رابطه انگیزه مدیریت اطلاعات شخصی و هدف تسهیم دانش: با توجه به نقش تعهد سیستم مدیریت دانش (اعضای هیئتعلمی دانشگاه تهران)
محورهای موضوعی : دانش شناسیغزاله طاهری عطار 1 , محمد حسن متوسلی 2 , سیده اله خضری 3 , احسان نامدار جویمی 4
1 - استادیار گروه مدیریت دولتی دانشگاه تهران
2 - کارشناس ارشد مدیریت تحول، دانشگاه تهران
3 - دانشجوی دکترای مدیریت منابع انسانی دانشگاه علامه طباطبایی
4 - دانشجوی دکترای مدیریت منابع انسانی، دانشگاه سیستان و بلوچستان
کلید واژه: اعضای هیئتعلمی, تعهد سیستم مدیریت دانش, هدف تسهیم دانش, انگیزه مدیریت اطلاعات شخصی,
چکیده مقاله :
هدف: این پژوهش به دنبال بررسی رابطه انگیزه مدیریت اطلاعات شخصی و هدف تسهیم دانش با توجه به نقش تعهد سیستم مدیریت دانش در بین اعضای هیئتعلمی دانشگاه تهران است. روش پژوهش: پژوهش حاضر ازنظر هدف، از نوع کاربردی و برحسب نحوۀ گردآوری دادهها از نوع توصیفی- پیمایشی است. جامعۀ آماری این پژوهش شامل اعضای هیئتعلمی است که جامعه موردبررسی در این پژوهش بهطورکلی برابر با 2116 نفر است. روش نمونهگیری خوشهای و تصادفی ساده است. حجم نمونه بر اساس جدول مورگان و فرمول کوکران با خطای 0.05 برابر با 325 نفر است. در این پژوهش، برای گردآوری دادهها از پرسشنامه استاندارد و غیربومی استفادهشده است. لذا برای بومیسازی پرسشنامههای مورداستفاده روایی و پایایی آن ها مجدداً باز آزمایی شده است و پایایی و روایی پرسشنامههای مربوطه مورد تائید قرارگرفته است. یافتهها: یافتهها حاکی از آن است که ابعاد انگیزه مدیریت اطلاعات شخصی (انگیزه رفتار – انگیزه شفافیت- انگیزه رسمیت) با ابعاد تعهد سیستم مدیریت دانش (تعهد عاطفی – تعهد محاسباتی – تعهد هنجاری) در ارتباط هستند و ابعاد تعهد سیستم مدیریت دانش نیز باهدف تسهیم دانش در ارتباط است و تعهد سیستم مدیریت دانش در رابطه میان انگیزه مدیریت اطلاعات شخصی و تسهیم دانش نقش میانجی دارد. نتیجهگیری: میتوان اینچنین نتیجه گرفت که هر چه عضو هیئتعلمی تعهد بیشتری به سیستم مدیریت دانش داشته باشد و نسبت به آن ازنظر عاطفی – محاسباتی- هنجاری متعهدتر باشد، به میزان بیشتری دانش خود را با سایر دانشجویان و اعضای هیئتعلمی و جامعه علمی و غیرعلمی تسهیم خواهد کرد.
Objective: This study seeks to investigate the relationship between personal information management motivation and the purpose of knowledge sharing with respect to the role of knowledge management system commitment among faculty members of the University of Tehran. Methods: The present study is applied in terms of purpose and descriptive-survey in terms of data collection. The statistical population of this study includes faculty members that the study population in this study is 2116 people. The method of cluster and random sampling is simple. The sample size is 325 based on Morgan table and Cochran's formula with an error of 0.05. In this study, a standard and non-native questionnaire was used to collect data. Therefore, in order to localize the questionnaires used, their validity and reliability have been re-tested and the reliability and validity of the relevant questionnaires have been confirmed. Results: The findings indicate that the dimensions of personal information management motivation (behavioral motivation - transparency motivation - formalization motivation) are related to the dimensions of knowledge management system commitment (emotional commitment - computational commitment - normative commitment) and the dimensions of knowledge management system commitment Knowledge sharing is related, and the commitment of the knowledge management system mediates the relationship between personal information management motivation and knowledge sharing. Conclusion: It can be concluded that the more committed the faculty member is to the knowledge management system and the more emotionally-computationally-normatively committed it is, the more he will share his knowledge with other students and faculty members and the scientific and non-scientific community. will do.
باقری، ا. (1394). مدیریت دانش فردی: شایستگی رقابتی دانشگران. فصلنامه پژوهشهایتربیتی،(30) ، 1- 22.
خیاط مقدم، س.؛ طاهری لاری، م. و علیایی، ل. (1396). عوامل مؤثر بر تسهیم دانش در زنجیره تأمین (مطالعه موردی: زنجیره تأمین برق خراسان). فصلنامه خطمشی گذای عمومی در مدیریت، 8(28)، 83- 93.
ذاکریان، ا.؛ گروسی، ا.؛ عبدی، ز و دیگران (1395). بررسی تأثیر طراحی محیط کار بر بهرهوری کارمندان بانک. فصلنامه بهداشت و ایمنی کار، 6(2)، 35- 43.
سلطانی، ا. و محمدی فرادنبه، م.م. (1396). نقش سیستم های دانشمحور در تصمیم سازی استراتژیک با در نظر گرفتن نقش میانجی تفکر استراتژیک (موردمطالعه: کارمندان شرکت فولاد مبارکه اصفهان). فصلنامه نوآوریهای مدیریت آموزشی، 13(1)، 57- 69.
سیدجوادین، ر. رضایی، س. (1394). بررسی تأثیر سیستم کاری تعهد بالا بر تسهیم دانش و نوآوری سازمانی. فصلنامه پژوهشهای مدیریت عمومی، 8(28)، 23- 44.
سینایی، ح.؛ فریسات، ح. و نداف، م. (1396). بررسی عوامل مؤثر بر تسهیم دانش و تأثیر آن بر عملکرد فرد در صنعت مالی و بانکداری. فصلنامه علمی- پژوهشی پژوهشهای مدیریت اجرایی، 9(18)، 143- 168.
فیلسوفیان، م. و اخوان، پ. (1396). بررسى تأثیر رفتار تسهیم دانش بر عملکرد سازمانى (مطالعۀ موردى: سازمان فضایى ایران). فصلنامه علمى- پژوهشى پژوهشگاه علوم و فنّاورى اطلاعات ایران، 32(3)، 713- 730.
کشاورزی، ع.ح.؛ صفری، س. و حمیدی راد، ج.(1394). بررسی تأثیر تسهیم دانش بر یادگیری، نوآوری و عملکرد سازمانی. فصلنامه علمى- پژوهشى چشماندازمدیریتدولتی، (22)، 103- 128.
مجیدی کلیبر، س.؛ رادفر، ر. و طلوعی اشلقی، ع. (1395). تأثیر اعتماد سازمانی بر موفقیت سیستم مدیریت دانش. مجلهمدیریتتوسعهوتحول، (27)، 7- 15.
نعمتی انارکی، ل. و نوشین فرد، ف. (1393). اشتراک دانش و فرهنگسازمانی در میان اعضای هیئتعلمی رشته پزشک. فصلنامه مطالعات ملی کتابداری و سازماندهی اطلاعات، 25(4)، 130- 143.
نعمتی انارکی، ل. و نوشین فرد، ف. (1392). ارائه الگوی پیشنهادی اشتراک دانش درونسازمانی میان اعضای هیئتعلمی بر مبنای عوامل فردی، سازمانی و فنی. فصلنامه مدیریت سلامت، 16(54)، 56- 70.
Argote, L., McEvily, B., & Reagans, R. (2003). Managing knowledge in organizations: An integrative framework and review of emerging themes. Management Science, 49(4), 571.
Bansal, H., Irving, P., & Taylor, S. (2004). A three-component model of customer commitment to service providers. Journal of Academy of Marketing Science, 32(3), 234–250.
Baskerville, R. (2017). Individual information syste,s as a research arena. European Journal of Information Systems, 20, 251–254.
Brazelton, J., &Gorry, A. (2003). Creating a knowledge-sharing community: If you build it, will they come? Communications of the ACM, 46(2), 23–25.
Bringula, R. (2016). Factors affecting web portal information services usability: A canonical correlation analysis. International Journal of Human Computer Interaction, 32(10), 814–826.
Davis, F. D. (1989). Perceived usefulness, perceived ease of use, and user acceptance ofinformation technology. MIS Quarterly, 13(3), 319–340.
He, W., & Wei, K. (2009). What drives continued knowledge sharing? An investigation ofknowledge-contribution and −seeking beliefs. Decision Support Systems, 46, 826–838.
Hwang, Y., Kettinger, W., & Yi, M. (2010). Understanding information behavior and therelationship to job performance. Communications of the AIS, 27(8), 113–128.
Hwang, Y., Kettinger, W., & Yi, M. (2013). A study on the motivational aspects of information management practice. International Journal of Information Management,33(1), 177–184.
Hwang, Y., Kettinger, W., &Mun, M. (2015). Personal information management effectiveness of knowledge workers: Conceptual development and empirical validation. European Journal of Information Systems, 24(6), 588–606.
Hwang, Y. (2011). Predicting attitudes toward knowledge sharing by email: An empiricalstudy. International Journal of Human-Computer Interaction, 27(12), 1161–1176.
Kankanhalli, A., Tan, B., & Wei, K. (2005). Contributing knowledge to electronicknowledge repositories: An empirical investigation. MIS Quarterly, 29(1), 113–143.
Kelly, D. (2006). Evaluating personal information management behaviors and tools.Communication of the ACM, 49(1), 84–86.
Ko, D., Kirsch, L., & King, W. (2005). Antecedents of knowledge transfer from consultants to clients in enterprise system implementations. MIS Quarterly, 29(1), 59–85.
Li, D., Browne, G., & Chau, P. (2006). An empirical investigation of Web site use using a commitment-based model. Decision Sciences, 37(3), 427–444.
Limayem, M., Khalifa, M., &Frini, A. (2000). What makes consumers buy from Internet? A longitudinal study of online shopping. IEEE Transactions on Systems, Man, and Cybernetics, 30(4), 421–432.
Lin, H., & Fan, W. (2012). Examining commitment in electronic knowledge repository usage. Journal of Computer Information Systems, 52(4), 88–97.
Lin, H. F. (2007). Effects of extrinsic and intrinsic motivation on employee knowledge sharing intentions. Journal of Information Science, 33(2), 135–149.
Malhotra, Y., &Galletta, D. (2005). A multidimensional commitment model of volitional systems adoption and usage behavior. Journal of Management Information Systems, 22(1), 117–152.
Mathieson, K. (1991). Predicting user intentions: Comparing the technology acceptance model with the theory of planned behavior. Information Systems Research, 2(3), 173–191.
Morrison, E. (1993). Longitudinal study of the effects of information seeking on newcomer socialization. Journal of Applied Psychology, 78, 173–183.
Nonaka, I., & Takeuchi, H. (1995). The knowledge creating company. New York: Oxford University Press.
Pauleen, D. (2009). Personal knoweledge management: Putting the person back into the knowledge equation. Online Information Review, 33(2), 221–224.
Qian, Z., & Bock, G. (2005). An empirical study on measuring the success of knowledge repository systems. The 38th hawaii international conference on system sciences.
Rechberg, I., & Syed, J. (2012). In pursuit of the individual in the field of knowledge management. International Journal of Learning and Change, 6(1/2), 33–48.
Savoy, A., &Salvendy, G. (2016). Factors for customer information satisfaction: User approved and empirically evaluated. International Journal of Human Computer Interaction, 32(9), 695–707.
Sinclair, N. (2007). The knowledge management phoenix. Journal of Information and Knowledge Management Systems, 37(3), 255–261.
Suh, H., Oh, J., & Yoon, W. (2016). Which tags do we remember in personal information management? International Journal of Human Computer Interaction, 32(7), 568–583.
Sun, H., & Zhang, P. (2006). The role of affect in IS research: a critical survey and a research model. In P. G. Zhang (Ed.). HCI in MIS (I): foundations, series of advances in management information systems (pp. 121–142). M.E. Sharpe Publisher.
Terry, D., Hogg, M., & White, K. (1999). The theory of planned behavior: Self-identity, social identity, and group norms. British Journal of Social Psychology, 38, 225–244.
_||_رابطه انگیزه مدیریت اطلاعات شخصی و هدف تسهیم دانش:
با توجه به نقش تعهد سیستم مدیریت دانش
(اعضای هیئتعلمی دانشگاه تهران)
چکیده
هدف: این پژوهش به دنبال بررسی رابطه انگیزه مدیریت اطلاعات شخصی و هدف تسهیم دانش با توجه به نقش تعهد سیستم مدیریت دانش در بین اعضای هیئتعلمی دانشگاه تهران است.
روش پژوهش: پژوهش حاضر ازنظر هدف، از نوع کاربردی و برحسب نحوۀ گردآوری دادهها از نوع توصیفی- پیمایشی است. جامعۀ آماری این پژوهش شامل اعضای هیئتعلمی است که جامعه موردبررسی در این پژوهش بهطورکلی برابر با 2116 نفر است. روش نمونهگیری خوشهای و تصادفی ساده است. حجم نمونه بر اساس جدول مورگان و فرمول کوکران با خطای 0.05 برابر با 325 نفر است. در این پژوهش، برای گردآوری دادهها از پرسشنامه استاندارد و غیربومی استفادهشده است. لذا برای بومیسازی پرسشنامههای مورداستفاده روایی و پایایی آنها مجدداً باز آزمایی شده است و پایایی و روایی پرسشنامههای مربوطه مورد تائید قرارگرفته است.
یافتهها: یافتهها حاکی از آن است که ابعاد انگیزه مدیریت اطلاعات شخصی (انگیزه رفتار – انگیزه شفافیت- انگیزه رسمیت) با ابعاد تعهد سیستم مدیریت دانش (تعهد عاطفی – تعهد محاسباتی – تعهد هنجاری) در ارتباط هستند و ابعاد تعهد سیستم مدیریت دانش نیز باهدف تسهیم دانش در ارتباط است و تعهد سیستم مدیریت دانش در رابطه میان انگیزه مدیریت اطلاعات شخصی و تسهیم دانش نقش میانجی دارد.
نتیجهگیری: میتوان اینچنین نتیجه گرفت که هر چه عضو هیئتعلمی تعهد بیشتری به سیستم مدیریت دانش داشته باشد و نسبت به آن ازنظر عاطفی – محاسباتی- هنجاری متعهدتر باشد، به میزان بیشتری دانش خود را با سایر دانشجویان و اعضای هیئتعلمی و جامعه علمی و غیرعلمی تسهیم خواهد کرد.
واژگان کلیدی: تعهد سیستم مدیریت دانش، هدف تسهیم دانش، انگیزه مدیریت اطلاعات شخصی، اعضای هیئتعلمی
مقدمه
بر اساس رویکرد سیستمی، عناصر سیستم بر یکدیگر تأثیر دوسویه دارند و امکان دارد باعث متعادلسازی اثرات یکدیگر شوند، آنها را خنثی کرده یا ویژگی همافزایی ایجاد کنند (سیدجوادین و رضایی، 1394، 24). سیستمهای مدیریت دانش1، سازمانها را با فرآیندها و ابزارهایی برای جذب، سازماندهی و مدیریت دانش یاری میکنند و در ذهن دانشور به وجود آمده و به کار میرود (نعمتی انارکی و نوشین فرد، 1393؛ به نقل از سلطانی و محمدی فرادنبه، 1396، 59). تعداد زیادی از پژوهشهای رشتههای مختلف، جنبههای گوناگون سیستمهای مدیریت دانش را با استفاده از مجموعهای غنی از مبانی نظری و روششناسی، موردمطالعه قرار دادهاند (Argote, McEvily, & Reagans, 2003; He & Wei, 2009; Lin & Fan, 2012; Qian & Bock, 2005). درحالیکه پژوهشهای اولیه سیستمهای مدیریت دانش، بر موضوعات فناوری اطلاعات2 متمرکز بود، در سالهای اخیر پژوهشگران متوجه شدهاند که سیستمهای مدیریت دانش، سیستمهای اجتماعی- فنی هستند که هم از لحاظ فنی و هم از لحاظ اجتماعی در سطوح مختلف سازمان وجود دارند. در نتیجه، مطالعات قبلی، بسیاری از جنبههای فنی و اجتماعی سیستمهای مدیریت دانش و تأثیر آنها، بر روی اهداف تسهیم دانش افراد و رفتارهای کاربردی است (He & Wei, 2009; Quian& Bock, 2005; Lin, 2007; Bringula, 2016; Savoy &Salvendy, 2016).
ضمن پیشرفت تکامل جنبههای مختلف پژوهشهای سیستمهای مدیریت دانش، تأکید بحثهای اخیر مدیریت دانش، بر اهمیت «فرد» و «مدیریت دانش شخصی» است (Pauleen, 2009; Kelly, 2006).
مطالعه و بررسی رفتار فردي بهمنزله پایه و اساس پیشرفت سازماني مديريت دانش، مهم است. چراکه، خصوصیات ویژه و منحصربهفرد افراد، مبنای بسیاری از ابهامات سازماني است (باقری، 1394، 3). علاوه بر عوامل سیستمی و فنی، انگیزه فردی و اقدامات مدیریت اطلاعات شخصی نیز برای موفقیت سیستمهای مدیریت دانش در سازمانها دارای اهمیت است. نقش عوامل «شخصی» بسیار، ضروری است، بهویژه در سازمانهای دانشی، مانند شرکتهای حسابداری و یا شرکتهای حقوقی که دانش، در ذهن خلاقانه کارکنان تعبیهشده و تمایل افراد برای استفاده از سیستمهای دانش جهت موفقیت این سیستمها مهم است. تمرکز صرف بر رویکرد سازمانی برای بررسی مدیریت دانش و نادیده گرفتن اثر «شخص» کافی نیست (Pauleen, 2009; Suh, Oh, & Yoon, 2016)، زیرا این افراد هستند که منبع اصلی دانش میباشند. در واقع، اعتقادات و انگیزههای فردی کارکنان به همان اندازه مهم است که قابلیتهای سیستمی یا ویژگیهای فنی سیستمهای مدیریت دانش مورد توجه قرار میگیرند (Brazelton&Gorry, 2003; Ko, Kirsch, & King, 2005)؛ بنابراین، برای پژوهشگران، این یک ابزار است که مفهوم مدیریت اطلاعات شخصی و چگونگی مدیریت اطلاعات و دانش مربوط به کار را به یک موضوع پژوهشی بدل نمایند.
به دلیل افزایش تأکید بر عوامل شخصی در تحقیقات مدیریت دانش، هدف این مطالعه، بررسی نقش انگیزه مدیریت اطلاعات شخصی بر تعهد کاربران به سیستمهای مدیریت دانش در محل کار و قصد آنها برای به اشتراک گذاشتن دانش است. اشتراک دانش، به مثابه یکی از پراهمیتترین عوامل و زمینهساز بسیاری از استراتژیهای مدیریت دانش است (افتخاری، 1387؛ به نقل از نعمتی انارکی و نوشین فرد، 1393، 130). بهطور خاص، این پژوهش بر روی اطلاعات، شفافیت و رسمیت افراد و چگونگی تأثیر این عوامل انگیزشی اطلاعاتی بر تعهد عاطفی، تعهد محاسباتی و تعهد هنجاری به سیستمهای مدیریت دانش است؛ و در نهایت اینکه چگونه این سه بعد تعهد، بر کاربران تأثیر میگذارد تا دانش را با دیگران به اشتراک بگذارند. رسمیت اطلاعات، تأثیر مثبتی بر روی هر سه بعد تعهد سیستم نشان میدهد. اطلاعات پیشگیرانه با تعهد محاسباتی مرتبط است؛ درحالیکه شفافیت اطلاعات بهطور قابلتوجهی بر تعهد عاطفی تأثیرگذار است. تعهدات عاطفی و محاسباتی نسبت به تعهد هنجاری تأثیر بسیار قابلتوجهتری بر نیت کاربران در تسهیم دانش دارند. تسهیم دانش بهمثابه بخش کلیدی مدیریت دانش و عاملی جدی در بهینهسازی عملکرد سازمانی است (خیاط مقدم، طاهری لاری و علیایی، 1396، 84).
هدف از انجام این پژوهش بررسی رابطه انگیزه مدیریت اطلاعات شخصی و هدف تسهیم دانش با توجه به نقش تعهد سیستم مدیریت دانش است.
یافتههای پژوهشها، همواره نشان دادهاند که موفقیت سیستمهای مدیریت دانش به مشارکت و درگیر شدن کاربران، بستگی دارد (He & Wei, 2009; Lin, 2007). در سازمانهاى عصر حاضر، کارکنان و دانش آنها داراییهای کلیدی سازمان هستند (فیلسوفیان و اخوان، 1396، 714) و تعاملی پیوسته و پویا میان آنها و محیط اطرافشان برقرار است (ذاکریان و همکاران، 1395، 36). بدون مشارکت فعال و تعهد کاربران، تلاش سازمانی بر روی مدیریت دانش، بیثمر و بیفایده است. تعهد، یک نگرش پایدار و ماندگار است و بهخصوص در تحقیقات مدیریت دانش، اغلب داوطلبانه بوده و از سوی سازمانها، اجباری وجود ندارد؛ بنابراین، اگر کاربران، نگرشهای پایدار و بلندمدتی را نسبت به سیستمهای دانش توسعه دهند و متعهد به استفاده از سیستمهای دانش شوند، این سیستمها بهاحتمال بیشتری دوام خواهند آورد و به افزودن ارزش به سازمانها، ادامه خواهند داد.
در این پژوهش، از مدل سه مؤلفهای تعهد توسعهیافته، توسط الن و مایر3 (۱۹۹۰)، برای توسعه مدل پژوهش استفاده میکنیم. این سه مؤلفه، تعهدات عاطفی، محاسباتی و هنجاری هستند و این چارچوب تعهد، بهطور گستردهای در تحقیقات به کار گرفتهشده است و در زمینههای مختلف، بسط یافته است (Lin, 2007; Bansal, Irving, & Taylor, 2004). بهطورکلی، سه جزء تعهد سازمانی به آنچه افراد میخواهند انجام دهند، کاری که باید انجام دهند و کاری که باید انجام دهند، اشاره میکنند. تعهد عاطفی به وابستگی عاطفی فرد به شناخت سیستم مدیریت دانش و مشارکت با آن اشاره دارد. بهعبارتدیگر، فرد از سیستم مدیریت دانش و تسهیم دانش استفاده مینماید، به این خاطر که او به انجام این امر، علاقه و تمایل دارد. تعهد محاسباتی، بر مبنای «نیاز» است، زیرا فرد، دستاوردهای حاصلشده و ضرر استفاده از سیستم مدیریت دانش را بررسی میکند. بهعبارتدیگر، کاربر، هزینه عدم استفاده از سیستمهای مدیریت دانش و نبود جایگزین آنها را محاسبه میکند. درنهایت، تعهد هنجاری به فشار درونی یا احساس تعهد برای ادامه استفاده از سیستم مدیریت دانش اشاره دارد.
اکثر سازمانها، کاربردهای سیستم مدیریت دانش را کنترل نمیکنند و بسیاری از کاستیهای پیادهسازی این سیستم، ناشی از وجود یک رویکرد بالا به پایین و فقدان یک رویکرد مبتنی بر کاربر در مدیریت دانش است (Sinclair, 2007).
يكي از عوامل ضروری و کلیدی در مديريت دانش، قابلیت سازمانها در تسهیم دانش است (نعمتی انارکی و نوشین فرد، 1392، 57)؛ بهگونهای که میتوان گفت هدف اصلی از پیادهسازی سیستم مدیریت دانش، افزایش تسهیم دانش در میان کاربران و کارکنان سازمان است. عدهای از پژوهشگران بر این باورند که پیامدهای رفتارهای تسهیم دانش بهصورت غیرمستقیم بر بهبود عملکرد سازمانی، تأثیر گزارند (Kuo & Young, 2008؛ به نقل از کشاورزی، صفری و حمیدی راد، 1394، 104). سازمانها بهمنظور ارتقای توانایی تسهیم دانش، ملزم به ایجاد زمینههایی فراگیر، جهت تسهیل جریان دانش و ارتباطات هستند (سینایی، فریسات و نداف، 1396، 144). نوناکا4 (1994) نیز نشان داد که انواع مختلفی از دانش، مانند دانش ضمنی، میتوانند بهطور مؤثر از طریق فناوری انتقال یابند. ما انتظار داریم که تعهد محاسباتی نسبت به سیستم مدیریت دانش بهقصد تسهیم دانش، هدف اصلی این سیستم باشد. تری، هاگ و وایت5 (۱۹۹۹)، نیز رابطه بین تعهد عاطفی و نگرش بازیافت رفتاری عموم جامعه را مطرح کرد. سان و ژانگ6 (۲۰۰۶) استدلال کردند که چندین مطالعه بازاریابی وجود دارد که واکنشهای عاطفی، مانند احساسات یا شادی را نشان میدهند که تأثیرات شناختی یا نگرشهای رفتاری را تحت تأثیر قرار میدهند. لیمایم، خلیفا و فرینی7 (۲۰۰۰)، نشان داد که هنجارهای اجتماعی (خانواده، رسانهها و دوستان) تأثیرات مثبتی بر قصد استفاده از سیستمهای اطلاعاتی مبتنی بر وب دارند. بااینحال، تناقضاتی در نتایج آزمون بین «عوامل هنجاری» و «هدف» وجود دارد (Hwang, 2011). متیسون8 (۱۹۹۱)، هیچ تأثیر قابلتوجهی از هنجارهای اجتماعی بر «هدف» نیافت. دیویس9 (۱۹۸۹)، همچنین متوجه شد که هنجارهای اجتماعی تأثیر قابلتوجهی بر هدف و سودمندی درک شده حاصل از آن ندارند. ما بر آنیم که سه نوع تعهد سیستم مدیریت دانش، مانند احساسی (عاطفی)، محاسباتی و تعهد هنجاری، بر تسهیم دانش سازمانی اثرگذار هستند.
بدون انگیزه کافی، احتمال پیشبینی رفتار و عملکرد انسان ضعیفتر است (Hwang, Kettinger, & Yi, 2010)؛ بنابراین، مطالعه انگیزش هم ضروری و هم مرتبط با مدیریت دانش شخصی است.
تحقیقات گذشته، انگیزه درونی و بیرونی کاربران (لذت در کمک به دیگران، پاداشهای سازمانی) و چگونگی تأثیر آنها را بر رفتار تسهیم دانش در سازمانها و جوامع مجازی، موردمطالعه قرار داده است (Kankanhalli, Tan, & Wei, 2005; Suh et al. 2016). ازآنجاکه در این پژوهش، تأکید ما بر مدیریت اطلاعات شخصی است، به همین سبب، بر انگیزه فرد برای مدیریت اطلاعات و دانش تمرکز میکنیم. بهطور خاص، ما تأثیرات سه نوع انگیزه مدیریت اطلاعات شخصی (رفتار اطلاعاتی، شفافیت اطلاعات و رسمیت اطلاعات) را در مورد تعهد سیستم دانش موردبررسی قرار میدهیم.
انگیزه رفتار اطلاعاتی، بهعنوان «تمایل درک شده یک فرد برای استفاده فعال از اطلاعات برای شغلش» تعریف میشود. (Hwang, Kettinger, & Yi, 2013; Hwang, Kettinger, & Mun, 2015). استفاده از رفتار اطلاعاتی، شامل این است که چگونه یک فرد، راغب به فکر کردن در مورداستفاده از اطلاعات بهمنظور ایجاد یا ارتقاء محصولات و خدمات است.
انگیزه شفافیت اطلاعات بهعنوان تمایل درک شده شخصی برای افشای اطلاعات منفی در مورد تجربه کاری به افراد دیگر بهمنظور یادگیری آنها تعریف میشود «(Hwang et al. 2013, 2015). انگیزه شفافیت اطلاعات با چهار ویژگی مرتبط است. اول، شفافیت به معنای صادقانه بودن با افکار و پذیرش دیدگاههای دیگران است. دوم، شفافیت دلالت بر بیطرفی دارد - یک فرد در برخورد با تصمیمگیریها و موقعیتهاصادق، بیطرف و منصف خواهد بود. سوم اینکه، شفافیت نیاز به اعتماد بین مردم دارد - حس اعتماد به شخص دیگری که از افکار یا اطلاعات شما علیه شما استفاده نمیکند. در نهایت، شفافیت نیاز به پذیرش افکار و دغدغههای دیگران دارد. افرادی که در اطلاعات شفاف هستند بهطور آشکار اشتباهات دیگران را فاش میکنند زیرا معتقدند که این کار در نهایت برای خودشان مفید خواهد بود.
انگیزش رسمیت اطلاعات، بهعنوان «تمایل درک شده یک فرد برای استفاده آسان از منابع رسمی اطلاعات» تعریف میشود (Hwang et al.2013, 2015). انگیزه استفاده مؤثر از اطلاعات رسمی در مورد اطلاعات غیررسمی نیز، میتواند با تمایل به کاهش عدم اطمینان محیطی توسط اطلاعات رسمی سازمان تضمینشده است، توضیح داده شود. با توجه به اینکه تصور میشود این سرگشتگی و عدم اطمینان، یک وضعیت نامساعد برای افرادی است که خواهان مالکیت هستند، کارکنان دانشی، از منابع اطلاعات رسمی که بهمنظور کاهش این عدم اطمینانها هستند، استفاده خواهند کرد. افزایش رفتار جستجوی بازخورد از طریق منابع رسمی، برای کاهش این عدم اطمینانها و افزایش تعهد سیستم مدیریت دانش، مفید خواهد بود.
تعهد یک فرد، دارای تأثیر اجتماعی و منافع شخصی است (Hwang et al. 2015). بر اساس تحقیقات هوآنگ10 و همکاران (۲۰۱۵)، انگیزه شکلگیری اطلاعات، با تعهد هنجاری یا سایر عوامل اجتماعی، متفاوت است؛ چراکه بیشتر مربوط به انگیزه مدیریت اطلاعات فرد برای افزایش عملکرد است.
فرضیات پژوهش
H1a: بین تعهد عاطفی در سیستمهای مدیریت دانش، باهدف تسهیم دانش رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.
H1b: بین تعهد محاسباتی در سیستمهای مدیریت دانش، باهدف تسهیم دانش رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.
H1c: بین تعهد هنجاری در سیستمهای مدیریت دانش، باهدف تسهیم دانش رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.
H2a: بین انگیزه رفتار اطلاعاتی، با تعهد عاطفی در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.
H2b: بین انگیزه رفتار اطلاعاتی، با تعهد محاسباتی در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.
H2c: بین انگیزه رفتار اطلاعاتی، با تعهد هنجاری در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.
H3a: بین انگیزه شفافیت اطلاعات، با تعهد عاطفی در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.
H3b: بین انگیزه شفافیت اطلاعات، با تعهد محاسباتی در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.
H3c: بین انگیزه شفافیت اطلاعات، با تعهد هنجاری در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.
H4a: بین انگیزه رسمیت اطلاعات، با تعهد عاطفی در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.
H4b: بین انگیزه رسمیت اطلاعات، با تعهد محاسباتی در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.
H4c: بین انگیزه رسمیت اطلاعات، با تعهد هنجاری در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار وجود دارد.
شکل 1. مدل مفهومی پژوهش
روششناسی
این پژوهش به دنبال بررسی رابطه انگیزه مدیریت اطلاعات شخصی و هدف تسهیم دانش با توجه به نقش تعهد سیستم مدیریت دانش است. پژوهش حاضر ازنظر هدف، از نوع کاربردی و برحسب نحوۀ گردآوری دادهها از نوع توصیفی- پیمایشی است. جامعۀ آماری این پژوهش شامل اعضای هیئتعلمی است که جامعه موردبررسی در این پژوهش بهطورکلی برابر با 2116 نفر است. روش نمونهگیری خوشهای و تصادفی ساده است. حجم نمونه بر اساس جدول مورگان و فرمول کوکران با خطای 0.05 برابر با 325 نفر است. برای افزایش اعتبار و اطمینان در یافتههای پژوهش تعداد نمونه را به تعداد 384 نفر افزایش دادهایم.
در این پژوهش، برای گردآوری دادهها از پرسشنامه استاندارد و غیربومی استفادهشده است. لذا برای بومیسازی پرسشنامههای مورداستفاده روایی و پایایی آنها مجدداً باز آزمایی شده است تا در صورت لزوم اصلاحاتی در آن انجام شود. نتایج آن در ادامه پژوهش قابلمشاهده است. لازم به توضیح است که روایی صوری پرسشنامهها توسط استادان دانشگاه تهران مورد تائید قرارگرفته است.
جدول 1. متغیرها و ابعاد و پرسشنامه مورداستفاده در فرایند پژوهش
متغیر | سؤالات | منبع پرسشنامه |
انگیزه اطلاعاتی | 9 | Hwang et al. 2013 |
سیستم مدیریت دانش | 9 | Meyer and Parfyonova (2010) |
هدف تسهیم دانش | 7 | He and Wei (2009) |
جامعه موردبررسی ازاینرو کارکنان و اعضای هیئتعلمی دانشگاه تهران انتخابشده است که این افراد نقش به سزایی در تولید و بازتولید دانش دارند و میتوانند آن را در بین دانشجویان نهادینه کنند و از طرق دانشجویان و خود کارمندان و اعضای هیئتعلمی به سایر محیط دانشگاهی و غیردانشگاهی اشاعه یابد و درنهایت مکانیسم مدیریت دانش را به همراه داشته باشد.
بـراي بررسي روابط علي بين متغيرها به صورتي منسجم از تكنيك مدلسازی معـادلات سـاختاري و نرمافزار PLS Smart استفادهشده است. اين تكنيك امكان بررسي روابـط متغيرهـاي پنهـان و سنجهها (متغيرهاي قابلمشاهده) را بهصورت همزمان فراهم میکند. همچنـين ايـن تكنيـك داراي قدرت پيشبيني مناسب است و زماني كه در مدل تعداد زيادي از سازههـا يـا شـاخصهـا وجود داشته باشند، ميتوانند بهخوبي مدل برازش كند. لذا قبل از بررسی فرضیات پژوهش باید پایایی و روایی ابزار پژوهش مورد تائید قرار گیرد و سپس به آزمون فرضیات پژوهش اقدام کرد. ازاینرو در ادامه پایایی و روایی ابزار و متغیرهای پژوهش انجام خواهد شد و در ادامه نیز آزمون فرضیات پژوهش صورت خواهد گرفت.
آزمون پایایی مدل اندازهگیری (آلفای کرونباخ، پایایی مرکب)
جدول 2 نتایج خروجی نرمافزار در خصوص شاخصهای پایایی متغیرهای پژوهش را نشان میدهد.
جدول 2. پایایی متغیرهای پژوهش (آلفای کرونباخ، پایایی مرکب)
متغیر | آلفای کرونباخ | پایایی مرکب | نتیجه آزمون |
انگیزه اطلاعاتی | 0.72 | 0.74 | قابلقبول |
سیستم مدیریت دانش | 0.88 | 0.86 | قابلقبول |
هدف تسهیم دانش | 0.75 | 0.74 | قابلقبول |
نتایج بررسی آلفای کرونباخ که برای بررسی پایایی یا سازگاری درونی بین متغیرهای مشاهدهپذیر در یک مدل اندازهگیری انعکاسی است؛ مقدار پیشنهادی و قابلقبول آلفای کرونباخ11 بیشتر از ۰٫۷ است که قابلقبول بودن این شاخص را نشان میدهد. شاخص آلفای کرونباخ فرض بر این دارد که متغیرهای مشاهدهپذیر هر مدل اندازهگیری دارای وزنهای یکسانی هستند و درواقع اهمیت نسبی آنها را باهم برابر میگیرد. برای رفع این مشکل از شاخص پیشنهادی ورتس و همکاران (۱۹۷۴) با عنوان پایایی مرکب کمک گرفته میشود. مقادیر پیشنهادی و قابلقبول پایایی مرکب نیز بیشتر از ۰٫۷ است (هنسلر و همکاران12، ۲۰۱۱).
در این پژوهش همانطور که در جدول بالا قابلمشاهده است تمامی شاخصههای به دست آمده برای آلفای کرون باخ و پایایی مرکب بالای 0.7 میباشند، لذا میزان پایایی پرسشنامه مورداستفاده در این پژوهش تائید میشود.
روایی همگرا
برای سنجش میزان تبیین متغیر پنهان توسط متغیرهای مشاهدهپذیر از شاخص روایی همگرا13 استفاده میشود (بارکلی و همکاران14، ۱۹۹۵). برای شاخص متوسط واریانس استخراجشده (AVE) حداقل مقدار 0,5 مقدار قابل قبولی است. جدول () میانگین واریانس استخراجشده هر یک از متغیرهای مدل مفهومی پژوهش را نشان میدهد.
جدول 3. میانگین واریانس استخراجشده
متغیر | متوسط واریانس استخراجشده (AVE) |
انگیزه اطلاعاتی | 0.68 |
سیستم مدیریت دانش | 0.74 |
هدف تسهیم دانش | 0.72 |
با توجه به اینکه تمامی مقادیر متوسط واریانس استخراجشده هر چهار متغیر پژوهش بالاتر از ۰٫۵ است، لذا میتوان گفت که پرسشنامۀ پژوهش از روایی همگرای مطلوبی برخوردار است.
آزمون کیفیت مدل اندازهگیری
این آزمون توسط شاخص اشتراک یا روایی مقاطع محاسبه میشود. این شاخص درواقع توانایی مدل مسیر را در پیشبینی متغیرهای مشاهدهپذیر از طریق مقادیر متغیر پنهان متناظرشان میسنجد. بر اساس نتایج این آزمون، مقادیر بهدستآمده، مثبت بوده و نشان از کیفیت مدل اندازهگیری پژوهش دارد.
جدول 4. شاخص اشتراک با روایی متقاطع
متغیر | SSE/SSO |
انگیزه اطلاعاتی | 0.68 |
سیستم مدیریت دانش | 0.74 |
هدف تسهیم دانش | 0.51 |
یافتههای پژوهش
در پژوهش حاضر، از مدلسازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات ساختاری به کمک نرمافزار Smart PLS استفادهشده است.
مدل در حالت تخمین استاندارد
جدول 5. مدل در حالت تخمین استاندارد (ضرایب مسیر)
میزان اثر | فرضیه |
0.34 | H1a: تعهد عاطفی در سیستمهای مدیریت دانش، با هدف تسهیم دانش رابطه مثبت و معناداری دارد. |
0.36 | H1b: تعهد محاسباتی در سیستمهای مدیریت دانش، با هدف تسهیم دانش رابطه مثبت و معناداری دارد. |
0.41 | H1c: تعهد هنجاری در سیستمهای مدیریت دانش، با هدف تسهیم دانش رابطه مثبت و معناداری دارد. |
0.33 | H2a: انگیزه رفتار اطلاعاتی، با تعهد عاطفی در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار دارد. |
0.28 | H2b: انگیزه رفتار اطلاعاتی، با تعهد محاسباتی در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار دارد. |
0.34 | H2c: انگیزه رفتار اطلاعاتی، با تعهد هنجاری در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار دارد. |
0.45 | H3a: انگیزه شفافیت اطلاعات، با تعهد عاطفی در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار دارد. |
0.41 | H3b: انگیزه شفافیت اطلاعات، با تعهد محاسباتی در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار دارد. |
0.38 | H3c: انگیزه شفافیت اطلاعات، با تعهد هنجاری در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار دارد. |
0.39 | H4a: انگیزه رسمیت اطلاعات، با تعهد عاطفی در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار دارد. |
0.36 | H4b: انگیزه رسمیت اطلاعات، با تعهد محاسباتی در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار دارد. |
0.41 | H4c: انگیزه رسمیت اطلاعات، با تعهد هنجاری در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار دارد. |
مدل در حالت تخمین استاندارد، نشاندهنده ضرایب مسیر و نشاندهنده شدت و میزان اثر است.
مدل در حالت ضرایب معناداری
جدول 6. مدل در حالت ضرایب معناداری (اماره تی)
میزان ضریب معناداری | فرضیه |
11.26 | H1a: تعهد عاطفی در سیستمهای مدیریت دانش، با هدف تسهیم دانش رابطه مثبت و معناداری دارد. |
15.24 | H1b: تعهد محاسباتی در سیستمهای مدیریت دانش، با هدف تسهیم دانش رابطه مثبت و معناداری دارد. |
21.63 | H1c: تعهد هنجاری در سیستمهای مدیریت دانش، با هدف تسهیم دانش رابطه مثبت و معناداری دارد. |
14.22 | H2a: انگیزه رفتار اطلاعاتی، با تعهد عاطفی در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار دارد. |
15.68 | H2b: انگیزه رفتار اطلاعاتی، با تعهد محاسباتی در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار دارد. |
36.21 | H2c: انگیزه رفتار اطلاعاتی، با تعهد هنجاری در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار دارد. |
24.18 | H3a: انگیزه شفافیت اطلاعات، با تعهد عاطفی در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار دارد. |
9.62 | H3b: انگیزه شفافیت اطلاعات، با تعهد محاسباتی در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار دارد. |
15.25 | H3c: انگیزه شفافیت اطلاعات، با تعهد هنجاری در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار دارد. |
16.57 | H4a: انگیزه رسمیت اطلاعات، با تعهد عاطفی در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار دارد. |
14.68 | H4b: انگیزه رسمیت اطلاعات، با تعهد محاسباتی در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار دارد. |
14.28 | H4c: انگیزه رسمیت اطلاعات، با تعهد هنجاری در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار دارد. |
مدل در حالت ضرایب معناداری با توجه به ضریب خطای آزمون (0.05 در این پژوهش) نشاندهنده معناداری مسیر است و چنانچه بالای 1.96 باشد نشاندهنده معنادار بودن مسیر است. همانطور که در شکل بالا قابلمشاهده است تمامی مسیرهای آزمون معنادار میباشند.
برازش مدل اندازهگیری
معیار توان دوم همبستگی15 که ضریب تعیین نیز نامیده میشود، نشاندهندۀ قدرت پیشبینی متغیر وابسته از روی متغیرهای مستقل و ... است. بر اساس نتایج این آزمون سایر متغیرهای پژوهش قادر به تبیین 74 درصد از تغییرات هدف تسهیم دانش هستند.
جدول 7. مقدار ضریب تعیین (R2)
متغير | ضریب تعیین |
انگیزه اطلاعاتی | - |
سیستم مدیریت دانش | - |
هدف تسهیم دانش | 0.74 |
مدلهایی که با رویکرد واریانس محور از طریق نرمافزارهای واریانس محور مانند Smart PLS موردبررسی قرار میگیرند، فاقد شاخصی کلی برای نگاه به مدل بهصورت یکجا هستند؛ یعنی شاخصی برای سنجش کل مدل شبیه به رویکرد کوواریانس محور (مانند رویکرد نرمافزار لیزرل) وجود ندارد؛ اما در تحقیقات مختلف توسط تننهاوس16 و همکاران (۲۰۰۵) در این حوزه پیشنهاد شد که از شاخصی به نام GOF که میتوان بهجای شاخصهای برازشی که در رویکردهای کوواریانس محور وجود دارد، استفاده کرد. این شاخص هر دو مدل ساختاری و اندازهگیری را بهصورت یکجا در نظر گرفته و کیفیت آنها را مورد آزمون قرار میدهد. این شاخص بهصورت مجذور حاصلضرب میانگین ضریب تعیین و میانگین مقادیر اشتراکی است و بهصورت دستی محاسبه میشود.
ازآنجاکه این مقدار به دو شاخص مذکور وابسته است، حدود این شاخص بین صفر و یک بوده و وتزلس و همکاران (۲۰۰۹) سه مقدار ۰٫۰۱؛ ۰٫۲۵ و ۰٫۳۶ را به ترتیب بهعنوان مقادیر ضعیف؛ متوسط و قوی برای GOF معرفی نمودند.
جدول 8. نتایج برازش مدل کلی
GOF |
0.58 |
با توجه به مقدار بهدستآمده برای GOF به میزان 0.58 بوده که بالاتر از مقدار پیشنهادی وتزلس و همکاران17 (۲۰۰۹) یعنی 0.36 است که قوی بودن مدل را نشان میدهد و بنابراین نشاندهنده، برازش مناسب و قابلقبول مدل کلی پژوهش است.
بحث و نتیجهگیری
سه جزء تعهد سیستم مدیریت دانش به آنچه افراد میخواهند انجام دهند، کاری که باید انجام دهند و کاری که باید انجام دهند، اشاره میکنند. تعهد عاطفی به وابستگی عاطفی فرد به شناخت سیستم مدیریت دانش و مشارکت با آن اشاره دارد. بهعبارتدیگر، فرد از سیستم مدیریت دانش و تسهیم دانش استفاده مینماید، به این خاطر که او به انجام این امر، علاقه و تمایل دارد. تعهد محاسباتی، بر مبنای «نیاز» است، زیرا فرد، دستاوردهای حاصلشده و ضرر استفاده از سیستم مدیریت دانش را بررسی میکند. بهعبارتدیگر، کاربر، هزینه عدم استفاده از سیستمهای مدیریت دانش و نبود جایگزین آنها را محاسبه میکند. در نهایت، تعهد هنجاری به فشار درونی یا احساس تعهد برای ادامه استفاده از سیستم مدیریت دانش اشاره دارد.
H1a: تعهد عاطفی در سیستمهای مدیریت دانش، با هدف تسهیم دانش رابطه مثبت و معناداری دارد. تائید شده است و میزان رابطه برابر با 0.34 است.
H1b: تعهد محاسباتی در سیستمهای مدیریت دانش، با هدف تسهیم دانش رابطه مثبت و معناداری دارد. تائید شده است و میزان رابطه برابر با 0.36 است.
H1c: تعهد هنجاری در سیستمهای مدیریت دانش، باهدف تسهیم دانش رابطه مثبت و معناداری دارد. تائید شده است و میزان رابطه برابر با 0.41 است.
هدف اصلی از پیادهسازی سیستم مدیریت دانش، افزایش تسهیم دانش در میان کاربران و کارکنان سازمان است. هر چه عضو هیئتعلمی درگیری عاطفی و وابستگی بیشتری با سیستم مدیریت دانش داشته باشد و نسبت به آن ازنظر عاطفی متعهدتر باشد، به میزان بیشتری دانش خود را با سایر دانشجویان و اعضای هیئتعلمی و جامعه علمی و غیرعلمی تسهیم خواهد کرد. به عبارتی هر چه فرد علاقه و مشارکت بیشتری با سیستم مدیری دانش داشته باشد و ازنظر عاطفی و مشارکتی تعهد بیشتری به آن داشته باشد درنهایت ذخیره، کاربرد و تسهیم دانش بیشتری خواهد داشت. همینطور هر چه عضو هیئتعلمی تعهد محاسباتی بیشتری به سیستم مدیریت دانش داشته باشد و بداند و عدم استفاده از آن مجرب به حذف وی از سیستم دانشی و عدم جای گزینی وی در نظام دانشگاهی خواهد شد تعهد بیشتری به سیستم مدیریت دانش خواهد داشت و تسهیم دانش بیشتری را در سیستم مدیریت دانشی انجام خواهد داد و هم دانش را فرار خواهد گرفت و هم دانش را تسهیم خواهد کرد. همینطور هر چه فرد ازنظر درونی وابستهتر باشد و هنجارهای وی با تعهدات وی سازگارتر باشد، تسهیم دانش بیشتری خواهد داشت و نسبت به سیستم مدیریت دانش دانشگاهی تعهد بیشتری خواهد داشت این نتایج با یافتههای سان و ژانگ (2006)، متیسون (1991) و دیویس (1989) و خلیفا و فرینی (2004) همخوانی دارد.
انگیزه را بهعنوان تمایل فرد و تمایل به انجام یک عمل تعریف میشود. در این پژوهش، تأکید ما بر مدیریت اطلاعات شخصی است، به همین سبب، بر انگیزه فرد برای مدیریت اطلاعات و دانش تمرکز کردهایم. بهطور خاص، ما تأثیرات سه نوع انگیزه مدیریت اطلاعات شخصی (رفتار اطلاعاتی، شفافیت اطلاعات و رسمیت اطلاعات) را در مورد تعهد سیستم دانش موردبررسی قرار دادهایم. در ادامه بر اساس سه بعد از مدیریت اطلاعات شخصی و سه بعد از تعهد سیستم مدیریت دانش 9 فرضیه شکل خواهد گفت که به بحث درباره آنها خواهیم پرداخت. انگیزه رفتار اطلاعاتی، بهعنوان «تمایل درک شده یک فرد برای استفاده فعال از اطلاعات برای شغلش» تعریف میشود. (Hwang, Kettinger, & Yi, 2013; Hwang, Kettinger, & Mun, 2015). انگیزه شفافیت اطلاعات بهعنوان تمایل درک شده شخصی برای افشای اطلاعات منفی در مورد تجربه کاری به افراد دیگر بهمنظور یادگیری آنها تعریف میشود «(Hwang et al. 2013, 2015). این امر موجب ایجاد شبکههای دوستی و حمایت اجتماعی میشود (Nelson & Quick, 1991). انگیزش رسمیت اطلاعات، بهعنوان «تمایل درک شده یک فرد برای استفاده آسان از منابع رسمی اطلاعات» تعریف میشود (Hwang et al.2013, 2015).
H2a: انگیزه رفتار اطلاعاتی، با تعهد عاطفی در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار دارد. این فرضیه تائید شده است و برابر با 0.33 است. نتایج حاکی از آن است که با افزایش یک واحدی در انگیزه رفتار اطلاعاتی میزان تعهد عاطفی در سیستم های مدیریت دانش به میزان 0.33 واحد افزایش پیدا میکند. این رابطه مثبت و معنادار است.
H2b: انگیزه رفتار اطلاعاتی، با تعهد محاسباتی در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار دارد. این فرضیه تائید شده است و برابر با 0.28 است. نتایج حاکی از آن است که با افزایش یک واحدی در انگیزه رفتار اطلاعاتی میزان تعهد محاسباتی در سیستم های مدیریت دانش به میزان 0.28 واحد افزایش پیدا میکند. این رابطه مثبت و معنادار است.
H2c: انگیزه رفتار اطلاعاتی، با تعهد هنجاری در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار دارد. این فرضیه تائید شده است و برابر با 0.32 است. نتایج حاکی از آن است که با افزایش یک واحدی در انگیزه رفتار اطلاعاتی میزان تعهد هنجاری در سیستم های مدیریت دانش به میزان 0.32 واحد افزایش پیدا میکند. این رابطه مثبت و معنادار است.
H3a: انگیزه شفافیت اطلاعات، با تعهد عاطفی در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار دارد. این فرضیه تائید شده است و برابر با 0.45 است. نتایج حاکی از آن است که با افزایش یک واحدی در انگیزه شفافیت اطلاعاتی میزان تعهد عاطفی در سیستم های مدیریت دانش به میزان 0.45 واحد افزایش پیدا میکند. این رابطه مثبت و معنادار است.
H3b: انگیزه شفافیت اطلاعات، با تعهد محاسباتی در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار دارد. این فرضیه تائید شده است و برابر با 0.41 است. نتایج حاکی از آن است که با افزایش یک واحدی در انگیزه شفافیت اطلاعاتی میزان تعهد محاسباتی در سیستمهای مدیریت دانش به میزان 0.41 واحد افزایش پیدا میکند. این رابطه مثبت و معنادار است.
H3c: انگیزه شفافیت اطلاعات، با تعهد هنجاری در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار دارد. این فرضیه تائید شده است و برابر با 0.38 است. نتایج حاکی از آن است که با افزایش یک واحدی در انگیزه شفافیت اطلاعاتی میزان تعهد هنجاری در سیستمهای مدیریت دانش به میزان 0.38 واحد افزایش پیدا میکند. این رابطه مثبت و معنادار است.
H4a: انگیزه رسمیت اطلاعات، با تعهد عاطفی در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار دارد. این فرضیه تائید شده است و برابر با 0.39 است. نتایج حاکی از آن است که با افزایش یک واحدی در انگیزه رسمیت اطلاعاتی میزان تعهد عاطفی در دستگاههای مدیریت دانش به میزان 0.39 واحد افزایش پیدا میکند. این رابطه مثبت و معنادار است.
H4b: انگیزه رسمیت اطلاعات، با تعهد محاسباتی در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار دارد. این فرضیه تائید شده است و برابر با 0.36 است. نتایج حاکی از آن است که با افزایش یک واحدی در انگیزه رسمیت اطلاعاتی میزان تعهد محاسباتی در سیستم های مدیریت دانش به میزان 0.36 واحد افزایش پیدا میکند. این رابطه مثبت و معنادار است.
H4c: انگیزه رسمیت اطلاعات، با تعهد هنجاری در سیستمهای مدیریت دانش رابطه مثبت و معنادار دارد. این فرضیه تائید شده است و برابر با 0.41 است. نتایج حاکی از آن است که با افزایش یک واحدی در انگیزه رسمیت اطلاعاتی میزان تعهد هنجاری در سیستمهای مدیریت دانش به میزان 0.41 واحد افزایش پیدا میکند. این رابطه مثبت و معنادار است.
لازم است اعضای هیئتعلمی به برخي ابزارهاي مديريت اطلاعـات شخصي اعتماد كافي کنند و يـا بـا نرمافزارهای مـديريت اطلاعات شخصي و روشهای سازماندهی اطلاعات شخصي آشنايي پیدا کنند و همچنين روشهای تهيه فایلهای پشتيبان و ابزارهاي همگامسازی را بهتر بشناسند و از آن آگاهی پیدا کنند و درنهایت اينكه ارزش و سودمندي اين فعاليت را بـه نحو شایستهای درك کنند.
پيشنهاد میشود در پژوهشهای ديگر ویژگیهای فرهنگـي، اجتماعي، شخصيتي و شناختي افراد و تـأثير آن در مـديريت اطلاعات شخصي بررسي شـود و نتـايج در اختيـار طراحـان نرمافزارهای مديريت اطلاعات شخصي قـرار گيـرد و بـراي مقايسـه نتـايج ايـن پـژوهش وضـعيت مـديريت اطلاعـات شخصـي در جـوامعي بهغیراز اعضای هیئتعلمی، بـراي مثـال كارمندان يك سازمان، بررسي شود و نتايج با نتايج پـژوهش حاضر قياس شود. پيشنهاد میشود پژوهشهایی در رابطه بـا هركدام از فعالیتهای مختلف مديريت اطلاعات شخصي بهطور جداگانه انجام شود تـا نتـايج گستردهتر و دقیقتری حاصل شود و درنهایت ازآنجاییکه عناصـر فـردي تـأثير بسيار چشمگيري بر اين فعاليت دارند، توجه به ویژگیهای شناختي، شخصيتي، اخلاقي، حرفهای و حتـي دیدگاههای اعتقادي، ديني و مذهبي را میتوان در زمره موضوعات قابـل كنكاش و تحقيق در مديريت اطلاعات شخصي دانست.
اگر مديريت دانش را فرايند اکتساب/خلق، تسهیم، کاربر د و ارزشیابي دانش در سازمان تعريف کنیم، بايد در نظر داشت که مرحله تسهیم دانش از اهمیت بسزايي برخوردار است. مديريت دانش در بخش دانشگاهی نظام جمهوری اسلامی ایران دوران طفولیت خود را میگذراند و بهتبع آن عوامل سازماني پیشگفته با رويکرد ارتقاي کیفیت و بهره وري دانش جهتگیری نشدهاند. با توجه به نتايج اين تحقیق درصورتیکه استراتژي سازمانها برافزایش ادراک تسهیم دانش استوار باشد، پیشنهاد میشود دانشگاهها برای افزایش تسهیم دانش در دانشگاه اقدامات زير را مدنظر قرار دهند: -ايجاد اينترانت براي به اشتراکگذاری دانش در سازمان؛ استفاده آزاد از اتاقهای گفتگوي مجازي در دانشکدهها و دانشگاه؛ -ايجاد فضاي اعتماد بین اعضای هیئتعلمی جهت به اشتراک گذاردن و تسهیم دانش؛ استقرار ساختار پاداش مناسب براي انتقال تجربیات میان افراد؛ -ترغیب کارگروهي آموزشی و پژوهشی در سازمان.
پیشنهاد میشود: - مديران دانشگاهی با استقرار فرهنگ تسهيم دانش در لایههای مختلف مديريتي و از همه مهمتر در بين اساتيد و دانشجويان، زمينه بهبود كيفيت علمي را در دانشگاه فراهم كنند -پيشنهاد میشود تا در موقع استخدام اساتيد بهعنوان عضو هیئتعلمی، رفتار تسهيم دانش آنان مدنظر قرار گيرد و بيشتر افرادي را انتخاب كنند كه اشتياق زيادي به اهداي دانش خود با ديگران، خصوصاً با دانشجويان داشته باشند -پيشنهاد میشود تا يك سيستم جديد پاداشدهی مبني بر تشويق اساتيدي كه بيشتر به گردآوري دانش میپردازند در نظر گرفته شود و گردآوري دانش بهعنوان يكي از ارزشها و استراتژیهای كليدي در فرهنگسازمانی دانشگاه در نظر گرفته شود -پيشنهاد میشود تا مسؤولين دانشگاهي راهكارهايي را بهمنظور از بين بردن موانع تسهيم و قابليت جذب دانش در بين اساتيد و دانشجويان ارائه دهند. لازم است تا به همه افرادي كه نيازمند دانش میباشند دسترسي به منابع مختلف داخلي و خارجي دانش فراهم گردد -شرايطي فراهم گردد تا اعضاي هیئتعلمی خود را در ارائه اطلاعات و تسهيم تجربيات خود با دانشجويان پیشقدم دانسته و اين احساس به آنان دست ندهد كه برخورداري از دانش قدرت است بلكه آنان بايد بر اين امر باور و اعتقاد داشته باشند كه تسهيم كردن دانش و تجربيات خود با ديگران بهویژه دانشجويان، قدرت محسوب میشود.
ما در جهانی زندگی میکنیم که دارای محدودیتهای زمانی و مکانی است و این پژوهش نیز از این امر مستثنا نیست، ولی با توجه به اینکه این محدودیتها جزءای از هر پژوهش محسوب میشوند و جزء لاینفک پژوهشهای انسانی میباشند از بیان آنها صرفنظر شده است. درنهایت به سایر پژوهشگران پیشنهاد میشود که این عنوان را در سازمانهای دیگر بررسی کرده و نتایج آن را با نتایج این پژوهش مقایسه کنند و پیشنهاد میشود که ارتباط متغیرهای به کار بستهشده در این پژوهش را با سایر متغیرهای سازمانی بررسی کنند.
منابع
باقری، امین (1394). «مديريت دانش فردي: شايستگي رقابتي دانشگران». فصلنامه پژوهشهای تربيتي. شماره 30. بهار و تابستان 1394. صفحات 1- 22.
خیاط مقدم، سعید. طاهری لاری، مسعود و علیایی، لیلا (1396). «عوامل مؤثر بر تسهیم دانش در زنجیره تأمین (مطالعه موردی: زنجیره تأمین برق خراسان)». فصلنامه خطمشی گذاي عمومي در مديريت. سال هشتم. شماره بیست هشتم. زمستان 1396. صفحات 83- 93.
ذاکریان، سید ابوالفضل. گروسی، احسان. عبدی، زیبا. بخشی، احسان. کامرانی، مهرداد و کلانتری، رضا (1395). «بررسی تأثیر طراحی محیط کار بر بهرهوری کارمندان بانک». فصلنامه بهداشت و ایمنی کار. جلد 6. شماره 2. تابستان 1395. صفحات 35- 43.
سلطانی، ایرج و محمدی فرادنبه، محمد ملک (1396). « نقش سیستم های دانشمحور در تصمیم سازی استراتژیک با در نظر گرفتن نقش میانجی تفکر استراتژیک (موردمطالعه: کارمندان شرکت فولاد مبارکه اصفهان)». فصلنامه نوآوریهای مدیریت آموزشی. سال سیزدهم. شماره یک (مسلسل 49). زمستان 1396. صفحات 57- 69.
سیدجوادین، سیدرضا و رضایی، سعید (1394). « بررسی تأثیر سیستم کاري تعهد بالا بر تسهیم دانش و نوآوري سازمانی». فصلنامه پژوهشهای مديريت عمومي. سال هشتم. شماره بیست و هفتم. بهار 1394. صفحات 23- 44.
سینایی، حسنعلی. فریسات، حمیده و نداف، مهدی (1396). «بررسی عوامل مؤثر بر تسهیم دانش و تأثیر آن بر عملکرد فرد در صنعت مالی و بانکداری». فصلنامه علمی- پژوهشی پژوهشهای مدیریت اجرایی. سال نهم. شماره 18. پاییز و زمستان 1396. صفحات 143- 168.
فیلسوفیان، مریم و اخوان، پیمان (1396). «بررسى تأثیر رفتار تسهیم دانش بر عملکرد سازمانى (مطالعۀ موردى: سازمان فضایى ایران)». فصلنامه علمى- پژوهشى پژوهشگاه علوم و فنّاورى اطلاعات ایران. دوره 32. شماره 3. بهار 1396. صفحات 713- 730.
کشاورزی، علی حسین. صفری، سعید و حمیدی راد، جواد (1394). «بررسی تأثیر تسهیم دانش بر يادگیری، نوآوری و عملکرد سازمانی». فصلنامه علمى- پژوهشى چشمانداز مديريت دولتی. شماره 22. تابستان 1394. صفحات 103- 128.
مجیدی کلیبر، سعیده. رادفر، رضا و طلوعی اشلقی، عباس (1395). « تأثیر اعتماد سازمانی بر موفقیت سیستم مدیریت دانش». مجله مدیریت توسعه و تحول. شماره 27. صفحات 7- 15.
نعمتی انارکی، لیلا و نوشین فرد، فاطمه (1393). « اشتراک دانش و فرهنگسازمانی در میان اعضای هیئتعلمی رشته پزشک». فصلنامه مطالعات ملی کتابداری و سازماندهی اطلاعات. دوره 25. شماره 4. زمستان 1393. صفحات 130- 143.
نعمتی انارکی، لیلا و نوشین فرد، فاطمه (1392). « ارائه الگوي پيشنهادي اشتراك دانش درونسازمانی ميان اعضاي هیئتعلمی بر مبناي عوامل فردي، سازماني و فني». فصلنامه مديريت سلامت. جلد 16. شماره 54. زمستان 1392. صفحات 56- 70.
Argote, L., McEvily, B., & Reagans, R. (2003). Managing knowledge in organizations: An integrative framework and review of emerging themes. Management Science, 49(4), 571.
Bansal, H., Irving, P., & Taylor, S. (2004). A three-component model of customer commitment to service providers. Journal of Academy of Marketing Science, 32(3), 234–250.
Baskerville, R. (2017). Individual information syste,s as a research arena. European Journal of Information Systems, 20, 251–254.
Brazelton, J., &Gorry, A. (2003). Creating a knowledge-sharing community: If you build it, will they come? Communications of the ACM, 46(2), 23–25.
Bringula, R. (2016). Factors affecting web portal information services usability: A canonical correlation analysis. International Journal of Human Computer Interaction, 32(10), 814–826.
Davis, F. D. (1989). Perceived usefulness, perceived ease of use, and user acceptance ofinformation technology. MIS Quarterly, 13(3), 319–340.
He, W., & Wei, K. (2009). What drives continued knowledge sharing? An investigation ofknowledge-contribution and −seeking beliefs. Decision Support Systems, 46, 826–838.
Hwang, Y., Kettinger, W., & Yi, M. (2010). Understanding information behavior and therelationship to job performance. Communications of the AIS, 27(8), 113–128.
Hwang, Y., Kettinger, W., & Yi, M. (2013). A study on the motivational aspects of information management practice. International Journal of Information Management,33(1), 177–184.
Hwang, Y., Kettinger, W., &Mun, M. (2015). Personal information management effectiveness of knowledge workers: Conceptual development and empirical validation.European Journal of Information Systems, 24(6), 588–606.
Hwang, Y. (2011). Predicting attitudes toward knowledge sharing by email: An empiricalstudy. International Journal of Human-Computer Interaction, 27(12), 1161–1176.
Kankanhalli, A., Tan, B., & Wei, K. (2005). Contributing knowledge to electronicknowledge repositories: An empirical investigation. MIS Quarterly, 29(1), 113–143.
Kelly, D. (2006). Evaluating personal information management behaviors and tools.Communication of the ACM, 49(1), 84–86.
Ko, D., Kirsch, L., & King, W. (2005). Antecedents of knowledge transfer from consultants to clients in enterprise system implementations. MIS Quarterly, 29(1), 59–85.
Li, D., Browne, G., & Chau, P. (2006). An empirical investigation of Web site use using a commitment-based model. Decision Sciences, 37(3), 427–444.
Limayem, M., Khalifa, M., &Frini, A. (2000). What makes consumers buy from Internet? A longitudinal study of online shopping. IEEE Transactions on Systems, Man, and Cybernetics, 30(4), 421–432.
Lin, H., & Fan, W. (2012). Examining commitment in electronic knowledge repository usage. Journal of Computer Information Systems, 52(4), 88–97.
Lin, H. F. (2007). Effects of extrinsic and intrinsic motivation on employee knowledge sharing intentions. Journal of Information Science, 33(2), 135–149.
Malhotra, Y., &Galletta, D. (2005). A multidimensional commitment model of volitional systems adoption and usage behavior. Journal of Management Information Systems, 22(1), 117–152.
Mathieson, K. (1991). Predicting user intentions: Comparing the technology acceptance model with the theory of planned behavior. Information Systems Research, 2(3), 173–191.
Morrison, E. (1993). Longitudinal study of the effects of information seeking on newcomer socialization. Journal of Applied Psychology, 78, 173–183.
Nonaka, I., & Takeuchi, H. (1995). The knowledge creating company. New York: Oxford University Press.
Pauleen, D. (2009). Personal knoweledge management: Putting the person back into the knowledge equation. Online Information Review, 33(2), 221–224.
Qian, Z., & Bock, G. (2005). An empirical study on measuring the success of knowledge repository systems. The 38th hawaii international conference on system sciences.
Rechberg, I., & Syed, J. (2012). In pursuit of the individual in the field of knowledge management. International Journal of Learning and Change, 6(1/2), 33–48.
Savoy, A., &Salvendy, G. (2016). Factors for customer information satisfaction: User approved and empirically evaluated. International Journal of Human Computer Interaction, 32(9), 695–707.
Sinclair, N. (2007). The knowledge management phoenix. Journal of Information and Knowledge Management Systems, 37(3), 255–261.
Suh, H., Oh, J., & Yoon, W. (2016). Which tags do we remember in personal information management? International Journal of Human Computer Interaction, 32(7), 568–583.
Sun, H., & Zhang, P. (2006). The role of affect in IS research: a critical survey and a research model. In P. G. Zhang (Ed.). HCI in MIS (I): foundations, series of advances in management information systems (pp. 121–142). M.E. Sharpe Publisher.
Terry, D., Hogg, M., & White, K. (1999). The theory of planned behavior: Self-identity, social identity, and group norms. British Journal of Social Psychology, 38, 225–244.
[1] KMSs
[2] IT
[3] Allen and Meyer
[4] Nonaka
[5] Terry, Hogg, & White
[6] Sun and Zhang
[7] Limayem, Khalifa, & Frini
[8] Mathieson
[9] Davis
[10] Hwang
[11] . Cronbach
[12] . Henceler et al.
[13] . Convergent Validity
[14] . Barclay et al.
[15] .R Square
[16] . Tenenhaus
[17] . Wetzels