اثربخشی درمان مبتنی برپذیرش و تعهد بر کاهش پریشانی و نگرشهای ناکارآمد در بیماران مبتلا به M.S
محورهای موضوعی : اندیشه و رفتار در روان شناسی بالینیشوان شیدایی اقدم 1 , سلوی شمس الدینی 2 , سمیه عباسی 3 , سارا یوسفی 4 , صفیه عبداللهی 5 , محمد مرادی جو 6
1 - مرکز تحقیقات سرطان، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران
2 - دانشجوی دکترای مشاوره دانشگاه آزاد اسلامی و عضو باشگاه پژوهشگران جوان، رودهن، ایران
3 - دانشجوی دکترای مشاوره دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن، عضو باشگاه پژوهشگران جوان، رودهن، ایران
4 - دپارتمان مشاوره دانشگاه آزاد اسلامی واحد رودهن، عضو باشگاه پژوهشگران جوان، رودهن، ایران
5 - دپارتمان روان شناسی بالینی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد بین الملل کیش، جزیره کیش، ایران
6 - مرکز تحقیقات سرطان، دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، تهران، ایران
کلید واژه: پریشانی, درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, افکارناکارآمد,
چکیده مقاله :
مولتیپل اسکلروزیس، یکی از شایعترین بیماری های مزمن سیستم عصبی مرکزی است که با دمیلینه شدن نورون های عصبی همراه است. این بیماری فرد را دچار استرس، افسردگی و پریشانی می کند و عملکرد حسی و حرکتی او را تحت تاثیر قرار می دهد. هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در کاهش افکار ناکارآمد و پریشانی بیماران مبتلا به M.S بود. بدین منظور از میان بیماران مراجعه کننده به بیمارستان امام خمینی تهران 24 نفر به صورت در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و گواه تقسیم شدند. هر دو گروه قبل و بعد از شرکت در جلسات آموزشی و 2 ماه بعد از آن، از نظر میزان پریشانی و افکارناکارآمد مورد آزمون قرارگرفتند. گروه آزمایش در 8 جلسه ی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد شرکت کردند ولی گروه گواه هیچگونه آموزشی دریافت نکرد. نتایج تحلیل کوواریانس داده ها نشان داد که درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر کاهش افکار ناکارآمد و پریشانی بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیسموثر است. بنابراین می توان با استفاده از این شیوه در کاهش پریشانی و افکار ناکارآمد این بیماران کمک کرد و از گسترش پریشانی و افکارناکارآمد آنها کاست.
Multiple sclerosis is the most common chronic disease of the central nervous system associated with demyelination of nerve neurons. This disease causes the person to have stress, depression and distress and affects the sensory and motor function. The aim of this study was to evaluate the efficacy of treatment based on acceptance and commitment in reducing dysfunctional thoughts and the distress of MS patients. For this purpose, 24 people were selected from the patients who referred to Imam Khomeini hospital in Tehran. They were randomly divided into two groups of experiment and control. Both groups were tested both before and after the training sessions and 2 months later, in terms of the amount of distress and dysfunctional thoughts. The experimental group participated in 8 sessions of treatment based on acceptance and commitment. The control group did not undergo any training. The results of analysis of covariance indicted that acceptance and commitment therapy is effective in reducing dysfunctional thoughts and distress in patients with multiple sclerosis. Therefore, using this method patients are helped to reduce distress, dysfunctional thoughts and the spread of distress and dysfunctional thoughts.