مقایسه ی اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر حضور ذهن با درمان گروهی فعال سازی رفتاری در میزان افسردگی و کیفیت زندگی افراد افسرده
محورهای موضوعی : اندیشه و رفتار در روان شناسی بالینیداود جعفری 1 , مهدیه صالحی 2 , پروانه محمدخانی 3
1 - دپارتمان روان شناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد ملایر، ملایر، ایران
2 - دپارتمان روان شناسی، دانشگاه آزاد تهران مرکزی، تهران، ایران
3 - دپارتمان روان شناسی، دانشگاه علوم بهزیستی و توان بخشی تهران، ایران.
کلید واژه: شناخت درمانی مبتنی بر حضور ذهن, فعال سازی رفتاری, افسردگی,
چکیده مقاله :
شناخت درمانی مبتنی بر حضور ذهن، آمیزه ای از شناخت درمانی بک و برنامه ی کاهش استرس مبتنی بر حضور ذهن کابات- زین است و فعال سازی رفتاری، مراجعان افسرده را برای جستجوی تقویت های مثبت برمی انگیزد. هدف پژوهش حاضر، مقایسه ی اثر بخشی شناخت درمانی مبتنی بر حضور ذهن و درمان فعال سازی رفتاری برای افسردگی در میزان افسردگی و کیفیت زندگی دانشجویان افسرده بود. بدین منظور، طی یک پژوهش نیمه تجربی، 50 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد ملایر که حداقل نمره ی 20 را در آزمون افسردگی بدست آورده بودند، انتخاب شدند و از این تعداد 34 نفر بر اساس مصاحبه ی بالینی ساختار یافته به گونه تصادفی و با رعایت اصل معادل سازی، به دو گروه آزمایش جهت شناخت درمانی مبتنی بر حضور ذهن و درمان گروهی فعال سازی رفتاری تقسیم شدند. هر دو گروه به مدت 8 جلسه در معرض پروتکل های درمانی قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. گروهها، قبل و بعد از کاربندی از نظر افسردگی و کیفیت زندگی مورد ارزیابی قرار گرفتند. تحلیل واریانس مختلط داده ها نشان داد که شناخت درمانی مبتنی بر حضور ذهن و فعال سازی رفتاری برای افسردگی، میانگین نمرات افسردگی و کیفیت زندگی آزمودنی ها را بهبود می دهد و به نظر می رسد که تکنیکهای درمانی غرب وقتی با آیین های شرقی پیوند می خورند، راهگشا ترند.
Cognitive therapy based on mindfulness is a combination of Beck's cognitive therapy and Kabat Zinn’s mindfulness based stress reduction program and behavioral activation provokes depressed clients searching for positive reinforcement. The aim of the current study is to compare the effectiveness of mindfulness-based cognitive therapy and treatment of activating behavior for depression in depression rate and quality of life in depressed students. Therefore, in a quasi-experimental 50 students of Azad University of Malayer who earned the minimum score of 20 on the exam depression test were selected. From this number, 34 people based on a structured clinical interview and in compliance with the principle of equivalency were divided into two groups of experiment randomly, to undergo mindfulness-based cognitive therapy and group therapy of behavioral activation. Both groups underwent therapeutic protocols for 8 sessions. The control group did not undergo any intervention. Both groups were assessed on depression and quality of life both before and after the grouping. Analysis of mixed variances of the data indicated that cognitive therapy based on mindfulness and behavioral activation for depression improved the median of depression scores and quality of life of subjects. It seems that west therapeutic techniques are more useful when bonded with the eastern rites.