تحلیل کاهش نفوذ دیپلماتیک اسرائیل در خاورمیانه پس از بهار عربی بر اساس مدل swot
محورهای موضوعی : خاورمیانهمریم هاتفی 1 , محمد حسن نامی 2 , عزت اله عزتی 3
1 - دانشجوی دکتری جغرافیای سیاسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
2 - استاد گروه جغرافیای سیاسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
3 - استاد گروه جغرافیای سیاسی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران.
کلید واژه: بیداری اسلامی, اسرائیل, بحران نفوذ, بهار عربی, مشروعیت,
چکیده مقاله :
ماهیت شکل گیری بهار عربی را نمی توان تنها در فقر اقتصادی و بیکاری جوانان عرب خلاصه کرد. عامل اساسی برای قیام مردم عرب، حس تبعیض و تحقیر ناشی از سرکوب ملت عرب طی دهه های گذشته توسط رژیم اشغالگر اسرائیل و همسویی رژیم های دیکتاتور این ملت ها با این رژیم است، ملت عرب از خویشاوندسالاری، حکومت فاسد و مبتنی بر ارادت به اسرائیل خسته شده؛ موضوعی که دیکتاتورها أساسا معنای آن را درک نمی کنند. در این جریان اسلام گران تندرو برای کسب هژمونی در منطقه خاورمیانه و افزایش محبوبیت خود در بین ملت عرب از طریق طرح انتقادات شفاهی علیه دولت اسرائیل، نفوذ دیپلماتیک این رژیم اشغالگر را در خاورمیانه محدود تر کردند. اسرائیل از این واقعیت مستثنی نیست که تحولات سیاسی در خاورمیانه پس از بهار عربی منجر به شکل گیری پیچیدگی های استراتژیک در این منطقه شده و تلاش اسرائیل در سیاست خارجی به سوی قدرت های منطقه ای همچون گذشته نخواهد بود. از این رو مقاله حاضر تلاش دارد با روشی توصیفی – تحلیلی و با استفاده از ماتریس های ارزیابی عوامل داخلی و خارجی بر اساس مدل SWOT کاهش نفوذ دیپلماتیک اسرائیل در خاورمیانه پس از بهار عربی را مورد بحث و بررسی قرار دهد.
The nature of the Arab Spring can not be summed up only in the economic poverty and unemployment of Arab youth. The basic factor behind the uprising of the Arab people is the sense of discrimination and humiliation caused by the repression of the Arab nation over the past decades by the occupying Israeli regime and the alignment of the dictatorial regimes of these nations with this regime, the Arab nation of kinship, corrupt governance and reliance on Israel Tired of it; the thing that dictators do not really understand is its meaning. In this context, radical Islamists have limited the diplomatic influence of the occupation regime in the Middle East, in order to achieve hegemony in the Middle East region and to increase their popularity among the Arab nation through oral criticism against the Israeli government. Israel does not exclude the fact that political developments in the Middle East after the Arab Spring have led to the formation of strategic complexities in this region, and Israel's efforts in foreign policy to regional powers will not be the same as in the past. Therefore, the present article attempts to discuss the decline of the diplomatic influence of Israel in the Middle East after the Arab Spring by means of a descriptive-analytical method and using the internal and external factors assessment matrices based on the SWOT model.
_||_