میراث مشترک بشریت: مفهوم و کاربرد آن در حقوق بین الملل
محورهای موضوعی : تحقیقات حقوق خصوصی و کیفری
1 - ندارد
کلید واژه: میراث مشترک بشریت, عناصر, حاکمیت, رضایت فرضی, امانت عمومی, حقوق بشر,
چکیده مقاله :
تحولات بین المللی، وبویژه نظم نوین اقتصادی بین المللی، منجر به ایجاد نظام حقوقی میراث مشترک بشریت شد که دربردارنده پنج عنصر: عدم تخصیص، کاربرد مسالمت آمیز، نفع بشریت، تقسیم منافع و اداره بین المللی است. این مفهوم که توسط کشورهای درحال توسعه طرح شد و باموضع و برداشتی متفاوت مورد استقبال کشورهای توسعه یافته قرار گرفت، در دهه های اخیر توجهویژه ای را به خود معطوف نموده و مذاکرات پر مناقشه ای را در مجامع بین المللی باعث شده است. در مورد وضعیت حقوقی مناطق مشترک و نیز در موضوعاتی دیگر کاربرد یافته است. با این وجود، ابهام در مفهوم و جایگاه آن در حقوق بین الملل و تفسیرهای متفاوت، آن را فاقد الزام حقوقی ساخته است.ایده ای است فلسفی که نظام منابع مهم جهانی را صرف نظر از محل آنها زیر سؤال برده و اجرای آنمستلزم تغییراتی اساسی در جهان و ارزیابی انتقادی بسیاری از اصول تثبیت شده حقوق بین المللکلاسیک است. هدف نگارنده تبیین تئوری حقوقی و کاربرد مفهوم میراث مشترک بشریت و بامتدلوژی هنجاری به دنبال پاسخی تجربی به این سؤال است که آیا و چگونه مفهوم میراث مشترکبشریت می تواند به عنوان یک نرم حقوقی وارد حقوق بین الملل شود. و نتیجه می گیرد که وضعیتکنونی میراث مشترک بشریت را، که در برخی اسناد بین المللی شناسایی شده است، می توان بهعنوان دلیل ظهور یک اصل کلی حقوق بین الملل فرض کرد. مفهوم با حقوق بشر و بویژه نسل سومحقوق بشر قابل حمایت و اجراست و در نتیجه یک تعهد عام الشمول و یک قاعده آمره است.
International developments and in particular new international economic order ledto the creation of “the Common Heritage of Mankind” and consists of five elements:non-appropriation, use it for peaceful purposes and benefit of mankind, sharing itsmanagement and benefits. Developing and developed states took opposing positionsand had different interpretation about its content. This concept is relatively new ininternational law and during the last decades has attracted considerable attention andgenerated polemical debate in international forums. This has been especially true ofthe CHM’s application to the legal status of resources in “common spaces areas”,and applied too in other issues. Nevertheless, due to substantial confusion over thenature of the concept and its appropriate place in international law; and differentinterpretations, it lacks legal force. It is a philosophical idea that questions theregimes of globally important resources regardless of their situation, and requiresmajor changes in the world to apply its provisions. Its application and enforcementrequire a critical reexamination of many well-established principles and doctrines ofclassical international law.This article aims at exploring the legal theory and the implications of the concept ofCHM. The author by a normative methodology seeks to provide tentative answers tothe questions whether and how concept can be incorporated into the corpus ofinternational law as a legal norm.The author concludes that can be postulated about the present status of the CHMconcept is that it may indicate an emergence general principle of international law. Itis supportable and applicable with human rights and in particular the thirdgeneration of human rights (collective or solidarity rights) and then is an erga omnesand a jus cogens.