Identification of Key capabilities of Organizational foresight in Banking and Financial Institutions of Iran
Subject Areas : FuturologyMahdi Gholizadeh Zavoshti 1 , safar fazli 2 , Einolah Keshavarz turk 3 , Asghar Ebnerasoul 4
1 - futures studies, social science, IKIU, Qazvin, Iran
2 - future studies departmant, faculty of social sciences, IKIU
3 - Futures Studies Department, Faculty of Social Sciences, Imam Khomeini International University, Qazvin, Iran
4 - Department of Industrial Engineering, Malek Ashtar University, Iran, Tehran
Keywords: foresight capabilities, Strategic foresight, organizational strategy, Organizational foresight, Banking Industry,
Abstract :
Futures studies in an organization, known as Organizational Foresight, are one of the areas discussed in futures research and strategic management. Foresight enables organizations to identify future changes that are fundamental to the future and can design appropriate and innovative responses to protect themselves against these changes and survival in the long run. The foresight process in the banking industry can be seen as a set of key features that focus on its specific nature and distinguish it from other initiatives in banks. The purpose of this article is to understand the differences between the future prospects of Iranian banks and financial institutions in the implementation of the potential of strategic forecasting projects based on the Paliokaite et al. 2014 model. The study used e-mail scanning, in which emails were sent to top managers and senior executives of bank plans. Data were analyzed statistically using cluster analysis and the Mann-Whitney U test. The statistical significance obtained in this study is to determine and understand the differences in the ability of banks to run strategic futures programs. The findings of the current research significantly increase our understanding of the readiness and feasibility of implementation of corporate futures projects in the banking industry, so that the prospecting capabilities of the first-class banks in comparison to other banks in two dimensions of the selection capabilities The strategy and integration capabilities are greater, but in terms of the environment, scanning capabilities are less than other banks.
_||_
شناسایی قابلیتهای کلیدی آیندهنگاری سازمانی در بانکها و مؤسسات مالی ایران
چکیده
آیندهپژوهی در سازمان که با عنوان آیندهنگاری سازمانی شناخته میشود، یکی از حوزههای موردبحث در آیندهپژوهی و مدیریت استراتژیک است. آیندهنگاری، سازمانها را قادر میسازد تغییرات بنیان برافکن آینده را شناسایی کنند و بتوانند پاسخهای مناسب و نوآورانه بهمنظور حفاظت از خود در برابر این تغییرات و بقا در بلندمدت طراحی کنند. فرآیند آیندهنگاری در صنعت بانکداری را میتوان بهعنوان مجموعهای از خصوصیات کلیدی دانست که بر ماهیت خاص آن تمرکز داشته و آن را از دیگر ابتکارات در بانکها متمایز میسازند. هدف مقاله حاضر درک تفاوتهای قابلیتهای آیندهنگاری بانکها و مؤسسات مالی ایران در اجرای بالقوه پروژههای آیندهنگاری راهبردی بر اساس مدل قابلیت پالیوکایت و همکاران (2014) است. این پژوهش از پیمایش رایانامهای استفاده کرده که در آن رایانامهها برای مدیران و کارشناسان ارشد طرح و برنامه بانکها ارسال شدند. دادههای دریافتی به لحاظ آماری با استفاده از روش تحلیل خوشهای و آزمون یومان ـ ویتنی مورد تجزیهوتحلیل قرار گرفتند. نتایج معنادار آماری بهدستآمده در این پژوهش، تعیین و درک تفاوتها در میزان قابلیت بانکها برای اجرای برنامههای آیندهنگاری راهبردی را میسر میسازد. یافتههای پژوهش جاری به میزان قابلتوجهی درک ما از آمادگی و قابلیت اجرای پروژههای آیندهنگاری سازمانی در صنعت بانکداری را افزایش میدهد، بهطوریکه قابلیتهای آیندهنگاری بانکهای دسته اول نسبت به سایر بانکها در دو بعد قابلیتهای انتخاب استراتژی و قابلیتهای یکپارچهسازی بیشتر است ولی در بعد قابلیتهای پویش محیطی نسبت به سایر بانکها کمتر است.
کلیدواژهها: آیندهنگاری سازمانی، آیندهنگاری راهبردی، صنعت بانکداری، قابلیت آیندهنگاری، راهبرد سازمانی
مقدمه
برای سازمانهایی که میخواهند در عصر تغییرات سریع و روزافزون به رقابت بپردازند و بقا و رشد خود را در عدم قطعیت بالای محیط آینده ادامه دهند، آیندهپژوهی موضوعی کلیدی است. سازمانهایی که خود را برای مواجهه با آینده آماده نکنند؛ از قابلیتهای لازم برای حضور در آینده برخوردار نبوده و در برابر شرایط جدید با چالش مواجه خواهند شد.
آینده همواره موضوع موردعلاقه و یک چالش برای انسان بوده است. حتی مباحث فلاسفه باستان به برداشت و معنای آینده میپرداختند. (اسلاتر، 2009: 6) مطالعات آیندهپژوهی زیادی درباره موضوعات اجتماعی و اقتصادی وجود دارند. نتایج تحلیلها نشان میدهد که از منظر اهمیت اقتصادی، بانکداری هماکنون بهعنوان سومین صنعت در جهان به شمار میرود. این موضوع دارای اهمیت مشابهی در کشور ما نیز است. مدیریت کارآمد در این صنعت نیازمند دانش درباره کارکرد آن، موانع موجود و چالشهای قریبالوقوع است. شرایط ناپایدار و بهسرعت در حال تغییر فناوری، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی باعث افزایش نیاز به فرآیند تصمیمگیری شده است.
آیندهنگاری یک فرآیند حاوی رویکرد پایین به بالا بوده و با موفقیت در سازمانها استفادهشده است. آیندهنگاری در ابتدا در کشورهای توسعهیافته و اساساً در حوزه فناوری اجرا شد و اکنون برای استفاده در همه ابعاد زندگی و بخشهای اقتصاد ازجمله صنعت بانکداری و خدمات مالی توسعهیافته است. (هگر و روهربرک، 2012: 819)
نیاز مشتریان و تحولات فناوری آنقدر سریع و پیچیده شده که درک و واکنش نشان دادن به آنها، نیازمند آمادگی پیشدستانه و قابلیت بالای آیندهنگاری راهبردی است. فراتر از تحولات فناوری و اقتصادی، دنیای امروز سرشار از عدم قطعیتها و دچار دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی نیز هست که حاکی از تغییر شرایط و افزایش تنوع فرصتها و تهدیدات محیطی است که ناگزیر موجودیت و منافع سازمانها را با چالشهای متعددی مواجه میسازد. صنعت بانکداری بهعنوان یکی از پویاترین حوزههای کاری این عصر، بیشتر تحت تأثیر روندها و رویدادهای فناوری و اقتصادی هست که برای مواجهه با این تهدیدات و حفظ منافع خود باید در برابر تغییر تهدیدات و چالشهای فناوری و اقتصادی راهکارهای مناسب و اثربخش ارائه دهد. لذا در چنین شرایطی نیاز به آیندهپژوهی در صنعت بانکداری بسیار شدید و عمیقتر احساس میشود. آیندهنگاری راهبردی سازمانی میتواند در محیط پیچیده و متغیر این صنعت قابلیت و عملکرد مناسبی ارائه دهد؛ به عبارتی در برابر شرایط پرتلاطم و ابهامآمیز آینده، از اثربخشی لازم برخوردار بوده و در مقابل فرصتها و تهدیدات آتی عملکرد مناسبی عرضه نمایند. از همین رو صنعت بانکداری نیاز دارد هر چه بیشتر به آیندهنگاری راهبردی سازمانی گرایش یافته و درعینحال تلاش نماید بهصورت پیشدستانه خود را برای آینده مهیا سازد که چنین امری به کمک دانش آیندهپژوهی تسهیل میگردد.
شناسایی و تحلیل طیف کاملی از نگرشهای آینده محور در سازمانها، یک عامل مهم در تکمیل روشهای جاری شناسایی و تحلیل ذینفعان در پروژههای آیندهنگاری در صنعت خاص است. بانکها نهتنها دارای دانشی معتبر و اثبات شده تجربی درباره خدمات در حوزه خاص هستند بلکه در برخی موارد قادر هستند فرصتها و خطرات آینده را نیز درک نمایند. اجرای چنین پروژههایی نیازمند قابلیتهای خاص سازمانی است که درعینحال ابعاد برگزیده فرآیند آیندهنگاری را نیز منعکس میکند. دانش پراکنده تا به امروز گردآوریشده، نمایانگر تصویری کامل از آمادگی سازمانهای ایران بهویژه بانکها برای اجرای پروژههای آیندهنگاری نیست.
اما استفاده از دانش آیندهپژوهی در کشورمان همچون تجربههای آیندهنگاری چند دهه گذشته سایر کشورها، بیشتر محدود به سیاستگذاریهای کلان ملی بهویژه در حوزههای عمومی و سیاستگذاری علم و فناوری بوده و کمتر به سطح سازمانی پرداختهشده است؛ درحالیکه امروزه کاربردهای سازمانی آیندهنگاری مورد انتظار است. به نظر میرسد پیشینه استفاده از آیندهپژوهی در سازمانهای دولتی ایران موجب شده این دانش در بینش مدیران این صنعت تأثیر زیادی داشته باشد. با توجه به این موضوع که ذینفعان، سهامداران، هیئتمدیره و بعضاً مدیران بانکهای دولتی دارای تجربه و دانش بیشتری با آیندهپژوهی هستند، بررسی تفاوت قابلیتهای آیندهنگاری بین این نوع بانکها با بانکهای دیگر جای بررسی و پژوهش است.
ازاینرو، با درک خلأ موجود و نیاز و استقبال روزافزون از آیندهنگاری راهبردی در سطح سازمانی در صنعت بانکداری، پژوهش حاضر انجامشده است. هدف پژوهش حاضر، بررسی وجود تفاوتهای قابلتوجه میان قابلیتهای آیندهنگاری سازمانی بانکهای وابسته به سازمانهای دولتی ایران با سایر بانکها درزمینه اجرای بالقوه یک برنامه آیندهنگاری راهبردی بر مبنای سه بعد انتخابشده برای تجزیهوتحلیل است. فرآیند آیندهنگاری موردنظر در این پژوهش عمدتاً نهتنها متمرکز بر برنامههای آیندهنگاری بر محوریت راهبرد کلی سازمان است بلکه شامل یک فرآیند آیندهنگاری با محوریت موضوع خاص (مانند فناوری یا بازار) نیز است. تحقق این هدف مبتنی بر روش مطالعه ادبیات پژوهش و تجزیهوتحلیل خوشهای است.
مبانی نظری پژوهش
آیندهنگاری
محققان متفاوت، تعاریف متفاوتی از آیندهنگاری ارائه کردهاند اما برخی خصوصیات برای همه یکسان هستند. مهمترین جنبه آیندهنگاری، پیشبینی1 آگاهانه یک آینده است. در فرآیند فکری، فرض آن است که گسستها نمیتوانند بدون علائم هشداردهنده بروز کنند. یک تعریف بسیار ساده از آیندهنگاری توسط مارکوس (2009: 5) ارائهشده که آیندهنگاری را هنر پیشبینی آنچه در آینده رخ خواهد داد و تلاش برای انجام کاری درباره آن میداند. پیشبینی قویاً با فعالیت آیندهنگاری مرتبط است یعنی همه سازمان و ذینفعان فرآیند آیندهنگاری (در سطوح ملی، منطقهای یا شرکتی) باید نهتنها خلاصهای ازآنچه ارائه دهند که قبلاً رخداده بلکه باید آینده را در مسیرهای مشترک موردتوافق که به نفع خودشان و جامعه است ایجاد کنند. عبارت «پیشبینی» گمراهکننده است زیرا ما درباره پیشگویی آینده بحث نمیکنیم بلکه منظور ما تلاش برای درک مسیر بالقوه آینده و عوامل منطقی تأثیرگذار بر آن مسیر و درنهایت اقدام کردن بر اساس این آگاهی است. یک هدف بسیار مهم این اقدام تحلیل روندها و رویدادهای بالقوهای است که میتوانند به شکل معناداری استراتژی سازمانی میان و بلندمدت را تهدید کنند. به گفته کوسا (2014) آیندهنگاری فرایند سیستماتیکی است که مشارکتکنندگان فرایند، خواهان درک احتمالات آینده با روشی پایدار و جامع هستند. درواقع پیشبینی کامل آینده غیرممکن است، آیندهنگاری بر خلق سناریوهای بدیل تأکید دارد که برخی از احتمالات را بر اساس پیشبینیهای خطی ایجاد میکند که میتواند به پدیده اجتماعی در حال ظهور استناد شوند. به دلیل اینکه متخصصان آیندهنگاری اصرار دارند که ریشه آینده در حال وجود دارد، بنابراین متغیرهای فعلی معین باید با روشی سامانمند مطالعه شوند تا درک بهتری از آینده محتمل و احتمالات آینده داشته باشیم. (کوسا، ۲۰۱۴: ۳۲)
اسلاتر (2009) آیندهنگاری را بهعنوان یک فرآیند گسترش آگاهی و ادراک از طریق بررسی آینده و شفافسازی شرایط در حال ظهور تعریف میکند. یک تعریف بسیار رایج که اغلب در گزارشها و دیگر نشریات مربوط به آیندهنگاری استفاده میشود، آن را بهعنوان یک مجموع اطلاعات سامانمند و مشارکتی و یک فرآیند بینش سازی میان و بلندمدت باهدف اتخاذ تصمیمات روزمره و بسیج اقدامات مشترک تعریف میکند. تعریف دیگر فرآیند آیندهنگاری توسط کواتس مطرح شده است: «فرآیندی که بهموجب آن فرد به درک کاملتری از نیروهای شکلدهنده آینده بلندمدت میرسد که باید در تدوین سیاستها، برنامهریزی و تصمیمگیری مدنظر قرار بگیرد. آیندهنگاری ارتباط تنگاتنگی با برنامهریزی دارد. این البته خود برنامهریزی نیست بلکه مرحلهای در برنامهریزی به شمار میرود.»
در راستای هدف پژوهش حاضر، آیندهنگاری در بانک بهعنوان فرآیندی برای ذینفعان صنعت بانکداری با تجمیع مشارکتی دانش درباره عوامل و روندهای بالقوهای که میتوانند بر سازمان اثر بگذارند، تعریفشده است. این تجمیع منجر به اقدامی متناسب میشود که آمادهسازی برای آینده را همراه با بهترین مزایای سازمان و جامعه تسهیل مینماید.
فرآیند آیندهنگاری همانند دیگر فرآیندها در کسبوکار و علوم، دارای خصوصیات مختلفی است. اینها با تحقق اهداف طراحیشده و شرایطی که باید برای اجرای فرآیند آیندهنگاری محقق شوند، ارتباط دارند. برخی طرحهای پیشنهادی این مجموعه خصوصیات یا ویژگیها را میتوان در ادبیات پژوهش یافت. بهعنوانمثال، در پروژه فورن2 (2001) خصوصیات کلیدی زیر تعیینشدهاند: تعامل میان شرکتکنندگان؛ یک چشمانداز بلندمدت؛ تمرکز خاص بر تغییر؛ یک رویکرد پایین به بالا برای بحث درباره آینده؛ تنوع ذینفعان شرکتکننده و دروندادها؛ یک علاقه میانرشتهای نسبت به موضوعات اجتماعی، اقتصادی، فناوری و زیستمحیطی؛ توجه به بدیلها؛ شناسایی و واکاوی یک فرضیه و رویدادهای مهم برای کنشگران؛ و تدوین استراتژی.
در مورد آیندهنگاری در بانکها که در آن اکثر کارشناسان، پژوهشگران و کارشناسان ارشد هستند، توسعه بینش استراتژیک و اطلاعات پیشبینی کننده از کسبوکار واقعی و شرایط بازار حذفشده است. بانکداری و خدمات مالی یک صنعت خدماتی منحصربهفرد بر مبنای نوآوریهای معمولاً ایجادشده در شرکتهای بزرگ و اغلب اجراشده توسط کسبوکارهای گردشگری خُرد، کوچک و متوسط است. ازآنجاکه یکی از اهداف آیندهنگاری معمولاً ایجاد شبکههایی از کنشگران آگاه است، دعوت مدیران از بخشهای مختلف بانک یک وظیفه بسیار مهم است.
آیندهنگاری سازمانی
در سطح سازمانی تمرکز آیندهنگاری بر بقا و تواناییهای سازمان است. برای مثال سؤالات کلیدی شامل این است که چگونه سازمانها باید به تغییرات در محیط عملیاتیشان واکنش نشان دهند (روهربک، ۲۰۱۱) و چگونه سازمانها میتوانند توانایی نوآوری و بقا ایجاد کنند؟
آیندهنگاری در سازمان با عنوان آیندهنگاری راهبردی (روهربک، ۲۰۱۱) یا آیندهنگاری سازمانی (روهربک و باده3، ۲۰۱۲) نامیده شده است. هدف این است که پیشرفتهای محیط عملیاتی را پیشبینی و واکنشها را برای انطباق با تغییرات شناسایی و گاهی اوقات این تغییرات را ایجاد کنند (روهربک و گومندن4، ۲۰۱۱). آیندهنگاری یک چشمانداز درازمدت در محیط عملیاتی فراهم میکند و روند تغییرات بازی و ناپیوستگیها را پیشبینی میکند، ظرفیت سازمانی برای تفکر در مورد آینده جایگزین را ایجاد و به ارزیابی عکسالعملها برای تغییرات پیشبینیشده کمک میکند.
آیندهنگاری سازمانی که با عنوان آیندهپژوهی در سازمان شناخته میشود، یکی از حوزههای موردبحث در آیندهپژوهی و جزئی از مدیریت استراتژیک است. آیندهنگاری سازمانها را قادر میسازد تغییرات بنیان برافکن آینده را شناسایی کنند و بتوانند پاسخهای مناسب و نوآورانه بهمنظور حفاظت از خود در برابر این تغییرات و بقا در بلندمدت را طراحی کنند (آلحکویست5 و همکاران، ۲۰۱2: 825) آیندهنگاری سازمانی به سازمان اجازه میدهد تا بر اصول مزیت رقابتی آینده تأکید کند. آیندهنگاری سازمانی تعریف، مشاهده و تفسیر عواملی است که تغییر را ایجاد میکند و مفاهیم ویژه سازمان را تعیین میکند و واکنشهای سازمانی مناسب را شروع میکند. در آیندهنگاری سازمانی ذینفعان چندگانه نقش دارند و ارزشی را برای دستیابی به منابع حیاتی رقابتی پیش روی سازمان ایجاد میکند، سازمان برای تغییر آماده میکند و قابلیت سازمان برای هدایت فعالیتهایش به سمت آینده مطلوب را افزایش میدهد. (باتیسلا6 و تونی، ۲۰۱۵: ۲)
آیندهنگاری سازمانی برای نگاه فراتر از محیط نزدیک سازمان مسیری ایجاد میکند و ابزاری نوآورانه برای دستیابی به شایستگیهای پایدار در سازمان است. یکی از چالشهای مهم برای سازمانها، شکلدهی چشمانداز روشنی است که تصمیمات و اقدامات روزانهشان را جهت دهد. تغییرات مهم سیاسی و اقتصادی، رقابت جهانی در حال افزایش، روند پیشرفت فناوری اطلاعات و ارتباطات، بعلاوه پیشرفتهای غیرمنتظره علمی مبنایی برای شکلگیری نیاز سازمان به آیندهنگاری است. آیندهنگاری سازمانی، ابزارهای پژوهش و روششناسی آیندهپژوهی را به برنامهریزی سازمانها انتقال میدهد. (آمستِس، ۲۰۰۸: 55)
روهربک و گومندن (۲۰۰۸) چهار عامل که بر میزان انتفاع سازمانها از آیندهنگاری راهبردی تأثیر میگذارند، معرفی کردهاند. ابتدا روشهایی که در استخراج ادراک از منابع استفاده میشوند میتوانند موفقیت یکپارچهسازی دانش آیندهنگاری را تعیین کنند. در اینجا موضوعات از قبیل نوع صنعتی که شرکت فعالیت میکند برای تعیین مناسبترین روش، حیاتی است. (روهربک و گومندن، ۲۰۰۸: 239)
مکانیسمی که از طریق آن اطلاعات در سازمان به کار گرفته میشود که مزیت آیندهنگاری بر برنامهریزی استراتژیک را تعیین میکند. موضوع اصلی نگرانی در اینجا برای سازمانهایی است که علیرغم نشانههای روشن و مشخص از نیاز به تغییر از محیط خارجی است که قادر به انجام آن نیستند، ولی درگذشته تا میزانی موفق بودهاند (دای و شومیکر، ۲۰۰6: 45).
بهطور گسترده، فرهنگ یک سازمان توانایی و اشتیاق سازمان را در استفاده از اطلاعات آیندهنگاری راهبردی به روشهای مختلفی تعیین خواهد کرد. تعدادی از این عوامل در گستره فرهنگسازمانی7 قرار میگیرند. یکی از این عوامل که روهربک و گومندن (۲۰۰۸:) پیشنهاد کردند که بهطور ویژه در بررسیشان از عوامل تعدیلکننده که به آن نپرداختند، روتینهای سازمانی است. اگرچه مطالعات قبلی توصیههای مفیدی توسط روشهای مختلفی فراهم کردهاند که بهوسیله آنها سازمانها میتوانند موفقیت آیندهنگاریشان را بهبود ببخشند، اما ما مشاهده کردیم که عواملی که توسط این مطالعات شناساییشدهاند در فعالیت گسترده آیندهنگاری راهبردی نقش نداشتهاند و با توجه انحصاری اندکی که برای این عوامل وجود داشت، منجر به یکپارچهسازی و استفاده از دانش از سیگنالها، بهعنوان یکفاز متمایز از فرایند آیندهنگاری راهبردی شدند.
روهربک (۲۰۱1: 56) در تعریف آیندهنگاری سازمانی میگوید که نوعی توانایی که شامل هر عنصر ساختاری یا فرهنگی میشود که سازمان را قادر میسازد تغییرات غیرمستمر نزدیک را شناسایی و پیامدهای آن بر شرکت را تفسیر و پاسخهای مؤثر برای اطمینان از بقای بلندمدت و موفقیت شرکت را تدوین کند.
روش اصلی درک آیندهنگاری سازمانی، بررسی آن بهعنوان فرایند ایجادشده با ساختارهای یک سازمان است. این موضوعی است که روهربک (۲۰۱۱: 75) آن را رویکرد ساختاری آیندهنگاری مینامد. همچنین او ایده دیگری را ارائه میدهد که آیندهنگاری بهجای ساختار میتواند روی بنیان فرهنگی سازمان ایجاد شود که آن را رویکرد فرهنگی آیندهنگاری مینامد. روهربک تفاوت بین رویکردهای ساختاری و فرهنگی را اینگونه تعریف میکند:
آیندهنگاری سازمانی وظیفهای است که توسط واحد اختصاصی اجرا میشود و این واکنش به تغییر غیرمستمر در ارتباط با فرایند آیندهنگاری در دیگر عملکردهای شرکت از طریق فرایندهای متوالی حاصل میشود. رویکرد ساختاری از ابعاد کاربرد اطلاعات، پیچیدگی روش، افراد و مؤلفههای قابلیت سازمانی تشکیلشده است.
فرآیند آیندهنگاری در صنعت بانکداری را میتوان بهعنوان مجموعهای از خصوصیات کلیدی دانست که بر ماهیت خاص آن تمرکز داشته و آن را از دیگر ابتکارات در بانکها متمایز میسازند. خصوصیات آیندهنگاری در سطوح مختلف تأثیرگذاری آن بر کیفیت تحقق فرآیند ارزشیابی شده است. بر مبنای مجموعههای قبلی خصوصیات و مطالعه ادبیات پژوهش، فهرستی از خصوصیات کلیدی را میتوان پیشنهاد کرد. خصوصیات ذیل در نشریات حوزه آیندهنگاری مطرحشدهاند: ساختار، شبکه؛ و فرهنگسازمانی آینده محور. انتخاب و گزینش بر مبنای اهمیت آنها برای صنعت بانکداری، دادههای موجود (گردآوری دادههای اولیه) و منابع محدود برای گنجاندن همه خصوصیات بود. باید گفت که سایر خصوصیات نیز برای پژوهش آتی ارزشمند ارزیابی میشوند. خصوصیات انتخابشده برای پژوهش تجربی بهطور خلاصه در ادامه تشریح شدهاند تا یافتههای قبلی ارائهشده در ادبیات پژوهش را نشان دهند.
قابلیتهای کلیدی سازمان برای اجرای آیندهنگاری
رویکردهای ساختاری و فرهنگی مدل روهربک، از نظریههایی است که قابلیت آیندهنگاری سازمان را نشان میدهند. رویکرد ساختاری روی مؤلفههای ساختاری مربوط به استفاده از اطلاعات، پیچیدگی روش، افراد، شبکهها و سازمانها تأکید دارد، چنین روشهایی برای کسب اطلاعات درباره انتشار چشماندازهای رسمی آینده است. از طرف دیگر رویکرد فرهنگی روی مؤلفههای مربوط به فرهنگ سازمان مثل انتشار غیررسمی چشماندازها و نگرش سازمانی نسبت به محیط پیرامون تأکید دارد. همه مؤلفهها باهم مدل کاملی را شکل میدهند که برای اندازهگیری سطح بلوغ فرهنگ آیندهنگاری در شرکتها طراحیشده است. روهربک تأکید میکند که رویکردهای ساختاری و فرهنگی آیندهنگاری انحصاری نیستند بلکه بیشتر همدیگر را تکمیل میکنند. هرچند ممکن است یکی از رویکردها نقش غالب را در سازمانی داشته باشد. به همین دلیل روهربک به شرکتها توصیه میکند تا سیستم آیندهنگاری ایجاد کنند که با خصوصیاتشان بهصورت بهینه سازگار باشد. (روهربک، ۲۰۱۱: ۱۷۸)
آیندهنگاری سازمانی، به گسترش شبکههای داخلی و خارجی سازمان کمک میکند. شبکههای خارجی در لایه سیستمهای نوآوری تعریف شدهاند، اما در لایه سازمانی، دیدگاه این است که چگونه یک سازمان از آن سود ببرد. یک سازمان میتواند با همکاری با دیگر شرکتها و تأثیرگذاری بر سیاستگذاران، آینده را شکل دهد. (روهربک و شوارز، ۲۰۱۳) بهعنوانمثال، نقشه راه فناوری برای هماهنگ کردن تحولات در صنعت مورداستفاده قرارگرفته است. (فال، ۲۰۰۴) از نگاه داخل سازمان، آیندهنگاری میتواند استراتژی کلی را تقویت کند. (روهربک و شوارز، ۲۰۱۳) ازاینرو هر دو نوع شبکه یک چشمانداز مشترک برای سازمان ایجاد میکنند و درک دیدگاههای مختلف در یک سازمان را افزایش میدهند.
اندرسون و اندرسون (۲۰۱۴) بیان میکنند که پارادایم آیندهنگاری به درک نظاممند از نوآوری نیاز دارد. برای این منظور، آنها مفهوم «آیندهنگاری نظام نوآوری» را معرفی میکنند که روی خصوصیت فرایندی و سامانمند بودن آیندهنگاری و نوآوری تأکیددارند. در آیندهنگاری نظام نوآوری مشخصشده است که نوآوری و دانش جدید در سیستمهای نوآوری تولید میشود که شامل عوامل، نهادها و پویایی میشود. (اندرسون و اندرسون، ۲۰۱۴: ۲۸۱)
ازآنجاکه این پژوهش به قابلیتهای آیندهنگاری راهبردی در بانکها میپردازد، مشارکت از طریق ابزار فعالیتهای داخلی و خارجی ارزیابیشده است: مشارکت کارکنان در توسعه سازمان و مشارکت کارکنان سازمان در رخدادهای اجتماعی. در حوزه مدیریت پروژه، ابزار اصلی برای پردازش شرکای بالقوه، تجزیهوتحلیل ذینفعان است. در بطن هدف پژوهش، این تجزیهوتحلیل متمرکز بر مشارکت کارکنان و مدیریت در فعالیتهای دخیل میان و بلندمدت طراحیشده برای ایجاد یکچشم انداز مشترک است.
مشارکت نیازمند آمادهسازی صحیح روشهایی است که به آن کمک کرده و به مدیران پروژه اجازه میدهند به بهترین مزایا از دانش و تجربه کارشناسان خود دست یابند. این تصمیم که چه کسی باید مشارکت کند برای موفقیت پروژه آیندهنگاری حیاتی است. این به دانش بهشدت تمرکززدایی شدهای اطلاق میگردد که باید تجمیع شود اما بعداً به اجرای اثربخش نتایج پروژه متصل میگردد.
رویکرد فرهنگی بر اساس نقش اکثر کارکنان ایجاد میشود و آنها را نسبت به بررسی و پاسخ به علائم ضعیف تغییر غیرمستمر مسئول میسازد. واکنش سازمانی با آیندهنگاری اختصاصی و فرایندهای متوالی شروع نمیشود بلکه با فرایندهایی مانند رشد کاری جدید و کارآفرینی سازمانی آغاز میشود که کارمندان خاص برای شروع و بررسی زمینههای کاری جدید تشویق میشوند. (روهربک، ۲۰۱۱: ۱۱۱)
فرهنگ تفکر آینده محور بهشدت مرتبط با برنامهریزی استراتژیک است. صنعت بانکداری عمدتاً شامل مدیران عامل یا سهامدارانی است که باید توجه ویژهای به آیندهنگاری در شرکتهای خود داشته باشند. در صنعت بانکداری معمولاً بر مبنای مفاهیم رسمی از اقدامات اداره میشود و روشهای رسمی برنامهریزی استراتژیک استفاده میشوند لذا معرفی آیندهنگاری میتواند احتمالاً یک عامل بسیار مهم در توسعه بلندمدت بانکها باشد. این میتواند شامل جهتگیری بلندمدت، پیشبینی فرصتهای بازار و شناخت بازارهای بدیع و ایجاد فرهنگ توسعه فردی کارکنان باشد.
پالیوکایت8 نظریه رویکردهای روهربک را که دو مؤلفه فرهنگی و ساختاری را معرفی کرده بود، گسترش داد و رویکرد شبکهای را اضافه کرد. (شکل 5-2)
شکل 1: رویکردهای آیندهنگاری سازمانی پالیوکایت (۲۰۱۰: 16)
آیندهنگاری شبکه محور روی ایده شبکههای ارتباطی قوی و ضعیف ساخته میشود. پالیوکایت (۲۰۱۰) شبکهها را بهصورت زیر طبقهبندی میکند:
· شبکههای ارتباطی قوی9: مشتریان، تأمینکنندگان، پیمانکاران، مؤسسات مالی، رقبا، شرکای راهبردی
· شبکههای ارتباطی ضعیف: مؤسسات دولتی، مشاوران، دانشگاهها، دانشکدهها، مراکز پژوهشی خاص، انجمنهای محلی شرکتها و تجار، مؤسسات استاندارد، انجمنهای بخشی (مثل پلتفرم فناوری ملی یا منطقهای).
· منابع واسطه شامل شبکههای اطلاعات رسمی و غیررسمی: انتشارات تخصصی، بروشورها، کاتالوگها، مجلات، تلویزیون، رادیو، نمایشگاهها
او بیان میکند که شبکههای ارتباطی ضعیف منابع غنیتری از ایدهها و اطلاعات جدید به نسبت شبکههای ارتباطی قوی هستند. شبکههای ارتباطی قوی خواهان ترکیب با همان نوع از افراد هستند و اغلب فقط بهعنوان تأیید نظرات اعضایشان و اطلاعاتی که آنها میتوانند گرداوری کنند بکار میروند که اغلب اضافی یا تکراری است. شبکههای ارتباطی ضعیف از ترکیب انواع افراد است که با یکدیگر کار نمیکنند و چرخه ایدههای جدید را تسهیل میکنند. (پالیوکاتی، ۲۰۱۰: ۲۳)
توانایی پویا به توانایی شرکت در تلفیق، ساخت و شکلدهی مجدد شایستگیهای داخلی و خارجیاش بهمنظور انطباق با محیطهای بهسرعت متغیر گویند. بر این اساس، تواناییهای پویا مشتمل بر فرایندهای سازمانی و استراتژیک خاصی همچون توسعه محصول جدید، اتحاد و تصمیمگیری استراتژیک است که قصد دارد از طریق تلفیق، ایجاد و شکلدهی دوباره منابع در استراتژیهای جدید حضور در بازارهای پویا برای سازمان ارزشآفرینی کند. آیندهنگاری سازمانی نیز میتواند بهعنوان یک قابلیت پویا برای شرکت امکان انطباق و بازسازی مستمر این منابع را فراهم آورد.
اهمیت شرایط اجتماعی و ذینفعان بعدها توسط هیدگ10 (2004) ذکر شد که گفته بود توانایی دیگر آیندهنگاری قاپیدن خصوصیات شرایط اجتماعی است که احتمالاً اثرگذار هستند و این مهم است که ذینفعان گوناگون بهعنوان منبع دانش آورده شوند و همچنین نگرشهای استراتژی و اطلاعات پیشبینی کننده را توسعه دهند. این شبیه به آنچه بود که محققان ابتدایی در بالا ذکر کرده بودد؛ آیندهنگاری یک فرآیند مشارکتی است که نیازمند دخالت از جانب ذینفعان مختلف بهمنظور موفق بودن است. موفقیتی که برنامهریزیشده باشد در زمان حال دیده نمیشوند اما در آینده میتوان از آن بهرهمند گردید.
فرآیندها و فعالیتهای بسیاری وجود دارند که سازمانها میتوانند از ادبیات آیندهنگاری راهبردی انتخاب کنند. فرآیند آیندهنگاری راهبردی دارای ماهیتی پویا است که توسط گاسپار و همکاران (2015) ذکرشده و آنها ادعا میکنند که دلیل پویایی آن، وجود ماهیت دوگانه آن در قبال تلفیق اقدام و نتایج بهصورت همزمان است. از ارزیابی ادبیات پژوهش انجامشده، شباهتها و مشترکات توسط محقق ذکرشدهاند. بخش اعظم ادبیات پژوهش ارزیابیشده باید دارای خصوصیات ذیل در قبال فرآیند، روش و فعالیت آیندهنگاری راهبردی داشته باشد:
· پویش محیطی (شناسایی روندها، علائم ضعیف و علائم قوی)
· تجزیهوتحلیل و تفسیر یافتههای پویش محیطی (این به تدوین سناریوها کمک میکند)
· انتخاب استراتژی
· اقدام
مدل پالیوکایت، پاچزا و سارپونگ11 (2014) قابلیتهای ذکر شده در بالا که توسط اکثر محققان در ادبیات پژوهش مورد تأکید قرارگرفته بهصورت مدل قابلیتهای سازمانی آیندهنگاری بهصورت یکپارچه ارائه کرده و بر نقشی که سازمانها باید ایفا نمایند، تأکید میکنند.
قابلیتهای اولیه |
افق زمانی |
عمق پویش |
منابع پیوندهای قوی و ضعیف |
تفسیر |
چشم انداز سازی |
برنامه ریزی |
رهبری |
هماهنمگ سازی |
پایه دانشی |
قابلیتهای پویش محیطی |
قابلیتهای انتخاب استراتژیک |
قابلیتهای یکپارچهسازی |
قابلیتهای ثانویه |
شکل 2: مدل قابلیت آیندهنگاری راهبردی پالیوکایت، پاچزا و سارپونگ (2014)
روششناسی پژوهش
این پژوهش در پاسخ به حجم رو به افزایش پروژههای آیندهنگاری در صنعت بانکداری ایران انجام شد. طی سالهای اخیر، بسیاری از پروژههای آیندهنگاری راهبردی توسط بانکهای دولتی و خصوصی آغازشده که متمرکز بر فناوری یا موضوعات اقتصادی بودهاند.
پژوهش حاضر ازلحاظ هدف کاربردی و روش پژوهش از نوع پیمایش است. شیوه جمعآوری اطلاعات ترکیبی از روشهای کتابخانهای، میدانی و پیمایشی است. برای طراحی پرسشنامه و مؤلفههای پژوهش از مدل قابلیت آیندهنگاری پالوکایت (2014) استفادهشده است.
یک مرحله کلیدی در پژوهش، فرآیند گردآوری دادههای تماس کارشناسان و مدیران بانکها بوده است. پایگاه داده تدوینشده شامل 106 نشانی منحصربهفرد رایانامه است. از 106 نشانی منحصربهفرد رایانامه، 11 مورد غلط بودند لذا عدد نهایی پرسشنامههای تحویلشده 95 بود. پرسشنامه تکمیلشده 40 مورد بود. دادههای گردآوریشده با استفاده از روشهای آماری تجزیهوتحلیل شدند.
پس از جمعآوری دادهها و انجام تحلیل عاملی تأییدی، معنادار بودن ارتباط موجود بین ابعاد و مؤلفهها تأیید شد. گام نخست در فرایند تحلیل، استفاده از روش تجزیهوتحلیل خوشهای بود. تجزیهوتحلیل خوشهای یک ابزار تحلیل دادهکاوی است که برای تنظیم موضوعات مختلف در گروهها طراحیشده بهگونهای که درجه ارتباط میان دو موضوع در صورتی به میزان حداکثری باشد که آنها متعلق به یک گروه همسان باشند و در غیر این صورت رابطه آنها حداقلی خواهد بود. در این پژوهش، هدف گروهبندی بانکها در دو گروه با توجه به وابستگی به سازمانهای دولتی بود.
پس از اخذ هر دو گروه، لازم بود تا استقلال آنها اثبات گردد. در راستای این هدف، آزمونهای تفاوت میان گروهها انتخاب شد (با نمونههای مستقل) در قالب آزمون خاص یومان – ویتنی. هدف راستی آزمایی فرض صفر بود مبنی بر اینکه توزیع پاسخها در هر دو گروه مشابه است. با توجه به خصوصیات متغیرها، ما باید از یک روش غیر پارامتری مانند آزمون U مان ـ ویتنی استفاده میکردیم که یکی از شناختهشدهترین آزمونهای معناداری غیر پارامتری است.
یافتههای پژوهش
توصیف نمونه
پنجاهدرصد از پاسخدهندگان، کارشناسان ارشد طرح و توسعه بانکها بودند و مدیران (30%) و کارشناسان (20%). از منظر اهداف پژوهش، این بسیار مهم بود زیرا نمایانگر سطح بالای دانش درباره بانکهای مورد تجزیهوتحلیل بود. بالاترین سهم پاسخدهندگان، گروهی از افراد با 3 تا 5 سال تجربه بود و بالاترین میزان تجربه بیش از 15 سال بود (به ترتیب، 28 و 22 درصد). بالغبر دوسوم نمونه دارای مدارک تحصیلی کارشناسی ارشد و بالاتر بودند. طیف جامعی از رشتهها در شرححال تحصیلی پاسخدهندگان دیده میشد شامل مدیریت (27 درصد)، اقتصاد (22 درصد)، علوم انسانی (17 درصد) و مهندسی (19 درصد). پاسخدهندگان عمدتاً جوانان 30 تا 35 ساله (29 درصد) بودند. بزرگترین گروه سنی بعدی 35 تا 40 سال (26 درصد) بودند.
پاسخدهندگان را میتوان فعالان بسیار باتجربه حوزه برنامهریزی در صنعت بانکداری دانست زیرا نیمی از آنها بین 6 تا 10 سال (25 درصد) یا بیش از 15 سال (25 درصد) سابقه کار در این حوزه را داشتند. بخش مهمی از پاسخدهندگان از بانکهای بزرگ (خصوصی - دولتی) (43 درصد) و بانکهای خصوصی (30 درصد) و مؤسسات مالی (27) بودند.
شکل 3: مدل تحلیل عاملی تأییدی
شکل 3 مدل تحلیل عاملی تأییدی مرتبه اول را در حالت معناداری مقادیر (t-value) را نشان میدهد. این مدل درواقع تمامی معادلات اندازهگیری مرتبه اول (بارهای عاملی) را با استفاده از آماره t، آزمون میکند (یادآوری میشود که اگر مقدار قدر مطلق آماره t بزرگتر از 96/1 باشد، معنیدار است). بر طبق این مدل (شکل 3)، مقادیر محاسبهشده t برای تمامی بارهای عاملی از 96/1 بزرگتر هستند و درنتیجه در سطح اطمینان ۹۵% معنادار میباشند. بنابراین، میتوان همسویی سؤالات پرسشنامه برای اندازهگیری مفاهیم را در این مرحله معتبر نشان داد. درواقع نتایج نشان میدهد آنچه محقق توسط سؤالات پرسشنامه قصد سنجش آنها را داشته است، توسط این ابزار محقق شده است. بررسی شاخصهای برازش مدل تحلیل عاملی در جدول 1 نشان دادهشده است بنابر نتایج بهدستآمده برازندگی مدل تأیید میشود بهعبارتدیگر میتوان به نتایج حاصل از آن اعتماد کرد.
جدول 1: شاخصهای برازش
برآورد | مقدار قابلقبول | شاخص برازش مدل |
3/43 df= 24 و p=/009 | p> /05 | خی دو |
81/1 | کمتر از 3 | خی دو بر درجه آزادی |
/065 | 0. 08 | RMSEA |
057/ | مقادیر نزدیک به 0 | SRMR |
93/ | 0. 90 | GFI |
91/ | 0. 90 | AGFI |
93/ | 0. 90 | NFI |
/ 92 | 0. 90 | NNFI |
95/ | 0. 90 | CFI |
تجزیهوتحلیل خوشهای
الگوریتم مورداستفاده یک الگوریتم مشترک یا خوشهبندی درختی با گروهبندی بر اساس روش وارد12 بود (که متفاوت با دیگر روشها است زیرا از تجزیهوتحلیل رویکرد واریانس برای ارزیابی فاصله میان خوشهها استفاده میکند). معیار فاصله مورداستفاده در این تجزیهوتحلیل، فاصله اقلیدسی بود که از رایجترین شیوههای اندازهگیری فاصله بین خوشهها است. طرح درخت سلسله مراتبی افقی (شکل 4) اجازه پذیرش دو گروه مطلوب برای پژوهش آینده را میدهد (در یک سطح فاصله پیوندی برابر با 115) که بر مبنای متغیرهای دارای ساختار مشابه مندرج در پرسشنامه مورداستفاده قرار میگیرند.
شکل 4: خوشهبندی درختی بر اساس روش وارد
قابلیتهای کلیدی آیندهنگاری برای پژوهش عبارت بودند از قابلیتهای پویش محیطی، قابلیتهای انتخاب استراتژیک و قابلیتهای یکپارچهسازی. در بعد اول در گروه نخست، نسبت بالاتر پاسخدهندگان نشان میداد که افق زمانی آیندهنگاریها بیشتر است (چهار یا پنج سال) درحالیکه در گروه دوم، بسیاری بانکها این کار را برای افق زمانی کمتری (دو یا سه سال) انجام میدهند. پاسخها نشانگر شباهت در قبال عمق پویش است. بخش اعظم گروه نخست منابع کمتری برای پیوندهایشان مشاهده کرده بودند درحالیکه در گروه دوم، تعداد منابع پیوندهای قوی و ضعیف بیشتر بود. در بعد پویش محیطی یک تفاوت مهم را میتوان در هر دو گروه شاهد بود. گروه اول شبکه ارتباطات قویتری در داخل سازمان دارد ولی گروه دوم درزمینه پایش و پویش محیطی خارج از سازمان بهتر عمل میکنند. گروه دوم با مشتریان، تأمینکنندگان، پیمانکاران، مؤسسات مالی، رقبا، شرکای راهبردی شبکه قویتری نسبت به گروه اول دارند. گروه اول با دولت، مشاوران، دانشگاهها، مراکز پژوهشی و انجمنها شبکههای ارتباطی قویتری دارند. گروه اول از منابع اطلاعات رسمی بیشتر استفاده میکند. گروه دوم بیشتر از منابع غیررسمی اطلاعات استفاده میکند.
در بعد قابلیتهای انتخاب استراتژیک، یک تفاوت معنادار را میتوان در وضعیت تفسیر نتایج پویش محیطی شاهد بود. مقادیر چهار یا پنج (در یک مقیاس 5 ـ 1) بهشدت در توزیع گروه نخست احاطه داشت. در مؤلفه چشمانداز سازی بانکها در گروه نخست موضعی قویتر را اثبات کردند. همانگونه که دیده میشود، این تفاوت خیلی مهم نیست (تعداد زیادی از بانکها دارای سند چشمانداز هستند، اما مجموعاً تعداد بانکهای بیشتری در این گروه وجود دارند). وضعیت در قبال مؤلفه سوم جالب است: بانکهای بیشتری در گروه نخست قابلیت برنامهریزی کمتری دارند که این میتواند به دلیل منابع محدود انسانی متخصص در واحد طرح و برنامه یا محدودیت مالی باشد (بهخصوص در مورد بانکهای کوچک)
بعد آخر موردمطالعه، قابلیتهای یکپارچهسازی در آیندهنگاری است. این طبقهبندی شامل قابلیت رهبری استراتژیک بانک، قابلیت هماهنگسازی و استفاده از دانش موجود در فعالیتهای آینده محور است. ضوابط داخلی بانکهای گروه نخست فرهنگ تعهد فعال کارکنان را در اتخاذ تصمیمات میان و بلندمدت تأیید میکند. این سطح بالای تعهد را میتوان مرتبط با موضوعات تجزیهوتحلیل شد بعدی دانست یعنی قابلیت هماهنگسازی باشد که در هر دو گروه یکسان است.
دانش سازمان درباره آینده و فناوریهای جدید میتواند یک عامل مهم در افزایش رقابتپذیری بانک باشد. بانکهایی که متعلق به گروه نخست هستند، در اکثر موارد اظهار میدارند که کارکنان منتخب دارای چنین دانشی هستند. یک دغدغه برای پویش بلندمدت محیط، برای سازمانهایی مهم است که به دنبال توسعه پویا هستند. شناخت اهمیت اطلاعات دریافتی از بازار و سپس مورداستفاده در تصمیمات استراتژیک در بانک یکی از خصیصههای گروه نخست است. موضوع نهایی، دانش کارکنان از اهداف استراتژیک صنعت بانکداری است. دانشی که در آن مراجع و ذینفعان اقدام به توسعه صنعت میکنند، میتوان از فعالیتهای بانک حمایت کرده و اثرات چنین اقدامات را چند برابر ساخت.
| ||||||||||
| افق پویش | عمق پویش | منابع رابطه | تفسیر | چشمانداز | برنامه | رهبری | هماهنگ | پایه دانشی | |
آمارهمان ویتنی | 182.500 | 196.500 | 184.000 | 74.000 | 159.500 | 182.500 | 191.500 | 143.500 | 180.000 | |
آماره آزمون z | -.486 | -.097 | 1.984 | -3.514 | -2.121 | 1. 871 | -2.235 | -1.564 | -1.556 | |
معنیداری | .00640b | .925b | .0028b | .000b | .0277b | .0401b | .002b | .127b | .002b |
جدول 2: نتایج آزمونمان ویتنی
بحث و نتیجهگیری
یافتههای پژوهش جاری به میزان قابلتوجهی درک ما از آمادگی و قابلیت اجرای پروژههای آیندهنگاری سازمانی در صنعت بانکداری را افزایش میدهد. از پژوهش حاضر میتوان نتیجه گرفت که در آمادهسازی و آغاز یک پروژه آیندهنگاری در صنعت بانکداری میتوان قابلیت آیندهنگاری سازمانی بانکها را در دو گروه متفاوت دستهبندی کرد. در گروه نخست که بانکهای وابسته به سازمانهای دولتی هستند، سطح بالایی از آمادگی ساختاری برای پویش محیطی، مشارکت در شبکهها و یک فرهنگ قوی آینده محور برای انتخاب استراتژیک وجود دارد که میتواند بر نتایج نهایی پروژه آیندهنگاری راهبردی اثر بگذارد. قابلیت یکپارچهسازی در هر دو گروه چندان مساعد ارزیابی نشدهاند که اشاره به رهبری ضعیفتر، فقدان دانش کافی درباره آیندهنگاری و ضعف در هماهنگی است. جدول مقایسه قابلیتهای آیندهنگاری سازمانی در گروه بانکهای وابسته به سازمانهای دولتی را بهصورت خلاصه نشان میدهد.
ابعاد قابلیت آیندهنگاری | مؤلفههای هر بعد | بانکهای وابسته به سازمان دولتی |
قابلیتهای پویش محیطی
| افق زمانی | بلندمدتتری دارند. |
عمق پویش | یکسان است. | |
منابع رابطه قوی و ضعیف | ضعیفتری دارند. | |
قابلیتهای انتخاب استراتژیک | تفسیر | قویتر هستند. |
چشمانداز سازی | قویتر هستند. | |
برنامهریزی | ضعیفتر هستند. | |
قابلیتهای یکپارچهسازی
| رهبری | قویتر هستند. |
هماهنگسازی | تفاوت معناداری وجود ندارد. | |
پایه دانشی | بیشتری نسبت به آینده دارند. |
یافتههای این پژوهش دارای مضامین مهمی برای روششناسی آیندهنگاری سازمانی هستند. یک روششناسی تعمیمیافته میتواند در تجزیهوتحلیل قابلیتهای آیندهنگاری در صنعت بانکداری استفاده شود. روشهای رایج فعلی تجزیهوتحلیل معمولاً متکی به شناخت قدرت و منافع هستند که ابعادی همچون توانمندیهای همکاری، تجربیات مشارکت و روش تفکر آینده محور در چشماندازهای میانمدت یا بلندمدت را در نظر نمیگیرد. برای سیاستگذاران، مشارکت بیشتر در پروژههای آیندهنگاری یا دیگر تجزیهوتحلیلهای آتی نمایانگر دانش بهتری است. گردآوری مناسب اطلاعات و دانش به اتخاذ تصمیمات اثربخش کمک کرده و بر سلامت سازمان اثر میگذارد. از زاویه مدیریت پروژه، توصیه میشود ابزارهای پیچیدهتری در تجزیهوتحلیل گنجانده شوند مانند توانایی همکاری، مشارکت و گشودگی به روی اندیشیدن درباره چشماندازهای بلندمدت. توصیه میشود که پژوهش بیشتر در حوزه تدوین شاخصی مبتنی بر قابلیتهای مهم آیندهنگاری سازمانی انجام گیرد.
همانگونه که در این مطالعه بررسی و مشخص گردید، بخش قابل توجهی از مشكلات آینده نگاری سازمانی در نظام بانکی ایران بهخصوص بانکهای وابسته به دولت، ناشی از منابع ارتباطی است. در طول دوره تحریمهای سخت، روابط بانکهای وابسته با شرکای خود در سایر کشورها قطع شده و هزینه مبادلات مالی افزایش یافته و مشکلات فنی پابرجا یا تشدید شد، ولی مشکلات ساختاری از جمله عدم اجرای استانداردهای بازل، قوانين سختگيرانهتر در حوزه پولشویی و تأمين مالی تروریسم، حاکمیت شرکتی، بانکداری مجازی و غيره، سبب شد بانکهای ایران بيش از پيش از استانداردهای روز دنيا عقب بیافتند و حتی با وجود کاهش تحریم تغییرات قابل توجه و اساسی در بهبود وضعیت ترازنامه و مالی بانکهای وابسته ایجاد نشد.
در نتیجه با توجه به نتایج این تحقیق، پیشنهاداتی برای بهبود قابلیتهای آینده نگاری سازمانی در بانکها طراحی گردید. در حالت کلی بانکها سه مشکل اصلی منابع ارتباطی، برنامهریزی و مشکلات هماهنگ سازی مواجه هستند که دو مشکل اول در کوتاهمدت و یا با وقفه قابل حل هستند ولی مشکلات ساختاری در حوزه هماهنگسازی حل شدنی نیست و کماکان به قوت خود باقی خواهد بود. بنابراين جهت حل مشكلات اساسي و زيرساختي آینده نگاری سازمانی در نظام بانكي ، توجه به الزامات سازمانی موردنیاز برای رسیدن به قابلیتهای آینده نگاری ضروري است.
شناخت ابعاد قابلیتهای آیندهنگاری در بانکها به تعیین اولویتهای توسعه آینده نگاری با توجه به خصوصیات منحصر هر دسته از بانکهای موردمطالعه کمک میکند و بانکهای بزرگ و دولتی که نیازمند اتخاذ تصمیماتی کلانتر هستند، به سمت تشکیل مرکز آینده نگاری سازمانی با قابلیتهای مورد نظر این مطالعه باشند. اگر بانکی قادر به آیندهمحور بودن باشد، میتواند مجموعهای از قابلیتها یا یک «مرکز آیندهنگاری» ایجاد کند که دارای نگرشی مشترک از آینده است.
منابع
Ahlqvist, T., Halonen, M., Eerola, A., Kivisaari, S., Kohl, J., Koivisto, R., Myllyoja, J., Wessberg, N. 2012, “Systemic transformation, anticipatory culture, andknowledge spaces: constructing organisational capacities in roadmapping projects at VTT TechnicalResearch Centre of Finland”, Technology Analysis & Strategic Management, vol. 24, no. 8, pp.821–841.
Amsteus M. 2008. Managerial foresight: Concept and measurement. Foresight 10(1): 53 – 66.
Battistella, C. and Toni, A. (2015),"THE ORGANIZATION FOR CORPORATE FORESIGHT: A MULTIPLE CASE STUDY,IN THE TELECOMMUNICATION INDUSTRY",21st Annual Conference,Vancouver, Canada,May 2010.
Day,G.s & Schoemaker,p.j (2006). Peripheral vision: detecting the weak signals that will make or break your.
FOREN Project. 2001.A Practical Guide to Regional Foresight. Foresight for Regional Development Network: Brussels.
Gaspar,T, Sarpong,D& Saritas,O (2015). Strategia sapiens – strategic foresight in a new prespective. Foresight, 17(5)
Heger, T. & Rohrbeck, R. 2012, "Strategic foresightfor collaborative exploration of new business fields", Technological Forecasting and Social Change, vol. 79, no. 5, pp. 819-831.
Hiltunen, E (2008). The future sign and its tree dimension. Futures, 40(3), 247-260
Hines, Andy, & Jeff Gold. (2014). An organizational futurist role for integrating foresight into corporations. Technological Forecasting & Social Change, 101,99-111
Hines, Andy, & Peter Bishop. (2007). Thinking about the Future: Guidelines for Strategic Foresight. Washington DC: Social Technologies.
Hines, Andy, & Peter Bishop. (2013). Framework foresight: Exploring futures the Houston way. Futures, 51, 31-49.
Hines, Andy. (2012). The Role of an Organizational Futurist in Integrating Foresight into Organizations. Leeds, UK: Leeds Metropolitan University.
Hines, Andy. (2016). Let’s Talk about Success: A Proposed Foresight Outcomes Framework for Organizational Futurists. Journal of Futures Studies, June 2016, 20(4): 1–20
Marcus A. 2009.Strategic Foresight. A New Look at Scenarios. Palgrave MacMillan: New York.
Öner, M.A. and Göl, S. (2007) ‘Pitfalls in and success factors of corporate foresight projects’, Int. J. Foresight and Innovation Policy, Vol. 3, No. 4, pp.447–471
Paliokaite,A, Pacesa,N& Sarpong,D(2014). Conceptualizing strategic foresight: an integrated framework. Strategic change, 23(3-4), 161-169
Phaal, R., Farrukh, C.J. & Probert, D.R. 2004, "Technology roadmapping—a planning framework for evolution and revolution", Technological forecasting and social change, vol. 71, no. 1, pp. 5-26.
Rohrbeck R, Schwarz JO. 2013. The value contribution of strategic foresight: Insights from an empirical study of large European companies. Technological Forecasting and Social Change 80(8): 1593 – 1606.
Rohrbeck, R. & Bade, M. 2012, "Environmental Scanning, Futures Research, Strategic Foresight and Organizational Future Orientation: A Review, Integration, and Future Research Directions", ISPIM Annual Conference, 2012.
Rohrbeck, R. & Gemünden, H.G. 2011, "Corporate foresight: its three roles in enhancing the innovation capacity of a firm", Technological Forecasting and Social Change, vol. 78, no. 2, pp. 231-243.
Rohrbeck, R. & Schwarz, J.O. 2013, "The value contribution of strategic foresight: Insights from an empirical
Rohrbeck, R. 2011, Corporate Foresight, Springer.
Rohrbeck, R. Thom, N. Arnold, H. (2015). IT tools for foresight: The integrated insight and response system of Deutsche Telekom Innoviation Laboratories. Technologicalforcasting & Social Change, Volume 97, August 2015,115-126.
Rohrbeck, Rene. (2011). Corporate Foresight: Towards a Maturity Model for the Future Orientation of a Firm. Berlin: Physica-Verlag.
Rohrbeck, Rene. (2012). Exploring value creation from corporate-foresight activities. Futures, 44, 440-452
Schwarz JO. 2009. Business wargaming: Developing foresight within a strategic simulation. Technology Analysis & Strategic Management 21(3): 291 – 305.
Slaughter, Richard. (2009). The state of play in the futures field: A metascanning overview.Foresight, 11(5), 6-20.
[1] anticipation
[2] FOREN
[3] Bade
[4] Gemünden
[5] Ahlqvist
[6] Battistella
[7] Organizational culture
[8] Paliokaite
[9] Strong tie networks
[10] Hideg
[11] Paliokaitė, Pačėsa, and Sarpong
[12] Ward