Instagram and Lived Experience of its users
Subject Areas : Media ManagementBehzad Karimi 1 , Ali Delavar 2 , Aliakbar Farhangi 3
1 - دانشجوی دکتری علوم ارتباطات اجتماعی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران
2 - استاد، گروه روشهای تحقیق، آمار و اندازهگیری، دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، ایران، (نویسنده مسئول)،
3 - استاد، گروه مدیریت رسانه، دانشگاه تهران، تهران، ایران
Keywords: Social Networking, phenomenology, Young adults, Instagram, instant messaging, lived experience,
Abstract :
The purpose of this phenomenological research was to study the lived experiences of 10 young adults in Tehran using Instagram. In this research, the contexts and conditions affecting the lived experiences of these users, such as the general characteristics of adult youth and the technological characteristics of Instagram, are emphasized. In addition, the issue of evaluating the consequences of using Instagram by these users has been of special interest. According to the research done on Instagram, it can be said that the second and third issues, namely the effective conditions and also the evaluation of users, have been less considered in research and it seems that these issues were raised for the first time in this research. Are. The results of this exploratory study showed that for our participants, Instagram has provided a new way of seeing and being seen. In their experience, Instagram means making people's video accessible and intensifying communication; which seems to make the Instagram experience something different from the experience of other social networks. Their assessment of the effects and consequences of using this social network was full of dual emotions, experiences mixed with positive and negative emotions about the effects of using Instagram, emotions that ranged from pleasure to dissatisfaction
استراوس، انسلم، کوربین، جولیت. (1388). "مبانی پژوهش کیفی"، ترجمه ابراهیم افشار، تهران نشر نی.
اسمیت، دیوید وودراف. (1393). "هوسرل"، ترجمه سیدمحمدتقی شاکری، تهران انتشارات روزبهان.
امیرکافی، مهدی. و پاکسرشت، سلیمان. (1388). "حس اجتماعی مجازی: پیشینه نظری و پیشرفتهای روششناختی"، فصلنامه انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، دوره 5، شماره 17.
اینترونا، لوکاس. (1395). "رویکردهای پدیدارشناسی به اخلاق و تکنولوژی اطلاعات"، ترجمه ابوالفضل توکلی شاندیز، تهران: نشر ققنوس.
حسنی، حسین. و کلانتری، عبدالحسین. (1396). "تحلیل پدیدارشناختی تجربه زیسته کاربران اینستاگرام در ایران"، مطالعات فرهنگ - ارتباطات، دوره 5، شماره 40.
راودراد، اعظم. و گیشینیزجانی، گلناز. (1397). "گونهشناسی الگروهای باز - نمود بدن رسانهای کاربران اینستاگرام"، مطالعات رسانههای نوین، دانشگاه علامه طباطبایی، دوره 4، شماره 16.
سالدنا، جانی. (1395). "راهنمای کدگذاری برای پژوهشگران کیفی. ترجمه عبداله گیویان، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
راس، کارن، نایتینگل، ویرجینیا. (1395). "مخاطبان و رسانهها، چشماندازهای نوین"، ترجمه امیرعبدالرضا سپنجی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
ریچاردز، بری. (1390). "جامعه بزرگ اتومبیل"، ترجمه حسین پاینده، مجله ارغنون، چاپ 3، شماره 20، تهران: سازمان چاپ و انتشارات.
سایت اقتصاد نیوز، بازنشانی (https://www.eghtesadnews.com) تاریخ بازیابی: 14 مهر 1398، ساعت 20:00.
قلیزاده، آذر. و زمانی، عباس. (1396). "مطالعه کیفی چالشهای شبکههای اجتماعی تلفن همراه در زندگی کاربران"، فصلنامه رسانه، دوره 28، شماره 106.
کاظمیپور، عبدالمحمد. (1388). "نسل ایکس"، بررسی جامعهشناختی نسل جوان ایران، تهران: نشر نی.
کرسول، جان. (1394). "پویش کیفی و طرح پژوهش"، ترجمه حسن داناییفرد و حسین کاظمی، تهران انتشارات صفار.
کیان، مریم. و قلیپور، زهره. (1395). "آثار تربیتی شبکههای اجتماعی تلفن همراه بر هویت ملی و دینی دانشجویان"، فصلنامه رسانه، دوره 28، شماره 3.
گیدنز، آنتونی، ساتن، فیلیپ. (1396). "جامعهشناسی"، ترجمه هوشنگ نایبی، تهران نشر نی.
مش، گوستاو اس، تالمود، ایلان. (1393). "نوجوان دیجیتالی"، ترجمه اسماعیل سعدیپور، تهران انتشارات رشد.
نایار، پرامود کی. (1394). "درآمدی بر رسانههای نوین و فرهنگ مجازی"، ترجمه سعیدرضا عاملی و گودرز میرزایی، تهران مرکز پژوهش و سنجش افکار صدا و سیما.
وبر، ماکس. (1394). "اقتصاد و جامعه"، ترجمه عباس منوچهری، مهرداد ترابینژاد و مصطفی عمادزاده، تهران: انتشارت سمت.
Alime Bilge GolGe. (2017). “Online peresentation of Self on Instagram: A case study of young practitioner in Turkey. A master thesis. Ankara University”, retrieved Jan, 2018, from: http://dspace.bilkent.edu.tr /bitstream/handle/ isAllowed.
Dion, Nicole Annette. (2016). “The effects of Instagram on Self-Esteem and Life Satisfaction”, Honors Theses, Retrieved Jan, 2018, from: http://digitalcommons.salemstate. edu/honors_theses/91.
Dongli, Aliexiei. & Seychell, Dylan. (2015). “The New Digital Native cutting the chord”, Springer Heidelberg New York Dordrecht London.
Golbeck, Jennifer. (2015). “Introduction to Social Media Investigation”, Syngerss is an imprint of Elsevier 225 wyman street. USA.
Hennink, Monique. Hutter, Inge. & Bailey, Ajay. (2011). “Qualitative Research Methods. First published”, SAGE published Ltd.
Kommers, Piet. (2012). “Social Networking for web-Based Communities”, Curtin University. Perth Western Australia. Retrieved Sept, 2019, from: https://www. researchgate.net/publication/262401330
Kaplan, M. Andereas, Haenlein, Michael. (2010). “Users of the world, unite! The challenges and opportunities of social media”, Kelley school of Business. Indiana University. Retrieved Jan, 2018, from: www.elsevier.com/locate/bushor.
LIN, Si. (2012). “Instant messaging on Interpersonal Relationship: How it brings intimacy and negative feelings?”, Master of science in New Media, The Chinese university of Hong Kong, Retrieved Aug, 2016.
Moustakas, C. (1994). “Phenomenological research method”, retrieved Jan, 2018, from: http://www.psyking.net/HTMLobj.
Nicole, Annette Dion. (2016). “The Efect of Instagram on Self – Esteem and Life Satisfaction”, Salma state university. Retrieved Jan, 2018, from: http:// digitalcommuncations. Salmastate.edu/honors_theses.
Patton, Michael Quinn. (2015). “Qualitative Research & Evaluation Methods”, Sage Punlication, P. 115.
Ting ting, Cheung. (2014). “A study of Motives, Usage, Self- presentation and Number of Followers on Instagram”, retrieved Sep, 2019, from: sweb.cityu.edu. Hk/download/RS/E-Journal/Vol3/journal1.
_||_
Alime Bilge GolGe. (2017). “Online peresentation of Self on Instagram: A case study of young practitioner in Turkey. A master thesis. Ankara University”, retrieved Jan, 2018, from: http://dspace.bilkent.edu.tr /bitstream/handle/ isAllowed.
Dion, Nicole Annette. (2016). “The effects of Instagram on Self-Esteem and Life Satisfaction”, Honors Theses, Retrieved Jan, 2018, from: http://digitalcommons.salemstate. edu/honors_theses/91.
Dongli, Aliexiei. & Seychell, Dylan. (2015). “The New Digital Native cutting the chord”, Springer Heidelberg New York Dordrecht London.
Golbeck, Jennifer. (2015). “Introduction to Social Media Investigation”, Syngerss is an imprint of Elsevier 225 wyman street. USA.
Hennink, Monique. Hutter, Inge. & Bailey, Ajay. (2011). “Qualitative Research Methods. First published”, SAGE published Ltd.
Kommers, Piet. (2012). “Social Networking for web-Based Communities”, Curtin University. Perth Western Australia. Retrieved Sept, 2019, from: https://www. researchgate.net/publication/262401330
Kaplan, M. Andereas, Haenlein, Michael. (2010). “Users of the world, unite! The challenges and opportunities of social media”, Kelley school of Business. Indiana University. Retrieved Jan, 2018, from: www.elsevier.com/locate/bushor.
LIN, Si. (2012). “Instant messaging on Interpersonal Relationship: How it brings intimacy and negative feelings?”, Master of science in New Media, The Chinese university of Hong Kong, Retrieved Aug, 2016.
Moustakas, C. (1994). “Phenomenological research method”, retrieved Jan, 2018, from: http://www.psyking.net/HTMLobj.
Nicole, Annette Dion. (2016). “The Efect of Instagram on Self – Esteem and Life Satisfaction”, Salma state university. Retrieved Jan, 2018, from: http:// digitalcommuncations. Salmastate.edu/honors_theses.
Patton, Michael Quinn. (2015). “Qualitative Research & Evaluation Methods”, Sage Punlication, P. 115.
Ting ting, Cheung. (2014). “A study of Motives, Usage, Self- presentation and Number of Followers on Instagram”, retrieved Sep, 2019, from: sweb.cityu.edu. Hk/download/RS/E-Journal/Vol3/journal1.
1
اینستاگرام در تجربه زیسته کاربرانش
چکیده
هدف از این تحقیق، مطالعه تجارب زیسته 10 نفر از جوانان بزرگسال شهر تهران در استفاده از اینستاگرام بوده است. در این پژوهش پدیدارشناختی، بر بسترها و شرایط اثرگذار بر تجارب زیسته این کاربران تأکید شده است. علاوه بر این، موضوع ارزیابی این کاربران از پیامدهای استفاده از اینستاگرام، مورد توجه خاص بوده است. با نظر به پژوهشهای انجام شده درباره اینستاگرام، میتوان گفت دو موضوع دوم و سوم، یعنی شرایط اثرگذار و همچنین ارزیابی کاربران، در کمتر پژوهشی مورد توجه بوده است و به نظر میرسد این موضوعات اول بار در این پژوهش مطرح میشوند. نتایج به دست آمده از این تحقیق اکتشافی نشان داد که برای مشارکتکنندگان ما، اینستاگرام شیوه جدیدی از دیدن و دیدهشدن را فراهم ساخته است. در تجربه آنان، اینستاگرام به معنای دسترسپذیرشدن تصویری آدمها و تشدید ارتباطات است؛ امری که گویا موجب میشود تا تجربه اینستاگرام چیزی متفاوت از تجربه دیگر شبکههای اجتماعی باشد. ارزیابی آنان از آثار و پیامدهای استفاده از این شبکه اجتماعی، آکنده از احساساتی دوگانه بود، تجاربی آمیخته با احساسات مثبت و منفی نسبت به آثار استفاده از اینستاگرام، احساساتی که دامنه آن از خشنودی تا ناخشنودی در نوسان بود.
کلید واژهها: اینستاگرام، پدیدارشناسی، پیامرسان فوری، تجربه زیسته، جوانان بزرگسال، شبکه اجتماعی
مقدمه
چند سالی است که اینستاگرام وارد زیستجهان کاربران ایرانی شده است و آمارها خبر از علاقه گسترده کاربران ایرانی به اینستاگرام میدهند. آمار منتشرشده در سایتهای مختلف گویای آن است که در سالهای اخیر، حدود 30 درصد از کل جمعیت کشور ما، یعنی حدود 24 میلیون کاربر ایرانی در اینستاگرام فعال هستند. طبق آمارهای ریزتر، نزدیک به نیمی از کاربران اینستاگرام را کاربران سنین ۲۵ تا ۳۴ سال تشکیل میدهند. همچنین برآورد شده است حدود ۷۳ درصد از کاربران اینستاگرام در ایران، نوجوانان و جوانان ۱۸ تا ۳۴ سال هستند (سایت اقتصاد نیوز، 17 دی 1397).1 تصویری که این آمارها از علاقه کاربران به اینستاگرام منعکس میکنند این است که در ایران، یک جمعیت 24 میلیونی، از طریق صفحههای شخصی و کاری، روزانه دهها هزار پست و استوری از علایق و لحظههای مختلف کار و زندگیشان را در این شبکه اجتماعی به اشتراک میگذارند و به وسیله آن ارتباطاتی را تجربه میکنند که در نوع خود جدید و هیجان انگیز است.
این گرایش عمومی و شوق روزافزون کاربران ایرانی در استفاده از اینستاگرام و مزایا و معایبی که ممکن است در استفاده از اینستاگرام نهفته باشد، موضوع خیلی از پژوهشهای سالهای اخیر بوده است. پژوهشگران بسیاری با رویکردی کمی و با اتکا به الگو و پارادایم «تأثیرات رسانهها»2 یکسره به دنبال بررسی تأثیرات مثبت و منفی شبکههای اجتماعی نظیر اینستاگرام رفتهاند و در بیشتر موارد هم، آنچه در این دست تحقیقات به چشم میخورد تأکید بر اثرات منفی اینستاگرام است3. بی هیچ تردید، استفاده از اینستاگرام مزایا و معایبی هم با خود به همراه آورده است، اما آنچه در این تحقیقات - که در جای خود ارزشمندند- غالباً نادیده گرفته شده «تجربههای زیسته»4 کاربران اینستاگرام در مقام «اول شخص» است. در بیشتر پژوهشها، محقق از «منظری بیرونی» به موقعیت استفاده از اینستاگرام نگریسته است تا از نگاه اول شخص که کاربران باشند.
علاوه بر این، تقریباً در تمام پژوهشهایی که در این سالها به شبکههای اجتماعی در ایران پرداختهاند و هنوز هم بدان میپردازند، جمعیت مورد مطالعه عموماً نوجوانان یا جوانان بودهاند و گروه سنی «جوانان بزرگسال»، یعنی سنین 18 تا 28 (یا 30 سال) نادیده گرفته شده و از تجارب آنان با اینستاگرام، اطلاعاتی در دست نیست. حقیقت امر این است که طبق آمارهایی که پیشتر به آن اشاره شد، نزدیک به نیمی از کاربران اینستاگرام در ایران را سنین ۲۵ تا ۳۴ سال تشکیل میدهند و به این اعتبار، تجارب زیسته این گروه بزرگ از کاربران ایرانی، واقعاً درخور مطالعه جدی است.
چیز دیگری که در این پژوهشها مطرح نشده مسئله «ارزیابی» کاربران (در مقام اول شخص) از آثار و پیامدهای استفاده از اینستاگرام است. این مسئله نیز اهمیت ویژه دارد، زیرا به یک ارزیابی همه جانبه از اثرات مثبت یا منفی استفاده از اینستاگرام نخواهیم رسید مگر از کسی که هر روز از آن استفاده میکند بپرسیم چگونه آن را ارزیابی میکند.
با این اوصاف، به نظر میرسد درباره «تجارب زیسته» کاربران اینستاگرام، بهویژه تجارب جوانان بزرگسال و ارزیابی آنان از این شبکه اجتماعی، ناشناختههای زیادی وجود دارد که نیازمند مطالعه بیشتر و عمیقتر است. در پاسخ به این نیاز، قصد ما در این پژوهش این بوده که بدانیم: 1) این کابران (جوانان بزرگسال) در استفاده از اینستاگرام چه چیزی را تجربه میکنند، 2) زمینهها و شرایطی که عموماً بر تجارب آنان اثر میگذارند، کدامند؛ و 3) ارزیابی این مشارکتکنندگان از آثار و پیامدهای استفاده از اینستاگرام چیست؟ دو پرسش اول و دوم، پرسشهایی جدا از هم نیستند، بلکه مقوم یکدیگرند و ما در اینجا فقط به منظور روشن ساختن سطوح مختلف مطالعه، آنها را به شکل جداگانه مطرح ساختهایم.
ملاحظات مفهومی
- شبکههای اجتماعی
شبکههای اجتماعی5در معنایی کلی، اشاره به مردم و پیوندهای آنهاست (Golbeck, 2015). آنها نرمافزارهایی هستند که کاربران را قادر میسازند تا با ایجاد پروفایلهایی از اطلاعات شخصی و دعوت از دوستان برای دسترسی به این پروفایلها، پیامهای کوتاه اعم از تصاویر، صوت و غیره را با یکدیگر مبادله و به اشتراک بگذارند. (2010 Haenlein, & Kaplan).
- اینستاگرام
اینستاگرام یک شبکه اجتماعی تصویر – محور برای گرفتن عکس و ویدیو و به اشتراکگذاشتن آن با دوستان از طریق موبایل است. صاحبان اینستاگرام، این شبکه را شیوه سریع و مفرح اشتراکگذاری لحظات زندگی با دوستان با استفاده از یکسری عکس و ویدیو معرفی میکنند. آنها میگویند اینستاگرام را ساختهایم تا به شما امکان دهیم لحظههایی از زندگی دوستانتان را همانطورکه اتفاق میافتد، تجربه کنید؛ ما دنیایی را تصور میکنیم که به وسیله تصویر بیشتر به هم متصل میشود (Instagram,2015; Hellberg, 2015).
اینستاگرام امکانات متعدد دارد که چنانچه نخواهیم عمق پژوهش را فدای گستردگی آن کنیم، به سختی میتوان تک تک آن خدمات و تجربههای مرتبط با هر یک از آنها را یکجا بررسی کرد. از این رو، قلمرو این پژوهش به تجارب زیسته کاربران در مورد: لایک کردن، فالوکردن و کامنتگذاشتن محدود شده است و درنتیجه تعاملهایی چون: هشتگسازی (#)، تگکردن دوستان یا گذاشتن استوری و غیره، موضوع بحث نبودهاند.
- جوانان بزرگسال
گیدنز و ساتن (1396) در نامگذاری دورههای مختلف زندگی، سنین 18 تا 35 سال را «بزرگسالی جوان» مینامند. از نظر آنان، کسانی که در این سنین به سر میبرند کسانی هستند که: زندگی مستقلی دارند، هنوز ازداوج نکردهاند یا دستکم بچه ندارند؛ و دیگر اینکه، هنوز روابط و سبکهای زندگی گوناگون را امتحان و تجربه میکنند (:471). کاظمیپور (1388) در کتاب «نسل ایکس» این گروه سنی را افراد 18 تا 25 سال معرفی میکند و آنان را «بزرگسالان جوان» مینامد که امروزه در همه جوامع [ازجمله در ایران] ظاهر شدهاند و نیازها و مسائل ویژه خود را دارند (: 9). ما در این پژوهش، جوانان بزرگسال را سنین بین 18 تا 29 سال در نظر گرفتهایم تا هم سنین مورد نظر گیدنز و ساتن را در بر گیرد و هم سنین مورد نظر کاظمیپور در آن باشد.
ادبیات نظری پژوهش
رابطه فناوری و جامعه و به این اعتبار فضای مجازی و جامعه، عموماً با سه رویکرد فلسفی و جامعهشناختی بررسی میشود: جبر فناورانه، ساخت اجتماعی فناوری و پدیدارشناسی. در رویکرد اول، یعنی «جبر فناورانه»6، فضای مجازی نیروی مستقلی است که محرک تغییرات اجتماعی است و در نتیجه فناوری به «خودی خود» بر فعالیتهای اجتماعی اثر میگذارد و تغییرات فناورانه موجب تغییراتی در سازمانهای اجتماعی و فرهنگی میشوند (مش و تالمود، 1393: 17). در مقابل، رویکرد ساخت یا «شکلگیری اجتماعی فناوری»7 معتقد است فناوری باید بهمثابه «سازهای اجتماعی»8 بررسی شود که در این حالت، فناوری بخشی ذاتی از جامعه است که خلق آن بهدست کارگزاران اجتماعی صورت میگیرد نه فقط توسط سازندگان و مخترعان فناوری. با این تلقی، اینترنت [و فناوریهای ارتباطی مبتنی بر آن] همچون عنصری است که ویژگیهای فرهنگی جدید را در زندگی اجتماعی جوانان بهوجود میآورد. (مش و تالمود، 1393: 19-18).
اما دیدگاه پدیدارشناسان به ما میگوید که جامعه و فناوری از همان ابتدا «تقومبخش»9یا سازنده یکدیگرند. یعنی معنا و دلالت جاری خود را از یکدیگر میگیرند و هریک به دیگری معنا میبخشد. در این رویکرد، فناوری، ازجمله رسانههای نوینی چون اینستاگرام، تنها دستساختههایی نیستند که آن «بیرون» باشند و رابطه ما با آنها فقط رابطه «استفادهکننده» یا «مصرفکننده» باشد، بلکه برعکس، این دستساختهها، پیشاپیش حاصل شیوه «فناورانه» نگریستن به جهان و برقرارکردن نسبت با آن هستند؛ یعنی فناوری پس از استقرار به جهان مجال میدهد خود را به انحایی خاص «آشکار کند» (اینترونا،1395: 22). به این ترتیب، از نظر پدیدارشناسان، دو رویکرد پیشین، اگرچه در جای خود معتبرند اما ناکافیاند؛ زیرا بنا به ادعای آن دو رویکرد، جامعه و فناوری در وضعی قرار میگیرند که گویا سخنگفتن از یکی به معنی سخنگفتن از دیگری نیست و آن دو (فناوری و جامعه) همچون دو مقولۀ مستقل از یکدیگر به نظر میرسند، حالآنکه که از نظر پدیدارشناسان این چنین نیست (اینترونا،1395: 21).
از آنجا که مسئله ما دراین تحقیق، تجارب زیسته جوانان بزرگسال در استفاده از اینستاگرام است، از این رو، مبنای نظری تحقیق ما رویکرد پدیدارشناسی است. در این پژوهش، همه تلاش ما این بوده است که مباحثی که در اینجا بیان شدهاند در چارچوب رویکرد پدیدارشناسی مطرح شود.
چارچوب مفهومی تحقیق
در بیشتر پژوهشهای کیفی، چارچوب نظری جای خود را به چارچوب مفهومی میدهد. چارچوب مفهومی شامل مفهومهای به هم مرتبطی است که بر مفاهیم و موضوعهای مورد نظر پژوهش تمرکز دارد و آنها را تحت یک نظام منسجم و از نظر معنی مرتبط با یکدیگر پیوند میدهد و از این طریق، کندوکاو مطالعه را تسهیل میکند (Maxwell، 2005؛ نقل از Hennink, Hutter & Bailey,2011). با این وصف، مفاهیم پدیدارشناسی زیر، چارچوب مفهومی پژوهش حاضر بوده است.
ذات آگاهی
هوسرل10 (1938-1859) پدیدارشناسی را دانشی در باره ذات آگاهی میداند. زیرا در میان اموری که در زندگی روزمره با آنها مواجه میشویم، آگاهی امر خاصی است، چون آنرا تجربه میکنیم و با آن زندگی میکنیم (وودراف اسمیت، 1394: 82). پس، آگاهی عبارت از انواع گوناگونی از تجربههای ما همچون: دیدن، لمسکردن، تخیلکردن، فکر و حکمکردن، میل داشتن، احساس شادی یا خشم داشتن است [که به صورت اول شخص] تجربه میشوند (وودراف اسمیت، 1394: 82).
تجربۀ زیسته
در پدیدارشناسی، تجربه زیسته11 برای تأکید بر اهمیت تجارب فردی افراد به عنوان موجودات انسانی آگاه به کار میرود (موستاکاس، 1994). به گفته پاتون12 (2015) تجربۀ زیسته در پدیدارشناسی [از آنرو با دیگر پژوهشهای کیفی تفاوت دارد] که این رویکرد به این امر که که افراد بشر چگونه جهان اجتماعی خود را تجربه میکنند، چگونه آن را معنا و چگونه آن را به آگاهیشان منتقل میسازند، بیش از رویکردهای دیگر اولویت میدهد» (:114).
شرایط و بسترها
شرایط و بسترها یا «زمینه»13 در واقع موقعیتی است که واقعه [یا تجربه] در آن جای دارد (استرواس و کوربین، 1391: 128). از نظر هنین، هوتر و بیلی14 (2011) زمینه یعنی موقعیتی که مصاحبهشونده در آن زندگی میکند (:110). منظور از شرایط در این تحقیق: 1) ویژگیهای عام زندگی جوانان بزرگسال نسبت به دیگر گروههای سنی استفادهکننده از اینستاگرام، 2) نوع مواجهه جامعه ایران با فناوری نوپدید و 3) محدویتهای رسمی و غیررسمی موجود در جامعه ماست که به نوعی بر نحوه استفاده کاربران از اینستاگرام و تعاملاتی که در محیط آن شکل میگیرد، تأثیر میگذارند.
ارزیابی
اصطلاح «ارزیابی»15 در متون مختلف روشهای کیفی، به صورتهای گوناگون تعریف شده است. مضمون مشترک این تعریفها این است که «ارزیابی درباره شایستگی، ارزش یا اهمیت برنامهها یا سیاستها داوری میکند» (سالدنا،1395: 182). به این ترتیب، ارزیابی در این تحقیق عبارت از داوری یا ارزشگذاری کاربران درباره آثار و پیامدهای استفاده از اینستاگرام است.
مطالعات پیشین
پژوهشهای داخل کشور
پژوهش درباره شبکههای اجتماعی به طور کلی و اینستاگرام به طور خاص، چند سالی است که در کشور ما رونق گرفته است که در اینجا به برخی از آنها اشاره میشود. تحقیقی که در سال 1395 توسط کیان و قلیپور انجام شده نشان میدهد دانشجویانی که بیشتر از شبکههای اجتماعی استفاده میکنند، از هویت دینی و ملی ضعیفتر برخوردارند، باورها و اعتقاداتشان سسست شده است و در امور دینی کاهلی میکنند. این تحقیق در دانشگاه آزاد طبس و در مقطع کارشناسی ارشد انجام شده است. قلیزاده و زمانی (1396) در پژوهشی کیفی خود گزارش کردهاند که نقض حریم خصوصی افراد، کاهش اعتماد در روابط اجتماعی و استفاده از هویت جعلی، از مهمترین آثار مخرب استفاده از شبکههای اجتماعی نظیر تلگرام، اینستاگرام، لاین و غیره بوده است. این محققان با 20 نفر از کاربران حرفهای دانشگاه آزاد واحد خوراسگان اصفهان مصاحبه عمقی انجام دادهاند. در تحقیقی دیگر، سامانی و فراهانی (1395) نحوه ارائه هویت آنلاین در اینستاگرام را بررسی کردهاند. نتایج این تحقیق نشان میدهد که هویت شکلگرفته در محیط اینستاگرام، مبتنی بر نمایش خود با عکس و همچنین اشتراکگذاری حریم خصوصی است. به عبارت دیگر، کاربران اینستاگرام، هویت آنلاین خود در این شبکه اجتماعی را به این شیوه بر میسازند. حسنی و کلانتری (1396) با به کار گیری روش پدیدارشناسی به بررسی تجربه زیسته کاربران اینستاگرام پرداختهاند. نتایج تحقیق آنها گویای آن است در تجربه کاربران اینستاگرام: لایک به منزله تحسین شدن و کامنت به منزله میدان گفتگو است. دیگر اینکه پرشماربودن تعداد فالوئرها برای این کاربران ارزشمند است. این محققان تصریح دارند که چون استفاده از این شبکه اجتماعی با محوشدن فزاینده تمایز زندگی واقعی از زندگی مجازی همراه است، پس نباید از پیامدهایی نامناسب آن بر زندگی واقعی غافل بود.
پژوهشهای خارج کشور
نمایش آنلاین خود در اینستاگرام، عنوان تحقیق بیلگه گروگ (2017) در مقطع کارشناسی ارشد است. این محقق به دنبال این بوده است که آموزگاران یوگا در ترکیه، چگونه خود را از طریق اینستاگرام معرفی و بیان میکنند. یافتههای وی نشان میدهد که یوگاکاران این کشور، با سه انگیزه از اینستاگرام استفاده میکنند: تبدیلشدن به چیزی که آنان را دیدنی کند، خلاقیت در به نمایشگذاشتن آنلاین خود و سوم، پدیدآوردن یک راهنما با هدف «خود - واقعیسازی»16 برای کسانی که آنان را در اینستاگرام دنبال میکنند. تأثیر اینستاگرام بر احترام به خود و رضایت از زندگی، عنوان تحقیق نیکوله دیون17 است که در سال 201518 انجام شده است. پرسش اصلی این تحقیق این بوده است که آیا دنبالکردن افراد مشهور در اینستاگرام و مقایسه خود با آنان، بر احترام به خود و خشنودی از زندگی، تأثیر منفی دارد یا خیر؟ نتایج این تحقیق به ما میگوید کسانی که افراد مشهور را فالو و خود را با آنها مقایسه میکنند با کاهش احساس خشنودی از زندگی و احترام به خود روبهرو هستند. پژوهشی که توسط تینگ19 در سال2014 انجام گرفته، موضوع انگیزههای استفاده از اینستاگرام و خودابرازی در میان تعدادی از فالوئرهای اینستاگرام20 در میان کابران هنگکنگی بررسی شده است. بنا به نتایج این محقق، میان انگیزههای استفاده و خودابرازی کاربران، همبستگی مثبت وجود دارد.
چنانکه ملاحظه میشود ایدهها و نتایج مطرح شده در این پژوهشهای داخلی و خارجی نشان میدهند که بررسی ژرف تجارب زیسته کاربران در استفاده از شبکههای اجتماعی بهطور کلی و اینستاگرام بهطور ویژه، چقدر اهمیت دارد و هرگونه تلاش در این راه، موجب افزایش دانش و بصیرت ما در این زمینه خواهد گردید.
روش پژوهش
تحقیق حاضر، یک پژوهشی کیفی با هدفی اکتشافی است. در بحث روش، روش ما پدیدارشناسی توصیفی بوده است و در همه مراحل اجرا از رویکردهای موستاکاس21 (1994) و کرسول22(1394) استفاده کردهایم. مشارکتکنندگان ما، بر اساس دو نمونهگیری «هدفمند23» و گلولۀ برفی24 انتخاب شدهاند. با اتکا به منطق این نمونهگیریها، به سراغ افرادی رفتهایم که مقیم تهران بودند و به عنوان «جوانان بزرگسال25»، بین 18 تا 29 سال سن داشتند. بر اساس تکنیک اشباع نظری، تعداد مصاحبهشوندهها به 10 نفر رسید. این تعداد اگرچه ممکن است کم به نظر برسد، اما به گفتۀ کرسول در پژوهش پدیدارشناسی این تعداد مشارکتکننده امری پذیرفته است و فرایند گردآوری اطلاعات در این روش، عمدتاً شامل مصاحبههای عمیق با حدود 10 نفر است (: 155). چنانکه داکز26 (1984) و ریمن27 (1986) مطالعه 3 تا 10 نفر را برای پژوهش پدیدارشناسی توصیه میکنند (کرسول، 1395: 155- 166).
ابزار گردآوری دادهها
دادهها بهوسیله مصاحبه عمیق نیمساختاریافته28 و بر مبنای 3 پرسش اصلی تحقیق گردآوری شدند. درباره مصاحبهها، نکتهای که جا دارد به آن اشاره کنیم این است که مصاحبهشوندگان با مصاحبههای چندباره موافقت نکردند، از این رو، با هر مشارکتکننده فقط یک بار مصاحبه شد و مدت زمان هر مصاحبه که به صورت شنیداری ضبط شدند، حدود 50 دقیقه طول کشید. از نظر کرسول (1395) در روش پدیدارشناسی، بنا به محدودیتهایی که ممکن است در کار پیش بیاید، چندان دور از انتظار نیست که پژوهشگر مصاحبه خود را به یک بار محدود سازد (:85).
جدول شماره 1 اطلاعات جمعیتشناختی مشارکتکنندگان را نشان میدهد.
ردیف | مشخصات عمومی | سابقه عضویت | تعداد فالور | تعداد فالوشده |
1 | نازنین، 29 ساله، کارمند | 3 سال | 1000 | 1000 |
2 | باران،26 ساله، دانشجو | 3 سال | 200 | 1200 |
3 | مینا، 22 ساله، دانشجو | 2سال | 120 | 500 |
4 | فرهاد، 28 ساله، مغازهدار | 3 سال | 2000 | 221 |
5 | فرشید، 29 ساله، هنرمند | 2 سال | 400 | 130 |
6 | کاوه، 21 ساله، هنرمند | 2 سال | 500 | 95 |
7 | پریوش، 24 ساله، دانشجو | 3 سال | 150 | 168 |
8 | محسن، 20 ساله، دانشجو | 2 سال | 300 | 237 |
9 | پوران، 23 ساله، ورزشکار | 2 سال | 600 | 90 |
10 | آرمان، 19 ساله، دانشجو | 2سال | 200 | 622 |
مراحل گردآوری و تحلیل دادهها
مراحل گردآوری و تحلیل دادهها به این شرح طی شد: نخست، سعی کردیم از ابتدا تا انتهای تحقیق، الزامات فرایند اپوخه29 / پرانتزگذاری همواره مد نظر باشد. منظور از این مرحله آن است که «محقق باید تجارب پیشینی خود در خصوص پدیده مورد مطالعهاش را تا حدممکن، «تعلیق» کند تا به این وسیله، فضایی تازه در تحقیق خلق شود» ( 1994Moustakas,). دوم، بر مبنای پرسشهای تحقیق، اظهارات هرکدام از مشارکتکنندهها بررسی و کدگذاری شدند، سوم، در فرایند «افقسازی»،30 به اظهارات مهم و غیرتکراری هر یک از شرکتکنندگان، اهمیت یکسانداده شد. چهارم، این معانی را در قالب «واحدهای فشردهشده معنا»31 تنطیم و بر اساس آن، خوشههای معنایی را در قالب مضامین صورتبندی کردیم. این مضامین را با مشارکتکنندگان در میان گذاشتیم تا چنانچه موردی از نظر آنان نامناسب بود اصلاح شود. با عنایت به این مراحل، از خوشهبندی مضمونها،32 الگوهای معنایی ساختارمندی33پدید آمد که بر اساس آنها، برای هرکدام از شرکتکنندگان یک توصیفی متنی34 نوشتیم. در مرحله ششم که «تغییر تخیلی»35 یا (خلاقانه) است، پژوهشگر پس از غور در دادهها و مطالعه چندباره متن مصاحبهها و یادداشتهای تحلیلی، به یک «توصیف ساختاری»36 از دادهها نائل میشود (Moustakas,1994). هفتم، در آخرین مرحله از تحلیل دادهها، ارائه یک «توصیف ترکیبی» با آمیختن توصیفهای «متنی» و «ساختاری» فراهم گردید که در پدیدارشناسی، این توصیف نهایی، در واقع گویای «ذات» و گوهر پدیده مشترکی است که توسط همه شرکتکنندگان در تحقیق، تجربه شده است (کرسول، 1395: 84).
یافتههای پژوهش
یافتههای تحقیق شامل 58 اظهار مهم غیرتکراری و غیرهمپوشان است که ذیل هفت مضمون محوری تنظیم شدهاند. این مضمونها عبارتند از: معنای قصدها، انتظارت شکلگرفته بر بستر اینستاگرام، فالوکردن بهمثابه حس تعلق به جمع، فالوشدن به مثابه جلب توجه، لایک به منزله تأییدشدن و تمایل به ایجاد رابطه، کامنتگذاری بهمثابه گفتگو. هفتمین مضمون که به بخش ارزیابی مربوط میشود، گویای وجود احساسات دوگانه درباره پیامدهای استفاده از اینستاگرام در بین این کاربران است. اکنون با استناد به نمونههایی از اظهارات مشارکتکنندگان، میتوان به تحلیلهای توصیفی مضامینی که ذکر کردیم پرداخت. گفتن ندارد که صفحات محدود این مقاله به ما اجازه نمیدهد که همه اظهارات شرکتکنندگان در این تحقیق را اینجا بازگو کنیم. با این حال، برای اینکه بتوانیم تحلیلهای توصیفی خود را بهتر اثبات کنیم ، برخی اظهارات را به اختصار مطرح خواهیم کرد.
هفت مضمون اصلی تجارب زیسته کاربران اینستاگرام
معنای قصدها
در پدیدارشناسی توصیفی هوسرل، ساختار اصلی هر تجربهای، «رویآورندگی»37 [قصدیبودن] آن، یعنی رویداشتن آن تجربه به چیزی [یک عینی] است (وودراف اسمیت،1393: 17-11). چراکه از نظر هوسرل اساساً آگاهی انسانی فعالیتی «قصدمند»38 است، یعنی نیتها همواره متوجه به ابژهها هستند (لیندلف و تیلور، 1388: 70). با این وصف، پیبردن به معنای قصدهای تجربهکنندگان و اینکه رویآوردِ آنان به آن پدیده چگونه است، ازجمله مهمترین بخشهای یک تحقیق پدیدارشناسی است.
التفات یا «رویآوردن»39 کاربران به اینستاگرام، به مثابه یک «عادت» روزمره به نظر میرسد که کاربران نسبت به آن «شرطی» شدهاند. مشارکتکنندگان ما اظهار میدارند که به محض اینکه تلفن همراهشان را به دست میگیرند، بیاختیار سراغ اینستاگرام میروند. مشارکتکنندههای الف 22 ساله و د 26ساله میگویند: «واقعاً اینطوری نیست که آدم با هدف خاصی بره سراغ اینستاگرام. من که خیلی وقتا اینجوری نیستم. هرجا نت داشته باشم و یه جای مناسب گیرم بیاد میرم سراغش و مشغول میشم. اصلاً هر چقدر هم که دلم نخواد بازم تا نگام به گوشیم میافته دلم میخواد اینستا رو باز کنم. یه جوری مثل صندوق پست میمونه، همهاش دلت میخواد سر بزنی ببینی چه خبره، کسی چیزی گذاشته. میدونی اینستا مدام دم دستته، خداییش جذاباه، همیشه یه چیزی واسه دیدن و سرگرمشدن هست».
تجارب زیستۀ کاربران: تحلیل مضامین
در روش پدیدارشناسی توصیفیِ مبتنی بر رویکرد موستاکاس (1994) و کرسول (1395) دو پرسش کلیدی وجود دارد که محور اصلی هر پژوهش پدیدارشناختی محسوب میشوند. این دو پرسش یکی این است که مشارکتکنندگان در مورد پدیدۀ مورد نظر چه چیزی تجربه کردهاند؛ و دوم، چه بسترها و شرایطی بر این تجربهها اثرگذار بودهاند؟ در باب پرسش اول که یافتههای آن دستمایه تنظیم «توصیف متنی» قرار گرفته است، تجارب کاربران را در قالب شش مضمون: «انتظارت اینستاگرامی»، «فالوکردن و فالوشدن»، «لایککردن» و «کامنتگذاشتن» میتوان به شرح زیر تحلیل کرد.
انتظارات اینستاگرامی
مشارکتکنندگان ازجمله یک کاربر29 ساله، ضمن اشاره به موضوعِ عادتِ استفاده از اینستاگرام، از انتظاراتی حرف زدند که ما آن را ذیل مضمون «انتظارت اینستاگرامی» توضیح دادهایم. این کاربر میگوید: «از سرزدن همیشگی که بگذریم، من یه وقتهایی بهش سر میزنم ببینم کسی صفحه منو دیده، لایکم کرده، یا کامنتی گذاشته. واقعاً انتظار دارم دوستام صفحه منو ببینن و یه چیزی بگن؛ اونا هم همین انتظار رو دارن. همهمون دلمون میخواد واکنش دیگران رو ببینیم، میدونی چی میگم، اینا واقعاً برام مهمه؛ آدم دلش میخواد دیده بشه».
تأمل در اظهاراتی چنین، ما را متوجه این نکته میسازد که این سرکشیهای مستمر روزانه، خالی از انتظارات درگیرندهکننده هم نیست. انتظارات اینستاگرامی در واقع به این معنی است که غالباً کسی که در اینستاگرام چیزی به اشتراک میگذارد، گویا نه تنها توقع دیدهشدن دارد، بلکه انتظار دارد درباره چیزی که همرسانی کرده، واکنش دوستان یا بهطور کلی دنبالکنندگانش را ببیند. در این حالت، ممکن است یک انتظار «درگیرنده» شکل بگیرد، چون افراد مدام انتظار میکشند تا از طریق نشانههایی مثل لایک، کامنت و جز آن، واکنش دیگران را به سرعت مشاهده کنند.
فالوکردن و فالوشدن
فالوکردن و فالوشدن ازجمله فعالیتهای هر روزه کاربران در محیط اینستاگرام است. از آنجا که در این نوع از کنشهای اینستاگرامی و تجارب مربوط به آنها، تفاوتهایی وجود دارد، از این رو، برای اینکه بتوانیم از این دو تجربه توصیفی بهتر ارائه دهیم آنها را در دو مقوله جداگانه مطرح کردیم. در تجربه «فالوکردن» 11واحد معنایی شناسایی شد و پس از حذف موارد تکراری، 3 واحد معنایی بهدست آمد. این واحدها ذیل یک مضمون فرعی، یعنی «تعلق خاطر به دیگران مشهور» و یک مضمون اصلی، یعنی «احساس تعلق به جمع» توصیف و تحلیل شدهاند.
واحدهای معنایی و مضمونهای ظاهرشده در باره فالوکردن (تعداد شرکتکنندگان 10 نفر)
واحدهای معنایی فشردهشده | مضمونهای فرعی | مضمون اصلی |
تعلق خاطر به یک فرد یا گروه، کسب هویت جمعی، همرنگی با جماعت | تعلق خاطر به دیگران مشهور | احساس تعلق به جمع |
دنبالکردن افراد مشهور مانند ورزشکاران، هنرمندان، صاحبنظران و غیره، برای مشارکتکنندگان ما به معنی تعلق خاطر داشتن به یک جمع بزرگ بود که ما آن را تحت عنوان «تعلق جمعی» مفهومسازی کردیم. تعلق جمعی در اینجا یعنی اجتماعی مجازی از هواداران که گاه حول افرادی مشهور، یا یک مؤسسه، باشگاه و غیره شکل میگیرد و فالوئرها در ارتباط با آن سوژه، احساسی مشترک یا سمپاتی پیدا میکنند. شرکتکننده ب 23 ساله، میگوید: « اوایل وقتی بچهها از من میپرسیدن فالوئر کی هستی، چندان اهمیت نمیدادم و میگفتم ول کن بابا! هیچکی؛ ولی کمکم علاقمند شدم و دیدم فالوکردن بد هم نیست، میشینیم با بچهها درباره فالوئرامون حرف میزنیم، کَل کَل میکنیم. انگار یه چیز مشترک بینمون هست که مارو به هم وصل میکنه؛ خلاصه که حس خوبیه دیگه».
تجربه فوق که نمونهای از این تجارب است، بیارتباط با مفهوم پرسابقه «هوادار»40 نیست. هواداران [فالوئرها] آنطور که کی. نایار41 (1394) بیان میکند موجب پدیدآمدن خردهفرهنگی است که مبنای تشکیل آن، علاقه جمعی به یک ستاره (سینمایی، ورزشی، موسیقی و غیره) است. به گفته وی، هواداری، نوعی پاسخ به نظام رسانهای است که «ستاره»ساز است. فرهنگ هوادار [فالوئر] از طریق فرایند تولید معنا، خردهفرهنگی را پدید میآورد که ممکن است مجاز یا مشروع باشد. وی اضافه میکند که مفهوم هوادار، هم به علاقه شدید عاطفی به تمثالها یا عقاید خاص و هم بر نوعی حس جمعی دلالت دارد (:253). حس تعلق به جمع، با مفهوم «حس اجتماع مجازی» نیز ارتباطی وثیق دارد. این حس که اساساً یک «تجربه ذهنی» به شما میرود احساس فرد نسبت به یک اجتماع را بیان میکند. پیشتر، این مفهوم غالباً در بحث اجتماعات سرزمینی به کار میرفت، اما امروزه در بحثهای مربوط به فضای مجازی هم مطرح شده است (امیرکافی و پاکسرشت، 1388: 69). در این زمینه بایم (2001) تأکید دارد که اینترنت [و شبکههای اجتماعی] اگرچه بانی شکلگیری گروههای هوادار نبوده است، ولی توسعه آن نه فقط باعث تشویق اجتماعات هوادار در گسترش و فراتررفتن از مرزهای جغرافیایی شده است، بلکه باعث شده تا هواداران گمنامترین برنامه، فیلم یا متن نیز، هرچه بیشتر با یکدیگر ارتباط پیدا کنند و درباره موضوعهای مورد علاقهشان با یکدیگر مراوده داشته باشند (نقل از راس و نایتینگل،1395: 175).
فالوشدن همچون شهرتطلبی
تجربه فالوشدن خبر از «جلب توجه» میداد که ذیل مضمونی عامتر به نام «شهرتطلبی» قرار گرفت. از اظهارات غیرتکراری شرکتکنندگان درباره فالوشدن، 4 واحد معنایی به دست آمد که میشود آنها را تحت مضمون اصلی «شهرتطلبی» توصیف و تحلیل کرد.
واحدهای معنایی و مضمونهای ظاهرشده
واحدهای معنایی فشردهشده | مضمونهای فرعی | مضمون اصلی |
موضوع صحبت دیگران بودن، جلب توجه، ناکافیدیدن توجه دیگران، گریز از معمولیبودن |
جلب توجه |
شهرتطلبی |
فالوشدن یعنی مورد توجه دیگران قرار گرفتن. این توجه میتواند حاصل از: جذابیت پروفایل، تصویر جذاب و زیبای خود فرد، یا جالببودن موضوعهایی باشد که همرسانی میکند. معنایی که فالوشدن برای این کاربران داشت این بود که طرف توجه هستند و هرچه تعداد کسانی که آنها را دنبال میکنند بیشتر باشد، حسی بهتر پیدا میکنند. این حس خوب چنان قوی است که گاه کاربر را اغوا میکند که تعداد فالوئرهایش را از راه جعلی هم که شده، بیشتر کند. اسم این کار خرید فالوئر است و گویا کسب پر درآمدی است! شرکتکننده 28 ساله که حدود 2 هزار فالوئر دارد و تعدادی از آنها را خریده است میگوید: «برای من اینستا از همان اولش جذاب بود و وقتی هم که صحبت از فالوشدن شد واقعاً خوشم اُومد. اولش فالوئرهام کم بودن، فقط یه چنتا دوست و آشنا، بعد دیدم اینطوری نمیشه و خیلی تو چشم نیستم! شروع کردم به جمع کردن فالوئر، چندوقتی فالوئر این و و اون شدم، لایک میکردم تا بقیه هم منو لایک کنن؛ بعدش هم فالوئر خریدم. حس خوبیه، احساس مهم بودن میکنی، احساس مشهور بودن. از هرکی بپرسی مطمئنم همینو میگه».
لایککردن و لایکشدن
معماری اینستاگرام به کاربر اجازه میدهد تا به وسیله ابزارهایی42 مثل «لایک» و «کامنت/ اظهار نظر» به آنچه میبیند واکنش نشان دهد، و این امکانات که در زیر همه پستهای این پیامرسان وجود دارد یکی از معمولترین فعالیتهای روزانه هر کاربر اینستاگرام محسوب میشود. دقت در اظهارات کاربران، ما را به این نتیجه رساند که برای آنها «لایک» به معنی «تحسین و تأیید»شدن است. یعنی چیزی که همرسانی کردهاند مورد توجه دیگران دور و نزدیک قرار گرفته و پسندیده شده است. مشارکتکنندهای میگوید: «من وقتی لایک میکنم در واقع دارم به طرف مقابلم میگم چیزی که گذاشتی خوبه، پسندیدم، یا باهات موافقم. من وقتی چیزی میذارم و لایک میشه واقعاً خوشم میاد، فکر نکنم کسی از لایکشدن بدش بیاد. به نظرم هر کسی دلش میخواد بهش توجه بشه، سلیقهاش تأیید بشه، مگه اینطوری نیست؟!».
لایک، به جز آنچه گفته شد، معنای دیگری هم دارد و آن لایک به مثابه «تمایل به ایجاد رابطه» است. در این معنی که ما در این تحقیق آن را «دلالت ثانویه» نامیدهایم، لایک یک ترفند ارتباطی است که کمک میکند تا کاربران با استفاده از معنای اولیه لایک (تحسین و تأییدکردن) خواستار دوستی با کسی باشند که او را لایک میکنند. نمونهای از این تجربه را خانمی 29 ساله چنین شرح میدهد: «یه زمانی متوجه شدم که هرچی تو اینستا میگذارم، فوری لایک میشه. فرقی هم نمیکرد چی باشه، عکس گل، ویدیو، عکس خودم، یه نوشته، خلاصه هرچی، تا میذاشتم لایک میشد!؟ چنتایی بودن که همیشه لایکم میکردن. اولش دوست داشتم، ولی کمکم متوجه شدم که این چیزی که داره لایک میشه سوژههای من نیست، خودمَمَ! اونا که لایکم میکردن، آقا بودن و در واقع داشتن به من میگفتن که دوست دارن با من دوست بشن؛ لایک فقط بهونه بود، یه جور نشون بود که یعنی دلم میخواد باهات دوست بشم». واقعیتی که این دلالت ثانویه لایک را خیلی خوب روشن میکند این است که شکل لایک در اینستاگرام یک قلب قرمزرنگ ( ) است و گفتن ندارد که نشانه قلب تقریباً در همه فرهنگهای جهان، نماد عشق و ابراز علاقه است.
کامنتگذری
در فضای اینستاگرام، بخشی از کنشهای کاربران از طریق «کامنت»43 یا ابراز نظر پدیدار میشود. از نظر کاربران ما، «تعامل کامنتی» فرصتی برای گفتگو و ابراز نظر است که حال و هوای آن جدیتر از لایک است. درباره تجربه کامنت، 4 واحد معنایی مشاهده گردید که آنها را تحت مضمون «فضای نظر دادن و نظر گرفتن» توصیف کردیم. شرکتکننده 23 ساله که به کامنتگذاری خیلی علاقمند است و صفحههای سیاسی را هم دنبال میکند، در مصاحبه با ما گفت: «میدونی، یه وقتایی لایک خیلی خیلی جواب نمیده و دلت میخواد یه چیزی هم بنویسی، بعد اگه طرف آنلاین باشه و جواب بده که چه بهتر، شاید بشه چت کرد، خداییش من خیلی دوست دارم، بخصوص وقتی نوشتنش رو میبینی خیلی کیف داره. اگه اینجوری شد که چه بهتر، اگه نشد که بعداً آفلاین جواب میده. بعضی وقتا کامنت به کّلکّل هم میکشه که اونم خیلی کیف داره !».
شرایط اثرگذار بر تجارب کاربران
تا به اینجا سخن از «توصیف محتوایی» تجارب زیسته مشارکتکنندگان بود و از اینجا به بعد شرایط و بسترهای اثرگذار بر این تجربهها را بررسی میکنیم. بر اساس روش پدیدارشناسی موستاکاس، پرسش از اینکه چه شرایط و بسترهایی بر تجارب شرکتکنندگان اثرگذار بودهاند، موضوعی بسیار مهم است که بدون بررسی آن، دست یافتن به توصیف «ساختاری» اساساً غیرممکن است.
در توصیفِ ساختاریِ تجارب مشارکتکنندگان به این نتیجه رسیدیم که درخصوص بسترها و شرایط اثر گذار بر تجارب زیسته آنان، سه مورد مهم وجود دارد که تأثیرشان بسیار تعیینکننده است. این سه زمینه که توضیح آنها کمی بعدتر خواهد آمد عبارتند از: 1) ویژگیهای فناورانه اینستاگرام، 2) ویژگیهای عام زندگی جوانان بزرگسال و 3) محدودیتهای رسمی و غیررسمی موجود در جامعه ما.
- ویژگیهای فناورانه اینستاگرام: تصویریبودن، همهجاییبودن، کاربردهای مختلف و و راحتی استفاده از اینستاگرام که به یمن تلفن همراه میسر شده، در کنار امکانات متنوع و جذابی چون: لایک، فالوکردن، اشتراکگذاری آنلاین و آفلاین عکس، ویدیو و استوری و غیره؛ هر کدامشان میتوانند توضیح دهند که چرا کاربران اینستاگرام را دوست دارند و چرا استفاده از آن جزیی از کار و زندگی آنها شده است. خودِ تصویریبودنِ اینستاگرام، در دنیایی که »یکسره تصویری است و از تصویر اشباع شده است» (گوبریچ، 1996؛ اسپنسر،1395: 25) واقعیتی است که نمیشود آن را نادیده گرفت. افزون براین، این فناوری کمتر از ایمیل، مکالمه یا ویدیو کنفرانس، محدودکننده است و خود را کمتر به کاربر تحمیل میکند، زیرا به افراد کمک میکند تا در مکانهای گوناگون، با شگردهای مختلف و با اهداف گوناگون، با یکدیگر همراه شوند و ارتباط بگیرند.
- ویژگیهای عام زندگی جوانان بزرگسال (افراد 18 تا 29 سال). این گروه از کاربران اینستاگرام، خصیصههایی دارند که این خصوصیات آنها را از سایر گروههای سنی استفادهکننده از اینستاگرام متفاوت میسازد. این کاربران اغلب مجردند و اگر ازدواج هم کرده باشند هنوز بچه ندارند. این «زیست مجردانه» به آنها فرصت میدهد تا فراغت بیشتر به اینستاگرام مشغول شوند. علاوه بر این، چنانچه آنان را با نوجوان و جوانان مقایسه کنیم متوجه میشویم که برای فراغتهای شخصی و ارتباط با دیگران، آزادی عمل این گروه خیلی بیشتر از دیگر سنین است. زیرا آنان غالباً شاغل هستند و داشتن استقلال مالی به آنها کمک میکند تا هزینه اینترنت را خودشان بپردازند. پس، در استفاده طولانی از اینستاگرام چندان نگران سرزنشهای احتمالی خانواده درباره هزینه اینترنت نیستند. چیز دیگری که در زمینه ویژگیهای عام زندگی جوانان بزرگسال بسیار اهمیت دارد این است که این گروه از کاربران، از نسلی هستند که از کودکی و نوجوانی با بازیهای کامپیوتری و انواع شبکههای اجتماعی و پیامرسانهای فوری، بزرگ شدهاند و با آنها خو گرفتهاند. بنابراین، در زندگی این افراد، دنیایی به اسم «فضای مجازی» و «فضای واقعی» به عنوان دو دنیای کاملاً جداگانه – آنطور که ما بزرگترها تصور میکنیم- معنی ندارد و این دو فضا همچون دو روی یک سکه فرض میشوند که هر یک با دیگری آمیخته است.
- محدودیتهای رسمی و غیررسمی جامعه. چنین به نظر میرسد که وقتی کاربران برای برخی تعاملات روزمرهشان - مثل تجاربی که پیشتر درباره معنای ضمنی لایک گفتیم – خود را با محدویتهایی رسمی یا غیررسمی روبهرو میبینند، این گونه تعاملها را با شگردهای مختلف در محیط اینستاگرام جستجو میکنند.
آثار و پیامدهای استفاده از اینستاگرام
سومین پرسش ما در این پژوهش این بود که مشارکتکنندگان ما، آثار و پیامدهای استفاده از اینستاگرام را چگونه ارزیابی میکنند. در پاسخ به این سؤال، 42 واحد معنایی بهدست آمد که پس از حذف برخی از آنها 11 واحد معنایی آشکار شد. 5 مورد از آنها ذیل مضمون «احساسات مثبت» و 6 مورد دیگر تحت مضمون «احساسات منفی» قرار گرفتند. این مضمونهای فرعی، در نهایت ذیل مضمون اصلی «احساسات دوگانه» توصیف و تحلیل شدند.
واحدهای معنایی، مضمونهای فرعی و اصلی ارزیابی کاربران
واحدهای معنایی فشردهشده | مضمون های فرعی | مضمون اصلی |
خودبیانگری تصویری، تبلیغ کسب و کار، مایه سرگرمی، امکان آموزش و یادگیری، داشتن صفحه شخصی و عمومی | احساسات مثبت نسبت به پیامدها |
احساسات دوگانه |
مایه خودشیفتگی، موجب اتلاف وقت، بستر روابط مخفی، درگیرشدن با نظر دیگران، نمایش جعلی خود، مشغولشدن به سلفی و استوری بهجای لذتبردن از «لحظات» | احساسات منفی نسبت به پیامدها |
احساسات دوگانه
ارزیابی کاربران از آثار و پیامدهای استفاده از اینستاگرام در «احساساتی دوگانه» ظاهر شد. با ردیابی این احساسات دوگانه که منبع آن مرور چندباره اظهارات آنان بود، به این نتیجه رسیدیم که منشاء این احساسات دوگانه دو چیز میتواند باشد: یکی اینکه، اینستاگرام در سطحی بیسابقه، برای دسترسی تصویری افراد به یکدیگر و خلق دنیای اجتماعی دلخواهشان، موقعیتهای تصویری جدید و مفرح فراهم آورده است. دوم اینکه، دل دادن به این رسانه جدید با اتلاف وقت و همچنین مواجهشدن با تجارب ناخوشایند همراه است. آنان از اینکه مدام درگیر این موضوع باشند که آنچه در اینستاگرام همرسانی کردهاند چه واکنشی برانگیخته و یا چرا کسی صفحه آنها را ندیده، ناخشنودند.
در سمت ارزیابی مثبت، اینستاگرام موقعیت خوبی است تا آنطور که دوست دارند «دیده» شوند، سرگرم شوند، کار و مهارتشان را تبلیغ کنند، افکار و علایقشان را به اشتراک بگذارند. اما در َسمت ارزیابی منفی، اینستاگرام محیط پرسهزدنهای هر روزه است که وقتی به آن عادت میکنی دیگر زمانی برای فراغتهای دیگر باقی نمیماند و درک این موضوع کاربر را ناراحت میکند. خلاصه اینکه در ارزیابی آنها، استفاده از اینستاگرام با احساسات دوگانه خوب و بد همراه است و مشارکتکنندگان ما میان این دو احساس همواره در نوسان بودند.
نتیجهگیری و بحث
شبکههای اجتماعی نظیر اینستاگرام، به محض ورود به زیست جهان ما خیلی زود محبوب شدند و در میان همه سنین هوادراران زیادی پیدا کردند. آنها فرصتهای زیادی برای ارتباطات کارا و مفرح با دیگران فراهم ساختهاند و این فرصتها هر روز بیشتر و متنوعتر میشوند. این گرایش عمومی فزاینده به استفاده از شبکههای اجتماعی، فرصتی هیجانانگیز مهیا کرده تا پژوهشگران دانشگاهی و غیردانشگاهی بتوانند ابعاد گوناگون این رسانه نوپدید و همچنین رابطه ما با آنها را بررسی کنند. در میان همه این تلاشهایی که در این سالها به قصد روشن کردن فایدهها و زیانهای استفاده از شبکههای اجتماعی صورت گرفته است، ما هم با اجرای این تحقیق سعی داشتهایم در این زمینه نقشی کوچک ایفا کنیم.
هدف ما در این تحقیق این بود که با استفاده از روش پدیدارشناسی توصیفی، به تجارب زیسته کاربران اینستاگرام که در اینجا 10 نفر از جوانان بزرگسال شهر تهران بودند، نزدیک بشویم. تحقیق ما سه پرسش کلیدی داشت: اینکه کاربران، در استفاده از اینستاگرام، چه چیزی تجریه میکنند، اینکه بسترها و و شرایط اثرگذار بر تجارب آنها کدامند؛ و سرانجام اینکه، ارزیابی آنان از پیامدهای استفاده از اینستاگرام چیست؟
نتایج ما نشان میدهد که استفاده از اینستاگرام– دستکم برای اطلاعرسانان ما– بیش از آنکه فقط در هالهای از هراس و نگرانی از اثرات منفی آن استفاده شود، به مثابه شیوه جدیدی از «دیدن» و «دیدهشدن» تجربه میشود. برای این کاربران، اینستاگرام «منبعی از ارتباطات اجتماعی تصویری» است که «دیدهشدن» را به شکلی کارا و مفرح ممکن میسازد. کاربران در این فضا، ارتباطات جدیدی خلق میکنند و به واسطه نمادهایی چون فالو، لایک، کامنت و جز آن، کنشهایی را تجربه میکنند که برای آنان چند معنایی،کارا، فرحبخش و سرگرمکننده است.
در جریان تحقیق و بازخوانی چندباره یاداشتهای تحلیلی مربوط به مصاحبهها، همچنین نتایجی که از ترکیب مضامین تجربههای کاربران در «توصیف متنی» و شرایط اثرگذار بر این تجارب یعنی «توصیف ساختاری» به دست آوردیم، این نتیجه حاصل شد که در تجربه شرکتکنندگان ما، اینستاگرام یک فرصت عمومی است که هر کس با هر هدفی میتواند به وسیله آن هم «ببیند» و «دیده شود». در محدوده مطالعه ما، کنشهای اجتماعی کاربران اینستاگرام: در فالوکردن و فالوشدن، لایک و کامنتگذاری پدیدار شدند. ما در اینجا صفت «اجتماعی» را در معنای وبری (1394) آن به کار میبریم؛ یعنی کنشی که افراد، در اینجا کاربران، کنشهای خود را [با امکانات مختلفی که در اینستاگرام تعبیه شده] به سوی دیگر افراد یا آشنایان، معطوف و روانه میکنند (:48).
چیزی که در این تجربههای اینستاگرامی- دست کم درباره تجارب این جوانان بزرگسال- بسیار اهمیت دارد این است که این تجربهها، تصویری از اینستاگرام به دست میدهند که با تصویری که در جامعه ما از اینستاگرام وجود دارد متفاوت است. تصور کلی جامعه از اینستاگرام عموماً تصویری منفی و نگرانکننده است. این تصویر را کم و بیش در بیشتر پژوهشهای این سالها هم میتوان دید. چنانکه قلیزاده و زمانی (1396) تأکید دارند که استفاده از رسانههای چون اینستاگرام موجب نقض حریم خصوصی افراد، کاهش اعتماد در روابط اجتماعی و استفاده از هویت جعلی میشود؛ یا کیان و قلیپور (1395) که کاهلی در تعهدات و فرایض دینی وهمچنین سستشدن اعتقادت مذهبی کاربران را از آثار استفاده از شبکههای اجتماعی میدانند.
تأکیدی که در اینجا بر نتایج متفاوت پژوهش خود میکنیم هیچ به این معنی نیست که در استفاده از اینستاگرام واقعیتی به نام اثرات سوء وجود ندارد و نباید نگران «بخش تاریک» یا خاکستری آن بود. امروزه در همه کشورهای دنیای ازجمله در آمریکا (دیون، 2016)، در استرالیا (کومرز،2011)، در چین (سی، 2012) نیز به بخش تاریک فضای مجازی توجه خاص میشود و این نگرانی امری پذیرفته است. آنها هم از حضور فراگیر این شبکههای اجتماعی در زندگی همه گروهها بهویژه نوجوانان و جوانان امروز، غافلگیر و نگران شدهاند. خود ما هم در بخش ارزیابی پیامدهای استفاده از اینستاگرام، به اظهاراتی اشاره کردیم که نشان میداد کاربران از اثرات منفی این رسانه غافل نیستند. با وجود این، تجاربشان از اینستاگرام، نه یکسره مثبت بود و نه یکسره منفی. احساسات آنان در حالتی دوگانه پدیدار میگشت؛ احساساتی که از خشنودی تا ناخشنودی در نوسان بودند.
مسئله دیگری که درباره تجارب زیسته کاربران شبکههای اجتماعی ازجمله اینستاگرام بسیار مهم است و جا دارد حتماً بر آن تأکید کنیم – چون در کمتر پژوهشی به آن اشاره شده است - بحث «بسترها و شرایط» اثرگذار بر این تجارب است. در بخش یافتههای این تحقیق، به تفصیل به چهار زمینه اثرگذار بر تجارب این کاربران یعنی: ویژگیهای عام زندگی جوانان بزرگسال، خصوصیات فناورانه اینستاگرام که تصویریبودن یکی از آنهاست، محدودیت گوناگون موجود در جامعه ما برای بیان خود؛ اشاره کردیم. گفتن ندارد که تبیین اینکه هرکدام از این عوامل و شرایط در تجارب زیسته این کاربران چه سهمی دارند، نیازمند پژوهشهای کمی و کیفی بیشتر است. در اینجا چیزی که قابل انکار نیست و حق بدهید که سهم آن میتواند بسیار تعیینکننده باشد این است که چنانچه در مطالعه رابطه کاربران با شبکههای اجتماعی نظیر اینستاگرام، به بسترها و شرایط اثرگذار بر نحوه استفاده، تجربه استفاده و همینطور موارد استفاده از این رسانههای جدید توجه نکنیم، جنبه مهمی از موضوع تجارب زیسته کاربران را از دست خواهیم داد. بنابراین، طرح گزارههای کلی درباره تأثیرات این رسانهها بر کاربران ایرانی، معمولاً گمراه کننده است. چون این گرازهها بدون توجه به بسترها و شرایطی که به برخی از آنها در این تحقیق اشاره شد، مطرح میشوند. اینکه زیستن در این فضا، ممکن است برای کاربران چه پیامدهای کوتاه یا بلندمدت داشته باشد، پرسش بهجایی است که پاسخ به آن نیازمند پژوهشهای نظری و تجربی بیشتر است. اما چیزی که ما بر آن تأکید میکنیم این است که پژوهشهای مبتنی بر بررسی «تأثیرات رسانهها» زمانی مؤثر خواهند بود که تجارب زیسته کاربران (در مقام اول شخص) نیز فراموش نشود.
سخن ما در اینجا کم ارزش جلوهدادن مطالعات متمرکز بر «اثرات» اینستاگرام - به ویژه اثرات منفی آن بر کاربران- و در مقابل، ترویج استفاده «عادتوار» از اینستاگرام یا دیگر شبکههای اجتماعی نیست، بلکه دعوت به بازاندیشی بیشتر درباره گوشههای به ظاهر آشنا از پدیدهای به نام شبکههای اجتماعی است. زیرا بخواهیم یا نخواهیم این رسانهها، واقعیت دنیای امروزند و استفاده از آنها تجربههای ارتباطی جدیدی وارد زیستجهان ما کرده است که پیش از این سراغ نداشتیم. بنابراین، هشدارهای مبتنی بر مشاهده یک «ناظر بیرونی» درباره اثرات منفی آنها، کاربران را در استفاده بهینه از این فناوری، توانا نخواهد کرد.
پیشتر گفتیم که یکی از ویژگیهای این تحقیق، توجه خاص آن به «ارزیابی» تجارب کاربران در استفاده از اینستاگرام بوده است. با بررسی چندباره اظهارات غیرتکراری مشارکتکنندگانمان، این نتیجه به دست آمد که تجارب و احساسات آنان نسبت به اینستاگرام از خشنودی تا ناخشنودی در نوسان است. زمانی که این ارزیابی را در ساحت بزرگتر یعنی حال و هوای رابطه انسان با فناوری بررسی میکنیم، به این نتیجه میرسیم که این «احساسات دوگانه» فقط درباره به اینستاگرام نیست، بلکه تقریباً درباره همه فناوریهای مدرن صادق است و این چه بسا اساساً به ذات «متناقضنمای» فناوری بر میگردد. هرچه هست، شاید این گفته بریگز (1390) واقعاً درست باشد که: «فناوری، با برانگیختن احساسات قوی مثبت یا منفی در ما، مانع از بحثهای عقلانی درباره خود میشود؛ و به جای ارزیابی واقعگرایانه از زیانها و فواید اجتماعی فناوری، نگرشهایی تحسینآمیز یا تحقیرآمیز را در جامعه به وجود میآورد. گویا گرایش ما انسانها این است که چیزها یا کاملاً مفید باشند و یا کاملاً زیانآور و نه آمیزهای مؤثر از هر دوی این جوانب» (: 69).
واقعیت این است که اینستاگرام و دیگر شبکههای اجتماعی، امکانات زیادی برای ارتباطات روزمره ما فراهم آوردهاند و ما آدمها را به شکلی چندرسانهای «دسترسپذیر» ساختهاند. با وجود این، این فناوریها، همچنانکه پدیدارشناسانی چون آیدی44 (1395) معتقدند، هرگونه انکشاف جهان «از طریق» فناوری به وجهی منابعی را که برای وجود خودش ضروری است [در اینجا مدیریت استفاده و غیره] پنهان میکند. فناوریها هرچه فراگیرتر میشوند، مشاهده آنچه در پس کشیدنِ آنها پنهان شده است، دشوار و دشوارتر میگردد (اینترونا،1395: 46). حال که چنین است و فناوری همواره با ماهیتی متناقضنما ظاهر میشود، شاید درست این است که از قطعیتهای حاکم بر بیشتر پژوهشها فاصله بگیریم و با «رویکردی انتقادی» و در همان حال با جدی گرفتن تجارب زیسته کاربران، شیوههای استفاده از این رسانههای نوپدید را برای آنان بهبود بخشیم؟
منابع
فارسی
استراوس، انسلم، کوربین، جولیت. (1388). مبانی پژوهش کیفی، ترجمه ابراهیم افشار، : تهران نشر نی.
اسمیت، دیوید وودراف. (1393). هوسرل، ترجمه سید محمد تقی شاکری، : تهران انتشارات روزبهان.
امیرگافی، مهدی و پاکسرشت، سلیمان. (1390). حس اجتماعی مجازی: پیشینه نظری و پیشرفتهای روششناختی. فصلنامه انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، سال پنجم، شماره 17، زمستان 1388.
اینترونا، لوکاس. (1395). رویکردهای پدیدارشناسی به اخلاق و تکنولوژی اطلاعات، ترجمه ابوالفضل توکلی شاندیز، تهران: نشر ققنوس.
حسنی، حسین، کلانتری، عبدالحسین. (1396). «تحلیل پدیدارشناختی تجربه زیسته کاربران اینستاگرام در ایران». مطالعات فرهنگ – ارتباطات،دوره پنجم،شماره40، زمستان 1396.
راودراد، اعظم، گیشینیزجانی، گلناز. (1397). «گونهشناسی الگروهای باز – نمود بدن رسانهای کاربران اینستاگرام». مطالعات رسانههای نوین، دانشگاه علامه طباطبایی، دوره چهارم، شماره 16، زمستان 1397.
سالدنا، جانی. (1395). راهنمای کدگذاری برای پژوهشگران کیفی. ترجمه عبدالله گیویان، تهران: انتشارات علمی و فرهنگی.
راس، کارن، نایتینگل، ویرجینیا. (1395). مخاطبان و رسانهها، چشم اندازهای نوین. ترجمه امیرعبدالرضا سپنجی، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
ریچاردز، بری. (1390). جامعه بزرگ اتومبیل، ترجمه حسین پاینده، مجله ارغنون، شماره 20، چاپ سوم، تهران: سازمان چاپ و انتشارات.
سایت اقتصادنیوز، بازنشانی (https://www.eghtesadnews.com ) تاریخ بازیابی: 14مهر 1398، ساعت 20:00 .
قلیزاده، آذر، زمانی، عباس. (1396). «مطالعه کیفی چالشهای شبکههای اجتماعی تلفن همراه در زندگی کاربران». فصلنامه رسانه، سال بیستوهشتم، شماره 106.
کاظمیپور، عبدالمحمد (1388). نسل ایکس، بررسی جامعهشناختی نسل جوان ایران، تهران: نشر نی.
کرسول، جان. (1394). پویش کیفی و طرح پژوهش. ترجمه حسن دانایی فرد و حسین کاظمی، : تهران انتشارات صفار.
کیان، مریم، قلیپور ، زهره. (1395). «آثار تربیتی شبکه های اجتماعی تلفن همراه بر هویت ملی و دینی دانشجویان». فصلنامه رسانه، سال بیستوهشتم، شماره 3.
گیدنز، آنتونی، ساتن، فیلیپ (1396). جامعهشناسی. ترجمه هوشنگ نایبی، :تهران نشر نی.
مش، گوستاو اس، تالمود، ایلان. (1393). نوجوان دیجیتالی. ترجمه اسماعیل سعدیپور، : تهران انتشارات رشد.
نایار، پرامود کی. (1394). درآمدی بر رسانههای نوین و فرهنگ مجازی. ترجمه سعید رضا عاملی و گودرز میرزایی، : تهران مرکز پژوهش و سنجش افکار صدا و سیما.
وبر، ماکس. (1394). اقتصاد و جامعه. ترجمه عباس منوچهری، مهرداد ترابینژاد و مصطفی عمادزاده، تهران: انتشارت سمت.
لاتین
Alime Bilge GolGe. (2017). Online peresentation of Self on Instagram: A case study of young practitioner in Turkey. A master thesis. Ankara university. Retrieved Jan, 2018, From: http://dspace.bilkent.edu.tr/bitstream/handle/ isAllowed
Dion, Nicole Annette. (2016). ‘’The effects of Instagram on Self-Esteem and Life Satisfaction”. Honors Theses, Retrieved Jan, 2018, From: http://digitalcommons.salemstate.edu/honors_theses/91
Dongli,Aliexiei and Seychell,Dylan.( 2015). “The New Digital Native cutting the chord’’. Springer Heidelberg New York Dordrecht London.
Golbeck,Jennifer.(2015). ‘’Introduction to Social Media Investigation’’. Syngerss is an imprint of Elsevier 225 wyman street. USA.
Hennink, Monique, Hutter, Inge, Bailey, Ajay. (2011). Qualitative Research Methods.First published. SAGE published Ltd.
Kommers, Piet. (2012).’’Social Networking for web-Based Communities’’. Curtin University. Perth Western Australia. Retrieved Sept, 2019, From: https://www.researchgate.net/publication/262401330
Kaplan, M. andereas, Haenlein, Michael.(2010). ‘’Users of the world, unite! The challenges and opportunities of Social Media’’. Kelley school of Business. Indiana university. Retrieved Jan, 2018, From: www.elsevier.com/locate/bushor
- LIN. Si (2012). ‘’Instant messaging on Interpersonal Relationship: How it brings intimacy and negative feelings’’? Master of science in New Media, The Chinese university of Hong Kong, Retrieved Aug, 2016.
Moustakas, C. (1994). Phenomenological research method. Retrieved Jan, 2018, From: http://www.psyking.net/HTMLobj.
Nicole, Annette Dion. (2016). The Efect of Instagram on Self – Esteem and Life Satisfaction. Salma state university. Retrieved Jan, 2018, From: http:// digitalcommuncations. Salmastate.edu/honors_theses.
Patton,Michael Quinn. (2015). ‘’Qualitative Research & Evaluation Methods’’.
Sage Punlication,p. 115.
Ting ting, cheung. (2014) . ‘’ A study of Motives, Usage, Self- presentation and Number of Followers on Instagram’’. Retrieved Sep, 2019, From: sweb.cityu.edu.hk/download/RS/E-Journal/Vol3/journal1
[1] . درباره تعداد کاربران اینستاگرام در جهان، از 2019 آماری وجود دارد، ولی متأسفانه آخرین آمار تعداد کاربران اینستاگرام در ایران، مربوط به دی سال 1397 است.
[2] media effects
[3] . نمونهای از این پژوهشها را در بخش «مطالعات پیشین» مقاله آوردهایم.
[4] Lived experience
[5] Social networks
[6] Technological determinism
[7] Social shaping of Technologies
[8] Social construction
[9] constitutional
[10] Edmund Husserl
[11] Lived experience
[12] Patton
[13] Context
[14] Hennink, Hutter & Bailey
[15] evaluation
[16] Self- actualization
[17] Nicole Dion
[18] The Effect Of Instagram On Self – Esteem and Life Satisfaction
[19] Ting
[20] A study of Motives, Usage, Self – peresentation and Number of Followers on Instagram
[21] Moustakas
[22] Creswell
[24] snowball sampling
[25] Young adults
[26] Dukes
[27] Riemen
[28] semistructured
[29] Epoche/ Bracketing
[30] Horizonalization
[31] Units of meaninig
[32] Clusters of thems
[33] Structured patterns of meening
[34] Textual description
[35] Imaginative variation
[36] Structural description
[37] intentionality
[38] intentionalitive
[40] Fan
[41] Pramod. K Nayar
[42] tools
[43] comment
[44] Don Ihde