A Study of the Effect of Family Structure (Satisfactoriness) on Social Participation of Students (A Case Study of Payame Noor University, Hamedan Branch)
Subject Areas : Sociological Studies of YouthMehrdad Hossein Panahi 1 , Mohammad Bagher Tajeddin 2
1 - PhD student in sociology, I.A.U, Central Tehran Branch, Iran
2 - Faculty Member of I.A.U, East Tehran
Keywords:
Abstract :
محمدباقر تاجالدین2
چکیده: مسأله اصلی مشارکت اجتماعی در جامعه تواتری و دورهایبودن آن است، میتوان بیان داشت که جامعه ما از مشارکت اجتماعی در سطح پایینی برخوردار است که این خود از چندین عامل پیروی میکند که یکی از مهمترین آنها نظام ساختار خانواده است چراکه خانواده پایهگذار جامعه و همچنین اولین کانون اجتماعیکردن فرزندان است. در تحقیق حاضر به بررسی تأثیر ساختار خانواده بر مشارکت اجتماعی دانشجویان دانشگاه پیامنور همدان در بین نمونه 339 نفری به روش پیمایشی پرداخته شده است. چهارچوب نظری در این پژوهش ترکیبی از دو نظریه ساختار شخصیتی هیگن و همچنین نظریه کنشی پارسونز شکل گرفته است. بدین سان پس از انجام بحث نظری و همچنین جمعآوری اطلاعات، از طریق نرمافزار SPPSبه تحلیل دادهها از دو روش همبستگی پیرسن و تحلیل واریانس در رگرسیون خطی پرداخته شده است، نتایج به دست آمده از این پژوهش حاکی از این است که هرچه اقناعگرایی خانواده افزایش مییابد بر میزان مشارکت اجتماعی دانشجویان افزوده می شود.
کلید واژه: ساختار خانواده، مشارکت اجتماعی و اقناعگرایی.
1- مقدمه خانواده به عنوان اولین نهاد مسؤول در تربیت افراد جامعه و نگرش و عملکرد آنها تأثیری مسلم و فراگیر دارد .از نظر گیروشه(1369) و گیدنز(1376) شکل ارتباطات والدین، به عنوان الگوی مشخص بر روند شکلگیری شخصیت فرزندان عمل کرده و به عنوان یک نظام کارکردی در سطوح کلان، میانی و خرد با کارکردهای افزایش ثبات اجتماعی، تقویت روحی همبستگی وکاهش تعارضات گروهی، از بینبردن فرهنگ حاشیهنشینی، شکوفایی استعدادها و بروز خلاقیت، بسط ارزشهای دموکراتیک، سهیمشدن در منابع قدرت و تقویت روحیه مسؤولیتپذیری همراه است].رهنما با تأکید بر نقش کلیدی مشارکت در توسعه انسان محور، چهارکارکرد شناختی، اجتماعی، سیاسی و ابزاری برای مشارکت قائل است[(رهنما،1999: 2 – 121). کالینز با نقد دیدگاه کارکردگرائی پیرامون حفظ تقسیم کار سنتی بین زنان و مردان بدون توجه به ساختار قدرت نابرابر وامتیازات وارزشگذاریهای متفاوت این موقعیتها سهمی در تقویت باز تولید این نابرابریها دارد، معتقد است خانواده نیز چون سایر نهادها، ساختاری از قدرت و سلطه است که موجب تقویت بسیاری از نابرابریها میشود. در هریک از نقشهای جنسیتی خانواده میزان زیادی از تسلط جنس مرد و زن در زمینه شغلی، انجام کارها و عمل جنسی، لذت جنسی دیده میشود. او پس از تشریح نابرابری در صدد تبیین آنها بر میآید. از نظر وی دو دسته از عوامل وجود دارد که به تفاوتهایی در الگوی جنسی منجر میشوند: الف ) اعمال فشار و مناسباتی از قدرت توسط سازمانهای اجتماعی ب) موقعیت بازار کار زنان و مردان زمانی استفادهی مشخص از قشار محدود میشود که یک بازار کار برای برابریهای جنسیتی یا از سایر منابع مشخص ظهور کند. در چنین شرایطی زنان میتوانند از برابریهای جنسیتی یا از سایر منابع(مثل خانوادگی، دانش، مهارتهای اجتماعی یا حرفهای، مالکیت و سایر موارد) برای چانهزنی بر سر منزلت، پاداش، مشارکت اجتماعی و خشونت اجتماعی استفاده کنند (کالینز،1993). این مسأله که توزیع قدرت در خانواده و میزان برخورداری هریک از زوجین و فرزندان از قدرت چگونه است و الگوی تصمیمگیری (حاکمیت پدر، حاکمیت مادر و یا ....) به چه صورت است ساخت قدرت در خانواده را مشخص میکند. سیدائیوس دپنا ساخت تصمیمگیری در خانواده را در سه مقوله دسته بندی کردهاند: الف ) خانوادههایی که در آنها پدر بیشترین قدرت تصمیمگیری را دارد. ب ) خانوادههایی که در آنها مادر بیشترین قدرت تصمیمگیری را دارد. پ ) خانوادههایی که در آنها قدرت تصمیمگیری بطور یکسان میان پدر و مادر تقسیم شده است(سیدائیوس دپنا،5:2002). مفهوم قدرت در خانواده چندان شفاف نیست، دربارهی مفهومسازی ابعاد قدرت در خانواده از سوی نظریه پردازان اجماع کامل وجود ندارد، با وجود این اختلاف نظری، بسیاری از محققین در تحقیقات سوای اختلافات لغوی وجه تصمیمگیری 1 را به عنوان مصداق مفهوم قدرت در خانواده به کار میبرند. وقتی سؤال میشود چه کسی اعمال قدرت میکند، این امر به طور اخص متوجه تصمیمگیریها در خانواده است(السون،547:1969). فزونتر اینکه در شاخص قدرت میان زن و شوهر و تصمیمگیری میتواند مشخصکنندهی میزان پدرسالاری در خانواده نیز محسوب گردد(بات و همکاران،151:1370). این پژوهش در صدد است به این پرسش پاسخ دهد که ساختار خانواده(اقناعگرا) چه تأثیری بر مشارکت اجتماعی دانشجویان دارد؟
2- بیان مسأله فرآیند مشارکت با تغییرات اجتماعی حاصل از صنعتیشدن و مدرنیته، تأثیر شایانی بر ساختار خانواده و جایگاه اعضای آن داشته است. دگرگونیهای اجتماعی و تحول در الگوهای زندگی جوامع شهری و ورود زنان به اجتماع، موجب تغییر و تحول در نگرش افراد درتوزیع نقشها وبه تبع آن توزیع قدرت در خانواده شده است[( مهدوی و صبوری،1382: 29). از منظر جامعهشناسی مشارکت میتواند شکلها و درجات گوناگون داشته باشد. نظریههای همکاری، همیاری، همبستگی، انطباق، سازگاری، پذیرش، انقیاد و شیفتگی، ایفای نقش اجتماعی و انجام وظایفی که با این نقشها ملازمت دارند، مبین مشارکت معمولی و ارتجاعی گونه(بدیهه، در حال) در حیات اجتماعی است ایفای این نقشها تجلی اراده انسانها جهت تعلق به جمع و یکپارچگی و یگانگی با آن است(بیرو، 1963: 257). گسترش تحصیلات عالی در بین زنان و افزایش نسبت شهرنشینی، تغییرات گستردهای رادر نظام روابط سنتی ایران به دنبال داشته است. زنانی که توانستهاند در بیرون از محیط خانه، به اشتغال بپردازند، به طورنسبی به استقلال مالی دست یافتهاند. حضور زنان در عرصههای اجتماعی و تأمین مالی بخشی از هزینههای خانواده از درآمد زنان، قدرت چانهزنی آنها را در خانواده بالاتر برده است .تجربههای مشارکتی زنان در امور خانوادگی بدون اعمال قدرت یک جانبه از سوی مردان، عرصه را برای افزایش قابلیتهای آنها به منظور مشارکت هرچه بیشتر در اجتماع فراهم آورده است. ازسوی دیگر، این امر به پذیرش جایگاههای متفاوت اعضای خانواده نسبت به گذشته در ذهن مردان منجر شده است. به طوری که مردان واگذاری بخشی از قدرت مطلقهی خود را درخانواده به زنان کاملاً پذیرفتهاند و خود نیز درامور داخلی خانه که به طور سنتی مخصوص زنان بود، مشارکت فعال دارند. نظر به اینکه مشارکت اجتماعی عامل تقویت همبستگی در شبکههای اجتماعی است، اهمیت و کاربرد آن پررنگترشدن حضور افراد در فعالیتها و تصمیمگیریهای اجتماعی است که در بلندمدت موجب تعمیق روابط بین اعضای جامعه، افزایش احساس یگانگی، سعهی صدر و تسامح و تساهل میگردد و درنتیجه به توسعه نهادهای مدنی و دموکراتیک خواهد انجامید. تعصبات قومی و قبیلهای کاهش یافته و سنتهای ریشهدار محلی به سوی عامنگری هدایت و در صورت لزوم به نفع هنجارهای دموکراتیک اصلاح خواهد شد. وانگهی میتوان انتظار داشت که بسیاری از اموری که اکنون دولت متصدی انجام آن است در قالب فعالیتهای اجتماعی توسط خود مردم اداره شده و در عمل هم حجم دولت کاهش یافته و هم افراد از طریق ساماندادن به این امور دین خود را به کلیت اجتماع ادا نمایند. رشن(1974) در کتاب خود تحت عنوان بنیانهای روانشناختی مشارکت در توضیح این تئوری معتقد است که انسان طبق اصل حسابگرانه درصدد کاهش هزینهها و افزایش پاداش (سود) میباشد. طبق تئوری مبادلهی مشارکت، مشارکت همانند یک بازار است که در آن افراد تصمیماتی را برای کسب سود بیشتر ( پاداش) با هم مبادله میکنند. رشن در توضیح این تئوری معتقد است ایدهی پاداش برای تئوری مبادله هم در حوزه اجتماعی و هم سیاسی اهمیت اساسی دارد. بر اساس این دیدگاه افراد در فرآیندهای اجتماعی و اقتصادی شرکت میکنند که بتوانند در مشارکت خود بتوانند سه اصل زیر را تحقق بخشند: 1- افزایش پاداش و کاهش هزینهها 2- معقولانهبودن دستورالعملهای دولتی نسبت به هر قاعدهی دیگر از این نظر که سود و زیان آن قابل براورد و قابل قبول باشد 3- تسهیلات و امکانات دولتی ( عمومی) از نظر مقدار ، کیفیت و توزیع ثابت باشد. السون معتقد است که انتخابات و شرکت فراد در آن بر منافع افراد تأثیر دارد و کنشگران علاقمند هستند بر نتایج انتخابات تأثیر گذارند چراکه مشارکت همچون بازاری است که هر دو طرف خریدار و فروشنده طبق اصل اول و بدیهی اقتصادی ( کسی حداکثر سود ) با هم رفتاری حسابگرانه دارند از نظر السون مداخله و مشارکت افراد در مسائل سیاسی و اجتماعی و صرفاً برای تأمین بخشی از نیازهای خود میباشد در الگوی السون و رشن عقلانیت در تبیین مشارکت نقش بسیاری دارد( رشن ، 1974).
3- بیان نظری پژوهش پارسونز ارگانیسم رفتاری را، دارای سه گرایش هنجاری ارزیابی و ادراکی یا شناختی است، نخستین منشا کنش میداند، ارگانیسم وسیلهای که انسان به وسیله آن با محیط ارتباط پیدا میکند و کارکرد آن فراهمکردن عوامل تطابق انسان با محیط است. به نظر پارسونز، به دلیل اینکه نوزاد انسان در یک نظام فرهنگی متولد میشود این ارگانیسم در برخورد با فرهنگ و پذیرش مجموعهی باورها، ارزشها و هنجارهای نظام فرهنگی انها را درونی میکند(از طریق زندگی در میان اعضای خانواده، کسب تحصیلات در گروههای آموزشی، یادگیری باورها و ارزشها دربارهی فایدههای مشارکت در امور اجتماعی و همکاری و از این دست مفاهیم) و با درونیشدن ارزشها و هنجارها، نظام شخصیتی شکل میگیرد، که کارکرد آن هدفیابی است. وقتی نظام شخصیتی شکل گرفت، دیگر انسان نه از ارگانیسم بلکه از شخصیت خود پیروی میکند و شخصیت بر ارگانیسم مسلط میشود(روشه،1377). بر اساس نظریه پارسونز افراد مشارکت جو دارای و یژگیهایی چون عامگرایی، فعالگرایی، خردگرایی و امید به آیندهاند(روشه ،1477: 191). هیگن نیز از جمله صاحبنظرانی است که تحولات انواع جوامع سنتی و مدرن را بر حسب ساختار شخصیتی افراد آن جوامع تعیین کرده است، به نظر وی نقطه آغازین تربیت و اجتماعیشدن کودک نقش زیادی در رفتار او در بزرگسالی دارد به گونهای که ممکن است مانع نوآوری یا پذیرش نوآوری شود، از دیدگاه او ایستایی و سکون جوامع سنتی معلول شیوه تربیتی خشک واطاعت آمیز در دوران کودکی است که توام با تنبیهات سخت برای کسانی است که دستورات را مراعات نمیکند همراه است. وی معتقد است((سرمایهگذاری در دوران کودکی بجای اینکه معطوف به سکون، اطاعت و فعالیتهای باز دارنده باشد، باید مشوق کار، فعالیت و خلاقیت باشد(هیگن،1962). بنابراین نوع روابط میان نقشهای مختلف در خانوده و به تبع آن تفوق هر یک از گونههای ساخت قدرت و یا شیوههای تربیتی (استبدادی، دمکراتیک، ...) منجر به بروز رفتارهای متفاوت از سوی فرزندان در عرصههای اجتماعی خواهد شد.((در بررسی مطالعات خانواده، روابط خانوادگی و چگونگی تربیت فرزندان در جوامع مختلف بر روی چگونگی تبدیل موجودات انسانی به موجودات اجتماعی متمرکز بودهاند و تأثیر تجربههای دوران کودکی بر روی سرنوشت آینده انسان را مطرح مینمایند... چگونگی برخورد والدین با کودک زمینهساز شخصیت انسان است))(اعزازی،1367 :63).
4- فرضیههای پژوهش فرضیه اصلی در تحقیق بررسی تأثیر ساختار خانواده(اقناعگرا) بر مشارکت اجتماعی دانشجویان(مطالعه موردی دانشجویان دانشگاه پیام نور همدان) میباشد، که در خلال این پژوهش فرضیههای دیگری با توجه به چارچوب نظری بررسی میشود که به شرح ذیل میباشد: 1- بررسی تأثیر خردگرایی ساختارخانوادهها بر مشارکت اجتماعی دانشجویان. 2 -بررسی تأثیر امید به آینده ساختار خانوادهها بر مشارکت اجتماعی دانشجویان. 4-1- آزمون فرضیهی اول 4-1-1- فرضیهی آماری فرضH0: بهنظر میرسد اقناع گرایی خانوادهها بر میزان مشارکت اجتماعی دانشجویان تأثیر معناداری ندارد. فرضH1: بهنظر میرسد اقناع گرایی خانوادهها بر میزان مشارکت اجتماعی دانشجویان تأثیر معناداری دارد.
جدول بررسی سنجش همبستگی بین شاخص اقناعگرایی خانوادهها با مشارکت اجتماعی دانشجویان با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون
طبق اطلاعات جدول مقادیرP محاسبهشده(05/0<001/0) کمتر از حد استاندارد میباشند که نشانگر پایینبودن میزان خطا در اندازهگیری است و از سوی دیگر میزان همبستگی(271/0) نیز نشانگر وجود همبستگی بین این دو متغیر میباشد. بنابراین فرض H0 رد و فرض H1 تأیید میگردد. یعنی میتوان نتیجه گرفت که بین اقناعگرایی خانوادهها و مشارکت اجتماعی آزمودنیها، همبستگی قوی و معناداری وجود دارد و با افزایش میزان اقناعگرایی خانوادهها، مشارکت اجتماعی دانشجویان افزایش مییابد. این فرضیه همچنین توسط آزمون تحلیل واریانس در رگرسیون خطی، مورد سنجش قرار گرفته و نتایج به دست آمده، به قرار زیر بوده است: جدول سنجش تفاوت مشارکت اجتماعی دانشجویان در سطوح مختلف میزان اقناعگرایی خانوادهها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یکطرفه
بر اساس اطلاعات جدول بر اساس مقدارF موجود در جدول مقادیر بحرانی در درجات آزادی1 و 337(86/3) که از مقدارF بهدست آمده(664/26) کوچکتر میباشد و نیز از آنجایی که نمرهی P به دست آمده (001/0)، کوچکتر از مقدار استاندارد(05/0)، میباشد(05/0P<)، بنابراین میتوان در سطح معنیداری 05/0 نتیجه گرفت که تفاوت بااهمیتی در بین مشارکت اجتماعی دانشجویان، در سطوح گوناگون شاخص اقناعگرایی خانواده آنان وجود دارد. به بیان دیگر، میتوان نتیجهی بهدست آمده آزمون همبستگی پیرسون را پذیرفت. یعنی: اقناعگرایی خانوادهها بر میزان مشارکت اجتماعی دانشجویان تأثیر معنادار مثبت دارد.
4-2- آزمون فرضیهی دوم 4-2-1- فرضیهی آماری فرضH0: بهنظر میرسد خردگرایی خانوادهها بر میزان مشارکت اجتماعی دانشجویان تأثیر معناداری ندارد. فرضH1: بهنظر میرسد خردگرایی خانوادهها بر میزان مشارکت اجتماعی دانشجویان تأثیر معناداری دارد. جدول بررسی سنجش همبستگی بین شاخص خردگرایی خانوادهها با مشارکت اجتماعی دانشجویان با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون
طبق اطلاعات جدول، مقادیرP محاسبهشده(05/0<001/0) کمتر از حد استاندارد میباشند که نشانگر پایینبودن میزان خطا در اندازهگیری است و از سوی دیگر میزان همبستگی(316/0) نیز نشانگر وجود همبستگی بین این دو متغیر میباشد. بنابراین فرضH0 رد و فرضH1 تأیید میگردد. یعنی میتوان نتیجه گرفت که بین خردگرایی خانوادهها و مشارکت اجتماعی آزمودنیها، همبستگی قوی و معناداری وجود دارد و با افزایش میزان خردگرایی خانوادهها، مشارکت اجتماعی دانشجویان افزایش مییابد. این فرضیه همچنین توسط آزمون تحلیل واریانس در رگرسیون خطی، مورد سنجش قرار گرفته و نتایج به دست آمده، به قرار زیر بوده است:
جدول سنجش تفاوت مشارکت اجتماعی دانشجویان در سطوح مختلف میزان خردگرایی خانوادههابا استفاده از آزمون تحلیل واریانس یکطرفه
بر اساس اطلاعات جدول بر اساس مقدارF موجود در جدول مقادیر بحرانی در درجات آزادی 1 و 337(86/3) که از مقدارF بهدست آمده(501/37) کوچکتر میباشد و نیز از آنجایی که نمرهیP به دست آمده (001/0)، کوچکتر از مقدار استاندارد(05/0)میباشد(05/0P<)، بنابراین میتوان در سطح معنیداری 05/0 نتیجه گرفت که تفاوت بااهمیتی در بین مشارکت اجتماعی دانشجویان، در سطوح گوناگون شاخص خردگرایی خانواده آنان وجود دارد. به بیان دیگر، میتوان نتیجهی بهدست آمده آزمون همبستگی پیرسون را پذیرفت. یعنی: خردگرایی بر میزان مشارکت اجتماعی دانشجویان تأثیر معنادار مثبت دارد.
4-3- آزمون فرضیهسوم 4-3-1- فرضیهی آماری فرضH0: بهنظر میرسد امید بهآینده ساختار خانوادهها بر میزان مشارکت اجتماعی دانشجویان تأثیر معناداری ندارد. فرضH1: بهنظر میرسد امید بهآینده ساختار خانوادهها بر میزان مشارکت اجتماعی دانشجویان تأثیر معناداری دارد. جدول بررسی سنجش همبستگی بین شاخص امید به آینده ساختار خانوادهها با مشارکت اجتماعی دانشجویان با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون
طبق اطلاعات جدول، مقادیرP محاسبهشده(05/0<001/0) کمتر از حد استاندارد میباشند که نشانگر پایین بودن میزان خطا در اندازهگیری است و از سوی دیگر میزان همبستگی(333/0) نیز نشانگر وجود همبستگی بین این دو متغیر میباشد. بنابراین فرضH0 رد و فرضH1 تأیید میگردد. یعنی میتوان نتیجه گرفت که بین امید به اینده ساختار خانوادهها و مشارکت اجتماعی آزمودنیها، همبستگی قوی و معناداری وجود دارد و با افزایش میزان امید به آینده ساختار خانوادهها، مشارکت اجتماعی دانشجویان افزایش مییابد. این فرضیه همچنین توسط آزمون تحلیل واریانس در رگرسیون خطی، مورد سنجش قرار گرفته و نتایج به دست آمده، به قرار زیر بوده است: جدول سنجش تفاوت مشارکت اجتماعی دانشجویان در سطوح مختلف میزان امید به آینده ساختار خانوادهها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه
بر اساس اطلاعات جدول بر اساس مقدارF موجود در جدول مقادیر بحرانی در درجات آزادی1 و 337(86/3) که از مقدارF بهدست آمده(996/41) کوچکتر میباشد و نیز از آنجایی که نمرهیP به دست آمده(001/0)،کوچکتر از مقدار استاندارد(05/0), میباشد(05/0P<)، بنابراین میتوان در سطح معنیداری 05/0 نتیجه گرفت که تفاوت بااهمیتی در بین مشارکت اجتماعی دانشجویان، در سطوح گوناگون شاخص امید به آینده ساختار خانواده آنان وجود دارد. به بیان دیگر، میتوان نتیجهی بهدست آمده آزمون همبستگی پیرسون را پذیرفت. یعنی: امید به آینده ساختار خانواده بر میزان مشارکت اجتماعی دانشجویان تأثیر معنادار مثبت دارد.
5- نتیجهگیری در خصوص فرضیه اصلی پژوهش در ساختار خانواده که مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت و مشخص شد که بین اقناعگرایی خانوادهها و مشارکت اجتماعی دانشجویان، همبستگی قوی و معناداری وجود دارد یعنی با افزایش اقناعگرایی خانوادهها مشارکت اجتماعی دانشجویان افزایش مییابد. این فرضیه همچنین توسط آزمون تحلیل واریانس در رگرسیون خطی مورد سنجش قرار گرفته است و مشخص شد که تفاوت بااهمیتی در بین مشارکت اجتماعی دانشجویان، در سطوح گوناگون شاخص اقناعگرایی خانوادهی آنان وجود دارد. به بیان دیگر میتوان نتیجه به دست آمده از آزمون همبستگی را پذیرفت و بیان داشت که اقناعگرایی خانوادهها بر میزان مشارکت اجتماعی دانشجویان تأثیر مثبت و معناداری دارد. نتیجه پژوهش در مورد فرض اول از سؤالات فرعی یعنی تأثیر خردگرایی بر مشارکت اجتماعی دانشجویان چنین است که بین خردگرایی خانوادهها و مشارکت اجتماعی دانشجویان همبستگی قوی و معنادار مثبت وجود دارد و با افزایش میزان خردگرایی خانوادهها، مشارکت اجتماعی آزمودنیها افزایش مییابد این فرض همچنین توسط تحلیل واریانس در رگرسیون خطی مورد سنجش قرار گرفت و از آن چنین نتیجهگیری می شود که تفاوت بااهمیتی در بین مشارکت اجتماعی دانشجویان، در سطوح گوناگون شاخص فردگرایی خانواده آنان وجود دارد به بیان دیگر میتوان نتیجه گرفت خردگرایی بر میزان مشارکت اجتماعی دانشجویان تأثیر معنادار مثبت دارد. اما در خصوص آخرین فرض از سؤالات فرعی یعنی تأثیر امید به آینده در ساختار خانواده بر مشارکت اجتماعی دانشجویان از طریق تجزیه و تحلیل دادههای به دست آمده چنین نتیجهگیری میشود که بین امید به آینده خانوادهها و مشارکت اجتماعی آزمودنیها همبستگی قوی و معناداری وجود دارد و با افزایش میزان امید به آینده ساختار خانواده دانشجویان، بر میزان مشارکت اجتماعی آنان افزوده میشود. همچنین این فرض توسط تحلیل واریانس در رگرسیون خطی مورد سنجش قرار گرفت و با توجه به آن میتوان بیان داشت که تفاوت با اهمیتی در بین مشارکت اجتماعی دانشجویان در سطوح گوناگون شاخص امید به آینده ساختار خانواده آنان تفاوت با اهمیتی وجود دارد به بیان دیگر میتوان نتیجه به دست آمده از آزمون همبستگی را پذیرفت و بیان داشت امید به آینده ساختار خانوادهها بر مشارکت اجتماعی دانشجویان تأثیر معنادار مثبت دارد.
فهرست منابع 1 - ازکیا، مصطفی و غلامرضا غفاری، (1379)، بررسی رابطهی بین اعتماد و مشارکت در نواحی روستایی شهر کاشان، فصلنامه علوم اجتماعی شماره 17 تهران. 2 - اعزازی، شهلا، (1376 )، جامعهشناسی خانواده با تأکید بر نقش ساختار و کارکرد خانواده در دوران معاصر، انتشارات روشنفکران، تهران. 3 - پناهی، امیر، (1383)، ساختار قدرت در خانواده – مدرسه وبا تأکید بر مشارکت اجتماعی، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تهران. 4 - دلاور(1386)، مبانی نظری و عملی پژوهش در علوم انسانی و اجتماعی، انتشارات رشد. 5 - روشه،گی، (1377)، جامعهشناسی تالکوت پارسونز، ترجمه عبدل حسین نیک گهر، تهران، مؤسسه انتشاراتی تبیان 6 - ریتزر، جورج،(1383)، نظریههای جامعهشناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، انتشارات علمی، چاپ 8. 7 - رهنما، مجید، (1377) مشارکت در نگاهی نو به توسعه، نشر مرکز، تهران. 8 - ذوالفقارپور، محبوبه، (1383)، بررسی رابطه بین ساختار قدرت در خانواده با رضایتمندی زناشویی، زنان کارمند و خانهدار شهر تهران. 9 - ساروخانی، باقر، (1370)، جامعهشناسی خانواده، انتشارات سروش، تهران، چاپ اول. 10 - عنایت، حلیمه، (1389)، بررسی تأثیر اشتغال زنان بر روابط خانوادگی در شهر شیراز، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه شیراز. 11 - کلدی، علیرضا، (1380) برسی نگرش شهروندان از مشارکت در مدیریت شهری، مطالعه در منطقه 7 تهران، دانشکده علوم بهزیستی و توانبخشی، تهران. 12 - کریمی، داوود، (1387)، تأثیر ساختار قدرت در خانواده بر مشارکت اجتماعی دانشجویان دانشگاه قم، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه قم. 13 - لاجوردی، هاله، (1376)، قدرت در خانواده همراه با پژوهشی در ساختار قدرت در خانواده، پایان نامه کارشناسی ارشد دانشگاه تهران، تهران. 14 - مهدوی، محمد صادق و حبیب صبوری خسرو شاهی، (1382)، بررسی ساختار توزیع قدرت در خانواده ، مجله مقالات زنان شماره 2
15- Bates, A. kristian, Christopher D. Bader and F.Carson menken (2003)“familystructure, power – control theory and Deviance. Western criminology Review 4(3).p.p 170 – 190. (w.w.w googl .com).
16- Collins , randall,(1993) ,conflictsocialigy; toward on explanaatory science, new york akademic.
17- Hegen,EE,(1962) on the tehory of sosisl change , how economic growth begin dorsay pross home wood. 18- Olson,david,h.(1969(,the measurement of family pover by self & behavioral metods,journal of marriaje and the family . vol 3 p: 545-550 .
19- Parsons , talcoot, the social system, new york, free press, v.p.xv.w(1951).
|