی بیند که اندر حالها خویشتن را نکوهیده دارد. (عثمانی، 191: 1391).
متن پیشنهادی:
عیبهای خویش کسی بیند که اندر حالها خویشتن را متهم دارد.
9-مترجم در عبارت زیر فعل «یُریدُ »را به« برید» ترجمه کرده است:
9-1. وَ قال اَبوحَفص: ما أَسرَعَ هَلاکِ مَن لا یَعِرفُ عِیبَهُ، فَإِنَّ اَلمَعاصی یُریدُ اَلکُفر. (القشیری، 148: 1391).
ابو حفص گوید: زود بود هلاک آن کس که عیب خویش نبیند؛ که معاصی، برید کفر است. (عثمانی، 191: 1391).
متن پیشنهادی:
ابو حفص گوید: زود بود هلاک آن کس که عیب خویش نبیند؛ که معاصی کفر خواهد.
|
10-مترجم عبارتی را به ترجمه افزوده است که در متن عربی نبوده است یعنی از ترجمه لفظ به لفظ خارج شده است:
10-1. فَأنَّ مَن تَحَسّی مِنهُ جُرعَه حَمَلَ السَماواتَ وَ اَلأرضینَ مَثَلاً عَلی اَشفارِه (القشیری، 146: 1391).
-و هر که جرعتی از وی بخورد (نفس )؛ هفت آسمان و هفت زمین به مژه چشم بر دارد. (عثمانی، 189: 1391).
متن پیشنهادی:
و هر که جرعتی از نفس بخورد؛ آسمانها و زمینها را به مژۀ چشم بردارد.
10-2. وَ یَحکِی عَن أَبی مُحَمُد المُرتَعِش، أَنَّهُ قال: (القشیری، 146: 1391).
-مرتعش گوید: (عثمانی، 189: 1391).
متن پیشنهادی:
از أبی محمد مرتعش نقل میکنند که او گفته است:
10-3. سَمِعتُ ذالنونَ المَصری یَقول: ما أعزَّ الله عبداً بعِزِّ هو أَعَزَّ لَهُ مِن أن یَدُلَّهُ علی ذَلِّ نَفسِه، و ما أذَلَّ اللهُ عَبداً بِذُلِّ هو أذلّ لَهُ مِن أن یَحجِبَهُ عَن ذُلِّ نَفسِه. (القشیری، 147: 1391).
-ذوالنون مصری گوید: خدای عزیز نکند بندهای را به عزّی عزیزتر از آنکه به وی نماید خواری نفس او، و هیچ بنده را خوار نکند خوارتر از آنکه او را از خواری نفس او محجوب کند تا ذُلّ نفس خویش بیند. (عثمانی، 190: 1391)
متن پیشنهادی:
از ذوالنون مصری شنیدم که گوید: خدای عزیز نکند بندهای را به عزّی عزیزتر از آنکه به وی نماید خواری نفس او، و هیچ بنده را خوار نکند خوارتر از آنکه او را از خواری نفس او محجوب کند.
11-گاهی موارد مترجم به جای اسم از ضمیر استفاده کرده است:
11-1. وَ أَمارِهَ ذلِکَ: أَنَّهُ إِذا انقَطَعَ عَنهُ ذلِکَ اَلشُربَ آلَ حالَهُ إلی اَلکَسَلِ وَ الفَشَل. (القشیری، 146: 1391).
-و نشان این آن است که چون این از او منقطع شود، کاهلی و سستی اندروی پیدا آید. (عثمانی، 189: 1391).
متن پیشنهادی:
|
باب هفتم « در تقوی »
1-در این باب مثل باب گذشته سلسله راویان یاد نشده است و فقط آخرین شخص ذکر شده است:
1-1. أَخبَرَنا أَبو اَلحَسَن عَلی بِن اَحمَد بِن عَبدان، قال: أَخبَرنا أَحمَد بِن عُبید اَلصَفّار، قالَ حَدَثَنا مُحَمد بِن اَلفَضلِ بِن جایر، قال: حَدَثَنا عَبد اَلأَعلی اَلقِرشی، قالَ: حَدَّثنا یَعقُوب اَلعَمی، عَن مُجاهِد، عَن أَبی سَعید اَلخُدری قالَ: (القشیری، 153: 1391).
بو سعید خُدری گوید: (عثمانی، 197: 1391).
|
2-1. قالَ سَمِعتُ أنَسَاً؛ یَقول: « قیلَ یا مُحَمد مَن آلُ مُحَمَد؟ قالَ: کُلُ تَقیّ ». التقوی جماع الخیرات. (القشیری، 153: 1391).
-اَنس ( رضی الله عنه ) گوید که پیغمبر (صلی الله علیه و سلم ) را گفتند: یا محمد آل تو کیست؟ گفت: هر که رستگارتر و پرهیزگارتر است. استاد امام (رحمه الله) گوید: تقوی جمع کردن چیزهاست. (عثمانی، 197: 1391).
متن پیشنهادی:
گفت شنیدم اَنس گوید که پیغمبر (صلی الله علیه و سلم ) را گفتند: یا محمد آل تو کیست؟ گفت: هر که رستگارتر و پرهیزگارتر است. تقوی مجموع خوبی هاست.
2-2. فَقالَ: «عَلیکَ بِتَقوَی اَلله؛ فَإنَّهُ جَماعِ کُلِّ خَیر: (القشیری، 153: 1391).
-گفت: بر تو بادا تقوی که آن مجموع همه چیزهاست. (عثمانی، 197: 1391).
متن پیشنهادی:
(پیامبر)گفت: برتو بادا تقوی خدا، که آن مجموع همه خوبی هاست.
3-2. وَ قالَ إِبراهیمَ بِن أَدهَم: بِتُّ لَیلهً تَحتَ الصَخرَهَ بِبَیتَ اَلمَقدِس؛ فَلَمّا کانَ بَعضَ اللیل نَزَلَ مَلِکان، فَقالَ أحَدَهُما لِصاحِبهِ: مَن هاهُنا؟ فَقالَ: ذلکَ الَّذی حَطَّ اللهُ دَرَجَهً مِن دَرَجاته. فَقالَ: لِمَ؟ قالَ: لأنهَ اشتَری بِالبَصرَه تَمراً، فَوَقَعَت تَمرَهً عَلی تَمرِه مِن تَمرِ البقّال َ. قال إبراهیم: فَمَضیتُ اِلی البَصره وَ اشتَریتَ التَمرَ مِن ذاکَ الرَجُل وَ أَوقَعتُ تَمرَهً علی تَمرِه وَ رَجَعتُ اِلی بَیتَ اَلمَقدِس وَ بِتُّ فی اَلصَخرَهَ. فَلَمّا کَانَ بَعضَ اللیلَ إِذا أَنا بِمَلَکِینَ نُزِلاً مِنَ اَلسَماءِ. فَقالَ أَحَدَهُما لِصاحِبِه: مَن هاهُنا؟ فَقالَ اَلاخَرَ: إبراهیمُ بِن أَدهَم: فَقالَ: ذاکَ رَدَّ مَکانَهُ، وَ رُفِعَت دَرَجتَه. (القشیری، 156: 1391).
-ابراهیم ادهم گوید: شبی به بیت المقدس بودم در زیر صخره، چون پاره ایی از شب بگذشت دو فرشته دیدم، یکی فرا دیگر گفت: کیست اینجا؟ دیگر گفت: ابراهیم ادهم! گفت: آنگه خدای درجه
ای کم گردانید از درجههای او؟ گفت: چرا؟ گفت: زیرا که به بصره بود خرما خرید. از آن مرد خرما خریدم و خرمایی برگرفتم و بر خرمای بقال افکندم و باز به بیت المقدس آمدم اندر زیر صخره شدم چون پارهای از شب گذشت؛ دو فرشته دیدم که از آسمان فرود آمدند. یکی فرا دیگر گفت: کیست اینجا؟ آن دیگر گفت: ابراهیم ادهم گفت: او را باز جای خویش رسانیدند و آن درجه برداشتند. (عثمانی، 200: 1391).
متن پیشنهادی:
ابراهیم ادهم گوید: شبی در زیر صخره در بیت المقدس ماندم؛ چون پارهای از شب گذشت دو فرشته نزول کردند، که یکی فرا دیگری گفت: کیست اینجا؟ دیگر گفت: آن که خداوند درجهای را از درجههای او کم گردانید. گفت چرا؟ گفت: زیرا او در بصره خرما خرید، خرمایی از خرمای بقّال بر خرمای او افتاد.
ابراهیم گفت: به بصره رفتم و خرما را از آن مرد خریدم؛ و یک خرما از خرمایم را به خرمای او انداختم و به بیت المقدس باز گشتم ودر زیر صخره شب را سپری کردم و چون که پارهای از شب گذشت دو فرشته از آسمان فرود آمدند؛ یکی از آنها به دیگری گفت: کیست اینجا؟ دیگری گفت: ابراهیم ادهم.
آن کسی که به جای خویش باز گردانیدند و درجهاش بالاتر برده شد.
3-گاهی مترجم در ترجمه خود عباراتی را از ترجمه انداخته است:
3-1. وَ أَصلِ اَلتَقوی، اِتِقاءَ اَلشِرکَ؛ ثُمَّ بَعدَهُ اِتِقاءَ اَلمَعاصِی وَ اَلسَیئاتِ، ثُمَّ بَعدَهُ اِتِقاء اَلشُبِهاتِ؛ ثُمَّ تَدَع بَعدَهُ اَلفُضَلاتِ. (القشیری، 156: 1391).
|
متن پیشنهادی:
و اصل تقوی از شرک پرهیزیدن است پس از آن پرهیزیدن از گناهان و بدیها و بعد از آن پرهیزیدن از شبههها و پس دست به داشتن از فضول.
3-2. فَولَّی ظَهرَهُ إِلی اَلشَمسِ وَاَلقَمیصُ عَلی ظَهرِه، حَتّی جَفَّ جانِبٌ ثُمَّ قَلَّبَهُ حَتَّی جَفَّ اَلجانِبُ اَلاَخِر. (القشیری، 156: 1391).
-پشت به آفتاب کرد و پیراهن بر پشت افکند تا خشک شود. (عثمانی، 199: 1391).
متن پیشنهادی:
پشت به آفتاب کرد در حالیکه پیراهن بر پشتتش بود، تا طرفی از آن خشک شد و سپس آن را بر روی جانب دیگر گذاشت تا آن طرف دیگر خشک شد.
4-گاهی مترجم فعل مفرد را به صورت جمع ترجمه کرده است:
4-1. فَقالَ لا اَدری. (القشیری، 155: 1391).
-گفتند: ندانیم. (عثمانی، 199: 1391).
متن پیشنهادی:
گفت: نمیدانم.
5- گاهی مترجم عبارت را به درستی ترجمه نکرده است:
5-1. وَ حُسنَ اَلرِضا فِیمَا قَد نَالَ. (القشیری، 155: 1391).
|
متن پیشنهادی:
و خشنودی کامل به آنچه رسیده است.
6-گاهی مترجم ضمیر را در ترجمه نیاورده است:
6-1. وَ قیلَ: إِ نَّ أبا یَزیدَ غَسَلَ ثَوبَهُ فی اَلصَحراءِ مَعَ صاحِبٌ لَهُ. (القشیری، 155: 1391).
-و گویند: بویزید با یاری جامه میشست به صحرا. (عثمانی، 199: 1391).
متن پیشنهادی:
و گویند: بویزید با یاری جامه خویش میشست به صحرا.
|
|
نتیجه گیری
رسالۀ قشیّریه یکی از منابع مهم تصوّف و عرفان اسلامی است که مورد توجّه فراوان عرفا و متصوّفه قرار گرفته است. این کتاب ارزشمند را ابو علی عثمانی به فارسی ترجمه کرده است. (عثمانی، 1374). استاد فروزانفر در سال 1345 هجری شمسی، (عثمانی، 1388). و آقای مهدی محبّتی، (عثمانی، 1391) در سال 1391 هجری شمسی آن کتاب ارزشمند را تصحیح و چاپ و منتشر کردهاند. متاسفانه در ترجمه و در پارهای موارد، در تصحیح متن فارسی رسالۀ قشیریه برخی اشکالات راه یافته است، در ترجمه مهدی محبّتی عبارات و جملات فراوانی وجود دارد که ترجمه نشده و یا با تغییرات بعضاً اساسی به فارسی برگردانده شده است. گاهی به علّت بی دقّتی آقای مهدی محبّتی ابهامات فراوانی دیده میشود.
نتایج این پژوهش نشان میدهد که رسالۀ قشیریه به عنوان یکی از با ارزش ترین متون عرفانی نیازمند به مقایسهای کامل با متن عربی و ترجمه و بازنگری مجدد است. چنانچه نویسندهای بخواهد این کتاب را با متن عربی به صورت کامل مقایسه و ترجمه و بازنگری کند لازم است موارد مهمّی را در نظر داشته باشد. برخی از موارد پیشنهادی عبارتنداز:
1-عبارات و واژههایی در متن اصلی وجود دارد که به فارسی باز گردانده نشده است. لازم است به دقّت به فارسی باز گردانده شوند.
2-در بعضی موارد مترجم با اشتباه خواندن یک کلمه یا استفاده از نسخهای مغشوش، ترجمۀ صحیحی به دست نداده است. لازم است این موارد را به صورت کامل تشخیص بدهد و در جهت رفع آنها بکوشد.
3-گاهی مترجم از شیوۀ ترجمۀ لفظ به لفظ خارج شده و در متن تصرف کرده است لازم است چنین عباراتی مشخص و به درستی بازگردانی شود.
4-مترجم به سلسله راویان توجّه کافی نکرده است و باید این مورد با دقّت بازنگری شود.
5-مترجم آیات قرآنی را به فارسی ترجمه نکرده وبه همان صورت عربی در ترجمه فارسی خود آورده است. که باید این مورد به دقّت بررسی شود.
6-گاهی مترجم کلمه عربی را عیناً در ترجمه فارسی آورده و آن را به فارسی ترجمه نکرده است، بهتر است واژهها به فارسی بازگردانده شود.
7-گاهی مترجم کلمهای را از ترجمه انداخته است که باید با دقّت تمام این کلمات مشخص و ترجمه گردند.
|
فهرست منابع و مآخذ
الف: کتابنامه
2- رضایتی کیشه خاله، محرم. (1384) کتابی با عنوان تحقیق در رسالۀ قشیریه با تاملی در افکار
1- القشیری، ابوالقاسم. (1391). الرساله القشیریه، تصحیح و تطبیق مهدی محبّتی، تهران: انتشارات هرمس، چاپ اول. و آثار امام قشیری. انتشارات: انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ اول
3-عثمان، ابوعلی. (1388). رسالۀ قشیریه، با تصحیحات و استدراکات بدیع الزمان فروزانفر، تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ دهم.
4- عثمان، ابو علی. (1391). ترجمه رسالۀ قشیریه، مقدمه، تصحیح و تعلیقات مهدی محبّتی، تهران: انتشارات هرمس، چاپ اول.
5- فروزانفر، بدیع الزمان (1345). رسالۀ قشیریه
ب-مقالات
1- احمدی، جمال (1388)در مقاله ایی با عنوان «بررسی تطبیقی بخشی از ترجمۀ رسالۀ قشیریه با متن اصلی عربی و استخراج کاستیهای ترجمۀ آن » دریافت از پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی. تاریخ دریافت از سایت 2/8/1400
2- روضاتیان، مریم، (1386)، «کاستیهای ترجمه و تصحیح رسالۀ قشیریه » مندرج در مجلۀگوهر گویا مجلّۀ دانشکده ادبیات دانشگاه اصفهان، سال اول، شمارۀ اول، صص152-143. تاریخ دریافت از سایت 1/8/1400
3- روضاتیان، مریم و میر باقری فرد، سید علی اصغر (1389) در مقاله ایی علمی پژوهشی با عنوان «ضرورت تصحیح ترجمه ابوعلی عثمانی از رسالۀ قشیریه» دریافت از پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی. تاریخ دریافت از سایت 3/8/1400
4- روضاتیان، مریم(1392) در مقاله ایی با عنوان «ماجرای تصحیح ترجمۀ رساله قشیریه » دریافت از پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی. تاریخ دریافت از سایت 5/8/1400
5- قازان، علی (1392) مقاله ایی با عنوان «نمونه ایی از بازنگری ترجمۀ رسالۀ قشیریه» دریافت از پایگاه مرکز اطلاعات علمی جهاد دانشگاهی. تاریخ دریافت از سایت 10/8/1400
6- کاظمی فر، معین و غلامحسین زاده، غلامحسین (1394)ودرمقاله ایی با عنوان «بررسی انتقادی ترجمۀ رسالۀ قشیریه» دریافت از مجلهی آینه میراث: تاریخ دریافت 2/8/1400
Suggestions for eliminating the shortcomings of the translation of the two chapters of Mujahidat and Taqwa
(From the treatise of Qashiriyeh by Mehdi Mohabbaty)
Saeed Beit Saedi2
Massoud Pakdel 3
Abstract
Qushayriyah's treatise is one of the most important sources of Islamic Sufism written by Abolghasem Qushairi, a mystic and scholar of the fifth century AH, in Arabic, whose fame had reached the place of the Islamic world during his time. This book was written twice in the fifth and sixth centuries. Hijri has been translated into Persian. Professor Badi-ol-Zaman Forouzanfar in 1345 and Dr. Mehdi Mohabbati in 1391 have corrected and published this book, which have many advantages. There is this translation that can make it difficult to get the text right. In this research, by comparing the translation of these two chapters with the Arabic text, its shortcomings have been extracted and an attempt has been made to provide a more accurate translation. Lack of attention to the series of narrators and not bringing the Persian equivalent of some phrases is one of the objections that can be seen in this translation.
Keywords: Qashirieh treatise, translation shortcomings, Mehdi Mohabbaty, chapter of Mujahidat, chapter of Taq
[1] 1-دانشجوی دکتری گروه زبان و ادبیات فارسی ،واحد رامهرمز،دانشگاه آزاد اسلامی ،رامهرمز،ایران
2-استادیارگروه زبان و ادبیات فارسی ،واحد گچساران ،دانشگاه آزاد اسلامی ،گچساران ،ایران(نویسنده مسئول) masoudpakdel@yahoo.com
[2] - PhD student, Department of Persian Language and Literature, Ramhormoz Branch, Islamic Azad University, Ramhormoz, Iran
3- Department of Persian Language and Literature, Gachsaran Branch, Islamic Azad University,Gachsaran, Iran (Corresponding Author)