Free Will from the Perspective of Mulla Sadra and Determinism
Subject Areas : Intellectual explorations
1 - Assistant Professor, Department of Theology, Farhangian University, Tharn, Iran
Keywords: Causal necessity, Determinism, Free will, Materialism, Mulla Sadra,
Abstract :
Free will is one of the most significant issues discussed in philosophy. Every human being, through introspection, perceives the self-evident nature of free will. Free will refers to the capacity of a rational being to choose one option from among several alternatives. Mulla Sadra explains free will by considering rational perception and the human soul, arguing that, based on these, humans possess the condition of alternative possibilities. However, some philosophical schools, such as causal determinism, have put forward arguments that deny the condition of alternative possibilities, thus rejecting human free will. Therefore, this paper seeks to compare Mulla Sadra's view with determinism regarding free will and volition through a descriptive-analytical method. Additionally, the foundations of determinism will be reviewed and examined. It appears that the principles of determinism, such as the law of causal necessity, cannot negate human free will.
باربور، ایان، (1362)، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
جهانگیر، اکرم؛ مفتون، فرزانه، (1397)، «نقش اراده آزاد در مقابل تقدیر از دیدگاه قرآن، روانشناسی و عصبشناسی»، پژوهش¬های میان رشته¬ای قرآن کریم، سال نهم، شماره دوم، صص113-128.
حسین¬زاده، محمد، (1397)، «اراده آزاد؛ تقریر امرورین نظریه اختیار»، حکمت اسلامی، سال پنجم، شماره سوم، صص186-202.
حسین¬زاده، محمد، (1393)، «اراده آزاد از دیدگاه صدرالمتألهین»، حکمت معاصر، سال پنجم، شماره اول، صص43-63.
سلحشور سفیدسنگی، زهره، (1398)، «تحلیل مفهوم آگاهی از دیدگاه ملاصدرا و پیوندگرایی»، حکمت معاصر، سال دهم، شماره دوم، صص 141-163.
علیزاده، بهرام، (1389)، «اراده آزاد، دیدگاه¬های معاصر در باب اراده آزاد»، نقد و نظر، شماره 57، صص149-188.
فارابی، ابونصر، (1996م)، السیاسـةالمدنیة، با مقدمه و شرح دكتر على بو ملحم، بيـروت: مکتبةالهلال.
فقیه، سیدمحمد؛ کشفی، عبدالرسول، (1397)، «تعین¬گرایی و فاعلیت الهی از منظر علامه طباطبایی»، پژوهش¬های فلسفی کلامی، سال بیستم، شماره سوم، صص45-70.
فولکیه، پل، (بیتا)، اراده، ترجمه اسحاق لاله¬زاری، تهران: سازمان نشر و فرهنگی انسانی.
قدردان قراملکی، (1389)، «اختیار، قانون علیت و دترمینیسم»، انسان¬پژوهی دینی، دوره 7، شماره 23، صص47-76.
کارناپ، ردلف، (1383)، مقدمهای بر فلسفه علم، ترجمه یوسف عفیفی، تهران: نیلوفر.
کدخداپور، جمال؛ حسینی، سیدحسن، (1399)، «ناسازگاری مفهومی اراده آزاد از دیدگاه حکمت متعالیه»، فلسفه، سال48، شماره2، صص175-196.
طباطبایی، محمدحسین، (1394)، اصول فلسفه و روش رئالیسم، قم، بوستان کتاب.
طباطبایی، محمدحسین، (1364)، تفسیر المیزان، ج1، ترجمه ناصر مکارم شیرازی، تهران: بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی.
طباطبایی، محمدحسین، (1387)، نهایة الحکمة، ترجمه علی شیروانی، قم: بوستان کتاب.
مروارید، جعفر؛ موحدی، روح الله، (1395)، «نسبت اختیار و تعینگرایی علی در نگاه فیلسوفان تحلیلی»، مطالعات اسلامی، فلسفه و کلام، سال چهل و هشتم، شماره 96، صص 85-102.
مصباح، علی و دیگران، (1374)، روانشناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی (جلد اول)، تهران: سازمان سمت.
مصباح یزدی، محمدتقی (1381)، فلسفه اخلاق، تحقیق و نگارش احمدحسین شریفی، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل.
ملاصدرا، (1366)، تفســیر القرآن الکــریم، چــاپ دوم. قــم: نتشارات بيدار، 1366
ملاصدرا، (1981م)، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، چاپ سوم، بیروت: دار احياء التراث.
مطهری، مرتضی، (1368)، مجموعه آثار، قم: صدرا.
هایزنبرگ، ورنر ، (1368)، جزء و کل، ترجمه حسین معصومی همدانی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
ون ان واگن، پیتر، (1394)، «امکان¬های بدیل و مسئولیت اخلاقی»، ترجمه امیر صائمی، ارغنون، دروه جدید، ش1 و 2، صص119-125.
Dennett, Daniel (1984). Elbow Room, Cambridge, MA: MIT Press.
Fischer, J. M. (1995), The metaphysic of free will, Oxford: Blackwell.
Harris, S. (2012), Free Will, New York: Free Press.
Libet, Benjamin, (1999), Do We Have Will? Journal of Consciousness Studies, 6 (8-9), 47-57.
McKenna, Michael. (2008). “A hard-line reply to Pereboom’s four-case argument.” Philosophy and Phenomenological Research, 77 (1), 142–159
Mele, Alfred R. (2014), FREE, Why Science Hasn’t Disproved Free Will, Oxford University Press.
Kane, Robert, (2002), “Some Neglected Pathways in the Free Will Labyrinth”,
in: The Oxford Handbook of Free Will, edited by Robert Kane, New York: Oxford University Press.
ISSN: 2980-9614 | Rational Explorations Vol. 3, No.2, Autumn2024 |
|
Free Will from Mulla Sadra's Perspective and Causal Determinism
Zohre Salahshur Sefidsangi
Assistant Professor, Department of Theology, Farhangian University, Tehran, Iran
Article Info | ABSTRACT |
Article type: Research Article
Received: 2023/10/27 Accepted: 2023/11/29 | Free will is one of the most significant issues discussed in philosophy. Every human being, through introspection, perceives the self-evident nature of free will. Free will refers to the capacity of a rational being to choose one option from among several alternatives. Mulla Sadra explains free will by considering rational perception and the human soul, arguing that, based on these, humans possess the condition of alternative possibilities. However, some philosophical schools, such as causal determinism, have put forward arguments that deny the condition of alternative possibilities, thus rejecting human free will. Therefore, this paper seeks to compare Mulla Sadra's view with determinism regarding free will and volition through a descriptive-analytical method. Additionally, the foundations of determinism will be reviewed and examined. It appears that the principles of determinism, such as the law of causal necessity, cannot negate human free will. Keywords: Causal necessity; Determinism; Free will; Materialism; Mulla Sadra
|
*Corresponding Author: Zohreh Salahshur Sefidsangi Address: Assistant Professor, Department of Theology, Farhangian University, Tehran, Iran E-mail: z.salahshur88@gmail.com |
Article Type: Research The Quarterly Journal of Lesān-E Mobeen, Vol. 12, New Series, No.44, Summer 2021
|
ISSN: 2980-9614 | فصلنامه علمی
کاوش های عقلی
|
|
اختیار از دیدگاه ملاصدرا و تعینگرایی علی
زهره سلحشور سفیدسنگی
استادیار گروه الهیات، دانشگاه فرهنگیان، تهران، ایران
z.salahshur88@gmail.com
اطلاعات مقاله | چکیده |
نوع مقاله: مقاله پژوهشی
دریافت: 05/08/1402 پذیرش: 08/09/1402 | اختیار از مهمترین مسائلی است که در فلسفه مطرح شده است. هر انسانی با رجوع به ذات خود به بداهت اختیار را درک میکند. اختیار به معنای توانایی موجود عاقلی است که از میان گزینههای متفاوت، یکی را انتخاب میکند. ملاصدرا اختیار را با توجه به ادراک عقلانی و نفس انسان تبیین میکند و معتقد است با توجه به این امر انسان شرط امکانهای بدیل را داراست. این در حالی است که برخی مکاتب فلسفی مانند تعینگرایی علی، استدلالهایی را مطرح کردهاند که نافی شرط امکانهای بدیل است و بر این اساس اختیار انسان را نفی میکند. بنابراین در این نوشتار سعی بر این است با روش توصیفی تحلیلی به مقایسه دیدگاه ملاصدرا و تعینگرایی در مورد اختیار و اراده پرداخته شود و مبانی تعینگرایی نیز مورد بازبینی و بررسی قرار گیرد. بدین ترتیب به نظر میرسد مبانی تعینگرایی مانند قانون ضرورت علی و معلولی نمیتواند نافی اختیار در انسان باشد. کلیدواژه: اختیار، تعینگرایی، ملاصدرا، ضرورت علی، مادیت
|
1- مقدمه
اختیار از جمله موضوعات مهمی است که همواره نظر فیلسوفان و دانشمندان را به خود جلب نموده است. از اینرو کوشیدهاند تا به تبیینی جامع از اختیار دست یابند. منظور از اختیار نوعی توانایی روانی ویژهی انسان است که فرد بر اساس آن میتواند در قلمرو خاصی، بر تاثیرات زیستی و محیطی مسلط شود و رفتار و مسیر رشد خویش را آگاهانه انتخاب کند. اختیار و اراده به این معنا در برابر دیدگاههای جبرگرایانه نسبت به انسان و رفتارهای او قرار میگیرد، که در این صورت جبر در مقابل اختیار قرار میگیرد (مصباح و همکاران، 1374: ص245).
پرداختن به مباحث مرتبط به اختیار، به جهت بنیادی بودن این مباحث برای بسیاری از مباحث فلسفی از اهمیت بسزایی برخوردار است. ملاصدرا از جمله فیلسوفانی است که به طور مبسوط به این مسأله پرداخته است و اختیار را مختص موجود مجرد میداند و معتقد است نفس انسانی به دلیل تجرد واجد اختیار میباشد (ملاصدرا ، 1363: 553-554). بر این اساس ملاصدرا معتقد است اگر انسان اراده عمل خاصی را داشته باشد آن عمل را انجام میدهد و اگر اراده نكند انجام نمیدهد (ملاصدرا، 1366: 1/ 402) به این معنا انسان امکان انتخابهای بدیل را دارد.
لیکن در سالهای اخیر، نظریاتی را بر خلاف آنچه که ملاصدرا از اختیار تلقی میکند مطرح شده است. از جملهی این نظریات، تعینگرایی علی است. تعینگرايی علی مدعی است که تمام رويدادهای عالم، از جمله آنچه انسانها انجام میدهند، از قوانین دائمی و جهانی طبیعت پیروی میکنند. در اين ديدگاه، علت تامه و منبع اصلی اعمالی که انجام میدهیم، درون خود ما نیست و ما صرفاً حلقهای از زنجیرۀ علل هم اتفاق هستیم و در نتیجه مسئول آنچه انجام میدهیم، نخواهیم بود. از اینرو با درنظرگرفتن تعینگرايی علی، اگر گذشتۀ انسان، آيندۀ او را رقم بزند و اين گذشته را برای انتخابهای انسان هم در نظر بگیريم، انتخابهای او را نه خودش آزادانه، بلکه گذشتهاش معین کرده است (مروارید، موحدی، 1395: 88).
از اینرو در این نوشتار سعی بر این است که استحکام نظریات ملاصدرا در باب اختیار با استدلالها و مبانی تعینگرایی مقایسه و بررسی شود.
2. پیشینه بحث
در باب پیشینهی این بحث، میتوان به «اراده آزاد؛ تقریر امرورین نظریه اختیار»، محمد حسینزاده، (حکمت اسلامی، 1397)، «اختیار، قانون علیت و دترمینیسم»، قدردان قراملکی (انسانپژوهی دینی، 1389)، «اراده آزاد، دیدگاههای معاصر در باب اراده آزاد»، بهرام علیزاده (نقد و نظر، 1389)، «نسبت اختیار و تعینگرایی علی در نگاه فیلسوفان تحلیلی»، جعفر مروارید، روح الله موحدی، (فلسفه و کلام، 1395)، «امکانهای بدیل و مسئولیت اخلاقی»، پیتر ون ان واگن، (ارغنون، 1394)، اشاره کرد که به بررسی اختیار از دیدگاه تعینگرایی علی پرداختهاند.
همچنین مقالاتی مانند «اراده آزاد از دیدگاه صدرالمتألهین»، محمد حسینزاده، (حکمت معاصر، 1393)، «ناسازگاری مفهومی اراده آزاد از دیدگاه حکمت متعالیه»، سیدحسن حسینی، جمال کدخداپور، (فلسفه، 1399)، به اختیار در حکمت متعالیه اشاره کردهاند. پژوهش حاضر با توجه به این پژوهشها صورت گرفته است و اختیار را از دیدگاه ملاصدرا و تعینگرایی علی مورد بررسی قرار داده است.
3. معنای اختیار از دیدگاه ملاصدرا
از دیدگاه ملاصدرا اختيار عبارت است از ارادهای كه از ادراك عقلی نشأت مـیگيـرد. بنـابراين فاعلی كه فعل او از ادراك عقلی نشأت میگيرد، بايد به گونهای باشد كه شـأنيت اراده زائـد بر ذات را داشته و فعل او نيز مسبوق به اين اراده باشد.
در اين معنا، نسبت بين اختيار و جبر، نسبت ملكه و عدم ملكه است. ايـن معنـا تنهـا بـر فاعـلهـای بالقصدی كه ادراك عقلانی دارند (انسان) منطبق اسـت. در ايـن معنـا از اختيـار میتوان درباره فاعل عقلانی گفت: اگر اراده كند فعل را انجام میدهد و اگر اراده نكند انجام نمیدهد. گاهی اراده میكند و گاهی نيز اراده نمیكند (ملاصدرا، 1366: 1/ 402؛ فارابی، 1996: 78).
اما در نگاهی دقیقتر معنای دیگری از اختيار انسان در فلسفه اسلامی مطرح شده است که عبارت است از مسبوق بودن فعل فاعل به علـم عقلـی، انگيـزه و اراده؛ گرچه اين امور سهگانه، عين ذات فاعل باشند يا زائد بر ذات او .
اين معنا همان حقيقت اختيار است كه از لوازم و خصوصيات مصداقی پيراسته شده است. دايره مصداقی اين معنا از معنای قبل وسيعتر است؛ به طوریكه علاوه بر فاعلهای بالقصد، شامل فاعلهای بالرضا، بالعنايه و بالتجلی نيز میشود. ملاصدرا معتقد است اين سه فاعل در ايـن نكتـه كـه فاعليت آنها اختياری بوده و از روی مشـيت (اراده) و انگيزه علمی كـار خـود را انجـام میدهند با يكديگر مشترك هستند. (ملاصدرا، 1981: 3/12 و 234).
جبر مقابل اين اختيار شامل فاعلهاي بالطبع، بالقسر و بالجبر میشود (همان: 2/ 222). نسبت بين اين معنا از اختيار و جبری كه مقابل آن است، نسبت سـلب و ايجـاب است نه نسبت ملكه و عدم ملكه؛ زيرا در فاعل، شأنيت اختيار لحاظ نشده اسـت (همان: 2/ 222).
در ايـن تقرير، نفس انسان اراده، افعال و آثار خود را به نحو بسيط و اجمالي در مقام ذات دارا بـوده و در اين مقام مريد و مختار اسـت. بـه پشـتوانه همـين اراده در مقـام ذات ـ كـه در حقيقت همان اختيار است ـ قصد و اراده زائد بر ذات را به نحو فاعـل بـالتجلی در نفس ايجاد میكند (همان: 6/341-342).
با توجه به تعریف اختیار، ویژگیهای افعال انسان اختیاری، عبارت است از:
الف) قدرت: فاعل مختار، باید قدرت بر انجام فعل داشته باشد، بنـابراين اگـر فعـل مـورد نظـر خارج از توانايی و قدرت انسان باشد، نمیتوان فرد را در قبال آن مختار دانست (مصباح یزدی، 1381: 124).
ب) علم و آگاهی: با توجه به اینکه اختیار، ناشی از ادراک عقلی است، در نتیجه فاعل مختار نسبت به فعل خود دارای علم و آگاهی است.
ج) توانايی انتخاب يكی از دو طرف فعل: بر طبق این اصل، فاعل مختار، بايد بتواند بهگونهای ديگر ـ جز آنچه كه بدان عمل نموده ـ عمل كنـد؛ زيـرا پرسش از چرايی فعل، بازخواست، سرزنش و تشويق در مورد فعل در جايی كه بيش از يك طرف امكان تحقق ندارد معقول نيست (حسینزاده، 1397: 198).
4. چگونگی فعل اختیاری از دیدگاه ملاصدرا
انجام افعال اختیاری توسط نفس تابع علم نفس به ذاتش هست چرا که اولين علم نفس، علم به ذاتش است و سپس علم به قوا و ابزارش كه همان حواس ظاهر و باطن هستند. اين دو علم از علوم حضوری به حساب میآيند. هنگامی كـه نفس ابزار و قوای خود را به كار میگيرد، بر خلاف ساير افعال اختياری، ايـن كـار را بـدون تصـور و تصديق به فايده انجام میدهد و با اين حال اين به كارگيری ابزار و قوا، فعل اختياری نفس محسوب میشود؛ زيرا همين نشأت گرفتن آنها از علم ذاتی نفس خود نوعی اراده است كه عين علم است و با قصد و تأمل همراه نيست. بنابراين به كارگيری قـوا و حـواس از ذات نفس نشأت میگيرد اما نه با اراده و علم زائد بلكه چون نفس به ذات خود علم دارد، عاشق خود و فعل خود است، عشقی كه از ذات نشأت میگيرد و او را به «به كارگيری» ابزار و قوا وامیدارد (ملاصدرا، 1981: 6/ 161-162).
بر این اساس ملاصدرا بیان میکند نفس انسان نسبت به اراده و ساير افعال خود فاعل بالتجلی است، از اينرو نفس انسان افعال و آثار خود را به نحو بسـيط و اجمـالی در مقـام ذات داراست. علم، اراده، شوق، و ميل كه مبدأ افعال اختياری انسان هستند، در مقام ذات انسان يك معنای واحد هستند كه عبارت است از محبت بـه ذات. هنگـام تحقـق فعـل ارادی، اين معنای واحد در هر يك از عوالم نفس انسانی به گونهای خاص و متناسب با آن عالم متجلی میشود. مثلاً هنگامی كه اين محبت در عالم عقل انسانی موجود میشود همان قضيه و حكم است چه اينكه اين محبت در عالم نفس انسانی همان شوق و در عـالم طبيعت همان ميل انسان است (ملاصدرا، 1981: 6/ 341-342).
محبتی كه در مقام ذات انسان است همان ارادهی ذاتی و اختيار است كه حيثيـت تعليلـی اراده انسان است. اراده فعل نفس و حادث است و دربارهی آن میتوان اين پرسش را مطرح كرد كه علت اراده آن را بر اساس اختيار ايجاد میكند يا بر مبنای جبـر؟ امـا اختيـار، حب ذاتی نفس است، از اینرو حيثيـت تعليلـی نـدارد تـا از مختار بودن يا مجبور بودن آن سؤال شود (حسینزاده، 1393: 49).
5. تعینگرایی علی
تعینگرایی علی بر این باور مبتنی است که رویداد امکانی وجود ندارد، بلکه تمام رویدادها ضروری هستند. لازمه این ادعا این است که وضعیت فعلی جهان ممکن نیست به نحو دیگری باشد؛ وضعیت آینده جهان نیز از قبل مشخص شده است، بنابراین تنها یک آینده ممکن وجود دارد.
به نظر میرسد پذیرش صدق یا کذب تعینگرایی علی منجر به انکار اختیار میشود: زیرا تعینگرایی علی اگر صادق باشد، اختیار نداریم، زیرا تمام افعال ما (از جمله اراده) نتیجه تخلفناپذیر علل پیشین خواهد بود؛ همچنین اگر تعینگرایی علی صادق نباشد تمام رویدادها اتفاقی خواهند بود و نمیتوان آنها را به فاعلی نسبت داد؛ بنابراین اختیاری نداریم (مروارید، موحدی، 1395: 86).
از اینرو برخی معتقدند تعینگرایی علی با اختیار ناسازگار است. یکی از مهمترین براهینی که در این خصوص مطرح شده است برهان پیامد است.
این برهان مبتنی بر این است که اختیار داشتن مستلزم داشتن امکانهای بدیل است. اما اگر تعینگرایی علی صادق باشد، هیچکس نمیتواند امکانهای بدیل داشته باشد. بنابراین اختیار و تعینگرایی علی ناسازگارند.
درباره صدق «اصل امکانهای بدیل» دو دیدگاه کلی وجود دارد. طبق یک دیدگاه داشتن امکانها بدیل شرط لازم اختیار است اما طبق دیدگاه دیگر اینگونه نیست. پشتوانه اصلی دیدگاه نخست شهود است. اما طرفداران دیدگاه دوم این شهود را به چالش کشیدهاند.
نمونهای از این چالشها را دنیل دنت در جملهای که از مارتین لوتر نقل میکند، مطرح کرده است. لوتر وقتی که ارتباطش را با کلیسای رم قطع کرد، گفت: «من اینجا ایستادهام. کار دیگری نمیتوانم انجام دهم». به اعتقاد دنت آنچه سبب شد لوتر نتواند کار دیگری انجام دهد، شخصیت وی بود. اما این امر، اختیار لوتر را از بین نمیبرد. بنابراین به این نتیجه میرسد که لازمهی داشتن اختیار، امکانهای بدیل نیست (Dennett, 1984: 133-135).
اما طرفداران شرط امکانهای بدیل، اینگونه مثالها را نمیپذیرند. زیرا از دیدگاه آنها، این مثالها فقط ثابت میکند که داشتن امکانهای بدیل برای هر عمل اختیاری لازم نیست، اما ثابت نمیکند که داشتن امکانهای بدیل به هیچ وجه لازم نیست. در مثال فوق، شخصیت لوتر در آن لحظه به او اجازه نمیداد که جز ایستادگی کار دیگری انجام دهد. اما قبل از آنکه شخصیتش شکل بگیرد، از امکانهای بدیل برخوردار بود. او با انتخابهای خود موجب شد تا از چنین شخصیتی برخوردار باشد (Kane,2002: 16).
اما استدلالی که اثبات میکند (اگر تعینگرایی علی صادق باشد، هیچکس نمیتواند امکانهای بدیل داشته باشد) «استدلال نتیجه» نام دارد.
مبسوطترین تقریر این دلیل مربوط به ون اینواگن است. بنابر این تقریر اگر تعینگرایی صادق باشد افعال ما معلول قوانین طبیعت و رویدادهای گذشته خواهد بود. اما نه آنچه قبل از تولد ما رخ داده به ما ربطی دارد و نه قوانین طبیعت. بنابراین نتایج آنها (از جمله افعال ما) نیز ربطی به ما نخواهد داشت.
ون اینوگن آن را چنین بیان میکند: عملی را در نظر بگیرید که (منطقاً) ممکن است کسی انجام دهد؛ اگر معلوم شود که این عمل با وضعیت جهان پیش از تولد فرد به همراه قوانین طبیعت ناسازگار است، آنگاه نتیجه میشود که فرد نمی توانسته است آن عمل را انجام دهد. به علاوه اگر تعینگرایی صادق باشد، آنگاه هر گونه انحراف از سلسله وقایع بالفعل، ناسازگار یا وضعیت جهان گذشته به همراه قوانین طبیعت خواهد بود؛ بنابراین اگر تعینگرایی صادق باشد، هرگز در توان من نیست که از سلسله وقابع بالفعلی که تشکیلدهندهی تاریخچهی من هستند، منحرف شوم (ون ان واگن، 1394: 125؛ کدخداپور، حسینی، 1399: 181).
بر این اساس از آنجایی که ما نمیتوانیم گذشته و قوانین طبیعت را تغییر دهیم، اعمال فعلی ما نتیجه ضروری گذشته و قوانین طبیعت خواهد بود.
بنابراین، اگر تعینگرایی صادق باشد، اکنون نمیتوانیم کاری کنیم که اعمال فعلی ما رخ ندهد (علیزاده، 1389: 168-169).
6. مبانی تعینگرایی علی
تعینگرایی علی مبتنی بر قانون علیت و مادی بودن جهان این نظر را مطرح میکند که گذشته آینده را مشخص میکند. در این قسمت با بررسی این مبانی در صدد این امر هستیم که آیا این مبانی، ادعای تعینگرایی را اثبات میکند.
1-6. قانون علیت
باور به قانون علیت که بیانگر نیازمندی هر حادثی به پدیدآورنده است؛ ارتباط و وابستگی اشیای عالم به یکدیگر را به دنبال دارد. این ارتباط و وابستگی در قانون سنخیت علت و معلول و در قانون عدم امکان انفکاک معلول از علت تامه، خود را نشان میدهد (مطهری، 1368: 6/ 651-652).
بنابراین پذیرش قانون علیت، گردن نهادن به رابطه قطعی، معین و زنجیره وار حوادث جهان را به دنبال خواهد داشت. از اینرو برای هر رویداد مادیای مثل (الف) رویداد یا رویدادهای مادی دیگری مقدم بر آن موجودند که با تحقق آن رویداد یا رویدادها وقوع (الف) ضرورت مییابد (علامه طباطبایی، 1364: 1/91-92).
اما این وابستگیها و ارتباطات موجودات که از آن به عنوان رابطهی علی تعبیر میشود را میتوان به طرق مختلفی مورد ملاحظه قرار داد. بر این اساس شناسایی و تفکیک دو قسم علت از اهمیت زیادی برخوردار است:
1-1-6.علت حقیقی یا بالذات
در این نوع از علیت، وجود معلول وابستگی حقیقی به علت دارد و از آن وجوب و فعلیت میگیرد. از اینرو انفکاک معلول از آن محال است و معلول افزون بر حدوث در بقا نیز به آن محتاج است. همچنین تسلسل در ناحیه این قسم علل محال است.
2-1-6. علت اعدادی یا عرضی
در این قسم، وجود معلول وابستگی حقیقی به آن ندارد، بلکه منشأ امکان و استعداد معلول است. بنابراین انفکاک معلول از آن ممکن است و از اینرو معلول تنها در حدوث به این علت نیازمند است. همچنین تسلسل در ناحیه این علل منعی ندارد (فقیه، کشفی، 1397: 50).
تبیین قانونمندی جهان مبتنی بر دو نظام علی طولی و عرضی است. نظام طولی علت و معلول ناظر به ترتیب در فاعلیت پروردگار و صدور اشیاء از اوست در حالی که نظام عرضی مختص جهان طبیعت بوده، شرایط مادی و اعدادی به وجود آمدن یک پدیده را تعیین مینماید. بر اساس نظام اخیر است که هر حادثهای در جهان بواسطه وابستگی با حوادث قبل و بعد از خود، صرفا در مکان و زمان معینی حادث میگردد و لذا سلسلهی حوادث، مانند حلقههای زنجیر به یکدیگر متصل بوده، رشتهای ازلی- ابدی به وجود میآورند (مطهری، 1368: 1/ 128-132).
2-6. مادیت جهان
تعینگرايی در عالم فیزيک و ماده مطرح است، هر چند ضرورت علی و معلولی منحصر در پديدههای فیزيکی نیست و به صورت عمومی طرح شده است. لکن بحث علیت در نگاه تعینگرایی علی که جهان را محدود به جهان ماده میداند بدین معناست که هر رخدادی قطعیت وجود خود و تمام ویژگیهای وجودیاش را از علل متقدم کسب میکند و پیوندی ناگسستنی میان گذشته، حال و آینده موجودات برقرار است. به صورتی که جهان و تمام اجزای آن در هر لحظه تنها همان است که هست و نمیتواند به صورت دیگری باشد (Ravizza & Fischer, 1995: 244).
بر این اساس تعینگرايی مدعی است که تمام رويدادهای عالم، از جمله آنچه انسانها انجام میدهند، از قوانین دائمی و جهانی طبیعت پیروی میکنند؛ به نحوی که با داشتن وضعیت فعلی جهان، تنها يک وضعیت برای آيندۀ جهان با تعینگرايی اداره میشود بر اين اساس، هیچ احتمال واقعی فراتر از آنچه رخ داده است، وجود ندارد و وجود گزينههای واقعی که بتوان از بین آنها انتخاب کرد، منتفی است. علاوه بر آن، در اين ديدگاه، علت تامه و منبع اصلی اعمالی که انجام میدهیم، درون خود ما نیست و ما صرفاً حلقهای از زنجیرۀ علل هم اتفاق هستیم و در نتیجه مسئول آنچه انجام میدهیم، نخواهیم بود. به عبارت دیگر افعال و انتخابهـای انسان، علتى دارند كه با تحقق آن علت، معلول آن نيز تحقق مىيابد. بر اين اساس از آنجاییكه علت و معلولها تحت قانون عليت طبيعى هستند و انسان هم تابع همین عوامل است، بنابراین وجود اختيار در انسان، بیمعنا است (کدخداپور، حسینی، 1399: 177).
بنابراین در این جهان جبری، انسان نه تنها در تغییرات بدنیاش تحت کنترل جریانات طبیعی است، بلکه در افکار احساسات و تصمیمگیریها نیز این گونه است و در هر لحظهای توسط رخدادهای گذشته و قوانین طبیعت، متعین شده که چگونه باید باشد و چه انجام دهد.
7. بررسی مبانی تعینگرایی
1-7. ضرورت علی
قانون علیت لزوما ادعای تعینگرایی علی را در خصوص سلب اختیار از انسان را اثبات نمیکند. چرا که زمانی که تعینگرایی ادعا میکند گذشته آینده را مشخص میکند، مقصود از گذشته چندان روشن نیست. اگر مقصود از گذشته علل خارج از ذات معلول است، و به این معنا عوامل خارج از ذات معلول چه علل معد و چه علل حقیقی که باعث به وجود آمدن معلول شدهاند را علت افعال معلول نیز میداند، این تلقی نادرست است چرا که وجود معلول لزوماً مساوی با اثر و فعل مشخصی که از معلول صادر میشود نخواهد بود.
قانون علیت بیانگر این مطلب است که اگر علت تامه یک امر تحقق پیدا کند، معلول نیز تحقق پیدا میکند و در خصوص افعال انسان صرف عوامل خارج از ذات انسان علت تامه افعال انسان نیست، که بر این اساس گفته شود گذشته آینده را مشخص میکند. اینکه گذشته آینده را مشخص میکند در خصوص معلولهایی است که صاحب اختیار نیستند و بر اساس شناخت قوانین طبیعی و اجزاء طبیعی موجودات مادی فاقد اختیار میتوان بر اساس قانون علیت و قانون سنخیت علت و معلول آینده را پیشبینی کرد. اما این پیشبینی صرفا بر اساس قانون علیت اتفاق نمیافتد بلکه بر اساس شناخت از طبیعت مادی اشیائی که تابعی از کنش و واکنش مادی هستند اتفاق میافتد. در حقیقت گرچه این فعل و انفعالات مادی بر اساس علیت تفسیر میشود اما این فعل و انفعالات صرفا بخشی از مصادیق علت و معلول هستند و اگر قائل به روح غیرمادی برای انسان باشیم صرفا با دانستن بعد مادی نمیتوانیم فعل انسان را در آینده مشخص کنیم.
اینجاست که گفته علامه طباطبایی معنا پیدا میکند که میگوید اگر فعل انسان 1000 علل هم داشته باشد جزء 1000 آن انسان است چرا که تمام آن علل نسبت به فعل انسان علل ناقصه یا معده هستند و تا انسان آن را انتخاب نکند فعلی انجام نمی شود (طباطبایی، 1394: 175). در واقع تعریف ملاصدرا از اختیار که آن را مبتنی بر ادراک عقلانی میداند در این بخش خودش را نشان میدهد که اختیار مبتنی بر آگاهی و من انسان هست. چرا که من صرفا تابعی از عوامل خارج از ذات خود نیست. بلکه به عنوان علتی فعال و مختار در فعل خود اثرگذار است. بدین معنا عوامل گذشته انتخاب من را تعیین نمیکند بلکه فقط میتواند به عنوان علل ناقصه یا معده بر آن تأثیرگذار باشد و تا خواست من به آن تعلق نگیرد فعلی انجام نمیشود.
اگر چه گفته شده انتخاب انسان هم نیازمند مرجح هست اما مرجح فعل انسان را صرفا علل بیرونی مشخص نمیکند چرا که ادراک و آگاهی انسان شبیه کامپیوترها نیست که با ورودی یکسان خروجی یکسان داشته باشد، یعنی اگر امری برای انسان مرجح میشود بنا به ادراک عقلی آن انسان است که ناشی از ذات خود انسان است، ذاتی که فراتر از ماده است و ادله اثبات روح آن را اثبات میکند. بنابراین اگر تصدیق به کمال بودن یک فعل، نزد نفس حاضر نباشد، نفس به فکر نیاز خواهد داشت تا صفت وجوب را بر فعلی که میخواهد آن را انجام دهد و همچنین صفت محال بودن را بر ترک آن فعل منطبق کند. در نتیجه صفت رجحان را نفس از فکر و اندیشه بدست میآورد، نه صرفا توسط عوامل و علل خارج از ذات (طباطبایی، 1387: 2/123).
بنابراین گرچه تعینگرایی معتقد است گذشته آینده را مشخص میکند اما باید منظور از گذشته را مشخص کند. اگر در خصوص انسان معتقد است تمام عوامل و علل خارج از ذات انسان انتخاب انسان را مشخص میکند این سخن درستی نیست. اما اگر منظور از گذشته شامل خود انسان و افکار او هم میشود در این صورت گذشته آینده را مشخص میکند، در این صورت این سخن درست است. البته باید این نکته را در نظر داشت، که در خصوص افکار انسان و انتخابی که بر اساس افکار و آگاهی اتفاق میافتد، انسان را به یک کامپیوتر تشبیه نکند، تا بر این اساس شرط امکانهای بدیل را از انسان بگیرد و برای نفی اختیار بر اساس افکار، افکار انسان را به ورودی کامپیوتر تشبیه کند که در این صورت خروجی یکسان خواهد بود. چرا که در این صورت تبیینی که تعینگرایان از انتخابهای انسان ارائه میدهند همان امری است که پیوندگرایان در خصوص تبیین آگاهی در مورد کامپیوترها ارائه میکنند. در حالیکه آگاهی انسان را نمیتوان به آگاهی کامپیوترها تشبیه کرد. چرا که منظور از آگاهی کامپیوترها پردازش اطلاعات است، نه فهم اطلاعات. در حالیکه آگاهی انسان و انتخابهای وی مبتنی بر فهم اطلاعات است (ر.ک. سلحشور، 1398: 141-163).
بدین معنا علل گذشته مسیر زندگی انسان را مشخص نمیکنند، بلکه انسان خود مسیر زندگیاش را تعیین میکند، چرا که این علل گذشته در فعل انسان علل ناقصهاند و تا اراده انسان به آن تعلق نگیرد، تحقق پیدا نمیکند. ارادهای که حاصل ادراک درونی انسان است هر چند عوامل بیرون از وجود انسان نیز تأثیرگذار هستند.
بنابراین گرچه قانون علیت با اختیار تعارضی ندارد اما علیتی که تعینگرایی در خصوص افعال انسان در نظر گرفته است فقط این است که با دانستن عوامل خارج از ذات انسان که در فلسفه ملاصدرا از آن تعبیر به علل ناقصه و معده میشود میتوان مسیر افعال انسان را مشخص کرد و این امری است که نادرستی آن مورد بحث واقع شد.
در بحث تعینگرایی از علیت تفاوتی میان علل مختار و علل غیرمختار مطرح نشده است و مرجح انتخاب توسط علل مختار را صرفا تابع عوامل بیرون از ذات میدانند، دقیقا مطابق علل غیر مختار که عوامل خارجی وجود معلول و نوع حرکت آن را تعیین میکند. در حالی که علل مختار از ناحیه خود اثرگذارند، نه صرفا اینکه از ناحیه عوامل بیرون از ذات مسیر حرکتشان مشخص شده باشد. اگر چه علل مختار برای انجام افعالشان نیازمند مرجح هستند اما مرجح صرفا عوامل بیرونی نیستند بلکه عوامل بیرونی بعلاوه تجزیه و تحلیلهای که از ناحیه ادراک صورت میگیرد و این ادراک و شخصیتی که بر اساس این ادراک ساخته شده چیزی نیست که قبلا توسط علل خارج از ذات به وجود آمده باشد. چرا که من انسان قبل از ادراک جهان خارج، تحقق دارد و اختیار هم که با من انسان گره خورده است در انتخابات خود صرفا تابع عوامل خارج از ذات عمل نمیکند.
همچنین تعینگرایی علی علتها را منحصر در علل مادی کرده است و چنانکه در جای خود اثبات شده است علل منحصر به علل مادی نیست بلکه شامل علل غیر مادی که اشرف از علل مادی میباشند نیز هست، و اختیار انسان اثبات کننده همین بعد غیرمادی در انسان است. چرا که اختیار توسط تبیینهای علوم اعصاب در مورد سیستم اعصاب قابل تبیین نیست، بنابراین به بعدی فراتر از ماده اشاره دارد. از اینرو با دانستن قوانین فیزیکی نمیتوان فعل انسان را پیشبینی کرد.
هر چند علیت در علل غیرمادی هم مطرح میشود اما بحث این است که علت وجود نفس، فعل نفس را تعین نمیبخشد. در حالی که در فعل و انفعالات مادی، علل مادی فعل معلول مادی را تعین میبخشد.
2-7. مادیت جهان
در این قسمت مادیت مورد نظر تعینگرایی را میتوان در دو بخش قوانین فیزیک و در خصوص انسان در حیطه علوم اعصاب بررسی کرد.
1-2-7. قوانین فیزیک
در این قسمت ادعای تعینگرایی به صورت جداگانه در دو بخش فیزیک کلاسیک و جدید مطرح و تبیین میشود.
الف) فیزیک کلاسیک
فیزیک کلاسیک ضمن تأکید بر اصل علیت در تمام پدیدههای طبیعی، معتقد بود که علم تجربی میتواند با کشف علل یک پدیدهی طبیعی، چگونگی پیدایش حوادث و موجودات طبیعی را پیشبینی کند. بر این اساس موجودات و حوادث مادی مطابق این پیش بینی به وجود خواهد آمد و این اصلی تخلفناپذیر است (اصل دترمنیسم).
بر این اساس، اختیار انسان از دیدگاه فیزیک کلاسیک اعتباری ندارد و جریان تمام حوادث از جمله افعال انسان مطابق علتهای پیشین و به صورت جبری فرض میشد. چرا که فیزیک قرن نوزدهم بر مبنای جبر بود و از اینرو معتقد بود حالت فعلی عالم معلول حالت قبلی و علت حالت بعدی است. بنابراین حوادث آینده بر اساس وضع فعلی محاسبه میشود (باربور، 1362: 311).
بدین ترتیب بر اساس فیزیک کلاسیک نمیتوان با معنایی روشن، از انتخاب، ارجحیت امری بر امر دیگر، گرفتن تصمیمی عقلی، یا مسؤولیت اعمال خود و غیره صحبت کرد (کارناپ، 1383: 322).
اما از آنجایی که اعتبار فیزیک کلاسیک با فیزیک جدید مورد خدشه قرار گرفته است، نمیتوان ادعای فیزیک کلاسیک را دلیلی در اثبات یا رد اصل اختیار تلقی کرد. بر این اساس، اصل اختیار نه تنها با اصل علیت هیچ تعارضی ندارد بلکه بر آن نیز مبتنی است. چرا که انکار اصل علیت منجر به پذیرش صدفه میشود که در آن اختیار و استناد افعال به یک فاعل انسانی هیچ معنایی ندارد. (قدردان قراملکی، 1389: 64).
ب) فیزیک جدید
فیزیک کلاسیک، بر حاکمیت جبر علمی در قلمرو طبیعت و انسان تأکید میکرد اما فیزیک جدید، بعضی اصول و قواعد فیزیک کلاسیک را باطل دانست، از جمله اینکه فیزیک جدید معتقد بود قوانین طبیعت، جبری نیستند به این معنا که همیشه بر اساس پارامترهای خاصی عمل کنند بلکه بعضی قوانین بدون نظم خاص انجام میگیرد که به دلیل تغییر آنها، پیشبینی ناپذیرند. این در حالی بود که فیزیک کلاسیک مدعی ساختار و نظم خاص و مکانیکی جهان طبیعت بود که با پیشبینی آن میتوان وضعیت آینده آنها را پیشبینی کرد. اما فیزیک جدید خلاف آن را در جهان ذرات ثابت کرد (قدردان قراملکی، 1389: 64).
بر این اساس تئوری کوانتوم، همان نقض جبریت علمی فیزیک کلاسیک در جهان اتمها است. از تئوری کوانتوم تقریرات گوناگونی ارائه شده است. در این قسمت به سه تقریر آن اشاره میکنیم.
1. اصل عدم قطعیت هایزنبرگ: طبق این اصل، تعیین وضعیت الکترونها و سرعت آنها امکانپذیر نیست. (هایزنبرگ، 1368: 80-79).
2. عدم پیشبینی: مطابق این اصل وضعیت اتمها در مسیر حرکت، شکافته شدن، تعداد آن و فروپاشی قابل پیشبینی نیست. هایزنبرگ در اینباره بیان میکند: نمیتوانیم توضیح دهیم که چرا اتم خاصی در لحظه خاصی فروپاشیده میشود و در لحظه دیگر نمیشود یا چه عاملی باعث میشود که آن اتم، الکترونش را در این جهت خاص گسیل کند و در جهت دیگر نکند و همینجاست که قانون علیت درهم میریزد (همان).
3. تفرق الکترونها: در یک آزمایشگاه، الکترونها به طور متناسب از روزنهای باریک عبور، و پس از برخورد با پرده پشت روزنه، روی پرده و در نقاط گوناگون ایجاد جرقه میکند. . به این معنا با وجود شرایط همانند و یکسانی شلیک الکترونها، الکترونها در نقاط یکسان پدید نمیآیند (قدردان قراملکی، 1389: 65).
بنابر این تقریر، پیشبینی ذره مخصوصی که دائماً به واسطه تلاقی با ذرههای دیگر منحرف میشود، غیرممکن است. همچنین نمیتوان تعیین کرد که این ذره در چه موقع به کدام نقطه برخورد خواهد کرد و فقط با توجه به قوانین آماری میتوان احتمال این واقعه را مشخص کرد (فولکیه، بیتا: 71-70).
از اینرو برخی برای اثبات اختیار، به اصل هایزنبرگ متوسل شدند و آن را به عنوان امری از عدم تعین عینی در طبیعت مطرح کردند. بر این اساس این اراده است که تصمیم میگیرد کدام احتمال، مطابق با قوانین فیزیک، روی دهد (باربور، 1362: 343).
بنابر این بر اساس دانستن شرایط اولیه، نمیتوان آن چه رخ خواهد داد را پیشبینی کرد؛ زیرا شرایط اولیه یکسان، همواره نتایج واحد و یکسانی نخواهد داشت (همان).
در نتیجه نظریه کوانتوم مسلما بر خلاف نظریه تعینگرایی است و آن را نقض میکند. بنابراین تعینگرایی علی که در صدد است قطعیت را در جهان مادی با استفاده از قوانین فیزیکی اثبات کند، لکن چنین اثباتی از قوانین فیزیک به دست نمیآید.
2-2-7. علوم اعصاب
بررسی اختیار از دیدگاه علوم اعصاب بدین منظور است که آیا اعمال ارادی (آگاهانه)، تحت تأثیر قوانین طبیعیای که فعالیتهای نورونها را کنترل میکند؛ قرار دارد یا میتوانند تا حدی مستقل از جبر طبیعی باشند. بدین معنا اگر افعال انسان تابع قوانین حاکم بر نورونها باشد حاصلی جز جبر نخواهد داشت. چرا که ارتباط بین سلولها کنش و واکنشی است که ناشی از ساختار این سلولها است و با بودن محرک این کنش و واکنشهای شیمیایی در بدن رخ میدهد.
در حالی که اختیار انسان بدین معناست که ذهن میتواند برخی فرایندهای مغزی را کنترل کند. این معنا از اختیار را میتوان با آزمایشهای بنجامین لیبت بررسی کرد. لیبت در رابطه با پاسخ به محرک در اعمال انسانی به این نتیجه میرسد که انجام اعمال انسان تحت تأثیر یک متغیر الکتریکی در مغز است که پتانسیل آمادگی نامیده میشود. طبق این آزمایشات، پتانسیل آمادگی 550 هزارم ثانیه قبل از اقدام قابل ثبت شده است و انسانها 350 تا 400 هزارم ثانیه بعد از شروع پتانسیل آمادگی، از عمل آگاه میشوند. این زمانی است که حدود 200 هزارم ثانیه تا اقدام به عمل باقی مانده است و این آگاهی میتواند عمل اولیه را تغییر داده و آن را رد کند. در واقع چنانچه آزمایشات نشان میدهد با وجودی که عمل از ناخودآگاه آغاز میشود، نقش اختیار نیز قابل توجه است (Libet, 1999: 47).
طبق آزمایشهای لیبت، شروع عمل اختیاری آغاز فرایند پتانسیل آمادگی در مغز، مدتی قبل از قصد خودآگاه اتفاق میافتد و قصد خودآگاه حدود 150 هزارم ثانیه قبل از انقباض عضلانی ظاهر خواهد شد. در واقع قصد خودآگاه بعد از شروع پتانسیل آمادگی و قبل از انقباض عضلانی ظاهر میشود و یک فاصله زمانی 150 هزارم ثانیه در اختیار ماست که اراده میتواند نتیجه نهایی قصد را متأثر سازد. با توجه به اینکه زمان فعال شدن کورتکس جهت فعال کردن سلولهای حرکتی نخاع، 50 هزارم ثانیه است و از این 150 هزارم ثانیه زمانی که در اختیار فرد است 100 هزارم ثانیه خواهد بود که در این زمان عمل کامل میگردد و این زمانی است که در واقع امکان قصد اولیه به صورت بالقوه در مغز وجود دارد و میتوان نتیجه گرفت اراده آگاه میتواند قصد اولیه را تغییر دهد هر چند قصد توسط یک فرآیند ناخودآگاه در مغز شروع شده باشد. بنابراین در وجود قدرتی که میتواند قصد اولیه را رد نماید، تردیدی وجود ندارد. سوژهها به کرات میل شدیدی برای رد کردن عمل حس کردهاند ولی آن را نادیده گرفته یا سرکوب کردهاند.به طور خلاصه سوژهها توان رد کردن یک عمل از پیش طراحی شده را در زمان مورد نظر داشتند و قادر بودند که در فاصله زمانی بین 100 تا 200 هزارم ثانیه، عمل را رد کنند (جهانگیر، مفتون، 1397: 117)
میزان بالایی از پتاسیل امادگی نشانگر آن است که سوژه واقعاً آماده اقدام بوده، هر چند که عمل را متوقف کرده است. نه فقط سوژهها بلکه همه ما ردکردن یک میل شدید را تجربه کردهایم و این معمولاً زمانی است که پیامد عمل از دیدگاه اجتماع غیر قابل قبول است، مثل تمایل یک شاگرد زمانی که میخواهد استاد را آماج دشنام قرار دهد.
از دیدگاه لیبت، رد کردن یا همان وتوی آگاهانه، نتیجه مستقیم فرایند ناخودآگاه نیست. وتوی آگاهانه، عملی کنترل شده و متفاوت از «آگاه شدن صرف» به عمل است. باید اذعان کرد آگاه بودن از رد کردن تصمیم به این معنی است که شخص از واقعه آگاه است. مطالعات قبلی وی حاکی از آن است که آگاهی به تنهایی یک پدیده مخصوص به خود است و از محتوایی که شخص صرفا از آن آگاه میشود کاملا متمایز است ((Libet, 1999: 57.
مطالبی که از اختیار در این آزمایشات بیان شد، اختیار را به یک وتوی آگاهانه تفسیر کرد، که چگونگی و چرایی به وجود آمدن آن یک معما باقی ماند. این آزمایش فقط وجود اختیار را اثبات کرد، هر چند مصادیق محدودی را مورد بررسی قرار داده بود چراکه در آزمايش ليبت شركتكننده سعي ميكند خودانگيختـه عمـل كنـد و از تفكـر راجع به هنگامي كه ميخواهد عضله خود را خم كند يا اينكه بگويد «الان»، اجتناب كند و اين خود حالت آمادهباش براي انتخاب لحظه تصميمگيري به خم كردن عضله به مغز ميدهد. بنابراین آزمـايش ليبت انحاء تصـميمگيــريهـا مخصوصاً تصميمگيريهايي كه مستلزم بررسي دقيق ديدگاههاي موافق و مخالف موضـوعي اسـت را شامل نميشود و از اينرو يافته ليبت را نميتوان به همه تصميمها تعميم داد (Mele, 2014: .(29-30
بدین ترتیب این آزمایش گرچه وجود اختیار را اثبات میکند اما ماهیت آن همچنان ناشناخته باقی ماند. بنابراین این آزمایشها نمیتواند مبنای انکار اختیار یا اراده باشد. بنابراین آنچه را که تعینگرایی علی بیان میکند که گذشته آینده را مشخص میکند در نتیجه اختیار به معنای واقعی کلمه نمیتواند تحقق پیدا کند با دادههای علوم اعصاب اثبات نمی شود. از اینرو برخی فیلسوفان عصب پژوه که مبتنی بر تعینگرایی معتقدند اراده یک توهم است که خارج از قلمرو علم قرار میگیرد، (Harris, 2012, p.30) ادعایی باطل است.
8. نتیجهگیری
ملاصدرا اختیار را با توجه به ادراک عقلانی انسان تعریف میکند و آن را سازگار با ضرورت علی میداند اما در تعینگرایی اختیار با ضرورت علی ناسازگار جلوه میکند. از دیدگاه تعینگرایان مرجح در افعال اختیاری انسان که باعث ایجاد فعل و تصمیمگیری انسان میشود، خود دارای علتی است. در تعینگرایی علی، علت مرجح را امور خارج از وجود انسان مثل محیط میدانند، در نتیجه معتقدند که افعال انسان را میتوان قبل متولد شدن انسان، صرفا با دانستن قوانین فیزیکی و مادی پیشبینی کرد. نقدی که به این دیدگاه از نظر قوانین فیزیک وارد است این است که فیزیک کوانتوم این قطعیت را نمیپذیرد و نقدی که از باب فلسفی به این دیدگاه وارد است این است که ضرورت علی که به افعال انسان نسبت داده میشود، وجوب لاحق است، که به معنای این است که افعال انسان زمانی ضرورت پیدا میکند که انسان به عنوان یک موجود مختار، اراده آن را هم داشته باشد. اما اینکه مرجح در انتخاب انسان چگونه ایجاد میشود و برای مرجح نیز باید علتی وجود داشته باشد، از دید تعینگرایی علی که جهان را صرفا منحصر به جهان ماده میداند، چگونگی ایجاد مرجح صرفا با کنش و واکنشهای شیمیایی و فیزیکی قابل تبیین است که این امر خود نافی اختیار انسان است. اما در صورتی که فرض بر درستی این سخن (جهان صرفا مادی) نیز داشته باشیم، چنین امری امکانپذیر نیست، چرا که برای هر مرجحی نیازمند مرجح خواهیم بود و این امر منجر به تسلسل میشود در حالی که تسلسل محال است و سرانجام باید به جایی ختم شود که نیازمند مرجح نباشیم، در حالی که با فرض جهان مادی چنین امری امکانپذیر نیست. اما ممکن است گفته شود اگر جهان غیرمادی را هم لحاظ کنیم، این مرجح به غیر مادی ختم میشود و محذور تسلسل به وجود نمیآید، در این صورت علت مرجح خداوند است. اما علت ایجاد مرجح خداوند نیز نمیتواند باشد چرا که در این صورت تمام آیاتی که در باب پاداش و عذاب است بر خلاف حکمت الهی است. همچنین اگر علت خداوند باشد یعنی مرجح را ذاتی انسان قرار داده باشد، بدین صورت که مرجح انتخاب انسان در تصمیمگیریهای وی به گونهای فطری در ذات وی باشد، در این صورت انسان باید همواره به گونهای یکسان رفتار کند، در حالی که میبینیم انسان میتواند مسیر زندگی خود را تغییر دهد. بنابراین این امر که بخواهیم برای مرجح در انتخاب انسان به دنبال علتی خارج از وجود انسان باشیم از اساس نادرست است. در اینجا سخن ملاصدرا که اختیار را با ادراک عقلانی تفسیر میکند خود را به نحو بارزتری نشان میدهد، چرا که مرجح را انسان با توجه به ادراکهایی که از حواس ظاهری یا باطنی بدست میآید و سپس تجزیه و تحلیل کردن آن با توجه به موقعیتی که در آن قرار دارد و با توجه به آنچه که معیار حق یا باطل بودن افعال و افکار است، ایجاد میکند و علت مرجح درک انسان است و سایر امور مثل امور طبیعی و غیبی زمینهساز هست و هیچگاه انسان را به مرز اجبار نمیرساند.
منابع
باربور، ایان، (1362)، علم و دین، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
جهانگیر، اکرم؛ مفتون، فرزانه، (1397)، «نقش اراده آزاد در مقابل تقدیر از دیدگاه قرآن، روانشناسی و عصبشناسی»، پژوهشهای میان رشتهای قرآن کریم، سال نهم، شماره دوم، صص113-128.
حسینزاده، محمد، (1397)، «اراده آزاد؛ تقریر امرورین نظریه اختیار»، حکمت اسلامی، سال پنجم، شماره سوم، صص186-202.
حسینزاده، محمد، (1393)، «اراده آزاد از دیدگاه صدرالمتألهین»، حکمت معاصر، سال پنجم، شماره اول، صص43-63.
سلحشور سفیدسنگی، زهره، (1398)، «تحلیل مفهوم آگاهی از دیدگاه ملاصدرا و پیوندگرایی»، حکمت معاصر، سال دهم، شماره دوم، صص 141-163.
علیزاده، بهرام، (1389)، «اراده آزاد، دیدگاههای معاصر در باب اراده آزاد»، نقد و نظر، شماره 57، صص149-188.
فارابی، ابونصر، (1996م)، السیاسـةالمدنیة، با مقدمه و شرح دكتر على بو ملحم، بيـروت: مکتبةالهلال.
فقیه، سیدمحمد؛ کشفی، عبدالرسول، (1397)، «تعینگرایی و فاعلیت الهی از منظر علامه طباطبایی»، پژوهشهای فلسفی کلامی، سال بیستم، شماره سوم، صص45-70.
فولکیه، پل، (بیتا)، اراده، ترجمه اسحاق لالهزاری، تهران: سازمان نشر و فرهنگی انسانی.
قدردان قراملکی، (1389)، «اختیار، قانون علیت و دترمینیسم»، انسانپژوهی دینی، دوره 7، شماره 23، صص47-76.
کارناپ، ردلف، (1383)، مقدمهای بر فلسفه علم، ترجمه یوسف عفیفی، تهران: نیلوفر.
کدخداپور، جمال؛ حسینی، سیدحسن، (1399)، «ناسازگاری مفهومی اراده آزاد از دیدگاه حکمت متعالیه»، فلسفه، سال48، شماره2، صص175-196.
طباطبایی، محمدحسین، (1394)، اصول فلسفه و روش رئالیسم، قم، بوستان کتاب.
طباطبایی، محمدحسین، (1364)، تفسیر المیزان، ج1، ترجمه ناصر مکارم شیرازی، تهران: بنیاد علمی و فکری علامه طباطبایی.
طباطبایی، محمدحسین، (1387)، نهایة الحکمة، ترجمه علی شیروانی، قم: بوستان کتاب.
مروارید، جعفر؛ موحدی، روح الله، (1395)، «نسبت اختیار و تعینگرایی علی در نگاه فیلسوفان تحلیلی»، مطالعات اسلامی، فلسفه و کلام، سال چهل و هشتم، شماره 96، صص 85-102.
مصباح، علی و دیگران، (1374)، روانشناسی رشد با نگرش به منابع اسلامی (جلد اول)، تهران: سازمان سمت.
مصباح یزدی، محمدتقی (1381)، فلسفه اخلاق، تحقیق و نگارش احمدحسین شریفی، تهران: شرکت چاپ و نشر بین الملل.
ملاصدرا، (1366)، تفســیر القرآن الکــریم، چــاپ دوم. قــم: نتشارات بيدار، 1366
ملاصدرا، (1981م)، الحکمه المتعالیه فی الاسفار العقلیه الاربعه، چاپ سوم، بیروت: دار احياء التراث.
مطهری، مرتضی، (1368)، مجموعه آثار، قم: صدرا.
هایزنبرگ، ورنر ، (1368)، جزء و کل، ترجمه حسین معصومی همدانی، تهران: مرکز نشر دانشگاهی.
ون ان واگن، پیتر، (1394)، «امکانهای بدیل و مسئولیت اخلاقی»، ترجمه امیر صائمی، ارغنون، دروه جدید، ش1 و 2، صص119-125.
Dennett, Daniel (1984). Elbow Room, Cambridge, MA: MIT Press.
Fischer, J. M. (1995), The metaphysic of free will, Oxford: Blackwell.
Harris, S. (2012), Free Will, New York: Free Press.
Libet, Benjamin, (1999), Do We Have Will? Journal of Consciousness Studies, 6 (8-9), 47-57.
McKenna, Michael. (2008). “A hard-line reply to Pereboom’s four-case argument.” Philosophy and Phenomenological Research, 77 (1), 142–159
Mele, Alfred R. (2014), FREE, Why Science Hasn’t Disproved Free Will, Oxford University Press.
Kane, Robert, (2002), “Some Neglected Pathways in the Free Will Labyrinth”,
in: The Oxford Handbook of Free Will, edited by Robert Kane, New York: Oxford University Press.