Subject Areas : فقه و تاریخ تمدّن
محمد حیاتی 1 , قنبرعلی رودگر 2
1 - گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی، دانشکده حقوق، الهیات و علوم سیاسی، دانشگاه آزاد اسلامی، واحد علوم و تحقیقات تهران، تهران، ایران.
2 - گروه آموزش الهیات، دانشگاه فرهنگیان، تهران، ایران.
Keywords:
Abstract :
تجارت طبرستان از اسپهبدیه(466-606 هـ)تا برآمدن صفویان
چکیده
طبرستان (کمابیش منطبق با استان مازندران کنونی) به سبب بهره مندی از اقلیمی مناسب کشاورزی و وجود جنگلهای انبوه و معادن غنی و نیز داشتن مرزهای طولانی با دریای خزر، که هم از خشکی هم از دریا به ولایات دیگر سرزمینهای اسلامی و نیز نواحی بیرون از دارالاسلام راه داشته، به لحاظ بررسی تاریخ اقتصادی و بازرگانی درخور توجه بسیاراست. تجارت طبرستان علاوه بر این مختصات طبیعی و اقلیمی، متأثرازاوضاع سیاسی و شیوه های حکمرانی سلسله های حکومتگر محلی و مرکزی و نیز قدرتهای رقیب مجاور که هر کدامشان درمقاطعی براین ناحیه یا بخشهایی از آن سلطه داشته اند، بوده است. استقلال نسبی سیاسی و اقتصادی اغلب حاکمان محلی که بر طبرستان حکم می راندند و برای حفظ موقعیت سیاسی، نظامی و اقتصادی خود از شرایط ویژه اقلیمی طبرستان، بهره می گرفتند. کالاهای طبرستان از هند تا مکه از شمال دریای¬خزر تا عراق خریداران خاص داشت. سؤال اصلی این پژوهش آن است که ازدوره اسپهبدیه تا برآمدن صفویان(905هـ) وضع تجارت این منطقه چگونه بوده و سیاستهای حکومتگران چه تأثیراتی برحیات تجاری طبرستان داشته است. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی و با استناد به منابع کهن و تحقیقات جدید به بررسی وضع تجارت طبرستان پرداخته و کوشیده تا پاسخی ولو ناقص که ناشی ازمحدودیت و سکوت منابع است برای این پرسش ارائه کند؛ ازمجموع مطالعات چنین برمی آید که شرایط ویژه اقلیمی طبرستان، موجب شکوفایی و بالندگی اقتصاد و بالمآل تجارت این ناحیه شده است. هم چنین این منطقه به دلیل موقعیت ویژه جغرافیایی و قرارگرفتن بر سر راههای تجاری شمال-جنوب و نزدیکی به جاده ابریشم، مرکز صادرات و واردات کالاهای مختلف بوده است. برخی از حکومتهای محلی مانند اسپهبدیه نقش فراوانی در رونق فعالیت های تجاری داشته اند؛ گرچه در عین حال به سبب دست اندازی حکومت هایی مانند، غزنویان، خوارزمشاهیان، تیموریان به ویژه مغولان آسیب هایی متحمل شده است و صدماتی بر پیکره اقتصادی و سیاسی آن فرودآمد.
کلیدواژهها: تاریخ طبرستان،تاریخ اقتصادی طبرستان،دریای خزر،تجارت طبرستان.
مقدمه
طبرستان واقع درساحل جنوبی دریای خزر ازغرب به گیلان و دیلمستان و از شرق به گرگان(گلستان کنونی) محدود بوده است. رشته کوه البرز طبرستان را به دو قسمت جلگهای و کوهستانی تقسیم کرده و از همین روی این ایالت از بخش داخلی ایران جدا شدهاست. طبرستان متشکل از جلگهها، علفزارها، سواحل شنی تا جنگلها و کوهستانهای ناهمواروهمیشه پوشیده از برف است. به سبب همین وضع جغرافیایی و طبيعى، طبرستان در بسیاری از زمانها کانون رویارویی نیروهای خارجی و قوای محلی بوده است. ازشهرهای مهم در دوره مورد پژوهش میتوان به ساری، آمل، رویان، لاریجان اشاره کرد(ابن اسفندیار،1366: 108).
تجارت طبرستان در فاصله اسپهبدیه تا برآمدن صفویان متاثرازاوضاع سیاسی و نیز شرایط اقلیمی و طبیعی طبرستان به ویژه آب فراوان و خاک حاصلخیزآن و مرزها و راههای دریایی و زمینی و مزیتهای نسبی آنجا بوده است. این که حکمرانان مختلف در دورههای تاریخی چه سیاستهایی را برای توسعه تجاری و اقتصادی در پیش گرفته و این سیاستها چه تاثیر داخلی و پیرامونی داشته بخشی ازمسائل این پژوهش است. تجارت در این دوره، برشبکه ای از راههای زمینی و شهرهای بندری متکی بود. موقعیت جغرافیایی و نقش واسطه ای طبرستان میان تجارمناطق شمال و غرب دریای خزربا مناطق مرکزی و جنوبی ایران بوده و نزدیکی به جاده ابریشم به اهمیت تجاری طبرستان در دوره مذکور افزوده بوده است.
در این مقاله نگارندگان میکوشد با تکیه بر منابع معتبرتاریخی و جغرافیایی جنبههای گوناگون حیات اقتصادی و تجاری وعوامل رکود و رونق تجارت را دردوره مورد نظر، به ویژه با عنایت به شرایط سیاسی و نیز وضع طبیعی و اقلیمی آنجا ریشهیابی کند و درواقع به بررسی ساختار تجاری طبرستان و تحولات ناشی از رشد تجاری آنجا در حدفاصل اسپهبدیه تا برآمدن صفویان بپردازد.
سلسلههای حکومتگر
در سدههای مورد بحث خاندانهای مختلفی در طبرستان حکومت میکردند که معروفترین شان یکی شاخه دوم باوندیان به نام اسپهبدیه/ اصفهبدیه (حک. 466-606 هـ) بوده که مرکز حکومت آنها ساری بوده است. فرمانروایان این سلسله علاوه بر طبرستان گاه گیلان و ری و قومس را زیر سلطه داشتند. آنها مدتی از طرف سلجوقیان و سپس از جانب خوارزمشاهیان در طبرستان حکم راندند.
یکی از فرمانروایان مشهور این سلسله شاهغازیرستم (حک. 536-558 هـ) بود که دوره باشکوه تجاری طبرستان را رقم زد(ابن اسفندیار،1366: 2/89). حکومت حدود سیوپنج ساله اسپهبد حسامالدوله اردشیربنحسن (حک. 567-602 هـ)نیز، مورد توجه مورخان بوده او توانست دورهای از آبادانی را در طبرستان ایجاد کند و با پادشاهان مناطق مختلف نیز ارتباط سیاسی برقرارکرده بود(ابن اسفندیار،1366:2/132). بهگفته ابناسفندیار نویسنده مهمترین تاریخ محلی این ناحیه، با نام تاریخ طبرستان در این دوره طبرستان «چون حرم مکه امن و چون کعبه خلایق بود»(همان:1/115). در ایام حج، عَلم او را مقابل علم خلیفه میبردند و علم سایر سلاطین و ملوک به دنبال او(همان،2/154). ظهیرالدین فاریابی در قصاید خود او را ستودهاست:
شاید که بعد خدمت سی سال در عراق نانم هنوزخسرو مازندران دهد(همان،1/121).
حکومت دیگر شاخه سوم باوندیه به نام کینخواریه(حک. 635-750 هـ)، به پایتختی آمل بود. اولین فرمانروای آن ابوالملوک اردشیر دوم حسامالدوله سوم و آخرینشان فخرالدولهحسن بوده که به دست کیاافراسیاب چلابی برافتاد( مشکور،1361:بیست وسه). این شاخه پس از هجوم مغولان، پایتخت را از ساری به آمل انتقال دادند(مرعشی،تاریخ طبرستان و رویان و مازندران:119،1361). تا هم از مغولان دورتر باشند و هم اردشیرمیخواست به استنداران پادوسبانی رستمدار، که در غرب طبرستان بودند، نزدیک باشد.(همانجا؛ رمضانی،137:1393). البته حکام این شاخه اغلب دستنشانده ایلخانان بودند و باآنکه خود را شاه مازندران مینامیدند قلمروشان از اسپهبدیه محدودتر بود(سجادی،مدخل آل باوند،595). از فرمانروایان مشهور این سلسله میتوان به اردشیردوم(حک.635-647 هـ)و یزدجردبنشهریار(حک.675-698 هـ)اشاره کرد؛ در دوره فرمانروایی یزدجرد تمام مازندران زیر سلطه او بود و شهرآمل بسیار آباد شدهبود. او به «سیاست رعایا و تدبیر ملک و عدل و داد شهره بود»(مرعشی،40:1361). طبرستان در زمان او دارای امنیت و رونق نسبی بود به طوریکه یک مأمور میتوانست پیاده در تمامی طبرستان مالیات را جمع کند(همان،119). در زمان نصیرالدولهشهریار (حک.698-725 هـ) او ولایت کلارستاق (نزدیک تنکابن فعلی) را آباد کرد و شهر و بازار روزانه در آنجا بنیاد کرد(آملی،162:1393).
در دوره کینخواریه، سال 743 هـ امیر مسعود سربداری به طبرستان لشکر کشید و توانست آمل را تسخیرکرد اما مدتی بعد در سال 745هـ رستمدار کشته شد(میرخواند،5/4511: 1380).آخرین امیر این خاندان، فخرالدولهحسن (حک.734-750 هـ)بود که به دست کیاافراسیاب کشتهشد(مرعشی،تاریخ طبرستان و رویان و مازندران،120:1361). سپس حکومت برای مدت کوتاهی به کیاافراسیاب چلابی/چلاوی رسید تا آنکه بزودی مرعشیان حکومت را از او گرفتند. در مجموع باوندیان با بیش از هفتصد سال حکومت در بخشهای مختلف طبرستان، سعی داشتند رضایت نسبی اهالی طبرستان را جلب کنند. به گفته ابن اسفندیار: "خراج های طبرستان{در زمان باوندیان} سهل و آسان بود و نه بر بررعایا نه بر معارف و ارباب خراج نبود"(ابن اسفندیار، 1366: 1/81).
یکی دیگر از سلسلههای حاکم بر طبرستان در دوره مورد نظر پادوسبانیان (حک. 45-1006 ه)بود گرچه بعضی از پژوهشگران مدت فرمانروایی این سلسله را از سال 45 تا 1006 هـ در منطقه رستمدار و رویان و نور و کجور (یعنی نواحی بین گیلان وآمل) میدانند( مشکور، مقدمه کتاب تاریخ طبرستان و رویان و مازندران،بیستوچهار؛شایان،عباس،193:1364). ولی عدهای معتقدند، خاندان پادوسبان پس از فتح طبرستان به دست مسلمانان برافتاد و در قرن چهارم کسانی دیگر به نام "استنداران" بررویان حکومت کردند و تابع حکام و فرمانروایان بزرگتر بودهاند(مادلونگ،1378:،صص146-158) بههررو حتی اگر طول مدت فرمانروایی آنها درست باشد از یک طرف دامنه نفوذ آنان خیلی محدود بوده و از سویی در بیشتر دورهها آنان فرمانروایان تحت سلطه حکومتهای دیگر بودهاند تا حاکمان مستقل و مقتدر. بعضی از فرمانروایان این سلسله به آبادانی و پیشرفت توجه داشتهاند. بهگفته مرعشی در زمان نصیرالدوله شهریار (حک.717-725 هـ )، یکی از امیران پادوسبانی، "ولایت کلارستاق(نزدیک نوشهر کنونی) در هیچ وقتی چنان معمور نبود که در ایام دولت او بود"( مرعشی،تاریخ طبرستان و رویان و مازندران ،37). در دوره تاجالدوله زیار(حک.725-734 هـ)نیز آبادانی و پیشرفت منطقه رویان و رستمدار ادامه داشت. آملی سیاست و تدبیر ملک و درستی و راستی اورا ستود(آملی،166:1393). در زمان او در آمل بیش از هفتاد مدرسه وجود داشت(گیلانی،51:1353). در زمان جانشین او، جلالالدوله اسکندر،(حک.734-761هـ)شهرکجور که به واسطه حمله مغولان خراب شده بود دوباره نوسازی شد(آملی،166). پادشاهان این سلسله در آغاز لقب اسپهبد، سپس عنوان استندار و بالاخره عنوان «ملک»داشتند( تاریخ طبرستان و رویان و مازندران ، بیستوپنج).
مرعشیان (حک. 760-1005ه) نیز سلسله دیگر حاکم بر طبرستان بودهاند.سادات مرعشی، پیش از قرن هشتم هجری از مرعش(= شهری درمرز شام و بلاد روم،یاقوت، ،5/107. )،به نواحی مختلف ایران آمده بودند. یکی از نامدارترین آنان میرقوام الدین معروف به میربزرگ بود که در نیمه دوم قرن هشتم در مازندران خروج کرد و با غلبه بر افراسیاب چلابی،که در آمل حکومت داشت(حافظ ابرو،1395: 1/313). به زودی در سرتاسر مازندران سلطه و فرمانروایی یافت و حکومت مرعشیان را در سال 760 هـ تاسیس کرد(میرخواند،5/4488،4489: 1380)؛ او و فرزندانش نزدیک به دو قرن در مازندران فرمانروایی کردند؛
بعد از میرقوام پسرش میرکمالالدین (حک. 781-795هـ)به حکومت رسید که در زمان او تیمور گورکانی به مازندران حمله کرد و بعد از تصرف آمل به سال 794 هـ سادات را با کشتی به ماوراالنهر فرستاد( حافظ ابرو،2/748 ؛میرخواند،6/4784)، و سپس آمل و ساری را غارت کرد طوریکه بهگفته مرعشی «در تمامی ممالک مازندران خروس و ماکیانی نماند که بانگ کند»( مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، 237)؛ و بدین ترتیب وقفهای در حکومت مرعشیان بوجود آمد، اما پس از مرگ تیمور، سادات با اجازه گرفتن از شاهرخ، پسر تیمور، به مازندران برگشتند و به عنوان امیران باجگزار تیموری حکومتشان را از سر گرفتند(همان،245). بعد از تیموریان، مرعشیان خراج به آق قویونلوها میدادند؛ دراواخر حکومت مرعشیان، اختلافهای داخلی بین سادات مرعشی، هم موجب ضعف و انحطاط آنها را فراهم کرد و هم باعث رنج و سختی برای مردم طبرستان شد(همان،320).در مجموع دوره حکومت مرعشیان به علت هجوم تیموریان، درگیری داخلی سادات مرعشی، عدم توجه کافی مرعشیان به اقدامات اقتصادی، دوره رونق و رشد اقتصاد و تجارت به حساب نمیآید.
همزمان با سلسلههای محلی، حکومتهایی خارج از طبرستان در همین دوران به طبرستان حمله آوردند.در دوره سلجوقیان با آنکه بیشتر طبرستان به صورت مستقل اداره میشد(لمبتون،سیری در تاریخ ایران،53:1363). ولی آنها چندین بار به طبرستان یورش بردند و خرابیهای فراوان بهبار آوردند( ابناسفندیار،2/159،160). در زمان حکومت خوارزمشاهیان ابتدا اسپهبدان طبرستان خواستار همزیستی مسالمتآمیز با آنان شدند و حتی با خوارزمشاه از طریق وصلت مراتب خویشاوندی برقرارکردند تا دفع خطر کنند (بارتولد،61:1375). ولی سرانجام درسال 606 هـ سلطان محمد خوارزمشاه، طبرستان را به تصرف درآورد. طبرستان تا سال 617 هـ تحت حاکمیت خوارزمشاهیان بود(شایان،205:1364؛آشتیانی،10:1386) . با ورود مغولان اوضاع دگرگون شد. مغولان در تعقیب سلطان محمد خوارزم شاه،که ابتدا در قلعه ایلال مازندران متحصن شده بود(زیدری نسوی،58:1365؛ قاضی منهاح سراج،333:1391؛ جوینی،2/458: 1387)، خرابیهای فراوان درمازندران به بار آوردند(شبانکاره ای،241:1376؛ گیلانی،50: 1353). نابودی شهرها،کشتار و قتل ثمره این حملات بود(ابن الاثیر، 7/579. 1414ق). بهتعبیر مرعشی:«خرابیهای بسیارکردند و قتل به افراط نمودند»( مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، 40، 118.). بهگزارش نویسنده تاریخنامه هرات، شاهزاده یسور مغولی در حدود سال 690 هـ به مازندران حملهکرد و نزدیک به ده هزار تن از سادات و اشراف و بزرگان خاندانهای قدیم را اسیر کرد و «تمامت بوم و بر آن را بکندند و بسوختند... و چندان غنایمی دردست شاهزاده یسور افتاد که بر حصر و عدّ آن جز خداوند کسی را علم حاصل نیامدی( سیفی هروی، 94،149: 1381). یسور بیشتر بلاد و اماکن و مساکن مازندران را خراب کرد(همان،691). بدین ترتیب رشد تجاری طبرستان متوقف شد.گرچه بعد از تثبیت حکومت ایلخانان آنها سعی در آبادانی ایران و طبرستان داشته اند ولی رشد اقتصاد و تجارت تا دوره صفویان احیا نشد.
تجارت طبرستان
با توجه به استقلال نسبی طبرستان از خلافت اسلامی و عدم توجه کافی منابع جغرافیایی و تاریخی به این ناحیه، وضع بازرگانی و تجارت این سرزمین به طور واضح روشن نیست. اما با وجود این میتوان از لابه لای متون تاریخی، جغرافیایی، ادبی و... از وضع تجارت این ایالت آگاهیهایی بدست آورد.
تجارت دارای شاخصهها و ویژگیهای متعددی بوده است که به آنها اشاره میکنیم.
الف. همپیوندی باشهرنشینی
بین تجارت با شهر و شهرنشینی ارتباط تنگاتنگی هست. اساسا پیشرفت و انحطاط تمدن رابطه نزدیک با پیشرفت و زوال شهرنشینی دارد؛ میتوان گفت نخستین پیششرط برای بقای شهر، وجود و دوام بخش کشاورزی با مازاد محصول بوده است)میلز،1375:،5،6)
مهمترین عامل پیدایش و توسعه شهرها اقتصادی و یکی از مهمترین جنبههای کالبدی شهرها بازار است(اکبری،1396: 13).در تشکیل بنیادهای شهری و اجتماعی ایران بعد از اسلام نقش عوامل چهارگانۀ: اصناف و بازار، مسجد جامع و طلاب علوم و فنون، محلات و دارالحکومه مهم بودهاست(پارسی،1393: 62).
درطبرستان شهرهای فراوانی با این شاخصهها وجود داشته است. در بخش جلگهای طبرستان، به سبب رونق اقتصادی شهرنشینی و بازرگانی توسعه بیشتری داشته و شهرها و روستاها به هم پیوسته بودهاند؛ اما در نواحی کوهستانی به دلیل جغرافیایی اقتصاد آنجا رونق کمتری داشته و شهرهای کمشمارتری در آنجا وجود داشته است.
ابناسفندیاراز نزدیک به سی شهر درمناطق کوهستانی و جلگهای طبرستان نام برده که دارای مسجد جامع و بازار بودهاند(ابن اسفندیار،1/74). بنابراین با توجه به تاکید مورخان و جغرافیانویسان بروجود شهرهای فراوان در طبرستان، میتوان چنین برداشت کرد که اقتصاد و تجارتی پویا دراین منطقه وجود داشته است.
عموم حاکمانی که در طبرستان به بنای شهرها همت میگماشتند به ساخت بازار نیز، به عنوان هسته مرکزی اقتصادی و تجاری شهر، توجه ویژه نشان میدادند؛ منابع تاریخی وجغرافیایی از حاکمان محلی و غیرمحلی طبرستان که به احداث شهر و بازارهمت گماشتند یاد کردهاند؛ امیر محلی لارجان/ لاریجان به نام منوچهر مرزبان، در زمان اسپهبد شاه غازی رستم باوندی، قلعه کهرود(در لاریجان) را چنان آباد کرد که بازرگانانی از هند و روم و مصر و شام به آنجا میآمدند و بازار فروش کالاهای طبری نیز درآنجا پررونق بود(ابن اسفندیار،2/99؛ برزگر،2/86) یکی از امیران باوندی، نصیرالدین شهریار (حک.717-725 هـ .)، در کلارستاق(نزدیک نوشهر کنونی) شهر و بازار بنیاد نهاد( آملی،162؛ مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، 37). که بازرگانان و پیشه وران از هر سو بدانجا روان بودهاند(آملی،162؛ برزگر،2/411 ). در سال 769 هـ، سیدکمالالدین بن قوام الدین مرعشی شهر و بازار ساری را بازسازی کرد(مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، 195 )؛ و برادرش سیدفخرالدین، از امیران محلی منطقه رویان در زمان حضورش در ولایت ناتل (نور امروزی)، قصر و حمام و مسجد و بازار ساخت و چنان رونقی به این منطقه داد که بهگفته مرعشی"رشک روضه برین گشت"( همان،211). اینها همه نشان وجود شهرهای فراوان و بهتبع رونق بازارها در طبرستان است.
نکته قابل ذکراینکه، رابطهای معنادار بین رشد و شکوفایی تجاری و اقتصادی شهرها با حضور دانشمندان، اطبا، منجمان و ثروتمندان در شهرها وجود دارد و اساسا یکی از شاخصههای پیشرفت و رفاه اقتصادی و اجتماعی در دورههای مختلف همین نکته بوده است. گفتههای مورخان و جغرافیانویسان درباره طبرستان مؤید همین نکته است؛ مثلا نویسنده معجم البلدان آمل را شهری وصف میکند که در آن « علمای بسیار است به هر علمی»( یاقوت حموی،1/57: 1397ق). ابناسفندیار نام دهها تن از نامآوران طبری از شهرهای مختلف طبرستان را که در زمینههای گوناگون علمی، فرهنگی، اقتصادی و... طی قرون متمادی فعالیت داشتهاندآورده است(ابن اسفندیار،1/ 90 - 139 ).
ب.تاثیر سیاستهای امیران و حاکمان باوندی، شاخه اسپهبدیه (حک. 466-606 هـ.) بر رشد تجاری طبرستان
سه شاخه حکومت باوندی که یکی از طولانیترین فرمانرواییها در طبرستان بودهاند، در دوره حکومت خود موجد تاثیرات اقتصادی و تجاری در طبرستان شدند؛ البته درباره نقش و تاثیرات شاخه سوم (کینخواریه(حک.635-750 هـ..) اشارات اندکی در منابع آمده، ولی درباره سیاستهای بازرگانی دومین شاخه باوندی، یعنی اسپهبدیه، (حک. 466-606 هـ.) مطالب درخور توجهی در تاریخ طبرستان ابناسفندیارآمده که به آن اشاره میکنیم.
یکی از برجستهترین امیران باوندی، شاه غازی رستم (حک. 536-558 هـ..) بوده که میتوان دوره او را عصر طلایی حکومت باوندیان نامید. او علاوه برطبرستان تا جاجرم و گرگان و بسطام را زیر فرمان داشت. وی برای آبادانی طبرستان فرمان داد سه سال مالیات از اهالی برداشته شود(ابن اسفندیار،2/83). و برای پیشبرد و ساماندهی اوضاع تجاری و بازرگانی در شهرهای مختلف، چون ری، بغداد، اصفهان، خوارزم، مکه و سیواس محلی را به امور بازرگانی اختصاص داد (به اصطلاح امروز اتاق بازرگانی) و نمایندگانی از جانب او در آن شهرها بودهاند که هر یک صد تا دویست هزار دینار تنخواه در اختیار داشتند تا برای دولت او خرید و فروش کنند( ابن اسفندیار ،2/89). او هر اندازه گندم که به دست میآورد نخست آذوقه سالانه مردم را تامین میکرد و مازاد برآن را به دامغان و استرآباد صادر میکرد؛ بدین منظور صدها استر و میرآخور داشت( همانجا؛ مهجوری،1381: 1/250). همچنین او بازرگانی خارجی با مناطق شمال دریای خزر را گسترش داد. بهگفته ابناسفندیار:« از اول عمارت، طبرستان تا به امروز هرگز چنان معمور نبود که به عهد او»( ابن اسفندیار،2/105). شاه غازی از پادشاهان تاثیرگذار در زمینه تجارت و بازرگانی طبرستان بوده است.
مظفری دوره شاه غازی را اینگونه وصف کرده است:
جنت عدن است گویی کشور مازندران در حریم حرمت اصفهبد اصفهبدان(همان،2/84).
در همین دوره، دراواسط قرن ششمهجری، منوچهر مرزبان، یکی از امیران محلی لارجان زیر نظر باوندیان، ولایتلارجان، به ویژه قلعه کهرود را چنان آبادان کرده بود که بازرگانانی ازهند و مصر و شام به این منطقه میآمدند(ابن اسفندیار،2/99)؛ همین تدابیر باعث رشد تجارت و بازرگانی شده بود. آبادانی زمان شاه غازی در دوره حسام الدوله اردشیربن حسن باوندی(حک.562-602 هـ.)، ادامه پیدا کرد. در زمان او به حرفهها، در مناطق مختلف طبرستان اشاره شده که میتوان آنرا بازار پیشهوری یا پیشهوران و از مقوله کسب و کارهایی غیر از کشاورزی و دامپروری و البته به بازرگانی و صنعت ارتباط داشت دانست( اسلامی، تاریخ مازندران،2/601). به گفته ابن اسفندیار هفت هزار مرد خاصه و خاصه در، برای دربار اسپهبد حسام الدوله باوندی کار میکردند( ابن اسفندیار، 2/124). از این جمله میشود فهمید که هفت هزار مرد اهل تخصص و فن در دربارش کار میکردند( اسلامی، تاریخ مازندران،2/601). او بازارچههایی در سراسر طبرستان ایجاد کرد( برزگر،2/322). و به وضع بازرگانی توجه نشان داد؛ و با سران دولتهای مختلف از مصر و شام تا سلاطین خوارزمشاهی و... ارتباط سیاسی و تجاری برقرار کرد که به آبادانی و شکوفایی بازرگانی طبرستان انجامید(ابن اسفندیار،2/132 ). بخششهای فراوان او به دانشمندان و بقاع متبرکه و...هم نشان دیگری از رونق عصر اوست. (ابن اسفندیار،1/119،120).
ج. راههای تجاری
راهها در توسعه روابط تجاری در طول تاریخ بسیار تاثیرگذار بوده است. درواقع حمل و نقل کالاها بدون راههای مناسب و تامین امنیت آنها ناممکن است. در گذشته رشتهکوهها مانع طبیعی مهمی بر سر راه حمل و نقل بودند، در مقابل رودخانهها که گاه مانع طبیعی مسیر آمدوشد کاروانها بودند، معمولاً چون شاهراههایی کار تجارت و ارتباطات را تسریع میکردند؛ چنانکه دشتها نیز کار حمل و نقل را آسان مینمودند. همچنین دریاها نیز مسیرهای مناسبی برای توسعه بازرگانی بودهاند( برگر، 126، 127)؛ عوامل مهمی که طبرستان از همه آنها عوامل برخوردار بودهاست.
1. راههای زمینی
شمال ایران بهویژه طبرستان به سبب شرایط اقلیمی متفاوت نسبت به سایر نقاط ایران و به علت داشتن جنگلهای انبوه،کوههای صعبالعبور و باتلاقهای بسیار، راههای زمینی سهلالوصول کمتری داشته است و این ویژگیهای طبیعی در ایجاد شبکه راههای ارتباطی منظم، به ویژه در ارتباط با بخشهای واقع در ماوراء جبال البرز، مانع ایجاد میکرد، به طوری که در بسیاری از منابع متقدم به این موضوع اشاره شده است. بیهقی که خود در لشکرکشی سلطان مسعود به طبرستان حضورداشته، یکی از دشواریهای این لشکرکشی را راههای صعبالعبور طبرستان دانسته و نوشتهاست:« این راهها که آمدیم و دیگر که رفتیم سخت تنگ بود چنانکه دو سه سوار بیش ممکن نشد که بدان راه برفتی. از چپ و راست همه بیشه بود همواره تا کوه... زمینش چنان بود که هر ستوری که بر وی برفتی فرو شدی تا گردن. حصانت آن زمین از این است»( بیهقی،1375 : 589، 590)؛ سه سده بعد چون تیمورگورکانی به جنگلهای انبوه طبرستان رسید و دریافت که عبور لشکر به شدت دشوار است، عدهای را مأمور کرد تا درختهای مسیر را قطع کنند( حافظ ابرو ، 2/746). البته این گزارشها بدین معنا نیست که راههای زمینی قابل استفاده در حمل و نقل و تجارت نبوده، بلکه مراد آن است که طبرستان در مقایسه با سرزمینهای هموار مناطق دیگر راههای مناسب کمتری داشته است.
با توجه به اهمیت راهها به عنوان تسهیل کننده روند تجارت و مشکلات ویژه طبرستان در این زمینه، بعضی از حاکمان به راههای زمینی توجه داشتند. .یکی از اقدامات شاهغازی رستم (حک:.536-558 هـ.) ساخت پلهای فراوانی از تمیشه در شرق طبرستان تا گیلان بود(ابن اسفندیار،2/104). البته توجه به ساخت و ساز راهها و پلها فقط مخصوص حاکمان و امیران نبود. ابناسفندیار از شخصی به نام ابواسحق ابراهیم بن مرزبان یاد میکند که از معاریف طبرستان بود و از اموال خود راهها و پلهایی در طبرستان و رویان ساخت و سهلبنمرزبان نامی نیز راههایی را درلارجان نوسازی کرد و ایمن گردانید( همان،1/122.).
راههای زمینی طبرستان به دو دسته تقسیم میشده: نخست راههایی که مناطق داخل طبرستان را به یکدیگر متصل میکرد؛ دسته دوم راههایی که طبرستان را به سرزمینهای بیرون از آن پیوند میداد.
1-1. راههای داخلی
در داخلِ طبرستان مهمترین راهها از شهر مرکزی آن، یعنی آمل آغاز میشد که از یک سو به سمت غرب یعنی ناتل و چالوس و ازآنجا تا کوهستان دیلمان امتداد مییافت. این راه تا چالوس از مناطق هموار عبور میکرد و سپس از میان کوه گذشته و ازشهرهای کلار و کجور به سمت گیلان ادامه پیدا میکرد.
راه دیگر از آمل به طرف شرق میرفت و از شهرهای مامطیر (بابل امروزی) و ساری گذشته، به تمیشه میرسید. تقریبا تمام این راه از میان دشتهای هموار میگذشت و به سبب وجود رودها و مسیلهای متعدد این مسیر پلهای بسیاری در نقاط مختلف میان راه تعبیه شده بود( پرگاری،1393: ،168، 169).
2-1. راههای خارجی
دو راه طبرستان را به نقاط خارج از این منطقه مرتبط میساخت که یکی از آنها در امتداد راه آمل به تمیشه بود و سپس از آنجا به استرآباد و گرگان کشیده میشد و ازآنجا دو شاخه میشد: یک شاخه به سوی خراسان امتداد مییافت و دیگری به سوی شمال به دهستان میرفت. راه دیگری که طبرستان را به نقاط بیرون از آن متصل میکرد، راه آمل به ری بود؛ این راه که از آمل به سمت جنوب کشیده میشد، از میان دره هَراز و گردنههای متعدد عبور میکرد و سرانجام به ری منتهی میشد( بیهقی، 606.).
راه زمینی دیگر طبرستان راهی ساحلی بود که از غربیترین نقطه آن ، یعنی از رامسر فعلی در مرز گیلان تا شرقیترین نقطه طبرستان یعنی گرگان، در بخش جلگهای و به موازات و نزدیک به ساحل دریای خزر امتداد داشته و در منابع بارها از آن سخن رفته است( ابن اسفندیار،2/144؛ مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، 133).
2. مسیرهای تجارت دریایی
بهسبب باتلاقی شدن طبرستان در مواقع بارندگی و وجود جنگلهای انبوه و نیز رشته کوههای نواحی جنوبی،دریا مسیر مناسبتری برای ارتباطات و تبادلات خارجی بود. از طرفی نزدیکی طبرستان به دریا باعث شد این منطقه از راه دریای خزر با مناطق پیرامون این دریا ارتباط داشته باشد. بهگفته مسعودی از بنادر طبرستان و گرگان کشتیهای تجاری به سمت باکو، که دارای نفت بود، میرفتند( مسعودی، مروج الذهب،1/182). شهر آتل (=پایتخت دولت خزران) که در ساحل رود آتل( ولگا) قرار داشت نیز در تجارت دریایی نقش بسزایی داشتهاست. شهر دربند(= باب الابواب)در ساحل غربی دریای خزر یکی از مسیرهای دریایی بین طبرستان با مناطق شمال غربی دریای خزر بود. بیتی ازخاقانی شروانی، بیانگر مسیر شروان و قفقاز به خراسان در آن روزگار است که از راه دریا به طبرستان میرسیده و از گرگان میگذشته است:
سوی دریا روم و بر طبرستان گذرم کافتخار طبرستان به خراسان یابم
چون ز آمل رخ آمال به گرگان آرم یوسف دل نه به گرگان، به خراسان یابم( خاقانی297)
بندر دهستان هم که یکی از شهرهای باستانی در مشرق دریای خزر بود.یکی از مقصدهای بازرگانان طبرستانی برای تجارت بود که به این بندر رفت و آمد داشتند.
نکته قابل توجه در ارتباط دریایی با مناطق اطراف اینکه، طبرستان، از دوره مغول تا صفویه، به خوارزم وصل میشد؛ زیرا براساس اسناد تاریخی تا دوره صفویه آب آمودریا به دریای خزر میریخته(بارتولد،102). ولی بعدها رود مزبور به سوی دریاچه آرال تغییر مسیر داد(همان،100،102)؛ مثلا در ماجرای تبعید امیران مرعشی توسط تیمور گورکانی در سال 794 هـ ا ز طبرستان به خوارزم، حافظ ابرو که خود در لشکرکشی تیمور حضور داشته نوشته است سران مرعشی را با کشتی به خوارزم فرستادند( حافظ ابرو، 2/748). بهگفته مرعشی:«درفرضهها (بندر) کشتیها آماده کردند و سادات را در کشتی نشانده و به آغریجه(=مصب آمودریا، جایی که آب آمودریا به دریا خزر میریخت(بارتولد،117). بردند و سپس از آنجا به جیحون ماوراءالنهر بردند»( مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، 236؛ عبدالرزاق سمرقندی، 1/655؛گیلانی، 55.). بارتولد ضمن اشاره به این سند و اسناد دیگرمعتقد است از دیدگاه تاریخی جای تردیدی نیست که آب آمودریا تا مدتها پس از عصر مغولان به دریای خزر میریخته است بنابراین میتوان گفت طبرستان از راه دریای خزر و جیحون/ آمودریا با خوارزم ارتباط داشته( بارتولد، 100، 102)؛ در این صورت، میتوان تصور نمود از این مسیر هم کالاهای تجاری و بازرگانی مبادله میشده است.
بندر آبسکون (نزدیک گرگان)، مقصد دیگر تاجران بود؛ کشتیها از این بندر برای تجارت به سوی آمل میآمدند(مسعودی، مروج الذهب، 1/182 ). مسعودی از سفر دریایی خود از سواحل گرگان تا طبرستان سخن گفته است(همان،1/123).
طبرستان علاوه بر ارتباط دریایی با نواحی شمال و شرق و غرب دریای خزر، از طریق دریا با گیلان نیز رفت و آمد داشتند.(ابن اسفندیار،1/237) از بنادر اهلم و فریدونکنار طبرستان به بنادر هوسَم و کوتَم گیلان هم ارتباط دریایی وجود داشته. مرعشی یکی از اقدامات سیدرضا کیا (829 هـ )، از امیران سلسله کیای شرق گیلان، را ترمیم بندرهوسم (=رودسر) و آبادی این منطقه ذکر کرده، مینویسد از بندرهای مازندران کشتیبانان بسیار به آن جا آمده، کشتیهای بزرگ بنیادکرده و قایقهایی متعدد در آب روان بودهاند( مرعشی، تاریخ گیلان و دیلمستان، 99،142). در واقع بندر هوسم یکی از بنادر مهم ارتباطی بین گیلان و طبرستان بوده است( عظیمی، 205)، مستوفی از بندر کوتم در گیلان نیز نام میبرد که با بنادر گرگان و طبرستان و شروان ارتباط بازرگانی داشته است( مستوفی،203). از بندر فریدونکنار در طبرستان به عنوان بندری فعال در قرن هشتم نام برده شده است(همان،388). میتوان گفت در دوره مورد پژوهش ارتباط دریایی و بازرگانی بین بنادر مهم گیلان مانند هوسم و کوتم به بنادر اهلم و فریدونکنار طبرستان برقرار بوده است که احتمالا علاوه بر کالاهای تجاری برای جابجایی مسافر هم استفاده میشد.
علاوه بر ارتباط دریایی طبرستان با مناطق دیگر، در داخل طبرستان نیز از راه دریایی برای حمل و نقل مسافر و کالا استفاده میشد و بیشتر شهرهای طبرستان بنادری داشته( مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران ، 281 ، 248، 236)؛ در منابع تاریخی بارها درباره سفر با کشتی بین شهرهای مختلف طبرستان سخن به میان آمده است(ابن اسفندیار، 2/144؛ مرعشی، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، 117 ). در حکایتی از سیاستنامه به گشت و گذار درسواحل آمل سخن به میان آمده است( خواجه نظام الملک طوسی، 239).
د. روابط تجاری خارجی طبرستان
طبرستان به دلیل امکانات بالقوه و بالفعل کشاورزی و مازاد تولید از یک سوی، و بسیاری راههای ارتباطی در خشکی و دریا از سوی دیگر، ظرفیت لازم و کافی برای صدور تولیدات و محصولات را داشته است.
1-1. روابط تجاری طبرستان با سرزمینهای اسلامی
در اوایل دوره اسلامی که«طبرستان مملکتی منفرد بود و پادشاه یکی، و اهل طبرستان را به هیچ چیز که از دیگر ولایات آورند، حاجتمندی نبود»( ابن اسفندیار،1/77،78)، ارتباط بازرگانی قابل ذکری بین طبرستان و سایر سرزمینهای اسلامی گزارش نشده است؛ اما به تدریج با حضور و نفوذ مسلمانان و اعراب در طبرستان و شناخت آنها از قابلیتهای طبرستان شاهد روابط تجاری گستردهتر بین این مناطق هستیم به طوریکه طبرستان سرزمین مهم برای بازرگانان به شمارمیآمد(طوسی، 246).
در عصرعباسیان از طبرستان سینیهای چوبی به بغداد صادر میشد( جرجی زیدان، 5/977). در بازارهای اصفهان انواع صنایع و ابزارهایهای چوبی طبرستان به وفور یافت میشده است( مافرخی ، 80). محصولات چوبی این سرزمین به ری هم ارسال میشد که در آنجا کاسههای چوبی میساختند( لسترنج، 401). درودگران اهل ری ساختههای چوبی طبرستان را دوباره به مناطق دیگر صادر میکردند(قزوینی،178). در کنار محصولات چوبی مقدار زیادی از فرآوردههای ابریشمین و جامههای گوناگون پشمین باکیفیت و دستارهای مردانه ابریشمی و سرپوشهای نازک طبرستان که لطافت و زیبایی خاص داشته هر ساله به بیشتر مناطق جهان اسلام صادر میشد. پارچههای درشت بافت و طیلسان طبرستان به مکه صادر میشد و آنجا فروش بالایی داشت(مقدسی، 543؛ قزوینی،178). بهجز کالاهای چوبی و انواع منسوجات، از طلای طبرستان هم جواهرات گرانبهایی میساختند که به عراق صادر میشده است( ابنحوقل ،123).
بازرگانان عراقی، شامی و خراسانی ساکن در طبرستان کالاهای تجاری و بازرگانی این منطقه را به سرزمینهای خود میبردند(ابن اسفندیار،1/80. ). چنانکه اشاره شد در عصر شاه غازی رستم باوندی که طبرستان شاهد شکوفایی تجارت بود. او شبکهای گستردهای از روابط در ایران و دیگر مناطق جهان اسلام ایجاد کرده و در شهرهای بزرگ وکیلانی(نمایندگانی) جهت بازرگانی داشت( همان ،2/89).
ارتباطات بازرگانی طبرستان با نواحی دیگر در اواسط قرن ششم نیز ادامه داشت به عنوان نمونه، همان طوریکه پیشتر اشاره شد، منوچهر مرزبان چنان منطقه کهرود (در لاریجان امروز)را آبادان کرده بود که از مصر و شام تاجران جهت تجارت به آنجا میآمدند و بازرگانی گستردهای شکل گرفته بود( ابن اسفندیار،2/99). این روند گسترش ارتباط تجاری و بازرگانی با سایر مناطق اسلامی تا اواخر حکومت باوندیان ادامه داشت؛ به طوریکه در زمان پادشاهی حسامالدوله اردشیربنحسن(د. 602 هـ.)، کمی قبل از حملات ویرانگر مغولان، او با حکومت های مختلف ارتباط تجاری داشت؛ ارتباط دوستانه صلاحالدین یوسف، پادشاه مصر و شام، با اردشیر در روابط بازرگانی بین آن دو هم موثر بود(همان، 2/130). سفیرانی از شروان، دربند و تفلیس تا مغرب و عمان برای ارتباط سیاسی و بازرگانی به دربارش میآمدند( همان2/132)؛ افزون بر این، ارتباط سیاسی و بازرگانی اسپهبد با طغانشاه در شرق خراسان نیز گرم و صمیمانه بود و اسپهبد برای او طرایف مازندرانی و اسبان تازی میفرستاد( همان 2/64).
نکته قابل ذکر دیگر اینکه در قرون هفتم وهشتم خوارزم نیز یکی از مهمترین مراکز کاروانی و داد و ستد برای بازرگانان بوده است؛ زیرا قافلهها مالالتجاره خود را از آسیای مرکزی و شرقی به این شهر میآوردند و آنها را درآنجا به کاروانیان دیگر میفروختند. این کاروانیان از خوارزم به عزم بلاد سواحل رود ولگا حرکت میکردند و کالاهای آسیای مرکزی و چین و هند را به شهرهای بلغار(در جنوب غازان کنونی) و هشترخان یا به شبه جزیره کریمه آورده آنها را در آن نواحی با سکنه یا تجار ونیزی معامله میکردند( اقبال آشتیانی، 1/568؛ باسورث، تاریخ غزنویان، 2/209) و این احتمال دور از ذهن نیست که بخشی از مسیر کاروانیان از کنارههای دریای خزر در حوزه طبرستان بوده باشد، طبرستان نیز منسوجات خود را از طریق دریای خزر به آسیای مرکزی می فرستاد( کندی، 19).
2-1. روابط تجاری با هند و چین
درباره اینکه آیا حاکمان محلی طبرستان و بازرگانان این سرزمین در دوره مورد پژوهش با هند و چین روابط تجاری داشته یا بازرگانان این مناطق به طبرستان میآمدند، اظهار نظر قطعی نمیتوان کرد؛ چه در منابع فقط اشاراتی به این ارتباطات به چشم میخورد.
در یکی از حکایتهای اسرارالتوحید(قرن پنجم هجری) از دو برادری سخن گفته شده که از چین برای بازرگانی به طبرستان میرفتند (محمد بن منور،1366: 186).ابناسفندیار نیز ضمن اشاره به روابط تجاری سرزمینهای دیگر با طبرستان از بازرگانان هندوستان یاد میکند که از دیرباز به آمل میآمدند و این ارتباط تا زمان حیات مؤلف(قرن هفتم)ادامه داشت( ابن اسفندیار، 1/80).
بهگفته ابناسفندیار یکی از امیران محلی لاریجان (منوچهر مرزبان) تاجرانی از هند و مصر به این منطقه آورده بود(ابناسفندیار، 2/99 ). به سبب نیاز صنعت ابریشم چین به پارچههای ضخیم ابریشمی و با توجه به ترجیح ابریشمبافان غیرطبرستانی به نوع نخ ظریف و ریز بافت، پارچههای ابریشمی ضخیم از طبرستان به چین ارسال میشد(متز، 2/501) و ازآنجاکه چینیان از دیرباز دوستدار کالاهای پنبهای نیز بودند و چون ابریشم در چین فراوان ولی پنبه کمیاب بود آنها بیشتر پنبه مورد نیاز خود را از هند وارد میکردند( آیرین فرانک، 276) و از طرفی، به سبب فراوانی پنبه در طبرستان، شاید بخشی از ارتباط بازرگانی طبرستان با چین در حوزه واردات پنبه از این ناحیه بوده و بازرگانان پارچههای پشمی و کتانی و ابریشمی از طبرستان به این مناطق صادر میکردند( همانجا).
در عصر مغول که ایران و چین هر دو زیر سلطه شاخه واحدی از دودمان مغولی قرارگرفته بودند میتوان تصورکرد بین ایران و چین روابطی نزدیک برقرار شده باشد( بارتولد، 91)، و چون مغولان به هر دو منطقه آمدو شد داشتند، به نظر میرسد در این رفت و آمدها کالاهای تجاری نیز جابجا میشده است؛ در زمان مغولان، پارچههای ابریشمی اهمیت فوقالعاده داشته واساسا ابریشم در آن زمان از ثروتهای گرانبها بود. چنانکه قسمتی از مالیات جنسی طبرستان به ابریشم تادیه میشد(آشتیانی،عباس اقبال، 1/599 ). بهگزارش سفرنامه نویس ونیزی، در قرون هشتم ونهم، بهترین پارچههای ابریشمی در گیلان و طبرستان بافته میشد( جوزافاباربارو، 100) و سپس بخشی از آن صادر میشد؛ اما اینکه ارتباط بازرگانان طبرستان با چین و هند در دوره مغول پیشرفتی داشته یا نه، گزارشی در منابع به چشم نمیخورد.
3-1. روابط تجاری طبرستان با سرزمینهای شمال، شرق وغرب دریای خزر
دریای خزر، واقع در شمال طبرستان، بهسبب قلت منابع دریایی و نداشتن جزایر آباد و قابل سکونت،در مقایسه با سایر دریاها،چندان مورد التفات نبود و به قول اصطخری:«از این دریا هیچ نخیزد مثل مروارید و مرجان و مانند آن و منفعتی ندارد»( اصطخری ،176)، اما به سبب جایگاه جغرافیای سیاسی، اقتصادی و راهبردی خود در طول تاریخ همواره از اهمیت برخوردار بوده است( کولایی، 16) و روابط تجاری در حوزه این دریا برقرار بوده است.
روابط تجاری طبرستان با روسها در منابع تاریخی و جغرافیایی پرنوسان ذکر شده که گاه مسالمتآمیز و گاهی پرتنش وخصمانه بوده است. در مجموع، کرانههای جنوبی دریای خزر برای روسها از لحاظ بازرگانی به عنوان کوتاهترین راه تا آسیای مرکزی، هندوستان و جز اینها اهمیت داشت(ملگونف، 69 ). روسها در سدههای اولیه اسلامی از طریق رودخانه دُن به سمت رود اتل(= ولگا) و از آنجا به کرانههای دریای خزر و سپس گرگان میآمدند.گاهی بارهای خود را از آنجا با شتر به بغداد حمل میکردند( بارتولد،44).
در منابع به غارتگری روسها در سواحل دریای خزر اشاره شده که به درگیری مردمان دیلم، گیل،گرگان و طبرستان با آنها انجامید( مسعودی، مروج الذهب،1/123؛ ابن اسفندیار،1/266). با وجود این درگیریها( کستلر، 6) در بیشتر دورهها، روابط روسها با نواحی جنوب ساحل خزر به صورت مسالمتآمیز و آنها به قصد تجارت و بازرگانی به ایران میآمدند. بازرگانان روسی از مسیر دریای خزر به ری میآمدند و با خود شمشیر، کنیز و خز میآوردند و علیالقاعده بایستی از مسیر طبرستان و گرگان به ری میرسیدند(لومبارد، 53 )؛ چنانکه بیهقی از کشتیهای روسی که نزدیک بندر اهلم آمل دیده بود یاد کرده است(بیهقی، 601 ). بنابراین بندر اهلم آمل در ورود کالاهای تجاری حوزه رود ولگا نقش داشته است( باسورث، تاریخ غزنویان، 1/78).
نکته در خور توجه اینکه: خزران در شمال دریای خزر حلقه واسطه روسها با طبرستان به شمار میرفته اند. روسها برای صادرات پوست خز و شمشیر به بلاد اسلامی به حاکمان خزر عوارض پرداخت میکردند.بنابراین آنها برای تجارت با سواحل جنوبی دریای خزر، ناگزیر به ارتباط با منطقه خزر و حاکمان آنجا بودهاند. از طرفی ارتباط تجاری طبرستان و سایر نواحی جنوبی دریای خزر و مناطق اسلامی با روسها نیز ناگزیر از طریق خزران بوده است؛ گفته میشود بیشتر درآمد سرانه پادشاهان خزر از بازرگانی خارجی تامین میشد( کستلر، 56). به قول آیرین فرانک، نه کشاورزی، نه منابع طبیعی دیگر، بلکه بازرگانی همیشه تکیهگاه اصلی امپراتوری خزرها به شمار میآمد( آیرین فرانک، 246). ازآنجای که ظاهرا ساکنان نواحی ساحلی شمال خزر در زمینه کشاورزی فعالیت چندانی نداشتند( مقدسی،520) علیالقاعده معیشت آنها مبتنی بر تجارت با کشورهای مسلمان و مناطق شمالی بود( بارتولد، جایگاه مناطق اطراف خزر در تاریخ جهان اسلام، 40؛ زرینکوب، تاریخ مردم ایران، 2/513). حاکمان شهر اتل از ورود بردهها عوارض دریافت میکردند و سپس آنها را در مسیرهای منتهی به دربند و ارمنیه و طبرستان به ری و بغداد روانه میکردند( لومبارد .223؛ باسورث، تاریخ غزنویان، 1/211.)؛ متقابلا از طرف طبرستان و گرگان نیز کالاهایی مانند جامههای پوشیدنی به نواحی خزر صادر میشد.
علاوه بر منطقه خزر، ارتباط تجاری بین طبرستان و شهر «دربند» (=باب الابواب)، واقع در ساحل غربی دریای خزر، نیز برقرار بود(طوسی،191؛ بارتولد،6 )، چنانکه یکی از دروازههای دربند را باب طبرستان میخواندند( طوسی،191) که این خود نشانی از حضور تاجران طبرستانی در این منطقه تواند بود. بنابراین دربند یکی از مسیرهای بازرگانان برای ورود به ایران بود(زرینی،53). به نوشته ابن اسفندیار شاه غازی رستم باوندی(حک. 536-558 هـ.)، چهارصد کشتی برای تجارت با مناطق شمالی دریای خزر مانند دربند و باکو اختصاص داده بود( ابن اسفندیار، 2/89).
مقصد دیگر بازرگانان طبرستان ناحیه بلغار، در شمال و شمال غربی دریای خزر، درکنار رود آتل بود که افرادی ترک تبار و نیمهکوچ نشین درآن ساکن بودند. بیشتر ثروت مردم بلغار پوست خز بود، طلا و نقره درآنجا رواج نداشت و پوست در میان آنها به مثابه درهم بود و هر پوست معادل دو ونیم درهم به حساب میآمد؛ بنابراین بازرگانان در قبال فروش محصولات خود به بلغارها از آنان کالاهایی چون پوست و برده دریافت میکردند( احسانی،133). هر بازرگانی به سرزمین آنها وارد میشدند بایستی برابر با یک دهم قیمت کالایشان عوارض میپرداختند و کالاهای وارداتی از بلغار به طبرستان بیشتر در شهر آمل عرضه میشد( ابن اسفندیار،1/80).
باکو(باکهرود یا باکه) نیز مقصد بعدی بازرگانان طبرستان بوده است.این شهر بر ساحل مملکت شروان قرار داشت و به سبب معدن نفت سفید معروف بود، بهگفته مسعودی در همه جهان نفت سفید جز از اینجا نباشد.( مسعودی مروج الذهب، 1 / 182 ) و از باکو نفت به ناحیه دیلمان و احیانا طبرستان آورده میشد و البته از شهرهای بندری طبرستان وگرگان مانند شهر اهلم و آبسکون نیز برای تجارت به باکو میرفتند(همانجا)؛ ولی اینکه چه کالاهایی از طبرستان به باکو برده میشد در منابع اشارهای نشده است.
ارتباط بازرگانی بین طبرستان و ارمنستان نیز برقرار بود؛ درارمنستان از ابریشمهای طبرستان، بند شلوارهای معروف ارمنی میبافتند و هر رشته به ده دینار به فروش میرفت(متز، 2/501 ).
دهستان واقع در شرق دریای خزر مقصد دیگر بازرگانان طبرستان بود. این شهر بندری و باستانی در قرن چهارم زیر سلطه ترکان بود. در منابع به کالاهایی که بین طبرستان و دهستان رد و بدل میشد اشارهای نشده است.
بازرگانان طبرستانی با بندر آبسکون نیز ارتباط تجاری داشتهاند( مسعودی، مروج الذهب، 1/182). این بندر همواره مورد توجه تاجران بوده است(که پیشتر در بخش بررسی راههای دریایی طبرستان ازآن سخن گفته شده است).
به هر روی موقعیت خاص خزر و قفقاز (قرار گرفتن در بین دو دریای خزر و سیاه) از قدیمالایام این منطقه را از لحاظ عبور مسیر تجاری دارای اهمیت ویژه کرده بود( اولئاریوس،2/95).
همچنین ظاهراً بین طبرستان و شهرهای ایتالیا مناسبات بازرگانی خاصه صدور ابریشم وجود داشته؛ بهگفته پطروشفسکی منابع ایتالیایی قرن ششم و هفتم هجری اسامی شهرهایی را که انواع ابریشم خامی که از ایران میرسید و در شهرهای ایتالیا به عمل میآمد را ضبط کردهاند که از جمله به ابریشم گیلان و ابریشم آمل مازندران اشاره شده( پطروشفسکی، تاریخ ایران کمبریج،5/477،478)؛ این مطلب ناظر بر پرطرفدار بودن ابریشم طبرستان در ایتالیا است و نشان میدهد که میزان صادرات ابریشم از شمال ایران و سرزمینهای مجاور آن به ایتالیا تا چه حد اهمیت داشتهاست(.پطروشفسکی، کشاورزی و مناسبات ارضی درایران،1/282).
نکته دیگر این است که، سکههایی در سوئد، متعلق به طبرستان پیدا شده است که هم میتواند نشان دهنده مناسبات تجاری و بازرگانی این مناطق با ایران و مناطق اطراف دریای خزر و هم اشاره به ضرب این سکهها در طبرستان داشته باشد(مانکجی اون والا، صص97 -102).
جمع بندی و نتیجهگیری
در این مقاله تلاش شد اوضاع تجاری طبرستان از سدههای پنجم هجری تا برآمدن صفویان مورد بررسی قرار گیرد.سیمای اقتصادی طبرستان سدههای پنجم تا دهم ،غالبا با رشد درآمد،گسترش تجارت، رونق کسب و کار، آمدو رفت تجار، بنادر فعال، خرید و فروش محصولات کشاورزی و صنعتی در بازارهای طبرستان همراه بودهاست.بدین سبب میتوان گفت سرزمین طبرستان از اوضاع اقتصادی و تجاری مناسبی در طول این سدهها برخوردار بوده که ناشی از عواملی چند بوده است:
1. اقلیم مناسب این سرزمین از نظر آب و هوا، حاصلخیزی خاک، داشتن مراتع و جنگل؛
2. قرار گرفتن در موقعیت مناسب جغرافیایی (ازیک طرف ارتباط مناطق مرکزی و جنوبی ایران را با مناطق شمالی دریای خزر هموار میکرد و از سویی در نزدیکی مسیر بینالمللی جاده ابریشم واقع بود)؛
3. داشتن محصولات ممتاز و استراتژیک نظیرابریشم، زعفران، پارچههای قیمتی، فرآوردههای چوبی و..که مدتها طبرستان راکانون توجه دولتها و سرزمینهای دور و نزدیک قرار داد؛
4. توجه ویژه بعضی از دولتهای محلی مانند باوندیان اسپهبدیه به بازرگانی که باعث شکوفایی درونی اقتصاد طبرستان و بالمآل رونق خارجی آن شد؛
5. استقلال نسبی سیاسی و اقتصادی اغلب حاکمان محلی که بر طبرستان حکم میراندند و برای حفظ موقعیت سیاسی، نظامی و اقتصادی خود از شرایط ویژه اقلیمی طبرستان بهره میگرفتند.علاوه بر اینها درآمدهای سرشار حاصل از معادن غنی طلا و نقره و... را نیز میتوان بر فهرست منابع درآمدی طبرستان افزود. مازاد تولیدات طبرستان سبب رشد تبادلات بازرگانی بَرّی و بحری شد. کالاهای طبرستان از هند تا مکه از شمال دریایخزر تا عراق خریداران خاص داشت.
به طور کلی میتوان گفت تجارت طبرستان دارای فراز و فرودهایی در دوره مورد پژوهش بود. در سدههای اولیه یا به علت بیتوجهی منابع یا عدم ارتباط طبرستان با جهان پیرامونی، اوضاع بازرگانی و تجارت خارجی طبرستان کم رونق بود ولی به تدریج به دلایل مختلف از جمله گسترش ارتباط با مناطق مختلف ، آشنایی اعراب مسلمان با قابلیت های اقتصادی و بازرگانی طبرستان، شکوفایی اقتصادی و رشد کلی تجارت در ایران در سدههای میانه که طبرستان هم به عنوان قسمتی از اراضی تابع حکومت مرکزی در مسیر جاده خراسان که بعدها جاده ابریشم خوانده شد- قرار داشت و سیاست ها و اصلاحات اقتصادی برخی از فرمانروایان طبرستان در قرون پنجم و ششم مانند شاه غازی رستم باوندی (حک:536-558 هـ .) سبب رونق اقتصادی و بازرگانی طبرستان، چه در بعد داخلی و چه در بعد خارجی شد که با حملات مغولان این رشد تا حدود زیادی متوقف و کم رونق شد و سپس اندکی بهبود یافت و در زمان تیموریان دوباره کم رونق شد ولی از دوره صفویه رونق دوباره به طبرستان بازگشت.
کتابشناسی
آشتیانی،عباس اقبال،(1386)، تاریخ مغول و اوایل ایام تیموری، دوجلد، تهران، نامک.
آملی، مولانا اولیاءالله،(1393)، تاریخ رویان، پژوهش و راستینه گردانی افشین پرتو، تهران، میرماه.
آیرین، فرانک، دیوید براونستون،( 1387)،جاده ابریشم،ترجمه محسن ثلاثی، تهران، سروش.
ابن الاثیر، عزالدین ابی الحسن علی بن ابی الکرم الشیبانی،(1414ق)، الکامل فی التاریخ، تحقیق مکتب التراث، بیروت، داراحیاء التراث العربی.
ابنرسته، احمدبنعمر،(1370)، الاعلاق النفیسه، ترجمه و تعلیق حسین قرهچانلو، تهران، البرز.
ابناسفندیار، محمدبنحسن،(1366)، تاریخ طبرستان، عباس اقبال آشتیانی، تهران، انتشارات پدیده خاور.
احسانی، محمد تقی،( 1382)،هشت هزار سال هنر فلز کاری در ایران، تهران، علمی و فرهنگی.
اسلامی، حسین،(1390) ، مازندران در تاریخ (2 جلدی)، ساری، شلفین.
اکبری، نعمتالله،(1396)، اقتصاد شهری، تهران،سمت.
الهی، یوسف،(1390)،"مقاله روستا نشینی در قلمرو مرعشیان"، مجموعه مقالات کنگره تاریخ معماری و شهرسازی استان مازندران، به کوشش:سیدرحیم موسوی، ابوالفضل نیکوییان صرمی،بابلسر،دانشگاه مازندران.
اولئاریوس، آدام،(1369)، سفرنامه آدام اولئاریوس، ترجمه حسین کرد بچه، تهران،کتاب برای همه.
بارتولد،(1375)، جایگاه مناطق اطراف دریای خزر در تاریخ اسلام، ترجمه لیلا ربن شه، ویراستارعنایت الله رضا، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
باسورث، ادموندکلیفورد،(2535)، تاریخ غزنویان، ترجمه حسن انوشه، تهران، امیرکبیر.
------------------،(1371)، سلسلههای اسلامی جدید، ترجمه فریدون بدرهای، مرکز بازشناسی اسلام و ایران، تهران.
برزگر، اردشیر،(1380)، تاریخ تبرستان، تصحیح و پژوهش محمد شکری فومشی، تهران، رسانش.
بکران، محمد بن نجیب،(1382)، جهان نامه، به کوشش جواد صفی نژاد، تهران، موسسه فرهنگی اهل قلم.
بیهقی، ابوالفضل محمد ابن حسین بیهقی،(1375)، تاریخ بیهقی، تصحیح علی اکبر فیاض، مشهد، انتشارات دانشگاه فردوس مشهد.
پارسی، حمیدرضا،(1393)، «پویش شهر، شهرگرایی و شهرنشینی در قرون سوم تا پنجم هجری در ایران»، نشریه هنرهای زیبا-معماری و شهرسازی، دوره 19، ش4.
پرگاری، صالح، اذرترکمنی و حسین زمانی،(1393)، تاریخ تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ایران در دوره طاهریان، صفاریان و علویان، تهران، سمت.
پطروشفسکی، ایلیا، ترجمه کریم کشاورز،(1344)، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، (قرنهای 13 و 14 میلادی)، دو جلد، موسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی، تهران.
تاریخ ایران کمبریج، (1392)،جی. آ. بویل، جلد پنجم، ترجمه حسن انوشه، تهران، امیرکبیر.
جرجی زیدان،(1373)، تاریخ تمدن اسلام، ترجمه علی جواهرکلام، تهران، امیرکبیر.
جوینی، عطاملک بن محمد،(1387)، تاریخ جهانگشای جوینی، به تصحیح محمد بن عبدالوهاب قزوینی، تهران، هرمس.
حافظ ابرو،(1395)، زبده التواریخ، مقدمه تصحیح و تعلیقات سید کمال حاج سید جوادی، تهران، اساطیر.
حدودالعالم من المشرق الی المغرب، (1362)،بهکوشش منوچهر ستوده، تهران، کتابخانه طهوری.
خاقانی شروانی، افضلالدین بدیل ابراهیم بن علی حقایقی،(1382)، دیوان، تصحیح ضیاءالدین سجادی، تهران، زوار.
خلیفه، مجتبی، زمانه حسن نژاد،(1391)، تجارت در قلمرو باوندیان اسپهبدیه، مطالعات تاریخ اسلام، سال چهارم، شماره چهاردهم، پاییز.
خواجه نظام الملک، ابوعلی حسن طوسی،(1347) ،سیرالملوک (سیاست نامه)، به اهتمام هیو برت دارک، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
رضا، عنایت الله،(1387)، نام دریای شمال ایران، تهران، مرکزدائره المعارف بزرگ اسلامی.
رمضانی، علی، عنایتی، علی اکبر،(1393)، تاریخ مازندران از آغاز تا انقلاب اسلامی، ساری، شلفین.
رودگرکیا، ایرج،(1395)، تاریخ استندر( رویان و دیلم زمین)، تهران، پارپیردار.
زرین کوب، عبدالحسین،(1381)، تاریخ مردم ایران، دو جلد، تهران، امیرکبیر.
زیدری نسوی، شهاب الدین محمد خرندزی ، (1365)،سیرت جلال الدین مینکبرنی، به تصحیح و مقدمه و تعلیقات مجتبی مینوی، تهران، علمی و فرهنگی.
ستوده، منوچهر،(1374)، از آستارا تا استارباد( آثار و بناهای تاریخی مازندران غربی)، تهران، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی.
-----------،(1389)، البرزکوه، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار.
سفرنامههای ونیزیان در ایران، (شش سفرنامه)،(1381)، ترجمه منوچهر امیری، تهران، خوارزمی.
سمرقندی، کمالالدین عبدالرزاق(1383)، مطلع سعدین و مجمع بحرین، به اهتمام عبدالحسین نوایی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، جلد اول.
سیفی هروی، سیف بن محمد،(1381)، پیراسته تاریخنامه هرات، به کوشش محمد آصف فکرت، تهران، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار.
شایان، عباس، مازندران،(1364)، بیجا، انتشارات علمی.
شبانکارهای، محمد بن علی بن محمد، (1376)،مجمع الانساب، به تصحیح میر هاشم محدث، تهران، امیرکبیر.
طوسی، محمد بن محمود بن احمد طوسی،(1382)، عجائب المخلوقات، به اهتمام منوچهر ستوده، تهران،علمی و فرهنگی.
عظیمی، ناصر،(1391)، نظریهی نظام آسیایی و یک مطالعهی موردی در ایران، تهران، ژرف.
قاضی منهاج سراج جوزجانی،(1391)، طبقات ناصری، کابل، بنیاد فرهنگی جهاندران غوری.
قزوینی، زکریا بن محمد بن محمود،(1373)، آثار البلاد و اخبار العباد، ترجمه با اضافات از جهانگیر میرزا قاجار، به تصحیح میرهاشم محدث، تهران، امیرکبیر.
کستلر،آرتور،(1361)، خزران، ترجمه محمدعلی موحد، تهران، خوارزمی.
کولایی، الهه،مهناز گودرزی،(1392)، دریای خزر: چالشها و چشم اندازها، تهران، میزان.
گیلانی، ملاشیخعلی(1353)، تاریخ مازندران، تصحیح و تحشیه منوچهر ستوده، تهران، بنیاد فرهنگ ایران.
لسترنج، گی(1377)، جغرافیای تاریخی سرزمینهای خلافت شرقی، ترجمه محمود عرفان، تهران، علمی و فرهنگی.
لمبتون،آن.ک.س،(1363) ، سیری در تاریخ ایران بعد از اسلام، ترجمه یعقوب آژند، تهران، امیرکبیر.
لومبارد، موریس(1390)، جغرافیای تاریخی جهان اسلام در چهار قرن نخستین، ترجمه عبدالله ناصر طاهری و سمیه سادات طباطبایی، تهران، پژوهشکده تاریخ اسلام.
مادلونگ، ویلفرد،(1378)، بادوسپانیان، مجله اباختر دوم، بانظر سیروس مهدوی، ساری، انتشارات پژوهشهای فرهنگی.
مافروخی، فضل بن سعد،(1385)، محاسن اصفهان، با کوشش عباس اقبال آشتیانی، ترجمه حسین بن محمد آوری، اصفهان، سازمان فرهنگی و تفریحی شهرداری.
مانکجی اون والا، جمشید جی،(1387)، سکههای طبرستانی و شماری سکههای ساسانی شوش، ترجمه منوچهر پرشاد، اباختر، فصلنامه علمی، پژوهشی، سال چهارم، شماره سوم و چهارم، پیاپی 15 ف 16، بهار و تابستان 1385ش، نشر در بهار.
متز، آدام،(1364)، تمدن اسلامی در قرن چهارم، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، تهران، امیرکبیر.
محمد بن منورمیهنی،(1366)، اسرار التوحید فی مقامات الشیخ ابن سعید، مقدمه و تصحیح و تعلیق محمدرضا شفیعی کدکنی، تهران، انتشارات آگاه.
مرعشی، میرظهیرالدین،(1361)، تاریخ طبرستان و رویان و مازندران، به کوشش محمد حسین تسبیحی، تهران، شرق.
-----------،(1395)، تاریخ گیلان و دیلمستان، تصحیح و تحشیه افشین پرتو، رشت، فرهنگ ایلیا.
مستوفی قزوینی، حمدالله بن ابی بکربن محمد بن نصر،(1336)، نزهة القلوب، بهکوشش محمد دبیر سیاقی، تهران، طهوری.
مسعود سعد سلمان،(1362)، دیوان مسعود سعد سلمان، مقدمه از ناصر هیری، تهران، گلشائی.
مسعودی، ابوالحسن علی بنحسین،(1374)، مروج الذهب و معادن الجوهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، علمی و فرهنگی.
مقدسی، ابو عبدالله محمد بن احمد،(1361)، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، علی نقی منزوی، تهران، شرکت مولفان و مترجمان ایران.
ملگونف، گریگوری،(1376)، کرانههای جنوبی دریای خزر، ترجمه امیرهوشنگ امینی، تهران،کتابسرا.
مهجوری، اسماعیل،(1381)، تاریخ مازندران، جلد اول تهران، توس.
میرخواند، محمدبن خاوند شاه،(1380)، تاریخ روضه الصفا فی سیره الانبیاء و الملوک و الخلفاء، تصحیح و تحشیه جمشید کیانفر، تهران، اساطیر.
میلز، ادوین، بروس هملیتون،(1375)، اقتصاد شهر، ترجمه عبدالله کوثری، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات شهرسازی و معماری ایران.
هادی حسن،(1371)، سرگذشت کشتی رانی ایرانیان از دیرباز تا قرن شانزدهم میلادی، ترجمه امید اقتداری، تهران، به نشر.
یاقوت حموی، الشیخ الامام شهاب الدین ابی عبدالله الحموی الرومی البغدادی،(1397ق)، معجم البلدان،بیروت، دار صادر.
Abstract
Tabaristan (more or less consistent with the current province of Mazandaran) due to its abundant rainfall, suitable agricultural climate, tree planting, dense forests and rich mines as well as long borders with the Caspian Sea, which were connected both from land and the sea to other provinces of Islamic lands and areas outside Dar al-Islam, was the focus of attention both economically and commercially. In addition to these natural and climatic features, Tabaristan’s economy and trade were influenced by the political situation and the governing methods the local and central governing dynasties, as well as the adjacent rival powers, each of which dominated the region or part of it at a certain point. The main question of this study is that in the Islamic period, from the beginning to the rise of the Safavids, how the various Tabaristan governors had benefited from these economic and commercial merits, and what effects the policies of the governors had had on Tabaristan economy. This thesis is descriptive-analytic and has drawn on old sources and new research to examine Tabaristan’s economic and commercial situation in the Islamic period until the Safavid rise and tried to give a real picture of trading and economy of this region. To arrive at an even incomplete answer resulting from the limitations and silence of resources, there has been a discussion of geography and the political history of Tabaristan first, and then in two separate chapters in detail there has been a focus on its economy on which agriculture, crafts and industries were based. Overall, it is concluded that the specific climatic conditions of Tabaristan caused the flourishing of industries such as textile, carpet weaving, pottery, woodcutting and carpentry. Also, this region due to its specific geographical situations, which was located on the north-south trading routes close to the Silk Road was considered an Export-Import Center. Some local governments, such as Bavandians and Dabuyans, played a major role in the promotion of trading and economic activities in Tabaristan and its goods had a lot of buyers both in and outside the area. All in all, throughout Local Government Periods, Tabaristan due to the climatic and natural benefits prospered both agriculturally and industrially, although at the same time because of the overthrow of governments such as the Safarids, the Ghaznavids, the Kharazmshahs, the Timurids, particularly The Mongols has suffered economically and politically.
Keywords: history of Tabaristan, economic history of Tabarestan, trading in the Caspian Sea, trade of Tabaristan.