اثربخشی درمان فعّالسازی رفتاری برکاهش نشخوارفکری و اختلال افسردگی در نوجوانان
محورهای موضوعی : اندیشه و رفتار در روان شناسی بالینیرضا رهبران 1 , رعنا کرمی 2 , مهسا شاه محمدی 3
1 - روانشناسی بالینی-دانشگاه آزاد اسلامی تبریز
2 - روانشناسی بالینی کودک و نوجوان- دانشگاه تبریز
3 - روانشناسی شناختی-دانشگاه شهید مدنی آذربایجان
کلید واژه: افسردگی, نشخوار فکری, درمان فعالسازی رفتاری,
چکیده مقاله :
در سالهای اخیر مطالعهی الگوهای تفکر در اختلالات افسردگی و بررسی افکار ناخواسته و نقش آن در دوام اختلالات هیجانی مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. یکی از این الگوهای تفکر، نشخوار فکری است. دیدگاه فراشناختی در مورد اختلال افسردگی، نشخوار فکری را از مولفه های اصلی در شروع و تداوم افسردگی می داند. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان فعالسازی رفتاری بر کاهش نشخوار فکری و اختلال افسردگی در نوجوانان شهرستان خوی بود. برای این منظور، 30 دانش آموزبا نمرات بالای افسردگی پس از ارزیابی بالینی و احراز شرایط پژوهش، انتخاب و بصورت تصادفی در دو گروه درمان فعالسازی رفتاری (15نفر) و یا کنترل(15نفر) کاربندی شدند. گروه آزمایشی 12جلسه متوالی درمان فعالسازی رفتاری را دریافت کرد. دو گروه آزمایشی و کنترل قبل و بعد از انجام پژوهش، از نظر افسردگی و نشخوار فکری مورد آزمون قرار گرفتند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که درمان فعال سازی رفتاری بطور معناداری موجب کاهش نمرات نشخوار فکری و افسردگی در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل میشود. این پژوهش از تاثیر درمان فعال سازی رفتاری در بهبود علایم نشخوار فکری و افسردگی حمایت میکند.
The women victims of domestic violence do not have a favorable situation in terms of psychological, emotional, marital and overall quality of life. Therefore, this study aimed to investigate the effectiveness of cognition-based mindfulness therapy on social anxiety, resilience and emotion regulation in women victims of domestic violence. During a pilot study, 32 women victims of domestic violence with social anxiety were selected by using available sampling. They were randomly placed in experimental (16) and control (16) groups. Therapeutic intervention was performed for eight sessions of 90 minutes on the experimental group, and the control group don’t have any training at this stage. The data were collected by questionnaires of domestic violence against women, emotional regulation, social anxiety and vibrational scales. Analysis of covariance showed that there is a significant difference between the mean post-test scores of the experimental and control groups (p<0.01). Cognition-based mindfulness therapy has reduced social anxiety, increased resilience and emotional adjustment in women victims of domestic violence (p<0.01). It seems that cognitive-mindedness has a useful effect on reducing the psychological and emotional problems in violent women. It is important to pay attention to this method of treatment for women victims of domestic violence.
_||_