The role of financial motivation in profit management decisions with an emphasis on the personality characteristics of financial managers
Subject Areas : Jounal of Marketing ManagementAli Ramzi mojdeh 1 , mohamadreza Vatanparast 2 , Mehdi Meshki 3
1 - PhD student, Accounting Department, Rasht Branch, Islamic Azad University, Rasht, Iran
2 - Assistant Professor, Department of Accounting, Rasht Branch, Islamic Azad University, Rasht, Iran
3 - Associate Professor of Finance, Department of Accounting and Finance, Payam Noor University, Tehran, Iran
Keywords: Personality Traits, CEO pressure, emotional intelligence, narcissism, Moral Disengagement, Earnings management.,
Abstract :
In this article, the role of CEO pressure in profit management decisions has been investigated with an emphasis on personality traits with three behavioral approaches in a statistical sample of 65 financial managers of listed companies. CEO pressure was considered as an independent variable, profit management decisions as a dependent variable, personality characteristics as a moderating variable, and people's demographics as a control variable of financial managers. Also, in terms of the data collection method, the current research is a survey, descriptive and quantitative research, of correlational and post-event type. The statistical population of this research has been selected from all companies active in the Tehran Stock Exchange whose financial statements have been audited in the last 2 years, from 2018 and 2019. Considering that the research community is limited and includes all financial managers of listed companies, the best sampling method will be the targeted sampling method from the available samples. Also, the time domain of this research for the studied community includes financial managers of accepted companies in 2019. To determine the reliability of the questionnaire, first through a pre-test, a number of questionnaires were distributed among a random sample, and then Cronbach's alpha coefficient was calculated using SPSS software, and Least Squares regression was used to test the hypotheses. The results of this research show that there is a positive and significant relationship between CEO pressure on profit management decisions. However, there is no significant relationship between the CEO's pressure on profit management decisions with the two approaches of compliance and non-compliance with accounting standards. Also, the modulating factors of personality characteristics, except for emotional intelligence, did not have a significant effect on profit management decisions. Therefore, it seems that in Iran, since the financial managers are chosen by the CEOs of the companies, the managers dominate them in order to achieve their goals. In such circumstances, financial managers do not consider personality traits and accounting standards in order to maintain their interests and job position and improve their organizational status in profit management decisions.
نقش فشار مدیرعامل در تصمیم گیری های مديريت سود با تأکید بر ویژگی های شخصیتی مدیران مالی
علی رمزی مژدهه1، محمدرضا وطن پرست2، مهدی مشکی3
چکیده
در اين مقاله نقش فشار مدیرعامل در تصمیم گیری های مديريت سود با تأکید بر ویژگی های شخصیتی با سه رويکرد رفتاری در نمونه آماری به تعداد 65 نفر از مدیران مالی شرکت های بورسی مورد بررسی قرار گرفته است. فشار مدیرعامل به عنوان متغیر مستقل و تصمیم گیری های مدیریت سود به عنوان متغیر وابسته و ویژگی های شخصیتی بعنوان متغیر تعدیل گر و دموگرافی افراد بعنوان متغیر کنترلی مدیران مالی در نظر گرفته شد. همچنین پژوهش حاضر از لحاظ روش گردآوری داده ها یک پژوهش پیمایشی و توصیفی و کمی و از نوع همبستگی و پس رویدادی است. جامعه آماری این تحقیق کلیه شرکت های فعال در بورس اوراق بهادار تهران که در 2 سال اخیر، از سال 1398 و 1399 صورت های مالی آنها حسابرسی شده باشد، انتخاب شده است. با توجه به اینکه جامعه تحقیق محدود و شامل تمامی مدیران مالی شرکتهای بورسی است، بهترین روش نمونه گیری، روش نمونه گیری هدفمند از نمونه های در دسترس خواهد بود. همچنین قلمرو زمانی این تحقیق برای جامعه مورد مطالعه شامل مدیران مالی شرکتهای پذیرفته شده در سال 1399 می باشد. برای تعیین پایایی پرسشنامه، ابتدا از طریق پیش آزمون، تعدادی پرسشنامه بین یک نمونه تصادفی توزیع شد و سپس با استفاده از نرم افزار SPSS ضریب آلفای کرونباخ محاسبه گردید و برای آزمون فرضیه ها از رگرسیون حداقل مربعات در نرم افزار ایویوز استفاده شد. نتايج اين پژوهش نشان می دهد رابطه مثبت و معناداری بین فشار مدیرعامل بر تصمیمات مدیریت سود وجود دارد. اما رابطه معناداری بین فشار مدیرعامل بر تصمیمات مدیریت سود با دو رویکرد رعایت و عدم رعایت استانداردهای حسابداری وجود ندارد. همچنین عوامل تعدیل گر ویژگی های شخصیتی بغیر از هوش هیجانی، تأثیر معناداری در تصمیمات مدیریت سود نداشته است. بنابراين به نظر می رسد در ایران چون مديران مالی توسط مدیران عامل شرکتها انتخاب می شوند، مدیران جهت تأمین اهداف خود آنها را زیر سلطه می گیرند. مدیران مالی در چنین شرایطی جهت حفظ منافع و موقعیت شغلی و ارتقاء جایگاه سازمانی خود در تصمیم گیری های مدیریت سود، ويژگی های شخصیتی و استانداردهای حسابداری را مد نظر قرار نمی دهند.
واژه های کلیدی: ويژگیهای شخصیتی، فشار مدیر عامل، هوش هیجانی، خودشیفتگی، عدم پایبندی به اخلاق، مديريت سود. 1
1- مقدمه
مدیریت سود همواره به عنوان یکی از حوزه های قابل بحث از نظر آکادمیک و نیز کاربردی در ادبیات حسابداری مطرح است و کنکاش در مورد آن از جنبه های مختلف صورت گرفته است. اما بعد رفتاری آن موضوعی است که کمتر مورد توجه قرار گرفته و این در حالی است که مدیریت سود حاصل مجموعه فرآیندی است که طبیعتاً مسائل روانشناختی نیز در بروز آن دخالت دارد. تحقیقات زیادی در مورد مديريت سود صورت گرفته اما بیشتر آنها بر اثرات مديريت سود در بازار سرمايه و روش های مديريت سود تمرکز دارند و اساس و زير بنای اين پژوهش ها نیز تئوری اثباتی حسابداری است که فرض بنیادی آن منفعت شخصی است. همچنین بیشتر اين تحقیقات بر انگیزه مديران عامل شرکت ها تمرکز داشته، لیکن انگیزه های مديران مالی چندان مورد توجه قرار نگرفته است. با توجه به وظیفه مهمی که مديران مالی شرکت ها در گزارشگری مالی صحیح دارند، لازم است بررسی موضوع مديريت سود به اين گروه نیز تسری يابد. از آنجا که میزان سود یکی از معیارهای مهم ارزیابی عملکرد محسوب می شود، بنابراین هر گونه دخالتی که سبب شود صحت گزارش ها خدشه دار گردد، می تواند بر نحوة تصمیم گیری کاربران گزارش های مالی تأثیر گذار باشد(اینومت، کیمیورا و یامگویچ4، 2015). با توجه به اینکه مشکل مديريت سود کماکان باقی است به نظر می رسد لازم است اين پديده از ابعاد مختلف از جمله بعد رفتاری مورد بررسی قرار گیرد و مسائل روانشناختی نیز به عنوان عوامل مؤثر در فرآيند تصمیم گیری و قضاوت و انتخاب میان روش های حسابداری، مورد توجه قرار گیرد. دلیل شکل گیری مديريت سود اين است که اصول پذيرفته شده و استانداردهای حسابداری امکان استفاده از قضاوت و انتخاب میان روش های گزارشگری را فراهم می کند و اين موضوع می تواند فرصتی برای انتخاب عامدانه و هدفمند در جهت منافع شخصی ايجاد نمايد. فشار مدیرعامل می تواند بر فرایند عملکرد مدیران مالی اثر گذار باشد، اما تاکنون پژوهشی که به نقش فشار مدیرعامل با واسطه گری ویژگی شخصیتی مدیران مالی بپردازد، انجام نشده است و هدف از انجام این پژوهش پر کردن خلاء های موجود در سایر پژوهش ها و شناخت بهتر عوامل تاثیر گذار بر مدیریت سود است. این پژوهش چهار هدف دارد: اول، بررسی نقش فشار مدیرعامل برتصمیمات مدیریت سود با دو رویکرد رعایت و عدم رعایت استاندادهای حسابداری در سناریوی طراحی شده، دوم، بررسی نقش فشار مدیرعامل بر تصمیمات مدیریت سود با در نظر گرفتن عامل هوش هیجانی، سوم، بررسی نقش فشار مدیرعامل برتصمیمات مدیریت سود با در نظر گرفتن عامل خودشیفتگی و چهارم، بررسی نقش فشار مدیرعامل بر تصمیمات مدیریت سود با در نظر گرفتن عامل عدم پایبندی به اخلاق با روش پرسشنامه استاندارد می باشد.
به طور خلاصه این سؤال اساسی مطرح می شود که، تا چه میزان فشار مدیرعامل شرکت های بورسی بر مدیران مالی جهت تصمیم گیری های مدیریت سود تأثیر دارد؟ و بین ویژگی های شخصیتی آنها و تصمیم گیری های مدیریت سود رابطه معناداری وجود دارد؟
در ادامه ساختار مقاله بدین ترتیب خواهد بود، ابتدا مبانی نظری پژوهش تعریف می شود. بخش بعدی به پیشینه تجربی و طرح فرضیه های پژوهش اختصاص دارد، در ادامه روش شناسی شامل متغیرها و مدل های تحقیق ارائه می شود، در بخش پایانی نیز پس از بیان نتایج پژوهش، نتیجه گیری و پیشنهادها خواهد آمد.
2- مبانی نظری و پیشینه پژوهش
در ادبیات حسابداری در مورد انگیزه های مديريت سود دو ديدگاه مطرح می شود، مديريت سود فرصت طلبانه و مديريت سود کارا. هنگامی که مديران از اختیارات خود برای افزايش منافع شخصی استفاده کرده و با میل بیشتری اقدام به انتشار اطلاعات محرمانه درباره سودآوری شرکت کنند مديريت سود فرصت طلبانه است. به عبارت ديگر مديريت سود فرصت طلبانه، تغییر در گزارش های مالی توسط مديران به منظور گمراهی استفاده کنندگان نسبت به عملکرد اقتصادی شرکت برای حداکثرسازی منافع شخصی است. مديريت سود کارا به بهبود محتوای اطلاعاتی سود در ارسال اطلاعات محرمانه می پردازد. زمانی که مديريت از صلاحديد خود برای بهبود توانايی سود شرکت استفاده کند مديريت سود کارا خواهد بود. محققان شیوه های اندازه گیری مدیریت سود را به سه طبقه ی گسترده تقسیم کرده اند: اندازه گیری مدیریت سود براساس سناریو، مدیریت سود واقعی(برای مثال تحت تأثیر قراردادن جریان های نقدی) و مدیریت اقلام تعهدی به واسطه ی تغییرات در برآورد و رویه های حسابداری. همچنین آنها بیان داشتند که مخارج مدیریت سود برای این روش ها متفاوت است. از جمله تفاوت های مدیریت سود تعهدی و مدیریت سود واقعی می توان به موارد زیر اشاره نمود(رویچودری، 2006 و گانی، 2009): 1) بر خلاف مدیریت سود تعهدی، مدیریت واقعی سود با تغییر در فعالیت های عملیاتی همراه است و بر جریان نقدی آینده تاثیر می گذارد. 2) مدیران به منظور مدیریت واقعی سود آزادی عمل بیشتری دارند در حالی که مدیریت سود تعهدی یا حسابداری، احتمال کشف بیشتری در بررسی های حسابرسی و دادگاهی دارد. 3) برای مدیران، ریسک و هزینه های شخصی مدیریت سود تعهدی بیشتر است. در حالی که برای واحد تجاری، معمولاً مدیریت واقعی سود هزینه های بیشتری را در بر دارد. برای مثال، تولید اضافی باعث تحمیل هزینه های نگهداری و انبارداری بیشتر به شرکت می گردد.4) اغلب، مدیریت واقعی سود در طی دورة مالی اتفاق می افتد در حالی که مدیریت سود تعهدی معمولاً در پایان دورة مالی به وقوع می پیوندد(ایزدی نیا و همکاران،1394).
مدیریت سود5
در ادبیات حسابداری، ارائه تعریف درست از مدیریت سود بسیار دشوار است زیرا مرز بین مدیریت سود(هموارسازی سود) و
تقلب های مالی را نمی توان به روشنی تعیین نمود. مدیریت سود را به عنوان مداخله هدفمند در فرآیند گزارشگری
مالی با قصد تحصیل برخی منافع شخصی، تعریف می کنند. این تعریف بر جنبه فرصت طلبانه مدیریت تمرکز دارد. در تعریف دیگر مديريت سود عبارت است از استفاده از قضاوت هاي شخصي در گزارشگري مالي و دستكاري در ساختار معاملات جهت تغییر در گزارش هاي مالي به قصد گمراه كردن صاحبان شركت در مورد عملكرد اقتصادي آن يا تأثیر بر نتايج قراردادهايي كه انعقاد آن منوط به دستیابي ارقام حسابداري مشخص است. اسكات6(2009) مديريت سود را به عنوان انتخاب سیاست هاي حسابداري به منظور دستیابي به برخي اهداف خاص تعريف كرده است. به عقیده او، هدف مدير به واسطه اين انتخاب اين است كه به اهداف خاصي از جمله دريافت پاداش بیشتر، كاهش نسبت بدهي، كاهش مالیات و كاهش هزينه هاي سیاسي امثالهم نائل گردد. هیلی و والن(1999) بیان می کنند مديريت سود هنگامی رخ می دهد که مديران از قضاوت های شخصی خود در گزارشگری مالی استفاده می کنند و ساختار معاملات را جهت تغییر گزارشگری مالی دستکاری می نمايند.
طبق تعريف جونز و همکاران(2013) مديريت سود نوعی اقدامی آگاهانه با هدف طبیعی نشان دادن سود شرکت به يک سطح مطلوب و مورد نظر است. آنها معتقدند مديريت سود زمانی اتفاق می افتد که مديران با استفاده از قضاوت، در گزارشگری مالی و ساختار معاملات را جهت گمراه نمودن برخی از ذينفعان درباره عملکرد اقتصادی شرکت يا تحت تأثیر قراردادن نتايج قراردادی که به ارقام حسابداری گزارش شده وابسته است، تغییر ايجاد می کنند. مديريت سود ممکن است در چارچوب اصول پذيرفته شده حسابداری صورت پذيرد اما کماکان مسائل مربوط به عدم رعايت اصول اخلاقی وجود دارد. زيرا بسیاری از استفاده کنندگان، صورتهای مالی را به عنوان منبعی برای تصمیم گیری های اقتصادی خود اتکا دارند و مديريت سود می تواند موجب گمراهی و متضرر شدن آنها گردد.
مديريت سود تعهدي7 شامل انتخاب هاي حسابداري در چارچوب اصول پذيرفته شده حسابداري است كه در تلاش است عملكرد اقتصادي واقعي را مبهم نشان دهد(چو و اسكینر8، 2000). در اين نوع از مديريت سود، اقلام تعهدي توسط مديريت مورد دستكاري قرار مي گیرد و سود تغییر مي يابد بدون آن كه تغییري در جريان نقد شركت رخ داده باشد. اقلام تعهدي به دو قسمت اختیاري و غیراختیاري تقسیم مي شوند. مدیران عامل شرکت ها بیشتر به مدیریت سود اقلام تعهدی علاقه مند هستند.
مديريت سود واقعی9 عملیاتي از ناحیه مديريت است كه از فعالیت های تجاري عادي شرکت انحراف دارد و با هدف دستیابي به آستانه خاصي از اعداد حسابداري صورت مي پذيرد(روي چاودري10، 2006). اگر چه اين انحرافات در عملیات شركت در رسیدن به اهداف گزارشگري مالي به مدير كمک مي كند، لیكن ارزش شركت را افزايش نمي دهد. اما براي شركت ها هزينه اقتصادي واقعي در پی خواهد داشت. اين نوع از مديريت سود با ورود و خروج وجه نقد همراه است و مورد علاقه مدیران مالی می باشد.
در واحدهاي تجاري ممكن است مدير مالي گزارشات مربوط به وظايف خود را در اختیار مدير عامل قرار دهد. بنابراين مدير مالي در مقابل مدير عامل مسئولیت دارد. تحقیقات در مورد انگیزه مديران مالي براي مديريت كردن سود در دو مورد صورت گرفته است. اول اين كه همانطور كه انگیزه هاي مالي مانند پاداش مي تواند موجب بروز رفتار مديريت سود از جانب مديران عامل شركت شود، احتمال بسیاري وجود دارد كه همین موضوع انگیزه مديريت سود توسط مديران مالي واحدهاي تجاري باشد. مورد دوم فشار بر مدير مالي است. مدير عامل شركت به عنوان تصمیم گیرنده اصلي در مسائل مربوط به شركت داراي قدرت بسیاري است و استفاده از اين قدرت مي تواند مدير مالي را به اقداماتي كه مدنظرش است مجبور نمايد. مدير عامل مي تواند مدير مالي را به صورت مستقیم تهديد نمايد كه در صورت عدم انجام موارد مورد نظر، وي شغلش را از دست دهد يا ممكن است شرايطي را به وجود آورد كه مدير مالي مجبور به اين شود كه در راستاي اهداف مشخص مدير عامل عمل كند.
فنگ و همكاران(2011) در تلاش براي پاسخ به اين سؤال كه چه انگیزهاي موجب مي شود مديران مالي رفتارهاي مديريت سود بروز دهند، شركت هايي را كه از نظر كمیسیون بورس اوراق بهادار تخلف كمي داشتند با شركتهاي با تخلف زياد را مقايسه و مورد بررسي قرار دادند. منظور از شركت هاي با تخلف زياد شركت هايي بودند كه مديريت سود آنها در چارچوب اصول پذيرفته شده حسابداري صورت نگرفته است. اين محققین متوجه شدند پرداخت هايي كه براساس میزان عملكرد شركت به مديران مالي شركت هاي با تخلف زياد صورت گرفته تفاوتي زيادي با پرداخت ها به مديران مالي شركت هاي با تخلف كم ندارد اما، اين دو گروه از شركت ها از نظر پرداختها به مديران عامل تفاوت زيادي داشتند.
ویژگی های شخصیتی11
منظور از ویژگی های شخصیتی مجموعه صفاتی است که شخصیت فرد را شکل می دهد. شخصیت عبارت است از مجموعة صفات جسمانی، عقلانی، هیجانی و ارادی فرد و تعامل با این عوامل است که به وسیلة ظاهر، رفتار، عادات و روابط با دیگران آشکار می شود(ساعتچی،1374). عوامل بسیاری در قضاوت اشخاص تأثیرگذار است که از جمله آنها می توان ويژگی های شخصیتی را نام برد. ويژگی های شخصیتی را ريکمن12(2007) اينگونه تعريف می کند، مجموعه پويا و سازمان يافته از مشخصه های شخصیتی يک شخص که منحصراً بر شناخت، انگیزه ها و رفتارهای فرد در موقعیت های مختلف تأثیر می گذارد. هافستد13 و همکاران(2010 (معتقدند برنامه ريزی ذهنی افراد تحت تأثیر 3 عامل ويژگی های شخصیتی، فرهنگ و ذات انسان
می باشد. همچنین آنها با ارائه يک هرم(نگاره 1) که در رأس آن ويژگی های شخصیتی قرار دارد اهمیت ويژگی های شخصیتی را در برنامه ريزی های ذهنی از جمله قضاوت و تصمیم گیری را به نمايش می گذارند. ويژگی های شخصیتی که مختص خود شخص است، به ارث می برد و يا ياد می گیرد، فرهنگ که مختص يک گروه يا طبقه است،(ياد گرفته می شود) و ذات انسان که کلی است و به او به ارث می رسد.
نگاره(1): هافستد سه سطح مشخصه انحصاری هافستد در خصوص برنامه ریزی ذهنی افراد
نويسندگان اين تحقیق به دو دلیل در مورد تأثیر متغیرهای تعدیل گر بر رفتار مديريت سود مدیران مالی پرداختند. نخست اين که تحقیقات در زمینه بررسی موضوعات حسابداری از ديدگاه رفتاری در ابتدای راه است و نیاز به پژوهش بسیار دارد و بسیاری از پژوهشگران از جمله اندون و همکاران(2010)، هیدوس و پتل(2012)، سو و اسمیت(2003) خواستار آن شده اند که محققین در پژوهش های خود در مورد موضوعات حسابداری، توجه بیشتری به ويژگی های شخصیتی و نقش متغیرهای فردی در قضاوت مدیران مالی داشته باشند. اما با توجه به نقش تأثیرگذار مديران مالی در گزارشگری صحیح، لازم است در بررسی رفتار مديريت سود اين افراد نیز مد نظر قرار گیرند. اگر چه پژوهش های انجام شده در مورد نقش مديران مالی در مديريت سود بسیار معدود است اما تخلفات زيادی که در سال های اخیر توسط مديران مالی صورت گرفته موجب شده توجه پژوهشگران و مقامات قانونی به آنها جلب گردد، به نحوی که محققینی از جمله ژيانک و همکاران(2009) و هام و همکاران(2015) در مورد نقش آنها در مديريت سود به پژوهش پرداختند.
پژوهش های انجام شده توسط محققین از جمله پاپاداکیس و باروايز(2002)، پیترسون و همکاران(2003)، کارپنتر و همکاران(2004) نشان داده ويژگی های شخصیتی اشخاص در قضاوت و تصمیم گیری های آنها اهمیت بسزايی دارد. يکی از ويژگی های شخصیتی که می تواند بر فرآيند قضاوت و تصمیم گیری اشخاص اثرگذار باشد هوش هیجانی14 است.
در دهه های اخیر، شاخه ای در علم روانشناسی با تکیه بر مفهوم قضاوت، داوری و انتخاب گسترش پیدا کرده است. این مفهوم و شاخه ی پژوهش، هوش هیجانی نام گرفته است. هوش هیجاني داشتن شناخت و ظرفیت نسبت به هیجانات خود و ديگران و استفاده از اين هیجانات به نحو درست براي برقراري ارتباط تعریف شده است. هوش هیجانی عاملی است که می توان از آن به عنوان مؤثرترین عامل در قضاوت، تصمیم گیری و انتخاب نام برد. سال های متمادی، باور افراد بر این بود که هیجان باعث انحراف حواس می شود، به همین دلیل نمی توانند به طور منطقی بر روی اطلاعات تمرکز نمایند و به تبع آن نمی توانند از هوش عقلانی خود بهره گیرند. سالووی15(1997)، هوش هیجانی را توانایی درک احساس و بیان احساسات، به کارگیری احساسات در اندیشه، درک کردن و استخراج دلایل با احساسات، و تنظیم احساسات در خود و دیگران تعریف کرده است. هیجانات نقش مهمی در مدیریت سازمان ایفا می کند. همچنین می تواند توانایی افراد را برای شناسایی، مدیریت و استفاده از هیجانات را افزایش دهد(مایر، سالووی و کاروسو، 2001). هوش هیجانی مهارتی است که عملکرد افراد را در زمینه های رهبری، کار گروهی، ارتباط با مشتری و تصمیم گیری بهبود بخشد(کوک و همکاران، 2011). هوش هیجانی به عنوان یکی از ویژگی های شخصیتی می تواند نقش دوگانه ای در سازمان ها داشته باشد. افراد با هوش هیجانی بالاتر با بهره گیری از این مهارت می توانند زمینه های پیشرفت سازمان را مهیا کنند ولی از طرف دیگر ممکن است از این توانایی در جهت منتفع شدن خود استفاده نمایند.(گلمن، 2002)
داف و همکاران(2012) و کوک و همکاران)2011(، معتقدند هوش هیجانی بالا برای مدیران مالی ضروری است، زیرا آنها به دلیل ماهیت شغلی خود بطور روزانه با افراد مختلف سرو کار دارند بنابراین برخورداری از این مهارت می تواند به آنها در کنترل کردن استرس و هیجانات خود و دیگران کمک نماید، مدیرمالی با هوش هیجانی بالا می تواند با برقراری روابط مناسب با مدیر عامل و تأثیر گذاشتن بر
احساسات او از فشارهایی که مدیران عامل به وی برای مدیریت کردن سود وارد می کنند، جلوگیری نماید و بدون درگیری
با مدیرعامل در مقابل فشارهای وی مقاومت نماید. در شرایطی که مدیرمالی در قبال مدیریت کردن سود پاداش دریافت نماید مدیرمالی با هوش هیجانی بالاتر با آگاهی از این موضوع که مدیریت سود در نهایت برای سازمان مضر می باشد و موجودیت سازمان را به خطر می اندازد به دلیل توانمندی که در کنترل احساسات خود دارد می تواند علاقه و تمایل خود به دریافت پاداش را کنترل نمایند(مرسینو،1392).
فشارهای شغلی، در حرفه حسابداری نقش بسیار مهمی دارند. در تحقیقات فراوانی که در خصوص اثر هیجان بر قضاوت و تصمیم گیری صورت پذیرفته است، نشان می دهد حتی تصمیمات ساده، متأثر از محتوای هیجانی محرک ها هستند. تصمیمات انسان را نمی توان منحصراً بوسیله ملزومات منطقی توضیح داد، بلکه آنها به شدت از هیجان تأثیر می پذیرد(کوکتا، هکب و گیبسون16 2011، کیمنز17 2011، کورتز18 2009).
يكي دیگر از ويژگی هاي شخصیتی كه مي تواند بر فرايند قضاوت و تصمیم گیري اشخاص اثر گذار باشد و در نتیجه انگیزه ای برای مدیران مالی در بروز رفتار مديريت سود فراهم کند خودشیفتگي19 است. در روانشناسی بالینی خودشیفتگی به عنوان يک اختلال شخصیتی مطرح است و در روانشناسی شخصیت به عنوان يک ويژگی شخصیتی خاص مورد بحث قرار می گیرد اما تعريفی که هر دو شاخه از روانشناسی در مورد خودشیفتگی ارائه می دهند يکسان است. براساس تعريف(انجمن روانپزشکی آمريکا، 2000) افراد خودشیفته با سايرين همدل نیستند ولی نیاز دارند مرتب از سوی آنان مورد تمجید واقع شوند و تصويری مبالغه آمیز از خويش دارند. خودشیفتگی نشان دهنده عشق افراطی به خود است و يک ويژگی غیر قابل انعطاف و ثابت است که شامل اغراق، خود بزرگ بینی و میل به تحسین واقع شدن است. افراد خودشیفته معمولاً کمبود اعتماد به نفس و کمبود عزت نفس دارند و برای جبران آن می خواهند نشان دهند از ديگران مهمتر هستند(ريجسنبلیت، 2013). از نظر(ايمونز،1987) مشخصه های فرد خودشیفته عبارت است از: حس قدرت طلبی، برتری طلبی، نیاز به مورد احترام قرار گرفتن و محق بودن به نظر می رسد. اين مشخصه ها می تواند با تأثیر بر فرآيند تصمیم گیری و قضاوت اشخاص خودشیفته، موجب شود اتخاذ تصمیمات آنها براساس احساساتی باشد که تمايل دارند تجربه نمايند. چنانچه افراد خودشیفته پیش بینی کنند نتیجه تصمیم گیری و اقدام به عملی می تواند موجب تجربه کردن حس قدرت و برتری برای آنها باشد ممکن است بدون توجه به عواقب و پیامدهای آن برای ديگران، تصمیم به انجام آن بگیرند.
با توجه به ويژگی های خودشیفتگی به نظر می رسد با تأثیری که بر فرآيند تصمیم گیری و قضاوت دارد می تواند در تمايل افراد به دست کاری صورت های مالی و مديريت کردن سود مؤثر باشد. با توجه به علاقه بسیار زياد افراد خودشیفته به داشتن پست و مقام و قدرت و مورد تمجید بودن، انتفاع شخصی که هدف رفتار مديريت سود است ممکن است برای اين گونه افراد علاوه بر منافع مالی به شکل تجربه کردن حس قدرت و برتری باشد و به نحوی اين احساس بر آنها غلبه کند که حتی رفتارهای غیراخلاقی مانند اقدام به گزارشگری مالی نادرست نیز بروز دهند.
نتايج برخی از تحقیقات از جمله مادسون و ونس(2009) و کوهن و زارووين(2010) نیز نشان داد که يکی از عوامل رسوايی های مالی شرکت انرون خودشیفتگی مديران آن سازمان بوده است. در مصاحبه ای که با فاستو مديرمالی شرکت انرون کمی پیش از مشخص شدن تخلفات اين شرکت، انجام شده بود مشخص گرديد که وی فردی خودشیفته است که برای منافع شخصی خود حاضر به انجام هر اقدامی است حتی اگر به بهای از بین رفتن رفاه ديگران باشد(هام و همکاران، 2015).
کمپل و میلر(2011) مطرح می کند که افراد خودشیفته خودشان را برتر از ديگران می دانند و از ديگران توقع دارند آنها را تعريف و تمجید کنند و آرزوهای آنها را برآورده سازند. اما خودشان به نیازهای ديگران اعتنايی نمی نمايند و تحمل انتقاد نیز ندارند. افراد خودشیفته تصور غیر واقعی و کاذبی از اهمیت خود دارند صفتی که به خود بزرگ بینی معروف است، همچنین از عزت نفس پايین برخوردار بوده و بنابراين بدنبال اين هستند که ديگران آنها را تأيید کنند.
با توجه به ويژگی های خودشیفتگی به نظر می رسد در صورتی که افراد شاغل در يک سازمان دچار آن باشند مشکلاتی در سازمان ايجاد خواهند کرد. نتايج پژوهش کارملی و شیفر(2009) نشان می دهد مديران خود رأی و خود محور ديد کوتاه مدت مديريتی دارند و استراتژی هايی را انتخاب می کنند که به نفع سازمان نیست. لوبیت(2002) مطرح می کند که خودشیفتگی مديران می تواند به شهرت سازمان صدمه بزند و پیامدهای مالی برای سازمان داشته باشد.
خودشیفتگی را می توان اينگونه به موضوع مديريت سود تسری داد که افراد خودشیفته ممکن است برای ارضا حس غرور خود اقدام به مديريت سود کنند زيرا به دنبال قدرت طلبی و برتری طلبی هستند و تمايل دارند همواره از سوی ديگران مورد تمجید قرار گیرند. آمرنیک و گرک(2010) معتقدند مديران با خودشیفتگی بالا بدلیل آن که می خواهند وضعیت مالی شرکت را به بهترين شکل ارائه کنند تا توسط ديگران مورد تمجید و تقدير قرار گیرند از روش های حسابداری استفاده می کنند که ابهام دارد. بنابراين اين قسمت از پژوهش به دنبال پاسخ به اين پرسش است که آيا بین متغیر تعدیل گر خودشیفتگی و تصمیم گیری های مدیران مالی به مديريت سود رابطه معنی دار وجود دارد.
عدم پایبندی به اخلاق20
عدم پایبندی اخلاقی یک دیگر از ویژگی شخصیتی است که به افراد اجازه می دهد تا بدون احساس پریشانی و ناراحتی، به صورت غیر اخلاقی رفتار کنند(مور و همکاران، 2012). بروز بحران های مالی و گسترش عدم پایبندی به اخلاق و مقصر شناخته شدن مدیران مالی، خلأ اخلاقی در حرفه را پر رنگ تر کرده است(حجازی و مصری پور، 1391). با این وجود در جوامعی مانند ایران که از یک سو دارای ارزش های اخلاقی غنی بوده و از سوی دیگر با کشورهای پیشرفته فاصله قابل توجهی دارند، این موضوع می تواند معضلاتی بزرگ برای سازمان ها به وجود آورد. بی توجهی سازمان های ایرانی به این حقوق و عدم رعایت اصول اخلاقی در برخورد با ذی نفعان، می تواند مشروعیت سازمان و اقدامات آن را مورد پرسش قرار داده، در نتیجه سود و موفقیت سازمان را تحت تأثیر قرار دهد(قراملکی، 1388). باید توجه داشت که مدیران مالی به صورت مستمر بر سر معضلات یا دو راهی های اخلاقی قرار می گیرند. وظيفه شناسي اخلاقي پيشنهاد مي كند كه مقام ها بايد كاراكتر اخلاقي را نشان داده و هسته اصولي و اخلاقي را در تصميم گيري شان به كار گيرند. دنهارت هر، (2017) دو ديدگاه سودمداران و هستي شناختي را به عنوان شيوه هاي درک ترتيب اخلاقي در نظر گرفته است. وي در كارهايش نتيجه گرفت كه تنها ديدگاه وظيفه شناسي اخلاقي درباره قوانين جهاني(نه ديدگاه سود مدارانه) روش دفاعي و ايده آلي براي حل دو راهي هاي اخلاقي مي باشد. تصمیم سازی و چگونگی رفتار آنها می تواند عواقب متفاوتی برای ذینفعان و استفاده کنندگان از صورت های مالی به همراه داشته باشد(کاردان و جفایی، 1387). مدیران مالی باید آگاه باشند که رد حساب ممکن است باعث شود احساس گناه بیشتری کنند و این بر رفتار اخلاقی آنها تأثیر بگذارد(شاو و همکاران، 2003).
نظریه عدم پایبندی به اخلاق بندورا(1999)، بیان می کند که افراد از روش های روانشناسی برای عقلانی جلوه دادن یک عمل غیر اخلاقی استفاده می کنند، به طوری که از نظر اجتماعی قابل قبول گردد یا اخلاقی به نظر برسد. نتیجه چنین عقلانیتی، مدیران مالی را به سوی عدم پایبندی به اخلاق سوق می دهد. (شو و همکاران، 2018) عنوان کردند، زمانی که افراد دچار عدم پایبندی به اخلاق می شوند استانداردهای اخلاقی آنها تنزل می یابد و در یک حالت روانی غیر اخلاقی، افراد طیف وسیعی از رفتارها را برای خود مجاز می دانند.
مهمترين قسمت مطالعه حاضر اين است كه شرايط اخلاقي و ميزان عدم پايبندي مدیران مالی به موضوع اخلاق، مي تواند گستره وسيعي از اخلاق را بر روي فرايند تصميم گيري داشته باشد. محيط هاي اخلاقي و ميزان پايبندي به اخلاق، در مجموع باعث درک بهتر مدیران مالی جهت تصميم گيري مي شود. امید است نتايج اين پژوهش بتواند ارزش افزوده علمی به شرح زير داشته باشد. نخست اينکه نتايج اين تحقیق می تواند موجب گسترس مبانی نظری پژوهش های گذشته در حوزه تحقیقات رفتاری حسابداری شود و درک بهتری نیز از ويژگی های شخصیتی مدیران مالی در کشورهای در حال توسعه از جمله ايران فراهم کند. همچنین نتايج اين تحقیق با تأکید بر اهمیت نقش ويژگیهای شخصیتی در تحقیقات حسابداری توجه محققین را به اهمیت تحقیقات رفتاری جلب نموده و نشان دهد که اين ويژگی ها می بايست به عنوان عوامل ريسک اخلاق حرفه ای و رفتاری در نظر گرفته شود.
پیشینه پژوهش
گارسیا مکا و همکاران(2021) در پژوهشی با عنوان آیا مدیران مالی خودشیفته، اجتناب از مالیات دارند؟ نشان دادند، خودشیفتگی مدیر مالی با اجتناب از مالیات رابطه مثبت دارد. به طور خاص شرکت هایی که کمیته های حسابرسی بزرگتری دارند، به کنترل عواقب خودشیفتگی مدیرعامل در اجتناب از مالیات کمک می کند.
(اهن و همکاران 2020)، در پژوهشی با عنوان تاثیر مستقیم و غیرمستقیم خودشیفتگی بر نتایج مربوط به عملکرد شرکت پرداختند. نتایج نشان داد که ویژگی خودشیفتگی چندین بعد رفتاری جالب را معرفی می کند که می تواند تاثیر مستقیم یا غیر مستقیم بر نتایج مربوط به عملکرد خود را به حداکثر برساند تا ارزش شرکت خود را افزایش دهد تا به رسمیت شناخته شود و تحسین شود.
(هام و همکاران، 2017)، در پژوهشی با عنوان خودشیفتگی مدیرمالی و کیفیت گزارشگری مالی که خودشیفتگی با اندازه امضا آن ها سنجیده شده است، به این نتیجه رسیدند که خودشیفتگی مدیرمالی با مدیریت سود بیشتر، شناخت زیان کمتر از واقع، کنترل داخلی ضعیف تر و احتمال بالای ارائه مجدد گزارشات مالی مرتبط می باشد. علاوه بر این یافته ها حاکی از این است که بین اندازه امضا مدیران عامل و شاخص های کیفیت گزارشگری مالی ارتباط منفی وجود دارد ولی این رابطه معنادار نشده است.
(استرومبک و دیگران21،2017)، دریافتند ویژگی های مثبت روانشناسی افراد منجر به اتخاذ تصمیمات مالی مثبت و خوب می شود. آن ها نشان دادند افرادی که از خویشتن داری بالایی برخوردار هستند، رفتار مالی بهتری دارند و معمولاً در رابطه با موضوعات مالی، نگرانی از آینده ندارند.
(چن و دیگران22، 2017)، به تأثیر احساسات و عواطف مدیر بر پیش بینی سود تأکید کردند. نتایج تحقیق آنها نشان داد عواطف مثبت در مدیران باعث می شود که نسبت به عملکرد آتی شرکت خوش بین باشند و سود آتی شرکت را رقم بالایی برآورد کنند.
نتایج پژوهش وی هانگ(2016)، نشان داد که اثر ایجاد حساب های اجتماعی بر روی رفتار اخلاقی از طریق احساس گناه تعدیل می گردد. این پژوهش در راستای گسترش نتایج مطالعات همبستگی قبلی، نشان داد افرادی که مبادرت به ایجاد حساب اجتماعی می کنند به نسبت کسانی که این کار را انجام نمی دهند، بیشتر احتمال دارد تصمیمات ناعادلانه بگیرند.
ولش و همکان(2015)، نشان دادن افرادی که در دوره های قبلی دچار عدم پایبندی اخلاقی شده اند احتمال بیشتری دارد که در دوره های بعد هم دچار عدم پایبندی به اخلاق شوند. براساس این استدلال، عدم پایبندی به اخلاق یک مکانیسم روانشناسی مهم محسوب می گردد که منجر به گرایش بیشتر به رفتار غیراخلاقی می گردد.
بودوين و همكاران23(2015) به بررسي نقش تعديل گر عدم درگیري اخلاقي در تمايل به مديريت سود تعهدي پرداختند. نتیجه پژوهش اين محققین نشان مي دهد در دستكاري كردن اقلام تعهدي منافع خود را كه بصورت پاداش است مقدم بر منافع سازمان مي دانند و عامل درگیري اخلاقي به عنوان يک متغیر تعديل كننده بر ترجیحات آنها در مورد حفظ منافع شخصي يا منافع سازمان اثر دارد. افرادي با درگیري اخلاقي پايین تر بیشتر به منافع خود مي انديشند.
جونز24(2013) با ابزار پرسشنامه انگیزه مدير مالي از مديريت سود را مورد بررسي قرار داد. يافته هاي وي بیانگر اين است كه دو عامل فشار مديرعامل و همچنین انگیزه پاداش موجب تمايل به مديريت سود مديرمالي مي شود و همچنین هوش هیجاني بر رابطه بین انگیزه مديرمالي و مديريت سود اثر گذار است و عدم درگیري اخلاقي اثر مثبت دارد.
گايل25(2013) به بررسي ارتباط بین هوشهیجاني و اخلاق در افراد شاغل در حرفه حسابداري پرداخته است. وي به اين نتیجه رسد که بین ابعاد هوش هیجاني و رعايت اصول اخلاقي افراد شاغل در حرفه حسابداري رابطه مستقیم و معنيداري وجود دارد.
خطیبانی نارنجکلی و همکاران(1400) نشان داد، که قدرت مدیرعامل و مدیر مالی به ترتیب بر مدیریت سود تعهدی و واقعی تأثیر دارد.
ارجمندنیا و همکاران(1398) به بررسی تأثیر ایجاد حساب اجتماعی بر رفتار غیر اخلاقی مدیران مالی با نقش واسطه ای عدم پایبندی به اخلاق و احساس گناه پرداختند. یافته های آنها نشان داد که حساب های اجتماعی رد شده توسط ذینفعان به علت عدم تطابق با واقعیت، موجب تقویت عدم پایبندی به اخلاق و تضعیف احساس گناه مدیران مالی می شود و در عوض رفتار غیر اخلاقی آن ها را افزایش می دهد. همچنین در ارتباط با انواع ایجاد حساب اجتماعی، نتایج بدست آمده در نهایت بیانگر این بود که توجیه حساب های اجتماعی توسط حسابداران در مقایسه با بهانه تراشی، بیشتر به عدم پایبندی به اخلاق منجر می شود.
نتایج پژوهش خان محمدی و همکاران(1398) نشان داد که رابطه بین هوش هیجانی با مدیریت سود(واقعی و تعهدی) با
در نظر گرفتن عامل خودشیفتگی دارای ضریب معناداری است، اما این رابطه با مدیریت سود مبتنی بر سناریو معنادار نبوده است. با توجه به نتایج استخراج شده این گونه برآورد می شود هوش هیجانی به عنوان یک عامل تاثیرگذار بر مدیریت سود است به شرطی که عامل خودشیفتگی از ویژگی های مدیر نباشد.
حیاتی و همکاران(1396)، دریافتند که وضعیت اخلاقی سازمان و فلسفه اخلاقی مدیران مالی و جنسیت بر قضاوت مدیران مالی رابطه معناداری دارد، ولی وضعیت تأهل و سن و میزان تحصیلات از ویژگی های جمعیت شناختی بر قضاوت مدیران مالی رابطه معناداری ندارد. لذا رفتار غیر اخلاقی سازمان و افراد شاغل در سازمان اعم از مرد یا زن می تواند عامل اتخاذ تصمیمات غیر اخلاقی در حوزه حسابداری باشد.
رهنمای رودپشتی و احمدی لویه،(1395) در تحقیق خود نشان دادن که مدیران سازمان ها از میان روشهای پذیرفته شدة حسابداری مالی، روش های خاصی را با توجه به مصلحت اندیشی های خود انتخاب می کنند و بدین ترتیب مدیران مالی سازمان ها را تحت سلطة خود می گیرند.
فرضیه های پژوهش
با توجه به مبانی نظری پژوهش و تحقیقات قبلی، فرضیه های اين تحقیق به شکل زير مطرح می شود:
فرضیه 1: فشار مدیرعامل، به طور مستقل، منجر به افزایش مدیریت سود خواهد شد.
فرضیه 2: رابطه بین فشار مدیرعامل و تصمیمات مدیریت سود مطابق با استانداردهای حسابداری قوی تر از عدم رعایت استانداردهای حسابداری خواهد بود.
فرضیه 3: هوش هیجانی مدیر مالی رابطه بین فشار مدیرعامل و تصمیمات مدیریت سود را تعدیل می کند.
فرضیه 4: خودشیفتگی مدیر مالی، رابطه بین فشار مدیرعامل و تصمیمات مدیریت سود را تعدیل می کند.
فرضیه5: عدم پایبندی اخلاقی مدیر مالی، رابطه بین فشار مدیرعامل و تصمیمات مدیریت سود را تعدیل می کند.
روش پژوهش
اين تحقیق از نظر هدف از نوع تحقیقات کاربردی است زيرا به بررسی موقعیت های عملی می پردازد و همچنین از نظر روش توصیفی- پیمايشی و از نوع تحقیق کیفی می باشد. چارچوب نظری و پیشینه تحقیق از راه قیاسی و جمع آوری داده ها و نتیجه نهايی برای آزمون رد يا پذيرش فرضیه از راه استقرايی و از طريق پرسشنامه انجام می شود. با توجه به اينکه اين پژوهش در يک محیط واقعی يعنی میان افراد حرفه ای انجام شده، جزء تحقیقات میدانی هم محسوب می شود.
روش و ابزار گردآوری اطلاعات
تحقیق حاضر درصدد بررسی نقش فشار مدیرعامل در تصمیم گیری های مديريت سود با تأکید بر ویژگی های شخصیتی مدیران مالی می باشد. بنابراین تحقیق حاضر از لحاظ هدف، جزء تحقیقات کاربردی محسوب می شود هدف از تحقیقات کاربردی به منظور توسعه دانش کاربردی در یک زمینه خاص است و از طرفی در دسته تحقیقات ارزیابی قرار می گیرد زیرا محقق به جمع آوری داده برای تجزیه و تحلیل و تصمیم گیری می پردازد. همچنین پژوهش حاضر از لحاظ روش گردآوری داده ها یک پژوهش پیمایشی و توصیفی و کمی و از نوع همبستگی و پس رویدادی است زیرا به بررسی رابطه بین متغیرها و اثر آنها بر یکدیگر می پردازد. تحقیق توصیفی آنچه که هست بدون دخل و تصرف توصیف و تفسیر می کند. در تحقیق همبستگی، هدف اصلی آن است که مشخص شود آیا رابطه ای بین دو یا چند متغیر کمی وجود دارد و اگر این رابطه وجود دارد اندازه و شدت آن به چه میزان است و بدین دلیل پس رویدادی است چون بر مبنای تجزیه و تحلیل اطلاعات سال های گذشته می باشد. در این پژوهش به منظور گردآوری قسمتی از داده های مورد نیاز(ویژگی های شخصیتی مدیران مالی و سناریوهای مدیریت سود) از پرسشنامه استفاده شده است. به همین دلیل روش پژوهش در دسته پژوهش های پیمایشی نیز قرار دارد. براي سنجش مديريت سود که ضريب آلفای کرونباخ پرسشنامه ها بالای 98 درصد می باشد، از ابزار پرسشنامه کلیکمن26 و هنینگ27(2000) که در بردارنده سناریوهایی که برای اندازه گیری متغیرهای وابسته(مدیریت سود) است، استفاده شد. برای اطمینان از روايی پرسشنامه، ابتدا پرسشنامه در بین 15 نفر از متخصصان و خبرگان توزيع شد و پس از اطمینان از نتايج بدست آمده، پرسشنامه مذکور بین افراد نمونه آماری توزيع گرديد. این پرسشنامه منجر به چهار سناریو شد. در این سناریوها، فشار مدیر عامل و مقبولیت بر اساس استانداردهای حسابداری دستکاری گردید. از آنجا که این روش دارای دو سطح است، در این تحقیق تنها به یک سطح که نشان دهنده فشار بالا می باشد، استفاده گردید. سناریوی فشار بالا با عدد 1 و سناریوی بدون فشار با عدد0کد گذاری شده است.
برای سنجش معیار هوش هیجانی که ضريب آلفای کرونباخ پرسشنامه بالای 92 درصد می باشد، از پرسشنامه گرووز، مک انرو و شن28(2008) که برای سنجش هوش هیجانی مدیران مالی مورد ارزیابی قرار می گیرد، استفاده شد. این ابزار متشکل از عباراتی است که احساس، طرز تفکر و نحوه رفتار را در موقعیت های گوناگون توصیف می کند. چهار بعد هوش هیجانی شامل: درک و ارزیابی هیجانات، تسهیل در تفکر با هیجانات، درک هیجانات و تعدیل و مدیریت هیجانات که هر بعد با 6 مورد اندازه گیری می شود. مدیران مالی با خواندن هر عبارت، میزان هماهنگی یا عدم هماهنگی خود را با خصوصیات توصیف شده بر روی مقیاس 5 درجه ای لیکرت انجام دادند. این متغیر برای تعدیل رابطه بین فشار مدیرعامل و تصمیمات مدیریت سود بکار رفته است. بنابراین تبدیل این متغیر به متغیر دو وضعیتی یا طبقه ای امکان تفسیر آسان تر نتایج را فراهم می کند. بدین ترتیب، با تقسیم میانه افرادی که دارای نمرات خود ارزیابی بالاتر از میانه هستند با عدد 1 کدگذاری می شوند، که نشان دهنده ی سطح بالایی از هوش هیجانی است، و افرادی که دارای نمرات زیر میانه با عدد 0، که نشان از سطح پایین هوش هیجانی دارد، کد گذاری می شوند.
برای سنجش خودشیفتگی که ضريب آلفای کرونباخ پرسشنامه بالای 99 درصد می باشد، از پرسشنامه اصلاح شده ایمونز29(1984) استفاده شد. اين پرسشنامه دارای 16 جفت گویه بوده و هدف آن سنجش ویژگی های شخصیت مدیر مالی خودشیفته است. و طیف پاسخگويی آن بدين صورت است که متشکل از جفت گويه هايی است که پاسخ دهنده بايد يکی از آنها را انتخاب نمايد. برای بدست آوردن امتیاز کلی پرسشنامه، مجموع امتیازات همه سوالات با هم جمع می شود. امتیاز دامنه ای از 0 تا 16 را خواهد داشت و امتیاز بالاتر بیانگر خودشیفتگی بالاتر فرد خواهد بود و برعکس. به عنوان یک نقطه برش، امتیاز 5 به بالا بیانگر شخصیت خودشیفته در فرد است. اين پرسشنامه استاندارد می باشد و اعتبارسنجی آن برای استفاده در جامعه ايران توسط محمدزاده(1388) بررسی شده و نتايج پژوهش وی نشان داد که اين پرسشنامه ابزار مناسبی برای پژوهش های مربوط در جامعه ايران است.
برای سنجش متغیر عدم پایبندی به اخلاق که ضريب آلفای کرونباخ پرسشنامه بالای 99 درصد می باشد، از پرسشنامه مور و همكاران(2012) استفاده شد. این پرسشنامه برای هر یک از مکانسیم های مورد بحث بندورا(1986) که عدم پایبندی اخلاقی را آسان می کنند، یک سؤال ارائه می دهد. هشت مکانیسم در مدیران مالی مشاهده گردید که برای اندازه گیری آنها آیتم پرسشنامه نیز طراحی شد. هر آیتم براساس یک مقیاس پنج نقطه ای، از شدیداً مخالفم تا شدیداً موافقم اندازه گیری می شود. میانگین نمرات هشت آیتم، تمایل مدیر مالی بر عدم پایبندی اخلاقی را نشان می دهد. این متغیر به منظور تعدیل رابطه بین انگیزه مالی و تصمیمات مدیریت سود استفاده می شود. بنابراین تبدیل این متغیر به متغیر دو وضعیتی یا طبقه ای امکان تفسیر آسان تر نتایج را فراهم می کند. با تقسیم میانه، افرادی که دارای نمرات خود ارزیابی بالاتر از میانه هستند با عدد 1 کدگذاری شد، که نشان دهنده سطح بالایی از عدم پایبندی اخلاقی است، و افراد دارای نمرات زیر میانه با عدد0 کد گذاری می شوند، که نشان از سطح پایین عدم پایبندی اخلاقی دارد. برای آزمون فرضیه از رگرسیون چند متغیره استفاده شده است.
متغیرهای پژوهش
متغیر مستقل پژوهش فشار مدیرعامل، متغیرهای تعدیل گر پژوهش عبارتند از هوش هیجانی، خودشیفتگی، عدم پایبندی به اخلاق و متغیر وابسته تصمیم گیری های مديريت سود می باشد.
يافته های برخی از پژوهشگران نشان داد جنسیت، تحصیلات، تجربه و سن در مديريت سود مؤثر است. بنابراين در اين تحقیق جنسیت، تحصیلات، تجربه و سن به عنوان متغیرهای کنترلی در نظر گرفته می شود.
جامعه و نمونه آماری پژوهش
جامعه آماری این تحقیق کلیه شرکت های فعال در بورس و اوراق بهادار تهران است که طی 2 سال اخیر، از سال 1398 الی 1399 صورت های مالی حسابرسی شده و یادداشت های پیوست آنها در دوره زمانی مورد بررسی توسط مدیران مالی پرسش شونده تهیه شده است، می باشد. لازم بذکر است قلمرو زمانی این تحقیق برای جامعه مورد مطالعه شامل مدیران مالی شرکت های پذیرفته شده در سال 1399 می باشد. نمونه آماری عبارت است از تعداد محدودی از آحاد جامعه آماری که بیان کننده ویژگی های اصلی جامعه باشند. از آنجا که پژوهش حاضر پیرامون تمامی اعضای جامعه آماری زمانبر می باشد و از نظر هزینه مقرون به صرفه نیست، پژوهشگر ناچار است اقدام به نمونه گیری نماید(آذر، عادل، 1381). با توجه به اینکه جامعه تحقیق محدود و شامل تمامی مدیران مالی شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران در 1399 می شود، بهترین روش نمونه گیری، روش نمونه گیری هدفمند از نمونه های در دسترس خواهد بود. در اين تحقیق تعداد 96 پرسشنامه به صورت هدفمند(پس از غربالگری شرکتها براساس ماهیت فعالیت، سال مالی، نوع صنعت) بین مدیران مالی بصورت الکترونیکی توزيع شد و تعداد 65 پرسشنامه صحیح دريافت شد که به طور کامل به پرسشها پاسخ داده بودند.
یافته های پژوهش
نگاره(2) آمار توصیفی متغیرهای تحقیق(فشار مدیرعامل، هوش هیجانی، خود شیفتگی، عدم پایبندی به اخلاق و تصمیمات مديريت سود) را نشان می دهد. نگاره مزبور بیانگر پارامترهای توصیفی برای هر متغیر به صورت مجزا میباشد. این پارامترها عمدتاً شامل اطلاعات مربوط به شاخصهای مرکزی، نظیر بیشینه، کمینه، میانگین و میانه و همچنین اطلاعات مربوط به شاخصهای پراکندگی نظیر واریانس، چولگی و کشیدگی است.
نگاره(2): آمار توصیفی
| متغیر ها | میانگین | میانه | بیشترین | کمترین | انحراف استاندارد | چلوگی | کشیدگی |
رعایت استاندارد حسابداری | تمایل به مدیریت سود- فشار مدیرعامل | 07/3 | 3 | 5 | 1 | 88/0 | 40/0- | 96/2 |
تصمیمات مدیریت سود- بدون انگیزه | 99/2 | 3 | 5 | 1 | 93/0 | 14/0- | 90/2 | |
عدم رعایت استاندارد حسابداری | تمایل به مدیریت سود- فشار مدیرعامل | 96/2 | 3 | 5 | 1 | 82/0 | 01/0 | 00/3 |
تمایل به مدیریت سود- بدون فشار | 84/2 | 3 | 5 | 1 | 00/1 | 05/0- | 58/2 | |
متغیرهای تعدیل گر | هوش هیجانی | 93/3 | 94/3 | 5 | 76/2 | 45/0 | 03/0- | 85/2 |
عدم پایبندی به اخلاق | 17/3 | 25/3 | 50/4 | 12/2 | 60/0 | 05/0- | 05/2 | |
شخصیت خودشیفته | 42/0 | 40/0 | 1 | 0 | 24/0 | 34/0 | 61/2 |
در این نگاره تعداد مشاهدات برای هر متغیر در مدل برابر 65 مشاهده میباشد. مهمترین شاخص مرکزی میانگین است که نشان دهنده نقطه تعادل و مرکز ثقل توزیع است و شاخص مناسبی برای نشان دادن مرکزیت داده هاست. میانه یکی از شاخصهای مرکزی است که وضعیت جامعه را نشان میدهد. برای مثال میانگین متغیر هوش هیجانی برابر با 93/3 میباشد، که نشان میدهد بیشتر دادههای مربوط به این متغیر حول این نقطه تمرکز یافته اند. همانگونه که در جدول مشاهده میشود میانه متغیر هوش هیجانی برابر با 94/3 میباشد که نشان میدهد نیمی از دادهها کمتر از این مقدار و نیمی دیگر بیشتر از این مقدار هستند. پارامترهای پراکندگی، به طور کلی معیاری برای تعیین میزان پراکندگی دادهها از یکدیگر یا میزان پراکندگی آنها نسبت به میانگین است. مقدار این پارامتر برای هوش هیجانی برابر 45/0 است که نشان دهندهی میزان پراکندگی این متغیر میباشند. بغیر از متغیر شخصیت خود شیفته در مابقی متغیرهای نگاره فوق چولگی به چپ وجود دارد. و از مرکز تقارن انحراف دارد. کشیدگی تمامی متغیرهای این مدل مثبت است.
معیارهای ارزیابی برازش مدل اندازهگیری
ابزار اندازهگیری پایایی یعنی اینکه ابزار اندازهگیری انتخاب شده، در صورت تکرار اندازهگیری متغیرها در شرایط یکسان، تا چه حد نتایج مشابهی را ارائه میکند(خاکی، 1387). در تحقیق حاضر، از آلفای کرونباخ برای آزمون ثبات نتایج اندازهگیری استفاده میشود. ضریب آلفای کرونباخ، یکی از متداولترین روشهای اندازهگیری اعتمادپذیری و یا پایایی پرسشنامههاست. منظور از اعتبار یا پایایی پرسشنامه این است که اگر صفتهای مورد سنجش با همان وسیله و تحت شرایط مشابه و در زمانهای گوناگون مجدداً اندازهگیری شوند، نتایج تقریباً یکسان حاصل می شود. در این رابطه، در مطالعه حاضر تلاش شد تا با ترغیب پاسخ دهندگان بهدقت در پاسخگویی و صرف زمان مناسب برای تکمیل پرسشنامه، از صحت و پایایی پاسخها اطمینان حاصل گردد. پایایی مدل اندازهگیری نیز در این پژوهش توسط دو معیار مورد سنجش قرار میگیرد.
الف) آلفای کرونباخ: معیاری کلاسیک برای سنجش پایایی و سنجهای مناسب برای ارزیابی پایداری درونی30(سازگاری درونی) محسوب میگردد. مقدار آلفای کرونباخ بالاتر از 0.7 نشانگر پایایی قابل قبول است.
نگاره(3): بررسی قابلیت اطمینان
تعداد گویه | آلفای کرونباخ | |
هوش هیجانی | 17 | 923/0 |
عدم پایبندی به اخلاق | 8 | 996/0 |
شخصیت خودشیفته | 10 | 995/0 |
تصمیمات مدیریت سود همراه با رعایت استاندارد حسابداری | 16 | 982/0 |
تصمیمات مدیریت سود همراه با عدم رعایت استاندارد حسابداری | 16 | 989/0 |
پایایی آزمون، مقیاسی است که به وسیله آن درجه اعتماد به نتایج حاصل از آن آزمون، تعیین میگردد. با توجه به نگاره 3 ملاحظه میشود که تمامی مقادیر آلفای کرونباخ بیشتر از 5/0 بوده است. این نشان دهنده مطلوب بودن پرسشنامههای مورد نظر میباشد. لازم به ذکر است برای انجام آزمون کرونباخ برای یک متغیر نیز به حداقل سه گویه نیاز میباشد تا به درستی آزمون انجام گردد، لذا انجام آزمون آلفای کرونباخ برای متغیرهای سن، جنسیت، سطح تحصیلات، سابقه میسر نمیباشد.
ب) پایایی ترکیبی(CR): از آنجاییکه معیار آلفای کرونباخ یک معیار سنتی برای تعیین پایایی سازهها میباشد، روش PLS معیار مدرنتری نسبت به آلفا به نام پایایی ترکیبی به کار میبرد. این معیار توسط ورتس و همکاران(1974) معرفی شد و برتری آن نسبت به آلفای کرونباخ در این است که پایایی سازهها نه به صورت مطلق بلکه با توجه به همبستگی سازههای شان با یکدیگر محاسبه میگردد. در نتیجه برای سنجش بهتر پایایی در روش PLS، هر دوی این معیارها به کار برده میشوند. در صورتی که مقدار CR برای هر سازه بالای 0.7(Nunnally, 1978) شود، نشان از پایداری درونی مناسب برای مدلهای اندازهگیری دارد.
نگاره(4): بررسی قابلیت اطمینان
تعداد گویه | پایایی ترکیبی | |
هوش هیجانی | 17 | 936/0 |
عدم پایبندی به اخلاق | 8 | 996/0 |
شخصیت خود شیفته | 10 | 996/0 |
تصمیمات مدیریت سود همراه با رعایت استاندارد حسابداری | 16 | 989/0 |
تصمیمات مدیریت سود همراه با عدم رعایت استاندارد حسابداری | 16 | 991/0 |
همانطور که در نگاره 4 نمایان شده است تمامی متغیرهای پژوهش در وضعیت بسیار مطلوبی از لحاظ پایداری ترکیبی برخودار هستند.
روایی: اعتبار یا روایی یعنی اینکه ابزار اندازهگیری تا چه حد مناسب انتخاب شده است و میتواند متغیر مورد نظر را اندازهگیری کند(خاکی، 1387). اعتبار محتوایی بیانگر آن است که پرسشها در راستای هدفهای مورد نظر تهیه شده و هدف را به طور مناسب اندازهگیری میکند(مهدوی و نمازی، 1390). در این تحقیق با استفاده از نظرات خبرگان و اساتید رشته حسابداری، پرسشنامهای تدوین شد و مبنای بررسی قرار گرفت، بنابراین، پرسشنامه از اعتبار محتوایی برخوردار است. اعتبار ساختاری، مربوط به مفاهیم یا ویژگیهایی است که از طریق پرسشنامه مورد سنجش قرار میگیرد. این موضوع به طور مستقیم قابلمشاهده نبوده و تنها بهصورت غیرمستقیم، قابلمشاهده و ارزیابی است. یکی از روشهای آزمون اعتبار ساختاری، مقایسه یافتههای تحقیق با نتایج تحقیقات مشابه است. اگر نتایج به دست آمده به هم نزدیک باشد، اعتبار ساختاری ابزار اندازهگیری تأیید میشود(مهدوی و نمازی، 1390). از آنجا که تا کنون تحقیقی در ارتباط با موضوع حاضر در ایران انجام نشده است، این شیوه نمیتوانست برای تعیین اعتبار ساختاری ابزار اندازهگیری مورد استفاده قرار گیرد. از این رو، برای آزمون اعتبار ساختاری از نظرات متخصصان و تعدادی از اساتید رشته حسابداری استفاده میشود. در صورت عدم شناسایی مشکلات مفهومی توسط ایشان، اعتبار ساختاری پرسشنامه تأیید میگردد.
الف)روایی همگرا: روایی همگرا معیاری است که برای برازش مدل اندازهگیری در روشpls به کار برده میشود. معیار AVE نشاندهنده میانگین واریانس به اشتراک گذاشته شده بین هر سازه با شاخصهای خود است. به بیان سادهتر AVE میزان همبستگی یک سازه با شاخصهای خود را نشان میدهد که هر چه این همبستگی بیشتر باشد، برازش نیز بیشتر است. فورنل و لارکر(1981) معیار AVE(میانگین واریانس استخراج شده) را برای سنجش روایی همگرا معرفی کرده و اظهار داشتند که در مورد AVE مقدار بحرانی عدد 0.5 است، بدین معنی که مقدار AVE بالای 0.5 روایی همگرای قابل قبول را نشان میدهند. روایی همگرا به بررسی همبستگی هر متغیر با سؤالات میپردازد. طبق این آزمون اگر مقادیر خروجی AVE بیشتر از 5/0 باشد نشان از سطح قابل قبولی از روایی همگرا میباشد.
نگاره(5): روایی همگرا
متغیر | تعداد گویه | AVE |
هوش هیجانی | 17 | 596/0 |
عدم پایبندی به اخلاق | 8 | 938/0 |
شخصیت خودشیفته | 10 | 936/0 |
تصمیمات مدیریت سود همراه با رعایت استاندارد حسابداری | 16 | 860/0 |
تصمیمات مدیریت سود همراه با عدم رعایت استاندارد حسابداری | 16 | 930/0 |
همانطور که در نگاره 5 نیز مشهود است نتایج آزمون AVE برای تمامی متغیرها بیشتر از 5/0 است که نشان از وجود سطح قابل قبولی از روایی میدهد.
ب)آزمون روایی واگر31ا HTM: (هنسلر و همکاران، ۲۰۱۵) شاخص جدیدی برای ارزیابی روایی واگرا ارائه کردهاند. براساس این آزمون اگر نتایج برآورد شده بیشتر از 90/0 باشد نشان از عدم روایی واگرا بین دو متغیر مذکور خواهد بود. با اینحال همانطور که در نگاره 6 نمایان شده است نتیجه هیچ یک از متغیرهای پژوهش نسبت به متغیر دیگری بیشتر از 90/0 نمیباشد.
نگاره(6): آزمون روایی واگرا HTMT
پایبندی به اخلاق | هوش هیجانی | شخصیت خود شیفته | مدیریت سود با رعایت استاندارد حسابداری | |
هوش هیجانی | 794/0 |
|
|
|
شخصیت خود شیفته | 883/0 | 801/0 |
|
|
مدیریت سود با رعایت استاندارد حسابداری | 861/0 | 699/0 | 745/0 |
|
مدیریت سود با عدم رعایت استاندارد حسابداری | 876/0 | 847/0 | 745/0 | 759/0 |
. همانطور که مشاهده می شود برای آزمون فرضیه از رگرسیون حداقل مربعات استفاده شده است. متناسب با نوع فرضیه از متغیرهای زمینهای از جمله جنسیت، سن، تحصیلات و تجربه به عنوان متغیر کنترلی استفاده شده است. متغیر مستقل فرضیه نیز بدین گونه طراحی شده است که به سناریوهایی که بر مبنای فشار مدیر عامل طراحی شدند عدد 1 و به سناریوهایی که بدون هیچ فشاری تنظیم و طراحی شدند عدد 0 اختصاص داده شود. نتايج آزمون فرضیه اول در نگاره(7) آورده شده است متغیر وابسته نیز میانگین میزان تمایل شخص مورد آزمون برای مدیریت سود در سناریوهای مدنظر است.
نگاره(7): آزمون فرضیه اول
متغیر | ضریب | خطای استاندارد | آماره t | سطح معناداری |
فشار مدیرعامل | 3790/0 | 1175/0 | 2238/3 | 0016/0 |
جنسیت | 2941/0 | 1138/0 | 5837/0 | 0109/0 |
سن | 0779/0 | 0322/0 | 4168/2 | 0171/0 |
تحصیلات | 5262/0- | 0779/0 | 7532/6- | 0000/0 |
تجربه | 0390/0- | 0488/0 | 0801/0 | 4244/0 |
عرض از مبدا | 2805/4 | 4119/0 | 3912/10 | 0000/0 |
ضریب تعیین | 4159/0 | آماره f | 665/17 | |
ضریب تعیین تعدیل شده | 3924/0 | سطح معناداری آماره f | 0000/0 | |
دوربین واتسون | 8841/1 |
فرضیه پژوهش با سطح معناداری 0016/0، در سطح اطمینان 99% تایید میشود. بنابراین میتوان ادعا نمود فشار مدیرعامل موجب خواهد شد شخص مورد آزمون به مدیریت سود تمایل بیشتری پیدا کند. این نتیجه از سوی نظریه اقتصاد نئو کلاسیک، نظریه نمایندگی و نظریههای منشعب آنها نیز حمایت میشود. سطح معناداری متغیرهای کنترلی جنسیت، سن و تحصیلات کمتر از 5 درصد است که نشان از معنادار بودن رابطه بین متغیرهای کنترلی یاد شده با تصمیمات مدیریت سود است. علامت مثبت ضریب جنسیت و سن نشان میدهد که آقایان نسبت به بانوان 29 درصد بیشتر در وضعیت فشار مدیر عامل بر تصمیمات مدیریت سود تمایل خواهند داشت. همچنین با افزایش سن نیز در چنین شرایطی تمایل به مدیریت سود افزایش پیدا میکند. با این حال میزان تحصیلات رابطه معکوس با تصمیمات مدیریت سود در شرایط فشار دارد. علاوه بر این سطح معناداری ضریب تجربه نیز نشان میدهد که تجربه اثر معناداری بر تمایل برای مدیریت سود ندارد. مقدار ضریب تعیین و ضریب تعیین تعدیل شده به ترتیب برابر با 41/0 و 39/0 است. ضریب تعیین تعدیل شده نشان میدهد که تقریبا 40 درصد از تغییرات مربوط به تمایل مدیریت سود از سوی متغیر مستقل و متغیرهای کنترلی توضیح داده میشود. مقدار آماره دوربین واتسون در این مدل برابر با 88/1 است که بین 5/1 تا 5/2 قرار دارد؛ لذا با استناد بر این آماره میتوان ادعا نمود که مدل آزمون فرضیه اول از لحاظ خود همبستگی مقادیر خطا نیز در وضعیت مناسبی قرار دارد. در نهایت آماره f نیز سطح معناداری 000/0 را نشان میدهد که بیانگر معناداری کلی مدل میباشد.
آزمون فرضیه دوم: همانطور که مشاهده می شود هدف این مرحله بررسی و حصول اطمینان از تفاوت پاسخ گروهای مورد آزمون و رتبه بندی اثرات آنها است، لذا با توجه به وجود یا عدم وجود شرایط پارمتری، باید از آزمون تی-زوجی یا من وینتی استفاده شود. از این رو ابتدا با استفاده از آزمون کالموگروف-اسمیرنوف وضعیت توزیع دادهها مورد بررسی قرار گرفته است. نتايج آزمون فرضیه دوم در نگاره(8) آورده شده است.
نگاره(8): نتایج آزمون کالموگروف-اسمیرنوف
تصمیمات مدیریت سود در شرایط فشار مدیر عامل (مطابق با استانداردهای حسابداری) | تصمیمات مدیریت سود در شرایط فشار مدیرعامل (عدم مطابقت با استانداردهای حسابداری) | ||
آماره آزمون | سطح معناداری | آماره آزمون | سطح معناداری |
133/0 | 006/0 | 117/0 | 000/0 |
نتایج آزمون فرضیه دوم نشان میدهد متغیر تصمیمات مدیریت سود در شرایط فشار مدیر عامل مطابق با استانداردهای حسابداری و متغیر تصمیمات مدیریت سود در شرایط فشار مدیر عامل همراه با عدم رعایت استانداردهای حسابداری با عدم توزیع نرمال مواجه است، چرا که سطح معناداری آزمون کمتر از 5 درصد است. بنابراین از آنجا که شرایط پارامتری برقرار نیست، میبایست از آزمون ناپارامتری من وینتی استفاده شود. نتایج آزمون من وینتی برای هر دو وضعیت در نگاره 9 و 10 ارائه شده است.
نگاره(9): نتایج آزمون من-وینتی
متغیر | تعداد | میانگین رتبه |
تصمیمات مدیریت سود در شرایط فشار مدیر عامل(مطابق با استانداردهای حسابداری) | 65 | 55/67 |
تصمیمات مدیریت سود در شرایط فشار مدیر عامل(عدم مطابقت با استانداردهای حسابداری) | 65 | 45/63 |
نگاره(10): نتایج معناداری آزمون من-وینتی
آماره من_وینتی | 1979/0 |
آماره z | 630/0- |
سطح معناداری آزمون | 528/0 |
نتایج آزمون من وینتی نشان میدهد متغیر تمایل به مدیریت سود در شرایط فشار مدیرعامل همراه با رعایت استانداردهای حسابداری با میانگین رتبه 55/67 نسبت به تمایل به مدیریت سود در شرایط فشار مدیرعامل همراه با عدم رعایت استانداردهای حسابداری با میانگین رتبه 45/63 رتبه بالاتری دارد. این موضوع نشان میدهد تمایل شخص برای مدیریت سود در شرایطی که تحت فشار مدیرعامل و همراه با رعایت استانداردهای حسابداری باشد نسبت به زمانی که همراه با عدم رعایت استاندارد های حسابداری باشد، بیشتر است. با این حال با توجه به سطح معناداری این آزمون که بیشتر از 5% است، نتیجه این آزمون قابل اتکا نبوده بنابراین فرضیه دوم پژوهش نیز رد میشود.
فرضیه سوم پژوهش اشاره به اثر تعدیل کنندگی هوش هیجانی بر تصمیمات مدیریت سود دارد. همانطور که در نگاره 11 نمایان شد فرضیه پژوهش به واسطه معناداری ضریب متغیر فشار مدیرعامل، متغیر هوش هیجانی و متغیر هوش هیجانی*فشار مالی تایید میشود.
نگاره(11): آمار توصیفی مربوط به ازمون فرضیه
متغیر | ضریب | خطای استاندارد | آماره t | سطح معناداری |
فشار مدیرعامل | 5379/0 | 1669/0 | 2216/3 | 0016/0 |
هوش هیجانی | 4688/0 | 0919/0 | 0965/5 | 0000/0 |
هوش هیجانی*فشار مدیرعامل | 2659/0 | 1658/0 | 9962/1 | 0486/0 |
جنسیت | 2019/0 | 0730/0 | 7651/2 | 0066/0 |
سن | 0421/0 | 0207/0 | 0357/2 | 0439/0 |
تحصیلات | 3004/0- | 0527/0 | 7003/5- | 0000/0 |
تجربه | 0237/0- | 0310/0 | 7651/0- | 4456/0 |
عرض از مبدا | 0744/3 | 5787/0 | 0285/11 | 0000/0 |
ضریب تعیین | 5670/0 | آماره f | 3741/57 | |
ضریب تعیین تعدیل شده | 5536/0 | سطح معناداری آماره f | 0000/0 | |
دوربین واتسون | 0333/2 |
این آزمون بر خلاف انتظار پژوهش نشان میدهد که هوش هیجانی رابطه فشار مدیرعامل و تمایل به مدیریت سود را تشدید میکند چرا که علامت ضریب متغیر هوش هیجانی* فشار مدیرعامل مثبت میباشد.
مقدار ضریب تعیین و ضریب تعیین تعدیل شده به ترتیب برابر با 56/0 و 55/0 است. ضریب تعیین تعدیل شده نشان میدهد که تقریبا 55 درصد از تغییرات مربوط به تمایل مدیریت سود از سوی متغیر مستقل و متغیرهای کنترلی توضیح داده میشود. مقدار آماره دوربین واتسون در این مدل برابر با 033/2 است که بین 5/1 تا 5/2 قرار دارد، لذا با استناد بر این آماره میتوان ادعا نمود که مدل آزمون فرضیه سوم از لحاظ خود همبستگی مقادیر خطا نیز در وضعیت مناسبی قرار دارد. در نهایت آماره f نیز سطح معناداری 000/0 را نشان میدهد که بیانگر معناداری کلی مدل میباشد.
فرضیه چهارم پژوهش اشاره به اثر تعدیل کنندگی خودشیفتگی مدیر مالی بر رابطه بین فشار مدیرعامل و تصمیمات مدیریت سود دارد. همچنین متغیر تعدیل کننده نیز خود شیفتگی مدیر مالی است. لذا همان گونه که در نگاره 12 نمایان شده است فرضیه پژوهش به واسطه معنادار نبودن ضریب متغیر خود شیفتگی* فشار مدیرعامل رد میشود. این آزمون نشان میدهد که خودشیفتگی مدیر مالی نمیتواند بر میزان اثر گذاری فشار مدیرعامل بر تمایل به مدیریت سود موثر واقع شود.
نگاره(12): آمار توصیفی مربوط به ازمون فرضیه
متغیر | ضریب | خطای استاندارد | آماره t | سطح معناداری |
فشار مدیرعامل | 0906/0 | 1438/0 | 6299/0 | 5299/0 |
خود شیفتگی | 6908/0 | 1401/0 | 9294/4 | 0000/0 |
خود شیفتگی*فشار مدیرعامل | 2985/0 | 1871/0 | 5953/1 | 1132/0 |
جنسیت | 2695/0 | 0898/0 | 9988/2 | 0033/0 |
سن | 0573/0 | 0256/0 | 2381/2 | 0270/0 |
تحصیلات | 3565/0- | 0646/0 | 5163/5- | 0000/0 |
تجربه | 0154/0- | 0387/0 | 3992/0- | 6904/0 |
عرض از مبدا | 2765/3 | 3504/0 | 3503/9 | 0000/0 |
ضریب تعیین | 4496/0 | آماره f | 312/32 | |
ضریب تعیین تعدیل شده | 4295/0 | سطح معناداری آماره f | 0000/0 | |
دوربین واتسون | 129/2 |
مقدار ضریب تعیین و ضریب تعیین تعدیل شده به ترتیب برابر با 44/0 و 42/0 است. ضریب تعیین تعدیل شده نشان میدهد که تقریباً 42 درصد از تغییرات مربوط به تمایل مدیریت سود از سوی متغیر مستقل و متغیرهای کنترلی توضیح داده میشود. مقدار آماره دوربین واتسون در این مدل برابر با 129/2 است که بین 5/1 تا 5/2 قرار دارد، لذا با استناد بر این آماره میتوان ادعا نمود که مدل آزمون فرضیه چهارم از لحاظ خود همبستگی مقادیر خطا نیز در وضعیت مناسبی قرار دارد. در نهایت آماره f نیز سطح معناداری 000/0 را نشان میدهد که بیانگر معناداری کلی مدل میباشد.
فرضیه پنجم پژوهش اشاره به اثر تعدیل کنندگی عدم پایبندی اخلاقی مدیر مالی بر رابطه بین فشار مدیرعامل و تصمیمات مدیریت سود دارد. نتایج آزمون رگرسیون حداقل مربعات به شرح نگاره 13 میباشد.
نگاره(13): آمار توصیفی مربوط به آزمون فرضیه
متغیر | ضریب | خطای استاندارد | آماره t | سطح معناداری |
فشار مدیرعامل | 9236/0 | 2180/0 | 2359/4 | 0000/0 |
عدم پایبندی اخلاقی مدیر مالی | 0454/0 | 0882/0 | 5148/0 | 6076/0 |
عدم پایبندی اخلاقی مدیر مالی*فشار مدیرعامل | 1033/0 | 2148/0 | 4811/0 | 6313/0 |
جنسیت | 2447/0 | 0820/0 | 9821/2 | 0035/0 |
سن | 0636/0 | 0228/0 | 7836/2 | 0062/0 |
تحصیلات | 3249/0- | 0596/0 | 4450/5- | 0000/0 |
تجربه | 02151/0- | 0353/0 | 6081/0- | 5442/0 |
عرض از مبدا | 1413/3 | 3133/0 | 0235/10 | 0000/0 |
ضریب تعیین | 504/0 | آماره f | 584/41 | |
ضریب تعیین تعدیل شده | 487/0 | سطح معناداری آماره f | 0000/0 | |
دوربین واتسون | 935/1 |
همانطور که در نگاره 13 نمایان شد فرضیه پژوهش به واسطه معنادار نبودن ضریب متغیر عدم پایبندی اخلاقی* فشار مدیرعامل و متغیر عدم پایبندی اخلاقی مدیرعامل رد میشود. این آزمون نشان میدهد که عدم پایبندی اخلاقی نمیتواند بر میزان اثر گذاری فشار مدیرعامل بر تصمیمات به مدیریت سود موثر واقع شود. مقدار ضریب تعیین و ضریب تعیین تعدیل شده به ترتیب برابر با 50/0 و 48/0 است. ضریب تعیین تعدیل شده نشان میدهد که تقریبا 45 درصد از تغییرات مربوط به تمایل مدیریت سود از سود متغیر مستقل و متغیرهای کنترلی توضیح داده میشود. مقدار آماره دوربین واتسون در این مدل برابر با 935/1 است که بین 5/1 تا 5/2 قرار دارد؛ لذا با استناد بر این آماره میتوان ادعا نمود که مدل آزمون فرضیه پنجم از لحاظ خود همبستگی مقادیر خطا نیز در وضعیت مناسبی قرار دارد. در نهایت آماره f نیز سطح معناداری 000/0 را نشان میدهد که بیانگر معناداری کلی مدل میباشد.
نتیجه گیری
تحقیقات بسیاری در مورد مديريت سود انجام شده اما بیشتر تحقیقات مديريت سود برانگیزه ها و دلايل رفتار مديريت سود مديران عامل شرکت ها تمرکز داشته است. پژوهش های انجام شده توسط محققین نشان می دهد ويژگی های شخصیتی مدیران مالی در قضاوت و تصمیم گیری آنها اهمیت بسزايی دارد. اين تحقیق يکی از معدود تحقیقاتی است که تصمیمات مديريت سود را از ابعاد ديگری به غیر از فشار مدیرعامل را مورد توجه قرار می دهد و با استفاده از سه رويکرد رفتاری به عنوان ويژگی های شخصیتی مدیران مالی در تصمیمات مديريت سود مورد بررسی قرار گرفت.
1- نتايج تحقیق حاضر نشان می دهد رابطه مثبت و معنی داری بین فشار مدیرعامل و تصمیمات مديريت سود مدیران مالی وجود دارد. نتایج پژوهش های زیر با تحقیق حاضر همسو است: جونز(2013) بیانگر اين است كه دو عامل فشار مديرعامل و همچنین انگیزه پاداش موجب تمايل به مديريت سود مديرمالي مي شود. نتیجه پژوهش بودوين32 و همكاران(2015) نشان مي دهد که مديران مالي در دستكاري كردن اقلام تعهدي منافع خود را كه بصورت پاداش است مقدم بر منافع سازمان مي دانند. خطیبانی نارنجکلی و همکاران(1400) نشان داد، که قدرت مدیرعامل و مدیر مالی به ترتیب بر مدیریت سود تعهدی و واقعی تأثیر دارد. نتایج این پژوهشها در چارچوب انگیزه های نمایندگی قابل تبیین است به بیان دیگر بر اساس مبانی تئوری نمایندگی بین منافع مدیران و سهامداران همسویی وجود ندارد در نتیجه مدیران شرکت در وهله اول به دنبال دستیابی به منافع خود می باشند که این امر ممکن است موجب زیان سهامداران گردد.
2- نتایج آزمون فشار مدیرعامل بر مدیر مالی جهت مدیریت سود با هر یک از روشها، شامل رعایت استانداردهای حسابداری و عدم رعایت استانداردهای حسابداری با توجه به سطح معناداری آنها که بیشتر از 5٪ است، قابل اتکا نبوده بنابراین فرضیه پژوهش رد شد. نتایج پژوهش های زیر با تحقیق حاضر بطور غیر مستقیم همسو است: رهنمای رودپشتی و احمدی لویه،(1395) در تحقیق خود نشان دادن که مدیران سازمان ها از میان روشهای پذیرفته شدة حسابداری مالی، روش های خاصی را با توجه به مصلحت اندیشی های خود انتخاب می کنند و بدین ترتیب مدیران مالی سازمان ها را تحت سلطة خود می گیرند. از دیگر یافته های این پژوهش که مطابق با یافته های پژوهش فیولی،(2013) می باشد، نشان می دهد مدیریت سود از طریق روشهای حسابداری، بیش از روش های مبتنی بر مبادلات واقعی به عنوان تخطی از اصول پذیرفته شده حسابداری تلقی می شود. دیگر یافته های این پژوهش که با تحقیق فیولی،(2013) مطابقت دارد نشان می دهد ارزیابی مدیران مالی در خصوص میزان تخطی از اصول پذیرفته شده حسابداری، بر قضاوت و نیت اخلاقی آنان تأثیر می گذارد.
3- نتایج حاصل از آزمون فرضیه ها نشان داد که اثر متغیر تعدیل کننده هوش هیجانی مدیر مالی مبنی بر فشار مدیر عامل بر تصمیمات مدیریت سود معنادار می باشد. در واقع نتايج اين فرضیه تأيید كننده یافته های(چن و دیگران33، 2017)، (داف و دیگران،2012) و (کوک و دیگران، 2011) است. آنها معتقدند هوش هیجانی بالا برای مدیران مالی ضروری است. از ديگر پژوهش هاي همسو مي توان به يافته هاي(جونز34، 2013) که بیانگر اين است كه دو عامل فشار مدير عامل و همچنین انگیزه پاداش موجب تمايل به مديريت سود مديرمالي مي شود. همچنین نتايج حاصل از تعامل متغیرهای کنترلی با هوش هیجاني و تأثیر آن بر مديريت سود بیانگر نقش معناداری سطح تحصیلات مدير مالی بر تصمیمات مديريت سود بوده است.
4- نتایج حاصل از آزمون فرضیه نشان داد که اثر متغیر تعدیل گر خودشیفتگی مدیر مالی در اثر فشار مدیرعامل بر تصمیمات مدیریت سود رد شد. اما با در نظر گرفتن متغیر کنترلی سن و سطح تحصیلات رابطه معنادار می باشد. نتایج این پژوهش با يافته های پژوهش هام و همکاران(2015) همسوی ندارد زیرا يافته های اين پژوهشگران نشان می دهد، مديران مالی خودشیفته تمايل بیشتری به مديريت سود واقعی و مديريت سود تعهدی و گزارشگری نادرست دارند. در ایران نیز نتایج تحقیق(خانمحمدی و همکاران،1398) نشان داد که بین هوش هیجانی با مدیریت سود(واقعی و تعهدی) با در نظر گرفتن عامل خودشیفتگی دارای ضریب معناداری است، اما این رابطه با مدیریت سود مبتنی بر سناریو معنادار نبوده است. نتایج تحقیق(علی نژاد ساروکلائی،1399) نشان داد که خودشیفتگی مدیران عامل اثر منفی بر شفافیت گزارشگری مالی دارد، اما این تأثیر معنادار مشاهده نشده است. سایر تحقیقات در خصوص خودشیفتگی و مدیریت سود نظیر تحقیقات اولس ون و دورکیس، بو شهولز و لوپاتا و دیگران در حوزه مدیرعامل بوده است.
5- نتایج فرضیه تعدیل گر عدم پایبندی اخلاقی مدیر مالی در اثر فشار مدیرعامل بر تصمیمات مدیریت سود رد شده است. اما با در نظر گرفتن متغیر کنترلی جنسیت، سن و سطح تحصیلات رابطه معنادار شده است. در واقع نتايج اين فرضیه با يافته های پژوهش(ایزدی نیا و همکاران1394)، (معین الدین و همکاران1394) و (مهدوي و همکاران1391) بصورت غیر مستقیم همسوی دارد. نتايج پژوهش ها نشان داد كه مديران مالي شرکتها آشنايي کامل با مفاهيم اخلاقي نداشته و براي حل معضلات اخلاقي در محيط كاري خود از باورهاي شخصي پيروي مي كنند. به طور كلي مي توان گفت ضرایب حاصل از معناداری متغیر عدم پایبندی به اخلاق مدیران مالی در مدیریت سود، نمره حاصل از پرسشنامه بوده است. با توجه به نتایج حاصل از سناریوی طراحی شده، میزان عدم پایبندی به اخلاق نمیتواند بر اثر فشار مدیر عامل بر مدیران مالی جهت مدیریت سود موثر واقع شود. همچنین متغيرهايي دیگری همچون جنسيت، سطح تحصيلات و ميزان تجربه تأثیر گذار بوده است. بر اين اساس مي توان نتيجه گرفت كه ميزان عدم پايبندي به اخلاق پيش بيني كننده مناسبي جهت تصميمات مدیریت سود مدیران است يا به گونه اي تصميمات مدیریت سود در شرکتها، تابعی از ميزان عدم پايبندي به اخلاق مدیران مالی می باشد.
همانطور که نتايج اين تحقیق نشان می دهد ويژگیهای شخصیتی مدیران مالی در تصمیم گیری برای اقدامات مديريت سود تأثیرگذار است و علاوه بر مسائل مالی که می تواند تصمیماتی برای مديريت سود ايجاد نمايد، ارضا حس برتری طلبی و کسب قدرت و نیاز به مورد احترام و تمجید قرارگرفتن از سوی ديگران می تواند برای افراد خودشیفته انگیزه قوی در اقدام به مديريت سود ايجاد کند.
با توجه به يافته های اين پژوهش مبنی بر نقش ويژگی های شخصیتی در انتخاب از میان روشهای حسابداری و به طورکلی مديريت سود، لزوم توجه به عوامل روانشناختی و شخصیتی افراد در بررسی موضوعات حسابداری توجیه می گردد و همچنین توجه صاحبنظران و مراجع قانونی را به مدیران مالی که مشغول به کار هستند جلب می نمايد. نتايج اين پژوهش می تواند برای سیاست گذاران و استانداردگذاران حسابداری در راستای درک کلی در مورد عوامل تأثیرگذار بر تصمیمات مديريت سود و نقش ويژگیهای شخصیتی در مديريت سود کمک نمايد. نظر به اين که افراد خودشتیفته که در پست های مديريتی قرار دارند موجب تغییر منفی در فرهنگ و ساختار سازمان ها می شوند، ممکن است حتی در صورت وجود استراتژی مناسب گزارشگری مالی، دستیابی به سیستم حسابداری و گزارشگری بهینه امکانپذير نباشد. بنابراين برای کارکرد بهتر سیستم حسابداری لازم است نحوه تفکر مديران مالی همراستا با منافع و ترجیحات سازمان باشد. نتايج برخی از تحقیقات از جمله تحقیق رابرتز(2001) نشان می دهد وجود آيین رفتار حرفه ای در شرکت ها نمی تواند مانعی برای تصمیمات نادرست مديران خودشیفته باشد، لذا به نظر می رسد اولاً می بايست در انتخاب افراد در سمت های مديريتی به خصوص در بخش حسابداری دقت نمود و انتخاب آنها نبايد فقط براساس مهارت و خبرگی آنها باشد بلکه ويژگیهای شخصیتی آنها نیز بايد درنظر گرفته شود. ثانیاً وجود سیستم های کارآمد حسابرسی و کنترل مديريت به عنوان راه هايی است که می تواند به کنترل و تعديل ويژگیهای شخصیتی منفی افراد شاغل در بخش حسابداری کمک نمايد.
اين پژوهش مانند بسیای از تحقیقات با يک سری محدوديت ها مواجه است از جمله اينکه داده های مورد استفاده در اين پژوهش از طريق پرسشنامه جمع آوری شده بنابراين نتايج اين تحقیق محدوديت های ذاتی حاکم بر پرسشنامه را بهمراه دارد. همچنین نظر به اين که اين پژوهش در حوزه علوم رفتاری و در ارتباط با اشخاص حرفه ای است ممکن است پاسخ دهندگان نظرات واقعی خود را عنوان نکرده باشند.
منابع
1- اعتمادی، حسین؛ رحمانی، حلیمه.(1388). بررسی تجربی اخلاق در مديريت سود. اخلاق در علوم و فناوری، 4(3و4)، 89-79.
2- محمدزاده، علی.(1388). اعتبارسنجی پرسشنامه شخصیت خودشیفته(16-NPI) در جامعه ی ايرانی. مجله اصول بهداشت روانی، 11(44)،281-74.
3- صالحي، محمد(1389) اخلاق حرفه اي در مديريت مجموعه مقالات همايش حسابداري و مديريت، دبیرخانه همايش، دانشگاه آزاد اسلامي واحد نور.
4- قراملكي، احد فرامرز(1389) درآمدي براخلاق حرفه اي، چاپ اول، تهران، موسسه مطالعات بهره وري و منابع انساني، انتشاران سرآمد.
5- خطیبانی نارنجکلی، مسلم؛ نیکنام لمر، بهزاد(1400) تأثیر قدرت مدیرعامل و مدیر مالی شرکت بر مدیریت سود واقعی و تعهدی، مطالعات اقتصاد، مدیریت مالی و حسابداری، ص195-176، زمستان 1400
6- Amernic, J. H. , & Craig, R. J. (2010). Accounting as a facilitator of extreme narcissism. Journal of Business Ethics, 96 (1) , 79–93.
7- Buchholz, F. ,& Lopatta, K. (2014). The strategic engagement narcissistic of CEOs in earnings management. http://ssrn.com .
8- Chiang, H. S. , & Lin, S. L. ,& He, L. j. , &Sung, Y. T (2016). Professional Education Background and Earnings Management of Chairmen and Senior Managers. The International Journal of Business and Finance Research, 10 (2) p. 91-108 .
9- Cohen, D. A. , & Zarowin, P. (2010). Accrual-based and real earnings management activities around seasoned equity offerings. Journal of Accounting and Economics, 50 (1) , 2–19 .
10- Duong, L. , &Evans, J. (2016). Gender differences in compensation and earnings management: Evidence from Australian CFOs. Pacific-Basin Finance Journal, 40 (A) ,17-35 .
11- Ham, c. , & Lang , M. , & Seybert, N. , & Wang, S. (2015). CFO Narcissism and Financial Reporting Quality. http://ssrn.com .
12- Healy, P. M. , & Wahlen, J. M. (1999). A review of the earnings management literature and its implications for standard setting. Accounting Horizons, 13 (4) , 365-383 .
13- Heidhues, E. , & Patel, C. (2012). Globalization and contextual factors in accounting: The case of Germany (vol. 23). Bingley: Emerald Group Publishing Limited .
14- Hofstede, G. , Hofstede, G. J. , & Minkov, M. (2010). Cultures and organizations — Software of the mind: Intercultural cooperation and its importance for survival. New York: McGrawHill.
15- Jones, S. , & Sharma ,R. (2001). The Impact of Free Cash Flow, Financial Leverage and Accounting Regulation on Earnings Management in Australia’s ‘Old’ and ‘New’ Economies. Managerial Finance ,27 (12) ,18-39 .
16- Olsen, K. J. , Dworkis, K. K. , & Young, S. M. (2014). CEO narcissism and accounting: A picture of profits. Journal of Management Accounting Research, 26 (2) , 243-267. (In Persian)
The role of CEO pressure in profit management decisions with an emphasis on the personality characteristics of financial managers
Abstract
Ali Ramzi mozhdehe35 Dr. Mohammadreza Vatanparast36 Dr. Mehdi Meshki37
In this article, the role of CEO pressure in profit management decisions has been investigated with an emphasis on personality traits with three behavioral approaches in a statistical sample of 65 financial managers of listed companies. CEO pressure was considered as an independent variable, profit management decisions as a dependent variable, personality characteristics as a moderating variable, and people's demographics as a control variable of financial managers. Also, in terms of the data collection method, the current research is a survey, descriptive and quantitative research, of correlational and post-event type. The statistical population of this research has been selected from all companies active in the Tehran Stock Exchange whose financial statements have been audited in the last 2 years, from 2018 and 2019. Considering that the research community is limited and includes all financial managers of listed companies, the best sampling method will be the targeted sampling method from the available samples. Also, the time domain of this research for the studied community includes financial managers of accepted companies in 2019. To determine the reliability of the questionnaire, first through a pre-test, a number of questionnaires were distributed among a random sample, and then Cronbach's alpha coefficient was calculated using SPSS software, and Least Squares regression was used to test the hypotheses. The results of this research show that there is a positive and significant relationship between CEO pressure on profit management decisions. However, there is no significant relationship between the CEO's pressure on profit management decisions with the two approaches of compliance and non-compliance with accounting standards. Also, the modulating factors of personality characteristics, except for emotional intelligence, did not have a significant effect on profit management decisions. Therefore, it seems that in Iran, since the financial managers are chosen by the CEOs of the companies, the managers dominate them in order to achieve their goals. In such circumstances, financial managers do not consider personality traits and accounting standards in order to maintain their interests and job position and improve their organizational status in profit management decisions.
Keywords: Personality Traits, CEO pressure, emotional intelligence, narcissism, Moral Disengagement, Earnings management.
[1] - دانشجوی دکتری تخصصی،گروه حسابداری، واحد رشت، دانشگاه آزاد اسلامی، رشت ، ایران
[2] - استادیارگروه حسابداری، واحد رشت، دانشگاه آزاد اسلامی، رشت، ایران (نویسنده مسئول)
[3] - دانشیار مالی، گروه حسابداری و مالی، دانشگاه پیام نور، تهران، ایران
1. [4] Enomoto, M., Kimura, F., & Yamaguchi, T.
[5] - Earnings management
[6] - Scott
[7] - Accruals earnings management
[8] - Dechow and Skinner
[9] - Real earnings management
[10] - Roychowdhury
[11] - Personality Traits
[12] 1- Ryckman
[13] - Hofstede et al
[14] - Emotional Intelligence
[15] - Salovey
[16] -Cogeta JF, Haagb Ch , Gibson DE.
[17] -Gimenez MH.
[18] -Courtes.
[19] - Narcissism
[20] - Moral Disengagement
[21] - Strombeck et al
[22] - Chen, et al
[23] - Beaudoin et al
[24] - Jones
[25] - Gayle
[26] 1 -Clikeman
[27] -Henning
[28] - Groves, McEnrue, & Shen
[29] - Emmons
[30] - Internal Consistency
[31] - Heterotrait-Monotrait Ratio
[32] - Beaudoin et al
[33] - Chen, et al
[34] - Jones
[35] Ph.D student,Department of Accounting, Rasht Branch, Islamic Azad University, Rasht, Iran -
[36] - Assistant Professor, Department of Accounting, Rasht Branch, Islamic Azad University, Rasht, Iran(Corresponding Author)
[37] - Associate Professor, Faculty of Accounting & Finance, Payame Noor University, Tehran,Iran