الگویابی اسناد کلینی به روایات تفسیری حماد بن عثمان
محورهای موضوعی : تاریخ حدیثعاطفه زرسازان خراسانی 1 , مجید معارف 2 , مرضیه قدوسی 3
1 - دانشیارگروه علوم قرآن، دانشگاه بین المللی مذاهب اسلامی، تهران، ایران (نویسنده مسئول).
2 - استاد گروه علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات، دانشگاه تهران، ایران.
3 - دانشجوی دکترای علوم قرآن و حدیث، دانشگاه بین المللی مذاهب اسلامی، تهران، ایران.
کلید واژه: حماد بن عثمان, الگویابی, اسناد, کلینی, روایات تفسیری.,
چکیده مقاله :
حماد بن عثمان از اصحاب اجماع و از جمله پر روایت¬ترین راویان روایات تفسیری در کتاب الکافی است. کلینی نیز مانند سایر رجال شناسان الگو یا سند ثابتی به روایات راوی دارد که کشف آن گام موثری در علم درایه و رجال است. لذا در پژوهش حاضر با روش توصیفی، تحلیلی و تطبیقی، راويان اولی كه حديث را از حماد بن عثمان گرفته¬اند، معرفی و بررسی شده¬اند. آنگاه الگوی ثابتی كه کلینی به روایات حماد داشته، كشف شده است؛ پس از آن، اين الگوی ثابت با اسناد حدیثی و طرق رجالی مقايسه شده و مشخص گردید نزدیک به نیمی از کل روایات حماد بن عثمان در کتاب «الکافی» را به ترتیب ابن ابی عمیر که بیانگر قدمت سند، حسن بن علی وشاء، ابی نصر بزنطی و یونس بن عبدالرحمان روایت کرده-اند که به نقش پررنگ روات مکتب کوفه و بغداد در تفسیر آیات نسبت به راویان مکتب قم اشاره دارد. بدین سبب الگوی روایات آنها مهمتر از سایر راویان است. علاوه بر آن، بیش از نیمی از الگوهای به دست آمده با طرق رجالیانی چون طوسی مطابقت دارد که افزون بر اعتبار بخشی به روایات، با استناد به آنها کاستی¬های سایر اسناد همچون ارسال، تصحیف و تعلیق نیز برطرف گردید.
Hammad ibn Othman is one of the Companions of Ijmá and one of the narrators with many narrations of the interpretive narratives in the book al-Kᾱfi. Like other religious scholars, Kolayni also has a fixed model or document for the narrator's narrations, the discovery of which is an effective step in the science of understanding the narration and the narrator. Therefore, in the present research, the first narrators who took the hadith from Hamad ibn Othman have been introduced and examined with a descriptive, analytical and comparative method, then the fixed pattern that Kolayni had to Hamad's narrations has been discovered; after that, this fixed pattern has been compared with the hadith documents and the ways of other biographers, and it was found that almost half of all the narrations of Hamad ibn Othman in the book al-Kᾱfi were narrated by ibn Abi Umayr, Hasan ibn Ali Washa, Abi Nasr Bezanti and Yunus ibn Abdul Rahman, which refers to the strong role of the narrators of the school of Kufa and Baghdad in the interpretation of the verses compared to the narrators of the school of Qom. For this reason, the model of their narrations is more important than other narrators. In addition to that, more than half of the obtained patterns correspond to the methods of rijᾱlis (religious biographers) such as Tusi, which in addition to giving credibility to hadiths, by referring to them the shortcomings of other documents such as irsᾱl, taṣḥῑḥ and ta’lῑq were also removed.
قرآن کریم
آقا بزرگ تهرانی، محمد محسن(1430ق)، طبقات اعلام الشیعه، بیروت: دار احیاء التراث العربی
ــــــــــــــــــــــــــــــ.(1403ق)، الذریعه الی تصانیف الشیعه. بیروت: دارالاضواء
اهوازی، حسین بن سعید(1402ق)، الزهد. چاپ غلامرضا عرفانیان، قم: المطبعه العلمیه
ابن بابویه، محمد بن بابویه (1398ق)، التوحید. قم: جامعه مدرسین
ـــــــــــــــــــــــــــ. (1395ق)، کمال الدین و تمام النعمه. تهران: اسلامیه
ـــــــــــــــــــــــــــ (1378ق)، عیون أخبار الرضا. تهران: نشر جهان
ــــــــــــــــــــــــــــ (1413ق)، من لا یحضره الفقیه، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم
ــــــــــــــــــــــــــــ (1376ش)، الامالی، تهران: کتابچی
ــــــــــــــــــــــــــــ (1385ش)، علل الشرایع. قم: کتاب فروشی داوری
ابن طاووس، علی بن موسی(1398)، الملاحم و الفتن، قم: بی نا
ــــــــــــــــــــــــــ (بی تا)، قبس من کتاب غیاث سلطان الوری. قم: مدرسة الامام المهدی (ع)
ابن قولویه، جعفر بن محمد(1356ش) کامل الزیارات. نجف اشرف: دارالمرتضویه
برقی، احمد بن محمد بن خالد(1342ش)، رجال البرقی. تهران: انتشارات دانشگاه تهران
ـــــــــــــــــــــــــــــ (1371ق). المحاسن. قم: دار الكتب الإسلامیه
تستری، محمد تقی(1410ق)، قاموس الرّجال. قم: بی نا
حر عاملی، محمد بن حسن(1409ق)، وسائل الشیعه. قم: موسسه آل البیت علیهم السلام
حلّی، حسن بن یوسف (1417ق)، رجال العلامه الحلی. نجف اشرف: دار الذخائر
ــــــــــــــــــــــ (1342ش)، الرجال لابن داوود. تهران: دانشگاه تهران
خویی، ابوالقاسم (بی تا)، معجم رجال الحدیث. بیروت: بی نا
خمینی، روح الله(بی تا)، الطهاره. بی جا، بی نا
سبحانی، جعفر (1423ق)، کلیات فی علم الرجال. قم: دفتر نشر اسلامی
سمعانی، عبدالکریم (1419ق)، الانساب. بیروت: دارالکتب العلمیه
شهید ثانی، زین الدین (1408ق)، الرعایه فی علم الدرایه. تحقیق عبدالحسین محمد علی بقال، قم: مکتبه آیه الله مرعشی نجفی
صفار، محمد بن حسن (1404ق)، بصائر الدرجات. قم: مكتبة آية الله المرعشی النجفی
طوسی، محمد بن حسن (1373ش)، رجال الطوسی. قم: مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجامعة المدرسين بقم المقدسه
ـــــــــــــــــــــــ (1420ق)، فهرست كتب الشيعة و أصولهم و أسماء المصنّفين و أصحاب الأصول. قم: مكتبة المحقق الطباطبائی
ـــــــــــــــــــــــ (1411ق)، الغیبه. قم: دارالمعارف الاسلامیه
ــــــــــــــــــــــــ (1407ق)، تهذیب الاحکام. تهران: دار الکتب الاسلامیه
ـــــــــــــــــــــــــ (1390ق)، الاستبصار. تهران: دار الکتب الاسلامی
عسقلانی، ابوالفضل احمد بن علی(1390ق)، لسان المیزان. بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات
غفاری، علی اکبر(1369ش)، دراسات فی علم الدرایه. تهران: جامعه الامام الصادق ع
غلامعلی، مهدی(1393ش)، سند شناسی احادیث. قم: موسسه علمی فرهنگی دارالحديث
فیض کاشانی، ملا محسن (1406ق)، الوافی. اصفهان: كتابخانه امام أمير المؤمنين على عليه السلام
کشی، محمد بن عمر (1363ش)، اختیار معرفه الرجال. قم: موسسه آل البیت علیهم السلام
ــــــــــــــــــــ.(1409ق)، اختیار معرفه الرجال، مشهد: مؤسسه نشر دانشگاه مشهد
کلینی، محمد بن یعقوب (1407ق)، الکافی. تهران: دار الکتب الاسلامیه
مامقانی، عبدالله (بی تا)، مقباس الهدایه فی علم الدرایه. موسسه آل البیت لاحیاء التراث، بی تا
معارف، مجید(1377ش)، تاریخ عمومی حدیث با رویکرد تحلیلی، تهران: کویر، 1377ش
مفید، محمد بن محمد (1413ق)، الاختصاص. قم: الموتمر العالمى لالفية الشيخ المفيد
ـــــــــــــــــــــ (1413ق)، الامالی. قم: کنگره شیخ مفید
نجاشی، احمد بن علی (1365ش)، رجال النجاشی. قم: مؤسسة النشر الاسلامی التابعه لجامعة المدرسين بقم المشرفه
نمازی شاهرودی، علی(1414ق)، مستدرکات علم رجال الحدیث. تهران: فرزند مؤلف
آقايی، علی (1385) «تاريخگذاری روايات بر مبنای تحليل اسناد». علوم حديث. شماره 41، 145ـ168.
الگویابی اسناد کلینی به روایات تفسیری حماد بن عثمان
الگویابی اسناد کلینی به روایات تفسیری حماد بن عثمان
عاطفه زرسازان1
مجید معارف2
مرضیه قدوسی3
تاریخ دریافت: 03/06/1403 تاریخ پذیرش: 14/08/1403، صفحۀ 124 تا 143 (مقالۀ پژوهشی)
چکیده
حماد بن عثمان از اصحاب اجماع و از جمله پر روایتترین راویان روایات تفسیری در کتاب الکافی است. کلینی نیز مانند سایر رجال شناسان الگو یا سند ثابتی به روایات راوی دارد که کشف آن گام موثری در علم درایه و رجال است. لذا در پژوهش حاضر با روش توصیفی، تحلیلی و تطبیقی، راويان اولی كه حديث را از حماد بن عثمان گرفتهاند، معرفی و بررسی شدهاند. آنگاه الگوی ثابتی كه کلینی به روایات حماد داشته، كشف شده است؛ پس از آن، اين الگوی ثابت با اسناد حدیثی و طرق رجالی مقايسه شده و مشخص گردید نزدیک به نیمی از کل روایات حماد بن عثمان در کتاب «الکافی» را به ترتیب ابن ابی عمیر که بیانگر قدمت سند، حسن بن علی وشاء، ابی نصر بزنطی و یونس بن عبدالرحمان روایت کردهاند که به نقش پررنگ روات مکتب کوفه و بغداد در تفسیر آیات نسبت به راویان مکتب قم اشاره دارد. بدین سبب الگوی روایات آنها مهمتر از سایر راویان است. علاوه بر آن، بیش از نیمی از الگوهای به دست آمده با طرق رجالیانی چون طوسی مطابقت دارد که افزون بر اعتبار بخشی به روایات، با استناد به آنها کاستیهای سایر اسناد همچون ارسال، تصحیف و تعلیق نیز برطرف گردید.
کلیدواژهها: حماد بن عثمان، الگویابی، اسناد، کلینی، روایات تفسیری.
1. درآمد
پیامبر(ص) وامامان معصوم(ع) که ازهرگونه گناه و پلیدی به دور بوده اند بنا به آیه: «لَا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»(الواقعه/79) ، برترین مفسران قرآن و آگاه ترین انسانها به آیات بودند. استفاده از رهنمودها و بیانات ایشان، راه گشای بسیاری از مسائل غامض و پیچیده قرآنی و تفسیری است. در سیره ائمه طهار(ع) افزون بر تفسیر آیات قرآن کریم، تربیت شاگردان نیز از دیگر وظایف ایشان بوده است؛ به گونه ای که حضور این افراد در عرصه های مختلف دینی از جمله تفسیر قرآن و ذکر روایات کثیر از ایشان، گواه بر این مدعاست. حماد بن عثمان (109ق) که ازاصحاب امام صادق(ع)، امام کاظم(ع) وامام رضا(ع) می باشد(طوسی، 1373ش، 186، 334؛ همو، 1420ق، 156) از جمله راویانی است که حدود 2000 روایت از وی نقل شده است (خوئی، بی تا، 6 /216ـ218). وی در منابع رجالی با عناوینی مانند مولی غنی، مولی أَزْد و فزاری توصیف شده است(طوسی، 1373ش، 334؛ برقی، 1342ش، 21؛ نجاشی، 1365ش، 143). حماد در زمره اصحاب اجماع می باشد4 که برخی محدثان بر این باورند کلیه روایات اصحاب اجماع صحیح است(کشی، 1363ش، 2/ 507). عالمان علم رجال، وی را با صفاتی چون ثقه(نجاشی، 1365ش، 143؛ طوسی، 1420ق، 156؛ کشی، 1409ق، 372؛ حلی، 1411ق، 56)، فاضل(کشی، 1409ق، 372)، جلیل القدر(طوسی،1420ق، 156؛ کشی، 1409ق، 372؛ حلی، 1411ق، 56) و خیر(کشی، 1409ق، 372؛ حلی، 1411ق، 56) ستودهاند.
بنا بر نظر رجال شناسان، وی کتابی5 داشته است(طوسی، 1373ش، 334؛ همو، 1420ق، 156؛ نجاشی، 1365ش، 143)؛ که سید بن طاووس (متوفی ۶۶۴ق) نیز، آن را در اختیارداشته لکن از آن با عنوان «اصل»6 در دو کتابش نام برده است(ابن طاووس، 1398، 119ـ120؛ همو، بی تا، 6ـ 9). کتاب روایی حماد بن عثمان، امروزه در دسترس ما نیست و ظاهرا در گذر ایام مفقود شده یا از بین رفته است. شاید بتوان گفت از اینکه سایر رجالیان از آن با عنوان «کتاب» یاد کرده اند، در واقع مجموعه ی گسترده ای از احادیث مختلف بوده یا اینکه «اصل» باشد چرا که حماد از یاران مشترک امام صادق (ص) و امام کاظم (ع) بوده و «اصل» در همین دوران نوشته شده است؛ ضمن آنکه اصول حدیثی پایه کتب حدیثی شیعه از قرن سوم به بعد است و با استفاده از آنها کتب اربعه و سایر احادیث متقدمان به وجود آمده است و پس از تألیف کتب اربعه از رغبت دانشمندان در استنساخ اصول کاسته شد و در نتیجه بسیاری از آنها متروک شده و یا از بین رفتند(معارف، 1377ش، 261).
2. طرح مسأله
روایات حماد بن عثمان در کتب اربعه به وفور قابل مشاهده است. رجال شناسانی چون نجاشی و طوسی طرقی را به کتاب وی ارائه داده اند. کلینی نیز روایات وی را با اسنادی متفاوت ذکر آورده است. از آنجا که بخش زیادی از روایات حماد بن عثمان در کتاب «الکافی» کلینی، تفسیری است؛ این پژوهش درصدد است به برخی سوالات پاسخ دهد: الگو و اسناد روایات تفسیری حماد در کتاب کافی کدام است؟ آیا روایتی خارج ازقاعده ی الگوی ثابت وجود دارد؟ اسناد روایات تفسیری، به لحاظ تاریخی از طریق چه فرد یا افرادی انتشار می یابد؟ به تعبیر دیگر حلقه مشترک اسناد روایات چه کسانی هستند؟ چرا که با به دست آوردن این الگو و طریق ثابت برای هر راوی، بسیاری از آفتهای اسناد دیگر از جمله ارسال7 تصحیف8، مزید9 وافتادگی راویان میانی سند قابل تشخیص، تصحیح و بازسازی می گردد.
روش پژوهش حاضر، اسنادی ـ تحلیلی و توصیفی می باشد؛ بدین منظور ابتدا کلیه روایات حماد در کتاب الکافی تحلیل گشته و وضعیت رجالی راویان نخست، روایات تفسیری بررسی می شود؛ آنگاه به الگویابی روایات در کتاب الکافی کلینی؛ پس از آن حلقه ی مشترک هر الگو مشخص و اسناد روایات بر این اساس اعتبار سنجی می شود. نکته قابل توجه اینکه در تحقیق حاضر روایات راویان نخستی که بسامد بیشتری داشته اند، بررسی شده اند.
3. پیشینه تحقیق
درارتباط با حماد بن عثمان پژوهش هایی چون «قاعده ی اجماع در نگاه امام خمینی» (ربانی، 1379) و «بررسی وثاقت اصحاب اجماع»(مختاری، 1399) انجام گرفته که تنها به جملاتی پیرامون حماد بسنده کرده است لکن در این حوزه می توان به تحقیق هایی چون «الگویابی و مقایسه اسناد رجالیان و محدثان به کتب زراره بن اعین و محمد بن مسلم» (حاتمی مهر، 1393) اشاره نمود که به الگویابی درباره روایات دو راوی دیگر و مقایسه اسناد آنها پرداخته است.
4. الگویابی سندی کلینی از روایات حماد بن عثمان
4ـ1. الگوی ابن ابی عمیر از حماد بن عثمان
ابو احمد محمد بن ابی عمیر زیاد بن عیسی اَزْدی (د ۲۱۷ق / ۸۳۲م)، از اصحاب اجماع و ازمحدثان بزرگ امامیه است که دارای مقام و منزلتی رفیع بود(نجاشی، 1365ش، 326). رجال شناسان بر این باورند او محضر امام کاظم (ع)، امام رضا (ع) و امام جواد (ع) را درک کرده است اما از امام کاظم (ع) نقل حدیث نداشته و تنها از امام رضا (ع) مستقیماً روایت کرده است(مفید، 1413ق، 86؛ طوسی، 1420ق، 404). طبق شمارش خویی نام وی در بسیاری از اسناد روایی كه بالغ بر ۶۴۵ مورد میشود، آمده است(خویی، بی تا، 14/ 276). ابن ابی عمیر در نقل از حماد بن عثمان در رتبه اول قرار دارد چرا که وی حدود 100 روایت را بدون واسطه از طریق حماد دریافت کرده است. روایات با دو الگو قابل مشاهده است.
98 سند روایت از الگوی اول پیروی می کند که 13مورد آن تفسیری است. این الگو که دراسناد صدوق نیز وجود دارد(ابن بابویه، 1385ش، 2/ 411)؛ الگوی اصلی کلینی در الکافی است؛ چرا که درصد زیادی ازروایات ذکر شده در این کتاب با همین سند آورده شده است. دراینجا حلقه ی مشترک اصلی10«محمد بن ابی عمیر» (د.217ق) است زیرا از وی دو نفرقمی (نک. نمودار)، روایت کرده اند. بنابراین تحریر وی قبل از سال 217 ق، علاوه بر بغداد که محل سکونت وی می باشد، توسط راویانی در قم نشر یافته است.
الگوی اول ابن ابی عمیر از حماد در چند مورد قابل بررسی است:
- عَلِی بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ اِبْنِ أَبِی عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ وَ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ(کلینی، 1407ق، 3/ 181). طبق این سند ابن ابی عمیر بین حماد و هشام مردد است. او بر اساس طریق نجاشی می تواند یکی از راویان هشام بن سالم باشد و لذا احتمال صحیح بودن طریق با «واو عطف» نیز وجود دارد. بدین صورت که وی این روایت را یک بار از حماد و یک بار از هشام نقل می کند. اما یکی دیگر از شاگردان هشام، حماد بن عثمان است(خوئی، بی تا، 20/ 330)؛ ضمن آنکه ابن ابی عمیر در اکثر روایات بدون واسطه از حماد بن عثمان حدیث نقل کرده تا هشام؛ بنابراین امکان نقل روایت حماد از هشام وجود دارد. از این رو ممکن است در این طریق «عن» به «و» تصحیف شده باشد.
- عَلِی بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ حَرِيزٍ(کلینی، 1407ق، 3/ 144)؛ نقل روایت بدون واسطه ابراهیم بن هاشم از حماد بن عثمان بعید است چرا که حماد در سال 190هجری یعنی در زمان بعد از امام کاظم (ع) از دنیا رفته در صورتیکه ابراهیم بن هاشم از اصحاب امام نهم (ع) است و از ایشان روایت دارد(خوئی، بی تا، 1/ 305). لذا ممکن است، این سند سهواً در نام حماد دچار تصحیف شده، بدین صورت که به جای حماد بن عیسی، حماد بن عثمان نوشته شده است. گواه بر این مدعا، فقدان ابن ابی عمیر در این سند مطابق با الگو و نقل مستقیم ابراهیم بن هاشم از حماد است. ابراهیم بن هاشم حماد بن عیسی را درک کرده ولی حماد بن عثمان را درک نکرده است و هرجا ابراهیم از حماد بن عثمان نقل کند، اشتباه است؛ به ویژه که معمولاً در اسناد کلینی، ابراهیم بن هاشم ازحماد بن عیسی از حریز نقل می کند. این الگو در سند دو روایت دیگر به همین صورت قابل مشاهده است(کلینی، 1407ق، 4/ 286، 336).
عَلِيٌّ عَنْ أَبِيهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنِ اَلْحَلَبِی(کلینی، 1407ق، 4/ 336)؛ در این سند، بر این اساس که امکان نقل مستقیم ابراهیم بن هاشم از حماد بن عثمان وجود ندارد و با توجه به اسناد روایات الکافی که در آن، ابراهیم بن هاشم با واسطه ابن ابی عمیر از حماد بن عثمان از حلبی نقل روایت می کند(کلینی، 1407ق،3/ 563، 4/ 337، 343، 5/ 187، 6/ 100)، با نظر به الگوی اول، تصحیفی رخ نداده بلکه واسطه ابن ابی عمیر از سند افتاده است، لذا سند مرسل است.
- عَلی عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِيعاً عَنِ اِبْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ(کلینی، 1407ق، 3/ 441)؛ لازم به ذکر است که این سند در حدود 7 روایت به صورت تحویل است(کلینی، 1407ق، 3/ 540، 4/ 76، 101، 5/ 392، 397، 6/ 202، 7/ 287) و کلینی برای آنها اسنادی با دو الگوی اول و دوم ثبت کرده است؛ در صورتی که طوسی در التهذیب روایت را تنها با الگوی اول آورده است(1407ق، 3/ 297).
درباره الگوی دوم، لازم به توضیح است که روایت مستقیم احمد بن محمد بن عیسی از محمد بن ابی عمیر دور از ذهن نیست چرا که احمد بن محمد در عصر امام رضا (ع) وارد عرصه حدیث شد(طوسی، 1373ش،373) و از ایشان حدیث شنید(نجاشی، 1365ش، 81) ضمن آنکه از راویان امام جواد (ع) می باشد(نجاشی، 1365ش، 81) و ابن ابی عمیر نیز از اصحاب امام رضا (ع) بوده و یکی از مشایخ احمد بن محمد است با این وجود ممکن است در همه نقل های مستقیم، واسطه از سند افتاده باشد؛ چرا که محتمل است، احمد بن محمد بن عیسی اشعری که ساکن قم و از محدثان مکتب قم بوده، دفاتر حدیثی محمد بن ابی عمیر ساکن بغداد را با واسطه بدست آورده باشد و او یا محمد بن یحیی واسطه این دفاتر را حذف کرده باشد. مؤید سخن، روایتی در الکافی با سند ذیل است:
«مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍعَنْ حَمَّادِ بْن عُثْمَانَ»(کلینی، 1407ق، 1/ 277). در این سند، حسین بن سعید اهوازی واسطه بین احمد بن محمد با ابن ابی عمیر است. وی از اصحاب امام رضا(ع)، امام جواد(ع) و امام هادی(ع) به شمار میرود(برقی، 1342ش، 54 ـ56؛ طوسی، 1373ش، 355، 374، 385) که از این امامان بدون واسطه و یا به واسطه مشایخی چون ابن ابی عمیر روایت کرده است(اهوازی، 1402ق، 26، 95، 99؛ طوسی، 1420ق، 149) ازجمله شاگردان وی احمد بن محمد بن عیسی اشعری است(طوسی 1420ق، 60، 149) با این اوصاف سند مزید نیست بلکه با توجه به الگوی اول کلینی، این احتمال وجود دارد که سند مرسل و راوی «حسین بن سعید» افتاده باشد. این سند در الامالی صدوق(ابن بابویه، 1376ش، 216) و کامل الزیارات دیده می شود(ابن قولویه، 1356ش، 295).
کلینی دو روایات را با سند: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ » آورده است(کلینی، 1407ق، 3/ 48؛ 4/ 133)، که به نظر می رسد با توجه به راویان سند، همان الگوی دوم است.
اما حضور ابن ابی عمیر از حماد در بیشتر اسناد احادیث در کتاب الکافی، نشان دهنده ی قدمت سند است. یکسان بودن الگوهای کلینی دروساطت ابن ابی عمیر از حماد بن عثمان با طرق طوسی و صدوق، براشتراک مجرای کلینی و محدثان دیگر برای دستیابی به کتاب حماد بن عثمان دلالت دارد. بر این اساس اسناد مسند، متصل و صحیح بوده و از قوت و اعتبار بیشتری برخوردارند.
4ـ2. الگوی ابن ابی نصر از حماد بن عثمان
احمد بن محمد بنابینصر بَزَنْطی(۱۵۲-۲۲۱ق)؛ از بزرگان شیعه در قرن دوم هجری و جز موالیان ساکن در کوفه است(نجاشی، 1365ش، 75؛ طوسی، 1420ق، 50؛ تستری، 1410ق، 1/ ۵۶۳ ـ566). او از اصحاب امام کاظم (ع)، امام رضا (ع) و امام جواد (ع) بوده است(نجاشی، 1365ش، 75). رجال شناسان شیعه وی را با الفاظی مانند ثقه(طوسی، 1373ش، 332) و بلند منزلت در نزد امام رضا (ع) یاد کردهاند(طوسی، 1420ق، 50). خوئی نامش را در سلسله سند حدود ۷۹۰ حدیث آورده است(بی تا، 3/ 22). در الکافی، 35 روایت ازحماد بن عثمان را با الگوهایی نقل می کند.
این الگوها، در 7 روایات تفسیری قابل مشاهده است. در نمودار مذکور، احمد بن محمد بن ابی نصر(د221ق) حلقه ی مشترک اصلی است که از وی 4 راوی روایت کرده اند به همین سبب روایات وی در قم و ری منتشر شده است.
در نگاه نخست، 2 روایت در الکافی با الگوی اول ملاحظه می شود که یکی از آنها تفسیری است: «عدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرْقِی، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ»(کلینی، 1420ق، 5/ 324، 1/ 390). کلینی جهت اختصار سند، نامی از برخی افراد نیاورده است زیرا اغلب آنها افرادی شناخته شده هستند که در کتب رجالی شرح حال آنان آمده است. حر عاملی به سه عده به نقل از کلینی اشاره کرده که مشایخ آن معلوم هستند(حر عاملی، 1409ق، 30/ 147ـ 150). در این الگو منظور از عده من اصحابنا، احمد بن عبدالله بن احمد برقی، علی بن ابراهیم، علی بن الحسین السعد آبادی، علی بن محمد بن عبدالله ابی القاسم بن عمران هستند(فیض کاشانی، 1406ق، 1/ 34). با وجود ثقه بودن همه راویان(نجاشی، 1365ش، 76، 261؛ طوسی، 1420ق، 152ـ 153؛ حلی، 1417ق، 14؛ حر عاملی، 1409ق، 20/ 261) یک احتمال ضعیف وجود دارد که یک واسطه از سند افتاده باشد زیرا احمد بن محمد برقی از مشایخ مکتب قم(طوسی، 1420ق، 51؛ حلی، 1417ق، 14) و ابن ابی نصر از محدثان و علمای کوفه بوده است(نجاشی، 1365ش، 75) و چه بسا دفاتر حدیثی ابن ابی نصر با واسطه به دست احمد بن محمد برقی رسیده باشد و این واسطه توسط خود برقی یا راویانش سهواً حذف شده باشد.
برخی اسناد روایات در این باره، جای تأمل دارد:
ـــ عده من اصحابنا عن احمد بن محمد برقی عن احمد بن محمد بن ابی نصر عن حماد بن عثمان عن عبدالله الکاهلی(کلینی، 1407ق، 1/ 390)؛ در این سند که طبق الگوی اول است، حماد بن عثمان به واسطه عبدالله الکاهلی حدیث را از امام صادق (ع) نقل کرده که با وی هم طبقه است زیرا هر دو از اصحاب امام صادق (ع) و کاظم (ع) بوده، ضمن آنکه سند دیگری برای همین روایت در الکافی بر درستی این موضوع صحه می گذارد:«علی بن ابراهیم عن ابیه عن احمد بن محمد بن ابی نصرعن عبدالله الکاهلی»(کلینی، 1407ق، 2/ 398)؛ بنابراین سند به صورت مزید است. جالب است که خوئی گرچه یکی از مشایخ حماد را عبدالله بن کاهلی معرفی کرده اما برای عبدالله، راوی به نام حماد نام نبرده است (بی تا، 11/ 406).
ـــ عدَة مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ(کلینی، 1407، 1/ 429)؛ این سند با توجه به الگوی اول، دوم و سوم به صورت مرسل بوده و یک راوی از سند افتاده است.
- عنه عن احمد بن محمد بن ابی نصر عن حماد بن عثمان و محمد بن سوقه؛ در این سند که دو بار در کتاب الکافی آمده است(کلینی، 1407ق، 6/ 306؛ 8/ 183) ؛ با توجه به اسناد روایات قبلی، منظور از «عنه»، «احمد بن محمد بن خالد برقی» است لذا با توجه به الگوی اول، از ابتدای سند «عده من اصحابنا» افتاده و سند معلق است. نکته ای که دراینجا وجود دارد، راوی است که عطف به حماد بن عثمان شده است. گرچه خوئی ابن ابی نصر و حماد را از راویان، «محمد بن سوقه» معرفی کرده است(بی تا، 17/ 175) اما شواهد، بر این گواه است که محمد بن سوقه از مشایخ حماد بن عثمان است نه ابن ابی نصر. محمد بن سوقه ازاصحاب مشترک امام باقر(ع)، امام صادق (ع) است(طوسی، 1373ش، 285؛ خوئی، بی تا، 17/ 175) در حالیکه ابن ابی نصر از اصحاب هیچ کدام از این امامان معصوم (ع) نیست لذا در اینجا یا «عن» به «و» تصحیف شده و یا محمد بن سوقه به این سند اضافه شده است.
الگوی دوم در 22 روایت دیده می شود(کلینی، 1407ق، 3/ 497؛ 4/ 390 472، 341، 552، 424، 438، 556، 535؛ 5/ 235، 234، 419، 443، 375؛ 6/ 138، 522، 332، 43، 289؛ 7/ 216؛ 8/ 131، 165) که در چند مورد نیاز به بررسی دارد:
- سهل بن زیاد عن احمد بن محمد بن ابی نصر عن حماد بن عثمان؛ این سند تعلیق11 شده در دو روایت کتاب الکافی قابل رؤیت است(کلینی، 1407ق، 3/ 134، 254).
- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ مُرَازِم(کلینی، 1407ق، 5/ 419). در این سند چندین ادله بر احتمال تصحیف «و» به «عن» بین حماد و مرازم وجود دارد: مرازم از اصحاب امام صادق (ع) و امام کاظم (ع) بوده و در زمان حیات امام رضا (ع) در سال 203 از دنیا می رود و حماد نیز از صحابی این سه امام (ع) بوده و در سال 190 از دنیا می رود. از سوی دیگر درهیچ کتاب رجالی مطلبی راجع به رابطه شاگردی و استادی بین این دو صحابی وجود ندارد(نجاشی، 1365ش، 424؛ برقی، 1342ش، 48) همچنین نه در کتاب الکافی و نه در کتب دیگرحدیثی، حماد بن عثمان جز همین روایت هیچ نقل دیگری را به واسطه مرازم نداشته است. در سندی درکتب تهذیبین، ابن ابی نصر با واسطه مستقیم مرازم روایتی را نقل کرده است(طوسی، 1407ق، 5/ 171؛ طوسی، 1390ق، 2/ 247). طوسی همین روایت را با همین طریق ذکر کرده است(طوسی، 1407ق، 7/ 283).
- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ رِفَاعَةَ بْنِ مُوسَى(کلینی، 1407ق، 3/ 497)؛ در این سند حماد بن عثمان با واسطه رفاعه حدیث را ذکر کرده است. رفاعه از اصحاب مشترک امام صادق (ع)(طوسی، 1373ق، 205) و امام کاظم (ع) می باشد(نمازی شاهرودی، 1414ق، 3/ 404). قرائنی وجود دارد که نشان می دهد وی به احتمال زیاد، با حماد هم طبقه است. از جمله، عدم ذکر نام وی به عنوان استاد حماد در طرقی که برای او در کتب رجالیان متقدم وجود دارد. همچنین تنها یک روایت از حماد بن عثمان از رفاعه در کتب حدیثی وجود دارد؛ لذا سند منفرد و شاذ است. از سوی دیگر روایاتی با واسطه هایی از طبقه سوم اصحاب اجماع از رفاعه نقل شده است در حالیکه حماد از طبقه دوم اصحاب اجماع است(کلینی، 1407ق، 6/ 97؛ حر عاملی، 1409ق، 22/ 126) و بالاخره ذکر روایاتی با الگوی سوم کلینی از ابن ابی نصر که در آن وی بدون واسطه از رفاعه حدیث نقل کرده است. بر این اساس به نظر می رسد، سند این روایت به صورت «تصحیف» یا «مزید» بوده است.
- سَهْلُ بْنُ زِيَادٍ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ(کلینی، 1407ق، 4/ 556)، در این سند منظوراز احمد بن محمد، احمد بن محمد بن ابی نصر است(طوسی، 1407ق، 5/ 197؛ طوسی، 1390ق، 2/ 152؛ حر عاملی، 1409ق، 24/ 376). این سند با الگوی دوم منطبق است لذا راوی از ابتدای آن افتاده و سند معلق است.
الگوی سوم به 4 روایت اختصاص یافته است که یک مورد آن روایت تفسیری است:«عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَان»(کلینی، 1409ق، 1/ 442؛ 2/ 341؛ 6/ 311، 419). این الگو در طریق طوسی وجود دارد(طوسی، 1420ق، 8/ 63، 9/ 119).
الگوی چهارم 1باردرالکافی آمده است: « عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي نَصْرٍ عَنْ حماد بن عثمان»(کلینی، 1407ق، 1/ 48).
4ـ3. الگوی ابن وشاء از حماد بن عثمان
ابومحمد حسن بن علی بن زیاد وشاء بجلی خزّاز کوفی(د.220ق)، از اصحاب امام کاظم (ع)، امام رضا (ع) و امام هادی (ع) به شمار می رود(برقی، 1342ش، 54، 58). نجاشی او را فردی جلیل القدر و مورد اعتماد معرفی می کند(نجاشی، 1365ش، 39). وی در ابتدا واقفیه بود اما پس از دیدن معجزات امام رضا (ع) به ایشان ایمان آورد(طوسی، 1411ق، 71) و شیعه شد(عسقلانی، 1390ق، 2/ 235).
حسن بن علی الوشاء 58 روایت را بدون واسطه ازطریق حماد بن عثمان نقل می کند. از این تعداد سند 55 روایت از الگوی اول تبعیت می کند.
شایان ذکر است که 9 مورد از روایات تفسیری بر اساس الگوی اول است. الگوی اول با طریق مفید در الامالی(1413ق، 158) و طوسی در التهذیبین(1407ق، 3/ 128، 4/ 302، 10/ 55؛ طوسی، 1390ق، 1/ 444، 2/ 108، 136) و با الگوی صدوق منطبق است(ابن بابویه، 1413ق، 2/ 82). در نمودار فوق حسن بن علی وشاء (د220ق) حلقه ی مشترک اصلی است که سه راوی از وی روایت کرده اند (نک. نمودار). لذا روایات وی قبل از ربع اول قرن سوم در بصره، کوفه و قم رواج یافته است.
در برخی از روایات با این الگو، مواردی قابل بررسی است:
- اَلْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِی أَوْ غَيْرِهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ(کلینی، 1407ق، 409) ؛ در این سند بین حسن بن علی با حرف«غیره» حرف عطف تردیدی است12. علاوه بر آن کلمه ی «غیره» در سند نشانه ای از مرسل بودن سند است.
- الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ حُمَيْدُ بْنُ زِيَادٍ عَنِ ابْنِ سَمَاعَةَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ سَمَاعَةَ جَمِيعاً عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَان(کلینی، 1407ق، 6/ 130)؛ این سند که به صورت تحویل13است تنها یک بار در کتاب الکافی آمده و لذا شاذ است. افزون بر آن جعفر از راویان «ابان» است(کلینی، 1407ق، 5/ 191؛ طوسی، 1407ق، 6/ 212؛ طوسی، 1390ق، 3/ 103) نه حماد؛ بر این اساس احتمال تصحیف ابان بن عثمان به حماد بن عثمان وجود دارد.
- اَلْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ(کلینی، 1407ق، 4/ 489) ؛ در این سند بدل از حسن بن علی از عبارت «عمن حدثه» استفاده شده است که نشانه مرسل بودن سند است.
- بِهَذَا اَلْإِسْنَادِ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِی قَالَ حَدَّثَنَا حَمَّادُ بْنُ عُثْمَانَ(کلینی، 1407ق، 1/ 186). «بهذا الاسناد» که درآغاز اسناد کلینی اشاره به سند قبل است، نشان دهنده ی شبه تعلیق بودن سند است14؛ درسند روایت قبل آمده است: «الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأَشْعَرِی عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الْوَشَّاءِ عَنْ أَبَانِ بْنِ عُثْمَانَ»(کلینی، 1407ق، 1/ 186). با توجه به شواهد موجود در سند مورد بحث، مقصود از «بهذا الاسناد» همان «الحسین بن محمد» است.
- الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَان(کلینی، 1407ق، 7/ 141)، به نظر می رسد، مراد از«بعض اصحابه» بنابر الگوی اول، حسن بن علی وشاء باشد، لذا سند مرسل است. این الگو نیز در تهذیبین قابل مشاهده است(طوسی، 1407ق، 9/ 379؛ طوسی، 1390ق، 4/ 194).
در الگوی دوم که در یک روایت آمده است: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَان»(کلینی، 1407ق، 6/ 335)؛ به سبب اشتراک اسم احمد بن محمد دو احتمال درباره آن وجود دارد، یا همان احمد بن محمد بن عیسی الاشعری است چرا که از جمله مشایخ وی «حسن بن علی بن وشاء» است و یا «احمد بن محمد بن خالد برقی» است. با توجه به این مطلب که درالگوی سوم مراد از احمد بن محمد با نظر به مروی آن (محمد بن یحیی) «احمد بن محمد بن عیسی اشعری» است، می توان در الگوی دوم آن را همان «احمد بن محمد بن خالد برقی» دانست.
الگوی سوم در یک روایت دیده شده است اما یک روایت دیگر با این الگو وجود دارد که در آن «ابی یحیی الواسطی» بدل از «وشاء» است: «مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي يَحْيَى اَلْوَاسِطِی عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ»(کلینی، 1407ق، 6/ 419). در این سند یک واسطه بین حماد بن عثمان و ابی یحیی افتاده است چرا که ابی یحیی امام یازدهم (ع) را ملاقات کرده(خوئی، بی تا، 9/ 375) در صورتیکه حماد از اصحاب این معصوم (ع) نبوده؛ لذا سند مرسل است. ناگفته نماند که روایات تفسیری با الگوی دوم و سوم دیده نشد.
در پایان، گرچه مقدار روایات ابن وشاء از حماد نصف روایات ابن ابی عمیر از حماد است اما تعداد راویان ناقل ازوی با ناقلان از ابن وشاء تقریباً یکسان است. ناگفته نماند معلی بن محمد سهم بیشتری نسبت به دیگر راویان در نقل از ابن وشاء از حماد بن عثمان دارد. الگوهای سندی کلینی به ویژه «ابن وشاء» از حماد بن عثمان در سایر منابع حدیثی همچون کتب مفید، صدوق و طوسی کاربرد دارد، لذا می توان رایج ترین شیوه دستیابی محدثان به کتاب حماد بن عثمان را با نشر«حسن بن علی وشاء» دانست.
4ـ4. الگوی یونس از حماد بن عثمان
ابومحمد یونس بن عبدالرحمن معروف به مولی آل یقطین است(کشی، 1409ق، 483؛ طوسی، 1420ق،511؛ نجاشی، 1365ش، 446). نسب وی قمی(سمعانی، 1419ق، 5/ 629)، از اصحاب اجماع(کشی، 1363ش، 2/ 673، 780، 830) و از یاران امام کاظم (ع) و امام رضا (ع) است(حلی، 1417ق، 184). رجال شناسان وی را دارای مقام و جایگاهی رفیع می دانند(نجاشی، 1365ش، 446). طبق شمارش خوئی، وی از حدود ۱۸۰ محدث مانند حماد بن عیسی نقل حدیث کرده است(خوئی، بی تا، 20/ 323).
کلینی حدود 16 روایت را ازیونس از حماد بن عثمان در الکافی ثبت کرده است که درهمه این احادیث یونس بدون واسطه راوی حماد بن عثمان است.
از این تعداد 13روایت بر مبنای الگوی اول، دو روایت بر پایه الگوی دوم و یک روایت بر اساس سند ثابت سوم است. از بین این روایت، دو روایت تفسیری است(کلینی، 1407ق، 2/ 21). طریق طوسی و نجاشی با الگوی اول به استثنای راوی اول سند، مطابق است(کشی، 1409ق، 321؛ نجاشی، 1365ش، 448). حلقه ی مشترک اصلی در نمودار شماره ی 5 یونس بن عبدالرحمان (د 208ق) است که سه راوی از وی روایت کرده اند. با توجه به این موضوع که نسب وی قمی و مدفن او در مدینه است و از سوی دیگر راویان وی اهل بغداد، بصره و قم هستند، روایات یونس در بیشتر سرزمینهای اسلامی منتشر یافته است.
طرق برخی از روایات بر اساس الگوی اول دارای تصحیف یا ارسال بوده که بر اساس الگوی سندی، این نقصان جبران می شود:
- وَ بِهَذَا اَلْإِسْنَادِ عَنْ يُونُسَ عَنْ حَمَّادٍ(کلینی، 1407ق، 1/ 163) ؛عبارت «بهذا الاسناد» اشاره به شبه تعلیق بودن سند دارد. در اینجا با توجه به سند روایت قبل به «علی بن ابراهیم عن محمد بن عیسی بن عبید» برمی گردد.
- يُونُسُ عَنْ حَمَّادٍ(کلینی، 1407ق، 2/ 278)؛ این سند دچار تعلیق است که با الگوی اول و بعضاً اسناد قبل از آن، بازسازی می شود.
- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ عَنْ حَمَّادٍ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي اَلْجَارُودِ(کلینی، 1407ق، 1/ 60) ؛ به نظر می رسد «ابیه» به سند اضافه شده است چرا که در این الگو علی بن ابراهیم بی واسطه از محمد بن عیسی نقل می کند. علاوه بر آن درباره تاریخ ولادت حماد آمده است که وی پانزده الی بیست سال قبل از وفات امام صادق (ع) (148ق) به دنیا آمده و سال فوت وی 198ق بوده است(نجاشی، 1365ش، 143). عبدالله بن سنان نیز گرچه تاریخ ولادتش نامعلوم است اما درسال 200 ق از دنیا رفته است(آقا بزرگ تهرانی، 1430ق، 7/ 61)؛ لذا هردوهم طبقه هستند. ضمن آنکه محمد بن سنان از ابی جارود حدیث استماع نموده است نه عبدالله، افزون بر آن محمد بن سنان از اساتید حماد بن عثمان نیست. با این اوصاف عبدالله بن سنان در این سند، اضافه شده است.
- اَلْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ جُمْهُورٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَان(کلینی، 1407ق، 1/ 405)؛ همانطور که مشاهده می شود، با توجه به الگوی دوم کلینی(1407ق، 1/ 437)، سند مرسل است و راوی افتاده «یونس بن عبدالرحمان» است.
- الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ (کلینی، 1407ق، 7/ 141)؛ با توجه به الگوی دوم، به نظر می رسد، دو راوی از سند افتاده باشد. بدین صورت که مراد از «بعض اصحابه» محمد بن جمهور عن یونس است. لذا سند دچار ارسال گشته است.
- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ أَبِي دَاوُدَ الْمُنْشِدِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَان(کلینی، 1407ق، 3/ 1). الگوی سوم در طریق طوسی نیز وجود دارد(طوسی، 1407ق، 1/ 216). در الگوی کلینی «محمد بن یحیی» در ابتدای سند است در حالیکه در طریق طوسی «سعد بن عبدالله» بدل از آن قرار گرفته است.
- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ شَاذَانَ بْنِ اَلْخَلِيلِ عَنْ يُونُسَ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ اَلْحُسَيْنِ(کلینی، 1407ق، 3/ 30)؛ در سند این روایت دو واسطه بین محمد بن یحیی با یونس بدل از الگوی آخر هستند. با توجه به اینکه شاگرد حسین بن مختار قلانسی، حماد بن عیسی است(کشی، 1409ق، 315) نه حماد بن عثمان، می توان منظور از حماد در این سند را حماد بن عیسی دانست لذا این سند متفاوت از الگوی سوم است بدون آنکه هیچ اشکالی متوجه آن شود.
در پایان، در الگوهای کلینی از یونس از حماد بن عثمان الگوی پرکاربرد و اصلی، همان الگوی اول است و سایر الگوها فرعی هستند. علاوه بر آن، به ترتیب محمد بن عیسی، محمد بن جمهور و جعفر بن محمد بیشترین سهم را در نقل روایات یونس از حماد بن عثمان دارند. مشایخ حدیثی کلینی در این الگوها علی بن ابراهیم، حسین بن محمد و محمد بن یحیی است و بیانگر این مطلب است که روایات کلینی از یونس از هر دو مکتب کوفه و قم نشأت می گیرد. اضافه بر آن، روایات یونس تنها در محمد بن عیسی با طرق رجالی مشترک بود. شاید بتوان گفت این تفاوت رجالی با الگوی کلینی بدین علت است که رجال شناسان کتابهایی از یونس در اختیار داشتند که در آن روایات حماد بن عثمان اندک بوده است.
3ـ5. الگوی ابن فضال از حماد بن عثمان
«حسن بن علی بن فضّال» (د. ۲۲۴ ق)؛ از محدثان بزرگ کوفه و از اصحاب خاص امام رضا (ع) است که در ابتدا فطحی مذهب بود اما از اعتقاد خویش بازگشت و به امامت امام موسی کاظم (ع) معتقد شد(کشی، 1363ش، 2/ 836). ابن فضال در کتب رجالی به ثقه، جلیل القدر و عظیم المنزله توصیف شده است(نجاشی، 1365ش، 34؛ طوسی، 1420ق، 123). نام وی در اسناد بیش از 1600 روایت در کتب اربعه آمده است(خوئی، بی تا، 5/ 50). ابن فضال راوی 6 روایت از حماد بن عثمان است که اسناد آنها تابع الگوهای به دست آمده است.
از این روایات، یک روایت تفسیری است(کلینی، 1407ق، 1/ 61). الگوی کلینی (محمد بن یحیی عن احمد بن محمد) با طریق طوسی مطابقت دارد واختلاف تنها درمشایخ روایی هر کدام از آنهاست(طوسی، 1407ق، 10/ 141). کلینی علاوه بر الگوی دوم (محمد بن یحیی عن احمد بن محمد) که الگوی اصلی آن محسوب می شود، الگوهای فرعی (1و 3) دیگری نیز در دستیابی به روایات ابن فضال دارد که مختص خود اوست و در 3 روایت جاری است. حلقه ی مشترک اصلی در نمودار مذکور، ابن فضال (د224ق) است که 4راوی از وی روایت کرده اند. بنابراین روایات وی در نیمه ی اول قرن سوم درسرزمینهای کوفه، بغداد و قم گسترده شده است.
برخی از طرق روایات ابن فضال از حماد قابل تأمل است:
- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اَلْجَبَّارِ عَنِ اِبْنِ فَضَّالٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ(کلینی، 1407ق، 1/ 61)؛ در این طریق محمد بن عبدالجبار که واسطه بین محمد بن یحیی با ابن فضال است بدل از احمد بن محمد بن عیسی اشعری از الگوی دوم کلینی آمده است. محمد بن یحیی العطار قمی كه از استادان بلند مرتبه شيخ كلينى است، نزد محمد بن عبدالجبار، سمت شاگردى را دارد(خوئی، بی تا، 19/ 33). علاوه بر آن احمد بن محمد بن عیسی اشعری نیز یکی از شاگردان محمد بن عبدالجبار است(مفید، 1413ق، 299) و ابن فضال نیز از استادان ایشان است. با این اوصاف گرچه در ابتدا چنین به نظر برسد که سند مذکور می تواند با نظر به الگوی دوم، دچار تصحیف شده باشد اما چنین نیست و این طریق خود الگوی جداگانه ای برای اسناد روایات کلینی محسوب می شود. این روایت، تنها روایت تفسیری از ابن فضال از حماد بن عثمان است که در کتاب الکافی آمده است.
- عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ اِبْنِ فَضَّالٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ(کلینی، 1407ق، 7/ 396)، این سند، الگوی سوم کلینی در وساطت ابن فضال از حماد بن عثمان است. برقی در المحاسن روایتی با همین طریق به صورت تعلیق ذکر کرده است(برقی، 1371ق، 1/ 178).
در پایان، درباره ابن فضال لازم به ذکر است که الگوی کلینی تنها در حلقه احمد بن محمد از حماد بن عثمان با طرق نجاشی یکسان است(نجاشی، 1365ش، 36). این مطلب حاکی از آن است که محدثان سندهای راویان قمی را برای حماد بن عثمان ترجیح داده اند اما رجالیان، طرق روات کوفی را استفاده کرده اند.
5. نتیجه
1. یکی از شاخص ترین جوامع حدیثی متقدم شیعه، کتاب «الکافی» کلینی است که به عصر ائمه (ع) نزدیک می باشد لذا ازاهمیت ویژه ای برخوردار است.
2. حماد بن عثمان یکی از اصحاب اجماع و از یاران امام صادق (ع) می باشد که روایات متعددی در این کتاب از ایشان دیده می شود. بنا بر نظر رجالیان وی یک کتاب دارد که نامی برای آن عنوان نشده است. حماد بن عثمان راویان زیادی داشته است اما حدود نود درصد از روایات تفسیری وی توسط 5 راوی: ابن ابی عمیر، حسن بن وشاء، احمد بن محمد بن ابی نصر، یونس بن عبدالرحمن و ابن فضال نقل شده است. از میان این اسناد الگوی اصلی کلینی از حماد: «علی بن ابراهیم عن ابیه، محمد بن ابی عمیر عن حماد بن عثمان» است چرا که تعداد زیادی از روایات ذکر شده در این کتاب (98سند) با همین الگو آمده است که بیانگر قدمت سند است.
3. یکسان بودن بیشتر الگوهای کلینی در وساطت ابن ابی عمیر از حماد بن عثمان با طرق طوسی و اسناد صدوق، براشتراک مجرای کلینی و محدثان دیگر برای دستیابی به کتاب حماد بن عثمان دلالت دارد. لذا اسناد مسند، متصل و صحیح بوده و از قوت و اعتبار بیشتری برخوردارند. افزون بر ابن ابی عمیر سهم روایات ابی نصر بزنطی و وشاء از دیگر راویان بیشتر است که به نقش پررنگ روات مکتب کوفه و بغداد در تفسیر آیات نسبت به راویان مکتب قم اشاره دارد.
4. برخی از اسناد روایات کلینی با توجه به الگوهای ثابت وی از حماد دارای آسیبهای بیرونی همچون تعلیق، ارسال، مزید، تصحیف بودند که تصحیح و بازسازی شد. بسیاری ازطرق رجالیانی چون طوسی که با الگوهای ثابت کلینی مطابقت داشت، معلوم گردید و لذا درجه اعتبار احادیث آشکار گردید.
5. حلقه مشترک الگوهای اسناد کلینی، پنج راوی ثقه، ابن ابی عمیر، حسن بن وشاء، احمد بن محمد بن ابی نصر، یونس بن عبدالرحمن، ابن فضال هستند؛ لذا روایات تفسیری حماد از طریق این پنج نفر انتشار یافته است. حضور این راویان که بدون واسطه از حماد بن عثمان حدیث نقل کرده اند، مؤکد این مطلب است که کلینی در انتخاب روایات منقول از اصحاب ائمه (ع) دقت زیادی داشته است.
الگوهای کلینی به روایات تفسیری حماد بن عثم
منابع
علاوه بر قرآن کریم
1. آقا بزرگ تهرانی، محمد محسن (1430ق)، طبقات اعلام الشیعه، بیروت: دار احیاء التراث العربی.
2. آقا بزرگ تهرانی، محمد محسن (1403ق)، الذریعه الی تصانیف الشیعه. بیروت: دارالاضواء.
3. اهوازی، حسین بن سعید (1402ق)، الزهد. چاپ غلامرضا عرفانیان، قم: المطبعه العلمیه.
4. ابن بابویه، محمد بن بابویه (1398ق)، التوحید. قم: جامعه مدرسین.
5. ابن بابویه، محمد بن بابویه (1395ق)، کمال الدین و تمام النعمه. تهران: اسلامیه.
6. ابن بابویه، محمد بن بابویه (1378ق)، عیون أخبار الرضا. تهران: نشر جهان.
7. ابن بابویه، محمد بن بابویه (1413ق)، من لا یحضره الفقیه، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم.
8. ابن بابویه، محمد بن بابویه (1376ش)، الامالی، تهران: کتابچی.
9. ابن بابویه، محمد بن بابویه (1385ش)، علل الشرایع. قم: کتاب فروشی داوری.
10. ابن طاووس، علی بن موسی (1398)، الملاحم و الفتن، قم: بی نا.
11. ابن طاووس، علی بن موسی (بی تا)، قبس من کتاب غیاث سلطان الوری. قم: مدرسة الامام المهدی (ع).
12. ابن قولویه، جعفر بن محمد (1356ش) کامل الزیارات. نجف اشرف: دارالمرتضویه.
13. برقی، احمد بن محمد بن خالد (1342ش)، رجال البرقی. تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
14. برقی، احمد بن محمد بن خالد (1371ق). المحاسن. قم: دار الكتب الإسلامیه.
15. تستری، محمد تقی (1410ق)، قاموس الرّجال. قم: بی نا.
16. حر عاملی، محمد بن حسن (1409ق)، وسائل الشیعه. قم: موسسه آل البیت علیهم السلام.
17. حلّی، حسن بن یوسف (1417ق)، رجال العلامه الحلی. نجف اشرف: دار الذخائر.
18. حلّی، حسن بن یوسف (1342ش)، الرجال لابن داوود. تهران: دانشگاه تهران.
19. خویی، ابوالقاسم (بی تا)، معجم رجال الحدیث. بیروت: بی نا.
20. خمینی، روح الله (بی تا)، الطهاره. بی جا، بی نا.
21. سبحانی، جعفر (1423ق)، کلیات فی علم الرجال. قم: دفتر نشر اسلامی.
22. سمعانی، عبدالکریم (1419ق)، الانساب. بیروت: دارالکتب العلمیه.
23. شهید ثانی، زین الدین (1408ق)، الرعایه فی علم الدرایه. تحقیق عبدالحسین محمد علی بقال، قم: مکتبه آیه الله مرعشی نجفی.
24. صفار، محمد بن حسن (1404ق)، بصائر الدرجات. قم: مكتبة آية الله المرعشی النجفی.
25. طوسی، محمد بن حسن (1373ش)، رجال الطوسی. قم: مؤسسة النشر الاسلامي التابعة لجامعة المدرسين بقم المقدسه.
25. طوسی، محمد بن حسن (1420ق)، فهرست كتب الشيعة و أصولهم و أسماء المصنّفين و أصحاب الأصول. قم: مكتبة المحقق الطباطبائی.
27. طوسی، محمد بن حسن (1411ق)، الغیبه. قم: دارالمعارف الاسلامیه.
28. طوسی، محمد بن حسن (1407ق)، تهذیب الاحکام. تهران: دار الکتب الاسلامیه.
29. طوسی، محمد بن حسن (1390ق)، الاستبصار. تهران: دار الکتب الاسلامیه.
30. عسقلانی، ابوالفضل احمد بن علی (1390ق)، لسان المیزان. بیروت: مؤسسه الاعلمی للمطبوعات.
31. غفاری، علی اکبر (1369ش)، دراسات فی علم الدرایه. تهران: جامعه الامام الصادق ع.
32. غلامعلی، مهدی (1393ش)، سند شناسی احادیث. قم: موسسه علمی فرهنگی دارالحديث.
33. فیض کاشانی، ملا محسن (1406ق)، الوافی. اصفهان: كتابخانه امام أمير المؤمنين على ع.
34. کشی، محمد بن عمر (1363ش)، اختیار معرفه الرجال. قم: موسسه آل البیت علیهم السلام.
35. کشی، محمد بن عمر.(1409ق)، اختیار معرفه الرجال، مشهد: مؤسسه نشر دانشگاه مشهد.
36. کلینی، محمد بن یعقوب (1407ق)، الکافی. تهران: دار الکتب الاسلامیه.
37. مامقانی، عبدالله (بی تا)، مقباس الهدایه فی علم الدرایه. موسسه آل البیت لاحیاء التراث، بی تا.
38. معارف، مجید (1377ش)، تاریخ عمومی حدیث با رویکرد تحلیلی، تهران: کویر، 1377ش.
39. مفید، محمد بن محمد (1413ق)، الاختصاص. قم: الموتمر العالمى لالفية الشيخ المفيد.
40. کشی، محمد بن عمر (1413ق)، الامالی. قم: کنگره شیخ مفید.
41. نجاشی، احمد بن علی (1365ش)، رجال النجاشی. قم: مؤسسة النشر الاسلامی التابعه لجامعة المدرسين بقم المشرفه.
42. نمازی شاهرودی، علی (1414ق)، مستدرکات علم رجال الحدیث. تهران: فرزند مؤلف.
43. آقايی، علی (1385) «تاريخگذاری روايات بر مبنای تحليل اسناد». علوم حديث. شماره 41، 145ـ168.
[1] . دانشیارگروه علوم قرآن، دانشگاه بین المللی مذاهب اسلامی، تهران، ایران (نویسنده مسئول): zarsazan@gmail.com
[2] . استاد گروه علوم قرآن و حدیث، دانشکده الهیات، دانشگاه تهران، ایران: maaref@ut.ac.ir
[3] . دانشجوی دکترای علوم قرآن و حدیث، دانشگاه بین المللی مذاهب اسلامی، تهران، ایران: marziehghodosi@gmail.com
[4] . کشی در کتاب رجالش نام هجده نفر از اصحاب امام باقر(ع) تا امام رضا(ع) که همه از ثقات محدثین هستند را بهعنوان اصحاب اجماع بیان کرده است. البته کَشّی در توصیف آنان از کلمه «اجماع» استفاده کرده است. به همین سبب، رجالیان نام این عده را اصحاب اجماع گذاشتهاند(کشی، 1363ش، 507:2؛ طوسی، 1420ق، ۱۵۶؛ حلّی، 1411ق، 56)
[5] . اصطلاح کتاب در کلمات علمای رجال به معنای متعارف آن است که شامل اصل و تصنیف نیز می شود(خمینی، بی تا، 265:3؛ سبحانی، 1423ق، 474) یعنی همان چیزی که توسط اصحاب ائمه اطهار (ع) برای نقل حدیث تألیف و تدوین شده باشد(سبحانی، 1423ق، 477)
[6] . از کتاب دیگری گرفته نشده است؛ بلکه حاوی احادیثی است که نویسنده، خود، از معصوم یا کسی که بیواسطه از معصوم نقل کرده شنیده و مکتوب کرده است (آقابزرگ تهرانی، 1403ق، 2/126)
[7] . حدیثی که از سند آن یک نفر یا بیشتر حذف شده باشد. گاهی مرسل به معنی مقطوع یا معضل نیز به کار می رود و شامل مرفوع و معلق نیز می شود(شهید ثانی، 1408ق، 137)
[8] . وقتی قسمتی از سند یا متن یک حدیث به کلمه یا عبارت مشابه تغییر یافته باشد (غفاری، 1369ش، 42)
[9] . روایتی که در سند یا متن آن زیادتی وجود داشته که در حدیث همسان آن نیست (شهید ثانی، 1408ق، 121)
[10] . حلقة مشترک اصلی: اگر فردی در سلسلة سند باشد كه شاگردان متعددی از وی روايت كرده اند. آنها هم جاعل متن حديث هستند و هم جاعل بخش ابتدای سند كه او را به قدیمی ترین مرجع متصل می كند. حلقه ی مشترک فرعی نیز بدان معنا است که هرگاه برخی شاگردان حلقة مشترک، خود چند شاگرد داشته باشند كه راوی روايت او باشند، شاگرد حلقة مشترک را، حلقة مشترک فرعی می نامند؛ آقايی، «تاريخگذاری روايات بر مبنای تحليل اسناد»، 1385ش، 150
[11] . اگر از ابتدای سند یک نفر یا بیشتر پشت سر هم حذف شده باشد؛ مامقانی، بی تا، 1: 176
[12] . حرف «أو» که نوعی از عطف در سند است. در اینجا سند به دو یا چند سند تفکیک می شود؛ نک: شبیری، اسناد ویژه الکافی در وسائل الشیعه، 178
[13] . اگر محدثی متنی را به دو سند یا بیشتر نقل کند، آن را تحویل می گویند و حرف «ح» را به عنوان رمز انتقال از سند به سند دیگر به کار می گیرند؛ غفاری، 1369ق، 187
[14] . در شبه تعلیق، علامت و نشانه ای وجود دارد تا خواننده از افتادگی در سند آگاه شود. برای نمونه، عنوان «بهذا الإسناد» در برخی روایات کتاب کافی، نشان دهنده افتادگی در سند است. برای کامل کردن این افتادگی به اسناد پیشین بازمی گشته و یا از دانش طبقات بهره برده می شود؛ غلامعلی، 1393ق، 50