The Recitation of Alouk and its Applications in the Celebration of Festivals in Sistân
Subject Areas : ...Fatemeh Elhami 1 , Raziye Mirshkar 2
1 - Associate Professor of Persian Language and Literature of Chabahar Navy University, Chabahar, Iran
2 - M.A. Graduate of Persian Language and Literature of Chabahar Navy University, Chabahar, Iran.
Keywords: folklore, Sistân, Aloukeh, celebration of joy, indigenous poetry.,
Abstract :
Aloukeh, in the Sistâni dialect, refers to wedding songs performed during marriage ceremonies. These songs have roots that trace back to the existence of humanity in this region and reflect the cultural richness and ancient civilization of this area. Additionally, Aloukeh is also prevalent in religious, romantic, and historical themes in Sistân. This article is dedicated solely to examining aloukeh-reading and its applications in wedding ceremonies. The current research has been conducted through interviews with multiple speakers and the use of library resources. This research examines the concept of "Alokhe," its etymology, historical background, performers, performance methods, and its various forms. It illustrates how dedicated the people of Sistân are to performing wedding rituals using their local dialect and the significance of this practice in their culture. Additionally, the comparison of celebratory songs from Sistân with similar examples from other regions in Iran highlights the fundamental role that poetic performance with melody plays in the indigenous and local customs of Iranian ethnic groups. On the other hand, this article examines the structural characteristics of various types of Aloukeh, including aspects such as weight, meter and rhyme, form, language, content, and literary elements. The abundance of songs and melodies for experiencing every moment of joy reflects the collective vitality and spirit of the people in this region. Their complete enjoyment of happiness and joy indicates the significance of celebrating one of the most fundamental aspects of life.
- آذرگان، محمدحسین (1395). سیستان قلمرو زبان پارسی(فرهنگ لغات سیستانی). گرگان: انتشارات نوروز.
- افتخارزاده، افسانه و همکاران (1388). قصههای بلوچی. با همکاری مریم نورزایی و غلامرضا ایجاد. تهران: چشمه.
- افشار سیستانی، ایرج (۱۳۶۹). سیستاننامه. تهران: مرغ آمین.
- الهامی، فاطمه (۱۳۹۵). سیتکهای سیستانی. زاهدان: دانشگاه سیستان و بلوچستان.
- الهامی، فاطمه، و میرشکار، راضیه (1398) . اَردهخوانی و کاربردهای آن در آیین سوگواری سیستان. فرهنگ و ادبیات عامه، 7(29)، 23-1. dor: 20.1001.1.23454466.1398.7.29.2.6
- بارتوک، بلا (۱۳۷۷). چندمقاله دربارۀ موسیقی محلی. ترجمۀ سیاوش بیضایی. تهران: رودکی.
- بهداروند، اکبر(1390). عاشقانهها (دوبیتیهای امروز). تهران: نگاه.
- بهرامی، تقی(۱۳۱۷). فرهنگ روستایی (دایرۀالمعارف فلاحتی). تهران: چاپ خودکار.
- جاوید، هوشنگ (1382). نگرش به آیین پیوند. عروس هنر، 3(26)، 41-38.
- جباره ناصرو، عظیم، و فضلی، عارف (1401). بررسی و تحلیل ترانههای عروسی منطقه لارستان با تکیه بر بنمایههای اساطیری. ادبیات و زبانهای محلی ایران زمین، 12(3)، 61-88.dor: 20.1001.1.2345217.1401.12.3.3.7
- جباره ناصرو، عظیم، و کوهنورد، رقیه (1398). بررسی اشعار و ترانههای عروسی در شهرستان جهرم. ادبیات و زبانهای محلی ایران زمین، 9(4)، 26-1. dor: 20.1001.1.2345217.1398.9.4.1.6
- ذوالفقاری، حسن (1396). شیوههای اجرایی اشعار محلی در ایران. شعر پژوهی، 9(3)، 99-69.doi: 10.22099/JBA.2017.4070
- ذوالفقاری، حسن، و احمدی، لیلا (1388). گونهشناسی بومیسرودههای ایران. ادب پژوهی، بهار و تابستان، 3(7-8)، 170-143.
- رئیسالذاکرین، غلامعلی(۱۳۷۰). کندو(فرهنگ مردم سیستان) .مشهد: سعید.
- شهبازی، فاطمه،و عبادی، آزاده (1397). نگاهی به واسونکها و ترانه های عروسی منطقه هندیجان. ادبیات و زبانهای محلی ایران زمین، 8(2)، 80-63.dor: 20.1001.1.2345217.1397.8.2.4.8
- شهنازی، جواد (1392). فرهنگ گویشی سیستان «خنج»، جلد اول. تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
- صفا، ذبیحالله (1351). تاریخ ادبیات در ایران. تهران: ابن سینا.
- طباطبایی، سیدحسین، طباطبایی، سیدحسن، و رضایی، محمد (1394). آیین سوگ و سرور در منطقه سرکویر دامغان. فرهنگ و ادبیات عامه، 3(5)، 27-1. Dor: 20.1001.1.23454466.1394.3.5.1.9
- فاضلی، محمدتقی، و پوربختیار، غفار (1395). بررسی آداب و رسوم سوگواری در شاهنامۀ فردوسی و مقایسۀ آن با آداب مذکور در بین اقوام لر بختیاری و لر کوچک. علوم اجتماعی، 10(34)، 144-121.
- فرجی، عبدالرضا (1376). جغرافیای کامل ایران. تهران: نشر ایران.
- کریستنسن، آرتور (1355). آفرینش زیانکار در روایات ایرانی، ترجمۀ احمد طباطبایی. تبریز: مؤسسه تاریخ و فرهنگ ایران.
- کوهی کرمانی، حسین(۱۳۱۷). هفتصد ترانه از ترانههای روستایی. تهران: بینا.
- هدایت، صادق (۱۳۳۴). مجموعه نوشتههای پراکنده. مقدمۀ حسن قائمیان، تهران: امیرکبیر.
- یارشاطر، احسان (1393). تاریخ ادبیات فارسی(ادبیات شفاهی زبانهای ایران). تهران: سخن.
آلوکهخوانی و کاربردهای آن در آیین جشن و سرور سیستان
1- فاطمه الهامی 1 3- راضیه میرشکار2
چکیده
آلوکه در گویش سیستانی به معنای ترانههای عروسی است که در آیین پیوند ازدواج اجرا میشود. این ترانهها در این منطقه به قدمت وجود انسان ریشه دارد و بیانگر غنای فرهنگی و تمدن کهن این خطه است. آلوکه در مضامین مذهبی، عشقی و تاریخی نیز در سیستان رایج است. اما در این مقاله به بررسی آلوکهخوانی و کاربردهای آن تنها در آیین جشن عروسی پرداختهایم. روش کار از طریق مصاحبه با گویشوران متعدد و استفاده از منابع کتابخانهای انجام گرفته است. این پژوهش با بررسی مفهوم آلوکه، وجهتسمیة آن، پیشینة تاریخی، اجراکنندگان، شیوة اجرا و انواع آن نشان میدهد که مردم سیستان چه اندازه به اجرای آیین عروسی با گویش محلی خود پایبند هستند و این نکته در فرهنگ آنان از جایگاه مهمی برخوردار است. تطبیق شادیسرودههای سیستان با نمونههای مشابه آن در دیگر نقاط ایران نیز نشان میدهد که اجرای شعر با ملودی در آیینهای بومی و محلی اقوام ایرانی نقشی بنیادین دارد. از سوی دیگر این مقاله با ذکر انواع آلوکهها به بررسی ویژگیهای ساختاری از وزن، ردیف و قافیه ، قالب، زبان، محتوا و جنبههای ادبی آن پرداخته است. این اندازه برخورداری از ترانه و ترنم برای بهره بردن از لحظه لحظة شادیها بیانگر شور سرزندگی و نشاط جمعی مردم این خطه است و برخورداری کامل آنان از شادی و سرور اهمیت برگزاری یکی از اساسیترین مسائل زندگی را نشان میدهد.
کلمات کلیدی: آلوکه، آیین سرور، بومیسروده، سیستان، فرهنگ عامه.
1- مقدمه
توجه به آداب، رسوم و آیینها و بررسی دقیق گونهها و لهجههای مختلف زبانی در سرزمین ایران یکی از مقولههای بسیار مهم در شناخت احوال اقوامی است که در جای جای این سرزمین پهناور زندگی میکنند. اقوام ایرانی با بهکارگیری لهجهها، گویشها و اجرای آداب و رسوم گذشتة خود در گوشه و کنار کشور، فرهنگ اصیل بومی را تقویت کردهاند. یکی از این آیینها جشنهای شادیانه به همراه سورسرودهها و نمایشهای محلی است که در میان عامة مردم پرتلاش، جدی و متدین گاه گریزگاهی فراهم میآورد تا فارغ از محدودیتها و تکالیف سخت و ناروای روزگار لحظاتی را با لذت و خوشی سپری کنند. بدین جهت این نوع از سرودههای بومی در فرهنگ شفاهی ایرانزمین جایگاه ویژهای دارد و چون با عواطف صادقانة مردمانش تلفیق و به عنوان یادگار پیشینیان، قرنها دهان به دهان بازگو شده است، گوشهای از فرهنگ غنی این سرزمین محسوب میشود. هرچند بسیاری از این ترانهها، آیینها و رسوم، از خاطر زدوده شده و اثری از آنها به جا نماندهاست؛ اما هنوز بخشی وجود دارد که در سینة بزرگان این قوم محفوظ مانده و در محافل و مجالس بازخوانی میشود و جای تحقیق و تفحص دارد؛ اگرچه یکی از محققین معروف موسیقی محلی اروپا بررسی اشعار محلی را جزو سختترین تکلیفها میداند و آن را دست کم به دشواری آفریدن یک اثر عظیم موسیقی محسوب میکند (ر. ک. به: بارتوک، ۱۳۷۷: ۶۲). با این حال غور در این زمینه برای شناخت اقوام و پیشینة فرهنگی هر منطقه ضرورت دارد.
1-1بیان مسئله و سوال تحقیق
ترانه و موسیقی برای حفظ و احیای آیینهای شادی و غم در میان مردم خطة سیستان بسیار رایج است. اين ترانهها به صورت شفاهی سينه به سينه از گذشتگان به ارث رسیده است. مردمان این ناحیه هم در روستاها و هم در شهر، در برگزاری آیین جشن و سرور و حتی آیین سوگواری از اشعار و ترانههای محلی خود استفاده میکنند و تلاش دارند تمامی سنتهای گذشتگان را در این زمینه حفظ و احیا کنند. شعر و ترانه در همه امور زندگی از کار و فعالیت روزانه، آیین تولد و ختنهسوران، اجرای مراسم سرور و سوگ، بیان احساسات عاشقانه، بافت قالی، کاشت گندم، رشتن پنبه، صید و شکار، چوپانی و ... همراه و ملازم همیشگی آنهاست؛ گویی با افسون این ترانههای ساده و زیبا اندوه خاطر را میزدایند و عشق و شادی را مهمان سفرههای دل خود میکنند. در واقع سرنوشت مردمان کویر با ترانه و ترنم گره خورده است. «بیابانهای وسیع و دشتهای فراخ حاشیة کویر، ذهن خیالپرداز ساکنان این جهنم خاموش را به گنجینة شعر و ترانه بدل ساخته است» (طباطباییو دیگران، 1394: 6). به همین دلیل شعر و موسیقی در همه جای زندگی مردم این دیار حضوری گسترده دارد.
با توجه به اصالت فرهنگ و تمدن این خطه و برگزاری آیینها و رسوم رایج آن، این پژوهش با بررسی و تحلیل آیین سور و شادمانی مردمان این خطه، قصد دارد تا با مکتوب کردن اشعار و ترانههای شفاهی به تحلیل و نقد آنها بپردازد و پاسخی برای سوالات زیر بیاید:
1- آلوکهخوانی چه نوع شعری است و چه خصوصیاتی دارد؟
2- آلوکهخوانی چه کاربردهایی در مراسم عروسی مردم سیستان دارد ؟
3- آلوکهخوانی چه شباهتهایی با نمونههای مشترک آن در بین دیگر اقوام ایرانزمین دارد؟
2-1 ضرورت تحقیق و هدف
با تحقیق در آداب و رسوم مردم منطقة سیستان آشکار است که آیین سور در میان آنان بسیار بااهمیت بوده است؛ شادیسرودهها از اندیشهها و احساسات سرزنده و لطیف افراد در لحظة وصال و شیرینی پیوند مقدس ازدواج نشأت گرفته و به شیواترین گونه بیان شدهاند. این نوع از ادبیات شفاهی با آداب و رسوم، اعتقادات و سنتهای مردم سیستان عجین است و با انتقال سینه به سینه تا حدودی سبب حفظ زبان و فرهنگ بومی منطقه شده است. ولی در حال حاضر وضعیت جغرافیایی منطقه سیستان ، بادهای 120 روزه، خشکسالیهای متعدد که منجر به کوچ اجباری از شهر و دیار این سرزمین شده، بسیاری از این آیینها و رسوم را از خاطر زدوده است. در این مهاجرتها و کوچ کردنها نسل جدید ناخواسته از گذشتة خود دور و به فرهنگ اصیلشان بیاعتنا شدهاند. به همین دلیل تلاش برای پاسداشت این قِسم از فرهنگ محلی اهمیت ویژهای دارد، بهخصوص اینکه هر روز از تعداد علاقهمندان به این گویش کاسته میشود و بیم آن وجود دارد که این اشعار لطیف با لهجة شیوای سیستانی از میان برود. پرداختن به موضوعاتی ازین دست و ثبت و ضبط آنها نسل پیش رو را با آیین سرزمین آبا و اجدادی در اجرای مراسم عروسی مأنوس میکند و آشتی میدهد.
3-1 روش تحقیق
این پژوهش از طریق مطالعات میدانی و مصاحبه با تعدادی گویشور و با استفاده از منابع کتابخانهای انجام شده و دادههای این تحقیق در تابستان 1398جمعآوری و دستهبندی شده است.
1- 4 پیشینة تحقیق
آیین سور در میان اقوام مختلف از اهمیت ویژهای برخوردار است، به همین دلیل پژوهشهای متعددی در این زمینه صورت گرفته است که اهم آنها به شرح ذیل است: مقاله «آیین سوگ و سرور در منطقه سرکویر دامغان» (1394) نشریة فرهنگ و ادبیات عامه، از سیدحسین طباطبایی و دیگران به بررسی و معرفی «سُرو» و «اُنگاره» به عنوان دو نوای مخصوص عروسی و عزا و بیان ویژگیهای آن و تشریح جنبههای ادبی و مردمشناسی آن پرداخته است؛ «نگاهی به واسونکها و ترانههای عروسی منطقه هندیجان»(1397) ادبیات و زبانهای محلی ایران زمین، از فاطمه شهبازی و آزاده عبادی که با تحلیل ترانههای محلی مربوط به مجالس عروسی در شهرستان هندیجان خواننده را با سبک زندگی، آداب و رسوم و جهانبینی مردم این منطقه اشنا میکند؛ «گونهشناسی بومیسرودههای ایران» (1388) ادب پژوهی، از حسن ذوالفقاری و لیلا احمدی که در آن به تعریف بومیسرودهها بیان تاریخچه، ارزشها و ویژگیهای آن پرداخته است؛ «بررسی و تحلیل ترانههای عروسی منطقۀ لارستان با تکیه بر بنمایههای اساطیری» (1401) ادبیات و زبانهای محلی ایران زمین، از عظیم جبّاره ناصرو و عارف فضلی و ... . که به جایگاه آیینهای عروسی در منطقۀ لارستان و بومیسرودهای مربوط به آن پرداخته است. مطالعة این مقالات در هدایت نگارندگان این تحقیق موثر بوده است.
در مورد ادبیات عامة سیستان تاکنون مقالات و کتابهای زیر منتشر شده است: کتاب «سیتکهای سیستان» (1395) از الهامی و سنجرانی که به تصحیح 1200 دوبیتیهای بومی و تحلیل موضوعی و ساختاری و زبانی آنها سیستان پرداختهاست؛ کتاب «کندو(فرهنگ مردم سیستان)» (1370) از رئیسالذاکرین به بازیها، متلها، سنتها، رباعیها و هنرهای نمایشی سیستان اشاره مختصر داشته و آنها را معرفی کرده است. «اردهخوانی و کاربردهای آن در آیین سوگواری سیستان» (1398) دوفصلنامه فرهنگ و ادبیات عامه، از الهامی و میرشکار، به تحلیل ساختاری و محتوایی و جنبههای ادبی سوگسرودههای سیستان پرداختهاست؛ اما در مورد آیین سور و شادیسرودههای آن از نوع آلوکهخوانی سیستان تاکنون کار تحلیلی مبسوط و جداگانهای انجام نشده است.
2-سیستان وآیین سرور
1-2 معرفی منطقة سیستان
منطقه سیستان از لحاظ جغرافیایی با ارتفاع 750متر از سطح دریا در جنوب شرق ایران واقع شده؛ از شمال به بخشی از خاک افغانستان و قاینات، از شرق به خاک افغانستان، از غرب به کویر لوت و کرمان و از سمت جنوب به بلوچستان و بخشی از سرزمین افغانستان (بهرامی، 1317، ج 2: 505) اتصال دارد. این منطقه با آب و هوای گرم و خشک دارای تابستانهای گرم و سوزان به همراه بادهای ۱۲۰روزه و زمستانهای سرد و خشک و کمباران است. این سرزمین که به «ملک نیمروز» شهرت دارد (ر. ک. به افشار، 1369: 5-894)، دارای میراث مادی و معنوی غنی و پرمایهای است كه در آداب و رسوم و آیینهای آن نمود برجستهای دارد.
بخشی از میراث معنوی سیستان شامل آداب و رسومی است که با شعر و ترانههای محلی درآمیخته است و آغازی بر آن متصور نیست. این آیینها در قالب فرهنگ بومی منطقه شکل گرفته است؛ چراکه به گفتة فرجی انسانی که در بستر کار تولد مییابد، گاه شادمان است و گاهی غمگین؛ گاه سور دارد و گاهی سوگ؛ گاه در عروسی است و گاهی در عزا، در این مسیر بهترین یادگاری که برای نسل بعد از خود برجای میگذارد، فرهنگ است» (فرجی، 1376:1058). بدین جهت آیینها و رسوم این خطه، با تلفیق شعر و ترانه و موسیقی که با احساسات و تجربة زندگی مردم و رخدادهای پیرامون آن درهم آمیخته شده، به صورت فرهنگی ماندگار در محافل و مجالس مردم این منطقه رواج یافته است. یکی از این آیینها، آیین عروسی است که با بومیسرودهای خاص آن در سیستان رواج دارد:
2-2 آیین سور و بومیسرودههای آن در سیستان
آیین سور و شادمانی در سرزمین ایران ، با آداب و رسوم مخصوصی اجرا میشود و در بین هر قومی ویژه و منحصربه فرد است. گویا شروع زندگی مشترک برای احاد مردم آن اندازه اهمیت داشته است که به عنوان مهمترین اتفاق زندگی طی آداب و مراسم خاصی با شعر، ترانه و موسیقی، رقص و پایکوبی جشنی تدارک ببینند و آن را سمفونی حیات و سرزندگی بدانند و به رغم همة داشتهها و نداشتههای مادی ناگزیر به برگزاری هرچه بهتر مراسم در جمع اجتماعی خود باشند. لذا آیینهایی ازین دست به عنوان «بازتاب پنهانترین خواستها و باورهای بشری به خوبی از حفظ پیوند باورهای گوناگون هرقوم در طول تاریخ خبر میدهند و بدینسان در شمار مهمترین نمودهای هویت اجتماعی است» (فاضلی و پوربختیار، 1395: 122). آداب و رسوم مربوط به جشن عروسی در کنار دیگر آیینهای رایج در سیستان مانند آیین سوگواری همواره با آداب ویژهای برگزار میشود. سیستانیها به لحاظ الزام به انجام سنت پسندیده ازدواج و اهمیت به تشکیل خانواده همواره آیین عروسی را با شور و هیجان و آداب زیبایی برگزار میکنند. این آیین معمولا با شعر و موسیقی و ترانه که به آلوکهخوانی معروف است در طی مراسم مختلف عروسی اجرا میشود:
1-2-2 مفهوم و کاربرد بومیسرودة آلوکَه (ālowka)
«آلوکَه» در فرهنگ بلوچی نیمروز به ترانههای عروسی اطلاق میشود (شهنازی، 1392/ج1: 37). اشعاری که «برای عروسیهای سنتی و ایام جشنها به شکل مولودیخوانی شنیده میشود. این اشعار بیشتر از مضامین مذهبی و یا سرودههای سنگین عشقی و تاریخی سرچشمه میگیرد. مردان و زنان سالخورده آلوکهها را به طور دستهجمعی و گاه به حالت تکنوایی اجرا میکنند (رئیسالذاکرین، ۱۳۷۰: ۷۶). نمونه بارز آن در شرح مقام و منقبت دوازده امام، «دل ز مهر حیدر» است. نوع عشقی و غریبگونة آن «ره دوره دوره» و نوع تاریخی آن آلوکهای است به نام «کوچه گیر کوچه بند کوچه ره واگذار». بیشتر با نواختن دف و دایره همراهی و گاه با ساز و دهل خوانده میشود (همان). نمونههای رایج آن در مراسم سرور و عروسی برگزار میگردد که این نوع آلوکهها موضوع مقالة حاضر است.
2-2-2 وجه تسمیة آلوکه
همانگونه که ذکر شد، اصطلاح آلوکه به «ترانهخوانی سالخوردگان زندهدل با مضامین مذهبی، تاریخی و در نهایت عشقی» (آذرگان، 1395: 15) اطلاق میشود. در باره ریشة این واژه در منابع مکتوبی که در بارة فرهنگ گویشی سیستان نوشته شده مطلبی دیده نشد؛ در فرهنگ دهخدا در مدخل واژه «اَلوکه (alooka)» آمده است اسمی عربی به معنای رسالت و پیام و برخی آن را واژهای مغولی میدانند. در فرهنگ معین واژة «اَلوک» (alook) به دو معنای پروانه و پیغام است و در گویش مازنی به معنای شراره، جرقة آتش و شعلة آتش آمده است. به نظر میرسد در معنای پیام و رسالت بیارتباط با معنای آلوکه در سیستان نباشد؛ چون اشعار آن، هم در محتوای مذهبی، تاریخی و عشقی و هم در موضوع ترانههای عروسی، همواره حامل پیام است و رسالت خود را از این طریق نشان میدهد.
از سوی دیگر به نظر میرسد هم ریشه با واژة بلوچی «هالو(Hālō)» به معنی ترانههای عروسی باشد. چون هم در برخی از گویشها و لهجههای زبان بلوچی و هم در گویش سیستانی معمولا واج (h) به صورت (a) تلفظ میشود، هالو میتواند صورت دیگری از آلو باشد؛ لذا واژة «هالو آلو آلوکه» به معنای ترانههای عروسی میتوانند به نوعی قرابت ریشهای با هم داشته باشند.
2 -2-3 پیشینة تاریخی
ترانههای محلی در میان هر قوم و قبیلهای «زادة ذهن خلاق و تسکیندهندة آلام و رنجهای ناشی از کار و تلاش و زندگی فردی و جمعی است» (ذوالفقاری و احمدی، 1388: 147). معمولا افراد در مراسم جشن و شادی و یا سوگواری، در کار و امور مربوط به زندگی به فراخور حال ترانههایی را به صورت خودجوش زمزمه میکردند که با آهنگ کلام و یا گرفتن ریتم از دایره به تدریج فراگیر شده و بدون هیچگونه تاریخ مشخص و دقیقی نسل به نسل انتقال یافته است. شادیسرودههای سیستان هم مانند سایر اشعار عامیانه گوینده و تاریخ مشخصی برای سرایش ندارد. به گفتة کوهی کرمانی «سرایندگان این اشعار، ... احساسات خود را در ترانههایی که فقط برای دل خود و به یاد دلدار خود میسرودهاند؛ در نهایت سادگی و روشنی بیان کردهاند، بیآنکه مشخص شود زمان سرایش آنها کی بوده است» (کوهی کرمانی،۱۳۱۷: مقدمه مرحوم ملکالشعرای بهار). و اگر اغراقآمیز نباشد به گفتة هدایت ترانههای روستایی گاه از دوران ماقبل تاریخ سرچشمه گرفتهاند (هدایت، 1334: 344). بنابراین میتوان گفت بومیسرودههای جشن و شادی نیز بدون زمان مشخص تاریخچهای به قدمت وجود انسان و تجربة زیبای وصال و پیوستگی، در میان مردم این خطه دارد.
2-2-4 اجرا کنندگان آلوکه
همانگونه که زنان سیستان در اجرای سوگسرودة «اردهخوانی» در مجالس عزاداری نقش محوری برعهده دارند (ر.ک: الهامی، 1398: )، در اجرای شادیسرودهها نیز نقشی بنیادین ایفا میکنند. آنان «آلوکهخوانی را نیز در مجالس عروسی و شادی گاه به صورت گروهی و گاه به صورت تکنفره اجرا میکنند» (رئیسالذاکرین، ۱۳۷۰: ۷۶). نکتة قابل توجه اینکه محور اجرای تمامی این بومیسرودهها زنان هستند. به نظر میرسد اختصاص این همنوایی و سرودخوانی به جنسیت زن و مسئولیتپذیری آنان در این باره برگرفته از اندیشة فیلسوفان و اندیشمندان مشرقزمین است که زن را محور مرکزی دایرة هستی به حساب میآوردند؛ بنابراین «این اندازه حضور زن میتواند انعکاسی کمفروغ از پریستاران معابد ایزدبانوی بزرگ (آناهیتا) باشد که همگی زن بودهاند؛ در باورهای عامیانه پریان، عروس و داماد را تا به حجله همراهی میکنند و به آوازخوانی و پایکوبی میپردازند» (کریستینسن، 1355: 136). در واقع این پریهای افسانهای در حکم «خدایان مادینة باروری بودهاند که خویشکاری آنها سوق دادن زن و مرد به سوی کامگیری برای ازدیاد نسل بوده است. لذا حضور برجستة زنان بیانگر نقش کمرنگ آن خویشکاری است که ابراز شادمانی از ازدواج دو نفر، مایة خشنودی ایزد بانوی مادر دانسته میشده است» (طباطبایی و دیگران، 1394: 15).
2-2-5 آیین رقص و پایکوبی مردان و زنان در مراسم عروسی
علاوه بر اجرای اشعار و دایره زدن در مراسم مختلف عروسی، آیین رقص و پایکوبی هم در خانه عروس و هم در محوطة بیرونی آن برپا میشود. به این نوع رقص محلی که هم بین خانمها رایج است و هم بین آقایان، در اصطلاح «چاپ» (pčā) و چوبازی (čow) (چوب بازی) میگویند. آقایان معمولا در بیرون حیاط با ریتمی که از ساز سرنا و دهل میگیرند، با چوب در گروههای دونفره، چهارنفره یا بیشتر ضمن چرخیدن دایرهوارگرد هم، در هرنیم چرخشی به دور خود با توجه به ریتم آهنگ و نواختن ضرباهنگ دهل، چوبها را دونفر دونفر به هم میکوبند و میرقصند. این هماهنگی باید به گونهای باشد که گروههای رقصنده دونفر دونفر با ریتم آهنگ در یک لحظه رودرروی هم و یک لحظه پشت سر هم قرار گیرند. این تمرکز بر آهنگ و ضربههای موزیک سبب میشود که گروه رقصندگان گاه ساعتها مشغول رقص شوند؛ بدون آنکه احساس خستگی کنند و حتی تماشاچیان نیز از دیدن آن حرکات موزون نمایشی احساس خستگی نکنند. «چوبازی» سه مرحله دارد که ابتدا با موزیک آرام شروع میشود و به اصطلاح رقصندگان خود را گرم میکنند؛ در میانه، ریتم آهنگ کمی تند میشود و در پایان سرعت موزیک و رقص اوج میگیرد. خانمها نیز در خانه با دایره به سبکی خاص که اصطلاحا «رقص چاپی» نام دارد، به صورت گروههای دو، سه یا چندنفری دایرهوار از دایره ریتم میگیرند و با کوبیدن متناوب پا بر زمین و دست زدن، ضمن چرخش به دور خود، گرد هم میچرخند و محفل را گرم نگه میدارند. لباس زنان و مردان سیستانی برای چاپ نیز خاص است. مردان پیراهنهای سفیدرنگ با دامن چیندار و گشاد و کوتاه استفاده میکنند و خانمها نیز از شلوار و پیراهنهای رنگی با دامنی پُرچین و بالای زانو موسوم به «پاچین»، استفاده میکنند. در ضمن رقص هراتی یکی از رقصهای سنتی مردم منطقة سیستان و خراسان میباشد که امروزه با رقصهای سیستانی آمیخته شده است (راوی شماره 13و14).
6-2-2 مقایسه آلوکهخوانی با گونههای دیگر در مناطق مختلف ایران
از آنجا که آیین مقدس ازدواج از رسوم با اهمیت در اکثر جوامع است و تجربه و احساسی مشترک را عرضه میکند، همواره با جشن و سرور در دایرة جمعی برگزار و با ترانههای محلی، رقص و آواز، دست افشانی و پایکوبی در میان دیگر اقوام ایرانی به شیوهای تقریباً مشابه اجرا میشود.
نمونة مشابه مراسم آلوکهخوانی در سیستان، «هالو» (Hālō) و «لارو» (Lārō) در بلوچستان است که مختص مراسم عروسی است و به هنگام استحمام داماد در روز هفتم عروسی به وسیلة خوانندگان و نوازندگان حرفهای که پهلوان یا شائر نامیده میشوند با ساز و دهل نواخته و خوانده میشود و حاضرین با دست زدن و رقصی کُند و دایرهوار آن را همراهی میکنند (افتخارزاده، 1388: 27). جدای از اینها در بلوچستان ترانة محلی «نازینک» (Nāzenk) به معنای ستایش کردن به ترانههایی اطلاق میشود که در شش شب اول عروسی و در ستایش عروس و داماد خوانده میشود. متن نازینک برای عروس و داماد متفاوت است (همان: 26). همچنین ترانههای شاد با مضامین عاشقانه با عنوان سوت (Sawt) که به صورت آواز با همراهی چند ساز در مراسم شادی، عروسی، نامزدی و ختنهسوران با رقص و پایکوبی اجرا میشوند از دیگر بومیسرودههای شاد بلوچستان است.
نظیر این شادیسرودهها در جاهای دیگر ایران نیز وجود دارد: مثل «سُروی» در منطقة سرکویر و «رَوایی» در دامغان که شامل اشعار طربانگیزی است که زنان در مراسم عروسی میخوانند (طباطبایی و دیگران، 1394: 8). «واسونک» ترانههای محلی شیرازی که معمولا زنان در مراسم عروسی همراه با دف و دایره میخوانند (ذوالفقاری و احمدی، 1388: 146). «سرو» و «بیت» بومیسرودههای عروسی در هندیجان (شهبازی و عبادی،1397: 66)، «سورو» شادیسرودههای مربوط به کهگیلویه و بویراحمد، سرودههای «توی آیدیملاری» و «آللشدیرمه» مربوط به بندر ترکمن، «بست» و «چویی» بومی سرودههای بوشهر، اشعار عامیانة «سیت بیارم» در لرستان، «ترنگینه» در ساوه، «دیلوک» در کردستان، «ساز» در دزفول (ذوالفقاری و احمدی ، 1388: 146) و باسِنک در استان هرمزگان که در مراسمی چون حنابندان، استحمام عروس و داماد و مجالس عروسی خوانده میشود (جباره و همکاران 1398: 22). موارد بالا نمونههای از بومیسرودهها در آیین پیوند و عروسی است که در مراسم مشابهی چون حنابندان، مراسم استحمام عروس و داماد، مجلس عروسی و خداحافظی عروس اجرا میشود. این اندازه هماهنگی و تشابه و تعدد در اقصا نقاط کشور بیانگر اهمیت دادن به برگزاری هرچه باشکوهتر آیین مقدس ازدواج در میان اقوام ایرانی است.
7-2-2 انواع آلوکهخوانی در مراسم عروسی
در آیین سرور سیستان این نواهای شاد در چهار موضع عروسی کاربرد دارد؛ هدف از اجرای این ترانهها، شاد و سرگرم کردن میهمانان است: آلوکة حنا، آلوکة سرتراشک، آلوکة شب عروسی، آلوکة «گِرا بردن» (مشایعت کردن) عروس از خانة پدری که ترنم هریک از این اشعار در جایگاه خود چاشنی مراسم میباشد.
1-7-2-2 آلوکه حنابندان
شب قبل از عروسی در سیستان به شب حنابندان یا «شب سرشویی» معروف است؛ این شب آغازگر مراسم عروسی است. برای انجام مراسم حنابندان ابتدا حنای آماده شده را از خانة داماد با ریتم دایره به سمت خانة عروس میآورند. بستگان داماد همراه با ظرف حنا در حیاط خانة عروس به رقص و پایکوبی میپردازند و بعد از رسیدن به درب ورودی خانة عروس، بستگان عروس در یک اجرای نمایشی با بستن درب مانع ورود آنان میشوند و با خواندن «آلوکهای» که به شیوة مناظره بین دو خانواده عروس و داماد با همراهی دایره و دست زدن و پایکوبی همراهان اجرا میشود، مراسم آغاز میگردد و در پایان اجرای آلوکه، خانواده داماد درب ورودی را میگشایند و مراسم حنابندان شروع میشود (راوی شماره 12). نظیر این مراسم در بخش آبسرد دماوند، بوشهر، روستاهای اردبیل و جندق و... نیز برگزار میشود که با آیین و رسوم تقریباً مشابه همراه با ترانهها و آوازهایی از سوی زنان ضمن دستافشانی و پایکوبی با ریتم دایره صورت میگیرد (رجوع.ک. جاوید، 1382: 39-41).
1-1-7-2-2 متن آلوکة حنا پشت درب خانة عروس
آلوکة حنا شعری گروهی است که دو خانواده عروس و داماد در موقعیت ذکر شده به صورت سوال و جواب به شیوة مناظره اجرا میکنند. برای سهولت درک، متن ابیات از سوی خانوادة داماد با شمارة 1 و متن ابیات از سوی خانوادة عروس را با شمارة 2 آوردهایم:
1-در وا کُنِه، در وا کُنِه، حِنا میارِه وَر شما Dar vā kone, dar vā kone, henā meyāre var ṧomā برگردان: در باز کنید، در باز کنید، برایتان حنا آوردهایم
2-حِنا شما مالِ شما، ما زَ ندارِه وَر شما Henā ṧomā māle ṧomā, mā za nadāre var ṧomā
برگردان: حنای شما مال خودتان، ما زنی برایتان نداریم.
1- در وا کُنِه، در وا کُنِه، خفتی1 میارِه وَر شما Dar vā kone, dar vā kone, Xefti meyāre var ṧomā
برگردان: در باز کنید، در باز کنید، برایتان گردنبند آوردهایم
2-خفتی شما مالِ شما، ما زَ نداره وَر شما Xefti ṧomā māl ṧomā, Mā za nadāre var
برگردان: گردنبند شما مال خودتان، ما زنی برایتان نداریم.
1- در وا کُنِه، در وا کُنِه، النگو میارِه وَر شما Dar vā kone, dar vā kone,alango meyāre bar ṧomā
2-النگو شما مال شما، ما زَ ندارِه وَر شما Alango ṧomā māl ṧomā mā za nadāre bar ṧomā
1-هَزار هَزار آوردیم، اُشتر قطار آوردیم، پِنَرِ (پیراهن) یار آوردیم، ما میبریم عروس رو، ما میبریم عروس رو.
Hazār hazār āvordim. oṧtor qatār āvordim. Penare yār āvordim, mā mebarim aros ro. Ma mebarim aros ro.
2-اُشتر قطار رَ پس ببر، پیرَنِ یار رَ پس ببر، ما نمیدیم عروس رو، ما نمیدیم عروس رو
oṧtor qatār ra pas bebar. pirane yār ra pas bebar. Mā nemidim aros ra. Mā nemidim aros ra.
در آخر به احترام داماد با اعلام عبارت زیر در باز میشود و به قول معروف «قلعه» فتح میشود:
1- در وا کُنِه، در وا کُنِه، دوماد میارِه وَر شما Dar vā kone, dar vā kone, Domād meyāre var ṧomā
لحظه، لحظة شادی است و نمایشدهندة زورمندیها و سلطهطلبیهای خانواده داماد در دوران قدیم است که زنان به زور و به عنوان بخشی از غنایم اصلی به ازدواج اقوام پیروز در میآمدند. بعد از باز شدن درب خانه، حناها به درون خانه برده میشود و بعد از کمی رقص و پایکوبی، با خواندن اشعاری از مادر یا بزرگتر عروس خواسته میشود تا بیاید و اجازه دهد تا به دست و پای عروس حنا بزنند.
2-1-7-2-2 متن آلوکة حنا وقت اجازه گرفتن از بزرگتر عروس:
-امشو حِنا میبندِه، وَ دست و پا میبندِه Emṧow henā mebande. Ve dast o pā mebande
-اگه حِنا نباشَه، خشک از طِلا میبندِه Aga henā nabāṧa xoṧk az telā mebande.
-حِنای کرمانی رَه فامیل شا [داماد] میبندِه Henāy kermāni ra fāmile ṧā mebande.
-حِنا حنِا حنِایه، حنِا چه خوشنِمایَه Henā henā henāye henā če.xoṧ.nemāya
-دست عروس مبندِه، تا مادرش بیایَه Daste arovs mebande. Tā mādaraṧ.beyāya.
(راوی شماره 2)
بعد از اجرای آلوکة حنا، مادر یا بزرگتر عروس ضمن اجازة انجام مراسم، مقداری پول به عنوان هدیه به عروس میدهد. همچنین در حین حنا زدن مهمانان حاضر در مجلس نیز هرکدام به اندازة وسع خود پولی در سینی حنای عروس میاندازند (راوی شماره 1و2).
2-7-2-2 آلوکه سرتراشَک
روز عروسی در روستاهای سیستان ناهار میدهند. چنانکه بعد از خوردن ناهار میهمانان به اندازة وسع خود مقداری وجه نقد به عنوان «کمکی» در سینی فردی که از جانب خانوادة داماد انتخاب شده، میگذارند؛ این رسم پسندیده بیانگر کمک همنوع به خانوادة داماد در جبران هزینههای ازدواج است. عصر همان روز داماد را بر روی سکویی مینشانند و از سلمانی محل میخواهند تا سر و صورت داماد را در پارچه یا اصطلاحاً «لنگی» که از طرف عروس هدیه شده، اصلاح کند؛ همزمان با اینکار، زنان و مردان حاضر آلوکة «سرتراشَک» را با ریتم دایره زمزمه میکنند و همزمان در لنگ داماد وجه نقد میریزند (راوی شماره 6 و 8). این آیین هنوز هم در روستاهای سیستان کمابیش رواج دارد:
متن آلوکة سرتراشک:
سر تراشَک مبارک باشَه Sar tarāṧak mobārak bāṧa
برگردان: اصلاح موی سر مبارک است.
اونجا که سر متراشیدَه، نقل و نبات میپاشیدَه Onjā ke sar metrāṧide, Noql o nabāt mepāṧide
برگردان: آنجا که موی سر را اصلاح میکنند نقل و نبات نثار میکنند.
سرتراشَک مبارک باشَه Sar tarāṧak mobārak bāṧa
اونجا که سر متراشیدَه، کلای(کلاه) خوب میبخشیده mebaxṧide Onjā ke sar metrāṧide, Kolāy xub
سرتراشَک مبارک باشَه Sar tarāṧak mobārak bāṧa
اونجا که سر متراشیدَه، قبای خوب میبخشیده Onjā ke sar metrāṧide, qabāye xub mebaxṧide
سرتراشَک مبارک باشَه Sar tarāṧak mobārak bāṧa
اونجا که سر متراشیدَه، شلوار خوب میبخشیدهOnjā ke sar metrāṧide, ṧalvāre xub mibaxṧide
سرتراشَک مبارک باشَه Sar tarāṧak mobārak bāṧa
اونجا که سر متراشیدَه، انگشتر خوب میبخشیده Onjā ke sar metrāṧide, angoṧtar xub mebaxṧide
سرتراشَک مبارک باشَه Sar tarāṧak mobārak bāṧa
(رئیس الذاکرین،۱۳۷۰:۷۳)
در پایان کار مقداری نقل و نبات و سکه از روی دیوار بلندی بر سر داماد میریزند تا حاضران به نشانة تبرک چیزی از آن را به چنگ آورند. بعد از اصلاح یا «سرتراشک» داماد را بر روی اسبی مینشانند و بر سر نهر آب به حمام میبرند و جمعیت با ساز و دهل او را همراهی میکنند و در پایان یکی از حاضران لباس دامادی را بر تن وی میکند و با رقص و پایکوبی و هلهله به سمت خانة عروس میآورند (راوی شماره 1و3). از آنجا که این آیین شباهت به آیین رایج در منطقة بلوچستان دارد، به نظر میرسد به وسیلة بلوچهای ساکن در خطة سیستان رواج یافته است.
3-7-2-2 آلوکة سبزهجان سیستانی
«سبزهجان» نمونهای از آلوکة شب عروسی است. خانواده عروس و داماد در طول مراسم شب عروسی ضمن پذیرایی از مهمانان با نواختن دایره و اجرای آلوکههای مختلف به اصطلاح مجلس را گرم و پر شور میکنند:
سبزَ گُلِه دارُ؛ منَه ملامت مَکنِه Sabza gole dāro mna malāmat makne
برگردان: گل سبزهرویی دارم؛ مرا ملامت نکنید.
مردم گَلَه دارُو؛ منَه ملامت مَکنِه Mardom gala dāro mna malāmat makne
برگردان: از مردم شکایت دارم؛ مرا ملامت نکنید.
از دَسیوُ شَدِه خَستَه، شکایت مَکنِه Az das yo ṧade xasta ṧekāyat makne
برگردان: اگر از دستش خسته شدید شکایت نکنید.
از دس مِه شاکی استَه اوُ پِش کَلُوتر Az das me ṧāki asta o peṧ kalo tar
برگردان: او از دست من نزد بزرگترها شاکی است.
یَک پِیغومِ دارُو مِه، وَر اوُ بَرِه Yak peγome dāro var o bare
برگردان: یک پیغام دارم برایش ببر.
سبزَه جان دلتَنگو، دل خَه وَر کِه بَندُو Sabza jān del tango del xa var ke bando
برگردان: سبزه جان دلتنگم، به چه کسی امید داشته باشم.
تو وَر خَه یارِ گرَفتِهای، مِه آلَا خِه کِه بخندُو To var xa yāre grafte me āla xe ke bxando
برگردان: تو برای خودت یار انتخاب کردی حالا من با چه کسی بخندم؟
اَر روُز دارُو مِه رُوز شُماری مِنوُ ar roz dāro me roz ṧomāri meno
برگردان: هر روز دارم روز شماری میکنم.
کِی جمعَه مِیشُو کِه سَبزَه جانَ بینُو Key jomea meṧo ke sabza jāna bino
برگردان: کی روز جمعه میشود که سبزه جان را ببینم.
چِن هفتِهیَه کِه دل مِه وَر اُ آسییَه čen hafte ya ke del me va ro āsiya
برگردان: چند هفته است که دلتنگش هستم.
سبزهجان کِی میایی کِه چشِ مِه ترَ بینَه bina Sabza jān key meyāee ke čaṧ me tra
برگردان: ... کی میایی که تو را ببینم)
سبزَه جان دلتنگُو، دل خَه وَر کِه بَندُو Sabza jān del tango del ča var ke bando
برگردان: سبزه جان دلتنگم، به چه کسی امید داشته باشم؟
تو ور خَه یارِ گرَفتِهای مِه آلَا خِه کِه بخَندُو To var ča yāre grafte me āla če ke bčando
برگردان: تو برای خودت یار انتخاب کردی، حالا من با چه کسی بخندم؟
(راوی شماره 5 و7)
4-7-2-2 آلوکة گِرا بردن عروس
در پایان مراسم، زمان رفتن عروس به خانة بخت، داماد به همراه پدر خود نزد پدر عروس میروند تا برای بردن عروس اجازه بگیرند. پدر عروس با دادن هدیهای دخترش را برای رفتن به خانه بخت بلند میکند؛ معمولا عروس به خاطر ترک خانة پدری و لحظة وداع، ناراحت است و بغض دارد؛ همزمان با «گِرا بردن» عروس (مشایعت کردن)، زنان سالمند به همراه دیگر خانمهای حاضر در مجلس وی را با آلوکهای پرسوز و دردناک با رتیم دایره، تا خارج از منزل همراهی میکنند (راوی شماره 4). آلوکه «مُوکَه مِه کنجَه کِه تُونُو» از معروفترین این آلوکههاست که به صورت پیامهایی از زبان عروس برای مادر، خواهر و برادرش خوانده میشود و حکایت از دلنگرانیهای او از زندگی آیندهاش دارد بر اینکه نمیخواهد او را ببرند. سپس خواننده بیمها و بیتابیهای مادر را از زبان خود برای دخترش بازگو میکند (شهنازی، 1392: 38). این نوع ترانهها در شهرها و حتی کشورهای دیگر وجود دارد: در منطقه سرکویر دامغان نیز ترانه محلی به نام «سروی زن بُران» است که شب هنگام در انتقال عروس به خانه داماد ابیاتی که بدرقه بانوی جوان است، خوانده میشود (ر. ک. به: طباطبایی، 1394: 13). در آداب و رسوم عروسی در شهرستان جهرم نیز اشعاری با عنوان خداحافظی عروس وجود دارد (ر. ک. به: جباره و همکاران، 1398: 10). همچنین «اشعار یونانی هومنائیوس که به مناسبت نام هومن که خدای زناشویی میباشد به این نام موسوم شده است. این نوع شعر را در یونان قدیم تنها در جشنهای زناشویی و شب هنگامی که عروس را به خانة شوهر می بردند، خوانده میشده است (طباطبایی، 1394: 13، به نقل از مقدمة کتاب ایلیاد نوشتة هومر ترجمه سعید نفیسی). این شباهتها در بین اقوام مختلف بیانگر این نکته است که جدایی دختر از خانواده خود و پیوستن به خانواده جدید به ایجاد اندوهی مشترک انجامیده و باعث شده این احساسات لطیف در قالب اشعار نمود پیدا کند.
این آلوکه نیز به صورت سوال و جواب به شیوة مناظره از زبان عروس، مادر، خواهر و برادر عروس بازخوانی و اجرا میشود. برای سهولت درک متن ابیات ابیات شمارة 1 از زبان عروس، ابیات شمارة 2 از زبان مادر عروس، ابیات شمارة 3 از زبان خواهر عروس و ابیات شمارة 4 از زبان برادر عروس نقل و اجرا میشود:
متن آلوکة رفتن عروس از خانة پدری :
عروس خطاب به مادر:
1-مُوکَه مِه کنجَه کِه تُونُو، منَه نِلی کِه بَرِه. moka me kenga ke tono, mna nelli ke bare
برگردان: مادر من دختر تو هستم اجازه نده مرا ببرند.
1-سُوزُونِه دستَکِه تُونُو، منَه نِلی کِه بَرِه. Suzune dastake tono, mna nelli ke bare
برگردان: سوزن دست تو هستم اجازه نده من را ببرند.
1-خِه دوُل و سازَک مِیبَرِه، منَه نِلی کِه بَرِه. mebare, mna nelli ke bare sāzak Xe dol o
برگردان: با ساز و دهل میبرند اجازه نده من را ببرند.
جواب مادر:
2-نَنَه وَ جُونِ نَنَه، کِنجِه کَلُونِ نَنَه! Nana va jone nana, kenge kalone nana!
برگردان: ای جان مادر، دختر عاقل مادر!
2-نَنَه وَ جُونِ نَنَه، کار کنِ دَرِه خُونَه Nana va jone nana, kār kone dare xona
برگردان: ای جان مادر، ای دختر کارکن من!
2-آلا کِه مِیبَرِه ترَه، آتِش وَ جُونِ نَنَه Āla ke mebare tra, āteṧ va jone nana
برگردان: حالا که تو را میبرند، آتش به جان مادر بیفته.
2-آلا کِه مِیبَرِه ترَه، اِشتُو گِریُونُو نَنَه! Āla ke mebare tra, eṧtow geryono nana
برگردان: حالا که تو را میبرند، ببین چگونه گریانم مادر!
عروس خطاب به خواهر:
1-خِه جفتِ چُوری مِیبَرِه، منَه نِلی کِه بَرِه. Xe jofte čuri mebare, mna nelli ke bare
برگردان: با یک جفت النگو میبرند، اجازه نده من را ببرند.
جواب خواهر:
3- دَدَه وَ جُونِ دَدَه، آلا کِه مِیبَرِه ترَه، Dada va jone dada, āla ke mebare tra
برگردان: ای جان خواهر حالا که تو را میبرند،
3- از خُونِه نیکِ بابا، خُونِه تو مِیبَرِه ترَه. Az xone neke bābā, xone to mebare tra
برگردان: از خانة خوب بابا، به خانة خودت میبرند.
عروس خطاب به برادر:
1-از رائِه خَمَک مِیبَرِه، منَه نِلی کِه بَرِه. Az ra e xamak mebare, mna nelli ke bare
برگردان: از راه روستای خمک میبرند اجازه نده من را ببرند.
جواب برادر:
4- لَهلَه وَ جون لَهلَه، آلا کِه مِیبَرِه ترَه، Lala va jone lala, āla ke mebare tra
برگردان: ای جان برادر حالا که تو را میبرند،
4-دَنِ سِرا مِه مِستُو دَدَ، از زِر قرآن گِرا بکنی. dane srā me mestow dada, az zer qorān grā bkni
برگردان:درب حیاط میایستم و از زیر قرآن تو را مشایعت میکنم.
جواب مادر:
2-گریه مَکُو دخترک، نازُوک و برگِ چَغَک. Gerya mako doxtarak, nāzuk o balge čaγak
برگردان: گریه نکن دخترمن، ای که از برگ گل هم نازکتری.
2-امشُو که مِیبَرِه ترَه، نَمک مَزَه بر دِلَک. Emṧao ke mebare tra, nmak maza bar delak
برگردان: امشب که تو را میبرند، نمک نزن بر زخم دلم.
2- صَبا مُوکِه تو میایَه، رازای دل بُکنی تو. Saba moke to myā ya, rāzāye del bokni to
برگردان: فردا مادرت میآید تا برایش رازهای دلت را بگویی.
2- خاکای زِر حجله رَه، از گریه گِل بُکنی تو. Xākāye zere hejla ra, az gerya gel bokni to
برگردان: خاکهای زیر حجله را با گریه گل کنی. (راوی شماره 10 و11)
٭٭٭٭
8-2-2 ویژگیهای ساختاری و محتوایی آلوکهها
2-2-8-1 وزن و آهنگ
بومیسرودهای شادیانه در سیستان معمولا با موسیقی و آهنگي شاد اجرا میشود. اغلب آنها صرفنظر از پرشهای وزنی دارای وزن عروضی «مفتعلن - مفاعلن - مفتعلن - مفاعلن» و «مفتعلن - مفتعلن - مفاعلن - مفاعلن» در بحر رجز مثمن مطوی مخبون هستند؛ مردم سیستان با استفاده از دایره، ریتم و آهنگ را با این اشعار تلفیق میکنند، هرچند طنین صدای گوینده با هجاهای کشیده و آوای ریتمیک موسیقی کلام را نیز غنا میبخشند؛ اما احیاناً همین کششهای صوتی خاص در لهجه و آهنگین شدن اشعار به کمک دایره باعث میشود تا «اختلال وزنی برخی از این اشعار که در خوانش معمولی از نظر وزن سکته ایجاد میکند و وزن را از شکل طبیعی خود خارج میگرداند، تنظیم شود» (الهامی، 1395: 73م). ریتم این اشعار در برخی موارد با این سخن طیبزاده که وزن شعرهای عامیانه را بیشتر تکیهای میداند تا هجایی و یا عروضی، نیز همداستانست (ر.ک. طیبزاده،1392: 66). مثلا در مصراع «نَنَه وَ جونِ نَنَه کنجه کلون نَنَه» (مفتعلن مفاعلن مفتعلن مفا) اولین هجا در واژه ننه در ابتدای مصراع (نَ) با تکیه، بلند تلفظ میشود و دومین هجای آن (نَ) کوتاه تلفظ میشود (-ᵁ) و همین واژه در پایان مصراع با تکیه، وزنی بعکس ایجاد میکند؛ یعنی هجای اول کوتاه و هجای دوم بلند (ᵁ-)است. به همین دلیل اغلب این آلوکهها با تکیه بر روی واژگان و «با ادای خاص واژهها از طریق لهجه و شیوه خواندن که به کشش هجاها و کوتاهی آنها کمک میکند، وزن را متعارف میکنند» (جباره و همکاران، 1398: 70).
در شعر سبزهجان وزن تقریبا صرفنظر از پرشهای وزنی، در بحر هزج مثمن اخرب «مستفعلُ مستفعلُ مفعولن فع» است و بیت ترجیع آن در بحر رمل مثمن اصلم با وزن «فاعلاتن فعلن فاعلاتن فعلن» ظاهر میشود که البته با موسیقی و خوانش با لهجه و همینطور تکرار ترجیعوار که در وزنی تندتر اجرا میشود، اختلالی در ریتم کل شعر ایجاد نمیکند و آهنگ در سراسر شعر هماهنگی دارد.
در شعر سرتراشک وزن اشعار در بحر رجز مثمن مطوی مخبون «مفتعلن - مفاعلن - مفتعلن – مفاعلن» است؛ اما تکمصراع ترجیعوار آن بر وزن «فاعلاتن فعلاتن فعلن» در بحر رمل مسدس مخبون اصلم است و چون این مصرع ترجیع را جمع حاضر با ریتم دایره و دست زدن همخوانی میکنند، آهنگ شتاب بیشتری میگیرد؛ با این حال ناهماهنگی ناشی از اختلاف دو وزن در این شعر مانند آلوکه قبلی ملموس نیست و این از زیباییهای شعر عامیانه است و جایگاه موسیقی را در اجرا نشان میدهد.
در آلوکه حنا صرفنظر از اختلالات وزنی در عبارات و واژههای (در وا کنه، خفتی، النگو، هزارهزار آوردیم و...»، وزن غالب، در بحر رجز مثمن مخبون تکرار «مفاعلن» هست که با وزن متناوب «مفتعلن مفاعلن» در بحر رجز مثمن مطوی مخبون عبارات ترجیعوار (ما می بریم عروس را، ما نمیدیم عروس را) تلفیق میشود؛ در این شعر نیز اختلال وزنی به دلیل اینکه از یک بحر عروضی است، قابل لمس نیست و با ریتم و آهنگ کلام و کششهای خاص واژه در عبارات تکراری وزن شعر گوشنواز میگردد.
2-2-8-2 قافیه و ردیف
بسیاری از این آلوکهها به دلیل همخوانی جمعی، مصراعهای تکراری دارند که ترجیعوار در متن شعر بازخوانی میشوند. این اشعار در بهرهگیری از قافیه چندان قاعدهمند نیستند؛ مانند دوبیتیهای سیستان و «دوبیتیهای دیگر اقوام ایرانی با تعریفهای شناختهشدة صاحبان سخن و منتقدان دیروز و امروز همسو نیستند؛ اما با تمام کاستیها همچنان سیطرة خویش را بر عرصة موسیقی شعر حفظ کردهاند» (الهامی، 1395: 22م). برخلاف قافیه، وجود ردیف در آلوکهها کاملا پر رنگ است. در بیشتر ابیات ردیف به صورت واژه، ترکیب یا جمله حضور دارد و این نکته به موسیقی کناری اشعار کمک میکند و زمینة آهنگین بودن آن را فراهم میآورد؛ به طوری که به غنای موسیقی در بخش اجرا کمک میکند؛ به همین سبب سرایندگان گمنام این ترانهها به وجود ردیف بیشتر از قافیه توجه کردهاند. توجه به رعایت و الزام ردیف در اغلب اشعار عامیانه اقوام بیانگر این نکته است که بدون تردید آن «ردیف از ابداعات فارسیزبانان بوده است و شاعران عرب و ترک به تبعیت از شاعران عجم آن را در آثار خود به کار بردهاند» (ذوالفقاری و احمدی، 1388: 158). در اغلب نمونههای مذکور در آلوکهها، ردیف مشاهده میشود. فقط در آلوکه سبزهجان قافیه و ردیف چندان رعایت نشده است؛ اما بیت ترجیع آن دارای قافیه است و چون تکرار میشود، خلا قافیه در آن احساس نمیشود؛ ضمن اینکه اجرای این اشعار به صورت ریتمیک این کاستیها را نشان نمیدهد:
سبزَه جان دلتَنگو، دل خَه وَر کِه بَندُو Sabza jān del tango del xa var ke bando
تو وَر خَه یارِ گرَفتِهای، مِه آلَا خِه کِه بخندُو To var xa yāre grafte me āla xe ke bxando
در آلوکه سرتراشک قافیه رعایت نشده است؛ اما ردیف بر ابیات آن سیطره دارد و نقص قافیه در آن به چشم نمیآید. در آلوکه گرا بردن گاه دو مصراع با هم قافیه شدهاند و یک تکمصراع به تنهایی با قافیهای متفاوت ظاهر میشود؛ اما ردیف در آن قوی ظاهر شده است. ضمن اینکه مصراعهایی در وسط ترجیعوار تکرار شدهاند و موسیقی شعر را تکمیل میکنند. در برخی همانند قالب مثنوی هربیت قافيه و ردیفی جداگانه دارند و در برخی یک بیت بدون رعایت قافیه آمده است؛ فقط ردیف و عبارتهای ترجیعوار، مصراعهای از هم گسیخته را به هم پیوند میدهد.
این اندازه عدم انسجام در ذکر قافیه بیانگر این نکته است که سرایندگان آلوکهها همانند گویندگان دیگر اشعار عامیانه رعایت قواعد قافیه را در غنای موسیقی شعر چندان دخیل نمیدانستند. بلکه بیشتر بر این باور بودند که «نزدیک بودن و هممخرج بودن حروف پایانی و همچنین آهنگین بودن کلام خود ایجاد موسیقی کرده و برای شنونده گوشنواز خواهد بود» (جباره و همکاران: 1398: 21). در واقع توجه نکردن به قافیه«يکی از ویژگیهای ترانههای محلی همة اقوام ایرانی است كه طبق عادت گذشته ميزان قافيه را آهنگ كلمه قرار دادهاند، نه حرف؛ » (بهداروند،1390: 25). چنانکه در آلوکه سبزهجان «گُلِه و گَلَه» و «آسییَه و بینَه» و در آلوکة سرتراشک «کلاه و قبا» براساس آهنگ و تلفظ کلمه باهم قافیه شدهاند. «برخی از ویژگیهای ردیف و قافیه تقریباً در ترانههای اقوام ایرانی مشترک و یکسان است» (ر.ک. به: یارشاطر، 1393 :302).
2-2-8-3 قالب
موضوع بیشترآلوکههای سیستان روایتگونه است و قالب یکدست و مشخصی ندارد؛ گاه در قالب مثنوی است؛ بدون اینکه قافیه در بیت بیت آن رعایت شده باشد؛ گاه به صورت ترجیعبند، بندی در شعر برگردان و تکرار میشود. در آلوکه سرتراشک مانند قالب مستزاد در هر مصراع شعر بندی تکرار میشود و در برخی از اشعار بهخصوص در آلوکه «گرا بردن» سه مصراع اول از زبان عروس باهم قافیه شده است که شبیه «قالب سه خشتیهای خراسان است» (ذوالفقاری و احمدی، 1388: 152) و در ادامة آن جواب مادر به صورت دوبیتیهای متعارف زبان فارسی آمده است که همانطور که ذکر شد، گاه وزنی متفاوت دارند. گاهي نیز به صورت تکبیتی بیان شده است؛ مانند آلوکة حنابندان که تک مصراع آمده و مصراع دوم ترجیع و برگردان شده است؛ البته علت اختلال در فرم قالبها به این دلیل است که اغلب اشعار به صورت سوال و جواب در بین دو گروه اجرا میشود و دیگر اینکه چون قافیه در این بومیسرودهها چندان اهمیت نداشته است، بنابراین به تبعیت از آن قالب متعارف و مشخصی نیز در این نوع شعر دیده نمیشود؛ بلکه ریتم و آهنگی که از ردیف و مصراعهای تکراری حاصل میشود، بیشتر مورد توجه است.
2-2-8-4 زبان
زبان آلوکهها متأثر از لهجة سیستانی، تا حدودی واژگان محلی را در خود نگه داشته است؛ علت حفظ واژگان اصیل و کهن در این گویش دور بودن از جوامع بزرگ شهری است که سبب شده تقریبا بخشهای متعددی از واژگان محلی در این ترانهها ماندگار شود. استاد صفا معتقد است یکی از اصیلترین لهجههای زبان پارسی گویش سیستانی است و دلیل آن قرابت معنایی واژگان این منطقه با لهجه و واژگان مراکز اولیة زبان فارسی یعنی خوارزم، هرات، بخارا و.... است که خاستگاه زبان پارسی است. بسیاری از کلمات این گویش را میتوان در قدیمیترین کتاب نثر فارسی یعنی تاریخ سیستان یافت (صفا،1351، ج2: ...). با وجود این زبان آلوکهها گاه به فارسی معیار نزدیک شدهاست؛ به گونهايكه غلظت لهجه در آن چندان ملموس نیست و زبان از واژگان اصیل در لهجه فاصله گرفته و به زبان سادهتر و نزدیک به فارسی معیار گرایش پیدا کرده است و در بستر زمان به تدریج نرم و صیقلی شده است؛ علت عمدة آن، زندگی شهری، مهاجرت روستائیان و تحولات سریع اجتماعی است.
در اشعار مذکور چنانکه تأمل شود، بیشتر واژگان ساده و روان و نزدیک به زبان معیار است بهطوریکه برخی ابیات اصلا نیازی به آوانگاری ندارد و تقریباً زبان اشعار قابل دریافت است؛ به جز برخی واژگان و افعال که مختص گویش سیستانی است؛ مانند: «چوری(čuri): النگو؛ چَغَک(čaγak): شکوفههای نازک بهاری؛ کلوتر (kalotar): بزرگتر؛ سوزون(Suzune): سوزن؛ لَه لَه(lala): برادر؛ دَدَه(dada): خواهر؛ آلا (ālā): حالا؛ موکَه (moka): مادر و...». بیشتر فعلها مثل «مِستو(mestow): میایستم؛ طلبو/ طلبم؛ نِلّی / نگذاری؛ مکنه/ نکنید؛ » و ضمایری چون «مِنَه/ مرا؛ خا / خود، اشتو (ošna) / چگونه» نیز برگرفته از لهجه سیستانی است؛ اما صرفنظر از این واژگان به طور کلی زبان اشعار به دلیل نزدیکی به زبان معیار ساده، روان و قابل فهم میباشد.
2-2-8-5 محتوا
محتوای اصلی آلوکهها غالباً در بارة دعوت به شادمانی و سرور، جشن وصال، عشق، رسم و آیین عروسی، موضوعات مذهبی، تاریخی و آرزوی وصال و دیدار یار است. شهنازی محتوای این ترانهها را در قالب پیامهایی میداند که موضوعات مختلف از اشعار عاشقانه گرفته تا سختیها و مرارتهای زندگی و آنچه را ممکن است در آینده برای عروس در زندگی مشترک پیش آید، شامل میشود و گاه رنگ مذهبی به خود میگیرد (شهنازی، 1392/ج1: 37). در کل این شعرها ساده و بیپیرایهاند و «سرایندگان آنها از جهانبینی سادهای برخوردارند؛ به این دلیل که ترانههای محلی با توده مردم سر و کار دارند و مردم عادی جز بیان ساده و روان مطلب هدفی ندارند» (ذوالفقاری، 1396: 70).
ویژگی اصلی این نوع شعر طرح روایی آن است که حکایتگونه بیان میشود؛ مانند داستان زندگی و چون اجرای اینگونه اشعار معمولا به صورت دستهجمعی است به شیوة مناظره و سوال و جواب بیان میشود؛ يكي ميخواند و ديگري با همان مضمون پاسخش را ميدهد که در گویش سیستانی به آن «بحث بیت» میگویند:
1-در وا کُنِه، در وا کُنِه، حِنا میارِه وَر شما Dar vā kone, dar vā kone, henā meyāre var ṧomā
2-حِنا شما مالِ شما، ما زَ ندارِه وَر شما Henā ṧomā māle ṧomā, mā za nadāre var ṧomā
برتریجویی و سلطهطلبی خانواده داماد بر خانواده عروس از دیگر مفاهیمی است که از این ترانهها دریافت میشود. در آلوکه حنا که به شیوه مناظره انجام میشود، وقتی شعر به این عبارت میرسد که: «در وا کُنِه، در وا کُنِه، دوماد میارِه وَر شما» با تحکم و زورآزمایی فامیل داماد در گشوده و خانواده عروس در این نمایش مغلوب میشوند. همچنین محتوای شعر سرتراشک اشاره به پیشکش خانواده عروس به داماد دارد از قبا، کلاه، انگشتر و شلوار و ... که بیانگر برتری و اهمیت دادن به خانواده داماد است. اصولا طبقه اجتماعی داماد در بین اقوام ایرانی سلطهگر و غلبهجو است. به نظر میرسد «سنت هوسبازانة شاهزادگان و طبقات بالای جامعه در ازدواج اجباری با دختران رعیت و فرودستان علت برتری داماد بوده که در برخی اشعار به عنوان شاه و شاهزاده معرفی شده است» (جباره و همکاران، 1401: 72). در آلوکة حنا به این برتری با لقب شاه به داماد اشاره شده است:
-حِنای کرمانی رَه فامیل شا [داماد] میبندِه Henāy kermāni ra fāmile ṧā mebande.
در آلوکة «گرا بردن» نیز از زبان مادر شرح اندوه دختر را از ازدواجی که به نظر اجباری است در قالب راز و نجوا و گریه و زاری بیان میکند:
- صَبا مُوکِه تو میایَه، رازای دل بُکنی تو. Saba moke to myā ya, rāzāye del bokni to
برگردان: فردا مادرت میآید تا برایش رازهای دلت را بگویی.
- خاکای زِر حجله رَه، از گریه گِل بُکنی تو. Xākāye zere hejla ra, az gerya gel bokni to
برگردان: خاکهای زیر حجله را با گریه گل کنی.
نگرانی عروس از آیندة پیشرو و اندوه مادر از جدایی دختر دلبندش نیز از موضوعات مطرح شده در این آلوکههاست. در آلوکة «گرا بردن» این دغدغه بین عروس، مادر، برادر و خواهرش به شیوه مناظره مطرح میشود؛ بهطوریکه معمولا حس مشترک آن تمام میهمانان را متاثر میکند.
2-2-8-6 ویژگیهای ادبی
تصویر یا خیال که منتقدان اروپا بدان ایماژ میگویند، دریافت نوعی تجربه است که بیشتر با زمینههای عاطفی توام است (شفیعی کدکنی، 1393: 17). آلوکهها در عین حال که از جنبة ادبی برخوردارند، ساده، بیتکلف، اما عاطفی و اثرگذار هستند و از هرگونه آرایش کلام و صنایع ادبی مصنوع به دوراند. اغلب تصویرسازیهای گویندگان ساده، روان و برگرفته از محل زندگی و مظاهر طبیعی ملموس و در دسترس است.
اغراق موجود در آلوکه حنابندان: «هزار هزار آوردیم اُشتر قطار آوردیم» اشاره به هدایایی دارد که از طرف داماد برای عروس تدارک دیده شده و بسیار زیبا اغراق شده است. همینطور وجود اغراق در آلوکه گِرا بردن «خاکای زیِر حجلَه رَ از گریه گِل بُکنِی تو» بسیار هوشمندانه و ظریف از زبان مادر به دلنگرانیهای عروس از آینده پیشرو در زندگی زناشویی اشاره دارد.
تشبیهات ادبی در ابیات «دخترک برگ چَغَک» و «مُوکَه مِه کِنجَه کِه تُونُو / سُوزُونِه دستَکِه تُونُو» در عین حسی و عینی بودن؛ زیبا، روان و بدون تکلف هستند. در عبارت «سبزَه گل دارُو »، استعارهای ساده و ملموس از معشوق سبزهرویی دارد که چون گل زیبا و لطیف است.
وجود کنایه در ابیات «دل خَه وَر کِه بَندُو: کنایه از به چه کسی امید داشته باشم» / « دل مِه وَر او آسییهَ: به کنایه: من دلتنگ او هستم»، «آتِش وَ جون نَنَه: کنایه از غصه دار شدن مادر»؛ و «سُوزُونِه دستَکِه تُونُو: کنایه از مطیع و فرمانبردار بودن » و... .
این نمونهها نشان میدهد که سرایندگان بینام و نشان در نهايت سادگی و روشني سعی کردهاند تصویرسازیهای خیالانگیز خود را از محیط طبیعی زندگی و اتفاقات پیرامون آن انتخاب و با چاشنی عاطفه و احساس در شادیسرودههای خود بیان کنند.
3-نتیجهگیری
نتایج این تحقیق نشان میدهد که مردم سیستان به اجرای آیین سور و شادمانی با آداب خاص خود بسیار پایبند هستند و این مساله در فرهنگ آنان جایگاه والایی دارد و بیانگر اصالت فرهنگی و غنای تمدن کهن این سرزمین است.
با معرفی آلوکه، بیان وجهتسمیه و تاریخچة آن، مجریان، شیوة اجرای آن دریافتیم که مردم سیستان با گویش بومی و موسیقی محلی خود به اجرای شادیسرودهها میپردازند و آن را به عنوان یکی از آیینهای اصیل و کهن ارج مینهند. آنچه مسلم است محتوا و مضمون بومیسرودها در نواها و ریتمهای موزون آن، ضمن اینکه بیانگر زندگی ملموس و عینی مردم این خطه است، از آرامشی بسیار برخوردار است؛ به طوری که سیستانیها با اجرای بومیسرودة آلوکه در مراسم عروسی بهترین لحظات زندگی را برای خود ثبت میکنند و در زلال جاری این شادیسروده، رنجها و آلام درونی خود را با شرکت در مراسم جشن التیام میبخشند.
موشکافی و تحلیل مختصات آلوکهها از وزن، قافیه، ردیف، قالب، زبان و جنبههای ادبی نشان میدهد همسو با ویژگی ترانههای عامیانه دیگر اقوام، مختصات فنی و محتوایی مشابهی دارد و مثل اغلب ترانههای عامیانه موسیقی و ردیف بر آنها سیطره دارد و قافیه و قالب چندان مورد توجه سرایندگان نبوده است.
مقایسة شادیسرودههای سیستان با گونههای دیگر در مناطق مختلف ایران نیز بیانگر مشابهت تقریبی این نوع اشعار در آیینهای بومی و محلی اقوام ایرانی است و نشان میدهد که اجرای شعر با ملودی در این آیینها نقشی بنیادین دارد؛ نقشی که برگرفته از احساس مشترک است؛ احساساتی لطیف که در قالب اشعار نمود پیدا کرده و با موسیقی جاودان شده است.
نقش محوری زنان در اجرای بومیسرودهها نشان از حضور پررنگ و موثر آنان در موقعیتهای خاص و حساس زندگی دارد. این اندازه برخورداری از ترانه و ترنم برای بهره بردن از لحظه لحظة شادیها بیانگر شور سرزندگی و نشاط جمعی مردم این خطه است و برخورداری کامل آنان از شادی و سرور اهمیت برگزاری یکی از اساسیترین مسایل زندگی را نشان میدهد.
پینوشت:
[1] . دانشیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه دریانوردی و علوم دریایی چابهار. elhami@cmu.ac.ir. تلفن همراه: 09151416255
[2] . کارشناسیارشد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه دریانوردی و علوم دریایی چابهار. zi.razi.mirshekar13958@gmail.com
منابع
1. آذرگان، محمدحسین (1395) سیستان قلمرو زبان پارسی(فرهنگ لغات سیستانی)، گرگان: انتشارات نوروز.
2. افتخارزاده، افسانه و همکاران (1388) قصههای بلوچی، با همکاری مریم نورزایی و غلامرضا ایجاد، تهران: نشرچشمه.
3. افشار سیستانی، ایرج،(۱۳۶۹) سیستاننامه، تهران: نشر مرغ آمین.
4. الهامی، فاطمه، (۱۳۹۵) سیتکهای سیستانی، زاهدان: دانشگاه سیستان و بلوچستان.
5. الهامی، فاطمه و میرشکار، راضیه (۱۳۹8) «اَرده خوانی و کاربردهای آن در آیین سوگواری سیستان» دوفصلنامه فرهنگ و ادبیات عامه، سال 7، ش 29، آذر و دی، صص1-23.
6. بهرامی، تقی،(۱۳۱۷) فرهنگ روستایی، (دایرهالمعارف فلاحتی)، تهران: چاپ خودکار.
7. بارتوک، بلا،(۱۳۷۷) چندمقاله در بارة موسیقی محلی، ترجمه سیاوش بیضایی، تهران: رودکی.
8. بهداروند، اکبر(1390). عاشقانهها (دوبیتیهای امروز). تهران: نگاه.
9. جاوید، هوشنگ (1382) «فرهنگ مردم: نگرش به آیین پیوند»، نشریه عروس هنر، ش 26، صص38-41.
10. جباره ناصرو، عظیم و فضلی، عارف (1401) «بررسی و تحلیل ترانههای عروسی منطقه لارستان با تکیه بر بن مایههای اساطیری»، ادبیات و زبانهای محلی ایران زمین، پاییز، سال 12، شماره3، صص 61-88.
11. جباره ناصرو، عظیم و کوهنورد، رقیه (1398) «بررسی اشعار و ترانههای عروسی در شهرستان جهرم»، ادبیات و زبانهای محلی ایران زمین، زمستان، سال 5، شماره4، صص 1-26.
12. ذوالفقاری، حسن و احمدی، لیلا .(1388). «گونهشناسی بومیسرودههای ایران»، ادب پژوهی، بهار و تابستان، ش7 و 8، صص 143-170.
13. ذوالفقاری، حسن.(1396). «شیوههای اجرایی اشعار محلی درایران»، شعر پژوهی، ش33، صص 69-99.
14. رئیسالذاکرین، غلامعلی(۱۳۷۰) کندو(فرهنگ مردم سیستان)، مشهد: سعید.
16. شهنازی، جواد (1392) فرهنگ گویشی سیستان «خنج»، جلد اول، تهران: پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
17. صفا، ذبیحالله، (1351) تاریخ ادبیات در ایران، ج2، تهران: ابنسینا.
18. طباطبایی، سیدحسین، طباطبایی، سیدحسن و رضایی، محمد، (1394) «آیین سوگ و سرور در منطقه سرکویر دامغان»، دوفصلنامه فرهنگ و ادبیات عامه، بهار و تابستان، سال سوم، شماره5، صص1-27.
19. فاضلی، محمدتقی و پوربختیار، غفار (1395)، «بررسی آداب و رسوم سوگواری در شاهنامه فردوسی و مقایسه آن با آداب مذکور در بین اقوام لر بختیاری و لر کوچک» فصلنامه علمی- پژوهشی علوم اجتماعی، سال دهم، شماره3، پیاپی34، پاییز، صص121-144.
20. فرجی، عبدالرضا (1376) جغرافیای کامل ایران، تهران: نشر ایران.
21. کریستنسن، آرتور (1355) آفرینش زیانکار در روایات ایرانی، ترجمة احمد طباطبایی، تبریز: موسسه تاریخ و فرهنگ ایران.
22. کوهی کرمانی، حسین(۱۳۱۷) هفتصد ترانه از ترانههای روستایی(با مقدمه ملکالشعرای بهار و ده آهنگ از علینقی وزیری)، تهران: بینا.
23. دایت، صادق(۱۳۳۴) مجموعه نوشتههای پراکنده، مقدمه حسن قائمیان، تهران: امیرکبیر.
24. یارشاطر، احسان(1393).تاریخ ادبیات فارسی(ادبیات شفاهی زبانهای ایران). جلد18. تهران: سخن.
راویان شفاهی:
1- بزی، شهربانو ۵7ساله
2- سنجرانی، غلامحسین، ۶4ساله
3- سنجرانی، محمد، ۶0ساله
4- گلستانه، کبری،۷۰ساله
5- غلامحسینی، بگم۷۵ساله روستای جزینک
6- کمالی، مرضیه۵3ساله
7- کهخا، ایران5۸ساله روستای ژالهای زابل
8- گلستانه، نور بیبی ۵۷ساله
9- مودی، طوبی 70 ساله
10-میرشکار، خداداد ۸۹ساله
10- میرشکار، غلامحسین،۵۰ساله
11- میرشکاری، شهین۴9ساله
12- وحیدی، فداحسین۵۹ساله
13- پری بزی، 90 ساله روستای خراشادی
Aluke reading and its uses in Sistan's celebration and fete
1.Fatemeh elhami 2 Raziye Mirshkar3
Abstract
Aluke in Sistani dialect means wedding songs that are performed in the ceremony of marriage. These songs are as old as human existence in this region and show the cultural richness and ancient civilization of this region. Aluke is also common in religious, love, and historical themes in Sistan. However, in this article, we have examined Aluke's reading and its uses only in the wedding ceremony. The method of research is library research in the form of face-to-face interviews with numerous speakers. By introducing Aloke, its denomination, history, performers, style of performance, time, and place of performance, this research shows how much the peoples of Sistan adhere to the performance of the wedding ceremony in their native dialect, and this issue has a high place in their culture. The comparison of Sistan's joy songs with other types in different regions of Iran also shows that the performance of poetry with a melody has a fundamental role in the native and local rituals of Iranian peoples. Also, by mentioning the types of verses, this article examines their characteristics in terms of rhythm, rhyme and row, format, language, content, and literary characteristics. This amount of enjoyment of songs and sings to take advantage of the moment of happiness show the vitality and collective vitality of the people of this region, and their complete enjoyment of happiness and joy show the importance of holding one of the most basic issues of life.
Keywords: Aloke, fete, native song, Sistan, popular culture.
[1] . گردنبند
[2] Associate Professor of Persian Language and Literature, Faculty of Management and Human Sciences, Chabahar University of Maritime and Marine Sciences. elhami@cmu.ac.ir . phone number: 09151416255.
[3] Graduated with a master's degree in Persian language and literature from Chabahar University of Maritime and Marine Sciences. razi.razi.mirshekar13958@gmail.com