A descriptive-analytical perspective on the role of women in Kurdish Myths based on Vladimir Propp's Model
Subject Areas : ...Hadi Yousefi 1 , Shiva Mohammadi 2
1 - Assistant Professor of Persian Language and Literature Department, Payame Noor University, Tehran, Iran.
2 - M.A of Persian Language and Literature Department, Payame Noor University,Tehran, Iran.
Keywords: Propp, morphology, Kurdish myth, women, function.,
Abstract :
Myths, as one of the essential components of popular literature, encompass culture and its dimensions, including the thoughts, beliefs, customary and ethical rules, as well as the perspectives and worldview of society. They convey a significant portion of the culture of nations to future generations through written and oral forms, utilizing simple and comprehensible language and tone. Women, as part of the human community, have always played an active role in the realm of myths, engaging in behaviors that are either performed by them or attributed to them. These actions are referred to in Propp's model as "functions," and the totality of these functions reflects the image of women in the myths of a nation. The present writing aims to descriptively and analytically examine the image of women and their functions in Kurdish myths, drawing on Vladimir Propp's model, and to explore the roots and factors influencing societal attitudes toward women from this perspective using library resources. Based on the research findings, women in Kurdish myths appear in roles such as daughter, wife, mother, maidservant, old woman, stepmother, neighbor, mother-in-law, aunt, and so on, with frequency order according to their presence. In terms of functions and roles, they perform as malevolent, heroines, princesses, false heroes, benefactors, senders, and helpers. The role of "daughter" has the highest frequency among the characters in Kurdish myths, while "malevolence" ranks as the most frequent function, indicating the society's negative perception of women and their behaviors.
- ابراهیمی، سید مظهر، و پارسا، سید احمد(1395). ریختشناسی قصههای پریان در زبان کردی. نقد ادبی، 9(3)، 52-7. Dor: 20.1001.1.20080360.1395.9.35.5.5
- استوارت، میل، جان(1397). فرودستی زنان. ترجمۀ نادر نوریزاده. تهران: قصیدهسرا.
- بتلهایم، برونو(1386). افسون افسانهها. ترجمۀ اختر شریعتزاده. تهران: هرمس.
- پراپ، ولادیمیر(1397). ریختشناسی قصههای پریان. ترجمۀ فریدون بدرهای. تهران: توس.
- حسینی، مریم(1396). ریشههای زنستیزی در ادبیات کلاسیک فارسی. تهران: چشمه.
- خدیش، پگاه (1391). ریختشناسی افسانههای جادویی. تهران: علمی و فرهنگی.
- داد، سیما(1380). فرهنگ اصطلاحات ادبی. تهران: مروارید.
- درویشیان، علیاشرف (1396). افسانهها، نمایشنامهها و بازیهای کُردی. تهران: چشمه.
- رستمی نژادان، دیانا، و منصوری مقدم، منصور(1397). جایگاه الهه مادر در فرهنگ مردم کردستان. زن در فرهنگ و هنر، 10(4)، 575-549. Doi: 10.22059/jwica.2019.260839.1097
- سلدن، رامان، و ویدوسون، پیتر(1397). راهنمای نظریۀ ادبی معاصر. ترجمۀ عباس مخبر. تهران: نشر بان.
- سلیمی، هاشم(1390). چیروک (افسانهها و قصههای کُردی). تهران: آنا .
- شمیسا، سیروس(1394). انواع ادبی. تهران: میترا.
- شمیسا، سیروس(1386). نقد ادبی. تهران: میترا.
- فرانس لوئیزفون، ماری(1397). زن در قصههای پریان. ترجمۀ ماندانا صدر زاده، تهران: روشنگران و مطالعات زنان.
- قربانی جویباری، کلثوم، و جلیلیان، سارا(1396). بررسی خویشکاریهای زنانه در افسانههای بیرجند. مطالعات فرهنگی-اجتماعی خراسان، 12(1)، 98-81. Dor: 20.1001.1.26766116.1396.12.1.4.9
- کمپبل، جوزف(1387). قهرمان هزارچهره. ترجمۀ شادی خسرو پناه. مشهد: گل آفتاب.
- لوفر، م، دلاشو(1386). زبان رمزی افسانهها. ترجمۀ جلال ستاری. تهران: توس.
- مارزلف، اولریش(1396). طبقهبندی قصههای ایرانی. ترجمۀ کیکاووس جهانداری. تهران: سروش.
- مشهدی، محمد امیر، و گلشنی، مقداد (1394). ریختشناسی حکایتهای عاشقانۀ بخش مکر زنان در هزار و یکشب بر پایۀ نظریۀ روایی پراپ. کهننامۀ ادب پارسی، 6(3)، 123-99.
- نعمتاللهی، فرامرز (1385). ادبیات کودک و نوجوان. تهران: شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی ایران.
« نگرشی توصیفی تحلیلی به خویشکاری زنان در افسانههای کُردی بر اساس الگوی ولادیمیر پراپ»
چکیده
افسانهها بهعنوان یکی از اجزاء مهم ادب عامه دربرگیرندۀ فرهنگ و ابعاد آن شامل افکار، اعتقادات، قواعد عرفی و اخلاقی و نوع نگرش و جهانبینی یک جامعه است که با بهرهگیری از زبان و لحن ساده و قابل فهم بهصورت مکتوب و شفاهی بخش مهمی از فرهنگ ملتها را به آیندگان منتقل میکند. زنان بهعنوان بخشی از جامعۀ انسانی همواره در عرصۀ افسانهها حضوری فعال داشته و رفتارهایی را انجام دادهاند و یا به آنها نسبت داده شده است که در الگوی پراپ با نام خویشکاری از آن یاد میشود و مجموع این خویشکاریها نشان دهندۀ سیمای زنان در افسانههای یک ملت است. نوشتار حاضر در پی آن است که به روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از منابع کتابخانهای، سیمای زنان و خویشکاریهای آنان در افسانههای کُردی را با نگاه به الگوی ولادیمیر پراپ، بررسی و ریشهها و عوامل نوع نگرش جامعه به زنان را از این منظر واکاوی نماید. بر اساس یافتههای پژوهش، زنان در افسانههای کُردی بر مبنای میزان حضور به ترتیب در نقشهای دختر، همسر، مادر، کنیز (کُلفَت)، پیرزن، نامادری (زن بابا)، زن همسایه، مادرشوهر، خاله و ... ظاهر شده و در خویشکاری و کارکردهایی چون شریر، قهرمان، شاهزاده خانم، قهرمانِ دروغین، بخشنده، گسیلدارنده و یاریگر ایفای نقش میکنند. نقش «دختری» بالاترین بسامد را در میان شخصیتهای افسانههای کُردی دارد و در میان خویشکاریها بیشترین بسامد متعلق به «شرارت» است که نشانۀ نوع نگرش منفی جامعه به زنان و رفتارهای آنان است.
واژههای کلیدی: پراپ، ریختشناسی، افسانه کُردی، زن، خویشکاری.
1. مقدمه
افسانهها بخش مهمی از ادبیات عامه هستند که از آرزوها و خواستههای درونی و اندیشگانی جامعه تغذیه کرده و با زبان و لحنی ساده بهصورت مکتوب یا شفاهی نگرش و جهانبینی آن جامعه را نشان میدهند، بهعبارتدیگر افسانهها واگویههای دلاوریها، درگیریها، رویدادها، دانشآموزیها، تجربهاندوزیها، باورها، امیدها، آرمانها، شادیها و غمهای جامعه هستند که از دیرباز با زبان و بیانی ساده و کارکردهای گوناگون، سینهبهسینه و نسل به نسل منتقل شدهاند و بر این اساس دیرینگی افسانهها را میتوان با دیرینگی حیات انسان برابر دانست (نعمتاللهی،1385: 51). افسانه در لغت به معنی داستان، قصه و سرگذشت است (داد،1380: 32). در زبان فارسی اصولاً دو اصطلاح خاص فنی برای قصّه وجود دارد. یکی از آنها کلمة قصّه است (مقتبس از لفظ عربی به معنی حکایت و داستان) که در اصل هم حکایات تاریخی و هم داستانهای خیالی را در بر میگرفته است. امّا اصطلاح مناسبتر و دقیقتر دیگر برای آن، افسانه است چون در اینجا عنصر اساسی قصّه، یعنی جنبة جادویی آن هم مهم است و ارتباط و بستگی ریشهای با لغاتی همچون فساییدن به معنی مسحور و مجذوب کردن و فسون، افسون به معنی تسخیر ارواح و جادو در اینجا دستاندرکار است (مارزُلف،1396: 38). شمیسا این کلمه را مرکب از aiwi به معنی به و بر (مثلاً در افسار یا افسر: آنچه بر سر میگذرانند) و سان به معنی طرز و روش و آیین میداند و بر این مبنا اوسانه یا افسانه رویهم به معنی بسان، مانند و شبیه است (1394: 203). افسانه، بازتاب ویژگیهای زندگی مردم است، روابط انسانها و روش برخورد آنها با یکدیگر را تجزیه و تحلیل میکند و تفسیرگر احساسات عمیق و ژرف انسانی است و در بطن خود طی قرون و اعصار ساختار سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جامعه را حفظ کرده است (درویشیان،1396: 21). عقیدة همة پژوهشگران این است که اساطیر و قصههای پریان به زبان نمادهایی که معرّف محتویات ضمیر ناآگاه ما هستند با ما سخن میگویند (بتلهایم،1386: 44). افسانهها همچون اسطورهها قابلیت رمزگشایی دارند و از ناخودآگاه جمعی یک ملت و یک فرهنگ و اندیشه و تفکر سخن به میان میآورند و به تعبیر مارزلف (1396: 15) قصه نمودار قسمت مهمی از میراث فرهنگی هر قوم و ملتی است که ارزشهای سنتی و زمینههای فرهنگی و روانشناختی و همچنین حوادث و سوانح اجتماعی جدید در آن انعکاس پیدا میکند (همان). ازاینرو بهترین و متداولترین شیوه برای درک و دریافت مسائل اجتماعی، مطالعة آثار ادبی بهعنوان مدارکی اجتماعی و تصاویری فرضی از واقعیت اجتماعی است (حسینی،1396: 93) و بنا به قول مینورسکی آنجایی که در مورد اهمیت قصهگویی در میان کردها مینویسد:« در نزد آسوریها نقل ترانه و افسانههای کُردی به صورت یک عادت همیشگی درآمده است»( سلیمی، 1390: 90 )، در این جستار نگارندگان بر آنند از افسانههای کُردی بهعنوان یکی از آثار و منابع ادبی- که بازتابانندۀ نگرش اجتماعی حاکم بر جامعه نسبت به زنان و خویشکاری آنان است - استفاده و از طریق آن بخشی از زوایای پنهان دیدگاههای فرهنگی و اجتماعی مردم کُرد را تبیین نمایند. زنان به عنوان بخشی از جوامع بشری دارای نقشهایی مهم مانند مادر، همسر، خواهر و ... بوده و با رفتارها، احساسات و خویشکاریهای ویژة خود در موقعیتهای مختلف بر محیط پیرامون و اطرافیان تأثیر گذاشته و بر مبنای این خویشکاریها موقعیّت و جایگاه آنان نیز دچار تغییر و تحوّل شده است؛ بهعنوان مثال «جایگاه زن در کردستان دو وجه متناقض دارد، در ادبیات و نظام اجتماعی کنونی تا حدّی شاهد نظام و ایدئولوژی مردسالار هستیم، اما زمانی که ریشههای آیینی و مذهبی مردم کردستان را مطالعه میکنیم با شواهد مربوط به نظام مادرسالاری و تقدّس الهگان و بهتبع آن جایگاه معنوی و مقتدر زن، مواجه میشویم» (رستمینژادان و منصوری مقدم، 1397: 549).
- برای مشخص کردن نقش و خویشکاری زنان در افسانههای کُردی، الگوی ریختشناسی پراپ در نظر گرفته شده است و در این جستار، ابتدا بهصورت اجمالی به معرفی الگوی ریختشناسی ولادیمیر پراپ پرداخته خواهد شد و در مرحلۀ بعد جایگاه و موقعیت زنان در افسانهها و خویشکاریهای آنان مورد تجزیه و تحلیل قرار خواهد گرفت. ناگفته پیداست که وفور و گستردگی ادبیات عامۀ کُردی بویژه در بخش افسانه باعث شده است که افراد زیادی از مستشرقین همچون اسکارمان، رودنکو، واسیلی نیکتین، مینورسکی، ماکاس و در میان پژوهشگران داخلی کسانی همانند درویشیان، سلیمی و ...به پژوهش و در این زمینه و تألیف گردآوری آثار گوناگونی بپردازند که آثاری همچون «افسانههای کُردی» اثر مارگاریتا باریسونا رودنکو، ترجمۀ کریم کشاورز، کتاب «گزیدهای از افسانههای کُردی» گردآوری قنات کوردیف و اسکار مان، ترجمۀ محمد امین شیخالاسلامی( هیمن)، کتابهای «افسانههای کُردی» و «مادیان چهلکُره: افسانههایی از دهنشینان کُرد» هردو از منصور یاقوتی، کتاب چیروک (افسانهها و قصههای کُردی)، گردآوری هاشم سلیمی، کتاب «افسانههای کُردی» گردآوری ثریا اللهدادی و کتابهای «افسانهها و متلهای کُردی» و «افسانهها، نمایشنامهها و بازیهای کُردی» هردو اثر از علیاشرف درویشیان از آن جملهاند که از این میان کتاب«افسانهها، نمایشنامهها و بازیهای کُردی» تألیف و گردآوری علیاشرف درویشیان به دلیل جامعیت و فراوانی افسانههای آن از منظر مورد مطالعۀ این نوشتار؛ یعنی زنان و خویشکاری آنان به عنوان منبع اصلی پژوهش حاضر در نظر گرفته شد.
2. پرسشهای پژوهش
- زنان در افسانههای کُردی بیشتر در کدام نقشها ظاهر شدهاند؟
- کارکرد و خویشکاریهای زنان در نقشهای تعیینشده برای آنان در افسانههای کُردی کدامند؟
3. روش، جامعة آماری و حجم نمونة پژوهش
روش پژوهش توصیفی تحلیلی است و دادههای گردآوری شده با استفاده از تکنیک تحلیل محتوا تحلیل شده است. در مجموع از میان 73 افسانه، 39 افسانه -که زنان در آنها حضور دارند- استخراج و بر اساس الگوی پراپ در ریختشناسی قصههای پریان، بررسی و پس از تعیین خویشکاریها و حوزة عملیات شخصیتها، برای تفهیم بیشتر از نمودار و جدول نیز استفاده شده است. حوزة پژوهش حاضر کتاب «افسانهها، نمایشنامهها و بازیهای کُردی» (1396) تألیف و گردآوری «علیاشرف درویشیان» است. افسانههای بررسی شده عبارتاند از:
«1.آسک (صص 149-153)، 2. میمونه چوپان (171-177)، 3. گوره هویل (101-106)، 4. سبز علی سبزهقبا (253-264)، 5. ماهپیشانی (200-205)، 6. کیقباد و بحری (154-159)، 7. احمد تجار (63-68)، 8. رمال خوشبیار (286-291)، 9. پیر خارکن (221-230)، 10. زنباوة بدجنس (234-243)، 11. سعید و مسعود (244-252)، 12. حسن ترسالو (214-219)، 13. تاجر و کارگر (307-314)، 14. گنجشک دیو(91-94)، 15. سندر و مندر (121-133)، 16. دالان و شالان (323-325)، 17. دختر پادشاه و پسر درویش (69-86)، 18. باوه بیل بهته (206-210)، 19. خاله گردندراز (134-143)، 20. حلیم حلیره (302-303)، 21. کلاغ و جفتیار (358-363)، 22. شاه و وزیر (178-184)، 23. میهمان ناخوانده (304-306)، 24. کره کچل (40-44)، 25. جیرکه جارکه (188-191)، 26. تُل (192-195)، 27. جولاه (36-38)، 28. بز فضول (49-53)، 29. پیرزن و گربه (32-33)، 80. پرندة طلایی (326-332)، 31. حیلة تاجر (45-48)، 32. کشاورز، خرس و روباه (54-57)، 33. نخود نخودی (294-298)، 34. زن و مرد ندار (333-337)، 35. مهلوچک (338-341)، 36. میخر (196-199)، 37. توبة نصوح (292-293)، 38. دزد و روستایی (167)، 39. ملک ابراهیم (265-271)».
4. پیشینة پژوهش
4-1. در حوزة ادب پارسی «اولریش مارزلف» در کتاب طبقهبندی قصههای ایرانی شخصیتهای ثابت قصههای ایرانی را به روش ساختارگرایان بررسی کرده است. این کتاب بر اساس محتوا، شخصیت و موضوع قصهها به طبقهبندی اکثر قصههای عامیانة معروف ایرانی پرداخته است. همچنین کتاب «ریختشناسی افسانههای جادویی» (1392) از پگاه خدیش به بررسی و طبقهبندی افسانههای ایرانی بر اساس الگوی ولادیمیر پراپ میپردازد.
مقالهای با عنوان «طبقهبندی انواع خویشکاری تولد قهرمان در اسطورهها، افسانهها، داستانهای عامیانه و قصههای پریان» (1392) از نسرین شکیبی و مریم حسینی که به خویشکاریها از منظر دلایل و چگونگی به وجود آمدن قهرمان (زن و مرد) میپردازد. منبع این بررسی خویشکاریهای تمام قهرمانان افسانههای ایرانی است و به جنسیت قهرمانان توجّهی ندارد و اساس کار بر نظریة اسطورة تولد آرتور رانک استوار است که با شیوة بررسی در این مقاله ارتباطی ندارد.
مقالة «بررسی خویشکاریهای زنانه در افسانههای بیرجند» به قلم کلثوم قربانی جویباری و سارا جلیلیان(1396) به بررسی 23 افسانه از افسانههای بیرجند بر اساس الگوی ولادیمیر پراپ پرداخته و به این نتیجه رسیدهاند که بیشترین خویشکاری زنان شرارت است. لازم به ذکر است نگارندگان در این مقاله حوزههای عملیات را با خویشکاری اشتباه گرفته و در بخش تحلیل خویشکاریها به تحلیل حوزههای عملیات پرداختهاند.
مشهدی و گلشنی در سال 1394 مقالهای با عنوان «ریختشناسی حکایتهای عاشقانة بخش مکر زنان در هزار و یکشب بر پایة نظریة روایی پراپ» نگاشتهاند که تنها به بررسی مکر زنان میپردازد و محدود به کتاب هزار و یکشب است. دربارة سیما و جایگاه زنان در ادب فارسی نیز تحقیقات گسترده و متنوعی صورت گرفته است؛ از جملة این آثار «ریشههای زنستیزی در ادبیات کلاسیک فارسی» از مریم حسینی که به بررسی نگاه مردسالارانه در ادب پارسی میپردازد.
4-2. در زمینة قصههای کُردی نیز پژوهشی به نام «ریختشناسی قصههای پریان در زبان کُردی» بر اساس الگوی پراپ به وسیلۀ سید مظهر ابراهیمی و سید احمد پارسا انجام گرفته است. نگارندگان در این پژوهش با بررسی ساختاری 155 قصه به این نتیجه رسیدهاند، که قصههای پریان در زبان کُردی با الگوی پراپ مطابقت دارد. این پژوهش به بررسی ساختار قصههای پریان و ریختشناسی کامل آنها پرداخته شده و در تعیین خویشکاریها و شخصیتها، تفاوت جنسیتی – که امری بسیار مهم در تحلیل نگرش اجتماعی به موقعیت افراد جامعه است- در نظر گرفته نشده است.
مقالۀ «جایگاه الهة مادر در فرهنگ مردم کردستان»(1397) نوشتۀ دیانا رستمی نژادان و منصور منصوری مقدم. دیگر تحقیق انجام شده دربارة جایگاه زن در فرهنگ کُردی است. نگارندگان در این پژوهش بر ریشههای آیینی- مذهبی زن و بهویژه الهة مادر متمرکز شدهاند.
با بررسی مقالات و پژوهشهای پیشین این نتیجه حاصل شد که تاکنون در زمینة خویشکاریهای زنان و بررسی و تحلیل اجتماعی این خویشکاریها در افسانههای کُردی تحقیقی صورت نگرفته و این نوشتار در نوع خود میتواند پژوهشی درخور و دستگیر در این زمینه باشد.
5. بحث
5-1. مبانی نظری: الگوی ریختشناسی ولادیمیر پراپ
یکی از جهتهای جدید در تحقیقات مربوط به داستانهای عامیانه تجزیه و تحلیل ساختمان آنها یا ریختشناسی قصههای عامیانه است و آن عبارت است ازبه کار گرفتن فنون و تکنیکهای زبانشناسی و مردمشناسی ساختاری در بررسی قصه و اسطوره (پراپ،1397:11). تجزیه و تحلیلهای ساختاری وسیلهای است برای رسیدن به هدف و غایتی دیگر و آن غایت و هدف، شناخت بهتر طبیعت و سرشت انسان و یا دست کم شناخت بهتر و بیشتر یک جامعة خاص انسان است. هر اندازه این تجزیه و تحلیلها از ساختار مواد فولکلوریک بیشتر گردد، بینش و آگاهی ما از عقاید، هنرها، دانش و دانش عامه بیشتر خواهد بود (همان: 20).
ریشة ساختارگرایی (structuralism) به فرمالیسم و مکتب پراگ و نئوفرمالیسم و فوتوریسم میرسد. ساختارگرایی یک شیوه و روش است و سخن آن این است که هر جزء یا پدیده در ارتباط با یک کل بررسی شود؛ یعنی هر پدیده، جزئی از یک ساختار کل است (شمیسا،1386: 193). یکی از نمونههای درخشان ساختارگرایان، کار پراپ است. ولادیمیر پراپ محقّق روسی به مطالعة ساختارگرایانه در قصص فولکلوریک روسی پرداخت و کتاب ریختشناسی قصههای پریان را -که به فارسی ترجمه شده است- در سال 1928 در روسیه به چاپ رساند. این کتاب در 1958 به انگلیسی ترجمه شد و توجّه محافل غرب را به خود جلب کرد. پراپ صد قصه را انتخاب و سازههای آن را مشخص کرد و به طرحهای معینی دست یافت. نتیجة این کار ریختشناسی قصههای پریان بود، یعنی توصیف قصهها بر پایة اجزای سازهای آنها و همبستگی این سازهها با یکدیگر و با کل قصه (پراپ،1397:79). اندیشة اساسی در کتاب ریختشناسی قصههای عامیانه آن است که کثرت بیش از اندازة جزئیات قصهها قابل تقلیل به یک طرح واحد است و عناصر این طرح که تعدادشان سی و یک طرح بیشتر نیست، همیشه یکی هستند؛ به عبارتی شخصیتهای یک قصه، هراندازه هم که متفاوت از یکدیگر باشند، اغلب کارها و عملیات یکسانی را انجام میدهند (همان: 80).
وی واحد سازندة روایت را کارکرد یا خویشکاری نامید. خویشکاری یعنی عمل شخصیتی از اشخاص قصه که از نقطه نظر اهمیّتی که در جریان عملیات قصه دارد، تعریف میشود (همان: 82). خویشکاریها عناصر بنیادی قصه را تشکیل میدهند، عناصری که جریان قصه بر روی آنها ساخته میشود (همان: 153).
پراپ با تجزیه و تحلیل کارکردها و شخصیتهای قصه به چهار قاعدة کلی در بارة قصهها دست یافت:
- خویشکاریهای اشخاص قصه عناصر ثابت و پایدار را در یک قصه تشکیل میدهند.
- شمارة خویشکاریها محدود است.
- توالی خویشکاریها همیشه یکسان است.
- همة قصههای پریان از جهت ساختمانشان از یک نوع هستند.(همان: 84-82).
هر قصهای معمولاً با یک صحنة آغازین شروع میشود. مثلاً اعضای خانوادهای نام برده میشوند، یا قهرمان آینده با ذکر نام و موقعیتش معرفی میشود. این صحنه با آنکه یک خویشکاری محسوب نمیشود، یک عنصر ریختشناسی بسیار مهم است (همان: 88).
بنیاد ریختشناسی قصههای پریان بهطورکلی بر اساس زنجیره خویشکاریهای زیر است:
از 31 خویشکاری مورد نظر پراپ، هفت مورد اول شامل 1. غیبت، 2. نهی (که گاهی بهصورت امر یا پیشنهاد ابراز میگردد) 3. نقض نهی، 4. خبرگیری، 5. خبردهی، 6. فریبکاری، 7. همدستی پس از وضعیت آغازین قصه میآیند. این عناصر جای ثابتی ندارند و ممکن است در بخشهای میانی و پایانی قصه هم ظاهر شوند.
خویشکاریهای بعد از بخش مقدماتی به ترتیب عبارتاند از: 8. شرارت (A)؛ 9. میانجیگری یا گسیل داشتن (B)؛ 10. مقابلة آغازین (C)؛ 11. عزیمت قهرمان (↑)؛ 12. دیدار با بخشنده (D)؛ 13. واکنش قهرمان (E)؛ 14. تدارک یا دریافت شیء جادو (F)؛ 15. انتقال مکانی، راهنمایی (G)؛ 16. کشمکش (H)؛ 17. داغ کردن، نشان گذاشتن (J)؛ 18. پیروزی (I)؛ 19. کارسازی مصیبت یا کمبود (K)؛ 20. بازگشت (↓)؛ 21. تعقیب (Pr)؛ 22. رهایی (Rs)؛ 23. رسیدن به ناشناختگی (O)؛ 24. ادعاهای دروغین (L)؛ 25. حل مسئله (N)؛ 26. انجام کار دشوار (M)؛ 27. بازشناختن (Q)؛ 28. رسوایی (Ex)؛ 29. تغییر شکل (T)؛ 30. مجازات (U)؛ 31. عروسی (W) (پراپ،1397: 87-143).
بسیاری از خویشکاریها به صورت منطقی به یکدیگر میپیوندند و حوزهای از خویشکاری به وجود میآورند. این حوزهها در کل با انجام دهندگان متناظر خود مطابقت دارند و درواقع حوزههای عملیات هستند. حوزههای عملیات در قصه عبارتند از:
1. حوزة عملیات شریر که متشکل است از شرارت، جنگ یا هر صورت دیگری از کشمکش با قهرمان، تعقیب.
2. حوزة عملیات بخشنده، متشکل از: آماده شدن برای انتقال یک شیء یا عامل جادویی، دادن یک عامل جادویی به قهرمان.
3. حوزة عملیات یاریگر، متشکل از: انتقال مکانی قهرمان، جبران و التیام مصیبت یا کمبود، رهایی از تعقیب، حل کردن یا انجام دادن امری دشوار، تغییر شکل قهرمان.
4. حوزة عملیات شاهزاده خانم (شخص مورد جستجو) و پدرش. متشکل از: واگذاشتن کاری دشوار به قهرمان؛ داغ زدن یا نشان کردن؛ رسوا ساختن یا فاش کردن؛ بازشناختن؛ مجازات شریر؛ عروسی.
5. حوزة عملیات گسیلدارنده، متشکل از: گسیل داشتن.
6. حوزة عملیات قهرمان، متشکل از: رفتن به جستجو؛ واکنش در برابر درخواستهای بخشنده؛ عروسی. خویشکاری نخست صفت مشخصة قهرمان جستجوگر است؛ قهرمان قربانی خویشکاریهای باقی مانده را انجام میدهد.
7. حوزة عملیات قهرمان دروغین نیز شامل رفتن به جستجو، واکنش در برابر درخواستهای بخشنده و بهعنوان یک خویشکاری ویژه ادعاهای دروغین (همان: 165-166).
میان این شخصیتها و کارکردهایشان سه نوع رابطه میتواند وجود داشته باشد: 1. یک شخصیت فقط با یک نوع کنش سر و کار دارد. 2. یک شخصیت در چند نوع حوزة کنش شرکت میکند. 3. یک حوزة کنش میان چند شخصیت تقسیم میشود.
5-2. نقشها و شخصیتها
مجموع کل شخصیتهای زنِ موجود در این سی و نه افسانه، صد و بیست شخصیت است. این زنان در افسانهها نقشهای اجتماعی مختلفی ایفا میکنند. نقش «دختری» با «پنجاه و دو مورد» بالاترین بسامد را به خود اختصاص داده است: دختر فرد عادی (سی مورد)، دختر پادشاه (دوازده مورد)، دختر کشاورز (هفت مورد)، دختر دیو (دو مورد) و دختر وزیر (یک مورد). نقش دیگر زنان افسانههای مذکور، نقش «همسری» است با مجموع بیست و هشت مورد که در مقام همسر فرد عادی (هیجده مورد)، همسر وزیر (چهار مورد)، همسر پادشاه (سه مورد)، همسر وکیل، همسر ارباب و همسر کدخدا هرکدام یک مورد قابل شمارشاند. شایان ذکر است که بر اساس نتایج بهدستآمده در این بخش خانوادههای عادی با بالاترین بسامد، نقش تعیینکنندهای در فضای افسانههای کُردی دارند.در نمودار زیر نحوة توزیع نقش و جایگاه اجتماعی زنان نشان داده شده است:
5-3. خویشکاریها
خویشکاریهایی که پس از صحنة آغازین میآیند. (لازم به ذکر است نگارنده تنها بخش نخست قصهها را مورد بررسی قرار داده و این نتایج شامل کل افسانه نمیشود. همانطور که پیشتر هم اشاره گردید این عناصر جای ثابتی ندارند و ممکن است در بخشهای میانی و پایانی قصه هم ظاهر شوند. هدف از این کار درک این نکته است که زنان تا چه اندازه در شروع ماجراهای قصه مؤثر هستند).
5-3-1. نهی (که گاهی بهصورت امر یا پیشنهاد ابراز میگردد) (نشانه: ϒ)
ماجرا در افسانههای پیر خارکن، رمال خوش بیار، سبز علی سبزهقبا، ماهپیشانی، پیرزن و گربه و نخود نخودی با خویشکاری امر و در افسانههای سعید و مسعود و حیلة تاجر با خویشکاری نهیِ شخصیتهای زن، آغاز میشود. بسامد بالای خویشکاری امر نشاندهندة محرّک بودن زنان در افسانههای کُردی است، هرچند بیشتر اوامر از سوی شخصیتهای منفی و شریر قصّه است، اما همین شخصیتها خود باعث به جریان افتادن خط داستانی قصّه و ماجراها میشوند؛ بهعنوان مثال در افسانة ماهپیشانی خویشکاری امر زنبابا باعث به وجود آمدن و شکل گرفتن ماجرای اصلی قصّه میشود.
گاهی نهی بهصورت درخواست یا اندرز اظهار میگردد. زنانی که فرزندان یا همسرانشان را از کاری نهی میکنند، درواقع میخواهند از آنان در برابر خطرات احتمالی محافظت کنند؛ برای نمونه در افسانة حیلة تاجر، مادری چون میداند رفتن فرزندش به همراه تاجر برای او خطراتی به همراه دارد سعی میکند تا پسرش را از رفتن همراه تاجر بازدارد: «ای کچل تو تنها پسر منی و اگر بروی من دق میکنم»(درویشیان: 45).
5-3-2. غیبت (نشانه: β)
گاهی اشخاصی که غیبت اختیار میکنند از نسل جوانتر خانواده هستند: دخترانی که صبحها برای فراگرفتن هنر خیاطی پیش استادکار خود میروند (افسانة زنباوة بدجنس). دختری که به دنبال پنبة بربادرفتۀ خود از خانه خارج میشود (ماهپیشانی) و در اکثر موارد به یکی از شکلهای حادّ غیبت- که مرگ مادر است- نشان داده میشود. بعد از مرگ مادر، مرد، زن دیگری اختیار کرده و با آمدن شریر (زنبابا) قصّه آغاز میشود. جیرکه و جارکه، میمونه چوپان، کیقباد و بحری نمونههایی از این مورد هستند.
5-3-3. فریبکاری (نشانه: η)
شریر میکوشد قربانیاش را بفریبد تا بتواند بر او یا چیزهایی که به وی تعلق دارد، دست یابد. درمجموع پنج شخصیت در افسانههای گنجشک دیو، جولاه، بز فضول، کُره کچل کارکرد فریبکاری دارند. شریر در این افسانهها از نادانی و سادهلوحی شخصیتها استفاده کرده و به هدف خود میرسد. در افسانة «بز فضول» شریر کُلفَت را میفریبد و مقدار زیادی پول از او میگیرد. شریر در افسانة «گنجشک دیو» دیوی است که در قالب گنجشک تغییر شخصیت داده و از پیرزن میخواهد خاری را از پایش بیرون بیاورد تا با این وسیله گِردة نان را از او بدزدد. در افسانة «جولاه» زن بهراحتی به وسیله دزد فریفته و باعث به وجود آمدن مشکلاتی برای همسرش میشود؛ درنهایت مرد با گفتن این جمله «همة این بدبختیها در اثر نادانی زن من بود» قصه را به پایان میبرد (درویشیان،1396: 38). این خویشکاری بعد از خویشکاری شرارت، یکی از منفیترین کارکردهای شخصیتهای قصّه در الگوی پراپ است؛ زیرا باعث به وجود آوردن مصیبت، شکست و بدبختی میشود.
5-3-4. همدستی(نشانه: θ)
قربانی ناآگاهانه فریب میخورد و کاری را که شریر از او میخواهد انجام میدهد. گاهی شریر از موقعیت دشواری که قربانی گرفتار آن است، سود میجوید: مانند دختری که به دلیل نیاز به آتش وارد خانة دیوی میشود، دیو به او آتش میدهد و از او میخواهد یک کیسه کاه هم با خودش ببرد. دختر به دلیل ترسی که از دیو دارد قبول میکند، اما نمیداند دیو کیسه را سوراخ کرده تا با این وسیله خانة دختر را پیدا کند.(افسانة گوره هویل) و گاهی قربانی فریب ظاهر ساده و ضعیف شریر را میخورد: مثل پیرزن افسانة «گنجشک و دیو». پیرزن قبول میکند خار را از پای گنجشک زخمی بیرون بیاورد درحالیکه نمیداند این گنجشک، دیو شریری است که درنهایت گردة نانش را میدزدد. این خویشکاری تنها در این دو مورد از افسانهها دیده شد.
5-3-5. نقض نهی (نشانه: δ)
صورتهای مختلف نقض کردن با صورتهای نهی کردن مطابقت دارد. بهعنوان مثال در افسانة «رمال خوش بیار» دختر پادشاه از کنیز میخواهد انگشترش را نگه داشته و آن را گم نکند (نهی کردن) اما کنیز انگشتر را گم میکند (نقض نهی) و اینگونه ماجرای قصّه آغاز میشود. نمونة دیگر برای این خویشکاری در افسانة «نخود نخودی» برای شخصیت زن ناشناسی است که نقش عنصر پیونددهنده را دارد. شخصیت اصلی از او میخواهد لباسهایش را بشوید اما زن قبول نمیکند و با این کار نخود نخودی تمام آبهای رودخانه را میبلعد. بسامد کم این خویشکاری شاید نشان دهندة مطیع بودن زنان است. آنان حاضر به انجام هر امر و درخواستی هستند و با اوامر و نواهی اطرافیان هیچگونه مخالفتی نمیکنند. حتی اگر این دستورات و خواستهها از سوی کسی باشد که احتمال دارد به آنان ضرر و آسیب برساند.
5-3-6. خبرگیری (نشانه: ε)
بعد از خویشکاری نقض نهی عموماً شخصیت شریر وارد قصه میشود. هدف شریر از خبرگیری یافتن جای کودکان، اشیای گرانبها و حتّی آگاهی از شرایط زندگی قربانیان است. در افسانههای بررسی شده، شریر تنها در یک مورد از این خویشکاری استفاده کرده است. شخصیت زنبابا در افسانة «زنباوة بدجنس» با پرسیدن سؤالاتی در مورد زندگی خصوصی و خانوادگی قربانیان، کمکم نقشة قتل قربانی را میکشد و برای انجام شرارتها برنامهریزی میکند.
خویشکاریها همراه با نشانههای اختصاری و نمونههای انتخاب شده از افسانههای کتاب علیاشرف درویشیان در جدول زیر آمده است:
جدول 1. خویشکاری و عناوین آنها
| نشانه | خویشکاری | شخصیت | نمونه | نام افسانه |
1 | A9 | شریر کسی را اخراج میکند. | زنبابا | زنپدر دخترخواندهاش را از خانه بیرون میاندازد. | میمونه چوپان |
2 | A2 | شریر یک عامل جادویی را میرباید. | شاهزاده خانم | جگر مرغ جادویی را از شکم مرد بیرون میآورد. | سعید و مسعود |
3 | A3 | شریر فراوردههای کشاورزی را چپاول میکند. | دختر دیو | از همان وقتیکه دختر به دنیا میآید هر شب یکی از گوسفندها در طویله میمیرد. | دالان و شالان |
4 | A6 | شریر صدمات جسمانی وارد میآورد. | دختر | شریر چشم عروس را از حدقه بیرون میآورد. | پیر خارکن |
5 | A8 | شریر قربانی خود را اغوا میکند و به دام میاندازد. | پیرزن | پیرزن با گریه و زاری و حیله همسر احمد تجار را فریب میدهد. | احمد تجار |
6 | A11 | شریر کسی یا چیزی را افسون یا طلسم میکند. | همسر پادشاه | با آتش زدن پوست اسب مرد را به کبوتر تبدیل میکند. | سبز علی سبزهقبا |
7 | A12 | شریر کسی یا چیزی را جانشین کس یا چیز دیگر میکند. | زن همسایه | زن همسایه به خاطر حسادت بهجای آویزان کردن گردنبند، تیر و کمان را از دروازه آویزان میکند. | گوره هویل |
8 | A13 | شریر دستور میدهد کسی را به قتل برسانند. | مادر | مادر دستور میدهد پسرانش را به گوشهای برده و شکمشان را پاره کنند. | سعید و مسعود |
9 | A14 | شریر مرتکب قتل میشود. | زنبابا | زنبابا به بهانة حمام دختر را بیرون میبرد و در بین راه او را به داخل چاهی میاندازد. | آسک |
10 | A15 | شریر کسی را زندانی میکند. | زنبابا | زنباوه دختر را در اتاقی زندانی کرده و اجازه بیرون آمدن را به او نمیدهد. | ماهپیشانی |
11 | A17 | شریر کسی را برای خوردن میخواهد. | زنبابا | به شوهرش دستور میدهد پسرش را بکشد و گوشتش را برای خوردن برای او بیاورد. | جیرکه جارکه |
12 | A18 | شریر قربانیاش را شکنجه میدهد. | مادرشوهر | به عروسش دستور میدهد هفت خمره را با اشک چشم پر کند. | سبز علی سبزهقبا |
13 | Pr6 | تعقیبکننده بر آن میشود که قهرمان را بکشد. | خاله | خاله همراه با شوهرش به دستور مادرشوهر به تعقیب قهرمانان میپردازند و میخواهند آنها را بخورند. | سبز علی سبزهقبا |
14 | B | از قهرمان قصه درخواست میشود به اقدام بپردازد. | همسر | زن از همسرش میخواهد با دادن ناهار به مردم و مهمانی، سفرة جادوییشان را امتحان کنند. | کلاغ و جفتیار |
15 | B2 | قهرمان مستقیماً اعزام میشود. | مادر | مادر پسرش را که بسیار وابستة اوست از خانه بیرون میکند و از او میخواهد تا برای خودش کسی نشده به خانه برنگردد. | حسن ترسالو |
16 | B4 | بدبختی و مصیبت اعلان میشود. | مادر | مادر با بازگو کردن حال و حکایت، پسرانش را از مشکلات پیشآمده آگاه میسازد. | گوره هویل |
17 | G3 | قهرمان راهنمایی میشود. | پیرزن | پیرزن مردی را که هرروز پولهایش دزدیده میشود راهنمایی میکند تا دزد را پیدا کند. | دزد و روستایی |
18 | R9s | قهرمان از خطر مرگ نجات داده میشود. | پیرزن | پیرزن قهرمان قصه را در شهر غریب از مرگ نجات داده و در خانة خود پناه میدهد. | کیقباد و بحری |
19 | K1 | شیء مورد جستجو با زرنگی به دست میآید. | همسر | مرد با کمک همسرش اموال از دست رفته را با زرنگی به دست میآورند. | زن و مرد ندار |
20 | K3 | شیء مورد جستجو با فریب به دست میآید. | کنیز | دلارام چین همراه با کنیزانش مرغ جادویی را از قهرمان قصه میدزدند. | سعید و مسعود |
21 | K8 | طلسم شخص افسونشدهای شکسته میشود. | همسر پادشاه | زن کمک میکند تا طلسم پادشاه شکسته شود و شوهرش را از قالب طوطی بیرون میآورد. | شاه و وزیر |
22 | N | مأموریت انجام میگیرد و مشکل حل میشود. | دختر | پدر به یاری دخترانش خرسی را که میخواست محصولاتشان را از بین ببرد با چماق شکست میدهد. | کشاورز، خرس و روباه |
23 | C | جستجوگر موافقت میکند یا تصمیم میگیرد که به مقابله بپردازد. | همسر | قهرمان در عرض یک ماه همهچیز را حاضر میکند و تصمیم میگیرد از شریر که در کشور چین است انتقام بگیرد. | احمد تجار |
24 | ↑ | قهرمان خانه را ترک میگوید. | همسر | زنِ قهرمان همراه با چندین خیمة هفتاد رنگ شهر و خانة خود را به مقصد چین ترک میکند. | احمد تجار |
25 | ↓ | قهرمان بازمیگردد. | همسر | زن بعد از شکست شریر همراه با شوهرش به کشور و خانة خود برمیگردد. | احمد تجار |
26 | L | قهرمان دروغین ادعاهای بیپایه میکند. | کنیز | کنیز با بستن طاسچه روی شکم و پوشاندن صورتش ادعا میکند همسر پادشاه است. | ماهپیشانی |
27 | W | قهرمان عروسی میکند. | دختر | دختر همراه با سگش به قصر پادشاه میرود و با شاهزاده عروسی میکند. | تُل |
28 | M | انجام کار دشواری از قهرمان خواسته میشود. | دختر | از قهرمان خواسته میشود برای بهبودی پادشاه به دنبال گوشت یک نوع پرنده برود و در صورت موفقیت با شاهزاده خانم ازدواج کند. | کیقباد و بحری |
29 | D1 | بخشنده قهرمان را آزمایش میکند. | همسر کدخدا | زن کدخدا کاسة پیمانه را در اختیار قهرمان میگذارد و در ازای کرایة پیمانه او را آزمایش میکند. | سندر و مندر |
30 | F1 | عامل جادویی مستقیماً به قهرمان میرسد. | مادر | مادر کیسة جادویی را که از همسرش به ارث برده در اختیار پسرش قرار میدهد. | دختر پادشاه و پسر درویش |
31 | F | قهرمان اختیار استفاده از یک عامل جادویی را به دست میآورد. | دختر | با شستن استخوانهای برادر مردهاش به وسیلة گلاب او را تبدیل به گنجشک میکند و توانایی پرواز را به او میدهد. | جیرکه جارکه |
32 | Y1 | قهرمان قصه از کاری نهی میشود. | همسر | زن شوهرش را از فروختن تخممرغهای جادویی نهی میکند. | سعید و مسعود |
33 | Y2 | شکل وارونهای از نهی بهصورت امر یا پیشنهاد ابراز میگردد. | پیرزن | پیرزن به گربه امر میکند برود و شیر را برایش بیاورد. | پیرزن و گربه |
34 | δ | نهی نقض میشود. | کنیز | دختر پادشاه به کنیز امر میکند تا مواظب انگشترش باشد اما کنیز آن را گم میکند. | رمال خوشبیار |
35 | θ | قربانی فریب میخورد و لذا ناآگاهانه به دشمن خود کمک میکند. | پیرزن | پیرزن بهقصد کمک، خاری را که در پای گنجشک فرو رفته بیرون میآورد اما گنجشکِ شریر نان پیرزن را میدزدد. | گنجشک دیو |
36 | β | یکی از اعضای خانواده از خانه غیبت میکند. | دختر | دختر برای پیدا کردن پنبة گمشدهاش از خانه بیرون میرود. | ماهپیشانی |
37 | η | شریر میکوشد قربانیاش را بفریبد تا بتواند بر او یا چیزهایی که به وی تعلق دارد دست یابد. | همسر | شریر از نادانی و سادهلوحی زن استفاده میکند، او را میفریبد و پول زیادی از او میگیرد. | بز فضول |
38 | ε | شریر به خبرگیری میپردازد. | زنبابا | شریر با پرسیدن سؤالاتی در مورد زندگی خانوادة قربانی به کشیدن نقشة میپردازد. | زنباوة بدجنس |
بر اساس این نظریه و پس از تحلیل خویشکاریهای سی و نه افسانه، مشخص شد که زنان از سی و یک خویشکاری موجود در الگوی پراپ، در مجموع بیست و دو خویشکاری را عرضه میکنند و از میان آنها، «شرارت» دارای بیشترین بسامد است که در نمودار زیر قابل مشاهده است:
5-4. در افسانههای بررسی شده علاوه بر خویشکاریهای موجود در الگوی پراپ، زنان سه نوع کارکرد دیگر هم از خود نشان دادهاند:
1. خویشکاری نخست با بیشترین بسامد، گریه و شیون است. اوّلین واکنش عاطفی و احساسی زنان در مواجهه با موقعیتهای دشوار و گرفتاریها گریه و زاری است. در افسانههای بررسی شده این خویشکاری را بیشتر دختران انجام دادهاند. در مجموع شش افسانه، چهار مورد مربوط به دختران در افسانههای تُل، باوه بیل بهته، زنباوة بدجنس و سبزه علی سبزهقبا و دو مورد هم مربوط به مادران در افسانههای حیلة تاجر و گوره هویل است.
2. خویشکاری دوم با بسامد پنج مورد، آسیبرسانی به خود به منظور اظهار ناراحتی است که شامل سوزاندن قسمتهایی از بدن و یا دو دستی بر سر کوبیدن است. برای دو دستی بر سر کوبیدن میتوان دو شخصیت زن (یک مورد) و مادر (دو مورد) را در افسانههای «جولاه» و «دختر پادشاه و پسر درویش» مثال زد. همچنین در افسانة «باوه بیلبهته» شخصیتهای «مادر» و «زن همسایه» بعد از شنیدن یک خبر ناگوار به وسیلة آتش و تنور داغ به خود آسیب میرسانند.
3. سومین خویشکاری افشای راز است. این خویشکاری را شخصیتهای مادر، دختر و همسر به ترتیب در افسانههای «کره کچل»، «سبز علی سبزهقبا» و «کلاغ و جفتیار» به کار بردهاند.
5-6. حوزههای عملیات زنان و تحلیل خویشکاریهای آنان
5-6-1. شریر
بر اساس الگوی پراپ، داستان با شرارت یک شریر شروع میشود و یا اگر شرارتی رخ ندهد، کمبود یا نیاز به داشتن چیزی یا کسی، داستان را به حرکت درمیآورد. این خویشکاری اهمیّتی استثنایی دارد، زیرا با آن تحرک واقعی قصّه آغاز میشود؛ فاجعه یا گره قصّه با عمل شرارت آغاز میشود (پراپ،1397: 94). نقش او به هم زدن آرامش خانوادة خوشبخت، ایجاد یک نوع مصیبت، خرابکاری و یا وارد آوردن صدمه و زیان است. در افسانههای کُردی، کارکرد شریر در سطوح زیر دستهبندی شده است:
1. شریر کسی را برای کشتن و خوردن میخواهد (افسانة دالان و شالان/ جیرکه و جارکه/ آسک) 2. شریر یک عامل جادویی را از بین میبرد (افسانة پرندة جادویی/ افسانة خاله گردن دراز) 3. شریر مرتکب قتل میشود (افسانة کیقباد و بحری) 4. شریر فرآوردههای کشاورزی و دامداری را چپاول میکند (دالان و شالان) 5. شریر قربانی را اغوا میکند (مهلوچک/ دختر پادشاه و پسر درویش/ احمد تجار/ آسک/ زنباوة بدجنس) 6. شریر صدمات جسمانی وارد میآورد (پیرزن و گربه/ ماهپیشانی/ پیر خارکن/ میخر)7. شریر کسی را زندانی میکند (ماهپیشانی/ میمونه چوپان) 8. شریر یک عامل جادویی را میرباید (دختر پادشاه و پسر درویش/ سعید و مسعود) 9. شریر دستور میدهد کسی را به قتل برسانند (سندر و مندر/ سبزعلی سبزهقبا/ زنباوة بدجنس/ سعید و مسعود) 10. شریر کسی را جانشین کس دیگری میکند (میمونه چوپان/ ماهپیشانی/ گوره هویل) 11. شریر قربانی را طلسم میکند (تاجر و کارگر/ سبزعلی سبزهقبا) 12. شریر قربانی را به دام میاندازد (تاجر و کارگر/ دختر پادشاه و پسر درویش) 13. شریر میکوشد قهرمان را بکشد (سبزعلی سبزهقبا).
همانطور که از نمودار شمارۀ دو و آمار و دادهها پیداست، زنان در افسانههای کُردی در هر نقشی که باشند، شرارت بیشترین خویشکاری آنان است. این زنان کارکردهای نامطلوبی چون قتل، خیانت، حیلهگری، دروغگویی و بیرحمی دارند. دو پرسش اساسی که در اینجا مطرح میشود این است که چرا بیشترین کارکرد زنان شرارت است؟ و آیا شخصیت زنِ قصّه بهراستی نمایندة زنان و وضعیت روانشناختی آنان است؟ در پاسخ به این دو پرسش میتوان گفت درواقع، اینکه چهرة زنانه نقش اصلی قصّه را ایفا میکند به این معنی نیست که روایت به زن و مسائل زنانه بهگونهای میپردازد که زنان نیز آنها را حس میکنند، زیرا بسیاری از داستانها را- که توصیفگر ماجراها و رنجهای یک زن است- مردان نقل کردهاند. در حقیقت اینها بسط و گسترش و فرافکنیهای خیالپروری مردان و ترجمان آرزوها و آمال آنان و دشواریهایی است که در همزیستی با قطب مادینة درونشان و پیوند با دیگر زنان دارند (فرانس، 1397: 11) و با توجّه به اینکه همواره قلم و قدرت در دست مردان بوده است، زن را بهعنوان جنس دوم، جنس ضعیف و ناقصالعقل در جامعة بشری قلمداد کرده، شرارت را در وجود این جنس ذاتی و طبیعی دانستهاند. جان استوارت میل (1397: 20) بهروشنی مینویسد که مفهوم «طبیعت زنان» مفهومی است که مردان در جهت خواست، اهداف و منافع خود آن را ساخته و پرداختهاند، زیرا آداب معاشرت، تعلیم و تربیت زنان همواره و در طول زمان به وسیلة مردان شکل گرفته است (همان). سلطة مردان بر زنان از آغاز حیات اجتماعی انسانها در جوامع اولیه وجود داشته است. در آن جوامع مردان به سبب قدرت بازو، بر امور مسلط بودند، ازاینرو زنان که دارای چنین عضلات نیرومندی نبودند، به عنوان موجودات ضعیف و فرودست زیر یوغ و بندگی مردان درآمدند (همان: 30). همچنین چون تاریخ را در گذشته مردان بنا بر ذهنیات خود مینوشتند و کمتر از حقیقت و آنچه که واقعاً رخ داده میگفتند، سیمای زن به تصویری کژ و کوژ و ناخوشایند تبدیل گشته و حاوی نمایشی نهچندان درخور از زنان است (حسینی،1396: 12). زن نمایندة جایگاه سوژهای است که به وسیلة قدرت اخته کنندة نرینهسالاری به قلمرو تاریکی تبعید شده است (سلدن، ویدوسون،1397: 314). سابقة نگرش برتریجویانة مرد بر زن دست کم به فیثاغورثیان میرسد. در این نوع طرز تفکر، هر آنچه ارزشمند به شمار میآید بیدرنگ با مرد بودن یکی گرفته میشود. مرد بودن با داشتن صفات برتر تعریف و در نتیجه ویژگیهای زنانه نسبت به هنجارهای مردانه پستتر و دونتر شمرده میشود (حسینی،1396: 97).
نقش نوعی مقابل قهرمان قصه بیش از همه به عهدة خویشان اوست و باز بیش از همه اعضای مؤنث خانواده دارای خصایل منفی هستند. بهخصوص مادر شوهر، زنپدر و عمه (خاله) کسانی هستند که حسادت میورزند و در تلاش هستند تا با تهمت زدن، بیملاحظگی و میل و ولع به تخریب و ویران کردن به هدفهای خود برسند (مارزُلف،1396: 43). مریم حسینی در کتاب ریشههای زنستیزی(1396: 21) دربارة منشاء وارد شدن این اندیشههای ضد زن در ادبیات فارسی مینویسد: ترجمة متون هندی از زبان سانسکریت در روزگاران ساسانیان و راه یافتن حکایتها و قصههای این سرزمین در نثر فارسی و ترجمة متون یونانی و عبرانی پس از اسلام و وارد شدن حکمت و فلسفة یونانی و اسرائیلیات گذشته از سودمندیهای ناشی از برخورد آرا و نزدیکی اندیشههای تمدنهای گوناگون به یکدیگر، موجبات ورود نگرشهای زنستیز در ادبیات فارسی را هم فراهم کرده است (همان). نسبت دادن کارکردهای شریرانه با درونمایة مکر و دروغ و تزویر، انعکاس ذهنیات بشر است که در قصههای عامیانه متبلور میشود. این نگرش، ریشه در فرهنگ و ضمیر ناخودآگاه جمعی بشر دارد که بهطور سمبلیک در خواستها، ترسها و تنشهای ناخودآگاه نمود مییابد (کمپبل،1387: 261-262)و به نظر میرسد همین ضمیر ناخودآگاه، زنان را به سمت شرارت میکشاند تا جان و مال و هویت خویش را نجات دهند و قصد دارند با ایجاد درگیری و تنش از زیر سلطة برتری مردان رها شوند.
5-6-2. شاهزادهخانم
دختران بهعنوان پربسامدترین نقش در افسانههای کُردی اصلیترین کارکردشان بهعنوان شاهزادهخانم عروسی است. گاهی نگرانی دختران از پیدا نشدن خواستگار شایسته، آنها را به انجام کارهایی خلّاقانه وادار میکند (افسانة سبز علی سبزهقبا). الگویی که در بیشتر افسانههای ایرانی دیده میشود این است که دختران پادشاه معمولاً در انتخاب همسر نقشی ندارند و پادشاه با شرطهایی که برای خواستگاران میگذارد به انتخاب همسر برای دخترانش اقدام میکند. پراپ این شرطها را بهعنوان زیر مجموعة انجام کار دشوار قرار داده است. این الگو در افسانههای کُردی نیز دیده میشود. بهعنوان مثال در افسانة «کیقباد و بحری» پادشاه قرار میگذارد که باز بر روی سر هر کسی بنشیند، آن فرد داماد او میشود. یا در افسانة «تاجر و کارگر» پادشاه هر خواستگاری که بتواند دخترش را -که مدتهاست حرف نمیزند- سه بار به حرف بیاورد بهعنوان داماد قبول میکند. همچنین در افسانههای شاه و وزیر، دختر پادشاه و پسر درویش نیز شروطی برای داماد شدن گذاشته شده است. در سه افسانة زنباوة بدجنس، ماهپیشانی، سبز علی سبزهقبا این دختران کوچک خانواده هستند که در نقش قهرمان با ارائة راهحلهای متعدّد و زیرکانه به خواسته و هدفشان میرسند و در نهایت، قصه با ازدواج آنها به پایان میرسد. بتلهایم در افسون افسانهها دربارة نقش کوچکترها میگوید بیشتر اوقات کوچکترها هستند که با اینکه در آغاز بیاهمیّت و حقیر شمرده میشوند، سرانجام پیروز میشوند (1386: 55)؛ امّا دربارۀ این موضوع که در بیشتر افسانههای کُردی مانند افسانهها و قصههای دیگر ملل، عروسی جزء اصلی خویشکاری است، میتوان گفت این قصهها میآموزند که شخص با این کار به نهایت ایمنی عاطفی و پیوند پایدار تا آنجا که برای انسان میسر است، دست مییابد و تنها همین امر میتواند ترس از مرگ را از میان بردارد. کسی که عشق حقیقی دوران بزرگسالی را بیابد نیازی به زندگی جاوید ندارد (همان: 11). در اغلب قصهها دختر مورد جستجو، شاهزاده خانمی زیباست، زیبا و محبوب بودن به حدّی است که حتّی تصویر دختر هم از مردان مختلف دل میرباید. شاهزاده تصادفی دختر زیبارو را میبیند یک دل نه صد دل عاشق او میشود (افسانههای تل و پیر خارکن). این زیبایی، تجلّی رؤیای زیبایی ظاهری است. در بسیاری از افسانهها همین عدم زیبایی ظاهری و حسادت نسبت به دختر زیبارو، نیروی محرکی میشود برای شخصیت شریر قصه و شروع خویشکاری شرارت (افسانة ماهپیشانی).
در کنار شاهزادهخانمهای قهرمان، دختران منفعلی نیز در افسانههای کُردی حضور دارند که هیچگونه حرکت و جنبشی در آنها دیده نمیشود. این دختران مصداق بارز نظر مارزلف هستند، زن بهندرت چیزی است بیش از یک موجود خواستنی که شاهزاده میخواهد جسم او را در تملک خود بگیرد. زن در این افسانهها چیزی جز زهدان نیست! در دو افسانة حسن ترسالو، کیقباد و بحری چنین شاهزادهخانمهای منفعلی دیده میشوند.
در افسانة پیر خارکن با نمونة جالبی برخورد میکنیم: شاهزادهخانم دختری است که پدر و زن بابایش او را در قلعهای زندانی کردهاند و شاهزاده در جستجوی یافتن او وارد عمل میشود و به نظر لوفر در قصهها و افسانهها هر بار که ذکر زیرزمین، مغازه و دخمه، چاه، صندوق، برج و جاهای بسته یا محصور به میان میآید که در آن زن داستان زندانی است، مقصود «مناسک گذر» و کمال یابی است. این زن مظهر جان و نفس نوع بشر است که از تناسخی به تناسخ دیگر میرود؛ و از مرگ به زندگی، از کودکی به سن بلوغ از درجهای دانی به مرتبهای عالی در رازآموزی میرسد (1386: 105).
5-6-3. یاریگر
تقریباً در تمام افسانهها یک عنصر کمکی و یاریدهنده دیده میشود که بهنوعی قهرمان را حمایت و مشکل را کارسازی میکند، که به این شخصیت یاریگر گفته میشود و البته این یاری و حمایت، همیشه جنبة جادویی و ماورایی ندارد (خدیش،1391: 116). در افسانههای کُردی در پانزده مورد زنان بهعنوان یاریگر به ایفای نقش پرداختهاند؛ بهعنوان مثال شخصیت پیرزن در افسانة «کره کچل» یا شخصیت دختر کوچک در افسانة «آسک» بهعنوان یاریگر به راهنمایی قهرمان میپردازند و مسیر درست و رسیدن به هدف را به او نشان میدهند؛ و یا در افسانة «شاه و وزیر» همسرِ پادشاه با شکستن طلسم به یاری همسرش میآید و مصیبت و بدبختی آغاز قصّه التیام مییابد. همچنین شیء مورد جستجو با کمک کنیز ِیاریگر در افسانة «سعید و مسعود» دوباره به دست میآید. مثالی دیگر برای خویشکاری حل مسأله، دخترانی هستند که در افسانة «کشاورز، خرس و روباه» به یاری پدرشان میآیند و مشکل پیشآمده را حل میکنند.
نکتة قابل توجه این است که زنانِ یاریگر متعلق به سن خاص یا جایگاه و نقش مشخصی نیستند، بلکه یک پیرزن، یک دختر جوان، همسر پادشاه و یک کنیز همگی قابلیت راهنمایی و گرهگشایی در قصه را دارند و اگر این یاریگران نباشند قهرمانِ قصه- که معمولاً عنصر مذکر است- سرانجام خوشی پیدا نمیکند.
5-6-4. قهرمان
قهرمان، شخصیت اصلی افسانههاست که به سبب بروز مشکل یا کمبود و نیاز از خانه خارج و گاهی رانده میشود و حوادثی برای او اتّفاق میافتد و در نهایت با طیّ مراحل و پشت سر گذاشتن مشکلات بسیار، کمبود و نیاز برطرف میشود. از دیدگاه پراپ دو نوع قهرمان وجود دارد:
اگر دختر جوانی ربوده شود و از افق دید پدر (و شنونده) ناپدید گردد و اگر ایوان به جستجوی او بپردازد در این صورت قهرمان قصه ایوان است نه دختر دزدیدهشده. قهرمانانی از این نوع را میتوان اصطلاحاً جستجوگران نامید. اگر دختر یا پسر جوانی دزدیده شود یا از خانه بیرون رانده شود و رشتة داستان به سرنوشت او وابسته باشد نه به آنان که باقی ماندهاند، در این صورت قهرمان قصه همان دختر یا پسر دزدیده و یا رانده شده است (پراپ، 1397: 103).
در افسانههای بررسیشده نُه مورد از زنان در جایگاه قهرمان قرار دارند؛ هشت مورد آنها از نوع قهرمان قربانی هستند و تنها یک مورد قهرمان جستجوگر است. قهرمان جستجوگر، مادری است که در جستجوی پسران گمشدهاش سوار پرندة بزرگی میشود و بعد از ماجراهای بسیار آنها را مییابد (گوره هویل). در قهرمانان قربانی ماجرا با بیرون رانده شدن دختر از خانه آغاز میشود و در نهایت با ازدواج او به پایان میرسد (زنباوة بدجنس) یا همسری با هر بار خندیدن دستهگلی از دهانش بیرون میآید به او تهمت خیانت زده میشود و او برای اثبات بیگناهی خود راهی کشور چین میگردد و سپس با تغییر ظاهر و پوشیدن لباس مردانه مشکل را حل کرده، به خانة خود بازمیگردد (احمد تجار). دختر کوچک خانواده همراه با دو خواهرش از خانه بیرون رانده میشوند و او کسی است که با از بین بردن میمونی که قصد دارد آنها را بخورد خواهرانش را نجات میدهد و با این کار هر سه با پسران پادشاه ازدواج میکنند (میمونه چوپان).
معمولاً در افسانههای ایرانی قهرمان و شخصیت اصلی یک مرد است و زنان بیشتر بهعنوان شخصیتهای فرعی به ایفای نقش میپردازند؛ اما این نمونهها نشان میدهد زنان و دختران در افسانههای کُردی برخلاف تصور رایج، زنانی شجاع و متفکر هستند. اثبات این دیدگاه نیاز به بررسی و پژوهش بیشتری دارد.
5-6-5. گسیلدارنده
این خویشکاری قهرمان را به صحنة قصه میآورد، زمانی که مصیبت یا نیاز، علنی میشود از قهرمان قصه درخواست یا به او فرمان داده میشود که اقدام کند(پراپ،1397: 102).
همسران بیشترین بسامد را بهعنوان شخص گسیلدارنده در افسانههای کُردی به خود اختصاص دادهاند. آنها به طور مستقیم قهرمان را اعزام میکنند. در افسانة «حلیم حلیره» همسر، شوهرش را برای پرسیدن نام یک نوع آش راهی روستای دیگری میکند و با این کار ماجرای قصّه آغاز میشود. گاهی علاقه به اینکه شوهر از موقعیت اجتماعی، اقتصادی، شجاعت، قدرت جسمانی و حتی زیبایی بهرهمند باشد تا زن هم مورد تحقیر قرار نگیرد و هم بتواند بر زنان دیگر فخر بفروشد عاملی میشود برای این که زن همسرش را به دنبال یافتن شغلی پردرآمد بفرستد (افسانة رمال خوش بیار). یک روز زن شوهرش را برای خریدن پنبه عازم بازار مینماید تا برای او یک جفت کلاش( گیوه)ی خوب ببافد! و همین تصمیم و اعزام باعث به وجود آمدن افسانة «خاله گردندراز» در افسانۀ کُردی شده است. «حسن ترسالو» ماجرای پسری است که از رفتن به بیرون خانه میترسد و بهشدت به مادرش وابسته است. مادر بهعنوان گسیلدارنده او را اعزام میکند تا از خانه بیرون رفته و برای خودش کسی شود. مادران و همسران دیگری نیز در افسانههای کلاغ و جفتیار، گوره هویل و رمال خوش بیار بهعنوان گسیلدارنده ظاهر میشوند.
5-6-6. بخشنده
بخشنده کسی است که قهرمان را آزمایش میکند، مورد پرسش قرار میدهد یا به او حمله میکند تا به این وسیله یک عامل جادویی یا یک عامل یاریگری را در اختیار قهرمان بگذارد (پراپ،1397: 107). در افسانههای بررسی شده زنان در دو مورد خویشکاری تدارک و دو بار نخستین خویشکاری بخشنده را انجام میدهند. برای مثال در افسانة «دختر پادشاه و پسر درویش» مادر مستقیماً سه عامل جادویی (کیسه، کلاه و بوق) را در اختیار فرزندش میگذارد. همچنین در افسانة «دالان و شالان» باز هم مادر عامل نجاتدهنده (سگ) را برای فرزندانش میفرستد.
5-6-7. قهرمان دروغین
کارکرد قهرمان دروغین در نظام پراپ، درواقع، نوعی ایجاد مشکل و شرارت است. قهرمان دروغین معمولاً، قهرمان اصلی را مخفی میکند، یا به او آسیب میرساند. چیزهایی را که او با سعی و تلاش به دست آورده است، تصاحب میکند و مدعی انجام کارهای دشواری میشود که در اصل قهرمان، آنها را انجام داده است و خود را بهجای او معرفی میکند (خدیش، 1391: 116).
زنان کمترین بسامد را در این حوزة عملیاتی دارند. در دو افسانه با این شخصیت برخورد میکنیم. دختر در افسانة «پیر خارکن» عروس را در گودالی واژگون میکند و با پوشیدن لباسهای او و پوشاندن صورت خودش میخواهد جای شاهزاده خانم را بگیرد. در افسانة ماهپیشانی نیز این جایگزینیِ شریرانه و ناموفّق دو بار صورت میگیرد؛ یکبار در ابتدای قصه، خواهر ناتنیِ ماهپیشانی به دستور زنبابا خود را به جای قهرمان جا میزند و بار دوم کنیزِ قصر پادشاه با قرار دادن یک طاسچه روی شکم، خود را بهصورت زن حاملهای درمیآورد، به قصر میرود و جای ماهپیشانی مینشیند. شاید یکی از دلایلی که در افسانههای عامیانه، بر مکر و حیلهگری زنان تأکید شده است این نوع کارکرد و خویشکاری است؛ زیرا در این موقعیت شخص با آگاهی کامل مسیر شرارت، دروغ، مکر و نیرنگ را انتخاب میکند و به ایجاد مشکل و شرارت میپردازد.
طبق نظر پراپ، تنها هفت شخصیت مختلف در قصهها ظهور و بروز میکنند (پراپ،1397: 77). خویشکاریهای افسانههای کُردی را زنانِ کنشگرِ هفت حوزة عملیات بر عهده دارند. «شریر» از میان کنشگران بیشترین بسامد و «قهرمان دروغین» کمترین بسامد را دارد. بسامد کنشگران در نمودار زیر نشان داده شده است:
5-7. دیگر عناصر قصه
خویشکاریها عناصر بنیادین قصه را تشکیل میدهند، عناصری که جریان عملیات قصه بر روی آنها ساخته میشود. در کنار اینها، اجزای سازهای هستند که گرچه تکامل و پیشرفت عملیات قصّه را تعیین نمیکنند باوجوداین دارای اهمیت فراوان هستند (پراپ،1397: 153).
عناصر کمکی برای پیوند خویشکاریها با یکدیگر در متن حضور پیدا میکنند، عناصر کمکی در رویدادهای سهگانه و انگیزشها از این نوعاند. در افسانههای کُردی، بیست و چهار شخصیت بهعنوان عناصر کمکی به ایفای نقش پرداختهاند در افسانة «باوه بیل بهته» سه شخصیت زن حضور دارند، که هر سه از عناصر کمکی پیوند دهندۀ خویشکاریها هستند.
بسیاری از قصّهها با وصف مردانی شروع میشود که از بیفرزندی شکایت دارند و به دعا و نذر و نیاز میپردازند تا صاحب فرزند شوند. این نشان از اهمیّت موضوع فرزندآوری در جامعة سنتی است. «افسانة ملک ابراهیم» مصداقی است برای این نوع قصه، همسر پادشاه که تنها کارکردش خوردن نصفی از یک سیب و سپس بچهدار شدن است، یک نوع عنصر کمکی برای پیوند خویشکاریها است.
5-8. علاوه بر این زنانی هم در افسانهها وجود دارند که هیچ تأثیری در جریان قصه نداشته و زیر مجموعة نقشهای خنثی یا زائد قرار میگیرند. از میان صد و بیست شخصیت زن، نُه زن در این جایگاه هستند. مادرانی که در همان ابتدای داستان، دست بر قضا از دنیا رفته سپس شوهرانشان زن دیگری اختیار میکنند بیشترین فراوانی را در نقشهای خنثی دارند. با توجّه به کم تعداد بودن شخصیتهای خنثی میتوان گفت زنان، در هر جایگاه و موقعیتی که باشند کمترین انفعال را از خود نشان میدهند و این بیانکنندۀ پویایی زنان در جامعه است.
6. نتیجهگیری
با بررسی الگوهای ساختاری و خویشکاریهای مربوط به زنان در کتاب «افسانهها، نمایشنامهها و بازیهای کُردی» درمییابیم که:
- زنان در افسانههای کُردی بر اساس میزان حضور، به ترتیب در نقشهای دختر، همسر، مادر، کنیز (کُلفَت)، پیرزن، نامادری (زن بابا)، زن همسایه، مادرشوهر، خاله و ... ظاهر شده و خویشکاریها را در هفت حوزة عملیات به انجام رساندهاند که عبارتاند از: شریر، شاهزادهخانم، قهرمان، یاریگر، بخشنده، گسیلدارنده و قهرمان دروغین. بیشترین بسامد مربوط به حوزة شریر و خویشکاری شرارت و کمترین بسامد مربوط به قهرمان دروغین است.
- نوع نگرش به زنان در افسانههای کُردی و بهویژه پررنگ بودن خویشکاری شرارت بیانگر این موضوع است که افسانههای موجود پس از سپری شدن دوران الهه بودن زنان و قرار گرفتن در دوران مردسالاری به وجود آمدهاند.
- افسانهها دغدغهها و مشکلات و یا رؤیاها و آرزوهای زنان و دختران کُرد را در جامعة مردسالار نشان میدهند و اگرچه در بیشتر افسانهها مردان در جایگاه قهرمان و شخصیت اصلی قصه قرار دارند، زنان نیز از خود ابتکار عمل نشان داده و مسیر قصه را با رفتار و اعمالشان تغییر میدهند. حتی میتوان گفت خویشکاری بیش از اندازة شرارت نیز یک نوع عملکرد دفاعی ناخودآگاه است برای مقابله با زور و سلطه و قدرت قهرمان اول؛ یعنی مردان. علاوه بر این، حضور زنان در سایر حوزههای عملیات، نشاندهندة نقش چشمگیر و فعّال آنان در محیط خانواده و عرصههای مختلف اجتماعی است. در همین افسانهها، زنان قهرمانی نیز وجود دارند که حوادث بر اساس اعمال و رفتار آنها شکل میگیرد. به نظر میرسد اگر حوزة پژوهش گستردهتر شود و دیگر منابع افسانههای کُردی نیز مورد بررسی و پژوهش قرار گیرد تصوراتی که در مورد شرارت زنان در ذهن مخاطب شکل گرفته است تا حدودی از بین خواهد رفت و سیمای واقعی زنان در افسانههای کُردی نشان داده خواهد شد.
منابع
- ابراهیمی، سید مظهر و پارسا، سید احمد.(1395). «ریختشناسی قصههای پریان در زبان کردی»، فصلنامة علمی-پژوهشی نقد ادبی، س 9، ش 35، صص 7-52.
- استوارت، میل، جان. (1397). فرودستی زنان، ترجمة نادر نوریزاده، تهران: قصیدهسرا.
- بتلهایم، برونو. (1386). افسون افسانهها، ترجمة اختر شریعت زاده، تهران: هرمس.
- پراپ، ولادیمیر. (1397). ریختشناسی قصههای پریان، ترجمة فریدون بدرهای، تهران: توس.
- حسینی، مریم.(1396). ریشههای زنستیزی در ادبیات کلاسیک فارسی، تهران: چشمه.
- خدیش، پگاه. (1391). ریختشناسی افسانههای جادویی، تهران: علمی و فرهنگی.
- داد، سیما.(1380). فرهنگ اصطلاحات ادبی، تهران: مروارید.
- درویشیان، علیاشرف. (1396). افسانهها، نمایشنامهها و بازیهای کُردی، تهران: چشمه.
- رستمی نژادان، دیانا و منصوری مقدم، منصور. (1397).« جایگاه الهه مادر در فرهنگ مردم کردستان»، مجلۀ زن در فرهنگ و هنر، دورۀ 10، شمارۀ 4، زمستان، 549-575.
- سلدن، رامان و ویدوسون، پیتر. (1397). راهنمای نظریة ادبی معاصر، ترجمة عباس مخبر، تهران: نشر بان.
- سلیمی، هاشم. (1390) چیروک (افسانهها و قصههای کُردی)، تهران: آنا .
- شمیسا، سیروس. (1394). انواع ادبی، تهران: میترا.
- --------------- .(1386). نقد ادبی، تهران: میترا.
- فرانس، لوئیزفون، ماری. (1397). زن در قصههای پریان، ترجمة ماندانا صدر زاده، تهران: روشنگران و مطالعات زنان.
- قربانی جویباری، کلثوم و سارا جلیلیان. (1396). «بررسی خویشکاریهای زنانه در افسانههای بیرجند»، فصلنامة علمی ترویجی مطالعات فرهنگی-اجتماعی خراسان، سال 12، ش 1، پاییز 96. 81-98.
- کمپبل، جوزف. (1387). قهرمان هزارچهره، ترجمة شادی خسرو پناه، مشهد: گل آفتاب.
- لوفر، م، دلاشو.(1386). زبان رمزی افسانهها، ترجمة جلال ستاری، تهران: توس.
- مارزلف، اولریش. (1396). طبقهبندی قصههای ایرانی، ترجمة کیکاووس جهانداری، تهران: سروش.
- مشهدی، محمد امیر و مقداد گلشنی. (1394).«ریختشناسی حکایتهای عاشقانة بخش مکر زنان در هزار و یکشب بر پایة نظریة روایی پراپ»، کهننامهی ادب پارسی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، سال ششم، شمارة سوم، 99-123.
- نعمتاللهی، فرامرز. (1385). ادبیات کودک و نوجوان، تهران: شرکت چاپ و نشر کتابهای درسی ایران.