اثر بخشی درمان فراتشخیصی یکپارچه در کاهش علایم اختلال افسردگی اساسی
محورهای موضوعی : اندیشه و رفتار در روان شناسی بالینیعباس بخشی پور 1 , بابک وجودی 2 , مجید محمود علیلو 3 , رضا عبدی 4
1 - دپارتمان روان شناسی بالینی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
2 - دپارتمان روان شناسی بالینی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
3 - دپارتمان روان شناسی بالینی، دانشگاه تبریز، تبریز، ایران
4 - دپارتمان روان شناسی، دانشگاه شهید مدنی آذربایجان، تبریز، ایران
کلید واژه: درمان فراتشخیصی یکپارچه, کاهش علایم, اختلال افسردگی اساسی,
چکیده مقاله :
اختلال افسردگی اساسی به دلیل شیوع و بروز گسترده، سیر نسبتا مزمن دارد، در عملکردهای شغلی تحصیلی و روابط بین فردی، آسیب های اقتصادی و انسانی شدیدی بر جای می گذارد و به عنوان یکی از عمده ترین چالش های قرن حاضر در سطح جهان قلمداد می شود. هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی درمان فراتشخیصی یکپارچه در کاهش علایم اختلال افسردگی اساسی بود. بدین منظور، طی یک مطالعه ی تجربی تک موردی با خطوط پایه ی چندگانه ی پلکانی، سه نفر بیمار مبتلا به اختلال افسردگی اساسی از طریق مصاحبه ی تشخیصی و مصاحبه ی بالینی ساختار یافته به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و پس از احراز شرایط درمان وارد فرایند پژوهش شدند. بیماران طی سه مرحله (خط پایه، درمان و پیگیری) از نظر میزان افسردگی و سازگاری شغلی و اجتماعی مورد سنجش قرار گرفتند. ترسیم دیداری، درصد بهبودی و اندازه ی اثر نشان داد که درمان فراتشخیصی یکپارچه، تغییرات و بهبودی قابل توجه و معناداری از نظر بالینی و آماری در آماج های درمانی (شدت علایم اختلال افسردگی اساسی و سطح آسیب عملکرد عمومی) ایجاد کرده است و تاثیرات درمانی در دوره ی پیگیری نیز تداوم داشته است. در مجموع می توان گفت که درمان فراتشخیصی یکپارچه می تواند در کاهش علایم اختلال افسردگی اساسی موثر باشد.
Major depressive disorder is one of the main worldwide challenges of the century due to its widespread prevalence, fairly persistent nature, and impairing impact that it has on academic and job performance, interpersonal relationships, and economic, social, and human resources.. The present research conducted with the aim of studying the efficacy of integrated transdiagnostic treatment on reduction of major depressive disorder’s symptoms. In order to do this, a single case study with multiple baselines was implemented. Three patients diagnosed with major depressive disorder were selected by using purposeful sampling method through diagnostic and structured clinical interviews. The subjects underwent the treatment process subsequent to obtaining treatment requirements. Patients were evaluated in three phases of intervention (baseline, treatment, and follow-up) by Beck Depression Inventory II (BDI-II), and Work and Social Adjustment Scale (WSAS). Visual delineation, recovery percentage, and the effect size revealed that integrated transdiagnostic treatment elicits significant improvement both in clinical and statistical treatment objectives (symptoms of major depressive disorder and functioning impairment level), and that the treatment effect is continuous throughout the follow-up period. It could be determined that integrated transdiagnostic Treatment has appropriate efficacy on the reduction of major depressive disorder symptoms.
_||_