تبیین و تحلیل دستیابی به اغراض ثانوی کلام (مطالعه موردی: تشبیه تمثیلی آیات قرآن)
مریم علیمرادی
1
(
عضو هیات علمی دانشگاه ازاد اسلامی واحد بندرعباس
)
صفدر شاکر
2
(
دانشگاه آزاد واحد فسا
)
ابراهیم زارعی فر
3
(
عضو هیات علمی/دانشگاه آزاد- واحد فسا
)
کلید واژه: علم معانی, اغراض ثانوی, کلام تمثیلی قرآن, نقد و بررسی,
چکیده مقاله :
علم معانی که که عمده مباحث آن سخن بلیغ است، بهگستره¬ای ازظریف¬ترین شیوههای زیباییشناختی کلام و تأثیر آن اطلاق می¬شود از جمله قابلیت¬های زبانی این علم که به مقتضای حال و مقام بیان می¬شود تا سخن را مؤثرتر جلوه دهد، اغراض ثانوی کلام خبری و انشایی است که درکتاب¬های بلاغی ضمن بحث کلامخبری و انشایی به برخی از مقاصد ثانوی این نوع از کلام که در حیطۀ معانی مجازی آن است پرداختهاند؛ نظر به اهمیت این بحث و نقش آن در بررسی و درک بهتر کلام و فواید آن در فن سخنوری، زبان¬شناسی، نقدادبی، دستور ¬زبان و... که به نوعی همگی به علم معانی مربوط می¬شوند، ضرورت می¬یابد که در این خصوص، به موارد چندی که در درک و ره¬یابی به معانی و اغراضثانوی کلام مؤثرند، اشاره شود. برای این منظور، دادههای مورد نظر در این پژوهش، جمله¬های تمثیلی کلام الهی است، تا با تحقیق و بررسی آن به مواردی از نشانه¬های دست¬یابی به معانی ثانوی کلام راه یافته شود. نتایج حاصل نشان از آن دارد که، جایگاه و اهمیت موارد چندی هم¬چون: مبتدا، مخاطب، گوینده، صنایع بدیعی و بیانی و موسیقی کلام، تکرار صامت¬ها و مصوت¬ها و... در فهم معانی و اغراض ثانوی کلام میتواند مؤثر باشد.
چکیده انگلیسی :
The science of meanings, the main subject of which is eloquent speech, refers to a wide range of the most subtle aesthetic methods of speech and its effect, including the linguistic capabilities of this science, which are expressed according to the situation and position to make the speech more effective. For example, the secondary purposes of news and essays are the secondary purposes of news and essays in rhetorical books, while discussing news and essays, they have addressed some of the secondary purposes of this type of speech, which is in the realm of its virtual meanings; Considering the importance of this discussion and its role in the study and better understanding of the word and its benefits in rhetoric, linguistics, literary criticism, language grammar, etc., which are somehow related to the science of meanings, it becomes necessary. In this regard, several cases that are effective in understanding and finding the secondary meanings and purposes of the word should be mentioned. For this purpose, the desired data in this research are allegorical sentences of the divine word, so that by researching and examining it, we can find some signs of achieving the secondary meanings of the word. The results show that the position and importance of several things such as: beginner, audience, speaker, innovative and expressive arts and speech music, repetition of consonants and vowels, etc. in understanding the meanings and secondary purposes of speech. It can be effective.
1. قرآن کریم
2. احمدی، بابک.(1370). ساختار و تأویل متن. چاپ اول، ج1، تهران: مرکز.
3. پالمر، فرانک .(1366). نگاهی تازه به معنیشناسی، ترجمه کوروش صفوی، تهران: نشر مرکز.
4. پویان، مجید .(1391). «سبکشناسی شعر حافظ با توجه به دیدگاههای موریس گرامون». سبک شناسی نظم و نثرفارسی، (بهار ادب) شماره 3، صص47-35.
5. تفتازانی، سعدالدین.(1410). شرح سعد معروف به مختصرالمعانی. چاپ اول، قم: سیدالشهدا مکارم شیرازی.
6. جرجانی، عبدالقادر.(1368). دلایل الاعجاز فیالقرآن. ترجمه محمد رادمنش، مشهد: آستان قدس رضوی.
7. جمالی، فاطمه.(1395). «نقد و تحلیل اغراض ثانوی خبر و انشاء در علم معانی». دو فصلنامه کاربردی و نقد بلاغی، سال اول، شماره دوم، صص116-95.
8. دیباجی، سید ابراهیم.(1391). بدایه البلاغه. چ چهارم، تهران: سمت.
9. رجایی، محمدخلیل. (1340). معالم البلاغه در علم معانی بیان و بدیع. شيراز: دانشگاه شیراز.
10. سعیدی روشن، محمدباقر .(1383). تحلیل زبان قرآن و روششناسی فهم آن. تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
11. شفیعی کدکنی، محمدرضا .(1368). موسیقی شعر. تهران: آگه.
12. -----------------. (1391). رستاخیز کلمات. چاپ اول، تهران: سخن.
13. شمیسا، سیروس.(1393). معانی. چ چهارم، تهران: میترا.
14. شیرازی، احمد امین. (1393).آیین بلاغت: شرح فارسی مختصر المعانی(علم معانی). ج1، چاپ پنجم، تهران: فروغ قرآن.
15. طباطبایی، محمدحسین.(1367). تفسیر المیزان. ترجمه ناصر مکارم شیرازی و دیگران، قم: بنیاد علمی و فرهنگی علامه طباطبایی.
16. غلامعلی زاده، خسرو.(1374). ساخت زبان فارسی. تهران: احیای کتاب.
17. قراءتی، محسن.(1374).تفسیر نور. ناشر: مؤسسه در راه حق، وزارت فرهنگ و ارشاد.
18. قویمی، مهوش.(1383). آوا و القا. تهران: هرمس.
19. کزاری میرجلالالدین.(1385). معانی زیباشناسی سخن پارسی. تهران: کتاب ماد.
20. مشکوةالدینی، مهدی. (1386). سیر زبان شناسی. چاپ چهارم، مشهد: دانشگاه فردوسی مشهد.
21. وحیدیان کامیار، تقی و غلامرضا عمرانی.(1379). بدیع از دیدگاه زبانشناسی. تهران: بوستان.
22. ـــــــــــــــ .(1383). دستور زبان فارسی(1). تهران: سمت.
23. هاشمی، احمد. (1381). جواهرالبلاغه. ترجمه استاد حسن عرفان، چاپ سوم، قم: نشر بلاغت.
24. همایی، جلال الدین، (1374)، معانی و بیان. چاپ سوم، تهران: هما.
25. یاوری، حورا. (1386). روان کاوی و ادبیات. چاپ دوم، تهران: سخن.
عنوان: تبیین و تحلیل دستیابی به اغراض ثانوی کلام (مطالعه موردی: تشبیه تمثیلی آیات قرآن)
لیلا علیمرادی، (نویسنده مسؤول)دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث، واحد فسا، دانشگاهآزاد اسلامی، فسا، ایران
دکترصفدر شاکر، استادیار گروه زبان و ادبیات عرب، واحد فسا، دانشگاه آزاد اسلامی، فسا، ایران
دکترابراهیم زارعی فر، استادیار گروه زبان و ادبیات عرب، واحد فسا، دانشگاه آزاد اسلامی، فسا، ایران
چکیده:
علم معانی که که عمده مباحث آن سخن بلیغ است، به گسترهای از ظریفترین شیوههای زیبایی شناختی کلام و تأثیر آن اطلاق میشود از جمله قابلیتهای زبانی این علم که به مقتضای حال و مقام بیان میشود تا سخن را مؤثرتر جلوه دهد، اغراض ثانوی کلام خبری و انشایی است که در کتابهای بلاغی ضمن بحث کلام خبری و انشایی به برخی از مقاصد ثانوی این نوع از کلام که در حیطۀ معانی مجازی آن است پرداخته اند؛ نظر به اهمیت این بحث و نقش آن در بررسی و درک بهتر کلام و فواید آن در فن سخنوری، زبانشناسی، نقدادبی، دستورزبان و...که به نوعی همگی به علم معانی مربوط میشوند، ضرورت مییابد که در این خصوص، به موارد چندی که در درک و رهیابی به معانی و اغراض ثانوی کلام مؤثرند، اشاره شود. برای این منظور، داده های مورد نظر در این پژوهش، جملههای تمثیلی کلام الهی است، تا با تحقیق و بررسی آن به مواردی از نشانههای دستیابی به معانی ثانوی کلام راه یافته شود. نتایج حاصل نشان از آن دارد که، جایگاه و اهمیت موارد چندی همچون: مبتدا، مخاطب، گوینده، صنایع بدیعی و بیانی وموسیقی کلام، تکرار صامتها و مصوتها و...در فهم معانی و اغراض ثانوی کلام می تواند مؤثر باشد.
کلید واژه: علم معانی، اغراض ثانوی، کلام تمثیلی قرآن، نقد و بررسی
1-مقدمه:
1-1بیان مسأله:
بلاغت و شیوایی سخن همواره در هر زبانی و زمانی توجه انسان را به خود جلب کردهاست جملههای متفاوت با لحنهای مختلف در معانی گوناگون در گفتارها و نوشتارهای ما بیانگر ذوق هنری گوینده و نمایانگر جایگاه علوم بلاغی در گسترۀ زبان از دورههای گذشته تاکنون است. بلاغت فارسی برگرفته از بلاغت عربی و نمونۀ بارز آن بلاغت قرآنی است. سخن گفتن به مقتضای حال و مقام و تأثیرگذاری هرچه بیشترآن، گامی مؤثر در تبیین اصولی دانشمعانی در نوشتهها و گفتههاست. علم معانی، علم به اصول و قواعدی است که به یاری آنها کیفیت مطابقه کلام با مقتضای حال و مقام شناخته میشود.(تفتازانی، 1310: 37 و همایی،1373: 21) موضوع آن الفاظی است که رسانندۀ مقصود متکلم باشد و فایدۀ آن آگاهی بر اسرار بلاغت است. علم معانی به موارد مختلفی از جنبههای بلاغی کلام میپردازد که یکی از آن موارد اغراض ثانوی جملههای خبری و انشایی است. «کلماتی که محل توجه اهل بلاغت باشد همواره دو معنی در بردارد یکی معنی لغوی که معنی اصلی کلام است و دیگری معانی که متکلم در نظر گرفته و کلام را به دلیل افادۀ آن یعنی بر لطایف و خصوصیاتی که متناسب با مقتضای حال باشد مشتمل گرداند این معنی را نظر به این که مدلول کلام در مرتبۀ ثانی است معنی دوم گویند.»(رجایی، 1340: 21) تشبیه تمثیلی یکی از زیباترین و هنری ترین صور خیال در ادب فارسی است؛ برهمین اساس چگونگی بیان و توجه به معانی ثانوی کلام را در تشبیههای تمثیلی آیههای قرآن بررسی و جنبههای مختلف دسترسی به اغراض ثانوی آن بررسی شده است.کلام تمثیلی آیات قرآن خودبرای القای مقصود گوینده از چندین جمله تشکیل شدهاندوبرروی هم معنایی واحد را به ذهن میرسانند، برای شناساندن رهیابی به معانی ثانوی کلام همه جملهها در نظر داشتیم نه تنها خود جمله تمثیل. در کتب باارزش علم معانی، بزرگان علم و ادب معانی گوناگونی را برای جملهها از جنبۀ اغراض ثانوی آن در نظر گرفتهاند اما راه دستیابی آن و چگونگی توجه به آن مورد بررسی واقع نشده است. در این پژوهش برآنیم تا با توجه به سیاق کلام و توجه به ویژگیهای خاص در جمله به معانی ثانوی کلام توجه و دستیابی این مهم را آسانتر و راحتتر نشان دهیم.
2-1پرسش های پژوهش:
دراین نوشتار کوشش شدهاست تا با توجه به سیاق جمله و مواردی از کلام دستیابی به فهم معانی ثانوی تحلیل شود و کارکردها و اهمیت آن تبیین شود تا از این رهگذربه پرسشهای زیر پاسخ دهد:
1-اهمیت معانی ثانوی کلام در چیست؟
2-چه ساختارهایی از کلام در درک معانی ثانوی دخیلند؟
3-ظاهر و باطن کلام تا چه اندازه میتواند در رهیابی به معانی ثانوی دخیل باشد؟
3-1پیشینه پژوهش:
در توجه به معانی ثانوی کلام و اهمیت آن در کتابهای بلاغی و منابعی که در این مورد است بسیار پراهمیت جلوه دادهاند و از گذشتههای دور تاکنون در خصوص معانی ثانوی کلام در جملهها بهویژه کلام شعری، پژوهشها و مقالههای بیشماری انجام گرفته است؛ اما در زمینۀ راهیابی و دستیابی به معانی ثانوی کلام، تا آنجا که نگارنده جستجو کرده است، پژوهش مستقلی صورت نگرفته است. وتنها پژوهشی که مبحثی از آن به نقد معانی ثانوی در کتب معانی پرداخته است، نقد و تحلیل اغراض ثانوی خبر و انشا در علم معانی از دکتر فاطمه جمالی (1395)است که در مجلۀ بلاغت کاربردی و نقد بلاغی چاپ شده است.
لازم به ذکر است پژوهش حاضر، مبتنی بر روش توصیفی- تحلیلی است که درضمن مواردمبتنی بر فهم اغراص ثانوی، ابتدا درباره آن توضیحی داده میشود و سپس آیههایی تمثیلی از قرآن به همراه ترجمه آن از مفسران بزرگ، بر مبنای سیاق ظاهری و باطنی کلام در درک معانی ثانوی آن بررسی می شود.
4-1- بحث و بررسی:
معانی ثانوی کلام چنانکه همایی نیز آن را با عنوان«معانی مجازی جمله»(همایی،1373: 97) یاد میکند در حیطۀ معانی مجازی است. بزرگان علم بلاغت قدیم در اسناد خبری و انشایی از این ویژگی علم معانی بهره بردهاند و مخاطب را از اهمیت کاربرد تأثیرگذار این بحث مهم بلاغی آگاه ساختهاند چنانکه عبدالقادر جرجانی فصاحت و بلاغت را «مبتنی بر معنی میداند نه لفظ »(جرجانی،1368: 309) علم معانی در بسیاری از مباحث با دانش زبانشناسی صورتگرا و ساختگرا و در نهایت سبکشناسیِ زبان شناختی مشابهتهای فراوانی دارد با بررسی در آثار بلاغیون به نشانههایی از نقد و تحلیل ادبی مشابه با نظریههای مختلف زبانشناسی و نقد ادبی معاصر در آثارشان برمیخوریم که بیانگر ارتباط زیاد علم زبان شناسی، معنی شناسی و نقد ادبی با دانش علم معانی در جنبههای گوناگون است. همچنین شاخههایی «کاربرد شناسی، یا منظور شناسی زبان»، نظریه« کارگفت یا کنشهای گفتاری» و «معناشناسی» که در تبیین معانی دوم کلام بنا شدهاند علم کاربرد شناسی(Peragmatic)، مطالعۀ معنای غیر قابل رویت است معنایی که شنونده قادر به شناسایی آن بوده و از طریق بافت تعبیر میشود « مسأله اصلی مطرح در این حوزه آن است که چگونه شنونده برای فهم منظور گوینده به استنباطهایی از کلام وی دست میزند و چگونه بخش بزرگی از ناگفته ها جزو پیام محسوب میشود، در معناشناسی زبانشناسانه در حقیقت معنای نامریی مورد کاوش قرار می گیرد(پالمر، 1366: 42). آنچه امروزه در قالب معناشناسی و دیگر موارد زبانشناسی و درک معنای کلام از آن یاد کردهاند دراندیشههای والای بزرگان علم و ادب از طریق همین علم معانی و مقاصد اغراض ثانوی محقق شده است و اصل و اساس آن برگرفته از بلاغت آیات قرآنی در ابتدای تدوین علم بلاغی است در آیه های تمثیلی-که مورد بحث ما در این گفتار است- خداوند مقصود نهایی خود را با شباهت های ملموس و عینی آشکار میسازد تا از خلال این کاربرد دسترسی به مقصود و معانی نهایی کلام با توجه به دیگر موارد بلاغی آسانتر و راحتتر میسر شود و با گزینش آگاهانه و بلاغت بالای سخنوری و چاشنی ذوق و خبرگی در پروردگی معانی ثانوی کلام تمثیلی آیه های قرآن تأثیر به سزایی در روح و روان مخاطب بر جای گذارد. آیه های تمثیلی قرآن مثل دیگر کلامها یا در حیطه خبرند یا انشا. جملۀ خبری، جمله ای که قابل صدق و کذب باشد. مقصود اصلی خبر، آگاهی دادن به مخاطب و مطلع ساختن او از حکمی است چنانکه مخاطب اطلاعی از آن نداشته باشد( فایده خبر) و گاه ابراز و اظهار گوینده است از آن چه می داند(لازم فایده خبر)« اما گاهی برای خبر اغراض و معانی خاصی تصور میشود که از قراین و ساختار کلام استفاده شده است.»(هاشمی،1389: 69). و این معانی ثانوی کلام و جنبۀ بلاغی آن است که گوینده به دلیل القای آن، ساختارهای خبری و انشایی را برای خود برمیگزیند در کتب معانی قدیم و جدید همچون: مختصرالمعانی، جواهر البلاغه، معالم البلاغه، معانی و بیان شمیسا، معانی همایی، معانی و بیان علوی مقدم و اشرف زاده، معانی ثانوی متعددی، برای جمله های خبری و انشایی مطرح کردهاند. از این مقاصد ثانوی از واژههایی با بار منفی همچون: حسرت، توبیخ، ملامت، اندوه، ضعف و واژههایی با بار مثبت همچون: مدح و ستایش، تشویق، ترغیب، تفاخر و... یاد شدهاست. به طورمثال درمصراعی از حافظ «روز هجران و شب فرقت یار آخر شد»(حافظ،غزل166) که اغراض ثانوی کلام بارمعنایی مثبت دربردارد؛ مقصود گوینده سپری شدن هجر و جدایی نیست بلکه اظهار آسودگی و پایانی خوش است. در تعریف از کلام انشایی آورده شده است:«ان الانشاء قد یطلق علی نفس الکلام الذی لیس لنسبته خارج تطابقه او لا تطابقه»(تفتازانی، 1410ق: 129)و ر. ک. رجایی،1340: 121 ؛ هاشمی،1389: 75)انشا کلامی است که مضمون و محتوای آن پدید نمیآید و در خارج محقق نمیشود مگر آنکه آن را بر زبان آوری بنابراین خواستن یک کار در فعل امر و درخواست خود داری از انجام یک امر در نهی و خواستن محبوب در تمنی و طالب فهم و دریافت مطلبی در استفهام و خواستن توجه و روی آوری مخاطب در ندا، همه اینها به وجود نمی آیند مگر با صیغههایی که بر زبان جاری میشود.( هاشمی ،1389: 89) در کلام انشایی نیز اغراض ثانوی کلام میتواند مواردی همچون: دعا، التماس ، تمنا، تعجب، تهدید، اکرام، تحقیر، جلب توجه، بشارت، فروتنی، فخر، تشویق، شادی، کراهت، استرحام و....باشد. مقاصد ثانوی کلام به آن چه در کتب بلاغی بیان شده است محدود نمیشود و گاه یک کلام بیش از یک مقصود و غرض نهایی در پی دارد برای رسیدن به این هدف گاه در خود کلام موارد و نشانه هایی موجود است که می تواند در القای معانی ثانوی کلام مؤثر باشد. و گاه با توجه به بافت و معنی درونی واژهها میتوان به این مهم دست یافت حال در این پژوهش برآنیم تا مواردی را برشماریم که میتواند ما را در نیل به مقصود و اغراض ثانوی کمک کند و بیانگر ارزش و جایگاههای مواردی از کلام خبری و انشایی باشد که رهنمون به غرض اصلی کلام (معانی ثانوی ) است و برای این منظور از آیههای تمثیلی کلام الهی کمک گرفتیم. تشبیه تمثیل آیات الهی که با زبانی روشن و ملموس مواردهای مختلفی از ابعاد زندگی انسان را به نمایش میگذارند و مثالهایی که آورده میشود به تنهایی یا در ارتباط با دیگر اجزای کلام میتوانند معنایی متفاوت در برداشته باشند که همان معانی ثانوی کلام است«در تحلیل معنای واژگان قرآن، باید به معنای خاص آن در عرف قرآن مراجعه کرد و تنها بررسی مدلدل کاربردی و معنای قاموسی برای این مقصود کافی نیست زیرا کاربردهای لغوی نمیتوانند رسانندۀ همۀ اندیشهها و معانی باشند.»( سعیدی روشن، 1383: 237). و باید به نظام معنایی حاکم بر آیههای تمثیلی و جایگاه هر واژه و جمله در کل نظام معنایی کلام تمثیلی و ارتباط هر واژه با سایر واژگان و دستیابی به واژهای خاص در کلام، وگاه رهیابی به مفهومی ناب از بین همه مفاهیم یک کلام تمثیلی خارج از جهانبینی حاکم بر آیههای قرآن و نظام معنایی آن غافل نشد.
2-بررسی و نقد راههای تشخیص معانی ثانوی
در زیر به نقد و بررسی مواردی چند پرداخته میشود که میتواند گشایشگر ما در رهیابی به مفاهیم ثانوی در کلام خبری و انشایی باشد. شاخصههای راهیابی به معانی ثانوی کلام هم از منظر فرم یا شکل ظاهر و هم از نظر محتوا و غرض و هم از نظر مخاطب و گوینده کلام و....میتواند راهنمای ما باشد.لازم به ذکر است، از آنجاکه کلام تمثیلی ممکن است از چندین جمله تشکیل شدهباشد و همگی در القای معانی ثانوی مؤثر باشند درراهیابی به معانی ثانوی جمله های ثمثیلی، همه لحاظ شدهاند. در ادامه هر مورد برای تفهیم و توضیح بهتر مطلب از کلام شعری حافظ در القای بهتر مطلب بهره بردهایم.
1-2جایگاه چندین معنی در کلام در القای اغراض ثانوی کلام:
گاهی جمله تداعیکننده یک معنی ثانوی نیست؛ بلکه چندین معنی ثانوی در همراهی یکدیگر مقصود را بیان میکنند که این هدفها و مقاصد ثانوی دریک جمله یا عبارت گاهی متفاوت از هم و گاهی مکمل مفهوم یکدیگرند. از آنجا که در جملههای خبری و انشایی قرینه صارفۀ مشخصی چون قرینه صارفه مجاز و استعاره وجود ندارد تا نشانی از معانی ثانوی باشد، گاهی چند غرض ثانوی از یک کلام استنباط میشود و سهم عظیمی در استنباط دویاچندگانه اغراض متوجه و مربوط به عدم وجود قرینه صارفه مشخص است، در آیه تمثیلی 261 بقره میخوانیم: «: مثَلُ الَّذینَ ینْفقُونَ أَمـوالَهم فی سبیلِ اللَّه کَمثَلِ حبۀٍ أَنْبتَت سـبع سـنابِلَ فـی کُـلِّ سنْبلَۀٍ مائَۀُ حبۀٍ و اللَّه یضاعف لمنْ یشاء و اللَّه واسـع علیم» بقره/261)
در جمله «مثل الذین ینفقون اموالهم فی سبیل الله» تا این جا که کلام خبر از انفاق میدهد نوعی مفهوم بشارت درآن نمایان است، اما با آوردن «کَمثَلِ حبۀٍ أَنْبتَت سـبع سـنابِلَ فـی کُـلِّ سنْبلَۀٍ مائَۀُ حبۀٍ »این جمله که انبساط خاطر و شادیبخشی را برای مخاطب به همراه دارد مقصود ثانوی دیگری از آیه تمثیلی است که علاوه بر این که احساسات فرد را نشانه می رود و شادمانی به همراه دارد و عمل نیک انفاق را می ستاید؛ مقصود دیگر آن ترغیب بر عمل نیک انفاق در راه خداست همچنین میتواند جلب توجه هم باشد با آوردن جمله،«حبه انبتت» و دیگر، باشکوه جلوه دادن آن و تعظیم عمل انفاق، با جمله«سبع سنابل فی کل سنبله مائه حبه» آشکار است این همه معانی ثانوی برای این جمله مکمل هم و تداعیگر یک مفهوم کامل و واحداست و آن هم ترغیب و تشویق به امر انفاق که خشنودی خداوند از این عمل را در پی دارد .هر کدام از این معانی در القای معانی نهایی ارزشمند و کاملکننده یکدیگر و تداعیکننده یک مفهوم کامل و واحدی برای آیه است و آن اینکه، بهترین عملها، عمل خیری است که پاداشی چند برابر دارد، در مجموع حس خوشایندی و امید و رجا را در ذهن خواننده به جا میگذارد .
2-2جایگاه ارزشمندی یک اغراض ثانوی بر دیگر غرضها:
گاهی ممکن است کلام، دارای چندین معانی ثانوی باشد و هر کدام ارزشمند باشند؛ اما یکی بر دیگری برتری بیشتری دارد بنابر دلائلی که در سیاق نظم جملهها وجود دارد و بدون دلیل نمیتوان یکی را بر دیگری موارد برگزید.آیه در آیه12حجرات می خوانیم: «أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَ لاتَجَسَّسُوا وَ لایَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ وَ اتَّقُوا اللّهَإِنَّاللّهَتَوّابٌرَحِیمٌ»(حجرات/12)
بارزترین معانی ثانوی آن دوری و پرهیز است چنان که از واژه« اجْتَنِبُوا »فعل امر که در ابتدای کلام آمده است و با توجه به اول آیه « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا » همزمان تداعی کننده اغراضی همچون جلب توجه، آگاهی دادن، ارشاد و راهنمایی ترغیب به امری پسندیده یا نهی از امری ناپسند باشد اما با توجه به ادامه آیه کثیرا من الظن.......آشکار است که غرض ثانوی دوری و پرهیز از امری ناپسند است و با دقت به مفهوم جملههای بعد که تأکید بر روی جمله سؤالی« أَیُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ » است در اینجمله پرسشی که پرسشگر، در اینجا خداوند است نمیپرسد تا بداند بلکه هدف اصلی،که غرض ثانوی و اصلی کلام تمثیلی، همان دوری و پرهیز است که بر دیگر اغراض برتری دارد. جمله های پرسشی همچون جملۀ اخیر، تا زمانی که به قصد درک مجهول به کار رود در معنای حقیقی خود به کار رفته است و در صورتی که گوینده انتظار شنیدن پاسخ از مخاطب نداشته باشد در معانی ثانوی خود به کار گرفته شده است.«این نوع پرسش را پرسش بلاغی یا هنری یا ادبی یا استفهام مجازی یا استفهام در معنی ثانوی خود می نامند.»(ر.ک.کزازی،1385: 206) پرسش چه در معنی حقیقی و چه در معنی ثانوی در ایجاد ارتباط با مخاطب بسیار مؤثر است؛ زیرا جملات پرسشی، مستقیما مخاطب را در مر کز توجه قرار میدهند و او را در گفت و گو سهیم میکنندتا هشدار اصلی کلام را به او نشان دهند. همچنین علت دیگری که میتواند بدلیلی تاکید بر معانی ثانوی در این کلام پرسشی باشد اینکه«اگر ادات استفهام در مقامی استعمال شوند که متکلم جاهل به مورد سؤال است آنها در معنی حقیقی خود به کار رفته اند و اگر در مقامی به کار روند که گوینده عالم بر مسوول عنه (موردسوال) باشدمجاز مرسل یا کنایه میباشد کنایه از باب ذکر ملزوم و اراده لازم و مجاز از باب ذکر لازم و اراده ملزوم(ر.ک.آیین بلاغت، ج2: 283-282)در اینجا که جمله سؤالی در معنی حقیقی خود به کارنرفته، سؤال از نوع تحقیق و تثبیت است و خداوند با سؤال از مخاطب خود میخواهد دانسته و علم خود را تثبیت کند و از او اقرار به درستی گفته خود بگیرد. که غرص اصلی کلام هم در همین جا نهفته است.
3-2-جایگاه مفهوم کلام در القای معانی ثانوی کلام:
مقصود اصلی (معنی ثانوی)کلام با مفهوم کلام میتواند ارتباط مستقیم وجود داشته باشد به گونهای که اگر صورت تأویل شده یعنی همان غرض ثانوی قرار گیرد درسیاق صحیح کلام اشکالی ایجاد نشده است.«بسیاری از صاحب نظران برآنند که معنی را باید دربافت و کاربرد شناخت .»(شفیعی کدکنی،1391: 174)و این برداشت می تواند تابع روح متکلم یا روح مخاطب باشد یا هر دوی آنها و آنچه به مقتضای حال برگردد.»(دیباجی،1391: 580)
در آیۀ 40اعراف آمده است: «إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ وَكَذَالِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ».(اعراف/40)جملۀ «حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ » مقصود ثانوی این خبر تمثیلی تأکید بر امری غیر ممکن است که در جهت تداعی کل جمله استفاده شده است در اصل این خبر این گونه تأویل می شود حتی لایلج الجمل فی سم الخیاط( تا این که شتر در سوراخ سوزن وارد نشود.)در این جا«چون مقصود محال بودن ورود کفار به بهشت است معنی شتر و عبور شتر از سوراخ سوزن مناسبتر است، معانی لغوی جمل را به طناب محکم و کلفت کشتی هم معنی کرده اند(تفسیرمجمع البیان،ج3: 64) با این تفسیر ورودکافران به بهشت تعلیق بر امری محال دانسته شده و این تعلیق بر محال کنایه از آن است که چنین امری محقق نمیشود و باید همیشه از آن مأیوس باشند(ترجمه تفسیر المیزان،ج8، 144) در تفاسیر مختلف هم، دلیل بر امری غیرممکن را بیان داشتهاند.
4-2-گیرنده(مخاطب) کلام در معنی ثانوی کلام می تواند مؤثر باشد.
این که گوینده دریابد مخاطب کلامش عموم جامعه است یا طبقهای خاص، مقتضای کلام را رعایت کرده است و توجه به مقتضای کلام در این مورد خود در بیان معانی ثانوی کلام تأثیر چشم گیری دارد. جایگاه مخاطب و ارتباط معنی ثانوی جمله، نقش مهمی در انتقال اندیشههای گوینده و دریافت آن از طرف دریافت کننده دارد از شاخصهای کیفی در القای معانی ثانوی کلام شناخت مخاطب و شخصیت وی و بر اساس آن سخن گفتن است که تأثیر بیشتر کلام به دنبال دارد معانی ثانوی کلام کارکرد هنری جمله و تأثیرگذاری آن در برقراری و تحکیم ارتباط متکلم و مخاطب است به عبارت دیگر تأثیرگذاری بر مخاطب و تقویت ارتباط با او از طریق مقاصد ثانوی کلام میسر میشود. ارتباط میان اغراض ثانوی جمله و جایگاه مخاطب، نقش مهمی در انتقال اندیشههای گوینده و دریافت آن دارد کیفیت حضور مخاطب که به نوعی بیانگر پویایی متن است از شاخصههای مهم در درک معانی ثانوی کلام و امری ضروری و روشن است. خداوند در کلام تمثیلی خود همیشه جایگاه مخاطب که ارتباط مستقیمی با مقاصد ثانوی جمله دارد در نظر داشتهاست و در خطاب با کافران، از مقصودهایی چون ملامت و نکوهش، تحقیر، توبیخ و تنبیه استفاده کرده است؛ در آیه16بقره آمده است: أُولَئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلَالَةَ بِالْهُدَى فَمَا رَبِحَتْ تِجَارَتُهُمْ وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ (بقره/16) خریدن گمراهی به جای هدایت خطابی ملامت گونه و تحقیری است که خداوند در القای معانی ثانوی خود در نظر داشته است. یا در جایی که مخاطب کلام مؤمنان هستند از تکریم و پاسداشت و تعظیم آنها در معانی ثانوی غافل نبوده است. در آیۀ256 بقره آمده است: «وَمَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَتَثْبِيتًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَآتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِنْ لَمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ» (بقره/256) که از انفاق کنندگان یاد میکند عمل آنان را به بوستانی که باران رحمتش را بر آن میبارد تشبیه میکند و اغراض ثانوی کلام همان خوشی و شادابی و ستودگیست که از عمل نیک مخاطب که مومنان هستند به خود آنان میرسد.
این که مخاطب خاص یا عام باشد ومحوریت آن در کلام، در القای معانی ثانوی مؤثر است شناخت جایگاه مخاطب خاص یا عام بودن با مقاصد ثانوی جمله ارتباط مستقیمی دارد. ذکر این نکته نیز خالی از ظرافت نیست که سهمی ولوناچیز از دریافت غرض خاص از اغراض ثانوی متعلق به حال و هوای و غرض خواننده یا شنونده دارد.
5-2- جایگاه کلمه یا جملهای که میتواند به عنوان نشانه در القای معانی ثانوی کلام مؤثر باشد:
گاهی در عبارت متن نشانههایی است که در نقش قرینه معنای ثانوی جمله آشکار میشود. نشانه چیزی است برای نشان دادن چیز دیگر؛ به عبارت دیگر نشانه دارای تطابق و یکسانی ویژگیهای یک چیز و مرجعش میباشد زبان نظامی از نشانههاست که بیانگر مفاهیم هستند.(مشکوه الدینی، 1386: 7 به نقل از سوسور :15)تعریف شاخصهها و نشانههایی که بتواند اغراضی را از هم تفکیک کند غیرممکن نیست و این تلاش برای بازشناساندن اغراض ثانوی بسیار ضروریست و باید صورت پذیرد. این بیان در جملههای تمثیلی قرآن که گاه چندین جمله بر روی هم یک مفهوم واحد را میرساند کاملاً آشکار است و با شناخت نشانه، معانی ثانوی درست و دقیق متن را میتوان دریافت «با توجه به این که مقاصد ثانوی جملهها به نوعی کاربرد مفاهیم مجازی است و هر کاربردی مجازی قرینهای دارد که دلالت بر معنی غیر حقیقی از سوی گوینده دارد اغراض ثانوی جملهها هم نشانههایی دارد که ذهن مخاطب را به دریافت درستی از مقصود گوینده نزدیک میکندکه نوع و انواع جمله های قبل و بعد و یا کاربرد واژگانی خاص که مبتواند دلیلی متقن بر مفهوم و معنای ثانوی در جمله و مقصود نهایی گوینده باشد.
در جمله تمثیلی آیه 176 اعراف میخوانیم: «وَلَوْ شِئْنَا لَرَفَعْنَاهُ بِهَا وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذَلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ» (اعراف/176)
جمله« وَلَكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ » «او به زمین دنیا گرایید» اخلد از مادۀ اخلاد به معنی سکونت دائمی در یک جا اختیار کردن و اخلد الی الارض برای همیشه به زمین چسبید که «کنایه از جهان ماده و زرق و برق لذات نامشروع زندگی مادی است.»( تفسیر نمونه، ج 7: 93 و ترجمه تفسیر الامیزان، ج8: 434) قرینه جمله تمثیلی برای رهیابی به معنی و مقصود ثانوی کلام تمثیلی است بدون در نظر گرفتن کلمۀ ارض که مراد « از آن مسائل حقیر مادی و دنیوی است.»(تفسیر نور، ج3: 221)معانی ثانوی حاکم بر کل جمله اظهار ندامت و ملامت است. اما با قرینه قرار دادن ارض و مراد از آن که مطرح شد نوعی پستی و رذالت و ضعف و ناتوانی به ذهن متبادر مینماید. وجود چنین واژههایی دال بر غرض ثانوی قراین آشکارتری در جهت دریافت درست و کامل آن در اختیار مخاطب قرار میدهد. در آیه 10 نساء می خوانیم:
« إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیراً»(نساء/10)
واژۀ «فی بطونهم نارا» قرینه شاخصی است در جهت القای مقصود ثانوی جمله خبری تمثیلی یعنی سوزندگی، گرما و ترس ناشی از آن است و اینگونه رهیابی به اغراض ثانوی جمله، حاکی از نظم خاصی است که در چیدمان و همنشینی واژهها برای درک بهتر معنی و مقصود کلام دیده میشود که جرجانی از آن به عنوان نظریه نظم یاد میکند. فصاحت و بلاغت کلام منوط به نظم حاکم بین واژگان و شناخت کلید واژههایی که رهنمون مخاطب در دست یابی به مقصود نهایی کلام است در علم زبان شناسی جدید نظم جمله و عبارت ها را در قالب انسجام متن از آن یاد کرده اند.( ر. ک. هالیدی و حسن نظریه انسجام متن) در آیه بالا، بیان واژه نار(آتش) خود مقتضای حال شنونده دوره جاهلیست که بر پایی آتش از ضروریات زندگیشان بود.
در بیت:
6-2- جایگاه موثر سخن گفتن در القای معانی ثانوی کلام:
تاثیر کلام و نفوذپذیری آن از اهم اصول بلاغت است سخن را به گونهای باید بیان کرد که مؤثر باشد « بحث از معانی ثانوی جملهای که به مقتضای حال مخاطب ایراد شده باشند مراد ما این است که در مخاطب مؤثر افتاده باشد.»(شمیسا،1393: 42)گوینده هر چه از امکانات بیانی برای تأثیر بیشتر کلام استفاده کند نفوذ پذیری آن بیشتر خواهد بود. استفاده از صناعات بدیعی و بیانی تأثیر چشمگیری در القای معانی ثانوی عبارت، بویژه درعبارتهای تمثیلی یکی از این موارد است و اگر در کلام الهی نمونههایی از تمثیل و تشبیه دیده میشود از این جهت است. نحوه بیان در موقعیت خاص از تأثیر گذاری کلام و در القای بیان معانی ثانوی کلام مؤثر است.
در عبارت تمثیلی «مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ»(جمعه/5)
در این عبارت نفوذپذیری کلام از تشبیه و تمثیلی است که درذکر شده است«مثل الاغی که کتاب حمل میکند.»مخاطب آگاه، با این تشبیه، دریافت سخن میکند و از آن متوجه میشود که هدف بیان معانی ثانوی آن و همان بینتیجه بودن و عمل نداشتن است. لفظ حمار و به کار بردن آن برای بی عملان به احکام الهی، لفظی رسمی و محترمانه نمی باشد و اثر و نفوذ پذیری کلام از همین واژه در رابطه با عمل بی نتیجه آنان واضح است.
یا در عبارت تمثیلی: «صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَرْجِعُونَ»:(بقره/18) تأثیر پذیری صم و بکم و عمی که به طور موجز و خلاصه بیان شده است چندان در مخاطب تأثیر گذار است که هزاران جمله از عهده آن برنمیآید کوری، کری، کنگی درظاهر و تصور انسانی با این شرایط در باطن دراغراض ثانوی کلام که همان عدم شناخت و دوری از نعمت است، بسیار موثر افتاده است. واژه صم و بکم و عمی که نقصی در وجود آدمی را می رساند، در خطاب با کسانی که انکار آیات دارند همخوانی زیاد دارد چنان که در تفسیر این آیه هم می خوانیم «کسی که از عطایای الهی در راه حق بهره نگیرد همانند کسی است که فاقد آن نعمت است.»( تفسیر نور، ج1: 68)
7-2- جایگاه موضوع کلام در القای معانی ثانوی کلام امری ناگسستنی است:
«نوشتن به مقتضای موضوع»(شمیسا، 1393: 40)تأثیر زیادی در بیان و القای معانی ثانوی در ذهن مخاطب دارد گوینده و نویسندهای که در نوشتن، مقتضای موضوع را در کنار دیگر موارد رعایت میکنند از بلاغت کلام برخوردار است به گفتۀ لاکان:« آن گاه که ناخودآگاه یک متن را میخواند گامی به سوی فهمیدن زبان دیگری که در درون خود دارد برمیدارد موضوع تحلیل، دیگر نه نویسنده است و نه خواننده، بلکه کنش خواندن است.»(یاوری،1386: 63) با توجه به این مطلب که مقاصدثانوی جملهها به نوعی کاربرد مجازی مفاهیم است. پس موضوع و بیان مفاهیم کلام در القای معانی ثانوی تاثیر شگرفی دارد و شناخت موضوع در انتقال معانی ثانوی جمله مؤثر است. در آیههای تمثیلی قرآن در جاهایی که موضوع کافران و عمل ناپسند آنان مدنظر است تمامی اجزا از لغت تا تشبیهات و استعارات همه در خدمت موضوع هستند تا یک تأثیر واحد، هماهنگ و یکدست را القا کنند.
در آیۀ تمثیلی« مَثَلُ الَّذِينَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ كَمَثَلِ الْعَنْكَبُوتِ اتَّخَذَتْ بَيْتًا وَإِنَّ أَوْهَنَ الْبُيُوتِ لَبَيْتُ الْعَنْكَبُوتِ لَوْ كَانُوا يَعْلَمُونَ»(عنکبوت/41)
استفاده از عنکبوت و لانه آن که موضوع اصلی این کلام تمثیلی است در القای معانی ثانوی کلام که سستی و بی اساسی است مؤثر واقع شده است. اشاره به عنکبوت و سست بودن خانه آن برای کسانی که غیر خدا را اولیا قرار دهند از بلاغت بالای کلامی برخوردار است.
یا در آیه: أَوْ كَصَيِّبٍ مِنَ السَّمَاءِ فِيهِ ظُلُمَاتٌ وَرَعْدٌ وَبَرْقٌ يَجْعَلُونَ أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ مِنَ الصَّوَاعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ وَاللَّهُ مُحِيطٌ بِالْكَافِرِينَ»(بقره/19)
که موضوع آن ترسیم وجود کافران و غیر مؤمنان است واژههای ظلمت، رعد و برق، در القای موضوع بسیار مؤثرند و توجه به موضوع کشش به سمت معانی ثانوی کلام را که همان ترس و وحشت حاصل از رعد و برق و سیاهیست برای ما میسر میسازد. چنین واژه هایی تناسب و همخوانی با موضوع آیه دارند و در تأثیر کلام و القای معانی ثانوی کلام مؤثر است.
8-2- جایگاه حروف و صامت و مصوتهای کلام در القای معانی ثانوی:
همانگونه که کلام و واژهها میتوانند در القای معانی ثانوی مؤثر باشد، حضور صامتها و مصوتهای یکسان و هممخرج و تکرار آنها در القای سخن مؤثر و بلیغ و به تبع معانی ثانوی کلام مشارکت زیادی دارند.
گاهی تکرار واجها، علاوه بر زیبا کردن ظاهر اثر، در ایجاد ارتباط و ترغیب یا تحذیر مخاطب در امری خاص مؤثر واقع میشوند به کارگیری واج ها و نحوه تکرار آنها در چگونگی درک و فهم مضمون و اغراض ثانوی کلام توسط مخاطب مؤثر است.
اصوات میتوانند در کنار یکدیگر به سخن حالت خاصی بدهند و تأثیر لازم و ضروری مد نظر گوینده را در برداشته باشند.«تکرار واج ها و مصوت ها بالقوه القاگر است و ارزش آن زمانی آشکار میشود که اندیشهِ به بیان آمده با چنین تکراری تناسب و ارتباط داشته باشد.»(پویان، 1391: 39)
الف)تکرار واج:
در آیه تمثیلی: يَوْمَ نَطْوِي السَّمَاءَ كَطَيِّ السِّجِلِّ لِلْكُتُبِ كَمَا بَدَأْنَا أَوَّلَ خَلْقٍ نُعِيدُهُ وَعْدًا عَلَيْنَا إِنَّا كُنَّا فَاعِلِينَ »(انبیاء/104)
تکرار واج –َ در هجاهای کلام و تکرار آن که بر روی هم القاگر معانی ثانوی عظمت و بلندی و رفعت است. به کار بستن چنین واکی یاریگر است تا تأثیر عظمت و بزرگی او را چندبرابر کند. همخوانهای انسدادی «و، ک» سبب ایجاد هیجانی تند و تکان دهنده است و آوای واکدار «ط» به دلیل شدت و آهنگ سختی که دارد در آشکار ساختن القای معانی تأثیر داردو القاگر انجام کاری عظیم و سترگ است.
در آیه: مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لَا يُبْصِرُونَ »(بقره/17)
استفاده بیشتر از واج –َ و آ در کلام تمثیلی و بالا و پایین کردن این واکه ها به القای معانی ثانوی نوعی هشدار و تحذیر اشاره دارد که بپرهیزید از نوری که دوامی ندارد. در اینجا تکرار واج –َ به نوعی هشدار برای به هوش بودن مخاطب در مسیر زندگی می افزاید.
هم چنین تکرار واج –َ در بالای کلمه ها می تواند بیان معانی ثانوی عظمت و توانایی خالق هم نشان دهد و تأثیر آن عظمت و بزرگی را در برابر کافران چند برابر می کندتکرار واج م (لبی) در ابتدای کلام تمثیل مثل الذین .....بر استحکام گفتار می افزاید و برای القای معانی ثانوی کلام در شنونده موثر است و شنونده را منتظر کلامی پند پذیر، بر حذر دارنده و تشویق شونده میدارد.
ب)تکرار هجا:
در آیۀ«مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ »(جمعه/5)
تکرار هجای حمل در سه نقطه از آیه تمثیلی بالا و بسامد بالای آن میتوان گفت علاوه بر تاکید، در انتقال مفهوم و مقصود ثانوی کلام که همواری رنج بی فایده است مؤثر است.
واج ح در هجاهای تکراری بالا،( که حرکت سریع و بیصدا را میرساند.)سبب القای این معنی تأثیر گذارتر آن شده است. همچنین، هجای بلندآ در کلمات جمله، سبب ایجاد ریتمی زیبا در کلام است و گویی خداوند با بالا و پایین کردن این واکهها نوعی هشدار و تحذیر را به نمایش گذاشته است.
9-2- جایگاه موسیقی کلام در القای معانی ثانوی:
گاه چینش واژگان در محور همنشینی به ایجاد فضایی موسیقایی کمک میکنند که گوش را می نوازند و رابطه معنایی ویژه ای با آهنگ خویش دارند. به کارگیری کلمهها و موسیقی خاص، متن را بسیار گیرا و دلپذیرتر میکند متن موزون و انتخاب واژگان با ایجاد موسیقی به انتقال معانی ثانوی کمک میکنند نرمی آهنگ و فخیم بودن آن در القای اغراض ثانوی کلام سنخیت دارد ساختار آوایی کلام از رهگذر مجموعه اصوات، به گونهای غیر مستقیم مفهوم مورد نظر را از لابلای کلمات سر میدهد. و قرآن کریم در این زمینه بیهمتاست.
در آیه «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ تَوَّابٌ رَحِيمٌ »(حجرات/12) در آغاز این کلام تمثیلی موسیقی حرف «ن» در الذین،آمنوا، اجتنبوا، تکرار شده که از حروف جهری، اسنانی، لثوی، انفی است که با خروج هوا از دهان و بینی شکل میگیرد و نوعی انتزاع را تداعی میکند این صوت و موسیقی کلامی با مفهوم آیه که پرهیز و دوری از عمل ناپسندغیبت است تناسب دارد. موسیقی مصوت بلند آ ای او در ابتدای کلام«یا ایها الذین آمنوا اجتنبوا» و باز ماندن دهان در حین ادای حروف سازندۀآن علاوه بر بیان نوعی هشدار، یاد آور حیرت و شگفتی کلام نیز هست. همچنین موسیقی تکراری آ در ابتدای تمثیل برجستگی موضوع را آشکار و رفعت و بلندی ایمان آورندگان را میرساند. همچنین در هر جمله «واژههایی که تکیه جمله روی آن است سبب میشود تکیه واژههای بعد از بین برود که به این واژه ها نقطه اطلاع گویند و حاوی پیام اصلی جمله است.»(وحیدیان کامیار، 1383: 118). در کلام تمثیلی ذکر شده، آهنگ کلام در همان کلمههای ابتدایی است که از آهنگ کلام پی به منظور گوینده که دوری و حذر است می بریم. علاوه بر تکیه، از روی تواتر آهنگ افتان و خیزان جمله ها نیز میتوان پی به مقصود ثانوی کلام برد«چنان چه در سطح جمله در زیر و بمی تغییری حادث شود آن تغییر در زیر و بمی را آهنگ نامند یعنی ادا شدن آواهای قسمتی از جمله با تواتر(فرکانس) بیشتر یا کمتر نسبت به آواهای قسمت دیگر باعث می شود جمله با آهنگ خاصی ادا شود و مفهوم به خصوصی را ادا کند.»(غلامعلی زاده، 1374: 301)با این تعابیر در جمله های خبری تواتر آواها در آغاز کلام و در جمله های امری پرسشی و تعجبی، تواتر آواهای پایانی جمله ها بیشتر است؛ یعنی الگویی خیزان دارند و درکلام یاد شده چونکلام با جمله امری آغاز شده و اجتناب و دوری را میرساند از طریق جمله های بعد کهفرکانس جمله را دربر داردو یادآور و مصادیق دوری و پرهیز است، که در ابتدای کلام آورده است، باز مخاطب را در معنی ثانوی کلام و مقصود گوینده یاری میدهد.
همچنین در آیه تمثیلی8و 9 معارج: یَوْمَ تَکُونُ السَّماءُ کَالْمُهْلِ
وَ تَکُونُ الْجِبالُ کَالْعِهْنِ
آهنگ متن چنان بالاست که خبر از یک واقعه عظیم دارد، کلمات این متن کوتاه تمثیلی با وجود این که اشارهای مستقیم به واقعه قیامت ندارند؛ اما نوع کلماتی که انتخاب شدهاند سنگین و دلهرهآور انتخاب شده اند تا علاوه بر ترسیم صحنه، گویای معنی سنگین این کلام که خود از ویژگی راهیابی به معانی ثانوی کلام است باشد. واژۀ «سماء و جبال » و «مهل و عهن» با ضرب آهنگ جناسی خود و متناسب با فضای بیان کلام، نشان از اغراض ثانوی کلام که اشاره به عظمت الهی و قدرت وی دارد و در دیگر معنا هشدار به واقعهای عظیم را یادآور است.
یا در عبارت «صُمٌ بُکمٌ و عُمیٌ»: احساس وفور صامت «م» و مصوت ُ- در این مصراع نه به دلیل تعداد آن، بلکه به دلیل خصلت موسیقایی آن و دوم جایگاه آن که همه در پایان کلام واقع شدهاند و صامت «م»که از صامتهای خیشومی غنهدار است، با توجه به آیه قبل، که این آیه تکمبل کنندۀ آن است، رضایت نداشتن از عمل و رفتار کافران را بازگو میکند.
10-2 جایگاه صنایع بدیعی و بیانی درالقای معانی ثانوی:
صنایع بدیعی و بیانی در کلام باعث زیبایی میشوند و به عنوان یک فاکتور زیبایی متن به حساب میآید. بحث زیبایی و زیبایی شناسی از زمان ارسطو باب شده است ارسطو زیبایی را « در هماهنگی اجزا و دقیق بودن» میداند.(احمدی، 1391: 64). همچنین«زیبایی، جورآمدن و هماهنگی اعضای متشکله و کیفیت هر شیء یا هر جسم با داشتن سازش با پیرامون و ایجاد تأثیر جاذب و ستایشآور در انسان است.»(دانشور، 1375: 135)
صنایع بدیعی از جمله شیوههای زیباییآفرینی کلام هستند و مجموعه«شگردهایی که کلام عادی را کم و بیش تبدیل به کلام ادبی میکند و یا کلام ادبی را به سطح والاتری تعالی میبخشد.»(شمیسا، 1378: 11). صنایع بدیعی و بیانی هر کدام به نوعی در القای معانی ثانوی کلام مؤثرند که در زیر به مواردی از آنها اشاره میرود:
الف) تکرار الگوی نحوی: ترفندی است بر زیبایی کلام که علمای ی بدیع بدان توجه نداشتند و در کلام شعری و نثری زیبا و برجسته است«در تکرار الگوی نحوی چون ویژگیهای نحوی بخش دوم بخش اول را تداعی میکند و ذهن از این دریافت لذت میبرد تکرار نحوی قرینهسازی نحوی میباشد و مانند هر قرینهسازی دیگری زیباست علاوه براین تکرار نحوی با تاکید همراست.». (وحیدیان کامیار، 1379: 57). نمونۀ این زیبایی کلامی که باعث تداعی معانی ثانوی کلام میشود آیه 35 سوره نور است اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لَا شَرْقِيَّةٍ وَلَا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ يَشَاءُ وَيَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ (نور/35)که تکرار نحوی یکسان در جملههای اولیه آیه، یادآور نوعی تاکید بر موضوع را-از معانی ثانوی- میرساند و با صفات پیوسته خود هم به ذهن خواننده نزدیک می شود و مجسم کننده تصویر از این نور در ذهن است.
2. تضاد: یکی از پیوندهای معانی میان کلمات است تضاد در بعد معنایی در حوزۀ بلاغت و از مقوله های بلاغی به حساب میآید.
در آیۀ أَوَمَنْ كَانَ مَيْتًا فَأَحْيَيْنَاهُ وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ كَمَنْ مَثَلُهُ فِي الظُّلُمَاتِ لَيْسَ بِخَارِجٍ مِنْهَا كَذَلِكَ زُيِّنَ لِلْكَافِرِينَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ»(انعام/122)
حضور واژههای میت، احییت و نور و ظلمت که در تضاد یکدیگرند تداعیگر مضمون حرکت از تاریکی و سکون به سمت روشنایی و هدایت است می تواند بیانگر معانی ثانوی نجات و رستگاری باشد.
یا در آیۀ «مَثَلُ الَّذِينَ كَفَرُوا بِرَبِّهِمْ أَعْمَالُهُمْ كَرَمَادٍ اشْتَدَّتْ بِهِ الرِّيحُ فِي يَوْمٍ عَاصِفٍ لَا يَقْدِرُونَ مِمَّا كَسَبُوا عَلَى شَيْءٍ ذَلِكَ هُوَ الضَّلَالُ الْبَعِيدُ»(ابراهیم/18) وجود کلمه «رماد» (خاکستر) و «ریح فی یوم عاصف»( باد در روز طوفانی)آرایۀ معنوی تضاد وجود دارد با توجه به این آرایه و چگونگی خاکستر که پودری بسیار نرم و دوامی در مقابل طوفان ندارد آن هم در یک روز طوفانی که هیچ کس قادر به جمع آن نیست و اعمال کافران نیز بر باد رفته است.( مکارم شیرازی،1374،ج10: 39) القا کننده معانی ثانوی آیه تمثیلی که تباهی و نیستی اعمال است گوشزد می کند.
باز در آیۀ كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ »(مدثر/51-50) دو واژه حمر(الاغ) و قسوره(شیر) در نگاه اول تناسب مینمایند و در دید عمیقتر از آن جایی که دراز گوش وحشت عجیبی از شیر دارد و حتی موقعی که صدای شیر را میشنود چنان وحشتی بر او مستولی میشود که دیوانهوار به هر سو می دود.»(مکارم شیرازی، 1374،ج25: 263) ومیتواند در این آیه تمثیلی تضاد داشته باشد و دهشت و وحشت را به ذهن القا کند که همان معانی ثانوی آیه است چنان که در تفسیر این آیه هم آمده است«تعبیری است بسیار رسا و گویا از وحشت و فرار مشرکان از آیات روح پرور قرآن.»( همان)
5. تناسب از موسیقی معنوی کلام و نشان از انسجام و همبستگی دارد «نفس آدمی به هر چیز که در آن تناسب وجود داشته باشد میل میکند و آنچه بینظام است رویگردان و مشمئز است.»(شفیعی کدکنی، 1368: 95).
در آیۀ «أَلَمْ تَرَ كَيْفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِي السَّمَاءِ»(ابراهیم/25-24) ضمن تشخیص سخن نیک به درخت نیک ریشه آن را در زمین و شاخه آن را در آسمان میداند. وجود آسمان و زمین در این آیه تمثیلی و تناسبی که ایجاد کرده است وسعت و عظمت و بزرگی را که از مقاصد ثانوی کلام است به ذهن متبادر میسازد.
11-2- جایگاه مبتدا در القای معانی ثانوی کلام:
در علم بلاغت، در متن جمله هر چه نخست آید مبتدا و هر چه بعد آید خبر است حال در بسیاری از کلام از جمله تشبیه تمثیلی آیات الهی از وجود مبتدا میتوان به مقصود ثانوی کلام تمثیلی دست یافت.
«ارسطو برای تاثیر بیشتر کلام (Impressiveness) از جمله پیشنهادهایی که میکند استفاده از جمع به جای مفرد است.» (شمیسا، 1393: 109). بر این اساس در کلام، اگر مبتدا به صورت جمع آمدهباشد در ابتدای امر معانی ثانوی اغراق و تأکید از آن مستفاد میشود مثل «یا ایها الذین آمنوا» در ابتدای بسیاری از کلام تمثیلی، که از این عبارت استفاده شده باشد همه مومنان و ایمان آورندگان از امری که بعد از این جمله میآید مبرا باشند اما از لفظ «الذین و آمنو»ا نوعی اصرار و پافشاری و تأکید برای اثر بخشی بیشتر کلام در نیل به مقصود نهایی دیده میشود.
یا گاهی وجود و شروع جمله با ضمیر که هم برای تعظیم و بزرگداشت و هم خواری و حقارت به کار میرود واژهای که بعد از آن می آید از جهت عظمت یا خواری، ما را در رساندن به معانی ثانوی کلام بهتر و بیشتر رهنمون میسازد؛ چنان که در آیۀ «کانهم حمر...»( گویی همچون الاغی...) حقارت و پستی از معانی ثانوی کلام مستفاد است.
در آیۀ تمثیلی«تَنْزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُنْقَعِرٍ »(قمر/20) ازمبتدای کلام، واژۀ «تنزع الناس»(برکندن مردم) که جنبۀ استعاری هم دارد میتواند به معانی ثانوی و مقصود نهایی کلام تمثیلی که نوعی تباهی و نیستی است پی برد.
واقع شدن فعل با بار منفی یا مثبت در ابتدای کلام نیز در نیل به مقصود معانی ثانوی کلام بی تاثیر نخواهد بود،.همچون فعل «تنزع»( برکندن) در مثال بالا...
لازم است در پایان اشاره کنیم، راهیابی به معانی ثانوی کلام بیش از این مواردی است که در اینجا برشمردیم و با دقت و دانایی و درک بهتر از کلام، چه تمثیلی و چه غیر تمثیلی میتوانیم به مواردیهایی غیر از موارد برشمرده بالا دست یافت که بتواند یاریگر مخاطب در دست یافتن به معانی ثانوی باشد.
نتیجهگیری
مبحث معانی ثانوی خبر و انشا از مهمترین بحثهای علم معانی است و اهمیت این فن در ارائه شیوههای سخن به مقتضای حال مخاطب و تأثیرگذاری آن در فهم متون و گفتار بشر از گذشتههای دورتاکنون، اهمیت و نقش آن را ضرورت میبخشد از مباحث مهم و پرکاربرد علم معانی، توجه به اغراض ثانوی کلام خبری و انشایی است که در کتابهای بلاغی در ضمن کلام خبری و انشایی به آن پرداختهاند نوع و تعداد اغراض و تفاوتها و تنوع آنها در کلام خبری و انشایی متفاوت آورده شده است و در برگیرنده معانی با بار مثبت و منفی و پوشش دهندۀ احساسات آدمی است، بازتاب علم معانی و توجه به معنی در حوزههای مختلف زبانشناسی، نقدادبی، دستور زبان فارسی و.... انعکاس و درخور اهمیت جلوه دادهاند. به جهت اهمیت معانی ثانوی کلام و جایگاه ویژه آن در فهم معانی مجازی کلام، توجه به مواردی ضرورت مییابد که بر این اساس به نقد و تحلیل وجوه و جایگاه مغفول دستیابی به معانی ثانوی کلام بر مبنای شواهدی از آیههای تمثیلی قرآن پرداختهشد. مواردی که میتواند در سیاق کلام موردتوجه واقع شود تا با رویکردی تحلیلی، شاخصههایی که در درک معانی ثانوی جمله مؤثرند بررسی و تبیین شود. برآیند پژوهش نشان میدهد که برای دستیابی بهتر و آسانتر معانی ثانوی کلام در برخی موارد میتوان به سیاق ظاهر کلام و در برخی موارد به سیاق درونی کلام و گاهی هردو در کنار یکدیگر در القای معانی ثانوی کلام مؤثر واقع میشوند گاهی چندین معنی در کنار هم بیانگر اغراض ثانوی جملهاند و در دیگر موارد یک معنی غالب بر دیگر معانی، در حکم اغراض ثانوی کلام است. در برخی از جملهها، از مخاطب کلام پی به معنی ثانوی میبریم و گاهی از روی متکلم و گوینده کلام. وجود صامتها و مصوتهایی خاص و هممخرج و تکرار آنها نیز میتوانند یاریگر ما در معنی ثانوی باشند. سهم موسیقی کلام هم در این زمینه نباید دست کم گرفت، گاه آهنگ و موسیقی کلام، در القای معانی ثانوی تأثیرگذارند. آهنگ و تکیه عوامل آوایی مشخص کننده پیام و مفهوم جملهاندآهنگ نیز جدا از تکیه نمیتوانند نمود داشته باشندگاه جمله ها به صورت پرسش، گاه امر گاه نهی استفاده میشودکه این جمله ها همراه با تکرار،که از ویژگی سبکی کلام الهی است در تبیین معانی ثانوی کلام مؤثر است. در برخی جملهها هم، شناخت نشانههایی که در نقش قرینه صارفند یاریگر ما در دستیابی به معانی ثانوی کلامند.
منابع:
قرآن کریم
احمدی، بابک، (1370)، ساختار و تأویل متن،چاپ اول، ج1،تهران: نشر مرکز.
پالمر، فرانک،(1366)، نگاهی تازه به معنی شناسی، ترجمه کوروش صفوی،تهران: نشر مرکز.
پویان، مجید،(1391)، «سبک شناسی شعر حافظ با توجه به دیدگاه های موریس گرامون»، سبک شناسی نظم و نثر فارسی، (بهار ادب) شماره 3، صص47-35.
تفتازانی، سعدالدین، (1410) شرح سعد معروف به مختصرالمعانی، چاپ اول، قم: انتشارات سیدالشهدا مکارم شیرازی، ناصر و گروه نویسندگان(1374 )،تفسیر نمونه،
جرجانی، عبدالقادر،(1368)، دلایل الاعجاز فی القرآن ، ترجمه محمد رادمنش، مشهد: آستان قدس رضوی.
جمالی، فاطمه(1395)، «نقد و تحلیل اغراض ثانوی خبر و انشاء در علم معانی»دو فصلنامه کاربردی و نقد بلاغی، سال اول، شماره دوم، صص116-95.
دیباجی، سید ابراهیم،(1391) بدایه البلاغه، چ چهارم، تهران: انتشارات سمت.
رجایی، محمدخلیل، (1340)، معالم البلاغه در علم معانی بیان و بدیع، انتشارات دانشگاه شیراز.
سعیدی روشن، محمدباقر، (1383)، تحلیل زبان قرآن و روش شناسی فهم آن، تهران: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی.
شفیعی کدکنی، محمدرضا (1368)، موسیقی شعر،تهران: نشر آگه.
-----------------(1391) رستاخیز کلمات، چاپ اول، تهران: انتشارات سخن.
شمیسا، سیروس، (1393)، معانی، چ چهارم، تهران: نشر میترا.
شیرازی، احمد امین، (1393)، آیین بلاغت: شرح فارسی مختصر المعانی(علم معانی) ج1،چ5، ناشر:فروغ قرآن.
طباطبایی، محمدحسین،(1367)، تفسیر المیزان،ترجمه ناصر مکارم شیرازی و دیگران، قم: بنیاد علمی و فرهنگی علامه طباطبایی.
غلامعلی زاده، خسرو،(1374)، ساخت زبان فارسی، تهران: احیای کتاب.
قراءتی، محسن،(1374)،تفسیر نور،ناشر: مؤسسه در راه حق، وزارت فرهنگ و ارشاد.
قویمی، مهوش، (1383)، آوا و القا، تهران:هرمس.
کزاری میر جلا ل الدین،(1385)، معانی زیبا شناسی سخن پارسی، تهران: کتاب ماد.
مشکوه الدینی،مهدی،(1386)، سیر زبان شناسی،چ چهارم، انتشارات دانشگاه فردوسی مشهد.
وحیدیان کامیار، تقی و غلامرضا عمرانی، (1379)، بدیع از دیدگاه زبان شناسی، تهران: انتشارات بوستان.
--------------------------، (1383)، دستور زبان فارسی(1)، تهران: سمت.
هاشمی، احمد،(1381)،جواهرالبلاغه، ترجمه استاد حسن عرفان، چاپ سوم،قم: نشر بلاغت.
همایی، جلال الدین،(1374)، معانی و بیان، چاپ سوم، تهران : نشر هما.
یاوری،حورا،(1386)، روان کاوی و ادبیات،چاپ دوم،تهران: سخن.
Title:Criticism and investigation of ways to achieve the secondary purposes of speech (case study: allegorical analogy of Quranic verses)
Abstract: The science of meanings, whose main topics are eloquent speech. It refers to a range of the most delicate aesthetic methods of speech and its effect, including the linguistic capabilities of this science, which are expressed according to the situation and position to make the speech more effective.the secondary purposes of news and essays are that in rhetorical books, while discussing news and essays, they have addressed some of the secondary purposes of this type of speech, which is in the realm of its virtual meanings; However, the secondary purposes are not limited to the secondary meanings mentioned in these books and are more dynamic and more than the mentioned cases. Regarding the importance of this discussion and its role in examining and better understanding the word and its benefits in rhetoric, linguistics, literary criticism, grammar, etc., which are somehow related to the science of meanings, In this regard, it is necessary to mention several cases that are effective in understanding and finding the secondary meanings and purposes of words. For this purpose, the desired data in this research are allegorical sentences of the divine word, so that by researching and examining it, we can find some signs of achieving the secondary meanings of the word. The results show that the position and importance of several things such as: beginner, audience, speaker, innovative and expressive arts and music of speech, repetition of consonants and vowels, etc., are important in understanding the meanings and secondary purposes of speech. can be effective.
Key words: science of meanings, secondary purposes, allegorical words of the Qur'an, criticism and analysis
Writers:
Leila Alimoradi, (corresponding author) Ph.D. student of Quran and Hadith Sciences, Fasa Branch, Islamic Azad University, Fasa, Iran.
Dr. Safdar Shaker, Assistant Professor, Department of Arabic Language and Literature, Fasa Branch, Islamic Azad University, Fasa, Iran.
Dr. Ebrahim Zareifar, Assistant Professor, Department of Arabic Language and Literature, Fasa Branch, Islamic Azad University, Fasa, Iran