بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر نشخوار فکری، انعطاف پذیری شناختی و تنظیم هیجان در بیماران مبتلا به افسردگی اساسی
محورهای موضوعی : روانشناسیفاطمه خدمتی 1 , سعید نجارپور استادی 2
1 - دانش آموخته رشته روانشناسی بالینی، دانشگاه آزاد اسلامی، تبریز
2 - استادیار گروه روانشناسی، واحد شبستر، دانشگاه آزاد اسلامی، شبستر، ایران.
کلید واژه: درمان شناختی رفتاری, نشخوارفکری, انعطافپذیری شناختی, تنظیم هیجان.,
چکیده مقاله :
افسردگی اساسی اختلال روانی ناتوان کننده ای است که به عنوان یکی از اختلالات شایع روانپزشکی مطرح شده است. روش های درمانی متعددی برای کمک به افراد دارای این اختلال طراحی شده است که یکی از آنها درمان شناختی رفتاری می باشد. هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر نشخوارفکری، انعطافپذیری شناختی و تنظیم هیجان در بیماران مبتلا به افسردگی اساسی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی و طرح پژوهش پیشآزمون – پسآزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر بیماران مبتلا به افسردگی اساسی مراجعه کننده به مرکز مشاوره همراز در شهرستان مشکینشهر در سال 1401 بود. نمونه مورد مطالعه 30 بیمار مبتلا به افسردگی اساسی است که به روش نمونهگیری در دسترس انتخاب و سپس به روش تصادفی در گروههای آزمایشی و گواه گمارده شدند. ابزارهای گردآوری دادهها پرسشنامه نشخوارفکری (هوکسما و مارو، 1991)، پرسشنامه انعطافپذیری شناختی (دنیس و واندروال، 2010) و پرسشنامه تنظیم هیجان (گراس و جان، 2003) بود. برای گروه آزمایش، درمان شناختی رفتاری بر اساس پروتکل درمانی بک (1399) در 8 جلسة 45 دقیقهای، هفتهای دو بار برگزار شد. بیماران گروه کنترل تا پایان مرحله پسآزمون هیچ مداخله روانشناختی دریافت نکردند. نتایج پژوهش نشان داد که تفاوت معنیداری بین میزان نشخوارفکری، انعطافپذیری شناختی و تنظیم هیجان دو گروه پس از اعمال مداخلة درمان شناختی رفتاری به وجود آمد (01/0>P). در نتیجه، درمان شناختی رفتاری میتواند به عنوان یک مداخله مؤثر در کاهش نشخوارفکری، افزایش انعطاف پذیری شناختی و تنظیم هیجان در بیماران مبتلا به افسردگی اساسی مورد استفاده قرار گیرد.
The aim of this study was to evaluate the effectiveness of cognitive behavioral therapy on rumination, cognitive flexibility and emotion regulation in patients with major depression. It was a semi-experimental research with pretest- posttest and a control group. The statistical population of the study was patients with major depression referred to hamraz counseling in Meshkinshahr in the year 1400. The study sample consisted of 30 patients with major depression were selected by available sampling method and then were assigned to experimental and control groups by random sampling. Data collection tools were rumination questionnaire (Hoeksma & Maro, 1991), cognitive flexibility questionnaire (Dennis & Vanderwaal, 2010) and emotion regulation questionnaire (Gross & John, 2003). For the experimental group, cognitive behavioral therapy based on Beck treatment protocol was performed in 8 sessions of 40 minutes, twice a week. Patients in the control group did not receive any psychological intervention until the end of the post- test phase. The results showed that there is a significant difference between rumination, cognitive flexibility and emotion regulation between the two groups after cognitive behavioral therapy intervention. As a result, cognitive behavioral therapy can be used as effective intervention to reduce rumination and increase cognitive flexibility and emotion regulation in patients with major depression.