The Language of Event and Transmission of Meaning: The Hermeneutic Reading of the Red Intellect (Aqle Sorkh) via the Lens of Gadamer
Subject Areas : Persian language and literature textsRoghayeh Mousavi 1 , Hosein Yazdani 2
1 - payame noor
2 - payame noor
Keywords: Gadamer, Hermeneutics, Event, Language, The Red Intellect.,
Abstract :
Nowadays any research with a hermeneutic approach seeks to analyze the cause and to explain and to analyze a work in order to estimate the amount of interpretation of the commentator from the author's writing. Hans Georg Gadamer is one of the philosophers who, in hermeneutic terms, believes the reader's perception of the text as a kind of re-creation of the text and he believes that when language enters the text from the author's side, it has a new identity and a separate existence of its own. He believes that each work can have a separate meaning at any time and for anyone and the interpretation of any commentator, culture, history, language, attitude and philosophical point of view is also effective. This article is written with a philosophical hermeneutic approach and analytical-descriptive method, which seeks to examine the story of Suhrawardi's Red Intellect from Gadamer's point of view and his view of language, where any understanding of the interpreter of language occurs and in the end, it concludes that the central issues of the Red Intellect story are mostly religious, mystical, social, and psychological. In the end, the researcher concludes that the story of the Red Intellect can be interpreted from a folk tale to a mysterious story, but a critic among the clear definitions of the text can reproduce the independent religious and mystical understanding of the text. This means that reading the text at any historical moment is changing and reproducing the events of time and the interpreter's insight.
کتاب¬ها
احمدی، بابک. (1370). ساختار و تأویل متن، تهران: مرکز.
ایگلتون، تری. (1395). پیش¬درآمدی بر نظریه ادبی، ترجمه عباس مخبر، تهران: مرکز.
پالمر، ریچارد. (1395). علم هرمنوتيک، ترجمه محمد سعید حنایی کاشانی، تهران: هرمس.
پورنامداریان، تقی. (1396). رمز و داستان¬های رمزی در ادب فارسی، تحلیلی از داستان¬های عرفانی-فلسفی ابن سینا و سهروردی، تهران: علمی و فرهنگی.
پین، مایکل. (1382). بارت، فوکو، آلتوسر، ترجمه پیام یزدانجو، تهران: مرکز.
خسروپناه، عبدالحسین. (1390). کلام جدید با رویکرد اسلامی، تهران: معارف.
ریخته گران، محمدرضا. (1378). هرمنوتیک و منطق، تهران: کنگره.
سیّدعرب، حسن. (1391). نقد و تحلیل رویکردهاي معاصران به سهروردي، تهران: هرمس.
کربن، هانری. (1358). ارض ملکوت، ترجمة سیّد ضیاءالدّین دهشیری، تهران: مرکز ایرانی مطالعة فرهنگها.
گادامر، هانس گئورگ. (1393). آغاز فلسفه، ترجمه عزت الله فولادوند، تهران: هرمس.
گادامر، هانس گئورگ. (1394). ادبیات و فلسفه در گفت¬وگو، به کوشش رابرت پاسلیک، ترجمه زهرا زواریان، تهران: نقش و نگار
گادامر، هانس گئورگ. (1396). هرمنوتیک دین و اخلاق، ترجمه شهاب الدین امیرخانی، تهران: کتاب پارسه.
گروندن، ژان. (1395). درآمدی به علم هرمنوتیک فلسفی، ترجمه محمد سعید حنایی کاشانی، تهران: مینوی خرد.
نصر، سیّد حسین. (1386). سه حکیم مسلمان، تهران: امیرکبیر.
مقالات
پناهی، نعمت الله. (1396). استعاره مفهومی؛ الگوی ادراکی تجربة عرفانی سهروردی در «عقل سرخ». کاوشنامه زبان و ادبیات فارسی، 18(35)، 1-29. dorl:20.1001.1.17359589.1396 .18.35.1.7
ربیع¬زاده، رویا، و حیدری، فاطمه. (1397). تفسیر عالم مثال وتمثّل در تمهیدات عین القضات همدانی. تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی (دهخدا)، 10(36)، 51-76.
منابع انگلیسی
Malpas, J. (2009). Hans-Georg Gadamer. In E. N. Zalta (Ed.). The StanfordEncyclopedia of Philosophy. Retrieved March 10. 2011. from http: // www . plato. stanford. edu/entries/gadamer.
Gadamer, hans Georg. (2004). Truth and Method, Second, Revised Edition
Translation revised by Joel Weinsheimer and Donald G. Marshal, The Tower Building 80 Maiden ane 11 York Road Suite 704 London SE1 7NX.
Gadamer, Hans Georg. (1992) Hans-Georg Gadamer on Education, Poetry, and History, apply hermeneutic, Edited by Dieter Misgeld and Graeme Nicholson, Published by State University of New York Press, Albany.
References
Books
Ahmadī, B. (1991). Text Structure and Interpretation, Tehrān: Center. [In Persian]
Corbin, H. (1979). Land of the Heaven. Trans. Ziā-ud-Dīn al-Hashiri, Tehrān: Iranian Center for the Study of Cultures. [In Persian]
Eagleton, T. (2016). Introduction to Literary Theory. Trans. Abbās Mokhber, Tehrān: Center. [In Persian]
Gadāmer, H. G. (2014). The Beginning of Philosophy. Trans. Ezatullāh Fōōlādvand, sixth edition, Tehrān: Hermes. [In Persian]
Gadāmer, H. G. (2017). Hermeneutics of Religion and Ethics. Trans. Shahābōddīn Amirkhānī, first edition, Tehrān: Pārseh book. [In Persian]
Gadāmer, H. G. (2015). Literature and Philosophy in Dialogue, by Robert Paslick, translated by Zahra Zavarian, Tehran: Naghsh-o-Negar. [In Persian]
Grondīn, J. (2016). An Introduction to Philosophical Hermeneutics. Trans. Mohammad Saeed Hanāeī Kāshāni, Tehrān: Minōōye Khērad. [In Persian]
Palmer, R. (2016). Hermeneutics. Trans. Mohammad Saēēd Hānaei Kashani, Tehran: Hermes. [In Persian]
Pournamdarian, T. (2017). Mysteries and Mysterious Stories in Persian Literature, An Analysis of the Mystical-Philosophical Stories of Ibn Sina and Suhrawardī, Ninth Edition, Tehran: Scientific and Cultural. [In Persian]
Payne, Michael. (2003). Barth, Foucault, Althusser, Trans. Yazdānjōō Message, Tehrān: Center. [In Persian]
Khosropanāh, A. H. (2011). New Theology with an Islamic Approach, Tehrān: Maaref. [In Persian]
Rikhtegarān, M. R. (1999). Hermeneutics and Logic, Tehrān: Congress. [In Persian]
Seyed Arab, H. (2012). Critique and Analysis of Contemporary Approaches to Suhrawardī, Tehrān: Hermes. [In Persian]
Nasr, S H. (2007). Three Muslim Wise Men, Tehrān: Amirkabir. [In Persian]
Articles
Panahi, N. (2018). A Study of the Relation between Mystical Experience and Metaphorical Language in Suhravardi’s “Aghl-e- Sorkh”. Journal of Kavoshnameh in Persian Language and Literature, 18(35), 1-29. dorl:20.1001.1.17359589.1396. 18.35.1.7 [In Persian]
Rabizadeh, R., & Heydari, F. (2018). Interpretation of the World of Images and Copies in Ayn-al-Qożāt Hamadānī’s. Interpretation and Analysis of Persian Language and Literature Texts (Dehkhoda), 10(36), 51-76. [In Persian]
زبان رخداد و انتقال معنی ، خوانش هرمنوتیکی عقل سرخ با تکیهبر نظریه گادامر
چکیده
امروزه هر پژوهشی با رویکرد هرمنوتیک در پی تحلیل چرایی و تبیین و تحلیل یک اثر است تا از این طریق میزان برداشت مفسر را از نوشته مؤلف برآورد کند. هانس گئورک گادامر ازجمله فیلسوفانی است که درزمینۀ هرمنوتیک برداشت خواننده از متن را نوعی بازآفرینی دوباره متن میداند و معتقد است که هنگامیکه زبان از سمت نویسنده وارد متن میشود، دارای یک هویت جدید میگردد و بهخودیخود هستی جداگانهای دارد. او معتقد است که هر اثری در هر زمان و برای هر کس میتواند معنای جداگانهای پیدا کند و در برداشت هر مفسر فرهنگ، تاریخ، زبان ، نگرش و همچنین دیدگاه فلسفی مؤثر است. این مقاله که با رویکرد هرمنوتیکی فلسفی و به روش تحلیلی - توصیفی نوشتهشده است در پی آن است که داستان عقل سرخ اثر سهروردی را از منظر گادامر و دیدگاه وی درباره زبان که هر فهمی برای مفسر در زبان رخ میدهد، بررسی کند و در پایان نتیجه میگیرد داستان عقل سرخ از یک داستان عامیانه به یک داستان رمز آلود قابل تأویل است. اما یک مفسر در میان تعینات روشن متن میتواند فهم دینی و عرفانی مستقلی از متن را دوباره بازتولید کند. این یعنی خوانش متن در هر برهه تاریخی نسبت به حوادث زمان و بینش مفسر در حال تغییر و بازتولید است.
کلیدواژهها: گادامر، هرمنوتیک، زبان رخداد، عقل سرخ
1. مقدمه
دانش هرمنوتیک از زمان پیدایش در پی افکندن نظامی منسجم و بههمپیوسته بر روی متن بود تا از میان متن، عمل خواندن را توسط خواننده مهمتر از قبل نشان دهد همانطور که گادامر گفته که تأویل و برداشت متن در اختیار برداشت خواننده است. اما آنچه در متن خودنمایی میکند و روال خوانش متن را رقم میزند زبان متن است که سبب میشود گادامر فهم را در رخداد زبان در نظر میگیرد. هرمنوتیک ، با تمام اشکال و پیکربندیهای خود ، حول موضوعاتی چون زبان ، درک ، معنی ، متن ، تفسیر و بهتبع آن ترجمه میچرخد. فلسفه زبان گادامر بهعنوان علم هرمنوتیک متعالی و سنت اساسی در مطالعات زبان توصیف میشود.
به اعتقاد گادامر هر تفسیری هدف به خصوصی را دنبال میکند که هرگز نمیتوان مدعی شد دیدگاه مطلقی است. کسی که شعر را تفسیر میکند میتواند تفسیرش را از منظرهای متنوعی ارائه دهد. منتقد میتواند سیر تاریخ انواع متون ادبی را بررسی کند و آنها را طبقهبندی نماید. وی میتواند از طریق سنجش درک و تبدیل متقابل درونمایههای سنتی به نتایجی دست یابد و رها از بلاغت و فنهای شاعرانه، ارتباط درونمایهها را با ساختار کل اثر و عناصر دیگر موردبررسی قرار دهد. با توجه به اینکه هر دورهای خوانش متن به خواننده و دوره زندگی او نیز بستگی دارد باید اذعان داشت که فهم خواننده تجلی اصلی درک هر اثری است. هدف از نوشتن این مقاله بررسی انتقال معنا با توجه به نظریه آمیزش افقهای گادامر و جایگاه زبان رخداد در داستان عقل سرخ سهروردی است. ازآنجاکه گادامر با یک رویکرد کلی به زبان مینگرد. بنابراین زبان در پرتو وجود انسان، با عملکرد جهان یا فعالیتهای روزمره درک میشود و بهمثابه یک رسانه جهانی است که از طریق روند درک اتفاق میافتد.ازاینرو خواندن مناسب پیام تنها در صورتی امکانپذیر است که وضعیت ذهنی گوینده در نظر گرفته شود. ذهنی که از ابتدا باتجربهها و حوادث گوناگونی مسیر تکامل را طی کرده است. این همچنین بر اهمیت ارتباط زبان و جهان و انسان دیگر نیز تأکید دارد. فلسفه در جایگاه خود عرصهای است برای کسب تجربه از نظام طبیعت و چرایی خلق آن. گادامر معتقد است فلسفه بهخودیخود امکان پرسش و نگرش خود بنیاد را که همواره یکسان بوده است،به وجود نمیآورد بلکه خودش را همواره تازه میکند و در بستر تاریخ خود لباس زمانه را به تن میکند. این بدان معناست که هر اثری درگذر زمان دستخوش تأویلهای گوناگونی از مفسران گوناگون است که هر یک با توجه به پیشینه دانش خود و شناخت از چهارچوب کلی هر اثر میتوانند تفسیر نوینی را خلق کنند. عقل سرخ داستانی است که گوینده در پی آن است تا از دریچه زبان نمادین، مفاهیم کلی مکتب اشراق را با توجه به انتقال مفهوم از زبان به معنی، مفهوم کلی متن را استخراج و دریافت نماید. این داستان با حمد و ستایش خداوند و توصیف هستی و آفرینش آغاز میشود و زبان رمز در زبان مرغان با یکدیگر شکل میگیرد. زبانی که سهروردی با نیت اشراقی آن را در متن جاری میسازد و مخاطب بادانش نیت مؤلف و یا بدون آگاهی از آن به جستجوی این زبان و معنا میپردازد. حکایتی که در عقل سرخ جریان دارد فضای نمادین و عرفانی را توصیف می کند که تمامی شخصیت های داستان مانند نوری تجسم پیدا کرده و درون حکایت استحاله می گردند. زبان حاکم در داستان زبانی رمز آلود و وهم انگیز است آنجا که محاسن و رنگ سرخ پیر نمایان می شود و از نظر راوی همان پیر در صورت جوانی مجسم می گردد. این مقاله بر آن است تا زبان استعاری و رمزآلود شیخ اشراق را از منظر دیدگاه گادامر مبنی بر زبان رخداد برای بازتولید مفهوم جدید، بررسی کرده و فرایند ذهنی زبان را بهعنوان وسیلهای برای رساندن پیام ضمنی نویسنده و درک متقابل آن توسط مخاطب توصیف کند. نکتهای که باید در نظر گرفت این است که خوانش هرمنوتیکی نباید با خوانش نماد گرایانه یکی شود در خوانش نماد گرایانه به نشانههای یک متن میپردازد اما در خوانش هرمنوتیکی علاوه بر دریافت نشانهها به چرایی و چگونگی یک متن هم پرداخته میشود و پرسش و دغدغه یک مفسر در هرمنوتیک این است که چرا این اثر خلقشده و برای توصیف چه اندیشهای شکلگرفته است. در هر حال این زبان است که با ورود هر واژه در خود در آن جرح و تعدیل را ایجاد می کند و هر واژه به تعداد هر زبان و هر دیدگاه دچار تأویل و بازتولید می شود. مثلاً واژه «رند» در هر متنی به ازای زبان نویسنده و دیدگاه ویژه او تعابیر مختلفی به خود می گیرد اما این بدان معنی نیست که ازهستی اصلی خود فاصله گرفته است؛ بلکه هستی خود واژه است که می تواند به تعداد هر خوانش هویت جدیدی را به خود بگیرد.
1-2.روش تحقیق
روش این پژوهش کیفی و از نوع نظری است که بر اساس ماهیت پژوهش نیز مقاله ای توصیفی و تحلیلی محسوب می شود. گردآوری اطلاعات نیز از طریق مطالعه کتابخانه ای و مشاهده اسنادی است که ازطریق بررسی متون و محتوای مطالب و منایع اصلی صورت گرفته است.
1-2. .پیشینه پژوهش
از میان مقالاتی که در باب هرمنوتیک و تأویل متن نوشتهشده میتوان از مقاله « نقدي بر دوگانة بومیگرایی- بيگانه سازي ونوتي در نظرية ترجمه، با تکیهبر آراي هرمنوتيك فلسفي و زبانشناختی گادامر و ریکور» نوشته (دباغی،عزیز الله، پناه بر، احسان، 1393،جستارهای زبانی، شماره هفدهم،صص54-62) نام برد که نویسندگان در آن مفاهيم «آميزش افقها از گادامر و فهم خود از طريق ديگري» از ريكور را مطرح کرده و در پایان در مقابل رويكرد دوگانه باورانة بومیگرایی- بيگانه سازي به ترجمه، ترجمه را از زاوية ديد هرمنوتيك فلسفي بهمثابه نوعي فهم بين فرهنگي معرفي میکنند و رويكرد نويني را درباره پديدة ترجمه پيشنهاد میکنند كه همزمان توجه به دو فرهنگ دخيل در فرايند ترجمه و پاسداشت و احترام فرهنگ ديگري را لحاظ میکنند. پژوهش دیگری بانام «وجود هرمنوتيك فلسفي در شعر حافظ؛ تأملي هستي شناسانه » نوشته ( حاجیان، خدیجه، داوری گراغانی، زهرا، 1394، کهن نامه ادب فارسی، شماره اول، صص 11-95) نوشتهشده که در آن نویسندگان امكان فهم شعر حافظ بر اساس آراي گادامر را بررسي کرده ، سپس با الهام از ديالكتيك پرسـش و پاسـخ گـادامر نشان دادهاند كه چگونه وجود به معناي گادامری در شعر حافظ آشكار میشود. جستار دیگری با عنوان «چیستی و کاربست هرمنوتیک ادبی» نوشته ( آب نیکی ،حسن، 1390، نقد ادبی، شماره دوم،) که نگارنده هرمنوتيك و سپس هرمنوتيك ادبي و نحلههای مختلف آن را تعريف نموده و درنتیجه گيري به اين مهم اشارهکرده كه انتخاب هر يك از اين نحلهها براي تفسير چه الزاماتي در پي دارد. مقالهای دیگر که با محورت اندیشه سهروردی نوشتهشده است، مقاله «تحلیل عرفانی کشف و شهود در فلسفه سهروردی» به قلم (کاظم خان لو، ناصر، آزادی، علی، 1396، عرفان اسلامی، سال چهاردهم، شماره 53) که در آن نویسندگان به معرفی اجمالی جریانهای فکري زمـان سـهروردي، جایگـاه کشف و شهود در میان عرفا و فلاسفۀ قبل از سـهروردي پرداخته و ضـمن تعریـف کشـف و شهود، با تحقیق دربارة مبادي و سرچشمههای فلسفۀ اشراق جایگاه کشـف و شـهود در آنها تبیـین شده و همچنین در ادامه مقام کشف و شهود درروش فلسفی حکمت اشراق بررسی کردهاند. پژوهش دیگری بانام «بررسي صور ابهام و عوامل آن در رسائل عرفاني سهروردي » به نویسندگی (پور خالقی چترودی، مه دخت، پارسا، شمسی، (1390، جستارهای ادبی، شماره 172) نوشتهشده است که نگارندگان به ابهامات موجود در داستانهای رمزی سهروردی پرداخته و در پایان به این نتیجه رسیده است که ميزان ابهامات در هر يك از اين تمثیلها، اولاً بهپیش زمينة فكـري و عقيـدتي مخاطـب و ميزان آشنايي او با ذهنيت و جهانبینی سهروردي و ثانياً به نوع نمادهـاي بهکاررفته در تمثيل اساطيري، شخصي و تكراري بودن نمادها بستگي دارد. ایشان بالاترين سـطح ابهـام را در رسائل آواز پر جبرئيل، عقل سرخ، في حقيقة العشق و رسالة الطّیر عنوان کردهاند. با توجه به این مقالات پژوهشی که با رویکرد هرمنوتیک به رساله عقل سرخ پرداخته باشد وجود ندارد.
1-3.مبانی تحقیق
گادامر و زبان رخداد:
ازنظر گادامر گفتوگوی هرمنوتیکی همان گفتگوی مفسر و متن است. اما علم هرمنوتیک در آغاز به کشف نیت مؤلف محدود بود و مفسر میکوشید با تأویل متون، مقصود مؤلف را کشف کند. در این مرحله وظیفه مفسر کشف مقصود مؤلف بود. "در نظر گادامر معنای متن همان فهم مخاطب و مفسر و ظهوری است که برای خوانندگان و مخاطبان دست میدهد.و همیشه وابسته به آنهاست. مخاطبان بر اساس داراییهای متفاوتِ علمی و اعتقادی، فهم نقد و بررسی رویکرد صامت انگارانه به متن متفاوتی از یک متن خواهند داشت." (ریخته گران،228:1378)
هرمنوتیک ازنظر شلایر ماخر1 به فن فهم تبدیل شد. او برای شناخت درست یک متن، علاوه بر قواعد نحوی، نفوذ شخصیت و ذهنیت مؤلف را نیز در نظر گرفت. او متن را جزئی از شخصیت مؤلف میدانست و معتقد بود برای فهم اثر باید به ذهنیت پدیدآورنده آن نفوذ پیدا کرد.(پالمر،96:1395) "این مفهوم که قصد از علم هرمنوتیک مفهوم پذیر ساختن معناست، نخستین تأیید خود را در ریشهشناسی این اصطلاح باید یافت. یعنی انتقال صداهایی ناآشنا به زبانی آشنا تأویل کردن به معنایی خاص. کار مفسر معنادار ساختن آن چیزی است که متنی بیگانه تلاش در گفتن آن را دارد." (گروندن،41:1395)واضح است که زبان، مفاهیم جهانی را با یادگیری گفتار به دست میآورد.(گادامر،349:2004) مفاهیمی که گادامر مطرح کرد چندین حیطه متفاوت را در نظر گرفت. یکی از مفاهیمی که گادامر مطرح کرد هستیشناسی زبان و جایگاه زبان در هنر است. او فهم را در رخداد زبان يا از طريق زبان میداند؛ بنابراين ازنظر وي مسير دستيابي به فهم فرهنگي براي جلوگيري از هر نوع برخورد در جوامع انساني، زباني مشترك است . مهمترین قسمت مفهوم هرمنوتیکی فلسفه در دستیابی به مفهوم جمله در متن است. و مفهوم جمله درگرو درک دقیق واژههای درون جملههاست. یعنی اگر مخاطب از یک متن تأویلهای متفاوتی دارد به علت استفاده نویسنده از ابزارهایی است تا خواننده را به تفکر و تفسیر وادارد. اینجاست که نظریه گادامر آشکار میشود. نظریهای که میگوید "زبان، نشانهای نیست که آدمی آن را وضع کند؛ همچنین شیء یا موجودی نیست که آدمی برای آن معنایی بسازد و به آن ببخشد، یعنی با ساختن نشانهای چیز دیگری را مرئی گرداند. هر دو احتمال خطاست؛ دقیقاً به این دلیل که جنبة تصوری معنا در خود کلمه نهفته است. کلمه همواره از قبل معناداراست". (گادامر،351:2004)
زبان استعاره و رمز ازنظر گادامر
شیوه تأویل رمزی اسطوره عبارت است از کشف کردن چیزی عمیقتر در پشت سر معنای تحتاللفظی و حقیقی تکاندهنده . موهن بودن یا بیمعنایی معنای بیواسطه و مستقیم بهمنظور ادای این نکته است که معنایی رمزی منظور نظر است که خواننده یا شنونده آگاه میتواند آن را بگشاید. (گادامر،47:1395) گادامر استعاره در متن را در شباهت نمیداند؛ بلکه مفهوم استعاره را معنایی ورای ذهن تصور میکند. "گادامر معتقد است که زبان نه بهعنوان يك موجود يا هدف مطالعه علمي است ، بلكه در عمل گفتار، کاملاً غيرفعال شده و در پایان به يك واقعه تبديل میشود."(گادامر،2:2004) "هنگامیکه خواننده متوجه مسئله عنوان داستان شده و میپرسد سازارین کیست یا چیست رمزگان هرمنوتیکی وارد عمل میشود ، این رمزگان دربرگیرنده آحاد متن است که با چنین پرسشی مرتبط بوده یا چنین معمایی را شکل میدهند. " (پین،119:1362)
.عقل سرخ:
در داستان عقل سرخ، فرشته به صورت پیری در عین حال جوان با محاسن و رنگ و رویی سرخ ظاهر می گردد که به همین مناسبت سهروردی نام عقل سرخ را بر آن گذاشته است. در عقل سرخ همه چیز به زبان رمز بیان می شود. گوهر ش افروز نماینده ماه است. درخت طوبی نماینده رمز خورشید و دوازده کارگاه رمز دوازده برج . نه کارگاه دیگر که در زیر دوازده کارگاه قرار گرفته اند، هفت فلک سیاره ها و دو فلک اثیر و زمهریر هستند. شاگردی چند در هریک از دوازده کارگاه ، ستارگان ثابتند و استادان هفت گانه بر هر یک از هفت کارگاه ، سیاره ها ، قمر، عطارد، زهره و ... هستند. مزرعه ای که در یزر نه کارگاه قرار می گیرد کره زمین است. آنچه در زمین از ترکیب هیولی و صورت به وجود می آید و یا از ترکیب عناصر اربعه ، نتیجه تأثیر دوزاده برج و سیارات سبعه است و افلاک و عالم نتیجه عمل و تأثیر عقول فرستگان است که آلات فعل خدایند. به همین سبب است که در این داستان بروج و افلاک در رمز کارگاه و سیارات در رمز استادان این کارگاه ممثل شده اند. (پورنامداریان،350:1396)
سهروردی:
سهروردی شخصیتی معین و شناخته شده است و آثار موجود او نیز فضای ذهنی و فکری او را تا حد زیادی آشکار می کند.کیفیت حال خلسه ای را که منجر به عروج نفس به عالم مثال می گردد در قالب رمزها و داستان ها یا واقعه ای که ناشی از خلسه است مصور می کند. و در هر داستان رنگ و سیمایی تازه به خود می گیرد. رمزهایی که حالت سالک را هنگام رسیدن به تجربه باطنی وعروج به عالم فوق احساس نشان می دهد. یا وضع وی را در جهان و اسارت در زندان دنیا و جسم بعد از تبعید جسم مجسم می کند، یا تعلیمات پیر را درباره مسیر سفر و طریق نجات از جهان محسوسات مصور می کند. یا ماجرای سفر درونی سالک را از خاک به افلاک می نمایاند، نه تنها نسبت به اشخاص مختلف بلکه نسبت به یک شخص در زمان های مختلف نیز تغییر کرده و رنگ عوض می کند. این تغییر چهرۀ رمزها ناشی از تغییر وضع و حال انسان در جهان است. زیرا چنان در آن زمین حقیقت خداوند برای هر روح یک عالم متناسب با آن خلق کرده است. تصویر آن زمین عین تصویر نفس است و نفس در آن جا خود، خودش را نظاره می کند.(پورنامداریان،269:1396)
2.بحث و بررسی
نظر گادامر این است که مفسر صرفاً معانی خاص خود را بر متن تحمیل نمیکند؛ بلکه متن به بازسازی پرسشهای مفسر کمک میکند و مفسر را با پرسشهای بیشتری روبرو میسازد، ازاینرو گادامر به مکالمه میان افق معنایی متن و افق معنایی خواننده و آمیخته این دو افق معتقد بود. گادامر معتقد است گفتار درباره واقعیت پیرامون این است که انسان را به دانش نزدیک میکند. زبان بهطور غیرقابلتصوری ابزاری مهم در تفکر و شناخت محسوب میشود. زبان آگاهی را میسازد و جهانبینی را تعیین میکند و این جهانبینی از طریق تجربه و دانشاندوزی شکل میگیرد. . ویژگی زبان این است که گفتار فقط در حوزهی یک جامعه وجود دارد و جنبه جهانی بودن آن است که به عقل شباهت دارد. تمام پتانسیلهایی که در زبان نهفته است باعث میشود که آن را حفظ کرده تا از عقل پیروی کند. بنابراین زبان بهنوعی موضوع جدانشدنی است که همه انسانها و رابطه آنها با واقعیت پیرامون را به هم متصل میکند.گادامر ذهن مفسر و پیشداوریها و پیشفرضها را ناشی از فرایند فهم متن دانسته و میگوید هیچ تأویل قطعی و درستی در یک متن وجود ندارد. "ما در زبانی که با آن رشد کردهایم، غوطهور شدهایم و غیرقابلانکار است که هر زبانی تمایل به برنامهریزی و گسترش دارد. با آموختن یکزبان ، دیدگاهی از جهان ایجاد میشود که باشخصیت گفتاری هر فرد مطابقت دارد".(گادامر،81:1992)
مفهوم افق در کاربرد گادامر به معنای زاویه نگرشی است که امکان نگرش را محدود میسازد، به تعبیر دیگر افق موقعیت مندی ما در جهان را توصیف و تعریف میکند. (خسرو پناه،146:1390) در اینجا، مثل همیشه، استفاده استعاری از اولویت روششناختی برخوردار است. اگر یک کلمه در حوزهای به کار رود که در اصل به آن تعلق نداشته باشد ، معنای واقعی کلمه کاملاً واضح و ظریف ظهور مییابد. اگر بررسی کنیم متوجه میشویم که استعاره بازی نور ، بازی امواج ، بازی چرخدندهها یا قطعات ماشینآلات ، تعامل اندامها ، بازی نیروها ، حتی بازی روی کلمات ، حرکت به جلو و دور از ذهن است که به هیچ هدفی که بتواند آن را به پایان برساند ، گرهخورده نیست. (همان:104) این بدان معناست که گادامر ملاک شباهت را برای استعاره متصور نمیشود، بلکه آن را مفهومی جدید میداند که بهخودیخود استقلال معنایی داشته و با خوانش مخاطب در زنجیرهای از مفاهیم خلاصه میشود. حال اگر زبان را یک مقوله یکپارچه تصور کنیم و ارتباط آن را با سایر ابزارهای ارتباطی منکر شویم میتوان گفت زبان بهعنوان یک عنصر جداگانه به مقوله غیرقابلکنترلی تبدیل میشود که از بدو خروج از منبع خود میتواند اندیشه مخاطب را وسعت ببخشد و آن را از محدودیت خارج کند. یک منتقد میتواند با استعانت از ذهن خود در پی بازسازی کلام باشد . هدف گادامر از بیان این نوع بررسی زبان میتواند استقلال متن بهخودیخود باشد. "در مواجهه با چنین اثری با استعانت از خرد منفعل هایدگری به ندای ناآشنای آن گوش میکنیم و ملاحظات کنونی خویش را در معرض پرسش قرار میدهیم، اما آنچه اثر به ما میگوید بهنوبه خود به نوع پرسشهایی بستگی دارد که ما میتوانیم از جایگاه خود در تاریخ از آن داشته باشیم". (ایگلتون،99:1395) رویکرد این تحلیل درک مفهوم متن و ارتباط زبان مؤلف و همچنین برداشتهای متفاوت خواننده از زبان نمادین نویسنده است.
2-3.زبان رخداد در عقل سرخ
زبان در هر اثری نشانهای بیواسطه و تقریباً غیر استنتاجی از سمت نویسنده است؛ بهطوریکه با دخالت مستقیم خواننده از طریق زبان نویسنده سلسلهای از روابط پدید میآید تا ردپایی از مؤلف بر مخاطب مکشوف شود. مؤلف خود صاحبتجربهای است که قصد دارد آن را به دیگری که خواننده است انتقال دهد اما شکل این انتقال چگونه و با کدام ابزار صورت میگیرد؟
در کل رساله عقل سرخ نیز چند تجربه اصلی ظهور و بروز دارد:
1) زندگی آزاد و خوش و خرّم روح قبل از اسارت؛
2)در دام افتادن روح در قفس تن انسان
3) فراموشی موطن اصلی و عادت کردن به اسارت تن؛
4) هوشیاري و کسب رهایی تدریجی
5) جستوجوی رهایی و آزادي؛ - گذر از امتحانات و مراحل دشوار سیر و سلوك؛
6) تشرّف و دیدار با امر مقدّس ، پیر نورانی (پناهی، 19:1396)
سهروردی در عقل سرخ در پی رهایی روح از ماسوی الله و عالم نفسانیات است. او در این داستان با استعانت از زبان رمزی در جستجوی کسی است که او را در مسیر کشف و شهود همراهی کند. او این جهان را عالم خلق و آن جهان را عالم معنویات میداند. او از عالم ناکجاآباد سخن میگوید. "این عالم جایگاه موجودات نور، انوار قاهره در سلسله طولی و عرضی و انوار مدبره است در حکمت اشراقی که مشرق نامیده میشود. یعنی جهان نور محض یا جهان فرشتگان مقرب که از هر ماده یا تاریکی تهی و در برابر دیدگان نامرئی است." (پورنامداریان،352:1396) "نظام فکري شیخ اشـراق آمیزهای از فلسـفۀ ابنسینا و تفکرات عرفانی است که بعداً در ابن عربی دیده میشود و به تعبیر اندیشـمندان این حوزه صورت برزخی میان فلســفه و عرفان خالص پیداکرده اســت". (نصر،65:1386) سهروردی به طور خاص به جای عقل تعمداً واژه نور را به کار می گیرد.ااما عالم مٌثٌل افلاطون، عالمی نیست که منجر به خلق شود. عالمی است که مرتبه برتر و حقیقت و کلیه عالم جزئی و موجودات در آن وجود دارد «بدان که عالم مثل عالمی است روحانی و از جوهر نورانی» (کُربن،.253:1358) اینکه مخاطب از رمزهای این داستان به کدام هدف درک از مفهوم میرسد در تصاویر و سرنخهایی که سهروردی در متن گنجانده است، یافت میشود. گادامر معتقد است زمانی درک متقابل اتفاق میافتد که دو نفر رو درروی یکدیگر و بهطور مستقیم با یکدیگر صحبت میکنند، اما وقتی پای تفسیر به میان میآید دیگر درک مشترکی از یک مفهوم به دست نمیآید بلکه پای تأویل به میان میآید. (گادامر،387:2004) مکالمه فرایندی برای رسیدن به تفاهم است. بنابراین این تفاهم متعلق به هر مکالمه واقعی است که هر شخصی خود را به سمت دیگری سوق میدهد. درواقع یک دایره مشابه میان شعر شاعر و مفسران فلسفی حلقهزده که با یک خودآگاهی فکری برداشت ویژه خود را از متن دریافت میکند." تقلید و بازنمایی یک متن نمیتواند یک تقلید محض باشد بلکه یک ماهیت جدید ساختهشده از سمت خواننده است. " (گادامر114:2004)
2-2-1. عناصر اصلی داستان عقل سرخ
آنچه در تفسیر عقل سرخ به چشم میآید مشرب فکری است که عقل و استدلال ستون اصلی آن است. اما عرفان رابطه مستقیم کشف و شهود عارف با عالم معناست. شهود درواقع مشاهده حق است یعنی مشاهده کثرت در ذات احدیت خداوند. این مشرب فکری در تمام داستانهای سهروردی جریان دارد. اما هنگامیکه به تفسیر داستانها پرداخته میشود بازهم این مشرب فکری در ناخودآگاه مفسر آگاه به این مسئله وجود دارد تا در تف:سیر آن متن دخیل باشد. حال سؤال اینجاست که سهروردی در عقل سرخ از کدام زبان استفاده میکند؟ آیا این زبان همان زبان مشترک او با مخاطب است ؟ نمادهای دینی و عرفانی موجود در متن داستان زبان رمزگونهای از زبان سهروردی است که ذهن هر مخاطبی را به بازیابی و تولید دوباره مفهوم دعوت میکند.
گادامر نسبت به زبان نمادین نظر ویژهای دارد او میگوید: مفهوم مدرن نماد را نمیتوان جدا از عملکرد عرفانی و پیشینه متافیزیکی آن درک کرد. تنها دلیل اینکه کلمه "نماد" را میتوان از کاربرد اصلی آن گرفته تا ایده فلسفی آن بهعنوان یک نشانه اسرارآمیز مطرح کرد این است که نماد یک علامت منتخب یا ایجادشده نیست. ، بلکه یک دریچهای است که میان آنچه در متن دیده میشود و آنچه در ذهن مؤلف وجود دارد، ارتباط برقرار میکند. (گادامر،99:2004)
2-2-1-1. پرندگان
سهروردی در عقل سرخ از زبان پرندگان سخن میگوید پرندگانی که از جانب زبان ایشان سخن میگویند. در ابتدای عقل سرخ میخوانیم : " دوستی از من دوستان عزیز مرا سؤال کرد که مرغان زبان یکدیگر دانند؟ گفتم بلی دانند. گفت تو را از کجا معلوم گشت؟ گفت من در ابتدای حالت چون مصور به حقیقت خواست که به نیت مرا پدید کند مرا در صورت بازی آفرید و در آن ولایت که من بودن دیگر بازان بودند. " (سهروردی،67:1392) عقل سرخ داستانی نمادین و رمزآلود است که ابزار زبان در آن وسیلهای برای هدایت مخاطب قلمداد میشود. سـهروردي قصد نداشته عرفان را فلسفی یا فلسفه را عرفانی کند؛ بلکه در وحدت آن دو، نظر به تبیین ادراك متعالی انســان دارد. (سید عرب،106:1391) گادامر میگوید فهم از طریق زبان صورت میگیرد و زبانی که سهروردی از آن میگوید زبان رمزگونه است که متعلق به پرندگان است . درک اجزای جمله در متن برای مخاطب در همین رمزها نهفته است. رابطه مستقیم جزء و کل متن و حرکت دورانی جمله از ابتدا تا انتها که به یک نتیجه ختم میشود. حال مرغ در متن نفس ناطقه تأویل شده که بهعنوان یک درک مشترک میان خواننده و نویسنده ثبت گردیده است. غیر از نفس ناطقه زبان این قدرت را دارد که مرغ را بهعنوان مفهوم دیگری تأویل کند اما قادر به این کار نیست؛ زیرا طبق نظر گادامر « مفسر هنگامي به فهم نادرست گرفتار میشود كه از پيش معاني كه به خود پدیدهها، متن يا علائم فرهنگي مربوط نمیشوند، منحرفشده باشد". (گادامر،270:2004)حال یک مطلب کلی را باید در نظر گرفت که درواقع مفسر با علم به جوانبی که به جریانهای فکری، دانش و فرهنگ در متن حاکم است در تفسیر متن هدایت میشود ؛ لذا ناگزیر به تأویل درست است تا از هدف اصلی منحرف نشود. این دور هرمنوتیکی از طریق آمیزش افقها و فهم فرهنگی، دینی و اعتقادی اتفاق میافتد. تفسیر واژه «مرغ» در چندین دیدگاه متفاوت است. تفاوت در دیدگاههای مفسران پیشنیاز اساسی برای فهم معتبر از متن است تا اعتبار میزان صحت تأویل سنجیده شود. برداشت گادامر نسبت به هرمنوتیک به سه مبحث اصلی زبان، گفتوگو و فهم معتبر محدود میشود. با این اوصاف خوانش هر متن از جانب مفسر همیشه همراه با ذهنیتی تفسیری است نسبت به متن و هر پدیدهای که در اطراف او اتفاق میافتد. مرغ در متون مختلف عرفانی اشکال متفاوتی دارد".مثلاً ابنسینا در قصیده «عینیه» سرگذشت نفس انسانی را در قالب سرگذشت کبوتری که از عالم بالا فرود آمده و گرفتار دام تن شده است، توصیف میکند". (پورنامداریان،227:1392) پرنده و مرغ در بافت فرهنگی و دینی و همچنین محورهای فکری عرفا جایگاه ویژهای دارد که این جایگاه میتواند همه مفسران و گویندگان را به یک دیدگاه مشترک هدایت کند." متن هیچ معنی ساختهشدهای ندارد و تفسیر آن بر اساس بافت اجتماعی، فرهنگی و تاریخی است." (مالپاس،214:2009) بنابراین زبان و متن در یک ارتباط تنگاتنگ نقطه برخورد چندین مشرب فکری را دربرمی گیرد. اینجا به وظیفه هرمنوتیک دستیافتهایم که همان شناسایی مفاهیم در بطن وجود است که از طریق حصول دوباره معنا در قالب جدیدی شکل پیدا میکند. مفهوم «مرغ» در عقل سرخ به چندین شاخه معنایی تقسیمشده است که از زبان سهروردی بیانشده است و این مفهوم در دورههای قبل نیز مکرراً در آثار بیانشده است. این شکل بازیابی زبان در خلق معانی در زمانهای بعد از سهروردی نیز به همان شکلی که در قبل بوده با اندکی تغییر جزئی جاری میشود. مثلاً زبان مرغان در آثار عطار و مولوی به شکلی کاملاً منحصر به خود بیانشده است؛ که همین امر نشانهای است که زبان را در رأس قدرت بازیابی تولید مفهوم قرار میدهد و هر متن به ازای هر خواننده یک مفهوم جدید تولید میکند.
منظور عطار و مولوی از دانستن زبان مرغان، شناخت استعداد و درجه حال و مرتبه روحانی هر یک از ارواح آدمیان است که پیران و کاملان طریقت چنانکه حضرت سلیمان بدان وقوف دارند و درنتیجه میدانند که چگونه با هریک از سالکان طریقت به فراخور حال و استعداد وی سخنگویند و او را راهنمایی کنند". (پورنامداریان،228:1392)
12-2-1-2. عمق در تعبیر چاه در متن
مفهوم «عمق» در تعابیر مختلف متفکران حول چندین محور قرار دارد. یکی از مهمترین معنای «ژرفا و عمق» زمانی است که تفاوت مفهوم دنیای مادی و غیر الهی که در عقل سرخ سهروردی همان عالم محسوسات است با عالم دیگر برجسته می شود. دیدگاه مفسران فیلسوف از چاه و ژرفای آن در چندین برهه تقریباً به یک صورت بیانشده اما قرابت و آشنایی مفاهیم در ناخودآگاه مخاطب برای درک مفهوم بازتولید شده نقش مؤثری برای فهم متن دارد.
گفتم از چه سبب محاسنت سپید نگشته است؟ گفت محاسن من سپید است و من پیری نورانیام. اما آنکس که تو را در دام اسیر گردانید و این بندهای مختلف بر تو نهاد و این موکلان بر تو گماشت، مدتهاست مرا در چاه سیاه انداخت؛این رنگ سرخ که میبینی از آن است وگرنه من سپیدم و نورانی. (سهروردی،68:1392). اما گادامر عقیده دارد که نقش ناخودآگاه میتواند تأثیر زبان را در بازتولید متن کمرنگ کند. "ذهن ناخودآگاه موجب میشود که زبان ارزش ابزاری خود را در بازیابی متن از دست بدهد و البته این اتفاق سبب تغییر در نگرش خواننده خواهد شد. زبان ، این امکان را فراهم میآورد که درک خواننده از همه محتواهای قبلی جداشده و به یک موضوع مستقل تبدیل شود."(گادامر،440:2004) بنابراین برای درک یک رمزگان که از جانب نویسنده در متن قرارگرفته برای مخاطب، میتواند به چندین تأویل تقسیم شود؛ اما مخاطب بهطور اتفاقی و در یک آن به نزدیکترین مفهوم دست مییابد. آیا این واقعیت را میتوان در نظر گرفت که زبان در پذیرش همهچیز از قبیل اسطوره، هنر ، قانون و غیره منحصربهفرد است که آن را نیز بهصورت نمادین در متن قرار میدهد؟ آنچه در مورد درک مفهوم متن صادق است ، به همان اندازه در مورد زبان نیز صدق میکند و نباید صرفاً بهعنوان واقعیتی که میتواند موردبررسی تجربی قرار گیرد ، به آن نگاه کرد. چاه از منظر شکل ظاهری و تصور انسان از آن تصاویری از تاریکی و گرفتاری را به مخاطب القاء میکند و این لحظه آنی که مخاطب شکل آن را در نظر میگیرد، لحظهای است که انسان پا را فراتر از دانش قبلی خود قرار داده و به یک مفهوم ملموستر دست مییابد. اما گادامر ارتباط بین ناخودآگاه و زبان را نیز نفی نمیکند. بنابراین چاه از منظر سهروردی و مخاطب میتواند به یکشکل و همسو با مخاطب در نظر گرفته شود، اما گذر زمان و برداشت مخاطبان دیگر از رمزگان متن، بازتولید مفهوم را برای مخاطبان آتی آسانتر میکند." واژهای که قبلاً در حال استفاده بوده است ، تنوع و وسعت معانی، آن را برجسته میکند و فقط به یک مفهوم خاص اختصاص مییابد. " (همان:450) ازنظر مفسر واژه چاه در متن، یک معنای برجسته یافته و در تمام متن جریان دارد.
12-2-1-3. عالم بالا
نظر گادامر نسبت به نمادها متفاوت است. اگر نماد مجموعهای از تصاویر و مفاهیم در متن باشد ازنظر گادامر هر نمادی ماهیت ظاهری خود را در متن حفظ میکند و خواننده در تفسیر متن باید ابتدا شکل اصلی نماد و ویژگیهای منحصربهفرد آن را در نظر بگیرد. . "نمادها همیشه چیزی را نشان میدهند که واقعاً وجود دارند". (گادامر،181:2004) بدون شک عقل سرخ از آثار دینی و عرفانی بهحساب میآید و نمادهایی که در این اثر بهکاررفته نیز نمادهای دینی و عرفانی هستند. ازنظر گادامر نمادهای دینی در نوع خود عملکرد ویژهای دارند. "معنای نمادهای دینی توسط همه قابلدرک است ، این نوع نماد همه را متحد میکند ازاینرو آنچه در متن دینی نماد محسوب میشود حتماً به بازنمایی احتیاج دارد ، مادامیکه خود نامتناهی و غیرقابلنمایش باشد توانایی آن را داردکه علاوه بر حفظ ماهیت اصلی خود از دیگر نمادها متمایز شود. " همان : 182)
" پس گفتم ای پیر از کجا میآیی؟ گفت از پس کوه قاف که مقام من آنجاست و آشیان تو نیز آن جایگاه بود. اما تو فراموش کردهای". (سهروردی ،69:1392) «ارتفاع و بلندی» در باورهای مختلف دینی همواره مرکزی برای عبادت و نزدیکی به معبود بوده است. عالمی که در دید اول، سهروردی برای مفسران می سازد، عالم مُثُل است.«عالم مثال را به دو عالم متصل و منفصل تقسیم کرده اند؛مثال متصل همان عالم خیال انسان است که دریچه ای به عالم منفصل است.عالم مثال، منفصل عالم ماده و عالم عقل واقع شده و برزخ بین آن دو است» (ربیع زاده، حیدری، 57:1397) این نشانهای از تصاویر در متن است که با خوانش نمادین چندین زنجیره متصلبههم دنبال می شود تا به شکل اصلی و مفهوم کلی متن دستیابد. این مجموعه نشانهها مسیری از مکاشفه و سیر و سلوک را به مفسر نشان میدهد. سهروردی ازجمله عارفانی بود که در زندگی خود تجربه عرفانی و شهودی داشت و این تجربه را در آثار خود منعکس میکرد. نوع گفتار و زبان عارف در توصیف یک مسیر عرفانی برای آنکه برای مخاطب قابلفهم باشد، به شگرد ویژهای نیازمند است. شگرد سهروردی آوردن زبان رمزگونه و استفاده از عناصر طبیعی است تا این تصویر را ملموستر سازد. "یکی از مشترکات عرفا ، همین تنگناهای زبانی و ناگفتنی و بیان ناپذیری تجربههای عرفانی است. " (خسرو پناه،344:1390) از همین روست که زبان استعاره در کل متن «عقل سرخ» حاکم است. کوه در ذهن مؤلف مکان کشف و شهود است و برای مفسر علاوه بر محلی برای عبادت مانع بزرگی نیز تصور میشود که نشان میدهد که قهرمان برای رسیدن به درجه عالی شهود نیازمند عبور از موانع است. مفهوم عالم بالا به تعداد خوانندگان متن بازتولید میشود که شاید برای اکثر مخاطبان همان مفهومی در نظر گرفته شود که قصد مؤلف بوده است. "اما ازنظر گادامر هر آنچه در یک متن و زبان رمزی اتفاق میافتد میتواند نمادین باشد و در نمایندگی کامل خود به همهچیز اشاره دارد." (گادامر،101:2004)
2-2-2. مخاطبان از دیدگاه سهروردی
تأویل و تفسیر متن در ابتدا در اختیار قدرت نویسنده است و نویسنده این چهارچوب را برای خواننده در نظر میگیرد تا خواننده از طریق شگردهای بهکاررفته در متن بهقصد مؤلف دست یابد، اما اینکه نویسنده اثر خود را خطاب به چه کسانی خلق میکند سؤال هرمنوتیکی است زیرا که هرمنوتیک است که میخواهد به چرایی یک اثر دست یابد. اما آیا تفکیک خواننده با درک متقابل امکانپذیر است؟ "ازنظر گادامر واقعیت این است که بسامد معانی نشاندهنده تعدد مخاطب است ، اما در این تعدد آنچه میتوان یافت مفهومی است که خواننده به آن دستیافته است؛ " (همان:221) درواقع مخاطب قادر نخواهد بود آنچه را که اشتباه فهمیده در دامنه انتظارات مختلف خود از معنا قرار دهد. بنابراین همیشه یک معیار در متن وجود دارد و آن مفاهیمی هستند که همیشه تا حدودی تعریفشدهاند. شخصی که سعی در درک چیزی دارد ، از همان ابتدا به تکیهبر معانی تصادفی خودش اکتفا نمیکند، بلکه تا حد امکان بهطور مداوم و سرسختانه سعی دریافتن معانی متعدد دارد. ازاینرو خواننده برای مؤلف جایگاه ویژهای را در ناخودآگاه او یافته است که نویسنده بر اساس دانش و میزان درک او متن را به وجود آورد. این کاملاً طبیعی است که هر نویسنده در جستجوی نشر بینش و عقاید خود در میان گروهی از افراد است و هر اثری را که خلق میکند ناخواسته در مسیر تولید عقاید شخصی و گروهی و در اختیار قرار دادن دیگر افرادی است که میتوانند به زبان نویسنده اشراف داشته باشند، اما این دیدگاه بازتولید یک مفهوم را به تعداد مخاطبان نفی نمیکند. " خواننده نهتنها وحدت عظیمی از معنا را فرض میکند ، بلکه درک او نیز توسط انتظارات متعالی از معنا هدایت میشود که از رابطه با حقیقت آنچه گفتهشده، ناشی میشود.".(همان:329) سهروردی در قرنی میزیست که عرفای مشهوری قبل و بعد از او میزیستند و در یک برهه فکری نکات مشترکی را با یکدیگر ردوبدل میکردند. سهروردی در آموزهای از حلاج و عین القضات قرارگرفته بود و درزمانی میزیست که فلسفه ابنسینایی رونق گرفته بود. این کاملاً طبیعی بود که آثار او در مسیر جریانات فکری زمان خود نوشته شود اما نمیتوان گفت که او صرفاً به دنبال مخاطب خاص خود بوده است، بلکه هر نویسندهای در جستوجوی مطالبی در اثر خود است که از طریق آن گروهی را هدایت کرده و همراه خود سازد. حال در این مسیر هر خوانندهای با توجه به تفکر بینش و آموزههای قبلی خود از هر اثری مفهوم جدیدی را بازتولید میکند که از قصد و نیت مؤلف دور نیست.
آثار گذشته وقتی خوانده میشوند نخست معنای امروز دارند، سپس در جریان مکالمه با افق معنایی امروز نشانههایی از معناهای قدیمی خویش را نمایان میسازند. مکالمه بین دو افق روی میدهد؛ مکالمه خواندن و تأویل، که بیانگر تنش مداوم میان دو زمانه است. هرگونه تأویل معنایی برای زمانی خاص و در مناسبتی که با پرسشهایی در افق معنایی خاص مییابد، درست است. (احمدی، 572،1370) با این توصیف میتوان گفت که ذهن هر مخاطبی سرشار از هر پیشداوری و دریافتهای متفاوتی است که نسبت به زمان خوانش دچار تحول میشود. عقل سرخ در هر خوانش خود با داشتن بارقهای از باورهای مؤلف و در کنار آن برداشت خواننده دارای مجموعه از مفاهیم میشود که به تعداد هر مخاطب وجود دارد و در ذهن خواننده باقی میماند.
2-2-3.زبان نوشتار در عقل سرخ
ازنظر گادامر "در هنگام نوشتن ، زبان آرمان واقعی خود را به دست میآورد، زیرا در مواجهه با یک سنت مکتوب درک هوشیاری، حاکمیت کامل خود را به دست میآورد." (گادامر،393:2004) اینیک حقیقت است که هنر گفتار به هنر همهجانبه خواندن منتقل میشود. در حقیقت، نوشتن برای پدیده هرمنوتیکی اهمیت به سزایی دارد، زیرا جدا شدن آن ازنظر نویسنده و یا از یک گیرنده یا خواننده که بهطور خاص مورد خطاب قرارگرفته است وزندگی خود را به همراه دارد، امکانپذیر نیست و آنچه در نوشتار، ثابت بوده و خود را به یک حوزه عمومی معنا تبدیل کرده است این است که در آن هرکسی که میتواند بهاندازه نویسنده سهم برابری در خلق اثر داشته باشد. مطمئناً در رابطه با زبان ، نوشتن یک پدیده ثانویه به نظر میرسد. زبان علامت نوشتن به زبان واقعی گفتار اشاره دارد. اما آن زبان قادر به نوشتن است و بههیچوجه ماهیتی ندارد. در عوض ، این ظرفیت برای نوشتن بر اساس این واقعیت است که خود گفتار در معنای ایده آلی که سبب ایجاد ارتباط میشود، سهیم است. در نوشتن ، معنای آنچه گفته میشود کاملاً از تمام عناصر عاطفی جدا میشود. ازاینرو معنای چیزی که نوشتهشده است اساساً قابلشناسایی و تکرار است. عناصر و نمادهایی که در عقل سرخ در مقابل خواننده قرار دارد عناصری هستند که بارها در آثار دیگر تکرار شده و قابل تأویل در ذهن مخاطب است. " ایراد نوشتن این است که درصورتیکه کلمه مکتوب قربانی سوءتفاهم ، عمدی یا غیرعمدی شود، هیچکس نمیتواند به کلمه مکتوب کمک کند و ممکن است بازتولید فهم دچار تزلزل شود." (همان:394) در تمام تفاسیری که از عقل سرخ بهعملآمده سفر قهرمانی را نشان میدهد که در مسیر خود از چندین نماد عبور میکند که هریک برای نویسنده نشانه یک مرحله از رسیدن به کشف و شهود است، ولی هیچکس نمیتواند اعتبار درک خواننده را در قبال خوانش متن محک بزند. زیرا آنچه در یک اثر نوشته میشود چیزی است که بعد از نوشتن دیگر از اختیار نویسنده خارج میگردد و در ذهن مخاطب شکل میگیرد. اما از طرفی نمیتوان پل میان گذشته و آینده را نادیده گرفت.
چرخه خوانش هرمنوتیکی
3. نتیجه
یکی از عناصر مهم فهم متن، باورها و پیشفرضها و همچنین دانش تاریخی از حوادث متن و شخص نویسنده است. اما ازنظر گادامر متن بهنوبه خود دارای یک اعتبار کلی و منحصربهفرد است که از طریق زبان شکلگرفته است و این زبان است که به آن ماهیت جدیدی بخشیده است. عقل سرخ اثری عرفانی است که به شکلی کاملاً پویا و روشن از همان آغاز به تعامل دوسویه نویسنده و خواننده میپردازد. با توجه به دیدگاه گادامر، «عقل سرخ» دارای دو ویژگی منحصربهفرد است. 1) در مفهوم اولیه یک داستان عامیانه است که با نوعی تردیدِ قابلتوجه به شکل یک قصه بیان میشود. یعنی زبان در عقل سرخ، بهصورت ساده خصلتی همسنخ با آگاهی نویسنده و مخاطب دارد. 2) داستان با خوانش مجدد، مخاطب را به مسیر جدیدی هدایت میکند که از شکل عامیانه آن فاصله میگیرد، در اینجاست که همبستگی میان زبان و تخیل خواننده بهمثابه یک روایت جدید و بازتولید شده تلقی میگردد. نیروی خلاقانه زبان سهروردی از مجموعههای متضادی بهره برده است که واژههای متن بهخودیخود واژهها و داستانهای متقابل خود را میطلبند و برمیانگیزانند و بدین ترتیب یک نظم ساختاری پدیدار میشود که میتواند روایتی را خلق کند که با هر خوانش، تفسیر جدیدی را برای خواننده ایجاد میکند. مسائل محوری داستان عقل سرخ بیشتر دینی، عرفانی، اجتماعی و روانشناختی است، که این مسائل همعرض با متن و بینش نویسنده پیش میرود، اما یک مفسر در میان تعینات روشن متن میتواند فهم دینی و عرفانی مستقلی از متن را دوباره بازتولید کند. اما باید گفت که بیشتر مفاهیم داستانهای روایی و عرفانی ازایندست که نمادهای قابل تکراری در آن مشهود است، مفاهیمی رایج در همه اعصار هستند که معمولاً تردیدی در صحت آن وجود ندارد. علت این اطمینان از فهم متن شاید امتزاج چندین افق معنایی در طول تاریخ خوانش اثر است که همگی به یک نقطه ختم میشود. آنچه از متن که میتواند محل مناقشه باشد بیشتر حول محور استعارات و کنایاتی است که میتواند ازنظر هر مفسر معنای متفاوتی بیابد.
منابع:
احمدی، بابک، (1370)، ساختار و تأویل متن، چاپ اول، تهران، مرکز
ایگلتون، تری، (1395)، پیش درآمدی بر نظریه ادبی، ترجمه عباس مخبر، چاپ نهم، تهران، مرکز
پالمر، ریچارد (1395) ، علم هرمنوتيک، ترجمه محمد سعید حنایی کاشانی، چاپ نهم، تهران ، هرمس
پورنامداریان، تقی، (1396)، رمز و داستان های رمزی در ادب فارسی ، تحلیلی از داستان های عرفانی-فلسفی ابن سینا و سهروردی، چاپ نهم، تهران، علمی و فرهنگی
پین، مایکل، (1382)، بارت ، فوکو، آلتوسر، ترجمه پیام یزدانجو،چاپ دوم، تهران، مرکز
خسروپناه، عبدالحسین،(1390)، کلام جدید با رویکرد اسلامی، چاپ دوم، تهران، معارف
ریخته گران، محمدرضا، (1378)، هرمنوتیک و منطق، چاپ اول، تهران، کنگره، .
سیّدعرب، حسن ، (1391) ، نقد و تحلیل رویکردهاي معاصران به سهروردي، تهران، هرمس
گادامر، هانس گئورگ، (1393)، آغاز فلسفه، ترجمه عزت الله فولادوند، چاپ ششم، تهران، هرمس
----------------،(1396)، هرمنوتیک دین و اخلاق، ترجمه شهاب الدین امیرخانی، چاپ اول، تهران، کتاب پارسه
---------------، (1394)، ادبیات و فلسفه در گفت و گو، به کوشش رابرت پاسلیک، ترجمه زهرا زواریان، چاپ سوم، تهران، نقش و نگار
کربن،هانری،ارض ملکوت،ترجمةسیّدضیاءالدّیندهشیری، چاپاوّل ، مرکزایرانیمطالعة فرهنگها، ،تهران
گروندن،ژان،(1395)، درآمدی به علم هرمنوتیک فلسفی، ترجمه محمد سعید حنایی کاشانی،چاپ دوم، تهران،مینوی خرد
نصر، سیّد حسین،(1386) سه حکیم مسلمان،چاپ ششم، تهران، امیرکبیر
مقالات:
پناهی، نعمت الله، (1396) ، «استعارة مفهومی؛ الگوي ادراکی تجربۀ عرفانی در عقل سرخ سهروردي» جستارهای ادبی، سال هیجدهم، شماره 35، صص29-9
ربیع زاده، رؤیا، حیدری، فاطمه،(1397)، تفسیر عالم مثل و تمثل در تمهیدات عین القضات همدانی، فصل نامه تفسیر و تحلیل متون زبان و ادبیات فارسی(دهخدا)، شماره36، صص 76-51
Malpas, J. (2009). "Hans-Georg Gadamer". In E. N. Zalta (Ed.). The StanfordEncyclopedia of Philosophy. Retrieved March 10. 2011. from http: // www . plato. stanford. edu/entries/gadamer
Gadamer, hans Georg,(2004), Truth and Method, Second, Revised Edition
Translation revised by Joel Weinsheimer and Donald G. Marshal, The Tower Building 80 Maiden ane 11 York Road Suite 704 London SE1 7NX
Gadamer, hans Georg,(1992), Hans-Georg Gadamer on Education, Poetry, and History, apply hermeneutic , Edited by Dieter Misgeld and Graeme Nicholson, Published by State University of New York Press, Albany
Sources:
Ahmadī, Bābak, (1991), Text Structure and Interpretation, First Edition, Tehrān, Center
Corbin, Henry, Land of the Heaven, Translation of Ziā-ud-Dīn al-Hashiri, First Edition, Iranian Center for the Study of Cultures, Tehrān
Eagleton, Terry, (2016), Introduction to Literary Theory, translated by Abbās Mokhber, ninth edition, Tehrān, Center
Gadāmer, Hans Georg, (2014), The Beginning of Philosophy, translated by Ezatullāh Fōōlādvand, sixth edition, Tehrān, Hermes
----------------, (2017), Hermeneutics of Religion and Ethics, translated by Shahābōddīn Amirkhānī, first edition, Tehrān, Pārseh book
---------------, (2015), Literature and Philosophy in Dialogue, by Robert Paslick, translated by Zahra Zavarian, third edition, Tehran, Naghsh-o-Negar
Grondīn, Jean, (2016), An Introduction to Philosophical Hermeneutics, translated by Mohammad Saeed Hanāeī Kāshāni, Second Edition, Tehrān, Minōōye Khērad
Palmer, Richard (2016), Hermeneutics, translated by Mohammad Saēēd Hānaei Kashani, ninth edition, Tehran, Hermes
Pournamdarian, Taghī, (2017), Mysteries and Mysterious Stories in Persian Literature, An Analysis of the Mystical-Philosophical Stories of Ibn Sina and Suhrawardī, Ninth Edition, Tehran, Scientific and Cultural
Payne, Michael, (2003), Bart, Foucault, Althusser, Translation of Yazdānjōō Message, Second Edition, Tehrān, Center
Khosropanāh, Abdolhossein, (2011), New Theology with an Islamic Approach, Second Edition, Tehrān, Maaref
Rikhtegarān, Mohammad Rezā, (1999), Hermeneutics and Logic, First Edition, Tehrān, Congress,.
Seyed Arab, Hassan, (2012), Critique and Analysis of Contemporary Approaches to Suhrawardī, Tehrān, Hermes
Nasr, Seyyed Hossein, (2007) Three Muslim Wise Men, sixth edition, Tehrān, Amirkabir
Articles:
Panāhi, Nematullāh, (1396), "Conceptual metaphor; Perceptual Model of Mystical Experience in Suhrawardīs Red Wisdom »Literary Essays, Eighteenth Year, No. 35, pp. 29-9
Rabizādeh, Roya, Heidari, Fātemeh, (1397), Interpretation of the proverbial world and representation in the arrangements of the same judges of Hamedani, Quarterly Journal of Interpretation and Analysis of Persian Language and Literature Texts (Dehkhodā), No. 36, pp. 76-51.
The language of occurrence and transmission of meaning, the hermeneutic reading of the Red Intellect based on Gadamer's theory
Abstract
Now a days any research with a hermeneutic approach seeks to analyze why and explain and analyze a work in order to estimate the amount of interpretation of the commentator from the author's writing. Hans Georg Gadamer is one of the philosophers who, in hermeneutic terms, believe the reader's perception of the text as a kind of re-creation of the text and he believes that when language enters the text from the author's side, it has a new identity and it has a separate existence of its own. He believes that each work can have a separate meaning at any time and for anyone and the interpretation of any commentator, culture, history, language, attitude and philosophical point of view is also effective. This article is written with a philosophical hermeneutic approach and analytical-descriptive method, It seeks to examine the story of Suhrawardi's Red Intellect from Gadamer's point of view and his view of language, where any understanding of the interpreter of language occurs and in the end, it concludes that the central issues of the Red Intellect story are mostly religious, mystical, social, and psychological. In the end, she concludes that the story of the Red Wisdom can be interpreted from a folk tale to a mysterious story, but a commentator among the clear definitions of the text can reproduce the independent religious and mystical understanding of the text. This means that reading the text at any historical moment is changing and reproducing the events of time and the interpreter's insight.
Keywords: Gadamer, Hermeneutics, Event Language, The Red Intellect