تبلور فرهنگ در بررسی مطالعات اجتماعی ساختار معنایی مشترک روایتهای شاهنامۀ فردوسی و معماری باغایرانی با محوریت اجتماع نظریۀ گرماس
محورهای موضوعی : فرهنگ
نرگس ابوطالب
1
,
علی اصغرزاده
2
,
وجیهه ترکمانی باراندوزی
3
,
امیر هاشمپورمافی
4
1 - دانشجوی دکتری معماری، گروه معماری، واحد چالوس، دانشگاه آزاداسلامی، چالوس، ایران.
2 - استادیار گروه معماری، واحد چالوس، دانشگاه آزاداسلامی، چالوس، ایران.
3 - استادیار گروه زبان و ادبیاتفارسی، واحد چالوس، دانشگاه آزاداسلامی، چالوس، ایران.
4 - استادیار گروه باستانشناسی، واحد چالوس، دانشگاه آزاداسلامی، چالوس، ایران.
کلید واژه: شاهنامۀ فردوسی, معماری باغایرانی, فرهنگایرانی, تبلور مطالعات اجتماعی و فرهنگی, نظریۀ گرماس.,
چکیده مقاله :
تبلور مطالعات در حوزۀ اجتماعی و فرهنگی گویای آن استکه شاهنامۀ فردوسی و معماری باغایرانی بهعنوان 2نماد برجستۀ فرهنگ و تمدن ایرانی، حامل ارزشها، باورها و ساختارهای معنایی مشترکی هستند که درطول قرون مختلف بهصورت همافزا در تاریخ و فرهنگایرانی شکل گرفتهاند. دراین پژوهش بااستفادهاز چارچوب نظری گرماس و روشهای مطالعات اجتماعی و فرهنگی، بهواکاوی ساختار معنایی این 2عُنصر پرداخته شده است. نظریۀ گرماس بهعنوان یک مدل نیمهساختارگرا، باتأکیدبر تحلیل روایت و بازشناسی نظامهای معنایی، امکان بررسی تطبیقی میان ساختار روایی شاهنامه و معماری باغایرانی را فراهم میآورد. پژوهش حاضر با بهرهگیری از روش توصیفی-تحلیلی بهاین تفحص پرداخته و از مفاهیم کلیدی همچون ساختارهای ژرف و سطحی، کُنشگران و افعال، بهبررسی نحوۀ تبلور اصول مشترکی نظیر؛ تقابلهای 2گانه، الگوهای قهرمانی و نمادپردازیهای طبیعی دراین 2پدیده براساس مستندات مکتوب در ارائۀ یک تجزیهوتحلیل کیفی-کمی برخوردار است. نتایج حاکیاز آن استکه معماری باغایرانی و شاهنامۀ فردوسی، هر2 بهعنوان فضای بازنماییکنندۀ هویت و فرهنگایرانی، دارای روایتهای معنایی مشترکی هستند که در پیوندی پیچیده میان طبیعت، اسطوره و تاریخ، به بازتولید و انتقال ارزشهای فرهنگی و اجتماعی ایران پرداختهاند. درنتیجه، این مطالعه همچنین تأکید دارد که تحلیلهای اجتماعی و تبیینات فرهنگی از منظر نظریۀ گرماس، میتواند ابزار مؤثری برای فهم بهتر و عمیقتر از مفاهیم بنیادین موجود در متون ادبی و هنری کلاسیک اجتماع ایران ارائه دهد. این امر بهویژه درراستای حفظ و ارتقای میراثفرهنگی و هویتی ایران، حائزاهمیت است و میتواند به غنای پژوهشهای میانرشتهای دراین زمینه کمک شایانی کند.
The studies in the social and cultural domain reveal that Ferdowsi's Shahnameh and the Iranian Garden, as key symbols of Iranian culture and civilization, share values, beliefs, and semantic structures shaped over centuries. This research employs Greimas' theoretical framework and social and cultural methods to explore the semantic structure of these two elements. Greimas' semi-structuralist model emphasizes narrative analysis and the recognition of semantic systems, facilitating a comparative examination of the narrative structure of the Shahnameh and the architecture of the Iranian Garden. The study adopts a descriptive-analytical approach to investigate this inquiry, utilizing concepts such as deep and surface structures, actants, and actions to analyze shared principles, including binary oppositions, heroic patterns, and natural symbolisms in these phenomena. The findings indicate that both the Iranian Garden and Ferdowsi's Shahnameh represent spaces of Iranian identity and culture, possessing shared semantic narratives. Through their complex interconnection of nature, mythology, and history, they contribute to the reproduction and transmission of Iran's cultural and social values. Additionally, this study emphasizes that social analyses and cultural interpretations based on Greimasian theory can serve as effective tools for a deeper understanding of fundamental concepts in Iranian classical literary and artistic texts. This is significant for preserving and enhancing Iran's cultural and identity heritage, enriching interdisciplinary research in this field.
ابوطالب، نرگس. 1398. خوانش ساختار روایی در معماری باغایرانی و داستانهای تراژیک شاهنامۀ فردوسی، مازندران.
احمدی، حسین. 1399. از تاریخ فرهنگ تا تاریخ فرهنگی، فصلنامۀ علمیپژوهشی-راهبرد فرهنگ، دورۀ 13، شمارۀ 50، 170-143.
اسلامیندوشن، محمدعلی. 1386. ایران را از یاد نبریم بههمراه: بهدنبال سایۀ همای، چاپسیزدهم، تهران: انتشارات یزدان.
اصغرزاده، علی. 1401. برداشت معنایی؛ رواق هنر در خیابان ولیعصر(عج)، تهران: رسانۀ معماریداخلی ایران: فضای نو.
ایروانی، محمدرضا. حسینایی، یحیی. 1402. روایتشناسی داستان کشتهشدن ایرج در شاهنامه براساس نظریۀ ساختگرای گریماس، فصلنامۀ علمیپژوهشی-مطالعات زبان و ترجمان نظامی، دورۀ 2، شمارۀ 4، 32-1.
براتی، ناصر. آلهاشمی، آیدا. میناتورسجادی، آرمان. 1401. جهانبینی ایرانیان و شکلگیری الگوی محوری باغایرانی، فصلنامۀ علمیپژوهشی-منظر، دورۀ 9، شمارۀ 41، 15-6.
پروین، حسین. متدین، حشمتالله. 1401. خوانش باغایرانی در مینیاتور، باتأکیدبر مینیاتورهای شاهنامۀ بایسنقری، فصلنامۀ علمیپژوهشی-منظر، دورۀ 14، شمارۀ 59، 19-6.
حسنوند، فضلالله. و [دیگران]. 1401. ارتباط اجتماعی خردمندانه؛ بازتعریف مفهوم ارتباط در فرهنگایرانی مبتنیبر شاهنامۀ فردوسی، دوفصلنامۀ علمیپژوهشی-شناخت اجتماعی، دورۀ 11، شمارۀ 22، 36-25.
حقایق، آذین. سجودی، فرزان. 1394. تحلیل معناشناختی 2نگاره از شاهنامۀ فردوسی براساس الگوی نشانهشناسی اجتماعی تصویر، نشریۀ علمیپژوهشی-هنرهای زیبا-هنرهای تجسمی، دورۀ 20، شمارۀ 7، 12-5.
دبدبه، محمد. 1400. دستنوشتههای از مجموعه آثار معمار دبدبه (فضا-معنا در بازنمایی هویتایرانی)، تهران.
سعادت، الهام. محمدیفشارکی، محسن. 1399. واکاوی مفهوم انسانشناسانۀ وطن در شاهنامه (براساس تحلیل ساختارهای مکان)، دوفصلنامۀ علمیپژوهشی-پژوهشهای انسانشناسی ایران، دورۀ 10، شمارۀ 2؛ (پیاپی 20)، 177-155.
سلطانزاده، حسین. 1396. معماری و شهرسازی ایران به روایت شاهنامۀ فردوسی، ویراستار: بابک مختار، چاپاول، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی.
عزیزیقهرودی، مهرداد. عسگری، علی. 1401. پدیدارشناسی باغایرانی براساس نظریۀ روانشناختی ادراک گشتالت (نمونۀ موردی: باغ شازدهماهان)، نشریۀ علمیپژوهشی-هنر و تمدن شرق، دورۀ 10، شمارۀ 35، 56-45.
علامی، ذوالفقار. حیدری، آرزو. 1396. بررسی گفتمان روایی در شاهنامۀ فردوسی، فصلنامۀ علمیپژوهشی-پژوهشنامۀ ادب حماسی، دورۀ 13، شمارۀ 1؛ (پیاپی 23)، 135-115.
فاطمی، مهدی. 1401. انعطافپذیری، ویژگی بارز باغایرانی برای بهرهگیری ازآن در دورۀ معاصر، فصلنامۀ علمیپژوهشی-منظر، دورۀ 14، شمارۀ 58، 19-6.
فرزین، احمدعلی. 1393. باغ بر بنیاد شاهنامۀ فردوسی، فصلنامۀ علمیپژوهشی-منظر، دورۀ 6، شمارۀ 27، 13-8.
قنبریعبدالملکی، رضا. فیروزیان پوراصفهانی، آیلین. 1399. بررسی تطبیقی آرای پراپ با گرماس و برمون درباب روایت ازمنظر ساختگرایی، فصلنامۀ علمیپژوهشی-مطالعات زبانی و بلاغی، دورۀ 11، شمارۀ 21، 333-301.
محمدی، علی. اصغرزاده، علی. 1396. پرسپکتیو شناختی و استعارههای زبانی در معماری معاصر ایران، فصلنامۀ علمیپژوهشی-هویت شهر، دورۀ 11، شمارۀ 31، 80-71.
محمودی، محمدعلی. ثواب، فاطمه، 1401. ساختار روایی و معنایی متون ادبی (نشانهشناسی روایی گریماس)، چاپاول، زاهدان: انتشارات دانشگاه سیستانوبلوچستان.
ورمقانی، حسنا. 1396. خوانش تطبیقی مفاهیم عرفانی در شاهنامۀ فردوسی و معماری ایران، فصلنامة علمیپژوهشی-عرفانیات در ادب فارسی، دورۀ 8، شمارۀ 32، 37-11.
ورمقانی، حسنا. پاکزاد، شادی . 1401. خوانش تطبیقی 2نمود فرهنگی؛ شاهنامۀ فردوسی و معماری قرن 5هجری، باتمرکزبر خراسان بزرگ، فصلنامة علمیپژوهشی-اثر، دورۀ 43، شمارۀ 1، 100-82.
هوشنگی، مجید. 1402. بررسی بینامتنی دلالتهای بازآفرینی شاهنامۀ فردوسی در تاریخ نگاری جوینی، دوفصلنامۀ علمیپژوهشی-تاریخ ادبیات، دورۀ 16، شمارۀ 1؛ (پیاپی 1/87)، 99-79.
یمینی، ستاره. علیمحمدی، پریسا. بذرافکن، کاوه. 1399. تحلیل آثار معماری معاصر با رویکرد نقد اسطورهای؛ انطباق طرح معماری پایانۀ بندری «یوکوهاما»، با کهنالگوی باغایرانی، نشریۀ علمیپژوهشی-باغنظر، دورۀ 17، شمارۀ 86، 28-17.
یمینی، ستاره. علیمحمدی، پریسا. بذرافکن، کاوه. 1401. نقش تجربۀ زیستۀ طراحان در بازنمایی کهنالگوهای معماری (نمونۀ موردی: آثار معماران ایرانی تحصیلکردۀ خارج از کشور)، نشریۀ علمیپژوهشی-باغنظر، دورۀ 19، شمارۀ 111، 16-5.
Amani Beni, Majid., et al. 2021. Socio-Cultural Appropriateness Of The Use Of Historic Persian Gardens For Modern Urban Edible Gardens, Journal Of Land, 11(38): 1-29.
Barthes, Roland. 1957. Mythologies, Les Lettres Nouvelles Publisher, First Edition.
Bourdieu, Pierre.1984. Distinction: A Social Critique Of The Judgement Of Taste, USA: Harvard University Press Publisher, Illustrated Edition.
Davis, Dick. 2016. Shahnameh: The Persian Book Of Kings, New York: Penguin Classics Publications, Third Edition.
Floch, Jean-Marie. 2001. Visual identities, London; New York: Continuum Publications, First Edition.
Ghandeharion, Azra. Mousavi Tekiyeh, Maryam-Sadat. 2019. Ideology Behind The Covers Of The Bestselling Books In Iran: Female Narrators In War Literature, Frontiers: A Journal of Women Studies, 40(1): 146-175.
Greimas, Algirdas Julien. 1966. Semantique Structurale: Recherche De Methode, Paris: Éditions Larousse Publications, First Edition.
Greimas, Algirdas Julien. 1983. Structural Semantics: An Attempt At A Method, London: University Of Nebraska Press Publications, First Edition.
Hillmann, Michael Craig. 2021. Ferdowsi’s Shāhnāmeh Narratives As Epic Episodes: A Case Study, USA.
Kristeva, Julia. 1980. Desire in Language: A Semiotic Approach To Literature And Art, Editor: Leon Samuel Roudiez, New York: Columbia University Press Publisher, Third Edition.
Mahmoudi Farahani, Leila. Motamed, Bahareh. Jamei, Elmira. 2016. Persian Gardens: Meanings, Symbolism, And Design, Journal Of Landscape Online 46(1): 1-19.
Yusoff Abbas, Mohamed. Nafisi, Nazanin. Nafisi, Sara. 2016. Persian Garden, Cultural Sustainability And Environmental Design Case Study Shazdeh Garden, Journal Of Procedia-Social And Behavioral Sciences, 222(1): 510-517.
Vol. 21, No. 4; (Ser. 84), Winter 2025, pp. 1-24 | Journal of Socio-Cultural Changes |
ISSN: 2008-1480 DOI: |
|
Cultural Manifestation In The Analysis Of Social Studies And The Shared Semantic Structure Of Ferdowsi's Shahnameh And Iranian Garden Architecture with A Focus On Greimasian Theory
Narges Aboutaleb1, Ali Asgharzadeh2*, Vajihe Torkamani Barandozi3, Amir Hashem Poormafi4
(Received Date: 2024/08/23 - Accepted Date: 2024/12/30)
Abstract
The studies in the social and cultural domain reveal that Ferdowsi's Shahnameh and the Iranian Garden, as key symbols of Iranian culture and civilization, share values, beliefs, and semantic structures shaped over centuries. This research employs Greimas' theoretical framework and social and cultural methods to explore the semantic structure of these two elements. Greimas' semi-structuralist model emphasizes narrative analysis and the recognition of semantic systems, facilitating a comparative examination of the narrative structure of the Shahnameh and the architecture of the Iranian Garden. The study adopts a descriptive-analytical approach to investigate this inquiry, utilizing concepts such as deep and surface structures, actants, and actions to analyze shared principles, including binary oppositions, heroic patterns, and natural symbolisms in these phenomena. The findings indicate that both the Iranian Garden and Ferdowsi's Shahnameh represent spaces of Iranian identity and culture, possessing shared semantic narratives. Through their complex interconnection of nature, mythology, and history, they contribute to the reproduction and transmission of Iran's cultural and social values. Additionally, this study emphasizes that social analyses and cultural interpretations based on Greimasian theory can serve as effective tools for a deeper understanding of fundamental concepts in Iranian classical literary and artistic texts. This is significant for preserving and enhancing Iran's cultural and identity heritage, enriching interdisciplinary research in this field.
Keywords: Ferdowsi's Shahnameh, Iranian Garden Architecture, Iranian Culture, Manifestation Of Social & Cultural Studies, Greimasian Theory.
[1] * This Article Is Extracted From The Doctoral Thesis Of ‘Narges Aboutaleb’, Titled "Narrative Structures In The Architecture Of The Persian Garden And Tragic Literature Of Ferdosi’s Shahnameh", Under The Supervision Of ‘Dr. Ali Asgharzadeh’, & Advisory Of ‘Dr. Vajihe Torkamani Barandozi’, & ‘Dr. Amir Hashem Poormafi’,
Ph.D. Student In Architecture, Department Of Architecture, Chalous Branch, Islamic Azad University, Chalous, Iran. eng.n.abt63@gmail.com
[2] * Assistant Professor of Architecture Department, Chalous Branch, Islamic Azad University, Chalous, Iran. (Corresponding Author): ali.asgharzadeh@iauc.ac.ir
[3] Assistant Professor Of Persian Language And Literature Department, Chalus Branch, Islamic Azad University, chalus, Iran. v.Torkamani@iaue.ac.ir
[4] Assistant Professor Of Archeology Department, Chalus Branch, Islamic Azad University, Chalus, Iran. hashempoormafi.amir@gmail.com
تبلور فرهنگ در بررسی مطالعات اجتماعی ساختار معنایی مشترک روایتهای شاهنامۀ فردوسی و معماری باغایرانی با محوریت اجتماع نظریۀ گرماس
نرگس ابوطالب1، علی اصغرزاده 2*، وجیهه تركمانی باراندوزی3، امیر هاشمپورمافی4
(تاریخ دریافت: 02/06/1403 - تاریخ پذیرش: 10/10/1403)
چکیده
تبلور مطالعات در حوزۀ اجتماعی و فرهنگی گویای آن استکه شاهنامۀ فردوسی و معماری باغایرانی بهعنوان 2نماد برجستۀ فرهنگ و تمدن ایرانی، حامل ارزشها، باورها و ساختارهای معنایی مشترکی هستند که درطول قرون مختلف بهصورت همافزا در تاریخ و فرهنگایرانی شکل گرفتهاند. دراین پژوهش بااستفادهاز چارچوب نظری گرماس و روشهای مطالعات اجتماعی و فرهنگی، بهواکاوی ساختار معنایی این 2عُنصر پرداخته شده است. نظریۀ گرماس بهعنوان یک مدل نیمهساختارگرا، باتأکیدبر تحلیل روایت و بازشناسی نظامهای معنایی، امکان بررسی تطبیقی میان ساختار روایی شاهنامه و معماری باغایرانی را فراهم میآورد. پژوهش حاضر با بهرهگیری از روش توصیفی-تحلیلی بهاین تفحص پرداخته و از مفاهیم کلیدی همچون ساختارهای ژرف و سطحی، کُنشگران و افعال، بهبررسی نحوۀ تبلور اصول مشترکی نظیر؛ تقابلهای 2گانه، الگوهای قهرمانی و نمادپردازیهای طبیعی دراین 2پدیده براساس مستندات مکتوب در ارائۀ یک تجزیهوتحلیل کیفی-کمی برخوردار است. نتایج حاکیاز آن استکه معماری باغایرانی و شاهنامۀ فردوسی، هر2 بهعنوان فضای بازنماییکنندۀ هویت و فرهنگایرانی، دارای روایتهای معنایی مشترکی هستند که در پیوندی پیچیده میان طبیعت، اسطوره و تاریخ، به بازتولید و انتقال ارزشهای فرهنگی و اجتماعی ایران پرداختهاند. درنتیجه، این مطالعه همچنین تأکید دارد که تحلیلهای اجتماعی و تبیینات فرهنگی از منظر نظریۀ گرماس، میتواند ابزار مؤثری برای فهم بهتر و عمیقتر از مفاهیم بنیادین موجود در متون ادبی و هنری کلاسیک اجتماع ایران ارائه دهد. این امر بهویژه درراستای حفظ و ارتقای میراثفرهنگی و هویتی ایران، حائزاهمیت است و میتواند به غنای پژوهشهای میانرشتهای دراین زمینه کمک شایانی کند.
واژگان کلیدی: شاهنامۀ فردوسی، معماری باغایرانی، فرهنگایرانی، تبلور مطالعات اجتماعی و فرهنگی، نظریۀ گرماس.
[1] *این مقاله برگرفته از رسالۀ دکتری «نرگس ابوطالب»، باعنوان «خوانش ساختار روایی در معماری باغایرانی و داستانهای تراژیک شاهنامۀ فردوسی»، استکه به راهنمایی «دکتر علی اصغرزاده»، و مشاورۀ «دکتر وجیهه تركمانی باراندوزی»، و «دکتر امیر هاشمپورمافی»، استخراج شده است.
دانشجوی دکتری معماری، گروه معماری، واحد چالوس، دانشگاه آزاداسلامی، چالوس، ایران. eng.n.abt63@gmail.com
[3] استادیار گروه زبان و ادبیاتفارسی، واحد چالوس، دانشگاه آزاداسلامی، چالوس، ایران. v.Torkamani@iaue.ac.ir
[4] استادیار گروه باستانشناسی، واحد چالوس، دانشگاه آزاداسلامی، چالوس، ایران. hashempoormafi.amir@gmail.com
1- مقدّمه/بیانمسأله
در تبیین تبلور مطالعات اجتماعی و فرهنگی شاهنامۀ فردوسی، بهعنوان یکیاز مهمترین آثار حماسی جهان، نهتنها در ادبیاتفارسی بلکه در فرهنگ و هویتایرانی نیز جایگاه ویژهای دارد (علامی، حیدری، 1396: 118). این اثر بینظیر، که با تلفیق تاریخ، اسطوره و حماسه خلق شده است، انعکاسی از اندیشهها، ارزشها و باورهای جامعۀ ایران باستان است (فرزین، 1393: 13-8). ازآنجاکه روایتهای شاهنامه بهگونهای هنری و پیچیده تدوین شدهاند، تحلیل و تفسیر آنها از منظرهای مختلف همواره موردتوجه محققان قرار گرفته است (حقایق، سجودی، 1394: 12-5). دراینراستا، یکیاز رویکردهای نُوین و مهم در مطالعۀ شاهنامه، میتواند بررسی ساختارهای معنایی و روایی آن بااستفادهاز نظریههای نُوین ادبی، بهویژه نظریۀ گرماس تطبیق گردد. چشمانداز گرماس، که برمبنای تحلیل ساختاری و معنایی روایتها شکل گرفتهاند، ابزارهای تحلیلی مؤثری را برای درک عمق معانی و ساختارهای پنهان در متون ادبی ارائه میدهند. بهطوریکه، باتمرکزبر عملکرد عناصر روایی و نقشهای معنایی آنها، به تحلیل دقیقتر و جامعتری از متن کمک میکنند (قنبریعبدالملکی، فیروزیان پوراصفهانی، 1399: 331-320). بهکارگیری این رویکرد در واکاوی شاهنامه میتواند به کشف لایههای پیچیدهتر معنایی و روایی این اثر کمک کند و زوایای جدیدی از تحلیلهای اجتماعی و فرهنگی آنرا نمایان سازد (هوشنگی، 1402: 99-79). باغایرانی نیز بهسان یکیاز وجوهات برجستۀ هنر و فرهنگایرانی (فاطمی، 1401: 19-6)، از دیرباز تا به امروز، همواره موردتوجه محققان قرار داشته است. این باغها نهتنها بهعنوان فضاهای زیبایی؛ شناسی-شناختی بلکه بهمثابۀ نمادی از جهانبینی و تفکر ایرانیان در دورههای مختلف تاریخی موردبررسی قرار گرفتهاند (براتی، آلهاشمی، میناتورسجادی، 1401: 15-6). باغایرانی، با ساختار هندسی خاص و تلفیق عناصر طبیعی و معنوی، یک فضای نمادین استکه میتواند بازتابدهندۀ جهانبینی ایرانی و حتی ساختارهای اجتماعی و فرهنگی این سرزمین باشد (عزیزیقهرودی، عسگری، 1401: 56-45). بررسی ساختار معنایی مشترک میان روایتهای شاهنامه و باغایرانی ازمنظر نظریۀ گرماس، فرصتی است برای کشف نقاط تلاقی و همپوشانی دراین 2عنصر مهم فرهنگی. تحلیل این اشتراکات میتواند بهدرک عمیقتری از روابط معنایی و اجتماعی در فرهنگایرانی کمک کند و نشان دهد که چگونه این عناصر در گذرزمان توانستهاند بهطور همزمان به حفظ و انتقال هویت ایرانی بپردازند (ایروانی، حسینایی، 1402: 15-1). تبلور مطالعات اجتماعی و فرهنگی ازطریق تحلیل ساختارهای معنایی، ابزاری قدرتمند برای فهم و چگونگی پژواک تبیینات، سندیت و هویتهای اجتماعی در آثار هنری و ادبی ارائه میدهند (احمدی، 1399: 150). اینگونه مطالعات، بهویژه درمورد شاهنامۀ فردوسی و باغایرانی، میتوانند به روشنتر شدن روابط میان عناصر مختلف فرهنگی و چگونگی شکلگیری و حفظ آنها در اجتماع طی زمان کمک کنند.
بهطورمشخص، پژوهش موردواکاوی با اهداف تحلیل و شناسایی ساختارهای معنایی مشترک در روایتهای شاهنامۀ فردوسی و باغایرانی، براساس نظریۀ گرماس، بهدنبال پاسخ بهاین پرسشها است:
چگونه میتوان بااستفادهاز نظریۀ گرماس به تحلیل ساختارهای معنایی مشترک در روایتهای شاهنامۀ فردوسی و باغایرانی پرداخت؟ - این ساختارهای معنایی چگونه در انتقال معانی و مفاهیم اجتماعی- فرهنگی نقش دارند؟ در پاسخ بهاین پرسشها، تحقیق حاضر براین فرضیه مستقر میباشد که روایتهای شاهنامۀ فردوسی و باغایرانی دارای ساختارهای معنایی مشترکی هستند که میتوان با بهرهگیری از نظریۀ گرماس به کشف و تحلیل آنها پرداخت. بهنظر میرسد این ساختارهای معنایی در انتقال معانی و مفاهیم فرهنگی ایرانی نقش بهسزایی دارند و به شناخت بهتر از چگونگی پیوند میان ادبیات و هنر در ایران کمک میکنند. دراین خصوص، الگوهای چارچوب تحلیلی که با رویکرد نظریۀ گرماس و بر پایۀ مطالعات اجتماعی و فرهنگی طراحی میشوند، میتوانند بهعنوان ابزاری کارآمد در شناخت و تحلیل مفاهیم فرهنگی مورداستفاده قرار گیرند. این پژوهش باهدف طراحی چنین الگوهای تحلیلی، سعی دارد تا با تبیین و واکاوی عناصر معنایی مؤثر در روایتهای شاهنامه و باغایرانی، به کشف ساختارهای مشترک میان این2 بپردازد و راهکارهایی را ارائه دهد که بهدرک عمیقتر از فرهنگایرانی منجر شود. باتوجهبه اینکه شاهنامه و باغایرانی هر2 از عناصر برجستۀ فرهنگایرانی محسوب میشوند، واکاوی دقیق این ساختارها و استفادهاز یافتههای این جستار میتواند بهبهبود و تعمیق شناخت از هویتفرهنگی ایرانیان کمک کند. بدینترتیب، پژوهش حاضر تلاش میکند تا با بهرهگیری از مفاهیم و نظریههای موجود در حوزههای مطالعات اجتماعی و فرهنگی و ادبی، چارچوبی جامع و کاربردی برای تحلیل و تبیین ساختارهای معنایی مشترک در فرهنگایرانی فراهم آورد.
2- تدارکات پژوهش-(مبانینظری/پیشینۀ پژوهش)
1-2- مبانینظری
v نظریۀ گرماس و تحلیل فرهنگی: آلژیرژ ژولین گرماس1 بهعنوان یکیاز معروفترین نظریهپردازان در حوزۀ نشانهشناسی شناخته میشود. گرماس، براین باور استکه معناها در ساختارهای روایی ازطریق تقابلهای 2گانه و ساختارهای پیچیده بهوجود میآیند. او با ابداع مربع معنایی-“Semiotic Square”، روشی برای واکاوی این تقابلها ارائه داد که بهدرک بهتر ساختارهای معنایی در متون کمک میکند (Greimas, 1983: 56-66). یکیاز مهمترین مفاهیم گرماس، مدل کُنشگر-“Actantial Model”، است. دراین مدل، هر روایت بهعنوان یک ساختار عملکردی متشکل از 6کُنشگر اصلی تحلیل میشود: فرستنده، گیرنده، قهرمان، مخالف، یاریگر، و شیء موردطلب. این مدل به تحلیل ساختارهای داستانی و اجتماعی کمک میکند و نشان میدهد که چگونه این کُنشگران در قالب روایتها بهایجاد معنا میپردازند (Greimas, 1966: 25). بهطورخاص نظریۀ گرماس، بهطور گستردهای در مطالعات فرهنگی و اجتماعی بهکار رفته است. محققان از مدلهای او برای تحلیل متون ادبی، رسانهای، و حتی پدیدههای اجتماعی بهره بردهاند. برای نمونه، در تحلیل روایات تاریخی، ساختارهای معنایی مطرحشده توسط گرماس، به فهم بهتر از چگونگی شکلگیری و تثبیت هویتهای فرهنگی کمک میکند (Floch, 2001: 77).
v شاهنامۀ فردوسی و تحلیلهای اجتماعی و فرهنگی: شاهنامۀ فردوسی، بهمثابۀ یکیاز بنیادیترین متون حماسی ایران، همواره موردتوجه کاوشگران بوده است. تحلیلهای اجتماعی و فرهنگی این اثر نشان میدهد که شاهنامه نهتنها یک اثر ادبی است بلکه نمادی از مقاومت فرهنگی دربرابر تحولات سیاسی و اجتماعی دوران است. این تحلیلها بهبررسی چگونگی بازتاب وقایع تاریخی و اسطورههای ملی دراین اثر پرداختهاند (Davis, 2016: 45-69). اسطورهها و نمادهای شاهنامه نقش کلیدی در بازتاب ارزشهای اجتماعی و فرهنگی جامعۀ ایرانی دارند. بهمانند، مفهوم «پهلوانی»، و شخصیتهایی همچون؛ رستم که نماد قدرت، شجاعت و وفاداری هستند و نشاندهندۀ ایدهآلهای اجتماعی دوران فردوسی میباشند. این اسطورهها بازتابدهندۀ تمایلات جمعی و ارزشهای فرهنگی جامعهای هستند دربرابر مهاجمان خارجی و تغییرات سیاسی ایستادگی کردهاند (Ghandeharion, Mousavi Tekiyeh, 2019: 146-150). شاهنامه بهطور عمیقی فرهنگ و هویت ایرانی را بازتاب میدهد. فردوسی، بااستفادهاز روایتهای حماسی و تاریخی، تلاش کرده استکه فرهنگایرانی را دربرابر تهدیدات مختلف حفظ کند. این متن حماسی، درواقع تصویری از جامعهای استکه باتأکیدبر ارزشهای ملی و فرهنگی خود، بهدنبال حفظ هویت و استقلال خود بوده است (Hillmann, 2021: 50).
v باغایرانی و ساختار معنایی آن: باغایرانی ریشه در نمادهای فرهنگی و اجتماعی در تاریخ ایران است. این باغها نهتنها مکانهایی برای لذتبردن از طبیعت بودهاند، بلکه بهعنوان نمادی از بهشت و هماهنگی بین انسان و طبیعت در فرهنگایرانی شناخته میشوند. از دیدگاه تاریخی، باغایرانی انعکاس مفهومهایی نظیر: عدالت، نظم و تعادل استکه از اصول بنیادین فرهنگایرانی بهشمار میرود (Mahmoudi Farahani, Motamed, Jamei, 2016: 1-9). در تبیین باغایرانی، تمام عناصر طراحی بهگونهای سازماندهی شدهاند که یک ترکیب هماهنگ و متوازن را بهوجود آورندهاند. این باغها اغلب دارای 4بخش اصلی هستند که بهطور متقارن تقسیم شدهاند. این الگوی 4بخشی که به «4باغ»، معروف است، بازتابی از جهانبینی ایرانی استکه درآن، جهان بهعنوان یک کلیت هماهنگ درنظر گرفته میشود (همان). باغایرانی بهعنوان یک نماد فرهنگی، نشاندهندۀ ارتباط عمیق میان انسان و طبیعت در فرهنگایرانی است. این باغها، با طراحی دقیق و اصولی خود، تصویری از بهشت موعود را ارائه میدهند که نهتنها مکانی برای آرامش جسمی، بلکه فضایی برای تعالی روحی نیز فراهم میکند. این مفهوم از باغ در بسیاری از متون ادبی و هنری ایران، ازجمله در شاهنامه، مورداستفاده قرار گرفته است (Amani Beni et al. 2021: 1-29).
v ارتباط بین شاهنامه و باغایرانی: شاهنامه و باغایرانی هر2 نمادهایی از فرهنگ و هویت ایرانی هستند که در قالبهای متفاوت بهبیان ارزشها و مفاهیم مشابه میپردازند. در هر2، تأکیدبر نظم، عدالت، و تعادل بهعنوان اصول بنیادین قابلمشاهده است. بهعنوان نمونه، همانطورکه در شاهنامه مفهوم عدالت در داستانهای پهلوانان و پادشاهان مطرح میشود، در باغایرانی نیز این مفهوم ازطریق طراحی متقارن و هماهنگ باغ بیان میشود (Yusoff Abbas, Nafisi, Nafisi, 2016: 510-515). یکیاز مفاهیم مشترک بین شاهنامه و باغایرانی، ایدهآلسازی فضا و زمان است. در شاهنامه، روایتهای حماسی در فضایی آرمانی و خارج از زمان واقعی رخ میدهد، که این ایده در طراحی باغایرانی نیز مشاهده میشود؛ جاییکه فضا بهگونهای طراحی شده که تصویر یک بهشت زمینی را به ذهن متبادر کند. این شباهتها نشاندهندۀ یک درک مشترک فرهنگی از جهان استکه هم در ادبیات و هم در هنرهای بصری ایران یافت میشود. بهطورخاص، شاهنامه و باغایرانی در شکلدهی و تثبیت هویتفرهنگی ایرانیان نقش مهمی داشتهاند. شاهنامه بهعنوان یک متن ادبی، با روایت داستانهای حماسی و تاریخی، هویتملی را تقویت کرده است؛ درحالیکه باغایرانی، بهعنوان یک فضای فیزیکی، نمادی از این هویت را در دنیای واقعی بهنمایش گذاشته است. این2 نماد فرهنگی با بازتاب و تقویت ارزشهای مشترک، به حفظ و انتقال هویتایرانی درطول تاریخ کمک کردهاند (ورمقانی، 1396: 37-11).
v مطالعات تطبیقی در فرهنگ و اجتماع: تبیین مطالعات تطبیقی در فرهنگ و اجتماع، بهبررسی چگونگی انتقال و بازنمایی مفاهیم فرهنگی در قالبهای مختلف میپردازند. این مطالعات بهویژه در تحلیل ساختارهای معنایی مشترک میان متون ادبی و آثار هنری از اهمیت ویژهای برخوردارند. بهعنوان نمونه، تطبیق میان ساختارهای معنایی شاهنامه و باغایرانی میتواند به روشنتر شدن شباهتهای فرهنگی و اجتماعی موجود دراین2 زمینه کمک کند. رویکردهای مختلفی در تحلیل فرهنگ و اجتماع وجود دارد که هریک از آنها بهشیوهای خاص بهتفتیش مفاهیم فرهنگی میپردازند. بهمثابۀ، رویکرد ساختارگرایی بهدنبال کشف ساختارهای پنهان در متون و آثار فرهنگی است، درحالیکه رویکرد تفسیری بر تفسیر معنای این ساختارها در زمینههای خاص تأکید میکند (ورمقانی، پاکزاد، 1401: 100-82). استفادهاز نظریههای نشانهشناسی بهمانند نظریۀ گرماس دراین زمینهها میتواند بهدرک عمیقتر از چگونگی شکلگیری و انتقال معنا کمک کند.
¿ محقق براین باور استکه در چارچوب نظریۀ گرماس، مطالعۀ تطبیقی ساختارهای معنایی میتواند به کشف چگونگی عملکرد معانی در متون مختلف منجر شود. طوریکه برپایۀ (جدول 1)، میتوان مروری تخصصی بر مبانینظری پژوهش داشت. دراین جدول، بهطور ویژه به مفاهیم کلیدی، مطالعات اجتماعی و فرهنگی کاربردهای نظری و تحلیلهای تطبیقی مرتبطبا نظریۀ گرماس، شاهنامه، باغایرانی و مطالعات تطبیقی پرداخته شده است. این ساختار بهمنظور ایجاد ارتباطی منسجم بین مفاهیم نظری و موضوعات عملی جستار حاضر طراحی شده است.
جدول 1: مروری تخصصی بر مبانینظری پژوهش حاضر-(مأخذ: استنباط نگارندگان، 1403)
ردیف | آیتمها | موضوعات اصلی | استنباط جزئیات تخصصی | واکاوی مطالعات اجتماعی و فرهنگی در بررسی ساختار معنایی مشترک روایتهای شاهنامۀ فردوسی و باغایرانی مبتنیبر اجتماع نظریۀ گرماس |
1 | نظریۀ گرماس و تحلیل فرهنگی | معرفی نظریۀ گرماس | نظریۀ نشانهشناسی گرماس، باتمرکزبر مربع معنایی و مدل کُنشگر 6نقشی، به تحلیل تقابلهای 2تایی و ساختارهای روایی در متون میپردازد و در مطالعات فرهنگی نقش بنیادینی دارد. | |
کاربرد نظریه در مطالعات اجتماعی و فرهنگی | نظریۀ گرماس، در تحلیل متون ادبی و اجتماعی، بهویژه در کشف ساختارهای معنایی پنهان و تحلیل روایات حماسی و تاریخی، نقش مهمی در فهم فرهنگی و اجتماعی دارد. | |||
2 | شاهنامۀ فردوسی و تحلیلهای اجتماعی و فرهنگی | تحلی1لهای قبلی از شاهنامه | تحلیل تاریخی-فرهنگی شاهنامه بازتاب وقایع و ارزشهای اجتماعی را نشان میدهد و بهعنوان نماد مقاومت فرهنگی مطرح میشود. نقد فرهنگی آن بهبررسی نقش اسطورهها و داستانهای پهلوانی در تثبیت هویت ایرانی میپردازد. | |
تحلیل اسطورهها و نمادها | تحلیل اسطورهشناسی شاهنامه بهوارسی نمادها و شخصیتهای پهلوانی بهمانند رستم، و تأثیر آنها بر ارزشهای فرهنگی میپردازد و تأثیرات اجتماعی این اسطورهها را بر ایدهآلهای اجتماعی ایران بررسی میکند. | |||
3 | باغایرانی و ساختار معنایی آن | تحلیل تاریخی و فرهنگی | مطالعات، تاریخ هنرِ باغایرانی بهعنوان نماد هماهنگی انسان و طبیعت و تحلیل مفاهیم نظم و تعادل را بررسی میکند. باغ همچنین بهعنوان فضایی با معناهای فرهنگی و اجتماعی عمیق تحلیل میشود. | |
باغایرانی بهعنوان نماد فرهنگی | تحلیل ساختار 4بخشی باغایرانی و ارتباط آن با جهانبینی هماهنگ ایرانی و تأثیر آن بر عدالت و نظم. همچنین، بررسی تجلی باغایرانی بهعنوان نماد فرهنگی در ادبیات و هنر. | |||
4 | ارتباط بین شاهنامه و باغایرانی | تحلیل تطبیقی ساختارهای معنایی | تحلیل تطبیقی ساختارهای معنایی شاهنامه و باغایرانی باتأکیدبر مفاهیم نظم، عدالت، و تعادل، و بررسی شباهتهای فرهنگی و آرمانگرایی در هر2 حوزه. | |
نقش مفاهیم در هویتفرهنگی | بررسی نقش شاهنامه و باغایرانی در شکلدهی و تقویت هویتفرهنگی ایرانیان، و تحلیل نمادهای مشترک که به تثبیت و انتقال این هویت کمک میکنند. | |||
5 | مطالعات تطبیقی در فرهنگ و اجتماع | مرور مطالعات تطبیقی | بررسی تطبیقی در کشف شباهتهای فرهنگی میان شاهنامه و باغایرانی، و تحلیل روشهای تطبیقی بهمانند ساختارگرایی و نشانهشناسی با مدلهای گرماس. | |
تطبیق رویکردها با نظریۀ گرماس | تبیین نظریۀ گرماس برای تحلیل ساختارهای معنایی متون و تطبیق آنها با رویکردهای دیگر، و بررسی تأثیر مدلهای گرماس در درک پیچیدگیهای معنایی در مطالعات اجتماعی و فرهنگی. |
برای بررسی ساختار معنایی مشترک روایتهای شاهنامۀ فردوسی و باغایرانی مبتنیبر نظریۀ گرماس، میتوان به اندیشهها و نظریات مطرحشده در حوزههای مرتبط اشاره کرد ازجمله: ژولیا کریستوا2 با گسترش و بسط نظریههای نشانهشناسی و بینامتنیت، بهبررسی ارتباط میان متنها و فضای فرهنگی-اجتماعی میپردازد (Kristeva, 1980: 50-89). دیدگاههای او در زمینۀ تحلیل متون ادبی و فرهنگی، بهویژه در زمینۀ معناشناسی و بینامتنیت، میتواند بهدرک ساختارهای مشترک میان شاهنامه و باغایرانی کمک کند./ رولان بارت3 یکیاز پیشروان نشانهشناسی مدرن استکه با آثارش در حوزۀ تحلیل نشانههای فرهنگی و اجتماعی، بهویژه در «اسطورهشناسیها»، مفاهیمی را معرفی میکند (Barthes, 1957:32-63). که میتوانند به تحلیل فرهنگی و اجتماعی شاهنامه و باغایرانی در چارچوب نظریۀ گرماس کمک کنند./ پیر بوردیو4 با نظریات خود درمورد سرمایۀ فرهنگی و میدانهای فرهنگی، بهبررسی چگونگی تعامل قدرت و معنا در فرهنگ میپردازد(Bourdieu, 1984: 303) . نظریات او در زمینۀ ساختارهای اجتماعی و فرهنگی میتواند بهدرک روابط و ساختارهای معنایی مشترک در شاهنامه و باغایرانی کمک کند./ در واکاوی آلژیرژ ژولین گرماس، بهعنوان بنیانگذار نظریۀ کُنشگر، گرماس با ارائۀ مدلهای نشانهشناسی و ساختارگرایی، چارچوبی نظری برای تحلیلهای ساختاری از متون ادبی و فرهنگی فراهم کرد (Greimas, 1966: 86). نظریۀ او بهویژه در تحلیل داستانهای حماسی و نمادهای فرهنگی، همچون شاهنامه و باغایرانی، میتواند بسیار مؤثر واقع گردد./ محمدعلی اسلامی ندوشن5 بهعنوان یک پژوهشگر برجسته در زمینۀ ادبیاتفارسی و فرهنگایرانی، تحلیلهای عمیقی دربارۀ شاهنامه و ارزشهای فرهنگی آن ارائه داده است. نظرات او در تبیین هویتفرهنگی ایرانی و ارتباط آن با شاهنامه میتواند به تحلیل ساختارهای معنایی کمک کند (اسلامیندوشن، 1386: 79-66)./ و نیز محمد دبدبه/معمار دبدبه6 در نظریۀ خود باعنوان «فضا-معنا در بازنمایی هویتایرانی»، دررابطهبا شاهنامه و معماری باغایرانی هر2 بهعنوان ساختارهای فرهنگی و هنری، بااستفادهاز عناصر فضایی و مکانی، نظیر: میدان نبرد، باغ، یا کاخها، به بازنمایی ارزشهای اجتماعی و اخلاقی در فرهنگایرانی میپردازند. این فضاها نهتنها زمینهساز وقوع حوادث و داستانها هستند، بلکه خود بهصورت نمادین، حامل معانی فرهنگی و هویتیاند. دراین نظریه، فضاهای فیزیکی و معنایی بهعنوان بستری برای تجلی مفاهیم فرهنگی، بهمثابۀ نظم، عدالت و مقاومت دربرابر تغییرات اجتماعی، تحلیل میشوند. دبدبه، با بهرهگیری از رویکردهای نشانهشناسی ساختاری گرماس، پیشنهاد میکند که این فضاها بهنوعی کُنشگر-“Actant”، تبدیل میشوند که نقش فعالی در روایت و همچنین در تثبیت هویتفرهنگی ایفاء میکنند. معماری باغایرانی بهعنوان یک فضای فیزیکی نمادین، نهتنها محل استراحت و تفریح، بلکه یک مدل ایدهآل از نظم و تعادل جهانی استکه با شاهنامه بهعنوان یک متن آرمانی از نظم و مقاومت فرهنگی همخوانی دارد (دبدبه، 1400: 105-99)./ دراین نگاه، هویت ایرانی ازطریق این فضاها و روایتها تثبیت و منتقل میشود. دبدبه معتقد استکه مطالعۀ تطبیقی شاهنامه و معماری باغایرانی ازمنظر نظریۀ فضا-معنا، میتواند ابعاد جدیدی از چگونگی شکلگیری و انتقال هویتفرهنگی درطول تاریخ ایران را روشن کند. این نظریه بهطورخاص، در تحلیل تطبیقی و بررسی ساختارهای معنایی و نشانهشناسی شاهنامه و معماری باغایرانی، باتوجهبه بسترهای تبلور اجتماعی و فرهنگی مختلف، کمک میکند تا بهتر بفهمیم چگونه این2 نماد فرهنگی به تثبیت و بازنمایی هویتملی ایرانیان کمک کردهاند.
v تدقیق محقق در بررسی مفهوم روایتشناسی در حوزههای ادبیات، معماری و نظریهپردازی: روایتشناسی بهعنوان مفهومی که در حوزههای ادبیات، معماری و نظریهپردازی بهکار میرود، به تحلیل و بررسی ساختارها و عناصر روایتی میپردازد که دراین حوزهها بهره گرفته شدهاند. طوریکه میتوان دیاگرام تطبیقی تبلور فرهنگ در خوانش ساختارروایی در معماری باغایرانی و داستانهای تراژیک شاهنامه را برپایۀ (شکل 1)، منظور داشت. در ادبیات؛ روایت بهمعنای بازگویی رشتهای از حوادث واقعی یا خیالی استکه بهصورت یکپارچه درکنارهم قرار میگیرند تا داستانی را شکل دهند. ساختارگرایان دراین حوزه بهدنبال کشف روابط علت و معلول بین این حوادث هستند و از ساختارهای روایتی برای تجزیهوتحلیل ادبیات بهره میگیرند. بهعنوان مثال، در آثار تراژیک بهمانند «شاهنامه»، یک ساختار روایتی تکرار میشود که درآن رویدادها با آغاز، میانه و پایان مشخص کنارهم قرار گرفته و انسجامی را شکل میدهند که به خواننده امکان درک مفاهیم عمیقتری از داستانها را میدهد. در معماری؛ نیز روایتشناسی بهشکل خاصی مطرح میشود و فضاها بهعنوان عناصر روایتی دیده میشوند که با حرکت و تجربه انسانها درطول زمان معنا پیدا میکنند. معماری و ادبیات هر2 از ابزارهایی استفاده میکنند که بااستفادهاز آنها، جهانهای جدیدی ساخته میشود. فضاهای معماری بهمنظور «متنهای روایی»، تعریف میشوند که مخاطب در تعامل با آنها، داستانی را تجربه میکند. دراین فرایند، فضاها تنها محیطهای فیزیکی نیستند بلکه ازطریق روایت فضایی، امکان شناخت کامل از محیط را برای مخاطب فراهم میکنند. در نظریهپردازی؛ روایت، مفاهیم کلیدی بهمثابۀ توالی رخدادها، رابطۀ علت و معلولی و ساختارهای فضایی بررسی میشوند. بهعنوان مثال، معماری ایرانی با بهرهگیری از مفاهیم روایتی، فضاهایی را خلق میکند که هم تعامل انسان با طبیعت و هم مفهوم زیباییشناسی را درخود جای میدهد. باغایرانی نمونهای استکه درآن ساختارهای روایتی بهوضوح دیده میشود، چراکه این فضاها بهگونهای طراحی شدهاند که داستانی دربارۀ تعامل بین انسان و طبیعت را بازگو کنند. بهاین ترتیب، روایتشناسی در هریک ازاین حوزهها به شناخت عمیقتری از ساختارهای معنا کمک میکند (ابوطالب، 1398: 6-4).
| |
|
|
شکل1: دیاگرام تطبیقی تبلور فرهنگ در خوانش ساختار روایی در معماری باغایرانی و داستانهای تراژیک شاهنامۀ فردوسی-(مأخذ: ابوطالب، 1398)
2-2- پیشینۀ پژوهش
باب وارسی پیشینۀ پژوهش حاضر، میتوان منابع تحقیقاتی موردتبیین مرتبطبا تحلیل ساختار معنایی مشترک روایتهای شاهنامۀ فردوسی و معماری باغایرانی را با مطالعاتی که براساس اجتماع نظریۀ کُنشگر محور گرماس انجام شدهاند، شناسایی و تحلیل کرد. این تحلیلها نشاندهندۀ توجۀ عمیق محققان به پیوندهای نهفته میان متون ادبی و هنرهای بصری در تبیین مطالعات اجتماعی فرهنگایرانی است. بهطورمشخص، دراین بخش بهبرخی از پژوهشهای انجامگرفته پرداخته شده است. برای دسترسی به مطالعات بررسیشده و درک جامعتر از ارتباطات میان این 2پدیده، یک برآیند حاصل از پژوهشهای پیشین، برپایۀ (جدول 2)، ارائه شده استکه نتایج آن با پژوهش حاضر مقایسه گردیده است.
حسین پروین7 و حشمتالله متدین8 (1401)؛ در پژوهش خود باعنوان «خوانش باغایرانی در مینیاتور، باتأکیدبر مینیاتورهای شاهنامۀ بایسنقری»؛ بهبررسی تأثیرات باغسازی ایرانی بر هنر مینیاتور پرداختهاند کمااینکه این تحقیق بر اهمیت باغسازی بهعنوان یکیاز نمودهای هنری و فرهنگی در ایران تأکید میکند و نشان میدهد که این هنر از دوران پیشاز اسلام تا دوران اسلامی ادامه داشته و بهتکامل رسیده است. بهطورخاص، آنان به چگونگی تجلی باغایرانی در مینیاتورهای شاهنامۀ بایسنقری پرداختهاند. این انتخاب بهدلیل ارتباط عمیق این مینیاتورها با شاهنامۀ فردوسی، تصویرگری آنها دریک دورۀ زمانی مشخص و همچنین یکنواختی در ترسیم و در دسترسبودن مجموعه صورت گرفته است. یافتههای این پژوهش بهویژه بر نقش هنرمند نگارگر در ارائۀ برداشت خاص از باغایرانی تأکید دارند. تحلیلها نشان میدهند که هنرمند در مینیاتورها، عناصر باغ را بهطور گزینشی و باتوجهبه جزئیات دقیق و فضای کلی باغ بهتصویر کشیده است. بدینسان، مینیاتور بهعنوان نمایشی از باغایرانی، بهنوعی گزینش و بازنمایی عناصر طبیعت محسوب میشود که بهدقت و هنرمندانه دراین آثار بهتصویر درآمده است (پروین، متدین، 1401: 19-6). فضلالله حسنوند9 در پژوهش خود بهاتفاق آراء باعنوان «ارتباط اجتماعی خردمندانه؛ بازتعریف مفهوم ارتباط در فرهنگایرانی مبتنیبر شاهنامۀ فردوسی»؛ بهتحلیل و بازتعریف مفهوم ارتباط در فرهنگایرانی براساس شاهنامۀ فردوسی پرداخته شده است. این نگرش بهطور بنیادی و با رویکرد کیفی مبتنیبر روش دادهبنیاد انجام شده و هدف آن بازتعریف مفهوم ارتباط اجتماعی خردمندانه است. دراین پژوهش، بیتهای شاهنامۀ فردوسی بهعنوان واحد تحلیل انتخاب شدند و اعتبار الگوی طراحی شده ازطریق نمونهگیری هدفمند و نظر صاحبنظران و پژوهشگران تأیید گردیده شده است. یافتههای تحقیق نشان میدهند که ارتباط اجتماعی خردمندانه در شاهنامۀ فردوسی شامل 7خرده مؤلفۀ اصلی است: 1. همزیستی مسالمتآمیز با دیگران، 2. گفتار سازنده و اثربخش در ارتباطات بین فردی، 3. ارتباط رشدگرا و متعادل با افراد نیک، 4. درک ارزشها و جایگاه خانواده، 5. کمکرسانی و کمکطلبی زبانی و عملی، 6. شجاعت و جراتمندی در بیان نظر و عمل درست، و 7. دغدغهمندی و آگاهی اجتماعی. درنتیجه، پژوهش حاکیاز آن استکه بهمنظور توسعۀ ابزارهای معتبر و بستههای آموزشی برای مهارتهای ارتباط خردمندانه، تمرکزبر ابعاد شناساییشده دراین مطالعه موردتوجه قرار گیرد (حسنوند و دیگران1401: 36-25). محمدعلی محمودی10 و فاطمه ثواب11 در کتاب خود باعنوان «ساختار روایی و معنایی متون ادبی (نشانهشناسی روایی گریماس)»؛ بهوارسی ساختارهای روایی و معنایی متون ادبی بااستفادهاز روشهای نشانهشناسی گریماس نگریستهاند. آنان با تحلیل این ساختارها، توانستند بهدرک عمیقتری از معانی و روایات درون متون ادبی دستیابند. آنها تلاش میکنند تا با تبیین نظریههای نشانهشناسی، روابط پیچیده میان عناصر مختلف داستانی و معنایی را شناسایی کرده و تأثیرات آنها بر کلیت متن را تحلیل کنند. نتایج این تحقیق نشان میدهد که نشانهشناسی گریماس بهعنوان یک ابزار تحلیلی مؤثر، میتواند به کشف لایههای پنهان معنا و روایات در متون ادبی کمک کند. آنان براین باورند که استفادهاز این رویکرد میتواند بهفهم بهتری از ساختارهای روایی و معنایی در ادبیات منجر شود و نشان میدهد که چگونه عناصر مختلف داستانی و معنایی با یکدیگر تعامل دارند و تأثیرات متقابل آنها چگونه به شکلگیری معنای کلی متن کمک میکند (محمودی، ثواب، 1401: 124-18). الهام سعادت12 و محسن محمدیفشارکی13 درمطالعۀ خود باعنوان «واکاوی مفهوم انسانشناسانۀ وطن در شاهنامه (براساس تحلیل ساختارهای مکان)»؛ بهتفتیش مفهوم وطن ازمنظر انسانشناسی پرداختهاند. این تحقیق تأکید میکند که پناهگاه یکیاز کهنالگوهای بنیادین بشر استکه در مفهوم وطن تجلی مییابد و بهعنوان کالبدی برای ظهور جهانبینی و ساختار اجتماعی مردمان با ویژگیهای فرهنگی، سیاسی، زبانی و تاریخی مشترک عمل میکند. بهطورویژه آنان بهتحلیل 2مؤلفۀ اصلی برای تعریف وطن پرداختهاند: 1. اصالت مرز و 2. آنچه درون مرزها، قرار دارد. این 2مؤلفه بهمثابۀ؛ زمین، حکومت، و دشمن هستند که هرکدام بهنوبۀ خود در شکلگیری مفهوم وطن سهم دارند و بسته به الگوی هر دوران تاریخی، اهمیت متفاوتی پیدا میکنند. در شاهنامه، ایران و ایرانشهر بهعنوان وطنهای اصلی مطرح شدهاند، اما آمیختگی مکانهای واقعی و فراواقعی، حکومتهای اسطورهای و تاریخی و دشمنان مختلف، تشخیص دقیق مفهوم وطن را پیچیده میکند. مکان بهعنوان مهمترین مؤلفه برای تعریف وطن درنظر گرفته شده است. این پژوهش با تقسیمبندی، توصیف و تحلیل مکانهای شاهنامه، بهاین نتیجه میرسد که وطن در شاهنامه، مفهومی ذهنی و جمعی استکه شامل حوزهای تمدنی میشود. بهبیانی، وطن به مجموعهای از شهرها و مردمان اطلاق میشود که بایکدیگر در اجتماع ارتباط دارند و تحتنظر یک حکومت مرکزی قدرتمند که از آسیبهای دشمنان محافظت میکند، قرار دارند (سعادت، محمدیفشارکی، 1399: 177-155). حسین سلطانزاده14 در کتاب خود باعنوان «معماری و شهرسازی ایران به روایت شاهنامۀ فردوسی»؛ بهموشکافی معماری و شهرسازی دوران پیشاز اسلام براساس شاهنامه پرداخته است. وی، بیان میکند که معماری - هنری است تحتتأثیر عوامل مختلفی ازجمله: اقلیم، جغرافیا، مصالح و فرهنگ قرار دارد و شکلگیری هر فضای معماری بهاین عوامل وابسته است. بهطورخاص سلطانزاده، بهبررسی مفهوم «فرهنگ معماری»، پرداخته و تأکید میکند که این فرهنگ، ریشه در تاریخ سرزمین دارد و درطول زمان بهطورمشخص تجلی یافته است. او همچنین بهاهمیت طرح 4ایوانی در معماری ایرانی اشاره کرده و بررسی میکند که چگونه این طرح در بناهای مختلف بهکار رفته است. وی منابع معماری ایرانی را به 2دسته تقسیم میکند: 1. بناهای برجای مانده و 2. متون ادبی، تاریخی و سفرنامهها. بهدلیل محدودیت منابع مادی، شاهنامۀ فردوسی بهعنوان منبع مهم و معتبر برای بررسی معماری پیشاز اسلام معرفی میشود. و نیز به تحلیل واژههای معماری در شاهنامه بهمانند آبگیر، آتشکده، و ایوان و همچنین بهچگونگی استفادهاز فضاهایی چون باغها و کاخها دراین اثر پرداخته است. وی برآن باور استکه شاهنامه اطلاعات مفیدی دربارۀ معماری و شهرسازی دوران پیشاز اسلام ارائه میدهد و میتواند بهدرک بهتر روند توسعۀ معماری ایرانی در دورههای بعدی کمک کند (سلطانزاده، 1396: 105-65).
جدول 2: مقایسۀ مطالعات پیشین منطبقبر پژوهش حاضر-(مأخذ: استنباط نگارندگان، 1403)
محققان حوزۀ مطالعه | برآیند نتایج در پژوهش حاضر |
حسین پروین و حشمتالله متدین کلمات کلیدی تجلی باغایرانی در مینیاتور-تأثیر باغسازی ایرانی بر نگارگری-تصویرگری شاهنامه بایسنقری | پژوهش پروین و متدین، میتواند به فراهمآوری زمینههای عملی و تحلیلی برای مقالۀ حاضر کمک کند و تحلیلهای معنایی و اجتماعی مربوطبه باغایرانی و شاهنامه را از جنبههای هنری و فرهنگی غنیتر کند. |
فضلالله حسنوند و دیگران کلمات کلیدی ارتباط اجتماعی خردمندانه-شاهنامۀ، فردوسی-تحلیل کیفی دادهبنیاد | واکاوی حسنوند و دیگران، میتواند به مسیر پژوهش حاضر درمورد ساختار معنایی شاهنامه و باغایرانی کمک کند. با فراهمآوردن درک عمیقتری از ابعاد اجتماعی و فرهنگی شاهنامه، که به تحلیل تعاملات فرهنگی و معنایی میان روایتهای شاهنامه و طراحی باغها افزوده میشود. |
محمدعلی محمودی و فاطمه ثواب کلمات کلیدی نشانهشناسی گریماس-ساختار روایی-تحلیل معنایی | برآیند محمودی و ثواب، دربارۀ نشانهشناسی گریماس میتواند در واکاوی موردتبیین با ارائۀ ابزارهای تحلیلی برای بررسی ساختار معنایی و روایی میان شاهنامۀ فردوسی و باغایرانی مؤثر واقع گردد. این رویکرد میتواند به کشف لایههای معنایی و تعاملات پیچیده میان عناصر مختلف در هر2 متن کمک کرده و تحلیل جامعتری از ارتباطات فرهنگی و اجتماعی را ممکن سازد. |
الهام سعادت و محسن محمدیفشارکی کلمات کلیدی مفهوم وطن-ساختارهای مکان-شاهنامۀ فردوسی | تفحص سعادت و محمدیفشارکی، دربارۀ مفهوم وطن در شاهنامه میتواند به جستار حاضر با ارائۀ بینشهایی دربارۀ نقش مکان و مفهوم وطن در روایتهای شاهنامه و باغهای ایرانی مطلوب عمل نماید. تحلیلهای آنان از مؤلفههای مکان و وطن میتواند بهدرک بهتر تعاملات معنایی و ساختاری میان این2 زمینه کمک کرده و به تحلیل جامعتر از ابعاد فرهنگی و اجتماعی در چارچوب نظریۀ گرماس افزوده شود. |
حسین سلطانزاده کلمات کلیدی معماری و شهرسازی-شاهنامۀ فردوسی-فرهنگ معماری | مطالعۀ سلطانزاده، بهمثابۀ ارائۀ تحلیلهای دقیق از معماری و طراحی فضاها در شاهنامه میتواند ثمربخش باشد. این تحلیلها بهدرک عمیقتری از مفاهیم فضایی و فرهنگی در روایتهای شاهنامه و باغهای ایرانی بااستفادهاز نظریۀ گرماس کمک میکند. |
3- روشپژوهش
شیوۀ مطالعاتی پژوهش حاضر از نوع روشتحقیق توصیفی-تحلیلی، بهرهمند است و بهبررسی ساختار معنایی مشترک روایتهای شاهنامۀ فردوسی و باغایرانی باتأکیدبر نظریۀ گرماس میپردازد. این تحقیق بااستفادهاز 2پارادایم عمدۀ کیفی و کمی انجام شده است. در بخش کیفی؛ تحقیق بهتحلیل عمیق و توصیفی متنهای شاهنامه و باغایرانی میپردازد. دادهها ازطریق مطالعه و تحلیل منابع کتابخانهای جمعآوری شده و بااستفادهاز روشهای تحلیل محتوای کیفی بهبررسی ابعاد معنایی، فرهنگی و اجتماعی این متون پرداخته شده است. این بخش بهدرک عمیقتری از ساختار معنایی مشترک و روابط فرهنگی میان 2متن کمک کرده و با تبیین نظریۀ گرماس، ساختارهای معنایی و مفاهیم فرهنگی بررسی شدهاند. در بخش کیفی؛ دادههای مربوطبه ساختارهای معنایی و فرهنگی بابهکارگیری ازروشهای آماری تحلیل شدهاند. این تحلیلها به شناسایی الگوها، روابط و روندهای آماری میان دادههای جمعآوریشده پرداخته و نتایج کمّی به تأیید و تقویت یافتههای کیفی کمک کردهاند. این بخش به ارزیابی دقیق و مقایسۀ دادهها بهمنظور تقویت درک ساختار معنایی مشترک و بررسی صحت نتایج کیفی پرداخته است. بهطورکلی، این پژوهش با ترکیب رویکردهای کیفی و کمی بهبررسی و تحلیل ساختار معنایی مشترک میان روایتهای شاهنامه و باغایرانی پرداخته و بااستفادهاز تحلیلهای جامع، بهدرک بهتر ابعاد اجتماعی و فرهنگی این متون کمک کرده است. بهمنظور درک بیشتر میتوان برپایۀ (شکل 2)، فرایند مسیر پژوهش را مدنظر داشت.
شکل 2: مسیر روشپژوهش حاضر-(مأخذ: نگارندگان، 1403)
4- یافتههای پژوهش
1-4- بررسی تقابلهای 2گانه در ساختارهای روایی شاهنامه و باغایرانی
تقابلهای 2گانه بهعنوان آغازههای پایه در روایتهای شاهنامه و طراحی باغایرانی، نقش مهمی در بیان مفاهیم پیچیدۀ فرهنگی و فلسفی دارند. در شاهنامه، این تقابلها همچون نبردهای میان خیروشر، نوروتاریکی، زندگیومرگ، بهعنوان محور اصلی روایت عمل میکنند و به داستانها عمقومعنا میبخشند. این تقابلها اغلب در قالب مبارزات قهرمانان با نیروهای شیطانی یا طبیعتهای سرکش تجلی مییابند و بهتبلور مفاهیم اخلاقی و انسانی کمک میکنند. در باغایرانی، تقابلهای 2گانه بهصورت طراحیهای هندسی و فضایی ظاهر میشوند که هماهنگی و تعادل میان عناصر مختلف را بهنمایش میگذارند. برای نمونه، تقارن میان فضای سبز و معماری، یا جریان آب و درختان، نشاندهندۀ تضاد و درعینحال تکامل میان طبیعت و فرهنگ است. این تقابلها در طراحی باغ، حس آرامش و تعادل را القاء میکنند و نمادی از تلاش برای ایجاد هماهنگی در دل تضادها هستند. این تقابلها همچنین در هر2 اثر بهعنوان ابزاری برای تفسیر و فهم جهان عمل میکنند. در شاهنامه، تقابلهای 2گانه به خواننده کمک میکنند تا مبارزات درونی و بیرونی قهرمانان را درک کند و به جستوجوی معنای عمیقتری در روایات بپردازد. در باغایرانی، این تقابلها به بازدیدکنندگان کمک میکنند تا ازطریق تجربۀ فضایی، بهدرک بهتر از طبیعت و تعاملات پیچیده میان عناصر مختلف آن برسند.
2-4- نقش الگوهای قهرمانی در انتقال ارزشهای فرهنگی
الگوهای قهرمانی در شاهنامۀ و باغایرانی بهعنوان نمادهایی از ارزشها و فضایل فرهنگی، نقش کلیدی در حفظ و انتقال این ارزشها به نسلهای بعدی ایفاء میکنند. در شاهنامه، قهرمانانی بهمانند رستم، سهراب و کیخسرو بهسان تجسمات آرمانی فضایل انسانی بهمثابۀ شجاعت، وفاداری و عدالت بهتصویر کشیده میشوند. این شخصیتها نهتنها در داستانها بلکه در ذهنیت فرهنگی ایرانیان جایگاه ویژهای دارند و بهجهت الگوهای اخلاقی برای جامعه عمل میکنند. باغایرانی، هرچند بهصورت غیرمستقیم، بازتابدهندۀ همان ارزشها و الگوهای قهرمانی است. طراحی باغها اغلب با نمادهایی که به قهرمانان و داستانهای شاهنامه اشاره دارند، آمیخته شده است. این نمادها میتوانند بهشکل محورهای معمارانه، نقوش فرشهای کاشتهشده، یا حتی ترکیببندی فضاهای سبز و حوضها ظاهر شوند. بهاینترتیب، بازدیدکنندگان باغ بهطور ناخودآگاه با ارزشهای قهرمانی و فرهنگی که شاهنامه ترویج میکند، ارتباط برقرار میکنند. نقش این الگوهای قهرمانی در هر2 اثر، انتقال یک پیوستار فرهنگی و اخلاقی به نسلهای بعدی است. درحالیکه شاهنامه این ارزشها را ازطریق روایتهای ادبی و داستانهای حماسی منتقل میکند، باغایرانی با خلق فضاهایی که این مفاهیم را بهصورت بصری و فضایی بازتاب میدهند، این روند را تکمیل میکند. این همافزایی میان ادبیات و معماری، به تقویت و تثبیت هویتفرهنگی ایرانیان کمک میکند.
3-4- بازنمایی طبیعت در شاهنامه و باغایرانی
بازنمایی طبیعت در شاهنامه و باغایرانی، نهتنها بهسان یک عنصر زیباییشناسانه، بلکه بهعنوان نمادی از مفاهیم عمیقتر فرهنگی و فلسفی در فرهنگایرانی محسوب میشود. در شاهنامه، طبیعت بهعنوان یک نیروی زنده و فعال در جهان داستانی عمل میکند. بسیاری از روایتها و رویدادهای مهم در شاهنامه در پسزمینهای طبیعی رخ میدهند که بهمانند بستری برای نمایش قهرمانیها و تحولات داستانی عمل میکند. از سوی دگر، باغایرانی تلاشی است برای ایجاد یک نسخۀ کوچک از طبیعت ایدهآل، که درآن عناصر طبیعی ازجمله: آب، گیاهان و سنگها بهطور هنرمندانهای ترکیب شدهاند تا یک فضای سپند و آرامشبخش ایجاد شود. این باغها با بهرهگیری از اصول معماری و طراحی خاص، بهگونهای طراحی شدهاند که طبیعت را نه بهعنوان یک عنصر وحشی و غیرقابلکنترل، بلکه بهسبب فضایی قابلمدیریت و هماهنگ با فرهنگ انسانی بهنمایش میگذارند. در هر2 اثر، طبیعت همچون یک عنصر فرهنگی بازتابدهندۀ ارتباط انسان با جهان اطرافش است. در شاهنامه، طبیعت بهعنوان عنصری متعادلکننده در داستانها حضور دارد که میتواند هم یاریگر و هم تهدیدکننده باشد. در باغایرانی، طبیعت شبیه یک بخش از طراحی معماری، نشاندهندۀ تلاش انسان برای ایجاد هماهنگی و تعادل با محیط اطرافش است. این بازنماییهای متفاوت اما مکمل، نشاندهندۀ نقش مهم طبیعت در فرهنگ و هنر ایرانی هستند.
4-4- تحلیل ساختارهای معنایی مشترک در شاهنامه و باغایرانی
ساختارهای معنایی مشترک میان شاهنامه و باغایرانی نشاندهندۀ وجود ارتباطات عمیق فرهنگی میان این 2عنصر برجستۀ هنر و ادبیات ایرانی است. این ساختارها بهوسیلۀ استفادهاز نمادها، الگوهای روایتی و تصاویر بصری در هر2 اثر بهخوبی قابل مشاهده هستند. یکیاز این ساختارهای معنایی، تأکیدبر مفاهیم چون: عدالت، عشق و مرگ است که بهصورت نمادین و داستانی در شاهنامه و بهصورت طراحیهای فضایی و نمادهای معمارانه در باغایرانی متبلور میشوند. در شاهنامه، این ساختارهای معنایی ازطریق داستانهای پیچیده و شخصیتهای چندبعدی ایجاد میشوند که مفاهیم اخلاقی، اجتماعی و فلسفی را به مخاطب منتقل میکنند. این داستانها، ازطریق بهکاربست نمادها و الگوهای تکرار شونده، بهعنوان یک کد فرهنگی عمل میکنند که به مخاطبان ایرانی اجازه میدهند تا بهصورت مشترک با معانی و پیامهای عمیقتر در ارتباط باشند. باغایرانی نیز با بهرهگیری از همین ساختارهای معنایی، فضاهایی را خلق میکند که بهطور غیرمستقیم بازتابدهندۀ همان مفاهیم موجود در شاهنامه هستند. برای نمونه، محورهای اصلی باغها و استفاده از تقارن، بهنوعی بازتابدهندۀ تلاش برای ایجاد عدالت و تعادل در جهان است. همچنین، استفادهاز آب و گیاهان بهعنوان عناصر حیاتی باغ، بهبیان مفاهیم مرتبطبا زندگی و تجدید حیات میپردازد. این همپوشانی معنایی، نشاندهندۀ تعامل عمیق میان ادبیات و معماری در فرهنگایرانی است.
5-4- نقش باغایرانی و شاهنامه در تقویت هویتملی
شاهنامه و باغایرانی تمثیلی متمایز از فرهنگایرانی، نقش مهمی در تقویت و حفظ هویتملی ایرانیان ایفاء میکنند. شاهنامه با روایت داستانهای حماسی و ملی، هویت ایرانی را دربرابر تغییرات اجتماعی و تاریخی محافظت کرده است. این اثر ادبی با تجسم ایدهآلهای فرهنگی و اخلاقی ایرانیان، بهآنها امکان میدهد تا هویت خودرا دربرابر تهدیدات و تحولات مختلف حفظ کنند. باغایرانی نیز بهعنوان یک فضای نمادین و هنری، نقشی مشابه در حفظ هویتفرهنگی ایفاء میکند. طراحیهای بیهمتای این باغها، که از اصول معماری و هنری ویژهای پیروی میکنند، بازتابدهندۀ فرهنگ و تاریخ ایران هستند. باغایرانی بهعنوان فضایی که تعادل میان طبیعت و معماری را بهنمایش میگذارد، بهیک نماد فرهنگی تبدیل شده است که همچنان مورداحترام و توجه قرار دارد. این2 اثر، با همافزایی میان روایتهای حماسی و طراحیهای فضایی، بهطور مشترک به تقویت و تثبیت هویتملی ایرانیان کمک کردهاند. شاهنامه باتأکیدبر داستانهای قهرمانی و ارزشهای اخلاقی و بهطورخاص، باغایرانی با ایجاد فضاهایی که این مفاهیم را بهصورت بصری و فضایی تجسم میبخشند، هر2 به تداوم هویتفرهنگی ایرانیان درطول تاریخ یاری رساندهاند.
6-4- تحلیل تطبیقی بینشهای اسطورهای در شاهنامه و باغایرانی
در شاهنامه، اسطورهها و داستانهای حماسی بهعنوان پایهای برای بسیاری از مفاهیم و ارزشهای فرهنگی استفاده میشوند. این اسطورهها نهتنها بهشکل روایتهای داستانی، بلکه منظری از نمادهایی قدرت، شجاعت،و خرد، در خدمت بیان ایدهآلهای فرهنگی ایرانیان قرار میگیرند. هر داستان و شخصیت اسطورهای در شاهنامه دارای لایههای متعددی از معناست که به تفسیر و فهم عمیقتر فرهنگایرانی کمک میکند. باغایرانی نیز از این بینشهای اسطورهای بهرهبرداری میکند، اما بهشیوهای غیرمستقیمتر. طراحی باغایرانی، که بهشدت تحتتأثیر نمادگرایی و فلسفههای اسطورهای ایرانی قرار دارد، محیطی را خلق میکند که بازدیدکننده را به تأمل درمورد جایگاه انسان در جهان و ارتباط او با نیروهای طبیعی و فوقطبیعی دعوت میکند. برای نمونه، عناصر طبیعی بهمانند آب، درختان و کوهها در طراحی باغها بهگونهای بهکار گرفته میشوند که بازتابدهندۀ مفاهیم اسطورهای بهمثابۀ جاودانگی، تولد دوباره و پیوند میان انسان و طبیعت باشند. این بینشهای اسطورهای در هر2 اثر، بهعنوان ابزاری برای بازتاب و تقویت هویتفرهنگی ایرانیان عمل میکنند. درحالیکه شاهنامه بهطور ستقیم ازطریق داستانهای اسطورهای این مفاهیم را منتقل میکند، باغایرانی ازطریق تجربۀ فضایی و نمادین، بازدیدکنندگان را بهدرک عمیقتری از این مفاهیم دعوت میکند. این تعامل و همافزایی میان شاهنامه و باغایرانی، نشاندهندۀ یک درک مشترک از جهان و جایگاه انسان درآن استکه درطول قرون به حفظ و تقویت هویتملی ایرانیان کمک کرده است.
7-4- بررسی ارتباط معماری باغایرانی با مفاهیم اسطورهای و روایات شاهنامه
معماری باغایرانی بهطور عمیقی با مفاهیم اسطورهای و روایات شاهنامه درهم آمیخته است. باغایرانی با طراحیهای بیهمتا و تبیین نمادهای طبیعی، تلاش میکند تا یک فضای سپند و اسطورهای را بازآفرینی کند. این طراحیها، که اغلب مبتنیبر تقارن و هندسۀ مقدس هستند، بازتابدهندۀ مفاهیم اسطورهای بهمانند نظم کیهانی، تعادل میان نیروهای متضاد و بازتاب بهشت برروی زمین میباشند. روایات شاهنامه، که اغلب در بسترهای طبیعی بهسان کوهها، جنگلها و رودخانهها رخ میدهند، در طراحی باغایرانی بازتاب یافتهاند. برای نمونه، عناصر آب و گیاهان در باغها میتوانند بهنوعی بازتابدهندۀ روایتهای مرتبطبا زندگیومرگ و همچنین مبارزات میان خیروشر باشند که در شاهنامه بهطور گستردهای موردبحث قرار گرفتهاند. این بازتابها بهگونهای انجام میشوند که هر بخش از باغ بهیک سمبول یا داستان اسطورهای اشاره دارد. معماری باغایرانی همچنین تلاش میکند تا ازطریق فضاسازیهای خاص و تبیین عناصر طبیعی، بازدیدکننده را بهنوعی تجربۀ معنوی دعوت کند که درآن بتواند بهدرک عمیقتری از مفاهیم اسطورهای و فرهنگی دست یابد. بدینسان؛ باغایرانی بهعنوان یک فضای معمارانه، نهتنها بازتابدهندۀ مفاهیم اسطورهای است، بلکه بهطور فعالی در بازآفرینی این مفاهیم و تقویت ارتباطات فرهنگی نقش دارد.
1-7-4-تبیین گهنالگو (اسطورهشناسی)؛ در معماری باغایرانی
کهنالگو یا اسطورۀ باغ در تمدنها و فرهنگهای مختلف همواره جایگاهی ویژه و محوری داشته است. باغ بهعنوان فضایی ساختهشده توسط انسان که طبیعت را بهنظم درمیآورد، از گذشتههای دور نمادی از بهشت، آسایش و پیوند با عناصر طبیعی بوده است. در فرهنگ ایرانی نیز باغ بهمنظور عنصری نمادین، همواره جلوهای از آرمانشهر و بهشت زمینی بوده است. ایرانیان باستان باغهای خودرا نهتنها برای بهرهوری از طبیعت بلکه بهعنوان بازتابی از کمال و هماهنگی میان انسان و جهان پیرامونشان میساختند. یکیاز ویژگیهای اصلی کهنالگوی باغایرانی، تقارن و نظم است. این نظم هندسی بازتابی از تلاش انسان برای ایجاد تعادل میان دنیای مادی و معنوی بود. در طراحی این باغها، از تقارنهای 4بخشی استفاده میشد که نشاندهندۀ 4عنصر اساسی طبیعت: آب، خاک، هوا و آتش بود. این تقسیمبندی فضایی، همزمان نشاندهندۀ تلاشی برای بازتاب کمال و وحدت بود که در ادیان و فلسفههای مختلف نیز ریشه داشت. علاوهبراین، عنصر آب بهعنوان نماد زندگی و باروری در باغایرانی جایگاه ویژهای داشت. جریانهای آب در باغها نهتنها زیبایی طبیعی را بهوجود میآورد بلکه نمادی از جریان زندگی و پیوندی میان جهانهای مادی و معنوی بود. در برخی فرهنگها، باغ بهسان دروازهای به عالم بالا نیز تلقی میشد، جاییکه انسان میتوانست درآن به آرامش و رضایت برسد (یمینی، علیمحمدی، بذرافکن، 1399: 28-17). وجوه کهنالگوی باغایرانی، در زمینۀ فرهنگ و معماری ایرانی، بهعنوان نمادی از هماهنگی و رابطۀ ایدهآل بین انسان و طبیعت مطرح میشود. این باغها نهتنها مکانی زیبا برای آرامش و تفریح هستند، بلکه بهعنوان بازتابی از نظم کیهانی و ارتباط انسان با جهان هستی عمل میکنند. در باغهای ایرانی عناصر نمادینی بهمانند آب (نمایانگر زندگی)، گیاهان (نشانه رشد و زایش) و الگوهای هندسی منظم (نمایانگر تعادل و هماهنگی)، بهکار رفته است. ساختار این باغها معمولاً بهصورت «4باغ»، طراحی میشود، بهگونهای که فضا به 4بخش تقسیم میگردد و این 4بخش نمادی از 4عنصر اصلی طبیعت یا 4فصل سال است. بهطورمشخص، این الگو در معماری ایرانی بهصورت مدولار دیده میشود و نشاندهندۀ پیوند عمیق میان مفاهیم مادی و معنوی در فرهنگ و هنر ایرانی است (یمینی، علیمحمدی، بذرافکن، 1401: 16-5).
2-7-4- کهنالگو و روایاتشناسی تاریخی باغهای اسطورهای
باغهای اسطورهای همواره نقشی برجسته در فرهنگهای کهن ایفاء کردهاند و بهسان نمادی از بهشت و نظم کیهانی در بسیاری از اسطورهها و روایتهای فرهنگی ظاهر شدهاند. این باغها در باورهای اسطورهای، محلی برای تجلی پیوند میان زمین و آسمان، انسان و خداوند و نماد هماهنگی میان طبیعت و فرهنگ هستند. از کهنالگوهای اصلی باغ در اسطورهها میتوان به باغهای عدن، ارم و الحمراء اشاره کرد که هرکدام نماد بهشتی گمشده یا وعدهای الهی هستند. معماری این باغها غالباً شامل: عناصر سمبلیک و نمادینی بوده استکه مفهوم توازن و جاودانگی را القاء میکردند. این ویژگیها همگی بهنوعی بیانگر تلاش انسان برای دستیابی بهیک حالت ایدهآل و بازنمایی از بهشت گمشده هستند. در روایاتشناسی باغهای اسطورهای، باغها نهتنها بهجهت فضایی فیزیکی بلکه بهسان عرصهای نمادین برای بیان پیچیدگیهای زندگی و مرگ، فنا و بقاء تلقی میشوند. ازطریق عناصر باغ بهمانند آب، درخت، مسیرها و ساختارهای فضایی، اسطورههای مرتبطبا تولد، مرگ و بازگشت به زندگی بازگو میشوند. این کهنالگوهای باغها بهعنوان الگویی ماندگار در بسیاری از فرهنگهای باستانی حضور داشتهاند و نقش مهمی در شکلدهی به فضاهای شهری و معماری آن دوران ایفاء کردهاند (اصغرزاده، 1401). ازمنظر روایاتشناسی، باغهای اسطورهای همچنین بهعنوان تجلی یک کهنالگو از جهان آرمانی دیده میشوند. آنها نمادی از نظم کیهانی و تعادل میان نیروهای متضاد طبیعت و فرهنگ هستند. این ویژگیها بهویژه در دورانهای مختلف و ازجمله در باغهای دوران اسلامی، به شکلگیری نوع خاصی از معماری منجر شد که ترکیبی از عناصر طبیعی و معنوی را درکنارهم بهنمایش میگذاشت و این سنت در معماری معاصر نیز بهشیوههای مختلفی بازتاب پیدا کرده است (محمدی، اصغرزاده، 1396: 80-71). برای ارائۀ تدقیقنهایی یافتههای پژوهش، میتوان برپایۀ (شکل 3)، موارد موردواکاوی را با تبیین ژرف و سازماندهی شده ارائه داد. بهطورمشخص این شکل، بینشهای اصلی را درارتباطبا تقابلهای 2گانه، الگوهای قهرمانی، بازنمایی طبیعت، ساختارهای معنایی، تقویت هویتملی، بینشهای اسطورهای و ارتباط معماری باغایرانی با مفاهیم اسطورهای و شاهنامه را بازنمایی میکند.
برآیند یافتههای کلیدی تبیین |
|
شکل3: تدقیقنهایی یافتههای پژوهش حاضر-(مأخذ: نگارندگان، 1403)
5- بحث
بهطورخاص دراین پژوهش، تحلیل ساختارهای روایی شاهنامه و باغایرانی بااستفادهاز نظریۀ کُنشگر-(ان)، گرماس نشان داد که این2 اثر، بهرغم تفاوتهای ظاهری، ساختارهای روایی مشابهی را بهکار میگیرند. براساس نظریۀ گرماس، میتوان شاهنامه و باغایرانی را بهعنوان روایتهایی دانستکه در آنها کُنشگران مختلفی در تعامل بایکدیگر برای دستیابی به اهداف مشخصی عمل میکنند. دراین چارچوب، شاهنامه بهعنوان یک حماسۀ ملی، از کُنشگرانی نظیر: قهرمان (همچون رستم)، ضدکنشگر (همچون دیوها و نیروهای شیطانی)، و یاریگران (همچون سیمرغ)، بهره میبرد. این کُنشگران در تعامل بایکدیگر، بهخلق داستانهایی میپردازند که هویتفرهنگی و ارزشهای ملی را تقویت میکنند. -/- در بررسی تقابلهای 2گانه در شاهنامه و باغایرانی، میتوان از مفهوم تقابلهای کُنشگران استفاده کرد. بهعنوان نمونه، در شاهنامه، تقابل بین قهرمانان و ضدقهرمانان یکیاز ارکان اصلی روایت است. این تقابلها، که بهشکلی نمادین بین نیروهای خیروشر شکل میگیرد، در باغایرانی نیز بهصورت نمادین بازتاب یافته است. طراحیهای متقارن و هندسی باغها، که نشاندهندۀ تلاش برای ایجاد تعادل و هماهنگی میان نیروهای متضاد است، بهنوعی بیانگر همان تقابلهای 2گانه در ساختارهای روایی شاهنامه میباشد. این تقابلها نهتنها بهعنوان عناصر زیباییشناختی در باغهای ایرانی مورداستفاده قرار گرفتهاند، بلکه بهعنوان نمادی از فلسفۀ زندگی ایرانیان درارتباطبا طبیعت و فرهنگ نیز عمل میکنند. -/- نقش الگوهای قهرمانی در انتقال ارزشهای فرهنگی را نیز میتوان براساس نظریۀ گرماس تحلیل کرد. دراینراستا، قهرمانان شاهنامه، که بهعنوان کُنشگرانی فعال در مقابل ضدکُنشگران عمل میکنند، وظیفهای مهم در حفظ و انتقال ارزشهای فرهنگی برعهده دارند. این قهرمانان با انجام کنشهای قهرمانانه، همواره در تلاشند تا مانع از دستیابی ضدکُنشگران به اهداف شرورانه شوند و ارزشهای مثبت فرهنگی بهمانند شجاعت، وفاداری و عدالت را ترویج دهند. در باغایرانی نیز، این الگوهای قهرمانی بهطور غیرمستقیم در طراحی باغها حضور دارند. بهعنوان نمونه، طراحیهای خاصی که نمادهایی از قدرت و استقامت را درخود جای دادهاند، بهنوعی اشاره بههمان الگوهای قهرمانی دارند که در شاهنامه مطرح شدهاند. -/- بازنمایی طبیعت در شاهنامه و باغایرانی نیز ازمنظر نظریۀ گرماس قابلتحلیل است. دراین تحلیل، طبیعت بهعنوان یک کُنشگر در روایتها ظاهر میشود که با سایر کُنشگران (بهمانند انسانها، حیوانات و حتی نیروهای ماورایی)، در تعامل است. در شاهنامه، طبیعت گاه بهعنوان حامی قهرمانان عمل میکند و گاه بهعنوان چالشی که باید برآن غلبه کرد. در باغایرانی نیز، طبیعت بهعنوان یک کُنشگر کلیدی حضور دارد که با سایر عناصر معماری در تعامل است تا یک فضای معنوی و هماهنگ را ایجاد کند. این کُنشگران طبیعی در باغایرانی، همانند شاهنامه، به خلق یک تجربّ معنوی و فرهنگی میپردازند که درآن طبیعت و فرهنگ بهعنوان 2نیروی مکمل درکنار یکدیگر قرار میگیرند. -/- ساختارهای معنایی مشترک میان شاهنامه و باغایرانی نیز براساس نظریۀ گرماس نشان میدهند که این2 اثر ازیک چارچوب روایی مشابه استفاده میکنند. این ساختارها، که در قالب تقابلهای 2گانه، تعامل کُنشگران مختلف، و روایتهای پیچیده بازتاب مییابند، بهنوعی نشاندهندۀ یک زبان فرهنگی مشترک میان شاهنامه و باغایرانی هستند. این زبان مشترک، بهکمک نمادها و الگوهای معنایی مشابه، به تقویت هویتفرهنگی ایرانیان کمک میکند و نشان میدهد که چگونه این2 اثر، هریک بهنوبۀ خود، بهحفظ و تقویت فرهنگ ایرانی پرداختهاند. -/- درنهایت، ارتباط معماری باغایرانی با مفاهیم اسطورهای و روایات شاهنامه براساس نظریۀ گرماس میتواند بهعنوان یک تعامل پیچیده میان کُنشگران مختلف تحلیل شود. دراین تحلیل، عناصر مختلف باغایرانی (بهمانند آب، درختان، و فضاهای باز)، بهعنوان کُنشگران روایتی عمل میکنند که با مفاهیم اسطورهای و داستانهای شاهنامه در تعامل هستند. این تعاملات، که بهطور نمادین در طراحی و ساختار باغهای ایرانی بازتاب یافتهاند، بهنوعی بازآفرینی داستانهای شاهنامه دریک فضای معماری است. این فضاهای معماری نهتنها بهعنوان مکانهایی زیبا و آرامشبخش، بلکه بهعنوان عرصههایی برای تجربه و بازآفرینی مفاهیم فرهنگی و اسطورهای عمل میکنند. بهطورمشخص میتوان برپایۀ (شکل 4)، دیاگرام تصویری در تبیین بحث پژوهش میتوان مدنظر داشت.
|
|
|
|
| |
|
شکل 4: دیاگرام تصویری موردپژوهی حاضر-(نگارندگان، 1403)
6- نتیجهگیری
میتوان اذعان داشت این پژوهش با پژواک ژرف بهبررسی تطبیقی ساختارهای معنایی مشترک در روایتهای شاهنامۀ فردوسی و باغایرانی بااستفادهاز نظریۀ گرماس پرداخته است. تحلیلهای انجامشده نشان میدهد که هر2 اثر بهعنوان نمادهای برجستۀ فرهنگی ایران، دارای ساختارهای معنایی مشترکی هستند که این ساختارها نقش کلیدی در انتقال مفاهیم فرهنگی، هویتی و اسطورهای ایران ایفاء میکنند. ساختارهای معنایی موجود در شاهنامه و باغایرانی به نوعی منعکسکنندۀ تعاملات میان عناصر مختلف طبیعت، اسطوره و تاریخ هستند که درطول قرون مختلف بهسان بخش جداییناپذیر از فرهنگ ایرانی تداوم یافتهاند. دراین ساختارها، تقابلهای 2گانه بهمانند خیروشر، طبیعتوتمدن و همچنین الگوهای قهرمانی که در شاهنامه با شخصیتهای حماسی و در باغایرانی با طراحیهای متقارن و هندسی بازنمایی شدهاند، این تقابلها و الگوها درنهایت به شکلگیری هویتفرهنگی مشترک میان روایتهای ادبی و هنری ایران منجر شدهاند. علاوهبراین، نتایج پژوهش نشان میدهد که معماری باغایرانی بهعنوان یک فضای بازسازی شده از مفاهیم اسطورهای، توانسته است بهخوبی ارزشهای فرهنگی و اجتماعی نهفته در شاهنامه را تجسم بخشد. دراینراستا، تعامل میان کُنشگران (ازجمله: قهرمانان شاهنامه و بازدیدکنندگان باغ)، و ضدکُنشگران (بهمانند نیروهای شیطانی در شاهنامه و طبیعت مهارنشده در باغایرانی)، نقش مهمی در انتقال این ارزشها ایفاء میکند. در پاسخ به پرسشهای مطرح میتوان بیان نمود؛ نظریۀ گرماس با ارائۀ چارچوبی برای تحلیل روایت و ساختارهای معنایی، ابزارهای مؤثری برای شناسایی و تحلیل تقابلهای 2گانه، الگوهای قهرمانی و نمادپردازیهای طبیعی فراهم میکند. این ابزارها امکان مقایسۀ دقیق ساختارهای معنایی مشترک در شاهنامه و باغایرانی را مهیا کرده و بهفهم عمیقتر این2 اثر کمک میکنند.-/-ساختارهای معنایی مشترک در شاهنامه و باغایرانی، ازطریق ترکیب عناصر طبیعی، اسطورهای و تاریخی، نقش مهمی در انتقال ارزشها و باورهای فرهنگی ایران به نسلهای آینده دارند. این ساختارها با ایجاد روایتهای معنادار و همچنین بازنماییهای فضایی، به حفظ و تقویت هویتفرهنگی ایرانی کمک کردهاند.
1-6- ارائۀ راهکار و پیشنهادات
¬ توسعۀ روشهای تحلیل تطبیقی در مطالعات میانرشتهای؛
¿ انجام پژوهشهای تطبیقی بیشتر با بهرهگیری از نظریههای معنایی بهمانند نظریۀ گرماس در حوزههای ادبیات، هنر و معماری برای تعمیق درک از پیوندهای میانفرهنگی در تاریخ ایران.
¬ ایجاد پایگاههای دادۀ دیجیتال برای تحلیلهای معنایی؛
¿ توسعۀ پایگاههای دادۀ دیجیتال و تبیین ابزارهای نوین، با قابلیت تجزیهوتحلیل معنایی آثار ادبی و هنری ایرانی.
¬ تقویت همکاریهای بینالمللی در مطالعات فرهنگی و تاریخی؛
¿ افزایش همکاریهای بینالمللی با مراکز تحقیقاتی و دانشگاههای خارجی برای تبادل دانش، بهکارگیری روشهای جدید پژوهشی و دسترسی به منابع علمی تازه در زمینۀ مطالعات فرهنگی و تاریخی ایران.
¬ گسترش مطالعات تجربی در بازسازی و احیای باغهای تاریخی؛
¿ اجرای مطالعات تجربی بیشتر در زمینۀ بازسازی و احیای باغهای ایرانی بااستفادهاز بررسیهای دقیق تاریخی و فناوریهای نوین بهمنظور حفظ اصالت این فضاها.
¬ تحلیل بیشتر نقش عناصر طبیعی در انتقال مفاهیم فرهنگی؛
¿ انجام تحقیقات عمیقتر برروی نقش عناصر طبیعی و نمادپردازیهای محیطی در باغهای ایرانی و متون ادبی کلاسیک بهمانند شاهنامه، جهت شناخت تأثیر محیط طبیعی بر انتقال مفاهیم فرهنگی.
¬ ایجاد برنامههای آموزشی تخصصی برای تحلیلهای فرهنگی؛
¿ طراحی و برگزاری دورهها و برنامههای آموزشی تخصصی در دانشگاهها که بر تحلیل ساختارهای معنایی در ادبیات و هنر ایرانی بااستفادهاز نظریههای مدرن متمرکز باشد، بهمنظور تربیت متخصصان دراین زمینه.
7- پینوشتها
1. Algirdas Julien Greimas
2. Julia Kristeva
3. Roland Barthes
4. Pierre Bourdieu
5. Mohammad-Ali Eslami Nodooshan
6. Mohammad Dabdabeh/Dabdabeh Architect
7. Hossein Parvin
8. Heshmatollah Motedayen
9. Fazlollah hasanvand
10. Mohammad-Ali Mahmoodi
11. Fatemeh Savab
12. Elham Saadat
13. Mohsen Mohammadi Fesharaki
14. Hossein Soltanzadeh
منابع
ابوطالب، نرگس. 1398. خوانش ساختار روایی در معماری باغایرانی و داستانهای تراژیک شاهنامۀ فردوسی، مازندران.
احمدی، حسین. 1399. از تاریخ فرهنگ تا تاریخ فرهنگی، فصلنامۀ علمیپژوهشی-راهبرد فرهنگ، دورۀ 13، شمارۀ 50، 170-143.
اسلامیندوشن، محمدعلی. 1386. ایران را از یاد نبریم بههمراه: بهدنبال سایۀ همای، چاپسیزدهم، تهران: انتشارات یزدان.
اصغرزاده، علی. 1401. برداشت معنایی؛ رواق هنر در خیابان ولیعصر(عج)، تهران: رسانۀ معماریداخلی ایران: فضای نو.
ایروانی، محمدرضا. حسینایی، یحیی. 1402. روایتشناسی داستان کشتهشدن ایرج در شاهنامه براساس نظریۀ ساختگرای گریماس، فصلنامۀ علمیپژوهشی-مطالعات زبان و ترجمان نظامی، دورۀ 2، شمارۀ 4، 32-1.
براتی، ناصر. آلهاشمی، آیدا. میناتورسجادی، آرمان. 1401. جهانبینی ایرانیان و شکلگیری الگوی محوری باغایرانی، فصلنامۀ علمیپژوهشی-منظر، دورۀ 9، شمارۀ 41، 15-6.
پروین، حسین. متدین، حشمتالله. 1401. خوانش باغایرانی در مینیاتور، باتأکیدبر مینیاتورهای شاهنامۀ بایسنقری، فصلنامۀ علمیپژوهشی-منظر، دورۀ 14، شمارۀ 59، 19-6.
حسنوند، فضلالله. و [دیگران]. 1401. ارتباط اجتماعی خردمندانه؛ بازتعریف مفهوم ارتباط در فرهنگایرانی مبتنیبر شاهنامۀ فردوسی، دوفصلنامۀ علمیپژوهشی-شناخت اجتماعی، دورۀ 11، شمارۀ 22، 36-25.
حقایق، آذین. سجودی، فرزان. 1394. تحلیل معناشناختی 2نگاره از شاهنامۀ فردوسی براساس الگوی نشانهشناسی اجتماعی تصویر، نشریۀ علمیپژوهشی-هنرهای زیبا-هنرهای تجسمی، دورۀ 20، شمارۀ 7، 12-5.
دبدبه، محمد. 1400. دستنوشتههای از مجموعه آثار معمار دبدبه (فضا-معنا در بازنمایی هویتایرانی)، تهران.
سعادت، الهام. محمدیفشارکی، محسن. 1399. واکاوی مفهوم انسانشناسانۀ وطن در شاهنامه (براساس تحلیل ساختارهای مکان)، دوفصلنامۀ علمیپژوهشی-پژوهشهای انسانشناسی ایران، دورۀ 10، شمارۀ 2؛ (پیاپی 20)، 177-155.
سلطانزاده، حسین. 1396. معماری و شهرسازی ایران به روایت شاهنامۀ فردوسی، ویراستار: بابک مختار، چاپاول، تهران: دفتر پژوهشهای فرهنگی.
عزیزیقهرودی، مهرداد. عسگری، علی. 1401. پدیدارشناسی باغایرانی براساس نظریۀ روانشناختی ادراک گشتالت (نمونۀ موردی: باغ شازدهماهان)، نشریۀ علمیپژوهشی-هنر و تمدن شرق، دورۀ 10، شمارۀ 35، 56-45.
علامی، ذوالفقار. حیدری، آرزو. 1396. بررسی گفتمان روایی در شاهنامۀ فردوسی، فصلنامۀ علمیپژوهشی-پژوهشنامۀ ادب حماسی، دورۀ 13، شمارۀ 1؛ (پیاپی 23)، 135-115.
فاطمی، مهدی. 1401. انعطافپذیری، ویژگی بارز باغایرانی برای بهرهگیری ازآن در دورۀ معاصر، فصلنامۀ علمیپژوهشی-منظر، دورۀ 14، شمارۀ 58، 19-6.
فرزین، احمدعلی. 1393. باغ بر بنیاد شاهنامۀ فردوسی، فصلنامۀ علمیپژوهشی-منظر، دورۀ 6، شمارۀ 27، 13-8.
قنبریعبدالملکی، رضا. فیروزیان پوراصفهانی، آیلین. 1399. بررسی تطبیقی آرای پراپ با گرماس و برمون درباب روایت ازمنظر ساختگرایی، فصلنامۀ علمیپژوهشی-مطالعات زبانی و بلاغی، دورۀ 11، شمارۀ 21، 333-301.
محمدی، علی. اصغرزاده، علی. 1396. پرسپکتیو شناختی و استعارههای زبانی در معماری معاصر ایران، فصلنامۀ علمیپژوهشی-هویت شهر، دورۀ 11، شمارۀ 31، 80-71.
محمودی، محمدعلی. ثواب، فاطمه، 1401. ساختار روایی و معنایی متون ادبی (نشانهشناسی روایی گریماس)، چاپاول، زاهدان: انتشارات دانشگاه سیستانوبلوچستان.
ورمقانی، حسنا. 1396. خوانش تطبیقی مفاهیم عرفانی در شاهنامۀ فردوسی و معماری ایران، فصلنامة علمیپژوهشی-عرفانیات در ادب فارسی، دورۀ 8، شمارۀ 32، 37-11.
ورمقانی، حسنا. پاکزاد، شادی . 1401. خوانش تطبیقی 2نمود فرهنگی؛ شاهنامۀ فردوسی و معماری قرن 5هجری، باتمرکزبر خراسان بزرگ، فصلنامة علمیپژوهشی-اثر، دورۀ 43، شمارۀ 1، 100-82.
هوشنگی، مجید. 1402. بررسی بینامتنی دلالتهای بازآفرینی شاهنامۀ فردوسی در تاریخ نگاری جوینی، دوفصلنامۀ علمیپژوهشی-تاریخ ادبیات، دورۀ 16، شمارۀ 1؛ (پیاپی 1/87)، 99-79.
یمینی، ستاره. علیمحمدی، پریسا. بذرافکن، کاوه. 1399. تحلیل آثار معماری معاصر با رویکرد نقد اسطورهای؛ انطباق طرح معماری پایانۀ بندری «یوکوهاما»، با کهنالگوی باغایرانی، نشریۀ علمیپژوهشی-باغنظر، دورۀ 17، شمارۀ 86، 28-17.
یمینی، ستاره. علیمحمدی، پریسا. بذرافکن، کاوه. 1401. نقش تجربۀ زیستۀ طراحان در بازنمایی کهنالگوهای معماری (نمونۀ موردی: آثار معماران ایرانی تحصیلکردۀ خارج از کشور)، نشریۀ علمیپژوهشی-باغنظر، دورۀ 19، شمارۀ 111، 16-5.
Amani Beni, Majid., et al. 2021. Socio-Cultural Appropriateness Of The Use Of Historic Persian Gardens For Modern Urban Edible Gardens, Journal Of Land, 11(38): 1-29.
Barthes, Roland. 1957. Mythologies, Les Lettres Nouvelles Publisher, First Edition.
Bourdieu, Pierre.1984. Distinction: A Social Critique Of The Judgement Of Taste, USA: Harvard University Press Publisher, Illustrated Edition.
Davis, Dick. 2016. Shahnameh: The Persian Book Of Kings, New York: Penguin Classics Publications, Third Edition.
Floch, Jean-Marie. 2001. Visual identities, London; New York: Continuum Publications, First Edition.
Ghandeharion, Azra. Mousavi Tekiyeh, Maryam-Sadat. 2019. Ideology Behind The Covers Of The Bestselling Books In Iran: Female Narrators In War Literature, Frontiers: A Journal of Women Studies, 40(1): 146-175.
Greimas, Algirdas Julien. 1966. Semantique Structurale: Recherche De Methode, Paris: Éditions Larousse Publications, First Edition.
Greimas, Algirdas Julien. 1983. Structural Semantics: An Attempt At A Method, London: University Of Nebraska Press Publications, First Edition.
Hillmann, Michael Craig. 2021. Ferdowsi’s Shāhnāmeh Narratives As Epic Episodes: A Case Study, USA.
Kristeva, Julia. 1980. Desire in Language: A Semiotic Approach To Literature And Art, Editor: Leon Samuel Roudiez, New York: Columbia University Press Publisher, Third Edition.
Mahmoudi Farahani, Leila. Motamed, Bahareh. Jamei, Elmira. 2016. Persian Gardens: Meanings, Symbolism, And Design, Journal Of Landscape Online 46(1): 1-19.
Yusoff Abbas, Mohamed. Nafisi, Nazanin. Nafisi, Sara. 2016. Persian Garden, Cultural Sustainability And Environmental Design Case Study Shazdeh Garden, Journal Of Procedia-Social And Behavioral Sciences, 222(1): 510-517.