Evaluation of the impact of informal institutions on the creation of opportunistic entrepreneurship using the GMM method
Subject Areas : FuturologyMahdie Maveddaty 1 , Taghi Torabi 2 , Mahmood Mahmoodzade 3 , Abass Memarnejad 4
1 - Ph.D. Candidate, Economics, Faculty of Management and Economics, Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran.
2 - Associate, professor, Faculty of Management and Economics, Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran.
Email: torabi100@yahoo.com
3 - Associate, professor, Faculty of Management and Economics, Firuzkuh Branch, Islamic Azad University, Firuzkuh, Iran.
4 - Associate, professor, Faculty of Management and Economics, Science and Research Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran.
Keywords: informal institutions, GMM method, Opportunity entrepreneurship,
Abstract :
Given the role of entrepreneurship in the economic development, many studies have been conducted on this field in recent years. The role of institutional environment in the implementation of entrepreneurial activities is an important issue in the field of entrepreneurship. A great number of previous studies have investigated roles of formal institutional factors in the entrepreneurship phenomenon. Therefore, due to the importance of an informal institutional environment, the present research investigated roles of informal institutions in implementing entrepreneurial activities and the creation of opportunistic entrepreneurship by an institutional approach according to North's point of view and also studied informal institutional factors affecting opportunistic entrepreneurship activities in two categories namely social norms and individual self-confidence through data of Global Entrepreneurship Monitor (GEM) using the generalized method of moment (GMM) for sixty countries in two developed and developing groups during 2009-2017. Research results indicated that the creation of opportunistic entrepreneurial activities significantly depends on the qualitative status of informal institutions. Therefore, these informal institutional factors should be considered alongside formal institutional factors in the entrepreneurial research and also designed programs for developing opportunistic entrepreneurship at the national level.
_||_
ارزیابی تاثیر نهادهای غیررسمی در ایجاد کارآفرینی فرصتگرا با استفاده از روش گشتاورهای تعمیمیافته
چکیده مقاله
در سالهای اخیر با توجه به نقش کارآفرینی در توسعه اقتصادی پژوهشهای زیادی در این باب صورت گرفتهاست. یکی از موضوعات مورد توجه در حوزه کارآفرینی، نقش محیط نهادی در اجرای فعالیتهای کارآفرینی است. اکثر مطالعات پیشین به بررسی نقش عوامل نهادی رسمی بر پدیده کارآفرینی توجه کردهاند. لذا با توجه به اهمیت محیط نهادی غیررسمی، در این پژوهش نقش نهادهای غیررسمی در اجرای فعالیتهای کارآفرینانه و شکلگیری کارآفرینی فرصتگرا با رویکرد نهادی و با دیدگاه نورث بررسی شد و عوامل نهادی غیررسمی تاثیرگذار بر فعالیتهای کارآفرینی فرصتگرا، در دو دسته هنجارهای اجتماعی و اعتمادبنفس فردی از طریق دادههای دیدهبان جهانی کارآفرینی با استفاده از روش گشتاور تعمیم یافته برای شصت کشور در دو گروه توسعهیافته و درحالتوسعه در بازه زمانی 2009-2017 مورد بررسی قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که شکلگیری فعالیتهای کارآفرینی فرصتگرا به مقدار قابل توجهی به وضعیت کیفی نهادهای غیررسمی بستگی دارد. بنابراین در پژوهشهای کارآفرینی و نیز برنامههایی که به منظور گسترش کارآفرینی فرصتگرا در سطح ملی تدوین میشود باید این عوامل نهادی غیررسمی در کنارعوامل نهادی رسمی مورد توجه قرار گیرند.
واژههای کلیدی : کارآفرینی فرصتگرا، نهادهای غیررسمی، کارآفرینی الزامی، روش گشتاورهای تعمیمیافته
1- مقدمه
اهمیت کارآفرینی1 در مسیر نیل به رشد و توسعه اقتصادی در ادبیات اقتصادی مورد تاکید بسیار قرار گرفته است ( شومپیتر2 1934، آکس و آدرتچ3 1988، بامول4 2002). از یک دیدگاه بین رشتهای، کارآفرینی از جنبههای مختلف اقتصادی، تاریخی، روانشناختی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برخوردار است. مک کللند5(1961) بیان میکند که میزان کارآفرینی در یک جامعه به ویژگیهای روانشناسانه افراد بستگی دارد و مجموع قابلیتهای کارآفرینانه افراد تعیین کننده سطح کارآفرینی میباشد. نایت6 معتقد است، ما نمیتوانیم بدون احتساب زمینههای نهادی7 و فرهنگی در مورد تصمیمگیریهای افراد قضاوت کنیم. بامول بیان میکند که مانند آن بخش از ادبیات اقتصادی که به طور سنتی تخصیص نهادههای تولید را بررسی میکند، طبیعی است که عوامل تعیین کننده در تخصیص استعدادهای کارآفرینانه را بین فعالیتهای مختلف بررسی کنیم ( بامول، 1999). سطح کیفیت محیط نهادی و توسعه کشورها، بیان کننده تفاوتهای موجود در سطح کارآفرینی آنها است. محیطی که اقتصاد را شکل میدهد بر پویایهای کارآفرینی درون هرکشور اثر میگذارد. مطالعات متعددی در سالهای اخیر از قبیل لتافتا و پیرامید8 (2016)، آپاریکو و همکاران9 (2015)، اوربانو و الوارز 10(2014) تاثیرپذیری کارآفرینی از عوامل نهادی را مورد تایید قرار داده اند. از دیدگاه اقتصاددانان نهادگرا، نهادها نقش محوری در جامعه دارند و همچنین آنها میتوانند محدودیتهای حاکم بر روابط انسانی را توضیح دهند. این نهادها میتوانند رسمی11 از قبیل مقررات، قراردادها، رویدادها و غیررسمی12 از قبیل ارزشهای فرهنگی و نرمهای اجتماعی باشند (نورث13، 1990). براساس مطالعات صورت گرفته، اقتصاد نهادی برای بررسی میزان نوآوری14 دارای کاربرد میباشد، زیرا میزان نگرش نوآورانه افراد به زمینههای موجود اجتماعی مرتبط بوده و میتواند رشد متفاوتی را درپی داشته باشد (براتون و همکاران15، 2000). بنابراین تصمیمات و رفتارهای بهرهورانه و نوآورانه افراد از طریق عوامل نهادی تحت الشعاع قرار میگیرد (تورنتون و همکاران16، 2011). چنانچه جامعهای گرایشی مثبت نسبت به کارآفرینی داشته باشد، باعث ایجاد فرهنگ مشوق کارآفرینی شده و منابع مالی را به سوی فعالیتهای کارآفرینی سوق میدهد. وجود گرایشهای کارآفرینانه در جامعه بیانگر دیدگاه عمومی مردم در خصوص کارآفرینی و کارآفرینان است. به طور کلی جامعه از حضور افرادی که دارای توان درک فرصتهای کارآفرینی17 و مهارت های لازم جهت بهره برداری از آنها میباشند سود خواهند برد. هوشیاری نسبت به فرصتهای مناسب برای آغازکسب و کار، اعتماد به مهارتها و تجربیات فردی در مسیر راه اندازی کسب و کار، جهتگیری افراد نسبت به شکست، اعتماد به نفس و وجود درک مناسب نسبت به ظرفیتها و تواناییهای لازم برای کارآفرینی عوامل تاثیرگذار بر توسعه کارآفرینی در یک جامعه میباشند.
نویسندگانی مانند رینولدزو همکاران18 (2005) نشان میدهند که کارآفرینی دانش بنیان این ظرفیت را دارا میباشد که یک فرصت را به یک کسب و کار واقعی دارای ارزش افزوده بالا تبدیل نماید. این رفتار کارآفرینی تحت عنوان کارآفرینی فرصتگرا19 شناخته شده است (رینولدز و همکاران، 2005). آدریتچ و همکاران استدلال میکنند که کارآفرینان نوآور که در ایجاد محصولات جدید بر اساس دانش جدید به عنوان یک فرصت کسب وکار سرمایهگذاری میکنند، نسبت به کارآفرینان نوع دیگر بهره بالایی بدست میآوردند. در نتیجه، کارآفرینی فرصت گرا مکانیسم مهمی در مسیر تحول دانش جدید که منجر به رشد اقتصادی است، در نظر گرفته شده است (آدریتچ و همکاران، 2008). کارآفرینی فرصتگرا به معنی شروع کسب و کار جدید بر پایه شناسایی فرصتها و بکارگیری نوآوری است و کارآفرینی الزامی به معنای آن است که افراد به ناچار و به علت فقدان فرصتهای شغلی بهتر، به شروع کسب و کار روی میآورند( آنجلوگوریو و همکاران20،2017). بطور کلی عوامل نهادی غیررسمی به عنوان یکی از ابعاد چارچوب نهادی جامعه، نقش تعیین کنندهای در عملکرد اقتصادی و به تبع شکلگیری انواع کارآفرینی ایفا میکنند. در واقع نهادهای غیررسمی با کیفیت، یکی از مهمترین عوامل برای ایجاد فعالیتهای مولد و نوآورانه میباشند که جهشهای اقتصادی را ممکن میسازد. و درمقابل نهادهای غیررسمی نامطلوب منجر به کاهش فعالیتهای کارآفرینانه در جامعه میگردد. پژوهش حاضر به بررسی رابطه عوامل نهادی غیررسمی با انواع کارآفرینی ( فرصتگرا- الزامی) متمرکز شده است. پژوهش حاضر این ویژگی را دارا میباشد که برای اولین بار اثر شاخصهای اعتمادبنفس و هنجارهای اجتماعی را بر کارآفرینی به تفکیک نوع انگیزش مورد بررسی قرار داده است.
به منظور بررسی نهادهای غیررسمی تاثیرگذار بر کارآفرینی فرصتگرا در پژوهش حاضر از روش گشتاورتعمیم یافته برای 60کشور در دو گروه کشورهای درحال توسعه و توسعهیافته و در بازه زمانی 2009-2017 استفاده شده است. برای این منظور، ابتدا به بیان ادبیات موضوع و خلاصهای از مطالعات پیشین مربوط به بحث کارآفرینی و نهادها پرداخته میشود و سپس به معرفی متغیرها و ارایه مدل سنجی میپردازیم. بخش آخر به تحلیل یافتهها و نتیجهگیری اختصاص دارد.
2- مبانی نظری
1-2- کارآفرینی فرصتگرا و نگرش نهادی
دیدهبان جهانی کارآفرینی یک کنسرسیوم دانشگاه مرکب از گروههای علمی-پژوهشی است که هدف اصلی آن، ارزیابی و ارائه دادههای پژوهشی معتبر در سطح بینالمللی در خصوص فعالیتهای کارآفرینانه است. دادههای کمی و کیفی حاصله در گزارشهای جهانی این نهاد، منبع ارزشمندی از اطلاعات برای تصمیمسازان و تصمیمگیرندگان کشورهای عضو است. یکی از شاخصهای اصلی این نهاد، میزان کارآفرینی نوپا21است. این شاخص بیانگر درصد جمعیت 64-18ساله هرکشوراست که مدیریت یا مالکیت کسبوکاری با سابقه کمتر از 42ماه را بر عهده دارند. این نهاد کارآفرینان نوپا را برمبنای انگیزههایشان، به دوگروه کارآفرینان الزامی22و کارآفرینان فرصتگرا23تقسیم میکند. در واقع کارآفرینان انگیزههای متفاوتی برای کارآفرینی دارند، به طور خلاصه آنها یا مجبور به کارآفرینی هستند یا خود برای آن تمایل دارند. برخی خودرا مجبور به کارآفرینی میبینند زیرا گزینه بهتری برای خود نمییابند و نیازمند منابع مالی هستند. دیده بان جهانی کارآفرینی به این دسته از کارآفرینان، کارآفرینان الزامی میگوید. برخی دیگر برای بهره برداری از یک فرصت دست به کارآفرینی میزنند. دیدهبان جهانی این افراد را کارآفرین فرصتگرا مینامد. این افراد خواهان استقلال بیشتر در کار خود بوده یا به دنبال حفظ و یا افزایش درآمد خود میباشند. برخی محققان از جمله شاپرو و سکل24(1982) بیان کردهاند که برخی از عوامل مثبت و همچنین برخی عوامل منفی افراد را به سمت کارآفرینی سوق میدهند. برای مثال، میل به استقلال و موفقیت و نیز نارضایتی از وضعیت کنونی و بیکاری تمایلات کارآفرینانه در افراد ایجاد میکنند (ورهول و همکاران25، 2010). گیاکومین26 و همکاران(2007) عواملی مانند فرصتهای بازار، کسب سود و شان اجتماعی را به عنوان انگیزههای کارآفرینی مطرح میکنند (برلی و وستد27، 1994). همچنین گیاکومین بیکاری و فشار خانواده را به عنوان عوامل منفی جاذب کارآفرینی مطرح میکند (گیاکومین و همکاران، 2007).
دلیل توجه به انگیزههای کارآفرینان از آنجا ناشی میشود که یافتههای پژوهشهای تجربی فراوانی نشان داده است که تفاوت در انگیزههای کارآفرینان، موجب تفاوت در عملکرد آنها میشود ( کمیجانی، سهیلیاحمدی، 1391). طبق یافته های بوسما 28 و همکاران (2008)، در اقتصادهایی با تولید ناخاص داخلی پایین نرخ کارآفرینی نوپا29 بیشتر است و این میزان بیشتر متعلق به کارآفرینی نوپای الزامی است. همانطور که درآمد سرانه افزایش مییابد کسب و کارهای تثبیت شده نقش مهمتری را در اقتصاد ایفا میکنند، چرا که باعث پایداری استخدام شده و افراد دیگر تمایلی به راه اندازی کسب و کار ندارند. همچنین در اقتصادها با درآمد بالا به دلیل دسترسی بیشتر به منابع و بازارها، میزان کارآفرینی نوپای فرصتگرا بیشتر می باشد. در نتیجه میزان تولیدناخالص داخلی هرکشور به ما امکان گمانه زنی درباره سطح و نوع کارآفرینی آن کشور را میدهد. در گزارشهای دیدهبان جهانی نشان داده شده است که کارآفرینیهای فرصتگرا مشارکت بیشتری در اقتصاد خود داشتهاند. کارآفرینی الزامی زمانی اتفاق میافتد که فرصت مناسب کارآفرینانهای شناسایی نشده و اغلب نوآوری خاصی صورت نگرفته باشد، در نتیجه دارای رشد بالا در اکثر موارد نیز نمیباشد و بر توسعه یافتگی یک جامعه به لحاظ اقتصادی کمتر موثر است. اما کارآفرینی فرصتگرا نوعی از کارآفرینی است که به دنبال شناسایی یک فرصت مناسب یا ایجاد آن انجام میشود. در نتیجه احتمال موفقیت آن و امکان رشد آن نیز بیشتر است. این نوع از کارآفرینی به دلیل ویژگیهای خود در خدمت به توسعه یک اقتصاد، از اولویتهای بیشتری برخوردار میباشد. لذا توسعه این نوع کارآفرینی از اهداف مهم دولت ها میباشد.
مطالعات انجام شده توسط اکس و همکاران (2012) و آدریتچ و کیلباخ (2008) نشان میدهد که به طور خاص کارآفرینی دانش بنیان نسبت به انواع دیگر کارآفرینی بدون دانش (به عنوان مثال، کارآفرینی الزامی) تأثیر بیشتری بر رشد اقتصادی دارد. نویسندگانی مانند رینولدز30 و همکاران (2005) نشان میدهند که کارآفرینی دانش بنیان این ظرفیت را دارا میباشد که یک فرصت را به یک کسب و کار واقعی دارای ارزش افزوده بالا تبدیل نماید. این رفتار کارآفرینی تحت عنوان کارآفرینی فرصتگرا شناخته شده است ( رینولد و همکاران، 2005). نویسندگانی مانند آگاروال31 و همکاران (2007)، آدریتچ (2007)، آدریتچ و کیلباخ (2008)، نوزلیت32 (2013)، از کارآفرینی فرصتگرا به عنوان کانال اثر گذار دانش استفاده کردهاند. علاوه بر این، آدریتچ و همکاران استدلال میکنند که کارآفرینان نوآور که در ایجاد محصولات جدید بر اساس دانش جدید اقدام میکنند نسبت به کارآفرینان نوع دیگر بهره بالایی بدست میآوردند. در نتیجه، کارآفرینی فرصتگرا مکانیسم مهمی در مسیر تحول دانش جدید که منجر به رشد اقتصادی است، در نظر گرفته شده است (آدریتچ و همکاران، 2008). وانگ و همکاران (2005) نتیجه گیری مشابهی داشتند، آنها نشان میدهند که نرخ کارآفرینی فرصتگرا منعکس کننده میزان خلق دانش و فن آوری است، که میتواند تأثیر مثبتی بر عملکرد اقتصادی بگذارد (اکس و همکاران، 2012؛ نوزلیت، 2013؛ والیر و پترسون33، 2009).
شومپیتر کارآفرینی را موتور توسعه اقتصادی معرفی میکند و معتقد است که کارآفرینی، مجموعه ابداعات و نوآوریهایی است که به اقتصاد، انرژی جدیدی برای رشد و توسعه تزریق میکند. کارآفرینان اشخاصی هستند که از طریق ایجاد یا توسعه فعالیتهای اقتصادی (یا اجتماعی) به وسیله شناسایی، ارزیابی و بهرهبرداری از محصولات، خدمات و بازارهای جدید، در جستجوی ایجاد ارزش هستند (بوسما و همکاران34، 2006). در گزارش دیدهبان جهانی کارآفرینی35، این پدیده به عنوان هر نوع تلاشی برای ایجاد یا مدیریت کسب و کار جدید (حتی خوداشتغالی) یا توسعه کسب و کار موجود توسط فرد یا گروه یا سازمان تعریف شده است. اهمیت کارآفرینی در راه رسیدن به رشد و توسعه اقتصادی در ادبیات اقتصادی مورد تاکید بسیار قرار گرفته است (شومپیتر، 1934، اکس و آدریتچ36، 1988، بامول، 2002). شومپیتر( 2005) توسعه را تغییرات اساسی می داند که به علت ظهور پدیده نوآورانه، ایجاد میشود. به عقیده وی، توسعه تخریب و برهم زدن یک شرایط با ثبات و تعادل ایستا است، که منجر به تعادلی نامعین در آینده میشود، درحالی که رشد تغییرات تدریجی است. به عقیده شومپیتر، کارآفرین منشاء اصلی تغییرات توسعه بشمار میرود ( زبیری، 1396). از منظر رویکرد نهادگرا، محیط نهادی که اقتصاد را شکل میدهد تعیین کننده اساسی رفتار اقتصادی هستند و در پویاییهای کارآفرینی در درون هر کشور، نقش کلیدی را ایفا میکنند. پویاییهای کارآفرینی با توجه به زمینه نهادی و سطح توسعه میتواند به طور وسیعی متفاوت باشند. در گرایش به سمت کارآفرینی نیز تفاوت قابل توجهی میان کشورها وجود دارد. در واقع ماهیت و ساختار فعالیتهای کارآفرینی در بین کشورهای مختلف نیز متفاوت است (پاداش و نیکونسبتی، 1396). محیطی که اقتصاد را شکل میدهد، بر پویاییهای کارآفرینی در درون هر کشور اثر میگذارد. این محیط از طریق ویژگیهای اقتصادی و نهادها شناخته میشود که بر انگیزش و ادراکات کارآفرینان اثر میگذارد. نهادها تعیین کنندههای اساسی رفتار اقتصاد (نورث،1990) و مبادلات اقتصادی (ویلیامسون37، 1998) هستند و میتوانند آثار مستقیم و غیرمستقیمی بر عرضه و تقاضای کارآفرینان بگذارند.
نورث نشان میدهد، هدف نهادهای رسمی کاهش هزینههای معامله38 بر اساس قانون و مقررات است، در حالیکه نهادهای غیررسمی عدم اطمینان در تصمیمگیریهای افراد را کاهش میدهد (نورث، 2005). نهادهای غیررسمی عملکرد نهادهای رسمی را محدود میکند و بالعکس. ضمن اینکه نهادهای رسمی برای تغییر نیاز به زمان کوتاهتری نسبت به نهادهای غیررسمی دارد (ویلیامسون، 2000) . ویلیامسون نهادها را به چهاردسته کلی تقسیم نموده است. او مبنای قرار گرفتن نهادها در یک سطح را ارتباط میان نهادها و همچنین مدت زمان لازم برای تغییر عنوان میکند. سطح نخست را شامل نهادهای غیررسمی مانند آداب و رسوم و هنجارها میداند. به اعتقاد وی، در این سطح، نهادها بسیار آرام تغییر مییابند. سطح دوم، شامل نهادهای رسمی مانند قانون اساسی و قوانین حقوق مالکیت است و نهادهای سیاسی مانند قوه مجریه، قضاییه، مقننه و عملکرد دیوان سالارانه دولت را در برمیگیرد. در سطح سوم، نهادهای مرتبط با حاکمیت قرار میگیرند، در نهایت سطح چهارم که به مباحث نئوکلاسیکی مانند تابع تولید بنگاه اختصاص دارد. ویلیامسون سطوح چهارگانه نهادها را به عنوان عوامل شکلدهنده محیط نهادی معرفی مینماید و معتقد است محیط نهادی در شکل دادن به عملکرد بسیار موثر است (هاجسن39، 2007).
گاگلیاردی40میگوید، در تمام فعالیتهای اقتصادی که ما به عنوان عاملان اقتصادی عمل میکنیم، فعالیتهای ما موثر از نهادها است. از آنجا که نهادها شکلدهنده ساختارند و در واقع ساختار ونهادها در قالب یک رابطه پویا عمل میکنند، ساختار میتواند بر فعالیتهای کارآفرینانه اثرگذار باشد و تفاوت در سطح کارآفرینی را توضیح دهد (جک و اندرسن41 ،2002). بامول بیان میکند که اگر شرایط موجود در یک جامعه مناسب باشند، کارآفرینی باعث ایجاد ثروت خواهد شد، اما اگر شرایط مناسبی بر جامعه حاکم نباشد کارآفرینان در خلق ثروت با شکست مواجه خواهند شد، زیرا در این حالت، فعالیتهای آنها میتواند به سمت فعالیتهای غیرمولد و حتی مخرب حرکت کند ( عیسیزاده و مهرانفر، 1390). سوبل42 (2008) کارآفرینی مولد را بنیان رشد اقتصادی و خلق ثرورت معرفی میکند. بامول معتقد است فعالیتهای کارآفرینانه براساس کیفیت نهادهای حاکم بر جامعه شکل میگیرد. در واقع، این ساختار نهادی است که به تلاشهای کارآفرینانه در راستای فعالیتهای مولد و غیرمولد جهت میدهد. گاردنر43 (2005) بیان میکند که چارچوب نهادی کارآمد موجب میشود افراد، نهادها، سازمانها و گروههای مختلف اجرایی قابلیت همکاری با یکدیگر را پیدا کنند، به قوانین موجود احترام بگذارند و با استفاده از امکانات و منابع دردسترس، قابلیتهای خود را در اختیار جامعه قرار دهند و بتوانند ظرفیتها و تواناییهای جامعه را توسعه دهند. هنگامی که نهادها کارآمد باشند، سودآوری کارآفرینی در فعالیتهای غیرمولد کاهش مییابد و در این شرایط افراد خلاق به سمت ایجاد نوآوری و خلق ثروت از طریق کارآفرینی در فعالیتهای مولد گرایش پبدا میکنند.
شکل شماره1: رابطه محیط نهادی و کارآفرینی
2-2- نهادهای غیررسمی موثر بر کارآفرینی
نرم های اجتماعی و فرهنگی44 يكي از عوامل تعيين كننده كارآفريني است. زاهرا و جرج45 ( 2002) بر اهميت فرهنگ در مشروعيت بخشي و توانمندسازي رفتار كارآفرينانه تاكيد كردهاند. مطالعات بين المللي كارآفريني نشان داده است كه فرهنگ، ارزش ها، باورها، و هنجارهای يك كشور بر گرايش كارآفرينانه مردم تاثيرگذار است. در سطح فردي، مطلوبيت اجتماعي رفتارهاي كارآفرينانه بر قصد افراد تاثير ميگذارد (آجزن46، 1991). گرايشات مثبت ، استقلال، نوآور بودن و تلاش فردي بر درك مطلوبيت و به تبع آن تخصيص فرهنگي نسبت به ابتكارات فردي و تلاشها در جهت كارآفريني تاثير خواهد گذاشت. نگرش منفي نسبت به كارآفريني به عنوان مانعي براي فعاليتهاي كارآفرينانه در بسياري از كشورها مانند روسيه ( کافمن و همکاران47، 1995) و ژاپن (هلمس48، 2003) مورد مطالعه قرار گرفته است . براي سنجش اين بعد از شرايط چارچوب كارآفرينانه، ،ميزان حمايت هنجارهاي اجتماعي و فرهنگي و اجازه ابتكار عمل كارآفرينان در زمينه راه اندازي كسب و كارهاي جديد و فعاليتهايي كه مي تواند براي شخص ثروت و افزايش درآمد به همراه داشته باشد، بررسي ميشود (بوسما و همکاران، 2008).
اعتماد به نفس49 يا درك قابليتهاي كارآفرينانه منعكس كننده درصد افرادي از جامعه است كه باور دارند داراي مهارت، دانش و تجربه لازم براي راه اندازي كسب و كار جديد ميباشند. درک قابلیت ممکن است نه تنها بیانگر مهارتهای فرد باشد بلکه اعتماد به نفس آنها در راه اندازی کسب و کار را نیز نشان میدهد. اعتماد به نفس در مهارتها با تصمیم گیری برای شروع یک کسب و کار، به ویژه آن دسته از کسب و کارهای جدید که نیاز به سطح بالایی از دانش دارند بسیار مرتبط است (استرین و میکیویز50، 2012). افرادی که به تواناییها و مهارت خود باور دارند به احتمال بالاتر از داشتن اعتماد به نفس بیشتر و سطح پایینتری از عدم اطمینان به عنوان کارآفرینان در راستای راه اندازی کسب و کار جدید استفاده میکنند( استرین و میکیویز، 2012). گارتنر51 (1985) ادعا میکند که فرآیند کارآفرینی مستلزم تلاشهای مکرر عمدی برای رسیدن به موفقیت در هر اقدام کارآفرینی است. شکلگیری کسب و کار جدید یک کار پیچیده و طاقت فرسا و خواستار پشتکار است. کارآفرینان و غیر کارآفرینان در چنین ویژگیهایی متفاوت هستند، و کارآفرینان نسبت به سایر افراد از اعتماد به نفس بیشتری برخوردار هستند (مارکمن و همکاران52، 2002و 2005). در این حوزه، اعتماد به نفس فرد، به عنوان باور افراد در مهارتها و توانایی خود در انجام وظایف تعریف میگردد و بر توسعه رفتار کارآفرینی تأثیر میگذارد (بوید و ووزیکیس53، 1994؛ مینیتی و ناردون54، 2007). مطابق با مطالعه ورهیول55 و همکاران (2005)، فرد با اعتماد به نفس در مهارتها و توانایی خود به یک کارآفرین با هوشیاری بالا در کارآفرینی تبدیل میشود و در نتیجه، این کارآفرینی به ایجاد کسب و کار جدید منجر میگردد. به طور کلی، اعتماد به نفس و مهارتها در فرآیندی که در آن افراد زندگی میکنند حاصل میشود و در برخی موارد، منجر به تصمیمگیریهای کارآفرینانه میشود. مطالعه اشتنهولم56 و همکاران (2013) بر اثر آموزش و پرورش و اعتماد به نفس در تواناییها و مهارت در راستای کارآفرینی فرصتگرا تمرکز دارد. آنها افراد، در اقتصادهای نوظهور را افرادی با سطح بالای آموزش عالی، اما تواناییها و مهارتهای کمتر در کارآفرینی عنوان کردهاند. آرنیوس57 و مینیتی58 (2005)،استدلال میکنند که افراد با سطح تحصیلات کمتر میتوانند با بازار کار جریمه شوند که این کار منجر به کارآفرینی الزامی میگردد. به طور کلی، کشورهایی با سطوح بالاتری از اعتماد به نفس در مهارتهای خود میتواند کارآفرینی فرصتگرا را تشویق کنند.
3- مروری بر مطالعات انجام شده
عیسیزاده و مهرانفر (1391) به بررسی نقش نهادها و عوامل نهادی در شکلدهی کارآفرینی در کشورهای منتخب جهان پرداختند. بدین منظور، از پنج شاخص آزادی اقتصادی به عنوان عوامل نهادی و از نرخ خوداشتغالی به عنوان شاخص کارآفرینی استفاده کردند. نتایج حاصل از تخمین مدل رگرسیونی به روش داده های تابویی59 در دوره 2009-1990 حاکی از آن است که اندازه کوچک دولت، ساختار بهتر قانون و حمایت از حقوق مالکیت افراد، باعث افزایش خوداشتغالی میشوند. همچنین نشان دادند که آزادی تجاری و بروکراسی پایین در بازار اعتباری، بازار کار و فضای کسب و کار اثری منفی بر خوداشتغالی دارند.
کمیجانی و سهیلی احمدی (1391) با استفاده از داده های 60 کشور عضو دیدهبان جهانی کارآفرینی و روش داده های پانل، عوامل کلان اقتصادی موثر بر نسبت کارآفرینی بهبودگرا به کارآفرین اجباری را بررسی کردند. آنها نشان دادند که سطح توسعه یافتهگی کشورها، میزان رشد اقتصادی، بیکاری، مشارکت زنان در نیروی کار، سطح توسعه فنی و آموزش عمومی، تاثیر معنی داری بر این نسبت دارد.
زبیری (1396) به بررسی اثر محیط سیاسی به عنوان یکی از ابعاد چارچوب نهادی کشورها بر فعالیتهای کارآفرینانه میپردازد. او بیان میکند ریسک سیاسی اثر منفی بر شفافیت و قابل پیشبینی بودن محیط کلان اقتصادی و اجتماعی، نرخ سرمایهگذاری، مدت زمان روی کار ماندن سیاستگذار و قابلیت دوام سیاستهای عمومی میگذارد که مجموعه این عوامل مانع رشد خلاقیت، کارآفرینی و تصمیمات بلندمدت سرمایهگذاری میشوند. وی اثر شاخص ریسک سیاسی بر توسعه کارآفرینی در 45 کشور درحال توسعه و توسعهیافته را طی دوره 2015-2008 بررسی میکند. نتایج حاکی از آن است که ریسک سیاسی تاثیر منفی و معنیدار بر کارآفرینی فرصتگرا داشته است در حالی که این متغیر دارای اثر مثبت و معنی دار بر کارآفرینی الزامی میباشد.
مرادی وهمکاران (1396) با استفاده از دادههای مربوط به 59 کشور درحال توسعه به روش مدلسازی معادلات ساختاری نشان میدهند که نهادهای هدایتگر بر نرخ کارآفرینی بینالمللی، در کشورهای درحال توسعه تاثیر مثبت دارند. همچنین، بررسی نقش تعدیلگری ریسک پذیری در رابطه بین عوامل نهادی و کارآفرینی بینالمللی نشان میدهد که در کشورهایی که ریسک پذیری بیشتر است، تاثیر نهادهای شناختی و قانونی بر نرخ کارآفرینی بینالمللی به صورت منفی تعدیل میشود.
فرزانا چودهاردی و همکاران60 (2018) با استفاده از دادههای 70 کشور در بازه زمانی 2005-2015 به بررسی ابعاد نهادی رسمی و غیررسمی ( در دسترس بودن منابع مالی، قوانین و مقررات کسب و کار، شناخت کارآفرینانه و سرمایه انسانی، فساد، اندازه دولت، حمایتهای مالی) بر کیفیت و کمیت کارـآفرینی در دو گروه کشورهای درحال توسعه و توسعه یافته پرداختند. نتایج آنها نشان میدهند که نهادهای رسمی و غیررسمی بر دوبعد کیفیت و کمیت کارآفرینی اثرگذار هستند. با این وجود همه نهادها نقش مشابهی ندارند و ارتباط بین نهادها و توسعه اقتصادی ارتباطی پویا میباشد.
آپاریکو و همکاران61 (2015) به بررسی عوامل نهادی رسمی و غیررسمی تشویق کننده کارآفرینی فرصت پرداختند. آنها بیان کردند که کارآفرینی فرصتگرا یکی از مکانیسمهای اثرگذاری نهادها بر رشد اقتصادی میباشند. ایشان از روش حداقل مربعات سه مرحلهای برای 43 کشور در بازه 2012-2004 استفاده نمودند. نتایج نشان داد که نهادهای غیررسمی دارای تاثیر بیشتری بر کارآفرینی نسبت به نهادهای رسمی میباشد و همچنین کارآفرینی فرصتگرا دارای اثر مثبت و معنی دار بر رشد اقتصادی است. آنها از متغیرهایی مانند اعتماد به نفس، کنترل فساد، تامین مالی و سیاستهای دولت برای سنجش محیط نهادی استفاده کردند.
فونتلساز62و همکاران(2015) به بررسی اثر انواع نهادهای رسمی مانند حقوق مالکیت، آزادی کسب و کار، آزادی مالی، سرمایه مالی، سرمایه آموزشی بر کارآفرینی فرصتگرا و الزامی در 189 کشور توسعه یافته و در حال توسعه طی سالهای 2012-2005پرداختند. نتایج ایشان نشان میدهد که افزایش و بهبود نهادهای رسمی اثر مثبت بر توسعه کارآفرینی فرصتگرا در جامعه دارد در حالی که بهبود نهادهای رسمی دارای اثر منفی بر کارآفرینی الزامی میباشد.
4- روششناسی
1-4- اهداف ، فرضیات و روش گردآوری اطلاعات
این پژوهش بر حسب هدف کاربردی و برحسب گردآوری اطلاعات از نوع توصیفی- همبستگی است. جامعه مورد نظر کشورهای درحال توسعه و توسعه یافته میباشد. صندوق بینالمللی پول براساس سطح درآمد کشورها را به دودسته توسعه یافته و درحال توسعه تقسیم میکند (نیلسن63، 2013). کشورهای نمونه پژوهش، کشورهایی هستند که در برنامه دیدهبان جهانی کارآفرینی مشارکت داشتهاند و تقسیمبندی براساس نظر صندوق بینالمللی پول(IMF) انجام شده است. به منظور جمعآوری دادهها از گزارشهای دیدهبان جهانی کارآفرینی و بانک جهانی استفاده شده است. با توجه به ضعف نهادها در کشورهای درحال توسعه هدف اصلی این پژوهش سنجش تاثیر عوامل نهادی غیررسمی برنوع فعالیتهای کارآفرینی در این کشورها و مقایسه با کشورهای توسعه یافته میباشد. و مطابق هدف این سوال اصلی مطرح میگردد که آیا کیفیت نهادهای غیررسمی باعث میشود میزان کارآفرینی فرصتگرا و الزامی در کشورهای مختلف متفاوت باشد؟ همچنین فرضیات تحقیق حاضر شامل این موارد است: کیفیت نهادهای غیررسمی تعیین کننده نوع فعالیتهای کارآفرینی میباشد. شاخص اعتمادبنفس و هنجارهای اجتماعی به عنوان شاخص محیط نهادی غیررسمی دارای اثرمعنیدار برکارآفرینی فرصتگرا و الزامی میباشد. اثرگذاری نهادهای غیررسمی بر انواع کارآفرینی به سطح توسعه یافتهگی کشورها وابسته است.
2-4- مدل رگرسیونی
در پژوهش حاضر، برای استخراج نتایج تجربی، از روش دادههای پانل استفاده شده است. انتخاب این روش به دلیل عدم دسترسی به دادههای کارآفرینی در بازه زمانی طولانی است که مانع استفاده از مدلهای سری زمانی میشود. دلیل دیگر، توان این روش در اندازهگیری و شناسایی بهتر آثاری است که تنها با دادههای سری زمانی قابل تشخیص نیست. دادههایی که از آنها استفاده خواهد شد، دادههای کشورهای عضو دیدهبان جهانی کارآفرینی در دوره زمانی 2017- 2009است. از آنجا که برخی اعضای دیدهبان جهانی کارآفرینی در طول این دوره به تدریج به آن پیوسته و اطلاعات برخی از اعضا برای برخی سالها در دسترس نیست از مدل پانل نامتوازن64 برای تخمین استفاده خواهد. همچنین برای حل مشکل درونزا بودن شاخصهای نهادی و همبستگی بین متغیرها، تخمین مدل با استفاده از گشتاورهای تعمیم یافته(GMM)65 دادههای تابلویی پویا66 انجام گرفته است. در واقع در معادلاتی که در تخمین آنها اثرهای غیرقابل مشاهده خاص هر کشور و وجود وقفه متغیر وابسته در متغیرهای توضیحی مشکل اساسی است، از تخمینزن گشتاور تعمیم یافته که مبتنی بر الگوهای پویای تابلویی است استفاده میشود (برو و لی67، 1996). کاسلی68 و همکارانش(1996) برای اولین باز از شیوه برآورد GMM دادههای تابلویی پویا در برآورد مدلهای رشد اقتصادی استفاده کردند. به کاربردن روش GMM پنل دیتای پویا دارای مزیتهایی همانند لحاظ نمودن ناهمسانی فردی و اطلاعات بیشتر، حذف تورشهای موجود در رگرسیون های مقطعی است که نتیجه آن تخمینهای دقیقتر، با کارایی بالاتر و همخطی کمتر خواهد بود( ندیری و محمدی، 1390).
به پیروی از مطالعات بوسنیتز و همکاران69 (2000)، ونکرز و همکاران70 ( 2002)، سیلویکز و گالوین گالوین71(2010)، اکس و زرب (2011) مدلهایی که برای تحقیق حاضر در نظر گرفته شده است به شرح ذیل است:
Teaoppit = β1teanecit (-1) +β2finit + β3 infit + β4burit + β5pcit + β6 normit + Ԑit
؛ درصدی از جمعیت کارآفرینان نوپا که به دلیل تشخیص فرصتها اقدام به کارآفرینی نمودهاند نه به دلیل نبود گزینه مناسب دیگر، آنها دلیل اصلی راه اندازی کسب و کار را دستیابی به استقلال و افزایش درآمد عنوان میکنند.
: میزان دسترسی به منابع مالی شامل کمک هزینهها و یارانه برای کارآفرینان کوچک و متوسط. براساس مطالعات مذکور، از این متغیر به عنوان یک مولفه مربوط به نهادهای رسمی استفاده شده است.
؛ میزان وجود حقوق و قوانین مالکیت ، تجاری و حسابداری و سایر خدمات قانونی و نظارتی و نیز نهادهای رسمی که نقش حمایتی و ترویجی برای کارآفرینان نوپای کوچک و متوسط ایفا میکنند.
: میزان بروکراسی حاکم از قبیل قوانین و مقررات دولتی و مالیاتها .
: درصدی از جمعیت 18-64 سال که بر داشتن مهارتها و دانش مورد نیاز برای شروع یک کسب و کار جدید باور دارند.
: میزانی که نرمهای اجتماعی و فرهنگی مشوق خلق کسب و کارهای جدید هستند و یا جامعه را به سمت روشهای خلق کسب و کار جدید ، فعالیتهای کارآفرینی هدایت میکنند.
β: ضرایب معادله هستند.
Ԑ: جزء اخلال بوده و شامل تمام تاثیرات مشاهده نشده اقتصادی است.
شایان ذکر است در کنار متغیرهای اصلی متغیرهای کنترلی مانند سرمایه فیزیکی، سرمایهگذاری مستقیم خارجی و سرمایه انسانی نیز حضور دارند. براساس مطالعات کوهلپمن و هافمایستر72 (1994) از متغیر تشکیل سرمایه سرمایه ناخالص به منظور سنجش متغیر سرمایه فیزیکی و از ثبت نام در آموزش متوسطه نیز به منظور سنجش سرمایه انسانی استفاده گردیده است.
5- برآورد مدل و تجزیه و تحلیل
مدل پژوهش حاضر براي 15کشور درحال توسعه و 15 کشور توسعه یافته بر اساس عضو بودن کشورها در دیدهبان جهانی کارآفرینی و موجود بودن دادههای مورد نیاز طی دورهي زماني 2017-2009 با استفاده از روش GMM برآورد شده است. کشورهای منتخب براساس تقسیم بندی بانک جهانی در دو گروه توسعه یافته73 و درحال توسعه 74میباشد.
براساس تمامی مطالعات در ابتدای امر لازم است مانایی و ایستایی تمام متغیرهای مورد استفاده در پژوهش مورد بررسی قرار گیرد.
1-5- آزمون ریشه واحد متغیرهای پژوهش
از جمله موضوعاتی که لازم است قبل از برآورد الگو بررسی شود، موضوع مانایی سری زمانی متغیرهاست. برای الگوهای دادههای تابلویی نیز مساله رگرسیون کاذب الگوهای سری زمانی مصداق دارد. بنابراین کاربرد آزمون ریشه واحد همگرایی در الگوهای دادههای تابلویی برای تضمین صحت و اعتبار نتایج ضروری و لازم است که آزمون ریشه واحد برای تک تک متغیرهای وابسته و جمله پسماند الگو صورت میگیرد تا از وجود همگرایی اطمینان حاصل شود.
مقالات متعددی پیشنهاد کردهاند که آزمونهای ریشه واحد پانل در مقایسه با آزمونهای ریشه واحد سریهای زمانی، توانایی بیشتری دارند. بطور کلی آزمونهای معمول ریشه واحد در پانل دیتا شامل آزمونهای LLC75، ADF و IPS76 هستند که از بین آنها آزمون LLC77 در اغلب مطالعات به عنوان آزمون مناسبتر انتخاب میشود. این انتخاب به دلیل مناسب بودن این آزمون برای پنلهای دارای دوره زمانی کوچک میباشد به علاوه وسترلاند و بریتانگ78 (2009) نشان میدهند که قدرت LLC از IPS79 بیشتر است، ضمن آنکه ADF نیز متناسب با ویژگیهای دادههای سری زمانی است نه دادههای تابلویی (پانل دیتا). بر اساس نتایج حاصل تمامی متغیرهای پژوهش بر اساس آزمون ریشه واحد LLC در سطح مانا هستند. به بیان دیگر براي تمامي رگرسيونها در تمامي آزمونها فرضيه صفر كه وجود ريشه واحد را بيان ميدارد، رد ميشود و لذا ميتوان نتيجه گرفت كه پسماندها در تمامي رگرسيونها انباشته از درجه صفر بوده و احتمال ایجاد رگرسیون کاذب در مدل نهایی منتفی است.
2-5- برآورد مدل و تحلیل نتایج
در پژوهش حاضر بنابر فرضیات موجود با استفاده از شیوه اقتصادسنجی GMM به بررسی نقش نهادهای رسمی و غیررسمی در انواع فعالیتهای کارآفرینی به تفکیک گروه کشورها پرداخته میشود.
همانطور که بیان شد، همه متغیرها در سطح مانا هستند، بر همین اساس مدل تحقیق برای سطح متغیرها برآورد شده است. نتایج حاصل از برآورد مدل به روش GMM در جدول 1 ارائه شده است. برای ایجاد اطمینان در خصوص مناسب بودن استفاده از این روش برای برآورد مدل، آزمون سارگان80 مطرح است که برای اثبات شرط تشخیص بیش از حد یعنی صحت و اعتبار متغیرهای ابزاری به کار میرود. در جدول 1، مقدار آماره آزمون سارگان (J) که برابر با 401/47 محاسبه شده است و سطح احتمال معناداری این آماره که برابر با 538/0 است. سطح احتمال آماره آزمون سارگان حاکی از عدم رد فرضیه صفر و در نتیجه پذیرش سازگاری تخمین زننده GMM در الگوی برآوردی است. بر این اساس میتوان گفت کل مدل برآورد شده از نظر آماری معتبر بوده و نتایج کاذب نیستند.
جدول1: نتایج برآورد تاثیر نهادهای رسمی و غیررسمی و کارآفرینی فرصت گرا در کشورهای درحال توسعه
متغیر مستقل | ضریب | انحراف معیار | آماره t | سطح احتمال |
| 019/0 | 069/0 | 274/0 | 784/0 |
| 413/6 | 006/4 | 600/1 | 113/0 |
| 212/3- | 056/3 | 051/1- | 296/0 |
| 200/11- | 596/3 | 115/3- | 0026/0 |
| 329/0 | 269/0 | 223/1 | 225/0 |
| 440/5 | 559/2 | 125/2 | 0342/0 |
تعداد ابزارها | 42 | |||
آماره سارگان | 371/32 | |||
سطح احتمال آماره سارگان | 641/0 |
همانگونه که در جدول فوق مشاهده میگردد سطح آماره (J) یا سارگان نشان از معتبر بودن نتایج حاصل از مدل میدهد. کارآفرینی فرصتگرا تحت تاثیر مقادیر گذشته خود نمیباشد و در هر دوره بسته به شرایط نهادی و اقتصادی تعیین میگردد. آنچه که حائز اهمیت است از بین نهادهای غیررسمی هنجارهای اجتماعی و فرهنگی تاثیر مثبت و معنادار بر کارآفرینی فرصت در این کشورها دارد و از بعد شخصی و روانی نیز اعتماد به نفس تاثیر معناداری بر کارآفرینی فرصتگرا این کشورها ندارد.
جدول 2: نتایج برآورد تاثیر نهادهای رسمی و غیررسمی و کارآفرینی فرصت گرا در کشورهای توسعه یافته
متغیر مستقل | ضریب | انحراف معیار | آماره t | سطح احتمال |
| 510/0- | 135/0 | 763/3- | 0003/0 |
| 520/3 | 574/1 | 235/2 | 023/0 |
| 723/2 | 243/3 | 839/0 | 403/0 |
| 845/1- | 700/2 | 683/0- | 496/0 |
| 640/1 | 589/0 | 783/2 | 0068/0 |
| 058/4- | 183/4 | 970/0- | 3351/0 |
تعداد ابزارها | 42 | |||
آماره سارگان | 609/29 | |||
سطح احتمال آماره سارگان | 765/0 |
نتایج حاصل از جدول 2 نشان میدهد که نتایج حاصله با توجه به آماره و سطح احتمال سارگان از اعتبار کافی برخوردار میباشد. نکته جالب توجه تاثیر معنادار و قوی اعتماد به نفس فردی بر کارآفرینی فرصتگرا در کشورهای توسعه یافته میباشد و این مهم در کشورهای در حال توسعه به چشم نمیخورد و اما نکته جالب توجه دیگر تاثیرگذاری قوی تامین مالی کارآفرینان بر کارآفرینی فرصتگرا در کشورهای توسعهیافته میباشد و در واقع نقش و اهمیت این مقوله را به تصویر میکشد. در حالیکه در کشورهای درحال توسعه تامین مالی تاثیر معناداری بر کارآفرینی فرصتگرا نداشته است و اما آنچه که از جدول فوق همچنین استنباط میشود وابستگی نهادهای غیررسمی مانند اعتماد به نفس فردی به شرایط نهادهای رسمی مانند تامین مالی کارآفرینان میباشد. در شرایط وجود نهاد رسمی قوی مانند تامینمالی مناسب کارآفرینان، نهاد غیررسمی مانند اعتماد به نفس فردی نیز به خوبی ایفای نقش نموده و موجبات ارتقای کیفی فعالیتهای کارآفرینی و ایجاد کارآفرینی فرصتگرا و متعاقبا رشدهای مناسب اقتصادی را فراهم میآورد. آنچه از نتایج اقتصادسنجی استنباط میگردد این است که شکلگیری فعالیتهای کارآفرینی و نوع آن به طرز قابل توجهی به وضعیت کیفی نهادهای غیررسمی بستگی دارد و وجود نهادهای رسمی با کیفیت موجبات شکلگیری نهادهای غیررسمی مناسب و تاثیرگذاری هرچه بیشتر آن بر رشد اقتصادی کشورهای مورد مطالعه را به دنبال دارد. نکته دیگری که بایست بدان اشاره نمود متغیرهای کنترلی به عنوان متغیر ابزاری در مدل اقتصادسنجی مورد استفاده قرار گرفته و به همین دلیل در تفسیر نتایج بدانها اشارهای نگردیده است.
6- نتیجهگیری و پیشنهادات
در پژوهش حاضر ابتدا سعی شد پدیده کارآفرینی از دید نهادی بیان شود، سپس با توجه به تفاوت پیامدهای کارآفرینی فرصتگرا برای اقتصادملی، این نوع کارآفرینی بررسی گردید. سپس این پرسش مطرح شد که کیفیت نهادهای غیررسمی باعث میشود میزان کارآفرینی فرصتگرا در کشورهای مختلف تا این اندازه متفاوت باشد؟ برای پاسخگویی به این پرسش پس از بیان ادبیات اقتصادی و نتایج پژوهشهای مرتبط انجام شده در این حوزه، با استفاده از دادههای شصت کشور عضو دیدهبان جهانی کارآفرینی در دوره 2017-2009 و روش GMM و باتوجه به محدودیتهای آماری موجود تاثیر برخی از عوامل نهادی رسمی و غیررسمی به عنوان شاخصی از محیط نهادی رسمی و غیررسمی بر کارآفرینی فرصتگرا مورد آزمون قرار گرفت و نتایج تخمین مدل در تایید مطالعاتی همچون (فونتلسازو همکاران81،2016؛ سالیماس و کولن82، 2010 و آپاریکو و همکاران83، 2015) نشان داد که شکلگیری نوع فعالیتهای کارآفرینی و نحوه تاثیرگذاری آن، به نهادهای غیررسمی و رسمی و سطح توسعهیافتگی کشورها بستگی دارد. طبق نتایج، کارآفرینی فرصتگرا تحت تاثیر مقادیر گذشته خود نمیباشد و در هر دوره بسته به شرایط نهادی و اقتصادی تعیین میگردد که این نتیجه نیز با مطالعه آپاریکو و همکاران (2015) مطابقت دارد. همچنین مشاهده گردید که نهادهای غیررسمی بر میزان کارآفرینی فرصتگرا در هر دوگروه کشورهای درحال توسعه و توسعه یافته تاثیرگذار میباشد و آنچه که متفاوت است نوع نهادغیررسمی موثر در هر گره کشوری میباشد. بطوریکه در کشورهای در حال توسعه، هنجارهای اجتماعی و فرهنگی تاثیر مثبت و معنادار بر کارآفرینی فرصتگرا را دارا است. و در کشورهای توسعه یافته، اعتماد بنفس فردی عامل نهادی غیررسمی تاثیرگذار بر کارآفرینی فرصتگرا میباشد. همچنین از پژوهش حاضر استنباط میشود که وجود نهادرسمی قوی موجب میگردد که نهادهای غیررسمی به خوبی ایفای نقش نموده و موجبات ارتقای کیفی فعالیتهای کارآفرینی و شکلگیری کارآفرینی فرصتگرا را فراهم آورند. در واقع شکلگیری فعالیتهای کارآفرینی فرصتگرا به طرز قابل توجهی به وضعیت کیفی نهادهای رسمی و غیررسمی بستگی دارد. وجود نهادهای رسمی با کیفیت موجبات شکلگیری نهادهای غیررسمی مناسب را بدنبال دارد.
تفاوت پژوهش حاضر با پژوهشهای پیشین در تاکید بر تاثیر عوامل نهادی غیررسمی و استفاده از شاخصهای دیدهبان جهانی به عنوان شاخص محیط نهادی میباشد. با توجه به میزان بالای بیکاری در کشور، پدیده کارآفرینی از اهمیت ویژهای برخوردار است، اما مشاهده میشود که در اغلب تحلیلها و اظهارنظرها فقط میزان فعالیتهای کارآفرینانه بیان میشود. شایسته است که مسئولان و پژوهشگران این حوزه در بررسیهای خود نوع کارآفرینی (فرصتگرا- الزامی) را نیز مورد توجه قرار دهند و کیفیت نهادهای رسمی و غیرسمی در راستای شکلگیری کارآفرینی فرصتگرا مورد توجه قرار گیرد. سیاستگذاران نیز بایستی به این نکته توجه داشته باشند که درصورت ایجاد فضای مساعد نهادی، استعدادهای بیشتری به سمت نوآوری و کارآفرینی فرصتگرا جذب خواهد شد و فعالیتهای کارآفرینی به میزان بیشتری به تحقق رشد و ایجاد اشتغال کمک خواهد کرد. باتوجه به یافتههای پژوهش، پیشنهادهای ذیل ارائه میشود: 1) به منظور تقویت نرخ کارآفرینی فرصتگرا در کشورهای درحال توسعه باید محیط نهادی غیررسمی بهبود بخشد. 2) افرایش اعتمادبنفس افراد در تشخیص قابلیتهای کارآفرینانه و نیز بهبود هنجارهای اجتماعی مربوط به کارآفرینی موجب افزایش سرمایههای انسانی گردیده و کارآفرینی فرصتگرا به عنوان محرک رشداقتصادی افزایش مییابد. 3) جامعه آماری این پژوهش، کشورهای درحال توسعه و توسعه یافته طبق تقسیمبندی بانک جهانی میباشد. پیشنهاد میگردد مدل این پژوهش در گروههای همگنی از کشورها مثل اقتصادمحور و کارایی محور تکرار شود.
منابع
1) اشرف زاده، حمیدرضا؛ و مهرگان، نادر؛ اقتصادسنجی پانل دیتا ؛ نشر موسسه تحقیقات تعاون دانشگاه تهران ؛ چاپ سوم1387.
2) زبیری، هدی؛ ریسک سیاسی، نهادها و کارآفرینی؛ فصلنامه اقتصاد مقداری؛ شماره 14؛ 1396؛ صفحات 207-173.
3) کمیجانی، اکبر؛ و سهیلیاحمدی، حبیب؛ نگاهی به نقش عوامل موثر اقتصاد کلان در ترکیب انگیزشی کارآفرینان؛ فصلنامه پژوهشی برنامه ریزی و بودجه؛ سال هفدهم؛ شماره 1؛ 1391؛ صفحات 72- 49.
4 )عیسیزاده، سعید؛ و مهرانفر، جهانبخش؛ نقش نهادها در شکلدهی کارآفرینی در کشورهای منتخب؛ فصلنامه پژوهشهای اقتصادی ؛سال دوازدهم؛ شماره 44؛ 1391؛ صفحات 212-199.
5) ندیری، محمد؛ و محمدی، تیمور؛ بررسی تاثیر ساختارهای نهادی بر رشد اقتصادی با روش GMM دادههای تابلویی پویا؛ فصلنامه مدلسازی اقتصادی؛شماره 3؛ 1395؛ صفحات 24-1.
1) Aparicio, S.; Urbano D. & Audretsch, D.; (2015); ” Institutional factors, opportunity entrepreneurship and economic growth: Panel data evidence” ; Technological Forecasting & Social Change; Vol.102; pp. 45-61.
2) Acs, Z.J.; Audretsh, D.B.; Braunerhjelm, P.; & Carlsson, B.; (2012); “Groeth and entrepreneurship.” ; Small Bus Econ; Vol.39;pp. 289-300.
3) Audretsch, D.B.; & Keilbach, M.; (2004); “Does entrepreneurship capital matter?.” ; Enterp. Theory Pract;Vol. 28;pp. 419-429.
4) Arellano, M., Bond, S., 1991, “Some tests of specification for panel data: Monte Carlo evidence and an application to employment equations.” Review of Economic Studies 58, 277–297.Aidis, R., Estrin, S. & Mickiewics, T. (2010). Size Matters: Entrepreneurial Entry and Government. Small Business Economics. 12: 64-80
5) Arpnson, R.; (1991); ” Labor Economics: The Contingent Economy: The Growth of Temporary, Part-time, and Subcontracted Workforce.”
6) Acs, Z. J.; & Szerb, L; (2007); “Entrepreneurshio, Economic Growth and Public Policy. “; Small Business Economics;Vol. 28; pp.109-122.
7) Baltagi, B.H.; (2000); “Econometric Analysis of Panel Data, London: Wiley”. pp.220-276.
8) Bosma, Niels; Acs, Zoltan J; Autio, Erkko; Coduras Alicia & Levie Jonathan; (2012);"Global Entrepreneurship Monitor 2008 Executive Report", London, U.K.: London Business School and Babson Park, MA: Babson College.
9) Dubini, P.;(1989); “The Influence of motivations and environment on business start-ups: some hints for public policies.”; Journal of Business Venturing; Vol. 4;pp.11-26.
10) Davidsson, p.; (1995); “Culture, Structure and Regional Levels of Entrepreneurship. “ Entrepreneurship and Regional Development Journal;Vol. 7; pp. 41-62.
11) Green, W.H.; (2003); “Econometric Analysis”; New Jersey, Prentice-Hall Inc.
12) Giacomin, O.; Guyot, J. L.; Janssen, F. & Lohest, O.; (2007); ” Novice creators: personal identity and push pull dynamics.” ; Center for Research in Change.
13) Gartner, W.B.; (1989);” Some suggestions for research on entrepreneurial traits & characteristics.”; Entrepreneurship: Theory and Practice, Fall, Vol.14(l), pp.27-38.
14) Grilo, I.;& Irigoyen, J. M.; (2006);” Entrepreneurship in the EU: To Wish and not to be “; Small Business Economics;Vol. 26;pp.305-318.
15) Klappera, L.; Luc Laevena, B.;& Rajanc, R; (2006); “Entry Regulation as a barrier to Entrepreneurship.” ; Journal of Financial Economics;Vol. 82;pp.591-629.
16) Lundstrom, A. ; Stevenson, A.;& Loise A.; (2005); “Entrepreneurship Policy: Theory and Practtice.”; International Studies in Entrepreneurship.
17) Levie, J.D. & Autio, Erkko; (2008); ” A theoretical grounding and test of the GEM model. “; Small Business Economics.;Vol. 31 (3);pp. 235-263.
18) McClelland, D.; (1961); “ The Achieving Society. “ Free press, New York.
19) North, D.; (1990);” Institutions Institutional Changes and Economic Performance.“ ; Cambridge University Press, Cambridge.
20) Puffer, S. M.; McCarthy, D.J.;& Boisot, M.; (2002); “Entrepreneurship in Russia and China: The impact of formal institutional Voids. “; Small Business Economics;Vol. 19;pp.81-104.
21) Robertson, M.; Collons, A.; Medeira, N.;& James, S.; (2003);” Barriers to start-up and their efect on aspirant entrepreneurs.” ; Educacation & traninig.;Vol. 45; pp.308-316.
22) Sobel, R.S.; (2008); “Testing Baumol: Institutional Quality and the Productivity of Entrepreneurship. “ ; Journal of Business Venturing;Vol. 23;pp.641-655.
23) Schumpeter, J.; (1934);” The Theory of Economic Development: An Inquiry into Profits, Capital, Credit, Interest, and the Business Cycle.” ; Transaction Publishers.
24) Shane, S.; Locke, E. A. & Collins, C.J.; (2003); ” Entrepreneurial Motivation.” Human Resource Management Review;Vol. 13;pp.257-279.
25) Salimath, M.; Cullen, J.;( 2000);” Formal and Informal institutional effects on entrepreneurship: A synthesis of nation-level research.” International Journal of Organizational Analysis;Vol.18;pp.358-385.
26) Timmons, J. F.; (2005); “The Fiscal Contract: States, Taxes, and Public Services.”; World Politics;Vol. 57;pp. 530-567.
27) Verheul, I.; Thurik, R.; Hessels, J. & Zwan, P. V.; (2010); ” Factors Influencing the Entrepreneurial Enggement of Opportunity and Necessity Entrepreneurs.” EIM Business and Policy Research. No. H201011.
Evaluation of the impact of informal institutions on the creation of opportunistic entrepreneurship using the GMM method
Abstract
Given the role of entrepreneurship in the economic development, many studies have been conducted on this field in recent years. The role of institutional environment in the implementation of entrepreneurial activities is an important issue in the field of entrepreneurship. A great number of previous studies have investigated roles of formal institutional factors in the entrepreneurship phenomenon. Therefore, due to the importance of an informal institutional environment, the present research investigated roles of informal institutions in implementing entrepreneurial activities and the creation of opportunistic entrepreneurship by an institutional approach according to North's point of view and also studied informal institutional factors affecting opportunistic entrepreneurship activities in two categories namely social norms and individual self-confidence through data of Global Entrepreneurship Monitor (GEM) using the generalized method of moment (GMM) for sixty countries in two developed and developing groups during 2009-2017. Research results indicated that the creation of opportunistic entrepreneurial activities significantly depends on the qualitative status of informal institutions. Therefore, these informal institutional factors should be considered alongside formal institutional factors in the entrepreneurial research and also designed programs for developing opportunistic entrepreneurship at the national level.
Key words: Opportunity entrepreneurship, informal institutions, GMM method
[1] .Entrepreneurship
[2] . Schumpeter
[3] . Acs and Audretsch
[4] .Baumol
[5] . Mcclelland
[6] . Knight
[7] .Institutional
[8] .Letafia & Primard
[9] . Aparicio & et al.
[10] .Urbano & Alvarez
[11] .Formal
[12] .Informal
[13] .North
[14] Innovation
[15] .Bruton et al.
[16] ..Thornton et al.
[17] . Entrepreneurial opportunities
[18] . Reynolds et al.
[19] .Opportunistic entrepreneurship
[20] . Angelo Guerrero and et al.
[21] .Total Early-Stage Entrepreneurial Activity( TEA)
[22] . Necessity-Driven TEA
[23] .Opportunity-Driven TEA
[24] .Shapero and Sokol
[25] .Verheul et al.
[26] . Giacomin
[27] . Birely and Westhead
[28] . Bosma
[29] .Early_Stage Entrepreneurial activity( TEA)
[30] . Reynolds
[31] . Agarwal
[32] . Noseliet
[33] . Vallier and Peterson
[34] . Bosma et al.
[35] . Global Entrepreneurship Monitoring
[36] . Acs and Audretsch
[37] .Wiliamson
[38] Transaction costs
[39] .Hodgson.
[40] .Gagliardi
[41] .Jac and Anderson
[42] . Sobel
[43] . Gardner
[44] . Cultural and Social Norms
[45] . Zahra and George
[46] . Ajzen
[47] . Kaufmann.,et al.
[48] . Helms
[49] . Perceived capabilities
[50] . Estrin and Mickiewicz
[51] . Gartner
[52] . Markman et al.
[53] . Boyd and Vozikis
[54] . Minniti and Nardone
[55] .Verheul
[56] . Stenholm
[57] . Arenius
[58] . Minniti
[59] . Panel Data
[60] .Farzana choudhuy and et al.
[61] . Aparicio et al.
[62] . Fuentelsaz
[63] Nielsen
[64] . Unbalanced Panel
[65] . Generalized Method of Moments
[66] . Dynamic Panel Data
[67] . Barro and Lee
[68] . Caselli
[69] . Busenitz et al.
[70] . Wennekers et al
[71] . Syzliwicz Galvin
[72] . Coe, Helpman & hoffmaister
[73] . آلمان، هلند، اسپانیا، هنلاند، ایتالیا، آمریکا، انگلستان، سوئد، سوییس، ایرلند، لوگزامبورگ، فرانسه، پرتغال، اسلونی، ژاپن.
[74] . آفریقای جنوبی، ایران، بوسنی و هرزگوین، آرژانتین، برزیل، شیلی، اکوادور، پرو، پاناما، کلمبیا، تایلند، چین، اروگوئه، مالزی، کرواسی.
[75] .Levin, Lin & Chut
[76] .Im, Pesaran and Shin Wstat
[77] . Levin, Lin & Chu
[78] . Westerlund& Breitung
[79] .Im, Pesaran & Shin
[80] .Sargent Test
[81] .Funtelsaz and et al.
[82] .Salimath and Cullen
[83] .Aparicio and et al.