مسئلۀ شرّ در آرای جان هیک و آلوین پلانتینگا
آرش رستمی
1
(
خ امام خمینی
)
محمد اکوان
2
(
گروه فلسفه و حکمت، دانشکده ی ادبیات و علوم انسانی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، تهران، ایران
)
کلید واژه: شرّ, نظام احسن, فلسفۀ تحلیلی,
چکیده مقاله :
بررسی مسئلۀ شرّ در نظامهای فلسفی، الاهیاتی و منطقی از دیرباز زمینه ساز مباحثات گستردهای بوده که تا دوران معاصر نیز پاییده است. تبیین نظام احسن نه تنها از دیدگاه متألهان ادیان ابراهیمی بلکه از سوی فیلسوفان یونان باستان نیز صورت گرفته و به تبع آن یکی از حساسّترین و در عین حال پیچیده ترین عناصر بحث یعنی ضرورت تبیین ماهیت شرّ یا امر شرور و نسبت آن با احسن بودن نظام هستی نیز همواره محل مناقشه بوده است. ضرورت این بحث است که زمینۀ نگارش مقالۀ حاضر را با روش توصیفی- تحلیلی و با رویکرد تطبیقی میان آرای دو فیلسوف معاصر دینی یعنی جان هیک و الوین پلانتینگا و با هدف شناسایی آرای آنها در باب مفهوم و ماهیت و جایگاه شرور در نظام الهی سبب گشته است. بسط نظری آرای این دو و صورت بندی مفهوم شرّ در میان تفکرات ساختاری آنها نشان میدهد که بعضاً این مفهوم صرف نظر از اختلافات دیدگاهی، زمینه-ساز شباهات ساختاری نیز بوده است. جان هیک اعتقاد دارد که شرّ در مقام امری وجودی نه تنها نافی نظام احسن نیست و خصائل دینی خداوند به عنوان منبع علم و قدرت و فیاضیت مطلق را نفی نمیکند بلکه اساساً بانیِ تعالی معنوی و فکری انسان در این میان است. در مقابل پلانتینگا با قول بر وجودی بودن شرّ بازسازی ایراد اپیکوری بر وجود الهی که در گفتار منتقدانی همچون جی.ال مکی ظهور یافته را نقد میکند و معتقد است که شرّ به منزلۀ فقدان قابلیت در پدیدههاست و نه نقصان در فاعلیت الهی.
چکیده انگلیسی :
Examining the problem of evil in philosophical, theological and logical systems has long been the basis of extensive debates that have lasted until the present day. The explanation of the good system has been done not only from the point of view of the theologians of Abrahamic religions, but also from the ancient Greek philosophers, and accordingly, one of the most sensitive and at the same time the most complex elements of the discussion is the need to explain the nature of evil or the evil thing and its relationship with the goodness of the system. It has always been a source of controversy. The necessity of this discussion has caused the writing of this article with a descriptive-analytical method and with a comparative approach between the opinions of two contemporary religious philosophers, John Hick and Alvin Plantinga, with the aim of identifying their opinions about the concept, nature, and place of evil in the divine system. Is. The theoretical expansion of the views of these two and the formulation of the concept of evil among their structural thoughts shows that sometimes this concept has been the basis of structural similarities regardless of differences in viewpoints. John Hick believes that evil as an existential matter is not only the negation of the good system and does not negate the religious characteristics of God as the source of knowledge, power and absolute generosity, but is basically the founder of the spiritual and intellectual excellence of man.
_||_